VIP همه چیز درباره علوم اجتماعی (علوم اجتماعی چیست؟)

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
بسم الله.png


همه چیز درباره علوم اجتماعی (علوم اجتماعی چیست؟)

ارسال هرگونه پستی ممنوع می باشد.


 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    ___________________________



    علوم اجتماعی

    100px-P_Education.png

    بخشی از نوشتارها در مورد علم
    علوم طبیعی[نمایش]
    علوم انسانی[نمایش]
    علوم کاربردی[نمایش]
    علوم صوری[نمایش]

    علوم اجتماعی به گروهی از رشته‌های دانشگاهی گفته می‌شود که به مطالعهٔ جنبه‌های اجتماعی انسان می‌پردازند. علوم اجتماعی بخشی از علوم انسانی است که به بعد اجتماعی انسان می‌پردازد؛ بر خلاف دیگر علوم انسانی که ممکن است اصلاً بعد اجتماعی انسان برایش مهم نباشد مثل دانش روان‌شناسی.

    برخی از علوم اجتماعی عبارتند از:

    1. جمعیت‌شناسی
    2. جامعه‌شناسی
    3. انسان‌شناسی
    4. علوم سیـاس*ـی
    5. جغرافیای انسانی
    6. اقتصاد
    7. مدیریت
    8. علوم ارتباطات اجتماعی
    9. برنامه‌ریزی تعاون و رفاه
    علوم نرم
    نوشتار اصلی: علوم نرم
    به مفهوم سنتی، مطالعهٔ جنبه‌های وابسته به شخص (subjective)، وابسته به آراء بین اشخاص (intersubjective)، و ساختاری علوم اجتماعی را علوم نرم می‌نامیدند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جمعیت‌شناسی

    جامعه‌شناسی
    180px-SNA_segment.png

    نمای کلی

    • نظریه‌ها
    • تاریخ
    • اثبات‌گرایی
    • پاداثبات‌گرایی
    • کارکردگرایی ساختاری
    • نظریۀ کشمکش
    • طیف میانه
    • ریاضیاتی
    • نظریه انتقادی
    • جامعه پذیری
    • ساختارگرایی
    • کنش‌گرایی
    روش‌های پژوهش اجتماعی
    • تطبیقی
    • کمی
    • کیفی
    • تاریخی
    • محاسباتی
    • مردم‌نگاری
    • تحلیل شبکه‌های اجتماعی

    • موضوع‌ها
    • زیرشاخه‌ها
    • طبقه اجتماعی
    • قشربندی
    • کج‌رفتاری
    • تحرک اجتماعی
    • دگرگونی اجتماعی
    • جنبش اجتماعی
    • شبکه اجتماعی
    • جرم‌شناسی
    • نظریه سازمانی
    • توسعه
    • فرهنگ
    • آموزش
    • اقتصادی
    • محیط‌زیست
    • خانواده
    • جنسیت
    • بهداشت
    • صنعتی
    • اینترنت
    • معرفت
    • حقوق
    • ادبیات
    • پزشکی
    • نظامی
    • سیـاس*ـی
    • نژادی و قومی
    • دین
    • شهری
    • روستایی
    • علم
    • امنیت
    • روان‌شناسی اجتماعی
    • تکنولوژی
    جامعه شناسان
    • آگوست کنت
    • امیل دورکیم
    • هربرت اسپنسر
    • الکسی دو توکویل
    • جورج هربرت مید
    • کارل مارکس
    • کارل مانهایم
    • ماکس وبر
    • گئورگ زیمل
    • ویلفردو پارتو
    • گئورگ لوکاچ
    • تالکوت پارسونز
    • رابرت مرتون
    • تئودور آدورنو
    • نوربرت الیاس
    • والتر بنیامین
    • ماکس هورکهایمر
    • یورگن هابرماس
    • رمون آرون
    • پیر بوردیو
    • میشل فوکو
    • ژان بودریار
    • ژرژ گورویچ
    • چارلز رایت میلز
    • امانوئل والرشتاین
    • آنتونی گیدنز
    فهرست
    • درگاه
    • جامعه‌شناسان
    • پروژه
    • ن
    • ب
    • و
    350px-World_population.PNG

    نقشهٔ کشورها بر اساس جمعیتشان
    350px-World_population_growth_-_time_between_each_billion-person_growth.svg.png

    برآورد رشد جمعیت برای قرن بیست و یک
    جمعیت‌شناسی یا دموگرافی بخشی از علوم اجتماعی است و مطالعه علمی جمعیت‌های بزرگ در حال تغییر انسانی است. جمعیت‌شناسی با حجم جمعیت و ترکیب و توزیع جمعیت سروکار دارد. این دانش به بررسی باروری، مرگ ومیر و مهاجرت می‌پردازد. بخش‌هایی از این دانش که امروزه اهمیت بسیاری یافته‌اند عبارتند از انفجار جمعیت، رابـ ـطهٔ بین جمعیت و توسعهٔ اقتصادی، اثر تنظیم خانواده، تراکم شهرها، مهاجرت‌های غیرقانونی و غیره.[۱]

    افزون بر این‌ها این به مطالعهٔ اندازه، ساختار و توزیع جمعیتها و تغییرات آن‌ها در پاسخ به تولد، مرگ، مهاجرت، و سال‌خوردگی می‌پردازد.

    واژه «دموگرافی» را نخستین بار یک نویسنده فرانسوی به نام «آشیل گیارد» در سال ۱۸۵۵ در کتاب «اصول آمار انسانی یا دموگرافی تطبیقی» به کار برد و گفت:

    «تاریخ طبیعی و اجتماعی نوع بشر با شناسایی ریاضی دربارهٔ جمعیت و حرکات و وضع جسمانی و بدنی و عقلانی و اخلاقی آن در دموگرافی باید مورد بررسی قرار گیرد.»[۲]

    جمعیت‌شناسی انسان‌ها معمول‌ترین نوع جمعیت‌شناسی است به طوری که معمولاً منظور از جمعیت‌شناسی همان جمعیت‌شناسی انسانی است. جمعیت‌شناسی می‌تواند برای شناختن کل جمعیت یک جامعه به کار رود یا برای گروه‌های جمعیتی با تعریف خاص مثلاً براساس سطح سواد، مذهب، نژاد، ملیت و غیره. در بین دانشگاهیان جمعیت‌شناسی اغلب به عنوان شاخه‌ای از مردم‌شناسی، اقتصاد، یا جامعه‌شناسی شناخته می‌شود.[۳]

    مردم‌شناسی رسمی معمولاً تنها به مطالعهٔ فرایندهای جمعیتی می‌پردازد حال آن‌که در حالت گسترده‌تر این دانش می‌تواند به بررسی فرایندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست‌شناسی اثرگذار بر روی جمعیت‌ها نیز بپردازد.[۴]

    جمعیت‌شناسی در کمک به دولت‌ها برای برنامه‌ریزی توسعه و در بازاریابی کاربرد بسیاری دارد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جامعه‌شناسی

    180px-SNA_segment.png


    • اثبات‌گرایی
    • پاداثبات‌گرایی
    • کارکردگرایی ساختاری
    • نظریۀ کشمکش
    • طیف میانه
    • ریاضیاتی
    • نظریه انتقادی
    • جامعه پذیری
    • ساختارگرایی
    • کنش‌گرایی
    روش‌های پژوهش اجتماعی
    • تطبیقی
    • کمی
    • کیفی
    • تاریخی
    • محاسباتی
    • مردم‌نگاری
    • تحلیل شبکه‌های اجتماعی

    • موضوع‌ها
    • زیرشاخه‌ها
    • طبقه اجتماعی
    • قشربندی
    • کج‌رفتاری
    • جمعیت‌شناسی
    • تحرک اجتماعی
    • دگرگونی اجتماعی
    • جنبش اجتماعی
    • شبکه اجتماعی
    • جرم‌شناسی
    • نظریه سازمانی
    • توسعه
    • فرهنگ
    • آموزش
    • اقتصادی
    • محیط‌زیست
    • خانواده
    • جنسیت
    • بهداشت
    • صنعتی
    • اینترنت
    • معرفت
    • حقوق
    • ادبیات
    • پزشکی
    • نظامی
    • سیـاس*ـی
    • نژادی و قومی
    • دین
    • شهری
    • روستایی
    • علم
    • امنیت
    • روان‌شناسی اجتماعی
    • تکنولوژی
    جامعه شناسان
    • آگوست کنت
    • امیل دورکیم
    • هربرت اسپنسر
    • الکسی دو توکویل
    • جورج هربرت مید
    • کارل مارکس
    • کارل مانهایم
    • ماکس وبر
    • گئورگ زیمل
    • ویلفردو پارتو
    • گئورگ لوکاچ
    • تالکوت پارسونز
    • رابرت مرتون
    • تئودور آدورنو
    • نوربرت الیاس
    • والتر بنیامین
    • ماکس هورکهایمر
    • یورگن هابرماس
    • رمون آرون
    • پیر بوردیو
    • میشل فوکو
    • ژان بودریار
    • ژرژ گورویچ
    • چارلز رایت میلز
    • امانوئل والرشتاین
    • آنتونی گیدنز
    جامعه‌شناسی بخشی از علوم اجتماعی و دانش بررسی جامعه (پدیده اجتماعی) است. این رشتهٔ علمی به بررسی جوامع بشری، برهم‌کنش‌های آن‌ها، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاری‌شان نگاه داشته یا تغییر می‌دهد می‌پردازد. هدف این حوزهٔ علمی پرداختن به تجزیهٔ جامعه به بخش‌های تشکیل دهنده‌اش مانند انجمن‌ها، نهادها، گروه‌های هم‌جنس، هم‌نژاد، یا هم‌سن، و بررسی نحوهٔ برهم‌کنش فعال این اجزاء با همدیگر است. علاوه بر این‌ها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشربندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بی‌نظمی‌هایی مانند جرم، انحراف و انقلاب را مورد تحقیق قرار می‌دهد.[۱]

    از آن‌جا که، در مقایسه با بقیهٔ حیوانات، انسان کمتر تحت تأثیر و کنترل غرایز است، بخش زیادی از رفتارهای او به‌واسطهٔ ساختارهای اجتماعی کنترل می‌شود. این موضوع ضرورت وجود ارگان‌های اجتماعی (از قبیل ارگان‌های اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیـاس*ـی، ...) برای مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسان‌ها را نشان می‌دهد. دانش جامعه‌شناسی به بررسی نحوه‌های تأثیر ارگان‌های اجتماعی بر رفتار انسان‌ها، برهم‌کنش ارگان‌های اجتماعی مختلف با یک‌دیگر، تشکیل، فرسودگی و نابودی آن‌ها می‌پردازد.[۱] از آن‌جایی که جامعه‌شناسی به رفتار ما به‌عنوان موجوداتی اجتماعی توجه دارد، زمینهٔ پژوهش آن از واکاوی (تحلیل) تماس‌های کوتاه میان افراد ناشناس در خیابان گرفته تا بررسی روندهای اجتماعی جهانی، همه را دربر می‌گیرد. جامعه‌شناسی، علم شناخت جامعه و همچنین ساختارها، روابط درون آن، نهادهای آن و واقعیت‌های اجتماعی است.

    ابن خلدون مؤسس «علمی از تشکیلات اجتماعی» بوده که به آنچه امروزه جامعه‌شناسی خوانده می‌شود شباهت دارد؛[۲] چنانچه برخی از محققین ابن خلدون را پدر جامعه‌شناسی می‌شناسند.[۳][۴] بگفتهٔ دانشنامه بریتانیکا جامعه‌شناسی در اواخر قرن ۱۹ میلادی بواسطهٔ کارهای امیل دورکیم در فرانسه، ماکس وبر و گئورگ زیمل در آلمان، رابرت پارک و آلبیون وودبری اسمال در آمریکا ظهور کرد.[۱] جامعه‌شناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری خورشیدی) در سال ۱۳۱۷ هجری خورشیدی بنیان نهاده شد.[۵]

    جامعه‌شناسان از روش‌های مشاهده‌ای مختلف، نظرسنجی و مصاحبه، تحلیل‌های آماری، آزمایش‌های کنترل‌شده، و روش‌های دیگر بهره می‌جویند.[۱]

    تاریخچه
    نوشتار اصلی: تاریخ جامعه‌شناسی
    220px-Ibn_Khaldoun-Kassus.jpg

    مجسمه ابن خلدون در تونس
    ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس، مردم‌شناس و سیاستمدار مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخ‌نگاری به شیوهٔ علمی و از پیشگامان علم جامعه‌شناسی می‌دانند که حدود ۴۰۰ سال پیش از اگوست کنت - مؤسس علمی به نام جامعه‌شناسی (به فرانسوی: La sociologie) در فرانسه - می‌زیست. ابن خلدون این علم جدید را عمران نام نهاد.

    وی در ۴۲ سالگی به نگارش کتابی پیرامون تاریخ جهان رو آورد که مقدمهٔ آن بیش از خود کتاب شناخته شده‌است. این کتاب، به دلیل سبک بدیع و نگرش نوینش، توجهات بسیاری را به خود جلب داشت و از دلایل اصلی شهرت وی است. کتاب او با نام «مقدمه ابن خلدون» در ایران شهرت دارد و توسط محمد پروین گنابادی به فارسی ترجمه شده‌است.

    در کتاب مقدمهٔ وی از تکرار تاریخ در یک چرخهٔ شش‌نسلی سخن گفته. این چرخه از آغاز یک اجتماع با تکیه بر کشاورزی سپس فنون آغاز می‌شود. در آخرین مرحله اجتماع چنان قدرتمند می‌شود که مردم آن به هنر و موسیقی روی می‌آورند و پس از آن مردم از فرط امنیت و بی‌نیازی تعصب خود را نسبت به جامعه از دست می‌دهند تا این‌که قوم دیگری آن جامعه را از خارج فتح می‌کند و در اینجا تاریخ بر همین منوال تکرار می‌شود. او برای مثال می‌گوید که پارس‌ها از عرب‌ها شکست خوردند عرب‌ها از ترکان غزنوی و سلجوقیان و ترکان نیز از مغول‌ها شکست خوردند. اگرچه عقاید ابن خلدون تحت تأثیر افکار افلاطون و به خصوص سیاست ارسطو است اما این دانشمند توانسته با اندیشهٔ یونانی و با نگاه ژرف و تجربهٔ طولانی خویش به عنوان سیاست‌مداری کارکشته تئوری‌های نوین جامعه‌شناسی خود را توسعه دهد.

    از ابن خلدون به عنوان بنیانگذار علم تاریخ هم یاد می‌شود. او در همین کتاب برای نخستین بار شیوه‌هایی علمی برای استخراج حقیقت از منابع دست اول را طراحی کرده.

    قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی
    220px-Auguste_Comte.jpg

    اگوست کنت
    دانش جامعه‌شناسی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی به وجود آمد اگر چه از سنت عقل‌گرایی موجود که در آغاز توسط فلاسفه یونان باستان بنا شده بود بهره جسته‌است. واژهٔ فرانسوی Sociologie نخستین بار در ۱۸۳۷ توسط اگوست کنت فیلسوف فرانسوی ابداع شد، هر چند او را مؤسس رشتهٔ علمی جامعه‌شناسی به‌حساب نمی‌آورند.[۱] کنت با الهام گرفتن از علم فیزیک و ملاحظهٔ موفقیتِ آن، هدفش را یافتن قوانین همواره صادق حاکم بر جوامع انسانی توسط یک روشی علمی تعریف کرد. کنت در ابتدا علم‌اش را فیزیک اجتماعی نامید، اما بعدها نام آن‌را به جامعه‌شناسی تغییر داد. او می‌خواست چیزی مشابه آنچه در فیزیک انجام شده بود را در جوامع انسانی پیاده‌سازی کند. افراد دیگری نیز در قرن ۱۹ میلادی (همانند کارل مارکس) بودند که خود را جامعه‌شناس نمی‌خواندند ولی امروزه به عنوان پایه‌گذاران این رشته شناخته می‌شوند. جدا از این افراد، در قرن ۱۹ میلادی روش‌های مطالعات آماری نیز تدوین شد که بعدها در تدوین رشته جامعه‌شناسی مورد استفاده قرار گرفت.[۶]

    شناخته شدن به عنوان یک رشته دانشگاهی و توسعه
    140px-Emile_Durkheim.jpg

    امیل دورکیم
    جامعه‌شناسی برای اولین بار در سال‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی به عنوان یک رشته دانشگاهی شناخته شده و در دانشگاه‌ها شروع به تدریس شدن کرد. اولین مکتب جامعه‌شناسی مکتب دورکیم بود. این مکتب که توسط جامعه‌شناس فرانسوی امیل دورکیم تأسیس شد تأکید زیادی بر وجود واقعیت‌های در سطح اجتماع داشت که مستقل از ویژگی‌های روانی مختلف تک تک افراد است. جهت تلاش برای یافتن این حقیقت‌ها و ارتباط آن‌ها با هم، این گروه از جامعه‌شناسان شروع به بررسی جوامع انسانی بدوی کردند. در فرانسه و در کشورهای انگلیسی‌زبان تلاش بر این بود که مدل‌هایی از ساختارهای اجتماعی به تقلید از آنچه در رشته فیزیک انجام می‌شود ارائه کنند.[۶]

    220px-Max_Weber_1894.jpg

    ماکس وبر
    اقتصاددان و مورخ ماکس وبر در تثبیت جامعه‌شناسی به عنوان یک رشتهٔ دانشگاهی در آلمان در دهه‌های اول قرن بیستم نقش عمده‌ای بازی کرد. جامعه‌شناسان آلمانی بر خلاف جامعه‌شناسان فرانسوی و انگلیسی زبانان به جای تقلید از روش مدل‌سازی رایج در علوم فیزیکی بیشتر متأثر از تحلیل‌های تاریخی و تحت تأثیر دیدگاه‌های مارکسیستی قرار داشتند. در بریتانیا رشتهٔ جامعه‌شناسی تا حدود سال‌های ۱۹۶۰ میلادی تنها در یک مؤسسه آموزشی (The London School of Economics) تدریس می‌شد، و علاقه‌ها بیشتر به یافتن تغییرات تکاملی جامعهٔ بریتانیا و حل مسائل مربوط به ادارهٔ حکومت محدود می‌شد.[۶]

    در ایران
    جامعه‌شناسی در ایران توسط غلامحسین صدیقی (تولد: ۱۲۸۴ هجری شمسی) در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعه‌شناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. تلاش‌های اصلی صدیقی «اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیده‌های اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب برای توسعه علوم اجتماعی» بود.[۵]

    زیررشته‌های جامعه‌شناسی
    برای مدت طولانی جامعه‌شناسان به واکاوی تغییرات تاریخی جوامع غربی و تحلیل روابط و وابستگی‌های بین مؤسسات اجتماعی مختلف و ملزومات زندگی اجتماعی مانند اقتصاد، حکومت، خانواده و مذهب می‌پرداختند. به عبارت دیگر، تلاش جامعه‌شناسان ادغام نظریات و داده‌های جمع‌آوری شده و اکتشافات علوم اجتماعی مختلف بود. امروزه این موضوعات در زیررشتهٔ نظریه‌های جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرند. این زیررشته همچنین مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی را مورد تحلیل قرار می‌دهد و بر خلاف تحلیل‌های قرن ۱۹ میلادی، تأکید زیادی روی جمع‌آوری داده‌های آماری و تحقیقات میدانی دارد.[۶]

    نمونه‌هایی از زیر رشته‌های جامعه‌شناسی عبارتند از ازدواج و خانواده، برابری اجتماعی و طبقه‌بندی اجتماعی، روابط نژادی، رفتارهای منحرف، جوامع شهری، و مؤسسات پیچیده.[۶]

    نظریه‌های جامعه‌شناسی
    نوشتار اصلی: نظریه‌های جامعه‌شناسی
    نظریه‌های جامعه‌شناسی چهارچوب‌هایی نظری هستند که جامعه‌شناسان از آن‌ها برای توضیح و تحلیل فعالیت‌ها، فرایندها و ساختارهای اجتماعی استفاده می‌کنند. نظریه‌های جامعه‌شناسی به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند.

    دستهٔ اول نظریاتی هستند که با الهام از روش اتخاذ شده در علوم طبیعی، و با هدف یافتن قوانین جامع حاکم بر اجتماع انسان‌ها ایجاد شد. نظریه‌پردازان در این رشته تلاش دارند که روابط علت و معلولی حاکم بر جوامع انسانی را کشف کنند. قوانین و مدل‌های پیشنهاد شده می‌بایست بگونه‌ای بیان شده باشند که صحت آن‌ها آزمایش پذیر باشد. به عبارت دیگر جمع‌آوری داده‌ها این نظریات را تأیید یا تکذیب بکند. مثال بسیار معروفی از این گونه از نظریات مقاله معروف و تأثیرگذار ماکس وبر دربارهٔ ساختارهای اداری (bureaucracy) می‌باشد. این مقاله شالودهٔ بسیاری از تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد. شاید این روش به روش پیشنهادی پوزیتیوست‌های منطقی نزدیک باشد.

    دستهٔ دوم به جای بررسی داده‌های تجربی فرایندهای اجتماعی، مسائل پایه‌ای‌تر و درونی‌تر را مورد بحث قرار می‌دهند. برخی از این مطالعات به خصوص به بررسی «رفتار» و «نظم» می‌پردازند و سعی در پاسخ به سؤالاتی مانند آنچه در زیر آمده می‌کنند: آیا رفتارهای اجتماعی عملگرا و هدف‌گرا هستند یا اینکه توسط ملاحظات زیبایی‌شناسی، عاطفی و اخلاقی شکل گرفته و هدایت می‌شوند؟ آیا الگوهایی که در رفتارهای اجتماعی مشاهده می‌شود ناشی از کنترلی است که مؤسسات بر اشخاص از طرق اخلاقی یا اعمال زور دارند، یا اینکه ناشی از مذاکرات عملی است که بین افراد مختلف هنگامی که باید تصمیمی لحظه‌ای در شرایط غیرقابل پیش‌بینی شده در زندگی روز مره بگیرند، می‌باشد؟ نظریات در این دسته بر نقش عاطفه در رفتار و نیاز به هماهنگی در ایجاد نظم تأکید دارند.

    دستهٔ سوم از نظریات بصورت غیر مستقیم از روش‌های هرمنوتیک سعی در یافتن معانی و قصدهای متونی را می‌کند که در یک جامعه به شهرت رسیده‌اند، و از این طریق و بصورت غیر مستقیم سعی در پاسخ به سؤالات مورد علاقه جامع شناسان می‌کند.[۷]

    روش‌های تحقیق
    گروهی از روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی به صورت کلی و در جامعه‌شناسی بصورت خاص بر پایهٔ مقایسه و تطبیق بنا شده‌اند. بگفتهٔ غلامرضا غفاری - عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران- «در واقع می‌توان گفت که اساساً علم و شناخت از طریق مقایسه حاصل می‌شود اما موضوعی که وجود دارد، اختلاف بر سر سطح این مقایسه‌ها است». توصیفات نیز در واقع گونه‌ای از مقایسه هستند زیرا هرگونه توصیف نسبت دادن یک ویژگی خاص به یک شئ است؛ که این خود وجود اطلاعات قبلی راجع به آن ویژگی را خواهان است (بنابراین گونه‌ای از مقایسه و تطبیق صورت می‌پذیرد). بدین سان یکی از روش‌های غالب تحقیق در جامعه‌شناسی مقایسهٔ دو جامعه با یکدیگر یا مطالعهٔ یک جامعه در سطوح مختلف (در سطح کلان و گاهی درون سیستم‌ها) می‌باشد. اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین روش تحقیق در جامعه‌شناسی روش پیمایش باشد که طی آن محقق با دریافت اطلاعات از یک نمونه کوچک با روش‌های علمی آن اطلاعات را با استفاده از روش‌های آماری مربوط به جامعهٔ اصلی تعمیم می‌دهد. گروهی از روش‌های تحقیق دیگر در پی شناسایی متغیرهای مستقل و کشف الگوهای ارتباطی میان متغیرها می‌باشد.[۸]

    جمع‌آوری داده‌ها
    داده‌های کتابخانه‌ای
    • GND: 4077624-4
    • HDS: 8291
    • NDL: 00571850
    20px-Wiki_letter_w_cropped.svg.png
    این بخش نیازمند گسترش است. شما می‌توانید با افزودن به آن کمک کنید.
    • استفاده از اوراق بایگانی: از مکتوبات تاریخی مانند زندگی‌نامه‌ها، دفترچهٔ خاطرات و روزنامه‌های قدیمی بهره می‌جوید.
    • تحلیل محتوا: از مصاحبه‌ها، پرسشنامه‌هایی که به شکل علمی طراحی شده‌اند استفاده می‌جوید. کتب و وسایل ارتباط جمعی جهت بررسی نحوهٔ ارتباطات بین مردم و پیام‌هایی که به هم می‌فرستند می‌تواند مفید باشد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    انسان‌شناسی
    انسان‌شناسی
    رشته‌ها

    • باستان‌شناسی
    • انسان‌شناسی زیستی
    • انسان‌شناسی فرهنگی
    • زبان‌شناسی
    • اجتماعی
    زیررشته‌های اجتماعی و انسان‌شناسی فرهنگی
    • کاربردی
    • هنر
    • شناختی
    • Development
    • دیجیتال
    • بوم‌شناختی
    • اقتصادی
    • Political Economy
    • Feminist
    • جنسیت و تمایل جنـ*ـسی
    • تاریخی
    • خویشاوندی
    • Legal
    • رسانه
    • انسان‌شناسی پزشکی
    • موسیقی‌شناسی قومی
    • انسان‌شناسی سیـاس*ـی
    • روان‌شناختی
    • Public
    • Religious
    • Transpersonal
    • Urban
    • Visual
    زیررشته‌های باستان‌شناسی و
    انسان‌شناسی زیستی

    • انتروزولوژی
    • Biocultural
    • باستان‌شناسی محیطی
    • Feminist
    • جنایی
    • Maritime
    • دیرین‌مردم‌شناسی
    • نخستی‌شناسی
    چهارچوب تحقیقات
    • مردم‌سنجی
    • قوم‌مداری
    • مردم‌نگاری
    • نژادشناسی
    • مشاهده حین مشارکت
    • Holism
    • بازتابندگی
    • نسبی‌گرایی فرهنگی
    نظریه‌های کلیدی
    • نظریه شبکه کنش
    • Alliance theory
    • ماده‌باوری فرهنگی
    • Culture theory
    • Feminism
    • کارکردگرایی ساختاری
    • Interpretive
    • Political Economy
    • نظریه کردار
    • Structuralism
    • پساساختارگرایی
    • Systems theory
    مفاهیم کلیدی
    • فرهنگ
    • جامعه
    • پیشاتاریخ
    • فرگشت
    • خویشاوندی
    • جنسیت
    • نژاد
    • قومیت
    • Development
    • استعمار
    • پسااستعماری
    • Value

    انسان‌شناسی‌ یا آنتروپولوژی (به انگلیسی: anthropology) بخشی از علوم اجتماعی است و علم گسترده در خصوص توضیح ابعاد وجودی انسان است،[۱] که حوزهٔ گسترده‌ای از فرهنگ تا تاریخ تکامل انسان را در برمی‌گیرد. ریشه‌های آن در علوم انسانی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی است.[۲] ماهیت انسان‌شناسی از دیرباز، مقایسهٔ بین فرهنگی بوده‌است[۳] و نسبی‌گرایی فرهنگی، اصلی اساسی در روش تحقیق انسان‌شناسی شده‌است.[۴][۵][۶]

    مردم‌شناسی علم است و از این رو قادر به تبیین، پیش‌بینی و کنترل روابط پایدار بین نمودهای حوزه فرهنگ انسانی یا جامعه بشری است.


