خاستگاه و تكامل اسب
از نظر تكاملي طبق يافته هاي فسيلي ، منشاء اسبهاي امروزي از پستاندار كوچكي تحت عنوان ائوهيپوس كه شباهت زيادي به روباه داشته و مربوط به حدود ششصد ميليون سال قبل ، يعني دوران ائوسن از نظر زمين شناسي است و چنين بر مي آيد كه از نظر تكاملي اسبهاي امروزي درطي ميليونها سال از اين پستاندار كوچك منشاء گرفته اند .
قد اين جانور در حدود 30 الي 35 سانتيمتر بوده و گسترش جهاني داشته است . بدن آن گرد و داراي پشتي خميده بوده و در هنگام راه رفتن از كف پنجه هاي خود استفاده مي كرده است . در اندام حركتي قدامي خود 4 انگشت و در اندامي خلفي خود 3 انگشت داشته است .حدود 13 نوع از اين جاندار در بخشهاي مختلف آمريكاي شمالي و انگلستان ، سيوئيس ، فرانسه و بلژيك يافته شده است .
بنابر كشفيات بعمل آمده نه تنها طويل شده و نيز كاهش تعداد تدريجي اندامهاي حركتي اسب استنباط مي شود ، بلكه تغييراتي كه بصورت طولاني شدن گردن و جمجمه همراه با تغيير عادات چرا كردن ( مانند خوردن ميوه هاي آبدار كه در بالاي سطح زمين رشد مي كنند ) به رژيم علف خواري ( خوردن علف هاي خشبي و سخت از سطح زمين ) ايجاد شده را مي توان بر گرفت . گرچه اولين فسيل يافت شده از ائوهيپوس به ثبت رسيده است ، ولي به جرات مي توان گفت كه اين جانور كوچك اندام از يك دودمان اصلي پستاندار كه داراي 5 انگشت بوده تكامل يافته است .
پس از گذشت ميليونها سال انواع تكامل يافته اين حيوان ( حدود 57 ميليون سال ) بنام تك سميان دوران پليوسن تحت نام پليوهيپوس شكل گرفت اند .
يافته هاي باستان شناسي در ايران توسط آقاي ماكنم ، يكي از معاونان دومرگان باستان شناس معروف ، فسيل يك نوع اسب تحت عنوان هيپاريون در سال 1904 ميلادي در ناحيه مرزه چال مراغه بدست آمده است كه مربوط به اواخر دوران سوم زمين شناسي يعني پليوسن و قبل از فوارن آتشفشان سهند ( بيش از يك ميليون سال قبل ) مي باشد .
با آغاز دوره يخبندان در كره زمين و تغييرات جوي انواع مختلف پليوهيپوس مهاجرتهاي گسترده اي به قاره هاي قديم ( آسيا ، اروپا و آفريقا ) آغاز كردند . بنابر دلايلي كه هنوز روشن نيست قاره آمريكا بطور ناگهاني و پس از قطع ارتباط آن با قاره هاي قديم ، از وجود پليوهيپوس پاك گرديد.
انواع مختلف پليوهيپوس در طي مهاجرتهاي خود در بخشهاي آفريقا و اروپا و آسيا پراكنده شدند و منشاء انواع مختلف گور خر ، خر و چهار تيپ از اجداد اوليه اسبهاي امروزي گرديدند .
بنابر اين اسبهاي امروزي داراي چهار جد اوليه هستند و از نظر تاريخي فلات ايران منطبق بر محدوده جغرافيائي پراكندگي دو نوع از انواع چهار گانه اين اجداد محسوب مي شود .
اسبهاي نژاد تركمن و كاسپين موجود در اين سرزمين پس از گذشت قريب به يك ميليون سال از پيدايش آن دو نوع اجداد اوليه اسب ، هنوز بعنوان شبيه ترين اسبهاي موجود در جهان به اجداد فوق محسوب مي شود و مورد توجه خاص جهانيان و پژوهشگران قرار گرفته است .
چگونه اسب انتخاب كنيم ؟
انتخاب اسب
اسبهايي كه اشكال اندام و يا اخلاقي دارند:
درچندين سال گذشته توليد اسب پيشرفت شاياني كرده است. اسبهاي ورزشي امروزه از كميت قابل توجهي برخوردارند. عليرغم اين نكات بايد بدانيم كه هيچ اسبي كامل نيست. همه آرزوي داشتن اسبي كامل داريم، ولي پيدا كردن آن چندان هم ساده نيست. هنر تربيت اسب پي بردن به تواناييهاي بالقوه اسب و پرورش آن تا حد ممكن است .بايد بدانيم كه چگونه و تا چه اندازهاي ميتوانيم به نقائص اخلاقي و اندامي اسب پي ببريم. اين آگاهي نياز به تجربهاي گران و كار كردن سالهاي متمادي با اسبهاي مختلف دارد.
