صخرههای پیرامون قلعه که به رنگهای سرخ و خاکستری در جهت شمال شرقی به جنوب غربی امتداد یافتهاند. پیرامون دژ از هر چهار سو پرتگاه است و تنها راه ورود به قلعه در انتهای ضلع شمال شرقی است، که کوه هود کان با فاصلهای نسبتا زیاد بر آن مشرف است. این قلعه یکی از جاذبههای گردشگری الموت است. حمدالله مستوفی درباره این قلعه چنین گفته است:
حسن صباح در سال ۴۸۶ هجری قمری این قلعه را تصرف کرد و اکنون دژ به نام «دژ حسن صباح» نیز نامیده میشود. عمده شهرت دژ به علت فعالیتهای نظامی-امنیتی حسن صباح در آن بوده است.
نمایی از خود قلعه
تاریخچه
حسن صباح در قم در یک خانواده شیعی امامی به دنیا آمد. پدرش، علی بن محمد، عرب تباری از مردم کوفه بود که برای خود نسب یمنی ادعا میکرد. او در کودکی و نوجوانی مدتی در نیشابور درس خوانده بود. در تاریخ و ادبیات ایران حسن صباح و خواجه نظام الملک طوسی و عمر خیام نیشابوری به سه یار دبستانی معروف هستند.
در جوانی خانواده صباح از قم به ری، که از مراکز فعالیت اسماعیلیه بود، رفتند. مردی به نام امیره ضراب، حسن را به کیش اسماعیلی جذب کرد.
در سال ۴۶۹ هجری (۱۰۷۶ میلادی) وی به مدت سه سال در قاهره تعلیم یافت، پس از آن به ایران بازگشت و فعالیت خود را با سفر در سراسر ایران آغاز کرد و با رفتن به الموت و استقرار در دژ الموت با عنوان «دهخدا»، شاخه اسماعیلیان نزاری را پایه گذاری کرد. حکومت نزاری ایران را حسن صباح و هفت تن از جانشینان وی، که در ادبیات به خداوندان الموت شهرت دارند، اداره می کردند. حسن صباح از سال ۱۰۹۰ میلادی (برابر با ۴۸۳ هجری) تا زمان مرگ (۱۱۲۴ میلادی) به مدت ۳۵ سال در دژ خود زندگی کرد و به فراخواندن مردم به کیش خود ادامه داد. وی مردی عجیب و پر رمز و راز، سیاستمداری مدبر، سازماندهندهای توانمند و خوش فکر و مردی پرهیزگار بود. وی را «سیدنا» به معنی «سرور ما» می نامیدند.
حسن صباح پس از تصرف قلعههای مستحکم و ایجاد سازمان نیرومند و انعطافناپذیر، مبارزه بر ضد بزرگترین نمایندگان طبقه حاکمه دولت منفور عباسیان، یعنی سلجوقیان و دیگر امیران منطقه را آغاز کرد. البته او در امور نظامی نابغه بود، قلعههای غیر قابل نفوذ داشت و هیچگاه هیچکدام از قلعههای اسماعیلی تسخیر نشد؛ این روند همچنان ادامه داشت تا در زمان هولاکو مصالحهای بین خواجه نصیرالدین طوسی و خورشاه، آخرین فرمانده اسماعیلیان، صورت گرفت و از آن پس اسماعیلیان به تدریج تسلیم شده و کم کم اکثریت پیروان این فرقه به مذاهب دیگر گرویدند. حسن صباح همواره با خلفای عباسی و سلجوقیان جنگید و هرگز از در اطاعت با آنان در نیامد و همواره در تمام نبردهای خود پیروز میدان بود.
معماری قلعه
قلعه الموت را مردم محل «قلعه حسن» مینامند. این قلعه از دو بخش غربی و شرقی تشکیل شده است. قسمت باختری که دارای ارتفاع بیشتری است به نام جورقلا (یعنی قلعه بالا) و پیلاقلا (یعنی قلعه بزرگ) خوانده میشود. طول قلعه حدود ۱۲۰ متر و عرض آن در نقاط مختلف بین ۱۰ تا ۳۵ متر متغیر است. دیوار شرقی قلعه بالا یا قلعه بزرگ که از سنگ و ملات گچ ساخته شده، کمتر از سایر قسمتها آسیب دیده است. طول آن حدود ۱۰ متر و ارتفاع آن بین ۴ تا ۵ متر است. در طرف جنوب، در داخل صخره اتاقی کنده شده که محل نگهبانی بوده است. در جانب شرقی این اتاق، دیواری به ارتفاع دو متر وجود دارد که پی آن در سنگ کنده شده و پشت کار آن نیز از سنگ گچ بنا شده و نمای آن از آجر است. در جانب شمال غربی قلعه بالا نیز دو اتاق در داخل سنگ کوه کنده شدهاند.
