ايران
اتحاديه «دلوس» بر ضد امپراتوري ايران - نتايج ايجاد اين اتحاديه عهد باستان
Aristides مبتكر اتحاديه Delos
پائوسانياس (پوزانياس) كه از ايران پول مي گرفت
23 اپريل سال 478 پيش از ميلاد سران كشور ــ شهرها و جزاير يوناني كه اتحاديه دلوس«Delos League» را به منظور مقابله گروهي با تهديدهاي ايران ــ تنها ابرقدرت وقت جهان ــ تشكيل داده بودند اعلاميه اي را امضاء كردند كه در آن آمده بود: وجود يك ابر قدرت در جهان؛ مغاير نظم گيتي، منطق و عقل سليم و منافع ملل است و آنان اين اتحاديه را تشكيل داده اند تا در برابر هرگونه زورگويي بايستند و بدون دغدغه از خطر تجـ*ـاوز نظامي و تنها ماندن در برابر تعـ*رض، به زندگاني خود ادامه دهند.
مورخان يوناني و بعدا رومي، بخشهايي از اين اعلاميه را در تاليفات خود آورده اند. «دلوس» نخستين اتحاديه ملل كوچك در برابر يك دولت بزرگ در طول تاريخ بشمار مي رود. نام اين اتحاديه از جزيره «دلوس» گرفته شده است، زيرا طلا و نقره جمع آوري شده از اعضاي اتحاديه (خزائن) در اين جزيره نگهداري مي شد. اتحاديه «دلوس» كه بي شباهت به كنفدراسيونهاي امروز نبود به ابتكار آريستيدس آتني Aristides (متوفا در 468 پيش از ميلاد) تاسيس شده بود.
پس از دو حمله سنگين ايران به يونان و سقوط آتن، بيشتر يونانيان انتظار حمله ديگري را مي كشيدند. در حمله دوم ايران، آتني ها مجبور به انتقال خانواده هاي خود به كشتي و انتقال آنان به جزاير شده بودند و پس از بازگشت ايرانيان تصميم به كشيدن ديوار به گرد شهر آتن گرفتند كه اسپارتي ها مخالفت كردند و استدلالشان اين بود كه ايرانيان شهر را تصرف و چون داراي ديوار است آنجا را تبديل به يك دژ دائمي در قلب جهان يونانيان خواهند كرد. آتني ها به اين مخالفت توجه نكردند و ديوار را كشيدند و اسپارت نيز از شركت در اتحاديه «دلوس» خودداري كرد و به سوي ايران متمايل شد، مخصوصا كه پائوسانياس (پوزانياس) ژنرال اسپارتي به ايران نزديك شده بود و پولي را كه منظما ايران براي او ارسال مي داشت مي پذيرفت.
پس از تشكيل اتحاديه «دلوس» بدون شركت اسپارت، ايران از اين وضعيت استفاده كرد و هنگامي كه ميان اسپارت و آتن جنگ در گرفت، به رساندن پول و كمك نظامي و تجهيزات به اسپارت پرداخت و به دست اسپارتي ها استقلال آتن را نابود ساخت و از همين زمان مورخان يوناني واژه «امپرياليست» را براي توصيف ايران بكار بردند. زد و خوردهاي اسپارت و آتن كه توسيديدس Thucydidesمورخ آن عصر، شرح آنها را نوشته است در تاريخ به جنگهاي «پلوپونز» معروف شده اند.
مجسمه شير محافظ در جزيره «Delos» يادگار همان زمان است
امیر تیمور و تعـ*رض به هند
امير تيمور 23 اپريل 1398 میلادی از طریق تنگه خیبر آهنگ تصرف هند كرد و 17 دسامبر همين سال پس از غلبه بر ارتش 50 هزار نفري سلطان هند وارد دهلي شد و این شهر را غارت كرد و ويران ساخت. امپراتوران هند تا زمان سلطه انگلستان از اعقاب او بودند، به فارسي سخن مي گفتند و مغولها خطاب می شدند. امیر تیمور مغول تبار بود. وی قبلا در اصفهان، بغداد و دمشق قتل عام کرده بود.
نخستين لشكر كشي عثماني به ايران
سليم يکم
23 اپريل سال 1514 قشون عثماني اردوي آمادگي خود را برپا كرد تا با همه امكانات و در راس آن سلطان سليم يكم به سوي ايران به حركت درآيد و دولت نوبنياد ايران به رهبري شاه اسماعيل صفوي را كه مي رفت تا امپراتوري ساسانيان را احياء كند نابود سازد. برخورد دو نيرو 23 اوت (درست چهار ماه بعد) در چالدران نزديك خوي صورت گرفت .
سليم ملقب به ياووز (عبوس) كه پس از پيروزي بر برادرش سلطنت خود را از 1512 آغاز كرده بود در شرق و جنوب با دو رقيب پر قدرت رو به رو بود، شاه صفوي در شرق و «مماليك» در سوريه، و وي به جنگ با شاه صفوي اولويت داد زيرا كه با اعلام شيعه اثني عشري به عنوان مذهب رسمي ايران، شيعيان آناتولي متمايل به ايران شده بودند، تركمانان ساكن مناطق شرقي و جنوب شرقي آناتولي نيز دولت ايران را ترجيح مي دادند و كردهاي آن مناطق خود را از تبار ايراني، و تمايل و وفاداري به ايران داشتند. اروپاييان از دشمني دو دولت همسايه بعدا سوء استفاده بسيار كردند و موفق هم شدند.
سرانجام سليم يكم بر هردو حريف فائق آمد. شكست ايران در چالدران به علت نداشتن اسلحه آتشين بود كه عثماني ها به آن مجهز بودند. سليم شاه اسماعيل را در اوت 1514 و مماليك را در آگوست 1516 در جنگ حلب و سال بعد در قاهره شكست داد و در 22 سپتامبر 1520 در 50 سالگي پس از هشت سال حكومت درگذشت.
اخراج انگليسي ها از شمال ايران با کمک بلشويکهاي روسيه
تروتسكي، زماني كه كميسر ارتش سرخ بود
لئو تروتسكي L. Trotsky كميسر ارتش سرخ (نيروي نظامي بلشويكهاي روسيه) در اپریل 1920 چند واحد ضربتي را با كشتي روانه بندر انزلي كرد تا انگليسي ها را از شمال ايران برانند. این یگانها 25 اپریل گام به خاک ایران گذاردند و تا بیستم ماه می (پايان ارديبهشت 1299) ماموريت خود را پيروزمندانه به انجام رسانيدند. انگليسي ها پس از سقوط حكومت تزاري روسيه در صدد بلعيدن همه ايران برآمده بودند. قبلا دو دولت لندن و مسکو طبق موافقتنامه آگوست سال 1907 سن پترزبورگ ايران را به سود خود به دو منطقه نفوذ تقسيم كرده بودند و هرکدام از آنها در منطقه نفوذی نيروي نظامي داشت. با پیروزی انقلاب بلشویکی و لغو سازشنامه سن پترزبورگ از سوی لنین و خروج نظامیان روس از ایران، انگلیسی ها یکه تاز میدان شده بودند.
انقلابيون گيلان (جنبش جنگل) پيش از رسیدن نيروهاي تروتسکي، کار مبارزه با انگليسي هارا در شمال ايران آغاز کرده بودند.
خاطر مبارك آسوده باشد!
رضاشاه در سالخوردگي
روزنامه هاي لندن از طريق انتشار مقاله و خبر در شماره هاي 22 ، 23 و 24 اپريل سال 1941 خود رضاشاه پهلوي را متهم به هواداري و نزديك شدن كامل به دولت وقت آلمان (حكومت حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان به رهبري هيتلر) كرده و مدعي شده بودند که سران اين دو دولت با هم يک پيمان محرمانه امضاء کرده اند و هيتلر و موسوليني وعده داده اند که اگر رضاشاه به مساعي آنان کمک کند اورا در احياء امپراتوري پارسيان کمک خواهند کرد. هدف از اين نوشته ها آماده ساختن افکار عمومي براي تعـ*رض نظامي به ايران بود که چهار ماه بعد صورت گرفت. ظاهرا اين دعاوي مطبوعات لندن و تفسير آنهارا که مي توانست نوعي هشدار به دولت ايران باشد به موقع به گوش رضاشاه نرسانده بودند تا گوش به زنگ باشد و با بسيج نيرو و گسترش مراقبت نسبت به تماس بيگانگان با افسران ارشد ارتش و دولتمردان و ممانعت از چنين تماس هايي ايران را براي مقابله با پيش آمدهاي احتمالي آماده كند.
مقامات ارشد دولتي و افراد نزديک به دربار، در برابر پرسشهاي رضاشاه كه چه خبر است؟. پاسخ مي دادند: خاطر مبارك آسوده باشد!.
ديديم که اين پاسخ ها، رضاشاه را که در سنين کهولت بود آسوده خاطر کرد و دو ـ سه افسر ارشد که يکي از آنان هم بعدا پاداش گرفت و وزير جنگ شد، نيروهاي مسلح را بدون اطلاع فرمانده کل (رضاشاه) مرخص کردند و ايران بدون مقاومت تسليم و اشغال نظامي شد و رضاشاه خلع و از کشور تبعيد و عملا به اسارت درآمد.
درگذشت ملك الشعراء
ايرانيان درارديبهشت 1330 در سوك درگذشت محمدتقي بهار ــ ملك الشعراء خود ــ نشسته بودند كه در آغاز اين ماه در 67 سالگي فوت شده بود. بهار در عين حال يك دولتمرد و سياستمدار، و مدتي هم وزير فرهنگ وطن بود.
روزي كه به ارتش ايران براي مقابله با عراق آماده باش داده شده بود
23 اپريل 1969 (سوم ارديبهشت 1348) ايران و عراق در آستانه يك جنگ تمام عيار قرار گرفته بودند. دولت ايران به ارتش آماده باش داده بود و جنگ تبليغاتي دو كشور به اوج خود رسيده بود. همزمان با اعلام آماده باش ارتش، مين باشيان به فرماندهي نيروي زميني و فريدون جم به رياست ستاد ارتش منصوب شده بودند. اين وضعيت را دولت عراق با بازداشت آموزگاران دولتي و اعزامي از ايران براي مدارس ايرانيان عراق آغاز كرده بود و دست به زنداني كردن، شكنجه رواني و اخراج ايراني تبارها از آن كشور زده بود. دولت عراق يادداشت اعتراضيه دولت ايران در اين زمينه ها را نپذيرفته بود و همان روزي كه يادداشت ايران را نپذيرفته بود پانصد ايراني تبار را كه اخراج شده بودند به مرز خسروي فرستاد كه دولت ايران اين مرز را بست. دولت ايران به موازات آماده باش نظامي، به فعاليت هاي ديپلماتيك هم دست زده بود و با دولت تركيه در اين زمينه وارد مذاكره شده بود. دولت عراق متقابلا ايران را متهم كرده بود كه كردهاي عراقي را تحريك به تجديد عمليات نظامي كرده است.
خصومت ايران و عراق از زماني رو به شدت گذارده بود كه دولت تهران دولت عراق را متهم به حمايت از سپهبد تيمور بختيار در لبنان كرده بود و از دولت لبنان استرداد او را خواسته بود كه چون دولت لبنان درخواست ايران را رد كرده بود، تهران مناسبات سياسي خود را با لبنان معلق ساخته بود. در اين ميان مجلس ايران نيز راي به مصادره اموال تيمور بختيار داده بود.
یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای بالای صفحه اول شماره چهارم اردیبهشت 1358 روزنامه اطلاعات
در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح «سرنخ» برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوّت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند و برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
با این هدف، نگاهی به کُپی نیمه بالای صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره چهارم اردیبهشت 1358 (دو ماه و 12 روز پس از انقلاب):
در قلمرو انديشه
لنين: طبقه استثمارگر مي كوشد كه حكومت و رسانه ها را از دست ندهد - اعلاميه لنين درباره عامل اختلاف طبقاتي
لِنين ( ولاديمير ايليچ) 22 اپريل 1917 (سوم اردیبهشت) و شش روز پس از بازگشت از تبعيد به وطن، در زادروز خود بيانيه اي منتشر ساخت كه یک تعريف جامع از ایجاد طبقه (کلاس) میان اعضای یک جامعه (مردم) و کینه و نفاق به شمار آمده است.
در اين بيانيه چنين آمده بود: بشر ذاتا جمع ثروت در دست يك، يا چند فرد و چند خانواده را عملي درست، منطقي و به حق نمي داند و در نتيجه نمي تواند آن را تحمل كند. بنابراين، سرچشمه دشمني ها و مبارزات پنهان و آشگار از همين جاست. همين اختلاف طبقاتي و جداسازي انسانها كه يكسان و برابر زاده مي شوند در طول تاريخ باعث جنگها و طغيان ها بوده است و تا مسئله ثروت و خروج آن از دست شماري كم حل نشود؛ اين جنگ و جدالها ادامه خواهد داشت. تاریخ نشان داده است که توده ها از هر فرصت به دست آمده، برای پس گرفتن ثروت که آن را حق خود می دانند استفاده خواهند کرد که غالبا همراه با خونریزی و تخریب بوده است. توده ها مقامات دولتی را هم دست نشانده ثروت جویان و پولپرستان می دانند و با به دست آوردن فرصت آنان را به زیر خواهند کشید. طبقه ثروتمند استثماركننده سايرين است و استثمارگر همه تلاشها و نيرنگها را بكار مي گيرد تا اين امتياز خود را از دست ندهد و در درجه اول مي كوشد كه طبقه تحت استثمار و ستم آگاه و روشن و صاحب معلومات لازم (معلومات عمومی و ضروري) نشود. طبقه استثمارگر مساعي خود را بكار مي برد كه نه تنها قدرت حکومتي و دولت را دركنترل داشته باشد بلكه ابزارهاي اطلاع رسانی و روشنگري (مطبوعات) هم مستقيم و غير مستقيم از دستش خارج نشود و ... و ما بپاخاسته ايم تا به اين وضعيت و اين بي عدالتي عظيم پايان بدهيم، زيرا که عدالت و برابري خواست نهائي هر انسان است. شوق به جمع كردن پول كه يك عادت روانی، و به زيان توده ها است بايد تبديل به اشتياق هاي ديگر شود ــ شوق خدمت به همنوع، به بشريت، به دانش، به تحقق جامعه بدون طبقه، به تامين سعادت مردم، به بسط عدالت، به صلح و برادري و ....
لنین که پولپرستی، جاه و برتری جویی از این طریق را عامل ایجاد « طبقه و كلاس» در یک جامعه خوانده بود ثابت کرده بود که توده ها (اکثریت و طبقات پایین تر) آرامش نخواهند داشت، زیرا که کینه ثروت دارها روانِ آنان را رها نخواهد ساخت و آماده طغیان خواهند بود. لنین نیز بمانند مارکس اقتصاد را عامل اصلی جنگ ها، و نابرابری اقتصادی و وجود کلاس در جامعه را عامل نه تنها جنحه و جنایات روزمره بلکه طغیان عمومی (انقلاب) به دست داده بود که کوتاهی دولت هایی که در کنترل اصحاب پول هستند آن را دامن می زنند.
لنين در بيانيه قبلی خود (بیانیه 16 اپريل 1917) كه آن را پس از بازگشت از تبعيد 11 ساله صادر كرده بود كاپيتاليسم و آزمندي دولتهاي استعمارگر را عامل جنگ جهاني اول (و در آن زمان؛ جنگ جاری) خوانده بود كه نتوانسته بودند بر سر چاپيدن كشورهاي ضعيف تر و بلعيدن مواد خام و كارگر ارزان سرزمين ها به سازش برسند.
لنين درگیری و هرگونه جنگ بر سر استثمارملل و گسترش منطقه نفوذ را يك بيشرمي گستاخانه و جنايت نسبت به بشريت خوانده بود.
لنين که 22 اپريل 1870 به دنيا آمده بود و با انقلاب اکتبر 1917 روسیه تزاری را به صورت یک جمهوری فدراتیو سوسیالیستی درآورده بود 54 سال عمر كرد و 21 ژانویه 1924 درگذشت.
در قلمرو دموکراسي
دمكراسي شدن بلژيك و اندرز هاي مهمي كه به راي دهندگان داه شد
23 آوريل سال 1893 مردان بالغ بلژيك اجازه يافتند نماينده انتخاب كنند و اين نمايندگان تشكيل پارلمان و شوراهاي شهر دهند و به نمايندگي از جانب آنان حكومت كنند. تعيين نخست وزير و تاييد انتصاب وزيران هم در اختيار پارلمان قرار گرفت.
در همان زمان به راي دهندگان بلژيكي تاكيد شد كه با چشم باز آراء خود را به صندوقها بيندازند و در انتخاب نماينده تحت تاثير تبليغات و تلقين ديگران قرار نگيرند و گرنه منظور از دمكراسي و راي مخفي تحقق نخواهد يافت. به راي دهندگان (از طريق ارسال بخشنامه و اعلاميه) همچنين تاكيد شد كه مهمترين كار پارلمان و شوراي شهر وضع ماليات و عوارض است كه از جيب آنان خارج مي شود و اگر در انتخاب نماينده دقت نكنند، مسئول اين سهل انگاري خودشان خواهند بود و پس از انتخاب نماينده اعتراضشان به كارهايي كه او به نام آنان انجام خواهد داد موثر واقع نخواهد شد، مگر در روز انتخابات بعدي. آنان تنها مي توانند كه دوباره آن نماينده را انتخاب نكنند و دمكراسي يعني همين، اما توجه داشته باشند كه دو سال و يا بيشتر، براي آزمايش يك نماينده زماني طولاني است و اشتباهات او در اين فاصله ممكن است جبران ناپذير باشد، بنابر اين؛ هم اكنون دقت كنند و با چشم بسته راي ندهند.
در دنياي تاريخنگاري
پس از رسيدن به سالخوردگي است كه انسان به محدود بودن توان خود پي مي برد
James Anthony Froude
23 اپريل زادروز جيمز آنتوني فرود James Anthony Froude مورخ بنام است که در سال 1818 به دنيا آمد.
«فرود» كه «تاريخ آنگلو ساكسون ها» و «الهه انتقام» مهمترين تاليفاتش هستند نكته هاي جالب و آموزنده متعدد دارد از جمله: پس از رسيدن به سالخوردگي است كه انسان به محدود بودن توان خود پي مي برد. اگر بتوان يك انسان را از سنين 20 تا 30 سالگي تحت كنترل قرارداد بقيه عمر قادر خواهد بود خود را كنترل كند. ايجاد ترس در انسان حتي اگر از ناحيه والدين باشد نوعي ظلم است، زيرا كه ترس ممتد اعتماد به نفس را از افراد سلب مي كند. مطالعه تاريخ به من آموخته است كه با فريب و نيرنگ نمي شود براي مدتي طولاني برجماعتي حكومت و رياست كرد. حيوانات جنگل براي ورزش و تفريح نمي كشند، اما تاريخ نشان داده است كه پاره اي از انسانها از كشتن و كشته شدن همنوع لـ*ـذت مي برند. آموزش اخلاقيات به مراتب مهمتر و موثرتر از آموزش دانش است. بايد به نوجوانان آموخت كه از تجربه ديگران (بيوگرافي ها و كتابهاي تاريخ) استفاده كنند، زيرا اگر بخواهند از تجربه خود درس بگيرند؛ اين درس خيلي گران و خيلي دير به دست خواهد آمد و ممكن است براي استفاده از آن هم از عمر چيزي باقي نمانده باشد.
«فرود» كه در آكسفورد تحصيل كرده بود و در 1894 درگذشت در زمينه تاريخنگاري گفته است: اگر مورخ نكات عبرت آموز را از يك رويداد بيرون نكشد و آنها را آموزش و اندرز ندهد كار و زحمت او بي حاصل خواهد بود.
ـ توماس رايت مورخ بنام ديگر نيز در 23 اپريل و در 1810 به دنيا آمده بود.
سالروز درگذشت چهار نويسنده و سه تن از آنان در يک سال؛ شکسپير، سروانتس و گارسيلاسو!
