اخبار سینما و تلوزیون قربانی کردن سرباز؛ فیلم مبارزه دو قهرمان شطرنج

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 292
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ماهنامه فرهنگ و سینما - پریسا یزدانی: این فیلم دوره زمانی مربوط به یک بازی شطرنج که در خاطره ها برجا مانده است (دهه 1970) را بازسازی می کند و گویای دهه ای است که دو مرد فوق العاده (بابی فیشر آمریکایی و بوریس اسپاسکی روس) در آن زندگی می کردند.

• کارگردان: ادوارد زوایک
• نویسنده فیلمنامه: استیون نایت
• مدیر فیلمبرداری: براد فورد یانگ
• موسیقی: جیمز نیوتن هاوارد
• تدوین: استیون روزن بلوم
• بازیگران: توبی مک گوایر (بابی فیشر)، لیو شرایبر (بوریس اسپاسکی)، مایکل استالبرگ (پل مارشال)، پیتر سارسگارد (پدر لومباردی)
• تهیه کنندگان: گیل کاتز، توبی مک گوایر، ادوارد زوایک
• پخش: بلیکر استریت
• مدت: 115 دقیقه
• محصول: 2014 آمریکا

گزارش تدارکات، صحنه آرایی و... فیلم «قربانی کردن سرباز»
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
اقدام به تولید فیلم «قربانی کردن سرباز» خارج از استودیوی هالیوود ریسکی حساب شده بود که توسط گیل کاتزو توبی مک گوایر صورت گرفت.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
1162106_525.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
کاتز در این باره می گوید: تحقیقات زیادی انجام شد که رویدادهای زندگی بابی فیشر در این فیلم به طور دقیق بیان شود. راه دشواری در پیش رو بود اما در پایان بسیار رضایت بخش بود، ما با بودجه ای بسیار کم این فیلم را ساختیم. ولی مخاطب احساس می کند توسط یک استودیوی بزرگ به تصویر کشیده شده است. این فیلم به سه دهه می پردازد و دوره ای مهم از تاریخ جهان را پوشش می دهد. فیلم قطعات کلیدی بسیار و بازیگران بزرگی دارد و نتیجه، تلاشی عظیم با حصول اطمینان از عناصر فیزیکی آن است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ادوارد زوایک در این فیلم در مورد یک دوره کامل از رقابتی بزرگ صحبت می کند که نه فقط میان دو مرد بلکه میان دو کشور است. زوایک برای ساختن این فیلم از برخی همکاران قدیمی از جمله دارین ریوتی به عنوان دستیار کارگردان و استیون روزبلوم به عنوان تدوینگر دعوت به همکاری کرد و همچنین برادفورد یانگ را به عنوان مدیر فیلمبرداری انتخاب نمود، کسی که جوایزی برای فیلمبرداری «سلما» و «بیشترین خشونت سال» دریافت کرده بود. براد فورد یانگ نیز حس عظیم و ارزشمندی با سبک کارش به فیلم داد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
زوایک می گوید: «براد فورد بسیار بااستعداد است و با شیوه های بسیار جدید و تجربی کار می کند. می خواستم فیلم با اثر متفاوت بصری و مفهومی داشته باشم و او دیدگاه مرا در این زمینه کامل کرد.»
