- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
در باب شوخ طبعی مرحوم آخوند ملاقربانعلی زنجانی از سران جنبش مشروعهخواهی که در زنجان، ریاست مطلقه داشت، داستانهای متعددی نقل شده که در زیر به یکی از آنها میپردازیم. این داستان خوشمزه، مزاحی است که آخوند با جلالالدوله سلطان حسین میرزا که شخصی فاضل بود، داشته است. شاهزاده مزبور چندی در صدر مشروطه، حاکم زنجان بود و شوخی مزبور در همین زمان اتفاق افتاده است.
یک روز در حضور شاهزاده جلالالدوله، حاکم وقت زنجان، بحث آیه شریفه:«واتقوا النار التی و قودها الناس و الحجاره» پیش میآید؛ شاهزاده میپرسد: وقود چیست؟ میگویند:وقود، «گیرانه آتش» را گویند.
میگوید: آدمیزاده که تنش رطوبی است چطور ممکن است گیرانه آتش واقع شود؟ میگویند: مینویسیم و از آخوند ملاقربانعلی سوال میکنیم، ضمنا با این سوال یک شوخی هم با ایشان کردهایم( !زیرا معروف بود که کسی با آقا نمیتواند شوخی کند.)
باری، نامهای مینویسند و به دست یکی از خدمتکاران میدهند که: این را نزد آقا میبری. اگر پذیرفتند جواب بدهند، تقدیم حضورشان میکنی والا... باز میگردانی. خدمتکار حاکم به محضر آقا آمده و خیلی مودبانه نامه را به دست ایشان میدهد؛ محتوای نامه تقریبا چنین بوده است:مولانا آخوند ملاقربانعلی، ارشاد فرمایید که این آتش دوزخ چه آتشی است که گیرانه آن، تن رطوبی آدمیان است؟ ارادتمند جلالالدوله
آقا هم پس از قرائت نامه، بیمعطلی قلم را دوات زده و در ذیل نامه مینویسم: میمیری، میبینی. احقر قربانعلی!!
و با همین دو کلمه، تمام شوخی و سوال و اصل و فرع مطلبشان را پاسخ میگوید!
یک روز در حضور شاهزاده جلالالدوله، حاکم وقت زنجان، بحث آیه شریفه:«واتقوا النار التی و قودها الناس و الحجاره» پیش میآید؛ شاهزاده میپرسد: وقود چیست؟ میگویند:وقود، «گیرانه آتش» را گویند.
میگوید: آدمیزاده که تنش رطوبی است چطور ممکن است گیرانه آتش واقع شود؟ میگویند: مینویسیم و از آخوند ملاقربانعلی سوال میکنیم، ضمنا با این سوال یک شوخی هم با ایشان کردهایم( !زیرا معروف بود که کسی با آقا نمیتواند شوخی کند.)
باری، نامهای مینویسند و به دست یکی از خدمتکاران میدهند که: این را نزد آقا میبری. اگر پذیرفتند جواب بدهند، تقدیم حضورشان میکنی والا... باز میگردانی. خدمتکار حاکم به محضر آقا آمده و خیلی مودبانه نامه را به دست ایشان میدهد؛ محتوای نامه تقریبا چنین بوده است:مولانا آخوند ملاقربانعلی، ارشاد فرمایید که این آتش دوزخ چه آتشی است که گیرانه آن، تن رطوبی آدمیان است؟ ارادتمند جلالالدوله
آقا هم پس از قرائت نامه، بیمعطلی قلم را دوات زده و در ذیل نامه مینویسم: میمیری، میبینی. احقر قربانعلی!!
و با همین دو کلمه، تمام شوخی و سوال و اصل و فرع مطلبشان را پاسخ میگوید!