- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
کافهسینما-دنیا میرکتولی: در فروشنده، فیلم تازۀ اصغر فرهادی، با همان مضامینی سر و کار داریم که دستمایۀ کم و بیش تمام آثار او هستند. روبروشدن با یک فاجعۀ غمانگیز و واکنشها و تصمیمهای شخصیتها و در ادامه تغییر و تحولاتی که در درون هر یک از آدمها رخ میدهد. مثلثِ مشکل - پرسش - تماشاگر در رویۀ ظاهری و لایۀ درونی این فیلم هم نمود دارد. اما فروشنده با سایر آثار فرهادی تفاوتهایی دارد. شخصیتهای فیلم درگیر بازی در یک نمایش هستند و زندگی واقعی و زندگی روی صحنه و پشت صحنه، روی هم تأثیری متقابل میگذارند و داستان و شخصیتهای فیلم ارجاعاتی نمادین به قصه و آدمهای نمایش دارند و برعکس. دومین تفاوت اینکه تنش و درگیری در فروشنده، بیشتر درونیست تا بیرونی و در عمق و روح و جان شخصیتها شکل میگیرد.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
فیلم نیروی اصلیاش را از نمایشنامۀ مرگ فروشنده میگیرد و نشانههای زیادی از اثر آرتور میلر، در داستان و روابط میان شخصیتها به روشنی حضور دارد. سن عماد و رعنا، دو شخصیت اصلی فیلم، با سن پرسوناژهای نمایشنامه که ایفای نقششان را برعهده گرفتهاند یکی نیست. اما هر دو شخصیت، در زندگی روی صحنه و زندگی واقعی، تجربۀ بسیار سخت و درگیرکنندهای را در سفر داستان از سر میگذرانند. فرهادی اینجا هم تأثیرات یک فاجعه را روی روابط درون خانواده ترسیم میکند. تصویری که معمولا در آثار میشائیل هانکه فیلمساز اتریشی شاهد آنیم. خانواده اغلب اولین میدان رزمیست که بشر در آن قرار میگیرد و با رخ دادن فاجعه، هم عماد و هم رعنا علنا این فرصت را مییابند تا نقش خودشان را در رویارویی با شرایط ناگوار بازی کنند و خودشان و آستانۀ تحملشان را بازیابند و ارزیابی کنند. انگار که اگر روی صحنۀ تئاتر دشوارترین نقش دنیا هم بهت محول شود که پوستات را قلفتی بکَند، آن تجربۀ روحیِ روی صحنه به گرد درد روانیای که در زندگی حقیقی با آن دست به گریبان میشوی نمیرسد. زندگی واقعی تلختر از فیلمها و نمایشنامههاست و هر قدر هم که خشونت، عـریـ*ـان و عـریـان تصویر شود، نمیتواند از آنچه در زندگی روزمرهمان رخ میدهد، تلختر و آزاردهندهتر باشد. عماد تا پیش از حادثه، شخصیتیست با آمیزهای از آرامش و خونسردی. سر کلاس درس با شوخیها و شلوغبازیها و سؤالهای غالبا بیربط شاگرداناش با خوشخلقی برخورد میکند و در سکانس کلیدی تاکسی و در پیِ تهمت بیجای زن، باز هم آرامش و کنترلاش را نمیبازد. اما قدرت ناب قضاوت بر عهدۀ سرنوشت میافتد. فاجعه رخ میدهد و جبر محیط که دور و بر عماد قد علم میکند، چارهای جز ستیز و طغیان برایش نمیگذارد. مثل سایر آثار فرهادی، از طریق فاجعه، هم زندگی و هم نمایش تبدیل به عرصۀ درگیری و کشمکشِ روحی شخصیتها میشود. صدایی کوچک در آپارتمان و یا نگاه یک مخاطب در جایگاه تماشاگران، حامل باری از درد و رنج شخصی میشود و پیوندی پرعذاب، زندگی و تئاتر را با هم مرتبط میسازد. صحنۀ زندگی و صحنۀ نمایش فضایی دوقطبی پیدا میکنند و آدمهای درون نمایشنامه هم مسائلی مشابه با آدمهای بیرون دارند. پیوند عناصر دو نمایشنامۀ گاو و مرگ فروشنده با داستان زندگی عماد و رعنا، از طریقی استمرار مییابد که میتواند به تماشاگر کد دهد و او را به سمتی هدایت کند که از مسیر کشف و درک آنها، از فیلم لـ*ـذت بیشتری ببرد. در پایان فیلم، نمایش و زندگی واقعی کاملا بر هم منطبق میشوند و کل فیلم از نو در ذهن مخاطب جای میگیرد. حالا بیننده در ذهن عقب میرود و معنای نماهای قبلی را بهتر درک میکند. رعنا و عماد، روبروی آینۀ اتاق گریم، گیج و مبهوت و مثل جسمی مانده میان گذشته و آینده، به چهرهای خیره شدهاند که تا یک ماه قبل سایهای از یک تجربۀ تلخ روی آن نیفتاده بود. این دو با رنج ویرانگری که پشت سر گذاشته و بار جانکاهی که به تنهایی به دوش کشیدهاند، سلوک روحی سختی را طی کرده و به درک بهتری از دنیای تلخ نمایشنامۀ آرتور میلر رسیدهاند. درد فیزیکی از یاد میرود، اما درد روانی که در زندگی کشیدهایم، همیشه در ناخودآگاهمان میماند. شهاب حسینی و ترانه علیدوستی حضور خیرهکنندهای دارند و دوربینِ حسین جعفریان هم، مطیع و همراهِ امین و درستی برای شخصیتهاست و ریزترین تغییرات و حالات چهرۀ آنها را روی پرده بازمینمایاند.
اصغر فرهادی در این فیلم موقعیتی فراهم کرده که مخاطب را آزار نمیدهد، بلکه متحیر میسازد و او را با تصویری شفاف از دنیای معاصر رودررو میکند. در چنین شرایط فاجعهباری باید راه عماد را در پیش گرفت یا رعنا؟ اگر آثار پیشین فرهادی حول مقولۀ قضاوت میگشتند، این فیلم به سراغ تقابل بین انتقام و گذشت میرود. تضاد میان خشونت و آرامش، عقل و جنون، و کلام و سکوت. فیلمساز توانسته در بستر محسوس و طبیعیِ زندگی سادۀ یک زوج فرهنگیِ طبقۀ متوسط که ذاتا هیچ مشکل غیرعادیِ شخصیتی ندارند، مخاطب خود را در برابر سؤالهای بنیادیناش قرار دهد و گوشههایی از درونیات بشر و زندگی اجتماعی را به او نشان دهد.
دنیا میرکتولی
کافهسینما
[/BCOLOR]کافهسینما