نظريه از دست دادن فرصت در مسئوليت مدني

  • شروع کننده موضوع KIMIA_A
  • بازدیدها 138
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

KIMIA_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/01
ارسالی ها
3,446
امتیاز واکنش
25,959
امتیاز
956
سن
23
محل سکونت
تهران
مقدمه . طرح مسئله
فلسفه وجودي دعواي مسئوليت مدني جبران خسارت زيان ديده و در حد امكان اعاده وضع او به حالت اوليه قبل از وقوع ضرر است . بدين ترتيب براي پذيرش چنين دعوايي خواهان بايد اولاًوجود ضرر را به عنوان ركن اصلي اثبات نمايد ، ثانياً ثابت كند كه بين فعل زيان بار خوانده و ضرر ايجاد شده ، رابـ ـطه سببيت وجود دارد . به علاوه در برخي موارد تقصير خوانده هم شرط ايجاد مسئوليت است كه بايد احراز گردد ولي چون مسئوليت هاي بدون تقصير هم زيادند به ويژه در مورد مسئوليت هاي ناشي از اتلاف ( م . 328 ق . م . ) ، اين شرط عموميت ندارد و در برخي موارد بدون تقصير هم مسئوليت ايجاد مي شود . ولي دو شرط اولي در تمام دعاوي مسئوليت مدني لازمند و بايد از طرف زيان ديده به عنوان خواهان دعوي ثابت گردند و الا دعواي او رد مي شود .
ولي مواردي پيش مي آيد كه تقصير خوانده به نوعي در ايجاد ضرر مؤثر مي باشد و وقوع آن را تسهيل مي كند ولي نمي توان گفت كه تقصير او سبب وقوع زيان بوده است و يا دست كم شرط لازم آن مي باشد ، زيرا نمي توان به طور قطع ادعا نمود كه هر گاه تقصير وي نبوده ، ضرر هم واقع نمي شد ، در حالي كه معناي سببيت چنين اقتضايي دارد يعني عدم آن موجب عدم وجود مسبب مي گردد .
مثلاً مالك اسبي در يك مسابقه اسب دواني ثبت نام مي كند و با كاميوني عازم محل برگزاري مسابقه مي شود در اثر تقصير راننده ، كاميون واژگون مي شود و او دير به محل مسابقه مي رسد و از شركت در مسابقه محروم مي شود در نتيجه فرصت و شانس برنده شدن جايزه را از دست مي دهد . و يا در اثر تقصير وكيل و عدم ارائه به موقع دادخواست تجديد نظر وقت تجديد نظر خواهي از بين مي رود و رأي قطعي مي شود و بدين ترتيب موكل او فرصت تجديد نظر خواهي و در نتيجه شانس نقص حكم را از دست مي دهد .
و يا در اثر تقصير پزشك و عدم تشخيص دقيق و به موقع نوع بيماري ، مريض فرصت معالجه و درمان و در نتيجه امكان بهبودي و زنده ماندن را از دست مي دهد .
در تمام اين موارد نمي تون به طور قطع گفت كه تقصير خوانده سبب وقوع زيان نهايي بوده است . در مثال او نمي توان ادعا كرد كه هرگاه متصدي حمل يا راننده كاميون مرتكب تقصير نمي شد و اسب سوار در مسابقه شركت مي كرد ، حتماً برنده مي شد و جايزه را تملك مي كرد ، بلكه اگر در مسابقه هم شركت مي كرد ، احتمال برنده شدن او وجود داشت و احتمال هم داشت كه برنده نشود . اگر چنين قطع و يقيني وجود مي داشت و برنده شدن وي حتمي مي بود ، متصدي حمل بي شك مسئول بود زيرا وي باعث از بين رفتن نفعي شده كه به طور قطع قابل تحصيل بوده است و عدم النفع مسلم هم ضرري است مسلم و قابل جبران (1) .
و يا در مثال دوم نمي توان گفت كه اگر وكيل به موقع دادخواست تجديد نظر مي داد ، حتماً رأي دادگاه بدون نقض مي شد همچنين در مورد مثال سوم نمي توان ثابت نمود كه هرگاه پزشك مرتكب تقصير نمي شد و بيماري شخص را تشخيص مي داد و مريض تحت درمان قرار مي گرفت ، معالجه مي شد و سلامتي خود را بازمي يافت و از مرگ يا معلوليت نجات پيدا مي كرد . ولي آنچه مسلم است ، اين است كه در تمام اين موارد ، تقصير خوانده به نوعي در تحقق زيان نهايي دخالت دارد ولي سبب آن نيست .
آنچه باعث مي شود كه اظهار نظر در اين رابـ ـطه با احتياط صورت گيرد اين است كه از يك طرف اين نوع فرصت ها مربوط به آينده اند و اثر آنها با گذشت زمان روشن مي شود يعني بايد زمان بگذرد و شخص اين فرصت را تجربه كند تا معلوم گردد كه آيا به نتيجه مي رسد و مقصود تحقق پيدا مي كند يا خير ، مثلاً فرد مريض بايد تحت درمان و معالجه قرار كيرد تا مشخص شود كه آيا درمان مي شود يا خير . لذا پيشگويي مشكل است و پاسخ مسئله به طور كلي بستگي به آينده دارد . به علاوه تكرار دوباره اين فرصت ها نيز ممكن نيست يعني وقتي فرصت تجديد نظر خواهي از بين رفت ، حكم قطعي شده و شانس نقض حكم از بين مي رود و يا در مورد مريض با تقصير پزشك و از دست رفتن فرصت معالجه و فوت مريض اين فرصت براي هميشه از بيم مي رود (2) .
از طرف ديگر ، يك دسته عوامل خارجي هستند كه در اين رابـ ـطه نقش اساسي دارند و در تحقق و عدم تحقق اين فرصت ها مؤثرند . مثلاً در مورد مسابقه اسب دواني ، تعداد نفرات شركت كننده و ميزان مهارت هر يك از آنها در احتمال برنده شدن خواهان در مسابقه تأثير دارد . همچنين در مورد مريض ، نوع بيماري ، شدت آن و عكس العمل هاي فيزيولوژيكي بدن در امكان مؤثر واقع شدن معالجه اثر دارند . اينها عواملي هستند كه بدون ترديد در تحقق زيان نهايي ، در عرض تقصير خوانده ايفاي نقش مي كنند و تعيين سبب و تبع آن مسئول زيان را دشوار مي سازد (3) .
به هر حال آنچه مسلم است ، اين است كه تقصير ابتدايي خوانده باعث از بين رفتن فرصت شده است ، هر چند نمي توان گفت كه سبب وقوع زيان نهايي و يا عدم تحصيل منفعت گرديده است . ترديدي نيست كه تقصير پزشك باعث از بين رفتن فرصت معالجه شده است و يا تقصير وكيل موجب از بين رفتن فرصت تجديد نظر خواهي شده است و اگر بپذيريم كه نفس همين « فرصت از دست رفته » نوعي ضرر است ، اركان مسئوليت كامل مي شود و خوانده مسئول شناخته مي شود .البته در تعيين ميزان خسارت قابل پرداخت ، تحقق ضرر نهايي بي تأثير نيست ، زيرا اگر چه تقصير خوانده سبب واقعي ضرر نهايي ( مثلاً مرگ مريض ) نبوده است ولي بدون ترديد امكان و شرايط تحقق اين ضرر را فراهم كرده است (4) . در رابـ ـطه با اين موضوع كه آيا از دست رفتن اين نوع فرصت ها قابل جبران مي باشد يا خير ، يكي از اين دو راه حل را مي توان انتخاب كرد :
با توجه به اينكه ، ضرر قابل جبران بايد مسلم و قطعي باشد ، و رابـ ـطه سببيت هم وجود داشته باشد در يكي از فروض مثلاً در فرض از دست رفتن « فرصت تحصيل منفعت » چون تحقق ضرر در آينده مسلم نيست ، بلكه محتمل است ( تحصيل نفع محتمل است و فقدان آن عدمالنفع محتمل ) ، پس شرايط ايجاد مسئوليت وجود ندارد. و در فرض ديگر مسئله ( فرصت اجتناب از ضرر ) ، هرچند بعداً ضرر محقق مي شود ، مثلاً مريض در نهايت فوت مي كند يا معلول مي شود ، بنابراين تحقق ضرر مسلم و بالفعل است ولي وجود رابـ ـطه سببيت بين تقصير خوانده و ضرر ايجاد شده ، مسلم و قطعي نيست و از اين جهت مسئوليت ايجاد نمي شود ، پس حكم به جبران خسارت داده نمي شود .
راه حل ديگر آن است كه بگوييم ، در فرض اول مسئله هرچند نسبت به نفع نهايي ( مثلا برنده شدن در مسابقه ) به خاطر ترديد در وقوع آن ، تحصيل نفع محتمل است و عدم النفع محتمل هم زيان محسوب نمي شود ولي نفس « فرصت از دست رفته » نوعي ضرر است و بايد جبران شود . همچنين در فرض دوم يعني فرصت اجتناب از ضرر ،در مثال پزشك ، بين « از دست رفتن فرصت معالجه » و تقصير پزشك به طور قطع رابـ ـطه سببيت وجود دارد ؛ در واقع بايد بدون توجه به ضرر نهايي ضرر را محدود به همان « فرصت از دست رفته » نماييم و در نتيجه آن را قابل جبران بدانيم . در ارزيابي اين فرصت براي تعيين ميزان خسارت ، به جاي اينكه بررسي شود كه مثلاً 20% يا 40% عدم اطمينان نسبت به وقوع ضرر نهايي وجود دارد ( به عبارتي 20% يا 40% شانس اجتناب از ضرر وجود دارد ) ، تكيه بر اين شود كه 80% يا 60% اطمينان نسبت وقوع ضرر وجود دارد ، پس به همان نسبت وقوع ضرر مسلم و قابل جبران است (5) .
به هر حال اين يك موضوع جديدي است ، حتي در برخي از نظام هاي حقوقي خارجي ( مانند لوئيزيانا ) از طرح آن بيش از چند سال نمي گذرد و بالطبع در حقوق ما هم ، طرح آن تازگي دارد لذا با توجه به قواعد سنتي حاكم بر نظام حقوقي ما ، اظهار نظر در اين رابـ ـطه بايد با احتياط صورت گيرد ، تا بتوان ضمن يافتن مبنايي محكم و استوار در قواعد سنتي حقوق و پوشاندن لباس نو ، آن را به درخت كهن حقوق مدني ايران پيوند زد . لازم به ذكر است كه طرح اين مسئلا در حقوق فرانسه ، بيشتر استفاده شده است .
فصل اول . مفهوم « از دست دادن فرصت » و توجيه قابل جبران بودن آن
طرح بحث

در اين فصل مفهوم « از دست دادن فرصت » و تفاوت آن با مفاهيم مشابه ، نظير « عدم النفع » و مفهوم « ايجاد خطر » بررسي و همچنين منشأ ترديدي كه ممكن است در قابل جبران بودن خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » وجود داشته باشد بيان مي شود و سعي مي كنيم توجيهي قابل قبول براي قابليت جبران آن ارائه نماييم . اين فصل مشتمل بر دو مبحث است ، در مبحث اول مفهوم « از دست دادن فرصت » و مقايسه آن دو مفهوم مشابه ديگر بررسي مي شود و در مبحث دوم از منشأ ترديد كه در قابل جبران دانستن اين نوع خسارت ها وجود دارد و راه حل هايي كه براي رفع اين ترديد ارائه شده است ، سخن خواهيم گفت .
مبحث اول . مفهوم « از دست دادن فرصت » و مقايسه آن با مفاهيم مشابه ( عدم النفع - ايجاد خطر )
گفتار اول . مفهوم « از دست دادن فرصت » - فروض مختلف آن
وجود احتمال به عنوان عنصر اساسي در « از دست دادن فرصت »
گاهي شخص در موقعيتي قرار دارد كه امكان تحصيل منفعتي در آينده را دارد ، يا فرصت دارد تا از وقوع زياني جلوگيري نمايد . مثلاً شخص امكان شركت در يك مسابقه را دارد و شركت او در مسابقه فرصتي است كه او مي تواند براي تحصيل جايزه مسابقه از آن بهره ببرد .
و گاهي شخصي كه در معرض وقوع زياني قرار گرفته است ، فرصت دارد براي جلوگيري از وقوع آن و با دست كم جلوگيري از گسترش و توسعه آن اقدام نمايد . مثلاً فردي كه مبتلا به بيماري شده است ، هنوز فرصت دارد براي معالجه و درمان آن اقدام نمايد و خود را درمان كند . هر گاه تقصير ديگري باعث شود كه فرد اين فرصت را از دست بدهد ، مسئله « از دست دادن فرصت »مطرح مي شود . مثلاً بيماري به پزشك مراجعه مي كند و پزشك در اثر تقصير ، نوع بيماري وي را به موقع تشخيص نمي دهد و او را سالم معرفي مي كند ، ولي بعداً كشف مي شود كه وي در آن زمان مبتلا به بيماري بوده است كه اگر پزشك تقصير نكرده بود ، قابل تشخيص بود و هرگاه در آن زمان بيماري تشخيص داده مي شد و تحت معالجه قرار مي گرفت شانس درمان بيماري وجود داشت ولي اكنون چنين شانس و احتمالي از بين رفته است .