    تعریف
    Āntropoloźi، معنی اصطلاح اتنولوژی است و از سال ۱۷۸۷ «شوان Chavanne» سویسی آن را به کار بـرده‌است. این رشته، اکنون برای مطالعه جوامع ابتدایی و انسان فسیل در کنار انسان‌شناسی جسمانی به کار می‌رود. مردم‌شناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی می‌کند و ویژگی‌های جسمانی و زندگی فکری و فرهنگی انسان‌های نخستین و جوامع ابتدایی را می‌کاود. می‌توان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی می‌تواند علل به وجود آمدن سازمان‌ها و بنیان‌های کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شده‌اند کشف نماید.[۸]

    انسان‌شناسی یا مردم‌شناسی
    تحقیقات و نظرات متخصصان این رشته‌ها نشان داده‌است که هرجا مطالعه دربارهٔ انسان به صورتی عمومی و کلی و همه‌جانبه است اصطلاح آنتروپولوژی، و هر جا به صورتی منطقه‌ای، محدود و مربوط به یک زمینه است، اصطلاح اتنولوژی به کار می‌رود. در سال ۱۳۴۹ «شورای وضع و قبول لغات و اصطلاحات اجتماعی» با در نظر گرفتن همه جوانب و مراتب، اصطلاح انسان‌شناسی را در مقابل کلمه آنتروپولوژی، به مفهوم وسیع کلمه (مطالعه عمومی انسان، شامل جسمانی، باستانی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی) و اصطلاح مردم‌شناسی را در مقابل کلمه اتنولوژی، به معنی مطالعه هر یک از نهادهای انسانی (اقتصادی، اجتماعی، دینی، سنتی و فرهنگی) در محدوده معین برگزید.[۹]

    آغاز علم مردم‌شناسی
    100px-FranzBoas.jpg

    فرانز بوآس
    100px-Ruth_Benedict.jpg

    روث بندیکت - ۱۹۳۷
    آغاز علم مردم‌شناسی را باید در نیمهٔ قرن نوزدهم قرار داد. در این زمان است که برای نخستین بار با ظهور گروهی از نهادها روبه رو می‌شویم که تلاش می‌کنند از مجموعهٔ داده‌های گردآوری شده به وسیلهٔ جهانگردان، میسیونرها و فاتحان از یک سو و مجموعهٔ تفکرات فلسفی و اجتماعی گروهی از اندیشمندان اروپایی دربارهٔ آن داده‌ها و دربارهٔ ذات و سرنوشت انسان از سوی دیگر، دست به تألیف زده و علمی تازه را با مکانیسم‌ها و روش‌شناسی خاص آن به وجود بیاورند. مردم‌شناسی عمدتاً در کشورهای انگلیس، فرانسه و ایالات متحد آمریکا پدید آمد و رشد کرد. در انگلیس مردم‌شناسی فرهنگی که از داشتن هدف‌های استعماری نیز برکنار نبود به مطالعه اقوام آفریقایی و آسیایی دست یازید و در فرانسه عموماً مردم‌شناسی جنبه فلسفی به خود گرفت و به کار میدانی چندانی دست نزد. برجسته‌ترین مردم‌شناس فرانسوی، لوی استراوس است که بر روش تحقیق علمی تأکید کرد و به زبان‌شناسی و تفسیر اسطوره‌ها پرداخت. در ایالات متحده آمریکا، فرانز بوآس، مالینوفسکی، کروبر، مارگارت مید، روث بندیکت، لسلی وایت و دیگران به مطالعات مردم‌شناسی دامنه‌داری دست زدند و سپس امکان تزاید این میراث اصیل معرفتی را به دیگران وانهادند.[۱۰] بدین ترتیب شاهد آن هستیم که از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم مردم‌شناسی یا انسان‌شناسی، چه به مفهوم شناخت موجودیت بیولوژیک انسان و چه به عنوان شناخت موجودیت فرهنگی انسان، وارد محافل علمی می‌شود.[۱۱] دیدگاه بوآس دربارهٔ جامعیّت انسان‌شناسی به عنوان معرفتی علمی که همهٔ جوانب زیست انسانی را در بر می‌گیرد، باعث شده تا امروزه در دانشگاه‌های آمریکای شمالی انسان‌شناسی به عنوان علمی چهار شاخه‌ای شناخته شود: انسان‌شناسی فرهنگی، انسان‌شناسی زیستی (یا انسان‌شناسی کالبدی)، انسان‌شناسی زبان (یا زبان‌شناسی)، باستان‌شناسی.[۱]

    هدف
    هدف مردم‌شناسی مشاهده جوامع برای شناخت «واقعه‌های اجتماعی» ست، که به ثبت و ضبط این واقعه‌ها پرداخته و آمارهای مربوط را تدوین و برقرار می‌سازد و به انتشار اسناد و مدارک معتبر می‌پردازد.[۱۲]

    شاخه‌ها
    مردم‌شناسی به شاخه‌هایی چون مردم‌شناسی زیستی، مردم‌شناسی فرهنگی تقسیم می‌پذیرد و هریک از این تقسیمات نیز بخش‌های متنوع دیگری را در بر می‌گیرد.

    مردم‌شناسی زیستی (کالبدی)
    نوشتار اصلی: مردم‌شناسی زیستی
    در این رشته، که مردم‌شناسی جسمانی هم نامیده می‌شود، خصوصیات جسمانی انسان و رابـ ـطه آن با رفتارهای اجتماعی و فرهنگی او همیشه مورد توجه خاص بوده‌است. مردم‌شناسی جسمانی، مسائلی مثل نژاد و اختلافات نژادی در رابـ ـطه با خصوصیات جسمانی، مقایسه و اندازه‌گیری اعضاء بدن را با استفاده از بیومتری (زیست سنجی)، آنتروپومتری (انسان سنجی)، مورفولوژی انسانی، آندوکرینولوژی (شناخت فعالیت غدد داخلی)، فیزیولوژی مقایسه‌ای و ژنتیک مورد مطالعه قرار می‌دهد و در مطالعات خود هم به شناخت و مقایسه استخوان بندی انسان پرداخته و هم به بررسی ویژگی‌هایی نظیر رنگ پوست، شکل مو، چشم و غیره نظر دارد. مردم‌شناسی زیستی، از طریق مطالعه تشریحی اقوام زنده و مقایسه آن با آثار باقی‌مانده مربوط به انسان‌های پیشین به چگونگی تغییرات زیستی که در سیر حیات انسانی رخ داده‌است وقوف می‌یابد. (از تئوری داروین تا امروز)

    مردم‌شناسی فرهنگی
    نوشتار اصلی: مردم‌شناسی فرهنگی
    کار مردم‌شناسی فرهنگی عمدتاً بررسی ظهور، تحول و تأثیر فرهنگ در زندگی آدمی‌است. مردم‌شناسی فرهنگی که گاهی مردم‌شناسی اجتماعی نیز خوانده شده در پی آن است تا تنوعات وسیع آداب و رسوم و صور گوناگون حیات اجتماعی را مخصوصاً در بین مردمی که دارای تکنولوژی ابتدایی هستند، با روشی علمی به تحلیل کشد. همچنین، مطالعه عمیق مقولات اجتماعی چون تکنولوژی یا فرهنگ مادی و پویش اقتصادی، مؤسسات اجتماعی، زندگی زناشویی، نهاد دین، دولت، هنر، جادو، توانایی‌ها، تنوع رفتار و شکل‌پذیری طبع انسانی را بر عهده می‌گیرد و در مطالعات خود از داده‌ها و اطلاعات مردم نگاری کمک می‌گیرد. مردم نگاری تنها جنبه توصیفی دارد و مجموعه‌ای از داده‌ها و اطلاعات را بدون تحلیل و به صورت عکسبرداری وقایع و پدیده‌ها فراهم می‌کند که مورد استفاده مردم‌شناسی قرار می‌گیرد. مردم‌شناسی فرهنگی با زبان‌شناسی علمی نیز سروکار دارد و از نتیجه تحقیقات آن برخوردار می‌شود. بدین ترتیب حوزه بررسی این شاخه از مردم‌شناسی، شامل همه دستاوردهای بشری یا نظام فرهنگ انسانی است.[۱۳]

    نظریه‌ها و مکاتب
    از اختصاصات علوم انسانی و اجتماعی وجود متفکران و کارشناسان بسیاری است که هر یک از آن‌ها از نظریه‌های خاصی برخوردار هستند. در این علم، نظریه‌ها و مکاتب چهارگانه زیر را می‌توان مطرح ساخت:

    مکتب تکاملی (تطورگرایی)
    100px-Edward_Burnett_Tylor.jpg

    ادوارد تایلر
    اساس و اصول این نظریه بر این اصل استوار است که فرهنگ جامعه بشری از آغاز تا به امروز ثابت نبوده و تغییر و تحول یافته‌است. به سخن دیگر اصل حرکت یا پویایی، اساس و زیربنای این تئوری را تشکیل می‌دهد؛ بنابراین آنچه که در این مکتب مورد بررسی است جامعه و فرهنگ انسانی است که از مرحله ساده به پیچیده سیر کرده‌است. برخی از پیروان این مکتب عبارتند از: ادوارد تایلر (Edward Tylor)، فریزر (Frazer)، گوردن چایلد (Gordon Child)، لسلی وایت (Lessley White)، جولیون استوارد (Jolion Steward)، لوئیز هنری مورگان.[۱۴]

    مکتب اشاعه
    نظریه‌های اشاعه از انتقاداتی که به تکاملیون و تحولیون، خصوصاً نظریه سیر یک خطی و موازی تحولات فرهنگی می‌شد به وجود آمد،[۱۵] در قرن نوزدهم ظهور کرد و تا قرن بیستم تداوم یافت. نقطه حرکت محوری این نظریه، تأمل بر تغییرات فرهنگی از یک سو و توجه به شباهت‌های فرهنگی از سوی دیگر است[۱۶] و برخلاف نظریه تکامل فرهنگی، بیشتر جوامع همیشه در جهت سیر تکاملی نیست و گاهی جنبه قهقرایی دارد. پیروان این نظریه معتقدند که برای شناخت خصوصیات هر فرهنگ باید تاریخ آن را مورد مطالعه قرار داد و ارتباط آن را با جوامع دیگر کشف کرد. به عقیده آن‌ها ابداعات و اختراعات محدود بوده، از این رو مرکزیت خاصی برای اشاعه اولین فرهنگ‌ها می‌شناسند. پیدایش تئوری اشاعه بنیادها به مطالعات تاریخی متکی است و به همین سبب به مکتب تاریخی نیز شهرت دارد - در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا منشأ نظریات گوناگونی گردید که به سه جریان فکری آلمانی، انگلیسی و آمریکایی معروف است.

    آلمان
    روبرت فریتس گربنر (Robert Fritz Craebner) و ویلهم اسمیت (Wilhelm Smith)، از پایه‌گذاران این جریان فکری در آلمان می‌باشند، که به نام «مکتب وین» معروف شده‌است. آن‌ها عقیده داشتند که فرهنگ اولیه انسان از سرزمینی در آسیا نشأت گرفته، و عواملی مانند مهاجرت‌های بزرگ، داد و ستد و غیره سبب انتقال آن به سرزمین‌های دیگر جهان شده‌است. نظریه اشاعه در آلمان به نظریه تاریخی یا ترکیبی معروف شده‌است. پیروان این نظریه بر این باورند که عناصر تشکیل دهنده فرهنگ این جامعه ترکیبی است که از فرهنگ‌های مختلف گرفته شده‌است و کشفیات باستان‌شناسی را برای دستیابی به عناصر و اجزاء متشکله فرهنگ‌های گوناگون بسیار سودمند می‌دانند.

    انگلیس
    از پیروان اصلی مکتب اشاعه انگلیس، گرافتن الیوت اسمیت (Grafton Elliot Smith) است.[۱۷] پیروان این نظریه بر این باور بوده‌اند که ابداعات و اختراعات فرهنگی، نخست در یک محل روی داده و سپس به نقاط دیگر انتقال یافته‌است. بدین ترتیب، مصر را در درجه اول و یونان را در درجه دوم سر چشمه و مهد اشاعه فرهنگ و تمدن همه کشورها می‌دانند.[۱۸]

    ایالات متحده آمریکا
    رهبری این جریان فکری را در آمریکا، «فرانتس بوآس» به عهده داشت. این نظریه به «فرهنگ تاریخی» یا «تغییر فرهنگی» معروف است و پیروان آن عقیده دارند که بخش‌های مختلف فرهنگ، که از دیگر فرهنگ‌ها گرفته شده‌است، به یکدیگر مرتبط شده و ترکیب فرهنگی جدیدی را به وجود می‌آورد، که فعالیت مشخصی دارد.[۱۹] تحولات فرهنگ بشری را باید به صورت تاریخی مورد توجه قرار داد و بر خلاف آنچه که تکاملیون گفته‌اند، تطور به معنی تکامل نیست، فرهنگ‌ها طبقه‌بندی نمی‌شوند، تکامل بیولوژیکی قابل انطباق با تکامل فرهنگی نیست و سر انجام، تکامل جامعه خط سیر معینی ندارد و آینده آن قابل پیش‌بینی نیست. از صاحب نظران اشاعه آمریکا، می‌توان از «ادوارد ساپیر»، «هرسکویتس»، «کروبر» و «رالف لین تن» نام برد.[۲۰]

    مکتب کارکردگرایی (فونکسیونالیزم)
    100px-Emile_Durkheim.jpg

    امیل دورکیم
    نوشتار اصلی: کارکردگرایی (جامعه‌شناسی)
    کارکردگرایی همچون اشاعه گرایی، یکی از نظریاتی بود که در واکنش به تطورگرایی به وجود آمد[۲۱] و عبارت است از بررسی هر عمل اجتماعی یا هر نهاد با توجه به رابـ ـطه‌ای که با تمامی کالبد اجتماعی دارد. به همین سبب است که این نظریه به عنوان یک فرضیه «مجموعه نگر» و «مفیدیت» شناخته شده‌است.[۲۲] به عبارت دیگر عمل یا نهاد وقتی به روشنی شناخته می‌شود که مناسبت و سهم و «کارایی» آن در قبال سایر اعمال و نهادهای جامعه مشخص شود. از لحاظ تاریخی ریشه‌های کارکردگرایی را می‌توان در نزد سه متفکر بزرگ علوم اجتماعی یافت: اگوست کنت، هربرت اسپنسر و امیل دورکیم. اما نظریه پردازان اصلی این گرایش که توانستند آن را به یک ابزار در زمین تحقیق تبدیل کنند، برانسیلاو مالینوفسکی و رادکلیف براون بودند.[۲۱]

    مکتب ساختار گرایی
    ساختارگرایی (structuralism) یکی از مکاتب نظری انسان‌شناسی است که نمونه‌های متفاوتی از آن وجود داشته، اما آن را عمدتاً به ساختار - کارکردگرایی یا (کارکردگرایی ساختاری) در انسان‌شناسی اجتماعی بریتانیا و ساختارگرایی انسان‌شناسی فرانسه تقسیم می‌کنند و دو چهره بارز «رادکلیف براون» و «کلود لوی استراوس» را در رأس هر یک از آن‌ها قرار می‌دهند.[۲۳] پیروان این نظریه معتقدند که ساخت اجتماعی است که اساس جامعه را تشکیل می‌دهد و برآنند که خصوصیات یک کل با حاصل اجزاء آن تفاوت دارد، از این رو مجموعه یک جامعه یا سازمان را نمی‌توان شناخت مگر آن که عناصر سازنده و نحوه آرایش آن‌ها در داخل کل شناخته شود.[۲۴]

    روش تحقیق
    در مطالعات علوم اجتماعی دو روش وجود دارد:

    روش پهنانگر
    که عبارت است از مشاهده جوامع گسترده یا یک سلسله از اجتماعات. هدف این روش به دست آوردن خصوصیات عمومی جامعه است.

    روش ژرفانگر
    که در آن جامعه خاصی که از وسعت و قلمرو محدود و مشخصی برخوردار است، به‌طور عمیق و به تفصیل مورد مشاهده و مطالعه قرار می‌گیرد. این روش از جمله فنون مربوط به تحقیقات مردم‌شناسی است که ویژگی اساسی آن مشاهده و مشارکت در زندگی مردم است، و با فنون و روش‌های دیگر تحقیق می‌توان جامعه محدود و مشخص را بررسی کرد. تأکید بر محدود و مشخص بودن جامعه از آن رو است که در مردم‌شناسی هر چه جامعه، قوم و قبیله کم جمعیت تری گزینش شود، دستیابی به هدف و نتایج لازم زودتر و دقیق‌تر خواهد بود، به علاوه نتیجه کار اطمینان و اعتماد بیشتری در پی خواهد داشت؛ بنابراین نخستین شرط، در مطالعات مردم‌شناسی، زندگی در میان جامعه مورد مطالعه، مشاهده عناصر مختلف و طبقه‌بندی پدیده‌های مختلف اجتماعی است.[۲۵]

    مردم‌نگاری و مردم‌شناسی
    نوشتار اصلی: مردم نگاری
    مردم‌نگاری عبارت است از مطالعه دقیق و همه‌جانبه تظاهرات مادی و غیر مادی فعالیت‌های انسانی در جامعه‌ای محدود است و می‌توان آن را مطالعه توصیفی مردم نامید.[۲۶] مردم‌شناسی چنان به مردم نگاری وابسته‌است که امکان تفکیک بین آن‌ها دشوار است. کار مردم نگاری تهیه مونوگرافی و گزارش‌های نسبتاً کاملی از همه مسائل مربوط به یک واحد اجتماعی و قابل تفکیک است و مردم‌شناسی با روش «مقایسه‌ای» و ترکیب آن‌ها به نتیجه‌گیری کلی می‌رسد.[۲۷]

    ارتباط با سایر علوم
    قوانین طبیعی و اجتماعی از آن رو که پیامد آن‌ها به انسان و زندگی او پایان می‌یابد، با هم پیوستگی کامل دارند. دانش‌هایی مانند باستان‌شناسی، تاریخ، زبان‌شناسی، جغرافیای انسانی، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، زیست‌شناسی، ژنتیک و زمین‌شناسی به رشد و تکامل مردم‌شناسی بسیار مدد رسانده‌اند.[۲۸] باید توجه داشت مردم‌شناسی در قلمرو مطالعات خود از همه علوم و فنون استفاده می‌کند و آن‌ها را به کار می‌برد ولی وحدت علمی اش، که متشکل از اجزاء تجارب و نظریه‌های علوم دیگر است بر اساس توجه به انسان و تمرکز به فرهنگ است.[۲۹]

    دو رشتهٔ انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی متقابلاً همدیگر را تقویت می‌کنند و مرز قاطعی بین‌شان وجود ندارد و این یک دلیل ساده دارد: این که هم پژوهش‌های انسان‌شناختی و هم پژوهش‌های جامعه‌شناختی ریشه در مسائل اخلاقی و فکری کلان یکسانی دارند. مسائلی مانند ماهیت زندگی جمعی، روابط افراد با گروه، و شاید مهم‌تر از همه این که زمانه و تنگناهای جمعی خودمان را چطور باید بفهمیم.[۳۰]

    با همهٔ این‌ها انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی هر کدام سنت‌ها و روش‌های تحقیق متمایز و مخصوص به خود را دارند. جامعه‌شناسان عمدتاً پژوهش خود را بر جوامع شهری و صنعتی‌شده متمرکز می‌سازند و معمولاً بر تحلیل کمّی داده‌های آماری تکیه می‌کنند و پیمایش شاید مهم‌ترین ابزار پژوهشی آنان باشد. در نتیجه جامعه‌شناسان معمولاً نتایج پژوهش‌هایشان را در قالب گزاره‌های معطوف به روابط علت و معلولی و همبستگی اجتماعی، مانند رابـ ـطهٔ بین استعمال مواد مخـ ـدر و میزان آدمکشی یا رابـ ـطهٔ بیکاری با جرائم خشونت‌بار، بیان می‌کنند. اما انسان‌شناسان همچنان تمرکزشان بر جوامع غیربومی و روش اصلی‌شان مشاهده‌ی مشارکتی است، و از سویی در پی دستیابی به نوعی گزارهٔ عام دربارهٔ رفتار اجتماعی‌اند و از سوی دیگر به دنبال ترسیم تصویری دقیق از بافتار زندگی روزمره. آنان همچنین به مراتب بیش از جامعه‌شناسان تمایل دارند یافته‌هایشان را در چارچوب مقایسه‌ای میان‌فرهنگی قرار دهند که جوامع متعدد در زمان‌ها و مکان‌های مختلف را دربر گیرد.[۳۱]

    مردم‌شناسی در ایران
    مردم‌شناسی پیش از اسلام
    مردم‌شناسان غیر ایرانی
    آنچه که دربارهٔ مردم‌شناسی دوره پیش از اسلام در ایران، از مورخین و سیاحان غیر ایرانی به جای مانده، مربوط به یونانی‌ها و رومی‌هاست. هرودوت (۴۵۱ تا ۴۸۴ ق. م) شرح مبسوطی دربارهٔ اقوام ایرانی مادها، پارس‌ها، سکاها و ملل تابع امپراطوری ایران نگاشته‌است. مورخین دیگر مانند گزنفون (۴۳۰ تا ۳۵۲ ق. م) کتزیاس، توسیدید (۳۹۵ تا ۴۶۰ ق. م) پلوتارک (۱۲۰ تا ۵۰ میلادی) و آریان و غیره در کتب و آثار خود فصولی را به خصوصیات اجتماعی، اقتصادی، سیـاس*ـی و نظامی ایران اختصاص داده‌اند. همچنین در عهد ساسانی عده‌ای از سیاحان و جغرافی دانان رومی، ارمنی و مسیحی دربارهٔ تاریخ و جغرافیای ایران مطالبی نگاشته‌اند.

    مردم‌شناسی در ایران دوره اسلامی
    اطلاعات مربوط به این دوره را از مطالعه کتب و آثار مهمی که از سیاحان، نویسندگان، مورخین، شعرا و جغرافی دانان به جای مانده‌است می‌توان به دست آورد، مانند: ناصر خسرو، یعقوبی، مسعودی، دینوری، مقدسی (کتاب: احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم)، ابن خردادبه و اصطخری (کتاب: المسالک و الممالک)، ابن فضلان (کتاب: از بغداد تا صقلاب)، یاقوت حموی (کتاب: معجم البلدان)، ابوالفضل بیهقی، خواجه رشیدالدین فضل‌الله (کتاب: جامع التواریخ)، مارکوپولو، ابن بطوطه، ابن خلدون، ابوریحان بیرونی (کتاب: تحقیق ماللهند) که مؤثرترین و به نام‌ترین جغرافی‌دان، مورخ و سیاح این دوره‌است و می‌توان او را استاد مسلم مردم‌شناسی نامید. علاوه بر افراد مذکور می‌توان از جهانگردان، باستان‌شناسان و مردم‌شناسان اروپایی مانند: تاورنیه، شاردن (دوره صفویه)، کرژن و سایکس (دوره قاجار) نام برد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    روان‌شناسی
    40px-Psi2.svg.png


    • نمای کلی
      • تاریخ
      • زیرشاخه‌ها
    شاخه‌های پایه (روان‌شناسی)
    • مرضی
    • علوم اعصاب رفتاری
    • شناختی
    • مقایسه‌ای
    • فرهنگی
    • تفاوت‌های فردی
    • رشد
    • تکاملی
    • آزمایشی
    • ریاضیاتی
    • نوروسایکولوژی
    • شخصیت
    • مثبت‌گرا
    • کمی
    • اجتماعی
    شاخه‌های کاربردی
    • تحلیل رفتار کاربردی
    • بالینی
    • جامعه
    • رفتار مصرف‌کننده
    • مشاوره
    • تربیتی
    • محیطی
    • ارگونومی
    • جنایی
    • سلامت
    • روان‌شناسی صنعتی و سازمانی
    • حقوقی
    • پزشکی
    • نظامی
    • موسیقی
    • بهداشت شغلی
    • سیـاس*ـی
    • دین
    • مدرسه
    • ورزشی
    • ترافیک
    رویکردهای روان‌شناسی
    • رویکرد آدلری
    • روان‌شناسی تحلیلی
    • رفتارگرایی
    • رفتار درمانی شناختی
    • روانشناسی شناختی
    • توصیفی
    • نظریه بوم‌سازگان‌ها
    • درمان وجودی
    • خانواده درمانی
    • فمنیست‌درمانی
    • گشتالت
    • روان‌شناسی انسان‌گرایانه
    • روایت‌درمانی
    • فلسفه
    • روان‌درمانی روان‌پویا
    • رفتار درمانی معقول
    • فراشخصی
    • 16px-Psi2.svg.png
      درگاه روان‌شناسی
    • ن
    • ب
    • و
    با روانپزشکی اشتباه نشود.
    روان‌شناسی علمی است که با استفاده از روش علمی به پژوهش و مطالعه روان (ذهن)، فرایندهای ذهنی و رفتار در موجودات زنده می‌پردازد.[۱] به عبارتی دیگر روان‌شناسی به مباحث رفتار و فرایندهای روانی می‌پردازد که منظور از رفتار کلیه حرکات، اعمال و رفتار قابل مشاهده مستقیم و غیرمستقیم و منظور از فرایندهای روانی مباحثی همانند احساس، ادراک، تفکر، هوش، شخصیت، هیجان و انگیزیش، حافظه و.. است[۲]

    آغاز روان‌شناسی به شکل علمی و آکادمیک، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم بازمی‌گردد؛ می‌توان گفت اکتشافات و تحقیقات قابل توجه در روان‌شناسی، تنها از حدود ۱۵۰ سال پیش شروع شده‌است؛ و این درحالی است که علوم تجربی دیگر از تاریخچه‌ای بلندتر و پربارتر برخوردارند. البته مباحث مربوط به ذهن و روان قرن‌هاست که ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و آثار مکتوب آن از دانشمندان یونانی و متفکرانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو نیز در دست است، اما این شاخه از علم تا پیش از روان‌شناسی جدید، به صورت مدون و آکادمیک مورد مطالعه قرار نگرفته بود.[۳]

    محتویات
    • ۱ ریشه‌شناسی لغت سایکولوژی
      • ۱.۱ زبان انگلیسی
      • ۱.۲ زبان فارسی
    • ۲ تعریف
    • ۳ تاریخچه
      • ۳.۱ دوره ساختارگرایی
      • ۳.۲ دوره کارکردگرایی
      • ۳.۳ دوره رفتارگرایی
    • ۴ شاخص‌های سلامت روان
    • ۵ دوره‌ای در روان‌شناسی
    • ۶ ذهن و مغز
    • ۷ مکاتب فکری
    • ۸ حوزه و قلمرو روان‌شناسی
    • ۹ واقعیت روان‌شناسی
    • ۱۰ روش‌های تحقیقات
    • ۱۱ آزمایش‌های کنترل شده
    • ۱۲ مطالعات همبستگی
    • ۱۳ مطالعات طولی
    • ۱۴ روش‌های روان‌شناسی اعصاب
    • ۱۵ مدل‌سازی رایانه‌ای
    • ۱۶ انتقاد
    • ۱۷ زیرشاخه‌های روان‌شناسی
    • ۱۸ پانویس
    • ۱۹ جستارهای وابسته
    • ۲۰ منابع
    • ۲۱ پیوند به بیرون
    ریشه‌شناسی لغت سایکولوژی
    زبان انگلیسی
    کلمهٔ Psychology با آوایش انگلیسی: /saɪˈkɑlədʒi/ (
    13px-Speaker_Icon.svg.png
    بشنوید) مستقیماً از عبارت یونانی Ψυχολογία وام گرفته شده؛ این عبارت از دو واژهٔ ψυχή و λόγος تشکیل می‌شود؛ که با کمی اغماض، آن را می‌توان به صورت «مطالعهٔ روح» (به انگلیسی: Study of Soul) برگرداند.[۴]

    جالب توجه است که واژهٔ Psyche (به یونانی: ψυχή) در زبان یونانی مطلقاً «روح» (به انگلیسی: Soul) معنا می‌دهد، و مفهوم «ذهن» یا «عقل» (به انگلیسی: Mind) را در بر نمی‌گیرد[۵] ، اما بر اساس اشتباه رایج، در انگلیسی، واژهٔ یونانیِ Psyche تقریباً معادل Mind گرفته می‌شود[۶]

    زبان فارسی
    «روان» در اکثر منابع، معادل واژهٔ عربی «روح» گرفته شده‌است[۷]؛ لذا همانند معادل انگلیسی‌اش، واژه روان‌شناسی در زبان فارسی نیز کلمه‌ای ناقص برای تعریف این علم است. به نظر می‌رسد عبارت عربیِ «نفس ناطقه» مناسب‌ترین کلمه برای مشخص کردن موضوع علم روان‌شناسی باشد. [نیازمند منبع]

    از آنجا که جزء «شناس» در «روان‌شناسی»، صفت فاعلی است، این کلمه الزاماً جدا و با فاصلهٔ مجازی نوشته می‌شود.[۸] از سوی دیگر «شناس» در بسیاری از منبع‌ها، پسوند صفت ساز در نظر گرفته شده که به واژه پیشین خود می‌پیوندد.

