dinaz
کاربر نگاه دانلود
طنز؛ جلسات رای اعتماد از اون زاویه
زهرا ساروخانى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
چند روز پیش قرار شد برای ساختمونمون مسئول محاسبه شارژ انتخاب کنیم. مدیر ساختمون سه گزینه پیشنهادی رو گذاشت روی میز و قرار شد موافقان و مخالفان مسئولان پیشنهادی چند دقیقه درباره‌اش حرف بزنن. توجه شما رو به مشروح متن مخالفان یکی از کاندیداها جلب می‌کنم:
با سلام به همه همسایگان عزیز ساختمانم و تمامی زحمت‌کشان عرصه حفظ و پاکیزگی ساختمان و حافظان جان ما در سقوط نکردن آسانسور. در ابتدا باید بگویم اینجانب برای موافقت با دو نامزد دیگر ثبت نام کرده بودم ولی از بد روزگار اسمم برای مخالفت در قرعه‌کشی انتخاب شد و بنده مخلص رییس ساختمان و نامزدهای پیشنهاد‌ی‌اش هستم و امیدوارم از من دلخور نشده و دفعه بعد نیز در لیست امید ساختمان حضور داشته باشم. –دست‌ها به حالت دکلمه‌خوانی تکان داده می‌شود- ساختمانم، ای شکوه پا برجا... در ابتدا می‌خواهم از زحمات آقای دکتر واحد پنج تشكر کنم که وقت و بي‌وقت براي درمان دل درد و لاغري مزاحمشون ميشيم و نیز از دانشجوی ترم اول نرم‌افزارِ بلوك بي، مراتب تشكر خود را بابت نصب فیلترشکن و رفع شدن ارور ۱۰۰۹ اعلام می‌دارم. مگر مي‌شود تشکر کرد و نام آقارضا كبابي سر خیابان را نبرد که سال‌هاست با مهارت و قورمه‌سبزي جاافتاده آبروی ما رو جلوی مهمانان حفظ می‌کند.
رییس جلسه: وقت شما تمام شد.
مخالف: اِ، من که هنوز مخالفتم رو شروع نکردم. چند ثانيه به من وقت بدهيد. درباره رشته تحصیلی ایشان بگویم که از نظر من فوق دیپلم «ساختمانداری» گرایش «دریافت شارژ» هیچ ارتباطی با «مسئول دریافت شارژ ساختمان» ندارد. متناسب‌ترین رشته، «آبخیزداری فراورده‌های دامی» است که دست بر قضا رشته تحصیلی آقازاده خوش‌ژن این بنده حقیر است. کلی سند و مدرک و اسلاید آماده کرده بودم که متاسفانه وقت تمام شد و تنها به ذکر خاطره‌ای از پدر این مسئول پیشنهادی بسنده می‌کنم تا شما بفهمید که چرا نباید به ايشون رای بدید: سال ۱۳۴۲، پدر بنده با پدر ایشون رفتن کافه نادری، با اينكه ایشون از پدر بنده بزرگ‌تر بود ولی نه تنها حساب قهوه پدر اینجانب را پرداخت نکرد، بلکه همانند يك غرب‌زده گفت: دونگی. همان‌طور که از قدیم گفته‌اند پدر رو ببین، به پسر راي بده. چطور انتظار داريد بشه با ايشون لابي كرد و پول شارژ رو از خانواده‌هاي خاص مثل خانواده اينجانب و مدير ساختمان كم كرد؟ در انتها بنده فيلمي از ايشون دارم كه با شلوارك راه‌راه و ركابي آبي آسماني رفتن دم در و آشغال گذاشتن. توجه شما را به اين فيلم جلب مي‌كنم.
رییس جلسه: صبر کنید، صبر کنید. تو فیلم که تصويري از من و خانواده‌ام نیست؟ آهان... نیست... نه نه، در مورد بقیه باشه اشکالی نداره.
راي‌گيري در مورد اين شخص انجام نشد، زيرا مسئول ساختمان با شنيدن سخنان مخالف، به ويژه بخش شلوارك راه‌راه، كلا اين مسئول پيشنهادي را از گزينه‌هاي روي ميز حذف كرد.
