مطالب طنز طنز؛ عاقبت نقدفروشی منتقد مشهور سینما

  • شروع کننده موضوع Marya 1381
  • بازدیدها 171
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Marya 1381

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/02/15
ارسالی ها
3,547
امتیاز واکنش
22,065
امتیاز
856
ما یه منتقد سینمایی داریم که خیلی محبوب و منصفه و حالا نام نمی‌بریم ولی راهنمایی می‌کنیم که خوش‌دهن و مودب و محترم و ایناس. امروز ما می‌خواهیم نه تنها دیروز و امروز ایشون رو به صورت اجمالی بررسی کنیم، آینده ایشون رو هم برای کسانی که بی‌صبر هستن رونمایی می‌کنیم که متوجه بشید اگه آدم از هواپیما بپره بیرون ولی یادش رفته باشه چتر نجات برداره، چی میشه.

۱۳۹۱: پنج دقیقه ابتدایی یک فیلم رو می‌بینه، دکمه پاز ریموت رو زده و شروع می‌کنه: «یه مشت مقوا رو ریخته تو تصویر. بدبختی اینه که همه می‌خوان اصغر بشن. اصغر چی داره؟ هیچی نداره. دوتاتون هم خب جمال شورجه بشید ببینید چی داااااااااااااااره!»/ ۱۳۹۳: تیتراژ ابتدایی فیلم رو می‌بینه و دستگاه رو خاموش می‌کنه: «افتضاح. مقوا. مزخرف. بی‌شعور. پدرسگ! در نیومده. خب آقا جون اگه نمی‌تونی در بیاری چرا می‌سازی؟ خب بده محمدرضا ورزی و حاتمی‌کیا در بیارن!»/۱۳۹۴: کاور یک فیلم رو می‌بینه و اون رو پرت می‌کنه به کناری: «این فیلم نیست که، مظهر [...] فرهنگیه.

(خداییش کلمه‌هه رو نمی‌شه نوشت حتی بدون ممیزی) اکبر (عبدی) گوارشش از من بهتر کار می‌کنه. زنگ بزنم بیاد یه حال اساسی به این کارگردانا بدیم»./۱۳۹۵: به جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس رفته و به بهانه بررسی جشنواره فجر، چغلی سینماگران را کرده و یک زیرآب‌زنی مبسوطی برگزار می‌کنه./۱۳۹۷: «الو؟ پلیس ۱۱۰؟ آقا این روبه‌رو دو نفر رفتن توی یه خونه.

یکی‌شون زیر لب شجریان زمزمه می‌کرد یکی‌شون هم فیلم فروشنده دستش بود. راپلی بیاید از بالا»./ ۱۴۰۰: در هواپیما یواشکی به خانم مهماندار: «این بغـ*ـل دستی من به بغـ*ـل دستیش گفت این مهمانداره همه چیش عملیه. من جای شما بودم می‌گرفتم از هواپیما پرتش می‌کردم بیرون»./۱۴۰۵: یکی از دوستان تلاش می‌کنه ایشون رو ببره سینما و ایشون پاشنه‌های پا رو به زمین می‌کشه و ممانعت می‌کنه. این دوست هی اصرار می‌کنه و میگه: «بابا خب آخه یه بار بیا ببین سالن سینما چه شکلیه!» با گریه: «نمیام! تاریکه می‌ترسم!».

وی سپس به نیروهای پلیس ویژه زنگ می‌زند و دوستش را به جرم منتقدربایی به آن‌ها تحویل می‌دهد./۱۴۱۰: آسایشگاه سالمندان: «الو؟ حراست فرودگاه؟ اممممم... پلیس دیپلماتیک؟ آهان! الو شهرداری؟ اینا با من هم‌اتاق نمی‌شن. بیاید گازانبری همه‌شونو بکوبید پاساژ پلازا درست کنید»./ در آخر، روی صحبت ما با شما والدین عزیزه. فراموش نکنید بی‌توجهی و محبت نکردن شما ممکنه زندگی فرزند شما و اطرافیانش رو نابود کنه. (خب ما بریم. از معاونت مطبوعات تماس گرفتند گفتند شاکی دارید)
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
271
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,691
پاسخ ها
0
بازدیدها
477
پاسخ ها
2
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
229
پاسخ ها
0
بازدیدها
197
پاسخ ها
0
بازدیدها
223
پاسخ ها
0
بازدیدها
177
پاسخ ها
0
بازدیدها
156
پاسخ ها
16
بازدیدها
575
پاسخ ها
0
بازدیدها
176
پاسخ ها
0
بازدیدها
163
بالا