- عضویت
- 2020/05/25
- ارسالی ها
- 2,429
- امتیاز واکنش
- 4,523
- امتیاز
- 666
ماجرای پزشکی که ۶۰۰ نفر را از مرگ نجات داد
۸۱ سال دارد، اما هنوز جوانی و سلامت را می شود از چهره اش احساس کرد. او با کسب رکورد بی نظیر جهانی در اهدای خون، حالا لقب «سلطان اهدای خون» به نام او ثبت شده است.
او همچنین پدر انتقال خون ایران است و نزدیک به ۲۰۰ بار خون اهدا کرده است .
شاید باور نکنید اما حجم خونی که وی طی این سالها اهدا کرده است معادل خون ۲۰ انسان بالغ سالم است.
دکتر سيد محمد حسن شيخ الاسلامي معتقد است که اگر کسی جان یک نفر را نجات دهد جامعه ای را نجات داده است . آنچه که در پی می آید حاصل گفتگوی با این پزشک متعهد و انگیزه وی درباره اهدای خون است.
به عنوان رکورددار اهدای خون جهان، تا حالا شده از اهدای خون بترسید؟
اتفاقا در حدود ۵۸ تا ۶۰ سال قبل، من برای اولین بار با ترس و لرز خون اهدا کردم،اما در نهایت موجب نجات جان یک مادر و فرزند شدم. در آن شرایط هیچ گونه دارو یا پزشک تحصیلکرده ای در شهرستان اهواز نبود و وقتی گفتند که این مادر و بچه سالم ماندند این امر انگیزه ای شد که به این اهدای خون ادامه دهم .یک شب وقتی با خدای خودم خلوت کرده بودم به خداوند گفتم خدایا وقتی نجات جان دو نفر از مخلوقات تو به این سادگی است کمکم کن تا موقعی که من زنده هستم و از توانم ساخته است این راه را ادامه دهم.
هیچ وقت شده دریافت کنندگان خون از شما تشکر کنند؟
در آن زمان من ۲۱ ساله و دانشجوی پزشکی بودم . در رشته پزشکی مرسوم است که معمولا هر روز صبح دانشجویان دسته دسته می شوند و هر دسته تحت نظر استاد خود به یک بخش پزشکی سرکشی می کنند. در این سرکشی، پرونده بیماران را می بینند و پرستار توضیح می دهد که بیمار چه دارویی مصرف کرده است. سپس پرونده بیمار را به یکی از دانشجویان می دهند و از او می خواند که نظر خود را برای استاد بگوید. این نوع آموزش در تمام دنیا وجود دارد و ما هم در آن زمان این گونه آموزش می دیدیم . فردای آن روز که من خون دادم و به همراه استاد خود برای سرکشی به بخش زنان و مامایی رفتیم، وقتی وارد بخش شدیم و شرایط بیماران را بررسی می کردیم، چشمم به طور تصادفی به همان بیماری افتاد که با اهدای خون من، زنده مانده بود. آن زن بعد از یک مقدار مکث، نگاهی به من کرد و از گوشه هر دو چشمش اشک جاری شد. در آن زمان یک احساس مخفی و الهی به من دست داد و به نظرم می آمد که به وی الهام شده است که من به او خون داده ام چرا که او نمی دانست کدام دانشجو خون داده است. من در آن لحظه حالت عرفانی خاصی داشتم. در آن حالت احساس کردم که دارم با خدای خودم صحبت می کنم، حالتی که نمی شود آن را با کلمات توصیف کرد.
۸۱ سال دارد، اما هنوز جوانی و سلامت را می شود از چهره اش احساس کرد. او با کسب رکورد بی نظیر جهانی در اهدای خون، حالا لقب «سلطان اهدای خون» به نام او ثبت شده است.
او همچنین پدر انتقال خون ایران است و نزدیک به ۲۰۰ بار خون اهدا کرده است .
شاید باور نکنید اما حجم خونی که وی طی این سالها اهدا کرده است معادل خون ۲۰ انسان بالغ سالم است.
دکتر سيد محمد حسن شيخ الاسلامي معتقد است که اگر کسی جان یک نفر را نجات دهد جامعه ای را نجات داده است . آنچه که در پی می آید حاصل گفتگوی با این پزشک متعهد و انگیزه وی درباره اهدای خون است.
به عنوان رکورددار اهدای خون جهان، تا حالا شده از اهدای خون بترسید؟
اتفاقا در حدود ۵۸ تا ۶۰ سال قبل، من برای اولین بار با ترس و لرز خون اهدا کردم،اما در نهایت موجب نجات جان یک مادر و فرزند شدم. در آن شرایط هیچ گونه دارو یا پزشک تحصیلکرده ای در شهرستان اهواز نبود و وقتی گفتند که این مادر و بچه سالم ماندند این امر انگیزه ای شد که به این اهدای خون ادامه دهم .یک شب وقتی با خدای خودم خلوت کرده بودم به خداوند گفتم خدایا وقتی نجات جان دو نفر از مخلوقات تو به این سادگی است کمکم کن تا موقعی که من زنده هستم و از توانم ساخته است این راه را ادامه دهم.
هیچ وقت شده دریافت کنندگان خون از شما تشکر کنند؟
در آن زمان من ۲۱ ساله و دانشجوی پزشکی بودم . در رشته پزشکی مرسوم است که معمولا هر روز صبح دانشجویان دسته دسته می شوند و هر دسته تحت نظر استاد خود به یک بخش پزشکی سرکشی می کنند. در این سرکشی، پرونده بیماران را می بینند و پرستار توضیح می دهد که بیمار چه دارویی مصرف کرده است. سپس پرونده بیمار را به یکی از دانشجویان می دهند و از او می خواند که نظر خود را برای استاد بگوید. این نوع آموزش در تمام دنیا وجود دارد و ما هم در آن زمان این گونه آموزش می دیدیم . فردای آن روز که من خون دادم و به همراه استاد خود برای سرکشی به بخش زنان و مامایی رفتیم، وقتی وارد بخش شدیم و شرایط بیماران را بررسی می کردیم، چشمم به طور تصادفی به همان بیماری افتاد که با اهدای خون من، زنده مانده بود. آن زن بعد از یک مقدار مکث، نگاهی به من کرد و از گوشه هر دو چشمش اشک جاری شد. در آن زمان یک احساس مخفی و الهی به من دست داد و به نظرم می آمد که به وی الهام شده است که من به او خون داده ام چرا که او نمی دانست کدام دانشجو خون داده است. من در آن لحظه حالت عرفانی خاصی داشتم. در آن حالت احساس کردم که دارم با خدای خودم صحبت می کنم، حالتی که نمی شود آن را با کلمات توصیف کرد.