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
برادفورد یانگ برای این کار بسیار هیجان زده بود و این فیلم را از جمله وزین ترین و ارزشمندترین کارهایی دانست که تا امروز انجام داده است. یانگ در مورد زوایک معتقد است که او کارگردان بسیار دانا و مدبری است و به گروه مجال و فضای زیادی برای کارهای خلاقانه می دهد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
فیلم محدوده جذابی از زمان را پوشش می دهد که از اواسط قرن شروع می شود و در سال 1972 پایان می یابد. اما فیلمنامه آن فقط یک درام خطی نیست. بلکه یک مفهوم فکری و عمیق دارد که تمام تلاش گروه این بود که در زمینه و بطن فیلم آن را به اجرا درآورند.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
طراحی تولید این فیلم به وسیله ایزابل گوای و طراحی صحنه توسط رنه آپریل صورت گرفت. یانگ می افزاید: «اثرات کار این دو نفر در فیلم بسیار قوی بود. پیرو چارچوب هایی که پیش از این تبیین شده بود، من فقط به آنها حاشیه و خط دادم. معماری در اواسط قرن بیستم به تمامی قابل تشخیص است. بنابراین کارم بیشتر در مورد سایه روشن فضاها و نورپردازی چهره ها بود. ما به راستی رنگ هایی را انتخاب کردیم که نمونه هایی از دوره های مختلف بودند ولی رنگ زمینه، فیروزه ای آبی بود که به گونه ای معرف آن دوره بود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
در این راستا من و زوایک تصمیم گرفتیم برای فیلم قالب های متفاوتی انتخاب کنیم که نماینده ای از دوره زمان های متفاوت باشد. 80% فیلم به صورت دیجیتال فیلمبرداری شد و بخشی از آن را با سوپر 16 گرفتیم و بخشی دیگر را نیز سیاه و سفید فیلمبرداری کردیم که روش های مختلفی برای خوب از کار درآوردن محدوده زمانی فیلم بودند.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
مکان های فیلم بروکلین، سانتامونیکا و ریک یاویک بودند و فیلمسازان تصمیم گرفتند فیلم را در مونترال فیلمبرداری کنند. زوایک می گوید: «معماری فوق العاده و متنوع دهه های 60 و 70 سرمایه ای بود که برای ما امتیاز زیادی در برداشت. نمای سنگ های قهوه ای دانشگاه مونترال در برخی از فضاهای داخلی تداعی کننده بروکلین بودند، حتی پارکی در آنجا وجود داشت که بسیار شبیه میدان واشنگتن بود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ما تنها یک بار نمای میدان واشنگتن را در فیلم داشتیم ولی به طوری کار شد که انگار در کل فیلم بود. گوای دو هفته کامل در جستجوی مکانی در مونترال بود و ساختن فضای سانتامونیکا در آنجا بسیار کار دشواری بود. مهم ترین مسئله این بود که ساختمان های سمت راست دوره متناسبی برای هتل میرامار (جایی که اولین بازی بابی فیشر با اسپاسکی در آن مکان انجام گرفته بود) را تداعی کند.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
وقتی به ساختار مناسبی رسیدیم، عناصری را اضافه یا کم کردیم که از جمله آنها درختان نخلی بود که با خودمان از فلوریدا آورده بودیم و تعدادی گارد ساحلی به زمینه اضافه کردیم که آنها را تکمیل می کردند. بودجه مختصری داشتیم و بالطبع توانایی محدود، ولی گوایر با مهارت های بالا مونترال را به لوکیشنی کامل تبدیل کرد».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
1162107_183.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
کاتز می گوید: «تحقیقات آنها بی عیب و نقص بود ولی این نوعی از یک فیلم بود که می توانست برای طراح آن کابوس باشد. ما مهره های شطرنج را داشتیم، ساعت های متفاوت داشتیم، علامت ها و اطلاعات دقیقی که خلق دوباره آنها بسیار پرزحمت بود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]با توجه به جزییاتی که نیاز بود خیلی دقیق باشند، دهه ها و قاره ها را باید پوشش می دادیم. ما صفحه اصلی شطرنجی که توسط فیشر و ساپاسکی امضاء شده بود را پیدا کردیم، حتی صندلی هایی که آنها نشسته بودند و بازی کرده بودند را داشیتم. ولی برای فیلم سفارش دادیم که توسط شرکت هرمان میلر (سازنده اصلی صندلی ها) عینا دوباره سازی شوند. چون آنها در حال حاضر متفاوت ساخته می شوند. ما به کارخانه سفارش چهار صندلی دادیم که فیشر و اسپاسکی از آنها هنگام بازی استفاده می کردند».[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
زوایک می گوید: «همچنین در ریک یاویک میزی گذاشته بودند که بازی ها روی آن انجام می شد. ما آن را نیز به مونترال آوردیم. بازی نهایی توبی مک گوایر و لیو شایبر روی میز واقعی انجام شد و این واقعا افتخار بزرگی برای بازیگران و همه ما بود».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
