- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
واژهشناسی
ریشه واژهشناختی واژه آتئیسم در زبان انگلیسی، پیش از قرن ۵ قبل از میلاد، از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος)، سرچشمه گرفتهاست که به معنای بیخدا(یان) است. این واژه در گذشته، با دلالت ضمنی منفی، در اطلاق به کسانی به کار رفته که به خدایانی بیباور میشدند که در جامعه، در سطح گسترده، مورد پرستش قرار میگرفتهاند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسشگری شکگرایانه و در پی آن، انتقادات روزافزون از دین، کاربرد این اصطلاح، محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که بهطور رسمی، خود را با واژه «بیخدا» تعریف میکردند، در قرن هجدهم بودند.
براهین بیخدایی، گستردهاند و گستره وسیعی از استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی را دربر میگیرند. استدلالها برای عدم باور به خدای ماوراءالطبیعه بهشمار نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحیهای متناقض و اختفای الهی است. با وجود اینکه بسیاری بیخدایان فلسفههای سکولار را برگزیدهاند، برای بیخدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. بسیاری بیخدایان بر این باورند که بیخدایی، نسبت به خداباوری، یک جهانبینی بهینهتر است، در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.[۹]
در فرهنگ غربی، غالباً، بیخدایان را منحصراً بیدین یا مادهباور میپندارند؛[۱۰] در حالی که در برخی نظامهای ایمانی نیز، بیخدایی، وجود داشتهاست؛ از جمله در ادیان خداناباوری چون آیین جین، برخی اشکال آیین بودا که از باور به خدایان حمایت نمیکنند،[۱۱] و شاخههایی از آیین هندو که بیخدایی را موضعی صادق اما نامناسب برای رشد معنوی انسان میدانند.[۱۲]
به این دلیل بیخدایی مفاهیم گوناگونی دارد، تعیین شمار دقیق بیخدایان کار دشواری است.[۱۳] بر اساس یکی از برآوردها در حدود ۲٫۳٪ جمعیت جهان بیخدا هستند، در حالی که ۱۱٫۹٪ از توصیف بیدین برای خود استفاده میکنند. طبق آماری دیگر، بیشترین میزان کسانی که خود را بیخدا معرفی میکنند در کشورهای غربی هستند و آن هم به میزانهای مختلف، که از درصدهای تک رقمی کشورهایی چون لهستان، رومانی و قبرس آغاز شده[۱۴]؛ و به ۸۵٪ در سوئد (۱۷٪ بیخدا)، ۸۰٪ در دانمارک، ۷۲٪ در نروژ و ۶۰٪ در فنلاند میرسد.[۱۳] تا ۶۵٪ ژاپنیها خودشان را بیخدا، ندانمگرا یا بیاعتقاد میدانند.[۱۳] طبق گزارش مرکز تحقیقات پیو، از میان کسانی که وابستگی به دینی ندارند و خود را «بدون دین» میدانند، ۲٪ جمعیت آمریکا خود را «بیخدا» میدانند. بر پایه یک آمارگیری جهانی در سال ۲۰۱۲، ۱۳٪ شرکتکنندگان خود را بیخدا دانستهاند.
ریشه واژهشناختی واژه آتئیسم در زبان انگلیسی، پیش از قرن ۵ قبل از میلاد، از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος)، سرچشمه گرفتهاست که به معنای بیخدا(یان) است. این واژه در گذشته، با دلالت ضمنی منفی، در اطلاق به کسانی به کار رفته که به خدایانی بیباور میشدند که در جامعه، در سطح گسترده، مورد پرستش قرار میگرفتهاند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسشگری شکگرایانه و در پی آن، انتقادات روزافزون از دین، کاربرد این اصطلاح، محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که بهطور رسمی، خود را با واژه «بیخدا» تعریف میکردند، در قرن هجدهم بودند.
براهین بیخدایی، گستردهاند و گستره وسیعی از استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی را دربر میگیرند. استدلالها برای عدم باور به خدای ماوراءالطبیعه بهشمار نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحیهای متناقض و اختفای الهی است. با وجود اینکه بسیاری بیخدایان فلسفههای سکولار را برگزیدهاند، برای بیخدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. بسیاری بیخدایان بر این باورند که بیخدایی، نسبت به خداباوری، یک جهانبینی بهینهتر است، در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.[۹]
در فرهنگ غربی، غالباً، بیخدایان را منحصراً بیدین یا مادهباور میپندارند؛[۱۰] در حالی که در برخی نظامهای ایمانی نیز، بیخدایی، وجود داشتهاست؛ از جمله در ادیان خداناباوری چون آیین جین، برخی اشکال آیین بودا که از باور به خدایان حمایت نمیکنند،[۱۱] و شاخههایی از آیین هندو که بیخدایی را موضعی صادق اما نامناسب برای رشد معنوی انسان میدانند.[۱۲]
به این دلیل بیخدایی مفاهیم گوناگونی دارد، تعیین شمار دقیق بیخدایان کار دشواری است.[۱۳] بر اساس یکی از برآوردها در حدود ۲٫۳٪ جمعیت جهان بیخدا هستند، در حالی که ۱۱٫۹٪ از توصیف بیدین برای خود استفاده میکنند. طبق آماری دیگر، بیشترین میزان کسانی که خود را بیخدا معرفی میکنند در کشورهای غربی هستند و آن هم به میزانهای مختلف، که از درصدهای تک رقمی کشورهایی چون لهستان، رومانی و قبرس آغاز شده[۱۴]؛ و به ۸۵٪ در سوئد (۱۷٪ بیخدا)، ۸۰٪ در دانمارک، ۷۲٪ در نروژ و ۶۰٪ در فنلاند میرسد.[۱۳] تا ۶۵٪ ژاپنیها خودشان را بیخدا، ندانمگرا یا بیاعتقاد میدانند.[۱۳] طبق گزارش مرکز تحقیقات پیو، از میان کسانی که وابستگی به دینی ندارند و خود را «بدون دین» میدانند، ۲٪ جمعیت آمریکا خود را «بیخدا» میدانند. بر پایه یک آمارگیری جهانی در سال ۲۰۱۲، ۱۳٪ شرکتکنندگان خود را بیخدا دانستهاند.