زهرا ساروخانى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
چند روز پیش قرار شد برای ساختمونمون مسئول محاسبه شارژ انتخاب کنیم. مدیر ساختمون سه گزینه پیشنهادی رو گذاشت روی میز و قرار شد موافقان و مخالفان مسئولان پیشنهادی چند دقیقه درباره‌اش حرف بزنن. توجه شما رو به مشروح متن مخالفان یکی از کاندیداها جلب می‌کنم:
با سلام به همه همسایگان عزیز ساختمانم و تمامی زحمت‌کشان عرصه حفظ و پاکیزگی ساختمان و حافظان جان ما در سقوط نکردن آسانسور. در ابتدا باید بگویم اینجانب برای موافقت با دو نامزد دیگر ثبت نام کرده بودم ولی از بد روزگار اسمم برای مخالفت در قرعه‌کشی انتخاب شد و بنده مخلص رییس ساختمان و نامزدهای پیشنهاد‌ی‌اش هستم و امیدوارم از من دلخور نشده و دفعه بعد نیز در لیست امید ساختمان حضور داشته باشم. –دست‌ها به حالت دکلمه‌خوانی تکان داده می‌شود- ساختمانم، ای شکوه پا برجا... در ابتدا می‌خواهم از زحمات آقای دکتر واحد پنج تشكر کنم که وقت و بي‌وقت براي درمان دل درد و لاغري مزاحمشون ميشيم و نیز از دانشجوی ترم اول نرم‌افزارِ بلوك بي، مراتب تشكر خود را بابت نصب فیلترشکن و رفع شدن ارور ۱۰۰۹ اعلام می‌دارم. مگر مي‌شود تشکر کرد و نام آقارضا كبابي سر خیابان را نبرد که سال‌هاست با مهارت و قورمه‌سبزي جاافتاده آبروی ما رو جلوی مهمانان حفظ می‌کند.
رییس جلسه: وقت شما تمام شد.
مخالف: اِ، من که هنوز مخالفتم رو شروع نکردم. چند ثانيه به من وقت بدهيد. درباره رشته تحصیلی ایشان بگویم که از نظر من فوق دیپلم «ساختمانداری» گرایش «دریافت شارژ» هیچ ارتباطی با «مسئول دریافت شارژ ساختمان» ندارد. متناسب‌ترین رشته، «آبخیزداری فراورده‌های دامی» است که دست بر قضا رشته تحصیلی آقازاده خوش‌ژن این بنده حقیر است. کلی سند و مدرک و اسلاید آماده کرده بودم که متاسفانه وقت تمام شد و تنها به ذکر خاطره‌ای از پدر این مسئول پیشنهادی بسنده می‌کنم تا شما بفهمید که چرا نباید به ايشون رای بدید: سال ۱۳۴۲، پدر بنده با پدر ایشون رفتن کافه نادری، با اينكه ایشون از پدر بنده بزرگ‌تر بود ولی نه تنها حساب قهوه پدر اینجانب را پرداخت نکرد، بلکه همانند يك غرب‌زده گفت: دونگی. همان‌طور که از قدیم گفته‌اند پدر رو ببین، به پسر راي بده. چطور انتظار داريد بشه با ايشون لابي كرد و پول شارژ رو از خانواده‌هاي خاص مثل خانواده اينجانب و مدير ساختمان كم كرد؟ در انتها بنده فيلمي از ايشون دارم كه با شلوارك راه‌راه و ركابي آبي آسماني رفتن دم در و آشغال گذاشتن. توجه شما را به اين فيلم جلب مي‌كنم.
رییس جلسه: صبر کنید، صبر کنید. تو فیلم که تصويري از من و خانواده‌ام نیست؟ آهان... نیست... نه نه، در مورد بقیه باشه اشکالی نداره.
راي‌گيري در مورد اين شخص انجام نشد، زيرا مسئول ساختمان با شنيدن سخنان مخالف، به ويژه بخش شلوارك راه‌راه، كلا اين مسئول پيشنهادي را از گزينه‌هاي روي ميز حذف كرد.