رنه آپریل طراح لباس و جامه دار می گوید: البسه استفاده شده در فیلم کاملا منعکس کننده هر دوره و شخصیت های آن بودند. هنگامی که بازیگر قرار است نقش یک شخص واقعی را بازی کند، ما تمام تلاشمان را می کنیم واقعیت را در او منعکس کنیم. نمی خواهیم دقیقا همان به نظر برسد ولی می خواستیم ذات و ماهیت را تا آنجا که بشود حفظ کنیم.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
من کتاب ها و ژورنال های مخصوص به آن سال ها را جمع آوری کردم که مبین آن بودند مردم متوسط در آن زمان چه می پوشیدند و چه لباس هایی بیشتر قابل خرید و دسترس بود. رنگ رایج لباس ها در آن دهه ها قهوه ای مایل به زرد و چرمی به علاوه انواعی از رنگ های نارنجی و سبز بود. با تصاویری که از بابی فیشر داشتیم، فهمیدم که سلیقه غیرعادی در کراوات زدن دارد. این بخش به نوعی برای من لـ*ـذت بخش بود. بلندترین کراوات ها را انتخاب کردم که برای این نقش جواب می داد و آستین های کتش را کمی کوتاه کردم که به نظر بی دست و پا برسد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
مشخصه معروف اسپاسکی عینک آفتابیش بود که تقریبا مانند یک مانع او را از بقیه جدا می کرد و بوریس آن را اغلب بر چشم می زد. لیو شایبر در این باره می گوید: این عینک بخشی از شخصیت او بود که برایم بسیار جذاب می آمد و از آن بسیار استقبال کردم. این عینک دودی به نوعی باعث شده بود که در برابر بابی فیشر تهدیدآمیز جلوه کند».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
فیلمسازان ریچارد بروب رییس فدراسیون شطرنج کبک را به عنوان مشاور دعوت به کار کردند و عینا بازی هایی که در ریک یاویک انجام شده بود بازسازی شد. زوایک می گوید: «ریچارد فقط استاد شطرنج نبود. او یک تاریخ شناس مبارز و آگاه در زمینه این ورزش بود. او از هر حرکتی به معنای واقعی کلمه آگاه بود و به ما چشم اندازی از مسابقاتی مانند مسابقات 40 سال پیش ارائه داد. حتی می دانست دفترچه یادداشت های فیشر چگونه بودند. نوع تخته ای که آنها برای بازی استفاده می کردند و اینکه قطعات از چه ساخته شده بودند را برایمان توصیف کرد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
بروب بازی شطرنج را در سن دوازده سالگی فراگرفته بود که همزمان با ظهور بابی فیشر و بوریس اسپاسکی بود. او برای ما توضیح داد که چقدر تهیه یک ست بازی شطرنج در آن زمان دشوار بوده است و چگونه بابی فیشر این ورزش را متحول کرد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
وی افزود: «شهرت بازی این دو نفر آنچنان گسترش یافت که قبل از بازی فیشر با اسپاسکی فدراسیون شطرنج آمریکا 12000 نفر عضو داشت ولی دو سال بعد بیش از 60000 نفر عضو آن شدند».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
در نهایت برادر بزرگتر بروب مجموعه ای از مهره های شطرنج برای او ساخت و بروب با آنها شطرنج را فراگرفت و به یکی از استادان بزرگ شطرنج و یکی از بازیکنان بالای 110 امتیازی کبک تبدیل شد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
بروب می گوید: «اولین وظیفه اش تبدیل بازیگران به بازیکنان واقعی شطرنج بود که البته کار ساده ای نبود. چون بازیکنان شطرنج تفکر منحصر به فردی دارند. آنها باید یاد بگیرند قطعات را در ذهنشان حرکت و مانند یک بازی شطرنج سه بعدی آن را انجام بدهند، م ربع هایی از جهان ملموس را در ذهن خود خلق کنند که در زمان حرکت می کنند و در فضا شناور هستند. چون این ورزش به نوعی کاملا ذهنی است و به جزییات می پردازد».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
از ابتدا کارش را با آموزش توبی مک گوایر آغاز کرد. بروب در این باره می گوید: «توبی به خوبی از پس آن برآمد. او تمام حرکات یک بازیکن شطرنج را با مهارت کامل انجام می داد و دقیقا می دانست چگونه مهره ها را به حرکت درآورد و در عین حال به چگونگی آن نیز فکر می کرد. او به مسابقات بازی قهرمانی مونترال آمد و به دیدن بازی استادان بزرگ رفت. مک گوایر به صورتی جذاب و فریبنده این بازی را قالب ریزی کرد و جنگ روانی این بازی را بسیار دقیق به نمایش گذارد و برای رسیدن به غایت مطلوب در این بازی ذهن و جسمش را مانند بابی فیشر به طور کامل به آن اختصاص داد».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
یانگ در این باره می گوید: هنگامی که فیلمبرداری آغاز شد، بروب خیلی ضروری نمی دید که جزییات به طول کامل اجرا شود ولی آن را تا آنجایی که ممکن بود با واقعیت زندگی و بازی در آن زمان وفق داد. ما سکانس های شطرنج را دوباره کاری و زبان آن را برای مخاطب ساده تر می کردیم. دقت در شطرنج ضروری است. اگر اشتباهی رخ می داد، آن را اصلاح می کردیم».
بروب می گوید: «بازیکنان مشتاق شطرنج فیلم را تحسین کردند و صحنه های دقیق آن را تصدیق و تایید کردند. این فیلم نه تنها برای بازیکنان شطرنج بلکه برای هر شخص عادی دیگری فیلم جذابی است».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
این مشاور افزود: «بازسازی کردن زندگی بابی فیشر اصلا کار ساده ای نبوده است. او فردی پیچیده و متناقض بود ولی این گروه تمام زوایای حرفه ای و اخلاقیش را به نحو احسن به نمایش درآوردند. توبی مک گوایر برای من تجسم کاملی از بابی فیشر بود. او تمام حرکات شطرنج را به خوبی و با صبر فرا گرفت و مانند یک بازیکن واقعی عمل کرد. او می توانست تنها یک آموزش ساده ببیند اما تصمیم گرفته بود تمام نکات مربوط به بابی فیشر را فرابگیرد.»
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
1162108_161.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
فیلمسازان همچنین از دکتر جوزف پوتنتو که نویسنده بیوگرافی حالات روانی بابی فیشر بود دعوت کردند و او به گروه در درک این نابغه و رمز و راز و افول روانشناختی این قهرمان شطرنج جهان به عنوان یک مشاور دیگر کمک بسیاری کرد. او قبل از انتشار کتاب خود چهار سال به تحقیقات فشرده درباره بابی پرداخته بود در حالی که هرگز فیشر را هم در هنگام جوانی و هم بزرگسالی توصیف نمود و همچنین نمایه ای از مادر و خواهر او در اختیار فیلمسازان گذاشت. او کمک کرد شناخت کاملی از خانواده اش و اینکه چگونه تحت تاثیر سیاست و فرهنگ این جنگ سرد قرار گرفته بود را ارائه دهد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
توبی مک گوایر نیز برای شناخت بیشتر با بیشتر افرادی که با بابی فیشر ارتباط نزدیک داشتند از جمله فرانک برادی و همچنین برخی از مربیان او به گفت و گو نشست. توبی مک گوایر همزمان عملکرد فوق العاده ای از نبوغ و بیماری پارانویای بابی فیشر به نمایش گذاشت. او در این حین در باب زندگی بابی فیشر و مشکلات روانی اجتماعی اش که ممکن بود تحت تاثیر آن واقع شده باشد، تحقیقات بسیاری انجام داد و پرونده های مربوط به فیشر و فعالیت های سیـاس*ـی مادرش که بالغ بر 1000 صفحه می شد و نزد اف بی آی نگه داشته شده بود را به دست آورده و مطالعه نماید.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
پوتنتو معتقد است: «موارد سیـاس*ـی محرمانه ای در خانواده آنها وجود داشت که به دلیل آن تحت تعقیب بودند و به احتمال زیاد تحت این مشکلات در کودکی بابی فیشر مستعد چنین بیماری روانی شده بود و شطرنج پناهگاه او برای پنهان کردن هویتش شد و همچنین او را از بقیه جدا کرد».