بايد بدانيم كه تربيت هر اسب با اسب ديگر متفاوت و داراي راز و رمز خاصي است. ولي چهارچوب كلي آن همين اصول اوليه تربيت اسب است كه دربارهاش بحث كرديم. به هرحال روشهايي وجود دارند كه درباره نحوه كار با اسبهايي كه خوش اخلاِق نيستند و نقصي در اندامشان وجود دارد، بحث ميكنند. معني اين بحث اين نيست كه مباني اصول اوليه ناديده گرفته ميشوند بلكه عليرغم مشكلات، فقط ممكن است اين اصول جابهجا شوند.
بد اخلاقي:
اسب با خصوصيات اخلاقي و اندام خاصي خود به دنيا ميآيد. با استفاده از اصول صحيح آموزش و محيط سالم ميتواند اسب را براي سواري دادن به كار كشيد. از طرف ديگر چنانچه روش آموزش و نگهداري غلط در پيش گرفته شود، نتيجه عكس آنچه گفته شد خواهد بود. اصلاح مشكلات طبيعي اسب مشكل است. تجربه ثابت كرده است كه عليرغم صرف وقت و تلاش مضاعف چنانچه موفقيتي مناسب بهوجود آيد مشكل نهفته خودنمايي خواهد كرد.
اسب عصبي:
اين گونه اسبها در روبرو شدن با موقعيتهاي غيرمعمول از قبيل صداي غريب، و حركتهاي سريع و يا پرچم رم ميكنند: اين گونه اسبها در اثر كار دقيق و نگهداري صحيح و حوصله آرام ميشوند. اگر اسب در حركت عصبي است و يا از اشياء روي زمين رم ميكند، كار بسيار مشكل خواهد شد. تجربه من نشان داده كه اين گونه اسبها هرگز كاملاً آرامش پيدا نميكنند. مربي فقط بايد محدوديتها را در نظر بگيرد و برعكس حساسيتهاي زيادي و يا عصبيتهاي خاصي ميتواند مورد استفاده قرار بگيرد. خود من ترجيح ميدهم با اسبي سرحال، اگر چه كمي عصبي و نگران كار كنم تا اسبي تنبل. اسب عصبي براي سواركاري با حوصله بدون حركت اضافه و آرام روي اسب، هديهاي آسماني است. چنين اسبي كمترين اثرها را نياز دارد و سوار هم كه آرامش خود را روز او حفظ ميكند و زماني ميرسد كه اسب اثر ساِق را پذيرفته و به جلو رانده ميشود. در اين بازي برنده سواركار با حوصله است ولي سوار كار بيحوصله هيچگاه نبايد اسب عصبي سوار شود.
اسب تنبل:
اسب تنبل سوار را به جنون ميكشد. در ابتدا ميبايست پيبرد كه اسب ذاتاً تنبل است يا اين كه دلائلي باعث اين تنبلي است. به عنوان مثال، ممكن است اسب به آمادگي مطلوب نرسيده باشد. مثلاً چاقِ يا لاغر باشد، بيمار بوده و يا اثرهاي سوار را نميفهمد. بهتر است اسب تنبل را همراه با اسبي چالاك به صحرا ببريم. اگر او همچنان ميل به حركت نداشت، سوار اثرها را قويتر كند. و در موقع مناسب او ضربات مقطع و شديد شلاِق را به كار خواهد گرفت و اگر اسب به جلو پريد بايد او را نوازش كرد. اين تمرين بايد تا آن جا كه تكرار شود تا اسب منظور سوار را دريافته به سادگي به اثرها جواب دهد. مهم اين است كه سوار اسب را به حركت به جلو وادار كند. او ميبايست اين فشارها را به مرور كاهش دهد تا اسب را نسبت به آنها بيتفاوت نشود.
اسب كله شق:
اين گونه اسبي قادر به تحرك و اعمال قدرت است و مايل نيست آنها را در خدمت سوار كار بيتفاوت بگذارد. و نكته اين جاست كه اسب پي ببرد سوار آنقدرها خبره و مصمم نيست. اسب به سرعت به اين موضوع پي بـرده و سردست ميزند و مشكل بتوان اين حركت را از سرش انداخت. براي حل اين مشكل سواري مورد نياز است كه به زين چسبيده و بدون اين كه اسب اجازه نافرماني بدهد او را به جلو هدايت كند. به محض اطاعت اسب سوار بايد او را نوازش كرده و اطمينان اسب را جلب كند. به محض اين كه سوار احساس كند اسب ميخواهد رم كند و يا سردست بزند، بايد يكي از دستجلوها را كشيده و مانع حركت او شود و دقت كند كه حركت طولاني نباشد، چه ممكن است اسب روي سواركار بغلتد.
از نظر تكاملي طبق يافته هاي فسيلي ، منشاء اسبهاي امروزي از پستاندار كوچكي تحت عنوان ائوهيپوس كه شباهت زيادي به روباه داشته و مربوط به حدود ششصد ميليون سال قبل ، يعني دوران ائوسن از نظر زمين شناسي است و چنين بر مي آيد كه از نظر تكاملي اسبهاي امروزي درطي ميليونها سال از اين پستاندار كوچك منشاء گرفته اند .
قد اين جانور در حدود 30 الي 35 سانتيمتر بوده و گسترش جهاني داشته است . بدن آن گرد و داراي پشتي خميده بوده و در هنگام راه رفتن از كف پنجه هاي خود استفاده مي كرده است . در اندام حركتي قدامي خود 4 انگشت و در اندامي خلفي خود 3 انگشت داشته است .حدود 13 نوع از اين جاندار در بخشهاي مختلف آمريكاي شمالي و انگلستان ، سيوئيس ، فرانسه و بلژيك يافته شده است .
بنابر كشفيات بعمل آمده نه تنها طويل شده و نيز كاهش تعداد تدريجي اندامهاي حركتي اسب استنباط مي شود ، بلكه تغييراتي كه بصورت طولاني شدن گردن و جمجمه همراه با تغيير عادات چرا كردن ( مانند خوردن ميوه هاي آبدار كه در بالاي سطح زمين رشد مي كنند ) به رژيم علف خواري ( خوردن علف هاي خشبي و سخت از سطح زمين ) ايجاد شده را مي توان بر گرفت . گرچه اولين فسيل يافت شده از ائوهيپوس به ثبت رسيده است ، ولي به جرات مي توان گفت كه اين جانور كوچك اندام از يك دودمان اصلي پستاندار كه داراي 5 انگشت بوده تكامل يافته است .
پس از گذشت ميليونها سال انواع تكامل يافته اين حيوان ( حدود 57 ميليون سال ) بنام تك سميان دوران پليوسن تحت نام پليوهيپوس شكل گرفت اند .
يافته هاي باستان شناسي در ايران توسط آقاي ماكنم ، يكي از معاونان دومرگان باستان شناس معروف ، فسيل يك نوع اسب تحت عنوان هيپاريون در سال 1904 ميلادي در ناحيه مرزه چال مراغه بدست آمده است كه مربوط به اواخر دوران سوم زمين شناسي يعني پليوسن و قبل از فوارن آتشفشان سهند ( بيش از يك ميليون سال قبل ) مي باشد .
با آغاز دوره يخبندان در كره زمين و تغييرات جوي انواع مختلف پليوهيپوس مهاجرتهاي گسترده اي به قاره هاي قديم ( آسيا ، اروپا و آفريقا ) آغاز كردند . بنابر دلايلي كه هنوز روشن نيست قاره آمريكا بطور ناگهاني و پس از قطع ارتباط آن با قاره هاي قديم ، از وجود پليوهيپوس پاك گرديد.
انواع مختلف پليوهيپوس در طي مهاجرتهاي خود در بخشهاي آفريقا و اروپا و آسيا پراكنده شدند و منشاء انواع مختلف گور خر ، خر و چهار تيپ از اجداد اوليه اسبهاي امروزي گرديدند .
بنابر اين اسبهاي امروزي داراي چهار جد اوليه هستند و از نظر تاريخي فلات ايران منطبق بر محدوده جغرافيائي پراكندگي دو نوع از انواع چهار گانه اين اجداد محسوب مي شود .
اسبهاي نژاد تركمن و كاسپين موجود در اين سرزمين پس از گذشت قريب به يك ميليون سال از پيدايش آن دو نوع اجداد اوليه اسب ، هنوز بعنوان شبيه ترين اسبهاي موجود در جهان به اجداد فوق محسوب مي شود و مورد توجه خاص جهانيان و پژوهشگران قرار گرفته است .
چگونه اسب انتخاب كنيم ؟
انتخاب اسب
اسبهايي كه اشكال اندام و يا اخلاقي دارند:
درچندين سال گذشته توليد اسب پيشرفت شاياني كرده است. اسبهاي ورزشي امروزه از كميت قابل توجهي برخوردارند. عليرغم اين نكات بايد بدانيم كه هيچ اسبي كامل نيست. همه آرزوي داشتن اسبي كامل داريم، ولي پيدا كردن آن چندان هم ساده نيست. هنر تربيت اسب پي بردن به تواناييهاي بالقوه اسب و پرورش آن تا حد ممكن است .بايد بدانيم كه چگونه و تا چه اندازهاي ميتوانيم به نقائص اخلاقي و اندامي اسب پي ببريم. اين آگاهي نياز به تجربهاي گران و كار كردن سالهاي متمادي با اسبهاي مختلف دارد.
بايد بدانيم كه تربيت هر اسب با اسب ديگر متفاوت و داراي راز و رمز خاصي است. ولي چهارچوب كلي آن همين اصول اوليه تربيت اسب است كه دربارهاش بحث كرديم. به هرحال روشهايي وجود دارند كه درباره نحوه كار با اسبهايي كه خوش اخلاِق نيستند و نقصي در اندامشان وجود دارد، بحث ميكنند. معني اين بحث اين نيست كه مباني اصول اوليه ناديده گرفته ميشوند بلكه عليرغم مشكلات، فقط ممكن است اين اصول جابهجا شوند.
بد اخلاقي:
اسب با خصوصيات اخلاقي و اندام خاصي خود به دنيا ميآيد. با استفاده از اصول صحيح آموزش و محيط سالم ميتواند اسب را براي سواري دادن به كار كشيد. از طرف ديگر چنانچه روش آموزش و نگهداري غلط در پيش گرفته شود، نتيجه عكس آنچه گفته شد خواهد بود. اصلاح مشكلات طبيعي اسب مشكل است. تجربه ثابت كرده است كه عليرغم صرف وقت و تلاش مضاعف چنانچه موفقيتي مناسب بهوجود آيد مشكل نهفته خودنمايي خواهد كرد.
اسب عصبي:
اين گونه اسبها در روبرو شدن با موقعيتهاي غيرمعمول از قبيل صداي غريب، و حركتهاي سريع و يا پرچم رم ميكنند: اين گونه اسبها در اثر كار دقيق و نگهداري صحيح و حوصله آرام ميشوند. اگر اسب در حركت عصبي است و يا از اشياء روي زمين رم ميكند، كار بسيار مشكل خواهد شد. تجربه من نشان داده كه اين گونه اسبها هرگز كاملاً آرامش پيدا نميكنند. مربي فقط بايد محدوديتها را در نظر بگيرد و برعكس حساسيتهاي زيادي و يا عصبيتهاي خاصي ميتواند مورد استفاده قرار بگيرد. خود من ترجيح ميدهم با اسبي سرحال، اگر چه كمي عصبي و نگران كار كنم تا اسبي تنبل. اسب عصبي براي سواركاري با حوصله بدون حركت اضافه و آرام روي اسب، هديهاي آسماني است. چنين اسبي كمترين اثرها را نياز دارد و سوار هم كه آرامش خود را روز او حفظ ميكند و زماني ميرسد كه اسب اثر ساِق را پذيرفته و به جلو رانده ميشود. در اين بازي برنده سواركار با حوصله است ولي سوار كار بيحوصله هيچگاه نبايد اسب عصبي سوار شود.
اسب تنبل:
اسب تنبل سوار را به جنون ميكشد. در ابتدا ميبايست پيبرد كه اسب ذاتاً تنبل است يا اين كه دلائلي باعث اين تنبلي است. به عنوان مثال، ممكن است اسب به آمادگي مطلوب نرسيده باشد. مثلاً چاقِ يا لاغر باشد، بيمار بوده و يا اثرهاي سوار را نميفهمد. بهتر است اسب تنبل را همراه با اسبي چالاك به صحرا ببريم. اگر او همچنان ميل به حركت نداشت، سوار اثرها را قويتر كند. و در موقع مناسب او ضربات مقطع و شديد شلاِق را به كار خواهد گرفت و اگر اسب به جلو پريد بايد او را نوازش كرد. اين تمرين بايد تا آن جا كه تكرار شود تا اسب منظور سوار را دريافته به سادگي به اثرها جواب دهد. مهم اين است كه سوار اسب را به حركت به جلو وادار كند. او ميبايست اين فشارها را به مرور كاهش دهد تا اسب را نسبت به آنها بيتفاوت نشود.
اسب كله شق:
اين گونه اسبي قادر به تحرك و اعمال قدرت است و مايل نيست آنها را در خدمت سوار كار بيتفاوت بگذارد. و نكته اين جاست كه اسب پي ببرد سوار آنقدرها خبره و مصمم نيست. اسب به سرعت به اين موضوع پي بـرده و سردست ميزند و مشكل بتوان اين حركت را از سرش انداخت. براي حل اين مشكل سواري مورد نياز است كه به زين چسبيده و بدون اين كه اسب اجازه نافرماني بدهد او را به جلو هدايت كند. به محض اطاعت اسب سوار بايد او را نوازش كرده و اطمينان اسب را جلب كند. به محض اين كه سوار احساس كند اسب ميخواهد رم كند و يا سردست بزند، بايد يكي از دستجلوها را كشيده و مانع حركت او شود و دقت كند كه حركت طولاني نباشد، چه ممكن است اسب روي سواركار بغلتد.