مطالب طنز طنز: پیر مغان دمبل زد و به ریش ما خندید!

  • شروع کننده موضوع BARANA.R
  • بازدیدها 127
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

BARANA.R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/10/29
ارسالی ها
2,921
امتیاز واکنش
20,204
امتیاز
746
سن
23
مدتی صاحب کاشانه شدم با این وام/ حیف این حسِ تملک که چه مستعجل بود/ حال توقیف شده منزل و من آواره/ سود اقساط چو سابق به سرم نازل بود!

اندر حکایت وامهای مسکن و مسائل و مشکلات آن...

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود

منزلی شیک، که آمادهء هر محفل بود

نُقلی و کوچک و معمولی و تک خواب، ولی

تا بخواهی در و دروازهء آن خوشگل بود

آشپزخانه " اوپن"، با همهء ملزومات

گر که اغراق نباشد به یقین کامل بود

نکته ای داشت که اغیار همه میگفتند؛

آن هم این بود که بامش ز ازل کاگِل بود

مشکل بعدی و بدبختی عظماتر از آن

قسطِ وامی که مُدامش غم آن در دل بود

مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش

او که مشغول فعالیت با دَمبل بود

پیر پرسید: چه سان خانه به تو داد حکیم؟

گفتمش: وام گرفتم، که بسی مشکل بود

در دلم بود پس از وام شوم آسوده

چه بگویم که خیال من و دل باطل بود

مدتی صاحب کاشانه شدم با این وام

حیف این حسِ تملک که چه مستعجل بود

حال توقیف شده منزل و من آواره

سود اقساط چو سابق به سرم نازل بود!

بار دیگر شده ام در به در و سرگردان

خود از این وام همین دربه دری حاصل بود

پیر لبخند زنان خیره به من هیچ نگفت

مفتی عقل در این مساله لایعقل بود!

راستی یاد تو افتادم و آن کوچه و کوی

گر چه در واقع ز عشق تو دلم غافل بود

مصرع اول این شعر به تو ربط نداشت

قصدم از کوی تو، محدودهء آن منزل بود
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
12
بازدیدها
271
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,691
پاسخ ها
0
بازدیدها
477
پاسخ ها
2
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
229
پاسخ ها
0
بازدیدها
197
پاسخ ها
0
بازدیدها
223
پاسخ ها
0
بازدیدها
177
پاسخ ها
0
بازدیدها
156
پاسخ ها
16
بازدیدها
575
پاسخ ها
0
بازدیدها
176
پاسخ ها
0
بازدیدها
163
بالا