در اينجا آنچه به عنوان زيان و خسارت مطرح مي باشد و در قابليت جبران آن بحث است ، نفس همين « فرصت از دست رفته » است ، نه آن ضرر نهايي ( مثلاً فوت يا معلوليت مريض ) كه واقع شده است ��ا آن نفع نهايي كه احتمال تحصيل آن وجود داشته و با تقصير خوانده غير قابل تحصيل شده است . بنابراين « فرصت از دست رفته » را نبايد با از بين رفتن نفع مورد انتظار ، كه از آن تعبير به « عدم النفع » (7) مي شود اشتباه نمود و يا آن را با ضرر نهايي كه در اثر از دست رفتن فرصت اجتناب از آن واقع مي شود ، يكي دانست (8) .
آنچه ماهيت و ركن اصلي « از دست دادن فرصت » را تشكيل مي دهد ، وجود « احتمال » در تحقق آن است . يعني به واقعيت پيوستن فرصت در آينده احتمالي است ، زيرا اين طور نيست كه يك فرصت و شانس هميشه محقق شود و به واقعيت بپيوندد والا آن را شانس نمي گفتند ، و عدم النفع مسلم يا ضرر مسلم بود (9) . نمي توان به طور قطع كفت كه اگر شخص در مسابقه اي كه در اثر تقصير خوانده از شركت در آن محروم شده است شركت مي كرد ، حتماً برنده مي شد و يا هر گاه بيمار تحت درمان قرار مي گرفت حتما ً معالجه مي شد ، بلكه فقط احتمال آن وجود داشته است . ولي آنچه مسلم است ، اين است كه چنين فرصتي از دست رفته است و تقصير خوانده هم سبب از بين رفتن آن بوده است . بدين سان « از دست دادن فرصت » داراي دو فرض است .
فروض مختلف « از دست دادن فرصت »
در مورد از دست دادن فرصت دو فرض وجود دارد و هنگام بحث از اين موضوع اين دو فرض مطرح مي شود (10) . و اين دو فرض عبارتند از :
الف . فرصت تحصيل منفعت ب . فرصت اجتناب از ضرر
الف . فرصت تحصيل منفعت
گاهي شخص فرصت دارد تا منفعتي را در آينده تحصيل نمايد ، و تقصير ديگري باعث شود اين فرصت از بين برود ، مانند فرصت برنده شدن در مسابقه و به دست آوردن جايزه يا فرصت شركت در كنكور و قبول شدن در دانشگاه يا فرصت تجديد نظر خواهي و نقض حكم بدوي كه در اثر تقصير وكيل و تأخير در دادن دادخواست تجديد نظر خواهي اين فرصت از بين مي رود (11) . و به طور كلي در هر موردي كه شخص فرصت و شانس تحصيل نفعي را دارد و در اثر تقصير ديگري اين فرصت را از دست مي دهد . اين فرض تا حدودي شبيه « عدم النفع » است و ممكن است با آن اشتباه شود ولي همانطور كه بعداً بررسي خواهيم كرد ، اين دو داراي تفاوت اساسي مي باشند .
ب . فرصت اجتناب از ضرر
در اين فرض شخصي كه در معرض تحمل ضرر قرار دارد ، فرصت دارد تا از وقوع آن جلوگيري نمايد ولي تقصير خوانده باعث از بين رفتن اين فرصت مي گردد . مورد بسيار شايع اين فرض ، زيان هاي ناشي از خطاي پزشكي است ، كه در اثر تقصير پزشك ، بيمار فرصت معالجه و شانس بهبودي را از دست مي دهد (12) . مقايسه بين دو فرض
اين دو فرض شباهت بسياري به هم دارند ، زيرا مي توان گفت در نهايت به خواهان ، نوعي زيان رسيده است كه قابل پيشگيري بوده ( به عبارتي فرصت جلوگيري از آن وجود داشته است ) . در فرضي كه شخص فرصت تحصيل منفعت را از دست مي دهد ، چون « عدم النفع » هم نوعي ضرر است ، پس مي توان گفت كه « عدم الضرر » هم نوعي منفعت است :
عدم النفع = ضرر عدم ضرر = نفع
پس هرگاه شخص فرصت تحصيل نفع را از دست مي دهد ، در حقيقت فرصت جلوگيري و اجتناب از ضرر را از دست مي دهد ، زيرا : هرگاه :عدم النفع = ضرر باشد ، آن گاه نفع = عدم ضرر است . و از اين نتيجه مي شود كه فرصت تحصيل نفع = فرصت تحصيل « عدم ضرر » ؛ يعني فرصت اجتناب از ضرر . و در فرض دوم از « فرصت از دست رفته » هم كه شخص فرصت اجتناب از ضرر را از دست مي دهد ، چون اجتناب از ضرر نوعي منفعت است ، پس در واقع شخص با از دست دادن فرصت ، فرصت تحصيل نفع را از دست داده است . بنابراين بازگشت هر دو فرض به يك نتيجه است و هر دو ، دو روي يك سكه اند .
به علاوه آنچه در اينجا مورد بحث ماست ، نفس « فرصت از دست رفته » است كه در هر دو فرض يكي است و در هر دو مورد اين « فرصت » است كه فوت شده است .
ولي در عين حال يك تفاوت ظريف بين دو فرض وجود دارد و به اعتبار متعلق « فرصت » كه در يك فرض « تحصيل منفعت » و در فرض ديگر « اجتناب از ضرر » است ممكن است باعث تفاوت دو فرض گردد . زيرا با نفي « فرصت » در فرض اول ، فرصت تحصيل نفع از ميان مي رود و از عدم تحصيل نفع « عدم النفع » نتيجه مي شود ولي با نفي فرصت در فرض دوم ، فرصت اجتناب از ضرر از بين مي رود و از عدم اجتناب از ضرر « ضرر » نتيجه مي گردد .
در حقيقت تفاوت بين دو فرض تا حدودي به تفاوت بين « عدم النفع » و « ضرر » بر مي گردد . و با همه تلاشي كه براي مساوي دانستن اين دو مفهوم شده است ، باز هم مي بينيم كه اين دو يكي نيستند ، لذا در احكام آنها تفاوت وجود دارد ، و در قابل جبران بودن خسارت ناشي از « عدم النفع » تا حدي اختلاف نظر وجود دارد و در فقه اسلامي نظر مشهور اين است كه عدم النفع ، ضرر نبوده و قابل جبران نمي باشد . بدين خاطر نيز در حقوق فرانسه با وجود اينكه در قابل جبران بودن « فرصت از دست رفته » تقريباً اتفاق نظر وجود دارد و رويه قضايي هم آن را پذيرفته است ، ولي برخي از نويسندگان اذعان داشته اند كه پذيرش اين نظريه و جبران اين نوع خسارت ، در فرض دوم يعني « فرصت اجتناب لز ضرر » بسيار آسان تر و متداول تر است و در پذيرش آن بين حقوقدانان اختلاف نظر كمتري وجود دارد (13) .
بدين ترتيب در يكي از فروض ، «از دست دادن فرصت » ، با « عدم النفع » شباهت دارد و در فرض ديگر (فرصت اجتناب از ضرر ) ، با مفهوم « ايجاد خطر » شبيه است . ولي بايد گفت كه «از دست دادن فرصت » با هر يك از اين دو مفهوم تفاوت دارد .
گفتار دوم . مقليسه بين « از دست دادن فرصت » با مفاهيم « عدم النفع » و « ايجاد خطر »
بند 1 . مقايسه بين « از دست دادن فرصت » و « عدم النفع »
بين دو مفهوم « از دست دادن فرصت » و « عدم النفع » تفاوت وجود دارد :
اولاً – همانطور كه قبلاً هم گفته شد ، در مورد « از دست دادن فرصت » دو فرض مطرح است گاهي متعلق فرصت تحصيل نفع است و گاهي در رابـ ـطه با « اجتناب از ضرر » مطرح مي باشد . پس از اين جهت مي توان گفت كه دايره شمول آن بيش از « عدم النفع » است .
ثانياً – در مورد « عدم النفع » حصول منفعت در آينده مسلم است و تقصير خوانده مانع ايجاد آن مي گردد و تنها در اين فرض است كه « عدم النفع » قابل جبران است ، لذا گفته مي شود كه عدم نفع مسلم قابل جبران مي باشد . و درصورتي كه حصول نفع در آينده محتمل باشد ، از دست رفتن امكان تحصيل آن ، قابل جبران نيست (14) زيرا يكي از شرايط قابل جبران بودن ضرر و به عبارتي ايجاد مسئوليت ، اين است كه ضرر مسلم باشد ، هر چند اين ضرر بالفعل نباشد و مربوط به آينده باشد (15) . ولي در مورد « از دست دادن فرصت » در هر دو فرض آن تحقق فرصت محتمل است و « احتمال » ركن اصلي آن است (16) .
به طور قطع نمي توان گفت اگر تقصير خوانده نبود ، نفع حاصل مي شد و يا از وقوع ضرر جلوگيري مي شد .
بر اين اساس در كشورهاي پيشرفته در قابل جبران بودن خسارات ناشي از عدم النفع مسلم ، اختلاف نظر وجود ندارد در حالي كه در مورد جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » اختلاف نظر است و در برخي از نظام هاي حقوقي به تازگي قابليت جبران آن پذيرفته شده و بحث و گفتگو همچنان وجود دارد .
ثالثاً – تفاوت اصلي كه بين اين دو مفهوم وجود دارد ، اين است كه در مورد « از دست دادن فرصت » ضرر بالفعل است ، ولي در مورد « عدم النفع » ضرر مربوط به آينده است .
زيرا در مورد « فرصت » آنچه به عنوان ضرر مطرح مي باشد ، نفس « از دست دادن فرصت » است و اين بالفعل وجود دارد و غير از آن نفع نهايي است كه مورد انتظار بوده و احتمال تحصيل آن در آينده وجود داشته است و نبايد اين دو را مخلوط نمود (17) . هرچند در ارزيابي ميزان خسارت ، نفع نهايي و درجه احتمال حصول آن مد نظر قرار مي گيرد . ولي در مورد عدم النفع چون تحصيل نفع مربوط به آينده است ، لذا آن را نوعي ضرر آينده مي دانند .
بند 2 . مقايسه بين « از دست دادن فرصت » و « ايجاد خطر »
مفهوم « ايجاد خطر »
گاهي پيش مي آيد كه شخص عمداً يا در اثر بي مبالاتي و عدم احتياط ، وضعيت خطرناكي را ايجاد ميكند و متعاقب آن خود او يا اشخاص ديگر متحمل ضرر مي شوند ، كه تجلي و نمود معلول و قابل پيش بيني خطري است كه در اثر تقصير او ايجاد شده است (18) . در چنين فرضي نمي توان به طور قطع ثابت نمود كه اگر فعل تقصيركارانه خوانده نبود ، ضرر هم ايجاد نمي شد ، ولي مي توان ادعا كرد كه تقصير وي احتمال وقوع ضرر را ايجاد نموده يا آن را افزايش داده و وقوع آن را تسهيل نموده است (19) . اين فرض را اصطلاحاً « ايجاد خطر » مي گويند .
نظريه « ايجاد خطر » براي انعطاف پذير كردن رابـ ـطه سببيت ، ايجاد شده است يعني در اين موارد دادگاه ها ، به دنبال اثبات رابـ ـطه سببيت در مفهوم خاص خود نيستند و علي رغم ترديد در وجود آن ، حكم به مسئوليت خوانده مي دهند . و آن را بر مبناي احتمال يا قابليت پيش بيني ضرر ، توجيه مي كنند . بدين ترتيب هدف از تأسيس نظريه « ايجاد خطر » كاستن ��ز خشونت و سختي قاعده « سببيت » است ، كه اثبات آن بر دوش زيان ديده ( خواهان ) است . د�� واقع در اين موارد به نوعي رابـ ـطه سببيت ، مفروض انگاشته مي شود ، به ويژه در مورد تقصيرهاي سنگين و عمدي ، همين قدر كه با ارتكاب تقصير از ناحيه خوانده ، امكان وقوع ضرر بسيار قوي و قابل پيش بيني باشد ، براي ايجاد مسئوليت كافي است (20) .
رويه قضايي فرانسه ، به ويژه در برخي موارد از اين نظريه براي تسهيل جبران خسارت زيان ديده بهره جسته است. مثلاً در مورد حوادث رانندگي تا قبل از تصويب قانون سال 1985 ، همين قدر كه عامل زيان ( خوانده ) يك توقف غير مجاز انجام مي داد و يا مرتكب يك مانور نابهنگام مي شد ،در صورت بروز تصادف ، مسئول شناخته مي شد ، هر چند واقعاً بين فعل او و ضرر ايجاد شده رابـ ـطه سببيت وجود نداشت ( 21) .
