اخبار سینما و تلوزیون همه چیز درباره شخصیت جان اسنو در کتاب بازی تاج و تخت

Բ໐ՐງēԵ๓Ēຖ໐Ե

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/09
ارسالی ها
2,059
امتیاز واکنش
16,497
امتیاز
696
Jon_snow_by_teiiku-790x1147.jpg


جان اسنو پسر حرامزاده ادارد استارک و مادری با هویت نامعلوم است. او تحت سرپرستی پدرش در کنار خواهر و برادرهای ناتنی خود بزرگ شد. جان وقتی که به سن بلوغ نزدیک شد، به نگهبانان شب پیوست. دایرولف مو سفید و چشم سرخ او، گوست (Ghost) همیشه همراه اوست. در آغاز داستان او 14 ساله است، و یکی از کاراکترهاییست که داستان از دید او بیان می شود.


شخصیت و ظاهر

حتی وقتی 14 سال داشت، به جان گفته می شد، بیشتر از هر کدام از خواهر برادرهایش، ویژگی های استارک را دارد. او تنی لاغر و صورتی کشیده، موهای قهوه ای تیره، و چشمانی خاکستری با حاشیه سیاه دارد. او قوی و فرز است پس از پیوستن به نگهبانان شب، لباس رسمی آنها، یعنی لباس سیاه را بر تن کرد. جان همانند یک استارک و شمالی بزرگ شده و در خیلی چیزها، ارزشهای اخلاقی آنها را فرا گرفته است، او حتی در مواجهه با مسائل پیچیده و تصمیم گیری در مواردی که از لحاظ اخلاقی مبهم می باشند، سعی میکند مطابق با همین اصول اخلاقی عمل کند. توصیفی از اسلحه ی شخصی او در کتاب نیامده است، اما جورج مارتین به کمپانی والرین استیل گفته است، که در ساخت شمشر جان از رنگهای خاندان استارک، بر روی پلاک شمشیر، استفاده شود.

Amoka-jonsnow.jpg

جان اسنو

گذشته

نسب جان اسنو، مرموز باقی مانده است. به او گفته شده است که اواخر قیام رابرت، حدود یک ماه قبل از غارت کینگزلندینگ (بارانداز پادشاه) به دنیا آمده است. لرد ادارد استارک (Lord Eddard Stark) زمان بازگشت از جنگ، بچه ای تازه متولد شده را با خود به وینترفل آورد، و مصرّانه خواستار بزرگ شدن او با سایر فرزندانش شد. جان یک برادر ناتنی بزرگتر به نام راب (Robb) دو برادر ناتنی کوچکتر به نامهای برن (Bran) و ریکان (Rickon) و 2 خواهر کوچکتر به نامهای آریا (Arya) و سانسا (Sansa) دارد. حضور او در وینترفل اختلافاتی بین ادارد و همسرش کتلین (Catelyn)، که جان را به چشم، یادآوری دائمی، از خــ ـیانـت همسرش می دید، به وجود آورد. او رفتاری سرد با جان در پیش گرفت تا به جان این حس را بفهماند که حضورش برایش ناخوش آیند است. او از لحاظ ظاهر بیش از تمام فرزندان واقعی ادارد استارک، به او شبیه است و این موضوع بیش از پیش رابـ ـطه ی او و کتلین را تیره تر کرد. با همه ی اینها ادارد همیشه، رفتاری مشابه با سایر فرزندانش، با جان داشت و جان نیز رابـ ـطه ی خوبی با خواهر برادرهای ناتنی خود داشت، به خصوص آریا و راب. با این حال، جان همیشه با حرامزاده بودن خود مسئله داشت، و احساس بیگانگی میکرد، همین به تصمیم نهایی او، که پیوستن به سازمان نگهبانی شب بود، کمک کرد، جایی که چگونگی به دنیا آمدن او، اهمیت چندانی نداشت.
 
