مطالب طنز طنز؛ سورئاليسم مضاعف در ماه عسل

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 188
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
طنز؛ سورئاليسم مضاعف در ماه عسل

زهرا ساروخانى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

مجري: مرسي كه چشماي قشنگتونو به ماه عسل دوختيد، مرسي كه هستيد. ميريم سراغ مهمون اول برنامه.

تن‌تن: من خيلي بدبختم. اصلا معلوم نيست پدر مادرم كجان. يه عمر زير دست خانوم كاستافيوره و كاپيتان هادوك بزرگ شدم. يا بايد سر قيمت جواهرات خانوم كاستافيوره با برو بچه‌های چهارراه استانبول چك و چونه مي‌زدم، يا واسه كاپيتان هادوك در به‌در دنبال عرق نعنا و كاسني مي‌رفتم. خلاصه كه خيلي بيچاره‌ام.

مجري: تن‌تن جان، مي‌خوام يه خبري بهت بدم كه مي‌دونم اصلا انتظارشو نداري. در اصل تو پسر ديويد بكهام بودي، ولي پرستار بيمارستان اشتباهي تو رو جابه‌جا كرده. قرار بود خيلي خوشبخت بشي،‌ واقعا متاسفم.

تن‌تن: من واقعا شوكه شدم، نمي‌دونم چي بگم.

مجري: هيچي نگو، فقط گريه كن، ترجيحا شونه‌هات تكون بخوره. دوستان فيلم‌بردار زوم كنيد رو صورتش. بريم سراغ مهمون بعدي.

چوبين: من از همون اول خلقت خاك بر سر بودم. كلا گردن كه ندارم، پاشنه پام چسبيده به حلقم، صورتم 96 درصد وزن بدنم رو به خودش اختصاص داده، لباس مناسب هم كه تنم نيست. اون از برونكا كه چپ ميرم راست ميام، بال‌هاشو باز مي‌كنه مي‌گـه يوهاهاها، من از خوف خودمو خيس مي‌كنم. اون از مادرم كه سانسور شد و من هيچ وقت نتونستم قسمت آخرو ببينم.

مجري: چوبين جان، شايد مادرت اتفاقي اين برنامه رو ببينه. چي مي‌خواي بهش بگي؟

چوبين: مي‌خوام بهش بگم مادر جان، اگر پوشش مناسبي داشتي كار به اينجاها نمي‌كشيد.

مجري: مادرش، دقت كن. بريم قصه مهمون بعدي رو بشنويم.

سوباسا: من زياد پرحرفي نمي‌كنم، فقط براي اينكه بفهميد من چقدر بدبختم يك كلمه ميگم: «عمو جون».

-جمعيت بلند بلند گريه مي‌كنند-

مجري: سوبا جان،‌ ما مي‌خواستيم عموتو بياريم تو برنامه تا كدورت‌ها رفع بشه اما هزينه بليت برزيل به تهران زياد بود، منصرف شديم ولي يه پيغام برات فرستاده و گفته «اون خانومي كه وسط تماشاگرا بود و همش تشويقت مي‌كرد و با هم از جلوی ستاد روحاني رد شدید، كي بود؟ به مامانت بگم؟ بگم؟ دهن ما رو باز نكنيد».

سوباسا: عمو جون من مخلص‌تون برم، غلط كردم. حله، شما عموي واقعي من، اون هفت تا گل آلمان به برزيل هم صاف بخوره تو فرق سرم.

مجري: بچه‌ها هماهنگ كنيد آشتي كنون رو به صورت آنلاين همين‌جا برگزار كنيم. بريم سراغ مهمون آخر.

جودي: من تو نوانخانه به دنيا اومدم، اون مرتيكه بابالنگ دراز با هزارتا منت و نامه و التماس، پول دانشگاهم رو داد. آخرشم باهم ازدواج كرديم، ولي خيلي زود فهميدم كه همش اهل شيطنت بود.

مجري: همسرتون اينجا هستن. به ما گفت كه از شيطنت‌هاي بسيارش متاسفه ولي به هيچ وجه قول نميده دست از شيطنت برداره. ما در برنامه ماه عسل و جلوي نگاه‌هاي جذاب مردم، مي‌خوايم كه اونو ببخشي و برگردي سر زندگيت.

جودي: الان كه فكرشو مي‌كنم، مي‌بينم كه اون حق داشت شيطنت كنه، من معذرت مي‌خوام. برمي‌گردم سر خونه زندگيم. من واقعا خوشبخت‌ترين زن دنيا هستم.

مجري: آفرين جودي خانوم، واقعا مردي هستي واسه خودت... وقت‌مون تموم شده، اين برنامه جزو بهترين برنامه‌هامون بود، حسابي گريه كرديم و صورت‌مونو خنج كشيديم و كف و خون قاطي كرديم. مرسي كه ما رو انتخاب كرديد. ماه‌تون عسل.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
271
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,691
پاسخ ها
0
بازدیدها
477
پاسخ ها
2
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
229
پاسخ ها
0
بازدیدها
197
پاسخ ها
0
بازدیدها
223
پاسخ ها
0
بازدیدها
177
پاسخ ها
0
بازدیدها
156
پاسخ ها
16
بازدیدها
575
پاسخ ها
0
بازدیدها
176
پاسخ ها
0
بازدیدها
163
بالا