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
مسابقات قهرمانی جهان هدف غایی او بود و هیچ آرزویی غیر از رسیدن به آن نداشت و در این اثنا پارانویای او نیز گسترش پیدا کرد. برخی از روانشناسان اعصاب نظریه پردازی کرده اند که افراد بسیار بااستعداد در سازگاری با محرک های خارجی ناتوانی دارند که ممکن است به آنها توانایی بیشتر برای فکر کردن خارج از محدوده بدهد و آنها را به درجه بالاتری از این بیماری هدایت کند. البته این هنوز یک فرضیه است و به اثبات نرسیده است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
پوتنتو تحت تاثیر نوع داستان سرایی فیلم حتی دردناکترین بخش های زندگی فیشر قرار گرفت. او می گوید: «آنها این داستان را بسیار واقع گرایانه نمایاندند. بابی درنهایت همه دوستانش از جمله لامباردی و پل مارشال را نیز از دست داد و در انزوای کامل درگذشت.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
او براستی یک نابغه شطرنج بود و سهم بزرگی در نوع نگرش شطرنج داشت و خاصیت و روشی در آن به وجود آورد که هرگز قبل از این جذاب نبود. کسی بود که خودش شطرنج را فرا گرفت و شور و هیجانش در این رابـ ـطه طاقت فرسا بود و او بود که برای اولین بار شطرنج را در تلویزیون به نمایش گذاشت. وجوهات خزانه دولت به واسطه عملکرد او بالا رفت و به علت اصرار بابی فیشر بر این که باید با بازیکنان شطرنج مانند یک حرفه برخورد شود، شطرنج به بازی قابل اطمینان و با پشتوانه ای تبدیل شد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
این فیلم دوره زمانی مربوط به یک بازی شطرنج که در خاطره های برجا مانده است را بازسازی می کند و گویای دهه ای است که این دو مرد فوق العاده در آن زندگی می کردند.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
نایت می گوید: کسی نبوده که در سال 1972 تحت تاثیر این بازی قرار نگرفته باشد. آن سالی بسیاری موثر برای همه بود. تاریخ نگاران در حال حاضر آن را اتمام جنگ سرد می دانند. رویارویی جهانی در قالب دو مرد که مقابل یکدیگر نشسته بودند و پیروزی بابی مقابل اسپاسکی یکی از شاخص ترین آنها بود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
زوایک می گوید: «این یک فیلم مخاطبان را به زمان دوری می برد. افراد به سینما می روند و جهانی ناآشنا می بینند. من می خواهم مخاطب این تجربه را از دست ندهد. در این فیلم ما افرادی را به تصویر کشیده ایم که در مورد کشف آنها هنوز شگفت زده ایم. چالش این فیلم به تصویر کشیدن شطرنج از طریق افرادی بود که درک بیشتری بشوند و ما تمام سعی مان این بود که فیلم را هیجان انگیز و تعلیق وار بسازیم. این فیلم حتی مخاطبانی بدون هیچگونه شناختی از این بازی را جذب می کند و فکر می کنم واقعا فیلم سرگرم کننده، عاطفی و تاثیرگذاری است که البته به اعتبار بازیگران و متن آن می باشد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
1162109_281.jpg

قربانی کردن سرباز از نگاه منتقدان
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
جاستین چنگ

لازم نیست درباره شطرنج چیزی بدانید
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
یکی از نقاط قابل تامل و برجسته فیلم ایفای نقش توبی مک گوایر با اجرای عصبی و پریشان احوال از قهرمان شطرنج بابی فیشر در این فیلم است. فیلم شاید خیلی خاص و شگف انگیز نباشد، اما پس و پیش های روحی و ذهنی بابی مخاطب را وادار به توجه می کند که صد البته ادوارد زوایک در مقام کارگردانی این امر را به نحو احسن میسر کرده است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
بازنگری این لحظات شگفت آور زمانی اتفاق می افتد که جهان در وضعیت وخیم جنگ ویتنام و رسوایی واترگیت قرار دارد و بازی بین این دو استاد بزرگ شطرنج بابی فیشر و بوریس اسپاسکی مانند حماسه ای تلقی می شود که با وجود سادگیش درامی متمرکز و مستحکم را می آفریند. عنوان بسیار زیبایی که برای فیلم انتخاب شده است، تا حدودی جنبه تاریخی آن را تلطیف می کند تا مخاطبان را در جایگاه دفاع قرار ندهد و به گونه ای آن را در سراسر فیلم می پروراند که در جهت علاقمندی پیش برود نه موضع دفاعی برانگیزد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
فیلمنامه اقتباسی استیو نایت براساس مستند لیز گاربون به نام «بابی فیشر در برابر جهان» اطراف این رویداد را کند و کاو می کند. سال 1972 در حین افزایش تنش جنگ سرد، این بازی قهرمانی شطرنج جهان در ریک یاویک توسط ناظران لقب «بازی قرن» گرفت که نماد بزرگ و مهمی به شمار می رفت و بسیار دلاورانه می نمود؛ رقب غیرقابل پیش بینی آمریکایی مقابل استاد قدرتمند اتحاد جماهیر شوروی در آزمون توانایی ابرقدرت ها قرار می گیرد. این پدیده بسان هاکی روی یخ تلقی شد که در مستند کیب پولسکی به نام«ارتش سرخ» بررسی و کاوش شده است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
در حالی که 21 دور بازی بیش از نیمه دوم فیلم را اشغال می کند، زوایک و نایت با کارکردی معجزه آسا چیزی از جذابیت فیلم نکاهیده اند. در فیلم به کودکی و نوجوانی بابی فیشر به خوبی و در حد کافی پرداخته شده است که در این قطع زمانی از زندگی اش، استعداد خود را برای شطرنج با تشویق معلم خود کارمین (با بازی کنراد پلا) نشان می دهد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استعداد درخشان و شور و شوق برای بازی او را از تعهدات شخصی و مناسبات اجتماعی اش دور می کند و غـ*ـریـ*ــزه رقابتی اش مانند دشمنی تلقی می شود که گاهی باعث انحراف از هدفش نیز می شود که البته نشات گرفته از غفلت مادر مجردش رجینا (رابین رایت) در تربیت و رسیدگی به او است که بعدتر به لیست کسانی که ازشان متنفر است اضافه می شود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
این مشکلات و مسائل دیگر تربیت فیشر را به چالش می کشد و پایه های هویتی او را شکل می دهد. مهمتر از همه فعالیت های سیـاس*ـی مادر کمونیستش در دوران طفولیت به پارانویای شدید ضدروسیش در بزرگسالی دامنه می زند. ولی در نهایت او مردی است که با تمام سرسختی خود مصمم است به بزرگترین بازیکن جهان تبدیل شود. ولی کاملا از تمام قوانین به جز آنهایی که خودش تعیین می کرده امتناع می ورزد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
پل مارشال (مایکل استالبرگ) که وکیل میهن پرستی بود و فیشر را به عنوان نماد بالقوه قدرت آمریکا می دید و ویلیام لامبادری (پیتر سارسگارد) کشیش و استاد بزرگ شطرنج کاتولیک کسی که مربی بابی در جوانی بود، هدایت حرفه ای او را در شطرنج بر عهده می گیرند. این دو حامی وفادار و جورکش، هر کاری انجام می دهند تا جایگاهی مطمئن برای او فراهم کنند ولی فیشر همچنان غیرقابل پیش بینی باقی می ماند. آنها همیشه و در همه حال اطراف او هستند و روی بازی های او تمرکز می کنند و به ویژه پساز ثبت اولین باخت او به بوریس اسپاسکی (لیو شایبر) در مسابقات جام پیاتیکورسکی در سانتامونیکا حمایتش می کنند.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
شش سال بعد در مسابقات برگشت در ریکی اویک با توجه به اینکه در این زمان فیشر تبدیل به چهره محبوب در فرهنگ آمریکایی شده است، مصم تر می شود تا این مسابقات قهرمانی را ببرد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
1162110_991.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
اگرچه زوایک تا آنجا که توانسته است فعالیتی غیرسینمایی و ورزشی را به عنوان محرک باانگیزه ای روی پرده نمایش دهد، اما این فیلم به گونه ای ساخته شده است که حتی بینندگان خیلی لازم نیست در مورد شطرنج چیزی بدانند یا مانند یک ق هرمان رفتار کنند. تمرکز ویژه فیلمبرداری روی بازیکنان در کلیک کردن ساعت های بازیشان و پس و پیش کردن مهره ها و تغییر حرکت قطعات به جلو که گاهی اوقات هم به صورت سیاه و سفید نشان داده می شود، از نقاط عطف فیلم است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
صحنه ای که فیشر و لامباردی مشغول بازی در ذهن خود به سرعت در حال خواندن ذهن و حرکات یکدیگر هستند، صرفا اشاره به حضور ذهن و درک این بازی در تمامی جایگاه ها و امکانات ممکن دارد و نمایاندن این گونه بازی ذهنی به رغم ناتوانی مخاطب در این بازی، بسیار موفق عمل کرده است. کارگردان توانسته شطرنج را به عنوان یک استعاره ظریف برای جنگ روانی که در پشت صحنه حاکم بوده است بنماید.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
فیشر رفته رفته عصبی تر و غیرمنطقی تر می شود. و تبدیل به فردی فیس و افاده دار با تئوری های دسیسه وار (که کنایه به یهودی بودن فیشر) دارند می شود. همانطور که در طول مسابقات برگشت ریک یاویک فیشر با اسپاسکی که مدت زمانی طولانی را شامل می شود، فیشر خواسته های خود را به صورت ظالمانه و فزاینده ای مطرح می کند. به عنوان مثال این که بازی باید در یک اتاق کوچک و در زیرزمین ضبط شود و دور از سر و صدای دوربین ها باشد، نمادی از همان جنگ سرد است. رفته رفته پریشان احوالی او پیشرفت می کند که پیامد آن به هم ریختن اتاقش و تکه تکه کردن تلفنش در جست و جوی قطعه دستگاه شنودی است با یان باور که شوروی د رگوشی تلفن قرار داده است یا اقداماتی که باعث می شود حریف خودش را نگران کند و او را در موضع دفاعی مجبور به واکنش قرار دهد، در حالیکه فیشر خوب می داند تنها راهی که می تواند به روس ها ضربه بزند از راه شطرنج بی عیب و نقصشان است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
در هر صورت این فیلم، با توده ای مطلق از استراتژی بازی های غیرقابل پیش بینی شطرنج که در نهایت به پیروزی بابی می انجامد، طرف هستیم که بسیار عجیب و غریب است. آیا واقعا این جزییات اتفاق افتاده است؟
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
در همان احوال بوریس اسپاسکی که به نظر می رسد جذب برخی از حالت های پارانویای حریف خود شده است، او نیز مظنون می شود که صندلی چرخانش مجهز به شنود است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
این فیلم انتظاری شسته و رفته از میراث بی بدیل بابی فیشر را پوشش می دهد و همچنین غصه ها و دغدغه های و افول پررمز و رازش را در سال های آخر عمرش که نهایتا در سال 2008 به مرگ او انجامید.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ایزابل گای به عنوان طراح تولید فیلم خیلی ظریف و گسترده تصویری در خورد از کار درآورده است که واقعا در کل فضای آن یک اتاق معمولی است. البته به غیر از فیلمبرداری مربوط به ساحل ایسلند که تمرکز عمده گوایر بر روی پریشانی و حالت تخاصم فیشر دارد، تا حدودی مخاطب از تجسم مردی که درخشش غیرقابل انکار داشته است دور می کند و به نظر می رسد هیچ آداب اجتماعی و مهربانی در او وجود نداشته است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
1162111_791.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
سارسگارد و استالبرگ تلفیقی دراماتیک از احساس و مسئولیت را تا حدودی خوب از کار درآورده اند. فیلم همچنین تظاهری به رعایت تعادل میان آمریکا و شوروی ندارد ولی با حضور لیوشایبر که در نقش یک بازیکن شطرنج توانمند است و به سادگی نمی داند چگونه باید فیشر را مغلوب کند، در نهایت به این سردرگمی خاتمه می دهد و اقدامی حیاتی از همدردی و انسانیت را به ارمغان می آورد.
[/BCOLOR]​
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
120
پاسخ ها
0
بازدیدها
228
بالا