نمایی از روستا و قلعه الموت
حسن صباح در سال ۴۸۶ هجری قمری این قلعه را تصرف کرد و اکنون دژ به نام «دژ حسن صباح» نیز نامیده میشود. عمده شهرت دژ به علت فعالیتهای نظامی-امنیتی حسن صباح در آن بوده است.
نمایی از خود قلعه
تاریخچه
حسن صباح در قم در یک خانواده شیعی امامی به دنیا آمد. پدرش، علی بن محمد، عرب تباری از مردم کوفه بود که برای خود نسب یمنی ادعا میکرد. او در کودکی و نوجوانی مدتی در نیشابور درس خوانده بود. در تاریخ و ادبیات ایران حسن صباح و خواجه نظام الملک طوسی و عمر خیام نیشابوری به سه یار دبستانی معروف هستند.
در جوانی خانواده صباح از قم به ری، که از مراکز فعالیت اسماعیلیه بود، رفتند. مردی به نام امیره ضراب، حسن را به کیش اسماعیلی جذب کرد.
در سال ۴۶۹ هجری (۱۰۷۶ میلادی) وی به مدت سه سال در قاهره تعلیم یافت، پس از آن به ایران بازگشت و فعالیت خود را با سفر در سراسر ایران آغاز کرد و با رفتن به الموت و استقرار در دژ الموت با عنوان «دهخدا»، شاخه اسماعیلیان نزاری را پایه گذاری کرد. حکومت نزاری ایران را حسن صباح و هفت تن از جانشینان وی، که در ادبیات به خداوندان الموت شهرت دارند، اداره می کردند. حسن صباح از سال ۱۰۹۰ میلادی (برابر با ۴۸۳ هجری) تا زمان مرگ (۱۱۲۴ میلادی) به مدت ۳۵ سال در دژ خود زندگی کرد و به فراخواندن مردم به کیش خود ادامه داد. وی مردی عجیب و پر رمز و راز، سیاستمداری مدبر، سازماندهندهای توانمند و خوش فکر و مردی پرهیزگار بود. وی را «سیدنا» به معنی «سرور ما» می نامیدند.
حسن صباح پس از تصرف قلعههای مستحکم و ایجاد سازمان نیرومند و انعطافناپذیر، مبارزه بر ضد بزرگترین نمایندگان طبقه حاکمه دولت منفور عباسیان، یعنی سلجوقیان و دیگر امیران منطقه را آغاز کرد. البته او در امور نظامی نابغه بود، قلعههای غیر قابل نفوذ داشت و هیچگاه هیچکدام از قلعههای اسماعیلی تسخیر نشد؛ این روند همچنان ادامه داشت تا در زمان هولاکو مصالحهای بین خواجه نصیرالدین طوسی و خورشاه، آخرین فرمانده اسماعیلیان، صورت گرفت و از آن پس اسماعیلیان به تدریج تسلیم شده و کم کم اکثریت پیروان این فرقه به مذاهب دیگر گرویدند. حسن صباح همواره با خلفای عباسی و سلجوقیان جنگید و هرگز از در اطاعت با آنان در نیامد و همواره در تمام نبردهای خود پیروز میدان بود.
معماری قلعه
قلعه الموت را مردم محل «قلعه حسن» مینامند. این قلعه از دو بخش غربی و شرقی تشکیل شده است. قسمت باختری که دارای ارتفاع بیشتری است به نام جورقلا (یعنی قلعه بالا) و پیلاقلا (یعنی قلعه بزرگ) خوانده میشود. طول قلعه حدود ۱۲۰ متر و عرض آن در نقاط مختلف بین ۱۰ تا ۳۵ متر متغیر است. دیوار شرقی قلعه بالا یا قلعه بزرگ که از سنگ و ملات گچ ساخته شده، کمتر از سایر قسمتها آسیب دیده است. طول آن حدود ۱۰ متر و ارتفاع آن بین ۴ تا ۵ متر است. در طرف جنوب، در داخل صخره اتاقی کنده شده که محل نگهبانی بوده است. در جانب شرقی این اتاق، دیواری به ارتفاع دو متر وجود دارد که پی آن در سنگ کنده شده و پشت کار آن نیز از سنگ گچ بنا شده و نمای آن از آجر است. در جانب شمال غربی قلعه بالا نیز دو اتاق در داخل سنگ کوه کنده شدهاند.
نمایی از روستا و قلعه الموت
آخرین ویرایش توسط مدیر: