- عضویت
- 2016/10/29
- ارسالی ها
- 2,921
- امتیاز واکنش
- 20,204
- امتیاز
- 746
- سن
- 23
پدرام سلیمانی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
زل میزنم به دختربچه حدودا سه سالهای که روبهرویم نشسته است، با لبخند. واکنشی نشان نمیدهد. برایش ادا در میآورم. چشمانمرا چپمیکنم. گوشهایم را تکان میدهم. با زبانم نوک دماغم را لمس میکنم. واکنشی نشان نمیدهد. بارها عضلات صورتم را منقبضمیکنم. بیشتر از جیم کری در تمام فیلمهایش. از جایم بلند میشوم و در جا پشتکمیزنم. روی دستهایم راه میروم. واکنشی نشان نمیدهد. منشی، بیمار بعدی را به داخل مطب راهنمایی میکند. رقـ*ـص رباتیمیکنم. افکت صوتی تولید میکنم. تبدیلش میکنم به برکدنس. روی سرم بهسرعت میچرخم. تمام داوران آمریکاز گات تلنت از جایشان بلند میشوند و تحسینممیکنند. دخترک واکنشی نشاننمیدهد. سکهای از جیبم درمیآورم. تبدیلش میکنم به چند سکه تمام بهار آزادی. سکهها را رو به دختر میگیرم. واکنشی نشاننمیدهد.
گلدانی که در کنار صندلیام قرار دارد را غیب میکنم. جایش یک بچه فیل ظاهر میکنم. بچه فیل را تبدیل به خرگوشمیکنم و خرگوش را به هویج. یک گاز به هویج میزنم و روی زمین میاندازمش و تبدیل به گلدان میشود، با گلی متفاوت. واکنشی نشان نمیدهد. چشمانم را میبندم و تمرکز میکنم. از صندلی جدا میشوم و پروازمیکنم. در هوا معلقم. چشمانم را باز میکنم. از کف دستانم آتش بیرون میدهم و فاصلهام از زمین را بیشتر میکنم. دخترک دماغش را بالا میکشد و بدون واکنشی همچنان به من زل میزند. عروسکی از کیفم در میآورم. تکانش میدهم و صدایش میشوم. میگویم «چرا با من دوست نمیشی؟» و مدام سوالم را تکرار میکنم. با لحنهای متفاوت.
همه لحنهایی که از آغاز هبوط انسان تا بهحال وجود داشتهاند. واکنشینمیبینم. منشی بیمار بعدی را صدا میزند. دخترک و مادرش به داخل اتاق میروند. و من به جای خالی دخترک نگاه میکنم. واکنشی نمیبینم. سعی میکنم صندلیاش را با چشمانم تکان بدهم، نمیتوانم. عضلات صورتم منقبض نمیشوند. نوک زبانم به نوک دماغم نمیرسد. گلدان هم از جایش تکان نمیخورد. خم میشوم که پشتک بزنم اما کمرم درد میگیرد. میپرم اما در هوا نمیمانم. ناامیدانه به روبهرو نگاه میکنم. دخترک و مادرش از اتاق دکتر خارج میشوند. دخترک لبخند میزند و زبانش را در میآورد. به من نگاه میکند. واکنشی نشان نمیدهم.
زل میزنم به دختربچه حدودا سه سالهای که روبهرویم نشسته است، با لبخند. واکنشی نشان نمیدهد. برایش ادا در میآورم. چشمانمرا چپمیکنم. گوشهایم را تکان میدهم. با زبانم نوک دماغم را لمس میکنم. واکنشی نشان نمیدهد. بارها عضلات صورتم را منقبضمیکنم. بیشتر از جیم کری در تمام فیلمهایش. از جایم بلند میشوم و در جا پشتکمیزنم. روی دستهایم راه میروم. واکنشی نشان نمیدهد. منشی، بیمار بعدی را به داخل مطب راهنمایی میکند. رقـ*ـص رباتیمیکنم. افکت صوتی تولید میکنم. تبدیلش میکنم به برکدنس. روی سرم بهسرعت میچرخم. تمام داوران آمریکاز گات تلنت از جایشان بلند میشوند و تحسینممیکنند. دخترک واکنشی نشاننمیدهد. سکهای از جیبم درمیآورم. تبدیلش میکنم به چند سکه تمام بهار آزادی. سکهها را رو به دختر میگیرم. واکنشی نشاننمیدهد.
گلدانی که در کنار صندلیام قرار دارد را غیب میکنم. جایش یک بچه فیل ظاهر میکنم. بچه فیل را تبدیل به خرگوشمیکنم و خرگوش را به هویج. یک گاز به هویج میزنم و روی زمین میاندازمش و تبدیل به گلدان میشود، با گلی متفاوت. واکنشی نشان نمیدهد. چشمانم را میبندم و تمرکز میکنم. از صندلی جدا میشوم و پروازمیکنم. در هوا معلقم. چشمانم را باز میکنم. از کف دستانم آتش بیرون میدهم و فاصلهام از زمین را بیشتر میکنم. دخترک دماغش را بالا میکشد و بدون واکنشی همچنان به من زل میزند. عروسکی از کیفم در میآورم. تکانش میدهم و صدایش میشوم. میگویم «چرا با من دوست نمیشی؟» و مدام سوالم را تکرار میکنم. با لحنهای متفاوت.
همه لحنهایی که از آغاز هبوط انسان تا بهحال وجود داشتهاند. واکنشینمیبینم. منشی بیمار بعدی را صدا میزند. دخترک و مادرش به داخل اتاق میروند. و من به جای خالی دخترک نگاه میکنم. واکنشی نمیبینم. سعی میکنم صندلیاش را با چشمانم تکان بدهم، نمیتوانم. عضلات صورتم منقبض نمیشوند. نوک زبانم به نوک دماغم نمیرسد. گلدان هم از جایش تکان نمیخورد. خم میشوم که پشتک بزنم اما کمرم درد میگیرد. میپرم اما در هوا نمیمانم. ناامیدانه به روبهرو نگاه میکنم. دخترک و مادرش از اتاق دکتر خارج میشوند. دخترک لبخند میزند و زبانش را در میآورد. به من نگاه میکند. واکنشی نشان نمیدهم.