مطالب طنز طنز؛ «پیشنهادات» یا «پیشنهادها»؟

  • شروع کننده موضوع BARANA.R
  • بازدیدها 135
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

BARANA.R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/29
ارسالی ها
2,921
امتیاز واکنش
20,204
امتیاز
746
سن
23
حسن غلامعلی‌فرد در ضمیمه روزنامه قانون نوشت:

دهخدا روی تخته نوشت: «جایگاه طنز در فرهنگ پارسی» سپس رو کرد به شاگردها و پرسید: «کی می‌دونه معنی طنز چیه؟» شریعتمداری گفت: «طنز اگر از تریبون ما باشد یعنی شوخی، اما اگر از تریبون مخالفانِ ما باشد یعنی توهین و تخریب!» دهخدا اخم کرد و گفت: «بنا بر این از نگاه شما طنز امری سلیقه‌ایست؟» مطهری پوزخند زد و گفت: «البته از نگاه ایشون طنز وسیله‌ای‌ست که فقط هدف ایشون رو توجیه می‌کنه» احمدی‌نژاد گفت: «طنز یعنی نمک، من‌هم که گول‍ه‌ نمکم، پس نتیجه می‌گیریم که طنز یعنی من و من یعنی طنز». این‌را گفت و همان لبخند دندان‌نمای ویژه‌ خودش را زد. دهخدا آب دهانش را به سختی فرو داد و همان‌طور که چهره درهم کشیده بود گفت: «طنز همیشه هم خنده‌دار نیست، گاهی طنز با زبانی اندوهناک بیان میشه» قالیباف چهره‌ای متفکر به خود گرفت و گفت: «پس با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که تکلیفش با خودش هم معلوم نیست».

دهخدا اخم کرد و گفت: «باز شما خودت جزوه ننوشتی داری از جزوه‌های بقیه بهره می‌بری؟» بادامچیان سرفه‌ای کرد و همان‌طور که چند فندق را از جیبش درمی‌آورد گفت: «من یکسری پیشنهادات دارم» دهخدا نفسی عمیق کشید و گفت: «پیشنهاد واژه‌ای پارسیه و واژگان پارسی با «ها» جمع بسته میشن». غفوریان همان‌طورکه به‌خود می‌پیچید گفت: «آقا اجازه! میشه ما بریم بیرون؟» غرضی زد زیرخنده و گفت: «وای مردم از خنده. عجب استندآپ کمدی‌ای داری اجرا می‌کنی!» چهره‌ غفوریان سرخ شد و گفت: «استندآپ چیه؟ واقعا باید برم بیرون؟» دهخدا گفت: «برو زود بیا!» سپس رو کرد به بادامچیان و پرسید: «خب، شما پیشنهادهاتون چی هستن؟» بادامچیان فندقی درون دهانش انداخت و همان‌طور که آن‌را می‌جوید گفت: «اگر صفحه‌‌های طنز برخی از روزنامه‌های دولتی تعطیل بشن همه‌ مشکلات هم حل میشن!»

شریعتمداری به بادامچیان لایک نشان داد. دهخدا تا این سخن بشنید به‌قدری در شگفتی فرو رفت که نزدیک بود در شگفتی غرق شود. اما میرسلیم او‌‌را از شگفتی عمیقش بیرون کشید و میثاقیان نیز به دهخدا شوک قلبی داد. کمی بعد، دهخدا چشمانش را به‌سختی گشود و میثاقیان را دید که با آستین دهانش را پاک می‌کرد. چند دقیقه‌ای به‌ درازا کشید تا دهخدا به‌حال عادی برگردد. جوان پرسید: «می‌خواین تا شما حال‌تون خوب میشه ما بریم بیایم؟» مدیری با بی‌تفاوتی به دهخدا گفت: «عدد فلان رو به فلان شماره پیامک کن شاید حالت خوب بشه!» لاریجانی گفت: «بهتره دوستان محترم پیشنهادات‌شون رو یکی یکی بیان کنند تا هم دهخدا قاطی نکنه هم ما. دهخدا نفسی عمیق کشید و گفت: «پیشنهادات غلطه، به جاش بگین پیشنهادها» این‌را که گفت دوباره چشمش به بادامچیان افتاد که فندق می‌جوید، سپس میثاقیان را دید که به او لبخند می‌زد. پس فشار دهخدا افتاد و چشمانش سیاهی رفتند و کلاس تمام شد.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
273
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,718
پاسخ ها
0
بازدیدها
478
پاسخ ها
2
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
233
پاسخ ها
0
بازدیدها
197
پاسخ ها
0
بازدیدها
223
پاسخ ها
0
بازدیدها
177
پاسخ ها
0
بازدیدها
156
پاسخ ها
16
بازدیدها
576
پاسخ ها
0
بازدیدها
176
پاسخ ها
0
بازدیدها
164
بالا