شعر وصف حال خودت از زبان شعر

  • شروع کننده موضوع F.sh.76
  • بازدیدها 11,361
  • پاسخ ها 386
  • تاریخ شروع

Morteza Ali

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/05/18
ارسالی ها
506
امتیاز واکنش
8,650
امتیاز
622
سن
21
ایام امتحانات است و خواب حرام
بی‌تقلب برگه سفید است و قبولی‌ام محال
 
  • پیشنهادات
  • 'Foruzan'

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/12
    ارسالی ها
    306
    امتیاز واکنش
    4,008
    امتیاز
    451
    سن
    29
    محل سکونت
    Zamin
    مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
    مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد

    به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
    که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد

    اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستم
    وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد

    چه زهره دارد اندیشه که گرد شهر من گردد
    کی قصد ملک من دارد چو او خاقان من باشد

    نبیند روی من زردی به اقبال لب لعلش
    بمیرد پیش من رستم چو از دستان من باشد

    بدرم زهره زهره خراشم ماه را چهره
    برم از آسمان مهره چو او کیوان من باشد

    بدرم جبه مه را بریزم ساغر شه را
    وگر خواهند تاوانم همو تاوان من باشد

    چراغ چرخ گردونم چو اجری خوار خورشیدم
    امیر گوی و چوگانم چو دل میدان من باشد

    منم مصر و شکرخانه چو یوسف در برم گیرم
    چه جویم ملک کنعان را چو او کنعان من باشد

    زهی حاضر زهی ناظر زهی حافظ زهی ناصر
    زهی الزام هر منکر چو او برهان من باشد

    یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
    بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد

    سر ما هست و من مجنون مجنبانید زنجیرم
    مرا هر دم سر مه شد چو مه بر خوان من باشد

    سخن بخش زبان من چو باشد شمس تبریزی
    تو خامش تا زبان‌ها خود چو دل جنبان من باشد
     

    Amir Masuod

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/08
    ارسالی ها
    232
    امتیاز واکنش
    7,285
    امتیاز
    559
    سن
    29
    محل سکونت
    Gorgan
    بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
    داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
    دیده عقل مـسـ*ـت تو چرخه چرخ پست تو
    گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود
    جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند
    عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود
    خمر من و خمـار من باغ من و بهار من
    خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود
    جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
    آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود
    گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
    آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود
    دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
    این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود
    بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
    باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود
    گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم
    ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود
    خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای
    وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود
    گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من
    مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود
    بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم
    سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود
    هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد
    هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌شود
     

    SisHaNi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/17
    ارسالی ها
    250
    امتیاز واکنش
    11,096
    امتیاز
    641
    زدانش به اندر جهان هیچ نیست
    تن مرده و جان نادان یکیست
    اسدی
     

    Elle marie

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/06
    ارسالی ها
    1,432
    امتیاز واکنش
    19,501
    امتیاز
    914
    حالم خرابه
    مثل دختری که بهش خــ ـیانـت شده=/
     

    SisHaNi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/17
    ارسالی ها
    250
    امتیاز واکنش
    11,096
    امتیاز
    641

    ffatma-Gol

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/06/20
    ارسالی ها
    48
    امتیاز واکنش
    260
    امتیاز
    186
    سن
    24
    قول دادم که در اندیشه ی خود حبس شوم...
    دل به بالا وبلندای خیالی ندهم

    دوست دارم که خودم،پشت خودم باشم وبس!
    به تن هیچ عقابی پروبالی ندهم...
    {علیرضاآذر}
     
    بالا