و يا در موردي كه شخص يك شي خطرناك را به ديگري مي سپرد كه صلاحيت نگهداري يا بهره برداري از آن را نداشت و يا آن را در وضعيت خطرناكي قرار مي داد ، در صورت بروز ضرر ، مسئول شناخته مي شد (22) .
تمام تلاش رويه قضايي فرانسه در اين موارد اين بوده كه قاعده سببيت را منعطف كند و خواهان را از اثبات آن معاف نمايد . و صرف اثبات تقصير خوانده و تأثير آن در افزايش احتمال وقوع ضرر يا تسهيل وقوع آن را كافي مي دانست .

شباهت بين « از دست دادن فرصت » و « ايجاد خطر »
اين دو مفهوم از جهت مبنا و هدف با هم مشتركند :
اولاً . در هر دو مورد نسبت به وجود رابـ ـطه سببيت ترديد وجود دارد و نمي توان به طور قطع ثابت نمود كه هرگاه تقصير خوانده واقع نمي شد ، زيان نهايي روي نمي داد . بدين ترتيب در هر دو مورد ، تقصير خوانده ، خواهان را در معرض خطر قرار مي دهد و وقوع ضرر را تسهيل مي كند (23) .
ثانياً . هدف از ايجاد اين دو نظريه ، اين است كه با منعطف نمودن قاعده « سببيت » اثبات آن را تسهيل نمايند تا هر چه بيشتر خسارت زيان ديده جبران شود (24) .
ولي علي رغم اين شباهت ها ، بين اين دو نظريه تفاوت وجود دارد و نمي توان آنها را كاملاً منطبق بر هم دانست.
تفاوت بين « از دست دادن فرصت » و « ايجاد خطر »
تفاوت اساسي بين اين دو مفهوم در اين است كه در مورد « ايجاد خطر » پس از پذيرش و اعمال آن ، تمام زيان وارد بر زيان ديده ، جبران مي شود چون با پذيرش و اعمال آن ثابت مي شود كه سبب زيان تقصير خوانده بوده است زيرا تقصير خوانده ايجاد خطر نموده است و در نهايت هم خطر محقق شده است و زيان واقع گرديده . مثلاً در فرضي كه مالك ماشين يا يك شي خطرناك ديگر آن را به دست كسي مي سپرد كه صلاحيت بهره برداري از آن را ندارد و بدين وسيله محيط خطرناكي را براي مردم ( زيان ديده ) ايجاد مي كند ، هرگاه اين خطر به واقعيت بپيوندد و باعث زيان خواهان گردد ، وي نسبت به تمام زيان وارده بر زيان ديده مسئول است و بايد آن را جبران نمايد . در حالي كه نتيجه اعمال نظريه « از دست دادن فرصت » جبران تمام زيان وارد بر زيان ديده نيست و ربطي به زيان نهايي ندارد حتي جزيي از آن زيان نهايي هم نيست . زيرا آنچه جبران مي شود زيان ناشي از نفس « فرصت از دست رفته » است كه مستقل از زيان نهايي است و طبيعتاً زيان آن كمتر از زيان نهايي است ولي نمي توان گفت جزيي از آن است (25) . و همانطور كه گفته شد آنچه وي مي پردازد بابت خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » است و ماهيتاً جدا از خسارت نهايي وارد بر زيان ديده است . البته ترديدي نيست كه در ارزيابي ميزان اين خسارت به زيان نهايي هم توجه شود مثلاً هنگامي كه در اثر تقصير پزشك ، مريض فرصت معالجه و درمان را از دست مي دهد و در نهايت فوت مي شود . اگر پزشك را از باب نظريه « ايجاد خطر » مسئول بدانيم وي مسئول تمام خسارت وارد بر زيان ديده و بنابراين مسئول فوت وي است ، ولي اگر وي را از باب اعمال نظريه « از دست دادن فرصت » مسئول بدانيم بدين معنا كه تقصير وي تنها فرصت معالجه را از مريض گرفته است ، وي ملزم به جبران تمام خسارت وارد بر مريض يعني فوت ، نيست و خسارتي هم كه به وي پرداخت مي شود با خسارتي كه بابت مرگ در فرض قبل پرداخت مي شد ، ( زيان نهايي ) ماهيتاً متفاوت است و جزيي از آن نيست (26) اين خسارت فقط براي « فرصت از دست رفته » است ولي در ارزيابي آن زيان نهايي هم مدنظر قرار مي گيرد و با توجه به آن ارزيابي مي شود .
مبحث دوم . منشأ ترديد در قابل جبران بودن خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » و توجيه آن
ترديد در مسلم بودن ضرر و وجود رابـ ـطه سببيت

براي اينكه ضرري قابل جبران باشد ، بايد مسلم باشد (27) . به علاوه بايد بين ضرر و تقصير خوانده رابـ ـطه سببيت وجود داشته باشد . آنچه باعث ترديد در خصوص جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » شده است ، ترديد در وجود اين دو شرط مسئوليت مدني است كه به اعتقاد مخالفين در اينجا وجود ندارد . براي روشن شدن موضوع يك بار ديگر فروض مختلف مسئله را با بيان يك مثال ، ذكر مي كنيم . فرض اول . گاهي شخص در اثر تقصير ديگري فرصت تحصيل منفعت را از دست مي رهد ، مثلاً شخصي كه در كنكور ثبت نام كرده و خود را آماده نموده است ، در اثر تقصير ديگري صدمه مي بيند و روز امتحان از شركت در امتحان كنكور محروم مي شود و در نتيجه شانس قبولي در دانشگاه را از دست مي دهد .
فرض دوم . گاهي شخص در اثر تقصير ديگري فرصت اجتناب از وقوع ضرر را از دست مي دهد . مثلاً شخص مريض در اثر تقصير پزشك و كوتاهي او و عدم تشخيص به موقع نوع بيماري ، فرصت معالجه را از دست مي دهد و در نتيجه فوت مي شود . آنچه در هر دو فرض مشترك است ، اين است كه برخورداري از فرصت و ثمربخش بودن آن و به عبارتي به واقعيت پيوستن آن محتمل است ؛ نمي توان گفت اگر شخص در كنكور شركت مي كرد ، حتماً در دانشگاه قبول مي شد . و يا اگر مريض معالجه مي شد ، زنده مي ماند . بنابراين در دو فرض از جهت يكي از شرايط مسئوليت مدني يعني مسلم بودن ضرر ( فرض اول ) و وجود رابـ ـطه سببيت ( فرض دوم ) در جبران خسارت ترديد وجود دارد .
الف . مسلم بودن ضرر
در فرضي كه شخص فرصت تحصيل منفعت را از دست مي دهد ، اشكالي كه در قابليت جبران آن مطرح مي شود ، مسلم بودن ضرر است چون تحصيل نفع در آينده قطعي نيست تا منتفي شدن آن ، ضرر مسلم محسوب شود . بدين خاطر نويسندگان حقوقي اين فرض از « فرصت از دست رفته » را در مبحث « ضرر » و تحت عنوان شرايط قابل جبران بودن ضرر ( مسلم بودن ضرر ) مطرح مي نمايند و مورد بررسي و تحليل قرار مي دهند (28) .
در اين فرض ، ضرر نهايي عبارت از « عدم النفع » است . در اين مورد صرف اينكه ضرر مربوط به آينده است ، اشكالي ايجاد نمي كند ، زيرا ضرر آينده هم در صورتي كه مسلم باشد قابل جبران است (29) . به عبارتي مسلم بودن ضرر منافاتي با اين ندارد كه ضرر مربوط به آينده باشد ، لذا يكي از نويسندگان فرانسوي هنگام بيان وجه ترديد در قابليت جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » مي نويسد : « صرف خصيصه مربوط به آينده بودن آن مانعي در راستاي قابليت جبران آن نيست ، زيرا در موردي كه زيان وارد بر شخص قابل گسترش است ( زيان مستمر ) و ممكن است بعد از صدور حكم بروز كند ، قابليت جبران آن به صراحت پذيرفته شده است مانند خسارت ناشي از ، از كارافتادگي ، … » (30) . اشكال اين است كه در فرض مسئله ،وقوع ضرر مسلم نيست زيرا تحصيل منفعت در آينده محتمل است و حصول اطمينان وقتي به دست مي آيد كه فرصت بگذرد و شخص از آن استفاده كند تا معلوم شود كه ايا اين فرصت قابل تحقق است و نفع نهايي به دست مي آيد يا خير ؛ (31) چون همانطور كه قبلاً گفته شد ، تحقق فرصت احتمالي است و به هيچ وجه نمي توان ثابت نمود كه هرگاه زيان ديده از فرصت محروم نمي شد ، حتماً نفع مورد انتظار را به دست مس آورد (32) .
ب . وجود رابـ ـطه سببيت
در فرضي كه شخص در اثر تقصي�� ديگري فرصت اجتناب از ضرر را از دست مي دهد و در نهايت متحمل ضرر مي گردد ، ظاهراً در تحقق ضرر و مسلم بودن آن ترديدي نيست ، چون ضرر بالفعل واقع شده است . اين فرض به ويژه در مورد خطاي پزشكي مطرح مي شود ؛ مثلاً مريض در اثر تقصير پزشك فرصت معالجه را از دست مي دهد و در نهايت معلول مي شود ويا فوت مي كند ولي نمي توان ثابت نمود كه هرگاه پزشك مرتكب تقصير نمي شد ، و مريض تحت معالجه قرار مي گرفت حتماً درمان مي شد �� از فوت يا معلوليت ��جات پيدا مي كرد ، تا رابـ ـطه سببيت ثابت شود . بنابراين در فرض به خاطر ترديد در وجود رابـ ـطه سببيت در مسئوليت خوانده ترديد وجود دارد . و در واقع براي رفع اين اشكال يعني اثبات رابـ ـطه سببيت كه به ويژه در مسئوليت پزشكي وجود دارد ، اين نظريه تأسيس شده است (33) .
لذا نويسندگان حقوقي اين فرض از « فرصت از دست رفته » را در مبحث راجع به « رابـ ـطه سببيت » مطرح و احكام آن را بررسي مي كنند (34) . حال كه اشكال موجود در قابليت جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » روشن شد ، راه حل هايي را كه براي رفع اين اشكال ارائه شده است در دو گفتار بررسي مي كنيم .
گفتار اول . از دست دادن فرصت و مسلم بودن ضرر
فرصت از دست رفته به عنوان ضرر مستقل

در فرضي كه شخص فرصت تخصيل منفعت را از دست مي دهد ، هرگاه تحصيل نفع در آينده مسلم و قطعي باشد تفويت آن نوعي ضرر مسلم است و از باب « عدم النفع » قابل جبران است ولي هرگاه تحصيل نفع در آينده محتمل باشد ، تفويت آن ضرر مسلم نيست ، بلكه ضرر احتمالي است و قابل جبران نمي باشد . بنابراين هرگاه زيان نهايي را در نظر بگيريم ، چون تحقق آن در آينده محتمل است ، حق با كساني است كه « فرصت از دست رفته » را ، به خاطر مسلم نبودن ضرر ، قابل جبران نمي دانند .
ولي هرگاه نفس از دست رفتن فرصت را به عنوان ضرر مستقل تلقي كنيم ، در قابل جبران بودن آن نبايد ترديد نمود ، زيرا تمام شرايط قابل جبران بودن آن و به تعبيري ايجاد مسئوليت وجود دارد . منتها اين نوع ضرر ( از دست رفتن فرصت ) ، از لحاظ موضوع ضرر ، با موضوعات ضرري معمول و متعارف از قبيل : ضررهاي مادي ، جسماني ، از كارافتادگي و … تفاوت دارد زيرا ، ظاهراً هيچ كدام از آنها نيست ، ولي اين مانع از آن نيست كه فرصت عرفاً داراي ارزش باشد و از بين رفتن آن ، ضرر محسوب شود . اين يك امر موهوم و فرضي نيست ، عقل و عرف براي چنين فرصت ها ارزش قائل است ، لذا اشخاص حاضرند در برابر برخورداري از اين نوع فرصت ها هزينه هاي زيادي را متحمل شوند . كسي كه در يك مسابقه ورزشي شركت مي كند علي رغم اينكه تحصيل جايزه و برنده شدن محتمل است در عين حال او سرمايه گذاري مادي و معنوي مي كند . و يا كسي كه داراي بيماري خطرناك است ، علي رغم اينكه پزشكان مي گويند ،شانس بهبودي وي كم است در عين حال تلاش دارد كه مورد معالجه قرار گيرد و هزينه سنگين معالجه را مي پردازد .