  • پیشنهادات
  • Բ໐ՐງēԵ๓Ēຖ໐Ե

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    2,059
    امتیاز واکنش
    16,497
    امتیاز
    696
    وقایع اخیر

    بازی تاج و تخت
    جان 14 سال دارد، که پدر و برادران خود (راب و برن) و همچنین تیان گریجوی را برای اعدام یک فراری از نگهبانان شب، همراهی میکند. در راه برگشت آنها به چند توله ی دایرولف، برخورد میکنند؛ 5 توله نصیب فرزندان استارک، و یک توله ی موسفید و چشم قرمز و رانده شده از سایرین به جان می رسد. موقعیت جان، چه در خانواده و چه در خارج از آن، در طول سالها، به طور آشکار تلخ بود، وقتی او به سن نوجوانی رسید، بعد از اینکه عمویش بنجن (Benjen) به او گفت، دیوار به مردی مثل او نیاز دارد، به نگهبانان شب پیوست. در طی سفر او به دیوار و همراهی تیریون لنیستر (Tyrion Lannister) با او در این سفر، رابـ ـطه ی دوستانه ای بین جان و تیریون، با توجه به وجه اشتراکشان، که غیرخودی بودن در بین نجیبزاده ها بود، شکل گرفت. در ابتدا پیوستن به نگهبانان شب جان منزوی و گوشه گیر بود، که این انزوا او را بدون دوست باقی گذاشت. هماتایانش به خاطر اینکه او از خاندان بزرگی بود، از او منزجر بودند و جان را به سخره میگرفتند، که این موضوع سبب بازگشت همان احساس قدیمی جان میشد. او به خصوص وقتی تنهاتر شد که عمویش بنجن، به خاطر رهبری یک گروه گشتی، دیوار را ترک کرد. بعد از درگیری با چند تا از همتایانش، گفتگویی با دانال نوی (Donal Noye) به او کمک کرد، تا نگرش خود را اصلاح کند، این تغییر نگرش، او را خیلی زود، یک دوست ، مربی و رهبری برای همتایان خود و به دشمنی برای استاد رزم، یعنی سر آلیستر تورن (Ser Alliser Thorne) تبدیل کرد. جان همچنین به محافظت از سمول تارلی (Samwell Tarly) در برابر قلدری چند تن از همتایانشان در آمد. بعد از پیوستن به نگهبانان شب، جان از انتصابش به عنوان مباشر عصبانی شد، در حالیکه او انتظار داشت به عنوان یک گشتی برگزیده شود. گرچه همان موقع و با کمک سمول، او به این موضوع پی برد که انتخاب او به عنوان مباشر شخصی مورمونت، به منزله ی آماده کردن جان، به عنوان فرمانده ی آینده می باشد. در طی حمله یک وایت در قلعه ی کسل بلک، جان اسنو زندگی مورمونت را نجات داد، در پی این حادثه، دست جان اسنو به طور جدی سوخت. مورمونت به او شمشیر حرامزاده ی والرین خود، یعنی لانگ کلو را (Longclaw) ، که سلاح خاندان مورمونت محسوب می‌شد، اهدا کرد، و سر یک دایرولف را که نشان خاندان استارک است، بر سر آن حکاکی کرد.

    Jon_HBO.jpg

    جان اسنو

    گرچه جان یاد گرفت که چگونه خود را با زندگی در دیوار وفق دهد، اما جدایی از زندگی گذشته اش همچنان برای او مشکل بود، در آغاز جنگ پنج پادشاهی، جان خود را مابین عهدش به نگهبانی و خانواده ش می دید. از طرفی جان به طور قابل توجه ای خود را اسیر سر آلیستر می دید، که جان را بعد از فهمیدن دستگیری پدرش، با تمسخر کردن بر می انگیخت. بعد از اعدام پدرش، جان با تلاش به ترک نگهبانی، تصمیم به پیوستن به ارتش برادرش راب گرفت، هرچند مجازات این عمل مرگ بود. البته دوستان جدیدش او را بازگرداندند، و از این سرنوشت نجات دادند. صبح روز بعد، مورمونت به خاطر فرار، جان را مورد ملامت قرار داد، و جان تصمیم گرفت که با افتخار و به طور کامل، در خدمت سازمان نگهبانی باشد. او جای خود را به عنوان مباشر مورمونت پذیرفت و آماده سفر با گروه بزرگ گشتی به رهبری مورمونت به سمت شمال شد.
     

    Բ໐ՐງēԵ๓Ēຖ໐Ե

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    2,059
    امتیاز واکنش
    16,497
    امتیاز
    696
    نزاع شاهان

    جان دو جفت دستکش می پوشید، به خاطر اینکه دست راستش سوخته بود، و اگر در دست چپش، فقط یک دستکش می پوشید، احساس حماقت به او دست می داد. جان به عنوان یکی از اعضاء گروهی بود که برای بررسی جنگلهای خالی از سکنه شده ی شمال در پشت دیوار، می رفتند، انتخاب شد، تا همچنین ببیند چه اتفاقی برای گشتی های ناپدید شده، از جمله عمویش بنجن استارک افتاده است. وقتی به منطقه ی ” مشت نخستین انسانها ” (Fist of the First Men) رسیدند، جان به همراه یکی از سه گروه گشتی، که برای تحقیق به سمت کوهستان حرکت کردند، به رهبری کورین نصفه دست (Qhorin Halfhand) انتخاب شد. در گردنه ی اسکایرلینگ (Skirling) آنها به یک گروه وحشی برخورد می کنند، جان یکی از کسانی است که برای گرفتن آنها انتخاب شد، پس از کشتن یکی از وحشی ها، پی می برد که یکی دیگر از وحشی ها یک زن است، با نام ییگریت (Ygritte) ، که توسط جان اسیر می شود، اما وقتی کورین به او دستور می دهد که ترتیب او را بدهد، جان مخفیانه او را آزاد میکند. گروه کمی دیرتر توسط وحشی ها به رهبری اسکلت (Rattleshirt) ردیابی و تعقیب می شود. قبل از اسیر شدن توسط آنها، کورین به جان دستور میده ، به وحشی ها ملحق شود و نقشه های آنها را کشف کند، و تظاهر به خائن بودن جان می کند. ییگریت، یکی از افراد گروه Rattleshirt بود، و بر این باور بود که جان بعد از کشتن هفهند به دستور اسکلت (Rattleshirt) راه خود را عوض کرده است.


