- عضویت
- 2016/10/29
- ارسالی ها
- 2,921
- امتیاز واکنش
- 20,204
- امتیاز
- 746
- سن
- 23
خروس در زبان پارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و نقش بسیار مهمی در ادبیات شفاهی و کتبی این مرز و بوم دارد که در ذیل برگه به تعدادی از واژگان خروسی اشاره و معنی آن را با نگاهی به ریفرنس های مستند چون دیوان شیخ کزاز و اللغات الفارسی بالقلم الشیخ الغلامعلی الحداد العادل در پی می آوریم.
خروس: مرغ نر. خود جنس. پرنده ای که قدقد نمی کند، تخم نمی گذارد،پرواز هم نمی کند (یعنی ته خاک بر سری به جدم)، یکه بزن، سـ*ـینه سپر، مردی که زیادی ادعای مردی دارد.
خروسک: خروس نابالغ. خروس تین ایجر، نوعی صدای خاص، صوتی که از ته گلو در نیاید و همان جا بماند، نوعی مرض.:
مخروس: خروسی که بدهی دارد. خروس مخروطی شکل. خروس وامی.
تخارس: مرغی که تمارض به خروس بودن می کند. زمین خوردن خروس در منطقه جریمه برای گرفتن پنالتی.
خروس خون: خروسی که ایدز دارد!
خروسنا: خبرگزاری که خیلی زود خبرها را روی سایت می گذارد. آژانس خبری مردانه. تحریریه ای که در آن تنها مردان کار می کنند.
خروسخوان: نوعی کارتخوان برای استفاده پرندگان.
خروس جنگی: خروسی که دائم دنبال مرافعه است. نوعی وسیله دفاعی قدیمی. مردی که دست روی همسرش بلند می کند. مدیری که با منشی اش روی هم ریخته و برای لاپوشانی به زنش تحکم می کند.
خروس قندی: خروسی که دیابت دارد. خروسی که با چایش زیاد قند می خورد و نوعی شیرینی به شکل خروس.
خروس بی محل: خروسی کولی. خروسی که مال هیچ محله ای نیست. خروسی که اصل و نسبش معلوم نباشد. نوعی چک پرداز! نری که دوست دارد در اینستاگرام از خودش سلفی بگذارد، اما کسی لایکش نمی کند. پلنگ نر.
خروس نشان: تریدنت قدیمی. سقز قدما. از پی کی ارزان تر، از موزی گران تر.
تاج خروس: خروسی که موهایش را عروسکی شانه کرده. فشن پرندگانی. موی تیفوسی خروس. خروسی که به موهایش تافت می زند.
خروس بازی: آخرین فیلم اجتماعی رخشان بنی اعتماد. فیلمی که پوران درخشنده دوست داشت بسازد.
خروس وزن: لاغر اندام. زار. کسی که بدون رژیم خار چشم چاق هاست. مدل طور، دیلاق و استخوانی.
خروس: مرغ نر. خود جنس. پرنده ای که قدقد نمی کند، تخم نمی گذارد،پرواز هم نمی کند (یعنی ته خاک بر سری به جدم)، یکه بزن، سـ*ـینه سپر، مردی که زیادی ادعای مردی دارد.
خروسک: خروس نابالغ. خروس تین ایجر، نوعی صدای خاص، صوتی که از ته گلو در نیاید و همان جا بماند، نوعی مرض.:
مخروس: خروسی که بدهی دارد. خروس مخروطی شکل. خروس وامی.
تخارس: مرغی که تمارض به خروس بودن می کند. زمین خوردن خروس در منطقه جریمه برای گرفتن پنالتی.
خروس خون: خروسی که ایدز دارد!
خروسنا: خبرگزاری که خیلی زود خبرها را روی سایت می گذارد. آژانس خبری مردانه. تحریریه ای که در آن تنها مردان کار می کنند.
خروسخوان: نوعی کارتخوان برای استفاده پرندگان.
خروس جنگی: خروسی که دائم دنبال مرافعه است. نوعی وسیله دفاعی قدیمی. مردی که دست روی همسرش بلند می کند. مدیری که با منشی اش روی هم ریخته و برای لاپوشانی به زنش تحکم می کند.
خروس قندی: خروسی که دیابت دارد. خروسی که با چایش زیاد قند می خورد و نوعی شیرینی به شکل خروس.
خروس بی محل: خروسی کولی. خروسی که مال هیچ محله ای نیست. خروسی که اصل و نسبش معلوم نباشد. نوعی چک پرداز! نری که دوست دارد در اینستاگرام از خودش سلفی بگذارد، اما کسی لایکش نمی کند. پلنگ نر.
خروس نشان: تریدنت قدیمی. سقز قدما. از پی کی ارزان تر، از موزی گران تر.
تاج خروس: خروسی که موهایش را عروسکی شانه کرده. فشن پرندگانی. موی تیفوسی خروس. خروسی که به موهایش تافت می زند.
خروس بازی: آخرین فیلم اجتماعی رخشان بنی اعتماد. فیلمی که پوران درخشنده دوست داشت بسازد.
خروس وزن: لاغر اندام. زار. کسی که بدون رژیم خار چشم چاق هاست. مدل طور، دیلاق و استخوانی.