اصولاً مكانيسم شركت هاي بيمه ، مبتني بر همين انديشه است كه فرصت و شانس في نفسه داراي ارزش است ، زيرا « خطري » كه موضوع بيمه را تشكيل مي دهد ، در حقيقت نوعي بدشانسي و بخت بد است . بنابراين صرف وجود احتمال در به واقعيت رسيدن فرصت و تحقق آن ، آن را كاملاً موهوم و فرضي نمي گرداند و مانع از آن نيست كه قابل جبران باشد (35) . اين موضوع مورد توجه بسياري از حقوقدانان فرانسوي قرار گرفته است (36) . و در رويه قضايي اين كشور نيز آراء زيادي در اين رابـ ـطه وجود دارد (37) . بنابراين اگر بپذيريم كه نفس « از دست رفتن فرصت » ضرر است ، وجود احتمال در تحقق و به واقعيت پيوستن آن ، اثري در متهيت امر ندارد (38) . زيرا تمام شرايط مسئوليت و جبران خسارت موجود است . اولاً ، ضرر مسلم وجود دارد زيرا وجود فرصت مسلم است . ثانياً ، اين فرصت از بين رفته است و تقصير خوانده موجب از بين رفتن آن شده است . بنابراين رابـ ـطه سببيت هم وجود دارد ، پس از بين رفتن فرصت يك ضرر مسلم و مستقيم است و بالفعل هم موجود است و بايد جبران شود .
در اين زمينه رأي ديوان عالي كشور فرانسه كه در سال 1990 صادر شده است ، بسيار گويا است . قاضي ضمن فسخ رأي دادگاه بدوي كه از صدور حكم به جبران خسارت براي از دست رفتن فرصت شركت در مسابقه اسب دواني ، خودداري نموده بود ، اظهار داشت : « هر چند بنا بر تعريف ، تحقق هر فرصت و شانس ، قطعي و مسلم نيست ، ولي زيان ناشي از « فرصت از دست رفته » يك زيان مسلم و مستقيم است . در هر موردي كه فرصت تحصيل يك منفعت از بين برود ، خسارت ناشي از آن قابل جبران است . ميزان اين خسارت ، از ميزان خسارت راجع به زيان هايي كمتر است و جزيي از آن نيست .» (39)
عملي كه باعث از بين رفتن فرصت مي شود ، لازم نيست في نفسه زيان بار باشد
نكته اي كه بايد در اينجا ذكر شود ، اين است كه براي اينكه نفس از دست رفتن فرصت ، ضرر مستقل به حساب آيد ، لازم نيست عمل تقصير كارانه اي كه موجب از بين رفتن آن شده است ، في نفسه و با قطع نظر از آن فرصت زيان بار باشد . زيرا ممكن است نفس عمل تقصير كارانه في نفسه زيان بار باشد . مثلاً شخصي براي تصدي شغل خلباني اقدام مي كند و مراحل ثبت نام را مي گذراند ولي در يك تصادف كه با ماشيني برخورد مي كند پايش قطع مي شود . در اينجا نفس عمل تقصير كارانه راننده ماشين كه موجب قطع شدن پاي شخص شده است ، زيان بار است و موجب مسئوليت اوست ، به علاوه تقصير وي باعث شده كه زيان ديده فرصت انتخاب شغل خلباني را از دست بدهد . آنچه مورد بحث ماست ، همين از دست رفتن فرصت است كه تقصير راننده موجب آن شده است .
گاهي هم نفس عمل تقصير كارانه زيان بار نيست ، ولي در عين حال موجب از بين رفتن فرصت مي شود . مثلاً شخصي براي شركت در يك مسابقه با اتوبوس عازم آن محل مي شود و در اثر تقصير راننده ، اتوبوس از كار مي افتد و شخص دير به مقصد مي رسد و در نتيجه از شركت در مسابقه محروم مي شود . در اينجا هم نفس فرصت از دست رفته ، ضرر است و بايد جبران شود هر چند عمل تقصير كارانه خوانده كه موجب از بين رفتن آن شده ، في نفسه زيان بار نيست .
گفتار دوم . از دست دادن فرصت و رابـ ـطه سببيت
طرح بحث

منطقاً بحث از رابـ ـطه سببيت و احراز آن فرع بر وجود ضرر است ، لذا در صورتي كه در نفس وجود ضرر ترديد باشد ، ديگر نوبت به بحث از رابـ ـطه سببيت نمي رسد . لذا در فرض اول از « فرصت » ( فرصت تحليل منفعت ) ، چون در مسلم بودن ضرر ، ترديد بود ديگر بحث از رابـ ـطه سببيت مطرح نمي شود . ولي در فرض دوم از فرصت ، ( فرصت اجتناب از ضرر ) چون ظاهراً وجود ضرر محقق است بحث از رابـ ـطه سببيت مطرح مي شود و از اين جهت در قابليت جبران آن ترديد شده است .
مفهوم سنتي ( كلاسيك ) سببيت و اشكالي كه از اين جهت مطرح مي شود
صرف نظر از تعاريف مختلفي كه از « سببيت » شده است ، (40) آنچه در تمام اين تعريفات وجود دارد اين است كه عملي را مي توان سبب نمود كه دست كم وجود آن براي تحقق ضرر لازم باشد به گونه اي كه عدم آن باعث عدم تحقق ضرر گردد . البته اينكه همين مقدار براي ثبوت و احراز رابـ ـطه سببيت كافي است يا نه ، محل بحث است و در اين مقال فرصت طرح آن نيست ولي در اينكه اين مقدار به طور قطع لازم و ضروري است ترديدي نيست . پس مطابق نظريه كلاسيك در رابـ ـطه با مفهوم سببيت هر گاه رابـ ـطه بين فعل تقصير كارانه و ضرر ايجاد شده به گونه اي باشد كه فقدان آن عمل باعث فقدان يا عدم تحقق ضرر نگردد ، به طور قطع نمي توان آن را سبب ناميد و اين مفهوم از سببيت تا اين حد ، در تمام نظريات راجع به سببيت پذيرفته شده است (41) .
با توجه به اين مفهوم از سببيت ، در فرضي كه شخص فرصت اجتناب از ضرر را از دست مي دهد نمي توان بين تقصير خوانده و ضرر ايجاد شده ، رابـ ـطه سببيت را برقرار نمود . مثلاً تمي توان گفت بين تقصير پزشك و فوت يا معلوليت مريض رابـ ـطه سببيت وجود دارد . زيرا نمي توان ثابت نمود كه اگر پزشك مرتكب تقصير نمي شد ( فقدان سبب ) ، به طور قطع مريض فوت نمي كرد ( فقدان مسبب ) ، بنابراين تقصير پزشك سبب وقوع ضرر نيست .
گفتار سوم . راه حل هاي ارائه شده براي رفع اشكال و توجيه قابل جبران بودن خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته »
بند 1 . تعديل در مفهوم « رابـ ـطه سببيت » - كاربرد احتمالات و آمار
رويه قضايي چه در نظام حقوقي فرانسه و چه در نظام كامن لا ، نقش زيادي در راستاي انعطاف پذير كردن مفهوم « رابـ ـطه سببيت » ، داشته است . همچنين حقوقدانان ضمن تأييد رويه قضايي در راستاي تقرير ئ تثبيت آن ، تلاش زيادي را مبذول داشته اند (42) .
به طوري كه مي توان گفت مبنا و منشأ گسترش و توسعه نظريه « از دست دادن فرصت » به ويژه در مورد خطاهاي پزشكي ، حل مشكل راجع به اثبات رابـ ـطه سببيت بوده است كه بار اثبات آن بر عهده زيان ديده است .
برخي از حقوقدانان در اين راستا ؤ تلاش نموده اند كه مفهوم جديدي از « رابـ ـطه سببيت » را ارائه دهند كه از مفهوم سابق و كلاسيك آن كه مبتني بر انديشه شرط ضروري بود و در كامن لا از آن تعبير به ( اگر عمل نمي بود ، ضرر واقع نمي شد ) مي كردند ، جداست ؛ در مفهوم جديد از « احتمالات » و « آمار» استفاده مي شود (43) . در اين مفهوم ، رابـ ـطه سببيت تركيبي از قانون سببيت و قانون احتمالات است . در اين مقال فرصت اينكه اين مفهوم به تفصيل بررسي شود وجود ندارد و مطالعه آن نياز به يك مقاله جداگانه دارد ، براي مطالعه بيشتر در اين زمينه به منابع ارجاع داده شده رجوع شود . ولي اجمالاً مي توان گفت كه در مفهوم جديد از سببيت ، سعي شده با توسعه در مفهوم آن ، تفسيري از آن ارائه دهند كه شامل اسبابي كه صرفاً تكميل كننده يا تسريع كننده زيان نهايي مي باشند نيز بشود . اسبابي كه وجود آنها شرط ضروري وقوع زيان نيست و تأثير آن در وقوع زيان احتمالي است (44) .
مثلاً در موردي كه پزشك مرتكب تقصير مي شود و فرصت معالجه را از مريض مي گيرد و در نهايت مريض فوت مي كند ، نمي توان تقصير پزشك را سبب فوت مريض دانست ، زيرا اسباب و عوامل ناشناخته ديگري هم در فوت مريض دخالت داشته اند . لذا نمي توان ثابت نمود كه اگر تقصير پزشك نبود و مريض تحت معالجه قرار مي گرفت ، درمان مي شد و زنده مي ماند ولي آنچه مسلم است ، اين است كه تقصير پزشك باعث شده كه احتمال بروز ضرر (فوت) افزايش يافته و يا تسهيل گردد . بنابراين ، به عنوان سبب يا يكي از اسباب در نظر گرفته مي شود .
از نظر علمي ، امروزه استفاده از آمار اهميت زيادي دارد و استفاده از آن حتي در زندگي روزمره ما متداول است ئ اعمال ما تحت تأثير داده هاي آماري انجام مي گيرد ؛ من اين عمل را انجام مي دهم چون در چند مورد گذشته كه آن را انجام داده ام ، يا ديگران آن را انجام داده اند ، موفقيت آميز بوده است . بر اين اساس وقتي قاضي « فرصت از دست رفته » را در نظر مي گيرد ، مفهوم سببيت را رها نمي كند ، بلكه با رجوع به قانون احتمالات آن را كامل مي كند . ما در زندگي روزمره اين قانون را در نظر مي گيريم بدون اينكه توجه داشته باشيم . هنگامي كه قاضي ارزش اين فرصت از دست رفته را تخمين مي زند ، به طور احتمالي و به مدد آمار تقارن بين تقصير خوانده و زيان ايجاد شده را ارزيابي مي كند و بر اين اساس خسارت را معين مي كند (45) . البته در اين زمينه از كارشناس هم استفاده مي كند .
از نظر حقوقي پذيرش اين مفهوم جديد از سببيت مورد قبول برخي از حقوقدانان قرار گرفته و آن را صحيح دانسته اند (46) . در توجيه آن گفته شده ، اگر چه مطابق قواعد حقوقي ، مقوع ضرر ئ رابـ ـطه سببيت بايد مسلم باشد ، ولي قاضي در ارزيابي آنها آزاد است و او ملزم به پيروي از سيستم و قانون خاصي از سببيت نيست . او بايد اطمينان و يقين متعارف پيدا كند كه در اين راستا از قراين هم مدد مي جويد ، البته به مفاهيم علمي هم بي توجه نيست . اگر واقعيت هاي آماري ثابت نمايند كه زيان يا وقوع حادثه اي زيان بار ، قابل پيشگيري بوده است ، قاضي نمي تواند نسبت به آن بي تفات باشد . اين به منزله نهادينه كردن « شك » و ناديده انگاشتن قواعد اثبات نيست . قاضي كه محاسبات احتمالات را مي پذيرد از مراجعه به اماراتن و قراين بي نياز نيست ، بدين ترتيب ، طبيعي است كه حقوق ، تقصير پزشكي را كه فرصت معالجه را از مريض گرفته است ، و يكي از اسباب احتمالي زيان ( مرگ مريض ) را فراهم نموده است ، موجب مسئوليت بداند (47) .
و به همين ترتيب ، طبيعي است كه مسئوليت او به جبران خسارت ، به ميزان ارزش و بهاي فرصتي باشد كه از دست رفته است . يعني به ميزاني كه تقصير او در تحقق ضرر نهايي مؤثر بوده است . اين روش يك ارزش نوعي دارد . بنابراين تفاوتي نمي كند كه تحقق نتيجه مورد انتظار ( زيان نهايي – يا نفع نهايي ) 95% متحمل باشد و يا 50% ؛ منتها اين امر از لحاظ كمي در ارزيابي آن مؤثر است (48) .
بند 2 . توجيه از طريق تغيير در مفهوم ضرر – تلقي از دست رفتن فرصت به عنوان ضرر مستقل
به نظر مي رسد كه براي توجيه جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » نياز به تكلف زياد و تغيير در مفهوم رابـ ـطه سببيت و تأويل آن نيست . زيرا اشكال در وجود رابـ ـطه سببيت از آنجا ناشي مي شود كه ضرر و خسارت وارد بر زيان ديده را همان زيان نهايي ( مثلاً در مثال مريض ، فوت وي ) بدانيم . زيرا طبيعي است كه بين آن و تقصير خوانده رابـ ـطه سببيت وجود ندارد . ولي اگر نفس « از دست دادن فرصت » را نوعي ضرر مستقل بدانيم در وجود رابـ ـطه سببيت ترديدي باقي نمي ماند ، زيرا مسلم است كه تقصير خوانده ( پزشك ) موجب از بين رفتن فرصت ( معالجه ) شده است . پس رابـ ـطه سببيت به مفهوم كلاسيك خود وجود دارد بدين معنا كه اگر تقصير خوانده نبود ، از بين رفتن فرصت هم نبود (49) . تفاوتي نمي كند « فرصت از دست رفته » را نوعي ضرر معنوي بدانيم ، يعني فقدان ترضيه خاطري كه برخورداري از فرصت براي خواهان ايجاد مي كند ، (50) و يا نوعي ضرر مادي . چون به هر حال با توجه به احتمالي كه در جلوگيري از زيان نهايي ( يا تحصيل منفعت ) وجود دارد ، اين فرصت داراي ارزش مادي است و بدين خاطر اشخاص در مقابل برخورداري از آن ، حاضر به پرداخت ما به ازاء مي باشند . البته براي ارزيابي ميزان آن به درجه احتمالي كه در وقوع نتيجه نهايي وجود دارد ، توجه مي شود .
اگر به مبنا و فلسفه تأسيس اين نظريه توجه كنيم ، اين ادعا ثابت مي گردد . زيرا انگيزه اصلي ايجاد اين نظريه ، اين بوده كه زيان ديده را قادر به اثبات رابـ ـطه سببيت نموده و خسارات او جبران گردد . به ويژه در مورد خطاي پزشكي كه اثبات رابـ ـطه سببيت مشكل است . در اينجا عبارت يكي از نويسندگان فرانسوي را كه ذيل عنوان « استفاده از مفهوم از دست دادن فرصت براي رفع ترديدي كه در وجود رابـ ـطه سببيت وجود دارد » بيان شده است ذكر مي كنيم ؛ وي مي نويسد :
« براي اينكه به بهانه عدم وجود رابـ ـطه سببيت بين ضرر نهايي و نقصير پزشك ، مريض به طور كلي از دريافت خسارت محروم نگردد ، دادگاه ها ، چاره اي انديشيده اند ؛ آنها از مفهوم عيني ضرر يعني مرگ يا شدت گرفتن بيماري ، كه وجود رابـ ـطه سببيت بين آن و تقصير پزشك مسلم نيست ، صرف نظر كرده اند و يك مفهوم تجريدي و در عين حال از لحاظ كمي كمتر از ضرر مذكور را جانشين آن ساخته اند كه به طور قطع با تقصير پزشك رابـ ـطه سببيت دارد ؛ بر اين مبنا كه تقصير او ، مريض را در معرض خطر قرار داده است .» (51)
به هر حال آنچه مسلم است ، اين است كه در حال حاضر ، چه در رويه قضايي و چه از لحاظ دكترين ، در حقوق فرانسه و و نظام كامن لا به ويژه در مورد خطاي پزشكي ، و نيز در حقوق لوئيزيانا نظريه ياد شده پذيرفته شده است (52) . در نظام هاي حقوقي كشورهاي عربي هم اين نظريه پذيرفته شده است و بر مبناي آن حكم به جبران خسارت صادر مي كنند (53) .
 
  • پیشنهادات
  • KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    23
    محل سکونت
    تهران
    فصل دوم . شرايط و نحوه جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته »
    طرح بحث

    براي جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » علاوه بر شرايط عام جبران خسارت در مسئوليت مدني ( وجود ضرر - رابـ ـطه سببيت – فعل زيان بار ) شرايط خاصي بايد وجود داشته باشد تا خسارت قابل جبران باشد . البته اين شرايط به گونه اي به همان شرايط اصلي بازگشت دارند و ترديد در آنها باعث اشكال در وجود شرايط اصلي مسئوليت خواهد شد . مثلاً وقتي گفته مي شود وجود فرصت بايد جدي و واقعي باشد ، فقدان آن باعث مي شود فرصت وهمي بوده و از بين رفتن آن ضرر تلقي نشود لذا در وجود ضرر ترديد ايجاد مي شود .
    همچنين براي جبران اينگونه خسارت ها ، روش هاي مختلفي بيان شده است كه در اين فصل در دو مبحث به بررسي آنها مي پردازيم .
    مبحث اول . شرايط قابل جبران بودن خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته »
    گفتار اول ، شرايط عام – وجود ضرر و رابـ ـطه سببيت

    وجود ضرر
    همانند هر دعواي مسئوليت مدني ، دعواي راجع به « فرصت از دست رفته » در صورتي قابل پذيرش است كه وجود ضرر ثابت شود . در اينجا ضرر عبارت از «فرصت از دست رفته » است و بايد به طور قطع ثابت شود كه اي « فرصت از دست رفته » وجود داشته و در اثر تقصير خوانده از بين رفته است ، مانند موردي كه فرصت تحصيل منفعت وجود داشته و به كلي از بين برود ، به طوري كه اميد تحصيل آن وجود نداشته باشد . بنابراين اگر ثابت شود كه فرصت هنوز وجود دارد ، وجود ضرر منتفي است و دعواي خواهان رد مي شود . (54) همانطور كه يكي از حقوقدانان فرانسوي مي نويسد : … تحقق ضرر به حوادث آينده و نا معيني بستگي ندارد ، وضعيت فعلي مسلم است ، هيچ چيز آن را تغيير نمي دهد ، خوانده با ارتكاب تقصير ، جلو توسعه و پيشرفت يك دسته اعمال را كه مي توانسته منشأ نفع يا زيان باشد ، متوقف كرده است .» (55)
    مسابقه يا كنكوري كه تقصير خوانده ، زيان ديده را از شركت در آن محروم نموده است هيچ گاه تكرار نمي شود و يا معلوليت و فوت مريض واقع شده است و هيچ گاه وي سالم يا زنده نخواهد شد . و يا در موردي كه شخص در اثر تقصير خوانده فرصت انعقاد قراردادي را از دست مي دهد ، امكان انعقاد قرارداد براي هميشه از دست مي رود (56) .
    زيان ديده ممكن است به طور مستقيم از فقدان فرصت متضرر گردد ، مانند مثال هايي كه قبلاً ذكر شد . يا به طور غير مستقيم از آن زيان ببيند . مانند زني كه شوهرش در شرف تصدي يك شغل مهم و پردرآمد است و او در انتظار برخورداري از يك زندگي بهتر است كه تقصير خوانده موجب فوت شوهر او مي شود . در اينجا وي فرصت برخورداري از زندگي برتر را از دست مي دهد (57) .
    رابـ ـطه سببيت
    علاوه بر وجود ضرر ، بايد رابـ ـطه سببيت بين تقصير خوانده و ضرر ثابت شود در فرض مسئله بايد احراز شود كه تقصير خوانده باعث از بين رفتن فرصت شده است .
    در رأيي كه در 10 ژانويه 19990 از ديوان عالي كشور فرانسه صادر شده است ، به اين شرط اشاره شده است ؛ حكم بدوي راجع ب�� پزشك معالجي بوده است كه با بي مبالاتي به جراح اطلاع نداده كه بيماري كه قرار است تحت عمل جراحي قرار گيرد ، نسبت به قرص مسكن ، حساسيت دارد . به بيمار قرص مسكن داده مي شود و او فوت مي كند ، دادگاه بدوي پزشك معالج را محكوم به جبران خسارت مي كند . ديوان رآي دادگاه را نقض مي كند و اين گونه استدلال مي كند : « بين تقصير پزشك و از دست دادن فرصت ( فرصت حيات ) ، رابـ ـطه سببيت وجود ندارد . دادگاه اظهار داشته كه ثابت نشده است كه مرگ بيمار در اثر حساسيت ناشي از قرص مسكن بوده است . بدين سان تقصير پزشك تقشي در تحقق ضرر نداشته است و نه تنها سبب مسلم ضرر نبوده بلكه باعث از بين رفتن فرصت ( فرصت اجتناب از ضرر ) هم نشده است و به راستي معلوم نيست كه اگر جراح از حساسيت مريض مطلع مي شد ، مي توانست از فوت وي جلوگيري نمايد . معيار ثبوت رابـ ـطه سببيت بين تقصير خوانده و « فرصت از دست رفته » اين است كه تقصير در وقوع ضرر نقش داشته باشد .» (58)
    گفتار دوم . شرايط خاص – جدي و واقعي بودن فرصت ، تأثير احتمالي تقصير خوانده در وقوع ضرر نهايي
    جدي و واقعي بودن « فرصت از دست رفته »
    براي قابل جبران بودن فرصت از دست رفته ، بايد اين فرصت جدي و واقعي باشد ، و صرف وهم و خيال نباشد (59) . فرصت ، مرز ميان اميد ساده و قطع و يقين است . از يك طرف از اميد ساده بالاتر است و از طرف ديگر به درجه اي از اطمينان نرسيده است كه تحقق آن در آينده حتمي و يقيني باشد (60) .
    اثبات اين ويژگي از « فرصت » بر حسب اينكه شخص در راستاي تحقق بخشيدن به فرصت اقدام كرده باشد يا نه ، متفاوت است .
    گاه يشخص خواهان در راستاي تحقق فرصت اقدام نموده ، قبل از تحقق آن تقصير خوانده آن را منتفي مي سازد . مثل اينكه در حال مسابقه در ا��ر خطاي يكي از سواركاران ، يكي از شركت كنندگان بيفتد و از دور مسابقه خارج گردد و يا شخصي با ديگري نامزد شده و در انتظار ازدواج است كه در اثر تقصير خوانده ، نامزد او فوت مي شود و فرصت ازدواج از او گرفته مي شود (61) .
    در تمام اين موارد به طور قطع ، شانس و فرصت وجود دارد و تقصير خوانده موجب از بين رفتن آن شده است . و به طور كلي مي توان گفت در هر موردي كه خواهان ثابت كند كه تقصير خوانده موجب از بين رفتن شانس و يا فرصت در شرف تحقق شده است ، خسارت بايد جبران شود (62) .
    فرضي كه فرصت هنوز جريان پيدا نكرده است ، و شخص خواهان اقدامي در راستاي تحقق آن ننموده است ولي اميد تحقق آن وجود دارد و تقصير خوانده موجب از بين رفتن آن مي شود . در اينجا ، ضرر عبارتست از « از بين رفتن احتمال تبديل فرصت به منفعت » در آينده . در اين فرض در ارزيابي جدي يا واقعي بودن فرصت ، عنصر ديگري نيز دخالت دارد و آن مدت زماني است كه احتمال عينيت يافتن اين فرصت در آن زمان وجود دارد . هر چه اين مدت بيشتر باشد احتمال اينكه شرايط خارجي در آن دخالت كند و موجب عدم تحقق آن گردد ، بيشتر است . بدين خاطر است كه رويه قضايي فرانسه در جهت اثبات يك خصيصه واقعي يا نزديك براي « فرصت » اصرار زيادي دارد (63) .
    در اين فرض كه زيان ديده در راستاي تحقق فرصت و شانس اقدام نكرده است ، بايد دست كم قادر به بهره برداري از اين فرصت باشد . مانند فرصت استخدام .
    دخالت و تأثير احتمالي تقصير خوانده در ضرر نهايي
    در فرضي كه تقصير خوانده ، باعث از بين رفتن فرصت اجتناب از ضرر مي گردد ، رويه قضايي فرانسه يك شرط اضافي براي قابل جبران بودن فرصت از دست رفته ، در نظر گرفته است و آن اين است كه تقصير پزشك بايد در روند تحقق و وقوع زيان نقش داشته و وقوع آن را تسهيل نموده باشد . و يا دست كم احتمال تأثير وجود داشته باشد . با فقدان چنين شرطي ، مي توان گفت بين تقصير خوانده و از دست رفتن فرصت ، رابـ ـطه سببيت وجود ندارد (64) .
    مبحث دوم . نحوه جبران خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته »
    اعمال قوائد عام مسئوليت مدني در نحوه جبران خسارت
    در اين مورد ، جبران خسارت مانند ساير موارد مسئليت مدني و مطابق قوائد عام آن صورت مي گيرد . فرصت از دست رفته ، به عنوان يك ضرر مستقل ، مورد ارزيابي قرار گرفته حكم به جبران آن داده مي شود . منتها از آنجايي كه قاضي در ارزيابي ميزان خسارت بايد تمام عوامل را مد نظر قرار دهد ، در اين فرض هم ، احتمال وقوع و تحقق ضرر نهايي بايد مد نظر قرار گيرد و ميزان خسارت محاسبه گردد (65) . و از آنجايي كه ارزيابي ميزان خسارت يك امر ماهوي است ، دست قاضي در اين رابـ ـطه باز است و او مي تواند با توجه به تمام عوامل ، ميزان آن را معين كند (66) .
    در عين حال در اين فرض چون ميزان خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » و به عبارتي ارزش آن ، بر مبناي زيان نهايي قابل اجتناب و يا نفع نهايي قابل تحصيل ، ارزيابي مي گردد ، روش هاي مختلفي براي ارزيابي و تعيين ميزان خسارت اتخاذ شده است كه به بررسي آن مي پردازيم .
