طنز؛ کادربندی با خطوط قرمز
محمدامین فرشادمهر در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
یکی از مسائلی که بهش عادت کردیم و اُنس گرفتیم، انواع و اقسام سانسوره. یعنی ما توی همین تلویزیون اگر بهجای گل وگلدون، ساز و آلات موسیقی ببینیم، بدن درد میگیریم. یا مثلا اگر در یک سکانس، یکی از آباژورها کنار بره و ما بازیگر درونش رو ببینیم، یک ماه در بستر بیماری دچار بیرونروی میشیم. سانسورها اساسا ناشی از خط قرمزهای ما هستند و ما در این زمینه خدا رو شکر به خودکفایی کامل رسیدیم. خطوط قرمز برای هر قشری یادآور یک چیزیه.
مثلا برای یک قشری یادآور سریال خط قرمز و جیپ و جادههای شماله. برای برخی یادآور خطوط قرمزیه که موقع آرایش، حوالی دهان استفاده میکنن [اساسا اجزای صورت به این ترتیبه: چشم، ابرو، دماغ، گونه، دهان، حوالی دهان!]. برای منِ روزنامهچی که دم به دقیقه متنش رفته تحریریه و برای اصلاح برگشت خورده هم یادآور عمه بزرگوارمه که بارها اومده جلوی چشمم. خطوط قرمز انواع عقاید و سلایق و مشاغل و فعالیتها و حوادث و گروه بندیها رو در بر میگیره. یعنی ما در کشورمون اولش «نمیتونیم با هیچ چیزی شوخی کنیم» بودیم، بعد دست و پا در آوردیم. مثلا گذشته از اینکه اگر با یک شغل و صنف شوخی کنیم، افراد فعال در اون شغل و صنف شاکی میشن، ممکنه یک سری شاغلین صنفهای بیربط دیگه نيز شاکی بشن!
مثلا با صنف مسافرکشها شوخی میکنیم، به قشر فارغالتحصیل برمیخوره؛ از وضعیت کودکان کار میگیم، به آقازادهها برمیخوره؛ یک سری مسائل هم که کلا برمیخوره! خلاصه این خطوط قرمز حساسیت، موضعی زیادی رو در ما به وجود آورده و باعث شده شش دانگ حواسمون رو جمع کنیم.
به عنوان مثال شما در نظر بگیرید بنده در متنم خطاب به مسئولی نوشتم: «آقای فلانی شما با عملکرد ضعیفتان واقعا شورش را در آوردهاید و باعث تباهی ما شدهاید». سه مدل برخورد از سمت سردبیر محترم صورت میگیره.
مدل اولش که دردسر کمتری هم داره، حذف کل عبارت یا کل متن و حتی در مواردی کل نویسنده است! مدل دوم تحریف عبارته. یعنی بهجای اون عبارت اولی، مثلا نوشته میشه: «آقای فلانی!... مرسی که هستی!». مدل سوم، تلطیف فضای عبارته. تو این روش مسئولان تحریریه با سعه صدر کامل، معادل اون عبارت رو با بیانی شیرینتر و گوگولیتر بیان میکنن. مثلا در اون عبارت، به جای «آقای فلانی»، «عزیزم»، «گلم» و این جور چیزها جایگزین میشه.
به جای «شورش را در آوردی»، میگیم «چه بانمکی شما». به جای «عملکرد ضعیف»، میگیم «چی آوردی سرمون» و به جای «باعث تباهی شدی» میگیم «پر و بالمون رو شکستی».
نهایتا به جای عبارت «آقای فلانی شما با عملکرد ضعیفتان واقعا شورش را در آوردهاید و باعث تباهی ما شدهاید». با چنین جملهای در متن روبهرو میشیم: «دلکم، دلبرکم! خوشگل بانمکم! چی آوردی سرکم، شکستی بال و پرکم!».
محمدامین فرشادمهر در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
یکی از مسائلی که بهش عادت کردیم و اُنس گرفتیم، انواع و اقسام سانسوره. یعنی ما توی همین تلویزیون اگر بهجای گل وگلدون، ساز و آلات موسیقی ببینیم، بدن درد میگیریم. یا مثلا اگر در یک سکانس، یکی از آباژورها کنار بره و ما بازیگر درونش رو ببینیم، یک ماه در بستر بیماری دچار بیرونروی میشیم. سانسورها اساسا ناشی از خط قرمزهای ما هستند و ما در این زمینه خدا رو شکر به خودکفایی کامل رسیدیم. خطوط قرمز برای هر قشری یادآور یک چیزیه.
مثلا برای یک قشری یادآور سریال خط قرمز و جیپ و جادههای شماله. برای برخی یادآور خطوط قرمزیه که موقع آرایش، حوالی دهان استفاده میکنن [اساسا اجزای صورت به این ترتیبه: چشم، ابرو، دماغ، گونه، دهان، حوالی دهان!]. برای منِ روزنامهچی که دم به دقیقه متنش رفته تحریریه و برای اصلاح برگشت خورده هم یادآور عمه بزرگوارمه که بارها اومده جلوی چشمم. خطوط قرمز انواع عقاید و سلایق و مشاغل و فعالیتها و حوادث و گروه بندیها رو در بر میگیره. یعنی ما در کشورمون اولش «نمیتونیم با هیچ چیزی شوخی کنیم» بودیم، بعد دست و پا در آوردیم. مثلا گذشته از اینکه اگر با یک شغل و صنف شوخی کنیم، افراد فعال در اون شغل و صنف شاکی میشن، ممکنه یک سری شاغلین صنفهای بیربط دیگه نيز شاکی بشن!
مثلا با صنف مسافرکشها شوخی میکنیم، به قشر فارغالتحصیل برمیخوره؛ از وضعیت کودکان کار میگیم، به آقازادهها برمیخوره؛ یک سری مسائل هم که کلا برمیخوره! خلاصه این خطوط قرمز حساسیت، موضعی زیادی رو در ما به وجود آورده و باعث شده شش دانگ حواسمون رو جمع کنیم.
به عنوان مثال شما در نظر بگیرید بنده در متنم خطاب به مسئولی نوشتم: «آقای فلانی شما با عملکرد ضعیفتان واقعا شورش را در آوردهاید و باعث تباهی ما شدهاید». سه مدل برخورد از سمت سردبیر محترم صورت میگیره.
مدل اولش که دردسر کمتری هم داره، حذف کل عبارت یا کل متن و حتی در مواردی کل نویسنده است! مدل دوم تحریف عبارته. یعنی بهجای اون عبارت اولی، مثلا نوشته میشه: «آقای فلانی!... مرسی که هستی!». مدل سوم، تلطیف فضای عبارته. تو این روش مسئولان تحریریه با سعه صدر کامل، معادل اون عبارت رو با بیانی شیرینتر و گوگولیتر بیان میکنن. مثلا در اون عبارت، به جای «آقای فلانی»، «عزیزم»، «گلم» و این جور چیزها جایگزین میشه.
به جای «شورش را در آوردی»، میگیم «چه بانمکی شما». به جای «عملکرد ضعیف»، میگیم «چی آوردی سرمون» و به جای «باعث تباهی شدی» میگیم «پر و بالمون رو شکستی».
نهایتا به جای عبارت «آقای فلانی شما با عملکرد ضعیفتان واقعا شورش را در آوردهاید و باعث تباهی ما شدهاید». با چنین جملهای در متن روبهرو میشیم: «دلکم، دلبرکم! خوشگل بانمکم! چی آوردی سرکم، شکستی بال و پرکم!».