    تعریف
    روان‌شناسی طی تاریخچهٔ کوتاه خود به گونه‌های متفاوتی تعریف شده‌است. اولین دسته از روان‌شناسان حوزه کار خود را مطالعه فعالیت ذهنی می‌دانستند. با توسعه رفتارگرایی در آغاز قرن حاضر و تأکید آن بر مطالعه انحصاری پدیده‌های قابل اندازه‌گیری عینی، روان‌شناسی به عنوان بررسی رفتار تعریف شد.

    این تعریف معمولاً هم شامل مطالعه رفتار حیوان‌ها بود و هم رفتار آدمیان، با این فرض‌ها که:

    1. اطلاعات حاصل از آزمایش با حیوان‌ها قابل تعمیم به آدمیان است.
    2. رفتار حیوان‌ها فی نفسه شایان توجه‌است.
    از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ در بسیاری از کتاب‌ها درسی روان‌شناسی همین تعریف ارائه می‌شد. اما با توسعه روان‌شناسی پدیدارشناختی و روان‌شناسی‌شناختی بار دیگر به تعریف قبلی رسیده‌ایم و در حال حاضر در تعاریف روان‌شناسی هم به رفتار اشاره می‌شود و هم به فرایندهای ذهنی. از نظر ما روان‌شناسی را می‌توانیم چنین تعریف کنیم: مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی. این تعریف هم توجه روان‌شناسی را به مطالعه عینی رفتار قابل مشاهده نمایان می‌سازد و هم به فهم و درک فرایندهای ذهنی که مستقیماً قابل مشاهده نیست و بر اساس داده‌های رفتاری و عصب-زیست‌شناختی قابل استنباط است، عنایت دارد.[۹]

    تاریخچه
    نوشتار اصلی: تاریخ روان‌شناسی
    می‌توان گفت پیشینه روان‌شناسی از تمام نظام‌های علمی موجود قدمت بیشتری دارد. ریشه‌های آن را می‌توان تا سده چهارم و پنجم پیش از میلاد با دانشمندانی چون افلاطون و ارسطو دنبال نمود؛ ولی به قول هرمن ابینگهوس، قرن ۱۹، ”روان‌شناسی پیشینه‌ای دراز اما تاریخچه‌ای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸). یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداع‌کننده اصطلاح «روان‌شناسی» است (۱۹۵۰). تا حدود اواخر سده نوزدهم، روان‌شناسی به عنوان شاخه‌ای از علم فلسفه شناخته می‌شد؛ و همچنین به عنوان یک کیش در برخی فرهنگ‌ها در نظر گرفته می‌شد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی می‌گردید.

    220px-Wundt-research-group.jpg

    ویلهلم وونت (نشسته) با همکاران در آزمایشگاه روانی او، اولین در نوع خودش
    دوره ساختارگرایی
    ساختارگرایی اشاره به «تئوری آگاهی» دارد که توسط ویلهلم وونت مطرح شد. در سال ۱۸۷۹ شخصی بنام ویلهلم وونت (که به پدر روان‌شناسی آزمایشی نیز معروف است) اقدام به تأسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بر مطالعات روان‌شناسی قرار داشت. ویلهلم وونت خودش یک ساختارگرا نبود اما از شاگردان وی و فردی بنام ادوارد بردفورد تیچنر که یکی از نخستین روان‌شناسان آمریکا شد، از فعالان رویکرد ساختارگرا در برابر رویکرد کارکردگرایی بود. مطالعات ویلهلم وونت بر شکست ساختار جز به جز فرایندهای ذهنی متمرکز بود.

    220px-William_James_b1842c.jpg

    ویلیام جیمز، ۱۸۹۰
    دوره کارکردگرایی
    در مجموع رویکرد کارکردگرایی در مقابل رویکرد ساختارگرایی شکل گرفت. این رویکرد به شدت تحت تأثیر کار و مطالعات فیلسوف، دانشمند و روان‌شناس آمریکایی بنام ویلیام جیمز استوار بود. وی باور داشت که علم روان‌شناسی می‌بایست ارزش کاربردی داشته باشد و دریابد که ذهن چطور می‌تواند به منفعت فرد عمل کند. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام «اصول روان‌شناسی» به بسیاری از پرسشهای مطرح شده در باب بنیادهای روان‌شناسی که تا سال‌ها بعد توسط روان‌شناسان مطرح می‌شدند، پاسخ داد. از دیگر محققان مکتب کارکردگرایی می‌توان به جان دیویی و هاروی کار اشاره کرد. همچنین می‌بایست به دانشمند آلمانی بنام هرمان ابینگ هاوس اشاره کرد. فردی که پیشرو انجام آزمایش‌هایی دربارهٔ حافظه بود. وی در این مطالعات که در دانشگاه برلین انجام می‌گرفت، مدل روش تحقیق کمی دربارهٔ یادگیری و فراموشی را ارائه کرد. در همین زمان دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرایند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) نیز آزمایش‌ها خود را بر روی سگ‌ها انجام می‌داد که بعدها به عنوان مفهوم شرطی شدن کلاسیک از آن یاد شد. اما در سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۵۰ میلادی تمامی تکنیک‌های بکار گرفته شده و توسعه یافته شده توسط ویلهلم وونت، ویلیام جیمز، جان دیویی، هرمان ابینگ هاوس و بقیه این دسته از دانشمندان- تخت عنوان روان‌شناسی آزمایشی- که به شدت به دسته‌های اطلاعات ذهنی و پردازش آن‌ها مربوط می‌شدند، شاخه‌ای از مباحث مربوط به روان‌شناسی شناختی شده بودند.

    220px-Hall_Freud_Jung_in_front_of_Clark.jpg

    ردیف جلو: زیگموند فروید، استنلی هال، کارل یونگ. ردیف عقب: آبراهام بریل، ارنست جونز، ساندور فرنزی. دانشگاه کلارک، ۱۹۰۹
    220px-B.F._Skinner_at_Harvard_circa_1950.jpg

    بی.اف. اسکینر در گروه روانشناسی دانشگاه هاروارد، ۱۹۵۰
    دوره رفتارگرایی
    به عنوان بخشی از عکس‌العمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روان‌شناسی و وابستگی انحصاری آن به جمع‌آوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتارگرایی به منزله روش راهنمائی تئوری روان‌شناسی معروف گردید. روان‌شناسانی همچون جان بی. واتسون، ادوارد لی سرندایک و بی.اف. اسکینر به عنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتارگرایان اعتقاد داشتند که روان‌شناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آن‌ها این نظر را که وضعیت‌های درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را می‌توان به صورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام «روان‌شناسی از دیدگاه رفتارگرا» اظهار داشت که روان‌شناسی رشته‌ای کاملاً تجربی از علوم طبیعی است، اشکال درون‌گرایی از اجزای لازم این روش‌ها محسوب نمی‌گردند، و اینکه رفتارگرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند.

    رفتارگرایی در تمامی سال‌های آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روان‌شناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه به نام تبلیغ) تئوری‌های شرطی شدن به عنوان مدل‌های علمی رفتار انسان بود. به‌هرحال، کم‌کم مشخص شد که علی‌رغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد به‌نظر می‌رسید. بازبینی کتاب"رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرایند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتارگرایی) به‌عنوان یکی از عوامل اصلی ختم‌کننده دوران رفتارگرایی به‌شمار می‌آید.

    چامسکی اثبات نمود که زبان را نمی‌توان به‌صورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بی‌همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث مؤید آنست که فرایندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آن‌ها را تحت عنوان توهم رد می‌کردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت بندورا نشان داد که کودکان قادرند یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابراین بیشتر بروی بازنمایی‌های درونی حساب باز نمایند.

    'روان‌شناسی بشر دوستانه' در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و به‌عنوان عکس‌العملی نسبت به مثبت‌گرایی و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روان‌شناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آن‌ها از طریق انجام تحقیقات کیفی برآمد. ریشه‌های تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیست‌ها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روان‌شناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازه‌گیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او به‌عنوان موجودی زنده خواهد گشت.

    220px-Maslow%27s_Hierarchy_of_Needs.svg.png

    هرم مزلو
    220px-Carl_Ransom_Rogers.jpg

    کارل راجرز
    برخی دیگر از تئوریسین‌های این مکتب فکری عبارتند از آبراهام مازلو مبتکر سلسله نیازهای انسانی، کارل راجرز مبتکر درمان مشتری مداری و فیتز پرلز مبتکر و بسط دهنده درمان گشتالت.

    ظهور فناوری رایانه‌ای نیز به پیشرفت استعاره عملکرد ذهنی به پردازش اطلاعات کمک نمود. این فناوری به‌همراه تحقیقات علمی در زمینه مطالعه ذهن و همچنین اعتقاد به وضعیت داخلی ذهن به پیدایش روان‌شناسی شناختی به‌عنوان مدل برجسته ذهن کمک نمود.

    ارتباطات بین مغز و عملکرد دستگاه عصبی نیز متداول گردید. دلیل این رایج شدن قسمتی به آزمایش‌های افرادی مانند چارلز شرینگتون و دونالد هب و قسمتی به مطالعات دانشمندان در خصوص جراحت مغزی (همچنین بخش روان‌شناسی شناخت‌گرا را ببینید) برمی‌گشت. با توسعه فناوری‌های اندازه‌گیری عملکرد مغز، روان‌شناسی اعصاب و علوم مربوط به اعصاب بخش‌های فعال در روان‌شناسی امروزی گردیدند.

    با درگیری علوم دیگر (از جمله فلسفه، دانش رایانه و علوم مربوط به اعصاب) جهت شناخت و فهم ذهن، چتری از علوم شناختی به‌عنوان ابزار تمرکز تلاش‌ها در مسیری سازنده تشکیل گردید.

    به‌هرحال، بسیاری از روان‌شناسان از آنچه به‌عنوان مدل‌های «مکانیکی» ذهن انسان و طبیعت او مطرح بود، دلخوشی نداشتند. حلقه کامل افراد این دست، می‌توان به روان‌شناسی تبدیل شخصیت و روان‌شناسی تحلیلی کارل یونگ اشاره نمود که در طلب برگشت روان‌شناسی به ریشه‌های روحانی خود بودند. دیگران مانند سرگئی موسکویکی و گرهارد داوین اعتقاد داشتند که رفتار و فکر در ذات خود الزاماً با هم تعامل داشته و در جستجوی قالب‌گذاری روان‌شناسی در قالب وسیعتر مطالعات علوم اجتماعی بودند که این علوم نیز در ارتباط مستقیم با مفهوم اجتماعی تجربه و رفتار هستند.

    شاخص‌های سلامت روان
    اخیراً مشکلات سلامت روان بیشتر شده یا اینکه بشر بیشتر به آن توجه کرده‌است

    رسیدن به آرامش و اطمینان و دوری از افسردگی و اضطراب از اساسی‌ترین نیازهای سرشتین آدمی و از دیرباز جزو مسائل اساسی بشر بوده‌است. همین مسئله موجب شده تا در ادیان و آیین‌های کهن بشری، ضمن تشریح علل آرامش روحی و روانی، راهکارهایی برای پاسخ به این نیاز اساسی بشر ارائه شود. از طرف دیگر، بهداشت و سلامت روانی یکی از نیازهای اجتماعی نیز هست؛ چراکه عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداری از افرادی است که از نظر سلامت و بهداشت روانی در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند.

    دوره‌ای در روان‌شناسی
    درمان شناختی-رفتاری یا CBT) Cognitive Behavior Therapy) از شهرتی فزاینده برخوردار شده و به عنوان یک روش درمانی مؤثر و بادوام برای درمان بسیاری از اختلالات شناخته شده‌است. درمان شناختی رفتاری یا رفتاری-شناختی هدفش کمک به کسانی است که با مشکلاتی مواجه شده‌اند. بعد شناختی اشاره به فکر دارد. بعد رفتار شامل هر کاری است که انجام می‌دهید. درمان شناختی رفتاری بر این بعد متکی است که هر طور فکر کنید احساس کرده و رفتار می‌کنید. پس اگر سالم فکر کنید زندگی شادمانی خواهید داشت.

    ذهن و مغز
    نوشتار اصلی: ذهن و مغز
    روان‌شناسی تشریح‌کننده تلاشهای توصیف‌کننده هوشیاری، رفتار و تأثیرات متقابل اجتماعی می‌باشد. منظور ابتدائی روان‌شناسی تجربی توضیح تجربه و رفتار انسان به همان صورتی که رخ می‌دهد بود. در حدود بیست سال گذشته روان‌شناسی به بررسی ارتباط هوشیاری و مغز یا دستگاه عصبی پرداخت. هنوز مشخص نیست اینها به چه صورت‌هایی با هم در ارتباط هستند: آیا هوشیاری تعیین‌کننده وضعیت مغز است یا وضعیت مغز تعیین‌کننده هوشیاریست یا اینکه هر دو اینها روش‌های خاص خود را دارند؟ احتمالاً برای فهم این ارتباطات می‌باید ابتدا با تعاریف «هوشیاری» و «وضعیت مغز» آشنا گردید – یا اینکه آیا هوشیاری نوعی «وهم و خیال» پیچیده‌است که هیچ ارتباطی با فرایندهای عصبی ندارد؟ فهم عملکرد مغز نیز به‌صورتی فزاینده در تئوری و تمرین روان‌شناسی خصوصاً در بخش‌هایی مانند هوش مصنوعی، روان‌شناسی شناخت اعصاب و علوم شناخت‌گرای اعصاب داخل شده‌است.

    مکاتب فکری
    بحث اکثر مکاتب فکری بر سر استفاده از یک مدل خاص به‌عنوان تئوری راهنما بود که از طریق آن بتوان کلیه، یا اکثریت رفتارهای انسانی را توضیح داد. محبوبیت این مکاتب در طول زمان کم و زیاد می‌شده‌است. ممکن است برخی از روان‌شناسان تصور کنند که پیرو مکتب خاصی بوده و مابقی را رد نموده‌اند، اگرچه اکثر افراد هر کدام از این مکاتب را روشی برای فهم ذهن و نه لزوماً تئوری‌های انحصاری متقابل در نظر می‌گیرند.

    حوزه و قلمرو روان‌شناسی
    زمینه روان‌شناسی بسیار گسترده و شامل روش‌های متفاوت مطالعه فرایندهای ذهنی و رفتاری می‌گردد. در زیر حوزه‌های اصلی بررسی و تحقیق روان‌شناسی به آگاهی می‌رسند. فهرست کامل و جامع عناوین زیر مجموعه و حوزه‌های علم روان‌شناسی را می‌توانید در فهرست سر فصل‌های روان‌شناسی و فهرست رشته‌های علمی روان‌شناسی پیدا و ملاحظه نمائید.

    واقعیت روان‌شناسی
    روان‌شناسی یک دانش یا علم خالص نیست بلکه رشته علمی بین رشته‌ای از ترکیب دانش فلسفه و فیزیولوژی بدن انسان با تأکید بر فیزیولوژی و عملکرد مغز است از آنجاییکه در غرب تربیت یک متخصص روانپزشکی یا متخصص مغز و اعصاب یا نورولوژیست پرهزینه بوده‌است و در همه روستاها یا شهرهای کوچک دور افتاده نمی‌توانستند از خدمات این افراد استفاده نمایند ابتدا آلمانی‌ها و بعد سایر کشورها رشته‌های پیرا پزشکی چون روانشناسی دستیار روانپزشک، مامایی دستیار متخصص زنان و زایمان و بینایی سنج دستیار متخصص چشم پزشکی را تربیت نمودند به جای ۶ سال پزشکی و ۴ سال تخصص پزشکی با یک صرفه جویی ۶ سال با یک دوره کارشناسی چهارساله نیروی مورد نیاز در بخش درمان را تأمین نمودند[نیازمند منبع]

    روش‌های تحقیقات
    تحقیقات روان‌شناسی بر طبق استانداردهای روش علمی انجام و هم شامل کیفی کردارشناسی و هم وجوه آمار کمی گردیده تا به تولید و ارزیابی توضیحی فرضیات در ارتباط با پدیده‌های روان‌شناسی بپردازد. در جایی که تحقیقات اخلاقی و حالت توسعه در یک دامنه فرضی تحقیق مجاز انجام گردد، پژوهش از طریق پروتکل‌های آزمایشیدنبال می‌شوند. تمایل روان‌شناسی به التقاطی بودن باعث اقتباس دانش علمی از دیگر رشته‌ها برای کمک به توضیح و درک پدیده‌های روان‌شناسی گردید.

    تحقیقات کمی روان‌شناسی باعث ایجاد طیفی وسیع از روش‌های مشاهده‌ای شامل تحقیقات عمل، کردارشناسی، قوم نگاری، توضیحات آماری، ساختاری شده و بدون ساختار مصاحبه‌ها و مشاهدات شرکت‌کنندگان گردید که منظور آن گردآوری اطلاعات غنی بدون غرض حاصل از آزمایش‌های سنتی بود. ادامه تحقیقات عام روان‌شناسی انسانی با تحقیق در روش‌های قوم نگار، تاریخی و تاریخ‌نگار ادامه یافت.

    تست جنبه‌های مختلف عملکرد روان‌شناسی زمینه‌ای فوق‌العاده از روان‌شناسی معاصر است. روان سنجی و روش‌های آماری غالب شامل انواع معروف تست‌های استاندارد شده و همچنین آنهایی که به‌طور اتفاقی به مقتضی وضعیت و آزمایش شکل گرفته‌اند، می‌باشند.

    تمرکز روان‌شناسان آکادمیک احتمالاً به‌طور خالص بروی تحقیق و تئوری روان‌شناسی با هدف فهم بیشتر روان‌شناسانه در زمینه‌ای مشخص قرار دارد، این در حالی‌ست که دیگر روان‌شناسان بروی روان‌شناسی کاربردی کار کرده تا چنین دانشی را برای سود آوری سریع و عملی گسترش دهند. به‌هرحال، این دیدگاه‌ها به‌طور متقابل انحصاری نبوده و بیشتر روان‌شناسان هم درگیر تحقیقات و هم در بکار بردن روان‌شناسی در مقاطع خاص کار خود مشغول بوده‌اند. در میان بسیاری از انواع رشته‌های روان‌شناسی، هدف روان‌شناسی بالینی توسعه کاربرد دانش روان‌شناسان و تجارب پژوهش‌ها و روش‌های آزمایش‌ها که آن‌ها به ساخت و بکار بستن ادامه دادند و همچنین بکارگیری موضوعات روان‌شناسی انفرادی یا استفاده از روان‌شناسی جهت کمک به دیگران می‌باشد.

    زمانیکه زمینه رغبت نیاز به آموزش خاص و دانش تخصصی خصوصاً در زمینه‌های کاربردی دارد، تداعیات روان‌شناسی به‌طور عادی به ایجاد سازمانی حاکم جهت مدیریت نیازهای آموزشی می‌پردازد. به همین شکل، نیازمندی‌ها احتمالاً در درجات دانشگاهی روان‌شناسی قرار دارند، طوری‌که دانش آموزان بتوانند به کسب علم کافی در زمینه‌های مختلف اقدام نمایند. در کل، زمینه‌های روان‌شناسی عملی که در آن روان‌شناسان درمان را به دیگران توصیه می‌کنند، همچنین نیاز به اعطای پروانه از سازمان‌های منظم دولتی به روان‌شناسان نیز احساس می‌شود.

    آزمایش‌های کنترل شده
    نوشتار اصلی: روان‌شناسی آزمایشی
    تحقیقات روان‌شناسی آزمایشی در داخل لابراتوار و تحت شرایط کنترل شده انجام می‌پذیرند. تلاش این متد تحقیقات تکیه انحصاری بر کاربرد روش‌های علمی بر ابناء بشر برای فهم رفتار می‌باشد. نمونه‌های چنین معیارهای سنجش رفتاری شامل زمان عکس‌العمل و انواع معیاری‌های روان سنجی می‌گردد. آزمایش‌ها جهت آزمودن یک فرضیه خاص انجام می‌پذیرند.

    به‌عنوان یک مثال روان‌شناسی آزمایشی، ممکن است ادراک مردم را در زمینه تن‌های صدا بسنجد. خصوصاً، ممکن است سؤال زیر پرسیده شود: آیا برای مردم آسانتر نیست که بین یک جفت تن صدا تفاوت قائل شده و آن را از دیگر اصوات بر مبنای تکرار آن‌ها تشخیص دهند؟ برای پاسخ به این سؤال امکان عدم اثبات این فرضیه که کلیه اصوات صرفنظر از فرکانس آنها، به‌طور یکسان قابل تشخیص هستند وجود دارد (همچنین بخش تست فرضیه برای توضیح اینکه چرا شخص به‌جای اثبات فرضیه به عدم اثبات آن می‌پردازد، را ببینید) جهت تست این فرضیه می‌باید یک شرکت‌کننده در یک اتاق نشانده شده و به یک سری اصوات گوش دهد. چنانچه شرکت‌کننده بخواهد نسبت به یک صوت عکس‌العمل نشان دهد (مثلاً از طریق فشار دادن یک دکمه)،

    در صورتی‌که فکر کنند که تن آواها شامل دو صدای متفاوت بوده و یک عکس‌العمل دیگر اگر فکر کنند که همان صدا را شنیده‌اند. نسبت پاسخ‌های صحیح به‌عنوان معیار سنجش اینکه آیا کلیه تن‌های آواها به‌صورت یکسان قابل تشخیص بوده یا خیر، بکار می‌رود. نتیجه این آزمایش بخصوص نشانگر بهتر تفاوت اصوات خاص بر پایه درگاه شنیداری انسان می‌باشد.

    مطالعات همبستگی
    یک مطالعه همبستگی از آمارها جهت تعیین اینکه اگر یک متغیر به‌همراه متغیر دیگر مجدداً رخ می‌دهد یا خیر، استفاده می‌نماید. به‌عنوان مثال، ممکن است یک شخص علاقه داشته باشد که بداند آیا سیگار کشیدن با احتمال ابتلاء به سرطان ریه در ارتباط هست یا خیر. یک راه ساده پاسخ گفتن به این سؤال آنست که گروهی از افراد سیگاری را در نظر گرفته و نسبت آنهایی را که در یک مدت زمان مشخص به سرطان ریه مبتلا گشته‌اند را برآورد نمائیم. در این مورد خاص، ممکن است نتیجه حاصله حاکی از همبستگی بالای این دو عامل با یک‌دیگر باشد. (قبلاً ثابت شده‌است که توتون اثرات زیانباری بر ریه انسان وارد می‌سازد). به‌هرحال، تنها بر پایه همین رابـ ـطه همبستگی، نمی‌توان به‌طور قاطع قضاوت نمود که کشیدن سیگار «علت» ابتلاء به سرطان ریه‌است. فقط می‌توان گفت آنهایی که مستعد سرطان هستند بیشتر آنهایی هستند که سیگار نیز می‌کشند. جایگزین سوم آنست که یک متغیر دیگر باعث ایجاد هر دو وضعیت گردد. با مثال روشن نمودن این واقعیت که همبستگی بر علیت دلالت ندارد این مورد را به یکی از اصلی‌ترین محدودیت‌های مطالعات همبستگی تبدیل می‌نماید.

    مطالعات طولی
    مطالعات طولی نوعی روش تحقیق است که به مشاهده یک گروه در یک دوره زمانی مشخص می‌پردازد. به‌عنوان مثال، ممکن است شخصی در نظر داشته باشد که پدیده اختلال در یک زبان مشخص (اس.ال. آی) را از طریق مشاهده یک گروه از افراد تحت شرایطی خاص و در یک دوره زمانی مورد مطالعه قرار دهد. مزیت این روش آن است که می‌توان چگونگی تأثیرگذاری یک وضعیت در افراد را طی مدت زمان طولانی مورد نظر قرار داد؛ ولی در هر صورت، از آنجا که نمی‌توان تفاوت‌های فردی اعضاء گروه را کنترل نمود، نتیجه‌گیری دربارهٔ کل گروه مشکل خواهد بود.

    روش‌های روان‌شناسی اعصاب
    موضوع روان‌شناسی اعصاب هم بررسی افراد سالم و هم افراد بیمار که به‌طور عام از جراحت مغزی یا بیماری‌های ذهنی رنج می‌برند، می‌باشد.

    موضوع بررسی رشته‌های روان‌شناسی اعصاب شناخت‌گرا و پزشکی اعصاب و روان شناخت‌گرا بیماری‌های عصبی یا ذهنی از طریق تلاش در استنتاج تئوری‌های عملکرد عادی ذهن و مغز می‌باشد. فعالیت این رشته به‌طور عادی شامل مشاهده تفاوت‌های موجود در زمینه‌های توانائی باقی‌مانده (که بنام «عملکرد عدم همکاری» شناخته می‌شود) است که می‌تواند پاسخی به این سؤال باشد که آیا توانائیها از عملکردهای جزئی تری تشکیل شده یا توسط یک مکانیسم شناخت‌گرای واحد کنترل می‌گردند.

    در کل، تکنیک‌های آزمایش‌هایی اغلب مورد استفاده قرار می‌گیرند که بر مطالعات روان‌شناسی اعصاب افراد سالم نیز صدق می‌کنند. این تکنیک‌ها شامل آزمایش‌های رفتاری، اسکن مغز یا تصویرسازی اعصاب از منظر عملکرد – برای بررسی فعالیت مغز در حین انجام عملی خاص، و تکنیک‌هایی مانند شبیه‌سازی مغناطیسی انتقال جمجمه، که به‌صورتی مطمئن به تغییر عملکرد بخش‌های کوچک مغز جهت بررسی اهمیت آن‌ها در عملیات ذهنی می‌پردازد. تکنیک‌های آزمایش در روانشناسی اعصاب می‌تواند شامل آزمون‌هایی نیز باشد که به این هدف تهیه و تدوین شده‌اند.

    مدل‌سازی رایانه‌ای
    250px-Multi-Layer_Neural_Network-Vector.svg.png

    Neural network with two layers
    شیبه‌سازی رایانه‌ای

    ابزاری است که اغلب در روان‌شناسی شناخت‌گرا جهت شبیه‌سازی رفتاری خاص با استفاده از یک رایانه بکار می‌رود. این مدل مزیت‌های زیادی دارد. نظر به اینکه رایانه‌های مدرن از سرعتی فوق‌العاده بالا برخوردار هستند، بسیاری از فرایندهای شبیه‌سازی را می‌توان در مدت اندک اجرا نمود که این خود توان آماری ما را به مقدار بسیار زیاد افزایش خواهد داد. همچنین با استفاده از مدل‌سازی، روان‌شناسان قادر به تجسم فرضیات در خصوص سازمان عملکردی وقایع ذهنی می‌گردند که این امر به‌صورت مستقیم در انسان قابل رویت نیست.

    انواع متعددی از مدلسازی در مطالعه رفتار مورد استفاده قرار می‌گیرد. پیوندگرایی از شبکه‌های عصبی جهت شبیه‌سازی مغز بهره می‌جوید. روش دیگر مدل‌سازی سمبلیک است که اشیاء ذهنی مختلف را با استفاده از متغیرها و قوانین به نمایش درمی‌آورد. انواع دیگر مدلسازی عبارتند از سیستم‌های پویا و اتفاقی.

    انتقاد
    اگرچه جریان روان‌شناسی مدرن به‌طور گسترده در مسیر تلاش‌های علمی قرار دارد، ولیکن این مسیر سابقه مناقشات تاریخی دارد. زمینه برخی از انتقادات روان‌شناسی بر پایه اخلاقیات و فلسفه استوار گردیده‌است. برخی معتقدند روان‌شناسان با در مرکز قرار دادن ذهن انسان در آزمایش‌ها و مطالعات آماری، به‌شکل دهی ماهیت آن‌ها پرداخته‌اند؛ زیرا این روش‌ها با انسان بمانند اشیاء بیجان و چیزهایی که با آزمایش مورد بررسی قرار گرفته برخورد می‌کنند. گاهی اوقات روان‌شناسی به‌عنوان ابزار از بین بردن خصایص انسانی، بی‌توجهی یا بی‌ارزش کردن هر آنچه برای ابناء بشر لازم است، تلقی می‌گردد.[نیازمند منبع]

    یک انتقاد مشترک از روان‌شناسی به نامتعادل بودن آن به‌عنوان یک علم بر می‌گردد. نظر به اینکه تکیه بعضی از زمینه‌های روان‌شناسی بر روش‌های تحقیقات «ضعیف» از قبیل زمینه‌یابی و پرسشنامه قرار دارد، برخی گفته‌اند که این زمینه‌های روان‌شناسی به‌اندازه‌ای که خود روان‌شناسی ادعا می‌کند علمی نیستند. روش‌هایی از قبیل درون‌گرایی و تحلیل متخصص، که توسط برخی روان‌شناسان مورد بهره‌برداری قرار دارند، به‌صورت باز با مسئله ذهنیت برخورد نموده و بر پایه مشاهده قرار دارند. در اینجا سؤال مطروحه آنست که آیا بایست روان‌شناسی را به‌عنوان علم طبقه‌بندی نمود یا خیر زیرا عواملی مانند عینیت، اعتبار، جامدیت به‌عنوان معیارهای کلیدی وجوب تجربه و علم به‌شمار می‌آیند. از این جهت برخی شاخه‌های روان‌شناسی دارای این معیارها نیستند. از سوی دیگر، استفاده گسترده‌تر از کنترل‌های آماری و طراحی‌های تحقیقات که به‌صورت فزاینده‌ای پیچیده می‌گردند، تحلیل‌ها، روش‌های آماری و همچنین عدم استفاده از روش‌های مشکل دارتر مانند درون‌گرایی، حداقل در بخش‌های روان‌شناسی دانشگاه‌ها، باعث کاهش سطح انتقاد نسبت به آنچه درگذشته بود گردیده‌است.[نیازمند منبع]

    برخی سؤال می‌کنند که آیا ذهن تابع تحقیقات کمی علمی‌خواهد شد؛ و برخی منتقدین نیز به طرح تنوع زیاد تئوری‌های روان‌شناسی که مخالف سر سخت نحوه کارکرد ذهن هستند، پرداختند. انتقاد وارده شده دیگر بر روان‌شناسی مدرن بی اعتنایی آن به روحانیت و خود روح است.[نیازمند منبع]

    همچنین انتقاداتی از سوی پژوهندگان تجربی روان‌شناسی در خصوص شکاف میان تحقیق و تمرینات بالینی در روان‌شناسی طرح گردیده‌است. یک روند جدید شامل رشد درمان‌های غیر علمی مانند برنامه‌ریزی زبانشناختی عصبی، تولد مجدد و درمان آغازین می‌گردد که توسط برخی سازمان‌های روان درمانی توسعه می‌یابند. سازمان‌هایی از قبیل مرکز بررسی علمی تمرینات سلامت ذهن برای افزایش سطح آگاهی و تحقیق در خصوص این رشته بوجود آمده‌اند.[نیازمند منبع]

    زیرشاخه‌های روان‌شناسی
    • روان‌شناسی بالینی
    • روان‌شناسی مشاوره
    • روان‌شناسی تربیتی
    • روان‌شناسی سلامت
    • روان‌شناسی تجربی
    • روان‌شناسی تطبیقی
    • روان‌شناسی شخصیت
    • روان‌شناسی اجتماعی
    • روان‌شناسی تفاوت‌های فردی
    • روان‌شناسی مرضی
    • روان‌شناسی فرهنگی
    • روان‌شناسی سیـاس*ـی
    • روان‌شناسی محیطی
    • روان‌شناسی ورزش
    • روان‌شناسی صنعتی و سازمانی
    • روان‌شناسی نظامی
    • روان‌شناسی یادگیری
    • روان‌شناسی جنـ*ـسی
    • روان‌شناسی رشد
    • روان‌شناسی زبان
    • روان‌شناسی خواب
    • روان‌شناسی فیزیولوژیک
    • روان‌شناسی کار
    • روان‌شناسی هنر
    • روان‌شناسی دین
    • روان‌شناسی خانواده
    • روان‌شناسی تکاملی
    • روان‌شناسی موفقیت
    • روان‌شناسی تحلیلی
    • روان‌شناسی فردی
    • روان‌شناسی اگزیستانسیالیستی
    • روان‌شناسی رفتاری
    • روان‌شناسی شناختی
    • روان‌شناسی رفتاری-شناختی
    • روان‌شناسی مثبت‌گرا
    • روان‌شناسی رفتار متقابل
    • روان‌شناسی کودکان استثنایی
    • روان‌شناسی جنایی
    • روان‌شناسی خود
    • روان‌شناسی خلاقیت
    • فراروان‌شناسی
    • هنردرمانی
    روانشناسی اصلاح و تربیت
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    انسان‌شناسی فلسفی

    مردم‌شناسی فلسفی یا فلسفه سرشت انسان موضوعی بحث برانگیزی بین فلاسفه؛ خصوصاً فلاسفه سیـاس*ـی بوده‌است. چهار سؤال مهم و هنوز کاملاً حل نشده در این موضوع اینها هستند که:

    • ۱- آیا ماهیت انسان تغییر پذیر و شکل و فرم گیر است یا اینکه ثابت و غیرقابل تغییر می‌ باشد؟
    • ۲- تا چه حد سرشت بشر ناشی از وضعیت بدنی و فیزیکی او بوده و چقدر آن ناشی از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی می‌باشد؟ جواب به این سؤال چه نتایجی برای تدوین فلسفه سیـاس*ـی می‌تواند داشته باشد؟
    • ۳- آیا سرشت انسان و انگیزه‌های او بیشتر تحت تأثیر شرایط واقعی شخصی بوده یا اینکه بر عکس مقایسه‌ای که شخص با اطرافیانش انجام می‌دهد مهم تر می‌باشد؟
    • ۴- آیا ممکن است که بتوان فلسفه سیـاس*ـی را طوری بیان و پایه‌گذاری کرد که فارغ از انجام هرگونه فرض جدال‌آمیز دربارهٔ سرشت انسان باشد؟
    هر چند فلاسفه موفق به جواب نهایی به این چهار سؤال نشده‌اند ولی پیشرفت‌هایی در زمینه نحوه تفکر منظم و سیستماتیک دربارهٔ آن‌ها داشته‌اند.[۱]

    محتویات
    • ۱ تغییرپذیری سرشت انسان
    • ۲ جستارهای وابسته
    • ۳ پانویس
    • ۴ منابع
    تغییرپذیری سرشت انسان
    فلاسفه معتقد به کمال انسان
    از مهم‌ترین فیلسوفان این گروه ارسطو می‌باشد که بین ماهیت انسان به شکل تربیت نشده‌اش و ماهیت انسان پس از تغییر و تحول درونی و کسب آگاهی‌اش نسبت به ذات درونی‌اش تمایز قائل می‌شود. در نظر ارسطو این تحول درونی به کمک علم اخلاق می‌تواند انجام پذیرد.[۱]

    آن دسته از فلاسفه که معتقد به کمال انسان هستند خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: طبیعت گراها و ضد طبیعت گراها.[۱]

    فلاسفه معتقد به تغییرناپذیری سرشت انسان
    تمامی فلاسفه معتقد به تغییرناپذیری سرشت انسان طبیعت گرا هستند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    انسان‌شناسی زیستی

    انسان‌شناسی
    رشته‌ها

    • باستان‌شناسی
    • انسان‌شناسی فرهنگی
    • زبان‌شناسی
    • اجتماعی
    زیررشته‌های اجتماعی و انسان‌شناسی فرهنگی
    • کاربردی
    • هنر
    • شناختی
    • Development
    • دیجیتال
    • بوم‌شناختی
    • اقتصادی
    • Political Economy
    • Feminist
    • جنسیت و تمایل جنـ*ـسی
    • تاریخی
    • خویشاوندی
    • Legal
    • رسانه
    • انسان‌شناسی پزشکی
    • موسیقی‌شناسی قومی
    • انسان‌شناسی سیـاس*ـی
    • روان‌شناختی
    • Public
    • Religious
    • Transpersonal
    • Urban
    • Visual
    زیررشته‌های باستان‌شناسی و
    انسان‌شناسی زیستی

    • انتروزولوژی
    • Biocultural
    • باستان‌شناسی محیطی
    • Feminist
    • جنایی
    • Maritime
    • دیرین‌مردم‌شناسی
    • نخستی‌شناسی
    چهارچوب تحقیقات
    • مردم‌سنجی
    • قوم‌مداری
    • مردم‌نگاری
    • نژادشناسی
    • مشاهده حین مشارکت
    • Holism
    • بازتابندگی
    • نسبی‌گرایی فرهنگی
    نظریه‌های کلیدی
    • نظریه شبکه کنش
    • Alliance theory
    • ماده‌باوری فرهنگی
    • Culture theory
    • Feminism
    • کارکردگرایی ساختاری
    • Interpretive
    • Political Economy
    • نظریه کردار
    • Structuralism
    • پساساختارگرایی
    • Systems theory
    مفاهیم کلیدی
    • فرهنگ
    • جامعه
    • پیشاتاریخ
    • فرگشت
    • خویشاوندی
    • جنسیت
    • نژاد
    • قومیت
    • Development
    • استعمار
    • پسااستعماری
    • Value
    مقاله‌های مرتبط
    • نمای کلی
    • تاریخ
    فهرست‌ها
    • Bibliography
    • نشریه‌ها
    • Years in anthropology
    رده‌ها
    • سازمان‌ها
    • رده:مردم‌شناسان بر پایه کشور
    • 10px-Moai_Easter_Island_InvMH-35-61-1.jpg
      درگاه انسان‌شناسی
    • ن
    • ب
    • و
    انسان‌شناسی زیستی [۱] (که با نام انسان‌شناسی فیزیکی نیز نامیده می‌شود) شاخه‌ای از انسان شناسی است که به مطالعهٔ روند پیشرفت فیزیکی گونه‌های انسان در طول زمان می‌پردازد. این شاخه از علم نقش مهمی در دیرین-انسان شناسی (مطالعهٔ منشا پیدایش بشر) و مردم‌شناسی قانونی (تحلیل و شناسایی بقایای انسان برای مقاصد قانونی) دارد.

    انسان‌شناسی زیستی به مطالعه انسان‌ها به عنوان یک ارگانیسم زیستی پرداخته و تطور آن‌ها در طول زمان و نیز گوناگونی‌های امروزشان را مورد بررسی قرار می‌دهد. این حوزه، خود به سه زیر حوزه تقسیم می‌شود که شامل نخستی‌شناسی (Primatology)، دیرین-انسان‌شناسی (Paleoanthropology) و انسان‌شناسی جسمانی انسان‌های معاصر هستند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    انسان‌شناسی فرهنگی

    انسان‌شناسی
    رشته‌ها

    • باستان‌شناسی
    • انسان‌شناسی زیستی
    • زبان‌شناسی
    • اجتماعی
    زیررشته‌های اجتماعی و انسان‌شناسی فرهنگی
    • کاربردی
    • هنر
    • شناختی
    • Development
    • دیجیتال
    • بوم‌شناختی
    • اقتصادی
    • Political Economy
    • Feminist
    • جنسیت و تمایل جنـ*ـسی
    • تاریخی
    • خویشاوندی
    • Legal
    • رسانه
    • انسان‌شناسی پزشکی
    • موسیقی‌شناسی قومی
    • انسان‌شناسی سیـاس*ـی
    • روان‌شناختی
    • Public
    • Religious
    • Transpersonal
    • Urban
    • Visual
    زیررشته‌های باستان‌شناسی و
    انسان‌شناسی زیستی

    • انتروزولوژی
    • Biocultural
    • باستان‌شناسی محیطی
    • Feminist
    • جنایی
    • Maritime
    • دیرین‌مردم‌شناسی
    • نخستی‌شناسی
    چهارچوب تحقیقات
    • مردم‌سنجی
    • قوم‌مداری
    • مردم‌نگاری
    • نژادشناسی
    • مشاهده حین مشارکت
    • Holism
    • بازتابندگی
    • نسبی‌گرایی فرهنگی
    نظریه‌های کلیدی
    • نظریه شبکه کنش
    • Alliance theory
    • ماده‌باوری فرهنگی
    • Culture theory
    • Feminism
    • کارکردگرایی ساختاری
    • Interpretive
    • Political Economy
    • نظریه کردار
    • Structuralism
    • پساساختارگرایی
    • Systems theory
    مفاهیم کلیدی
    • فرهنگ
    • جامعه
    • پیشاتاریخ
    • فرگشت
    • خویشاوندی
    • جنسیت
    • نژاد
    • قومیت
    • Development
    • استعمار
    • پسااستعماری
    • Value
    مقاله‌های مرتبط
    • نمای کلی
    • تاریخ
    فهرست‌ها
    • Bibliography
    • نشریه‌ها
    • Years in anthropology
    رده‌ها
    • سازمان‌ها
    • رده:مردم‌شناسان بر پایه کشور
    • 10px-Moai_Easter_Island_InvMH-35-61-1.jpg
      درگاه انسان‌شناسی
    • ن
    • ب
    • و
    انسان‌شناسی فرهنگی که‌گاه مردم‌شناسی اجتماعی نیز نامیده می‌شود به مطالعه فرهنگ و جامعه انسانی می‌پردازد. در انسان‌شناسی فرهنگی، تفاوت‌ها و شباهت‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه‌های گوناگون بررسی می‌شود.[۱] انسان‌شناسی هم به بررسی جوامع بشری خاص معاصر می‌پردازد و هم الگوهای مسلط بر فرهنگ بشری را مطالعه می‌کند. اصطلاح‌های «انسان‌شناسی اجتماعی» و «انسان‌شناسی فرهنگی» غالباً به یک معنا به کار بـرده می‌شوند، و هردو جوامع خاص بشری را به منظور فهم دلایل همانندی‌ها و ناهمانندی‌های آن‌ها توصیف و تحلیل می‌کنند. مردم‌نگاری و قوم‌شناسی به ترتیب این دو جنبه از کار انسان‌شناسی فرهنگی را انجام می دهند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اسطوره‌شناسی
    اسطوره‌شناسی یا افسانه‌شناسی دانشی‌است که به بررسی روابط میان افسانه‌ها و جایگاهشان در دنیای امروز می‌پردازد.