    یورش شمشیرها

    جان با منس ریدر (Mance Rayder) ملاقات کرد و او را متقاعد ساخت که ترک او از نگهبانی شب، صادقانه است. در حین مکالمه با منس ریدر، جان در می‌یابد که برنامهٔ او، حمله به هفت پادشاهی (Seven Kingdoms) است. بعد از مدتی، جان قسم پاکدامنی خود را می‌شکند، و عاشق ییگریت می‌شود. جان بین خــ ـیانـت به او و ترک دیوار به تردید می‌افتد. جان به ماموریت گروه (استایر Styr) برای بالا رفتن از دیوار می‌پیوندد تا از دیوار بالا بروند و به معدود افراد باقی مانده در کسل بلک حمله کنند (Castle Black). بعد از بالا رفتن از دیوار او فرصت فرار از دست وحشی‌ها، که در نزدیکی کوئینز کرون (تاج ملکه-Queenscrown) مورد حمله سامر (Summer) قرار گرفته‌اند، پیدا می‌کند. او با دست پاچگی سوار اسب می‌شود و موفق به فرار می‌شود، اما در همین حال یک تیر به پای او اصابت می‌کند. جان از جراحت تیر نجات پیدا می‌کند و خود را به کسل بلک (Castle Black) می‌رساند، در آنجا مطلع می‌شود که برادرانش برن و ریکان، به دستور تیان گریجوی (Theon Greyjoy) کشته شده‌اند. او در دفاع از کسل بلک علیه مهاجمان استایر به دونال نوی (Donal Noye) کمک می‌کند. تمام مهاجمان از جمله ییگریت که در بازوی جان، بااندوه جان می‌دهد، کشته می‌شوند. بعد از مرگ دونال، جان رهبری دیوار علیه حملهٔ احتمالی منس ریدر را به عهده گرفت. جان با استفاده از قدرت رهبری ذاتی خویش، با موفقیت دیوار را علیه حملهٔ قریب الوقوع، برای چند روز نگه می‌دارد. با این حال، پس از ورود آلیسر تورن (Alliser Thorne) و جانوس سلینت (Janos Slynt) جان به خاطر اقدام عجولانه اش بازداشت می‌شود و به یک سلول یخی فرستاده می شود. جایی که او به خاطر فرار از خدمت و کشتن کورین نصفه دست خود را در خطر اعدام می بیند. بعد از شهادت ایمون برای رشادت و توانایی که جان در مقابل حمله وحشی ها به خرج داد، ترون و سلینت پی می برند که نمی توانند او را به خاطر محبوبیتی که در دیوار کسب کرده است، گردن بزنند. بنابراین او را مجبور به اقدام برای ترور منس ریدر، در طی یک مذاکره می‌کنند، به امید اینکه طی این اقدام جان خود را از دست دهد. در طی مذاکره، منس ادعا می کند که شیپور زمستان را دارد، و می تواند سبب سقوط دیوار شود. او فاش می کند که دلیل حمله وحشی ها، تسخیر دیوار نیست، بلکه فرار از آدرها است. او پیشنهاد می کند در ازای دادن شیپور به آنها، اجازه دهند وحشی ها با امنیت به سمت جنوب دیوار بروند، البته تحت فرمان لردها و قوانینشان قرار نگیرند. قبل از حمله جان به منس ریدر، نیروهای استنیس غافلگیرانه در مسیر وحشی‌ها ظاهر می‌شوند. خدمت جان برای دفاع از دیوار، برای او، محبوبیت در بین عموم را فراهم می‌کند و همین امر سبب آزادی او از زندان می‌شود. با تلاشهای سمول تارلی، جان به عنوان یکی از کاندیدهای پست فرمانده دیوار، بین جناحهای رقیب در نگهبانان شب، رای آورد و در حالی به عنوان ۹۹۸ مین فرماندهٔ دیوار انتخاب شد که پیشنهاد استنیس را مبنی بر مشروعیت بخشیدن به حرامزادگی جان به عنوان لرد استارک و فرماندهٔ وینترفل شدن، در صورت پذیرش استنیس به عنوان پادشاه، را رد کرد. او در اولین اقدامی که به عنوان فرماندهٔ دیوار انجام داد، خنثی کردن نقشهٔ کاهنهٔ استنیس، یعنی ملیساندر (Melisandre) بود، و بچهٔ منس ریدر را به طور مخفیانه، با هویت جعلی به خارج از دیوار فرستاد.

    MKomarck_JonSnowLC_II.jpg
     

    Բ໐ՐງēԵ๓Ēຖ໐Ե

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    2,059
    امتیاز واکنش
    16,497
    امتیاز
    696
    ضیافتی برای کلاغ ها

    در بارانداز پادشاه، سرسی لنیستر وقتی مطلع می شود که جان اسنو، حرامزاده ند استارک به مقام فرماندهی نگهبانان شب دست یافته است، خشمگین می شود و با کمک شورای کوچک درپی طراحی نقشه ای برای حذف جان اسنو می گردد. شورا تصمیم می گیرد که به نگهبانان شب هشدار دهد که از فرستادن نیرو خودداری خواهند کرد، ولی کیبورن (Qyburn) پیشنهاد میدهد که 100 نفر را به صورت ناشناس وارد نگهبانان شب کنند. سرسی از این ایده خوشش می آید که این افراد را با دستور قتل حرامزاده ند استارک بفرستند. اما قبل از عملی کردن این نقشه، توسط مذهب هفت به زندان می افتد.


    رقصی با اژدهایان ( اسپویلر )

    جان به آرامی به عنوان یک رهبر رشد می کند. او محل اقامت دونال نوی را، پس از مرگ او در کتاب قبلی، برای اقامت می گیرد. جان به طور مداوم مورد اذیت مردان استنیس قرار می گیرد. جان به پاس قدردانی، از کمک آنها در مقابل هجوم وحشی ها، کسل بلک و نایت فورت(Nightfort) را برای اقامت در اختیار آنان قرار داد. جان به عنوان تنبیه از استنیس خواست که مردانش را در گیفت (Gift) ساکن کند، با این ادعا که تمام زمینها و 16 قلعه ی خالی از سکنه، متعلق به دیوار و نگهبانان شب است. او سم را به سیتادل (ارگ مرکزی – Citadel) میفرستد تا برای تبدیل شدن به استاد آینده ی کسل بلک آموزش ببیند، همچنین به همراه او گیلی (Gilly)، استاد ایمون (Aemon) و پسر نوزاد منس ریدر را نیز راهی سیتادل می کند، دو تای آخری را در واقع از ترس ملیساندر، که شاید بخواهد از خون سلطنتی آنها برای جادو استفاده کند، از کسل بلک دور می کند. وقتی جان به جانوس سلینت (Janos Slynt) دستور می دهد، که در یکی از قلعه های خالی دیوار مستقر شود، ولی او از انجام این کار سرباز می زند و جان سر او را به وسیله ی لانگ کلو قطع می کند. جان با فرستادن وال وحشی (Val) برای ایجاد سازش با تورموند غول کش (Tormund Giantsbane)، بار دیگر فرماندهان زیر دست خویش را ناخشنود کرد. نتیجه این عمل اتحادی ضعیف بین وحشی ها و نگهبانان شب به وجود آورد. جان وحشی ها را در گیفت مستقر کرد و به جنگجوهاشون این فرصت را داد که با نظامی کردن یکی از قلعه های خالی، از دیوار در برابر هجوم آدرها (Others) دفاع کنند. همانطور که وحشی ها به سمت گیفت حرکت می کنند، ملیساندر، منس ریدر را در آتش میسوزاند(بعدها مشخص میشود در حقیقت اسکلت (Rattleshirt) بود که با افسون ملیساندر به شکل منس در آمده بود) جان، منس ریدر را برای نجات خواهرش آریا از دست رمسی بولتون (Ramsay Bolton) به وینترفل میفرستد، غافل از اینکه آن دختر جین پول (Jeyne Poole) است. با لشکر کشی استنیس به دیپوود موت (Deepwood Motte)، جان به او پیشنهاد میکند که حمایت قبایل کوهستانهای شمالی را به دست آورد، پیرو پیشنهاد جان اسنو، استنیس موفق به جلب وفاداری این قبایل می شود و تا حد زیادی قدرت خود را افزایش میدهد. بلافاصله بعد از تصرف دیپوود توسط استنیس، خبر میرسد که رمسی بولتون به زودی با آریا استارک ازدواج می کند، استنیس فوری به سمت وینترفل که محل ازدواج است لشکر کشی می کند، که با نیروهای بولتون مواجه می شود. ملیساندر به جان اسنو می گوید که در شعله های آتش خود، دختری را دیده است که سوار بر اسب و در حال مرگ، به سمت کسل بلک حرکت می کند، جان متقاعد می شود که آن دختر حتما آریا است، اما مشخص می شود کسی نیست جز آلیس کاراستارک (Alys Karstark). ملیساندر همچنین به جان می گوید، که او را در اتاقی تاریک که با چند خنجر محاصره شده دیده است، ولی جان توجهی به این هشدار نمی کند. چند هفته پس از ترک استنیس به مقصد وینترفل، جان اسنو نامه ای با عنوان «حرامزاده» از سوی رمسی بولتون دریافت کرد، که ادعا کرده بود استنیس شکست خورده و منس ریدر را دستگیر کرده است. حس وظیفه شناسی جان ایجاب می کرد که برای نجات آنها به سمت خانه بولتون برود، در نتیجه او در واکنش به این نامه، تصمیم به کناره گیری از فرماندهی، حرکت به سوی جنوب و اعلام جنگ علیه بولتونها گرفت. او به نگهبانان شب دستور به حمله نداد، اما از برادران سیاهپوش خود و همچنین وحشی ها، خواست که در صورت تمایل او را به میل خود همراهی کنند. تصمیم جان (که نقض سوگندش بود) نارضایتی عمیقی را در بین رهبران ارشد نگهبانان شب به وجود آورد، در سردرگمی حاصل از کشته شدن سر پاتریک اهل کوهستان شاه(Ser Patrek of King’s Mountain) به دست غولی به نام وون وون (Wun Wun)، جان توسط بوئن مارش (Bowen Marsh) و چند تن دیگر از برادران شب، با خشونت در حالی که شعار میدادند «برای نگهبانی» چندین بار چاقو خورد. اینکه جان زنده می ماند یا خیر، در حال حاضر نامعلوم است.