ميگوئل دو سروانتس ساودرا Miguel de Cervantes Saavedra نويسنده «دون كيشوت Don Quixote»، ويليام شكسپير William Shakespeare نويسنده هاملت و «رومئو و ژوليت» و گارسيلاسو نويسنده سرگذشت «اينکاها» 23 اپريل سال 1616 ديده از جهان فرو بستند، شكسپير درست در پنجاه و دومين زادروزش درگذشت! (وي 26 اپريل 1564 و گويا سه روز پس از تولد، در کليسا باپتايزد = غسل تعميد داده شده بود). سروانتس اسپانيايي، گارسيلاسو Garcilaso de la Vega پرويي Peru و شكسپير انگليسي بودند و هر سه در نوشتن نبوغ داشتند. شكسپير در عين حال يك بازيگر تئاتربود. درام نويسي او كم نظير توصيف شده است. او همچنين يک شاعر بود. برخي از مولفان شکسپير را بزرگترين نويسنده در زبان انگليسي توصيف کرده اند که به اين زبان خدمت بسيار کرده است. پاره اي هم وي را نويسنده ملي انگليسي زبانها مي نامند.
جواني سروانتس که در 1547 به دنيا آمده بود بمانند شكسپير آرام نبود. وي در جواني به ايتاليا رفته بود، سرباز شده بود و در جنگ دريايي سال 1571، معروف به لپانتو (نزديكي قبرس) كه ميان ائتلافي از اروپاييان و عثماني روي داد شرکت کرده بود. سروانتس در اين جنگ مجروح شد و يك دست او از كار افتاد. در راه بازگشت به وطن، كشتي حامل سروانتس ربوده شد و پنج سال در الجزاير بسر برد و در اين مدت زندگاني بر او سخت گذشت و همين ماجراها اورا به صورت نويسنده اي بزرگ در آورد.
سروانتس از 35 سالگي كار نوشتن را آغاز كرد و داستانها و درامهاي جالب و كهنه نشدني از خود باقي گذارد که «Don Quixote» معروفترين آنهاست. سروانتس 69 سال عمر كرد.
ـ گارسیلاسو دِ لا وگا Garcilaso de la Vega نویسنده بنام کشور پرو Peru نیز 23 اپریل 1616 در همان روز و سالي درگذشت که شکسپیر و سروانتس فوت شدند. پدر گارسیلاسو یک اسپانیایی و مادرش از بومیان (سرخپوستان) اینکا بود. از آنجاکه گارسیلاسو تالیفاتی درباره تاریخ اینکاها، فرهنگ و تمدن آنان دارد تاریخنگار هم به حساب آمده است. به دليل زمينه نوشته هايش، در تاريخ ادبيات جهان بر نام او ...El Inca اضافه کرده اند تا وابستگي او هم به اينکاها مشخص شود. بیشتر نوشته های گارسيلاسو داستانی هستند. وی بسال 1539 به دنیا آمده بود.
ـ 23 اپریل همچنین سالروز درگذشت بانو «ترسا دِ لا پارا Teresa de la Parra» نویسنده قرن بیستم ونزوئلا است که در سال 1939 فوت شد. وی پنجم اکتبر 1889 به دنیا آمده و پیش از اینکه 47 سالگی اش تکمیل شود جان سپرده بود. وی در طول عمر کوتاه خود داستانهای متعدد نوشته که عموما زمینه واقعی دارند. بیشتر داستانهای او قبلا به صورت پاورق و عمدتا در روزنامه «ال اونیورسال» به چاپ رسیده بودند. معروفترین داستانهای بانو ترسا عبارتند از: Mama X، یادداشتهای روزانه زن جوان، سوغاتی ها ماما بلانکا و .... بانو ترسا در بیوگرافی اش آرزو کرده است روزی فرارسد که روزنامه نگاران به نشر تجربه افراد هم توجه کنند و اشتباهات آنان را برنگارند تا غم و اندوه و جرم و جنایت از جهان رخت بربنندد. وی توصیه های متعدد به نویسندگان کرده است.
از راست به چپ: شکسپیر، سروانتس، گارسیلاسو و بانو «ترسا دِ لا پارا»
ساير ملل
... و به آساني نوشيدن آب، كشور پهناور برزيل متعلق به پرتغال شد!
Pedro Alvarez Cabral
پدرو آلوارز كابرال Pedro Alvarez Cabral دريانورد پرتغالي كه آرزويش ثروتمند شدن خود و توانمند ساختن وطنش پرتغال بود 23 اپريل سال 1500 ميلادي به سرزميني در قاره آمريكا رسيد كه چون داراي جنگلهاي درخت برزيل (چوب سرخ) بود نامش را برزيل گذارد و پس از يك توقف هشت روزه، اول ماه مه آنجا را ملك شخصي پادشاه پرتغال اعلام داشت و با نصب يك پرچم پرتغال و يك صليب چوبي كه همانجا ساخته شده بود آن سرزمين پهناور و مسكون را به همين آساني متصاحب شد. كابرال قصد سفر به قاره آمريكا را نداشت كه كريستف كلمب از جانب اسپانيا هشت سال پيش از آن (سال 1492) به آنجا رسيده بود، اما در ميان اقيانوس اطلس جنوبي راه را گم كرده و به برزيل رسيده بود که پس از اعلام تملك آن به نام پادشاه پرتغال! عازم ماموريت اصلي شد كه رسيدن به هند و جزاير ادويه (اندونزي) بود.
كابرال و همراهانش هنگام ورود به برزيل با انبوه بوميان رو به رو شدند كه در كلبه هاي بزرگ زندگي مي كردند و در گهواره (هموك) مي خوابيدند و براي شكار از تير و كمان استفاده مي كردند. بوميان برزيل مردماني صلح طلب بودند و در صدد وارد ساختن آزار به تازه واردين برنيامدند.
كابرال چند مجرم را كه از زندان پرتغال با خود آورده بود و نگران مرگ آنان نبود در برزيل باقي گذارد و يكي از كشتي هايش را روانه پرتغال ساخت تا خبر اين كشف را به پادشاه برسانند و از آنجا عازم هند شد.
وي ازجانب پادشاه پرتغال ماموريت داشت كه در سر راه خود به هند كه قبلا وسكو دوگاما و همراهان پرتغالي او رفته بودند پاسگاه ميان راه تاسيس كند و نظامي بگمارد. در اجراي اين ماموريت، کابرال با خود 1200 مرد مسلح و 13 كشتي بـرده بود.
پادشاه پرتغال با اين كه «دياز» را که قبلا به جنوب آفريقا رفته بود با كابرال همراه كرده بود؛ با توجه به تجربه وسكو دوگاما، به او توصيه كرده بود بيش از دريا نوردان قبلي در جهت جنوب در اقيانوس اطلس پيش برود و سپس از آنجا به سوي اقيانوس هند حركت كند تا گرفتار توفانهاي مجاور دماغه اميد نيك نشود. «دياز» 12 سال پيش از آن به عنوان نخستين اروپايي به دماغه اميد نيك در منتهي اليه قاره آفريقا رسيده بود و راه ورود به اقيانوس هند را پيدا كرده بود. وسكو دوگاما در23 ماه مه 1498پس از طي همين مسير خود را به هند رسانده بود.
ميان راه كشتي هاي كابرال دچار توفان و قطعات يخهاي سرگردان شدند و چهار كشتي و بسياري از مردان او از جمله «دياز» از دست رفتند. با وجود اين، كابرال به ماموريت خود ادامه داد و از مناطق مورد نظر ديدن كرد.
اين سفر ها مقدمه برتري اروپا (غرب) بر ساير نقاط شده است كه هنوز ادامه دارد. عامل اين برتري از همان زمان اسلحه پيشرفته بود كه هنوز هم به قوت خود باقي است. اروپاييان با استفاده از سفر نامه ماركوپولو از چگونگي ساخت باروت و قطب نما كه در چين معمول بود آگاه شدند؛ توپ و تفنگ ساختند و قادر به عبور از درياهاي عميق و دور دست شدند و ... و از آن زمان تا به امروز كوششان بر اين است كه كشوري ديگر داراي اسلحه پيشرفته نشود كه كليد آقايي كردن و يا خارج شدن از مرحله آقا داشتن است.
طرح توطئه کودتا در فرانسه برای جلوگیری از دادن استقلال به الجزایر
R. Salan
چهار ژنرال و پنج سرهنگ فرانسوی که مخالف دادن استقلال به الجزایر (مستعمره فرانسه از قرن نوزدهم) بودند، پس از اطلاع از تماس دولت فرانسه (دوران ریاست جمهوری شارل دوگل و نخست وزیری میشل دبره) با انقلابیون الجزایر، سرگرم طرح توطئه کودتا شدند. طبق این طرح، قرار بود که الجزایر از کنترل دولت پاریس خارج و سرهنگ «آنتوان آرگود» با واحدهای چترباز وابسته به لژیون خارجی فرانسه پاریس را تصرف و دولت را ساقط کند. این توطئه 22 اپریل 1961 کشف شد ولی توطئه گران در الجزایر دست بکار شده بودند و عملیات آنان تا 26 اپریل ادامه داشت و شکست خورد. این کودتا که گفته شده است مورد حمایت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بود تنها یک کشته ـ تلفات داشت. مغز اصلی توطئه ژنرال «رائول سالان» بود و سه ژنرال دیگر ازجمله شال و اندره زلز همدستان او. توطئه گران محاکمه، سالان و یک تن دیگر به اعدام و بقیه به زندانهای طولانی محکوم شدند که بعدا نه تنها مورد بخشودگی قرارگرفتند بلکه امتیازات نظامی شان به آنان بازگردانده شد. الجزایر در سال 1962 طبق قرارداد «اویان» استقلال یافت.
اریتره و استقلال
23 اپریل 1993 اکثریت قاطع مردم اریتره Eritrea در یک رفراندم که زیر نظر سازمان ملل انجام شد رای به جدایی از اتیوپی و استقلال کامل دادند. اریتره از کشورهای ساحلی دریای سرخ که میان سودان، جیبوتی و اتیوپی و رو به روی کشور سعودی و یمن قرارگرفته دارای شش میلیون جمعیت و 118 هزار کیلومتر مربع وسعت است. اریتره که یک منطقه سوق الجیشی است در سال 1936 به تصرف ایتالیا درآمد، سپس تحت الحمایه انگلستان و آنگاه وابسته به اتیوپی شد. جنبش استقلال طلبان اریتره که اینک حکومت این کشوررا به دست دارد سالها با اتیوپی جنگیده بود. شهر اسمره Asmara پایتخت جمهوری اریتره است.
جاسوس 2 جانبه!
طبق يك بولتن رسمي، پليس آمريكا در اپريل 2003 در كاليفرنيا يك جاسوس دوجانبه را كه زني است 49 ساله بود دستگير كرده بود و به قاضي سپرده بود. اين زن متهم شده بود در حالي كه خبرچين سازمان امنيت داخلي آمريكا بود و از اين بابت جمعا يك ميليون و هفتصد هزار دلار دستمزد دريافت كرده بود براي چين هم جاسوسي مي كرد.
كاترينا لئونگ (احتمالا چيني تبار) در كاليفرنيا داراي فعاليت بازرگاني و كسب و كار بود.
پليس آمريكا در زمان دستگيري اين زن بيم از آن داشت كه كاترينا اسامي عوامل آمريكا در چين را كه درباره سلاحهاي تازه اين كشور به ويژه بمب نوتروني اطلاعات جمع آوري مي كنند و نيز نام ماموراني كه در آمريكا چينيان مورد سوءظن را مي پايند، و شيوه كار آنان را به دولت چين داده باشد.
زياده طلبي ناتو، و نقطه بازگشت
نخستين نشست وزيران ناتو در قلمرو جماهیریه پیشین شوروی 23 اپريل 2005 در شهر 500 هزار نفری ويلنيوس پایتخت لیتوانیای 2 میلیون و هشتصد هزار نفری واقع در منطقه بالتيك برگزار شد و از روسيه خواست كه موافقت كند هر وقت كه لازم باشد آن اتحادیه (ناتو) بتواند نيروهايش را از طريق خاك آن كشور جا به جا كند!!.ـ ناتو ـ اتحادیه نظامی غرب كه دهها سال هدفش انهدام قدرت مسکو و بلوك شرق و به گوشه راندن مارکسیسم بود 25 سال پس از فروپاشی شوروی به گسترش خود ادامه مي دهد،
ناتو كه طبق توافق، قرار بود پس از انحلال پيمان ورشو (بلوک شرق) به يك سازمان سياسي تبديل شود، فعالیت نظامی خودرا جهانی کرده است که اصحاب نظر آن را زیاده طلبی خوانده و گفته اند که زیاده طلبی ها نقطه بازگشت را نزدیک می سازد.
به اظهار این صاحبنظران، اگر یلتسین و جانشینان او مصوّبه پارلمان روسیه مبنی بر غیرقانونی بودن انحلال جماهیریه را امضاء کرده بودند، ناتو پای بر قلمرو شوروی پیشین نمی گذارد و در همان پایگاهها که با پول و زحمتکشی روس ها در بالتیک ساخته شده است مستقر نمی شد.
تفسیرنگاران در نیمه قرن 20 و در پی شکسته شدن انحصار سلاح اتمی نوشته بودند که وجود اتحادیه نظامی چند کشور دارنده سلاح اتمی در برابر اتحادیه نظامی و یا کشور اتمی دیگر عملی خلاف منطق و عقل سلیم است زیراکه جنگ اتمی، فاتح و مغلوب ندارد، طرفین نابود می شوند. د. ترامپ که خودرا برای انتخابات نوامبر 2016 ریاست جمهوری آمریکا نامزد کرده است گفته است که «ناتو» اتحادیه ای است «کهنه شده» و بی اثر. این اتحادیه، زمانی که دولت مسکو سلاح اتمی نداشت برای مقابله با آن ایجاد شد که آن دولت اتمی شد و بعد هم تغییر لباس داد. آیا حساب کرده اید که اگر روسیهِ تازه مدعی یک عضو ناتو شود چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟، این روسیه به تنهایی معادل همه کشورهای دیگر سلاح اتمی دارد و نیروهای نظامی متعارف آن هم از هر یک از اعضای اروپایی ناتو بیشتر است و فاصله آمریکا از اروپا بیش از 3 هزار مایل (5 هزار کیلومتر).
امر و نهي كردن بانو رايس به وزير امور خارجه روسيه در بهار 2005، به روايت پراودا
22 اپريل 2005 پراودا در اديشن انگليسي و آنلاين خود درباره ديدار وزير امور خارجه وقت ايالات متحده، بانو رايس از مسكو و مذاكره با وزير امور خارجه روسيه تفسيري انتشار داده بود.
از نوشته پراودا چنين بر مي آمد؛ به رغم اين كه گفته شده بود رايس كارشناس امور روسيه است و زبان روسي مي داند، وي بر اين زبان مسلط نيست و طرز برخورد و چگونگي رفتار با روس ها را هم نمي داند. بانو رايس در اين ديدار، به وزير امور خارجه روسيه گفته بود: "من (بانو رايس) مخالف تمركز امور روسيه در كرملين هستم!". پراودا كه به صورت يك روزنامه مستقل (نه، حزبي) عمل مي كند ضمن درج این جمله از اظهارات بانو «رايس» که در بالا آمده است نوشته بود: "بايد به اين وزير امورخارجه كه قاعدتا بايد يك ديپلمات باشد و نزاكت ديپلماتيك را رعايت كند گفته شود كه امور روسيه به او چه مربوط است كه بخواهد و يا نخواهد ....". پراودا اضافه كرده بود وزير امور خارجه روسيه به رايس گفته بود كه حاضر به شنيدن اين عبارت نيست که یک پاسخ نَرم ـ دیپلماتک ـ تلقی شده است.
پراودا همچنين نوشته بود: رايس دولت روسيه را متهم به كنترل مطبوعات این کشور مي كند. او باید می دانست كه ما منابع اخبارمان را چك و سپس نقل مي كنيم، ما مطالب را نمي پيچانيم، ما بي جهت چيزي را بزرگ نمي كنيم، ما مطالب را همچون قلاب ماهيگيري به سوي مخاطبان رها نمي كنيم كه ندانسته به دام افتند و بي خبر هرچه را كه مي گوييم و تلقين مي كنيم بپذيرند و باور كنند. ما ميان خبر و مطالب محرمانه دولت فرق قائل مي شويم، منافع عمومي را درنظر مي گيريم و ....
Lavrov بی اعتناء به بانو Rice
در اعتراض به برائت كوفي عنان - داستان سوء استفاده در برنامه نفت در برابر غذا (درعراق)
دو تن از بازرسان آمريكايي مامور رسيدگي به اتهام فساد مالي و بده ـ بستان در كار فروش نفت عراق موسوم به «نفت در برابر غذا» از كار خود كناره گيري كردند و به رسانه ها گفتند كه به گزارش موقت كميسيون رسيدگي به اين امر كه كوفي عنان (دبيرکل سابق سازمان ملل) را دور زده و عملا او را مبرّا دانسته معترضند.
به گزارش مورخ 22 آوريل 2005 تفسير گونه شبكه تلويزيوني «ان. بي . سي» آمريکا، اين دو بازرس ـ «رابرت پارتن» افسر سابق اف. بي. آي. و بانو «ميراندا دانكن» نوه ديويد راكفلر ميلياردر معروف ـ گفته بودند که برنامه فروش نفت و خريد غذا كه زير نظر سازمان ملل صورت گرفته بود تاسال 2005 حدود 64 ميليارد دلار معامله داشت. پسر عنان يكي از متهمان به سوء استفاده از مقام پدرش بوده كه توانسته با اعمال نفوذ شركت سويسي را كه در آنجا استخدام بوده از مقاطعه كاران اين برنامه قرار دهد و ....
پارتن گفته بود: كميسيون رسيدگي به اتهام فساد در «برنامه غذا در برابر نفت» كه رياست آن با رئيس سابق شوراي ذخيره فدرال (آمريكا) است نسبت به عنان نظر مساعد داشته و كشفيات آن دو نفر بر ضد او را ناديده گرفته و گزارش موقت، بسيار نرم و در تنظيم آن ملاحظه در كار بوده است. به اظهار پارتن، پسر عنان در كانون رسيدگي قرارداشت، ما گزارش لازم را داديم ولي كميسيون نتيجه ديگري از آن گرفت. پارتن همچنين گفته بود: "چرا بايد در گزارش، عنان را حذف مي كردند؟!، اصطكاك منافع همه جا به چشم مي خورد و ....".
در پي انتشار اين اعتراض، يك سخنگوي دولت آمريكا اعلام كرد كه «گزارش» قطعي نبوده است.
برخي ديگر از رويدادهاي 23 آوريل
اتحاديه «دلوس» بر ضد امپراتوري ايران - نتايج ايجاد اين اتحاديه عهد باستان
23 اپريل سال 478 پيش از ميلاد سران كشور ــ شهرها و جزاير يوناني كه اتحاديه دلوس«Delos League» را به منظور مقابله گروهي با تهديدهاي ايران ــ تنها ابرقدرت وقت جهان ــ تشكيل داده بودند اعلاميه اي را امضاء كردند كه در آن آمده بود: وجود يك ابر قدرت در جهان؛ مغاير نظم گيتي، منطق و عقل سليم و منافع ملل است و آنان اين اتحاديه را تشكيل داده اند تا در برابر هرگونه زورگويي بايستند و بدون دغدغه از خطر تجـ*ـاوز نظامي و تنها ماندن در برابر تعـ*رض، به زندگاني خود ادامه دهند.
مورخان يوناني و بعدا رومي، بخشهايي از اين اعلاميه را در تاليفات خود آورده اند. «دلوس» نخستين اتحاديه ملل كوچك در برابر يك دولت بزرگ در طول تاريخ بشمار مي رود. نام اين اتحاديه از جزيره «دلوس» گرفته شده است، زيرا طلا و نقره جمع آوري شده از اعضاي اتحاديه (خزائن) در اين جزيره نگهداري مي شد. اتحاديه «دلوس» كه بي شباهت به كنفدراسيونهاي امروز نبود به ابتكار آريستيدس آتني Aristides (متوفا در 468 پيش از ميلاد) تاسيس شده بود.
پس از دو حمله سنگين ايران به يونان و سقوط آتن، بيشتر يونانيان انتظار حمله ديگري را مي كشيدند. در حمله دوم ايران، آتني ها مجبور به انتقال خانواده هاي خود به كشتي و انتقال آنان به جزاير شده بودند و پس از بازگشت ايرانيان تصميم به كشيدن ديوار به گرد شهر آتن گرفتند كه اسپارتي ها مخالفت كردند و استدلالشان اين بود كه ايرانيان شهر را تصرف و چون داراي ديوار است آنجا را تبديل به يك دژ دائمي در قلب جهان يونانيان خواهند كرد. آتني ها به اين مخالفت توجه نكردند و ديوار را كشيدند و اسپارت نيز از شركت در اتحاديه «دلوس» خودداري كرد و به سوي ايران متمايل شد، مخصوصا كه پائوسانياس (پوزانياس) ژنرال اسپارتي به ايران نزديك شده بود و پولي را كه منظما ايران براي او ارسال مي داشت مي پذيرفت.
پس از تشكيل اتحاديه «دلوس» بدون شركت اسپارت، ايران از اين وضعيت استفاده كرد و هنگامي كه ميان اسپارت و آتن جنگ در گرفت، به رساندن پول و كمك نظامي و تجهيزات به اسپارت پرداخت و به دست اسپارتي ها استقلال آتن را نابود ساخت و از همين زمان مورخان يوناني واژه «امپرياليست» را براي توصيف ايران بكار بردند. زد و خوردهاي اسپارت و آتن كه توسيديدس Thucydidesمورخ آن عصر، شرح آنها را نوشته است در تاريخ به جنگهاي «پلوپونز» معروف شده اند.
امیر تیمور و تعـ*رض به هند
امير تيمور 23 اپريل 1398 میلادی از طریق تنگه خیبر آهنگ تصرف هند كرد و 17 دسامبر همين سال پس از غلبه بر ارتش 50 هزار نفري سلطان هند وارد دهلي شد و این شهر را غارت كرد و ويران ساخت. امپراتوران هند تا زمان سلطه انگلستان از اعقاب او بودند، به فارسي سخن مي گفتند و مغولها خطاب می شدند. امیر تیمور مغول تبار بود. وی قبلا در اصفهان، بغداد و دمشق قتل عام کرده بود.
نخستين لشكر كشي عثماني به ايران
سليم يکم
23 اپريل سال 1514 قشون عثماني اردوي آمادگي خود را برپا كرد تا با همه امكانات و در راس آن سلطان سليم يكم به سوي ايران به حركت درآيد و دولت نوبنياد ايران به رهبري شاه اسماعيل صفوي را كه مي رفت تا امپراتوري ساسانيان را احياء كند نابود سازد. برخورد دو نيرو 23 اوت (درست چهار ماه بعد) در چالدران نزديك خوي صورت گرفت .
سليم ملقب به ياووز (عبوس) كه پس از پيروزي بر برادرش سلطنت خود را از 1512 آغاز كرده بود در شرق و جنوب با دو رقيب پر قدرت رو به رو بود، شاه صفوي در شرق و «مماليك» در سوريه، و وي به جنگ با شاه صفوي اولويت داد زيرا كه با اعلام شيعه اثني عشري به عنوان مذهب رسمي ايران، شيعيان آناتولي متمايل به ايران شده بودند، تركمانان ساكن مناطق شرقي و جنوب شرقي آناتولي نيز دولت ايران را ترجيح مي دادند و كردهاي آن مناطق خود را از تبار ايراني، و تمايل و وفاداري به ايران داشتند. اروپاييان از دشمني دو دولت همسايه بعدا سوء استفاده بسيار كردند و موفق هم شدند.
سرانجام سليم يكم بر هردو حريف فائق آمد. شكست ايران در چالدران به علت نداشتن اسلحه آتشين بود كه عثماني ها به آن مجهز بودند. سليم شاه اسماعيل را در اوت 1514 و مماليك را در آگوست 1516 در جنگ حلب و سال بعد در قاهره شكست داد و در 22 سپتامبر 1520 در 50 سالگي پس از هشت سال حكومت درگذشت.
اخراج انگليسي ها از شمال ايران با کمک بلشويکهاي روسيه
تروتسكي، زماني كه كميسر ارتش سرخ بود
لئو تروتسكي L. Trotsky كميسر ارتش سرخ (نيروي نظامي بلشويكهاي روسيه) در اپریل 1920 چند واحد ضربتي را با كشتي روانه بندر انزلي كرد تا انگليسي ها را از شمال ايران برانند. این یگانها 25 اپریل گام به خاک ایران گذاردند و تا بیستم ماه می (پايان ارديبهشت 1299) ماموريت خود را پيروزمندانه به انجام رسانيدند. انگليسي ها پس از سقوط حكومت تزاري روسيه در صدد بلعيدن همه ايران برآمده بودند. قبلا دو دولت لندن و مسکو طبق موافقتنامه آگوست سال 1907 سن پترزبورگ ايران را به سود خود به دو منطقه نفوذ تقسيم كرده بودند و هرکدام از آنها در منطقه نفوذی نيروي نظامي داشت. با پیروزی انقلاب بلشویکی و لغو سازشنامه سن پترزبورگ از سوی لنین و خروج نظامیان روس از ایران، انگلیسی ها یکه تاز میدان شده بودند.
انقلابيون گيلان (جنبش جنگل) پيش از رسیدن نيروهاي تروتسکي، کار مبارزه با انگليسي هارا در شمال ايران آغاز کرده بودند.
خاطر مبارك آسوده باشد!
رضاشاه در سالخوردگي
روزنامه هاي لندن از طريق انتشار مقاله و خبر در شماره هاي 22 ، 23 و 24 اپريل سال 1941 خود رضاشاه پهلوي را متهم به هواداري و نزديك شدن كامل به دولت وقت آلمان (حكومت حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان به رهبري هيتلر) كرده و مدعي شده بودند که سران اين دو دولت با هم يک پيمان محرمانه امضاء کرده اند و هيتلر و موسوليني وعده داده اند که اگر رضاشاه به مساعي آنان کمک کند اورا در احياء امپراتوري پارسيان کمک خواهند کرد. هدف از اين نوشته ها آماده ساختن افکار عمومي براي تعـ*رض نظامي به ايران بود که چهار ماه بعد صورت گرفت. ظاهرا اين دعاوي مطبوعات لندن و تفسير آنهارا که مي توانست نوعي هشدار به دولت ايران باشد به موقع به گوش رضاشاه نرسانده بودند تا گوش به زنگ باشد و با بسيج نيرو و گسترش مراقبت نسبت به تماس بيگانگان با افسران ارشد ارتش و دولتمردان و ممانعت از چنين تماس هايي ايران را براي مقابله با پيش آمدهاي احتمالي آماده كند.
مقامات ارشد دولتي و افراد نزديک به دربار، در برابر پرسشهاي رضاشاه كه چه خبر است؟. پاسخ مي دادند: خاطر مبارك آسوده باشد!.
ديديم که اين پاسخ ها، رضاشاه را که در سنين کهولت بود آسوده خاطر کرد و دو ـ سه افسر ارشد که يکي از آنان هم بعدا پاداش گرفت و وزير جنگ شد، نيروهاي مسلح را بدون اطلاع فرمانده کل (رضاشاه) مرخص کردند و ايران بدون مقاومت تسليم و اشغال نظامي شد و رضاشاه خلع و از کشور تبعيد و عملا به اسارت درآمد.
درگذشت ملك الشعراء
ايرانيان درارديبهشت 1330 در سوك درگذشت محمدتقي بهار ــ ملك الشعراء خود ــ نشسته بودند كه در آغاز اين ماه در 67 سالگي فوت شده بود. بهار در عين حال يك دولتمرد و سياستمدار، و مدتي هم وزير فرهنگ وطن بود.
روزي كه به ارتش ايران براي مقابله با عراق آماده باش داده شده بود
23 اپريل 1969 (سوم ارديبهشت 1348) ايران و عراق در آستانه يك جنگ تمام عيار قرار گرفته بودند. دولت ايران به ارتش آماده باش داده بود و جنگ تبليغاتي دو كشور به اوج خود رسيده بود. همزمان با اعلام آماده باش ارتش، مين باشيان به فرماندهي نيروي زميني و فريدون جم به رياست ستاد ارتش منصوب شده بودند. اين وضعيت را دولت عراق با بازداشت آموزگاران دولتي و اعزامي از ايران براي مدارس ايرانيان عراق آغاز كرده بود و دست به زنداني كردن، شكنجه رواني و اخراج ايراني تبارها از آن كشور زده بود. دولت عراق يادداشت اعتراضيه دولت ايران در اين زمينه ها را نپذيرفته بود و همان روزي كه يادداشت ايران را نپذيرفته بود پانصد ايراني تبار را كه اخراج شده بودند به مرز خسروي فرستاد كه دولت ايران اين مرز را بست. دولت ايران به موازات آماده باش نظامي، به فعاليت هاي ديپلماتيك هم دست زده بود و با دولت تركيه در اين زمينه وارد مذاكره شده بود. دولت عراق متقابلا ايران را متهم كرده بود كه كردهاي عراقي را تحريك به تجديد عمليات نظامي كرده است.
خصومت ايران و عراق از زماني رو به شدت گذارده بود كه دولت تهران دولت عراق را متهم به حمايت از سپهبد تيمور بختيار در لبنان كرده بود و از دولت لبنان استرداد او را خواسته بود كه چون دولت لبنان درخواست ايران را رد كرده بود، تهران مناسبات سياسي خود را با لبنان معلق ساخته بود. در اين ميان مجلس ايران نيز راي به مصادره اموال تيمور بختيار داده بود.
یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای بالای صفحه اول شماره چهارم اردیبهشت 1358 روزنامه اطلاعات
در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح «سرنخ» برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوّت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند و برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
با این هدف، نگاهی به کُپی نیمه بالای صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره چهارم اردیبهشت 1358 (دو ماه و 12 روز پس از انقلاب):
در قلمرو انديشه
لنين: طبقه استثمارگر مي كوشد كه حكومت و رسانه ها را از دست ندهد - اعلاميه لنين درباره عامل اختلاف طبقاتي
لِنين ( ولاديمير ايليچ) 22 اپريل 1917 (سوم اردیبهشت) و شش روز پس از بازگشت از تبعيد به وطن، در زادروز خود بيانيه اي منتشر ساخت كه یک تعريف جامع از ایجاد طبقه (کلاس) میان اعضای یک جامعه (مردم) و کینه و نفاق به شمار آمده است.
در اين بيانيه چنين آمده بود: بشر ذاتا جمع ثروت در دست يك، يا چند فرد و چند خانواده را عملي درست، منطقي و به حق نمي داند و در نتيجه نمي تواند آن را تحمل كند. بنابراين، سرچشمه دشمني ها و مبارزات پنهان و آشگار از همين جاست. همين اختلاف طبقاتي و جداسازي انسانها كه يكسان و برابر زاده مي شوند در طول تاريخ باعث جنگها و طغيان ها بوده است و تا مسئله ثروت و خروج آن از دست شماري كم حل نشود؛ اين جنگ و جدالها ادامه خواهد داشت. تاریخ نشان داده است که توده ها از هر فرصت به دست آمده، برای پس گرفتن ثروت که آن را حق خود می دانند استفاده خواهند کرد که غالبا همراه با خونریزی و تخریب بوده است. توده ها مقامات دولتی را هم دست نشانده ثروت جویان و پولپرستان می دانند و با به دست آوردن فرصت آنان را به زیر خواهند کشید. طبقه ثروتمند استثماركننده سايرين است و استثمارگر همه تلاشها و نيرنگها را بكار مي گيرد تا اين امتياز خود را از دست ندهد و در درجه اول مي كوشد كه طبقه تحت استثمار و ستم آگاه و روشن و صاحب معلومات لازم (معلومات عمومی و ضروري) نشود. طبقه استثمارگر مساعي خود را بكار مي برد كه نه تنها قدرت حکومتي و دولت را دركنترل داشته باشد بلكه ابزارهاي اطلاع رسانی و روشنگري (مطبوعات) هم مستقيم و غير مستقيم از دستش خارج نشود و ... و ما بپاخاسته ايم تا به اين وضعيت و اين بي عدالتي عظيم پايان بدهيم، زيرا که عدالت و برابري خواست نهائي هر انسان است. شوق به جمع كردن پول كه يك عادت روانی، و به زيان توده ها است بايد تبديل به اشتياق هاي ديگر شود ــ شوق خدمت به همنوع، به بشريت، به دانش، به تحقق جامعه بدون طبقه، به تامين سعادت مردم، به بسط عدالت، به صلح و برادري و ....
لنین که پولپرستی، جاه و برتری جویی از این طریق را عامل ایجاد « طبقه و كلاس» در یک جامعه خوانده بود ثابت کرده بود که توده ها (اکثریت و طبقات پایین تر) آرامش نخواهند داشت، زیرا که کینه ثروت دارها روانِ آنان را رها نخواهد ساخت و آماده طغیان خواهند بود. لنین نیز بمانند مارکس اقتصاد را عامل اصلی جنگ ها، و نابرابری اقتصادی و وجود کلاس در جامعه را عامل نه تنها جنحه و جنایات روزمره بلکه طغیان عمومی (انقلاب) به دست داده بود که کوتاهی دولت هایی که در کنترل اصحاب پول هستند آن را دامن می زنند.
لنين در بيانيه قبلی خود (بیانیه 16 اپريل 1917) كه آن را پس از بازگشت از تبعيد 11 ساله صادر كرده بود كاپيتاليسم و آزمندي دولتهاي استعمارگر را عامل جنگ جهاني اول (و در آن زمان؛ جنگ جاری) خوانده بود كه نتوانسته بودند بر سر چاپيدن كشورهاي ضعيف تر و بلعيدن مواد خام و كارگر ارزان سرزمين ها به سازش برسند.
لنين درگیری و هرگونه جنگ بر سر استثمارملل و گسترش منطقه نفوذ را يك بيشرمي گستاخانه و جنايت نسبت به بشريت خوانده بود.
لنين که 22 اپريل 1870 به دنيا آمده بود و با انقلاب اکتبر 1917 روسیه تزاری را به صورت یک جمهوری فدراتیو سوسیالیستی درآورده بود 54 سال عمر كرد و 21 ژانویه 1924 درگذشت.
در قلمرو دموکراسي
دمكراسي شدن بلژيك و اندرز هاي مهمي كه به راي دهندگان داه شد
23 آوريل سال 1893 مردان بالغ بلژيك اجازه يافتند نماينده انتخاب كنند و اين نمايندگان تشكيل پارلمان و شوراهاي شهر دهند و به نمايندگي از جانب آنان حكومت كنند. تعيين نخست وزير و تاييد انتصاب وزيران هم در اختيار پارلمان قرار گرفت.
در همان زمان به راي دهندگان بلژيكي تاكيد شد كه با چشم باز آراء خود را به صندوقها بيندازند و در انتخاب نماينده تحت تاثير تبليغات و تلقين ديگران قرار نگيرند و گرنه منظور از دمكراسي و راي مخفي تحقق نخواهد يافت. به راي دهندگان (از طريق ارسال بخشنامه و اعلاميه) همچنين تاكيد شد كه مهمترين كار پارلمان و شوراي شهر وضع ماليات و عوارض است كه از جيب آنان خارج مي شود و اگر در انتخاب نماينده دقت نكنند، مسئول اين سهل انگاري خودشان خواهند بود و پس از انتخاب نماينده اعتراضشان به كارهايي كه او به نام آنان انجام خواهد داد موثر واقع نخواهد شد، مگر در روز انتخابات بعدي. آنان تنها مي توانند كه دوباره آن نماينده را انتخاب نكنند و دمكراسي يعني همين، اما توجه داشته باشند كه دو سال و يا بيشتر، براي آزمايش يك نماينده زماني طولاني است و اشتباهات او در اين فاصله ممكن است جبران ناپذير باشد، بنابر اين؛ هم اكنون دقت كنند و با چشم بسته راي ندهند.
در دنياي تاريخنگاري
پس از رسيدن به سالخوردگي است كه انسان به محدود بودن توان خود پي مي برد
James Anthony Froude
23 اپريل زادروز جيمز آنتوني فرود James Anthony Froude مورخ بنام است که در سال 1818 به دنيا آمد.
«فرود» كه «تاريخ آنگلو ساكسون ها» و «الهه انتقام» مهمترين تاليفاتش هستند نكته هاي جالب و آموزنده متعدد دارد از جمله: پس از رسيدن به سالخوردگي است كه انسان به محدود بودن توان خود پي مي برد. اگر بتوان يك انسان را از سنين 20 تا 30 سالگي تحت كنترل قرارداد بقيه عمر قادر خواهد بود خود را كنترل كند. ايجاد ترس در انسان حتي اگر از ناحيه والدين باشد نوعي ظلم است، زيرا كه ترس ممتد اعتماد به نفس را از افراد سلب مي كند. مطالعه تاريخ به من آموخته است كه با فريب و نيرنگ نمي شود براي مدتي طولاني برجماعتي حكومت و رياست كرد. حيوانات جنگل براي ورزش و تفريح نمي كشند، اما تاريخ نشان داده است كه پاره اي از انسانها از كشتن و كشته شدن همنوع لـ*ـذت مي برند. آموزش اخلاقيات به مراتب مهمتر و موثرتر از آموزش دانش است. بايد به نوجوانان آموخت كه از تجربه ديگران (بيوگرافي ها و كتابهاي تاريخ) استفاده كنند، زيرا اگر بخواهند از تجربه خود درس بگيرند؛ اين درس خيلي گران و خيلي دير به دست خواهد آمد و ممكن است براي استفاده از آن هم از عمر چيزي باقي نمانده باشد.
«فرود» كه در آكسفورد تحصيل كرده بود و در 1894 درگذشت در زمينه تاريخنگاري گفته است: اگر مورخ نكات عبرت آموز را از يك رويداد بيرون نكشد و آنها را آموزش و اندرز ندهد كار و زحمت او بي حاصل خواهد بود.
ـ توماس رايت مورخ بنام ديگر نيز در 23 اپريل و در 1810 به دنيا آمده بود.
سالروز درگذشت چهار نويسنده و سه تن از آنان در يک سال؛ شکسپير، سروانتس و گارسيلاسو!
ميگوئل دو سروانتس ساودرا Miguel de Cervantes Saavedra نويسنده «دون كيشوت Don Quixote»، ويليام شكسپير William Shakespeare نويسنده هاملت و «رومئو و ژوليت» و گارسيلاسو نويسنده سرگذشت «اينکاها» 23 اپريل سال 1616 ديده از جهان فرو بستند، شكسپير درست در پنجاه و دومين زادروزش درگذشت! (وي 26 اپريل 1564 و گويا سه روز پس از تولد، در کليسا باپتايزد = غسل تعميد داده شده بود). سروانتس اسپانيايي، گارسيلاسو Garcilaso de la Vega پرويي Peru و شكسپير انگليسي بودند و هر سه در نوشتن نبوغ داشتند. شكسپير در عين حال يك بازيگر تئاتربود. درام نويسي او كم نظير توصيف شده است. او همچنين يک شاعر بود. برخي از مولفان شکسپير را بزرگترين نويسنده در زبان انگليسي توصيف کرده اند که به اين زبان خدمت بسيار کرده است. پاره اي هم وي را نويسنده ملي انگليسي زبانها مي نامند.
جواني سروانتس که در 1547 به دنيا آمده بود بمانند شكسپير آرام نبود. وي در جواني به ايتاليا رفته بود، سرباز شده بود و در جنگ دريايي سال 1571، معروف به لپانتو (نزديكي قبرس) كه ميان ائتلافي از اروپاييان و عثماني روي داد شرکت کرده بود. سروانتس در اين جنگ مجروح شد و يك دست او از كار افتاد. در راه بازگشت به وطن، كشتي حامل سروانتس ربوده شد و پنج سال در الجزاير بسر برد و در اين مدت زندگاني بر او سخت گذشت و همين ماجراها اورا به صورت نويسنده اي بزرگ در آورد.
سروانتس از 35 سالگي كار نوشتن را آغاز كرد و داستانها و درامهاي جالب و كهنه نشدني از خود باقي گذارد که «Don Quixote» معروفترين آنهاست. سروانتس 69 سال عمر كرد.
ـ گارسیلاسو دِ لا وگا Garcilaso de la Vega نویسنده بنام کشور پرو Peru نیز 23 اپریل 1616 در همان روز و سالي درگذشت که شکسپیر و سروانتس فوت شدند. پدر گارسیلاسو یک اسپانیایی و مادرش از بومیان (سرخپوستان) اینکا بود. از آنجاکه گارسیلاسو تالیفاتی درباره تاریخ اینکاها، فرهنگ و تمدن آنان دارد تاریخنگار هم به حساب آمده است. به دليل زمينه نوشته هايش، در تاريخ ادبيات جهان بر نام او ...El Inca اضافه کرده اند تا وابستگي او هم به اينکاها مشخص شود. بیشتر نوشته های گارسيلاسو داستانی هستند. وی بسال 1539 به دنیا آمده بود.
ـ 23 اپریل همچنین سالروز درگذشت بانو «ترسا دِ لا پارا Teresa de la Parra» نویسنده قرن بیستم ونزوئلا است که در سال 1939 فوت شد. وی پنجم اکتبر 1889 به دنیا آمده و پیش از اینکه 47 سالگی اش تکمیل شود جان سپرده بود. وی در طول عمر کوتاه خود داستانهای متعدد نوشته که عموما زمینه واقعی دارند. بیشتر داستانهای او قبلا به صورت پاورق و عمدتا در روزنامه «ال اونیورسال» به چاپ رسیده بودند. معروفترین داستانهای بانو ترسا عبارتند از: Mama X، یادداشتهای روزانه زن جوان، سوغاتی ها ماما بلانکا و .... بانو ترسا در بیوگرافی اش آرزو کرده است روزی فرارسد که روزنامه نگاران به نشر تجربه افراد هم توجه کنند و اشتباهات آنان را برنگارند تا غم و اندوه و جرم و جنایت از جهان رخت بربنندد. وی توصیه های متعدد به نویسندگان کرده است.
ساير ملل
... و به آساني نوشيدن آب، كشور پهناور برزيل متعلق به پرتغال شد!
Pedro Alvarez Cabral
پدرو آلوارز كابرال Pedro Alvarez Cabral دريانورد پرتغالي كه آرزويش ثروتمند شدن خود و توانمند ساختن وطنش پرتغال بود 23 اپريل سال 1500 ميلادي به سرزميني در قاره آمريكا رسيد كه چون داراي جنگلهاي درخت برزيل (چوب سرخ) بود نامش را برزيل گذارد و پس از يك توقف هشت روزه، اول ماه مه آنجا را ملك شخصي پادشاه پرتغال اعلام داشت و با نصب يك پرچم پرتغال و يك صليب چوبي كه همانجا ساخته شده بود آن سرزمين پهناور و مسكون را به همين آساني متصاحب شد. كابرال قصد سفر به قاره آمريكا را نداشت كه كريستف كلمب از جانب اسپانيا هشت سال پيش از آن (سال 1492) به آنجا رسيده بود، اما در ميان اقيانوس اطلس جنوبي راه را گم كرده و به برزيل رسيده بود که پس از اعلام تملك آن به نام پادشاه پرتغال! عازم ماموريت اصلي شد كه رسيدن به هند و جزاير ادويه (اندونزي) بود.
كابرال و همراهانش هنگام ورود به برزيل با انبوه بوميان رو به رو شدند كه در كلبه هاي بزرگ زندگي مي كردند و در گهواره (هموك) مي خوابيدند و براي شكار از تير و كمان استفاده مي كردند. بوميان برزيل مردماني صلح طلب بودند و در صدد وارد ساختن آزار به تازه واردين برنيامدند.
كابرال چند مجرم را كه از زندان پرتغال با خود آورده بود و نگران مرگ آنان نبود در برزيل باقي گذارد و يكي از كشتي هايش را روانه پرتغال ساخت تا خبر اين كشف را به پادشاه برسانند و از آنجا عازم هند شد.
وي ازجانب پادشاه پرتغال ماموريت داشت كه در سر راه خود به هند كه قبلا وسكو دوگاما و همراهان پرتغالي او رفته بودند پاسگاه ميان راه تاسيس كند و نظامي بگمارد. در اجراي اين ماموريت، کابرال با خود 1200 مرد مسلح و 13 كشتي بـرده بود.
پادشاه پرتغال با اين كه «دياز» را که قبلا به جنوب آفريقا رفته بود با كابرال همراه كرده بود؛ با توجه به تجربه وسكو دوگاما، به او توصيه كرده بود بيش از دريا نوردان قبلي در جهت جنوب در اقيانوس اطلس پيش برود و سپس از آنجا به سوي اقيانوس هند حركت كند تا گرفتار توفانهاي مجاور دماغه اميد نيك نشود. «دياز» 12 سال پيش از آن به عنوان نخستين اروپايي به دماغه اميد نيك در منتهي اليه قاره آفريقا رسيده بود و راه ورود به اقيانوس هند را پيدا كرده بود. وسكو دوگاما در23 ماه مه 1498پس از طي همين مسير خود را به هند رسانده بود.
ميان راه كشتي هاي كابرال دچار توفان و قطعات يخهاي سرگردان شدند و چهار كشتي و بسياري از مردان او از جمله «دياز» از دست رفتند. با وجود اين، كابرال به ماموريت خود ادامه داد و از مناطق مورد نظر ديدن كرد.
اين سفر ها مقدمه برتري اروپا (غرب) بر ساير نقاط شده است كه هنوز ادامه دارد. عامل اين برتري از همان زمان اسلحه پيشرفته بود كه هنوز هم به قوت خود باقي است. اروپاييان با استفاده از سفر نامه ماركوپولو از چگونگي ساخت باروت و قطب نما كه در چين معمول بود آگاه شدند؛ توپ و تفنگ ساختند و قادر به عبور از درياهاي عميق و دور دست شدند و ... و از آن زمان تا به امروز كوششان بر اين است كه كشوري ديگر داراي اسلحه پيشرفته نشود كه كليد آقايي كردن و يا خارج شدن از مرحله آقا داشتن است.
طرح توطئه کودتا در فرانسه برای جلوگیری از دادن استقلال به الجزایر
R. Salan
چهار ژنرال و پنج سرهنگ فرانسوی که مخالف دادن استقلال به الجزایر (مستعمره فرانسه از قرن نوزدهم) بودند، پس از اطلاع از تماس دولت فرانسه (دوران ریاست جمهوری شارل دوگل و نخست وزیری میشل دبره) با انقلابیون الجزایر، سرگرم طرح توطئه کودتا شدند. طبق این طرح، قرار بود که الجزایر از کنترل دولت پاریس خارج و سرهنگ «آنتوان آرگود» با واحدهای چترباز وابسته به لژیون خارجی فرانسه پاریس را تصرف و دولت را ساقط کند. این توطئه 22 اپریل 1961 کشف شد ولی توطئه گران در الجزایر دست بکار شده بودند و عملیات آنان تا 26 اپریل ادامه داشت و شکست خورد. این کودتا که گفته شده است مورد حمایت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بود تنها یک کشته ـ تلفات داشت. مغز اصلی توطئه ژنرال «رائول سالان» بود و سه ژنرال دیگر ازجمله شال و اندره زلز همدستان او. توطئه گران محاکمه، سالان و یک تن دیگر به اعدام و بقیه به زندانهای طولانی محکوم شدند که بعدا نه تنها مورد بخشودگی قرارگرفتند بلکه امتیازات نظامی شان به آنان بازگردانده شد. الجزایر در سال 1962 طبق قرارداد «اویان» استقلال یافت.
اریتره و استقلال
23 اپریل 1993 اکثریت قاطع مردم اریتره Eritrea در یک رفراندم که زیر نظر سازمان ملل انجام شد رای به جدایی از اتیوپی و استقلال کامل دادند. اریتره از کشورهای ساحلی دریای سرخ که میان سودان، جیبوتی و اتیوپی و رو به روی کشور سعودی و یمن قرارگرفته دارای شش میلیون جمعیت و 118 هزار کیلومتر مربع وسعت است. اریتره که یک منطقه سوق الجیشی است در سال 1936 به تصرف ایتالیا درآمد، سپس تحت الحمایه انگلستان و آنگاه وابسته به اتیوپی شد. جنبش استقلال طلبان اریتره که اینک حکومت این کشوررا به دست دارد سالها با اتیوپی جنگیده بود. شهر اسمره Asmara پایتخت جمهوری اریتره است.
جاسوس 2 جانبه!
طبق يك بولتن رسمي، پليس آمريكا در اپريل 2003 در كاليفرنيا يك جاسوس دوجانبه را كه زني است 49 ساله بود دستگير كرده بود و به قاضي سپرده بود. اين زن متهم شده بود در حالي كه خبرچين سازمان امنيت داخلي آمريكا بود و از اين بابت جمعا يك ميليون و هفتصد هزار دلار دستمزد دريافت كرده بود براي چين هم جاسوسي مي كرد.
كاترينا لئونگ (احتمالا چيني تبار) در كاليفرنيا داراي فعاليت بازرگاني و كسب و كار بود.
پليس آمريكا در زمان دستگيري اين زن بيم از آن داشت كه كاترينا اسامي عوامل آمريكا در چين را كه درباره سلاحهاي تازه اين كشور به ويژه بمب نوتروني اطلاعات جمع آوري مي كنند و نيز نام ماموراني كه در آمريكا چينيان مورد سوءظن را مي پايند، و شيوه كار آنان را به دولت چين داده باشد.
زياده طلبي ناتو، و نقطه بازگشت
نخستين نشست وزيران ناتو در قلمرو جماهیریه پیشین شوروی 23 اپريل 2005 در شهر 500 هزار نفری ويلنيوس پایتخت لیتوانیای 2 میلیون و هشتصد هزار نفری واقع در منطقه بالتيك برگزار شد و از روسيه خواست كه موافقت كند هر وقت كه لازم باشد آن اتحادیه (ناتو) بتواند نيروهايش را از طريق خاك آن كشور جا به جا كند!!.ـ ناتو ـ اتحادیه نظامی غرب كه دهها سال هدفش انهدام قدرت مسکو و بلوك شرق و به گوشه راندن مارکسیسم بود 25 سال پس از فروپاشی شوروی به گسترش خود ادامه مي دهد،
ناتو كه طبق توافق، قرار بود پس از انحلال پيمان ورشو (بلوک شرق) به يك سازمان سياسي تبديل شود، فعالیت نظامی خودرا جهانی کرده است که اصحاب نظر آن را زیاده طلبی خوانده و گفته اند که زیاده طلبی ها نقطه بازگشت را نزدیک می سازد.
به اظهار این صاحبنظران، اگر یلتسین و جانشینان او مصوّبه پارلمان روسیه مبنی بر غیرقانونی بودن انحلال جماهیریه را امضاء کرده بودند، ناتو پای بر قلمرو شوروی پیشین نمی گذارد و در همان پایگاهها که با پول و زحمتکشی روس ها در بالتیک ساخته شده است مستقر نمی شد.
تفسیرنگاران در نیمه قرن 20 و در پی شکسته شدن انحصار سلاح اتمی نوشته بودند که وجود اتحادیه نظامی چند کشور دارنده سلاح اتمی در برابر اتحادیه نظامی و یا کشور اتمی دیگر عملی خلاف منطق و عقل سلیم است زیراکه جنگ اتمی، فاتح و مغلوب ندارد، طرفین نابود می شوند. د. ترامپ که خودرا برای انتخابات نوامبر 2016 ریاست جمهوری آمریکا نامزد کرده است گفته است که «ناتو» اتحادیه ای است «کهنه شده» و بی اثر. این اتحادیه، زمانی که دولت مسکو سلاح اتمی نداشت برای مقابله با آن ایجاد شد که آن دولت اتمی شد و بعد هم تغییر لباس داد. آیا حساب کرده اید که اگر روسیهِ تازه مدعی یک عضو ناتو شود چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟، این روسیه به تنهایی معادل همه کشورهای دیگر سلاح اتمی دارد و نیروهای نظامی متعارف آن هم از هر یک از اعضای اروپایی ناتو بیشتر است و فاصله آمریکا از اروپا بیش از 3 هزار مایل (5 هزار کیلومتر).
امر و نهي كردن بانو رايس به وزير امور خارجه روسيه در بهار 2005، به روايت پراودا
22 اپريل 2005 پراودا در اديشن انگليسي و آنلاين خود درباره ديدار وزير امور خارجه وقت ايالات متحده، بانو رايس از مسكو و مذاكره با وزير امور خارجه روسيه تفسيري انتشار داده بود.
از نوشته پراودا چنين بر مي آمد؛ به رغم اين كه گفته شده بود رايس كارشناس امور روسيه است و زبان روسي مي داند، وي بر اين زبان مسلط نيست و طرز برخورد و چگونگي رفتار با روس ها را هم نمي داند. بانو رايس در اين ديدار، به وزير امور خارجه روسيه گفته بود: "من (بانو رايس) مخالف تمركز امور روسيه در كرملين هستم!". پراودا كه به صورت يك روزنامه مستقل (نه، حزبي) عمل مي كند ضمن درج این جمله از اظهارات بانو «رايس» که در بالا آمده است نوشته بود: "بايد به اين وزير امورخارجه كه قاعدتا بايد يك ديپلمات باشد و نزاكت ديپلماتيك را رعايت كند گفته شود كه امور روسيه به او چه مربوط است كه بخواهد و يا نخواهد ....". پراودا اضافه كرده بود وزير امور خارجه روسيه به رايس گفته بود كه حاضر به شنيدن اين عبارت نيست که یک پاسخ نَرم ـ دیپلماتک ـ تلقی شده است.
پراودا همچنين نوشته بود: رايس دولت روسيه را متهم به كنترل مطبوعات این کشور مي كند. او باید می دانست كه ما منابع اخبارمان را چك و سپس نقل مي كنيم، ما مطالب را نمي پيچانيم، ما بي جهت چيزي را بزرگ نمي كنيم، ما مطالب را همچون قلاب ماهيگيري به سوي مخاطبان رها نمي كنيم كه ندانسته به دام افتند و بي خبر هرچه را كه مي گوييم و تلقين مي كنيم بپذيرند و باور كنند. ما ميان خبر و مطالب محرمانه دولت فرق قائل مي شويم، منافع عمومي را درنظر مي گيريم و ....
در اعتراض به برائت كوفي عنان - داستان سوء استفاده در برنامه نفت در برابر غذا (درعراق)
دو تن از بازرسان آمريكايي مامور رسيدگي به اتهام فساد مالي و بده ـ بستان در كار فروش نفت عراق موسوم به «نفت در برابر غذا» از كار خود كناره گيري كردند و به رسانه ها گفتند كه به گزارش موقت كميسيون رسيدگي به اين امر كه كوفي عنان (دبيرکل سابق سازمان ملل) را دور زده و عملا او را مبرّا دانسته معترضند.
به گزارش مورخ 22 آوريل 2005 تفسير گونه شبكه تلويزيوني «ان. بي . سي» آمريکا، اين دو بازرس ـ «رابرت پارتن» افسر سابق اف. بي. آي. و بانو «ميراندا دانكن» نوه ديويد راكفلر ميلياردر معروف ـ گفته بودند که برنامه فروش نفت و خريد غذا كه زير نظر سازمان ملل صورت گرفته بود تاسال 2005 حدود 64 ميليارد دلار معامله داشت. پسر عنان يكي از متهمان به سوء استفاده از مقام پدرش بوده كه توانسته با اعمال نفوذ شركت سويسي را كه در آنجا استخدام بوده از مقاطعه كاران اين برنامه قرار دهد و ....
پارتن گفته بود: كميسيون رسيدگي به اتهام فساد در «برنامه غذا در برابر نفت» كه رياست آن با رئيس سابق شوراي ذخيره فدرال (آمريكا) است نسبت به عنان نظر مساعد داشته و كشفيات آن دو نفر بر ضد او را ناديده گرفته و گزارش موقت، بسيار نرم و در تنظيم آن ملاحظه در كار بوده است. به اظهار پارتن، پسر عنان در كانون رسيدگي قرارداشت، ما گزارش لازم را داديم ولي كميسيون نتيجه ديگري از آن گرفت. پارتن همچنين گفته بود: "چرا بايد در گزارش، عنان را حذف مي كردند؟!، اصطكاك منافع همه جا به چشم مي خورد و ....".
در پي انتشار اين اعتراض، يك سخنگوي دولت آمريكا اعلام كرد كه «گزارش» قطعي نبوده است.
برخي ديگر از رويدادهاي 23 آوريل
- 0: توتموس سومTuthmose III در چنين روزي (طبق محاسبات تقويمي!) در سال 1479 پيش از ميلاد به عنوان ششمين فرعون سلسله هجدم مصر باستان زمام امور اين كشور را به دست گرفت، ولي چون مادرش ملكه (زن اصلي فرعون متوفا) نبود؛ تا با خواهر خود كه از ملكه (زن اصلي فرعون) به دنيا آمده بود ازدواج نكرد!، پادشاهي او برسميت شناخته نشد. وي كه گورش در وادي فراعنه (لوكسور) به دست آمده است در طول سلطنت خود سوريه و سودان (نوبي) را تصرف كرد و بر قلمرو مصر افزود. تصوير زير، روكش جسد توتموس را كه به دست آمده است نشان مي دهد. معمولا اين روكش ها به شكل صاحب جنازه ساخته مي شد و المثناي او بود:
- 34: طبق محاسبات اسحق نيوتن در اين روز مسيح مصلوب شده است. در اين كه كدام روز از ماه آپريل اين حادثه روي داده نظرات مختلف است.
- 1348: دادن لقب شواليه Knighthood ( سر ) در انگلستان برقرار شد.
- 1635: نخستین مدرسه دولتی (Public School) آمریکای شمالی (ایالات متحده کنونی) در شهر بوستون واقع در ایالت ماساچوست آغاز بکار کرد.
- 1838: نخستين كشتي كه با قوه بخار حركت مي كرد عرض اقيانوس اطلس را طي كردو از اروپا خود را به نيويورك رسانيد.
- 1867: ويكتوريا پادشاه انگلستان و ناپلئون سوم پادشاه فرانسه ــ هر دو ــ طرح ساختن تونل درياي مانش را رد كردند كه در نيمه دوم قرن 20 ساخته شد.
- 1891: يهوديان از مسكو اخراج شدند.
- 1898: دولت اسپانيا پس از دريافت التيماتوم دولت آمريكا بر سر كوبا متقابلا به آن دولت اعلان جنگ داد.
- 1920: در جريان تقسيم مستملكات عثماني، عراق و فلسطين سهم انگلستان و سوريه و لبنان سهم فرانسه شد!.
- 1922: (1311 هجري): فيصل پادشاه ساخت انگلستان در عراق براي يك ديدار رسمي و ملاقات با رضاشاه پهلوي وارد خاك ايران شد.
- 1928: 23 اپریل زادروز شرلی تمپل Shirley Temple ـ بانوی هنرمند ـ دیپلماتی است که از 3 سالگی وارد دنیای فیلم و سینما شده بود و در آن سن با بازی در فیلم و ایفای نقش، چشم جهانیان را خیره کرده بود. وی که در سال 1928 در کالیفرنیا به دنیا آمده بود دهم فوریه 2014 از بیماری سرطان درگذشت.
شرلی که از میانسالی وارد سیاست شده بود زمانی نماینده آمریکا در سازمان ملل، سفیر آمریکا در غَنا و چک اسلواکی بود و مدتی نیز دستیار وزیر امورخارجه و مسئول دادن مشورت در زمینه امور دیپلماتیک به رئیس جمهوری. شرلی یک بانوی محافظه کار و از فعالان حزب جمهوریخواه آمریکاه بود.
شرلی تمپل در مراحل مختلف: از هنر تا سیاست
- 1941: ارتش يونان تسليم شد و اين كشور به تصرف آلمان در آمد. کابينه و مقامات ارشد يونان به جزيره "کرت" نقل مکان کردند و دولت انگلستان پادشاه يونان را با هواپيما به مصر منتقل كرد.
- 1941: دولت يوگوسلاوي ساقط شد. شهر بلگراد پايتخت يوگوسلاوي چند روز پيش از اين به دست آلمان افتاده بود.
- 1949: شهر نانژينگ به دست نيروهاي مائو افتاد.
- 1952: کار کشيدن خط لوله انتقال نفت عراق از كركوك به بانياس سوريه (ساحل مديترانه ) پايان يافت.
- 1956: ديوان عالي آمريكا راي داد كه جدايي نژادي در اين كشور مغاير قانون اساسي است.
- 1965: شوروي نخستين ماهواره مخابراتي خود را در مدار زمين قرارداد.
- 1967: دانشجویان دانشگاه کلمبیا (واقع در شهر نیویورک) به نشانه اعتراض به ادامه جنگ ویتنام، این دانشگاه را اشغال و کلاسهای درس را تعطیل کردند.
- 2007: بوریس یلتسین که در سمت ریاست جمهور روسیه به اتفاق سران اوکراین و بلاروس، اتحاد جماهیر شوروی را با روشی خلاف استاندارد جهانی (رفراندم سراسری) منحل کرد در 76 سالگی درگذشت. وی که شدیدا اعتیاد به الـ*کـل داشت حزب کمونیست شوروی را که خود از نردبان آن بالا رفته و دارای مقام شده بود منحل کرد.