موضوع یک نقاشی در آثار کوبیست تا سال ۱۹۱۰، معمولاً قابلتشخیص بود. در دوران «کوبیسم تحلیلی» یا هِرمِتیک، بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲، بود که پیکاسو و براک آثار خود را به حدی انتزاعی کردند که آنها به تنها یک سری از سطوح رویهمافتاده و اشکالی عمدتاً با رنگهای قهوهای، خاکستری یا سیاهِ تکرنگ تبدیل شدند.
نقاشان کوبیست این مفهوم موروثی که هنر باید از طبیعت کپیبرداری شود یا اینکه هنرمندان باید از روشهای قدیمی پرسپکتیو، مدلسازی و کوتهنمایی استفاده کنند را نپذیرفتند. آنها پرسپکتیو یا نقاشی سهبعدی و مدلسازی سنتی را بهمنظور تأکید بر دوبعدی بودن تصویر، کنار گذاشتند.
این هنرمندان اشیاء درون نقاشی را خُرد کردند و به اشکال هندسی تقلیل دادند و سپس دوباره آنها را در یک فضای کمعمق و برجستهمانند ردیف کردند. آنها همچنین از نقاط برتری چندگانه و متضاد بهره بردند.
برخلاف پیکاسو و براک که آثار کوبیستی آنها عملاً تکرنگ بودند، خوان گریس به خاطر کشیدن نقاشیهایی با ترکیبات رنگی روشن، جسورانه و جدید، به شیوهی دوستش آنری ماتیس، شهرت داشت.
او به سبک کوبیسم تحلیلی، واژهای که خود آن را ابداع کرده بود، نقاشی میکرد. گریس پس از سال ۱۹۱۳ بهسوی سبک کوبیسم ترکیبی، با استفادهی گسترده از هنر ترکیب رنگها (کلاژ) یا چسب کاغذی رفت.
شایان ذکر است که پیکاسو و براک نیز کُلاژِ کوبیستی را بهعنوان یک شیوهی مدرن و بسیار مهم در این سبک هنری پایهگذاری کردند. ریشههای کلاژ ممکن است به صدها سال قبل بازگردد، اما این تکنیک یک بازگشت دراماتیک بهعنوان هنری مدرن از سوی این هنرمندان را رقم زد. آنها از اجزای عمدهی فرهنگ عامه در نقاشیهای خود استفاده کردند و تغییر بزرگی در تعریف هنر به وجود آوردند.
دیگر هنرمند مکتب کوبیسم، فرنان لژه است. در سال ۱۹۱۱، انجمن سالون دِزاندِپاندان (Salon des Indépendants) نقاشان کوبیست را گرد هم جمع کرد. لژه، همراه با متزینگر، آلبرت گلز، فوکونیر و رابرت دلونی مسئول ارائهی سبک کوبیسم به مردم در قالب یک گروه سازماندهیشده، برای اولین بار، شدند.