    بیشتر اسطوره‌ها بازمانده از روزگاران باستان هستند، گرچه جوامع مدرن نیز اسطوره‌های خاص خود را دارند. تحوّل اساطیر هر قوم، معرّف تحول شکل زندگی، دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش آن‌ها است. در واقع، اسطوره نشانگر یک دگرگونی بنیادی در پویش بالاروندهٔ ذهن بشری است. اسطوره‌ها روایاتی هستند که از طبیعت و ذهن انسان بدوی ریشه می‌گیرند، و برآمده از رابـ ـطهٔ دوسویهٔ این دو هستند.

    محتویات
    • ۱ ریشهٔ واژهٔ «اسطوره»
    • ۲ پیشینه پژوهش در حوزه اسطوره‌شناسی
    • ۳ تعریف افسانه
    • ۴ جستارهای وابسته
    • ۵ پانویس
    • ۶ منابع
    • ۷ پیوند به بیرون
    ریشهٔ واژهٔ «اسطوره»
    این واژه که می‌توان در فارسی برابرنهاد افسانه را به‌جای آن به‌کار برد و جمع شکستهٔ عربی آن به‌گونهٔ اساطیر به‌کار می‌رود، ریشه‌هایی نیز در زبان‌های هندواروپایی دارد. در زبان سنسکریت Sutra به معنی داستان یا گفتار مذهبی است که کارکرد آموزشی و روحانی دارد و بیشتر در نوشته‌های هندویی، بودایی یا جین به‌کار رفته‌است.[۱] سوترا در یونانی Historia به معنی جستجو و آگاهی، در فرانسوی Histoire، در انگلیسی به دو صورت Story به معنی حکایت، داستان و قصهٔ تاریخی، و History به معنی تاریخ، گزارش و روایت به‌کار می‌رود.[۲]

    مهرداد بهار در کتاب پژوهشی در اساطیر ایران، به واژه‌شناسی اسطوره پرداخته‌است. او واژهٔ «اسطوره» را واژه‌ای برگرفته از زبان عربی می‌داند و اعتقاد دارد «الاسطوره» و «الاسطیره»، در زبان عرب به معنای روایت و حدیثی‌است که اصلی ندارد. وی این واژهٔ عربی را نیز، برگرفته از اصل یونانی historia (به معنای استفسار، تحقیق، اطلاع، شرح و تاریخ) می‌داند که از دو جزو ترکیب یافته‌است: یکی از واژهٔ histor یا -history، به معنای داور، و دیگری پسوند -ia. او اعتقاد دارد واژهٔ history با مصدر یونانی iden، به معنای دیدن، خویشاونداست. بهار در ادامه، واژه‌های لاتینی Vidēre، به معنای دیدن، یونانی idenai، به معنای دانستن، سنسکریت vidyā و اوستا vaēdya، به معنای دانش، و فارسی «نوید» به معنای خبر خوش، مژده و بشارت، را با این واژه هم‌ریشه می‌داند. وی، همچنین ریشهٔ هند و اروپایی نخستین این واژه‌های خویشاوند را vid- می‌داند. به اعتقاد بهار، در زبان‌های اروپایی، واژهٔ myth در انگلیسی و فرانسه و myth و mythe در آلمانی، از نظر محتوای معنایی، برابرِ واژهٔ اسطوره و حالت جمع آنها، برابر واژهٔ اساطیر در زبان پارسی‌است. او واژهٔ myth را برگرفته از اصل یونانی mouth، به معنای سخن و افسانه، و آن را با دو واژهٔ فارسی «مُسْتْ» و «مویه»، هم‌ریشه می‌داند.[۳]

    پیشینه پژوهش در حوزه اسطوره‌شناسی
    از دیدگاه تاریخی، مهم‌ترین رویکردهای مدرن در مطالعات اسطوره‌شناختی توسط افرادی همچون فروید، یونگ، لوی برول، لوی استروس، فرای، و گروه‌هایی همچون مکتب شوروی و حلقه اسطوره و آیین پایه‌گذاری شده‌است.

    نخستین نظریه‌های انتقادی در باب اسطوره طی سده نوزدهم میلادی ارایه گردید. در این سده پژوهشگران، اسطوره‌ها را به‌عنوان نمونه‌های منسوخ و ناکارآمد اندیشه انسانی معرفی می‌نمودند و باور داشتند که اسطوره چیزی بیش از همتای ابتدایی دانش مدرن نیست.[۴] اما در سده بیستم میلادی بسیاری از پژوهشگران اسطوره‌شناس این دیدگاه را ناقص دانسته و رد کردند. در اصل امروز دیگر به اسطوره به‌عنوان سویه متضاد یا مخالف دانش نگاه نمی‌شود. از دید اسطوره‌شناسی مدرن، بررسی و تفسیر اسطوره‌ها به معنای کنار نهادن دانش نیست.[۵] یونگ تلاش کرد بنیادهای روان‌شناختی پنهان در پس جهان اسطوره‌ها را دریابد. او بر این باور بود که همه انسان‌ها در وابستگی به یک سری از نیروهای ذاتی ناخودآگاه با یکدیگر شریک هستند، که او نامشان را کهن‌الگو نهاد[۶] لوی استروس عقیده داشت اسطوره‌ها بازتاب الگوهای ذهنی انسان هستند و بیشتر در پی یافتن این ساختارهای ذهنی و به‌ویژه دوگان‌های متضاد (همچون خوب و بد، یا مهربان و ستمگر) در دل اسطوره‌ها بود.[۷]

    الیاده بر این باور بود که یکی از محوری‌ترین کارکردهای اسطوره، بنیان نهادن سرمشق‌هایی برای رفتار انسانی است.[۸] او نشان داد که نه تنها اسطوره‌سازی در تضاد با جهان امروز نیست، بلکه انسان مدرن نیز به ناچار همچون نیاکانش اسطوره‌های ویژه خود را می‌سازد.[۹] در نیمه سده بیستم میلادی بارت مجموعه مقالاتی منتشر کرد که در آن‌ها فرایند اسطوره‌سازی در جوامع مدرن را بررسی نمود. از دید وی، از آنجایی که تبیین مقررات اخلاقی وظیفه دانش مدرن نیست، انسان همواره نیاز دارد برای درک یک رسم اخلاقی، با تجربیات اسطوره‌ای/دینی درک‌شده در گذشته مرتبط شود.[۱۰]

    تعریف افسانه
    افسانه را از دیدگاه‌های گوناگون می‌توان مورد بررسی قرار داد. جامعه‌شناسان، دین‌شناسان و روان‌شناسان و… هر یک به نوعی از افسانه‌ها برای بیان شناخت خاستگاه تفکر و عاطفهٔ بشر و آرزوهای آدمی بهره جسته‌اند. انسان‌های جوامع کهن پیچیدگی‌های جهان بیرونی خود را در روایت‌های ساده برای خویش بازگشایی می‌کردند. افسانه با ادبیات، فلسفه و دین همواره پیوندی نزدیک داشته‌است. افسانه‌های ملل مختلف با همهٔ اختلافاتی که در جزئیات با هم دارند در ساختار دارای یک سرنمون و روایت شبیه به هم می‌باشند.

    • جیمز فریزر و ادوارد برنت تایلر افسانه را حاصل تلاش انسان آغازین برای شناخت جهان می‌دانند.
    • لوسین لوی-برول افسانه را گونه‌ای از شناخت برآیند ذهن پیش منطقی انسان آغازین می‌داند.
    • الکساندر کراپ افسانه را روایتی از خدایان می‌داند که توجیه‌کننده پدیده‌های طبیعی است.[۱۱]
    • از دید ماکس مولر افسانه گونه‌ای تبدیل مفاهیم استعاری به شبه‌واقعی‌است.
    • در نظریهٔ کارکردگرای برونیسلاو مالینوفسکی افسانه پاسخی‌است به پرسش‌های فلسفی انسان ابتدایی و واقعیتی‌است که در شکل عقاید و تصعید این عقاید و در قوانین کارکردی رفتار یعنی اخلاقی پدیدار می‌شود.
    • لوی استروس در نظریهٔ ساختارگرای خود افسانه را لایهٔ ژرف اندیشهٔ انسانی می‌داند و از دید او معنی هر افسانه براساس شکل آن تغییر می‌یابد و بدین‌سان معنی افسانه چند لایه و در هر زمان معنی خاصی دارا است و نزد هر فرد و در هر جامعه برداشت‌های متفاوتی ازآن وجود دارد؛ و از این برداشت‌ها می‌توان به ساختار و الگوی ناخودآگاه قومی یک جامعه پی برد.
    • میرچا الیاده با توجه به نگرش آیین‌گرای خود افسانه را خمیرمایهٔ دین می‌داند.
    • ژرژ دومزیل بر خلاف روش تحلیلی فروید دنبال یک عامل ثابت انسان شناختی نیست، بلکه در افسانه‌ها روایات مختلف و نسخه‌های بدل یک افسانه را از نظر ساختار قیاسی و تطبیقی بررسی می‌کند؛ و بیش از هر چیز به جزئیات نظر دارد.
    • پل رادین افسانه را از دیدگاه اقتصادی آن بررسی می‌کند و بر آن‌است که در شناخت افسانه‌ها باید به ساختار زیر بنایی آن پرداخت.[۱۲]
    آن دسته از کسانی‌که چه در گذشته و چه امروزه به پژوهش، واکاوی و شناخت اسطوره‌ها اشتغال دارند، تا کنون برای اسطوره تعریف مشخص، دقیق و پذیرفتنی برای همگان نیافته‌اند، بلکه هریک به میل و اشتیاق و وابستگی‌های اجتماعی خویش آن را تعریف کرده‌اند. گهگاه در تعریف متخصصان از اسطوره اشکالاتی دیده می‌شود، علت آن این‌است که آن‌ها به اسطوره از سر اعتقاد و ایمان می‌نگرند. آنان دنبال این اندیشهٔ لوی استروس که «برای درک اندیشهٔ وحشی باید با او و مثل او زندگی کرد» نه تنها به ساختار، بلکه به عمل‌کرد جادویی اسطوره در جامعه، و در واقع، به اعجاز آن در ایجاد همبستگی قومی و عقیده‌ای ایمان می‌آورند و به همین دلیل برای آن‌ها اسطوره یا نهاد زنده بسیار مهم‌تر از نهادهای کهن است.[۲]

    میرچا الیاده دین‌شناس رومانیایی افسانه را چنین تعریف می‌کند:

    افسانه نقل‌کنندهٔ سرگذشت قدسی و مینوی‌است، راوی واقعه‌ای‌است که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده‌است. به بیان دیگر: افسانه حکایت می‌کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجستهٔ موجودات فراطبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصهٔ وجود نهاده‌است؛ بنابراین، افسانه همیشه متضمن روایت یک خلقت‌است، یعنی می‌گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده‌است. افسانه فقط از چیزی که براستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می‌گوید. شخصیت‌های افسانه موجودات فراطبیعی‌اند و تنها به دلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده‌اند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را بازمی‌نمایانند و قداست یا فراطبیعی بودن اعمالشان را عیان می‌سازند.

    در مقابل هستند عدهٔ دیگری که به افسانه صرفاً از سر انکار می‌نگرند. این گروه افسانه را یکی از الگوهای تاریخی یا سازواره‌ای کهنه و ازکارافتاده می‌بینند که پیشرفت بشر آن را از رده خارج کرده‌است. در نظر یونگ و فروید افسانه‌شناسی دانشی‌است که از فرافکنی نمادین تجربیات روانی نوع بشر به وجود آمده‌است.[۱۳]

    افسانه، قصه‌ای‌است با خصلتی خاص، یعنی نقل روایتی که در آن خدایان یک یا چند نقش اساسی دارند. افسانه‌شناسی علمی‌است که کارش طبقه‌بندی و بررسی مواد و مصالح افسانه‌شناختی بر حسب روش تحلیل و وارسی دقیقی که در همهٔ دیگر علوم تاریخی معمول‌است.[۱۴]

    به عبارت دیگر، افسانه تلاشی برای بیان واقعیت‌های پیرامونی با امور فراطبیعی‌است. انسان در تبیین پدیده‌هایی که به علتشان واقف نبوده به تعبیرات فراطبیعی روی آورده و این زمانی‌است که هنوز دانش بشری توجیه کنندهٔ حوادث پیرامونی‌اش نیست. به عبارت دیگر، انسان در تلاش برای ایجاد صلحی روحی میان طبیعت و خودش افسانه‌ها را خلق کرده‌است. «از دیدگاه انسان به اصطلاح ابتدایی، افسانه تاریخ‌است. از دیدگاه انسان مدرن، افسانه و تاریخ دو چیز متمایز و کاملاً متفاوت‌اند.»[۱۵]

    با آنچه دانشمندان افسانه‌شناس به آن پرداخته‌اند به تعریفی کامل ولی چند وجهی از افسانه می‌رسیم و می‌توان از لوی استروس نقل قول کرد که: «... ارزش افسانه‌ای داستان، حتی از خلأ بدترین ترجمه‌ها و برگردان‌ها نیز حفظ می‌شود. ذات و مفهوم افسانه نه در سبک و سیاق آن و نه در موسیقی کلامی یا ترکیبی است که با اجزا ایجاد می‌کند، بلکه ارزش افسانه در قصه‌ای‌است که می‌گوید…» و از این رو افسانه‌ها با همهٔ تفاوت در جزئیات، ساختار و سرنمونی شبیه به هم دارند:

    1. رویدادی که در زمان‌های اولیه اتفاق می‌افتد.
    2. سامانی متفاوت با واقعیت‌های تجربی دارد.
    3. دغدغه‌ها و شناخت انسان اولیه از جهان‌است.
    4. سرگذشت و زندگی خدایان و ابرانسان‌هاست.
    5. در حافظهٔ مردم می‌ماند و از محدودهٔ دنیای واقعی فراتر می‌رود.
    6. دنیایی آرمانی برساخته از واقعیت‌ها را نشان می‌دهد.»
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا