من با بیشتر رمانا گریه کردم :/ یکیشون ولی حالم رو بد گرفت یک اس ام اس اونجایی که مهران مرد:aiwan_light_cray: و توسکا اونجایی که اونقدر ارشاویر بدبخت رو چزوند:/
رمان سرنوشت از سر، نوشت فوق العاده غم انگیز با غم آمیخته. نمیشد گریه نکنی رمان یانار هر ثانیه هر لحظه اشک میون چشم جمع می کنه. رمان آلاله جایی که آلاله پدرش فوت کرد داشت ازش خداحافظی می کرد.
و رمان دژکوب
تقریبا با هر رمان قوی که نظرم رو جلب کرده و اون رو تا آخر بخونم زندگی می کنم باهاشون حالا اگر بخنده میخندم اگر هم گریه کنه که اهل گریه نیستم اما روزها شاید رمان رو ادامه ندم و تو اون لحظه فکرم بمونه. امااااا رمان اینجا زنی عاشقانه می بارد تو فضای مجازی و تو رمان های چاپی رمان بامداد خمـار باید بگم واقعا اشک من رو درآوردن. با آرزوی موفقیت برای تمام عزیزان