    روش هاي خاص جبران خسارت در مورد « از دست دادن فرصت »
    روش جبران كل خسارت
    تعيين ميزان خسارت بر مبناي درجه و احتمال ضرر نهايي
    تعيين خسارت به طور مستقل و پرداخت مبلغي مقطوع
    گفتار اول . جبران كل خسارت (67)
    قبل از اينكه نظريه « از دست دادن فرصت » پذيرفته شود ، دادگاه ها از صدور حكم به جبران خسارت در اين موارد ، به طور كلي خودداري مي كردند ، و بر اساس مفهوم كلاسيك رابـ ـطه سببيت چون نمي توانستند بين تقصير خوانده و ضرر نهايي ، رابـ ـطه سببيت برقرار نمايند ، او را از دريافت هر نوع خسارتي محروم مي كردند . ولي بعد از پذيرش اين نظريه ، كه در برخي موارد با تغيير در معيار رابـ ـطه سببيت و پذيرش احتمالات توأم بود ، دادگاه ها بر اين راه رفتند كه با انعطاف پذير نمودن مفهوم « سببيت » و برقراري آن بين تقصير خوانده و ضرر نهايي ، به طور كامل از زيان ديده جبران خسارت نمايند . يعني از آن تفريط به اين افراط گرائيدند.
    در نظام كامن لا ، در ابتداي پذيرش نظريه « از دست دادن فرصت » به عنوان سبب دعوي ، دادگاه ها ، حكم به جبران كامل خسارت مي دادند (68) .
    در حقوق فرانسه نيز به ويژه در خصوص مسائل راجع به خطاي پزشكي ، برخي دادگاه ها ، ضمن چشم پوشي نسبت به ترديد و عدم قطعيتي كه در وجود رابـ ـطه سببيت بين تقصير خوانده و ضرر وجود داشت ، در فرضي كه تقصير خوانده باعث از بين رفتن فرصت معالجه مي شد ، حكم به جبران كامل خسارت مي دادند (69) .
    اين آراء در مواردي است كه تقصير خوانده عبارت از كوتاهي در دادن اطلاعات لازم به خواهان ( زيان ديده ) است . توجيه اين روش در حقوق فرانسه به ويژه در مورد خطاي پزشكي به اين گونه بود كه خوانده در اثر تقصير ، ايجاد خطر مي كند و محيط خطرناكي را براي خواهان فراهم مي كند كه بعداًبا تحقق ضرر ، تقصير وي بايد به عنوان سبب آن تلقي شده و خسارت بايد جبران شود (70) .
    در نظام كامن لا ،توجيه خاصي براي اين روش ارائه نشده است . مي توان گفت كه در آنجا چون هنوز نفس « از دست دادن فرصت » به عنوان يك ضرر مستقل پذيرفته نشده بود تنها به ضرر نهايي توجه داشتند و اشكال در جبران خسارت را از جهت وجود رابـ ـطه سببيت مي دانستند . لذا با انعطافي كه در مفهوم رابـ ـطه سببيت قائل شدند ، ديگر درباره جبران آن اشكالي نمي ديدند و حكم به جبران كانل آن مي دادند .
    نقد اين روش
    همانطور كه عدم پرداخت هر نوع خسارتي به خواهان غير عادلانه بود ، اينكه خوانده را مسئول پرداخت تمام خسارات بدانيم نيز غير منصفانه است . زيرا درجه احتمال تحقق ضرر نهايي را در نظر نمي گيرند . مثلاً ممكن است ، خوانده فقط 5% در وقوع ضرر نهايي دخالت داشته باشد ، مثلاً بيمار 5% شانس بهبودي داشته باشد كه با تقصير پزشك آن را از دست داده است و 95% علت فوت ، بيماري بوده است كه پزشك مسئول آن نيست و سبب آن چيز ديگري بوده است . به علاوه از جهت احراز رابـ ـطه سببيت هم اين روش پسنديده نيست ، زيرا واقعاً بين تقصير پزشك و فوت مريض اين رابـ ـطه برقرار نيست . زيرا نمي توان گفت هرگاه تقصير پزشك نبود مريض هم فوت نمي كرد ، لذا از اين روش استقبال نشد (71) .
    گفتار دوم . تعيين خسارت به روش درصد احتمال
    در اين روش ، خسارت نهايي ايجاد شده ، در نظر گرفته شده و ارزيابي مي گردد و درصد احتمالي كه زيان ديده شانس اجتناب از آن را داشته است نيز معين مي گردد و به ميزان همان درصد از زيان نهايي ، به عنوان خسارت معين شده به زيان دهنده پرداخت مي شود . مثلاً اگر كل زيان ايجاد شده يك ميليون ريال باشد و زيان ديده 30% فرصت و شانس اجتناب از آن را داشته كه تقصير خوانده آن را از بين بـرده است ، وي به همان ميزان بايد خسارت دريافت كند كه در اين مثال مبلغ آن 300 هزار ريال خواهد بود . اين روش به ويژه در نظام كامن لا بيشترين طرفدار را داشته و اكثر حقوقدانان آن را پذيرفته اند (72) .
    نقد اين روش
    طرفداران اين روش آن را دقيق ترين روش و در راستا و مطابق با هدفي دانسته اند كه « از دست دادن فرصت » را زيان تلقي نموده و قابل جبران مي داند . ولي اين روش داراي اشكالاتي است :
    اولاً . در اين روش ، قاضي ملزم است براي تعيين ميزان خسارات ناشي از « فرصت از دست رفته » خسارت نهايي را معين كند ، در حالي كه هدف اين است كه خسارات ناشي از « فرصت از دست رفته » جبران شودو نهادن اين تكليف سنگين بر دوش دادگاه درست نيست . بنابراين بهتر است قاضي رأساً همانند هر زيان ديگر ، فرصت از دست رفته را به طور مستقل ارزيابي و ميزان آن را مشخص نمايد (73) .
    ثانياً . اشكال عمده اي كه به اين روش وارد است ، اين است كه اين روش در صئرتي كارساز است كه خسارت نهايي واقع گردد . مثلاً در مورد خطاي پزشكي ، مريضي كه فرصت معالجه داشته است آن را از دست بدهد و در نهايت فوت كند . ولي در فرضي كه تقصير پزشك تمام شانس معالجه را از بين نبرده ، بلكه فقط آن را كاهش داده باشد ، مثلاً مريض 50% شانس معالجه داشته و در اثر تقصير پزشك 30% آن را از دست داده و حالافقط 20% شانس معالجه دارد ، از طرفي هنوز فوت نكرده است ، تا خسارت ناشي از فوت ارزيابي و 30% آن به عنوان خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » تعيين گردد . در اينجاست كه نارسايي اين روش آشكار مي گردد . و اين بسيار ناخوشايند است كه فرذي كه هنوز زنده است ، مرده فرض شود و خسارت ناشي از فوت وي ارزيابي گردد (74) .
    ثالثاً . اشكال ديگري كه بر اين روش وارد شده ، اين است كه يك روش خشك و صرفاً هندسي است . اينكه خسارت ناشي از محروميت از فرصت را هميشه به طور رياضي و به عنوان درصدي از خسارت نهايي بدانيم ، درست نيست ، در حالي كه بر مبناي يك درصد غير دقيق از شانس است و تخمين بر اساس زيان هاي عمومي و متداول صورت مي گيرد و حال اينكه واقع نشده است (75) .
    نتيجه – تعيين خسارت به طريق مستقل و مبلغ مقطوع
    با توجه به اينكه فرصت از دست رفته ، به عنوان يك زيان مستقل و جداي از زيان نهايي قابل جبران مي باشد ، بهترين روش براي ارزيابي و جبران خسارت اين است كه نفس « فرصت از دست رفته » ، به عنوان زيان مستقل در نظر گرفته و ارزيابي شود و با استفاده از « روش مستقل و مبلغ وقطوع » ميزان آن مشخص گردد . در اين روش « فرصت » به عنوان يك ضرر مستقل در نظر گرفته شده ، نه به عنوان پوسته اي از ضرر نهايي . در اين فرض قاضي ابتدا حجم و ميزان احتمال و فرصت را بررسي و معين مي كند و نيز ساير هزينه ها و خسارات از قبيل هزينه بيمارستان و … را در نظر مي گيرد و ميزان خسارت را معين مي كند . به هر حال در اين روش قاضي ملزم به تعيين ميزان خسارت نهايي نيست تا با تعيين درصد احتمال اجتناب از آن ، به همان درصد از خسارت نهايي مشخص و پرداخت شود و همين امر وجه تمايز اين روش با روش درصد احتمال است .
    نقد اين روش
    نويسندگاني كه از اين روش حمايت مي كنند ، معتقدند كه اين روش ساده ترين روش است و به دادگاه اين فرصت را مي دهد تا با ارزيابي ميزان خسارت و در نظر گرفتن تمام عوامل ، مطابق قواعد عام مسئوليت مدني حكم مناسب را صادر كند . و در واقع موافق روش عام ارزيابي خسارت در مسئوليت مدني است . مانند اين است كه دست زيان ديده شكسته شده و براي جبران آن خسارت معين مي گردد . بنابراين در مورد از دست دادن فرصت هم بايد همان روش معمول اعمال شود (76) .
    اشكالاتي كه مخالفين اين روش بر آن وارد نموده اند تمام نيست . زيرا اشكال شده است كه در هنگام ارزيابي ، بدون در نظر گرفتن درصد احتمال و مستقل از آن ، قاضي باز هم به زيان نهايي توجه نموده و تمايل دارد كه ميزان خسارت به گونه اي باشد كه هر چند به مقدار زيان نهايي نبوده ولي نزديك به آن باشد . در حالي كه ممكن است ، فرصت از دست رفته ، بسيار ناچيز باشد . مثلاً در موردي كه مريض 10% شانس درمان دارد و در اثر تقصير پزشك فرصت را از دست مي دهد و در نهايت فوت مي كند ، مشكل است كه قاضي در تعيين ميزان خسارت به مرگ مريض نظر نداشته باشد و به مبلغ ناچيز حكم بدهد چون درصد تحقق ضرر را در نظر نمي گيرد ، در حالي كه اگر بر مبناي درصد احتمال حكم بدهد به همان ميزان حكم به خسارت خواهد داد هر چند ناچيز باشد (77) .
    در پاسخ اين اشكال بايد گفت ، قاضي بايد در هنگام تعيين ميزان خسارت درصد احتمال را در نظر بگيرد ، همچنين شدت وحدت ضرر نهايي را ، ولي اين مستلزم آن نيست كه اين خسارت درصدي از كل خسارت نهايي باشد ، بلكه با توجه به ساير عواملي كه ممكن است در تعيين ارزش « فرصت » چه از لحاظ معنوي و چه از لحاظ مادي مؤثر باشند ارزيابي صورت مي گيرد كه ممكن است از لحاظ كمي با درصد احتمال وقوع زيان منطبق باشد يا نباشد . مثلاً اگر 30% فرصت بهبودي براي مريض بوده كه در اثر تقصير پزشك از ميا رفته است ، الزاماً خساراتي كه تعيين مي شود و بايد به زيان ديده پرداخت شود معادل 30% كل خسارت نهايي ( مثلاً فوت مريض ) نيست بلكه بر حسب مورد ممكن است ، بيشتر يا كمتر از آن باشد . و اين لازمه استقلال « فرصت از دست رفته » به عنوان يك ضرر در كنار ضرر نهايي است . زيرا گاهي نفس فرصت و برخورداري از آن نوعي ترضيه خاطر براي زيان ديده است ، قطع نظر از درصد احتمال و شانسي كه وي در تحقق آن فرصت دارد ، كه نبايد آن را از نظر دور داشت . مثلاً شخصي كه در امتحان كنكور دانشگاه ثبت نام مي كند و در اثر تقصير خوانده از شركت در امتحان محروم مي شود قطع نظر از درصد احتمال موفقيت وي در امتحان ، نفس شركت در امتحان و فرصت رقابت و تلاش نوعي ترضيه خاطر براي اوست كه فقدان آن نوعي خسارت معنوي محسوب شده ، قابل جبران مي باشد .
    حتي گاهي مقايسه آن با زيان نهايي ، غير عقلاني است . مثلاً در موردي كه پزشك معالج اطلاعات لازم راجع به خطراتي كه انجام عمل جراحي يا نوعي خاص از معالجه ممكن است براي مريض به دنبال داشته باشد ، به وي نمي دهد ( تقصير در دادن اطلاعات ) و فرصت انتخاب آزاد را از مريض مي گيرد ، در صورتي كه مريض تحت معالجه قرار گيرد و صدمه اي از اين بابت به او برسد ، چگونه مي توان خسارت ناشي از محروميت از انتخاب آزاد معالجه را به عنوان درصدي از زيان نهايي ( مرگ مريض ) ارزيابي نمود . مثلاً تخمين زد كه مريض در صورت آگاهي از خطرات 45% احتمال داشت كه رضايت به معالجه ندهد پس 45% از كل خسارت وارد به وي بايد جبران شود !
    به علاوه گاهي اصلاً زيان نهايي واقع نمي شود مثلاً بيمار درصدي از شانس بهبودي را از دست مي دهد ، نه تمام آن را ، و هنوز هم فوت نشده ، در اينجا چگونه مي توان ميزان خسارت وارد بر او را بر مبناي درصدي از خسارت نهايي تعيين نمود .
    مضافاً ، در برخي موارد نفس فرصت از دست رفته ، قطع نظر از احتمال تحقق و حتي با فرض عدم احتمال تحقق آن ، داراي ارزش است . مثلاً هر گاه در اثر تقصير وكيل و عدم تقديم به موقع دادخواست تجديد نظر ، فرصت تجديد نظر خواهي از دست برود و ثابت شود كه حتي اگر از حكم ، تجديد نظر خواهي مي شد ، باز هم حكم تأييد مي شد و احتمال نقض آن وجود نداشت باز هم نفس تجديد نظر خواهي داراي ارزش معنوي براي تجديد نظر خواه است و مي تواند به عنوان ابزاري در جهت فشار بر طرف دعوي و وادار نمودن وي به مصالحه به كار رود . لذا تفويت آن ضرر محسوب شده ، و بايد جبران شود (78) .
    روش پذيرفته شده در برخي از نظام هاي حقوقي بيگانه
    لوئيزيانا – در نظام حقوقي لوئيزيانا ، همين روش براي جبران خسارات ناشي از « فرصت از دست رفته » پذيرفته شده است و خسارت به طور مستقل معين مي گردد (79) .
    حقوق فرانسه – در حقوق فرانسه ، هر چند به صراحت بيان نشده است كه دادگاه ها از كدام روش براي تعيين ميزان خسارت استفاده مي كنند به ويژه اينكه ، تعيين ميزان خسارات امري ماهوي است و در اختيار قضاوت مي باشد ، لذا مشكل است روش آنها را مشخص نمود (80) . ولي از لابه لاي آثار حقوقدانان مي توان استنباط نمود كه همين روش نيز در حقوق فرانسه پذيرفته شده است ، زيرا اگر چه از يك طرف آنها معتقدند كه قاضي بايد در تعيين ميزان خسارت ، درجه احتمالي كه براي تحقق فرصت وجود دارد در نظر بگيرد ولي از طرف ديگر ، متذكر مي شوند كه از دست دادن فرصت ، يك زيان مستقل و جداي از زيان نهايي مي باشد و بدين خاطر كميت آن از زيان نهايي كمتر است (81) و به هيچ وجه جزيي از آن نيست . لذا برخي اين گفته را كه « در مورد از دست دادن فرصت خسارت به طور جزيي جبران مي شود » ، نادرست مي دانند (82) .
    از مجموع اينها ، مي توان استنباط نمود كه اگر چه دادرس براي تعيين ميزان خسارت ، به درجه احتمال و امكان جلوگيري از وقوع زيان نهايي توجه مي كند ولي ارزيابي خسارت به طور مستقل و همانند يك زيان خاص و جداي از آن صورت مي گيرد و مانند ساير موارد تعيين خسارت در مسئوليت مدني مي باشد . و اين طور نيست كه جزيي از آن يا درصدي از آن باشد ، و اين معناي روش مورد پذيرش است .
    حال كه مبناي اين نظريه و نحوه جبران خسارت ناشي از آن روشن شد ، در مبحث آخر جايگاه اين نظريه را در حقوق ايران بررسي مي كنيم .
    مبحث سوم . جايگاه نظريه « از دست دادن فرصت » در حقوق ايران
    در حقوق موضوعه ايران در اين رابـ ـطه نص خاصي وجود ندارد و رويه قضايي هم در اين زمينه موجود نيست و از طرح اين موضوع در آثار حقوقي يكي از اساتيد حقوق مدت زيادي نمي گذرد (83) . بنابراين ، طرح اين مسئله در مسئوليت مدني در حقوق ما يك موضوع تازگي دارد در مبحث راجع به ضرر تحت عنوان مسلم بودن ضرر اين موضوع مطرح و از اين جهت در پذيرش آن ترديد شده است و با اينكه پذيرش آن را در غالب موارد عادلانه مي دانند ، در عين حال قبول آن را در حقوق ما مشكل دانسته اند (84) . مع هذا ، تمهيداتي براي جبران اين نوع خسارت ها در حقوق ما انديشيده اند (85) .
    براي اينكه اظهار نظر ما در اين زمينه دقيق تر باشد ،سابقه و جايگاه موضوع را در فقه اسلامي كه مهمترين منبع حقوق مدني ماست بررسي مي كنيم و اگر پذيرش اين نظريه از لحاظ فقهي بدون اشكال باشد ، با توجه به اينكه در حقوق بيگانه هم اين نظريه پذيرفته شده و با قواعد انصاف و عدالت هم سازگار است پذيرش آن در حقوق موضوعه هم با اشكالي مواجه نخواهد بود .
    گفتار اول . پذيرش نظريه « از دست دادن فرصت » در فقه اسلامي
    در فقه اسلامي ، تا آنجا كه نگارنده تفحص كرده است نص صريحي در اين باره وجود ندارد و فرعي هم كه مستقلاً به اين موضوع پرداخته باشد ، ديده نمي شود . با توجه به اينكه پذيرش « عدم النفع » در فقه از سوي مشهور فقها به عنوان ضرر پذيرفته نشده ، ممكن است گفته شود كه مفهوم « از دست دادن فرصت »هم به عنوان ضرر قابل جبران ، در فقه قابل پذيرش نيست ، ولي بايد خاطر نشان ساخت كه :
    اولاً . درباره پذيرش مفهوم « عدم النفع » در فقه ، آنچه مورد اشكال است و فقها با آن مخالفت نموده اند ، عدم النفع محتمل است . والا در مورد عدم النفع مسلم ، در صورت تفويت آن از طرف خوانده ، ظاهراً قابل جبران بودن آن پذيرفته شده است و برخي از فقها به صراحت به اين امر اشاره نموده اند (86) .
    ثانياً . همانطور كه در مباحث قبلي روشن شد ، در مورد « از دست دادن ��رصت » نفس « فرصت از دست رفته » به عنوان ضرري مستقل و سواي از زيان نهايي در نظر گرفته مي شود . در اين فرض ، ديگر صحبت از زيان آينده يا عدم النفع نيست بلكه اگر نفس از دست دادن فرصت را ضرر بدانيم ، وجود ضرر بالفعل است نه مربوط به آينده . حال بايد ديد آيا از ديدگاه فقهي مي توان « از دست دادن فرصت » را ضرر دانست ؟ در فقه با توجه به تعريفي كه از آن شده است ، آنچه شارع مقدس متكفل بيان آن است و فقيه تلاش مي كند از روي ادله تفصيلي آن را استنباط نمايد ، احكام شرعي است كه عارض بر موضوعات اند و موضوعات هر چند ممكن است شرايط آن در شرع بيان شود ولي اينكه كي موضوع تحقق مي يابد تا حكم آن ثابت شود ، يك امر ماهوي است و معمولاً با استعانت از عرف معين مي گردد . مثلاً شارع حكم مي كند كه اگر قتل عمدي صورت گرفت ، قاتل بايد قصاص شود ، ولي اينكه كي قتل عمد واقع مي شود يك امر موضوعي و ماهوي است كه با توجه قواعد و عرف و برخي موارد قواعد لغوي تعيين مي گردد . زيرا تشريع در اختيار شارع است و او مي تواند هر حكمي را جعل كند ولي امور ماهوي و تكويني قابل جعل و تشريع نيستند . در مورد بحث آنچه شارع مقدس بيان داشته اين است كه هر گاه ضروري واقع شود بايد جبران گردد و يا هر حكم ضرري نفي مي شود . ( لاضرر و لاضرار في الاسلام ) اما اينكه موضوع ضرري چيست ، در شرع نيامده است ، پس بايد به استعانت از عرف يا كتب لغت هم كه ناشي از عرف است آن را مشخص نمود .
    نراقي به ويژه در خصوص تعيين موضوع ضرري و تبيين مفهوم آن به صراحت بيان داشته است كه براي تعيين اينكه چه چيزي ضرر است و چه چيزي ضرر نيست ، بايد به عرف مراجعه نمود (87) . همين فقيه در ادامه سخن خود در اين باره مي نويسد : « پس بر فقيه است كه بر حسب موارد آن را بررسي كند و هر گاه از نظر عرفي احراز كرد كه عنوان ضرر صادق است ، كم يا زياد بودن آن تفاوتي در حكم نمي كند .» (88)
    و يكي ديگر از فقهاي معاصر در تعيين مفهوم ضرر بعد از بيان معناي لغوي آن مي نويسد : « در اين فرض كه معناي لفظ نزد عرف روشن است ، رجوع بع لغت ، بر فرض حجيت قول لغوي مشكل است ، پس بايد به ذهن خود يا اهل عرف ، رجوع نمود و معناي ضرر را معين كرد .» (89) وي سپس مي افزايد : « آنچه از ارتكازات ذهني و موارد استعمال اين لغت در نزد عرف به دست مي آيد ، اين است كه ضرر عبارتست از فقدان هر چيزي كه ما دارا مي باشيم و به سبب آن از مواهب حيات از قبيل نفس و عرض و غيره منتفع مي شويم .» (90)
    باتوجه به آنچه كه ذكر شد ، معلوم مي شود كه مفهوم ضرر يك مفهوم عرفي است و براي تعيين موضوع ضرري بايد به عرف مراجعه نمود .
    در فرض مسئله يعني « از دست دادن فرصت » عرف آن را ضرر مي دانند ، زيرا اين نوع فرصت ها از لحاظ عرفي داراي ارزش و قابل تقويم به پول مي باشند لذا اشخاص حاضرند در برابر آن ، هزينه هاي مادي و معنوي صرف كنند .
    مثلاً شخصي كه در كنكور شركت مي كند براي او نفس شركت در امتحان و فرصت رقابت ، موضوعيت دارد ، هر چند احتمال قبولي او كم باشد . و يا بيماري كه فرصت معالجه و درمان را دارد ، نفس اينكه تحت درمان قرار گيرد براي او اهميت دارد و مايه ترضيه خاطر اوست لذا حاضر است هزينه بالاي آن را تحمل كند ، هر چند ثمر بخش بودن درمان ، به طور معمولي احتمالي باشد .
    گاهي ممكن است نفس فرصت قطع نظر از تحقق يا عدم تحقق آن در آينده ، از جهات ديگري داراي ارزش باشد. مثلاً شخصي كه براي ارائه مقاله اي در كنفرانس علمي شركت مي كند اينكه مقاله او برگزيده شود يا نه ، يك امر محتمل الوقوع است . ولي قطع نظر از آن نفس شركت در كنفرانس داراي ارزش است . بنابراين از بين بردن فرصت شركت در آن و محروم شدن خواهان از آن ، نوعي ضرر و قابل جبران است .
    البته در اين موارد ، ضرر نوعاً معنوي است نه مادي ، ولي غالباً چنين است و گاهي هم ضرر جنبه مادي دارد . به علاوه اين موضوع اشكالي در نتيجه امر ايجاد نمي كند ، زيرا ضرر معنوي هم بايد جبران شود و در نهايت از طريق پرداخت مبلغي وجه نقد جبران مي شود و در قابل جبران بودن زيان معنوي بحثي نيست و در فقه برخي از فقها به صراحت اشاره نموده اند (91) ، هر چند كه درباره جبران از طريق مالي ترديدهايي وجود دارد .
    بدين ترتيب پذيرش اين نوع ضرر در عرف مسلم است . حتي در برخي موارد با اينكه نتيجه نهايي ممتنع است در عين حال باز نفس فرصت و برخورداري فرد از آن نوعي ترضيه خاطر و داراي ارزش معنوي مي باشد و او خوشحال است كه در راه رسيدن به مطلوب تلاش كرده هر چند به نتيجه نرسد . لذا فقدان چنين فرصتي نوعي ضرر معنوي به حساب مي آيد (92) .
    بر اين اساس دادگاه هاي فرانسه ، در موردي كه در اثر تقصير وكيل ، موكل فرصت تجديد نظر خواهي را از دست مي دهد ، حكم به جبران خسارت براي « از دست دادن فرصت » داده اند ، هر چند ثابت شود كه اگر از حكم ، تجديد نظر خواسته مي شد تغييري نمي كرد و در دادگاه عالي تأييد مي شد (93) .
    ثالثاً . فروعي در فقه مطرح شده است كه در آنها فرصت تحصيل منفعت كه در اثر تقصير خوانده تفويت شده ، قابل جبران دانسته شده است . البته در اينجا ميزان خسارت بر مبناي اقداماتي كه صورت گرفته ، تعيين شده است ولي در هر حال به نوعي اشاره به مفهوم « از دست دادن فرصت » دارد . از جمله در مورد عقد مضاربه گفته شده كه هر گاه قبل از تحصيل سود از ناحيه عامل ، مالك قرار داد را فسخ كند و فرصت تحصيل سود را از بين ببرد ، بايد از عامل جبران خسارت نمايد كه در اينجا ميزان خسارت برابر با اجرت المثل اعمالي است كه وي انجام داده است . چون مطابق عقد مضاربه ، عامل فقط در صورت تحصيل سود ، از سود حاصله سهمي را مي برد و در صورت عدم تحصيل سود ، مستحق چيزي نيست . در اينجا مالك با فسخ عقد باعث تفويت فرصت تحصيل سود شده است (94) . و عنصر اساسي « فرصت » كه احتمال بودن آن باشد موجود است و نمي توان گفت هرگاه عقد مضاربه فسخ نمي شد ، عامل حتماً تحصيل سود مي كرد .
    اشكال عمده اي كه از طرف مخالفين اين مسئوليت و جبران خسارت عامل مطرح شده است اين است كه در اينجا چون عقد مضاربه جايز است ، مالك حق فسخ قرارداد را داشته و در واقع حق خودش را اعمال كرده است ، بنابراين مرتكب تقصيري نشده است . در حالي كه در مسئوليت ناشي از تسبيب ، تقصير عامل ، شرط ايجاد مسئوليت است . چون عامل از ابتدا مي دانسته كه عقد جايز است و مالك ممكن است عقد را فسخ كند پس در حقيقت خود او به ضرر خود اقدام نموده است ،و مستحق جبران خسارت نيست (95) . بدين ترتيب معلوم مي شود كه در اينكه نفس تفويت فرصت تحصيل سود ، ضرر مي باشد ، اختلافي نيست ، اختلاف در قابل جبران بودن اين ضرر ، از جهت ساير شرايط مسئوليت است .
    گفتار دوم . نظريه « از دست دادن فرصت » در حقوق موضوعه ايران
    با توجه به سكوت قانون و فقدان رويه قضايي و جايگاه اين موضوع در فقه و اينكه از لحاظ فقهي قابليت جبران اين نوع خسارت ها ، با اشكالي مواجه نيست و موافق اصول و قواعد فقهي است ، به نظر مي رسد كه پذيرش اين نظريه در حقوق ايران بلااشكال باشد و برخي از استادان حقوق نيز با پاره اي تعديلات آن را پذيرفته اند (96) .
    تعديلاتي كه اين اساتيد فرهيخته پيش بيني كرده اند عبارت از اين است كه در مواردي كه نفس فرصت داراي ارزش مستقل است ، مانند بليط بخت آزمايي ، قابل جبران باشد و نيز در موردي كه از دست دادن فرصت موجب زيان معنوي باشد ، و در مورد خطاي پزشكي به استناد « ايجاد خطر » فوت فرصت را قابل جبران مي دانند .
    ولي بايد گفت از آنجايي كه هدف از ايجاد مسئوليت مدني جبران ضرر است ، علي الاصول وجود ضرر به عنوان ركن اساسي بايد ثابت گردد ؛ و در فرض مسئله در غالب موارد نفس فرصت از دست رفته ، داراي ارزش است ( خواه معنوي خواه مادي ) ، كه از دست رفتن آن نوعي ضرر مسلم محسوب مي شود و تعييت ضابطه آن هم با عرف است . بنابراين اگر در موردي عرف نفس فرصت را داراي ارزش ندانست ، ترديدي نيست كه فقدان آن هم ضرر نبوده ، و طبعاً مسئوليتي هم ايجاد نمي شود . ولي اگر عرف آن را ضرر محسوب نمود نبايد در قابل جبران بودن آن شك نمود . به ويژه اينكه در اكثر نظام هاي حقوقي بيگانه اين نظريه پذيرفته شده است و پذيرش آن هم با عدالت و انصاف سازگار مي باشد و حال كه معلوم شد از لحاظ منطق حقوقي اشكالي در پذيرش آن وجود ندارد ، بايد آن را پذيرفت و نبايد از حقوق جديد عقب ماند .
    اگر نظري به پيشينه اين نظريه در حقوق كشورهاي خارجي بيندازيم معلوم مي شود كه اين نظريه از سال ها پيش در آنجا مطرح شده و برخي دادگاه ها به پذيرش آن رأي داده اند .
    حقوق فرانسه . در حقوق فرانسه ، اولين بار در سال 1889 ، شعبه عرايض و از سال 1911 شعبه مدني ديوان كشور فرانسه اين نظريه را در موردي كه فرصت تجديد نظر خواهي از بين مي رود پذيرفته است (97) . و به مرور زمان اين نظريه در سطح وسيع مورد توجه دكترين قرار گرفته است . بعدها رويه قضايي اين نظريه را گست��ش داده و در سال هاي اخير آراء زيادي در اين زمينه از ديوان كشور فرانسه صادر شده است (98) .
    نظام كامن لا . پذيرش اين نظريه در كامن لا ، نسبتاً جديد است . اولين بار در سال 1966 در پرونده موسوم به پذيرفته شده است . بعد از آن حقوقدانان در مورد خطاي پزشكي اين حق را براي بيمار پذيرفتند كه وي براي از دست دادن فرصت معالجه ، تقاضاي جبران خسارت نمايد (99) .
    حقوق لوئيزيانا . از سال 1987 در پرونده اين نظريه پذيرفته شد (100) .
    حقوق كشورهاي عربي . در حقوق مصر نيز رويه قضايي و دكترين اين نظريه را پذيرفته اند (101) . و در نظام حقوقي سوريه نيز از دست دادن فرصت يك ضرر قابل جبران دانسته شده است (102) .
    منابع:
    پاورقي :

    دانشجوي دوره دكتري حقوق خصوصي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران .
    يادداشت ها :
    1. ناصر كاتوزيان ، الزامات خارج از قرارداد ،( ضمان قهري ) ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1374 ، ج 1 ، ش 89 ، ص22 .
    6. اين موضوع در حقوق فرانسه تحت عنوان و در كامن لا تحت عنوان مطرح و بررسي مي شود .
    13 . وي پس از بحث نظري راجع به قابل جبران بودن خسارت ناشي از « فرصت از دست رفته » و بيان رويه قضايي ، در اين باره مي نويسد : « مع هذا فرضي كه عده زيادي ، نظريه « از دست دادن فرصت » را در آن فرض به طور قطع قابل اعمال دانسته اند ، فرضي است كه بيمار فرصت معالجه و حيات را از دست مي دهد » ؛
    27 . ناصر كاتوزيان ، همان منبع ، ص 245 ، ش 106 .
    29 . ناصر كاتوزيان ، همان منبع ، ص 269 .
    37 . براي ديدن آراء مختلف در اين زمينه ، در حقوق فرانسه به منابع زير رجوع شود :
    40 . براي مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع شود به :
    ناصر كاتوزيان ، مسئوليت مدني ( الزامات خارج از قراردادها ) ، ص366 به بعد .
    41 . ناصر كاتوزيان ، الزامات خارج از قرارداد ، ج 1 ، ص 374 به بعد .
    42 . براي مطالعه روند رويه قضايي و دكترين در حقوق فرانسه رجوع شود به :
    و براي مطالعه سير تحول رويه قضايي و دكترين در نظام كامن لا ، رجوع شود به :
    در كامن لا با اعمال قاعده كلي سببيت موسوم به ، فرصت از بين رفته را قابل جبران نمي دانستند ، بر اين اساس هرگاه خوانده ، موجب از بين رفتن 49% فرصت بقا و حيات خواهان مي شد ، مسئوليت نداشت . بر عكس هرگاه تقصير او باعث از بين رفتن 51% فرصت مي شد مسئول تمام زيان حاصل بود ؛ به خاطر همين نتايج ناگوار كه از اعمال اصل « يا همه يا هيچ » نتيجه مي شد ، دادگاه ها درصدد بر آمدند كه نظريه « از دست دادن فرصت » را بپذيرند .
    53 . در زبان عربي از اين نظريه تحت عنوان «فوات الفرصه » ذكر مي شود . و در خصوص موردي كه وكيل در اثر تقصير به موقع دادخواست تجديد نظر نمي دهد و فرصت تجديد خواهي از بين مي رود ، يا در موردي كه زيان ديده از شركت در امتحان محروم مي شود و شانس برنده شدن يا قبولي را از دست مي دهد و موارد ديگر ، ديوان كشور مصر حكم به جبران خسارت داده است . براي مطالعه بيشتر در اين زمينه در حقوق مصر رجوع شود به الدكتور سليمان مرقيس ، الوافي في شرح القانون المدني المصري ، في الالتزامات ، في الفعل المضار ، 1992 ، مصر ، قاهره ، ج 1 ، ص 146 و 147 ، و در حقوق سوريه ، رجوع شود به : محمد وحيد الدين سوار ، النظريه العامه للالتزام ، الجزء الاول ، مصادر الالتزام ، القسمه الثاني ، ص 16 ، ش 629 .
    67 . اين روش در خصوص خطاي پزشكي كه باعث مي شود فرصت معالجه و حيات مريض گرفته شود . در كامن لا تحت عنوان ناميده مي شود .
    72 . ناصر كاتوزيان ، همان منبع ، ص 247 .
    83 . ناصر كاتوزيان ، همان منبع ، ص 247 .
    84 . همان منبع .
    85 . همان منبع ، ص 248 .
    86 . مير فتاح مراغه اي ، العناوين ، مؤسسه النشر الاسلامي ، قم ، 1417 ه . ق . ، جلد اول ، ص 308 ، شيخ موسي خوانساري ، منيه الطالب في حاشيه المكاسب ، تقريرات بيع ميرزاي نائيني ، چاپ قديم ، بدون تاريخ چاپ ، ج 2 ، ص 199 ، : « بل يعد عرفاً عدم النفع بعد تماميه المقتضي له من الضرر ، ايضاً » آيت الله ناصر مكارم شيرازي ، القواعد ، الفقهيه ، منشورات دارالعلم ، قم ، 1382 ، ه . ق . جلد اول ، ص 49 .
    87 . ملا احمد نراقي ، عوائد الايام ، مكتبه بصيرتي ، قم ، 1408 ، ه . ق . ص 21 ، وي در اين باره مي نويسد : « تحديد الضرر موكول الي العرف اي ماتسمي ضرراً عرفاً ، فما لايكون كذلك و ان كان فيه نقض شي كمثقال حنطه لا يعد ضرراً … » .
    88 . « و علي الفقيه ، ملاحظه ذلك في الموارد ، لكن بعد صدق الضرر عرفاً ، لا ينفاوت قليله و كثيره في كونه منفياً … » ، همان منبع .
    89 ، 90 . ناصر مكارم شيرازي ، همان منبع ، ص 49 .
    91 . مير فتاح مراغه اي ، همان منبع ، ص 309 ، وي درباره برخي از مصاديق زيان هاي معنوي مي نويسد : « اما العرض فضابطه ماهو داخل في احترام المكلف ، ليكون هتكه موجباً لذلته و انكسار بين الناس ؛ فمن تعدي علي زوجته او … » و سپس مي فرمايد : « و دعوي انصراف « الضرر » الي المال و البدن او عدم شموله لمثل ذلك ، ممنوع بل الحق كله ضرر و اضرار … » ؛ شيخ موسي خوانساري ، همان منبع ، ص 199 ؛ « ان الضرر عباره عن فوت ما يجده الانسان « من نفسه و عرضه و ماله و جوارحه ، فاذا نقص ماله او طرف من اطرافه بالا تلاف او التلف او « زهق روحه » او هتك عرضه بالاختيار او بدونه ، يقال انه تضرر ، بل يعد عرفاً عدم النفع ، بعد تماميه المقتضي له من الضرر ايضاً . »
    92 . نقل است كه حضرت داود (ع) در حال عبور از بياباني ، مورچه اي را ديد كه مرتب از تپه اي خاك بر ميداشت و به طرف ديگر مي برد . وي از خداوند خواست كه از راز آن آگاه شود ، مورچه به اذن پروردگار به سخن درآمد و گفت :
    معشوقي دارو كه شرط وصل خود را جابه جا كردن تمام خاك هاي اين تپه قرار داده است ، حضرت داود (ع) فرمود : با يان جثه كوچك ، تا چه وقت مي تواني اين تپه را جابه جا كني ، آيا عمر تو كفايت خواهد كرد ؟ مورچه گفت : همه اين ها را مي دانم ولي خوشم كه اگر در اين راه بميرم به عشق محبوبم و در راه وصل او مرده ام » ( محمد محمدي ري شهري ، كيمياي محبت ، انتشارات دارالحديث ، چاپ اول 1378 ، ص 62)
    94 . شيخ يوسف بحراني ، الحدائق الناظره في احكام العتره الطاهره ،مؤسسه النشر الاسلامي ، 1405 ه . ق . قم . جلد 21 ، ص 252 ؛ شيخ محمد حسن نجفي ، جواهر الكلام ، دارالكتب الاسلامي ، 1394 ه . ق . جلد 26 ، ص 389 ؛ سيد محسن حكيم ، مستمسك العروه الوثقي ، دارالكتب العلميه ، قم ، 1392 ه . ق . جلد 12 ، ص 376 .
    95 . همان منبع .
    96 . ناصر كاتوزيان . همان منبع ، صص 247 و 248 .
    98 . براي مطالعه اين آراء به منابع زير رجوع شود :
    101 . الدكتور سليمان مرقيس ، همان منبع ، صص 146 و 147 .
    102 . محمد وحيدالدين سوار ، همان منبع ، ش 629 ، ص 16 .
    نویسنده : محمود كاظمي
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا