•○●|تقویم تاریخی|●○•

وضعیت
موضوع بسته شده است.

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
سلام!
وقت بخیر!

در این تاپیک رویدادهای تاریخی هرروز به ترتیب گذاشته خواهد شد.

تاپیک قبلی به دلیل نامرتب بودن بسته شد.

(به نگارش دکتر نوشیروان کیهانی زاده)
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    استقراض براي تامين هزينه تاجگذاري!


    0414ahmad.jpg


    14 اپریل 1914 (25 فروردين 1293 خورشيدي) در تهران اعلام شد كه دولت در صدد استقراض يكصد هزار ليره از بانك انگلستان با بهره متعارف است تا در تاريخ معين (سي ام تيرماه) كه سلطان احمد شاه به سن قانوني خواهد رسيد، مراسم تاجگذاري رسمي وي را برگزار كند!!.
    سلطان احمد شاه تا سال 1304 سلطنت کرد و پس ازحذف قاجارها از سلطنت، در پاريس درگذشت.




    تاسيس شركت نفت انگلستان و ايران ـ امتیاز «دارسي» و مداخلات جهاني کمپانی هاي نفتي


    0414naks.jpg

    William Knox D’Arcy دارسي
    14 اپریل سال 1909 و ده ماه و 18 روز پس از رسیدن نخستين چاه در مسجد سلیمان [خوزستان] به نفت، شركت نفت انگلستان و ايران [Anglo-Persian Oil Company]برپایه امتیازنامه «دارسی» تاسيس در لندن به ثبت داده شد. این چاه 26 ماه می 1908 در عمق 400 متری به نفت رسیده بود و متعاقب آن دو چاه ديگر.
    «ويليام ناكس دارسي William Knox D’Arcy» از اشراف زادگان انگليسي كه از 17 سالگي با خانواده اش براي مدتي دراستراليا زندگي مي كرد و به استخراج طلا از كوه «مورگن» سرگرم بود پس از بازگشت و ادامه زندگي در لندن متوجه وجود نفت در ايران شد. پيش از او ژوليوس رويتر (موسس خبرگزاري رويتر) با مطالعه يادداشتهاي يك زمين شناس فرانسوي كه قبلا از ايران ديدن كرده بود به فكر گرفتن امتياز اكتشاف و استخراج آن از دولت تهران افتاده بود ولي موفق نشده بود.
    «دارسي» از طريق همكارانش برمفاد يادداشتهاي زمين شناس فرانسوي و نيز تلاشهاي رويتر وقوف يافت و با برقرارکردن ارتباط با رئيس الوزراء وقت ايران از طریق یک دوست مشترک و واسطه قراردادن این دوست، برغم اعتراض سفارت روسيه در تهران به هدف رسید. قرارداد دارسی در سال 1901 براي مدت 60 سال امضاء شد و با هدف کاستن از شدت اعتراض دولت روسیه، پنج استان ايراني مجاور مرز روسيه از شمول آن قرارداد مستثني گرديد. دارسي براي دريافت امتياز نفت ايران مبلغ ناچيزي با وعده تعدادي سهم به ايران داده بود.
    دارسي براي اكتشاف و استخراج نفت ايران مهندس جورج رينولدز را به ايران فرستاد و در سال 1905 نيز با شركت انگليسي نفت برمه شريك شد.
    پس از ثبت شركت در اپریل سال 1909، سهام آن به معرض فروش گذارده شد و 2 لُرد انگليسي متعاقب هم مدير عامل آن شدند، ولي «دارسي» تا زمان مرگ در سال 1917 عضو هيات مديره بود.
    در سال 1914 و در آستانه جنگ جهاني اول نيروي دريايي انگلستان 51 درصد سهام شركت نفت انگلستان و ایران را دراختيار گرفت كه بعدا تا 97 درصد آن متعلق به دولت انگلستان شد.
    قرارداد دارسی در سال 1313 هجری خورشیدی با تمهیدات و یک رشته بازی های ماهرانه برای 60 سال دیگر تمدید شد و کمپانی Anglo-Persian Oil Company نامAnglo-Iranian Oil Companyبرخود نهاد!. این قرارداد درپی یک رشته اعتراضات ملی به رهبری دکتر محمد مصدق ـ ناسیونالیست بنام ـ و پس از ترور نخست وزیر وقت ژنرال رزم آرا، در اسفند 1329 با رای پارلمان ایران به صورت یکجانبه لغو و نفت ایران ملی شد که پس از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 امُرداد 1332 (19 آگوست 1953) عملا در اختیار کنسرسیومی مرکب از شرکتهای نفتی غرب قرارگرفت. در این کنسرسیوم سهم کمپانی انگلیسی Anglo-Iranian Oil Company چهل درصد، سهم پنج کمپانی آمریکایی 40 درصد و سهم کمپانی های هلندی و فرانسوی 20 درصد تعیین شد. دولت آمریکا با این شرط حاضر به مشارکت در براندازی دولت دکتر مصدق شده بود که پس از براندازی، نفت ایران در انحصار انگلستان نباشد [و به کمپانی های نفتی غرب و در آن زمان معروف به هفت خواهران داده شود]. شرکت نفتیAnglo-Iranian Oil Company از زمان تاسیس کنسرسیوم نفت ایران به British Petroleum و اختصارا BP تغییر نام داده و دو بارهم لگو آن تغییر یافته است.
    bp-logo-merged.jpg
    دو لگو تازه بی پی

    این کمپانی از 1959 فعالیت خودرا که تا آن زمان محدود به خاورمیانه بود به سایر نقاط جهان از دریای شمال تا خلیج مکزیک و آلاسکا گسترش داده و علاوه بر اکتشاف و استخراج و تصفیه، به خرده فروشی هم پرداخته و در سال 2011 دارای 23 هزار جایگاه فروش بنزین بوده است و با بازی در خرید و فروش و یا اعلام [فرضا ساختگی] نقص فنی یک پالایشگاه و تغییرات در جایگاههای فروش می تواند بهای بنزین و در نتیجه نفت خام را نوسان دهد و بالعکس. در هر نوسان سازی ساختگی بهای نفت، رسانه ها نقش موثر دارند و روزنامه نگار اگر در قبال جامعه احساس مسئولیت کند و وفادار به اصول ژورنالیسم باشد می تواند این بازی هارا [با افشاگری] نقش بر آب سازد.
    از آغاز قرن بیستم تاکنون، در بسیاری از رویدادهای کشورهای نفتدار، دست کمپانی های نفتی غرب دیده می شود. در 11 سال نخست قرن 21 تصرف عراق، گسترش استقرار نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس، حوادث خونین دارفور، رویدادهای نیجریه و آنگولا، بالابردن مصنوعی بهای نفت در سال 2008 ـ سال انتخابات آمریکا و به پیروزی رساندن نامزد مورد نظر، مسئله لیبی در سال 2011، بالابردن مجدد بهای بنزین در آمریکا در بهار این سال (بهار 2011) تا زمینه برای موافقت رئیس جمهور این کشور به اجاره دادن بخش دیگری از مناطق نفتی خلیج مکزیک و آبهای ساحلی هموار شود همه جا نفت و دست کمپانی های مربوط در کار بوده است. رویداد نشت نفت خام از یک چاه اجاره ای کمپانی بی پی (نفت انگلستان) در خلیج مکزیک (آبهای ساحلی ایالات متحده) در سال 2010 سبب شد که واگذارکردن مناطق بیشتری در این خلیج برای استخراج نفت متوقف و ممنوع شود.
    درآمد ناشی از نفت در برخی کشورهای دارنده این ماده تاثیرات منفی داشته است. مورخان درآمد روسیه از نفت را از عوامل جرائم اقتصادی این کشور، مصرفی شدن جامعه روسیه و ... می دانند. «نفت» همچنین ریشه اختلاف ایالات متحده و ونزوئلا را تشکیل داده است.
    [درباره تمديد قرارداد با ايران و نيز ملي شدن نفت و رويدادهاي ديگر، مطالب مفصل در زمان خود در اين سايت آمده است و لزومي به تكرار ندارد، به پنجره جستجو ـ بالا سمت راست ـ رجوع شود]


    وضع ماليات بر خودرو در ايران در سال 1930 ـ راههايي که ساير ملل براي جلوگيري از کثرت غير ضروري خودرو ابتکار کرده اند

    برقراری ماليات بر وسائط نقليه در ايران به اقتباس از آمريكا و اروپا كه 12 فروردين 1309 به تصويب رسيده بود 25 فروردين جهت اجرا به ادارات مربوط ابلاغ شد. طبق اين ضوابط، ماليات سالانه يك اتومبيل 120 تومان بود كه در آن زمان پولی چشمگیر بود. به علاوه، هنگام شماره گذاري و دريافت كارت مشخصات اتومبيل بايد مبلغي (به نام اجرت کارمندان) پرداخت مي شد. اين مقررات در بيشتر كشورها به همين صورت ادامه دارد. در آمريكا در حال حاضر علاوه برماليات ثابت سالانه ايالت، یک اتومبیلدار بايد هر سال بر پايه بهاي اتومبيل مبلغي هم به شهرداري محل پرداخت کند که این مبلغ از چهار و نیم درصد بهای روز اتومبیل کمتر نیست. به علاوه، در آمریکا و اروپا و برخی کشورهای دیگر یک تا سه نوع مالیات از فروش بنزین دریافت می شود که جمعا از اصل بهای بنزین بیشتر است و به همین لحاظ هزینه داشتن اتومبیل شخصی سنگین است و وسيله خودنمايي و تفريح نمي تواند باشد.
    در بسياري از کشورها، براي کاستن از پيچيدگي ترافيک شهرهاي بزرگ، ماليات مضاعف بر خودرو وضع مي کنند تا اتومبيلداري برپايه نياز واقعي باشد نه هـ*ـوس. در چندين کشور و بويژه ممالکي که گرفتار تورّم پول هستند، دولتها بهاي اتومبيل را متناسب با نرخ تورم بالا مي برند تا هجوم به خريد اتومبيل صورت نگيرد و مابه التفاوت حاصل، صرف اصلاح معابر و راهها مي شود. به اظهار اقتصاديون، هر اتومبيل اضافي به همين نسبت هزينه ها و بويژه مصرف ارز را بالا مي برد از بنزين گرفته تا وسائل يدکي و ....




    اعدام قاتل احمد دهقان


    0414dehghan.jpg

    دهقان
    25 فروردين 1330 (14 اپریل 1951) حسن جعفري كارمند شركت نفت انگلستان كه جرم قتل احمد دهقان به مرگ محكوم شده بود اعدام شد. وي ششم خرداد سال 1329 در دفتر تماشاخانه تهران در خيابان لاله زار احمد دهقان نماينده مجلس، ناشر مجله تهران مصور و صاحب تماشاخانه تهران را كشته بود. انگيزه قتل به درستي اعلام نشده است!.



    ناآرامي در اصفهان در فروردين 1330

    25 فروردين 1330 (14اپریل 1951) به سبب بروز ناآرامي در اصفهان و مخالفت اصفهاني ها با ادامه نخست وزيري حسين علاء، در اين شهر حكومت نظامي اعلام شد. با وجود اين، ناآرامي هاي اصفهان تا روي كار آمدن دكتر مصدق ادامه يافت. در اصفهان هواداري از دكتر مصدق بيش از شهرهاي ديگر كشور بود. دكتر مصدق به نمايندگي اصفهان درنخستين دوره مجلس شوراي ملي انتخاب شده بود كه هنگام بررسي اعتبار نامه ها و تطبيق ماه سال قمري به خورشيدي کسر سن آورده بود و به دليل کمتر از نصاب مقرر بودن سن نتوانسته بود به مجلس راه يابد.



    سالروز درگذشت اميراسدالله علم ـ اعتراض روحانيون و قيام 15 خرداد ـ شورش مسلحانه قشقايي ها و ...


    alam.jpg

    اميراسدالله علم
    25 فروردين 1357 (14 اپریل 1978 و سال انقلاب) به تهران گزارش داده شده بود كه اميراسدالله علم در 59 سالگي در آمريكا از بيماري سرطان درگذشته است. علم که سالها به بیماری سرطان خون دچار بود برای درمان در یک بیمارستان نیویورک به آمریکا منتقل شده بود. وی قبلا در ایران و فرانسه درمان می کرد. همین بیماری که وی ماهیّت آن را از ایرانیان پنهان کرده بود سبب شده بود که در نیمه سال 1356 (1977) پس از ده سال از وزارت دربار کناره گیری کند و امیرعباس هویدا جای اورا بگیرد. علم بیماری خودرا یک اختلال معمولی خون اعلام کرده بود.
    علم که در 1919 (1298 هجری) در بیرجند خراسان به دنیا آمده بود سمت های دولتی مختلفی ازجمله فرمانداری سیستان و بلوچستان، سه بار وزارت کشور، یک بار وزارت کار، ریاست دانشگاه شیراز و نخست وزيري را برعهده داشت. وی همچنین در هیات های مدیره و امناء موسسات مختلف عضویت داشت و سالها نیز رئیس بنیاد پهلوی بود. علم در سال 1336 (1957 میلادی) حزب مردم را تاسیس کرد که پس از تاسیس این حزب و در همان سال، دکتر منوچهر اقبال (نخست وزیر وقت) حزب ملیّون را. علم که از دوستان و مشاوران بسیار نزدیک شاه (پهلوی دوم) بود شركتهاي تجاري متعدد هم تاسيس كرده بود.
    علم که پس از کناره کیری علی امینی، از سی ام تیرماه 1341 (جولای 1962) نخست وزیر ایران شده بود در همان آغاز کار، خودرا مجری اصلاحات ششگانه معروف به انقلاب سفید اعلام کرد که در رفراندم ششم بهمن آن سال تصویب شدند. این اصلاحات عبارت بودند از ملی کردن جنگلها، حذف نظام اربـاب و رعیتی، شرکت کارگران در سود کارگاهها، ایجاد سپاه دانش مرکب از دیپلمه های مشمول قانون نظام وظیفه و اصلاح قانون انتخابات. برخی از روحانیون که از زمان اعلام مصوبه 14 شهریور ماه 1341 شورای وزیران دست به اعتراض زده و بنای مخالفت با تصمیمات علم را گذارده و رفراندم ششم بهمن را تحریم کرده بودند، پس از این بر دامنه مخالفت خود افزودند. آیت الله خمینی رهبری این مخالفت را برعهده داشت. در مصوبه 14 شهریور که بر اثر مخالفت روحانیون سه ماه بعد در هشتم آذرماه لغو شد قید اسلام از شرایط انتخابات شوندگان و انتخاب کنندگان شوراهای شهر و شهرستان حذف و به جای سوگند به قرآن، به کتاب آسمانی ذکر شده و شرکت بانوان مجاز شناخته شده بود. شاه واکنش منفی روحانیون به این مصوبه را به رئیس شورای وزیران منعکس کرده بود و در عین حال گفته بود که وضعیت زمانه چنین تغییری را اقتضا می کرد، ما در حفظ شعایر دینی کوشا هستیم. ادامه مخالفت آیت الله خمینی منجر به دستگیری او در قم و انتقال او در بامداد 15 خرداد ماه 1342 به تهران و قیام 15 خرداد و کشتار معترضین و اعلام حکومت نظامی شد.
    اجرای برنامه اصلاحات ارضی در فیروزآباد فارس نیز با مخالفت مسلحانه قشقایی ها رو به رو شد که ملک عابدی رئیس سازمان اصلاحات ارضی محل را کشتند و .... علم که در مناطق شرقی ایران (بویژه جنوب خراسان، سیستان و بلوچستان) نفوذ داشت تصمیم به استخدام چریک از این مناطق برای سرکوب قشقایی ها گرفت و در این راستا یک سرهنگ از هم ایالتی های خودرا نیز به این مناطق فرستاد که ژاندارمری مخالفت کرد، و یک واحد بزرگ ژاندارم از تهران و یکانهایی از لشکرهای خوزستان و اصفهان به فیروزآباد اعزام و قشقایی ها را سرکوب کردند.
    جان اف. کندی رئیس جمهور وقت آمریکا رفراندم ششم بهمن 1341 و اصلاحات ششگانه را تبریک گفته بود. قبلا لیندن جانسون معاون او (و بعدا رئیس جمهوری آمریکا) که به تهران آمده بود در زمینه این اصلاحات با علم و شاه مذاکره و تبادل نظر کرده بود. جان اف. کندی از زمان روی کارآمدن، اصرار به این اصلاحات داشت.
    علم 17 اسفند 1342 (مارس 1964) از نخست وزیری کناره گیری کرد و حسنعلی منصور که قبلا گروه سیـاس*ـی خود ـ ایران نوین را تبدیل به حزب ایران نوین کرده بود برجای او نشست. گروه ایران نوین از اواسط دهه 1330 با شرکت گروهی تکنوکرات تشکیل شده بود و جلسات آن عموما در خانه منصور در خیابان ایرانشهر برگزار می شد و امیرعباس هویدا از اعضای آن بود. منصور در آن زمان دبیر شورای عالی اقتصاد بود که علم در دوران نخست وزیری خود این شورا را منحل کرده بود.
    امیر اسدالله علم فرزند امیر شوکت الملک اعظم (محمد ابراهیم) معروف به امیر قائنات بود که خانواده او قرن ها در شرق ایران دارای نفوذ ویژه بودند. این خانواده که به طایفه خزیمه (از طوایف عرب) منسوب بودند از قرن نهم میلادی در خراسان ـ منطقه قائنات ـ بسر می بـرده اند. خازم ابن خزیمه بزرگ این طایفه، یک سردار خلیفه عباسی بود که برای سرکوب مخالفان به خراسان فرستاده شده بود. وی پس از انجام ماموریت، در همین منطقه ماندگار شده بود. در آن زمان، ایران خاوری شامل سه منطقه ـ خراسان بزرگتر، سیستان بزرگتر و مکران ـ بود. خراسان اینک میان پنج کشور و سیستان میان دو کشور تقسیم شده است. بیشتر منطقه سیستان در افغانستان قرار دارد. امیر اسدالله علم داماد قوام شیرازی بود.



    در قلمرو انديشه

    سازنده زبان واحد جهاني اسپرانتو ، هدف او از اين كار ـ وجود زبانهاي متعدد در جهان باعث جدايي انسانهاست


    0414zamnhof.jpg

    زامنهوف
    امروز سالگرد درگذشت دكتر «لودويگ لازاروس زامنهوف Ludovic Lazarus Zanmenhof» مبتكر زبان جهاني «اسپرانتو» است كه واژه هاي آن از بسياري از زبانهاي رايج گرفته شده است. وي 14 اپریل سال 1917 درگذشت.
    زامنهوف عقيده داشت كه وجود زبانهاي متعدد در جهان باعث جدايي مردم از هم، بروز اختلافها و جنگها مي شود. او تاكيد بر اين داشت كه اگر يك زبان ــ ولو به صورت زبان دوم و يا زبان رسانه ها به ويژه كتاب ــ ميان مردم در سراسر جهان مشترك باشد، به دليل بسط تفاهم و تبادل انديشه، دانش، هنر و اطلاعات بسياري از مسائل به وجود نمي آيد و انسانها موفق خواهند شد از ميراث مشترك كه همانا تجربه گذشتگان (تاريخ) است، و نيز احساس و عواطف يگديگر آگاه شوند و درد و شادي هم را درك كنند و عقايد به جاي سطح محدود در همه جهان انتشار يابد و مشكلات حل شود.
    به باور زامنهوف، وجود يك زبان واحد جهاني در كنار زبان مادري، مردم را در گوشه و كنار جهان به هم مربوط مي كند، رسوم يكنواخت و فرهنگ غني مي شود و مسائل ناشي از تفاوت و اختلاف فرهنگها از ميان مي رود. وي گفته است كه زبان اسپرانتو را به اين دليل به وجود آورد كه ساده تر از همه زبانها است و فراگيري آن زحمت زياد ندارد.
    زامنهوف يك پزشك بود. وي 15 دسامبرسال 1859 در شهر بياليستوك لهستان كه در آن زمان در قلمرو روسيه بود به دنيا آمده بود. چهار گروه مختلف الزبان و با فرهنگهاي متفاوت در اين شهر زندگي مي كردند كه به همين سبب باهم تفاهم نداشتند و در نزاع و كشمكش دائمي بودند. اين چهار گروه عبارت بودند از: روسها ، لهستاني ها ، آلماني ها (ژرمن ها ) و يهودياني كه به زبان يديش تكلم مي كردند. زامنهوف از نوجواني از اين وضعيت در رنج بود. بعدا از اين اختلاف پي به اختلافات ملل و كشورها برد و راه حل را وجود يك زبان دوم بين المللي يافت و به ساختن اين زبان همت گماشت.
    وي كه در دانشگاههاي مسكو، ورشو و برلين تحصيل كرده بود زبان انگليسي، لاتين و يوناني را هم فراگرفت و به ساختن زبان بين المللي اسپرانتو سرگرم شد. او ساده ترين گرامر (دستور زبان) را براي اسپرانتو تدوين كرد و واژه هايي انتخاب كرد كه با پسوند و پيشوندها و افزودن ريشه كلمات بشود با هر واژه دهها كلمه ساخت و يادگرفتن اين زبان و بكار بردن آن را آسان كرد.
    زامنهوف در كتابي كه در سال 1887 تحت عنوان «لينگوو انترناسيا» منتشر ساخت نوشته است كه او اطمينان مي دهد اگر اسپرانتو جهاني شود عدم تفاهم، نفرت و تبعيض از جهان رخت برخواهد بست و همزيستي مسالمت آميز و صلح پايدار برقرار خواهد شد و بشر با استفاده از بهترين استعدادها به پيروزي هاي بزرگ و سعادت و رفاه دست خواهد يافت. زامنهوف نوشته است كه زبان دوم مشترك باعث گسترش ارتباط طبيعي انسانها و دوستي و وفاق خواهد شد. وي تحقق اين آرزو را تشكيل جنبش هاي ترويج اسپرانتو و حمايت دولتها از آن ذكر كرده است.
    به اظهار بسياري از جامعه شناسان، در آغاز كار توجه به زبان اسپرانتو زياد بود، در بيشتر كشور ها در آموزشگاههاي غير دولتي آن را تدريس مي كردند و زماني بيش از پنج ميليون نفر آن را مي دانستند ولي انگليسي زبانها كه سعي داشته اند اين زبان (زبان انگليسي) و در نتيجه فرهنگ و روش زندگاني خودشان جهاني شود نسبت به اسپرانتو پشت كردند و ديگران هم نسبت به آن بي اعتنا شدند و امروز بسياري هستند كه حتي نام اين زبان و زحمتي را كه براي ساخت آن كشيده شده است نشنيده اند.با وجود اين، عده كساني كه در سراسر جهان آن را مي دانند 2 تا 3 ميليون برآورد شده است. تفاوت تلفظ زبان انگليسي در كشورهاي مختلف و بي قاعدگي گرامر آن و تفاوت استعمال واژه ها اخيرا توجه به اسپرانتو را بارديگر افزايش داده است.

    0414esperanto.jpg
    نمايش خياباني هواداران جنبش اسپرانتو در تاجيكستان كه واژه نامه فارسي آن زبان را به خط روسي نوشته و منتشر كرده اند



    0414zaban.jpg
    علامت جهاني زبان واحد اسپرانتو

    0414book.jpg
    پشت جلد كتاب اسپرانتو





    ساير ملل

    آغاز امپراتوري «لوسيوس سپتيموس سه وروس» ـ راه حکومت کردن بر عرب


    0414sevoros.jpg

    سكه سه وروس
    14 اپریل 193 ميلادي روزي است كه «لوسيوس سپتيموس سه وروس» امپراتور روم شد و 18 سال حكومت كرد. وي متولد ليبي امروز بود. حكومت او در پي مرگ كومودوس آغاز شده بود كه روم در اواخر حكومت او دچار نا آرامي هاي متعدد بود. بنابراين، سه وروس كار خود را با خشونت آغاز كرد. وي نخستين امپراتور روم بود كه با عربان وارد جنگ شد. اين عربان در جنوب غربي اردن امروز دو حكومت قبيله اي تشكيل داده بودند. يكي از حاكماني كه سه وروس براي عربان تعيين كرد به او نوشت كه عربان قابل كنترل كردن نيستند جز توسط خودشان و نمي شود جز با روش خودشان (روشي كه به آن خوي گرفته اند) بر آنان مديريت كرد. اوصافي كه در اين گزارش اين مقام رومي 18 قرن پيش آمده است با حقايق امروز تفاوت ندارد.


    قتل آبراهام لينكلن در تماشاخانه فورد


    lincoln-abraham.jpg

    Abraham Lincoln
    14 اپریل 1865 و پنج روز پس از پايان جنگ داخلي 4 ساله آمريكا، ابراهام لينكلنAbraham Lincoln (لينکن) 56 ساله رئيس جمهوري وقت اين كشور درجايگاه شماره 7 تماشاخانه فورد در مركز شهر واشنگتن هدف گلوله «جان ويلكس بوث John Wilkes Booth» يك بازيگر 26 ساله تئاتر و از هواداران كنفدراسيون آمريكا (طرفداران كاهش قدرت دولت مركزي ــ جنوبي ها) قرارگرفت و چند ساعت بعد (ساعت 7 و 22 دقيقه بامداد 15 اپریل) درگذشت. جان بوث پس از تيراندازي به لينكلن كه در كنار زنش نشسته بود و صحنه نمایش را تماشا مي كرد فرياد زد: جنوب انتقام گرفت. «بوث» چند دقیقه پس از ساعت ده شب به وقت واشنگتن از فاصله يك متر و نيمي، تنها يك گلوله به پشت جمجمه لينكلن شليك كرده بود. ضارب پس از شلیک گلوله، از پنجره تماشاخانه فرارکرد و با اسبي كه از قبل زير پنجره آماده بود از محل دور شد. لینکلن از حزب جمهوریخواه، شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا، 4 سال و یک ماه حکومت کرده بود.
    همزمان با تيراندازي به لينكلن (لينكن)، در جاي ديگر به «ويليام سيوارد» وزير امور خارجه او چاقو زدند که بر اثر ضربات وارده مجروح شده بود. [سيوارد عمدتا شهرت خودرا از خریدآلاسكا از تزار وقت روسیه براي آمريكا به دست آورده است].
    پس از درگذشت لينكلن كه دومين دور رياست جمهوري خودرا آغاز كرده بود، معاون وي «اندرو جانسون» برجايش نشست.
    بوث كه به «پورت رويال» ويرجينيا [منطقه ای درغرب شهر واشنگتن و در دامنه كوه] فرار كرده بود 13 روز بعد در درگيري با سواره نظام فدراسيون (اتحاديه) كه در جستجوي او بود كشته شد و همدستش دستگير گرديد.

    0414ghatl.jpg
    تصوير صحنه قتل در تئاتر



    0414ghatel.jpg
    John Wilkes Booth قاتل لينكلن



    0414jayezeh.jpg
    آگهي يكصدهزار دلار جايزه براي دستگيري قاتل




    شبي كه تايتانيك غرق شد


    0414titanic.jpg

    تايتانيك در آغاز سفر
    14 اپریل در ساعت 11 و 30 دقيقه شب كشتي مسافربر تايتانيك كه با 2200 مسافر و خدمه از ساوت همتون انگلستان عازم نيويورك بود در حوالي كانادا با يك قطعه يخ سرگردان برخورد كرد و چند ساعت بعد به زير آب فرو رفت و بيش از 1500 تن جان باختند. هنگام به آب انداخته شدن اين كشتي در 31 ماه مه 1911 ادعا شده بود كه تايتانيك غرق شدني نيست!.



    بازگشت وضعيت آلباني به حالت اول! ـ ضعف آموزش و پرورش و فقر ژورناليسم در کشورهاي کمونيستي پيشين


    0414hoxha.jpg

    Enver Hoxha
    انور خوجه (انور هوجا Enver Hoxha) موسس حزب كمونيست آلباني در 1941 ـ مردي كه چهار دهه بر اين كشور حكومت كرد 14 اپریل 1985 در 77 سالگي درگذشت. وي از پيروان روش حکومتي استالين [اصطلاحا استالينيست] بود. با اين روش مي توان حکومت کرد ولي نمي توان آدم ايدئولوژيک ساخت، همچنانکه انور خوجه موفق نشد كه روانشناسي، خواست و تفکر آلبانيايي ها را تغيير دهد و آلبانيايي ها پس از فروپاشي كمونيسم در اروپا به همان وضعيت جامعه شناسي و روانشناسي و خصلت ها قديمي خود بازگشتند كه پيش از تاسيس حزب كمونيست در آن بودند. روس ها و ساير ساکنان کشورهاي با نظام کمونيستي و اينک چينيان همان بازگشت را داشتند.
    از گزارش هاي رسانه ها چنين بر مي آيد که آلباني پس از برچيده شدن نظام کمونيستي به يک کانون قاچاق مواد مخـ ـدر در اروپا و جرائم ديگر مبدل شده است!. بررسي احوال آلبانيائي ها و ساير كشورهاي كمونيستي سابق درستي اين فرضيه را تقويت كرده است كه اگر در كشوري يك ايدئولوژي تازه پياده شود بايد حاكم آن كشور يك فيلسوف از اصحاف آن فرضيه باشد تا موفق شود، نه يک ديکتاتور. موفق شدن به اين معناست كه اگر دولت هم از ميان برود و يا كشور به اشغال نظامي بيگانه در آيد اعتقاد و روش مردم تغيير نكند. دولت هاي کمونيستي موفق به ايجاد يک نظام آموزش و پرورش لازم و ژورناليسم کامل نشدند و لذا، اتباع اين کشورها متحول نشدند و پس از فروپاشي، به قالب پيشين بازگشتند، درست مثل اينکه هيچ اتفاقي نيافتاده بود.



    غارت اموال عمومي در قرن 21! اعمالي خلاف مدنيّت و انسانيت که نياز به کشف علل آن دارد


    0414gharat.jpg

    ظاهرا از اينكه اموال عمومي (دولتي و متعلق به ملت) را غارت مي كنند خرسندند
    از تفسير و تحليل ها ي رسانه ها در روزهاي 12 و 13 اپریل 2003 مخصوصا تلفن ها و ايميل هاي بينندگان و مخاطبان شبکه هاي تلويزيوني چنين بر مي آيد كه جهانيان از مشاهده فيلم ها و تصاوير صحنه هاي غارت منازل، دفاتر و ادارات در عراق دچار شگفتي فراوان شده بودند و گفته بودند كه قبلا تصور اين را نمي کردند كه در قرن 21، بشر از غياب پليس سوء استفاده كند و دست به غارت ـ آن هم اموال عمومي بزند و مشاهده اين صحنه ها آنان را نسبت به آينده بشريت شديدا نگران كرده است. پاره كردن عكس مقامات سابق و پايين كشيدن مجسمه هاي آنان و برداشتن نامشان از روي اماكن عمومي امري عادي و قابل قبول است، ولي چپاول شهر معناي ديگري دارد و حاكي از ضعف آموزش و پرورش يك كشور است كه موفق نشده است وجدان بيدار و انسان نسبتا كامل بار آورد.
    در اين نوشته ها و گفت و شنيدها بارها آمده بود كه «تاريخ» پيش از اين به ندرت چنين صحنه هايي را منعكس كرده است. آلمان، ژاپن و ... در جنگ به اشغال نظامي در آمدند، اما مردم نه تنها در صدد غارت خود بر نيامدند بلكه به غمخواري از يكديگر پرداختند. پس از سقوط سايگون در 1975 با همه كينه اي كه مردم نسبت به دولت بركنار شده داشتند چنين صحنه هايي مشاهده نشد.
    به اظهار جامعه شناسان، غارت اپريل 2003 در بغداد نياز به بررسي دامنه دار علمي دارد تا علل روانشناسي ـ جامعه شناسي آن روشن شود و ضعف هاي انساني برطرف گردد كه انسان آگاه امروز نمي تواند بازهم چنين صحنه هايي ناشي از عمل همنوع خود را ببيند و تحمل كند، اين قبيل اعمال خلاف تمدن و انسانيت است.

    0414gharat1.jpg
    سرقت هرچيز از هرجا! در سرزميني که پيشگام تمدن در جهان بود



    0414gharat2.jpg
    سرقت از پنجره در روز روشن!



    ایجاد گروه سیـاس*ـی «Tea Party» در آمریکا ـ برخي از شعارها و خواست هاي اين گروه

    گروه سياسي تازه آمريكا معروف به «تي پارتي Tea Party» با شعار دولت كوچكتر و ماليات كمتر از اپریل سال 2009 (فروردین 1388) کار خودرا آغاز کرده است. شعارهای این گروه از زمان تاسیس به تدريج به صورت ایدئولوژی يک جنبش درآمده است.
    این گروه تبليغ شعارهاي خودرا از شهر «سرچ لايت» ایالت نوادا آغاز كرد، شهر به شهر ادامه داد و 15 اپریل 2009 در شهر واشنگتن به پايان رساند. انتخاب روز 15 اپریل برای اجتماع واشنگتن به این لحاظ بود که این روز (15 اپریل) آخرین روزی است که هر آمریکایی باید فورم های مالیاتی و چک مالیات بردرآمد سال پيش خودرا به پُست بدهد.
    توجه رای دهندگان به شعارهای این گروه که در موارد متعدد، متحد حزب جمهوریخواه به نظر می آید سبب شد که در انتخابات نوامبر 2010 بیش از 40 کرسی در مجلس نمایندگان به دست آورد و درنتیجه کنترل این مجلس از دست حزب دمکرات خارج و به دست حزب جمهوریخواه افتد.
    «تی پارتی» با سیاستبازی، لابی گری و بازی هایی از این دست ازجمله ميدياکراسي و هزينه سنگين براي تبليغ در جريان کمپين انتخابات مخالف است.
    هواداران «تی پارتی» عمدتا از نسل مهاجران قدیمی (اروپایی) آمریکا هستند و به همین سبب، مخالفان به آنان برچسب نژادپرستی می زنند. شعارهای هواداران «تی پارتی» وطن دوستانه به نظر می رسد. اعضاي اين گروه موضع محافظه كارانه دارند و با برخی از برنامه های غير ضروري دولت فدرال که هزينه ها را بالا و کسر بودجه به وجود مي آورد و نيز ولخرجي هاي دولتي مخالفت دارند، و خواهان بازنگري در قانون مهاجرت هستند، آن را قديمي و مربوط به شرايط گذشته مي دانند و مي گويند که وضعيت مهاجرت دارد بافت جمعيتي آمريكا و در نتيجه رفتار و مدنيّت را تغيير مي دهد که مآلا به سود آمريکا و پيشرفت آن نخواهد بود.
    تي پارتي همچنين خواهان گسترش بازرسي ها با هدف جلوگيري از سوء استفاده هاي مالي از اجراي برنامه هاي دولتي ازجمله کمک هاي رفاهي و مديک ايد (کمک درماني به بي نوايان) و مديکر (درمان بازنشستگان) است.
    اين گروه كه از زمان انتخاب بارک حسین اوباما [سياهپوست كنيايي تبار] به رياست جمهوري آمريکا فعال شده است نام خودرا از رويداد تاريخي «تي پارتي» شهر بوستون گرفته است كه مهاجرنشينان وقت 16 دسامبر 1773 چاي وارداتي بازرگانان انگليسي را به دريا ريختند و با اين كار انقلاب استقلال آغاز شد. دولت انگلستان بدون جلب نظر قبلي مهاجرشينان چند نوع ماليات بر آنان تحميل كرده و با وضع يك قانون [بدون حضور نمايندگان آنان] انحصار تجارت چاي در مهاجرنشينان آمریکای شمالی را در دست لندن و کمپانی هند شرقی قرارداده بود.





    برخي ديگر از رويدادهاي 14 آوريل


    • 1792: فرانسه انقلابي به اتريش اعلان جنگ داد و جنگهاي انقلاب فرانسه با دول ديگر آغاز گرديد.


    • 1847: ميان ايران و عثماني قرار داد دوم ارزروم امضاء شد.


    • 1889: «ارنولد توين بي» مورخ، و مولف « مطالعه تاريخ » به دنيا آمد.


    • 1912: اتحاديه پان امريكن رسميت يافت.


    • 1945: بمب افكنهاي آمريكايي كاخ سلطنتي ژاپن در توكيو را بمباران كردند.


    • 1971: دولت آمريكا به تحريم اقتصادي چين پايان داد.


    • 1986: آمريكا به ليبي حمله هوايي برد (براي اطلاع از مشروح اين حمله به سايت 15 آوريل رجوع شود).
     
    آخرین ویرایش:

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    تداوم مشاهده نادرستی در گرفتن پول (يارانه نقدي) از دولت جمهوری اسلامی!

    در پی انتشار گزارش دهم فروردین 1393 (30 مارس 2014) خبرگزاری فارس که از قول اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور نوشته بود: طبق آخرین آمار، در بهمن 1392 (ژانویه ـ فوریه 2014) ـ در جمهوری اسلامی هفتاد و هفت میلیون و 384 هزار تَن یارانه نقدی دریافت کردند که این رقم بیشتر از جمعیت کشور بوده است، «کیهان» ـ روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی ادامهِ این وضعیت [نادرستی] را در صفحه دوم شماره 24 فروردین 1393 (13 اپریل 2014) خود به این صورت منعکس کرده است:
    آخرین یارانه نقدی فاز اول هدفمندی، به حساب خانوارهای ایرانی واریز شد و اکنون، همه چشم‌ها به این دوخته شده است که چند درصد از مردم ایران از یارانه نقدی مرحله دوم انصراف خواهند داد. در این میان، آنچه جالب توجه [تأمل!] است، شمار افرادی است که یارانه دریافت می‌کنند. در آخرین مرحله یارانه نقدی که در 22 فروردین 1393 واریز شد، 77 میلیون و 527 هزار و 703 نفر یارانه نقدی 45 هزار و پانصدتومانی دریافت کرده‌اند. در همین فروردین ماه ـ طبق آخرین آمار، جمعیت کشور 77 میلیون و 336 هزار و 980 نفر بوده است. بنابراین، جمعیت کنونی، از شمار یارانه‌بگیران کمتر است! یعنی که بیش از کل مردم ایران (جمعیت)، یارانه‌بگیر داریم! و این در حالی است که شماری از مردم ایران ـ از همان ابتدا، برای دریافت یارانه ثبت نام نکرده‌اند.
    [به نوشته کيهان] نکته قابل تأمل دیگر اینکه در ابتدای واریز یارانه‌ها، شمار کسانی که متقاضی یارانه بودند، به حدود 63 میلیون و 700 هزار بالغ می‌شد که ظرف مدت 3 سال، 14 میلیون نفر برآنان اضافه شد! و این رقم از کل جمعیت کشور هم پیشی گرفت!.
    به اظهار یک صاحبنظر، آمار جمعیت در ایران بر پایه شناسنامه ها (متولدین و فوت شدگان) گزارش می شود، و هرده سال یکبار ـ سرشماری «خانه به خانه» و بنابراین میلیونها ایرانی ساکن کشورهای دیگر (مهاجران برون مرز) جزیی از رقم 77 میلیونی هستند که یارانه نقدی هم نمی گیرند و لذا رقم تقلّب بیش از 200 هزار نفر است. قاعدتا این نوع تقلّب در عصر اینترنت و حساب و کتاب نباید در یک جامعه اسلامی صورت می گرفت و انتظار بود قضیه از روز بعد در رسانه ها پیگیری شود و رسیدگی های پلیس و دستگاه قضایی را بنویسند و دنبال کنند تا «نادرستی» از جامعه رخت بربندد که به نظر می رسد چنین نشده باشد که اگر قضیه آمار دریافت یارانه نقدی در بهمن 1392، تعقیب رسانه ای شده بود در فروردین تکرار نمی شد. دروغ گفتن به دولت (پرژری Perjury ـ Perjuring)، در همه کشورها جرم است و مجازات نسبتا سنگین دارد.






    دریافت ای ـ میل با 3 روز تاخیر!

    ارسال و دریافت «ای ـ میل» قاعدتا امری آنی است و تاکنون کمتر دیده شده است که تأخیر چشمگیر داشته باشد. این نگارنده (ن. کیهانی زاده) یک ای ـ میل دو سطری را که ساعت 3 و 36 دقیقه بعد از ظهر هشتم اپریل 2014 از ویرجینیا (شرق ایالات متحده) برایم به تهران ارسال شده بود، بعد از ظهر یازدهم اپریل دریافت کردم، و تقریبا برابر با زمانبری ارسال با پُست. برای تعقیب کردن قضیه و کشف علّت 3 روز تأخیر، از فرستنده «ای ـ میل» مصرّانه خواسته ام که از کمپانی COX ـ تامین کننده خدمات اینترنتی خود (که مزد ـ حق اشتراک ـ دریافت می کند و رایگان نیست) بخواهد تا مسئله را کشف و اعلام کند که اگر لازم باشد اقدام مقتضي به عمل آید.









    ايران

    يزدگرد يکم: دولت ايران مكلّف به حمايت از پيروان آيين زرتشت در سراسر جهان است

    يزدگرد يکم شاه ساساني ايران پس از آغاز سلطنت، 15 اپریل سال 399 ميلادي به مسيحيان قلمرو ايران آزادي مذهبي داد و با ارسال پيامي به رُم به دولت و سناي روم يادآور شد كه دستور داده است همه تدابير و عمليات خصمانه بر ضد روم پايان يابد و بازرگانان رومي بتوانند در قلمرو ايران آزادانه به داد و ستد بپردازند و تحت حمايت شهربانان ايران باشند.
    يزدگرد در پيام خود تاكيد كرده بود كه انتظار عمل متقابل ازسوي دولت روم دارد مخصوصا در زمينه آئين زرتشت كه دولت ايران مكلّف به حمايت از پيروان آن در سراسر جهان است.

    .




    پيمان صلح صد ساله ايران و روم که 27 ماه معتبر ماند!

    15 اپریل سال 422 ميلادي (23 سال پس از پيام يزدگرد اول به دولت روم درباره مذهب) ميان ايران و روم ــ دو ابر قدرت وقت ــ يك پيمان صلح صد ساله امضاء شد. اين پيمان در پي يك جنگ دو ساله ميان دو كشور به امضاء رسيد. اين جنگ را ارتش ايران به فرماندهي ژنرال «مهر نرسي» مازندراني برنده شده بود و پيشنهاد صلح از سوي رومي ها داده شده بود تا پيشروي ژنرال ايراني متوقف شود. اين پيمان صد ساله تنها دو سال و سه ماه عمر كرد و رومي ها در تابستان سال 424 كه ايران را در مرزهاي شمال شرقي (حوالي بدخشان) درگير طوايف آن سوي کوههاي پامير ديدند بار ديگر در سوريه نيرو پياده كردند و جنگ از سر گرفته شد.





    جنجال ازدواج فاطمه پهلوي با يك مرد آمريكايي

    اعتراض به ازدواج فاطمه پهلوي خواهر شاه وقت با يك مرد تبعه امريكا، از 15 اپریل 1950 (26 فروردين 1329 هجري خورشيدي) در ايران شدت گرفته بود. اين ازدواج در ايتاليا انجام شده بود. اعتراض و مخالفت به اين لحاظ بود كه ازدواج يك زن مسلمان با مرد غير مسلمان ممنوع و به علاوه ازدواج يك زن تبعه ايران با يك مرد تبعه كشور ديگر منوط به كسب اجازه قبلي از دولت ايران (وزارت امورخارجه) است كه فاطمه پهلوي هر دو مورد را ناديده گرفته بود.
    فاطمه پهلوي با اين كه بعدا شوهرش را وادار به مسلمان شدن «صوري» كرد بر اثر فشار مردم ايران و اعتراض روحانيون، از همه مزاياي خود محروم و از بازگشت به ايران كه موجب دستگيري و محاكمه او مي شد ممنوع شد. فاطمه بعدا از شوهر آمريكايي اش طلاق گرفت و با فرمانده نيروي هوايي ايران كه او نيز بعدا در يك تمرين هوايي كشته شد ازدواج كرد.




    آلودگی هوای تهران مسئله ای دهها ساله ـ هشدار تند وزیر بهداری در 1339: کوتاهی عمر و رنجوری، سرطان و بيماري هاي قلبي

    آلودگی هوای تهران، صحبت امروز و دیروز نیست. 54 سال پیش دکتر جهانشاه صالح وزیر بهداری وقت به دولت و مردم هشدار داد که هوای آلوده تهران باعث بیماری، رنجوری و کوتاهی عمر می شود. وی پیش از ظهر هفتم مهرماه 1339 (29 سپتامبر 1960) در یک مصاحبه عمومی ضمن اشاره به نتایج آزمایش هوای چندین نقطه تهران [تقریبا همه محله ها] گفت که اگر با وضع قانون، سقف جمعیت تهران و شمار خودروهای آن و قراردادن دستگاه کاهش Emissions در اِکزز Exhaust اتومبیل ها کنترل و مشخّص نشود ممکن است بسیاری از ساکنان تهران دچاری بیماری های قلبی ـ تنفسی، ضعف دستگاههای مصون سازی (ایمیون سیستم)، ناسالم شدن مغز استخوان، اختلال در اکسیژن رسانی به سلول ها، سرطان، برونشیت و ... شوند و به نسبت، عمری کوتاهتر داشته باشند و اواخر عمر در رنجوری و زحمت زیست کنند.
    وی گفت که ساختار طبیعی تهران، در شیب کوههای البرز بودن آن و از نیمی از جهات در محاصره ارتفاعات قرارداشتن مانع پاک شدن و پاک ماندن هوای آن می شود و کثرت روزافزون اتومبیل مزید بر علت است. باید به اتومبیلدارها آموزش داده شود که اتومبیل با موتور سرد را به حرکت درنیاورند و در سربالایی ها بی جهت به پدال گاز فشار نیاورند و اصولا بدون نیاز واقعی، از اتومبیل شخصی استفاده نکنند تا هوای تهران خرابتر نشود. باید با وضع مالیات بر اتومبیلداری، شمار آن را در تهران کنترل کرد. دی اکسید کربن CO2، سولفور دی اکسید، کربن منواکسید،NO2 و مواد سازنده اسید نیتریک و ... در هوای تهران زیاد است. وجود اوزونOZONE در ارتفاع بسیار بالا خوب است نه در ارتفاع کم و سطح زمین. هوای تهران با این وضعیت، برای کودکان و سالخوردگان مساعد نیست. بازنشستگان باید با دریافت تسهیلات رفاهی، به زندگی در شهرهای کوچکتر تشویق شوند و از تهران بروند. در خانه ماندن هم دردی را دوا نمی کند و «بازدَم» خانه را آلوده می سازد. دولت باید استاندارد اِمیشِن تعیین کند. من رنج مردم را نمی خواهم ببینم.
    وی در جریان مصاحبه، سپس از دکتر ذوالریاستین رئیس وقت آزمایشگاههای وزارت بهداری خواست تا نتایج آزمایش هوای مناطق تهران را برای خبرنگاران بگوید و او گفت که بر خلاف تصوّر، هوای شمال شهر تهران و طرفین دو جاده شمیران (اینک خیابانهای شریعتی و ولی عصر)، قلهک و ... بدتر از جنوب شهر ازجمله مناطق میدان اعدام، میدان گمرک، میدان شوش و میدان بهارستان هستند. تهران نو، نارمک و تا حدی تهران پارس از لحاظ هوا تا حدی بهتر از محله های دیگرند. وی گفت که درمان بیماری های ناشی از آلودگی هوا بعدا هزینه سنگین روی دست دولت و مردم خواهد گذارد و راه حل، تشکیل یک کمیسیون دائمی مطالعه و کنترل کیفیت هوای تهران، کنترل جمعیت، مخصوصا کنترل شمار اتومبیلها و اصلاح روش تولید بنزین است. خوب بود که تهران با این ساختار طبیعی پایتخت نشده بود. وی چراغهای نفت سوز و دود سیگار را هم از آلایندگان هوا اعلام داشت و گفت که گاز اکسید دو کربن اگر بیش از یک در 1500 باشد ایجاد مسمومیت می کند.
    در دهه 1340 چند انجمن غیر دولتی مبارزه با آلودگی هوای تهران تشکیل شده بود که گردانندگی بزرگترین آنهارا، سناتور متین دفتری (نخست وزیر پیشین ـ یک ناسیونالیست و داماد دکتر مصدق) بر عهده داشت. وی در آخرین هفته فروردین 1348 (اپریل 1969 میلادی) در جلسات یک سیمنار محیط زیست، ضمن بازخوانی اخطار مهرماه 1339 دکتر جهانشاه صالح چند بار هشدارهای اورا تکرار کرد.
    مرور زمان نشان داد که به رغم این اخطارهای تند و درج آن در صفحات اول روزنامه ها، اقدامی اساسی صورت نگرفت و جمعیت تهران نسبت به سال 1339 هفت و نیم و شمار اتومبیلها 23 برابر شده است.




