- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
بارها دیدهایم که ایرانستیزان چنین میگویند که :
{ اگر کوروش و هخامنشیان ، به راستی ، عناصر بزرگ ، محترم و مهمی در تاریخ ایران بودهاند ، پس چرا تا 100 سال
پیش ، هیچیک از مردم ایران با آنها آشنایی نداشتند و در اثر تبلیغات دولت پهلوی ، در میان مردم ، آوازه یافتند؟ }
در پاسخ به این اهریمنان باید گفت که اولاً رقم 100 ، چندان دقیق نیست ؛ زیرا یکی از نویسندگان دورهی قاجار ،
به نام «حسینقلی سالور» که در سال 1271 شمسی (124 سال پیش) ، کتاب «بازگشت دههزار یونانی» نوشتهی
گزنفون را ترجمه کرده است1 ، در مقدمهی این کتاب ، به ستایش کوروش بزرگ پرداخته است.2
حتی اگر حکومت پهلوی ، توجه مردم را به کوروش و هخامنشیان جلب کرده باشد ، نه تنها ایرادی ندارد بلکه
دست به عمل بسیار پسندیدهای زده است. البته آشکار است که زندهکردن یاد و خاطرهی ایران باستان
توسط دولت پهلوی ، باعث دشوارشدن مأموریت امروزی این مزدوران – که همانا نابودی ملیت
ایرانی باشد – گردیده است و عجیب نیست که به همین خاطر از دولت پهلوی خشمگین باشند.
اما بازمیگردیم به مضمون اصلی شبهه.
شاید منظور این یاوهسرایان این باشد که چرا هخامنشیان در ادبیات فولکلوریکِ (عامیانهی) مردم ایران ، دیده
نمیشوند و در متون سنتی ایرانی همچون شاهنامه و تاریخهای گوناگونی که در سدههای نخست پس از
فروپاشی ساسانیان نوشته شدهاند (همچون تبری ، بلعمی ، یعقوبی ، بیهقی ، کتابهای ابوریحان بیرونی ، ابن ندیم ،
مسعودی و ...) نامی از آنها بـرده نشده است؟ و تنها به واسطهی پژوهشهای چند سدهای اخیر و پیدا و ترجمهشدن کتیبههای
تاریخی توسط بیگانگان ، و همچنین ترجمهی متون یونانی در ایران ، با آنها آشنا شدهایم./ و به این ترتیب تلاش
میکنند تاریخ هخامنشیان را غیربومی جلوه دهند.
در پاسخ باید گفت که سکوت منابع پس از فروپاشی ساسانیان دربارهی هخامنشیان ، سکوتی مطلق نیست
و به طور پراکنده و جسته و گریخته از آنها یاد شده است.
اما نکتهی مهمتر این است که چنین موضوعی فقط مختص هخامنشیان و حتی تاریخ ایران نیست.
میدانیم که این افراد معمولاً تاریخ خاورمیانهی پیش از هخامنشیان را به رخ هخامنشیان میکشانند ؛
پس بهتر است پاسخ دهند که از میان 26 سلسلهی مصر باستان پیش از هخامنشیان که شامل سدها
فرعون میشود ، نام چند تن از آنها قبل از پژوهشهای چند سدهی اخیر به همراه ترجمهی متون یونانی و رمی
برای مردم مصر ، شناخته شده بوده است؟ فرعونهای بزرگی چون «خوفو» ، «خفرع» و «منکورع» (سازندگان اهرام
سهگانهی مصر) در ادبیات فولکلوریک مردم مصر کجا هستند؟
پادشاهان پرشمار بینالنهرین باستان نیز در ادبیات عامیانهی مردم عراق دیده نمیشوند.
حتی پادشاهان بزرگی چون «همورابی» ، «آشوربانیپال» و «گیلگمش» نیز تا پیش از پژوهشهای چند سدهی اخیر ،
برای مردم ، ناشناخته بودند.
گاهی اوقات حتی کار از افراد و پادشاهان نیز درمیگذرد و به دولتها و حتی گاه به تمدنها میرسد!
تمدنهایی بسیار مهم و کهن همچون سومر و اکد در ادبیات عامیانهی مردم خاورمیانه هیچ جایگاهی ندارند.
دولتها و تمدنهای پرشمار غرب ایران ، بینالنهرین و آسیای کوچک ، همچون «هیتی» «میتانی» ، «لولوبی» ،
«هوری» و غیره نیز به همراه پادشاهانشان به هیچ وجه برای مردم ، آشنا نیستند.
بیشتر مواردی که آورده شد حتی در متون یونانی و رمی نیز دیده نمیشوند و تاریخشان صرفاً کتیبهایست ؛
بنابراین تا پیش از ترجمهی کتیبهها هیچ کس با آنها آشنایی نداشت.
البته منظور ما به هیچ وجه این نیست که یادنشدن از هخامنشیان در متون سنتی ایرانی و ادبیات عامیانهی ایران ،
موضوع قابل تأملی نیست بلکه اتفاقاً سخت بر این باوریم که یکی از بزرگترین چیستانهای تاریخ ایران همین است
و بر پژوهشگران است که پاسخ آن را بیابند اما مشکل ، نتیجهگیری ایرانستیزان از این ابهامات است که
فقط در اندیشهی گرفتن نتیجهای هستند که تحقیر ایران و هخامنشیان را در پی داشته باشد.
بنابراین بهتر است که این دروغپرستان ، دست از دروغگویی دربارهی تاریخ ایران بردارند زیرا همانطور که
خودشان هم میدانند تا کنون نتیجهی عکس گرفتهاند و از نگرانیهایشان دربارهی هفت آبان هویداست!...
{ اگر کوروش و هخامنشیان ، به راستی ، عناصر بزرگ ، محترم و مهمی در تاریخ ایران بودهاند ، پس چرا تا 100 سال
پیش ، هیچیک از مردم ایران با آنها آشنایی نداشتند و در اثر تبلیغات دولت پهلوی ، در میان مردم ، آوازه یافتند؟ }
در پاسخ به این اهریمنان باید گفت که اولاً رقم 100 ، چندان دقیق نیست ؛ زیرا یکی از نویسندگان دورهی قاجار ،
به نام «حسینقلی سالور» که در سال 1271 شمسی (124 سال پیش) ، کتاب «بازگشت دههزار یونانی» نوشتهی
گزنفون را ترجمه کرده است1 ، در مقدمهی این کتاب ، به ستایش کوروش بزرگ پرداخته است.2
حتی اگر حکومت پهلوی ، توجه مردم را به کوروش و هخامنشیان جلب کرده باشد ، نه تنها ایرادی ندارد بلکه
دست به عمل بسیار پسندیدهای زده است. البته آشکار است که زندهکردن یاد و خاطرهی ایران باستان
توسط دولت پهلوی ، باعث دشوارشدن مأموریت امروزی این مزدوران – که همانا نابودی ملیت
ایرانی باشد – گردیده است و عجیب نیست که به همین خاطر از دولت پهلوی خشمگین باشند.
اما بازمیگردیم به مضمون اصلی شبهه.
شاید منظور این یاوهسرایان این باشد که چرا هخامنشیان در ادبیات فولکلوریکِ (عامیانهی) مردم ایران ، دیده
نمیشوند و در متون سنتی ایرانی همچون شاهنامه و تاریخهای گوناگونی که در سدههای نخست پس از
فروپاشی ساسانیان نوشته شدهاند (همچون تبری ، بلعمی ، یعقوبی ، بیهقی ، کتابهای ابوریحان بیرونی ، ابن ندیم ،
مسعودی و ...) نامی از آنها بـرده نشده است؟ و تنها به واسطهی پژوهشهای چند سدهای اخیر و پیدا و ترجمهشدن کتیبههای
تاریخی توسط بیگانگان ، و همچنین ترجمهی متون یونانی در ایران ، با آنها آشنا شدهایم./ و به این ترتیب تلاش
میکنند تاریخ هخامنشیان را غیربومی جلوه دهند.
در پاسخ باید گفت که سکوت منابع پس از فروپاشی ساسانیان دربارهی هخامنشیان ، سکوتی مطلق نیست
و به طور پراکنده و جسته و گریخته از آنها یاد شده است.
اما نکتهی مهمتر این است که چنین موضوعی فقط مختص هخامنشیان و حتی تاریخ ایران نیست.
میدانیم که این افراد معمولاً تاریخ خاورمیانهی پیش از هخامنشیان را به رخ هخامنشیان میکشانند ؛
پس بهتر است پاسخ دهند که از میان 26 سلسلهی مصر باستان پیش از هخامنشیان که شامل سدها
فرعون میشود ، نام چند تن از آنها قبل از پژوهشهای چند سدهی اخیر به همراه ترجمهی متون یونانی و رمی
برای مردم مصر ، شناخته شده بوده است؟ فرعونهای بزرگی چون «خوفو» ، «خفرع» و «منکورع» (سازندگان اهرام
سهگانهی مصر) در ادبیات فولکلوریک مردم مصر کجا هستند؟
پادشاهان پرشمار بینالنهرین باستان نیز در ادبیات عامیانهی مردم عراق دیده نمیشوند.
حتی پادشاهان بزرگی چون «همورابی» ، «آشوربانیپال» و «گیلگمش» نیز تا پیش از پژوهشهای چند سدهی اخیر ،
برای مردم ، ناشناخته بودند.
گاهی اوقات حتی کار از افراد و پادشاهان نیز درمیگذرد و به دولتها و حتی گاه به تمدنها میرسد!
تمدنهایی بسیار مهم و کهن همچون سومر و اکد در ادبیات عامیانهی مردم خاورمیانه هیچ جایگاهی ندارند.
دولتها و تمدنهای پرشمار غرب ایران ، بینالنهرین و آسیای کوچک ، همچون «هیتی» «میتانی» ، «لولوبی» ،
«هوری» و غیره نیز به همراه پادشاهانشان به هیچ وجه برای مردم ، آشنا نیستند.
بیشتر مواردی که آورده شد حتی در متون یونانی و رمی نیز دیده نمیشوند و تاریخشان صرفاً کتیبهایست ؛
بنابراین تا پیش از ترجمهی کتیبهها هیچ کس با آنها آشنایی نداشت.
البته منظور ما به هیچ وجه این نیست که یادنشدن از هخامنشیان در متون سنتی ایرانی و ادبیات عامیانهی ایران ،
موضوع قابل تأملی نیست بلکه اتفاقاً سخت بر این باوریم که یکی از بزرگترین چیستانهای تاریخ ایران همین است
و بر پژوهشگران است که پاسخ آن را بیابند اما مشکل ، نتیجهگیری ایرانستیزان از این ابهامات است که
فقط در اندیشهی گرفتن نتیجهای هستند که تحقیر ایران و هخامنشیان را در پی داشته باشد.
بنابراین بهتر است که این دروغپرستان ، دست از دروغگویی دربارهی تاریخ ایران بردارند زیرا همانطور که
خودشان هم میدانند تا کنون نتیجهی عکس گرفتهاند و از نگرانیهایشان دربارهی هفت آبان هویداست!...