- عضویت
- 2015/11/20
- ارسالی ها
- 2,399
- امتیاز واکنش
- 24,204
- امتیاز
- 706
عامل موفقیت یک کودک در بزرگسالی
در سال ۱۹۶۰ یک روانشناس به نام والتر میشل یک آزمایش ساده بر روی کودکان ۴تا ۶ ساله انجام داد، در این آزمایش جلوی کودکان یک عدد مارشملو (یک نوع شیرینی محبوب کودکان) میگذاشت و به آنها میگفت که این شیرینی را نخورد، و کودک را با شیرینی در اتاق تنها میگذاشت؛ کودکان واکنشهای متفاوت نشان میدادند، بعضیها بلافاصله میخوردند، بعضیها یه کم تحمل میکردند بعد میخوردند و بعضی هم اصلاً دست نمیزدند.
والتر میشل از کودکانی که موفق به نخوردن میشدند میخواست که توضیح دهند که در آن موقع که شیرینی جلویشان بود چطور فکر میکردند، آنها پاسخ میدادند که توجه خودشان را به چیزهای دیگری مثل بند کفش و.. پرت میکردند یا اینکه فکر میکردند که این شیرینی نیست مثلاً این چوب پنبه است.
در سال ۱۹۸۱ میشل به سراغ ۵۳ کودک آزمایش رفت و به یافته جالبی دست یافت: کودکانی که در جلوی وسوسهشان موفق عمل کرده بودند در سنین بزرگسالی به سطوح بالای اجتماعی، تحصیلی رسیده و از سلامت بالاتری برخوردار بودند.
پژوهشی با کاربرد فراوان
بررسی در رابـ ـطه با افرادی که توانایی به تاخیر انداختن ارضای خواستههای خود را دارند، محدود به همین گروه از افراد نشد و روان شناسان دیگر پژوهشهای متنوعی را در گروه های سنی بالاتر انجام دادند.
این بررسیها در واقع ادامه دهنده کارهایی شد که مدیریت خود (self control) را مورد بررسی قرار میداد. این مفهوم تا بیش از کارهای میشل نیز در روان شناسی مورد توجه بود. اما آزمایش میشل، جان دوبارهای به این مفهوم داد و باعث شد به صورتی گسترده درباره آن بحث شود.
البته بعدها آزمایش مارشملو و دیگر کارهای میشل نقشی مهم در مفهوم هوش هیجانی داشت و توانست به خوبی نشان دهد برای موفق بودن در زمینه های مختلف صرف بهره هوشی نمیتواند وضعیت افراد را پیش بینی کند.
خود میشل نیز در سالهای اخیر توجهاش به این سمت رفته که چهطور میشود از همان سنین پایین یعنی چهار تا هشت سالگی در کودکان تغییراتی را ایجاد کنیم تا بتوانند مدیریت بیشتری برخواستههای خود داشته باشند.
در سال ۱۹۶۰ یک روانشناس به نام والتر میشل یک آزمایش ساده بر روی کودکان ۴تا ۶ ساله انجام داد، در این آزمایش جلوی کودکان یک عدد مارشملو (یک نوع شیرینی محبوب کودکان) میگذاشت و به آنها میگفت که این شیرینی را نخورد، و کودک را با شیرینی در اتاق تنها میگذاشت؛ کودکان واکنشهای متفاوت نشان میدادند، بعضیها بلافاصله میخوردند، بعضیها یه کم تحمل میکردند بعد میخوردند و بعضی هم اصلاً دست نمیزدند.
والتر میشل از کودکانی که موفق به نخوردن میشدند میخواست که توضیح دهند که در آن موقع که شیرینی جلویشان بود چطور فکر میکردند، آنها پاسخ میدادند که توجه خودشان را به چیزهای دیگری مثل بند کفش و.. پرت میکردند یا اینکه فکر میکردند که این شیرینی نیست مثلاً این چوب پنبه است.
در سال ۱۹۸۱ میشل به سراغ ۵۳ کودک آزمایش رفت و به یافته جالبی دست یافت: کودکانی که در جلوی وسوسهشان موفق عمل کرده بودند در سنین بزرگسالی به سطوح بالای اجتماعی، تحصیلی رسیده و از سلامت بالاتری برخوردار بودند.
پژوهشی با کاربرد فراوان
بررسی در رابـ ـطه با افرادی که توانایی به تاخیر انداختن ارضای خواستههای خود را دارند، محدود به همین گروه از افراد نشد و روان شناسان دیگر پژوهشهای متنوعی را در گروه های سنی بالاتر انجام دادند.
این بررسیها در واقع ادامه دهنده کارهایی شد که مدیریت خود (self control) را مورد بررسی قرار میداد. این مفهوم تا بیش از کارهای میشل نیز در روان شناسی مورد توجه بود. اما آزمایش میشل، جان دوبارهای به این مفهوم داد و باعث شد به صورتی گسترده درباره آن بحث شود.
البته بعدها آزمایش مارشملو و دیگر کارهای میشل نقشی مهم در مفهوم هوش هیجانی داشت و توانست به خوبی نشان دهد برای موفق بودن در زمینه های مختلف صرف بهره هوشی نمیتواند وضعیت افراد را پیش بینی کند.
خود میشل نیز در سالهای اخیر توجهاش به این سمت رفته که چهطور میشود از همان سنین پایین یعنی چهار تا هشت سالگی در کودکان تغییراتی را ایجاد کنیم تا بتوانند مدیریت بیشتری برخواستههای خود داشته باشند.