هنوز هم گاهی
وقتی که سـ*ـینهام از درد
مچاله نمیشود،
به تو فکر میکنم ...
به آن روزهایی که
الههی روشناییام بودی.
روزهایی که قلمم بر یاد
و خاطرت چون باد بود.
آن روزهایی که
هنوز میخندیدم.
آن روزهایی که این
خندههای مصنوعی هم
هوادار داشتند.
به آن روزهایی که
تو بودی و دگر هیچ ...!
وقتی که سـ*ـینهام از درد
مچاله نمیشود،
به تو فکر میکنم ...
به آن روزهایی که
الههی روشناییام بودی.
روزهایی که قلمم بر یاد
و خاطرت چون باد بود.
آن روزهایی که
هنوز میخندیدم.
آن روزهایی که این
خندههای مصنوعی هم
هوادار داشتند.
به آن روزهایی که
تو بودی و دگر هیچ ...!
kianick
آخرین ویرایش: