قانون حمورابی چیست؟

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
قانون حمورابي بر روي سنگ ‌نوشته‌اي به طول دو و نيم، و عرض يك و نيم متر حك شده است كه برفراز آن تصوير مردي است كه در حال خضوع، لوحي را از شَمْس، خداوند آفتاب و عدالت، دريافت مي‌كند. اين سنگ‌نوشته كه قديمي‌ترين و كامل‌ترين قوانين بشري بر آن نقش بسته است، به حدود 4000 سال پيش تعلق دارد.
ماكت اين سنگ‌نوشته در موزه ايران باستان موجود و اصل آن به موزه لوور پاريس منتقل شده است
lحمورابي (1792 تا 1750ق.م.)، يكي از بزرگ‌ترين فرمانروايان بين‌النهرين، سرداري جنگاور، سياستمداري ورزيده، و قانون‌گذاري دقيق بود درباره سال‌هاي سلطنت حمورابي بين مورخان اختلاف است. نظر غالب بر آن است كه وي ميان سال‌هاي 1704 تا 1662 پيش از ميلاد سلطنت كرده است



مجموعه قوانين حمورابي را، با توجه به زمان تدوين آن، از شاهكارهاي قانون‌گذاري مي‌دانند. كشف سنگ‌نوشته آن به ادعاي كساني كه قوانين روم و يونان را تنها منبع قوانين فعلي و برجسته‌ترين آنها مي‌دانستند، خاتمه داد
گفته‌اند مجموعه قوانين حمورابي، پس از ويراني سومر، از روي قوانين قديم سومري‌ها و عادات و رسوم آنها نوشته شده و بيشتر مندرجات آن از مجموعه قوانيني كه پادشاه “اور” تدوين كرده بود، اقتباس شده است
پايه قوانين حمورابي، متكي بر مذهب و خواست پادشاه و اميال خواسته‌هاي نفساني اين و آن نيست، بلكه برمبناي رعايت عرف و عادت و سنن جاري، و رعايت منافع اجتماع تدوين و مقرر شده است
متن قانون نامه شامل يك مقدمه و يك مؤخره، به‌صورتي ادبي و مُسَجّع است. در بين مقدمه و مؤخره، مجموعه قوانين قرار دارند كه در 49 ستون عمودي يعني به خط ميخي، نگاشته شده‌است،
ویل دورانت مورخ نامی، درباره این قانون آورده است:
« روح این قانون بزرگ مدت پانزده قرن با همه تغییراتی که در کشور پیش آمد نافذ بود، فقط در پاره ای از اوضاع و احوال تغییرات جزیی در آن داده شد»


مواد قوانین حمورابی درباره چیستند؟
قانون های 1 الی 5 درباره اصول محاکمات
قانون های 6 الی 25 درباره دزدی و مجازات دزدان
قانون های 26 الی 41 درباره وظایف کارکنان دولت
قانون های 42 الی 65 درباره امور کشاورزی
قانون های 66 الی 99 (این 35 ماده محو شده و از آنها اطلاعات ناقصي در دست است. ظاهرآ اين امر به‌دست پادشاه عيلام و پس از انتقال تخته سنگ مذكور به شوش، به‌منظور حك مواد جديد به‌جاي مواد محذوف صورت گرفته است)
قانون های 100 الی 127 درباره تجارت، قراردادها، بدهی ها و خرده فروش هاست
قانون های 128 الی 191 قوانین مربوط به خانواده
قانون های 192 الی 214 درباره مجازات و قصاص
قانون های 215 الی 252 درباره حقوق حرفه ای پزشکان، معماران، کشاورزان و دهقانان
قانون های 253 الی 277 درباره اجاره
قانون های 278 الی 282 درباره بـرده داری
نمونه هایی از قوانین حمورابی
1-اگر مردي به مرد ديگر اتهام بزند و او را به قتل متهم كند ،اما نتواند آن را ثابت كند متهم كننده به مرگ محكوم خواهد شد .
5- اگر قاضي حكمي اعلام كند ، تصميمي بگيرد { يا }رأيي صادر كند وطبق موازين امضاء و مهر كند و پس از آن حكم خود را تغيير دهد قاضي مربوطه بايد پاسخ گو باشد … و بايد 12 برابر مجازاتي كه در آن حكم آورده بپردازد … .
22- اگر مردي مرتكب سرقت و گرفتار شود ، به مرگ محكوم خواهد شد .
23- اگر سارق دستگير نشود ،مردي كه از او سرقت شده بايد در محضر خدا شرح اموال مسروقه ي خود را بيان كند و شهر و حكمراني كه در ولايت او … سرقت رخ داده بايد هر آنچه از او به سرقت رفته جبران كنند… .
55- اگر مردي آبراه خود را براي آبياري باز كند و ازآن غفلت نمايد و آب مزرعه ي مجاور را فراگيرد بايد غلات را بر مبناي (خسارت ) مزرعه ي مجاور تأديه كند … .
109- اگر اشخاص بد در خانه ي نوشید*نی فروش گرد آيند و او آن اشخاص بد را دستگير نكند و به كاخ نياورد آن نوشید*نی فروش به مرگ محكوم خواهد شد … .
195- اگر پسري پدرش را كتك بزند ، دستش بريده خواهد شد .
196- اگر مردي چشم مرد ديگري را كور كند چشم او كور خواهد شد … .
229- اگر بنّايي براي كسي خانه اي بسازد و ساختمان را بي عيب ونقص بنّا نكند و خانه اي كه ساخته ويران و سبب مرگ صاحبش شود … آن بنّا به مرگ محكوم خواهد شد .


و نمونه های دیگر …
– اگر مردی به هنگام اهدای یك مزرعه ، باغ میوه ، خانه یا اجناسی به همسر خود ، با او پیمان نامه مهر شده منعقد كرد ، فرزندان زن نباید بعد از مرگ شوهر ، ادعایی بر علیه او كنند.
– اگر شخصی برای پسر خود همسری انتخاب كرد اما خود نیز با آن زن هم آغـ*ـوش شد ، باید آن شخص را بسته و در آب بیندازند.
– هر كس در این سرزمین می تواند مالكیت اموال خود را به همسر یا دخترش واگذار كند.
– اگر مردی به همسرشخص دیگری نظر داشت اما كار به جایی نبرد ، باید آن شخص بازداشت شود و نیمی از موهایش تراشیده شود.
– اگر زنی ولگرد بود و در نتیجه از خانه و مردش غافل شد سزای او مرگ است.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    حمورابی
    هنگامی که حمورابی تکیه بر تخت سلطنت بابل می زد کشوری به نسبت کوچک را از پدرش ( سین – موبعلیت ) به ارث بده بود که تقریباً هشتاد مایل درازا و بیست مایل پهنا داشت وحدود آن از سیپار تا مرد ( از فلوجه تا دیوانیه ی کنونی ) گسترده بود. در آن زمان پادشاهی های به مراتب بزرگتر وقدرتمندتری کشور بابل را پیرامون گرفته بودند. سرتاسر جنوب تحت سلطه ی " ریم سین " ( پادشاه لارسا ) بود ؛ در شمال سه کشور ماری ، اکلاتوم و آشور در دست " شمشی عداد " و پسرانش بود و در شرق " ددوشه " ( متحد عیلامیان ) بر اشنونه حکم می راند.
    پادشاه حمورابی اگر چه همچون پدرانش از همان نخستین روزهای سلطنت مشتاق گسترش مرزهای کشورش بود ، لیکن با نظر به قدرت همسایگان مقتدر خویش ، پنج سال درنگ کرد و چون پایه های قدرتش را مستحکم یافت از سه سو به کشورهای همسایه حمله ور گشت ؛ ایسین را تصرف کرد و در امتداد فرات به سوی جنوب تا اوروک پیش رفت.



    در اموتبال بین دجله و جبال زاگرس جنگید و آن ناحیه را متصرف شد و سرانجام در سال یازدهم از سلطنت خود توانست پیکوم را به اشغال درآورد. از آن پس بیست سال از سلطنت خود را صرف ترمیم معابد و تقویت استحکامات شهرهای تصرف شده کرد . در بیست و نهمین سال از پادشاهی حمورابی ، کشور بابل هدف تهاجم مشترک ائتلافی متشکل از عیلامیان ، گوتیان ، سوباریان ( آشوریان ) و اشنونه قرار می گیرد که با دفاع ارتش حمورابی این تهاجم ناکام می ماند. سال بعد حمورابی در تهاجمی شهر لارسا را متصرف می شود.
    در سال سی و یکم همان دشمنان قدیمی دوباره متحد می شوند و به سوی بابل لشکر می کشند. اینبار حمورابی نه تنها تمامی سپاهیان انان را تار و مار می کند که تا نزدیکی مرزهای سوبارتو تیز پیش روی کرده ، تمامی بین النهرین جنوبی و مرکزی را متصرف می شود و سرانجام در سال های سی و ششم و سی و هشتم از سلطنت خود موفق می شود به سلطه ی آشور بر بین النهرین شمالی پایان دهد و تمامی مردم بین النهرین را بصورت یک ملت واحد تحت سلطه ی خود در آورد.
    برای اداره ی چنین کشوری که ملت ها و نژادها و مذاهب گوناگون را در بر می گرفت ، حمورابی دست به یک سری اصلاحات اداری ، اجتماعی و مذهبی زد و آنها را تحت یک « مجموعه ی قوانین » مدٌون کرد. اگرچه با بدست آمدن قوانین قدیمی تر از پادشاهانی چون « اور – نمو » و « لیپیت – عشتر » دیگر نمی توان حمورابی را « نخستین قانونگزار تاریخ » نامید ولی هنوز هم می توان او را به عنوان یک پادشاه قانونمدار و عادل ستود. برای رفع اختلافات مذهبی و نیز برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت خود و بازماندگانش ، حمورابی در این قانون ، مردوک خدای بابل را که تا آن مان یک خدای درجه سوم بود در راس خدایان دیگر قرار داد و البته با نهایت زیرکی مدعی شد که این مقامی است که از سوی « آنو » و « انلیل » به مردوک تفویض شده است. کاهنان سراسر کشور به امر شاه تقدم و تاخر خدایان را تغییر دادند و قصه ی آفرینش را از نو نوشتند تا نقش اصلی را به مردوک واگذارند.
    ●بختنصر

    پادشاهان پس از حمورابی به علت فساد اخلاقی و مالی خود و درباریانشان هرگز نتوانستند عزت و شوکت کشور خود را آنگونه که حمورابی برایشان به ارث گذاشته بود حفظ کنند تا آنکه پس از گذشت سالیان دراز و در دوران حکومت « بختنصر » کشور بابل دیگر بار عظمت و اقتدار خود را بازیافت و تبدیل به بزرگترین و زیباترین شهر آن دوران شد. ولی این بار چیزی در این عظمت بود که آنرا از عظمتی که این کشور در دوران حمورابی داشت متمایز می ساخت ؛ نام بابل دیگر با نام یک پادشاه قانونگذار و عادل درنیامیخته بود ؛ مردم کشورهای دیگر با شنیدن این نام ، تصویر یک پادشاه خونخوار ، خشن و بی رحم را در ذهن مجسم می کردند ، تصویری که براستی شایسته ی بختنصر بود.
    در همین زمان بود که یهودیان کشور یهودا از دادن خراج امتناع کردند و سر به شورش برداشتند. بختنصر با سپاه بی کران خود به آنان حمله ور شد ، اورشلیم را آتش زد و مردم آن سرزمین را به اسارت به بابل برد. پادشاه یهودا در مقابل چشمانش دید که چگونه سربازان بختنصر ، پسرانش را می کشتند و پس از آن بختنصر با دستان خود ، چشم های او را از حدقه درآورد. در همین حال بابلیان ، دیوانه وار و مـسـ*ـت از بوی خون ، زیباترین اسیران خود را بر می گزیدند تا زبانشان را از بیخ برکنند ، چشمانشان و امعاء و احشایشان را بیرون کشند و پوستشان را زنده زنده از تن جدا کنند ! اورشلیم دیگر وجود نداشت و از میان یهودیان ، آنانکه هنوز زنده بودند ، ناچار شدند که باقی عمر را در اسارت اهالی بابل سر کنند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    قوانین و مناسبات اجتماعی در قوانین حمورابی
    در قوانین حمورابی تمامی کسانی که آزاد بودند در مقابل قانون مساوی و از حقوق برابر برخوردار بودند و مزایای ملی وجود نداشت، به عبارت دیگر فرقی بین فرد آزاد بابلی و آزاد غیربابلی از نظر قانون وجود نداشت،

    مطابق این قوانین، مردم از سه دسته بودند:

    • آزاد
    • آزاده شده
    • بـرده

    همچنین طبقات اجتماعی چهارگروه بود:

    • روحانیون
    • مستخدمین دولت
    • مستخدمین ارتش
    • کسبه و تجار
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    خدمت نظام وظیفه در قانون پیش بینی شده بود. معاملات به دو صورت پولی و پایاپای انجام میگرفت، مردم بابلی حق نداشت بیش از یک زن اختیار کند، اما اگر نازا از آب درمیآمد، داشتن یک زن (غیرعقدی) مجاز میشد، فقط ازدواج قانونی معتبر بود.
    اگر مرد آزاد کنیزی را به زنی میگرفت به مجر خوانده شدن صیغه عقد آزاد میشد، زنان در بسیاری از موارد با مردان از نظر قانون و حقوق مساوی بودند، زن و شوهر درباره بدهیهای قبل از ازدواج یکدیگر مسؤلیتی نداشتند.
    مطابق قانون(در زمینه ازدواج و طلاق) هرگاه زن به شوهر خود میگفت: «تو دیگر شوهر من نیستی»، مأموران دولتی مؤظف بودند که زن را طناب پیچ کرده. در رود فرات بیاندازند تا غرق شود، هرگاه مرد به زن میگفت: «تو دیگر زن من نیستی» قانوناً مکلف بود که به عنوان خرج طلاق «100 شکل» بپردازد.
    شوهر از زن ارث نمیبرد و ارث زن به اولاد میرسید. اگر شوهر میمرد، زن علاوه بر جهیزیه خود سهمی هم از مال شوهر به عنوان بهای وفاداری و سازگاری دریافت میکرد
    زن حق داشت دارایی خود را شخصاً اداره کند و میتوانست هرگونه تصرفی را در اموال خود به عمل بیاورد، مثلاً میتوانست اجاره بدهد یا به دیگری ببخشد.
    پس از مرگ شوهر زن اجازه داشت که شوهر دیگری اختیار کند و اگر اولاد زن با شوهر کردن مادر مخالفت میکردند، محکمه دخالت کرده و حق قانونی زن را به او اعطاء میکرد.
    فرزندان در بردن ارث مساوی بودند. ولی پدر مجاز بود که وصیت کند مال غیرمنقولش را به فرزند بدهد.
    دختری که جهاز میگرفت از ارث محروم میشد، اما دختری که جهاز نداشت همانند پسرخانواده ارث میبرد. برادراز خواهر ارث میبرد.
    هر کس مرافعه ای داشت خود به طرح دعوی در محکمه میپرداخت بدون آن که در قید و بند استفاده از اصطلاحات پیچیده قضایی باشد؛ قانون چنان بود که مردم را به طرح دعوی و مرافعه تشویق نمیکرد.
    در سطرهای اول قانون نامه چنین آمده است: «اگر شخصی دیگری را متهم به گناهی کند که کیفر آن مرگ است و از عهده اثبات آن بر نیاید خود وی محکوم به مرگ خواهد شد.»، دلایلی به دست است که در آن زمان رشوه دادن به قاضی و گواهان برای گرفتن حکم ناحق وجود داشته است، در شهر بابل یک محکمه استثنایی که داوران پادشاهی در آن قضاوت میکردند تشکیل میشد، از آن گذشته طرفین دعوی میتوانستند از خود شاه تمیز بخواهند.
    در قانون بابل نشانه هایی از اثبات وجود حق ضروری در برابر حکومت و اینکه افراد بتوانند علیه دولت اقامه کنند دیده نمیشود.
    با وجود این مواد 22-24 قانون نامه حمورابی حقی را برای فردا محفوظ میدارد که اگر چه سیـاس*ـی نیست از لحاظ اقتصادی حائز اهمیت میباشد، «اگر کسی در حین دزدی دستگیر شود، محکوم به اعدام خواهد شد. اگر دزد دستگیر نشود، مرد دزد زده باید در برابر خدا صورت تفصیلی آنچه را از وی دزدیده اند بازگوید و شهری که دزدی در آن واقع شده یا حاکم ناحیه خارج شهر باید تاوان خسارات وی را بدهد.
    اگر دزدی منجر به کشته شدن صاحب مال شود شهر و حاکم باید یک مینا به ورثه مقتول بپردازند.»
    اگر دزد مرد بود برای مزرعه فرستاده میشد، زیراکه اکثر دزدان در قبال تأدیه خسارت به غلامی میرفتند، اگر دزد زن بود به عنوان کنیز به خانه ها فرستاده میشد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    همچنین درباره قانون حمورابی گفته شده است: «یکی از مشهورترین قوانین بابلیها، قانون حمورابی است که از مشهورترین پادشاهان بابل بوده است. حمورابی میگفت که خدای عادل این قانون را به او ابلاغ کرده است.
    حقیقت این است که قانون حمورابی شباهت زیادی به قانونی داشت که یکی از پادشاهان سومر دویست سال پیش از آن وضع کرده بود.
    قانون حمورابی از هر کجا اقتباس شده بود برای مردم بابل سودمند بود. طبق این قانون نه تنها کسی که دزدی میکرد مجازات میشد بلکه هر کس در کاری قصور میکرد نیز به مجازات میرسید. اگر کسی دریچه آبراه را نمیبست و کشتزار همسایه اش پر از آب میشد، باید خسارت او را بپردازد.
    اگر در کشتی کالایی گم میشد کشتیبان باید ضرر صاحب کالا را جبران کند، طبق این قانون حتی پزشکان و دامپزشکانی که بیماران را به جای شفا دادن بیمارتر میکردند مجازات میشدند.
    یکی از خوبیهای این قانون این است که هر فرد را مسئول عمل خویش میداند. در قوانین بابل با همه مردم یکسان رفتار نمیشد. زیرا در این کشور طبقات مختلف اجتماعی از قبیل اشراف ثروتمند ـ بازرگانان ـ کارگران و بردگان که در جنگها اسیر شده بودند وجود داشتند.
    برای مرد ثروتمند از طبقه بالا یا مردی فقیر از طبقه پایین قانون فرق میکرد. اگر ضاربی دست مردی از طبقه اشراف را میشکست باید مقدار معینی نقره به او بدهد ولی به مردی از طبقه فقرا به خاطر همین نوع صدمه کمتر از نصف آن مقدار پرداخت شود، طبقات مختلف در نظر قانون متفاوت بودند ولی همه مردم از حمایت قانون بهره مند میشدند، حتی بـرده نیز میتوانست به دادگاه شکایت کند، زیرا بردگان هم مانند دیگران در پناه قانون بسر میبردند.
    با غور در محتویات قانون مزبور میتوان گفت که این قانون در نوع خود و با توجه به زمان تدوین و اعمال آن، از بهترین قوانین مدون جهان محسوب میشود و پادشاه بابل قرنها قبل از میلاد مسیح با عنایت به مقتضای زندگی مردم جامعه خود ـ آن را وضع و به مورد اجرا گذاشته است برای نشان دادن اهمیت این قانون و درایت و هوش تدوین کننده آن ترجمه مواردی از قانون مزبور را که در دسترس هست در پایان آورده میشود.