    Jon_Snow_by_AniaEm.jpg

    جان اسنو
     

    Բ໐ՐງēԵ๓Ēຖ໐Ե

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/09
    ارسالی ها
    2,059
    امتیاز واکنش
    16,497
    امتیاز
    696
    نسب جان اسنو (تئوری)

    نسب جان اسنو، هنوز به مانند یک راز باقی مانده است، و ادارد استارک به ندرت در مورد این موضوع صحبت کرده است. وقتی کتلین در مورد این شایعه که آشارا دین (Ashara Dayne)، مادر جان اسنو است، ند هیچ پاسخی نداد. سال بعد زمانیکه رابرت درباره ی زنی بدکاره، به نام وایلا Wylla)) از ند سوال کرد، رابرت مدعی شد، که این زن مادر جان اسنو است. هر دو تئوری در منابع خارجی مطرح می شوند. سرسی لنیستر (Cersei Lannister) نیز بر این باور است که لیدی دین مادر جان اسنو است. ادریک دین (Edric Dayne) نیز به آریا گفت، که با جان از طریق شیر دادن توسط دایه اش، یعنی وایلا، برادر شیری است.

    12224071_1512675015692719_1791417055_n.jpg


    تئوری دیگر در اینباره، با توجه به گفته های لرد گودریک بورل (Lord Godric Borrell) به داووس (Davos) شکل می گیرد، او در مورد یک ماهیگیر و دخترش می گوید، که در زمان قیام رابرت ، ند را از دره (Vale) و از طریق خلیج نیش(Bite) به شمال منتقل کردند، در بین راه پیرمرد در اثر طوفان می میرد، اما دخترش ماموریت را با موفقیت به پایان می برد و ند را به جزایر 3 خواهر (Three Sisters) میرساند، در حالیکه از ند یک حرامزاده در شکم دارد! او نام فرزند خود را جان اسنو گذاشت.

    اما تعداد زیادی از طرفداران مجموعه، بر این باورند که جان فرزند لیانا استارک (Lyanna Stark) و ریگار تارگرین (Rhaegar Targaryen) می باشد.

    جان اسنو
    منبع: ویکی وستروس
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    1,384
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    284
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    256
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    217
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    149
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    186
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    307
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    163
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    225
    بالا