و مرا آنقدر آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت..!
تو خیالت راحت...
می روم از قلبت..!
می شوم دورترین خاطره در شب هایت..!
تو به من می خندی..!
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق..!
ولی،
بر نمی گردم..!
نه!
میروم آن جایی که دلی بهر دلی تب دارد..! عشق زیباست و حرمت دارد..!
تو،ماه را بیش از همه دوست می داشتی
و حالا... ماه هر شب تو را به یاد من می اورد..!
می خواهم فراموشت کنم اما...
این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمی شود..!