    درگذشت سازنده آهنگ «پيام زرتشت»


    talab.jpg

    ستار
    تاجيكيان (پارسي زبانان) در نيمه يکم اپریل 2007 آهنگساز بزرگ خودرا كه آهنگهاي او در همه ايرانزمين، از كشمير تا كردستان سوريه و ميان فارسي زبانان ساير كشورها هواداران فراوان دارد ازدست دادند. جنازه «طلبشاه ستار» 22 فروردين (11 اپريل 2007) با يک تشييع بي سابقه در گورستان مشاهير (نامداران) در شهر دوشنبه مدفون شد. وي درعين حال رئيس هنرستان دولتي تاجيكستان بود.
    معروفترين آثار اين آهنگساز كه هنگام مرگ از حمله قلبي، 54 ساله بود «پيام زرتشت»، اپراي «رستم و سهراب»، «صوت نوروزي» و ... بود. ستار بر غزلهاي حافظ و جامي و ساير شعراي ايرانزمين آهنگهاي متعدد سروده است. ستار در منطقه گلريز تاجيكستان به دنيا آمده بود.








    در قلمرو انديشه

    زادروز دا وينچي و بوتروك، و سالگرد درگذشت سارتر؛ فيلسوفي که اهل قلم را ازگرفتن هديه از دولتها ممنوع کرد


    sartre3.jpg
    J. P. Sartre

    0502davinchi.jpg
    داوينچي


    15 اپریل زادروز «لئوناردو دا وينچي» هنرمند و دانشمند ايتاليايي است كه بسال 1452 در «وينچي» وافع در 30 كيلومتري فلورانس به دنيا آمد و 21 ژوئن 1519 درگذشت. آثار هنري متعدد از او باقي مانده از جمله تصوير «مونا ليسا». اخيرا بانويي که دا وينچي تصوير اورا ترسيم کرده و اين تصوير به «مونا ليسا» شهرت يافته شناخته شده است. دا وينچي در عين حال يك رياضيدان بود و نخستين كسي است كه طرح هلي كوپتر را كشيده است.

    - در اين روز در سال 1766 فردريك بوتروك Friedrich Bouterwek فيلسوف آلماني به دنيا آمد و آثار متعدد از او باقي است از جمله خاطرات ده جلدي اش. بوتروك در آغاز کار، از پيروان فلسفه «كانت» بود كه بعدا راه ديگري را در پيش گرفت.

    - ژان پل سارتر Jean Poul Sartre انديشمند، نويسنده، نقدنگار، بيوگرافي نويس و فعال سياسي فرانسوي قرن 20 و از اصحاب فلسفه اگزيستانسياليسم Existentialism پانزدهم اپریل 1980 درگذشت. وي 75 سال عمر كرد دوم ماه مي 1905 به دنيا آمده بود. سارتر درباره «بودن و زيستن» و اين كه آدم محكوم است كه آزاد باشد و همچنين بي تفاوتي ها در قبال انسانيت بحث كرده و نظر داده است. سارتر از فلاسفه چپگرا است و درموارد متعدد عقايد او با نظرات ماركس تفاوت زياد ندارد.
    سارتر برنده جايزه نوبل سال 1964 شد ولي آن را نپذيرفت و اعلام داشت که دولت ها و يا انستيتوها نبايد جايزه و پاداش به اهل فکر و قلم به دهند، اين مردمند که با خريد نوشته ها و افکار آنان پاداش مي دهند و قدر مي نهند. اين تفکر سارتر به صورت يک اصل درآمده و نويسنده، متفکر و روزنامه نگار از دريافت پاداش از دولت و هر مقام ديگر ممنوع شده است. به استناد همين اصل، چند سال پيش که محمد خاتمي به برخي از روزنامه نگاران ايراني کامپيوتر کيفي هديه داد و در نوروز 1391 (مارس 2012) که احمدي نژاد به خبرنگاران عيدي داد از اين دو اقدام انتقاد شد و ....
    سارتر بود که با تاکيد گفت که شرح مشاهدات بمراتب ماندني تر، آموزنده تر و جالب تر از نوشتن خبر است و به روزنامه نگاران توصيه کرد که چنين کنند. توصيه او به تاريخنگاران «نوشتن بيوگرافي» براي اشخاص بود. وي عقيده داشت که شرح زندگاني هر فرد، ولو يک تبعه ساده، جالب و آموزنده و حاوي نکات تاريخي و سند است.

    0415helicopter.jpg
    طرح هلي كوپتر از دا وينچي



    monalisa.jpg
    تصوير معروف به «موناليسا» از دا وينچي





    در قلمرو دموکراسي

    تعريف «تابعيت» ـ تكاليف دولت و حقوق اتباع ـ مهاجرت اتباع يعني از دست رفتن سرمايه هاي ملي ـ اصل 41 قانون اساسي ايران و نفي تابعيت مضاعف ايراني

    15 اپریل روزي است كه در سال 214 ميلادي سناي روم «تابعيت» را در جريان تصويب قانون تعميم تابعيت رومي به گروه ديگري از ساكنان قلمرو اين كشور تعريف كرد. با اين كه از آن زمان، اين تعريف بارها دوباره نويسي شده و بسياري از انديشمندان عبارات تازه برآن اضافه كرده اند، معذلك پايه اي را كه سناي روم ريخته همچنان باقي مانده و رعايت مي شود. طبق تعريف «تابعيت يا شهروندي»، شهروند كه عضو متساوي الحقوق و كامل يك جامعه ملي است داراي يك رشته حقوق و تكاليف است. شهروند مي تواند از حقوق خود صرف نظر كند، ولي انجام تكاليف اجباري و نقض آن موجب مجازات است. به شهروندي كه از بعضي حقوق خود داوطلبانه بگذرد مثلا حق راي دادن در انتخابات و حق تظلم خواهي، تبعه غير فعّال گويند. اما، اگر عواملي در صدد بر آيند كه با تهديد و ارعاب و امثال آن، يك تبعه و گروهي از اتباع را از استفاده از حق بازدارند با دولت طرف خواهند بود كه مكّلف است وسائل لازم را براي برخورداري اتباع از حقوقشان فراهم آورد و با كساني كه شهروندان را اجبارا از استفاده از حق باز مي دارند برخورد كند. مهمترين تكليف دولت؛ محافظت از جان و مال و حيثيت اتباع است و حفظ اموال اتباع، منحصر به خانه و اثاثه آنان نيست؛ همه منافع مالي و حقوق مربوط ايشان را شامل مي شود از جمله ممانعت از گرانفروشی، گران کردن مصنوعی کالا و خدمات، احتکار، توسل به تقلب برای خالی کردن جیب اتباع، تصاحب اموال و منابع عمومی که متعلق به همه اتباع است و نظایر آن. حفظ جان اتباع نیز تنها جلوگیری از قتل جنایی آنان نیست؛ نبود بیمارستان و دارو، وسیله نقلیه معیوب، ساختمان نامقاوم در برابر زلزله، نبود سیل بند و از این قبیل را هم شامل می شود.
    دولت همچنين مکلف است هرگونه انتقاد مسالمت آميز از جمله به: بوروكراسي بد، وجود اجحاف و تبعيض در جامعه، وضع قوانين خلاف منطق و عقل سليم و قوانيني كه حقوق اساسي انسان را نقض و يا تنها به سود يك طبقه اند بشنود، ترتيب اثر دهد و پاسخگو باشد. به نظرانديشمندان، ردّ زورگويي و اعتراض به ظلم (ظلم عمومي) هم حق و هم تكليف يك شهروند است كه نبايد از آن صرف نظر كند. در صدر تكاليف ملي؛ دفاع از حاكميت ملي و تماميت ارضي وطن قراردارد كه بي اعتنايي نسبت به آن و يا سرپيچي مجازات سنگين بايد داشته باشد و در زمان جنگ، مجازات اعدام.
    از ميان انديشمنداني كه نسبت به شهروندي نظر داده اند فرضيه «جان راولس» جامعتر و جالبتر است كه آن را در سال 1971 به صورت كتاب منتشر ساخته است. راولس بر وجود فرصتهاي مساوي در یک جامعه که از حقوق شهروندان و تامین آن از تكاليف دولت است تاکید کرده است. وي نوشته است: دولتي كه اين تكليف خود را دقيقا رعايت نكند بايد بازخواست شود. وي آموزش اخلاق حسنه و خوبي كردن را به اتباع، از تكاليف دولت ها دانسته و به اين ترتيب هدف آموزش و پرورش تنها تدريس خواندن و نوشتن و حساب كردن نبايد باشد و به زعم او، مدرسه يك كارخانه آدمسازي ــ پرورش انسان كامل ــ بايد باشد. به نوشته «راولس»، قواعد و ضوابط باید طوری تدوین شوند که رسانه ها ضمن خبر و نظر رسانی، وسیله و ابزار آموزش عمومی باشند و معلومات اتباع را ارتقاء دهند.
    وی شهروندان یک کشوررا سرمایه های ملی آن کشور خوانده که دولت حق ندارد اجازه هدر رفتن، و یا مهاجرت آنان را ـ جز در موارد استثنايي ـ بدهد. راولس نوشته است که مهاجرت در قرن 20 و بوپژه پس از سال 1946 مفهوم سابق را ندارد که بيکاري و فشار سياسي و مذهبي و نبود زمينه براي پرورش ذوق و استعداد هنري، ادبي و علمي عامل آن باشد. در قديم یک قبیله در جستجوی مرتع برای گوسفندان به سرزمین دیگر مهاجرت مي کرد و برخي مهاجرت ها به صورت تعـ*رض نظامي بود که ديگر چنين نيست. مطالعه مهاجرت های قطعی [نه، موقت و فصلی] در قرن 20 ضعف و کوتاهی دولتهارا نشان می دهد.
    مهاجرت از هند و ايران به ساير کشورها در دو دهه آخر قرن 20 و دهه يکم قرن 21 بزرگترين رقم مهاجرت هاي برون مرزي در سطح جهان را تشکيل مي دهد که علت مهاجرت هنديان، کثرت نفوس گزارش شده است. به گفته برخي کارشناسان، اگر اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي که يک سال پس از انقلاب تصويب شده و تاکنون معطل مانده به اجرا درآيد مهاجرت خارجي ايرانيان محدود خواهد شد. رئيس جمهور مسئول اجراي اصول قانون اساسي است و قانون اساسي يک کشور را نمي توان معطل گذارد. اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي، تابعيت مضاعف يک ايراني را نفي کرده است.
    جامعه شناسان مهاجرت هاي داخلي ايران در سه دهه اخيررا هم براي اين کشور زيان آور و باعث تخليه روستاها و شهرهاي کوچک و در نتيجه کاهش توليدات ضروري و مصرف گرا، لوکس گرا و مدرک تحصيلي خواه شدن جامعه دانسته و مدعي شده اند که هجوم روستائيان به شهرهاي بزرگتر سبب تضعيف برخي نشانه ها و شاخص هاي تمدن ازجمله رعايت اصول و مقررات مي شود مثلا رعايت نوبت، روش رانندگي و ....

    .







    ساير ملل

    زادروز نانك پيشواي پارسيدان سيك ها


    nanak.jpg

    Nanak
    گورو «نانك Nanak» پيشواي سيكها 15 اپریل سال 1469 در تالوندي در پنجاب غربي (پاكستان امروز) به دنيا آمد و از 32 سالگي به ترويج عقايد خود پرداخت كه پيروان فراوان دارد. نانك بر ضد استثمار بود و آموزش مي داد كه خدا از كسي متنفر نيست و مردم نيز بايد چنين باشند. نانك از كودكي با هندو و مسلمان دوست بود. وي قادر بود كه به زبان پارسي نيز بگويد و بنويسد. نانك كه از زندگاني لوكس و تجملات بيزار بود در سال 1539 درگذشت.





    جنگ دو ساله 14 طايفه از بومیان شرق آمریکا با مهاجران انگلیسی و انتقال پردرد و رنج بومیان از سرزمین نیاکان

    52 سال پس از بخشش بخش بزرگی از آمریکای شمالی به مساحت 222 هزار کیلومتر مریع (یک هشتم وسعت ایران) به 8 بزرگزاده انگلیسی، چهارده طایفه بومی (اصطلاحا سرخپوستان) که سرزمین خود و میراث نیاکان را در معرض تعـ*رض و چپاول مهاجران دیدند متحد شدند و جنگ طرفین از 16 اپریل 1715 آغاز شد و دو سال طول کشید. روز پیش از آن (15 اپریل) تنی چند از نمایندگان مهاجران که برای مذاکره با سران طوایف متحده به شهر بومی نشین پوکوتالیگو Pocotaligo رفته بودند کشته شده بودند. سران طوایف پیشنهاد سازش را رد کرده و خواسته بودند که مهاجران از همان راهی که «ناخوانده» به سرزمین آنان آمده بودند به زادگاه خود (انگلستان) بازگردند. قتل نمایندگان توسط چند بومی خشمگین [نه، به تصمیم سران طوایف] صورت گرفته بود. پس از تجدید سلطنت در انگلستان، چارلز دوم پادشاه این کشور طی یک فرمان 19 پاراگرافی منطقه وسیعی از اراضی جنوب ویرجینیا [نخستین مهاجر نشین انگلیسی آمریکا] را به آن هشت بزرگزاده که به لُرد پروپرییتور Lord Proprietor شهرت یافته اند بخشیده بود زیراکه در طول ضدیت پارلمان انگلستان با پدرش ـ چارلز یکم، وفاداری به سلطنت را از دست نداده بودند. این عمل چارلز دوم درحقیقت دادن اراضی غیر (بومیان) که قرنها در آنجا سکونت داشتند و تمدن بوجود آورده بودند به دیگران بود. این هشت لُرد که اراضی «مفت تصاحب کرده» را به افتخار چارلز یکم؛ کارولینا نامیده بودند دست به انتقال مهاجر از انگلستان زدند و بعدا هم باهم نساختند و این سرزمین را به دو بخش شمالی و جنوبی میان خود قسمت کردند که اینک دو ایالت آمریکا ـ کارلینای شمالی و کارولینای جنوبی و جمعا با 15 میلیون جمعیت ـ را تشکیل می دهد. با وجود این تقسیم، لُردهای هشتگانه از اختلاف دست نکشیدند و سرانجام، دولت لندن برای هر دو قسمت فرماندار فرستاد و عمل تقسیم در سال 1712 تکمیل شد. با آمدن فرمانداران، واحد نظامی هم بوجود آمد و بومیان که تا آن زمان تصور می کردند مهاجران تنها در اندیشه امرار معاش هستند نه حکومت و غصب اراضی به صورت قطعی و معامله روی آنها دست به واکنش زدند. این واکنش مسلحانه در بخش شمالی (کارولینای شمالی) موفقیت نداشت، زیراکه که تنها بومیان محلی وارد عمل شده بودند. با این تجربه، 14 طایفه منطقه از جمله:
    Yamasee, Cherokee, Creek, peedee, Cheraww, Catawba, Yuchi, congaree, (Eastern) Shawnee, Apalachicola, Apalachee و ... متحد شدند تا مهاجران رو به تزاید را از وطن نیاکان برانند.
    در سال نخست این جنگ که در تاریخ به جنگ یاماسی Yamasee معروف شده است و تا چند ماه از سال دوم، بومیان پیروز بودند و مهاجران و نظامیان مدافع آنان با تحمل تلفات به «چارلزتاون» عقب رانده شده و در اینجا گرفتار کمبود خواربار شدند. در این آبادی ساحلی [اینک شهری بزرگ در ایالت کارولینای جنوبی]، توپهای ناوهای انگلیسی با آتش خود از مهاجران حفاظت می کردند. چون از تفنگداران تازه نفس انگلیسی برای شکستن خط محاصره کاری ساخته نشده و جنگ در بن بست قرارگرفته بود و مهاجران از لحاظ مواد غذایی در مضیقه قرارداشتند مقامات انگلیسی به شیوه قدیمی خود تلاش برای ایجاد تفرقه را آغاز کردند و میان طایفه چروکی و طایفه کریک نفاق افکندند که در اتحاد طوایف رخنه و خلل ایجاد شد و درنتیجه سران اتحادیه با گرفتن قول از مقامات انگلیسی مربوط که آنان و مهاجران تنها تجارت و کسب و کار کنند نه تصاحب اراضی، و قصد حکومت کردن و مداخله سیـاس*ـی نیز نداشته باشند دست از جنگ کشیدند. درجریان این جنگ دو ساله که «تاریخ» به عنوان یک ایستادگی بزرگ از آن یادکرده است، دولت فرانسه که بر مناطق مرکزی آمریکای شمالی ـ از کانادا تا خلیج مکزیک ـ مسلط بود و نیز دولت اسپانیا که فلوریدا را مالک بود از طوایف 14 گانه حمایت و به آنها اسلحه رسانی می کردند.
    مرور زمان نشان داد؛ پس از چند برابرشدن شمار مهاجران و کشف طلا در ناحیه چروکی نشین، دولت واشنگتن در سال 1830 قانون انتقال سرخپوستان از شرق کوههای آپالاچی (تلفظ فرانسه؛ آپالاش) به غرب رود «می سی سی پی» را تصویب و در سال 1838 برای اجرای آن هفت هزار نظامی به کارولینای شمالی و جنوبی و جورجیا فرستاد و این نظامیان دههاهزار بومی، از خُرد و بزرگ را با پای پیاده و طی کردن 1280 کیلومتر راه به اوکلاهما منتقل کردند که این راهپیمایی پر از زجر و زحمت در تاریخ به « trail of tears تریل آو تیرز = اشک ریزان قدم برداشتن» معروف شده است. در میان راه بیش از چهارهزار بومی جان سپردند. این انتقال در سال 1839 پایان یافت ولی طولی نکشید که پای مهاجران به اوکلاهما نیز بازشد و بیشتر بومیان از اینجا هم پراکنده شدند. پس از انتقال بومیان از شرق به اوکلاهما اراضی آباء ـ اجدادی آنان در دو کارولینا و نیز جورجیا از طریق قرعه کشی میان مهاجران اروپایی قسمت شد! که در قرن بیستم با فروش آنها میلیونر شدند. اراضی واقع در جنوب کارولینای جنوبی در سال 1732 با صدور فرمان جورج دوم پادشاه وقت انگلستان به صورت یک کلنی تازه به نام «جورجیا» درآمد. نخستین مهاجران این کلنی، مجرمان بودند که از انگلستان به اینجا منتقل شده بودند.






    سانسور نشريات و بركناري ريشليو از قدرت

    دوك دو ريشليو [با کاردينال ريشليو اشتباه نشود] نخست وزير وقت فرانسه دستور داد كه از 15 اپریل در سال 1820 در فرانسه بارديگر سانسور نشريات كه انقلاب اين كشور آن را مطلقا ممنوع كرده بود برقرار شود كه با مخالفت احزاب و اعتراض انجمن هاي اديبان و روشنفكران رو به رو شد، و متعاقب آن اكثريت پارلماني اش را از دست داد و مجبور به كناره گيري شد و ميراث انقلاب محفوظ ماند.
    ريشليو دو بار نخست وزير فرانسه شده بود كه دور اول نخست وزيري او در سال 1818 پايان يافته بود. او بمانند بسياري از اشراف فرانسوي در جريان انقلاب از فرانسه فرار كرده بود. ريشليو پس از فرار از وطن به روسيه پناهنده شده بود و از سوي تزار روسيه به او يك مقام دولتي هم داده شده بود.




    «ناتو» فرانسه را تخليه كرد

    به تصميم دولت فرانسه (شارل دوگل)، «ناتو» 15 اپریل سال 1967 همه دفاتر و قرارگاههاي نظامي در فرانسه را تعطيل و مقرّ خودرا به بروكسل انتقال داد.
    دولت فرانسه همزمان با به آب انداختن نخستين زيردريايي اتمي اش، خودرا از فعاليت هاي نظامي ناتو (سازمان پيمان دفاعي اتلانتيك شمالي) كنار كشيد و اعلام داشت كه مي خواهد در امور نظامي استقلال كامل داشته باشد. با وجود اين، فرانسه از ناتو کاملا خارج نشد و در دهه اخير بر فعاليت خود در چارچوب ناتو افزوده است.






    زمانی که سران جامعه اقتصادی اروپا تصمیم به گسترش همکاری و هماهنگی گرفتند، ولی ...

    سران کشورهای 9 گانه وقت جامعه اقتصادی اروپا در نشست دو روزه خود در کپنهاک ـ در دومین هفته اپریل 1978 ـ تصمیم به در پیش گرفتن یک استراتژی پولی مشترک و گسترش همکاری و هماهنگی های خود درهمه زمینه ها و بازکردن درهای جامعه به روی اعضای تازه گرفتند و قرار شد که استراتژی پولی مشترک ظرف 3 ماه تنظیم شود. این نشست با گرفتن این تصمیمات راه را برای ایجاد اتحادیه اروپا باز کرد.
    پایه ایجاد جامعه اقتصادی اروپا در سال 1952 با تشکیل اتحادیه زغال سنگ و فولاد گذارده شده بود که تا 1958 تنها شش عضو داشت. پیمان رُم در سال 1957 این اتحادیه را تبدیل به یک جامعه اقتصادی ـ معروف به بازار مشترک (بازار واحد) اروپا کرد که عهدنامه 1993 Masstricht بر ستون های آن، اتحادیه اروپا را بنا نهاد. در سال 1999 هفده کشور عضو این جامعه تصمیم به داشتن یک پول واحد گرفتند که به Euro معروف شده است. این جامعه در مسیر تکامل خود تصمیم به حذف مقررات کنترل گذرنامه اتباع خود در دروازه ورودی گرفت و این منطقه رفت و آمد آزاد Schengen نام گرفته و 26 کشوررا شامل می شود. جامعه (اتحادیه) اروپا که اینک دارای 27 عضو با حدود 500 میلیون جمعیت و وحدت اقتصادی و هماهنگی سیـاس*ـی است دارای یک پارلمان، یک بانک مرکزی، یک شورا و یک دادگاه و حتی یک پرچم است و پایتخت آن عملا شهر بروکسل است.
    مولف این تاریخ آنلاین در تفسیر روزانه خود پیرامون تصمیمات اپریل 1978 سران جامعه اقتصادی اروپا که در صفحه 6 شماره 15583 مورخ 24 فروردین 2537 = 1357 هجری (13 اپریل 1978) چاپ شد (و چند پاراگراف آن در زیر، از آن روزنامه کُپی شده است) از پیدایش یک ابرقدرت خبر داد، ولی دو گزارش 14 اپریل 2013 دویچه وله (صدای جهانی آلمان) نشان از مسائلی تازه می دهد. یک گزارش دویچه وله حاکی از تشکیل حزبی در آلمان است که خواستار حذف برنامه‌ریزی شده و تدریجی «یورو» به عنوان پول واحد 17 کشور اروپایی و بازگشت به پول های پیشین این کشورها است. در برنامه این حزب آمده است که برای حل مسائل مالی که چند سال است پدید آمده است هر یک از اعضای اتحادیه اروپا باید به طور دمکراتیک پول خود را انتخاب کند و در مورد آلمان، بازگشت به پول پیشین این کشور (مارک) نباید تابو به حساب آید.
    گزارش دیگر دویچه وله درباره تجارت انسان در اتحادیه اروپا است که طبق یک پژوهش، بر شمار قربانیان دلالان تجارت انسان افزوده شده است. این تجارت انسان سبب شده است که در کشورهای عضو اتحادیه اروپا بر شمار کسانی که به عنوان روسپی، کارگر اجباری یا گدای خردسال مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرند، مدام افزوده می‌شود. این واقعیت تلخ، نتیجه نخستین پژوهش گسترده اتحادیه اروپا درباره تجارت انسان در این محدوده است که طبق نتایج این بررسی و پژوهش، بر شمار قربانیان تجارت انسان تنها در فاصله سالهای 2008 تا 2010 حدود هجده درصد افزوده شده است.
    تزلزل دیگر در اتحادیه اروپا، احتمال انجام رفراندم در انگلستان برای کسب نظر مردم این کشور است که آیا می خواهند که همچنان عضو اتحادیه باشند یا نه. مسائل مالی یونان، اسپانیا و ایتالیا بر این تزلزل افزوده است.
    Tafsir-eucommonMarket.jpg




    Human-trade.jpg
    تصوير زنان روسپي در اروپا از وبسايت دويچه وله







    حملات هوايي اپریل 1986 آمريکا به ليبي و نتايج آن ـ ابراز ضعف و اشتباه روس ها در 1986 و تکرار آن در 2011

    يك هفته پس از انفجار بمب در يك كلوب شبانه (ديسكوتك) در برلين غربي كه پاتوق نظاميان آمريكايي بود و هفتم اپریل 1986 به وقوع پيوست، ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا كه دشمني معمر قذافي را به دل داشت، آن رويداد را بهانه قرارداد و دستور حمله هوايي به ليبي را صادركرد. دولت آمريكا عوامل ليبي را متهم به دست داشتن در اين انفجار كرده بودند. در جريان انفجار بمب در ديسكوتك برلين يك نظامي آمريكايي كشته و نزديك به 60 آمريكايي ديگر مجروح شده بودند. علاوه بر آمريكاييان، در آن انفجار يك زن تبعه تركيه کشته شده بود و نزديك به 120 مشتري ديگر هم آسيب ديده بودند. چندي پيش از اين انفجار نيز در يك هواپيماي آمريكايي كه از رم به آتن پرواز مي كرد بمبي منفجر شده و چهار تن را كشته بود كه باز، عوامل ليبي به دست داشتن در آن متهم شده بودند.
    در حمله هوايي به ليبي، هواپيماهاي «اف ــ 111» نيروي هوائي آمريكا مستقر در انگلستان و هواپيماهاي نيروي دريايي وابسته به ناوهاي هواپيمابر «كورال سي» و «آمريكا» مستقر در مديترانه شرکت کرده بودند. در اين حملات چند مركز نظامي و نيز شهرهاي ترابلس و بنغازي از جمله چادرهاي محل سكونت معمر قذافي رهبر وقت ليبي هدف بمب و موشك قرار گرفته بود.
    جمع تلفات ليبي در اين حملات 15 كشته گزارش شده بود كه يكي از مقتولان دخترخوانده خردسال معمر قذافي بود. شمار مجروحين ليبيايي اين حملات زياد و يکي از آنان شخص معمر قذافي بود. آمريكا نيز يك هواپيماي اف ــ 111 و دو خلبان از دست داده بود.
    رونالد ريگن رئيس جمهوري وقت آمريكا از اين حملات دفاع كرد و گفت: آن چه را که لازم بود كرديم، بازهم اگر لازم باشد انجام مي دهيم.
    قذافي كه در جريان بمباران، از ناحيه سر مختصرا مجروح شده بود در نطقي از تلويزيون ليبي ـ ازدولت فرانسه كه اجازه نداده بود از خاك آن كشور براي حمله استفاده شود سپاسگزاري كرد. در لندن، نمايندگان پارلماني حزب كارگر از بانو مارگارت تاچر نخست وزير وقت كه به آمريكا اجازه داده بود از خاك انگلستان براي حمله به ليبي استفاده كند انتقاد كرده بودند. به علت كوتاه آمدن دولت مسكو (گورباچف) در قبال اين بمباران، كه ضمن آن يك هواپيماي باري متعلق به شوروي نيز در يك فرودگاه ليبي نابود شده بود، پايان كار اين ابر قدرت آغاز شد. سکوت گورباچف در این زمینه حمل برضعف مسکو و تشدید سیاست تهاجمی بلوک غرب (ناتو) شد که مقدمه فروپاشی بلوک شرق بشمار آورده شده است. برغم اينکه قذافي در دهه يکم قرن 21 تغيير سياست داد، به غرب و بويژه آمريکا نزديک شد، از ساخت اسلحه کشتار جمعي دست کشيد و مواد مربوط را به آمريکا فرستاد، ذخاير ارزي ليبي را به بانکهاي آمريکا سپرد ولي رويدادهاي سال 2011 [که شرح آنها در اين تاريخ آنلاين آمده است] نشان داد که کوتاه آمدنهاي قذافي سبب تغيير سياست غرب نشد و در پي چندين ماه ناآرامي، رژيم قذافي در اکتبر 2011 ساقط و خود او به طرز فجيعي کشته شد. اگر روسيه و چين در شوراي امنيت قطعنامه غرب را مبني بر مداخله نظامي ناتو در ليبي را وتو کرده بودند ليبي به اين صورت در نمي آمد. به عبارت ديگر؛ اين بار هم ضعف روس ها سبب دگرگوني اوضاع ليبي و پيروزي غرب شد که بعدا چوبش به گوش آنان (روس ها) خواهد خورد.

    0415libi1.jpg
    خرابي ناشي از حملات هوايي آمريكا به ترابلس پايتخت ليبي در اپريل 1986



    0415libi2.jpg
    چادر محل سكونت قذافي براثر بمباران اپريل 1986 به اين صورت درآمده و دخترخوانده اش كشته شده بود



    0415libi3.jpg
    قذافي پس از روز حمله (اپريل 1986) ـ گزارش شده بود كه در جريان بمباران، به قذافي هم از ناحيه سر جراحتي مختصر وارد آمده بود. اين عكس پس از حملات هوايي برداشته شده بود



    ghaddafi-body2.jpg
    و 15 سال بعد (اکتبر 2011) قذافي به اين صورت کشته شد!





    زادروز «كيم ايل سونگ» و مفاد اعلاميه چوچه


    kim.jpg


    «كيم ايل سونگ» نخستين رهبر جمهوري دمكراتيك خلق كره (کره شمالي) 15 اپریل 1912 به دنيا آمد، 82 سال عمر کرد و 47 سال رهبري آن سرزمين را برعهده داشت.
    اعلاميه معروف چوچه Chuche از او است كه از سال 1955 رعايت مي شود. طبق اين اعلاميه، كره اي ها بايد از هويت ملّي خود دفاع كنند، غرور ملّي خود را از دست ندهند و تنها به خود متّكي باشند [خود کفا شوند.].
    با اينكه چين و روسيه به كره شمالي كمك بسيار كرده اند، كيم در اعلاميه چوچه به مردم كره توصيه كرده است كه متوجه باشند كاري نكنند كه اين دو دولت دوست براي تغيير سياست هاي ملّي كره (شمالي) اعمال نفوذ كنند. او تاكيد بر مبارزه بي امان با امپرياليسم، زورگويي و استثمار كرده است. كيم ايل سونگ که هشتم ژوئيه 1994 درگذشت تا آخرين لحظه حيات از فکر تامين وحدت شبه جزيره کره که فاتحان جنگ جهانی دوم آن را دو قسمت کرده اند خارج نشده بود.
    كيم ايل سونگ كه يك كشاورز زاده بود در جواني با خانواده اش به منچوري (شمال شرقي چين) رفته بود. بعدا در آنجا يك دسته پارتيزان مسلح براي جنگ چريكي با ژاپني ها تشكيل داده بود كه بر اثر فشار نيروهاي ژاپني در سال 1941 مجبور به عقب نشيني به شوروي شده و در آنجا به ارتش سرخ پيوسته و سرگُرد شده بود.
    وي در سال 1945 با ارتش سرخ وارد كره شد و اندک زماني پس از تقسيم موقت شبه جزيره كره به تصميم و طبق سازش فاتحان جنگ، نخست وزير بخش شمالي شد و در سال 1950 موفق شد استالين را موافق نقشه حمله نظامي به قسمت جنوبي كره كند كه اين حمله 25 ژوئن 1950 آغاز شد كه نتيجه اش مداخله سازمان ملل و ادامه تقسيم كره به دو كشور بوده است.
    برنامه تسليحات اتمي و موشكي كره از كيم ايل سونگ (پدر) است كه معتقد بود اگر يك كشور بخواهد زنده و پايدار بماند بايد بتواند به تنهايي از خود دفاع كند و اگر از لحاظ دفاعي نيرومند باشد ديگران در صدد حمله نظامي به آن بر نخواهند آمد زيرا كه گمان خواهند كرد برايشان گران تمام شود.





    پارتي بازي وولفوويتس (معمار جنگ عراق) براي رفيقه اش!


    wolfowitz.jpg

    Paul Wolfowitz
    پال وولفوويتس رئيس وقت بانك جهاني نيمه اپریل 2007 دچار مشكلي سخت شده بود كه كارهاي او در زمان معاونت وزارت دفاع آمريكا را نيز به ميان كشيده بود که نوعي «افشاگري بموقع» تلقي شده بود.
    در بانک جهاني، وولفوويتس رفيقه (مترس) ليبيايي زاده خود بانو «شاها رضا» را ارتقاء مقام داده و دستمزد سالانه او را به 193هزار 590 دلار افزايش داده بود (كه 7 هزار دلار بيش از حقوق وزير امورخارجه آمريكا بود). «شاها» و وولفوويتس در يك خانه زندگي مي کردند. 14 آوريل2007 اين پارتي بازي عيان شده و با اين كه وولفوويتس از اين عمل خود پوزش طلبيده و آن را يك اشتباه خوانده بود بعدا کناره گيري کرد زيرا که شوراي بانك اين وضعيت و همچنين امكان بركناري وي را مورد بررسي قرار داده بود.

    shahariza.jpg
    Shaha Riza

    در پي افشاي مشکل وولفوويتس، جورج بوش رئيس جمهور وقت آمريكا در اعلاميه اي كه كاخ سفيد منتشر ساخت حمايت خود از وولفوويتس را مورد تاكيد مجدد قرار داده بود. بانك جهاني از زمان تاسيس زير نفوذ دولت آمريكا بوده است. وولفوويتس بود كه در وزارت دفاع آمريكا، طرح اشغال نظامي عراق را كه خواست اسرائيل هم بود تهيه كرده بود و به همين لحاظ به معمار جنگ عراق معروف شده است. طبق گزارشها، وي از جامعه يهوديان آمريكايي است.



    يك رويداد سياسي تازه درجهان: دولت سوسياليست هاي اسپانيا با 9 وزير زن ازجمله وزير دفاع


    SpainWomenMinister2.jpg
    زاپاترو نخست وزير وقت اسپانيا در ميان 9 وزير زن كابينه خود

    چهاردهم اپریل 2008 «خوزه لوئيس رودريگز زاپاترو Jose Luis Rodriguez Zapatro» دبيركل حزب سوسياليست و نخست وزير وقت اسپانيا (از 2004 تا 2008 و از 2008 تا 21 دسامبر 2011) كابينه هفده نفري دور دوم رياست خود بردولت اين كشور را با 9 وزير زن و هشت وزير مرد تشكيل داد كه پس از سپردن تعهد به رعايت قانون اساسي، از همين روز كار خودرا آغاز كردند (عكس بالا). بانو «كارمه چاكن Carme Chacon» و در آن روز سي و هفت ساله و هفت ماهه حامله وزير دفاع اين كابينه شده بود. اين نخستين بار در طول تاريخ بود كه يك زن وزير دفاع اسپانيا مي شد ـ كشوري كه روزگاري ابرقدرت اروپا و مالك عمده آمريكاي لاتين و داراي مستعمرات متعدد در آسيا و آفريقا بود. در آن روز «كارمه» با لباس حاملگي و شكم برآمده از برابر گارد احترام و دسته موزيك نظامي گذشت و كار تازه خود را آغاز كرد (عكس زير). وي قسمتي از تحصيلات دانشگاهي اش را در كانادا انجام داده و بر زبان انگليسي مسلط است. در اين كابينه حزب سوسياليست اسپانيا، معاون نخست وزير هم يك زن بود؛ همچنين وزيران «برابرسازي»، آموزش و پرورش، خانه سازي، كشاورزي و .... [حزب سوسياليست اسپانيا در انتخابات سال 2011 اين کشور شکست خورد و از دولت کنار رفت].
    «زاپاترو» سوسياليست اسپانيايي و در آن زمان 47 ساله در انتخابات نهم مارس 2008 اين كشور بار ديگر پيروز شده و پس از انقضاي دوران پارلمان، كابينه تازه خودرا تشكيل داده بود. وي درپي انتخابات 14 مارس سال 2004 رئيس دولت شده بود. زاپاترو درجريان مبارزات انتخاباتي سال 2004 وعده هايي به هموطنانش داده بود كه به آنها عمل كرد و از جمله خارج ساختن نظاميان اسپانيايي از عراق. وي با عملي ساختن وعده هاي خود و نيز تحكيم روابط اسپانيا با كشورهاي آمريكاي لاتين كه فرهنگ اسپانيايي دارند و ايفا كردن نقش يك پل ارتباطي ميان آمريكاي لاتين و اتحاديه اروپا، اعتماد اسپانيايي ها را نسبت به حزبش جلب كرده بود. ولي در دور دوم نخست وزيري با موافقت با ازدواج همجنس ها و مذاکراه با تجزيه طالبان باسک، محبوبيت خودرا در جامعه اسپانيا از دست داد. از کارهاي خوب او محدود ساختن دود کردن سيگار در اسپانيا بشمار آورده شده است.
    defenceMinister.jpg
    «كارمه» وزير دفاع (در آن روز، حامله) هنگام عبور از برابر گارد و دسته موزيك نظامي ـ يك عكس ديگر از بانو «كارمه چاكن» در گوشه تصوير الصاق شده است








    تاريخ از نگاهي به تصوير

    دست كارمند باغ وحش زير دندانهاي تمساح!


    Croco.jpg



    14 اپریل 2007 در باغ وحش شهر تايپه واقع در جزيره تايوان، تمساح يك دست كارمند باغ وحش را به دهان كشيد و به همان گونه كه در عكس ديده مي شود از زير آرنج قطع كرد.
    ساير كاركنان باغ وحش به كمك رسيدند و دست قطع شده را از گلوي تمساح بيرون كشيدند. «چانگ پويو» كارمند مجروح باغ وحش به بيمارستان منتقل و جراحان دست قطع شده و جويده شده وي را در جاي خود پيوند زدند.








    برخي ديگر از رويدادهاي 15 آوريل


    • 69: «اتو» مدعي امپراتوري روم در جنگ «بدرياكوم» در شمال ايتاليا از نيروهاي دولتي شكست خورد و روز بعد خودكشي كرد.


    • 1205: يك سال پس از غارت قسطنطنيه (استانبول امروز) توسط صليبيون، بلغارها هم در منطقه آدريانوپل نيروهاي بيزانتيوم (روم شرقي به پايتختي قسطنطنيه) را شكست دادند.


    • 1395: امیرتیمور گورکان با تُختامیش (توتخامیش) رئیس دولت مغولان قفقاز شمالی و جنوب روسیه امروز وارد جنگ شد. این جنگ در کنار رود تِرِک Terek روی داد و در آن امیرتیمور پیروز شد. با وجود این، این جنگ هر دو دسته تاتار را تضعیف کرد. رود تِرِک به دریای مازندران می ریزد.


    • 1205: پاپ وقت اجازه نداد يهوديان در كردوبا (قرطبه) اسپانیا كنيسه بسازند.


    • 1541: حكمران وقت مراكش پرتغاليها را از «اقادير» بيرون راند.


    • 1861: ابراهام لينكلن رئيس جمهوري وقت آمريكا براي جنگ با ايالات جنوبي كه از اتحاديه جدا و براي خود كنفدراسيون آمريكارا به وجود آورده بودند 75 هزار نيروي داوطلب تدارك ديد.


    • 1894: نخستین فیلم (تصویر متحرک) در نیویورک به نمایش گذارده شد و 62 سال بعد در همین روز (سال 1956) ویدیو تیپ در شیکاگو ساخته شد.


    • 1902: دولت لندن که کنترل سودان (مستعمره وقت آن دولت) را به دست داشت مرزهای آن با اتیوپی و نیز مرزهای جنوبی اش را تعیین کرد که مسئله دارفور ریشه از همان زمان دارد.


    • 1927: نخستین خودرو «ولوو» در سوئد ساخته شد.


    • 1939: The Grape of Wrath (که در ایران؛ خوشه های خشم ترجمه شده است) تالیف جان ستاین بک منتشر شد. روز انتشار این کتاب که فیلم سینمایی هم شده است 14 اپریل اعلام شده است.


    • 1939: روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا که متوجه بوی جنگ از اروپا شده بود با ارسال نامه هایی برای هیتلر و موسولینی از آنان خواسته بود که اگر موفق به حل مسالمت آمیز مسائل نشوند دست کم از کشاندن جنگ به کشورهایی که نامشان در زیر نامه آمده است خودداری کنند. بیشتر این کشورها قصد درگیری و مداخله نداشتند ازقبیل سویس، سوئد، دانمارک، فنلاند، لوکزامبورگ، هلند، بلژیک و ایرلند.


    • 1941: لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان) شهر بلفاست در ایرلند شمالی را بمباران کرد.


    • 1992: قانون اساسی ویتنام به تصویب رسید که نظام این کشوررا سوسیالیستی و نام آن را جمهوری سوسیالیستی ویتنام گذارده است.


    • 2002: کودتا برضد هوگو چاوز در ونزوئلا با بپاخیزی هواداران او شکست خورد و وی پس از سه روز برکناری به قدرت بازگشت. کودتاگران پس از پیروزی، چاوزرا تبعید کرده بودند. چاوز پس از بازگشت به قدرت، نسبت به کودتاگران اِعمال خشونت نکرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    16 اپریل سال 465 پیش از میلاد، روزي است كه تخت جمشيد پايتخت ايران اعلام شد


    0416tjamshid.jpg




    0416tjamshid2.jpg



    اردشیر یکم (به نوشته مورّخان یونانی؛ اردشیر درازدست) که بر جای پدر نشسته و شاه ایران شده بود نیمه اپریل سال 465 پيش از ميلاد تصمیم گرفت كه تخت جمشيد پايتخت اول ايران (شاه نشين) باشد. [مورخان يونان باستان تخت جمشید را در جهان به «پرسپوليس» معروف ساخته اند]. اردشیر یکم در پاسارگاد برجای پدرش خشایارشا نشسته بود که بر سرزمینی از دانوب تا سند و از سیردریا تا سودان، مصر و نیمه شرقی ليبي امروز حکومت می کرد. محاسبات تقویمی، 16 اپریل آن سال را روز برگزاری مراسم پایتخت شدن تخت جمشید به دست داده است.. نوروز سال 465 پيش از ميلاد در تخت جمشيد برگزار شده بود، ولي 27 روز پس از نوروز تصمیم شاه وقت به انتقال پایتخت سلطنتی از پاسارگاد به تخت جمشید [که فاصله ای زیاد از هم ندارند] اعلام شده بود تا به اطلاع مردم برسد. چرا این تصمیم چهار هفته پس از نوروز اتخاذ و اعلام شده بود؟. زيرا؛ اهميت روز ملّي ايرانيان (نوروز) چنان بوده است كه نبايد تحت الشعاع پايتخت اعلام شدن شهر تازه ساز تخت جمشید قرار می گرفت. طرح ساختن تخت جمشيد از داريوش بزرگ است. کار ساختن شهر، كاخ شاه و تالارهاي پذيرايي تخت جمشید 51 سال طول كشيده بود.
    سیستم ارتباط و پستخانه ایران 25 قرن پیش چنان مجهز و پیشرفته بود که هر خبری در کمتر از یک هفته به اطلاع همه اتباع امپراتوری می رسید. ساختمان تخت جمشيد كه توسط اسكندر مقدوني [شاگرد ارسطو و اهل فلسفه و مدنیّت!] به آتش كشيده شد از نظر وسعت و هنر معماري و فن مهندسي مهمترين عمارت پيش از ميلاد و نماد تمدن بشرِ عهد باستان و نشانه عظمت ايران و ايراني است و هويت ملّي ایرانیان بشمار مي رود.
    در همان روز [با احتساب و تطبيق تقويم ها مصادف با 16 اپریل 2 هزار و 474 سال پیش] همچنين اعلام شده بود كه «شوش» همچنان پايتخت اداري ايران و محل ادارات دولتي خواهد بود كه در فصل گرما، كارمندان ادارات مي توانند به شهر همدان بروند و در آنجا انجام وظيفه كنند. در اعلامیه مربوط آمده بود که ممكن است شاه نيز زمستان را در آنجا (شهر شوش) باشد. به همين سبب مورخان يوناني، ايران دوران هخامنشیان را، كشوري داراي سه پايتخت، نوشته اند.
    18 اپریل 2007 و دو روز پس از دو هزار و چهارصد و هفتاد و دومين سالگرد پايتخت شدن تخت جمشيد، محمود احمدي نژاد رئيس جمهور وقت از آثار باقيمانده از اين كاخ عظيم ديدن كرد و با بازديد كنندگان از آن كه عمدتا خارجيان بودند به گفت و شنود پرداخت. تفسیرنگاران از این اقدام احمدی نژاد به عنوان حرکتی ناسیونالیستی یادکرده بودند. اين حرکت به رغم برخي مخالفت هاي داخلي و نگراني غرب، در سالهاي بعد ادامه داشته است. نگرانی غرب از احیاء تمام عیار ناسیونالیسم ایرانی است.
    ahmadinejad2.jpg
    احمدي نژاد در تخت جمشيد در ميان توريست هاي عمدتا خارجي (18 اپريل 2007)







    قرارداد صلح ایران و عثمانی در پی یک جنگ 3 ساله

    16 اپریل 1613 ميلادي در اصفهان مذاكرات صلح ايران و عثماني با امضاي يك قرارداد به پايان رسيد. طبق اين قرارداد كه در پي يك رشته جنگهاي سه ساله امضاء شد، دولت عثماني از همه دعاوي خود در قفقاز دست كشيد. ايروان، قارص و منطقه «وان» صحنه اين جنگها بود كه در آن براي نخستين بار ارتش نوسازي شده ايران كه افراد آن از ميان همه مردم بر حسب ضوابطي انتخاب مي شدند (نوعی نظام وظیفه ـ هر خانواده یک سرباز) شركت كرده و در همه جا پيروز شده بودند. نيروي نظامي قبلي صفويه از افراد ايلات و عشاير معيني بود و قزلباش خوانده مي شد. اين افراد كه در امور كشور هم خودسرانه مداخله مي كردند، عمدتا مطيع رئيس ايل خود بودند تا فرماندهي ارتش.






    ... و در دوران ضعف و بدبختي ـ زمانی که روسیه به خاطر بازجویی از 2 تبعه خود متهم به تروریست بودن، از ایران غرامت می خواست

    16 اپریل سال1908 (1287 هجري خورشيدي) میهن ما ـ قرن ها یک ابرقدرت، به دليل عدم لياقت دولت وقت و ضعف وطندوستي و غرور ملّيِ مقامات آن، تا آن حد ذليل شده بود كه دولت روسيه به خاطر بازداشت موقت دو قفقازي تبعه آن دولت كه متهم به مشاركت در بمب اندازي به سوي كالسكه محمدعلي شاه قاجار شده بودند از ايران مطالبه غرامت و عذرخواهي رسمي كرده بود!. اين دو تَن در روز وقوع حادثه مورد بدگماني پليس قرار گرفته و جهت بازجويي دستگير شده بودند.
    هشتم اسفند 1286 (27 فوريه سال 1908) در تهران به سوي كالسكه محمدعلي شاه قاجار دو بمب دستي پرتاب شد كه ضمن آن عده اي جلودار و محافظ يمين و يسار كشته شدند، اما به خود شاه آسيبي نرسيد. محمدعلي شاه از گاخ گلستان عازم باغ دوشان تپه (شرق تهران و اینک در دل شهر) بود كه به سوي كالسكه او بمب پرتاب شد.
    در پي اين حادثه، به دستور شاه، «ظفر السلطنه» فرماندار تهران را چوب زدند. همان روز و پیش از عزیمت شاه به سوی دوشان تپه، اعلام شده بود که تصمیم بر وزیر جنگ شدن ظفرالسلطنه است.
    روس ها كه ظاهرا هوادار محمدعلي شاه بودند، اين بمب اندازي را زير سر عوامل انگلستان وانمود می کردند. ایران وقت یکی از میدانهای رقابت روسیه و انگلستان ـ دو رقیب استعمارگر بود.
    شش سال بعد، حادثه مشابهي در شهر سرايوو روي داد ولي دولت صربستان به التيماتوم امپرتوري اتريش كه متهمان را تحويل و اجازه بازپرسي مستقيم به آن دولت بدهد وقعي نگذارد كه باعث بروز جنگ جهاني اول شد.






    گرمابه گنجعلي خان كرمان

    گنجعلي خان كه ازجانب شاه عباس حكمران خطه كرمان شده بود دربازار اين شهر باني گرمابه عمومي بزرگ و جالبي شد كه 16 اپریل سال 1598 ميلادي گشايش يافت. اين گرمابه پس از قرنها فعاليت به صورت حمام عمومي، از دهه هفتم قرن 20 به صورت يك موزه در آمده كه با بازديد از آن مي توان طرز كار گرمابه هاي سنتي ايران از جمله كيسه كشي، مشت و مال و نيز رخت كن و ... را مجسم كرد. در قديم رخت كن گرمابه هاي عمومي ايران در عين حال محلي براي ملاقات اتفاقي دوستان و گپ زدن و نوشيدن چاي و كشيدن غليان بود.
    ganjalikhan-bathhouse.jpg
    با مجسمه هاي مومي در گرمابه گنجعلي خان چگونگي کيسه کشي و مشت و مال در حمام هاي عمومي قديم نشان داده مي شود





    در قلمرو انديشه

    سالگرد درگذشت توكويل، و فرمولي را كه براي دمكراسي نوشت ـ تشكيل انجمن هاي داوطلبان در هر زمينه و رشته ـ بهترين رئيس دولت


    toq.jpg

    Alexis de Tocqueville
    16 اپريل 1859 الكسيس توكويلAlexis de Tocqueville انديشمند ليبرال، تاريخدان و نويسنده فرانسوي در 54 سالگي درگذشت. توكويل عميقاً هوادار آزادي عمل فرد (آزادي فردي) بود و از احتمال اين كه «اكثريت» به استبداد و ستمگري و زورگويي بپردازد نگران بود. او كه زماني وزير امور خارجه فرانسه بود تأليفات متعدد از جمله «دمكراسي آمريكا» و «نظام پيشين [فرانسه] و انقلاب [فرانسه]» دارد.
    بيشتر تاليفات و رساله هاي توكويل درباره دمكراسي است. يكي از فرضيه هاي او در اين زمينه در اين معادله كه خودش آن را نوشته خلاصه شده است: برابري در حقوق + نبودن تبعيض در جامعه + آزادي = دمكراسي
    توكويل از هواداران تشكيل انجمن هاي داوطلبانه در هر زمينه و حرفه بود و مي گفت: مردمي كه در يك موضوع و امر، منافع و خواست مشترك دارند مي توانند به صورت يك بدنه و به مثابه يك خانواده به حل مشكل كمك كنند و دولت ناچار مي شود در اين زمينه ياري دهد و «جامعه مدني» وقتي تحقق مي يابد كه انجمن ها به احقاق حقوق افراد كمك داوطلبانه كنند. به نظر توكويل، بهترين رئيس دولت آن است كه در دوران حكومتش آحاد مردم آرامش خيال داشته، ترس نداشته و ارعاب و تعـ*رض در ميان نباشد و تنها در چنين محيطي است كه پيشرفت حاصل مي شود و حلاوت زندگي كه هدف بشر است تامين خواهد بود.
    توكويل در زمينه نوشتن و نويسندگي و حتي سخنراني، بر رعايت ساده نوشتن و ساده گفتن بود. وي در اين زمينه گفته است: مردم دروغ را آسانتر مي پذيرند تا يك حقيقت پيچيده را.








    در قلمرو دموکراسي

    تمرین دمکراسی و مدیریت از دیدگاه لنین ـ گـ ـناه قذآفى شايد این بود که این روش را اقتباس کرده بود! ـ راه درست گسترش دمکراسي


    Lenin-vladimir.jpg

    Lenin
    لنين پس از بازگشت به وطن از تبعيد 11 ساله، 16 اپریل 1917 درنطقي که «اساسي» توصیف شده است كاپيتاليسم، سلطه گری و مسابقه برای استثمار ملل را سبب اصلی جنگ و نزاع، و ازجمله عامل شعله ور شدن آتش جنگ بزرگ (جنگ جهاني اول) اعلام داشت. وی گفت که بی حق کردن اتباع و بی اعتنایی به شکایات و انتقادها و نیز پیشنهادهای اصلاحی آنان از عوامل عصیان است.
    لنین در همین نطق که شش ماه پیش از پیروزی انقلاب بلشویکی ایراد شد روش تازه ای برای تمرین دمکراسی مطرح ساخت و آن، انتخابات هرمی شکل و اصطلاحا پلکانی بود. [محله ها بر پایه شناخت کامل، نمایندگان خودرا انتخاب کنند و این «منتخبین» نمایندگان منطقه را و الکتورهای منطقه اعضای شوراهای بالاتر را تا دمکراسی کامل باشد یعنی که «بهترین» ها برای اداره امور جامعه برگزیده شوند و تبلیغ، تلقین، ساخت و پاخت، بده ـ بستانها، بازی های سیـاس*ـی و ... در آن نقش نداشته باشد].
    لنین گفت: در روسيه [روسیه سال 1917] كه مردم با انتخابات آشنا نيستند و آن گروه هم كه آشنايي دارند درستي مراحل كار و نتايج آن را باور ندارند نمي توان از الگوي سایر کشورها که در درستی و اصالت الگوی آنها هم تردید است اقتباس كرد؛ انتخابات بايد از سطوح پايين و به صورت هِرم انجام شود تا واقعيت دمكراتيك داشته باشد ـ در جوامع کوچک (کوی و برزن، کارخانه، معدن و ...) مردم یکدیگر را می شناسند و می دانند که چه کسی را وکیل کنند و اختیار انتخاب الکتور و وکیل بالاتر را به او بسپارند. اداره کشور باید زمينه شورايي داشته باشد و «هیات» مدیریت کند ـ نه، فرد. باید یک سازمان زنجیره ای برای دریافت و بررسی و انعکاس و ترتیب اثر دادن به اعتراض ها، انتقادها، پیشنهادها و ناله ها [شکایات] وجود داشته باشد تا عصیان و اعتراض عمومی صورت نگیرد. وجود حزب در کشور و جایی که مردم بتوانند خواست خودرا بیان کنند و حرفشان انعکاس یابد و شنوا داشته باشد [کمیته های حزب] مانع شورش می شود. نارضایتی باعث یأس و بی علاقگی می شود و خلاقیّت و تولید را نابود و پیشرفت جامعه را متوقف می سازد. فساد اداری ـ اقتصادی جامعه را به پرتگاه می کشاند و مسائل امروز روسیه [روسیه سال 1917] نتیجه همین فساد، کاغذبازی (بوروکراسی بد) و نبود دلسوز در دستگاه حاکمه است. [لنین در آن زمان نمی دانست که روزی فراخواهد رسید که بشود عصیان ساختگی را به یک کشور صادر کرد و ...].
    لنین در همین نطق تمهيدات دولت موقت روسيه [دولت کرنسکی] و ايجاد مجلس (دوما) را كارهايي عبث خواند كه به منظور خريد وقت و تاخير در وقوع انقلاب انجام مي شود. وی وقوع انقلاب [انقلاب روسیه] را اجتناب ناپذیر اعلام کرد و گفت که دیگر دیر شده است و اصلاحات جزیی کارساز نخواهد بود.
    ادامه مبارزات لنين تا اكتبر 1917 به انقلاب بلشويكي و تغيير نظام روسيه انجاميد که این نظام تنها 74 سال دوام داشت. افتادن تدریجی حکومت [اداره امور جماهیر شوروی] به دست کسانی که واجد شرایط لازم نبودند و تظاهر به سوسیالیست بودن می کردند، پیاده کردن نظام سوسیالیستی بدون زیرساخت و آمادگی مردم، دورشدن تدریجی از شعارهای انقلاب و اصولی که لنین اعلام کرده بود به فروپاشی این نظام در پایان سال 1991 انجامید. این فروپاشی به اعتبار سوسیالیسم نیز صدمه زد. بازگشت بسیار سریع اتباع «شوروی فروپاشیده شده» به خصلت ها، تفکرات و رفتار پیش از انقلاب اکتبر 1917 ثابت کرد که اندیشه ها و آموزش های لنین به علت نبود ژورنالیسم و آموزش و پرورش مناسب و کارآمد دقیقا به اجرا درنیامده بود و زیربنای کهن باقی مانده بود. پیدایش معمّاگونه و یکشبه چندین میلیاردر در روسیه و تاراج اموال عمومی [در حرّاجهای اصطلاحا خصوصی سازی!] و ... و کشف ریشه آنها در آینده توسط تاریخنگاران و پژوهشگران، حقایق و واقعیت های متعدد را روشن خواهد ساخت و شاید که تعریف تازه ای از طبیعت انسان به دست آید.
    در طول قرن بیستم، ملل متعدد هرکدام بخشی و یا به صورتی به پیاده کردن افکار لنین در جامعه خود پرداختند که به علل مختلف ازجمله تضاد داخلی، مبارزه بر سر قدرت و یا مداخله خارجی موفقیت نداشتند و لیبی یکی از این ملت ها بود. به باور برخی از اصحاب نظر، مسئله لیبی نه تنها داشتن نفت و واقع بودن در یک منطقه استراتژیک ـ بلکه این بود که از چند دهه پیش به نوعی، دمکراسی پیشنهادی لنین را تمرین می کرد و معمر قذافی نام کشوررا هم مشابه روسیه شوروی به «جماهیریه لیبی» تبدیل کرده بود که لنین آن عنوان را برای امپراتوری روسیه انتخاب کرده بود. قذافی برای تامین برابری لیبیایی ها و رفاه آنان تدابیر شبه سوسیالیستی بکار بـرده بود و .... در سال 2011 دولت چین که با وجود بازگشت به نوعی کاپیتالیسم هنوز «واژه کمونیست!» را از نام این کشور حذف نکرده و یدک می کشد و نیز دولت روسیه (کمونیستی سابق) عملا کمک کردند تا نظام نیمه سوسیالیستی لیبی منهدم شود. دولت روسیه با «وتو» نکردن قطعنامه پُر از ابهام و جملات و کلمات چند پهلو مارس 2011 پیشنهادی فرانسه و انگلستان ـ معروف به قطعنامه 1973 ـ باعث شد که فصل تازه ای در تاریخ بشر باز شود و آن تعرّض نظامی ناتو ـ تنها اتحادیه نظامی جهان ـ به لیبی کم جمعیت برای تغییر نظام حکومتی و برکنارکردن رئیس آن و نصب دولت دلخواه و بلعیدن منابع این کشور از جمله نفت آن بود. مقامات دولتهای عضو این تنها اتحادیه نظامی باقیمانده در جهان علنا می گفتند که تا برکنار کردن معمّرقذافی به عملیات نظامی در لیبی ادامه خواهند داد، حال آنکه اصول دمکراسی ـ که دولت های عضو همین اتحادیه مدعی پرچمداری آن هستند ـ تغییر هر دولت و مقام ارشد را «رای قبلی اکثریت مردم» در یک انتخابات عمومی تعیین کرده است. دولتهای دیگر اگر خواهان برقراری دمکراسی و اصالت تمرین آن در یک کشور باشند باید از راههای مسالمت آمیز و احیانا سیـاس*ـی اقدام کنند و اندرز و توصیه بدهند، نه متوسل به موشک و بمب افکن شوند. اگر اعضای این اتحادیه (ناتو) واقعا خواهان دمکراتیک کردن همه کشورها هستند با اصلاح منشور ملل، عضویت در سازمان ملل را اختصاص به کشورهایی دهند که دمکراسی واقعی هستند و نیز با یک میثاق جهانی، روش واحدی برای تمرین دمکراسی وضع و یک سیستم جهانی ناظر بر انتخابات بوجود آورند.
    همین اصحاب نظر کوتاهی دولت پکن از «وتو» نکردن قطعنامه 1973 شورای امنیت را که خلاف اختیارات این شورای حافظ صلح بود، «تجارت پیشه شدن» آن کشور دانسته و گفته اند که یک تاجر سود خودرا از درگیر نشدن در مرافعات می داند تا بتواند به معاملات خود با طرفین دعوا ادامه دهد، ولی این واقعیت را نباید فراموش کرد که در طول تاریخ بشر، عامل اقتصاد باعث جنگها و تکوین تاریخ بوده است و کارل مارکس هم این حقیقت را تایید کرده است، لذا دیر و یا زود، چین ناچار خواهد بود که وارد مرافعات شود.



    در قلمرو ادبيات

    زادروز آناتول فرانس و كورتيوس، و سالگرد خودكشي كاواباتا


    0416curtius.jpg
    كاواباتا -----------آناتول فرانس ------------ كورتيوس


    كورتيوس Georg Curtius زبانشناس آلماني كه در زمينه زبانهاي كلاسيك و ريشه زبانهاي اروپايي و واژه هايي كه از يوناني و لاتين گرفته اند بررسي فراوان كرده و نتيجه كار خود را به صورت چند كتاب و رساله منتشر ساخته است 16 اپریل 1820 به دنيا آمد و در 1885 درگذشت.

    امروز ــ 16 اپریل زادروز آناتول فرانس نويسنده معروف فرانسوي است كه در سال 1844 متولد و بسال 1924 فوت شد. وي برنده جايزه نوبل ادبيات سال 1921 است.

    «ياسوناري كاواباتا» داستان نويس بلند آوازه ژاپني كه بيش از يكصد داستان نوشته است 16 اپریل 1972 در 73 سالگي خودكشي كرد. وي دو سال پس از نوشتن داستان يك خودكشي، بدون اين كه يادداشتي در اين زمينه بر جاي گذارد انتحار كرد. كاواباتا كه برنده جايزه نوبل ادبيات سال 1968 شده بود نخستين ژاپني است كه چنين جايزه اي را به دست آورده بود. به سبب يتيم شدنش در كودكي و از دست دادن والدين، تاثير تنهايي و متكي به خود بودن در همه آثار «كاواباتا» آشگار است. سبك داستان نويسي او شباهت فراوان به نوشتن خبر حادثه براي رسانه ها دارد؛ ساده، بدون لفاظي و بازي با قلم، و قراردادن سريع خواننده در نتيجه داستان.










    ساير ملل

    جنگ سرد و ابزارهاي آن ـ نقش روزنامه نگار در يک جنگ سرد ـ تبديل درگیری هاي نظامي به جنگ سرد

    واژه مرکّب «جنگ سرد» 16 اپریل 2011 شصت و چهار ساله شد که برای نخستین بار در 16 اپریل1947 «برنارد باروک (باروخ)» مشاور یهودی هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا آن را در یک سخنرانی رسمی به زبان آورد و «والتر لیپمن» مقاله نگار یهودی مطبوعات آمریکا عنوان تالیف اکتبر سال 1947 خود قرارداد که به مفهوم درگیری لفظی، تشنّج ممتد و خصومت میان دو قدرت [در ابعاد سیـاس*ـی ـ اقتصادی و فرهنگی] عمومیت یافته است. پیش از باروک و لیپمن، «جورج اورول G. Orwell» روزنامه نگار انگلیسی در مقاله ای که در 19 اکتبر 1945 انشار یافت بدون بکار بردن واژه مرکّب «جنگ سرد»، نوشته بود: بکارگیری بمب اتمی از سوی آمریکا در جنگ با ژاپن سایر دولتها را به اندیشه داشتن آن فرو بـرده و با توجه به قدرت تخریبی اين جنگ افزار، بکاربردنش آخرین گزینه خواهد بود و بنابراین؛ از این پس، درگیری ها به صورت سرد و بدون بکار بردن نیروی نظامی خواهد بود مگر اینکه یکی از دو طرف بسیار ضعیف، یک سرزمین تقسیم شده و یا پُرآشوب و مملو از اختلافات داخلی باشد. گذشت زمان و رويدادها نشان داد که پیش بینی «اورول» درست بود.
    جنگ سرد قرن بیستم اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم میان دو قدرت بزرگتر وقت ـ مسکو و واشنگتن ـ آغاز شد و تا پایان سال یکم دهه 1990 ادامه یافت. این دو قدرت در طول جنگ سرد دو بار در آستانه تبدیل آن به جنگ اتمی قرارگرفتند: بحران ژوئن ـ نوامبر 1961 بر سر برلين (Berlin Crisis June 4th - nov. 9th 1961) که مسکو به آمریکا، انگلستان و فرانسه اولتیماتوم داده بود از غرب برلین خارج شوند و بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 که هر دو مورد [از ترس سلاح اتمی] به سازش منتهی شد.
    جنگ سرد به مفهوم امروز ـ که استفاده دو دولت و یا دو گروه از نفوذ و بکارگیری قدرت سیـاس*ـی در سطح جهان و یا منطقه (از نوع جئوپولیتیک) علیه طرف دیگر است ـ در حقیقت از درگیری انگلستان و روسیه در قرن 19 بر سر افغانستان آغاز شد که بازنده آن ایران! بود که در سال 1857 هرات و غرب افغانستان را از دست داد زیرا که در جریان آن جنگ سرد، دربار ایران به ساز مسکو بیش از لندن می رقصید. اصطلاح جئوپولیتیک از سال 1897 و از تالیف «فردریک راتسل» استاد آلمانی گرفته شده و عمومیت یافته که در این تالیف به تشریح تاثیر وضعیت جغرافیایی بر سیاست پرداخته بود.
    جنگ سرد مسکو و واشنگتن از 1946 و از زمانی علنی شد که شوروی که هنوز نیروهای خودرا از ایران بیرون نبرده بود مانع از ادامه حرکت يگانهاي سه لشکر ایران به سوی آذربایجان و پایان دادن به فتنه پیشه وری شده بود. «جورج کِنان» دیپلمات و اندیشمند آمریکایی همان وقت یک تلگرام طولانی از مسکو به واشنگتن مخابره کرد و با انتشار مفاد آن در رسانه های آمریکا جنگ سرد علنی شد و شدت یافت و .... شوروی با قطع حرکت نیروهای نظامی ایران به سوی آذربایجان در نیمه راه، اعلامیه سال 1943 سران سه دولت متفق در تهران را نقض کرده بود. استادان علم سیاست، جنگ سرد را جدا از جنگ گرم نمی دانند زیرا که هدف از این دو نوع جنگ یکسان است و همانا به زانو درآوردن طرف مقابل و ... و لذا هر فرد داخلی که عالما عامدا به مساعی دشمن کمک کند «خائن» محسوب می شود که البته اثبات آن با دادگاه است و «اتهام» دلیل اثبات «جرم» نیست.
    در آغاز کار، ابزار اصلی جنگ سرد عبارت بودند از نطق ها و نوشته ها، وارد آوردن اتهام، تهدید و اخطارها، قهر و آشتی ها و اعمال محدودیت ها و محاصره غیر نظامی. رسانه ها وسیله انتقال آنها بودند که به تدریج رو به تکامل گذاردند و دروغ پراکنی و تحـریـ*ک، سپس تضعیف وحدت ملی و ایجاد نارضایی داخلی، حملات ایدئولوژیک و تضعیف فرهنگی و ... بر آنها اضافه شدند. تکامل تکنولوژی مخابرات به جنگ سرد دولتها چهره تازه ای داده است و آخرین تحول در آن بمباران کشور مورد هدف با افزایش رادیو ـ تلویزیونهای ماهواره ای، سِلفون ها، وبسایت ها، سوشِل نِت وُرکها و نيز ایمیل مطالب منفي و مورد نظر بوده است. هدف اصلی آن است که توجه اتباع کشور مورد حمله از رسانه های داخلی برگرفته شود و حرفهای مقامات و تلاش دولت مربوط شنونده نداشته باشد. رادیو تلویزیونهاي مورد استفاده در جنگ سرد کار خودرا با انتشار مطالب معمولی آغاز می کنند و پس از جلب مخاطب به راه اصلی (انجام ماموریت ـ ماموریتی که با بودجه سنگین برای انجام آن بوجود آمده اند) گام مي گذارند.
    در یک جنگ سرد، نیروهای دو کشور متخاصم روزنامه نگاران آنها هستند و طرف ماهرتر برنده جنگ است. دیدیم که ضعف ژورنالیسم شوروی و مدارس (آموزش و پرورش) آن باعث شکست آن امپراتوری تا دندان مسلح به کلاهک اتمی و زیردریایی شد.
    جبهه هاي جنگ سرد؛ داخلي و خارجي هستند. در جبهه داخلي، رسانه ها با انتشار مطلب و تفسير و بزرگ کردن گزارش برخي رويدادها و گزينشي کردن اخبار ذهن مخاطبان را آماده قبول و حامي برنامه هاي دولت مي سازند و آنان را با انواع تلقين برضد خصم رابرمي انگيزانند.
    دولت شوروي از زمان حکومت برژنف تلاش کرد تا در رسانه هاي اين کشور سيستم «اصطلاحا؛ ضد خبر» بوجود آورد و اخبار منفي کشورهاي رقيب بويژه قتل و جنايات و ... را براي مخاطب داخلي بزرگ و دنبال کند تا اين مخاطبان تصور نکنند که مرغ همسايه غاز است، ولي موفق نشد زيراکه شوروي روزنامه نگار ماهر نداشت. در دهه يکم قرن 21 چند کشور به دلايل ديگر به اين کار روي آورده اند و در تلاش خود موفق تر از شوروي سابق بوده اند.
    پیش بینی شده است که در آينده، اين نوع رقابت و ستيز گسترش بيشتري يابد.






    روزي که خمر روژ بر كامبوج مسلط شد


    0416pot.jpg
    خمرها به اين صورت در آوريل سال 1975 وارد شهر پنوم پن شدند - بسياري از افراد مسلح خمر را نوجوانان تشكيل مي دادند


    «خمر روژ» پس از پنج سال جنگ، ظرف دو روز (16 و 17 اپریل سال1975) بر كامبوج مسلط شد. تصرف شهر پنوم پن پايتخت كامبوج 17 اپریل تكميل شد. لون نول رئيس دولت وقت كامبوج كه از سوي آمريكا حمايت مي شد قبلا فرار كرده بود. خود وي نيز با كودتا برسر كار آمده بود.
    خمر سرخ كه يك جنبش كمونيستي بود در طول جنگ از كمك نظامي ويتنام شمالي و كمونيستهاي لائوس برخوردار بود. اين جنبش كه چند كمونيست بسيار افراطي از جمله «پل پوت» رهبري آن را بر عهده داشتند پس از پيروزي و اصلاح نام كامبوج به كامپوچيه در اين كشور يك نظام كمونيستي مطلق برقرار كرد؛ حال آن كه كامبوج آمادگي سوسيال دمكراسي را هم نداشت. اين رژيم از همان آغاز كار ارزش طلا و هرگونه پول را لغو كرد و شهرنشينان و كساني را كه به كارهاي خدماتي مي پرداختند «مفتخور و زالوي جامعه» اعلام داشت و براي كشاورزي كردن روانه روستاها ساخت كه ظرفيت كافي براي پذيرش اين جمعيت را نداشتند و امكاناتشان بسيار محدود بود؛ به همين سبب بسياري از آنان جان سپردند.
    نظام خمر سرخ با همه انتقادي كه از آن مي شد تا 1979 و تا روزي كه ويتنام از آن حمايت مي كرد دوام يافت، ولي از روزي كه نسبت به ويتنام ادعاي ارضي كرد كاررا برخود دشوار ساخت و به همان گونه كه با كمك ويتنام پيروز شده بود به دست ويتنام نيز شكست خورد؛ نخست پنوم پن و سالها بعد همه قلمرو خود را از دست داد.
    (رويدادهاي مربوط در زمان خود در طول سال آمده است)





    اخراج عربان از مناطق كُردنشين عراق

    «سي . جي. چيورز» 15 اپریل 2003 از عراق به نيويورك تايمز گزارش داده بود كه در منطقه كركوك، كُردها به بيرون راندن عرب ها از آن منطقه دست زده و خانه و مساكن آنان را از آن خود می دانند و تصرف مي كنند. کُردها به روزنامه نگاران گفته بودند كه صدام حسین در طول حکومت خود این عرب ها را به مناطق کُردنشین کوچ داده بود تا عرب اکثریت شود که باید این مناطق را که غصب کرده اند ترك گويند.
    خبرنگار نیویورک تایمز كه با طرفين اختلاف (كُردها و عربها) گفت و شنود كرده نوشته بود: كُردهايي كه عربها را بيرون مي كنند همچنین مدعي هستند كه دولت آمريكا با اين عمل آنان که حق است موافقت دارد.
    نيويورك تايمز ضمن انتشار اين گزارش نوشته بود كه با هر مقامي كه در واشنگتن تماس گرفته، گفته است كه چنين توافقي صورت نگرفته و چنين چراغ سبزي داده نشده است.









    برخي ديگر از رويدادهاي 16 آوريل


    • 1529: «لوئي دو بركوين» فرانسوي كه گناهش تنها اين بود كه قسمتي از عقايد لوتر باني مذهب پروتستان را از زبان آلماني به فرانسه ترجمه كرده بود به جرم ارتداد به اعدام محكوم و آتش زده شد.


    • 1850: «هربرت باكستر آدامز» تاريخدان آمريكايي و موسس انجمن آمريكايي تاريخ به دنيا آمد.


    • 1818: سناي امريكا طرح غيرمسلح بودن مرزهاي كانادا و ايالات متحده را كه به قانون «راش ــ بيگوت» معروف است از تصويب گذراند.


    • 1922: دولت آلمان برغم مخالفت انگلستان و فرانسه نظام كمونيستي روسيه را برسميت شناخت.دوكشور پيمان كاملة الوداد امضاء كردند و از دعاوي مالي نسبت به يكديگر صرف نظر كردند.


    • 1938: دولت انگلستان ضميمه شدن اتيوپي به ايتاليا را پذيرفت.


    • 1945: حمله زميني ارتش شوروي به شهر برلين پايتخت رايش سوم آغاز شد و دوهفته بعد آن را به تصرف خود در آورد.


    • 1946: آمريكا نخستين موشك «وي ــ 2» را كه از آلمان به دست آورده بود در منطقه «وايت سند» آزمايش كرد.


    • 1948: سازمان همكاري هاي اقتصادي اروپا (اي. اي . سي) تشكيل شد.


    • 1962: دولت برزيل برخي از موسسات بازرگاني و مالي آمريكايي را در آن كشور ملي كرد.


    • 1992: دكتر نجيب الله از رياست دولت افغانستان كناره گيري كرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    روزي كه آشوريان شهر شوش را ويران كردند


    0417shosh.jpg
    كاخ اپادانا---- «پيش كشي» و «گاو بالدار» (از نقوش شوش در عهد هخامنشيان)

    اپریل سال 693 پيش از ميلاد (در بيشتر كتابهاي تاريخ عهد باستان؛ 17 اپریل)، و پيش از تاسيس يک دولت واحد در ايران، ارتش آشور بانيپال (حکمران مناطقي در شرق مديترانه به پایتختی نینوا ـ موصل ـ در شمال عراق امروز) شهر شوش را متصرف شد و ويران ساخت. دولت همدان [دولت طايفه ايراني ماد که این طایفه در آن زمان ساکن مناطقی از محور ری در جهت غرب ایرانزمین بود] چند دهه بعد با كمك دولت بابِل (به مرکزیت جنوب عراق امروز)، دولت ستمگر آشور را كه به صورت يك امپراتوري درآمده بود برانداختند و از صفحه روزگار پاك كردند.
    دولت همدان سپس چند گروه ايراني [از طايفه ماد] را به سرزمين آشور منتقل كرد و در آنجا سكني داد تا مانع احياء آن دولت ستمگر شوند و كُردهاي عراق، تركيه و سوریه فرزندان همان مادها هستند كه فرهنگ ایرانی خودرا همچنان حفظ كرده اند.
    شوش در دوران هخامنشيان بازسازي و پايتخت اداري و زمستاني ايران شد و كاخ آپادانا در آن بنا گرديد. داريوش بزرگ پس از ساختن آپادانا در شوش، بر يك لوح سنگي اين جمله را نوشت كه به يادگار مانده است: «به نام اهورامزدا، من اين كاخ را در شوش ساختم». کار ساختن كاخ شوش در سال 521 پيش از ميلاد تکمیل شد. شهر شوش در 110 كيلومتري شمال اهواز و 280 كيلومتري جنوب خرم آباد قراردارد.
    در زير تصوير یک سنگنبشته حاوي دعاي جاوداني داريوش براي ميهن آمده است كه در تخت جمشيد بر جاي مانده است:

    0417doa.jpg








    اعتصاب پليس تهران! در سال 1301 (1922 ميلادي)

    اعتصاب افراد پليس تهران (اداره نظميه) به سبب عقب افتادن مواجب ماهانه، از 28 فروردين 1301 (17 اپریل 1922) آغاز شد و تا دريافت قسمتي از آن ادامه يافت. در طول اعتصاب، سربازان مستقر در باغ شاه (امروز: پادگان حرّ) مامور حفظ نظم شهر شده بودند ولي حق رسيدگي به شكايات عادي و روزمره را نداشتند، يعني وظيفه ضابط قوه قضايي بودن پليس به آنان واگذار نشده بود. در آن زمان دریافتی ایران از شرکت نفت انگلستان ناچیز بود، دریافت مالیات از اربابان املاک که در عین حال از مقامات و رجال کشور بودند امکان پذیر نبود و دولت از بازاریان ترس داشت که مالیات بگیرد و گمرکات کشور یا در رهن خارجی بود و یا آلوده به فساد اداری و در نتیجه، خزانه کشور خالی از پول.

    مشاجره دكتر مصدق و انگلستان بر سر بحرين ـ گذشت شاه و استقرار نظامی آمريکا ـ احمدي نژاد: خليج فارس هميشه ايراني باقي خواهد ماند


    mosaddegh.jpg

    Mosaddegh
    دولت دكتر مصدق 28 فروردين سال 1331 (17 اپریل 1952) نسبت به ديدار مشاور امورخارجي دولت انگلستان از بحرين شديدا اعتراض كرد و اين عمل را مداخله در امور ايران اعلام داشت. دولت انگلستان در پاسخ اعتراض دكتر مصدق گفت كه بحرين يك منطقه تحت الحمايه آن دولت است، و از آن پس اختلاف دو دولت در اين زمينه هم گسترش يافت.
    مطبوعات ناسيوناليستهاي ايراني (غیر چپ و غير متمايل به غرب) در مقاله هایی نوشته بودند که ادامه تحـریـ*ک انگلستان از این دست، سبب خواهد شد که اگر روزگاری هم بخواهد از خلیج فارس خارج شود به شیوخ منطقه تعهد دفاع نظامی خواهد سپرد و ترتیباتی خواهد داد که قدرت های دیگر جای فیزیکی انگلستان را در خلیج فارس بگیرند و بازهم ايرانيان نتوانند به حق تاريخي خود برسند.
    مرور زمان درستی این پیش بینی ناسيوناليستهاي ايراني را ثابت کرد. به این ترتیب که نه تنها تعهدات دفاعی انگلستان و در نتیجه نفوذ این دولت در منطقه خليج فارس به جای خود باقی مانده که يک نمونه اش در اوایل دهه 1960 و در دفاع از کویت در برابر تهدید عراق (ژنرال قاسم) مشاهده شد بلکه خلیج فارس (به مرکزيت بحرين) پایگاه ناوگان پنجم آمریکا شده و فرانسه هم اواخر دهه يکم قرن 21 ابراز تمايل کرد که مي خواهد در ابوظبی (امارات) پایگاه نظامی دایر کند. تصمیم فرانسه به استقرار نظامی در خلیج فارس که از طریق بررسی های کمپانی نفتی خود ـ توتال نقشه های ذخایر نفت و گاز آف شور ایران را به دست آورده تامل برانگیز تلقي شده بود. تعجب در این است که این دولت پنج قرن پس از ورود اروپاییان به آبهای مشرق زمین قصد استقرار در خلیج فارس و به فاصله کوتاهی از آبهای ساحلی ایران را کرده بود.
    در پي خروج نظاميان دولت لندن از شرق سوئز و ازجمله خليج فارس، ارتش ايران در سال 1971 سه جزيره از جزاير خود ازجمله ابوموسي، تنب بزرگ و تنب کوچک را پس گرفت و مستقر شد. ناوگان نوين ايران که پيش از جنگ جهاني دوم با کمک ايتالياي موسوليني (و در اجراي توافق محرمانه رضاشاه با دولت هاي وقت ايتاليا و آلمان ناسيونال سوسياليست) ايجاد شده بود پس از رسيدن به خليج فارس از طريق دماغه اميد نيک (جنوب آفريقا) نظاميان انگليسي و عوامل آنان را از چند پايگاه و ازجمله «باسعيدو» بيرون راند. همين عمل سبب شد که انگليسي ها کمر به انهدام قدرت دريايي ايران ببندند و در شهريور 1320 با توسل به حيله، فرماندهان کشتي هاي جنگي را به يک ضيافت در آبادان دعوت کنند و بکشند و يا دستگير کنند و کشتي هاي بدون فرمانده را تصرف و يا نابود سازند.
    بحرين، طبق قانون مصوب مجلسین، تا اواخر دهه 1340 (دهه 1960) استان 14 ايران بشمار مي آيد و در مجلس نماینده داشت که دولت وقت زير «فشارهايي از خارج!»، بدون انجام رفراندم در ايران و استعلام نظر ايرانيان و رعايت آن، و صرفا با تصويب پارلمان (مجلسين) که انتخابات براي تعيين اعضاي آنهاهم مطابق استاندارد بين المللي نبود از آن جزيره گذشت و به خاطر همين عمل، اميرعباس هويدا نخست وزير وقت که لايحه مربوط را به پارلمان بـرده بود در فروردين 1358 به اعدام محکوم و تيرباران شد. شاه از ايران گريخته بود که به خاطر از دست دادن غيرقانوني بحرين و موافقت با تجزيه کشور، محاکمه و مجازات شود. طبق قانون اساسي وقت، شاه و نخست وزير به انجام تكليف حفظ تماميت (حدود و ثغور) كشور و حاكميت آن (حاكميت ملي) در برابر نمايندگان مجلسين سوگند ياد كرده بودند که بدون اداي اين سوگند نمي توانستند آن مقامات و اختيارات مربوط را به دست گيرند. نقض سوگند و بي اعتنايي به رعايت اصول قانون اساسي مجازات سنگين دارد و مشمول ضوابط «گذشت زمان» هم قرار نمي گيرد.
    محمود احمدي نژاد رئيس جمهور وقت ايران 11 اپريل 2012 (23 فروردين 1391) از جزيره ابوموسي ديدار کرد. اين ديدار نخستين ديدار يک رئيس قوه مجريه ايران از اين جزيره بود. وي گفته بود که خليج فارس، ايراني است و براي هميشه ايراني باقي خواهد ماند و ديدار او از ابوموسي يک امر داخلي بوده است. رسانه هاي خارجي اين عبارات احمدي نژاد را چنين نقل کرده بودند:
    The Persian Gulf is Persian و «... my visit is a purely «domestic issue





    شورش مسلحانه ایل قشقایی در فارس و طبق اعلاميه دولت، در مخالفت با برنامه اصلاحات ارضي

    28 فروردین 1343 (17 آوریل 1964) در تهران اعلام شد که ايل قشقايي بر دامنه مخالفت خود با اصلاحات ارضي افزوده و افراد مسلح اين ايل همزمان به چند پاسگاه انتظامی در فيروزآباد فارس حمله بـرده و در جريان اين تعـ*رض، تلفاتی وارد آمده است. اعلاميه دولت وقت (دولت حسنعلي منصور) حكايت داشت كه براي تنبيه اين افراد، از تهران نيروي كمكي و ازجمله هنگ چهارم ژاندارم (مستقر در پادگان ژاندارمری واقع در خيابان مولوي تهران ـ اينك در اختيار نيروي انتظامي) با 12 زره پوش به محل اعزام شده است. قبلا و در زمان نخست وزىرى علم، چند واحد ژاندارم و سرباز به فيروزآباد فرستاده شده بودند.
    مخالفت ايل قشقايي از زمان نخست وزيري اميراسدالله علم آغاز شده بود که 17 اسفندماه 1342 پس از 19 ماه و 19 روز نخست وزيري کناره گيري کرده و حسنعلي منصور بر جايش نشسته بود. علم اصلاحات ششگانه ازجمله اصلاحات ارضي و ملي شدن جنگلهارا پس از تصويب اين اصول در رفراندم ششم بهمن 1341 اجرايي کرده بود و مخالفان اصلاحات ارضي را هواداران فئوداليسم و ضد انقلاب (انقلاب سفيد) و ضد اصلاحات مي خواند.
    اجرای برنامه اصلاحات ارضی در فیروزآباد فارس (منطقه ايل قشقايي) با مخالفت رو به رو شده بود و اين مخالفت به تدريج و با قتل ملک عابدی رئیس سازمان اصلاحات ارضی محل، رنگ مسلحانه به خود گرفته بود .... علم که در شرق کشور نفوذ محلی داشت تصمیم به استخدام چریک از این محل برای سرکوب قشقایی ها گرفته بود و یک سرهنگ خراسانی را براي انجام اين برنامه (استخدام چریک) به مناطق شرقی و جنوب شرقی مورد نظر فرستاده بود که ژاندارمری مخالفت کرد و لذا، چند دسته ژاندارم از تهران و یکانهایی از لشکرهای فارس، خوزستان و اصفهان به فیروزآباد اعزام شدند. [اعزام هنگ 4 ژاندارم در زمان نخست وزيري منصور عملی شد.].
    طولي نكشيد كه شورش قشقایی ها سرکوب شد و مسببان اين ياغيگري دستگير و به دادگاه نظامي تحويل و محاكمه آنان از تيرماه همان سال (سآل 1343) آغاز شد.
    پس از تغییر نظام حکومتی ایران، ژاندارمری در پلیس ادغام و این سازمان واحد، «نیروی انتظامی» نام گرفته است.






    روزی که دولت ایران دست به مبارزه همه جانبه با دودکردن سیگار زد

    28 فروردین 2537 (1357 هجری و سال انقلاب) دولت وقت تصمیم به مبارزه با دود کردن سیگار در اماکن عمومی و نیز کاهش مصرف دخانیات و بیزارساختن جوانان از اعتیاد به این ماده زیان آور برای بهداشت و سلامتی گرفت و این تصمیم و برنامه های اجرای آن در روزنامه هاي آن روز درج و خبر اول رادیو ـ تلویزیون قرارگرفت. سردبير وقت روزنامه اطلاعات این تصمیم را تیتر نخست صفحه اول اين روزنامه کرد.
    در اجرای این تصمیم قرار شده بود که دود کردن سیگار در ادارات و اماکن عمومی دیگر ازجمله سینماها و رستوران ها ممنوع شود، رادیو ـ تلویزیون برنامه هایی تنظیم و پخش کند که ایرانیان به زیان های ناشی از دودکردن سیگار پی ببرند و از آن بیزار شوند، در گوشه و کنار کشور بیلبورد ضد سیگار نصب و بر بدنه اتوبوس های شهری شعار ضد دود نوشته شود، در مدارس در ذم سیگار جلسات سخنرانی برای دانش آموزان برگزار شود و دبیران دبیرستانها مضار دود را سوژه انشاء دانش آموزان کنند.
    در همین روز دولت آمار مصرف سیگار کشور را برپایه میزان واردات آن و نیز ساخت داخله منتشر ساخت و ورود سیگار خارجی ممنوع شد. طبق اعلامیه دولت، ایرانیان در سال 1356 (سال 2536 آن زمان) 12 میلیاردنخ ـ سیگار دود کرده بودند.
    این برنامه که اجرای آن آغاز خوبی داشت چند ماه بعد در میان موج اعتصابات و انقلاب ناپدید شد.
    Iran-smoking-1357.jpg
    روزنامه اطلاعات به این صورت خبر مبارزه با دود کردن سیگار را در شماره 15586 مورخ 28 فروردین 1357 (در آن زمان 28 فروردین 2537) خود تیتر نخست صفحه اول کرده بود


    یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای صفحه اول روزنامه اطلاعات، شماره 28 فروردین ـ روزی چوی ديروز در سال 1359

    در آرشیوها، پژوهشگران با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره به اصطلاح سرنخ برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوت ها، مسیر تحولات و نتایج وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
    با این هدف، نگاهی به کُپی صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره 28 فروردین 1359 (14 ماه و 6 روز پس از انقلاب):

    Et-28f.jpg









    kaihan-f29.jpg



    روزنامه حکومتی کیهان بیشتر جای صفحه اول شماره یکشنبه 29 فروردین 1395 خودرا اختصاص به تیتر اظهارات ولی‌الله سیف رئیس بانک مرکزی و اینکه «برجام» برای ایران تاکنون تقریباً هیچ دستاورد اقتصادی نداشته است داده بود با قراردادن کُپی تیترهای امیدوارکننده چندی پیش روزنامه های هوادار قوه مجریه (دولت). این روزنامه وابسته به دفتر رهبری جمهوری اسلامی و انقلاب در تیتری کوچکتر نوشته است که آن روزنامه ها اظهارات سیف را سانسور کرده اند. (کُپی بالا)
    سرمقاله طولانی کیهان در این روز به قلم حسین شریعتمداری نیز در همین زمینه بود. وی در بخشی از این سرمقاله نوشته است که اظهارات رئیس بانک مرکزی بیانگر یک واقعیت محسوس و ملموس است و از بی نتیجه بودن نزدیک به سه سال مذاکره هسته‌ای دولت محترم و هزینه‌های سنگینی که به کشور تحمیل شده حکایت می‌کند. شريعتمداري نوشته است: بسیاری از امتیازاتِ نقد را سخاوتمندانه! به حریف واگذار کرده‌ایم و با دست‌های تقریباً خالی به نقطه کنونی رسیده‌ایم. بیش از 12 هزار سانتریفیوژ را از چرخه غنی‌سازی خارج کرده‌ایم، تحقیق و توسعه برای غنی‌سازی را در «فردو» متوقف کرده‌ایم، قلب رآکتور اراک را بیرون آورده و برای آن که هرگز قابل بازگشت نباشد با بتُن‌ پُر کرده‌ایم، 9700 کیلوگرم از ده‌هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده، زیر 5 درصد را که طی ده سال با تلاش دانشمندان هسته‌ای کشورمان به دست آورده بودیم از کشور خارج کرده‌ایم و ....
    در این سرمقاله ضمن اشاره به سانسور شدن متن اظهارات سیف در روزنامه هوادار دولت، تیترهای سابق و امیدوارکننده آنها مبنی بر فروپاشی تحریم و آغاز رونق اقتصادی و ... و تحلیل های کنونی که مگر قراربود، برجام مشکلات اقتصادی را حل کند؟!، از این روش و رفتار به عنوان «شارلاتانیزم رسانه‌ای» نام بُرده شده است.
    ……
    متن سرمقاله و گزارش های مربوط و اظهارات ولي الله سیف که در کیهان درج شده است در آرشیو این روزنامه خواهد بود. طبق قانون، نسخه هایی از هر نشریه منتشره در ایران در کتابخانه مجلس جهت مطالعه و بررسی پژوهشگران نگهداری می شود. اين گزارش ها و نوشته هاي رسانه اي بعدا «تاریخ» خواهند شد و وسيله و سند قضاوت قرار خواهند گرفت.





    ژورنالیسم ایران یک روزنامه نگار وفادار را از دست داد


    heidari-mohammad.jpg
    محمد حیدری


    ژورنالیسم ایران نوزدهم فروردین 1396 (8 اپریل 2017) یک روزنامه نگار قدیمی خودرا از دست داد. محمد حیدری (محمد اسماعیل حیدر علی) که کار روزنامه نگاری را از دوران دبیرستان (15 سالگی) در خراسان آغاز کرده و از سال 1349 در تهران در روزنامه اطلاعات ادامه داده بود بر اثر بیماری سرطان درگذشت. وی از نیمه دهه 1350 یکی از معاونان سردبیر روزنامه اطلاعات بود و پس از انقلاب که سردبیری روزنامه شورایی شد به عضویت این شورا انتخاب شد که اعضای شورا با رای خود اورا رئیس شورا (سردبیر روزنامه) کردند. حیدری از فعالان سندیکای روزنامه نگاران و از اعضای هیأت مدیره آن بود. وی سال ها نیز سردبیر مجله گزارش و مدت ها هم سردبیر مجله خواندنی بود. حیدری که حدود 60 سال روزنامه نگار بود از وفاداران اصول ژورنالیسم شناخته شده بود.

    فساد دولتی روسیه باردیگر واژه Kleptocracy را به میان آورد

    در تظاهرات سراسری ضد فساد دولتی در روسیه که از 26 مارس 2017 (ششم فروردین 1396) آغاز شده بود بار دیگر واژه Kleptocracy بگوش خورد. با این واژه که ریشه یونانی دارد برای نخستین بار در دهه 1330 و در درس تاریخ قرون قدیم آشنا شدم. یونانیان باستان مقامات دولتی را که تنها در اندیشه پُر کردن جیب خود و یا بستگان و دوستانشان از کیسه مردم بودند کلپتوکرات (دزد دولتی) می خواندند و رومیان آن دسته از مقامات اعزامی از رم به مستعمرات را که تنها به فکر جیب خود بودند.
    در دهه 1340 «موبوتو سِسه سکو» رئیس کشور کنگو ـ کنگوی سابق بلژیک ـ کلپتوکرات خوانده می شد که با کودتای نظامی بر سر کار آمده بود. طبق گزارش های وقت در خبرگزاری پارس که از آژانس ها دریافت می کردیم، موبوتو دست بکاری نمی زد مگر آنکه برایش سود داشت. روانشناسان گفته بودند که چون او، از یک مادر کُلفَت و یک پدر شاگردآشپز به دنیا آمده و در خردسالی یتیم شده، عقده کسب مال دارد. او قبلا گروهبان نیروهای نظامی بلژیک مستقر در کنگو بود. در یک سفر اروپایی برضد او تظاهرات شده بود و تظاهر کنندگان شعار می دادند که این همه پول را برای چه می خواهی؟، عُمر انسان محدود است که اعتناء نکرده بود. او 67 سال عُمر کرد و میلیاردها دلار پول دزدی اش باقی ماند. ثروت او را که حاصل دزدی، اختلاس و ... بود 5 تا 15 میلیارد دلار برآورد کرده بودند. کنگو کشور الماس و سنگ های قیمتی دیگر است و آشوب های پس از استقلال آن نتیجه توطئه های کمپانی های اروپایی استخراج الماس و ... بود که لومومبا رهبر استقلال آن قربانی توطئه ها شد.
    تظاهرات روس ها بر ضد فساد دولتی در این کشور سرآغاز پیدایش جنبش های جهانی ضد فساد دولتی پیش بینی شده است. تظاهر کنندگان روس ثروت پوتین را که قبلا یک مامور پلیس امنیتی بود معادل 200 میلیارد دلار بیان کرده بودند که این مبلغ بزرگ، باور کردنی به نظر نمی رسد. به هر حال، پیش بینی شده است که واژه کلپتوکراسی از زبانها نخواهد افتاد تا یک اقدام جهانی بر ضد فساد دولتی صورت گیرد.









    در قلمرو انديشه

    رسيدن به سوسياليسم از راه تحول ـ تولّد «سوسيال دمكراسي» ـ فرضيه ادوارد برنشتاين


    bernstein.jpg

    Eduard Bernstein
    17 اپريل 1898 روزي است كه ادوارد برنشتاين Eduard Bernstein اندیشمند آلمانی كتاب خود «سوسياليسم از راه تحول» را در برلین منتشر ساخت كه بعدا به بسياري از زبانها ترجمه شد. با اين كتاب، «سوسيال دمكراسي» كه اينك در چند کشور ملاك نظام اجتماعی ـ اقتصادی قرارگرفته است متولد شد كه يك «ايسم» عملي تر و موافقتر با طبيعت بشر تلقي شده است.
    برنشتاين نوشته است كه پيش بيني ماركس مبني بر تامين برابري كامل انسانها از طريق انقلاب طبقه زحمتكش، ممكن است موقتا عملي شود، ولي به پيروزي نهايي نخواهدرسید؛ زيرا قدرت تخريب يك انقلاب پرولتاريا چنان آني و زير و رو كننده است كه فرصت ساخت يك جامعه سوسياليستي بادوام را به دست نخواهد داد. كشور كه با انقلاب وضع گذشته را از دست داده ممکن است به آينده مورد نظر هم نرسد و با دشواري و ابهام رو به رو شود و احيانا فرو پاشد. انقلاب پرولتاریا همچنین طبقه متوسط و عمدتا کارشناس یک کشوررا از میان خواهد بُرد و درنتیجه نارسایی، بوروکراسی و فساد اداری به وجود خواهدآمد که مردم را گرفتار و ناامید خواهد ساخت.
    برنشتاين براي اين كه يك جامعه براي رسيدن به سوسياليسم (برابري نسبي مردم ) با چنان وضعيتي رو به رو نشود، فرمول سوسيال دمكراسي ــ پيشروي به سوي سوسياليسم با شتابي كم و گامهاي منطقي و آهسته و مرحله به مرحله ــ را به دست داده است.
    برپايه عقايد برنشتاين، سوسيال دمكراسي نظامي است كه نسبت به ليبراليسم در چپ و نسبت به ماركسيسم در راست قرار گرفته است. با وجود اين، هدف نهايي همانا رسيدن به سوسياليسم و تامين برابري اجتماعي ــ اقتصادي مردم است . بنابراين، سوسيال دمكراسي اين نظريه رايج كاپيتاليسم را كه جهان جاي دادن «ناهار رايگان» نيست و هركس براي ادامه بقاء مكلّف و مجبور به تامين معاش خويش است و نبايد تحميل بر ديگران (جامعه) شود به آن صورت ردّ مي كند و اين اتهام كاپيتاليسم را كه يك جامعه سوسياليست؛ كشور رفاه رايگان و بهشت تنبلان و مفت خورهاست سفسطه مي خواند. سوسيال دمكراسي تامين رفاه عمومي، بازنشستگي عمومي، تامين معيشت بيكاران و ازكارافتادگان، بهداشت و آموزش و پرورش عمومي و رايگان را نخستين گام و تكليف هر دولت مي داند.
    ويلي برانت فقيد معروفترين شخصيت از همفكران برنشتاين كه گفته است سوسيال دمكراسي از پديده هاي قرن 20 و تازه ترين «ايسم» براي نجات بشر از بدبختي ها است در تفسير كتاب «سوسياليسم از راه تحول» نوشته است: تا آنجا كه لازم است بايد در كنار كاپيتاليسم گام برداشت و در فرصت كاملا مناسب به راه اصلي قدم نهاد.
    برانت اضافه كرده است كه سوسيال دمكراسي بايد از حمايت روزنامه نگاران و نويسندگان ماهري برخوردار باشد تا به محض برخورد با يك عيب و يا گاف كاپيتاليسم، آن را براي مردم بشكافند و آنان را آماده عبور از كاپيتاليسم كنند.
    ويلي برانت صدر اعظم اسبق آلمان، رهبر سابق سوسيال دمكراتهاي آلماني و رئيس پيشين اتحاديه سوسيال دمكراتهاي اروپا توصيه كرده است كه مبادا براي توزيع عادلانه ثروت و تامين برابري اقتصادي افراد يك جامعه «مهلت» تعيين كنيد كه اگر در مهلت معين موفق نشوند، مردم مايوس و منفعل خواهند شد. نخست، كنترل ثروت بايد از راه وضع مالياتهاي تصاعدي برآن صورت گيرد. وي سوسيال دمكراسي را از سوسيال ليبراسم جدا مي داند و تاكيد كرده است كه اين جدايي بايد براي مردم روشن شود.





    اندرزهاي مهم فيلسوف پروكلوس ـ تعریف پروكلوس از روشنفکر و تغییر خصلت انسان ها


    proclus4.jpg

    تصويري از مجسمه Proclus
    «پروكلوس لیکائوس» فيلسوف، نويسنده و رياضيدان يوناني هفدهم اپریل 485 ميلادي در 73 سالگي درگذشت. وي که از فلاسفه نئوافلاتوني بود هرگز ازدواج نكرد و گوشت نخورد. تعریف پروکلوس از اینتلِکت و اینتلِکچوال (انتلکتول ـ اصطلاحا؛ روشنفکر) که همانا توان و ظرفیت دانستن و انسان آگاه است تا به امروز تغییر نکرده است. پروکلوس گفته است که اینتلِکچوال (انتلکتول) فردی است که تفکّر و رفتار غیرمادی داشته باشد. وی استدلال کرده است که انسان ذاتا تمایلات معنوی و اخلاقی دارد و وضعیت و شرایط جامعه در او آزمندی و آمادگی تعرّض بوجود می آورد و تمدن و فرهنگ جوامع را متفاوت می سازد. بزعم پروکلوس، انسان آگاه فردی است عاطفی، اهل استدلال و مواظب احوال دیگران و حساس نسبت به ظلم و بیدادگری.
    پروکلوس عمیقا معتقد به انتشار تجربه و انعکاس اشتباهات بود تا تکرار نشوند. وی به سالخوردگان اندرز داده است که تجربه زندگی را باخود به گور نبرند آن را بازگو کنند تا نسل بعد از آنان بتواند راه و چاه را تشخیص دهد که نیاموختن گناهی است بزرگ. وی در کار قصه نویسی مخالف نوشتن داستان تخيلي بود و ازاینکه برخی سخنوران واقعیت های زندگی را رها ساخته و دنبال خیال رفته اند ابراز تعجب کرده است. پروکلوس كه در عین حال یک مدرّس بود به شاگردانش می گفت که مصاحبه با سالخوردگان، سوژه بسيار به دست مي دهد كه نوشتن و بازگوکردن آنها، انسان و به ويژه نسل نو و آينده را بيدار و روشن خواهد ساخت. وي پاسخ به اين پرسش را كه چرا ازدواج نكرده بود به صورت كتاب در آورده و مدعي شده است كه نمي خواسته مسئول دشواري هاي احتمالي فرزندان باشد كه قبلا خواهش نكرده اند به اين دنياي پُر از درد و رنج و زحمت وارد شوند. تاریخنگاران پروکلوس را پدر تفسیرنگاری ژورنالیستی می دانند. وی عقاید و نظرات افلاتون، ارسطو و اندیشمندان و دانشمندان پیشین و یا همعصر خودرا به این صورت تفسیر کرده است؛ روشن و ساده و بدون تکلّف.
    در زمینه ریاضیات، پروکلوس در اثبات قضيه هاي هندسه روشي متفاوت از فيساگوراس (فيثاغورث) ارائه كرد.
    «پروكلوس» كه دهها سال رئيس آكادمي آتن بود در قسطنطنیه (کنستانتینوپل ـ استانبول) به دنيا آمده و در اسكندريه تحصيل كرده بود. اورا از آخرين گروه انديشمندان بزرگ يونان باستان بشمار آورده اند.








    ساير ملل

    سالروز درگذشت «بن فرانكلين»


    ben-franklin.jpg

    تصويري از Ben Franklin
    بنجامين فرانكلين روشنفكر، نويسنده، ناشر، روزنامه نگار، سياستمدار و ديپلمات دوران انقلاب استقلال آمريكا 17 اپريل 1790 در 84 سالگي درگذشت. «آلماناك ريچارد تنگدست» از آثار اوست. وي به پيروزي انقلاب استقلال مهاجرنشينان انگليسي آمريكاي شمالي كمك بسيار كرد و از پدران موسس ايالات متحده بشمار مي آيد . يكي از اين كمكها، رفتن او به فرانسه و جلب كمك همه جانبه به ويژه كمك نظامي فرانسويان به اين انقلاب بود. اگر كمك نظامي فرانسه نبود، شايد جنگ انقلاب استقلال مهاجر نشينان در آن زمان به پيروزي نمي رسيد. فرانسه رقيب استعماري انگلستان بود و دو دولت سابقه طولاني در دشمني با يکديگر داشته اند.
    ben-franklin-dollar.jpg
    تصوير فرانکلين بر اسکناس دلار







    نخستين بانويي كه در آمريكا اعدام شد ـ اين زن متهم به مشارکت در قتل آبراهام لينکلن شده بود


    mary.jpg
    Mary Elizabeth Jenkins Surratt


    در پي قتل آبراهام لينكن (لينكلن) رئيس جمهور وقت آمريكا در يك تماشاخانه در شهر واشنگتن، هفدهم اپریل 1865 يك زن 42 ساله به اتهام مشاركت در طرح نقشه قتل او و تشويق يك بازيگر تئاتر به اين عمل، در خانه اش در شهر واترلو واقع در جنوب ايالت مريلند دستگير شد. لينكن را هواداران كنفدراسيون آمريكا كه در جنگ داخلي شكست خورده بودند ترور كرده بودند. كنفدراسيوني ها خواهان كاهش نفوذ و اختيارات دولت مركزي در ايالتها بودند و در واقع، مايل بودند كه ايالات متحده شكل يك جامعه مشترك المنافع را داشته باشد. بانوي دستگير شده «مري اليزابت سورات» نام داشت و پس از محاكمه، هفتم ژوئيه 1865 (16 تير) به دارآويخته شد. وي نخستين زن در تاريخ ايالات متحده است كه به حكم دادگاه اعدام شده است.





    اجتماع قدرت هاي اروپايي در برلين برضد عثماني

    17 اپريل 1878 از سران دولتهاي توانمند اروپا دعوت شد كه براي كوتاه كردن دست دولت عثماني از متصرفاتش در اروپا كه قدمت آن به قرن پانزدهم مي رسيد در برلین اجتماع كنند. انگيزه اين كار اين بود كه نبايد اجازه داده شود كه دولتي از مشرق زمين بر قسمتي از اروپا استيلا داشته باشد. اجتماع برلین كار براندازي عثماني را كه از قبل به صورت پراکنده آغازشده بود تشديد كرد كه ظرف 40 سال به اضمحلال اين امپراتوري انجاميد. مسائل امروز جهان عرب زاييده فروپاشي همين امپراتوري است که در این قسمت انگلستان و فرانسه برجایش نشستند.






    ... و ژاپن «کره، تایوان و پسکادور» را از چین جداکرد

    در پي شكست نظامي چين از ژاپن بر سر شبه جزيره كره، 17 اپریل 1895 ميان دو دولت قراردادي كه در تاريخ به موافقتنامه «شيمونوسكي Shimonoseki» معروف شده است به امضاء رسيد. به موجب اين قرارداد، دولت چين تعهد سپرد كه از شبه جزيره كره به سود ژاپن صرفنظر كند و جزاير پسكادور Pescadores و نيز جزيره تايوان و جنوب ايالت «فنگ تي ان Fengtien» را به ژاپن واگذار كند. شبه جزيره كره از ديرزمان تحت الحمايه چين بود. ژاپني ها با اين پيروزي قدرت اول خاوردور شدند و 9 سال بعد به سراغ روسيه رفتند و در سال 1905 قسمت هايي از سيبري شرقي را تصرف كردند. شكست هاي نظامی چين و روسيه از ژاپن، از عوامل انقلاب مردم اين دو كشور بود كه به پايان نظام حكومتي هر دو كشور انجاميد؛ چین جمهوری شد و روسیه سوسیالیستی و جماهیریه. انقلاب چین در 1911 و انقلاب روسیه در 1917 پیروز شدند. چین در قرن نوزدهم (دوران سلطنت خاندان منچوریایی «چینگ Qing ») توسط قدرت های وقت تضعیف شده و عملا حاکمیت ملی خودرا از دست داده بود. تضعیف چین با دو شکست نظامی از انگلستان در دو جنگ تریاک (1839 ـ 1860) آغاز و تا دهه یکم قرن بیستم ادامه یافته بود. جنگ ژاپن با چین بر سر کره که از یکم آگوست 1894 آغاز شده بود به جنگ یکم دو کشور معروف است. ژاپنی ها در طول دهه 1930 نیز چین را مورد تجـ*ـاوز قراردادند و بخش هایی را تصرف کردند، قتل عام به راه انداختند و تا سال 1945 در دست داشتند.


    اعدام دختري با موي سرخ


    0417shaft.jpg

    هاني
    اعدام «هاني شافت» دختر جوان هلندي كه نازي ها در گزارشهايشان او را «دختري با موي سرخ» خطاب مي كردند و به همين صورت هم وارد تاريخ فعاليت هاي جانبي جنگ جهاني دوم شده است 17 اپریل سال 1945 در امستردام اعدام شد. اگر اعدام او دوهفته به تاخير افتاده بود جنگ پايان مي يافت و زنده مي ماند.
    پدر و مادر «هاني» هر دو معلم و سوسياليست بودند. وي كه در 25 سالگي اعدام شد از دهم ماه مه 1940 كه هلند به اشغال نيروهاي آلمان در آمده بود وارد سازمان مقاومت هلندي ها بر ضد اشغال وطنشان شده بود. هاني در آن زمان دانشجوي دانشگاه بود و براي اين كه شناخته نشود هر چند وقت يك بار رنگ موي خود را تغيير مي داد و رابط چند واحد زير زميني مقاومت بود. او سرانجام در 21 مارس 1945 ــ شش هفته مانده به پايان جنگ دوم در اروپا ــ دستگير و چند روز بعد اعذام شد.





    شكست حمله به كوبا موسوم به نبرد خليج خوك ها

    جان اف كندي رئيس جمهوري وقت آمريكا 17 اپریل سال 1961، كمتر از سه ماه از آغاز زمامداري اش با شكست يك تعـ*رض نظامي به كوبا رو به رو شد. نقشه اين تعـ*رض در دوران حكومت آيزنهاور كه 20 ژانويه آن سال پايان يافته بود طرح شده و در نيمه اپريل با حمايت سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) به اجرا در آمده بود.
    طبق اين طرح، صدها تن از فراريان كوبايي كه توسط آمريكا مسلح شده بودند و شماري ديگر، در منطقه خليج خوك ها به خاك كوبا حمله بُردند كه اين تعـ*رض شكست خورد و 743 تن از حمله كنندگان اسير شدند كه بعدا فيدل كاسترو هركدام از آنان را با يك تراكتور معاوضه و آزاد كرد.
    دشمني دولت آيزنهاور با دولت كاسترو در كوبا از زماني آغاز شد كه كاسترو اعلام كرد يك سوسياليست است و نظام كوبا سوسياليستي خواهد بود و سپس دست به ملّي كردن شركتها و كسب و كار آمريكائيان در كوبا زد. قدمت فعاليت بازرگاني بعضي از موسسات آمريكائي در كوبا به اوايل قرن 20 و اندكي پس از پيروزي آمريكا در جنگ با اسپانيا در سال 1898 مي رسيد.
    حزب سوسياليست کوبا (پيرو ماركسيسم ــ لنينيسم) در سال 1925 تاسيس شده بود. اين حزب پس از پيروزي انقلاب كاسترو در 1959 به تدريج زمام امور اين كشور را به دست گرفته بود. فيدل كاسترو كه مبارزه اساسي خود را از 1953 آغاز كرده بود پس از يك شكست، در سال 1959 از تبعيد به كوبا بازگشت و با 9 هزار انقلابي مسلح به ديكتاتوري باتيستا پايان داد. دولت واشنگتن در آغاز كار گمان نمي كرد كه كاسترو كمونيست باشد، و چپگرايي را خصلت هر انقلابي مي دانست.
    24 اپريل 1961 كندي مسئوليت شكست حمله به خليج خوكها را كه طرح آن در زمان او به اجرا در آمده بود پذيرفت و از آن زمان بود كه روابط آمريكا با كوبا تيره تر و دولت كوبا هم به كشورهاي سوسياليستي نزديكتر شد.
    كريستف كلمب در نخستين سفر دريايي خود به سوي غرب، در 1492 به كوبا رسيد و اين جزيره را از مستملكات اسپانيا اعلام داشت كه اين سلطه تا پايان قرن 19 ادامه داشت و پدر كاسترو از مهاجران اسپانيايي بود.





    «دوبچك» مردي که از هر دو سوي ضربه خورد! ـ دوبچک معتقد به سوسياليسم عملي شدني بود بمانند هوگو چاوس


    dubcek-alexander.jpg
    Alexander Dubcek

    الكساندر دوبچك 17 اپریل 1969 از سمت دبير يکم حزب كمونيست چك اسلواكي كه در ژانويه 1968 به آن سمت برگزيده شده بود بركنار شد. وي در آن زمان يک مهندس 47 ساله بود. دوبچك (متولد 27 نوامبر 1921 و متوفي در 7 نوامبر 1992) پس از احراز دبير يکمي حزب كمونيست حاكم بر چك اسلواكي رهبر اين كشور عضو پيمان ورشو شده بود و نسبت به سوسياليسم، روش ملايمي در پيش گرفته بود كه بي شباهت به سوسيال دمكراسي نبود. اين روش كه دوبچك آن را «سوسياليسم با چهره خندان» مي خواند با مخالفت دولتهاي كمونيستي ديگر و در صدر آنها دولت مسكو قرار گرفته بود و چون دوبچك ـ يک اسلواک ـ حاضر به تغيير روش خود نشد، در آگوست 1968 ارتشهاي كشورهاي عضو پيمان ورشو وارد پراك شدند، نخست اورا از رهبري کشور و هفت ماه بعد از دبير يکمي حزب حاکم بركنار و به سمت سفير در ترکيه منصوب كردند. به اين هم اكتفا نشد و دوبچك در سال 1970 به اتهام ضعف وفاداري نسبت به سوسياليسم مارکسيستي، از حزب كمونيست نيز اخراج و براي كار به يك كارخانه فرستاده شد، حال آنکه از 18 سالگي به عضويت حزب کمونيست در آمده بود. پدر الکساندر دوبچک ساکن شهر شيکاگو (آمريکا) بود که چون افکار چپگرايانه داشت و با شرکت ايالات متحده در جنگ اول جهاني مخالف بود اين کشور را ترک و به اسلواکي بازگشت و پس از پيروزي انقلاب بلشويکي روسيه به اين کشور رفت و براي آشنا ساختن قرقيزهاي امپراتوري روسيه در آن منطقه (قرقيزستان) مستقر شد. الکساندر که هنگام ترک آمريکا در شکم مادر بود در اسلواکي به دنيا آمد و نوجواني را در قرقيزستان بود.
    دوبچک Alexander Dubcek بيست سال بعد از برکناري از حزب و پس از انحلال پيمان ورشو منحل و خروج حزب كمونيست از دولت و امور اجرايي، بارديگر وارد صحنه شد و به رياست پارلمان انتخاب گرديد و گفت كه از اعتقاد خود به سوسياليسم (سوسياليسم عملي شدني؛ عقيده اي مشابه سوسياليسم قرن 21 که طراح آن هوگو چاوس است ـ سوسياليسم با رعايت ارزشها و روانشناسي انسان و اخلاقيات) دست برنداشته است. پس از تاكيد اين نكته، طولي نكشيد كه اعلام شد كه وي هفتم نوامبر 1992 در يك حادثه رانندگي كشته شده است!. پنجاه درصد هموطنان او در يک نظر سنجي گفته بودند که قرباني يک طرح ترور شده است. گورباچف هم در دسامبر 1991 وفاداري خود را به سوسياليسم اعلام داشت كه چند روز بعد، شوروي را منحل و اورا «بدون مقام» كردند!.
    مرور زمان درستي تفکر دوبچک را تا حدي زياد نشان داده است زيراکه انسان شيئي مشابه ماشين نيست و نمي توان انگيزه، احساس و عواطف را از او گرفت و تنها شکمش را سير کرد.
    خود ـ درماني بدن: قلب بيمار يك دختر را بدن او درمان كرد!


    0416hannah2.jpg
    Hannah Clark

    هفدهم اپریل 2006 در لندن اعلام شد كه بدن «Hannah Clark حنا كلارك» دختر 12 ساله انگليسي (عكس بالا) ساكن ويلز، خود قلب معيوب اورا درمان كرده و اين دختر، ديگر نياز به قلب كمكي فرد ديگررا ندارد.
    «حنا» دو ساله بود كه پزشكان متوجه معيوب بودن قلب او شدند و بدون اين كه قلب معيوب را خارج سازند، قلب يك مرده را در بدن او پيوند زدند و وي ده سال با دو قلب كه هر دو تپش داشتند زندگي كرد. در دو سال منتهي به اپریل 2006 بدن «حنا» شروع به راندن قلب بيگانه از بدن او كرد و تدابير پزشكان براي ادامه فعاليت قلب پيوندي به جايي نرسيد و آن را خارج كردند و پس از اين عمل، متوجه شدند كه قلب معيوب سابق توسط بدن «حنا» ترميم و درمان شده و به خوبي مي تواند وظايفش را انجام دهد و نيازي به قلب اضافي نيست و احتمالا به همين سبب هم بوده كه قلب بيگانه را پس از ده سال رد كرده است.
    اين تحول در بدن اين كودك كه اعلام شده كاملا سالم است و به زندگي عادي ادامه دهد هنوز به صورت رويدادي شگفت انگيز در سراسر جهان مطرح است. بررسي پژوهشگران مربوط در اين زمينه ادامه دارد تا به اسرار اين «خود ـ درماني» بدن پي ببرند و راه تنظيم و استفاده از آن را بيابند.





    هشدار بيوكميست ها: ميوه ها و سبزي هاي محصول روشهاي تازه كشاورزي، مواد غذايي لازم را ندارند!


    بررسي هاي بيوكميست ها كه روي دسته اي از ميوه ها و سبزي ها بعمل آمده نشان داده است آن دسته از ميوه ها و سبزي هايي كه با روش كشاورزي تازه بعمل آمده بودند ارزش غذايي كمتري داشته و در مقايسه با ميوه ها و سبزي هاي ديگر، ويتامين ها و مواد معدني موجود در آنها بمراتب كمتر بوده است. ميزان اين كمبود، طبق اظهار «دانولد ديويس» بيوكميست دانشگاه تكزاس (آمريكا) شعبه شهر آستين 38 درصد بوده است. اين پژوهشگر هفدهم اپريل 2006 اعلام داشت كه اين كاهش ارزش غذايي را در 13 نوع ويتامين و مواد معدني مهم موجود در ميوه ها و سبزي هاي مورد آزمايش خود از جمله كلسيم، فسفور، آهن، و نيز پروتئين، ويتامين «ث»، ويتامين «ب» و ... سنجش و مشاهده كرده است. بكار بردن مواد شيميايي و روش هاي ژنتيك و ... كه به منظور افزايش محصول و دفعات محصول دهي نبات و بزرگي دانه ها، برگ ها و ميوه ها جهت افزايش وزن و جلب مشتري و در نتيجه كسب درآمد بيشتر از كشاورزي باعث كاهش مواد لازم شده است. به عبارت ديگر، بكار بردن روش هاي تازه تنها به سود اصحاب كشاورزي (توليد كننده) بوده، نه مصرف كننده اين محصولات. مصرف كننده به علت كاهش ورود مواد لازم به بدنش، با اين كه در حجم خوردن تغييري حاصل نشده، سلامت و تندرستي اش به مخاطره افتاده است.
    تفسير اين اعلاميه و اظهارات اين است كه از اين ميوه ها و سبزي ها بايد به ميزان تقريبا دو برابر خورد تا همان نتايج غذايي به دست آيد كه وارد كردن غذا به دستگاه گوارش با حجم دو برابر اگر آسان نباشد داراي زيان است.
    بيوكميست ها دليل اين كاهش مواد مفيد را در بكار بردن تكنيك هاي تازه كشاورزي كه هدف از آنها توليد سريع و باردهي هرچه بيشتر بوته است دانسته و گفته اند كه در اين روش ها، زمان لازم براي توليد ميوه و سبزي طي نمي شود و توجه شركت هاي كشاورزي و كشاورزان، توليد سريع و محصولي با وزن بيشتر است و به اين سبب همه تدابير را بكار مي برند تا ميوه بزرگتر باشد و زودتر به دست آيد و به بازار برسد و پول عايد آنان سازد و درنتيجه به ارزش غذايي آن توجه ندارند. در اين ميان، نگاه مصرف كننده به دولت متبوع است كه وارد عمل شود و از حقوق او دفاع كند. قاعدتا نبايد سودبري به زيان سلامت مردم باشد، و دولت ها هستند كه بايد از جان و مال اتباع خود محافظت و محارست كنند. توليد ميوه و سبزي بايد مراحل طبيعي اش را طي كند و از اندازه و حجم طبيعي اش بزرگتر نباشد كه مقدار اضافي، فقط آب است و بي خاصيت، ولي پول به جيب توليد كننده سرازير مي كند. همين نتايج قبلا در مورد محصولات كشاورزي و دامي ديگر به دست آمده و هشدارهاي لازم داده شده بود.





    كشتار بي سابقه استاد و دانشجو در دانشگاه تكنولوژي ويرجينيا

    16 اپریل 2007 در ساعات پيش از ظهر، در دو ساختمان يك دانشگاه بزرگ دولتي آمريكا، 32 تن به دست يك مرد جوان كشته شدند. اين مرد نيز سپس خودكشي كرد. شمار مجروحان اين رويداد كه در تاريخ ايالات متحده بي سابقه خوانده شده 29 تن گزارش شده است.
    رويداد در دو مرحله به وقوع پيوست. ساعت هفت و 15 دقيقه بامداد مرد جواني وارد خوابگاه 900 نفري دانشجويان سال اول دانشگاه 135 ساله ويرجينيا تكنولوژي (ويرجينيا تك) واقع در شهر كوچك و دورافتاده Blacksburg بلكسبرگ واقع در منطقه كوهستاني جنوب غربي اين ايالت شد و چند اطاق را براي يافتن يك نفر (كه اينك معلوم شده است «اميلي» my friend پيشين او بود) جستجو كرد. وي ضمن جستجو، اين دختر را يافت و با شليك گلوله كشت و چون «ريان كلارك» مشاور خوابگاه را در سر راه خود ديد، اين مرد جوان را هم به قتل رسانيد و از خوابگاه خارج و ناپديد شد.
    جريان به پليس اين دانشگاه كه داراي بيش از 25 هزار دانشجوي تمام وقت است اطلاع داده شد و پليس «واقعه» را يك مسئله محدود (ناشي از اختلاف my friend و my friend) تلقي كرد و در دانشگاه حالت اضطراري اعلام نشد.
    دو ساعت بعد، همان فرد كه شاهدان عيني او را 19 ـ 20 ساله، بلند قد و داراي قيافه اي شبيه مردمان نژاد زرد معرفي كرده بودند وارد ساختمان «نوريس هال» ويژه دوره هاي مهندسي شد، به طبقه دوم اين ساختمان سه طبقه رفت، وارد كلاس درس «زبان آلماني» شد، نخست استاد كلاس را گلوله زد و سپس ساير دانشجويان را. وي به يكي ـ دو كلاس ديگر هم رفت، دو بار دو سلاح كمري را كه با خود داشت فشنگ گذاري كرد. تيراندازي كه ساعت 9 و 50 دقيقه بامداد آغاز شده بود نزديک به بيست دقيقه طول كشيد!. برخي از دانشجويان خود را از پنجره هاي طبقه دوم به ميان سبزه هاي محوطه دانشگاه انداختند كه پاره اي از آنان مجروح شدند. در طول اين مدت، ريزش برف ادامه داشت. اين تيراندازي سرانجام با خودكشي مهاجم، و قبل از رسيدن پليس پايان يافت. وي طوري خود را گلوله زده بود كه فورا شناخته نمي شد. او لباس جين برتن و روي لباسش هم يك جليقه پر از جيب پوشيده بود كه فشنگها را در جيب هاي آن جاي داده بود. شهود عيني گفته بودند كه تيرانداز جواني مصمم بود ولي آرام بنظر مي رسيد و در تيراندازي هم عجله به خرج نمي داد. يك دانشجوي فلسطيني فوق ليسانس مهندسي ساختمان به نام «جمال البرغوتي» با سلفون خود صداي گلوله ها را ضبط كرده و با فيلم مربوط به شبكه هاي تلويزيوني داده بود كه عينا پخش شدند. او در خارج از «نوريس هال» بود كه تيراندازي شروع شده بود. نوار برغوتي حكايت از شليك 27 گلوله داشت.
    تا بامداد 17 آوريل (24 ساعت پس از آغاز تيراندازي) هنوز انگيزه كشتار روشن نشده و هويت تيرانداز هم به دست نيامده بود. در آن روز از my friend تازه «اميلي» بازجويي شد ولي چيزي به دست نيامد.
    شبکه هاي تلويزيوني آمريكا در روز وقوع حادثه با لحني ملايم گفته بودند كه اگر مسئولان دانشگاه، مرحله اول تيراندازي را جدي گرفته بودند و اقدامات لازم را بعمل آورده بودند سي نفر بعدي به علاوه تيرانداز جان خود را ازدست نمي دادند. رئيس دانشگاه و مسئول پليس آن به اين انتقادها پاسخ داده و از خود دفاع کرده بودند. روزنامه هاي آمريكا روزب عد ضمن گزارش اين رويداد، تاريخچه تيراندازي در مدارس آمريكا را نيز به ميان آورده بودند. اين رويداد كه در بزرگترين دانشگاه ايالت ويرجينيا و يكي از معروفترين دانشگاههاي آمريكا روي داد، خبر بزرگ رسانه هاي اين كشور را در 16 و 17 آوريل 2007 تشكيل مي داد.

    norrishall.jpg
    Noriss Hall که در آنجا 31 تن کشته شدند



    vtstudents2.jpg
    پسران دانشجو در اندوه قتل دوستان



    vtstudents3.jpg
    دختران دانشجو گريانند





    × × ×جزئيات بيشتري كه 17 آوريل اعلام شد

    پيش از ظهر 17 اپریل، پليس و مقامات مربوط اطلاعات بيشتري را در باره رويداد دانشگاه «ويرجينيا تك» به همراه مشخصات و عكس «تيرانداز» در اختيار رسانه ها قرار دادند.
    طبق اين اطلاعات، «تيرانداز» يك دانشجوي 23 ساله كره اي سال آخر «ويرجينيا تك» در رشته زبان و ادبيات انگليسي و تخصص در نويسندگي داستان (خلاقيت) كه در يک خوابگاه در همان دانشگاه اقامت داشت اعلام شده بود. نام او Cho Seuing _ hui چو سوينگ ـ هوي و متولد 18 ژانويه 1984 بود و از سال 1992 با خانواده اش در آمريكا زندگي مي كرد. والدين «چو» از كره جنوبي به آمريكا مهاجرت کرده و در حاشيه شهر واشنگتن يك كارگاه لباسشويي را اداره مي كنند. اين خانواده در شهرك «سنترويل» ويرجينيا ـ به فاصله كوتاهي از شهر واشنگتن زندگي مي كنند كه تا دانشگاه «ويرجينيا تك» حدود سيصد كيلومتر فاصله دارد. هنوز معلوم نيست كه چرا «چو سوينگ ـ هوي» كه 14 سال در آمريكا زندگي مي كرد به تابعيت اين كشور درنيامده بود(و کارت سبزي = مجاز به اقامت بود)!.
    اظهارنظر دانشجوياني كه «چو» را مي شناختند و نيز استادان و مقامات گروه آموزشي مربوط درباره اين جوان، وي را فردي گوشه گير، كم حرف كه مايل به معاشرت با ديگران نبود نشان مي داد. آنان گفته بودند كه «چو» خيلي جدي و كمي اخمو به نظر مي رسيد. اظهارات دانشجويان روابط «بوي فرند ـ گرل فرندي» چو با «اميلي 19 ساله» را تاييد نمي كند و تنها نشان مي دهد كه «چو» به اميلي علاقه مند بود و ابراز دلبستگي مي کرد.
    «چو» كه داراي كارت سبز (مجوز اقامت دائم) در آمريكا بود يكي از دو سلاح كمري خود را در ماه مارس 2007 (ماه پيش از وقوع حادثه) و ديگري را در نخستين هفته ماه اپريل (چند روز قبل از رويداد) به طريق قانوني خريداري كرده بود.
    «چو» در تكاليف درسي خود و تمرين كري ايتيو راتينگ (Creative Writing) قضاياي انتقادي تند و نگراني آوري را به ميان مي كشيد كه باعث ترديد استاد مربوط از طرز تفكر او شده بود و در اين زمينه با او هم صحبت شده بود.
    پليس در اطاق محل سكونت «چو» در خوابگاه دانشگاه، نوشته اي را به دست آورده بود كه حكايت از تنفر اين جوان كره اي نسبت به فرزندان طبقه ثروتمند، دانشجويان اهل عشرت، خوشگذراني و درگير در روابط سكس و نيز افراد فريبكار دارد. وي در نوشته اش اين واژه ها را بکار بـرده و تنّفر خود را از آنها مورد تاكيد قرار داده بود:
    Debauchery, Deceitful Charlatans, Rich …
    17 اپريل 2007 همچنين نام و مشخصات مقتولان رويداد و عكسهاي برخي از آنان انتشار يافته بود. اين اطلاعات تازه نشان مي داد كه استاد مقتول، Liviu Librescu (ليويو ليبرسكو) يک پروفسور اسرائيلي متولد روماني بود که جهت اشتغال به کار به آمريکا آمده بود. از اين اطلاعات چنين برمي آيد كه «چو» پس از ورود به يكي از كلاسها، در كلاس را براي جلوگيري از فرار دانشجويان قفل كرده بود (برخي از شهود گفته بودند با زنجير!).
    انگيزه «چو» از اين كشتار اعلام نشده و متون يادداشت هاي انتقادي او انتشار هم نيافته است كه روشن شود هدف انتقاد جز آنانکه که در بالا اشاره شد چه افراد و سازمانهايي بودند. و آيا وي از دولت و يا مقامات دولتي و روش ها هم انتقاد کرده بود؟. رسانه هاي آمريکا به اين رويداد عنوان «قتل عام» داده و تا مدتي خبر اول رسانه هاي جهان شده بود. شبكه هاي تلويزيوني آمريكا پخش مستقيم و زنده اين رويداد را در روز دوم وقوع (17 اپريل) قطع نكرده بودند.





    اخطار سازمان ملل: تولید تریاک در افغانستان رو به افزایش است


    سازمان ملل 15 اپریل 2013 اعلام کرد که کشت خشخاش در افغانستان و محصول تریاک این کشور در سه سال گذشته منتهی به 2012 رو به افزایش بوده و در سال 2012 هفتاد و پنج درصد تریاک جهان از افغانستان برداشت شده و با این روند، محصول تریاک افغانستان در سال 2013 به 90 درصد کُل تولید جهانی این ماده مخـ ـدر خواهد رسید. اعلامیه این سازمان حکایت از زیر کشت خشخاش بودن 154 هزار هکتار زمین در افغانستان و بویژه در ایالات جنوبی و در صدر آنها؛ قندهار و هِلمند دارد.
    در اعلامیه آمده است که بیشتر تریاک محصول افغانستان تبدیل به هروئین و در سراسر جهان توزیع می شود. به علاوه، افزایش کشت خشخاش به ناامنی، فساد دولتی و ایجاد گروههای قاچاق و عمدتا مسلح دامن می زند که زیانهای جهانی متعدد دارد.





    در دنیای پُر از انسان بینوا و کمبودها؛ Lamborghini لوکس 250 هزار دلاری اتومبیل گشت پلیس دوبی!


    dubai-police.jpg


    در میان گزارش های 16 اپریل 2013 رسانه ها این عکس دیده می شد که نشان می دهد پلیس دوبی (از اعضای امارات عربی متحده) اتومبیلهای لوکس 250 هزار دلاری لامبورگینی Lamborghini را برای گشت پلیس خود بکار می برَد! که نهایت ولخرجی، اسراف و خودنمایی است. برخی از رسانه ها، بر این عکس عنوان «عکس روز» و عکسی که دیدن آن خیلی چیزها را به ذهن می آورد گذارده بودند.
    کارخانه لامبورگینی ایتالیا که در اواخر دهه 1990 به کمپانی فولکس واگن آلمان فروخته شد هر سال تنها حدود 2 هزار اتومبیل از این دست برای پولدارها و خودنماها تولید می کند. این کارخانه در دهه 1960 آغاز بکار کرده است.
    تردید نیست که این چنین لوکس گرایی و ولخرجی در دنیای پُر از کمبودها و بی نوایان باعث تحـریـ*ک احساس و خشم مردم می شود و به زنده شدن آنارکیسم یک قرن پیش کمک می کند که شعار «حکومت شوراها (گروه) به جای حکومت فرد و افراد معدود و استفاده متساوی جهانیان از منابع کره زمین که متعلق به همه انسانهاست» سرداده بود و آنارکیست ها با این تفکّر چند رئیس کشور و دولت را ترور کردند.
    در مناطق جنوبی و غربی ـ قبلا کم جمعیت خلیج فارس و محل سکونت چند طایفه مهاجر از صحاری که اخیرا از وجود نفت ثروتمند [ابرثروتمند] شده اند میلیونها هندی، پاکستانی، ایرانی، افغان و فیلیپینو کار و زندگی می کنند و لوکس گرایی و ولخرجی های شیوخ ممکن است روزی ـ روزگاری به قیام آنان بینجامد و .... هند میلیاردی دارد یک ابرقدرت می شود. پیش از ورود دلارهای نفتی به مناطق، وقتی رئیس یکی از امارات به تهران می آمد تنها یک مدیر کل و یا رئیس ساواک از او استقبال می کرد (یعنی که به حساب آورده نمی شد).



    تاريخ از نگاهي به تصوير

    نيمه اپريل ـ آخرين مهلت آمريکاييان براي دادن ماليات بر درآمدهاي خود و دو کاريکاتور در اين زمينه در اپريل 2007

    در آمريكا، هر ماليات دهنده بايد هر سال ماليات برآمدهاي خودرا بر پايه تعرفه هاي قانوني، (خود و يا حسابدارش) محاسبه و تا آخرين لحظه پانزدهم اپريل هر سال (نيمه شب) به پستخانه بدهد. 15 اپريل در آمريکا به TAX DAY معروف است. چك ماليات بايد ضميمه فرم محاسبه معروف به فرم «1040» باشد. همين نظم مالياتي، يكي از عوامل قدرت دولت بشمار آمده است. پستخانه هاي آمريكا كه متعلق به دولت فدرال (دولت مركزي) هستند در اين شب تا نيمه شب (ساعت 24) باز خواهند بود تا پاكت ها را مُهر ساعت دار بزنند. واي به حال كسي كه تا آخرين لحظه مهلت، فُرم ماليات را پُست نكرده باشد.
    در سال 2007، چون 15 اپريل مصادف با يكشنبه بود كه تعطيل هفتگي است و دوشنبه هم «روز صدور اعلاميه آزادي بردگان سياهپوست» بود، مهلت پست كردن فرم 1040 تا نيمه شب 17 اپريل (28 فروردين) تمديد شده بود.
    اداره ماليات بردرآمد كه يك آژانس مستقل دولتي است، پس از دريافت فُرم هاي امضاء شده و چک ضميمه آن، كار رسيدگي را آغاز مي كند تا تقلبي در پُر كردن پرسشنامه صورت نگرفته باشد كه تقلب در ماليات مجازات سنگين دارد. طبق آمار منتشره، تاكنون بيشتر تقلبات از ناحيه افراد سرشناس و يا ثروتمندان صورت گرفته است كه تا مي توانند هزينه هاي (مربوط به درآمد) خود را بالا نشان مي دهند كه ماليات كمتري بدهند.
    از زمان عموميت يافتن اينترنت، پُركردن آنلاين فرم 1040 و دادن شماره حساب بانكي هم به اصطلاح مُد شده است كه در سال2007 چهل و پنج درصد ماليات دهندگان، ريسك كرده و از اين طريق ارسال داشته بودند زيرا در آن سال اين نگراني وجود داشت که ارسال فرم با اينترنت، ممكن است اسرار مالي يك فرد و شماره حساب بانكي اورا به دست دزدان (سايپر) بدهد و .... ارسال اينترنتي (آنلاين) اينک امري عادي شده است.
    يك كاريكاتوريست (طناز تصويرگر) آمريكايي «مهلت 17 اپريل سال 2007» را به اين صورت نشان داده كه در برخي از روزنامه هاي اين كشور چاپ شده بود (عمو سام نماد دولت آمريكاست كه دست دراز كرده ماليات بگيرد و در آن سال، 17 اپريل ـ آخرين مهلت را هم يادآور مي شود):

    taxcari.jpg



    در آخرين هفته مهلت مالياتي سال 2007، برخي از آمريكاييان در مصاحبه هاي خود با رسانه ها گفته بودند گزارش هاي منتشره پيرامون وضعيت عراق و خاصه خرجي ها و هزينه هاي غير لازم در آنجا، صميمت آنان را در پرداخت ماليات تا حدي متزلزل ساخته است كه مبادا اين پول به هدر رود. جي. ام. برگمن كاريكاتوريست آمريكايي بر اين پايه، كاريكاتور زير را ترسيم كرده بود. اين كاريكاتور كه در شماره 15 اپريل (26 فروردين) بسياري از روزنامه هاي آمريكا، به صورت همزمان چاپ شده بود (زيرا كه سنديكاي مربوط آن را در آن روز توزيع كرده بود) نشان مي دهد كه چگونه پول ماليات دهندگان در آبريزگاه جنگ ريخته مي شود و هدر مي رود:

    cari.jpg











    برخي ديگر از رويدادهاي 17 آوريل


    • 1421: سدي كه در برابر دريا در منطقه «دورت» هلند ساخته شده بود بر اثر توفان شكست و بيش از يكصد هزار تن از ساكنان اراضي اطراف كه پايين تر از سطح دريا قرار دارند غرق شدند.


    • 1860: بندر «ولادي وستوك» كه به تصميم دولت روسيه در ساحل درياي ژاپن در خاور دور ساخته شده بود در اين روز گشايش يافت.


    • 1930: «آبخاز = آبخازيا = آبخيزستان» در چارچوب جمهوري سوسياليستي گرجستان، يك منطقه خود مختار اعلام شد. اين منطقه، قرنها و تا اوايل قرن نوزدهم گوشه اي از امپراتوري ايران بود.


    • 1932: بـرده داري در اتيوپي (حبشه) لغو شد.


    • 1956: كمينفورم كه به صورت دفتر مبادله اطلاعات ميان احزاب كمونيست عمل مي كرد منحل شد.


    • 1971: جمهوري بنگلادش زير نظر مجيب الرحمان تاسيس خودرا رسما اعلام داشت.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    تبعيد عرب هایی که به بحرین و مناطق ساحلي غرب خليج فارس تجـ*ـاوز کرده بودند به كرمان و مكران


    0430shapoor2.jpg
    شاپور دوم (ذوالاکتاف)


    18 اپریل سال 331 ميلادي شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه ساساني وقت پس از سركوب مهاجمان عرب به میش ماهیگ (جزيره بحرين) و سواحل غربی خلیج فارس، كه در ايام طفوليت او از صحراي عربستان به آن جزيره و قلمرو ایران مهاجرت عُدوانی كرده بودند، دستورداد كه هزاران تن از آنان به روستاهاي دوردست كرمان و مكران [جنوب بلوچستان ـ پاکستان جنوب غربی امروز] تبعيد شوند. شاپور دوم پيش از تولد، شاه ايران اعلام شده بود و اعراب قبل از رسيدن او به سن رشد [و در زمان حکومت نايب السلطنه او]، از خلاء قدرت در تيسفون [پايتخت وقت ايران ـ واقع در حومه جنوبی بغداد امروز] سوء استفاده كرده و از جمله دست به مهاجرتهاي غير مجاز به قلمرو ايران زده بودند كه وي بعدا آنان را به سخت ترين شكلي مجازات كرد. نوشته اند كه به تصميم شاپور دوم، كِتف عرب ها را سوراخ كردند و آنان را به ريسمان كشيدند و به همين دليل، اعراب وي را ذوالاكتاف خوانده اند. تازیان (عرب) در آن زمان، مناطق ساحلی غرب خلیج فارس و مجمع الجزایر مجاور آن را کُلا «بحرین» می گفتند. مناطق ساحلی غرب خلیج فارس شیعه نشین و دارای ذخایر فراوان نفت هستند.
    13 قرن پس از تصمیم شاپور دوم، شاه عباس یکم در سال 1622 در کاخ خود در اصفهان و در اجتماع سفیران و نمایندگان سایر کشورها ضمن اعلام پیروزی نظامی ایران بر پرتغالی ها در خلیج فارس، اخراج آنان از بحرین و اشاره به تاریخ و پیشینه مناطق واقع در غرب این خلیج همچنین گفت که دولت ایران تکلیف خود می داند که از شیعیان در هر نطقه از دنیا که باشند حمایت کند. مورخان فرنگ نوشته اند که این گفته شاه عباس مشابهت دارد به پیام اپریل 399 ميلادي يزدگرد یکم شاه ساساني ايران به دولت روم كه دولت ايران مكلّف به حمايت از پيروان آیین زرتشت در سراسر جهان است.
    شاپور دوم در طول حكومت خود چند بار با روميان درگير شده و آنان را به سختي شکست داده بود.

    ايجاد جناح در حزب رستاخيز - سرانجامِ مردان جمشيد آموزگار در حزب رستاخيز


    ansari-hooshang.jpg

    انصاري
    18 اپريل 1978 (سي ام فروردين سال 1357 هجري خورشيدي ـ سال انقلاب) و درپي انتقاد محافل خارجي از اينكه چرا شاه يك حزب دولتي در ايران به وجود آورده و در طول تاريخ سابقه نداشته كه يك پادشاه «حزب» تاسيس كند، و نيز شعارهاي تظاهرات نوروز آن سال در چند شهر ايران؛ در حزب رستاخيز چند جناح به وجود آمد. هماهنگ كننده «جناح پيشرو» عبدالمجيد مجيدي بود و سخنگويي «جناح سازنده» را هوشنگ انصاري برعهده گرفته بود. انصاري که دهم ارديبهشت 1357 (29 اپريل 1978) در تهران با بانو مارگارت تاچر رهبر وقت حزب محافظه کار انگلستان (که از ماه مي 1979 به مدت 11 سال نخست وزير بود و در اپريل 2013 و در 88 سالگي درگذشت) ملاقات كرده بود و در پي اين ملاقات، طولي نکشيد كه زمزمه كناره گيري وي از سخنگويي جناح سازنده حزب رستاخيز به گوش رسيد. تاچر به منظور ملاقات با جمشيد آموزگار و ساير مقامات وقت ايران به تهران سفر كرده بود و ....
    هوشنگ انصاري كه در مدتي كوتاه از كارمندي سفارت ايران در ژاپن به مقاماتي همچون وزير اطلاعات و جهانگردي (ارشاد امروز) و وزير اقتصاد و دارايي رسيده و از هشتم آذر ماه 1356 برجاي دكتر اقبال نشسته و مدير عامل شركت ملي نفت شده بود به موقع و در سي ام آبان 1357 (دراوج انقلاب و در پي تظاهرات و اعتصابهاي گسترده كه از 13 آبان سراسر ايران فراگرفته و در تهران دولتي مركب از چند ژنرال روي كار آمده بود) به اروپا رفت و از آنجا كناره گيري خود از مديريت عامل شركت نفت را به تهران ارسال داشت و عازم آمريكا و در اينجا ماندگار شد و به فعاليت مالي ـ بازرگاني پرداخت. وي كه در دوران نخست وزيري اميرعباس هويدا از پلكان ترقي بالارفته بود، از دوستان بسيار نزديك جمشيد آموزگار بود كه در سال 1356 از دبيركلي حزب رستاخيز به سمت نخست وزير منصوب شده بود. انصاري كه از شيراز برخاسته بود، طبق گزارش هاي مطبوعات با مقامات دولت آمريكا و سفير آن كشور در تهران تماس داشت و درجريان قضايا بود. وي در زماني که کارمند سفارت ايران در توکيو بود براي روزنامه اطلاعات مطلب مي نوشت و از توکيو به تهران ارسال مي داشت.
    پس از پيروزي انقلاب، عبدالمجيد مجيدي ـ زماني وزير برنامه ريزي و بودجه در كابينه هويدا ـ متهم شده بود كه با ايجاد «جناح پيشرو» در حزب رستاخيز در صدد پاك كردن چهره شاه و نجات او از انتقاد محافل خارجي بود و نيز تصميم داشت که هواداران دولت را وارد خيابانها کند و در برابر تظاهرکنندگان قرار دهد که اگر اين برنامه به اجرا در مي آمد جوي خون جاري مي شد. دو ماه پس از پيروزي انقلاب ـ در اواخر فروردين و اوايل ارديبهشت 1358 ضمن انتشار مطالبي در روزنامه هاي تهران، از انقلابيون خواسته شده بود كه مجيدي را بيابند و تحويل کميته مرکزي انقلاب دهند. به گزارش روزنامه اطلاعات كه همان زمان درج شده بود، براي يافتن مجيدي كه پس از 22 بهمن 1357 پنهان شده بود، در اپريل 1979 جنگلهاي مازندران را در ناحيه جنوب آمل محاصره و از سوي افراد اعزامي كميته هاي انقلاب، اين جنگلها وجب به وجب بازرسي شده بودند.
    نرخ ارزها در فروردين سال انقلاب و 500 بار ارزانتر از فروردين 1392

    18 اپریل 1978 (29 فروردین 1357 و سال انقلاب) روزنامه اطلاعات (شماره15587) در صفحه 17 خود بهای ارزها نسبت به ریال ایران را به این شرح چاپ کرده بود:
    فروش: دلار آمریکا 70.6 ریال، دلار کانادا 61.68 ریال، دلار استرالیا 81.25 ریال، لیره انگلیسی 131.60 ریال، یکصد ین ژاپن 32.2 ریال و فرانک سویس 15.55 ریال.








    kaihan-30f.jpg



    گوشه ای از صفحه اول شماره سی ام فروردین 1395 روزنامه حکومتی کیهان وابسته به دفتر رهبری جمهوری اسلامی و انقلاب درباره مدارس غیردولتی*
    ………………..


    اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی، قانون تعلیمات اجباری، اعلامیه حقوق بشر درباره تعلیمات عمومی و ...

    *یکی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی (اصل 30) صریحا تاکید بر رایگان بودن آموزش و پرورش دارد. شاهدیم که هر روز بر شمار مدارس پولی افزوده می شود و تا چشم کار کند تابلو مدرسه غیردولتی در مقطع ابتدایی دیده می شود و به همین صورت در مقطع متوسطه. این اصل قانون اساسی از اصولی است که تقریبا همه مردم عدم رعایت آن را باتمامی وجود لمس می کنند ....
    اصل سی ام: دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بطور رایگان گسترش دهد.
    آموزش و پرورش در ایران از سال 1353 تا چند سال پس از انقلاب مطلقا رایگان بود. سوم دي ماه سال 1321 (24 دسامبر 1942 ميلادي) لايحه قانون تعليمات اجباري به مجلس داده شد. طبق اين لايحه كه بعدا تصويب و به صورت قانون به اجرا در آمد؛ تعليمات عمومي در ايران اجباري، رايگان و يكسان بايد باشد. اين قانون، چند سال پيش از تدوين و تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر كه دوره آموزش و پرورش عمومي را در كشورهاي عضو سازمان ملل اجباري و رايگان توصيه كرده است تصويب شده بود. آموزش رايگان و يكنواخت در ايران از شهريور سال 1353 به تدريج به همه مقاطع تحصيلي تا دكترا تعميم داده شد و مدارس غير دولتي به صورت دولتي درآمدند، ساختمانها و تجهيزات آنها خريداري شد و كاركنان شان با احتساب سوابق كار به استخدام دولت درآمدند.ولی، به رغم این ضوابط و اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی، از زمان ریاست جمهور هاشمی رفسنجانی (دهه 1370) پولی شدن مدارس و ایجاد مدرسه غیر دولتی زیر نام غیر انتفاعی آغاز شده است و ادامه دارد. قوه قضایی هرکشور معمولا به موارد نقض قانون اساسی کشور خود رسیدگی می کند و ....








    اديان و روحانيون

    ... و به اين ترتيب پروتستانيسم پاگرفت


    luter.jpg

    Martin Luther
    18 اپريل 1521 «نشست ورمز Diet of Worms» مارتين لوتر Martin Luther كشيش آلماني را كه دست به انجام اصلاحات در مسيحيت زده بود مورد تحقيق قرارداد و در اين جلسه پرسشهاي متعدد از او بعمل آمد و از او خواسته شد كه درستي نظراتش را اثبات كند.
    لوتر در پايان جلسه كه نوعي بازپرسي از او بود تاكيد كرد كه به اصلاحات ادامه خواهد داد و به تكفير پاپ كه دستگاه سلطنتي براي خود ايجاد كرده و براي كليساها و كشيش ها قيود زائد از جمله ممنوعيت ازدواج به وجود آورده اعتناء نخواهد كرد و با اين اعتراض، پروتستانيسم پاگرفت (شاخه لوتر مذهب پروتستان).
    اتهامات جنـ*ـسی (سِکس) وارده به کشیشهای کاتولیک این روزها (اپریل 2010) از اخبار ردیف یکم رسانه ها است. مارتین لوتر پنج قرن پیش این وضعیت را که سبب آن منع شرعی کشیش های کاتولیک از ازدواج است پیش بینی کرده و گفته بود که چنین جنجالهایی مردم را نسبت به حضور در کلیسا بی علاقه می کند. لوتر با عمل اعتراف مجرم در برابر کشيش و دريافت بخشودگي با پرداخت پول نيز مخالفت کرده بود و ....




    در قلمرو رسانه‌ها

    افشاگري يكجانبه در روزنامه نگاري (ماك ريكينگ Muckraking) ـ اصطلاح مطبوعات زرد


    Tdr.jpg

    تئودور روزولت
    14 اپريل 1906 تئودور روزولت رئيس جمهور وقت آمريكا روش افشاگري روزنامه هاي آن زمان كه تلاش خودرا تنها متوجه صاحبان كمپاني ها و بازرگانان و بانكها كرده بودند و به پر و پاي آنان مي پيچيدند «ماك ريكينگMuckraking» ناميد و گفت: افشاگري، وظيفه روزنامه نگار است كه اصلاحيه اول قانون اساسي ما دست او را باز گذارده است ولي نه اين كه تنها سراغ برخي كمپاني ها و پاره اي از پولدارها برود و نگاهي به كارهاي بد ديگران نكند؛ ما سياستمداراني هم داريم كه با اعمال خود ـ تعمدي و يا سهوي ـ به جامعه خيانت مي كنند، و در افراد ديگر هم انحراف وجود دارد.
    وي كه در يك نشست رسمي قوه مقننه شركت كرده بود افزود: روزنامه نگار پس از ورود به دفتر كارش بايد حب و بغض خود نسبت به افرادرا كنار بگذارد و با ديدي منصفانه و بي طرفانه به جامعه و اعضاي آن و نهادها بنگرد. اگر در فردي و يا موسسه اي عيبي عمومي مشاهده كند بايد حسنش را ببيند و با هم بسنجد و بنويسد تا مخاطب باور كند كه وي ناظري بي طرف است و نوشته او را به ذهن بسپارد و خواستار حل مسئله شود.
    روزولت گفت: اين روزنامه نگاران وقتي وارد يك ساختمان مي شوند، به عظمت ساختمان و كارهايي كه در آن انجام مي شود توجه نمي كنند و تنها كف اطاقها و راهروها را در جستجوي يك قطعه كثافت مي كاوند كه از ته كفش يك مشتري (رجوع كننده) جدا شده است و فقط آن را زير ذره بين قرار مي دهند و ذهن مردم را از كارهاي خوب برمي گيرند و آنان را منفي باف مي كنند به گونه اي كه گمان مي برند صاحبان كمپاني ها و ... تنها يك هدف دارند و آن غارت مردم است و خدمات آنها را در نظر نمي گيرند. من از قواعد و اصول و روشهاي روزنامه نگاري اطلاع چندان ندارم، اما مي دانم كه قانون اساسي دست آنان را باز گذارده كه عادلانه به مسائل نگاه كنند و همه جانبه بنويسند و تا چيزي برايشان ثابت نشده است درباره اش قضاوت نكنند كه نگاه مردم به قلم روزنامه نگار و نوشته هاي روزنامه است و مي دانيم كه مردم به همان گونه كه هنگام خوردن استيك (كباب) به فكر چگونگي پرورش گاو، ذبح و پخت و پز آن فرو نمي روند؛ در مورد روزنامه ها هم محصول را كه همان «نوشته» است مي بينند و ....
    چون روزولت در اظهارات خود اشاره به وجود كثافت احتمالي در كف يك ساختمان كرده بود از همان روز به اين روش افشاگري يك جانبه «ماك ريكينگ» اطلاق شده است و اصطلاح « مطبوعات زرد (رنگ فضولات)» از همين جاست.
    روزولت در نطق خود، نام دو روزنامه نگار را كه تندروهاي اين نوع افشاگري بودند (لينكن استيفنز Lincoln Steffens و ايدا تاربل Ida Tarbell ) بر زبان جاري ساخت. استيفنز در يك رشته گزارش، سوء عمل كمپاني استاندارد اويل را نوشته بود و «تاربل» تحت عنوان «مايه شرم شهرها» برضد ثروتمندان و بازرگانان افشاگري مي كرد كه گزارشهاي هر دو بعدا به صورت كتاب انتشار يافته است.
    بايد توجه داشت كه روزنامه نگاري اينوستيگيتيو (تعقيب مسائل، همانند كاراگاه پليس) با ماك ريكينگ متفاوت است كه در «ماك ريكينگ» تنها بدگويي مي شود و در روزنامه نگاري اينوستيگيتيو با هدف خدمت به جامعه، فسادزدایی و پیشگیری از بسط فساد شرح يك ماجراي مكشوفه (بد و یا خوب) مي آيد.

    etemadi.jpg
    اعتمادي

    در تاریخ مطبوعات ايران، ما جز يك نفر (ر. اعتمادي)، روزنامه نگار اينوستيگيتيو به معنای واقعی کلمه نداشته ايم كه نمونه بياوريم و كارهاي اعتمادي که در عين حال يک جامعه شناس و داستان نگار ناسيوناليست است مربوط به دهه هاي 1330 و 1340 است. نظام سابق از حقيقت يابي هاي اعتمادي و بویژه در قضیه «نورآفاق» خسته شده بود ولي جز ملي گرا (مصدقي) بودن بهانه اي براي بركناركردنش نداشت و بالاخره براي خارج ساختنش از كار گزارشگري، وي را سردبير مجله جوانان كردند كه يك بار ورشكست شده بود و وي ظرف دو ماه، تيراژ اين مجله را به نيم ميليون نسخه رساند که 20 درصد این تیراژ در افغانستان توزیع می شد. اعتمادي اينك به داستان نويسي روي آورده و داستانهاي او در همه كشورها توسط فارسي زبانان خوانده مي شوند. «نورآفاق» که افشای کارهای او در دهه 1340 جنجال بزرگی به راه انداخته و منجر به کناررفتن تني چند از مقامات وقت شده بود دختران زیبا و تنگدست دبیرستانهای محله های فقیرنشین جنوب تهران را شناسایی و اغفال می کرد و به بزم رجال وقت به شمیران می برد.

    ابتکار روزنامه اطلاعات در استفسار نظر مخاطبان ـ سه خبر پُرمخاطب 31 فروردین 1357 ـ گوگوش، نوه مصدق و ...

    پیش از انقلاب و تا تیرماه 1357، روزنامه اطلاعات گاهی به صورت منظم (روزانه) و زمانی غیر منظم نظر مخاطبان خود در تهران و شهرستانها را درباره مطالب مندرجه استفسار و به شورای دبیران اطاق خبر گزارش می کرد تا اطلاع داشته باشند و رفع نقص کنند. گویا مبتکر این کار، دکتر باستانی پاریزی از نیمه اول دهه 1330 بود. در آن زمان، دکتر باستانی یک دبیر دبیرستانهای کرمان و رئیس سرویس خبری مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات در این شهر بود. مؤسسه اطلاعات از همین دهه به سبک مطبوعات آمریکا که یک خبرگزاری مشترک داشتند، یک سرویس خبری به شکل یک خبرگزاری سراسری به وجود آورده بود که اواخر این دهه، نمایندگی هایی هم در چند کشور ازجمله آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان، ایتالیا و «لبنان ـ سوریه» تأسیس کرده بود.
    طبق گزارش نظرسنجی از مخاطبانِ شماره پنجشنبه 31 فروردین 1357 که در جلسه عصر یکشنبه سوم اردیبهشت شورای دبیران روزنامه به ریاست غلامحسین صالحیار خوانده شد تا در جریان قرار داشته باشند، این سه خبر؛ ایجاد انفجار در دفاتر هدایت الله متین دفتری (نوه دکتر مصدق) و منوچهر مسعودی دو وکیل قضایی تهران و نیز خبر مطالبه مالیات از درآمد گوگوش از خوانندگی در کاباره و خبر محاکمه قاتل یک کودک بیشترین مخاطب را کسب کرده بودند. انفجار در منازل و دفاتر متین دفتری و مسعودی، کار کمیته انتقام! اعلام شده بود که دبیران خبر می گفتند دست ساواک درکار بود. در مورد مالیات از گوگوش، مدیر یک کاباره گفته بود که دستمزد خوانندگی را هر شب پس از اجرای برنامه پرداخت کرده و در ایران کسر کردن مالیات هنگام پرداخت دستمزد مرسوم نیست.
    در زیر کُپی هر سه خبر که سند تاریخ است درج شده است:

    3story-f31-1357.jpg








    نگاهي به «باپليک اديتور» در رسانه ها ـ Public Editor در شبکه هاي تلويزيوني - تلفن 27000 راديو ايران ـ گاف «دبير عمومي» CNN


    cafferty2.jpg
    Jack Cafferty

    اعتراض چینیان که در سراسر آسیای جنوب شرقی پراکنده اند به Jack Cafferty دبیر عمومی Public Editor وقت شبکه تلویزیونی کابلی ـ خبری CNN که چرا ضمن گزارش ابراز نظر مخاطبان درباره اخبار پخش شده در 15 اپریل 2008، آنان ـ چينيان ـ را ... توصیف کرده است یک بار دیگر اهمیت و حساسیت و شرح وظایف این شغل (مقام) مطبوعاتی را «موضوع روز» کرده بود. کافرتی متولد دسامبر 1942 در شیکاگو، در دسامبر 2012 به کار خود در CNN پایان داد.
    «كافرتيCafferty» كه شخصا نظرات مخاطبانِ شبكه سي ان ان (ايميل ها، فاكس ها و پيام هاي تلفني) را كه درباره هر «موضع روز» دريافت مي شود با تفسير و اظهار نظر به اطلاع ديگر مخاطبان اين شبكه كابلي ـ خبري مي رسانید در اپریل 2008 ضمن اشاره به يك پيام و موضوع آن، بر واژه «چينيان» صفت Thug (قالتاق) را که نوعی اهانت تلقی شده بود افزوده بود. گفته شده بود که چنين سخن گفتن همچنين خلاف اصول اخلاقي ژورناليسم است كه «روزنامه نگار» مكلّف به رعايت اين اصول است. ژورناليسم اصيل چنين اجازه اي را نمي دهد، مگر اينكه به نام فردی عادی سخن بگوید (نقل قول از دیگران)، نه «ژورناليست و در اين كسوت».
    از زمان پيدايش «پابليك اديتور Public Editor» در شبكه هاي تلويزيوني، ژورناليست هاي قديمي بارها هشدار داده اند كه مبادا اين دبير = اديتور (مقام تحريريه رسانه که اظهار نظر و پرسش مخاطبان را درباره یک مطلب و یا خبر دریافت می دارد و منعکس می سازد) آلوده تبليغات روابط دولت ها و مقام هاي رسمي شود، و خواسته اند كه چنين سمتي تنها به فرد واجد شرايط و يك ژورناليست وفادار به اصل بيطرفي و اصول اخلاقي اين حرفه سپرده شود.
    سمت «دبير عمومي = پابليك اديتورPublic Editor» در شبكه هاي تلويزيوني غرب به اقتباس از روزنامه ها از نیمه دهه یکم قرن 21 ایجاد شده است. ایران دهها سال زودتر از سایر کشورها سمت پابلیک ادیتور به وجود آورد. دریافت اظهار نظر مخاطبان ازجمله انتقاد و تمجید آنان از نيمه دوم دهه 1330 (بیش از نيم قرن پيش) با تاسيس تلفن 27000 در راديو ايران (و به ابتكار نصرت الله معينيان) آغاز شد. تلفن 24 ساعته 27000 نظرات مردم درباره هر برنامه، تصميم و اقدام دولت و موسسات را دريافت مي كرد و منعكس مي ساخت (به صورت ارسال نظر براي مقام مربوط و در صورت عام المنفعه بودن براي پخش و انتشار). روزنامه ها از اواخر قرن نوزدهم دارای پابلیک ادیتور شده اند. در آغاز کار، نظرات کتبی و از طریق پُست دریافت می شد و عنوان «نامه به سردبیر» مربوط به همان زمان است که باقی مانده است. در ایران، عباس مسعودی ناشر روزنامه اطلاعات از نیمه اول دهه 1330 به ایجاد «پابلیک ادیتور» در اطاق خبر همت کرد و نخستین دبیر عمومی این روزنامه، یک روزنامه نگار قدیمی به نام آقای شاد بود. تا نیمه سال 1359 و آغاز جنگ عراق با ایران، نامه های مخاطبان شامل مشروح نظرات آنان عینا و یا با مختصر ادیت حرفه ای چاپ می شد که از آن پس به صورت بسیار کوتاه تلفنی درآمده است که غالبا درباره مشکلات روزمره است. حال آنکه روزنامه های سایر کشورها به انتشار مشروح نظرات مخاطبان ادامه می دهند و دو صفحه از هر شماره روزنامه را به آن اختصاص دارد. نظرات مخاطبان پیرامون مسائل روز و ... باید با ذکر نام و نشانی آنان درج و یا پخش شود تا مستند باشد و مورد تردید قرار نگیرد. در سالهای اخیر که با پیدایش آنلاین ها و قرارگرفتن اخبار در اینترنت و صاحب وبسایت شدن هر مقام و موسسه و در نتیجه اُفت تیراژها و ریزش مخاطبان، رسانه ها اعم از چاپی و الکترومانیتیک (رادیو ـ تلویزیون) بر ميزان انتشار و پخش نظرات و مطالب مخاطبان که از طریق پابلیک ادیتور دریافت می شود افزوده اند و همچنین خاطرات روزنامه نگاران و رجال و شرح مشاهدات (سفرنامه، دیدار از خیابانهای شهر، فروشگاه، فرودگاه و ...) و مطالب اينوستيگيتيو (روزنامه نگار در نقش کارآگاه پليس)، کانتِکست و ... که اختصاصي اند و پيش از انتشار نمي توانند در اينترنت قرارگيرند.

    خبرگزاري های اصطلاحا جهانی و مسئله تبليغ نامرئي و کنترل خبر

    پوشش گسترده رويداد مرگ پرنس موناكو و تبليغ وسيع درباره روي كار آمدن پسر او در اين منطقه كوچك و قمارخانه دار چسبيده به خاك فرانسه اين پرسش را مطرح کرده بود که اين عمل، آیا آگهي (خبر پولي) بود و يا خبر عادي؟.
    اين پرسشي بود كه پاره اي از تفسيرنگاران آن را در هفته سوم اپريل 2005 مطرح ساخته و نوشته بودند كه چرا برخي خبرگزاري های اصطلاحا جهانی اين رويداد را كه نه اهميت سياسي داشت و نه اجتماعي و اقتصادي و نه نقشي در امور بين المللي، تا به اين حد پر و بال داده، هر روز دنبال کرده و رسانه هاي مشترك آنها مجبور به نقل آن شده بودند.
    پاسخ اين است:
    اين مسئله از آغاز پيدايش خبرگزاري ها در قرن نوزدهم و افزايش شمار آنها در دهه هاي اخير (به دليل تسهيلات اينترنتي) به وجود آمده و مطرح است، اما براي حل آن اقدامي اساسي و ضابطه مند نشده است و هنوز دولتمردان، سياسيون و دست اندرکاران سرمايه و صنعت و ... از طريق خبرگزاري ها مي توانند به صورت غير مستقيم بر انتشار اخبار كنترل داشته باشند. بنابراين، بر سردبير اجرايي يک رسانه (نشریه و رادیوتلویزیون) است که بايد تبليغ (نامرئي) در لابلاي اخباررا تشخيص دهد و حذف کند و يا تصميم بگيرد که تنها از اخبار خبرگزاري ها به صورت «سر نخ» استفاده و به خبرنگار و نويسنده ستادي (نشسته) رسانه خود اندرز دهد که چگونه آن را تکميل و پس از زدودن تبليغ از آن، دوباره نويسي کند و ....
    پس از آنلاین شدن خبرگزاری ها ـ صرف نظر از کوچک و یا بزرگ بودن آنها، همه شان عنوان بین المللی گرفته اند زیرا که در هر نقطه از جهان می توان به مطالب آنها دسترسی داشت.
    خبرگزاری ها، تا زمان آنلاین شدن و در دسترس همگان قرارگرفتن «رسانه» نبودند و در تعریف رسانه ها، «کمک رسانه ـ دستگاه کمکي» به حساب می آمدند، و اینک که در اینترنت قرار گرفته اند و در دسترس همه، عنوان رسانه (انتقال خبر و نظر از منبع به مخاطب، بدون واسطه) یافته اند. با عمومی و آسان شدن ساخت وبسايت و کار انتقال خبر و نظر در اینترنت و گسترش سوشِل نِت ورک ها، اینک هرکس که خبری، عکسی و وقوع رویدادی را با اين ابزارها به دیگران دهد می توان این عمل او را انتقال خبر (خبرگزاری) خواند. ولي ژورناليست بودن و ژورناليستي نوشتن يک مطلب چيز ديگري است و کار هرکس نيست ـ تجربه، استعداد و تحصيلات و معلومات ویژه لازم دارد.






    چاپ خبر جعلي در روزنامه بوستون گلوب - خبر، توسط يک خبرنگار «فري لنس» جعل شده بود!

    روزنامه بوستون گلوب وابسته به نيويورك تايمز 16 اپريل 2005 اعتراف كرد خبري را كه از يك خبرنگار فري لنس (ناوابسته به يك رسانه، مستقل ـ حق التحريري) خريداري و منتشر كرده بود جعلي و خيالي بوده است. اين خبر درباره شكار سيل (شير دريايي) توسط كانادايي ها بود و ضمن آن شرح داده شده بود كه چگونه سيل هاي نوزاد كشته مي شدند و درياي منجمد از خون آنها قرمز رنگ شده بود و ....
    اين خبر كه 14 اپريل2005 انتشار يافته بود باعث خشم شماري از مخاطبان شده بود كه مخالف نابودي اين آبزي پستاندار از طريق ايراد ضربه هستند. شبكه هاي تلويزيوني كه متوجه قضيه شده بودند گزارش كردند که چنين برنامه اي (برنامه شکار سيل ها) از اصل، به تعويق افتاده و انجام نشده است.
    طبق تحقيق بوستون گلوب، بانو «باربرا استيوارت» خبرنگار فري لنس به تصور اين كه برنامه شكار «سيل» در 13 اپريل و طبق برنامه انجام شده بود، گزارشي تخيلي و پرهيجان به گونه اي كه خود قبلا شاهد صحنه هاي آن بود تنظيم و غافل از تعويق برنامه، به روزنامه «اي ـ ميل» كرده بود كه به همان صورت به چاپ رسيده بود.
    وي در اين گزارش شرح داده بود كه سيلهاي نوزاد چگونه با نيزه (هارپ) كشته مي شدند. اين گزارش جعلي حكايت مي كرد كه 300 كشتي ماهيگيري و قايق به جان اين سيل ها كه در ساحل دريا وضع حمل مي كنند حمله ور شده بودند.
    سردبيري بوستون گلوب ضمن دادن توضيح به مخاطبانش و ابراز تاسف از اين پيش آمد، رسيدگي به اين قضيه را به اتحاديه روزنامه نگاران ماساچوست محول كرده بود.









    ساير ملل

    سالمرگ معاويه

    18 اپريل سال 680 ميلادي (ماه رجب سال 60 در تقويم هجري قمري) معاويه موسس سلسله امويان در 78 سالگي درگذشت و پسرش يزيد برجايش نشست. معاويه كه دمشق را پايتخت قرار داده بود از سال 661 تا سال 680 ميلادي حكومت كرده بود.

    زلزله و حريق مرگبار و ويرانساز سانفرانسيسکو


    sfquake.jpg
    منظره گوشه اي از سانفرانسيسکو پس از وقوع زلزله که با خاک يکسان شده بود


    18 اپريل سال 1906 يك زلزله بسيار شديد و متعاقب آن حريق، سه چهارم شهر سانفرانسيسكو را ويران و با خاك يكسان ساخت (عكس بالا) و با اين كه در آن زمان اين شهر جمعيت امروز را نداشت 700 تا چهار هزار تن كشته شدند. در ميان اين مقتولين 275 تن از زندانيان شهر بودند كه در ساختمان زندان كشته شدند. در سال 1851 نيز حريق مرگباري در سانفرانسيسكو روي داده بود. سانفرانسيسكو و همه ايالت كاليفرنياي آمريكا روي كمربند زلزله واقع شده است. عكس زير، شكافي را كه زلزله در 18 اپريل 1906 در خيابان «ماركِت» شهر سانفرانسيسكو به وجود آورده بود نشان مي دهد:

    sfmarket.jpg




    نخست وزیر یونان در آستانه اشغال نظامی آتن خودکشی کرد و قهرمان ملی شد


    Koryzis-alexandros.jpg

    Alexandros Koryzis
    الكساندروس كوریزیس Alexandros Koryzis نخست يونان 18 اپریل 1941 درآستانه افتادن شهر آتن به دست نیروهای هیتلر خودكشي كرد. ارتش آلمان ششم آوریل از دو سوی ـ بلغارستان و یوگوسلاوی ـ یونان را مورد حمله قرارداده بود. یوگوسلاوی به تصرف آلمان درآمده بود و بلغارستان متحد هیتلر بود. قبلا ایتالیا ـ متحد آلمان ـ پس از تصرف آلبانی، قلمرو یونان را مورد تعـ*رض قرارداده بود تا امپراتوری روم باستان را احیاء کند که با مقاومت سخت یونانیان رو به رو شده بود. در جریان جنگ ایتالیا با یونان، نخست وزیر یونان بر اثر بیماری درگذشت و جورج دوم پادشاه وقت یونان 29 ژانویه 1941 کوریزیس رئیس بانک ملی را به جای او به نخست وزیری کشور انتخاب کرده بود. کوریزیس از همان آغاز کار با مداخله جورج دوم در تصمیمگری های نظامی ژنرالهای ارتش و امور دیگر مخالفت داشت. شکست یونان برغم کمک نظامی انگلستان (ازجمله فرستادن نیرو) در 11 و 12اپریل در تنگه کلیدی (Klidi Pass) و ناحیه «وویVevi» و پیشروی تیپ های زرهی آلمان به سوی آتن کوریزیس را متاثر و افسرده ساخته و هجدهم اپریل پس از آن که شنید آلمانی ها تا آتن فاصله چندانی ندارند و از یگانهای یونان و کمکی های آنان ـ انگلیسی ها و استرالیایی ها ـ کاری بر نخواهد آمد پیشنهاد لندن را که با پادشاه و اعضای کابینه به جزیره کرت Krete منتقل شود رد کرد و با شلیک گلوله خودکشی کرد. پادشاه یونان ظاهرا با هدف جلوگیری از تضعیف روحیه یونانی ها، مرگ کوریزیس را حمله قلبی اعلام کرد ولی یونانی ها حقیقت را از رادیو برلین شنیدند و دو روز بعد روزنامه های آتن واقعیت قضیه را نوشتند. چند روز پس از خودکشی کوریزیس، اعضاي دولت يونان و مقامات ارشد این کشور از آتن به جزيره كرت Krete نقل مکان كردند و خودرا در پناه ناوگان انگلستان قراردادند.
    پس از جنگ، کوریزیس به صورت یک قهرمان ملّی یونان درآمد و موزه، خیابان و میدان به نام او کردند.





    روزي كه درياسالار «ياماموتو» كشته شد


    yamamoto.jpg
    ياماموتو

    هجدهم اپريل سال 1943 درياسالار ژاپني «ياماموتو» طراح حمله به ناوگان آمريكا در «پرل هاربور» كه خود تحصيلكرده آمريكا بود در جريان سركشي به پايگاههاي ژاپن در منطقه جزاير سليمان Solomon Island بر اثر سقوط هواپيما كشته شد. طبق اعلاميه نيروهاي مسلح آمريکا، هواپيماي حامل او هدف حمله يک جنگنده آمريکايي قرار گرفته بود.
    مرگ «ايسروكو ياماموتو» روحيه ژاپني ها را تضعيف كرد و طولي نكشيد كه برتري دريايي ژاپن در اقيانوس آرام به پايان رسيد. ياماموتو فارغ التحصيل دانشگاه هاروارد آمريكا بود و بر ضعف ها و قوت هاي آمريكاييان کاملا واقف.





    انفجار پر تلفات در ساختمان سفارت آمريكا در بيروت


    0419sefarat.jpg
    ساختمان سفارت پس از انفجار اپريل 1983


    18 اپريل 1983 (زمان رياست جمهوري رونالد ريگن) بر اثر يك انفجار انتحاري، قسمتي از ساختمان سفارت آمريكا درشهر بيروت پايتخت لبنان ويران شد و 63 تن كشته و شماري نيز مجروح شدند. تنها هشت تن از مقتولان، از اتباع آمريكا بودند. مواد منفجره در خودرو قرار داده شده بود كه در حال حركت، در مجاورت ساختمان سفارت منفجر شد و خرابي و تلفات به بار آورد.
    دو سال پس از اشغال نظامي هم، تحريم اقتصادي عراق ادامه داشت!، چرا؟ ـ هشدار تفسيرنگاران وقت درباره تاخير در رفع تحريم ها

    در اپريل 2005 و در سالروز فتح نظامي عراق توسط آمريكا، نماينده عراق در سازمان ملل از اين سازمان خواسته بود كه تحريم هاي 14 ساله و محدوديت اقتصادي اين كشور (دو سال تمام، پس از سقوط دولت صدام) برداشته شود!.
    اين درخواست سبب انتشار تفسيرهاي متعدد در رسانه ها شده بود كه در آنها اين سئوال ها مطرح بود كه در آن دو سال، درآمد ناشي از نفت عراق در كجا و چگونه خرج شده است و چه كسي مسئول آن بوده است. چرا پس از سقوط دولت صدام حسين و رفع خطر تحريم عراق که از زمان تعـ*رض نظامي به کويت برقرار و اِعمال شده بود لغو نشده بود؟!.
    تفسيرنگاران نوشته بودند که اين تاخير که قبلا درباره چند ملت ديگر مشاهده شده دولت هاي مورد تحريم را به خود خواهد آورد و در هر سازش خواستار رفع تحريم، پيش از اجراي مفاد سازشنامه و تعهد خود خواهند شد و لذا، اجراي سازش ها به تعويق خواهد افتاد. در اين تفسيرها همچنين به كشف سوء استفاده در فروش نفت عراق براي خريد غذا كه زير نظر سازمان ملل صورت مي گرفت با ذکر موارد اشاره شده بود.
    به گزارش روزنامه نگاران اينوستيگيتيو در مارس 2008، اين سوء استفاده هاي مالي (به ويژه از درآمد حاصل از صدور نفت عراق) بعدا نيز ادامه يافته! و پيش بيني شده بود که سرانجام بر سر تقسيم درآمد نفت عراق و بويژه در منطقه کرکوک و سوء استفاده هاي مالي از آن دست، ميان کُردها و عرب هاي عراقي نزاع و اختلاف بروز خواهد کرد و ....






    اعلام پيدايش ويروس كشنده ديگري شبيه ايدز، و بعدا سکوت!

    گزارشهاي منتشره منتهي به 18 اپريل 2005 حكايت از تحقق پيدايش ويروس ديگري شبيه به ايدز در آفريقاي غربي مي کرد كه در يك شهر کشور نفتدار آنگولا تا آن روز باعث مرگ 210 شده بود.
    طبق اين گزارشها، اين ويروس نه تنها مانند ايدز از راه انتقال مايعات بدن بيمار، بلكه تماس با پوست سرايت مي كند و درمان ندارد. اين بيماري ماربورگ (نام شهري در آلمان) ناميده شده بود زيرا در سال 1967 موردي شبيه به آن (تب توام با خونريزي) در آن شهر مشاهده شده بود. همانند ايدز، اين بار هم ميمونها متهم شده بودند كه اين ويروس را به جان انسان انداخته اند!.
    در چند سال گذشته (و پس از انتشار گزارش هاي اپريل سال 2005) خبر قابل ملاحظه ديگري درباره اين بيماري انتشار نيافته است!.






    ديدار پوتين از ليبي با هدف تحکيم رفاقت مسكو و ترابلس در سالگرد جنگ هوايي آمريكا با ليبي، ولي ... ـ ترديد به پايداربودن سخنان دولتمردان روس!

    16 اپريل 2008 و در سالروز حمله حمله هوايي سال 1986 آمريكا به ليبي، ولاديمير پوتين مرد نيرومند روسيه با هدف تحکيم رفاقت قديمي مسكو با معمر قذافي براي يك ديدار دو روزه وارد ليبي شد و اعلام كرد كه روسيه و ليبي داراي منافع مشترك بسيار ازجمله در معاملات جهاني نفت و گاز و امور استراتژيک هستند. پوتين در اين ديدار که در اخبار مربوط «بسيار صميمانه» توصيف شده بود از بدهي 4 و نيم ميليارد دلاري ليبي به شوروي (سابق) به اميد سرمايه گذاري ها و فروش هاي تازه صرف نظر کرد. اين نخستين ديدار يك رهبر روسيه از ليبي بوده است. ديديم که همين روسيه (که رئيس دولت آن هم ولاديمير پوتين بود) در مارس 2011 قطعنامه غرب به شوراي امنيت را که به اين بلوک مجوّز مداخله نظامي در ليبي را داد «وتو» نکرد و باعث انهدام نظام حکومتي ليبي و قتل معمر قذافي شد و يک درس براي هر دولتمرد و ....
    در حمله هوايي اپريل 1986 آمريكا به ليبي، هواپيماهاي «اف ــ 111» نيروي هوائي آمريكا از انگلستان و هواپيماهاي نيروي دريايي از عرشه ناوهاي «كورال سي» و «آمريكا» مستقر در مديترانه به پرواز در آمده بودند. در اين حملات چند مركز نظامي و نيز شهرهاي ترابلس و بنغازي از جمله چادرهاي محل سكونت معمر قذافي رهبر وقت ليبي و نيز يک هواپيماي باري روسيه روي باند فرودگاه هدف بمب و موشك قرار گرفته بود. در جريان ديدار اپريل 2008، قذافي آثار خرابي هاي آن حملات به محل سکونت خودرا که دست نخورده باقي مانده بود به پوتين نشان داد.
    جمع تلفات ليبي در اين حملات 15 كشته گزارش شده بود كه يكي از مقتولان دخترخوانده خردسال قذافي بود. آمريكا نيز يك هواپيماي اف ــ 111 و دو خلبان از دست داده بود.
    يك هفته پس از انفجار بمب در يك كلوب شبانه (ديسكوتك) در برلين غربي كه پاتوق نظاميان آمريكايي بود و هفتم اپريل 1986 به وقوع پيوسته بود، رونالد ريگن رئيس جمهور وقت آمريكا كه با معمّر قذّافي به اين دلايل مخالفت داشت: رفاقت قذافي با مسكو، تبليغ انقلاب اسلامي ـ سوسياليستي، ضديت با غرب و ...، آن رويداد را بهانه قرارداد و دستور يك حمله هوايي شديد ولي محدود به ليبي را صادركرد. دولت آمريكا قبلا عوامل ليبي را متهم به دست داشتن درانفجار برلين كرده بود. در جريان انفجار بمب در ديسكوتك برلين يك نظامي آمريكايي كشته و نزديك به 60 آمريكايي ديگر مجروح شده بودند.
    «ريگن» همان وقت از حملات هوايي به ليبي دفاع كرده و گفته بود: آنچه که لازم بود كرديم، بازهم اگر لازم باشد انجام مي دهيم!.
    به علت كوتاه آمدن دولت مسكو (گورباچف) در قبال اين بمباران، كه ضمن آن يك هواپيماي باري متعلق به شوروي نيز در يك فرودگاه ليبي نابود شده بود، پايان كار اين ابرقدرت تسريع شد. مورخان، سكوت گورباچف در قبال حملات هوايي آمريکا به ليبي را يك معمّاي ديگر نوشته اند. مورخان چپگرا محاكمه نشدن گورباچف پس از فروپاشي شوروي را هم در برابر علامت سئوال قرارداده و آن را يك معمّا خوانده و نوشته اند كه اگر گورباچف پيش از پايان عمر، محاكمه علني نشود بسياري از حقايق دهه نهم قرن 20 كه شاهد بزرگترين تغيير بدون جنگ در طول تاريخ جهان بود روشن نخواهد شد.
    پوتين که در سالروز اعلام يكي شدن دو حزب «سرزمين پدري ـ همه روسيه» و «وحدت» كه موسسان آنها دو كمونيست سابق؛ لوژكوفYuri Luzhkov و شوي گو Shoygu (مغول تبار) بودند و تاسيس حزب «روسيه متحد Yedinaya Rossiya » از ادغام آن دو حزب وارد ليبي شده بود اين رويداد و اهميت آن را در جريان اقامت در ترابلس با روزنامه نگاران درميان گذارد. پوتين با خرسندي گفته بود که بر شمار اعضاي «كارتدار» حزب «روسيه متحد» كه حزب حاكم بر روسيه بشمار مي رود در طول سال 2007 يك ميليون تن افزوده شده بود.
    (ايدئولوژي اين حزب همانند احزاب آمريكا روشن نيست و هدف از تاسيس آن گسترش اقتصاد روسيه، تامين رفاه و ارتقاء سطح زندگاني روس ها، حفظ اقتدار جهاني روسيه و تقويت نيروهاي دفاعي اين كشور اعلام شده است. پوتين نيز همانند شويگو و لوژكوف عضو حزب كمونيست شوروي بود كه يک زمان گفته بود كارت حزبي اش را از روي يقه كت خود برداشته و در كشوي ميز گذارده است!. روسيه داراي دو حزب كمونيست است: حزب كمونيست روسيه فدراتيو و حزب كمونيست شوروي ـ بلشويك قديم.).

    putin_libi-041708.jpg
    چند تصوير از ديدار 16 و 17 اپريل 2008 پوتين از ليبي و رفتار (ظاهرا!) صميمانه او با قذافي










    برخي ديگر از رويدادهاي 18 آوريل


    • 1663: عثماني به اتريش اعلان جنگ داد.


    • 1817:
      lewes.jpg


      جورج هنري لوز George Henry Lewes فيلسوف، فلسفي نگار، نويسنده و نقدنگار انگليسي به دنيا آمد. وي که 61 سال عمر کرد سي ام نوامبر 1878 درگذشت. لوز 20 کتاب تاليف کرده است ازجمله «درباره ارسطو» و «مسائل زندگاني و فکر».


    • 1902: دانمارك به عنوان نخستين كشور، انگشت نگاري را به منظور تشخيص هويت بكار گرفت.


    • 1923: لهستان قسمتي از ليتواني را تصرف و ضميمه خود كرد.


    • 1924: یک کتاب جدول کلمات متقاطع = Crossword Puzzle در نیویورک انتشاریافت که گفته شده است نخستین کتاب از این دست بود.


    • 1946: دادگاه بین المللی جلسه افتتاحیه خودرا در لاهه برگزار کرد.


    • 1954: جمال عبدالناصر (1918 – 1970) ـ يك ناسيوناليست عرب ـ از توطئه قتل که اعلام شده بود کار اخوان المسلمون بود جان بدر برد و با زندانِ خانگی کردن ژنرال نجیب، از همین روز قدرت اجرایی مصر را به دست گرفت، نخست وزير شد و دو سال بعد در یک انتخاباتِ مشابه رفراندم، رئیس جمهوری شد و تا پایان عمر (سال 1970) این مقام را برعهده داشت.


    • 1955: نخستین نشست 29 کشور مستقل آسیایی و آفریقایی وقت در شهر Bandung (باندونگِ اندونزی) آغاز بکار کرد و شش روز طول کشید. این نشست هرگونه اتحاد نظامی و سیـاس*ـی با دو بلوک وقت را رد کرد که شعار «نه شرقی ـ نه غربی» شده است. با تصویب این قطعنامه راه بر ایجاد جامعه غیر متعهدها باز شد.


    • 1955: آلبرت اینشتاین Albert Einstein فیزیکدان بنام در 76 سالگی در پرینستون (ایالت نیوجرسی آمریکا) درگذشت. وی 14 مارس 1879 در وورتن بورگ آلمان به دنیا آمده بود و یک یهودی بود. اینشتاین بعدا به آمریکا مهاجرت کرده بود.


    • 1986: «مارسل داسو» سازنده جت ميراژ براي فرانسه در 94 سالگي درگذشت.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    فرانك ها فنون جنگي ايرانيان را به اروپا منتقل كردند


    0419frank.jpg
    مجسمه يك مِرسنر فرانك اوايل قرن اول ميلادي


    19اپریل سال 2 ميلادي سناي روم تصويب كرد كه براي جنگ قريب الوقوع با ايران ده هزار مرد«فرانك ـ فرانکهاي جنوبي» اجير شوند و به جاي انتقال با كشتي از طريق بنادر ايتاليا، از راه دانوب و درياي سياه خود را به آسيا برسانند. آن دسته از فرانكها كه در آن زمان در جنوب آلمان بسر مي بردند براي جنگ با ايرانيان داوطلب نمي شدند. نام کشور فرانسه از فرانکها گرفته شده است. ژرمن ها (اقوام آلماني) با اين كه قرنها زير سلطه روميان بودند حاضر نمي شدند كه به صورت «مرسنر رومي» با ايرانيان وارد جنگ شوند. ايرانيان ژرمن هارا «آلمانيان» خطاب مي کنند که نام يک قبيله ژرمن است که در جنوب شرقي آلمان امروز و مرزهاي سويس بسر مي بُرد. در طول تاريخ، ديده نشده است که آلمان و آلماني بر ضد ايران و ايراني قدمي برداشته باشد. ايران در جريان دو جنگ بزرگ قرن بيستم، به خاطر داشتن احساس دوستي و همنژادي با آلماني ها آسيب بسيار ديد.
    بسياري از آن فرانكهايي که طبق مصوبه اپریل سال 2 ميلادي به جبهه ايران فرستاده شده بودند، در جنگ با ايران اسير و يا كشته شدند و تنها چند صد تن از آنان موفق به بازگشت شدند و همين عده تلاش كردند شيوه هاي جنگي ايرانيان را به فرانكها بياموزند كه تيراندازي در جهت مخالف تاخت اسب يكي از اين فنون بود.
    اين فرانك ها تعريف كرده بودند كه سربازان ايراني دو دسته اند، يك دسته سواره نظام سبك و دسته ديگر مركب از پياده و سوار سنگين اسلحه. سربازان سنگين اسلحه ايراني كلاه خود هاي فلزي مشابه آنچه كه روميان (به اقتباس از نظاميان يونان قديم) بكار ميبرند بر سر مي گذارند. تيغه اي بر فرق اين نوع كلاه خود تعبيه شده كه سرباز با سر خود هم مي تواند اعضاي بدن سرباز طرف مقابل را هدف قرار دهد (در قرن گذشته نمونه اي از اين كلاه خود در ويرانه هاي نسا، نزديك اشك آباد ( شهر عشق آباد) به دست آمد كه در موزه اين شهر نگهداري مي شود.

    0419mojasameh.jpg
    مجسمه اي كه اروپاييان از يك سوار تيرانداز ايراني دوران اشكانيان ساخته اند تا روش تيراندازي در جهت مخالف تاخت اسب نشان داده شود ، مهارتي كه روميان فاقد آن بودند



    persianhelmet.jpg
    كلاه خود سرباز ايراني عهد اشكانيان







    تاخت و تاز اسماعيل آقا سميتقو


    0419smitgho.jpg


    سي ام فروردين سال 1301 اسماعيل سميتقو (كُرد) معروف به اسماعيل آقا كه در كردستان و غرب آذربايجان دست به قدرت نمايي مسلحانه زده بود و با افراد خود به شهرها و روستا ها حمله مي بُرد با نيروي ژاندارم وارد جنگ شد كه در اين زد و خورد يكروزه ژاندارمها موفق نشدند.
    اسماعيل آقا از آن زمان به مدت هشت سال با سوء استفاده از ضعف نظامي ايران متناوبا در شمال غربي كشور تاخت و تاز مي كرد كه اواخر تيرماه 1309 در اشنويه به دام ارتش افتاد و خود و بسياري از افرادش كشته شدند و غائله پايان يافت. وي نخستين تاخت و تاز خود را زير حمايت نيروهاي عثماني انجام داده بود.
    رضاشاه پهلوی قبلا كوشيده بود كه از طريق مذاكره اورا به رعايت نظم و اطاعت از دولت وادار سازد كه سميتقو بعدا زير قولي زده بود که به رضاشاه داده بود.





    داستان شنيدني وارد كردن خودرو نيمدار (دست دوم) به ايران از سال 1343 تاکنون ـ ايران قبرستان اتومبيلهاي کهنه خارجي

    در فروردين 1343 (1964 ميلادي) شوراي وزيران دولت وقت ايران به منظور جلوگيري از افزايش بهاي اتومبيل دست دوم كه بازار سياه پيدا كرده بود و خريد«اتومبيل نو» نوبتي شده بود با تصويب آيين نامه اي كه مورد موافقت شوراي عالي اقتصاد قرار گرفته بود «اتومبيل» را يك كالاي ضروري اعلام داشت و ورود آن را آزاد اعلام كرد. در مورد واردات اتومبيل دست دوم تاكيد شده بود كه اين نوع اتومبيل بايد با مسافر وارد شود و شرط شماره گذاري آن در ايران منوط بر اين است كه اتومبيل از نوعي باشد كه وسائل يدكي آن در ايران يافت شود و تعميرگاه و ميکانيسين (نمايندگي فروش) داشته باشد. اين تبصره بعدا چند بار لغو و ابقاء شد كه داستاني است شنيدني. نخستين لغو آن در پي انتقاد روزنامه ها بود كه نوشته بودند به دولت مربوط نيست كه در آزادي عمل اتباع نسبت به اموالشان مداخله كند؛ يك شهروند شايد بخواهد بدون انتقال ارز اتومبيل كميابي را به كشور بياورد و يا اين كه پس از نياز به تعمير، آن را آتش بزند!.
    پس از مدتي تبصره دوباره ابقاء شد زيرا در مجلس، نمايندگان گفته بودند كه ايران به قبرستان اتومبيل هاي کهنه وارداتي تبديل شده است و هر اتومبيل مستعمل وارداتي در طول عمر تا دو برابر ارزش خود نياز به وسائل يدکي دارد که بايد بابت آن «ارز» داده شود. بعدا معلوم شد نمايندگاني که اين حرف را زده بودند در شركتهاي وارد كننده اتومبيل نو و يا مونتاژ (مثلا فيات و ...) سهيم بودند و دوباره تبصره لغو شد!.
    موضوع واردات خودرو نيمدار به كشور پس از تغيير نظام هم ادامه يافت. براي مثال: پس از پايان جنگ عراق با ايران، مجلس قانوني وضع كرد كه به موجب آن هر دارنده مدرك بالاتر از ليسانس از دانشگاههاي خارج كه بخواهد به وطن بازگردد بتواند يك خودرو ــ اتومبيل خودش را ــ كه بدون انتقال ارز خريداري شده باشد به كشور وارد كند، ولي اجراي اين قانون هم كه هنوز به قوت خود باقي است و پروانه ها در دست برخي از فارغ التحصيلان مانده است پس از مدتي كوتاه متوقف شد!، که پس از يک دهه اعتراض و شکايت به کميسيون اصل 90، با شرايطي برقرار شد و بعد از مدتي بارديگر به دست انداز افتاد و ....
    31 فروردين 1391 کيهان گزارش از موافقت دولت با واردات اتومبيل دست دوم داد و نوشت:
    رئيس مجمع عالي واردات از مصوّب شدن قانوني براي واردات خودروهاي خارجي دست دوم! خبر داد. وی اظهارداشت که دولت مصوّب كرده است تا خودروهاي دست دوم كه بيش از 3 سال از تاريخ توليد و مصرف آنها نگذشته باشد مي توانند وارد كشور شوند. [کشور به قبرستان اتومبیل های نیمدار سایر کشورها درآید. طبق تجربه دهه 1350 هجری، نیاز اتومبیل مستعمل به وسائل یدکی زیاد و ارز بر است.].
    وي در پاسخ به اين سوال كه تعرفه واردات خودروهاي دست دوم به چه صورتي خواهد بود گفت: به ازاي هر يك سال عمر، 3 درصد از تعرفه آنها كاهش مي يابد.
    رئيس مجمع عالي واردات اضافه کرد: دستورالعمل اجرايي اين مصوّبه دولت به گمركات كشور ابلاغ شده است.


    استيضاح هويدا توسط پان ايرانيست ها و متهم شدن دولت وقت به تجزيه ايران و اخطار دكتر هوشنگ طالع ناسيوناليست معروف


    taale.jpg

    دكتر هوشنگ طالع ناسيوناليست معروف
    در جلسه سي ام فروردين 1349 مجلس شوراي ملي، چهار تن از نمايندگان حزب پان ايرانيست اقدام دولت وقت در قبال بحرين را شديدا به باد انتقاد گرفتند و گفتند كه دولت به خواست آمريكا كه نسبت به بحرين برنامه دارد [مي خواهد که آن را محل استقرار ناوگان خود قرار دهد] از حق ايران گذشته است و بر پايه موازين متعارف بايد از مردم ايران هم با انجام رفراندم درباره نقض تماميت ارضي وطن كسب نظر مي‌شد، نه فقط ازبحريني ها به عنوان مدعي [همين حرفي كه ناسيوناليستهاي روسيه اينك در اعتراض به فروپاشي شوروي مي زنند]؛ و سپس اعلام كردند كه در استيضاح دولت هويدا پابرجا هستند.
    پنج نماينده حزب پان ايرانيست نهم فروردين 1349 تقاضاي استيضاح دولت را به رئيس مجلس تسليم كرده بودند و عمل دولت وقت را در مورد بحرين، موافقت با تجزيه ايران اعلام داشته بودند كه خلاف قانون اساسي بود.
    در جلسه اول ارديبهشت 1349، متن استيضاح توسط دكتر هوشنگ طالع ناسيوناليست ايراني معروف و نماينده وقت رودسر قرائت شد. دكتر طالع كه به كار نويسندگي و پژوهش ادامه مي دهد پس از قرائت متن، سران دولت را متهم كرد كه برخلاف سوگندي كه ياد كرده بودند تا از حدود و ثغور ايران حراست كنند؛ دارند بر تجزيه آن صحه مي گذارند كه نقض قانون اساسي، سوگند و تعهد آنانست. وي كه يكي از امضاء كنندگان استيضاح بود به دولت و مجلس هشدار داد كه از قضاوت تاريخ و انتقام ايرانيان بترسند و به تجزيه خاك وطن رضا ندهند.
    برغم اين نطق و استدلال و اخطار دكتر طالع؛ هنگام گرفتن راي اعتماد، 199 نماينده با ابقاء هويدا، عملا اقدام دولت به تجزيه وطن را تاييد كردند!. تنها چهار نماينده پان ايرانيست راي مخالف دادند. در آن جلسه يكي از پنج نماينده امضاء كننده استيضاح غيبت داشت.
    جلسه اول ارديبهشت سال 1349 مجلس شوراي ملي ايران، يكي از جلسات تلخ اين مجلس در طول تاريخ خود بود. چون نمايندگان مخالف تجزيه بحرين، و نيز بسياري از مردم دست از انتقاد برنداشتند، سرانجام شاه مجبور شد كه اين دوره قانونگذاري را چند ماه پيش از انقضاي دوره، منحل سازد!.
    قانونا «بحرين» استان چهاردهم ايران بشمار مي آمد كه شاه در سفر هند، در يك مصاحبه مطبوعاتي در پاسخ به سئوالي - به طور غير منتظره گفت كه حاضر است تعيين سرنوشت بحرين را موكول به رفراندم كند، ولي اين رفراندم، تنها در بحرين انجام شد، نه در همه ايران؛ كه اشكال قانوني داشته است. يکي از اتهامات امير عباس هويدا که در فروردين 1358 اعدام شد حمايت از جداشدن بحرين از پيکر وطن بود.





    یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای صفحه اول شماره 31 فروردین روزنامه اطلاعات ـ روزی چوی امروز ـ در سال1357 (2537 در تقویم وقت)

    در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح سرنخ برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند و برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
    با این هدف، نگاهی به کُپی صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره 31 فروردین 1357 (سال 2537 در تقویم وقت):

    Et-31f.jpg








    شماره 36 مجله روزنامک (فروردین 1396) به توزیع داده شد.

    ماهنامه بین المللی روزنامک شماره 36 (فروردین 1396) امروز سی ام فروردین 1396 به توزیع داده شد.
    مطالب این شماره که تصویر روی جلد آن در زیر آمده است را در ادیشن آنلاین مجله مطالعه کنید.

    rooznamak36.jpg






    در قلمرو انديشه

    زادروز دو انديشمند آلماني


    0419fechner.jpg
    گوستاو

    «گوستاو فخنر Gustav Fechner» فيلسوف آلماني19 اپریل سال 1801 به دنيا آمد و براي تكميل سايكو فيزيك تلاش بسيار كرد. او در كتاب معروف خود « مقدمه اي بر سايكو فيزيك » زنده ماندن روح پس از مرگ جسم و اجتماع اين ارواح در وقت مقرر را ثابت كرده است.

    «هنريش ماريا فون هس» هنرمند تصويرگر آلماني نيز در همين روز از ماه اپریل سال 1798 پا به عرصه وجود گذاردكه به تصويرگران توصيه كرده است كه تاريخ بخوانند و برپايه اطلاعاتي كه به دست مي آورند به ترسيم چهره افراد و صحنه هاي قديم بپردازند تا گذشته بشر فراموش نشود. وي به آن چه كه اندرز داد عمل كرد و به ترسيم تصاوير افراد تاريخساز و صحنه رويدادهاي تاريخي پرداخت.




    در قلمرو دموکراسي

    روش انتخابات در كوبا

    انتخابات منطقه اي اپریل 2005 كوبا كه در آن هشت ميليون راي دهنده شركت كردند و اعضاي 169 شوراي محلي را برگزيدند پديده تازه اي در دمكراسي تلقي شده بود زيرا هركس، صرف نظر از اين كه عضو حزب كمونيست (حاكم) و مورد تاييد اين حزب بود و يا نبود مي توانست خود را نامزد كند و به راي دهندگان تنها توصيه شده بود كه طبق تشخيص خود از ميان نامزدها، افراد توانا و بهتر را انتخاب كنند. رزومه هر نامزد (شرح تجربه و تحصيلات، و هدفها و تخصص فرد و كارهاي برجسته اش) از سوي كميسيونهاي انتخابات تهيه و از قبل در دسترس راي دهندگان قرار گرفته بود و به آنان حق داده شود كه اگر بخواهند مي توانند قبلا با نامزد مورد نظر مصاحبه كنند.
    پاره اي از كارشناسان امور دمكراسي اين روش انتخابات را يك پلوراليسم واقعي خوانده و اظهارات 17 اپریل 2005 فيدل كاسترو را كه گفته بود بي عيب ترين انتخابات در دنيا بوده تاييد ضمني كرده و گفته بودند كه روش خوبي بوده و ناراضي از آن مشاهده نشده بود. كاسترو خواسته بود كه هركس در هرگوشه از دنيا كه به روش تازه انتخابات كوبا ترديد دارد بيايد و از نزديك درباره آن تحقيق كند.
    در اين روش نمايندگان تنها براي يك دوره 30 ماهه انتخاب مي شوند.









    در قلمرو دانش

    گشايش نخستين كتابخانه عمومي جهان ـ اشاره ای به کتابخانه های عمومی جهانِ قدیم و مراکز تکثیر و ترجمه

    نخستين كتابخانه عمومي (پابليك لايبراري) در جهان كه هر باسوادي حق داشت به آن دسترسي داشته باشد 19 اپریل سال 33 پيش از ميلاد( 2036 سال پيش ) در شهر رم گشايش يافت و ظرف 509 سال (تا سال 476 ميلادي) شمار اين نوع كتابخانه در قلمرو روم به رقم 26 رسيد.
    پيش از رومي ها؛ سومري ها، آشوري ها،بابلي ها، ايرانيان و ... داراي كتابخانه بودند ولي اين كتابخانه ها در دسترس همگان نبود كه كتابخانه سفالي آشوري ها معروفترين آنها است. در ايران، مطالب عمومي را كه هركس مي توانست به آن مراجعه كند بر سنگ حك مي كردند از قبيل سنگنبشته بيستون.
    نخستين كشوري كه در جهان به ايجاد موسسه تأليف و ترجمه كتاب همت گماشت ايران بود كه 15 قرن پيش، در دوران حكومت خسروانوشيروان، چنين مركزي داير شد و ترجمه كليله و دمنه از سانسكريت به فارسي يكي از كارهاي آن بود. دائرة المعارف كتاب، كتابخانه مَرو را كه به همت سامانيان تاسيس شده بود و تا تعرّض چنگيزخان داير بود بزرگترين كتابخانه عمومي و مركز تاليف و ترجمه كتاب در جهان قديم بشمار آورده است كه روزانه در آن دست كم چهارصد محرّر كتابها را تكثير (رونويسي) مي كردند. همين مركز به احياء زبان و ادب فارسي كمك بسيار كرد. طرز كار كتابخانه مَرو الگوي جهان امروز قرار گرفته است.
    (براي اطلاع بيشتر درباره نخستین بنیاد تألیف و ترجمه جهان در ایران، به مطالب 24 اپریل مراجعه شود)

    0419library.jpg
    نماي ورودي كتابخانه عمومي شهر نيويورك







    درگذشت كاشف راديوم در يك حادثه خياباني!


    0419curie.jpg

    Pierre Curie
    دكتر پيركوري Pierre Curie فيزيكدان فرانسوي كه به اتفاق زنش «ماری» راديوم و پلوتونيوم را كشف كرد و به فيزيك اتمي جان تازه داد 19 اپریل سال 1906 (30 فروردین) در يك حادثه خياباني در پاريس كشته شد. وي پانزدهم ماه می سال 1859 در همين شهر به دنيا آمده بود.
    دكتر كوري پس از فراغت از تحصيل در دانشگاه، كار در آزمايشگاه و تحقيق و تدريس را درپيش گرفته بود. وي نخست روي كريستالوگرافي و سپس مغناطيس به تحقيق پرداخته بود و در مبحث مغناطيس، قانون كوري را در رابـ ـطه تاثير حرارت بر خاصيت مغناطيس نوشته است.
    پیر با كمك زنش در سال 1898 موفق به كشف راديوم شد. این زن و شوهر همچنین موفق شدند در بيستم اپريل 1902 عنصر راديواكتيو «راديوم» را ايزوله كنند و سپس پلوتونيوم و با اين عمل، راه براي گسترش فيزيك اتمي و دستيابي به انرژي اتمي و نيز بمب باز شد و .... جايزه نوبل فيزيك سال 1903 به اين زن و شوهر دانشمند تعلق گرفت.
    مادام کوري در سال 1911 (و 5 سال پس از مرگ شوهر) نيز برنده جايزه نوبل در شيمي شد. وی پنجم جولای 1934 درگذشت.
    pierre-marieCURIE.jpg









    ساير ملل

    ريشه تنش هندو و مسلمان در شبه قاره هندوستان

    19 اپریل 1632 «شاهجهان» امپراتور تيموري [مغول تبار] هند دستور تخريب معابد هندوها را صادر كرد و با اين دستور، آتش دشمني هندوها با مسلمانان شبه قاره را روشن ساخت ـ آتشي كه هنوز خاموش نشده است. در پي اين دستور، در مدتي كمتر از يك هفته تنها در «بنارس» 76 معبد هندوها ويران شد. انگلیسی ها پس از سلطه بر هند، از دشمنی هندو و مسلمان برای تثبیت سلطه خود استفاده بردند. تجزیه این شبه قاره و جدا شدن مسلمانان هندوستان و ایجاد پاکستان در 1947 و بعدا بنگلادش از تجزیه پاکستان در سال 1971 تا حدّی زیاد ریشه در همان دستور «شاهجهان» دارد. پس از ایجاد پاکستان، دشمنی سنی و شیعه در پاکستان آغازشد که این درگیری بعضا خونین ادامه دارد. در پاکستان، شیعیان به «جعفری» معروفند.






    تاسیس کشور بلژیک و نگاهی کوتاه به تاریخچه و ساختار آن

    نشست نوزدهم اپریل 1839 لندن «استقلال، بیطرفی و سلطنتی بودن» بلژیک را تضمین کرد و همین «تضمین بازی ها» از علل دو جنگ جهانی قرن 20 بود و ترس از سلاح اتمی است که مانع جنگ جهانی دیگری شده است، نه ابتکار و خردمندی «دولت ـ مردان».
    بلژیک از زمان سلطه رومی ها که یک ایالت این امپراتوری به نام «گالیا بلژیکا» بود تا انقلاب سال 1830 به صورت یک کشور مستقل نبود و حاکمیت ملی نداشت. این انقلاب استقلال بلژیک را اعلام داشت که نشست سال 1831 قدرتهای اروپایی آن را تایید و نشست 1839 لندن این استقلال را تضمین کرد.
    ساکنان ِ به آن ترتیب استقلال یافته 30 هزار کیلومتری (و اینک 11 میلیون نفری) سه گروه بوده اند؛ فلاندرها در شمال، والون ها در جنوب و آلمانی ها در جنوب شرقی. فلاندرها به زبان فلمیش (فلمینگ) تکلم می کنند و «والون ها» فرانکو فون (فرانسوی زبان) هستند با فرهنگ های مختلف و در زمان برتری هر قدرت اروپایی؛ اسپانیا، فرانسه و ... تابع آن قدرت و در نتیجه صحنه جنگها. ناپلئون در سال 1815 در واترلو (ناحیه ای در نزدیکی بروکسل) شکست نهایی خورد. از این زمان بود که بلژیکی ها به اندیشه استقلال افتادند. بلژیک یکی از کشورهای دو زبانه جهان است و اینک عملا پایتخت ناتو و اتحادیه اروپا. اشتراک زبان، نژاد و فرهنگ با دو همسایه، سبب شده بود که اتحادیه بنه لوکس (هلند، بلژیک و لوکزمبورگ) به وجود آید. هرسه کشور از موسسان اتحادیه اروپا هستند.






    بوي نفت و علاقه ديرپاي انگلستان به جنوب عراق

    19 اپریل 1941 نيروهاي اعزامي انگلستان از هند، ظاهرا به هواداري از نايب السلطنه عراق كه در پي كودتاي «رشيدعالي الگيلاني» از سوي مجلس اين كشور بركنار شده بود بصره و نواحي اطراف آن را متصرف شدند. انگليسي ها از زمان زنديه نسبت به بصره كه در صدر اسلام براي نظارت بر مناطق جديد الاسلام شرق دجله ساخته شده است حساسيت خاص داشته اند و اين حساسيت از ماه مه 1908 كه نخستين چاه نفت خاورميانه در مسجد سليمان به بهره داري رسيد بيشتر شده است زيرا بصره در مركز منطقه نفتي خاور ميانه قرار گرفته است. حمله نظامي آمريكا به عراق در مارس 2003 باعث شد كه انگليسي ها بار ديگر به عراق بازگردند و هفت هزار نظامي وارد جنوب عراق و منطقه بصره کنند.

    britishbasra.jpg
    يک نظامي مسلح انگليسي در بصره، در اپریل 2007







    انفجار مرگبار در ساختمان دولت فدرال در اُكلاهماسيتي


    timtime.jpg
    Mcveigh پشت جلد تايم

    نوزدهم اپریل سال 1995 انفجار يك خودرو ون (بزرگتر از استيشن واگن) حامل بمب در اكلاهماسيتي، ساختمان دولت فدرال آمريكا در اين شهر را ويران ساخت و باعث مرگ 168 تن و جرح بيش از 500 نفر ديگر شد. بعدا يك نظامي سابق آمريكايي به نام Timothy Mcveighتيموتي مکوي 33 ساله به اتهام انجام اين عمل دستگير و پس از محاكمه اعدام شد. وي كه يك «ناراضي» معرفي شده بود به اين عمل تروريستي خود اعتراف كرده بود. يك همدست تيموتي نيز به حبس ابد محكوم شده است.

    mcveigh-timothy.jpg
    Mcveigh در لباس ارتش آمریکا و در لباس زندان



    Okla.jpg
    ساختمان فدرال ( محل استقرار ادارات دولت مرکزي آمريکا) در اکلاهماسيتي پس از انفجار


    پرسش جهانيان: خونریزی و اختلافات داخلی در عراق تا به کي ادامه خواهد داشت و نتیجه نهایی چه خواهد بود؟

    19 اپریل سال 2003 ، يك ماه پس از اعلام سقوط دولت عراق و تکميل اشغال نظامي این کشور، پرسشهاي متعدد به ذهن جهانيان آمده بود كه مي توان به آرشيوها رجوع کرد و آنها را در صفحات نامه به سردبير و تلفن به دبير امور عمومي روزنامه ها به دست آورد ــ پرسشهايي كه پاسخ به پاره اي از آنها ممكن است دو دهه ديگر ــ پس از خروج اسناد از طبقه بندي ــ داده شود. پاره اي از اين پرسشها از اين قرار بود:
    چرا ارتش عراق آن طور که بايد، برای دفاع ظاهر نشد؟. آن همه اسلحه عراق؛ تانك و هواپيما چه شدند؟. افراد گارد جمهوري عراق که قبلا آن همه مطلب درباره انضباط و وفاداري آنان گفته و نوشته شده بود در چه وضعيتي و کجا هستند؟. نظامیان بعثي عراق چه شده اند و بعدا چه خواهند کرد؟. تكليف آن همه اسلحه در دست مردم چه مي شود؟. چرا پلها و جاده هايي که بر سر راه نيروهاي حمله گر بودند تخريب نشدند؟. مقامات میانی و اعضای حزب بعث كه از دهها سال پيش قدرت را در عراق در دست داشتند، چه شدند و در چه وضعيتي قرار دارند و حرکت بعدي آنان چه خواهد بود؟. پليس و ماموران امنيتي دولت بعثی عراق چه شده اند؟. اگر عراق که مي دانيم دستپخت انگلستان پس از جنگ جهاني اول، از به هم جوش دادن نژادهاي مختلف و پيروان اديان و مذاهب گوناگون است دچار تفرقه و جنگ داخلي شود، کدام سازمان جهانی و دولت براي رفع معضل اقدام خواهد کرد و چگونه؟، و ....
    - در چهار سال بعد از اشغال نظامي عراق (از 19 اپریل 2003 تا 19 اپریل 2007) رويدادها و وضعيت عراق ثابت کرد که نگراني ها از برخوردهای نژادی ـ مذهبی و تقسیم منافع و سهم خواهی ها درست بود. تنها در 19 اپریل 2007 در انفجارهاي انتحاري عراق 183 تن کشته و دهها تن ديگر مجروح شدند. عکس زير در اين روز در پي انفجار انتحاري يک خودرو در يک ايست بازرسي پليس در بغداد برداشته شده است. در اين انفجار 33 نفر کشته و 75 نفر ديگر مجروح شدند. در اين روز اين سئوال مطرح بود که خونریزی و اختلافات داخلی در عراق تا به کي ادامه خواهد داشت و نتیجه نهایی چه خواهد بود. یکانهای رزمی آمریکا تا دسامبر 2011 عراق را ترک کردند ولی اختلاف نظر سیاسیون و دولتمردان عراقی و نیز خونریزی ادامه دارد. روزنامه نگارانی که از عراق دیدن و اوضاع را از نزدیک مشاهده کرده اند از فساد اداری و ندانمکاری و اغراض و تبعیض گزارش داده و مسافران عادی از نبود وسائل رفاهی و تمیز نبودن شهرها و ناشادی عراقی ها سخن گفته اند.
    Check.jpg











    برخي ديگر از رويدادهاي 19 آوريل


    • 1171: حكومت فاطميون بر مصر پايان يافت و اين كشور به دست ايوبيان افتاد.


    • 1899: جزاير فيليپين كه قرنها متعلق به اسپانيا بود در پي شكست اين كشور در جنگ دريايي مانيل از آمريكا از اين روز به آمريكا تعلق گرفت وتا سال 1946 اين وضعيت ادامه داشت.


    • 1923: «قانون انتخابات مصر» زنان و نظاميان را از دادن راي محروم كرد.


    • 1941: ارتش بلغارستان از فرصتي كه جنگ جهاني دوم فراهم آورده بود استفاده كرد و به مقدونيه حمله برد.


    • 1945: ناو هواپيمابر آمريكايي فرانكلين براثر حمله ژاپني ها آسيب ديد.


    • 1971: نخستين ايستگاه فضايي به نام ساليوت ــ 1 از سوي دانشمندان شوروي در مدار زمين قرار گرفت.


    • 1978: ............
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران




    انتخاب دمكراتيك اردوان سوم به پادشاهي ايران


    Ardavan.jpg
    تصوير اردوان سوم بر سکه اش

    بيستم اپریل سال نهم ميلادي مِهستان (سناي ايران) اردوان سوم كه تنها از جانب مادر به اشك یکم سردودمان اشكانيان پيوند مي خورد به شاهي ايران برگزيد. انتخاب شاهان اشكاني لزوما وراثتي نبود، راي اكثريت مِِِهستان شرط تعيين شاه بعدي بود، ولي چون شاه بعدي عمدتا در زمان حيات شاه وقت نامزد مي شد و او پسر و يا برادر و برادرزاده خود را ترجيح مي داد سلطنت از خاندان اشكانيان خارج نمي شد؛ مگر اين كه شاه وقت پيش از تعيين شاه بعدي به مرگ ناگهاني از اين دنيا مي رفت.





    بركناري خسروپرويز كه اشتباهاتش ايران را برباد داد - خسروپرویز آغازگر فرهنگ شکنی و سیاست هایی شد که ادامه يافت ـ بی اعتنایی به تجربه تاریخ

    به نوشته برخي از مورخان اروپايي و به استناد مدارک منتقل شده از قسطنطنيه به ايتاليا در سال 1453، بيستم اپریل سال 589 ميلادي خسروپرويز كه در پي درگيري با اسپهيد بهرام مهران (بهرام چوبين) از سلطنت بركنار شده بود از تيسفون (پايتخت وقت ايران) رهسپار شمال آناتولي شد تا از امپراتور روم شرقي براي بازگشت به قدرت كمك بگيرد كه با اين كار خود لكه ننگي در تاريخ ايران باقي گذارد؛ زيرا كه به خاطر مقام، بر ضد هموطنان به بيگانه متوسل شده بود ـ عملی مغایر فرهنگ ایرانیان و خلاف تصور آنان. خسروپرويز كه پس از بازگشت به قدرت، تا آغاز سال 628 ميلادي سلطنت كرد بعدا (بدون توجه به وضعیت روز جهان، اصول و مصالح عمومی) براي پاك كردن اين لكه، با روم شرقي وارد يك رشته جنگ غيرضروري شد كه همين عمل دو امپرتوري را ناتوان ساخت؛ نخست به عمر امپراتوري ايران و سپس روم پايان داد.
    مورخان در اين نكته متفق القولند كه خسروپرويز با لشكركشي هاي غير ضروري و تصرف نقاط دوردستي چون اسكندريه مصر و نيز رنجاندن و ازدست دادن ژنرالهايي چون بهرام چوبين و شهربراز، برانگيختن خشم مسيحيان با انتقال صليبي كه مسيح در مارس سال 33 ميلادي در اورشليم به آن مصلوب شده بود از فلسطين به تيسفون و بدون پاسخ گذاردن نامه حضرت محمد (ص)، كشور را تضعيف و در برابر انبوهي دشواری ها، مخالف و معاند قرارداده بود. به اين ترتيب، اشتباهات يك فرد، يك امپراتوري كهن را برباد و مسير تاريخ جهان را تغييري كلي داد.
    در قرون هفدهم تا نوزدهم در مدارس اروپايي «پرورش زمامدار» و اينك در دروس تاريخ استراتژي و پاليسي، كارهاي خسروپرويز (تحت عنوان اشتباهات سياسي ـ نظامي خسرو دوم) وسيعا و از ديد انتقادي تدريس مي شود تا مديران بعدي كشورها؛ چنان اشتباهاتي را مرتكب نشوند كه در قرن بيستم هم ويلهلم دوم، نيكلاي دوم، هيتلر، گورباچف و ... شدند. از ژانويه سال 2009 جورج دبليو بوش و معاون وقت او «چني» براين فهرست افزوده شده اند. ایندو همان سیاست کلی دولت واشنگتن را دنبال کرده بودند، ولی با روش هایی نادرست و با راه و رسم قرن بیستم. ایندو ندانستند و یا نخواستند بدانند که وضعیت جهان قرن 21 و بازیکنان میدانها و روش بازی تغییر کرده است. لذا، بازی کردن با همان روشها خریدن شکست است. «دیپلماسی»، دیگر آن قواعد قرن 20 را ندارد. در قرن 20 و بویژه در دوران دو ابرقدرت شرق و غرب، نطق و مصاحبه (حرف) و عمل از هم جدا نبود ولی اینک چنین نیست. سران دولتها و مقامات ارشد در دیدارها حرف هایی می زنند و تیتر اول رسانه ها می شود تا در مردم معمولی تشتّت ذهن بوجود آید ولی در عمل تغییری مشاهده نمی شود. در روسیه، پوتین جای خود را به رئیس دفتر سابقش «مدودیف» سپرد تا این فرد حرف بزند و دیگران را مشغول دارد و خودش رئیس دولت شد تا عمل کند و راهی را که باید برود ادامه دهد. در سال 2008 رسانه ها و رجال سیـاس*ـی آمریکا دست در دست هم گذاردند تا با روی کار آوردن چهره ای تازه و قبلا باورنکردنی، به جهانیان وانمود کنند که آمریکای «اوباما» نه امپراتوری (امپریالیست) است و نه حتی کاپیتالیست مطلق، ولی در تبلیغ او آنقدر راه افراط پیمودند و حتی رفتار سگش را روزها خبر اول تلویزیونها کردند که نتیجه عکس داد و در نیمه اپریل 2009 شهرهای آمریکا صحنه تظاهرات انبوه سفیدپوستان محافظه کار و شعارهای تند و بودار آنان قرارگرفت. قبلا هم برخی مفسران نوشته بودند که دیدارهای رئیس جمهور تازه و وزیرامورخارجه اش از این کشور و آن کشور یعنی ادامه راه امپراتوری و سرزدن به اقمار. رفتن راههایی مغایر فرهنگ ملی (خلاف انتظار و تصور مردم) ریشه بسیاری از مشکلات و مایه دگرگونی هایی بوده است. نمونه اش اوضاع پاکستان؛ دین اسلام عامل ایجاد این کشور بوده است با پیشوند «جمهوری اسلامی» برنامش. مشکلات داخلی این کشور از زمانی آغاز شد که شروع به تفسیر و دستکاری در قوانین ازدواج و طلاق کرد یعنی راهی جدا از آیه های قران که روشن هستند و صراحت دارند. ریشه قیام 15 خرداد 1342 ایران و دنباله آن انقلاب 1357 همان بود. چین اینک میان سوسیالیسم و کاپیتالیسم دست و پا می زند. از یک طرف نگران یک تریلیون دلار طلب خود از آمریکاست و از سوی دیگر به خرید اوراق قرضه آمریکا ادامه می دهد، یک روز از تعیین جانشین برای دلار آمریکا سخن می گوید و روز بعد در نشست سران گروه ـ 20 سکوت می کند. جهانیان می پرسند که اگر چین سوسیالیست است که یک سوسیالیست و توده دوست مواد غذایی آلوده نمی سازد و صادر نمی کند و حرص پول نمی زند و ....

    KhosrowParviz.jpg
    خسرو پرويز در طاق بستان - درلباس سواره نظام زرهپوش ساساني - درجامه پادشاهي - سکه خسرودوم که در موزه قراردارد
    پس از انقلاب؛ ادامه ممنوع الخروج و ممنوع المعامله شدن مقامات، ثروتمندان و خارج کنندگان ارز

    31 فروردین 1358 گزارش شده بود که در 51 روز گذشته 5هزار و 713 تن دیگر بر شمار ممنوع الخروج شدگان از کشور و ممنوع المعامله ها افزوده شده است. از این شمار به عنوان خارج کردگان ارز از کشور در سال های 1356 و 1357، سوء استفاده کنندگان از مقام و منزلت با هدف کسب مال، مفسدین و زمین خواران نام بـرده شده بود و گفته شده بود که فعلا [آن زمان] اینان تنها در مظان اتهام هستند و تحقیق درباره آنان و فعالیت های قبلی شان ادامه دارد.
    [قبلا] نهم اسفندماه 1357 و 17 روز پس از سقوط نظام سلطنتی، اعلام شده بود که تا آن روز در ایران، 16 هزار تَن ممنوع الخروج از کشور و ممنوع المعامله شده بودند و گفته شده بود که باید رسیدگی شود که اموالشان را از چه راهی به دست آورده اند؛ راه درست و یا نادرست. به علاوه، چه مبالغی از کشور خارج کرده اند و با چه هدف و این پول ها که متعلق به ملت و از محل فروش نفت [ثروت ملی] است اینک در کجا هستند و با آنها چه می کنند.
    در اعلامیه نهم اسفندماه آمده بود که این رسیدگی ها شامل افرادی هم می شود که در جریان انقلاب (از دی ماه 1356 تا 21 بهمن 1357) کشور را ترک کرده اند [ترک کرده بودند]. گفته شده بود که اگر مالی خارج کرده باشند و ثابت شود که این مال از راه سوء استفاده و اِعمال نفوذ به دست آمده باشد، قضیه به دولت محل اقامت اعلام خواهد شد تا آنان را جهت محاکمه ـ و اگر درخواست شود با حضور نماینده آن دولت ـ تحویل دهد و یا اینکه خود آن دولت برپایه موازین بین المللی، با حضور وکیل دولت ایران محاکمه کند. قاعدتا دولت های دیگر هم نباید افراد فاسد را پناه و اقامت دهند. مال غارت شده به هر کشوری که انتقال یابد باید حرام تلقی شود. حمایت از یک فاسد زیبنده هیچ دولتی نیست. اموال مورد سوء استفاده متعلق به کشور (تمامی ملت) است نه فرد و افراد معیّن. مواردی وجود دارد که فرد و یا افراد از یک فراری و یا ساکن کشور شاکی هستند، که در این موارد، شاکی خصوصی ـ خود و یا وکیل او باید اقامه دعوی کند.
    از سی ام بهمن ماه 1357 نقل و انتقال دارایی مقامات، ثروتمندان و افراد مورد سوء ظن و یا شاکی دار تا پایان رسیدگی ممنوع و فهرست اسامی به محاضر اسناد رسمی و مراجع مربوط داده شده بود و تا مدت ها بر این شمار اضافه می شد.

    ...............

    مطبوعات تهران در دهه آخر فروردین، خبری را که یک نمونه از آن در زیر از روزنامه اطلاعات وقت کُپی شده است درج کرده بودند که می تواند درس باشد:

    namayandegan-e-majles.jpg







    یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای بالای صفحه اول شماره یکم اردیبهشت 1358 روزنامه اطلاعات

    در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح «سرنخ» برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوّت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند و برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
    با این هدف، نگاهی به کُپی صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره یکم اردیبهشت 1358 (دو ماه و 9 روز پس از انقلاب):

    Et-1ordi.jpg











    در دنياي داستان نويسي

    داستان نگار ژاپنی که 80 داستان نوشت و برای اعتلای جایگاه نویسندگان تلاش کرد


    fumio-niwa.jpg

    Niwa در ميانسالي
    فومیو نیوا Fumio Niwa داستان نگار ژاپنی که 80 داستان و چند مجموعه مرکب از 100 داستان کوتاه و ده کتاب غیر داستانی نوشت 20 اپریل 2005 از بیماری ذات الریه درگذشت. وی که نوامبر 2004 به دنیا آمده بود یکصد سال و پنج ماه عمر کرده بود. نیوا در طول جنگ جهانی دوم در کسوت خبرنگار به جبهه های جنگ در چین و گینه نو رفت و در نبرد دریایی آگوست 1942 ساوو آیلند Savo Island بر اثر گلوله ای که به ناو چوکای Chokai اصابت کرد مجروح شده بود. وی در این ناو برجریان این نبرد دریایی نظاره می کرد. دو داستان او درباره جنگ معروف هستند؛ داستان گروهان از دست رفته و داستان جنگ دریایی.
    نیوا که در دهه های 1960 و 1970 به مدت شش سال رئیس انجمن نویسندگان ژاپن بود و تلاش کرد که نویسندگان، پس از فوت دارای یک گورستان ویژه باشند تا مخاطبان و علاقه مندان بتوانند بدون مشکل در یافتن، با دیدار از گور آنان یادشان را زنده کنند و در این تلاش موفق شد، و اینک ژاپن و بسیاری از کشورها دارای چنین گورستانی شده اند. نیوا بمانند بسیاری از اندیشمندان باور داشت که نویسندگان که آرزویی جز سعادت بشر و تلاش برای تحقق این آرزو ندارند و در پی مال و منال نیستند در زمره نامداران ملی و جهانی هستند و بر دولت ها است که جایگاه آنان را محفوظ بدارند.
    داستانهای نیوا که برخی از آنها به زبانهای دیگر ازجمله انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده اند احساس، عواطف و دیدگاه اورا درباره هر موضوع منعکس و روشنگری می کنند. وی که از هواداران نه بیش از دو فرزند بود دارای یک دختر و پسر از دو ازدواج است. داستانهای پُرخواننده نیوا که به انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده اند عبارتند از: «درخت بودا»، «ماهی شیرین» ، «سنین پُراز نفرت» و ....








    ساير ملل

    امپراتوري كه دو بار قصد جنگ با ايران - نظر مارکوس اورليوس درباره اهميت قاضي


    emp.jpg

    Marcus Aurelius Antonius
    ماركوس اورليوس آنتونيوس Marcus Aurelius Antonius بيستم اپریل سال121 ميلادي به دنيا آمد و از سال 161 تا 180 امپراتور انتخابي روم بود و بيش از هر امپراتور رومي ديگر به امر قضاوت و دادگاه توجه داشت. وي مي گفت كه يك قاضي خوب بهتر از سرباز مسلح مي تواند نظم جامعه را حفظ كند، زيرا كه نظم بدون عدالت را براي مدتي طولاني نمي توان حفظ كرد و عدالت به سرپنجه تدبير قاضي خوب و بي نظر برقرار مي شود. برخي از مورخان 26 آوريل را زادروز ماركوس نوشته اند.
    ماركوس در طول 19 سال حكومت خود دو بار در صدد جنگ با ايران بر آمد كه بار اول نيروهاي او در كاپادوكيه ازژنرال خسرو فرمانده نيروهاي ايران شكست خوردند و فرمانده آنان كشته شد و در حمله دوم، رومي ها به طاعون مبتلا شدند و اين بيماري را از سوريه به اروپا منتقل كردند كه تلفات سنگيني وارد ساخت و برادر ماركوس از همين بيماري درگذشت. ماركوس اورليوس معاصر بلاش سوم بود كه شاهي با تدبير بود.





    اعلام آزادی مذهبی و مهاجرت یهودیان اروپا به آمریکا ـ شهرهای یهودی نشین جهان

    بیستم اپریل 1657 دولت هلند به یهودیانی که به نیوآمستردام (نیویورک کنونی) مهاجرت کرده بودند آزادی مذهبی داد. یهودیان در قرون وسطی و جدید در بسیاری از نقاط اروپا بویژه در اسپانیا و آلمان تحت اذیت و آزار قرار می گرفتند و گاهی هم کشتار می شدند. در آن زمان، هلند و انگلستان برای آنان جای امن بود و ازجمله نیوآمستردام در آمریکای شمالی که از سال 1625 هلندی نشین شده بود و هلندی ها از دژ منهتن و پایگاه دریایی هلند در اینجا، مستعمرات آمریکایی شان را زیر نظر داشتند. انگلیسی ها که از 1607 گام به آمریکای شمالی گذارده بودند در سال 1664 چهار ناو توپدار و شماری تفنگدار به نیوآمستردام فرستادند و این منطقه و عملا از سال 1665 متعلقه انگلیسی ها شد که آن را به افتخار دوک آو یورک (بعدا پادشاه انگلستان) به نیویورک تغییر نام دادند و این دست به دست گشتن در مهاجرت یهودیان از اروپا تاثیر نگذاشت زیراکه انگلیسی ها هم «یهودآزار» نبودند. ادامه این مهاجرت سبب شده است که طبق آمار سال 2013، بیش از 2 میلیون و 35 هزار یهودی یعنی حدود 15 درصد یهودیان جهان در نیویورک زندگی کنند و شهر نیویورک پس از تل اویو دومین شهر یهودی نشین جهان است. در تل اویو حدود سه میلیون یهودی زندگی می کنند.
    سایر شهرهایی که بیش از یکصد هزار یهودی در آنجا زندگی می کنند، (طبق آمار سال 2013) به ترتیب از این قرار اند:
    ـ لس آنجلس: 630 هزار
    ـ اورشلیم (قدس): 580 هزار
    ـ فلوریدای جنوبی: 550 هزار
    ـ پاریس: 310 هزار
    ـ فیلادلفیا: 280 هزار
    ـ اتلانتا: 270 هزار
    ـ شیکاگو: 265 هزار
    ـ بوئنوس آیرس: 256 هزار
    ـ بوستون: 230 هزار
    ـ سانفرانسیسکو: 220 هزار
    ـ لندن: 205 هزار
    ـ واشنگتن: 178 هزار
    ـ تورونتو: 165 هزار
    ـ کی اف (اوکراین): 122 هزار
    ـ مسکو: 115 هزار
    ـ سن پترزبورگ: 104 هزار
    ـ مونترال: 102 هزار
    ------
    شهرهاي بالتیمور، ل*ـاس وگاس، سن دیاگو و دیترویت واقع در ايالات متحده آمريکا هرکدام 100 هزار






    ترور «پونتياك» رئيس اتحاد قبايل سرخپوست آمريكاي شمالي، به خواست انگليسي ها


    pontiac.jpg

    Pontiac
    20 اپریل سال 1769 «پونتياك» رئيس قبيله سرخپوستان «اوتاوا» قرباني توطئه انگليسي ها شد كه بر شرق آمريكاي شمالي استيلاء داشتند و جان خود را از دست داد. در آن زمان هنوز مهاجرنشينان انگلیسی استقلال نداشتند.
    پونتياك (تصویر رو به رو) پس از تشكيل اتحاديه اي از قبايل «دلور»، «چيپاوا»، «اوتاوا» و «شاوني» ـ از 1763 تا 1766 با نيروهاي انگليسي جنگيده و تلفات وارد ساخته بود. وي ضمن اين زد و خوردها يك بار پايگاه نظاميان انگلستان در محل کنوني شهر ديترويت ( اینک مرکز صنایع اتومبیلسازی آمریکا در ايالت ميشيگان) را محاصره كرده بود. پونتياك عقيده داشت كه مهاجران اروپايي كه طمع به اراضي و وطن بومیان (اصطلاحا؛ سرخپوستان) دارند به آنان ترحم نخواهند كرد و راهي جز جنگ وجود ندارد و اين نظر خودرا به قبايل ديگر تفهیم مي كرد. با وجود اين، نسبت به فرانسويان كه در غرب كوههاي اپالچيان (آپالاش) فعاليت داشتند نظر بدي نداشت و از آنان جنگ افزار آتشين مي گرفت.
    زماني وي از همه اروپاييان خشمگين شد كه شنيد فرانسويان بدون اطلاع او مرزهاي مناطق فعاليت خود را با مناطق اشغالي انگليسي ها تعيين كرده، «محدوده» ساخته و انگليسي ها سرگرم توطئه براي برهم زدن اتحاد قبايل سرخپوست هستند.
    پونتياك همچنین راه جلوگيري از تفرقه را در ادامه جنگ و سرگرم كردن قبايل به مبارزه دانست كه انگليسي ها دست اورا خواندند و نقشه قتلش را از طريق ترور كشيدند كه 20 اپریل به اجرا در آمد و ....





    انقلاب 19 اپريل 1810 کاراکاس و به اين مناسبت نگاهي به ونزوئلا ـ روش فروش نفت و فرآورده هاي آن ـ ديدار ايرانيان از ونزوئلا بدون ويزا

    نوزدهم اپريل 1810 شهروندان کاراکاس در میدان مرکزی این شهر اجتماع کردند و با تهدید از «ویسنته امپارانVicente Emparan» فرماندار اعزامی اسپانیا که در عین حال فرمانده نیروهای مسلح آن کشور در مستعمره ونزوئلا بود خواستند که اختیاراتش را به شورای انتخابی آنان (جونتا Junta) بدهد. «امپاران» در وضعیتی قرارگرفته بود که راهی جز قبول این خواست مردم نداشت. وی از بالکون مشرف به میدان، موافقت خودرا با خواست کاراکاسیان اعلام داشت و منطقه را ترک کرد که بعدا در اسپانیا به اتهام سهل انگاری محاکمه شد.
    19 اپريل سال 2010 در کاراکاس، به مناسبت دویستمین سال آغاز جنبش استقلال ونزوئلا مراسمي با حضور بسیاری از سران کشورهای کارائیب و آمریکای جنوبی و رژه نظامی با شرک یگانهایی از از چند کشور دوست ازجمله بلاروس، کوبا، الجزایر، لیبی (وقت)، برزیل، نیکاراگوئه و ... برپا و با پرواز جت های نظامی ونزوئلا، رژه نظامي، رقـ*ـص و پايکوبي، سخنراني و ... جشن گرفته شد. روز نوزدهم اپريل در ونزوئلا همچنين معروف به روز وطن (سرزمين پدري) است و يک روز ملّي.
    با اينکه جنبش استقلال در 19 اپريل 1810 موفق به کسب استقلال داخلي شد، ونزوئلا تا 24 ژوئن 1821 استقلال کامل نداشت. در اپریل 1810 تفویض اختیارات امپاران ـ فرماندار اسپانیایی کاراکاس تنها به استقلال داخلی (هوم رول home - rule) انجامیده بود. پنجم ژوئیه 1811 فرانسیسکو میراندا که تجربه انقلاب مهاجرنشینان انگلیسی آمریکای شمالی و انقلاب فرانسه را داشت خواستار استقلال کامل شد و در ونزوئلا جمهوری اعلام کرد که دولت اسپانیا راه جنگ را برگزید. زلزله سال بعد (سال 1812) کاراکاس نه تنها جمهوری (اعلام شده) بلکه همان استقالال داخلی را هم متزلزل ساخت که سیمون بولیوار بپاخاست، اسپانیا در نبرد «کارابلو» از او شکست خورد و ونزوئلا در 24 ژوئن 1821 استقلال کامل به دست آورد. بولیوار به جنگ استقلال با اسپانیا ادامه داد و اکوادور و کلمبیا را آزاد کرد و از اتحاد این دو کشور با ونزوئلا، فدراسیون «گران کلمبیا» را بوجود آورد و سپس به اخراج اسپانیا از «پرو» و ... پرداخت. ونزوئلا در سال 1830 از آن فدراسیون جداشد.
    ونزوئلا از 1847 تا 1959 به مدت یک قرن گرفتار کودتای نظامی و حکومت ژنرالها بود. در ونزوئلا دو بار سوسیالیست ها قدرت را به دست گرفتند؛ در نیمه قرن نوزدهم و نيز از سال 1999 به این سوی. نخستین رهبر چپگرای ونزوئلا «دکتر رومولو بتانکورت Dr. Romulo Betancourt» بود که در سال 1947 گرفتار کودتای نظامی شد.
    ونزوئلای 916 هزار کیلومتری و 27 میلیونی همانند سایر کشورهای صادرکننده نفت، در قرن 20 وضعیت خاص یافته بود؛ مداخله و بازی های سیـاس*ـی کمپانی های بزرگ نفتی و شهرنشین، لوکس گرا و مصرف گرا شدن جمعیت، تضعیف کشاورزی و اتکاء هرچه بیشتر به درآمد (ناپایدار) نفت و واردات و نیز نفوذ نظامیان. راه حل مسئله، به نظر بسیاری از اصحاب نظر همین راهی بوده است که هوگو چاوس در پیش گرفت؛ سوسیالیسم ميانه و عملي شدني (سوسیالیسم مروج اخلاقیات و انسانيت). در اجراي فرضيه « هوگو چاوس (چاوز) معروف به سوسياليسم قرن 21»، ونزوئلا به تدريج تاسيسات خارجيان و مختلط در اين کشوررا ملي کرده و در فروش فرآورده هاي نفتي در خارج از کشور (از استخراج تا حمل و پالايش و تا فروش در جايگاههاي توزيع بنزين) شريک شده است بگونه اي که اينک هزاران جايگاه فروش فرآورده هاي نفتي ازجمله بنزين معرف به «سيتگو» در ايالات متحده متعلق به اين کمپاني آمريکايي ـ ونزوئلايي است.
    چاوس که از آغاز قرن 21 برضد نفوذ دولت واشنگتن در آمريکاي لاتين عملا به نوعی دسته بندی دست زد ايران، روسیه و ... را در آمریکای لاتین فعال خواست، سرمايه گذاري ايرانيان را در آن منطقه تشويق و پروانه کار داد و رفتن با گذرنامه ايراني به ونزوئلا و چند کشور ديگر آمريکاي لاتين نياز به گرفتن قبلي ويزاي ورود ندارد. اين نخستين بار است که پاي فعاليت ايرانيان در اين وسعت به آمريکاي لاتين باز و سرويس مسافرت هوايي ميان ايران و ونزوئلا تامين شده است.
    ونزوئلا در سال 1498 مورد بازدید کریستف کلمب قرارگرفت و این دریانورد با مشاهده زیبایی های دلتای رود بزرگ «اورینوکوOrinoco» در گزارش خود به پادشاه اسپانیا، ونزوئلا را بهشت روی زمین خوانده بود. نام ونزوئلا از «امریکو وسپوسی» است که چون کلبه های بومیان را دید که روی آب ساخته شده بودند آنجا را ونیز کوچک (Venezia=Venice) نامید (به زبان ایتالیایی و اسپانیایی؛ ونزوئلا). ولي دریانورد دیگر اسپانیایی نوشته است که نام ونزوئلا از اسم یک قبیله بومی این سرزمین گرفته شده است به نام «ونسیوئلا Veneciula». این دریانورد از سایر قبایل بومی به این شرح یادکرده است: آراواک، چیبچا و کاریب (که گویا نام دریای کارائیب از اسم این قبیله ساخته شده است). اسپانیا از سال 1522 ونزوئلا را مستعمره خود کرد و کاراکاس پایتخت آن در سال 1567 ساخته شد.
    ونزوئلا دارای نظام درمانی و آموزش و پرورش رایگان و بازنشستگي همگاني است. بیش از 93 درصد جمعیت (و طبق برخي آمار، 97 درصد) آن باسواد هستند و درآمد متوسط هر فرد هزار و 240 دلار (آمريکايي) در ماه و متوسط عمر 75 سال است. برخلاف بیشتر کشورها، شمار زنان ونزوئلا بیش از مردان اين کشور است. دو سوم جمعیت؛ دو رگه بومی و بقیه از اعقاب آفریقائیان (بردگان سیاه) و اروپاییانند. ایتالیایی ها، اسپانیایی ها و پرتغالی تبارها در میان مهاجران اروپایی در اکثریت اند. طبق گزارش رسمی سال 2009، ونزوئلا هر روز حدود سه میلیون بشکه نفت استخراج می کند که 760 هزار بشکه آن به مصرف داخلی می رسد. (توليد و صدور نفت ونزوئلا در سالهاي بعد افزايش يافته است). روس ها و کمپاني هاي چند کشور غير متعهد طبق قراردادهای تازه به کشف و استخراج نفت در ونزوئلا دست زده اند. با وجود این، ایالات متحده مشتری ردیف اول نفت ونزوئلاست که همچنانکه در بالا آمد داراي يک کمپاني توزیع فرآورده های نفتی مشترک به نام «سیتگو Citgo» هستند که هزاران جایگاه فروش بنزین، نفت سفيد، سوخت کوره و ... دارد.
    حجم سالانه صادرات ونزوئلا در سال 2010 معادل يکصد میلیارد و واردات آن حدود 41 میلیارد دلار گزارش شده بود. علاوه بر نفت و گاز طبیعی، ونزوئلا دارای معادن طلا، الماس و سنگ آهن است. این کشور دارای سیستم نظام وظیفه اجباری و 550 هزار نیرو زیر پرچم و 11 میلیون در ذخیره دارد به علاوه، يک نيروي ميليشيا. این دولت برای تجهیز این ارتش اخیرا خرید 9 میلیارد دلار اسلحه به روسیه و ... سفارش داده است. ونزوئلا در یک منطقه استراتژیک در جنوب غربی کارائیب و در همسایگی برزیل، اکوادور و کلمبیا واقع شده است. در سال 2012 گزارش هاي خبرگزاري ها نشان مي داد که ونزوئلا با تورم پول رو به رو شده است.
    venezuela-200thAniversary.jpg
    هوگو چاوز و تني چند از سران آمريکاي لاتين در مراسم دويستمين سالروز نخستين پيروزي جنبش استقلال ونزوئلا که در 19 اپريل 2010 در کاراکاس برگزار شد (عکس بالا)ـ چاوز پنجم مارس 2013 پس از 14 سال حکومت بر ونزوئلا و به اجرا درآوردن فرضيه خود ـ سوسياليسم قرن 21 ـ در 59 سالگي از بيماري سرطان درگذشت و «نيکلاس مادورو» معاون او در انتخابات 14 اپريل 2013 به رياست جمهوري ونزوئلا انتخاب و 19 اپريل در مجمع ملي اين کشور و با حضور سران چند کشور ازجمله ايران سوگند آغاز کار ياد کرد



    maduro-merged.jpg
    نیکلاس مادورو N. Maduro پنجاه ساله که در انتخابات 14 اپریل 2013 به ریاست جمهوری ونزوئلا برگزيده شده است 19 اپریل این سال و چند ساعت پس از اینکه سران اتحادیه ملل آمریکای جنوبی انتخاب اورا در نشست خود در شهر لیما به رسمیت شناختند در مجمع ملی ونزوئلا (پارلمان این کشور) حضور یافت و سوگند یاد کرد تا دوره 6 ساله ریاست جمهوری خودرا آغاز کند. هنریکه کاپریلِس رقیب انتخاباتی او به نتیجه رای گیری اعتراض کرده و انجمن برگزاری انتخابات موافقت کرده که در چند منطقه، آراء دوباره شماری شود. این انجمن قبلا پیروزی مادورو را اعلام کرده بود. در مراسم سوگند مادورو سران چندین کشور ازجمله رئیس جمهور ایران، رئیس جمهوری برزیل، رئیس جمهوری بولیوی، رئیس جمهوری آرژانتین، رئیس جمهوری کوبا، رئیس جمهوری کلمبیا، رئیس جمهوری پرو و ... شرکت داشتند. عکس بالاتر مادورو را در درحال ادای سوگند و عکس پایین اورا با سران برزیل و بولیوی (بانو روسُف و مورالس) در جریان مراسم نشان می دهد. ولادیمیر پوتین نخستین رئیس کشور خارج از قاره آمریکا بود که پیروزی مادورو را تبریک گفته بود.







    هرکه نامُخت از گذشت روزگار … ـ ماجرای تیراندازی روس ها به هواپیمای کره ای و تکرار آن

    بیستم اپریل 1978 یک هواپیمای مسافربر شرکت هواپیمایی کره جنوبی (پرواز 107) که از پاریس عازم سئول بود، در خاور دور وارد فضای روسیه شد، خلبان یک جنگده سوخوی روسیه از خلبان آن هواپیما خواست که به سوی فرودگاهی که او راهنمایی می کند تغییر جهت دهد و در آنجا فرود آید تا از او تحقیق شود که چرا؟ و هواپیما نیز بازرسی شود که دستگاه عکس برداری و تجسس نداشته باشد.
    خلبان کره ای اعتناء نکرد و خلبان روس به هواپیمای او گلوله زد ـ گلوله ای که اخطار باشد و به سقوط هواپیما منجر نشود. ولی، این گلوله از بدنه هواپیما عبور و به دو مسافر هواپیما اصابت کرد و آنان را کشت و خلبان کره ای مجبور شد که همانجا روی یک دریاچه یخزده فرود آید که مابقی مسافران با هلی کوپتر به نزدیکترین شهر منتقل و دو خلبان و کارکنان پرواز تحت بازجویی قرار گرفتند و تا دولت کره جنوبی اعلام پوزش نکرد آزاد نشدند.
    این رویداد که وسیعا در رسانه های کشورها انعکاس یافت برای کره جنوبی درس نشد و پنج سال بعد ـ یکم سپتامبر 1983 ـ یک هواپیمای شرکت هواپیمایی این کشور در پرواز 007 از نیویورک به سئول در نزدیکی جزیره ساخالین وارد آسمان روسیه شد که یک خلبان روس پس اخطار، آن هواپیمارا ساقط کرد و 269 سرنشین هواپیما ازجمله لارنس مکدانالد عضو کنگره آمریکا کشته شدند.






    روزي كه در دبيرستان «كولامباين» آمريكا كشتار روي داد ـ رابـ ـطه كشتار دانشگاه «ويرجينا تك» با آن!


    ericharris.jpg
    «دايلان كلبالد» - «اريك هريس»

    بيستم اپریل 1999 دو دانش آموز 17 و 18 ساله دبيرستان كولامباينColumbine شهرستان جفرسون واقع در ايالت كلرادو آمريكا (نزديك شهر دنور) در ساعات درس، در اين دبيرستان دست به تيراندازي زدند و هركه را در تيررس خود ديدند به گلوله بستند. در اين تيراندازي 12 دانش آموز و يك دبير دبيرستان كشته شدند و 24 تن ديگر مجروح گرديدند.
    دو دانش آموز تيرانداز كه «اريك هريسEric Harris» و «دايلان كلبالدDylan klebold» نام داشتند، پيش از اين كه هدف گلوله پليس قرار گيرند در همان محل خودكشي كردند. اين دو نوجوان از ديرباز قصد اين كار را داشتند و براي اجراي قصد خود، اسلحه تهيه كرده و آنها را به دبيرستان منتقل كرده بودند.
    پس از رويداد كشتار در دانشگاه تكزاس در سال 1966، تيراندازي دبيرستان كولامباين پرتلفات تر از ساير حوادث از اين دست در مدارس آمريكا بود.
    گفته شده است كه «چو سونگ هويCho Seung – Hui» دانشجوي 23 ساله كره اي دانشگاه دولتي 25 هزار نفري «ويرجينيا تك» كه در زمان حادثه كولامباين، دانش آموز دبيرستان بود در همان زمان تحت تاثير تبليغاتي قرار گرفته بود كه پيرامون آن تيراندازي صورت گرفته بود. «چو» كه بارها در گفتار و نوشتار خود اشاره به ماجراي كولامباين كرده بود 17 اپریل 2007 (سه روز مانده به سالگرد واقعه كولامباين)، در دانشگاه خود دست به كشتار استاد و دانشجو زد و پس از قتل چهار استاد و 29 دانشجوي دختر و پسر خودكشي كرد. «چو» پس از انجام مرحله اول كشتار، علت اقدام خود را نوشت و آن را به همراه سي. دي. فيلمي از خود و تعدادي عكس تهديد آميز به آدرس شبكه تلويزيوني ان. بي. سي. پست كرد و سپس دست به مرحله دوم كشتار زد.

    Emili.jpg
    Emily Jane Hilscher

    در مرحله اول، در يك خوابگاه دختري 19 به نام «اميلي» و يك دانشجوي پسر را كه در همسايگي اميلي اطاق داشت به قتل رسانيده بود و در مرحله دوم به نوريس هال دانشگاه (محل كلاسهاي دانشكده مهندسي) رفت و در چهار كلاس اين هال 31 تن را كشت و 29 نفر را مجروح كرد و سپس دست به خودكشي زد.
    وي داراي دو سلاح كمري بود و حدود دويست گلوله شليك كرده بود. درباره رابـ ـطه «چو» و «اميليEmily Jane Hilscher» اطلاع درستي در دست نيست. تنها گفته شده است كه «چو» نسبت به او علاقه و دلبستگي داشت، اما «اميلي» بي اعتنايي مي كرد.
    «چو» در مانيفست خود به «ان بي سي» كه قسمت هايي از آن پخش شده است تنفر خود را از ثروتمندان بنز سوار، فساد سكس و شارلاتانهاي فريبكار اعلام داشته بود.
    cholastword.jpg
    يکي از عکسهايي که «چو» از خود گرفته و براي شبکه ان بي سي پست کرده و اين شبکه يادداشت او را آخرين حرفش اعلام داشته است







    مافيا، اعتياد و بيماري ايدز در روسيه سال 2003!

    وقوع دو قتل مشابه سازمان يافته در روسيه به فاصله دو روز ( 18 و 19 اپریل2003) باعث اعتراض شديد مجلس نمايندگان اين کشور (دوما) و نگراني مردم شده بود. يك نماينده «دوما» فرياد زده بود كه مي خواهد بداند چه كسي بر روسيه حكومت مي كند؛ دولت و يا « مافيا»؟.
    يک روز «سرگي يوشنكوف» نماينده مجلس و نايب رئيس حزب «روسيه ليبرال» هنگام خروج ازخانه اش هدف گلوله قرار گرفته و جان سپرده بود و روز بعد معاون مدير شبكه تلويزيوني «تي. وي. اس» در شهر مورمانسك هنگام خروج از دفتر خود با شليك گلوله كشته شده بود و در هر دو مورد ــ طبق معمول ــ قاتلان فرار كرده بودند.
    يوشنكوف هشتمين نماينده مجلس روسيه بود كه ترور شده بود و به اظهار نايب دبير كل حزب كمونيست روسيه، تا كنون كسي هم به جرم قتل اين شمار مجازات نشده بود!. در باره دو قتل تازه، شايعات فراوان بود؛ ازجمله گفته مي شد كه اين دو قتل كار كساني بوده است كه با توسل به كلاهبرداري دارند صنايع فلزكاري روسيه را كه غير دولتي گرديده و به معرض فروش گذارده شده اند بالا مي كشند. انگيزه سياسي اين قتلها، يك شايعه ديگر بود.
    از سوي ديگر، در همان دو روز گزارش رسيده بود كه بيماري ايدز در روسيه كولاك مي كند و برخلاف گزارش دولت، تا آن زمان شمار ايدزي هاي اين كشور به رقم يك ميليون و پانصد هزار رسيده بود. دولت اين رقم را 235 هزار گزارش كرده بود. گزارش هاي ديگر، اعتياد به مواد مخـ ـدر ، سيگار و الكل نيز در روسيه به طرز خطرناكي رو به افزايش نشان مي داد و در دوازدهمين سال فروپاشي سوسياليسم، اين وضعيت دورنماي روشني از جامعه روسيه را به دست نمي داد.




    برخي ديگر از رويدادهاي 20 آوريل


    • 1534: «اليزابت بارتن» راهبه انگليسي كه ادعاي پيغمبري كرده بود اعدام شد.


    • 1809: ناپلئون ارتش اتريش را در باوير آلمان شكست داد.


    • 1865: « ماكس نتلائو» تاريخدان اتريشي به دنيا آمد كه عقيده داشت براي حل مسائل اقتصادي، اجتماعي، انساني و سياسي جهان لازم است كه ملل روي كره زمين يك كنفدراسيون تشكيل دهند كه يك نخست وزير واحد داشته باشد [مدل کوروش بزرگ: ايجاد جامعه مشترک المنافع جهاني].


    • 1876: بلغارها برضد سلطه امپراتوری عثمانی بپاخاستند که روسیه به هواداری از آنان با عثمانی وارد جنگ شد که نتیجه اش استقلال بلغارستان بود.


    • 1902: پير و ماري كوري زن وشوهر فيزيكدان موفق شدند كه عنصر راديواكتيو راديوم را ايزوله كنند. به عبارت ديگر کلرور راديوم را پالايش و خلوص سازي کنند.


    • 1917: «پراودا» كار انتشار خود را آغاز كرد كه بعدا ارگان حزب كمونيست شوروي شد و پس از انحلال اين حزب به دست يلتسين مدتي تعطيل گرديد و سپس يك سوسياليست يوناني آن را خريد و دوباره منتشر ساخت. اين روزنامه يک اديشن آنلاين هم به زبان انگليسي دارد.


    • 1920: «بالفور» وزير امورخارجه وقت انگلستان اعلاميه معروف خود درباره فلسطين و ايجاد اسرائيل را صادر كرد.


    • 1939: آلمانی ها پنجاه ساله شدن هیتلر را جشن گرفتند و از آن پس تا پایان جنگ جهانی دوم، زادروز هیتلر یک روز ملّی در آن کشور شد به نام «میلاد پیشوا».


    • 1941: يكصد بمب افكن آلماني شهر آتن را بمباران كردند.


    • 1974: ژنرال محمد ايوب خان رئيس جمهوري اسبق پاكستان سكته كرد و درگذشت. وي از طريق كودتا قدرت را به دست گرفته بود.


    • 2010: وقوع انفجار در جریان حفر یک چاه نفت در کف خلیج مکزیک منجر به مرگ 11 نفر و فوران نفت خام به داخل آب و آلوده ساختن محیط شد که تا شش ماه ادامه داشت و خبر روزانه رسانه ها بویژه در آمریکا بود. جریان گرفتن غرامت از کمپانی نفتی انگلستان (بی پی) که آن حفّاری را انجام می داد و رسیدگی قضایی همچنان ادامه دارد.


    • 2013: غلامعلی حدادعادل رئیس پیشین و نماینده کنونی مجلس شورای اسلامی در همایش بحث پیرامون «رئیس‌جمهور آینده ایران» گفت: "آوردن دیرهنگام لایحه بودجه از سوی دولت احمدی نژاد به مجلس برای تصویب مارا دچار مشکلاتی کرد که متاسفانه نظایر این قبیل کارها از سوی این دولت کم نیست. برخی عملکردهای این دولت ما را دیوانه کرده است.".
      وی نقاط ضعف دولت محمود احمدی‌نژاد را «مدیریت»، و «رفتار» عنوان کرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    كوروش بزرگ: در پاسارگاد؛ نخست كودكستان و بعد تالار پذيرايي ـ اولویت دادن به پرورش


    frobel.jpg

    Friedrich W. A. Frobel
    «فردريك فروبل» آموزشگر بلندآوازه آلماني و موسس كودكستانهاي تازه (كيندرگارتن Kindergarten) در جهان 21 اپريل 1782 به دنيا آمد و در تاليف خود «تاريخ عمومي آموزش و پرورش» نوشت كه ايرانيان در قرن ششم پيش از ميلاد مبتكر ايجاد كودكستان و دبستان براي كودكان و نوجوانان پسر بودند.
    به نوشته فروبل، در مدارس ايران باستان، به كار «پرورش» توجهي بيشتر مي شد و از جمله راستگويي، نّيت خوب داشتن و كار خوب انجام دادن، احترام به سالخوردگان، دفاع از وطن، تيراندازي، سواري، شنا و كوهنوردي. در كودكستانها و دبستانهاي ايران باستان به نوباوگان تاكيد مي شد خدا انسان را نيافريده كه نسبت به انسان ديگر ظلم و تعدّي و بدگويي كند. شادي جاويدان نتيجه نيكوكاري، خدمت و درستكاري است.
    فروبل ايرانيان باستان را همانند ساير آرين ها، تنها انسانهاي روي زمين نوشته است كه بُت پرست نبودند و بُت پرستان و معتقدان به خدايان متعدد را انسان هوشمند و كامل نمي پنداشتند حتي يونانيان را كه خدايان زنانه و مردانه هم داشتند و صحرانشينان كه از سنگ و چوب براي خودشان بُت مي ساختند و اين بتان دست سازشان را پرستش مي كردند! و ....
    فروبل نوشته است: كوروش بزرگ پيش از ساختن تالار پذيرايي در پاسارگاد، خواسته بود كه در اين شهر (پايتختش)، نخست و ترجيحا به حد كافي كودكستان و دبستان بسازند. [پارسيانِ باستان اين شهر را «پاتراگاد» تلفظ مي كردند و «پاسارگاد» تلفظ يوناني آن است كه جهاني شده است و برخی از اروپاییان «پازارگاد» تلفظ می کنند.].

    pasargad2.jpg
    باقيمانده تالار پذيرايي پاسارگاد که کوروش تاسيس کودکستان را بر آن مقدم مي دانست







    افشارتوس رئيس شهرباني دكتر مصدق ربوده شد


    afshartoos.jpg

    افشارتوس
    يكم ارديبشهت 1332 در تهران رسما اعلام شد؛ سرتيپ افشارتوس رئيس شهرباني ايران (پليس) ربوده شده و ناپديد است. دكتر مصدق افشارتوس را سي ام بهمن 1331 به رياست شهرباني منصوب كرده بود. در آستانه ناپديد شدن افشارتوس، هندرسون سفير آمريكا در تهران به طور غير منتظره به واشنگتن رفته بود و ابوالقاسم بختيار دست به ياغيگري زده بود. مقامات دولت وقت، ربودن افشارتوس را كار ژنرالهايي كه به تصميم دكتر مصدق بازنشسته شده بودند ازجمله مزيني و زاهدي و نيز چند سياستمدار مخالف از جمله دكتر مظفر بقايي نماينده مجلس اعلام كرده بودند و مدعي شده بودند كه هدف از اين كار، تضعيف دولت و گسترش نگراني مردم بوده است. اين مقامات باور نمي كردند كه افشارتوس كشته شود كه ششم ارديبهشت جسد او در غار تلو (ارتفاعات لشكرك) به دست آمد و دستور بازداشت همه ژنرالهاي بازنشسته و سياستمداراني كه نسبت به آنان سوء ظن وجود داشت صادر گرديد و وزير دادگستري شخصا از مجلس خواست كه از دكتر بقايي سلب مصونيت كند تا بشود او را بازداشت كرد. در پي به دست آمدن جسد افشارتوس، دكتر مصدق ژنرال بهارمست را از رياست ستاد ارتش بركنار و سرتيپ تقي رياحي (وزير دفاع دولت موقت انقلاب به نخست وزيري مهدي بازرگان)، افسر ملي گرا را به جاي او منصوب كرد و سرتيپ مدبر نيز رئيس شهرباني شد.
    پرونده ربايندگان افشارتوس با اين كه برخي از آنان اعتراف هايي كرده بودند پس از كودتاي 28 مرداد بسته و براي متهمان قرار منع تعقيب صادر شد!.








    در دنياي اقتصاد

    درگذشت «كينز» پدر Macroeconomics و نگاهي به نظريه هاي اقتصادي او و كتابهايش


    keynes.jpg

    John Maynard Keynes
    جان ام. كينز John Maynard Keynes اقتصاد دان بزرگ و پدر مكرواكونوميكسMacroeconomics (ماكرو) 21 آوريل 1946 پس از 63 سال زندگي كردن درگذشت. طراح «كنزيان اكونوميكس» پنجم ژوئن 1883 در انگلستان به دنيا آمده بود.
    جان ام. كينز اقتصاد دان بزرگ و پدر مكرواكونوميكس (ماكرو) 21 آوريل 1946 پس از 63 سال زندگي كردن درگذشت. طراح «كنزيان اكونوميكس» پنجم ژوئن 1883 در انگلستان به دنيا آمده بود، پدرش استاد دانشگاه بود و در دانشگاه كمبريج «منطق» تدريس مي كرد و مادرش كه نويسنده و مولف بود بعدا شهردار كمبريج شد.
    دكتر كينز در سال 1926 با بالرين معروف روس، بانو ليديا توپوكووا Lydia Lopokova ازدواج كرد ولي اين زوج داراي فرزند نشدند.
    اين اقتصاددان بنام، مخالف تحميلات اقتصادي فاتحان جنگ جهاني اول به ملت آلمان بود و مخالفت خود را در كتابي تحت عنوان « پي آمدهاي اقتصادي صلح The economics Consequences of The Pease» برشمرد. وي در اين كتاب اصول اقتصادي متعدد به دست داده است.
    دكتر کينز در سال 1936 فرضيه عمومي اشتغال، بهره و پول را نوشت و آن را در كتابي تحت همين عنوان منتشر ساخت و اصل «بيزنس سايكل» را به دست داد. وي بود كه مداخله دولت براي رساندن كشور به مرحله اشتغال كامل (به هر بها) و جلوگيري از ركود را امري لازم و ضروري اعلام كرد. دكتر كينز قواعد متعدد براي اصلاح ساختار اقتصاد به دست داده است. اين فرضيه پرداز اقتصادي ايجاد نظام بين المللي پول را مورد تاكيد قرارداد و به همين دليل، بسياري از اصحاب نظر، او را پدر صندوق بين المللي پول مي خوانند. كينز علاوه بر تدريس اقتصاد، سردبيري يك نشريه تخصصي را هم برعهده داشت.
    از دكتر كينز در زمينه هاي اجتماعي ـ اقتصادي ضرب المثلهاي متعدد و جالب باقي مانده است. وي عقيده دارد كه اگر يك مرد، با محاسبات تمام و دقت فراوان و با توجه به برنامه هاي آينده خود و متناسب با اين برنامه ها همسرگزيني نكند؛ در زندگاني اقتصادي موفق نخواهد بود. به عبارت ديگر. ازدواج سرسري و فوري مانع پيشرفت اقتصادي يك مرد خواهد شد.

    keyesf.jpg
    كينز و همسرش ليديا



    keynesbook.jpg
    پشت جلد كتاب معروف كينز (اشتغال، بهره و پول)










    در قلمرو ادبيات

    روزي كه شاعر پارسي گوي شرق ـ عّلامه محمد اقبال از اين دنيا رفت


    eghbal.jpg

    Allameh Eghbal
    21 اپریل (یکم اردیبهشت) سالروز درگذشت محمد اقبال (علّامه اقبال) فيلسوف، سیاستمدار و شاعر فارسي سراي شبه قاره هندوستان است که بسال 1938 (پيش از استقلال هند و ايجاد كشور پاكستان) وفات يافت. علّامه اقبال كه نهم نوامبر سال 1877 در سيالكوت (كشمير پاكستان) به دنيا آمده بود در كشورهاي پارسي زبان (ايران، افغانستان و تاجيكستان) و میان پارسی زبانان سمرقند، بخارا و ... به اقبال لاهوري معروف است.
    اقبال و محمدعلي جناح از پدران موسس پاكستان بشمار مي آيند. اقبال در دانشگاه لاهور و دانشگاههاي انگلستان تحصيل كرده و از دانشگاه مونيخ آلمان دكترا گرفته و تز دكتراي خود را درباره «متافيزيك از ديدگاه انديشمندان و فلاسفه ايران» نوشته بود. اقبال عميقا تحت تاثير افكار مولوي و جامي بود و «نيچه» آلمانی را متفكري بزرگ مي پنداشت و از كارهاي «گوته» تمجيد مي كرد.
    اقبال كه از طريق وكالت دادگستري و مشاوره قضايي امرار معاش مي كرد از دوران جواني در فكر ايجاد كشوري مركب از مسلمانان هندوستان در درون اين شبه قاره بود، و براي تحقق اين انديشه در سال 1906 موضوع تاسيس حزب مسلمانان هندوستان را مطرح ساخته بود. اقبال در برابر نوشته گوته، كتاب «پيام مشرق زمين» را نوشت و در برابر اشاره نيچه به «سوپرمن»، «پرفكت من ـ انسان كامل» را مطرح كرد. مجموعه «اسرار خودي» تاليف اقبال به زبان پارسي، آن چنان نافذ جلوه كرد كه انگلستان به او لقب «سِر» داد. شصت درصد اشعار و نوشته هاي اقبال به زبان فارسي و مابقي به اردو و انگليسي است. تاليف ديگر او به فارسي «رموز بي خودي» عنوان دارد و نیز «پیام شرق».
    اقبال ضمن كارهاي ادبي و فلسفي اش، به كار سياست هم پرداخت و در سال 1926 وارد مجلس محلي لاهور شد و از آن پس وسيعا براي عملي ساختن فكر خود به ايجاد «پاكستان» مركب از مسلمانان هند دست به اقدام زد و همگام «جناح» شد. پس از ايجاد پاكستان، اقبال لقب شاعر پاكستان و شاعر شرق گرفت. بيشتر اشعار اقبال ـ به پارسي و اردو ـ زمينه فلسفي دارد. در پاکستان، زادروز اقبال یک روزملی است.





    سالمرگ مارك توينMark Twain طناز بزرگ آمريکا


    mark.jpg

    Mark Twain
    ساميوئل لانگهورن کلمنسSamuel Longhorn Clemens (مارک توين) داستان نگار و طناز معروف آمريکايي 21 اپریل 1910 (روزي چون امروز در 101سال پيش) در 75 سالگي از اين جهان ديده بربست. مارك توين سي ام نوامبر 1835 در شهر فلوريداي ايالت ميسوري به دنيا آمده بود.
    وي سفرهاي متعدد كرد ازجمله ديدار از اروپا و خاورميانه. او كه نام مستعار «مارك توينMark Twain» را برخود نهاد مشاغل گوناگوني ازجمله كار در چاپخانه، معادن و ناخدايي كشي رودخانه پيما (رود «مي سي سي پي») را پشت سر گذارده بود. داستانهاي او و طنزهايش پر از نكته هاي ظريف و جالب است كه ضرب المثل انگليسي زبانها شده اند. برخي از نقد نگاران ادبي، وي را بزرگترين نويسنده داستانهاي طنز آميز قرن نوزدهم خوانده اند. تافت رئيس جمهوري وقت آمريكا در آوريل 1910 ضمن صدور اعلاميه اي رسمي، فوت مارك توين را ضايعه اي بزرگ خوانده بود. دانشگاه آكسفورد (انگلستان) به مارك، دكتراي ادبيات داده بود.
    بکار رفتن واژه نِگرو Negro (نیگِر = کاکاسیاه) برای خطاب کردن یک سیاهپوست آمریکایی از سوی مارک توین در قرن نوزدهم، در سال 2011 جنجال بزرگی بپاساخت زیرا که برخی منابع با توجه به انتخاب شدن یک سیاهپوست به ریاست جمهوری آمریکا، آن عبارت را سانسور کرده بودند و این عمل سانسور مورد انتقاد مقاله نگاران رسانه ها و ادیبان قرارگرفته است.



    در دنياي تاريخ‌نگاري

    مورخي كه نگران گسترش فساد اداري در جوامع بشري است ـ نقش نزديكان يك مدير


    mcCulough.jpg

    David G. McCullough
    بيستم آوريل 2008 دولت آمريكا تمبر پستي با تصوير «ديويد مك كوله David G. McCullough» تاريخنگار 75 ساله اين كشور را كه چاپ كرده است طي مراسمي و با حضور خود او در پستخانه «كامدن Camden»، به جريان گذارد كه اميد است روزي هم تمبر مورخ ما، استاد محمد ابراهيم پاريزي، به پستخانه هاي ايران داده شود. مك كوله كه همانند باستاني پاريزي ما روزنامه نگاري و تاريخنگاري را همزمان آغاز كرده بود، سالها در مجله تايم مطلب نوشته و تا دبيري اين مجله بالا رفته بود.
    مك كوله كار تاليف تاريخ را با هدف «يادآوري و پندآموزي ـ آموزش عمومي) پيشه ساخته و دو بار برنده جايزه پوليتزر شده است. بسياري از اصحاب قلم سبك نگارش و هنر ناراتيو نويسي او را مدح كرده اند. برپايه دو بيوگرافي از تاليفات او، فيلم سينمايي ساخته شده است. وي در يك تاليف خود «نقش نزديكان يك دولتمرد و مدير عمومي در پيشرفت و پسرفت، اوج و حضيض و ... يك جامعه» را با ذكر مثال هاي متعدد به دست داده است. اين مورخ در تاليفات خود اندرزهاي متعدد به پژوهشگران تاريخ در مورد تحقيق و نگارش شرح كامل و بيطرفانه علل وقوع و نتايج هر رويداد را داده و توصيه كرده است كه تحقيقات خود را از روانشناسي، نيّات و رفتار افراد ـ نزديكان ـ مدير وقت آغاز كنند.
    مك كوله كه تاليف ديگر او «سال 1776» عنوان دارد جزئيات رويدادهاي روزانه انقلاب استقلال آمريكا را با ذكر علل و نتايج از ديدگاهي تازه بازتاب داده است. تاليف پندآموز ديگر «مك كوله» درباره جزئيات سيل شهر «جانزتاون» ايالت پنسيلوانياست كه در 1889 روي داد، شهر را ويران و بيش از دو هزار و دويست را كشت. وي در اين كتاب كه ظاهرا يك تاريخچه محلي است، همه ضعف ها و قوت هاي بشر وقت، نارسايي دولتي و ... را مطرح ساخته است. اين شهر كه توسط يك مهاجر سويسي به نام «ژوزف جانز» ساخته شده و از مراكز فولادسازي آمريكا بود بر اثر شكسته شدن سد «ساوت فورك» ويران شد. مولف در اين تاليف، همه جا در جستجو و به دست دادن عامل انساني رويداد (ضعف ها و كوتاهي ها) بوده است. «راه باريك ميان درياها The Path Between the Seas» درباره تاريخچه آبراه پاناما (از سال 1870 تا 1914)، از فكر تا عمل و نقش سياست در آن ازجمله چگونگي ايجاد كشور پاناما در قطعه زميني است كه از كشور كلمبيا جدا كرده بودند. تاليفات ديگر اين مورخ عبارتند از: رويدادهاي عصر «جان آدامس»، تاريخ دوران رياست جمهوري «هري ترومن» و ....
    وي در نوشته هايش كوشيده است به تاريخنگاران بگويد كه هنگام نوشتن شرح يك رويداد تاريخي، مخاطب را در درجريان وضعيت روز قراردهند. مك كوله كه نگران گسترش فساد اداري و سوء استفاده از قدرت در جوامع بشري است؛ روزنامه نگاران و تاريخنگاران را مكلف به كشف و افشاء ريشه هر فساد از اين دست ساخته تا جامعه اصلاح و پاكسازي شود و فساد ديگري روي ندهد. از مطالعه نوشته هاي او چنين برمي آيد كه وي همچنين نگران پسرفت اخلاقيات است و فاجعه آور ترين فساد روي زمين را «سوء استفاده از قدرت» و ناشي از آزمندي ها مي داند و مي گويد كه حريصان مال اندوزي و عاشقان ميزها نبايد امكان ورود به دستگاه مديريت يك جامعه را به دست آورند كه «پسروي» جامعه از همين جا آغاز مي شود.
    آخرين توصيه مك كوله به همگان اين است كه از كارها، احساس و عواطف خود يادداشت برداري روزانه كنند و اين يادداشت ها را محفوظ بدارند تا مورخان آينده در مورد «اميدها»، «دلواپسي ها»، «دشواري ها»، «خواستها و ناخواستها»، «انتقاد ها و تحسين ها» و ... بشر امروز مشكل نداشته باشند و رويدادها را تنها برپايه گزارش هاي رسمي، مطالب رسانه ها و اطلاعات دولتي ننويسند تا حقايق از قلم بيافتند.








    در قلمرو رسانه‌ها

    فوت يك روزنامه نگار اينوستيگيتيو معروف ـ نگاهي کوتاه به نظرات حرفه اي رابرت گرين


    bob-greene.jpg

    Robert W.Greene در نشست سکوپ
    «رابرت (باب) دبليو گرين Robert W.Greene» سردبير «نيوزدي» و از معروفترين روزنامه نگاران اينوستيگيتيو جهان 18 آوريل 2008 در هفتاد و هشت سالگي درگذشت. 37 سال از كار روزنامه نگاري او در «نيوزدي Newsday» گذشت. «باب گرين» با رفتن از اين رسانه به آن رسانه مخالف بود و مي گفت كه اگر محصول كار يك روزنامه نگار داراي ارزش باشد، خبرگزاري ها آن را نقل و رسانه هاي ديگر منتشر مي كنند و لذا تغيير محل كار ضرورت ندارد. آشنايي مخاطبان به روش و طرز كار روزنامه نگار مهم است، نه محل كار او. مطلب يك روزنامه نگار بايد آنچنان جامع، موثر، برانگيزاننده و روشنگر باشد كه در هرجا و به هر زبان كه نوشته شود، مشتري خود را مخصوصا در ميان طبقات دولتمرد، سياستمدار، روشنفكر و طالبان اصلاحات داشته باشد و از آن استفاده كنند و به عبارت ساده تر؛ با اشتياق تمام خريدار مطلب و در انتظار آن باشند.
    كشف ارتباط دولتيان و مافيا در ايالت آريزوناي آمريكا در ژوئن 1976 «گرين» را وارد ژورناليسم اينوستيگيتيو كرد. گرين كه در مراسم تاسيس تاسيس بنياد نروژي براي ژورناليسم اينوستيگيتيو در سال 1990 در اسلو (اختصارا «سكوپ S.K.U.P») شركت كرده بود؛ ايجاد اين بنياد را تحولي بزرگ در دنياي روزنامه نگاري خوانده بود. اين بنياد كه هر سال يك كنفرانس جهاني برگزار مي كند نه تنها به برجستگان روزنامه نگاري اينوستيگيتيو آن سال جايزه و مدال مي دهد بلكه دوره هاي آموزشي متعدد براي روزنامه نگاران اينوستيگيتيو داير كرده است. به نشست سالانه سال 2007 اين بنياد 654 روزنامه نگار از سراسر جهان دعوت شده بودند.
    باب گرين روي اين باور خود تاكيد داشت كه مردم از روزنامه نگار انتظار به دست دادن حقايق و كشف ريشه مسائل را دارند و از آنجا كه از آغاز قرن 21، اخبار ـ ولو ناقص و دستكاري شده ـ سريعا و به رايگان از طريق اينترنت (شبكه شبكه ها) در اختيار مخاطبان قرار مي گيرد، راهي براي روزنامه نگار واقعي (حرفه اي) باقي نمانده است جز اينكه به دنبال كشف ريشه مشكلات و مسائل برود و يا تحليل و فيچر بنويسد و نظر مردم معمولي (كوچه و خيابان) و نيز اصحاب اطلاع را منتشر سازد. رابرت گرين چندبار به عنوان روزنامه نگار برتر، برنده جايزه پوليتزر شده بود.
    مخاطب قرن 21 چه انتظاري از نشريه دارد؟


    portfolio.jpg



    در اژريل 2007، كمپاني ناشر «نيويوركر»، «ونيتي فر» و ... اعلام كرده بود كه يك مجله اقتصادي به نام «پورتفوليو» منتشر خواهد كرد، زيرا مخاطبان خواهان چنين نشريه اي هستند. اين مجله، بمانند ساير نشريات اقتصادي، وارد مسائل سنگين و پيچيده اقتصاد نخواهد شد و توجه خود را معطوف به آنچه را خواهد كرد كه مردم معمولي دهه اول قرن 21 خواهانش هستند.
    ناشر اين مجله گفته بود: در اين برهه مردم معمولي مي خواهند بدانند كه با پس انداز كوچك خود چه بايد بكنند تا توسط تورم (كاهش قدرت خريد پول به علت حجم بيش از حد آن درجريان) بلعيده نشود. مي خواهند بدانند كه چه وقت خانه بخرند و يا بفروشند، چه وقت سهام و در چه زمان اوراق بهادار دولتي، طلا و .... بخرند و يا بفروشند و سهام كدام شركت را. مي خواهند بدانند كه خريد كدام اتومبيل به صرفه است و يا مثلا كدام يخچال و تلويزيون معيوب است. آيا زمان براي تعويض كامپيوتر شخصي مناسب است يا نه. از احوال و سرگذشت ورشكسته ها، شكست خوردگان و ... با خبر باشند تا اشتباهات آنان را تكرار نكنند. شرح احوال اشخاص موفق را بخوانند تا ببينند كه آنان چه راههايي را طي كرده اند تا پيروزي كسب كرده اند و زندگاني بدون دغدغه خاطر دارند. ببينند با كدام شركت هوايي پرواز كنند ارزانتر است و .... بشر امروز عمدتا نگران جيبش و آينده وضعيت اقتصادي است.
    بشر امروز، همچنين نشريه اي مي خواهد كه تقلبات اقتصادي، رانت ها، سوء استفاده ها و ... را افشاء كند و فرصت ها را هم نشان دهد.
    وي افزوده بود: چرا اين روزها توجه مردم به مجله خواني بيشتر شده است؟. براي اين كه مجله را مي توانند براي يك هفته و بيشتر در دسترس داشته باشند، با خود ببرند و بياورند، كاغذ و مركب چاپش بهتر و قطعش كوچك است و به علاوه، مطالبش اختصاصي و مربوط به خودش است و از آژانسها المثني نمي كند و مطلب را با حوصله تمام و در آن اندازه كه لازم است مي نويسد و چون نويسنده اش، براي تحقيق كردن و نوشتن وقت كافي دارد دقت بيشتري مي كند و ساده تر و شيوا مي نگارد. اينها خواست مخاطب اين دهه است ـ مخاطبي كه برخلاف نسل پيش از خود؛ از طريق اينترنت، رسانه هاي الكترونيك و پخش صوت و تصوير در جريان اخبار و تحولات قراردارد، ولي نه عميقا بلكه به طور سطحي، و نكته مهم همينجا است. مجله نگار بايد با شناخت نقيصه، اين خواست او را تامين كند.








    ساير ملل

    زادروز شهر«رم» و زيربناي دمکراسي رومي

    21 آوريل زادروز شهر رم پايتخت ايتالياست. «پلوتارك» و «ليوي» داستان ايجاد شهر رم را در تاليفات خود، برپايه «شنيده ها» تاييد كرده اند. طبق افسانه ها، شهر رم توسط دو برادر دوقلو به نام هاي رموسRemus و رمولوسRomulus ساخته شده و بناي آن 21 آوريل سال 753 پيش از ميلاد به اتمام رسيده بود. همين افسانه ها حكايت دارد كه رمولوس در همان روز اتمام كار ساختن رم (21 آوريل 753 پيش از ميلاد) برادرش رموس را كشت (تا رقيب نداشته باشد) و دو روز بعد خود را حكمران شهر اعلام داشت. شهر رم در منطقه مسكوني لاتيوم Latium ساخته شد و نخستين ساكنان آن لاتين ها بودند ولي رمولوس كه تا سال 717 پيش از ميلاد زنده بود و 36 سال بر رم حكومت كرد به مهاجران يوناني كه در جنوب و جنوب شرقي شبه جزيره ايتاليا سكونت داشتند اجازه داد كه به رم مهاجرت كنند. وي بعدا اصول دمكراسي را از يوناني هاي مهاجر فرا گرفت و براي اداره شهر رم، يك شوراي انتخابي به وجود آورد كه بعدا كه رم با تسخير ساير مناطق به صورت كشوري بزرگ در آمد اين شورا «سناي رم» نام گرفت.
    گفته شده است كه پدر رموس و رمولوس از شهري به نام آمستردام به كنار رود تيبر در لاتيوم (محلي كه بعدا شهر رم در آنجا ساخته شد) مهاجرت كرده بود. ولي روشن نيست كه اين آمستردام در كجا واقع بود.






    روزي كه استعمار پرتغال، انقلابي بزرگ برزيل را قطعه قطعه كرد


    tiradentes.jpg

    Tiradentes
    «21 اپریل» سالروز اعدام تيرادنتسTiradentes (خوزه دا سيلوا خاويرJoaquim Jose da Silva Xavier, also known as Tiradentes) قهرمان ملي برزيل و روز ملي اين كشور است. وي كه برضد سلطه پرتغال بر برزيل قيام مسلحانه كرده بود پس از دستگير شدن، 21اپریل 1792 اعدام شد. به دستور حكمران پرتغالي برزيل، تيرادنتس را قطعه قطعه كردند و هر قطعه اش را به يك شهر فرستادند تا مردم ببينند و انديشه انقلاب و استقلال را از سر بيرون كنند. با اين كه استقلال برزيل در هفتم سپتامبر 1822 به تحقق پيوست، معذلك 21 آوريل براي برزيلي ها روزي است بزرگ. تيرادنتس يك روشنفكر انقلابي بود و تحت تاثير افكار «ژان ژاك روسو» و ساير انديشمندان دوران روشنگري اروپا قرار گرفته بود. قيام او، همزمان با انقلابهاي فرانسه و امريكاي شمالي (ايالات متحده) بود. برزيل هشت ميليون و پانصد هزار كيلومتر مربع وسعت و اينك 189 ميليون تن جمعيت دارد.





    جمهوری تکزاس مکزیک را شکست داد و ژنرال مکزیکی اسیر شد


    sam-houston.jpg

    Sam Houston
    22 اپریل 1836 ژنرال مکزیکی «سانتا آنا Lopez de Santa Anna» به اسارت ژنرال سام هوستون Sam Houston فرمانده نیروهای مسلح جمهوری تکزاس درآمد و مجبور شد که از اراضی متعلق به مکزیک در تکزاس صرف نظر کند. نیروهای او 21 اپریل شکست خورده بودند. ژنرال هوستون (هیوستون) دو بار به ریاست جمهوری تکزاس مستقل انتخاب شد. شهر بزرگ هوستون به نام اوست. بعدا جمهوری تکزاس به فدراسیون آمریکای شمالی پیوست و ایالت تکزاس آمریکا شد.





    معروفترين خلبان جنگنده سه باله


    red.jpg

    Red Baron
    «مانفرد فن ريكتوفنManfred Von Richthofen» معروفترين خلبان جنگنده در جنگ جهاني اول 21 آوريل سال 1918 در جبهه سم (به ضم س) در فرانسه جان خود را از دست داد. هواپيماي سه باله اين خلبان آلماني هدف گلوله قرار گرفته بود. وي كه 26 ساله و فرمانده اسكادران بود قبلا در 80 ماموريت جنگي پيروز شده بود. نيروهاي متخاصم آلمان، او را «رد بارون (امير زاده سرخ)» لقب داده بودند زيرا كه هواپيمايش را رنگ سرخ مي زد. «مانفرد» قبلا افسر سوار بود كه هواپيما به صورت جنگ افزار درآمد. در جريان جنگ جهاني اول بود كه براي نخستين بار از تانك و هواپيما استفاده شد.

    red2.jpg
    يكي از هواپيماهايي كه مانفرد با آن پرواز كرده و جنگيده بود، در موزه







    معاهده محدود ساختن تولید جنگ افزار دریایی، ولی ...

    22 اپریل 1930 و با تجربه از جنگ جهانی اول، دولتهای انگلستان، ایالات متحده و ژاپن معاهده محدود ساختن تولید کشتی جنگی و زیردریایی را امضا کردند تا از یک جنگ تخریبی دیگر جلوگیری شود. برای این کار تبلیغ فراوان شده بود درست بمانند دهه های آخر قرن بیستم و دهه یکم قرن 21 در مورد سلاحهای اتمی. مرور زمان نشان داد که معاهده از همان سال نخست امضای آن نقض شد و هر سه کشور و به رقابت با آنها، دیگران با شتاب تمام به ساختن زیردریایی و ناو جنگی پرداخت بودند و ....






    ارتش سرخ برلين را محاصره، و «فيلد مارشال مدل» خودكشي كرد


    Model.jpg
    Otto Moritz Walter Model

    بيست و يكم آوريل 1945 واحدهاي ارتش شوروي شهر برلين را از فاصله چهار كيلومتري محاصره و زير آتش توپ قرار دادند و عناصر دو لشكر پياده و کماندو روس مامور رخنه به شهر شدند كه تا آخر وقت این روز به قرارگاههاي سرفرماندهي ارتش آلمان رسيدند و حمله به اين قرارگاهها آغاز شد. 9 روز بعد برلن به دست روسها افتاد و هيتلر خودكشي كرد. فيلد مارشال «اوتو موريتس والتر مدل» از فرماندهان نيروهاي مسلح آلمان 21 آوریل خودكشي كرد. وي گفته بود كه به این اصل که يك فيلد مارشال آلماني نبايد به اسارت درآيد وفادار خواهد ماند. فیلد مارشال مدل بود كه آخرين تعـ*رض زرهي آلمان به نام نبرد «بالژ» را مديريت كرده بود كه به علت نداشتن سوخت كافي و مهمات نتيجه نداشت
    21آوريل در بخش ديگري از آلمان نيروهاي متفقين غربي آزمايشگاههاي اتمي آلمان را تصرف و اشياء، اسناد و کارکنان آنها و ازجمله چند دانشمند اتمي ـ موشکی را به دست آوردند که بعدا به آمريکا منتقل شدند و ....
    در روزهاي آخر، نوجوانان آلماني و مردان سالخورده از برلين دفاع مي كردند و مقاومت و دفاع پسران 12 تا 15 ساله به شهادت سربازان روس، بهتر از پدرانشان و نظاميان حرفه اي بود. فيلد مارشال مدل با فرستادن نوجوانان به مقابل ارتش سرخ مخالف بود ولي راهي جز اطاعت از پيشوا (هيتلر) نداشت.





    50 سال پس از اجتماع باندونگ و ايجاد جامعه غير متعهد در جهان دو قطبي وقت

    21 اپريل 2005 سران و نمايندگان بيش از 80 كشور در جاكارتا اجتماع كرده بودند تا ياد كنفرانس 29 كشور آسيايي ـ آفريقايي را كه در اپريل 1955 در شهر باندونگ (اندونزي) برگزار شده بود گرامي دارند و با توجه به اوضاع جاری جهان، خودرا متعهد به همكاري هاي تازه كنند. كنفرانس باندونگ سال 1955 با هدف ريشه كن ساختن آثار هرگونه استعمار از مشرق زمین و آفريقا تشكيل شده بود، و در دهه نخست قرن 21 اعتقاد عمومي بر اين بود كه تفكر استعمار هنوز از ميان نرفته و استعمارگران تنها تغيير لباس داده اند.
    در دهه 1950، در جهان، دو بلوك غرب (ناتو) و شرق (پیمان ورشو) باهم در رقابت و معارضه بودند و از اين رهگذر، ملل ديگر نسبتا آسوده مي زيستند و اتحاديه هاي منطقه اي آنها فعاليت چشمگير داشتند از جمله اتحاديه عرب كه امروزه تنها نامي از آن بر روي كاغذ باقي مانده است.
    با توجه به وجود دو بلوك رقیب در جهان آن روز يا به تعبيري بلوكهاي كاپيتاليسم و سوسياليسم، محصول نشست باندونگ سال 1955، جنبش تازه ای بود كه خارج از دو بلوك تشكيل شد و روزنامه نگاران آن را به جهان سوم (جامعه کشورهاي غير متعهد) شهرت دادند كه پس از فروپاشي اسرارآميز بلوك سوسياليست و برغم قدرت يافتن بلوك ديگر (ناتو)، آن جنبش (جامعه غير متعهدها) كمرنگ و فعاليت آن به صفر نزديك شده است. «جنبش عدم تعهد» در زمان تاسيس، ژاپن را به خود راه نداد زيرا كه با آمريكا پيمان امنيت و دفاع مشترك داشت ولي نخست وزير ژاپن در كنفرانس 2005 حضور يافته بود.
    فكر ايجاد جنبش عدم تعهد از نهرو، عبدالناصر، تيتو و چو ئن لاي بود كه پس از فوت آنان رنگ و جلاي خود را از دست داده بود.

    Bandugf.jpg
    گوشه اي از کنفرانس سال 1955 باندونگ - چو ئن لاي و ناصر در عکس ديده مي شوند



    bandung2.jpg
    برخي از شرکت کنندگان در مراسم پنجاهمين سالروز کنفرانس باندونگ



    ruslan.jpg
    روسلان عبدالغني وزير امورخارجه اندونزي در سال 1955 و نخستين دبيرکل جنبش غيرمتعهدها که اورا با ويلچر به مراسم پنجاهمين سالگرد باندونگ آورده بودند و دو ماه بعد هم درگذشت







    640 سال زندان براي «آدولفو سيلينگو» - سيلينگو مخالفان دولت نظاميان آرژانتين را از هواپيما به دريا مي افکند!


    adolfo.jpg
    آدولفو

    يك دادگاه جنايي اسپانيا20 آوريل 2005 «آدولفو سيلينگو» افسر نيروي دريايي سابق آرژانتين را به جرم ارعاب، شكنجه و قتل مخالفان دولت وقت (آرژانتين) با فرو انداختن آنان از هواپيما به داخل دريا و رودخانه به تحمل 640 سال زندان محكوم كرد. در اسپانيا مجازات اعدام لغو شده و رعايت تخفيف براي او به اين جهت بوده است كه خود را به آن دولت معرفي و اعتراف به اعمال شكنجه و قتل كرده بود. محاكمه او در مادريد به اين علت بود كه چند تبعه اسپانيا هم از او شاكي بودند. وي در زمان محاکمه 58 ساله بود. جرائم سيلينگو مربوط به سالهاي 1976 تا 1983 و دوران حكومت نظاميها بوده است که در آن دوران 30 هزار مخالف دولت مقتول شده بودند. در جريان محاکمه سيلينگو، روزنامه ها در سراسر جهان عكس و اظهارات او را در صفحات اول خود قرار داده و اظهار اميدواري كرده بودند ساير كساني كه در گذشته همين اعمال را انجام داده اند تحت فشار نيروي وجدان قرار گيرند و خود را تسليم كنند تا عمل و اظهاراتشان درس عبرت قرار گيرد و ارعاب، شكنجه و قتل از جهان رخت بر بندد.








    برخي ديگر از رويدادهاي 21 آوريل


    • 1898: در پی آزاد شدن استقرار مهاجران اروپایی ایالات متحده در اکلاهما (بعدا یک ایالت فدراسیون آمریکا) و تصاحب اراضی این منطقه ( معروف به هجوم برای تصرف زمینLand Rush )، در این روز و ظرف چند ساعت اراضی ناحیه ای که اکلاهماسیتی در آن واقع است به تصرف بیش از ده هزار مهاجر درآمد و تا ظهر آن روز تاسیس «اکلاهما سیتی» اعلام شد. قبلا این اراضی به بومیان منتقل شده از شرق آمریکا اختصاص داده شده بود که به این ترتیب اینجا را هم از دست دادند. این بومیان (اصطلاحا؛ سرخپوستان) و ازجمله چروکی ها از ایالت های کارولینای شمالی و جنوبی و جورجیا با پای پیاده به اکلاهما منتقل شده بودند و اراضی پیشین آنان میان مهاجران قسمت شده بود.


    • 1912: «پراودا» با عنوان صدای بولشویکهای روسیه (کمونیست ها) در سن پترزبورگ انتشار یافت.


    • 1946: در شرق آلمان نظام سوسياليستي برقرار شد که 43 سال دوام داشت.


    • 1954: گرگوري مالنكوف نخست وزير شوروي شد.


    • 1961: نظاميان فرانسوي در الجزاير بر ضد سياست پاريس سر به شورش برداشتند.


    • 1967: يك كودتاي نظامي در يونان دولت منتخب را بركنار كرد.


    • 1984: انسل آدامسAnsel Adams عکاس معروف و مبتکر آمریکایی که ضمن گرفتن عکس، فن عکاسی را نیز تکمیل کرد و قواعد فنی ـ هنری متعدد برای این کار بوجود آورد و کتابها و مقالات متعدد در این زمینه نوشت در 82 سالگی درگذشت.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    پيمان امنيت مشترك ايران، افغانستان و تركيه ـ نيّات دولت لندن از آن

    22 اپریل 1926 (دوم ارديبهشت 1305 هجري خورشيدي) ميان ايران، تركيه و افغانستان يك پيمان امنيت مشترك به امضاء رسيد كه برخي مورخان نوشته اند سياست انگلستان پشت سر آن بود كه در آن زمان يك قدرت بزرگ جهاني و استعمارگر شماره يك بشمار مي رفت. به باور این مورخان، قرارداد پاریس که به موجب آن دولت تهران حاکمیت خود بر هرات و مناطق غربی افغانستان را واگذار کرد، سارشنامه ای مشروط است و در مواردي دست ایران را در فرستادن نیروی نظامی به هرات باز گذارده و هدف لندن از پیمان دوستی اپریل 1926 سه کشور، گرفتن تایید ضمني دیگری از دولت تهران مبنی بر برسمیت شناختن استقلال افغانستان (تجزیه ایران) بود. اين پيمان در تهران و در خانه محمدعلي فروغي نخست وزير وقت [که شهرت نزديک بودن به دولت لندن داشت] توسط نمايندگان سه كشور امضاء شد. فروغي (ذکاء الملک) ماه بعد از نخست وزيري بركنار شد ولي در كابينه بعدي، اين اديب را وزير جنگ كردند!. در اين فاصله رضاشاه سرگرم برگزاري مراسم تاجگذاري خود بود.
    به نظر پاره اي ديگر از مورّخاني كه درباره پيمان امنيت مشترك ايران، تركيه و افغانستان تحقيق كرده اند، هدف انگلستان از تشويق سه كشور به امضاي اين پيمان، ايجاد يك سد در برابر سرايت تفكر سوسياليسم روسيه شوروي به جنوب بود که سلطه و نفوذ مسكورا به دنبال داشت. همچنين دولت لندن كه همواره نظر خاص به افغانستان داشته است مي خواست كه از دعاوي احتمالي ايران نسبت به آن سرزمين پيشگيري كرده باشد. ايجاد افغانستان از تجزيه ايران، عمدتا با بازي هاي انگلستان صورت گرفته بود.






    زمانی که ایران چنین دادگاهی داشت: "انتقاد كردن، تکلیف روزنامه نگار است"


    baghaee.jpg

    دکتر مظفر بقايي کرماني
    شعبه يكم دادگاه جنايي تهران كه دكتر مظفر بقايي كرماني را بنا به دادخوست ارتش محاكمه مي كرد دوم ارديبهشت 1329 (22 اپريل 1950) با صدور حكمي جالب و ماندنی، وي را از اتهام منتسبه تبرئه كرد. سه قاضي اين دادگاه در حكم خود نوشته بودند: "مقالهِ مظفر بقايي در روزنامه شاهد كه در آن به ارتش اشاره رفته بود، اهانت به نيروهاي مسلح نبود بلكه يك انتقاد بود و چون راه حل نشان داده بود، پس [بنابراین]؛ اين مقاله يك «انتقاد سازنده» بود و تکلیف روزنامه نگار گفتن مسائل و ارائه راه حل است ـ از زبان خود و یا به صورت نقل قول از دیگران و .... اين نوشته، یک مقاله [نظر] بود و نه خبر كه حتي بشود ناشررا به تكذيب آن و يا دادن توضيح [در همان صفحه و همان ستون از روزنامه] وادار كرد.".
    ارتش در دادخواست خود، مقاله نگار (بقايي) را متهم به اهانت به نيروهاي مسلح و درنتيجه متزلزل ساختن صميميت افراد آن نسبت به فرماندهان ارشد ارتش كرده بود و خواستار مجازات او شده بود. [در آن زمان هنوز اختیارات محاکم نظامی گسترش نیافته بود و آن قبیل شکایات به این محاکم ارجاع نمی شد.].
    ده سال بعد از آن محاکمه، رئيس شهرباني وقت (سپهبد نعمت الله نصيري) و اين بار از دستگاه قضايي ارتش خواست كه دكتر مظفر بقايي را به اتهام اهانت به شهرباني [پلیس] و سلب صميمت [اعتماد] اتباع کشور نسبت به افراد آن مجازات كند. اين بار، دستگاه قضايي ارتش بقايي را در زندان دژبانی بازداشت و محكمه نظامي اورا به مجازات زندان محكوم كرد.
    بقايي در سال 1339 هجری در نطقي مطالبي درباره شهرباني گفته بود و ازجمله به تراشيدن غيرقانوني سر يك روزنامه نگار كرماني [نوشيروان کيهاني زاده مولف اين تاريخ آنلاين] به دستور شخص سپهبد نصيري اشاره كرده بود.
    نصيري در بهمن ماه سال 1357 و اندکي پس از پيروزي انقلاب اعدام شد و بقایی هم چندی پس از او در زندان جمهوری اسلامی درگذشت.




    ترور قره ني ـ تلاش براي كوچك كردن ارتش ـ هشدار تأمل برانگيز مسكو به تهران که بهانه به دست آمريکا ندهد و ...


    gharanied.jpg

    محمدولي قره ني (قرني)
    پيش از ظهر سوم ارديبهشت 1358، در حالي كه هنوز تيترهاي اخبار مربوط به هشدار مسكو به تهران، رويدادهاي نقده و اعزام واحدهاي تازه نفس ارتش به سوي اين منطقه، ابلاغ مصوبه مهم شوراي انقلاب به دولت كه تنها سه ماه مهلت دارد تكليف مالكيت هاي بزرگ را برپايه تعاليم اسلامي كه نه مشابهت با اقتصاد كمونيستي دارد و نه اقتصاد كاپيتاليستي روشن سازد و آنها را ملي سازد و يا به بنياد مستضعفان و سازمانهاي عام المنفعه بدهد، انتصاب دكتر ابراهيم يزدي به سمت وزير امورخارجه، تعيين سفير تازه آمريكا در ايران، خودداري آمريكا از تحويل چهار كشتي جنگي خريداري شده توسط دولت شاه، اخطار جمهوري اسلامي به دولت مكزيك كه شاه بركنار شده را به كشور خود راه ندهد و ... روي ميز سردبيران روزنامه هاي عصر تهران بود كه كدام را تيتر اول كنند كه خبر رسيد سرلشكر محمد ولي قره ني (قرني) رئيس سابق ستاد ارتش در خانه اش ترور شده است. سرلشكر قره ني نخستين رئيس ستاد ارتش، پس از پيروزي انقلاب، هفتم فروردين از اين سمت كناره گيري كرده و جاي خود را به معاونش، سرلشكر ناصر فربد داده بود. پس از کناررفتن قره ني گفته شده بود كه علت اين کناره گیری، مخالفت چپگرایان که در انقلاب نقش داشتند با سختگيري قره ني درقبال رويدادهاي تجزیه طلبانه كردستان، خوزستان و گنبد کاووس (گرگان) و اعزام واحدهاي ضربتي ارتش به اين مناطق بود!. در اين تغييرات «شاد مهر» معاون ديگر قره ني نيز سمت خودرا از دست داده بود. دو هفته اول فروردين 1358 گزارشهاي مربوط به رويدادهاي گنبد كاووس (گرگان) و كردستان، ايرانيان را نگران آينده وطن خود كرده بود، مخصوصا كه در خوزستان هم معارضاتي در جريان بود و حرفهايي از بلوچستان به گوش مي رسيد.
    سرلشكر قره ني كه پيش از سال 1336 معاون ستاد ارتش و قبل از آن رئيس اطلاعات ارتش (ركن دوم ستاد) بود در آن سال دستگير و پس از يك محاكمه غيرعلني به زندان و اخراج از ارتش محكوم و سه سال بعد از زندان آزاد شده بود. گفته شده بود كه وي در صدد كودتا برضد شاه بود. از آن پس، سرلشكر قره ني در جامعه ايران به عنوان شخصيتي ملّي و ضد سلطنت شناخته مي شد و مورد احترام بود.

    --------
    amirentezam-abbas.jpg
    عباس اميرانتظام



    دو روز پيش از ترور قره ني، عباس امير انتظام معاون نخست وزير و سخنگوي دولت موقت خبر از تصميم به كوچك كردن ارتش داده و گفته بود كه چون ارتش محدود خواهد شد نيازي به خريد اسلحه تازه نيست. در اين ميان گزارش هايي نيز پيرامون احتمال كاهش دوره خدمت وظيفه عمومي به يك سال انتشار يافته بود. خودداري آمريكا از عدم تحويل چهار كشتي جنگي خريداري شده، لغو قرارداد خريد از سوي دولت موقت انقلاب اعلام شده بود و دولت واشنگتن به سناي آمريکا اطلاع داده بود كه تهران قرارداد را لغو كرده است، همچنين لغو خريد پنج جمبو جت براي هواپيمايي ملي ايران (هما) را. دولت آمريكا كه در آن روزها گرفتار يافتن جايي براي اسكان دادن شاه بود «والتر كاتلر» را نامزد سفارت آن كشور در تهران (به جاي ويليام سوليوان) كرده بود. گزارش ها اشاره به رفتن شاه به مكزيك داشت و دولت مكزيك در پاسخ به اخطار تهران اعلام كرده بود كه شاه به عنوان توريست ويزاي ورود گرفته و با اين ويزا نمي تواند بيش از سه ماه درمكزيك بماند و فعاليت ديگري جز گردشگري داشته باشد. تهران با دريافت اين پاسخ، گذرنامه شاه را لغو كرد. به نظر محافل تهران، دولت وقت واشنگتن مي خواست كه شاه سابق را به عنوان يك اهرم و وسيله فشار به جمهوري اسلامي در دسترس داشته باشد و درنتيجه در يكي از كشورهاي مجاور آمريكا سكني دهد. انتصاب دكتر يزدي معاون نخست وزير دولت موقت در امور انقلاب به سمت وزير امورخارجه از چهارم ارديبهشت عملي شد. دكتر سلامتيان معاون وقت وزير امورخارجه كه از سوي دكتر سنجابي نخستين وزير امور خارجه پس از انقلاب منصوب شده بود همزمان با انتصاب دكتر يزدي، كناره گيري خود را اعلام كرده بود.
    اما هشدار مسكو به تهران. اين هشدار اشاره به آغاز وضعيتي داشت كه عملي شد و هنوز در منطقه ادامه دارد و كانون اخبار بين المللي.
    مسكو در هشدار خود آورده بود: دولت آمريكا تحركاتي را كه ازديرباز انتظار مي رفت در منطقه اقيانوس هند و درجهت پيشروي به سوي خليج فارس آغاز كرده است و مي خواهد جاي انگلستان را در شرق آبراه سوئز كه تخليه آن را در سال 1976 تكميل كرده است بگيرد و به دنبال بهانه است و نبايد اين بهانه را به دست آورد. واشنگتن تهران را زير ذره بين قرارداده است تا از كوچكترين حركت، بهانه لازم را بتراشد. ورود آمريكا به خليج فارس باعث بازگشت لندن هم خواهد شد و استقرار اين دو در منطقه، سرآغاز درگيري هايي خواهد شد كه ادامه خواهد داشت زيرا كه پاي منافع دركار است، آن هم منافع اساسي (حياتي).
    در هشدار مسكو كه يك سند تاريخي است چنين آمده بود: سران غرب سال گذشته در نشست خود در «گوادالوپ» اوضاع خاورميانه و وضعيت دولت هاي اين منطقه حساس و نفتخيز را بررسي و در زمينه سياست ها، تحركات و خيزش هاي خود در اين منطقه به توافق هايي دست يافته و دست واشنگتن و لندن را باز گذارده اند. آنها در نشست جاري خود (اپريل 1979) در ژاپن به تكميل آن بررسي ها با توجه به عوامل تازه پرداخته اند و ورود ناو هواپيمابر آمريكايي «ميدوي» به اقيانوس هند در اجراي همين توافق ها است و ....
    مسكو تاكيد كرده بود: خاورميانه و به ويژه منطقه مهم خليج فارس در همسايگي ما (مسكو) قراردارد، ما در اينجا دوستان و منافع استراتژيك بسيار داريم و لذا مجبوريم كه دقيقا مراقب اوضاع باشيم و نمي خواهيم كه از ناحيه همسايگان (ايران) بهانه به دست آمريكا داده شود كه مداخله خود را مشروعيت دهد و علني سازد كه استقرار غرب در منطقه خطر درگيري ها را افزايش خواهد داد و ....





    واکنش آیت الله خامنه ای نسبت به تهدید اتمی «اوباما» برضد ایران


    khamenei-ayatullah.jpg

    آيت الله خامنه اي
    آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران 21 اپریل 2010 (یکم اردیبهشت 1389) در اجتماعی در تهران گفت:
    "تهدید تلویحی اتمی ایران، مایه ننگی در تاریخ سیـاس*ـی آمریکا و نقطه سیاهی در کارنامه دولت این کشور خواهد بود. مجامع بین المللی نباید به سادگی از تهدید اتمی رئیس جمهور آمریکا برضد ملت ایران بگذرند. رئیس جمهور آمریکا به چه حقی ملت ایران را تهدید هسته ای می کند. این تهدید، تهدید صلح و امنیت جهانی و بشریت است. کسی نباید به خود جرات دهد که چنین تهدیدی را ـ حتی بر زبان جاری کند. ملت ایران در برابر اینگونه تهدیدها شکست ناپذیر است. ملت ایران در برابر اینگونه تهدیدها و گنده گویی ها تسلیم نخواهد شد و تهدید کنندگان را به زانو درخواهدآورد. ملت ایران اجازه نخواهد داد که آمریکا با چنین تهدیدها و ابزارها باردیگر سلطه جهنمی خودرا بر ایران تجدید کند. قدرتهای اتمی بویژه آمریکا بدنبال استفاده از این قدرت [اتمي] برای سلطه برجهان هستند و هیچیک از این قدرتها، به معاهدات بین المللی در زمینه سلاحهای اتمی پایبند نیستند و به آنها عمل نمی کنند، ولی کشورهای دیگر را متهم به نقض معاهدات می کنند زیرا که نمی خواهند رقیبی برایشان به وجود آید. آنها آشگارا دروغ می گویند. ما بارها گفته ایم که به دنبال استفاده از سلاحهای کشتار جمعی نیستیم.".








    در قلمرو انديشه

    نظرات «کانت» برای ایجاد جامعه ای بهتر


    kant-imanuel.jpg

    Immanuel Kant
    ايمانوئل كانت Immanuel Kant انديشمند آلماني 22 اپریل 1724 در كالينينگراد به دنيا آمد و هشتاد سال عمر كرد. در آن زمان، كالينينگراد جزيي از پروس (آلمان) بود كه اينك متعلق به روسيه فدراتيو است. «كانت» در ژوئن 1795 اثر خود «صلح پايدار» را منتشر كرد.
    كانت در زماني از ضرورت دمكراسي (دمکراسي واقعي و مطابق تعاريف آن، نه حکومت طبقه خواص ـ اليت ها و نمايندگان اصحاب منافع و کمپانی ها) براي تأمين و تضمین حقوق اساسي مردم و پيشرفت كشورها و استفاده از همه مغزها براي خدمت به جامعه سخن به ميان آورد كه کشورهاي اروپای قاره ای ازجمله آلمان (پروس) نظام فئودالي و شبه استبدادی داشتند.
    کانت در کتاب «صلح پايدار» نوشته است كه اگر دمكراسي در يک جامعه تحقق يابد پدیدآورنده افرادي خواهد بود كه در نهايت دقّت، و رعايت منطق و منافع جامعه به تصميم گيري خواهند پرداخت. تصمیمات دولتی ـ جز در مورد عملیات نظامی ـ باید علنی باشد و انتشار یابد تا اندیشمندان و کارشناسان به موقع اظهار نظر کنند و پیشنهاد اصلاحی دهند.
    كانت مي گويد: پنهان كاري دولت است که مآلا باعث نفاق و حتی نزاع می شود. به باور کانت، مبارزه برسر کسب قدرت بزرگترین آفت یک جامعه است. دولت های معاند خارجي ممكن است از چنین مبارزه داخلی سوء استفاده کنند، آن را دامن بزنند كه جنگ ـ داخلي يا خارجي ـ در جهت منافع توده مردم نيست.
    «كانت» همانند كوروش بنيادگذار ايران كه دو هزار و سيصد و اندي سال پيش از او مي زيست عقيده داشت كه براي پايان يافتن برخورد ملل با هم و قطع توطئه بر ضد يكديگر و استفاده بهينه ملل از امكانات اقتصادي كره زمين بايد كشورها با حفظ حاكميت ملي و آزادي عمل، يك اتحاديه و سازمان جهانی [طبق برخی تفسیرهای نظرات کانت، نوعي جامعه مشترک المنافع جهاني] به وجود آورند كه در اين صورت، دمكراسي در هريك از اعضاي اتحاديه كه ديگر نگران منازعه و جنگ و دغدغه سياست خارجي و تجارت خارجی نخواهد بود به كمال خواهد رسيد و نيكبختي بشر تأمين خواهد شد.








    ساير ملل

    بکار بردن سلاح شيميايي در جبهه «Ypres» واقع در بلژيك در اپريل 1915

    ارتش آلمان 22 اپريل 1915 و در دومين سال جنگ جهاني اول، در جبهه «Ypres» واقع در بلژيك برضد دو لشكر فرانسوي (عمدتا مركب از افراد الجزايري و مراكشي)، دو لشكر انگليسي و يك لشكر كانادايي سلاح شيميايي (گاز كُلُر) بكار برد كه براثر آن، ظرف يكي ـ دو ساعت شش هزار تن درگذشتند.
    در اين عمليات كه در يك جبهه شش كيلومتري انجام شد 168 تن گاز كُلُر رها شده بود و اين گاز ريه نظاميان را از كار انداخته بود. اين دومين بار بود كه ارتش آلمان در جنگ از سلاح شيميايي استفاده مي كرد. اين ارتش سه ماه پيش از اين در جبهه Bolimov برضد روس ها از اين سلاح استفاده كرده بود.






    ابتكار برزيل در ساخت يك پايتخت تازه که دارد جهاني مي شود


    brazillia.jpg
    نماد برزيليا

    برزيلي ها 23 آوريل را سالروز تاسيس كشور خود مي دانند ولي دولت وقت اين كشور 21 آوريل 1960 (سالروز اعدام تيرادنتسTiradentes قهرمان استقلال برزيل) برزيليا پايتخت تازه برزيل را گشود و ادارات مركزي سه قوه حكومتي را به آنجا منتقل كرد. برزيل تنها كشور جهان بشمار مي آيد كه براي حل مسئله ترافيك و جمعيت و مشكلات ناشي از آنها، براي پايتختي خود يك شهر تازه، و درست در مركز كشور ساخته و محدوديت هايي براي سكونت در آنجا وضع كرده است. مشكلات محيط زيستي سبب شده است كه برخي از دولتها به انديشه انتقال پايتخت ها به شهري كوچك و يا تازه ساز در مركز كشور افتند. برزيليا پايتخت تازه برزيل ظرف 41 ماه ( 1956 تا 1960) ساخته شد.

    Cabral.jpg
    P. A. Cabral

    پدرو آلوارس كابرال Pedro Alvares Cabral دريانورد پرتغالي که 22 آوريل 1500 ميلادي به آبهاي برزيل رسيده بود روز بعد (23 آوريل) از کشتي پياده شد و پاي بر اين سرزمين قاره آمريكا گذارد كه چون داراي جنگلهاي درخت برزيل (چوب سرخ) بود نامش را برزيل گذارد و پس از چند روز، يكم ماه مه، آنجا را ملك شخصي پادشاه پرتغال اعلام داشت و با نصب يك پرچم پرتغال و يك صليب چوبي كه همانجا ساخته شده بود آن سرزمين پهناور و مسكون را به همين آساني متصاحب شد.
    كابرال و همراهانش هنگام ورود به برزيل با انبوه بوميان (سرخپوستان) رو به رو شدند كه در كلبه هاي بزرگ زندگي مي كردند و در گهواره (هموك) مي خوابيدند و براي شكار از تير و كمان استفاده مي كردند. آنان مردماني صلح طلب بودند و در صدد وارد ساختن آزار به تازه واردين برنيامدند. برزيل با وسعتي بيش از هشت ميليون و پانصد هزار كيلومتر، تا قرن نوزدهم وابسته به پرتغال كوچولو بود.





    جنجال پناهنده شدن دختر استالين به آمريکا


    sevetlana2.jpg

    Svetlana Alliluyeva
    21 آوريل1967 سوتلانا (Svetlana Alliluyeva) دختر استالين كه در آن زمان 41 ساله بود، در هند به دولت آمريكا درخواست سفر به اين كشور و اقامت در آنجا را تسليم كرد كه چون با هيچيك از موارد مندرج در قانون مهاجرت آمريكا مطابقت نداشت، «پناهندگي» تلقي و به همين صورت در رسانه ها درج شد. وي چندي پيش از آن، خاكستر شوهر هندي متوفاي خود را از مسكو به هند بـرده بود تا در رود «گنگ» بريزد و مدتي را درخانه يكي از بستگان شوهر متوفا زندگي كرده بود. گفته شده است كه سوتلانا، نخست مايل به ماندن در هند بود كه دولت هند به سبب داشتن مناسبات حسنه با مسكو، از بيم جنجال مطبوعاتي، به او روي خوش نشان نداده بود. شوهر هندي سوتلانا يك كمونست بود كه در مسكو با هم آشنا و در همانجا زندگي مشترك آغاز كرده بودند. ورود سوتلانا به آمريكا وسيله مناسبي براي انتقاد از سوسياليسم شوروي شده بود كه حتي دختر رهبر سابق از اين روش ناراضي و ترك وطن كرده بود. اقدام سوتلانا هفته ها از اخبار اول رسانه هاي غرب بود.
    سوتلانا پس از اقامت در آمريكا با يك آمريكايي ازدواج كرد و با اين كه تبعه نچرالايزد آمريكاست بيشتر اوقات خود را در روسيه مي گذراند. وي تنها دختر استالين بود كه او را از همسر دومش داشت. سوتلانا 27 ساله بود كه پدرش فوت شده بود. او در يك آپارتمان عمومي در مسكو زندگي مي كرد و به شغل تدريس و ترجمه اشتغال داشت. سوتلانا در دانشگاه مسكو ادبيات زبان انگليسي تحصيل كرده بود. او در زمان تحصيل در دانشگاه مسكو، برغم ميل باطني پدرتش با همشاگردي يهودي خود به نام «موروزفMorozov» ازدواج كرده بود كه اين ازدواج طولي نكشيده بود. سوتلانا پيش از آشنا شدن با كمونيست هندي، يك بار ديگر هم ازدواج كرده بود. ازدواج سوتلانا با شوهر آمريكايي اش هم زياد دوام نيافت. سوتلانا چند كتاب نوشته كه دوتاي آنها معروفيت دارند.

    sevetlana.jpg
    Svetlana در سال 1967



    روز زمين = Earth Day

    با اينكه سازمان ملل روز 20 مارس (نوروز ايرانيان) را كه آغاز بهار است و خورشيد نسبت به استواي زمين در وضعيت ويژه قرار مي گيرد «روز زمين» پيشنهاد كرده بود كه اتفاقا ايرانيان از هزاران سال پيش در اين روز به تميزكاري و نوكردن مي پرداخته اند22 آوريل 1970 به پيشنهاد يك سناتور آمريكايي در يك نشست محيط زيست تصميم گرفته شد كه همين روز (22 آوريل) روز زمين (Earth Day) تعيين شود. هدف از برگزاري روز زمين تشويق مردم (ساكنان آن) به حفظ كره زمين ازآلودگي ها و لزوم و اهميت اين كار است. در نيمكره جنوبي كه بهار آن برابر است با پاييز نيمكره شمالي، روز زمين را در همان بهار خودشان برگزار مي كنند.






    نگاهي به كارهاي ريچارد نيكسون به مناسبت سالروز مرگ او ـ دوستي او با شاه ايران


    shah-nixon1974.jpg

    نيكسون و شاه در يكي از ديدارهاي دوستانه
    ريچارد نيكسون سي و هفتمين رئيس جمهوري آمريكا 22 اپريل سال 1994 و در 81 سالگي براثر سكته مغزي در نيويورك درگذشت. وي از سال 1953 تا 1961 معاون رئيس جمهوري آمريكا (معاون آيزنهاور) و از 1969 تا 1974 رئيس جمهوري اين كشور بود.
    كودتاي 28 امرداد در زماني روي داد كه وي معاون ژنرال آيزنهاور رئيس جمهوري وقت آمريكا بود. پس از براندازي دولت دكتر مصدق، نيكسون از تهران ديدن كرد و از همان زمان ميان او و شاه دوستي نزديك برقرار شده بود كه تا پايان عمر شاه ادامه داشت. مادر نيكسون يك «كويكر» بود و انتظار نبود كه وي بددهان باشد و يا به تقلب آلوده شود و يا باعث جنگ و يا ادامه خونريزي گردد كه ديديم موضوع «واترگيت»، استراق سمع و سرقت اسناد (برنامه هاي انتخاباتي) از مقر حزب دمكرات آمريكا باعث كناره گيري او شد و اگر كناره گيري نكرده بود؛ محاكمه پارلماني و اخراج مي شد و ....
    نيكسون كه يك كاليفرنيايي و از اعضاي حزب محافظه كار (جمهوريخواه) بود به كُردها در جنگ خود با دولت بغداد کمک کرد و پاي دولت وقت ايران را هم به آن كشانيد. نيكسون با رفتن به پکن و برقراري مناسبات سياسي با اين دولت باعث شد كه پس از درگذشت مائو، روشن رژيم پکن تغيير کند و اقتصاد کاپيتاليستي در پيش گيرد.
    نيكسون با طرح «دتانت = تشنج زدايي» خود با مسكو، اين دولت را تنبل، بي خيال و «وارفته» كرد و در وضعيت پسرفت، به ويژه از نظر توليدات كشاورزي قرارداد زيرا كه با سفر نيكسون به مسكو، راه فروش خواروبار آمريكايي به شوروي هموار گرديد، مديران مسئول كشاورزي اين جماهيريه آسوده خاطر شدند و ....
    نيكسون با قطع آخرين رشته ارتباط دلار با ذخيره طلا (خارج كردن كامل آمريكا از استاندارد طلا) دست بانکهاي مرکزي 12 گانه اين کشوررا به چاپ اسکناس بازکرد.
    در ميان سران آمريكا در شصت سال اخير نيكسون شايد تنها فردي بود كه توجه نسبتا كمتري به اسرائيل داشت. مذاكرات صلح ويتنام كه در زمان نيكسون آغاز شده بود پس از او به نتيجه رسيد و آمريکا از جنگ ويتنام خارج شد.
    nixon-mcCain.jpg
    ملاقات نيكسون با مك كين (سناتور کنوني) خلبان وقت گروه هوايي نيروي دريايي آمريکا پس از آزادشدن از اسارت ويتنام







    سرانجام کشيش چپگرا که رئيس جمهور پاراگوآ شده بود


    Para.jpg

    Fernando Lugo Mendez
    در انتخابات بيستم اپريل 2008 كشور پاراگوآ واقع در آمريكاي لاتين، يك كشيش چپگرا به رياست جمهوري برگزيده شد و به اين ترتيب پاراگواي 6 ميليون و دويست هزار نفري هم پس از 61 سال از دست راستگرايان خارج شد.
    فرناندو لوگو متولد1951 كه از 15 آگوست 2008 كار خودرا به عنوان رئيس جمهور پاراگوآ آغاز کرده بود از اعضاي يك ائتلاف سوسياليستي است. وي يك آموزگار بود كه بخواست پدرش به تحصيل الهيات پرداخت و اين تحصيلات را در ايتاليا ادامه داد و به عنوان كشيش كليساي كاتوليك به وطن بازگشت.
    «لوگو Fernando Lugo Mendez» كه تا مقام بيشاپي و رياست كليساهاي يك ايالت ارتقاء يافته بود در «پاراگوآ» به «Bishop بيشاپ تنگدستان» معروف است. وي در سال 2005 تصميم گرفت که از كسوت مقام مذهبي خارج و وارد كار سياست شود تا بتواند از اين طريق به تامين عدالت و حذف فقر از جامعه موفق شود. فعاليت سياسي او در ائتلاف احزاب سوسياليستي وطن موثر واقع شد و به رياست جمهوري پاراگوآ انتخاب گرديد. شعار او در مبارزات انتخاباتي؛ ريشه كن ساختن فساد از جامعه و به ويژه دستگاه دولت، توزيع عادلانه ثروت، تعديل درآمد، رايگان ساختن امر درمان و آموزش و پرورش و تعميم بازنشستگي بود. مردم پاراگوآ كه انصاف و صداقت لوگو را باور دارند؛ آراء خود را در انتخابات 20 اپريل 2008 به او دادند تا فرصت يابد وعده هايش را عملي سازد.
    با انتخاب لوگو به رياست جمهوري پاراگوآ، بيشتر کشورهاي آمريكاي لاتين داراي دولت چپگرا و سوسياليت شدند.
    پاراگوآ كه از مستعمرات اسپانيا بود و ميان برزيل، آرژانتين و بوليوي واقع شده و پايتخت آن شهر 500 هزارنفري آسانسيون است در 1811 استقلال يافت.
    دوره رياست جمهوري فرناندو لوگو بايد تا 15 آگوست 2013 ادامه مي يافت که برخورد پليس با گروهي کشاورز در ژوئن 2012 که منجر به مرگ 15 تن شد عمر رياست جمهوري اورا کوتاه کرد. برخورد پليس با کشاورزان هنگامي روي داد که پليس رفته بود کشاورزاني را که حاضر نبودند اراضي تصاحب کرده را تخليه کنند اخراج کند. پارلمان پاراگوآ حمايت فرناندو لوگو از کشاورزان را باعث تصاحب اراضي غير و اين زد و خورد اعلام و راي به محاکمه پارلماني (Impeachment) او داد. سناي پاراگوا 21 ژوئن 2012 لوگو را محاکمه، محکوم و عزل از مقام کرد و فدريکو فرانکو Federico Franco معاون او برجايش نشست تا دوره رياست جمهوري را بپايان ببرد. فدريکو (متولد 1962) يک ليبرالِ راديکال است. دولت هاي همسايه پارگوا اقدام پارلمان را يک کودتاي پارلماني اعلام کردند ولي لوگو به رغم حمايت اکثريت مردم پراگوآ، اعتراض به اقدام پارلمان را دنبال نکرد.
    محکومیّت رئیس جمهور پیشین آرژانتین به 25 سال زندان ـ درس عبرت برای همه کسانی که گمان می کنند «قدرت» دائمی است

    یک دادگاه کیفری آرژانتین 21 اپریل 2010 ژنرال رینالدو بیگنون Reynaldo Bignone رئیس پیشین این کشور در دوران حکومت نظامی هارا به جرم 56 مورد شکنجه، بازداشت غیر قانونی و تخلفات دیگر از این دست به 25 سال زندان محکوم کرد. وی که متولد 1928 است دو سال (سالهای1982 و 1983) بر آرژانتین حکومت کرده بود. پنج افسر بازنشسته دیگر (زیردستان وقت ژنرال بیگنون) به همین جرائم به 17 تا 25 سال زندان محکوم شدند. [جرائم ديکتاتوري مربوط به سالهای 1976 تا 1978 ارتباط به اين محکوميت ندارد. در آن سالها ژنرال بیگنون فرمانده یک پایگاه نظامی بود و متهمان سیـاس*ـی را پس از دستگیری و جهت بازجویی به آنجا منتقل می کردند.].
    بیگنون که از سالها پیش از محاکمه در بازداشت خانگی بود گفته بود که اگر عملی خلاف قانون صورت گرفته مربوط به زیردستان اوست، وضعیت روز چنان سختگیری هایی را ایجاب می کرد، ما درگیر عمليات نظامي با انگلستان بر سر جزایر فالکلند بودیم.
    دادگاه با توجه به اینکه بیگنون بعدا مانع از تجدید حیات دمکراسی در آرژانتین نشده بود و نیز کهولت، با رعایت تخفیف اورا به 25 سال زندان محکوم کرد.
    جمعیت مدافعان حقوق بشر یکی از شاکیان این شش نظامی سابق بود.
    روزنامه ها عکس کنونی و عکس زمان اقتدار ژنرال بیگنون را به صورت زیر در کنار هم قرار داده و نوشته بودند که محکومیت بیگنون باید درس عبرت برای کسانی باشد که گمان می کنند قدرت دائمی دارند و وضعیت لایتغیّر است. جهانيان آگاه و پیشرفته امروز مانع از آن می شوند که بدی ها و خوبی ها ـ تخلّف و خدمت ـ فراموش شود و اهل تقصیر آسوده بخوابند:
    argentina-ReynaldoBignone.jpg






    تاريخ از نگاهي به تصوير

    پس از پنج دهه؛ «ايجنت اورنج» همچنان در ويتنام قرباني مي گيرد


    agent-orange_victims.jpg



    ارتش آمريكا در دهه 1960 نوعي عامل شيميايي معروف به «ايجنت اورنج» در جنوب ويتنام و به ويژه در جنگلهاي مناطق مرتفع (نزديك مرز ويتنام با كامبوج) كه به صورت كمينگاه ويت كنگ درآمده بود بکار بـرده بود. با اينكه از زمان بكارگيري اين سلاح شيميايي چهار دهه گذشته و جنگ ويتنام در 1975 پايان يافته است،اين مواد همچنان در ويتنام قرباني مي گيرند. اين مواد در دهه 1960، به هر دو طرف جنگ آسيب وارد آورد. عكس هاي بالا كه از نسل تازه قربانيان آن مواد در جنوب ويتنام گرفته شده است در اپريل 2008 در يك رسانه آمريكايي انتشار يافته بود كه ادغام شده اند. تصاوير نشان مي دهند كه عامل شيميايي مورد بحث روي استخوانهاي نسل دوم و سوم ساكنان محل تاثير سوء داشته است. اصطلاح «ايجنت اورنج» به اين لحاظ رايج شده است كه اين مواد در بشكه هاي نارنجي رنگ از آمريكا به ويتنام حمل شده بود.



    برخي ديگر از رويدادهاي 22 آوريل


    • 1529: پيمان ساراگوسار Saragossar جاي قرارداد توردسيلاس (Tordesillas) را ميان اسپانيا و پرتغال گرفت كه در سال 1494 تنظيم شده بود. اين دو قرارداد وضعيت مالكيت سرزمين هايي را كه دريانوردان دو كشور در قاره هاي دوردست (غير از اروپا) به آنجا مي رسيدند روشن مي ساخت.


    • 1870: امروز (22 اپريل) و طبق تقويم ميلادي گريگوري زادروز لنين صاحب فرضيه لنينيسم، رهبر انقلاب بلشويكي سال 1917 و بنيادگذار روسيه شوروي است كه نظام سوسياليستي او 74 سال در امپراتوري سابق روسيه دوام آورد. زادروز لنين طبق تقويم قديم دهم اپريل است. (مشروح اين مطلب در سايت روز 23 اپريل آمده است)


    • 1945: 1945 تاريخنگاران از قول همكاران هيتلر نوشته اند كه او در 22 اپريل اين سال پس از افتادن «Eberswalde» به دست ارتش شوروي، در پناهگاه زيرزميني خود خطاب به نزديكانش اعتراف به شكست كرد و گفت كه براي او راه ديگري جز خودكشي نمانده است. هيتلر چند روز بعد در همان پناهگاه خودكشي كرد. Eberswalde شهري جنگلي در 50 کيلومتري شمال شرقي برلين است.


    • 2010: رئیس جمهور وقت فرانسه ضمن اعلام تصمیم خود مبنی برمنع پوشیدن برقع (نقاب) در آن کشور، از وزیر مربوط در کابینه فرانسه خواست که لایحه منع برقع را تنظیم کند تا در ماه ژوئیه (جولای) به پارلمان داده شود که در صورت تصویب، قانون شود. در فرانسه حدود پنج میلیون مسلمان زندگی می کنند (بیش از هر کشور اروپایی دیگر).


    • 2010: در اين روز وزارت خزانه داری آمریکا ضمن دادن تصوير نمونه اسکناسهای صد دلاری تازه (عکس زير) به رسانه ها، اعلام کرد که این اسکناسها از فوریه 2011 میان بانکها توزیع خواهد شد. در اعلاميه اين وزارت آمده بود که هدف تعویض اسکناس های صد دلاری جلوگیری از جعل آن بوده است. جعل صد دلاری های تازه که با تکنولوژی پیشرفته (HIGH - tech) چاپ مي شوند بسیار دشوار است. وزارت خزانه داري آمريکا بعدا تاريخ به جريان گذاردن صددلاري هاي تازه را به تعويق انداخت و در اپريل 2013 اعلام کرد که از اکتبر اين سال، صد دلاري هاي تازه به جريان گذارده خواهند شد. قبلا در اسکناس هاي 5 دلار و 20 دلاري تغييراتي داده شده بود.
      $100bill.jpg
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا