حوادث ایرانی قتل همسر به دلیل خروج از خانه

  • شروع کننده موضوع *SAmirA
  • بازدیدها 168
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*SAmirA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/09
ارسالی ها
30,107
امتیاز واکنش
64,738
امتیاز
1,304
مردی جوان به نام سامان درحالیکه کودکش را در آغـ*ـوش گرفته بود دیماه سال گذشته به کلانتری خانیآباد رفت و به ماموران گفت: «همسرم را کشتهام و حالا جسدش در خانه است.» ماموران سامان را بازداشت کردند، همراه او به خانهاش رفتند و جسد رویا را مشاهده کردند. پس از انتقال جنازه به پزشکیقانونی تحقیقات در این خصوص آغاز شد؛ سامان در بازجوییها گفت: «زنم را کشتم چون بدون اجازه من بیرون رفته بود و وقتی به او گفتم این کار را نکن، جواب سربالا داد و با هم درگیر شدیم. من که خیلی عصبانی بودم با ضربه چاقو او را به قتل رساندم.»


پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی، به شعبه113 دادگاه کیفریاستان تهران فرستاده شد. نماینده دادستان روز گذشته در جلسه دادگاه جزییات پرونده را تشریح کرد و برای متهم درخواست صدور حکم قانونی کرد. در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای دامادشان درخواست قصاص کردند و متعهد شدند سهم نوه کوچکشان از دیه را به صندوق دولت بپردازند.


سپس پدر متهم که بهعنوان قیم نوهاش در دادگاه حاضر شده بود، گفت: بدون قیدوشرط اعلام گذشت میکند و قصاص یا دیه نمیخواهد. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «ظهر روز حادثه از سر کار به خانه برگشتم و دیدم همسرم در خانه نیست با او تماس گرفتم و پرسیدم کجاست، جواب درستی نداد و گوشی را قطع کرد شب در خانه پدرم مهمان بودیم، بعد از اینکه از مهمانی برگشتیم از رویا پرسیدم ظهر کجا رفته بودی؟ جواب داد خانه دوستم، گفتم چرا به من خبر ندادی، پاسخ داد یادم رفت. من هم گفتم نباید یادت برود و حتما باید به من بگویی کجا میروی؛ عصبانی شد و گفت: به تو ربطی ندارد و از این به بعد همینطوری خواهم بود و نمیگویم کجا میروم. عصبانی بود، آرام نمیشد، یکدفعه به طرف من حمله کرد و کتکم زد؛ من هم عصبانی شدم به آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم و چند ضربه به او زدم، قصدم این نبود که بکشمش من از او بچه داشتم و زنم را خیلی دوست داشتم.


متهم گفت: وقتی زنم را زدم، خونآلود شد و دیگر نتوانست بلند شود و جانش را از دست داد؛ من هم خودم را به ماموران معرفی کردم، البته من به زنم اعتماد داشتم او کسی نبود که به من خــ ـیانـت کند یا فساد اخلاقی داشته باشد، زن پاکی بود اما چون به من نگفته بود میخواهد جایی برود از دستش عصبانی شدم؛ وقتی اعتراض کردم او عصبانی شد و آنقدر بدوبیراه گفت و ناراحت شد که دیگر نتوانستم حرفهایش را تحمل کنم. هیات قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
153
پاسخ ها
2
بازدیدها
213
پاسخ ها
0
بازدیدها
66
پاسخ ها
0
بازدیدها
83
پاسخ ها
1
بازدیدها
63
بالا