    آیا پدرحمورابی را می شناسید؟!

    ریم-سین یکم (به انگلیسی: Sin-muballit I)‏ پدر حمورابی و پنجمین امپراتور اولین سلسلهٔ بابل بودهاست. او امپراتور بابل در ۱۷۲۹-۱۷۴۸ پیش از میلاد (۱۹ سال) بودهاست. پسرش حمورابی بابل را تا حد زیادی گسترش دادهاست.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    ویژگی های قوانین حمورابی

    قدیمیترین قانون نامه مدنی که تمدن بشری سراغ دارد قانون حمورابی است، این پادشاه پس از آنکه توانست از قبایل پراکنده و قدرت ضعیف بابل حکومت نیرومندی به وجود آورد و امنیت و آسایش نسبی را در بابل حکمفرما نماید، قانوننامه ی تاریخی خود را صادر و دستور به تدوین آن داد.
    قانون حمورابی که بر روی ستونی از سنگ به ارتفاع 45/2 متر و به شکل منظم و زیبایی نوشته شده است،که براثر کاوشهای باستانشناسان در خرابه های شهر شوش پیدا شد و اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری میشود.
    بالای ستون سنگی صورت مردی است که روی کرسی نشسته و مرد دیگری روبروی وی ایستاده او را میپرستد، آنکه روی کرسی نشسته رب النوع یا خداوند آفتاب است و آنکه روبروی خداوند آفتاب ایستاده،حمورابی است.
    متن قانون مشتمل بر 282 ماده و یک مقدمه است. در قسمتی از مقدمه حمورابی به بیان هدف خویش از تنظیم قوانین میپردازد و اعلام میکند که مقصودش این است که: «عدالت در زمین غالب شود و فساد از میان برود و چنان باشد که نیرومند نتواند به ناتوان ستم کند و این قانون همچون خورشید بر بالای سر سیاه سران مردم برآید و زمین را روشن سازد.
    ویل دورانت مورخ نامی، درباره این قانون آورده است: «روح این قانون بزرگ مدت پانزده قرن با همه تغییراتی که در کشور پیش آمد نافذ بود، فقط در پاره ای از اوضاع و احوال تغییرات جزیی در آن داده شد.
    تطور و تکامل و تغییری که در این قانون پیش آمد آن بود که به جای کیفرهای دینی و فوق طبیعی، کیفرهای دینوی قرار دادند و از خشونت مجازات به طرف جریمه و از کیفر بدنی به غرامت مالی توجه گردید.
    در ابتدای کار قضات همان کاهنان بودند و تا آخر دوره بابل جایگاه تشکیل بیشتر محاکم معابد بود ولی از زمان حمورابی به بعد محکمه های غیردینی تشکیل میشد که تنها در مقابل دولت مسؤول بود، رفته رفته این محاکم جانشین محاکمی شدند که کاهنان معابد بر آنها ریاست داشتند.



    مبنای مجازات

    مجازات در ابتدای کار مبتنی بر اصل قصاص به مثل بود؛ اگر کسی دندان مرد آزاد شریفی را میشکست یا چشم او را کور میکرد یا اندامی از او را عیبناک میساخت همان گزنند را به وی میرساندند.
    هرگاه خانه ای فرو میریخت و مالک خانه کشته میشد معمار یا سازنده آن محکوم به مرگ بود. اگر در نتیجه ویرانی خانه، پسر صاحبخانه میمرد پسر معمار یا سازنده آن را میکشتند، اگر کسی دختری ار میزد و میکشت با خودش کاری نداشتند بلکه دخترش را به قتل میرسانیدند. رفته رفته این کیفر از میان رفت و تاوان مالی جای آن را گرفت، به جای کیفر جسمی فدیه و غرامت مالی می گرفتند، پس از آن تنها کیفری که قانون آن را جایز میشمرد همان تاوان و دیه بود.
    اگر شخصی از طبقه اشراف جرمی را مرتکب میشد مجازاتش شدیدتر از مجازاتی بود که بار همین جرم در حق یکی از مردم عادی روا میداشتند.
    از طرف دیگر هرگاه جنایت نسبت به طبقه اشراف صورت میگرفت مجرم به سختی کیفر میدید. اگر یکی از مردم بازاری دیگری از طبقه خود را کتک میزد تاوانی که باید بپردازد ده «شکل» نقره یعنی مبلغی در حدود 4000 ریال بود؛ ولی اگر همین جنح را در حق مرد صاحب عنوان یا توانگری انجام داده بود بایستی هفت برابر این مبلغ غرامت بدهد.
    از این کیفرهای تأدیبی که بگذریم، عقوبتهای سخت دیگری از قبیل دست و پا بریدن یا عدام نیز وجود داشت؛ اگر کسی پدر خود را میزد دستش را میبریدند، اگر جوانی در ضمن عمل جراحی سبب مرگ بیمار یا کور شدن چشم او میشد، انگشتانش را قطع میکردند، هرگاه دایه ای کودکی را دانسته با کودک دیگری عوض میکرد، پستانهایش بریده میشد.
    بسیاری از گناهان بود که آنها را کشتن کیفر میدادند، مانند هتک ناموس، بچه دزدی، راهزنی، دزدی با شکستن در خانه، زنای با محارم، پناه دادن بند گریخته، سبب قتل شوهر زنی شدن برای آنکه شوهر دیگری انتخاب کند، داخل شدن زن کاهنه ای در میخانه، پشت کردن به دشمن در میدان جنگ، سؤاستفاده از مقام اداری، اهمال کردن زن در کار خانه داری و شوهرداری و تقلب کردن در شرابفروشی.



    تعیین نرخ کالاهاوخدمات

    دولت تا حدودی میزان نرخ اجناس و دستمزدها را معین میکرد، مثلاً دستمزد جراح در قانون مقرر میداشت، در قانون نامه حمورابی اندازه مزد بنا و خشتزن و خیاط و سنگتراش و نجار و جاشو و چوپان و کارگر معین شده بود، مطابق قانون میراث مرد به فرزندانش میرسید و همسر وی را در آن حقی نبود. زن بیوه کابین و جهیز خود را دریافت میداشت، در قانون نامه حمورابی اندازه مزد بنا و خشتزن و خیاط و سنگتراش و نجار و جاشو و چوپان و کارگر معین شده بود، مطابق قانون میراث مرد به فرزندانش میرسید و همسر وی را در آن حقی نبود.
    زن بیوه کابین و جهیز خود را دریافت می داشت و تا آنگاه که زنده بود بانوی خانه به شمار می رفت، حق ارث منحصر به فرزند نبود، بلکه همه فرزندان در این حق با یکدیگر برابر بودند، به این ترتیب ثروتهای بزرگ پیوسته پراکنده میشد و در دست گروه کوچکی باقی نمیماند، مالکیت خصوصی منقول و غیرمنقول امری بود که قانون نامه حمورابی آن را به رسمیت میشناخت. از اسناد و مدارکی که به دست آمده برنمیآید که وکیل مدافع در بابل وجود داشته باشد، کاهنان به عنوان سر دفتر کار میکردند، منشیهای مزدوری وجود داشتند که برای هر کس میخواست از شعر و غزل گرفته تا وصیتنامه همه چیز را مینوشتند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    همورابی پادشاه تمدن بابل در سالهای ۱۷۹۲ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد مسیح بود،قانون حمورابی نخستین قانون نوشته شده جهان است به دستور حمورابی پادشاه بابل بروی تخته سنگی به ارتفاع ۲/۵ به خط میخی متر که مجسمه حمورابی نیز بروی آن هک شده بود نوشته شده بود،این قطعه تاریخی در ۱۹۰۱۱ در شوش کشف شده بود و هم اکنون در موزه لور پاریس است،در اینجا تعدادی از قوانین درج شده در قانون حمورابی از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت می آوریم:

    مـثلا در ابتدای کار،محاکمه متهمان با روش آزمایش (اوردالی) و استمداد از خدایان صورت میگرفت . اگر مردی به جادوگری ، یا زنی به زنـ*ـا متهم میشد ، اورا وا می داشتند تا خود را به نهر فرات بیفکند-و البته خدایان همیشه طرفدار کسانی بودند که بهنر شناوری می کردند. اگر زن از غرق شدن نجات می یافت، دلیل آن بود که بیگناه است؛ اگر((جادوگر)) غرق می شد، دارایی وی به کسی می رسید که او را متهم ساخته بود، و در صورتی که نجات می یافت، تمام دارایی آن کس که به وی
    230px_Milkau_Oberer_Teil_der_Stele_mit_dem_Text_von_Hammurapis_Gesetzescode_369_2.png
    تهمت زده بود به او تعلق می گرفت. در ابتدای کار ، قضات همان کاهنان بودند، و تا آخر دوره بابل جایگاه تشکیل بیشتر محاکم همان معابد بود؛ ولی از زمان حموریی به بعد؛ محکمه های غیر دینی نیز تشکیل می شد که تنها در مقابل دولت مسئول بود؛ رفته رفته ، این محاکم جانشین محاکمی شد که کاهنان معابد بر آنها ریاست داشتند.

    مجازات، در ابتدای کار ، مبنی بر اصل ((قصاص به مثل)) بود. اگر کسی دندان مرد آزاز شریفی را می شکست، یا چشم او را کور می کرد ، یا اندامی از او را عیبناک می ساخت، همان گزند را به وی می رساندند. هرگاه خانه ای فرو می ریخت و مالک خانه کشته می شد، معمار یا سازنده آن محکوم به مرگ بود؛ اگر در نتیجه ویرانی خانه، پسر صاحبخانه می مرد، پسر معمار یا سازنده آن را می کشتند؛ اگر کسی دختری را می زد و می کشت ، به خودش کاری نداشتند ، بلکه دخترش را به قتل می رسانیدند. رفته رفته، این کیفرهای عینی از میان رفت ، و تاوان مالی جای آن را گرفت؛ به جای کیفر جسمی فدیه و غرامت مالی می گرفتند؛ پس از تنها کیفری که قانون آن را جایز می شمرد همان تاوان و دیه بود. مثلا تاوان کور کردن چشم مرد عادی شصت((شکل)) نقره بود، و برای بنده نصف این مقدار. مجازات از نوع بزه گذشته، با وضع اجتماعی شخص بزهکار، و آن کس که بزه در حق وی اتفاق افتاده، نیز ارتباط داشت. اگر شخصی از طبقه اشراف جرمی را مرتکب میشد، مجازاتش شدید تر از مجازاتی بود که برای همین جرم در حق یکی از مردم عادی روا می داشتند؛ از طرف دیگر؛ هرگاه جنایت نسبت به طبقه اشراف صورت می گرفت، مجرم به ستی کیفر می دید. اگر یکی از مردم بازاری،دیگری از طبقه خود را کتک می زد، تاوانی که باید بپردازد ده ((شکل)) نقره، یعنی مبلغی در حدود ۴۰۰۰ ریال بود؛ ولی اگر همین جنحه را در حق مرد صاحب عنوان یا توانگری انجام داده بود، بایستی هفت برابر این مبلغ غرامت بدهد. از این کیفرهای تأدیبی گذشته، عقوبتهای وحشیانهء دیگری، از قبیل دست و پا بریدن یا اعدام، نیز وجود داشت؛ اگر کسی پدر خود را می زد؛ دستش را می بریدند؛ اگر جراحی، در ضمن عمل جراحی، سبب مرگ بیمار یا کور شدن چشم او می شد، انگشتانش را قطع می کردند؛ هرگاه دایه ای کودکی را، دانسته، با کودک دیگری عوض می کرد، پستاش بریده می شد. بسیاری از گناهان بود که آن ها را با کشتن کیفر ی دادند؛ مانند هتک ناموس، بچه دزدی،راهزنی، دزدی با شکستن در خانه، زنـ*ـا با محارم، پناه دادن بندهء گریخته، سبب قتل شوهر شدن زنی برای آنکه شوهرش دیگری انتخاب کند، داخل شدن زن کاهنه ای در میخانه، پشت کردن به دشمن در میدان جنگ،سوء استفاده از مقام اداری، اهمال کردن زن در کار خانه داری و شوهرداری، و تقلب کردن در نوشید*نی فروشی. با این وسایل، که هزاران سال ادامه یافت عادات و سنتی مستقر شد که سبب نگاهداری نشو و ضبط نفس بوده و بعدها ناآگاهانه به صورت پاره ای از مبانی و پایه های مدنیت درآمد.

    دولت، تاحدودی، میزان نرخ اجناس و مزدها و دستمزدهارا معین می کرد. مثلا دستمزد جراح را قانون مقرر می داشت؛ در قانو نامهء حمورابی اندازه مزد بنا و خشتزن و خیاط و سنگتراش و نجار و جاشو و چوپان و کارگر معین شده بود. مطابق قانون، میراث مرد به فرزندانش می رسید و همسر وی را در آن حقی نبود. زن بیوه کابین و جهیز خود را دریافت می داشت و، تا آنگاه که زنده بود، بانوی خانه به شمار می رفت. حق ارث منحصر به فرزند ارشد نبود، بلکه همهء فرزندان در این حق با یکدیگر برابر بودند؛ به این ترتیب، ثروتهای بزرگ پیوسته پراکنده می شد و در دست گروه کوچکی باقی نمی ماند. مالکیت خصوصی منول و غیر منقول امری بود که قانون نامهء حمورابی آن را به رسمیت می شناخت.

    اگر کسی در حین دزدی دستگیر شود، محکوم به اعدام خواهد شد. اگر دزد دستگیر نشود، مرد دزد زده باید، دربرابر خدا، صورت تفصیلی آنچه را از وی دزدیده اند بازگوید، و شهری که دزدی در آن واقع شده، یا حاکم ناحیهء خارج شهر، باید تاوان خسارت وی را بدهد. اگر دزدی منجر به کشته شدن صاحب مال شود، شهر و حاکم باید یک ((مینا)) (۴۰۰۰۰ریال) به ورثهء مقتول بپردازند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا