من کویرم ای خدا با حسرت یک قطره آب
یه عمره که دریا رو میبینم تو سراب
بهار برای اسم یه اسمه کهنه تو کتاب
حرف با آسمون چرا میمونه بی جواب
خدایا خدایا کویرم کویرم گوگوش
تازه داشتم سر میذاشتم رویشونه هات که رفتی
تازه داشتم گل میکاشتم روی گونه هات کهرفتی
تازه داشتم با نگات جون میگرفتم کام دل از چرخ گردونمیگرفتم
تازه داشتم به امید مهربونیت غصه از دل پریشونمیگرفتم
یه حسی رفته از قلبم که پشتم کوهی ازدردهه
چه جوری ازدلم کندی که اون حس برنمیگرده
نه دنبال یه تسکینم نه فکرکندن ازاین درد
تودنیابایه دردایی فقط باید مدارا کرد
خواجه امیری