مطالب طنز طنز؛ عیددیدنی در واپسین روزهای بهار

  • شروع کننده موضوع BARANA.R
  • بازدیدها 170
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

BARANA.R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/29
ارسالی ها
2,921
امتیاز واکنش
20,204
امتیاز
746
سن
23
از خوبی‌های فرهنگ ما اینه که هر رفتی یه اومدی داره. یعنی به محض اینکه یه نفر پاشو تو خونه‌تون گذاشت، شما حق دارین یه شامی، ناهاری چیزی خراب شین سرش. ولی متاسفانه زندگی ماشینی این فرصت‌ها رو از ما می‌گیره و نمی‌رسیم دايم خونه بستگان و دوستان باشیم. به خاطر همین هم الان در روز آخر بهار، همچنان دید و بازدید عید نوروز ادامه داره و نیمی از بستگان خونه ما جمع شدن و دارن از عیددیدنی و خونه نو مبارک (که البته 15 سال پیش به اینجا نقل مکان کردیم) و افطاری همزمان بهره می‌برن. اصلا هم کم نمی‌ذارن و وظیفه خودشون می‌دونن که از امکانات هر سه مورد استفاده کنن که چهار روز دیگه هیچ‌کدوم از مهمونی‌ها نرفته، باقی نمونه و ما مدیون‌شون نشیم. مصداق این کم نذاشتن هم صرف همزمان آجیل، بستنی و شله زرده که سنتی و صنعتی و پست مدرنیسم نداره، همه چی میره اون تو قاطی میشه. آخر شب هم مجموعا یه 20 لیتری آبلیمو مصرف می‌کنن که فردا بتونن برن سر کار.

حالا قشنگی داستان اونجا بیشتر میشه که یه تازه عروس و داماد هم دعوت باشن. این جوری علاوه بر غذا خوردن، سنت رد و بدل شدن کادو هم به مهمونی‌تون اضافه میشه و همزمان روبوسی و تبادل چینی و کریستال‌های بازمانده از مهمونی‌های پارسال هم در دستور کار مهمونی قرار می‌گیره.

ولی قضیه به اینجا ختم نمیشه و ناگهان بزرگ خاندان به همراه همسر گرامی، یک دستگاه عصا و 17 کیلو و 500 گرم شکم هم قدم سر چشم ما میذارن و میان که بین پسردایی نوه عموی خواهری‌تون و برادرتون که سالی یک بار هم همدیگه رو نمی‌بینن، ولی همون سه سال پیش که آخرین بار این به اون گفت «تو»، صلح و آشتی برقرار کنن. هر چقدر هم طرفین اصرار دارن که اصلا اتفاقی نیفتاده و خوبیم، بزرگوار تاکید می‌کنه «خجالت نکشین! آشتی چیز خوبیه» و دو نفر رو مجبور به روبوسی می‌کنه.

در همین لحظه خاله گرامی به مادر گرامی‌تر در گوشی چیزی میگه و دوتایی برمی‌گردن به سمت من و با چشم‌های ریز شده نگاهم می‌کنن، یه حالتی که انگار رو میز آشپزخونه آدم کشتم و چاقو رو خوب تمیز نکردم! سرتونو درد نیارم، خلاصه نیم ساعت بعدی مهمونی هم به تصمیم‌گیری درباره ازدواج بنده که در 10 سال آینده قصدشو ندارم و اگرم داشته باشم خونه و ماشین و پایان خدمت ندارم و مهم‌تر از همه اینکه طنزنویسم! میگذره.

خلاصه سقف مهریه عروس رو هم که تعیین کردن و خیال‌شون راحت شد، دیگه پاسی از شب گذشته و کم کم باید رفع زحمت کنن. ولی همه مهمون‌ها به هم قول میدن که دو هفته دیگه همین جمع، خونه یه نفر دیگه؛ و میرن تا سال بعد همین موقع که بیان سه چهارتا مهمونی رو تلفیقی برگزار کنن. بعدش هم ما می‌مونیم و کوهی از ظرف‌های نشسته.

وضعیت کشورهای عربی خاورمیانه هم الان همچین چیزیه، معلوم نیست آشتی هستن؟ قهرن؟ روابط دیپلماتیک دارن؟ ندارن؟ تنها چیزی که از کاراشون معلومه، اینه که هر چند سال یه بار دور هم جمع میشن و یه تصمیمی می‌گیرن، قول میدن ماه بعد همین موقع دوباره جمع بشن و نتیجه تصمیمات‌شون رو بررسی کنن، ولی قضیه میفته به چند سال بعد و تو این چند سال هم سر همون تصمیم میفتن به جون هم و سه چهارتا گروه تروریستی تولید می‌کنن. آخرشم گروهه رو منحل می‌کنن و دوباره جمع میشن به هم ابراز محبت و دوستی می‌کنن.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
269
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,654
پاسخ ها
0
بازدیدها
475
پاسخ ها
2
بازدیدها
205
پاسخ ها
0
بازدیدها
228
پاسخ ها
0
بازدیدها
196
پاسخ ها
0
بازدیدها
221
پاسخ ها
0
بازدیدها
175
پاسخ ها
0
بازدیدها
154
پاسخ ها
16
بازدیدها
568
پاسخ ها
0
بازدیدها
172
پاسخ ها
0
بازدیدها
162
بالا