این بازی تخیلی و داستان جذابش طرفداران زیادی بای خودش جمع کرده.
پیشنهاد میکنم شماهم امتحان کنید:
خلاصه و اطلاعاتی در باره ی آن:
کوجیما قبل از اینکه بازیکن را در این دنیای آزاد خود رها کند، مخاطب را درگیر یک افتتاحیهی نفسگیر و پر معنی میکند. افتتاحیهای که نبض یک هوادار دو آتشهی متال گیر را لحظه به لحظه شدیدتر و احساساتش را جریحهدار میکند. این موضوع فقط به یک هوادار متال گیر ختم نمیشود. کوجیما با به کار گیری شگرد خاص فیلمبرداری، استفاده از المانهایی رویایی و ویژگیهایی آشنا، صداگذاری و موسیقی به جا و اتفاقاتی ناگهانی، به راحتی هر چه تمامتر هر کسی را محو تماشا و انجام بازی میکند. برای من که تا قبل از فانتوم پین، محبوبترین بازی این سری Snake Eater بود، دیدن آن برگ گلهای یاس در ابتدای بازی، وقتی که دراز به دراز روی تخت بیمارستان دنیا را از چشم بیگباس میدیدم، لحظاتی بغضآور و خاطرهانگیز را برایم تداعی کرد که تا ساعتها مرا در فکر پایانبندی قسمت سوم برد. رویای بیگباس و دیدن برگ گلهای یاس، نشاندهندهی علاقهی خاص او به باس است که ظاهرا هیچگاه حتی در بدترین شرایط ممکن از ذهنش پاک نمیشود.
این غول بی شاخ و دم که حتما ظاهرش برای متال گیر سالید بازها آشنا است، به معنای واقعی کلمه شکست ناپذیر ظاهر میشود و مانند کابوسهای شبانه، در پی نابودی شما میآید.
شروع فانتوم پین بدون شک طوفانی است. اما چیزهایی که ما در این مقدمه میبینیم، به مراتب شک و شبههایی برایمان به وجود میآورد که میمانیم آیا چیزی که داریم میبینیم، واقعی است یا بخشی از رویای بیگباس. شخصیتی به اسم اسماعیل که ما در ابتدای بازی میبینیم، آنقدر سوال در ما به وجود میآورد که مدام در طول بازی میپرسیم پس کی میفهمیم او چه کسی بود، آن اسب و نهنگ آتشین چه بودند و کلا چه اتفاقی افتاد. قصد باز کردن داستان را ندارم، اما کوجیما با هوشمندی بسیار به تک تک پاسخهایتان جواب میدهد. انتظار هم نداشته باشید جوابتان را جایی که دلتان میخواهد بگیرید، سازندههای بازی مخاطب را آنقدر درگیر بازی میکنند که شما حواستان کاملا از اتفاقات قبلی پرت شود و در یک لحظه غافلگیرتان کنند. انجام بازی MGS V: Ground Zeroes به نظرم برای هر کسی که میخواهد فانتوم پین را بازی کند ضروری است. در واقع مقدمهی اصلی فانتوم پین، نه آن مرحلهی آغازین بازی و بیدار شدن اسنیک، بلکه عملیات رخته به کمپ امگا در بازی Ground zero است. حداقل اینطوری با خود نمیگویید که «اوه، اسنیک چرا اینجوری شده!». از طرفی، گراند زیروز همان مکانیکهای گیمپلی فانتوم پین را دارد و کاری میکند که با تبحر بیشتری وارد دنیای اصلی بازی شوید. اما هر چه که است، کار مخاطب از زمانی واقعا آغاز میشود که پا به سرزمین افغانستان میگذارد. کوجیما قبلا پای ما را در قسمت چهارم متال گیر سالید در قالب شخصیت سالید اسنیک (یا اسنیک پیر) به خاورمیانهی جنگ زده باز کرده بود، اما این بار اوضاع مقداری فرق دارد. البته، یک مقدار که چه عرض کنم، یک دنیا! شاید با شنیدن عبارت جهان باز، سریع ذهنمان به سمت بازیهایی مثل GTA برود، اما سبک و سیاق جهان باز فانتوم پین تفاوتهای زیادی با بازیهای مشابه دارد. کوجیما عادت دارد هر چیزی که در بازیش میآورد را بازنگری کلی کند و به قولی آن را به روش خودش پیریزی کند. بافت اصلی افعانستان گرم، بیابانی و البته با آب و هوایی متغیر است. اما با این حال هر چه در بازی پیش میروید، چهرههای دیگر این سرزمین را میبینید. شما میتوانید با انتخاب خود در دنیای فانتوم پین به گشت و گذار بپردازید، اما سازندههای بازی به شیوهی غیرمستقیم، شما را ترغیب به انجام ماموریت میکند. ماموریتهایی که آنها هم در نوع خود بزرگ هستند و انجام آنها، مهارتهای جنگیتان را به چالش میکشد. یکی از چیزهای جالبی که البته قبلا هم در مجموعهی متال گیر سالید دیده بودیم، این است که اگر بخواهید بازی را به شیوهی اکشن جلو ببرید و همه جا را به آتش بکشید، کاری به شدت سخت را در پیش دارید و سربازان مقابل شما مثل بازیهای گیرز آو وار یا Call of Duty نیستند که بتوانید در یک دقیقه دهها تن از آنها را با خاک یکسان کنید. کافی است تصمیم داشته باشید به یک کمپ سربازان با گشودن آتش نفوذ کنید تا ببینید سربازان کمپ چطور به جانتان میافتند و از هر چیزی برای نابودی شما و گرفتن نیروی پشتیبانی بهره میبرند. بدنه و روح متال گیر سالید مخفیکاری است. البته این مسئله به این معنی نیست که شما حتما و حتما باید بازی را مخفیانه جلو بروید، اما زد و خوردهای کمتر و مخفیکاری بیشتر، هم امتیاز بیشتری را برای بازیکن به ارمغان میآورد، هم از بین بردن دشمنان به مرور کاری راحتتر میشود.
پیشنهاد میکنم شماهم امتحان کنید:
خلاصه و اطلاعاتی در باره ی آن:
کوجیما قبل از اینکه بازیکن را در این دنیای آزاد خود رها کند، مخاطب را درگیر یک افتتاحیهی نفسگیر و پر معنی میکند. افتتاحیهای که نبض یک هوادار دو آتشهی متال گیر را لحظه به لحظه شدیدتر و احساساتش را جریحهدار میکند. این موضوع فقط به یک هوادار متال گیر ختم نمیشود. کوجیما با به کار گیری شگرد خاص فیلمبرداری، استفاده از المانهایی رویایی و ویژگیهایی آشنا، صداگذاری و موسیقی به جا و اتفاقاتی ناگهانی، به راحتی هر چه تمامتر هر کسی را محو تماشا و انجام بازی میکند. برای من که تا قبل از فانتوم پین، محبوبترین بازی این سری Snake Eater بود، دیدن آن برگ گلهای یاس در ابتدای بازی، وقتی که دراز به دراز روی تخت بیمارستان دنیا را از چشم بیگباس میدیدم، لحظاتی بغضآور و خاطرهانگیز را برایم تداعی کرد که تا ساعتها مرا در فکر پایانبندی قسمت سوم برد. رویای بیگباس و دیدن برگ گلهای یاس، نشاندهندهی علاقهی خاص او به باس است که ظاهرا هیچگاه حتی در بدترین شرایط ممکن از ذهنش پاک نمیشود.
این غول بی شاخ و دم که حتما ظاهرش برای متال گیر سالید بازها آشنا است، به معنای واقعی کلمه شکست ناپذیر ظاهر میشود و مانند کابوسهای شبانه، در پی نابودی شما میآید.
شروع فانتوم پین بدون شک طوفانی است. اما چیزهایی که ما در این مقدمه میبینیم، به مراتب شک و شبههایی برایمان به وجود میآورد که میمانیم آیا چیزی که داریم میبینیم، واقعی است یا بخشی از رویای بیگباس. شخصیتی به اسم اسماعیل که ما در ابتدای بازی میبینیم، آنقدر سوال در ما به وجود میآورد که مدام در طول بازی میپرسیم پس کی میفهمیم او چه کسی بود، آن اسب و نهنگ آتشین چه بودند و کلا چه اتفاقی افتاد. قصد باز کردن داستان را ندارم، اما کوجیما با هوشمندی بسیار به تک تک پاسخهایتان جواب میدهد. انتظار هم نداشته باشید جوابتان را جایی که دلتان میخواهد بگیرید، سازندههای بازی مخاطب را آنقدر درگیر بازی میکنند که شما حواستان کاملا از اتفاقات قبلی پرت شود و در یک لحظه غافلگیرتان کنند. انجام بازی MGS V: Ground Zeroes به نظرم برای هر کسی که میخواهد فانتوم پین را بازی کند ضروری است. در واقع مقدمهی اصلی فانتوم پین، نه آن مرحلهی آغازین بازی و بیدار شدن اسنیک، بلکه عملیات رخته به کمپ امگا در بازی Ground zero است. حداقل اینطوری با خود نمیگویید که «اوه، اسنیک چرا اینجوری شده!». از طرفی، گراند زیروز همان مکانیکهای گیمپلی فانتوم پین را دارد و کاری میکند که با تبحر بیشتری وارد دنیای اصلی بازی شوید. اما هر چه که است، کار مخاطب از زمانی واقعا آغاز میشود که پا به سرزمین افغانستان میگذارد. کوجیما قبلا پای ما را در قسمت چهارم متال گیر سالید در قالب شخصیت سالید اسنیک (یا اسنیک پیر) به خاورمیانهی جنگ زده باز کرده بود، اما این بار اوضاع مقداری فرق دارد. البته، یک مقدار که چه عرض کنم، یک دنیا! شاید با شنیدن عبارت جهان باز، سریع ذهنمان به سمت بازیهایی مثل GTA برود، اما سبک و سیاق جهان باز فانتوم پین تفاوتهای زیادی با بازیهای مشابه دارد. کوجیما عادت دارد هر چیزی که در بازیش میآورد را بازنگری کلی کند و به قولی آن را به روش خودش پیریزی کند. بافت اصلی افعانستان گرم، بیابانی و البته با آب و هوایی متغیر است. اما با این حال هر چه در بازی پیش میروید، چهرههای دیگر این سرزمین را میبینید. شما میتوانید با انتخاب خود در دنیای فانتوم پین به گشت و گذار بپردازید، اما سازندههای بازی به شیوهی غیرمستقیم، شما را ترغیب به انجام ماموریت میکند. ماموریتهایی که آنها هم در نوع خود بزرگ هستند و انجام آنها، مهارتهای جنگیتان را به چالش میکشد. یکی از چیزهای جالبی که البته قبلا هم در مجموعهی متال گیر سالید دیده بودیم، این است که اگر بخواهید بازی را به شیوهی اکشن جلو ببرید و همه جا را به آتش بکشید، کاری به شدت سخت را در پیش دارید و سربازان مقابل شما مثل بازیهای گیرز آو وار یا Call of Duty نیستند که بتوانید در یک دقیقه دهها تن از آنها را با خاک یکسان کنید. کافی است تصمیم داشته باشید به یک کمپ سربازان با گشودن آتش نفوذ کنید تا ببینید سربازان کمپ چطور به جانتان میافتند و از هر چیزی برای نابودی شما و گرفتن نیروی پشتیبانی بهره میبرند. بدنه و روح متال گیر سالید مخفیکاری است. البته این مسئله به این معنی نیست که شما حتما و حتما باید بازی را مخفیانه جلو بروید، اما زد و خوردهای کمتر و مخفیکاری بیشتر، هم امتیاز بیشتری را برای بازیکن به ارمغان میآورد، هم از بین بردن دشمنان به مرور کاری راحتتر میشود.