- عضویت
- 2016/12/22
- ارسالی ها
- 2,377
- امتیاز واکنش
- 12,176
- امتیاز
- 838
تنها چند روز تا معرفی اسامی برندگان جوایز هشتاد و سومین دوره مراسم آکادمی اسکار باقی مانده است. مثل همیشه میان سینمادوستان سراسر جهان بحثهایی هیجان انگیز در مورد پیش بینی برندگان این مطرحترین- و نه لزوما بهترین- جایزه سینمایی سال شکل گرفته و بسیاری منتظرند تا ببینند جوایز امسال چگونه تقسیم خواهند شد.
۱۲۷ساعت ( دنی بویل): هرگز امیدت را از دست نده
فیلم جدید دنی بویل ساختار و شمایلی غریب دارد. فیلمی بر اساس داستانی حقیقی در باب جوان کوهنوردی که پس از ۱۲۷ ساعتی که دستانش زیر تخته سنگی گیر افتاده، با قطع دستانش زندگی خود را نجات می دهد. فیلم جدید دنی بویل فیلمی است در باب امید به زندگی. بویل در آخرین اثر خود با دکوپاژی پویا و البته فیلمبرداری مستند، حس توامان ترس و امید را به خوبی القا میکند. با این حال اما نکتهای که موجب میشود آن را شایسته عنوان بهترین فیلم ندانیم، عدم گیرایی آن به عنوان یک اثر سینمایی است. فیلم بویل با فراز و نشیبهای بسیاری در حفظ ریتم همراه است. نکتهای که موجب می شود تحمل آن از نقاطی به بعد حتی ملالآور به نظر آید. فیلم بازی تامل برانگیز جیمز فرانکوی جوان را دارد که یکی از نقاط قوت آن است. موسیقی آی. ای رحمان و البته هدایت صحیح بویل نیز هستند اما به چیزی بیش از اينها برای بهترین بودن نیاز است: روح. فیلم البته به نسبت ساخته قبلی بویل، «میلیونر زاغهنشین» چند پله بالاتر میایستد اما در نهایت همچنان اثری خنثی باقی میماند.
قوی سیاه (دارن آرنوفسکی): در انتظار تکامل
«قوی سیاه» چهارمین ساخته دارن آرنوفسکی در مقام فیلمساز است. اثری سیاه در باب پشت پرده نمایش بالهای که زندگی يك بالرین با نام نینا مهیرز را دچار تحولی شگرف میکند. فیلم آرنوفسکی از آن جهت بدعتی در کارنامه سازندهاش محوب میشود که برخلاف آثار پیشین وی هم در ساختار بصری و هم در گره و کشش داستانی، اثر کاملی است. «قوی سیاه» در کالبدی تریلر داستان سیری موهوم را روایت می کند که به شکلی دو سویه هم میتوان آن را به سمت رستگاری خواند و هم به سمت قهقرا. آرنوفسکی با ترکیب غریب ساختار سینمای کلاسیک و سورئالیسم معجونی خلق کرده که به شکل نگران کنندهای میخکوبکننده است. همه اينها در کنار بازی به یادماندنی ناتالی پورتمن و تلاش موفق وی برای ترسیم شمایل هراسناک نینا، فیلمی را شکل میدهند که تا مدتها در ذهن مخاطب خواهد ماند و با قواعد ذهنی وی بازی میکند.« قوی سیاه» آغازی است بر نوع دیگری از سینمای تریلر این سالهای سینمای جهان. دارن آرنوفسکی پس از ساخت اثری ناهمگون با جهان بینی خاص وی با نام «کشتی گیر» بار دیگر ثابت میکند که همچنان دغدغههای مهمی دارد و میتواند به بهترین شکل آنها را به تصویر بکشد.
مشت زن (دیوید او راسل): آغـ*ـوش رفاقت در دام تکرار
فیلم جدید دیوید او راسل را میتوان عجیبترین انتخاب آکادمی برای کاندیداتوری دانست. فیلمی که حقیقتا تنها با بازیهای بسیار خوب بازیگرانش نجات یافته. این اتفاق وقتی عجیبتر می شود که بدانیم او راسل جانشین نولان در بخش بهترین کارگردانی نیز شده است! همه چیز بر مبنای کلیشه پایه ریزی شده. مردی برای امرار معاش خانواده و نجات برادرش ناچار به شرکت در مسابقات مشتزنی است. باقی فیلم شامل خرده وقایعی است که تنها برای پر کردن نقاط خالی فیلمنامه تعبیه شدهاند. به همه اینها اضافه کنید روایت خنثی و کاملا آشنا و تکراری انتخاب شده توسط کارگردان را که همگی فیلم را در حد متوسط نگاه می دارند.
مهم ترین عامل نجات فیلم شخصيتهای نسبتا جذاب با بازیهای خوب بازیگران باتجربه آمریکایی است. از ایمی آدامز و مارک والبرگ گرفته تا حضور کاملا متفاوت کریستین بیل. «مشت زن» اگرچه نکته درخشانی ندارد اما به دلیل ساختار روتینش می تواند مورد توجه آکادمی قرار گیرد.
تلقین (کریستوفر نولان): وقتی حقیقت دروغ میگوید
فیلم جدید کارگردان بریتانیایی اما هنوز از نگاه من با فاصله بسیار نسبت به سایرین مهم ترین و بهترین اثر سال است. معیاری که البته چندان با آکادمی اسکار توافق ندارد. اثر جدید کریستوفر نولان چیزی فراتر از یک اثر سینمایی آن هم در مقیاس سال ۲۰۱۰ است. «تلقین» تلنگری است برای نسل بشر امروز. مردمانی که هنوز میان حقیقت و مجاز در نوسانند و نمی توانند یکی را بر دیگری ارجح بدانند.
نولان در این کامل ترین ساخته خود، دست به کار بزرگی زده و اثری را خلق کرده که عمیق ترین مفاهیم فلسفی و انسانی را به اندازه فهم مخاطب عامش بیان می کند و از خاص ترین مخاطبان تا ساده اندیش ترین آنان را میخکوب می گرداند. فیلمی که حتی اکشنهای جیمز باند وارش توجیهی دراماتیک دارد و این، تنها از ذهن فیلمسازی صاحب تفکر چون کریس نولان بر می آید.متاسفانه اما از آنجایی که مهر بلاک باستر بر پیشانی «تلقین» خودنمایی میکند و این از نگاه عدهای بی هیچ تبصره ای گناهی نابخشوده است، آکادمی همواره متفاوت نمای اسکار کمتر توجهی را معطوف اثر پست مدرن نولان کرده. به شکلی که در اقدامی سوالبرانگیز دستاوردهای سینمای نولان را مورد توجه قرار نداده و فیلم را در بخش بهترین کارگردانی کاندیدا نکرده است. اقدامی که حتی از جانب سختگیرترین مخالفان فیلم هم قابل انتظار نبود.
«تلقین» یکی از بدیع ترین آثار بیست سال اخیر چه در مضمون و چه در ساختار تصویری است و همچون«باشگاه مشت زنی» فينچر آغازی است بر سینمای پست مدرن دهه آتی. اثری به غایت حرفه ای و مملو از لحظات ناب سینمایی. باید منتظر ماند و دید اسکار اشتباه دو سال پیشش در مواجهه با مورد عجیب بنجامین باتن را با این فیلم نیز تکرار می کند یا خیر؟
حال بچهها خوب است (لیزا کالادنکو): اما تو باور نکن…
فیلم جديد کالادنکو از همان دسته آثاری است که به معضلات خانوادههای آمریکایی می پردازند. فیلمی در باب خانوادهای که تا پیش از ظهور مردی در سیطره امن خانه زندگی آرامی دارند اما از آن هنگام دیگر چیزی سرجایش نیست.
فیلم دو مزیت دارد که آن را از سقوط نجات داده؛ یکی بازیهای فوق العاده بازیگران و دیگری فضاسازیهای خوب تک تک سکانسها. فیلم ادعای چندانی در باب متفاوت بودن ندارد. فیلمنامه نقاط قابل تاملی برای کشش تماشاگر ندارد و وقایع از منطق درستی بهرهنمی برند.
سخنرانی پادشاه (تام هوپر): طعم شیرین پیروزی
مهمترین فیلم غیر آمریکایی امسال یکی از بهترینها نیز هست. اثر جدید تام هوپر بریتانیایی یک درام تاریخی تمام عیار است در باب زندگی شاهزاده جرج ششم که به دلیل لکنت زبانش و در آستانه یک سخنرانی حیاتی درصدد یافتن فردی است که بتواند تکلم صحیح را به وی بیاموزد. فیلمنامه سخنرانی پادشاه با وجود سادگی اولیه اش یکی از کامل ترین خطوط داستانی و روایات سینمایی سال را داراست
هوپر جوان به شکل تحسین برانگیزی تمام المانهای مهم را جمع کرده و با دقت تمام و بدون اندک سکتهای داستانش را روایت می کند. از همین روست که می توان فیلم را یکی از خوش ساختترین و در عین حال دلنشین ترین آثار سال دانست. مهمترین برگ برنده فیلم انتخاب لحنی طنزآلود برای ترسیم چنین موقعیت بحرانی است. فیلم در اکثر سکانسها و در قابهایی زنده، سیر بهبودی تکلم یورک را به تصویر می کشد و با پایانی امیدوارانه و البته درخشان، داستانش را به انتها می رساند.
کالین فرث قطعا بهترین بازی سال را انجام داده و جفری راش نیز در متفاوت ترین تجربه سینمایی خود و با ترسیم شمایلی آرام، کاملا باورپذیر است. همه این عوامل یکی از کامل ترین و دوست داشتنی ترین آثار تاریخی سالیان اخیر را بوجود آورده اند. فیلم یکی از جدی ترین امیدهای کسب عنوان بهترین فیلم است.
شبکه اجتماعی (دیوید فینچر): تلاش برای خاص بودن
فیلم جدید دیوید فینچر، فیلمساز خوش ذوق سینما آمریکا روی کاغذ نسبت به سایرینشانس بیشتری برای برنده شدن دارد؛ فیلمی که تاکنون با تحسینهای بسیار و جوایز متعددی از انجمنهای مختلف منتقدین مواجه شده.
فینچر پس از تجربه گراییهای متفاوت در آثاری چون زودیاک و بنجامین باتن مجددا با این فیلم به دوران سابق فیلمسازي خود بازگشته. جزئیات در فیلم جدید فینچر حرف اول را می زند و میزانسنهای چشمنواز و البته کستینگ هوشمندانه بازیگران دست به دست هم داده اند تا شبکه اجتماعی فیلمی شود درخور قهرمان دنیای مجازی، مارک زاکربرگ یا همان موسس وب سایت جهانی فیس بوک.
فینچر تمام جوانب را برای نیفتادن به ورطه تکرار آثار بیوگرافیکال مرسوم آمریکایی سنجیده و به شکل غریبی کاملا موفق شده است. و این موفقیت را مدیون روایت مدرن و البته بی طرفانه فیلمنامه آلن سورکین است. به همه اینها اضافه کنید بازیهای عالی بازیگران جوان فیلم را. فیلم فینچر اگرچه بهترین اثر وی محسوب نمی شود، اما فیلم فئق العاده ای است در باب قهرمانی خاکستری که همه چیز را فدای اتوپیای ذهنیش می کند.
داستان اسباب بازی ۳ (لی آنکریچ): ادیسه اسباببازی!
کمتر مواقعی پیش می آید که قسمتهای مابعد اول یک تریلوژی به اندازه اولی موفق از کار در آیند. امسال اما این تنها انیمیشن کاندیداي بهترین فیلم، یک دنباله خارق العاده و نوستالژیک است برای انیمیشنی خاطرهانگیز. داستان اسباب بازی ۳ یک غافلگیری تمام عیار است. انیمیشنی ساده که سرشار از مفاهیم عمیق انسانی است و الگویی داستانی حتی برای بسیاری از فیلمهای سینمایی جهان! همه چیز سر جای خود قرار گرفته است.
از سیر داستانی کاملا جذاب فیلم بگیرید تا یکی از بهترین پایان بندیهای ۱۰ سال اخیر انیمیشنها را. فیلم البته شانسی برای دریافت جایزه بهترین فیلم ندارد اما یقینا بهترین انیمیشن سال خواهد شد. انیمیشنی با یک دنیا خاطره و عواطفی ناگسستنی.
شهامت واقعی (برادران کوئن): وسترن با چاشنی ناب کوئنی…
پس از ناکامی فیلم یک مرد جدی -یکی از متفاوتترین آثار کوئنها در سالیان اخیر- در مراسم اسکار سال گذشته، اکنون برادران کوئن با وسترنی خوش ساخت و البته هیجان انگیز به عالم سینما بازگشته اند. شهامت واقعی فیلمی است در باب انتقام و تقابل آن با انسانیت. جوئل و اتان کوئن یکی از مهم ترین ایرادات آثار اخیر خود را مرتفع کرده اند و با ریتمی مناسب و تدوینی پویا، اثری یکدست خلق کرده اند که به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار می کند.
فیلم البته بازسازی وسترنی است با همین نام اما برادران کوئن با افزودن چاشنی کمیک خود بر فیلمنامه و تغییر راوی داستان، اثری به مراتب بهتر را عرضه کرده اند. جف بریجز در نقش روستر بازی بسیار چشمگیری دارد و مت دیمون نیز بازی خوبی ارائه می دهد.
غافلگیری فیلم اما از آن هایلی استنفیلد ۱۴ ساله است که با بازی خیره کننده و برونگرای خویش چشمها را خیره کرده و البته کاندیداتوری اسکار را نیز برایش به ارمغان آورده است. برادران کوئن فیلمی ساخته اند برای اقشار متفاوتی از مخاطبان. این فرصت را باید به فال نیک گرفت.
استخوان زمستان ( دبرا گرانیک): در جستجوی آبروی از دست رفته
غافلگیرکننده ترین اثر مستقل سینما آمریکا در سال ۲۰۱۰ اما قطعا فیلم استخوان زمستان است.
فیلمی که جایزه بهترین فیلم جشنواره ساندنس سال گذشته را دریافت کرد و تحسینهای بسیاری را از منتقدین آمریکایی دریافت کرد. داستان زندگی دختری حاشیه نشین که برای بازگرداندن آبروی خانواده در آستانه فروپاشی خود دست به هر کاری میزند.
ساختار ساده فیلم کاملا با داستان ساده اما درگیرکنندهاش مطابقت دارد. بزرگ ترین نقطه عطف فیلم نیفتادن در ورطه شعار و کلیشه است. تلاش گرانیک برای نمایش آنچه بر زاغه نشینان آمریکایی میگذرد، تحسین برانگیز و سرشار از جزئیات است و البته نمی توان از بازی عالی بازیگر مستعدی چون جنیفر لارنس گذشت که از بختهای جایزه بهترین بازیگر زن نیز هست.
فیلمشانس چندانی برای پیروزی ندارد اما جسارت و جدیت فیلمساز در نمایش صادقانه این قشر، بهیادماندنی است و شایسته تقدیر.
منبع : تهران امروز