•○●|تقویم تاریخی|●○•

وضعیت
موضوع بسته شده است.

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
ايران

اتحاديه «دلوس» بر ضد امپراتوري ايران - نتايج ايجاد اين اتحاديه عهد باستان


0423aristides.jpg
Aristides مبتكر اتحاديه Delos

0423paosanias.jpg
پائوسانياس (پوزانياس) كه از ايران پول مي گرفت


23 اپريل سال 478 پيش از ميلاد سران كشور ــ شهرها و جزاير يوناني كه اتحاديه دلوس«Delos League» را به منظور مقابله گروهي با تهديدهاي ايران ــ تنها ابرقدرت وقت جهان ــ تشكيل داده بودند اعلاميه اي را امضاء كردند كه در آن آمده بود: وجود يك ابر قدرت در جهان؛ مغاير نظم گيتي، منطق و عقل سليم و منافع ملل است و آنان اين اتحاديه را تشكيل داده اند تا در برابر هرگونه زورگويي بايستند و بدون دغدغه از خطر تجـ*ـاوز نظامي و تنها ماندن در برابر تعـ*رض، به زندگاني خود ادامه دهند.
مورخان يوناني و بعدا رومي، بخشهايي از اين اعلاميه را در تاليفات خود آورده اند. «دلوس» نخستين اتحاديه ملل كوچك در برابر يك دولت بزرگ در طول تاريخ بشمار مي رود. نام اين اتحاديه از جزيره «دلوس» گرفته شده است، زيرا طلا و نقره جمع آوري شده از اعضاي اتحاديه (خزائن) در اين جزيره نگهداري مي شد. اتحاديه «دلوس» كه بي شباهت به كنفدراسيونهاي امروز نبود به ابتكار آريستيدس آتني Aristides (متوفا در 468 پيش از ميلاد) تاسيس شده بود.
پس از دو حمله سنگين ايران به يونان و سقوط آتن، بيشتر يونانيان انتظار حمله ديگري را مي كشيدند. در حمله دوم ايران، آتني ها مجبور به انتقال خانواده هاي خود به كشتي و انتقال آنان به جزاير شده بودند و پس از بازگشت ايرانيان تصميم به كشيدن ديوار به گرد شهر آتن گرفتند كه اسپارتي ها مخالفت كردند و استدلالشان اين بود كه ايرانيان شهر را تصرف و چون داراي ديوار است آنجا را تبديل به يك دژ دائمي در قلب جهان يونانيان خواهند كرد. آتني ها به اين مخالفت توجه نكردند و ديوار را كشيدند و اسپارت نيز از شركت در اتحاديه «دلوس» خودداري كرد و به سوي ايران متمايل شد، مخصوصا كه پائوسانياس (پوزانياس) ژنرال اسپارتي به ايران نزديك شده بود و پولي را كه منظما ايران براي او ارسال مي داشت مي پذيرفت.
پس از تشكيل اتحاديه «دلوس» بدون شركت اسپارت، ايران از اين وضعيت استفاده كرد و هنگامي كه ميان اسپارت و آتن جنگ در گرفت، به رساندن پول و كمك نظامي و تجهيزات به اسپارت پرداخت و به دست اسپارتي ها استقلال آتن را نابود ساخت و از همين زمان مورخان يوناني واژه «امپرياليست» را براي توصيف ايران بكار بردند. زد و خوردهاي اسپارت و آتن كه توسيديدس Thucydidesمورخ آن عصر، شرح آنها را نوشته است در تاريخ به جنگهاي «پلوپونز» معروف شده اند.

0423lionstone.jpg
مجسمه شير محافظ در جزيره «Delos» يادگار همان زمان است







امیر تیمور و تعـ*رض به هند

امير تيمور 23 اپريل 1398 میلادی از طریق تنگه خیبر آهنگ تصرف هند كرد و 17 دسامبر همين سال پس از غلبه بر ارتش 50 هزار نفري سلطان هند وارد دهلي شد و این شهر را غارت كرد و ويران ساخت. امپراتوران هند تا زمان سلطه انگلستان از اعقاب او بودند، به فارسي سخن مي گفتند و مغولها خطاب می شدند. امیر تیمور مغول تبار بود. وی قبلا در اصفهان، بغداد و دمشق قتل عام کرده بود.







نخستين لشكر كشي عثماني به ايران


0423salim.jpg

سليم يکم
23 اپريل سال 1514 قشون عثماني اردوي آمادگي خود را برپا كرد تا با همه امكانات و در راس آن سلطان سليم يكم به سوي ايران به حركت درآيد و دولت نوبنياد ايران به رهبري شاه اسماعيل صفوي را كه مي رفت تا امپراتوري ساسانيان را احياء كند نابود سازد. برخورد دو نيرو 23 اوت (درست چهار ماه بعد) در چالدران نزديك خوي صورت گرفت .
سليم ملقب به ياووز (عبوس) كه پس از پيروزي بر برادرش سلطنت خود را از 1512 آغاز كرده بود در شرق و جنوب با دو رقيب پر قدرت رو به رو بود، شاه صفوي در شرق و «مماليك» در سوريه، و وي به جنگ با شاه صفوي اولويت داد زيرا كه با اعلام شيعه اثني عشري به عنوان مذهب رسمي ايران، شيعيان آناتولي متمايل به ايران شده بودند، تركمانان ساكن مناطق شرقي و جنوب شرقي آناتولي نيز دولت ايران را ترجيح مي دادند و كردهاي آن مناطق خود را از تبار ايراني، و تمايل و وفاداري به ايران داشتند. اروپاييان از دشمني دو دولت همسايه بعدا سوء استفاده بسيار كردند و موفق هم شدند.
سرانجام سليم يكم بر هردو حريف فائق آمد. شكست ايران در چالدران به علت نداشتن اسلحه آتشين بود كه عثماني ها به آن مجهز بودند. سليم شاه اسماعيل را در اوت 1514 و مماليك را در آگوست 1516 در جنگ حلب و سال بعد در قاهره شكست داد و در 22 سپتامبر 1520 در 50 سالگي پس از هشت سال حكومت درگذشت.
اخراج انگليسي ها از شمال ايران با کمک بلشويکهاي روسيه


trotsky.jpg

تروتسكي، زماني كه كميسر ارتش سرخ بود
لئو تروتسكي L. Trotsky كميسر ارتش سرخ (نيروي نظامي بلشويكهاي روسيه) در اپریل 1920 چند واحد ضربتي را با كشتي روانه بندر انزلي كرد تا انگليسي ها را از شمال ايران برانند. این یگانها 25 اپریل گام به خاک ایران گذاردند و تا بیستم ماه می (پايان ارديبهشت 1299) ماموريت خود را پيروزمندانه به انجام رسانيدند. انگليسي ها پس از سقوط حكومت تزاري روسيه در صدد بلعيدن همه ايران برآمده بودند. قبلا دو دولت لندن و مسکو طبق موافقتنامه آگوست سال 1907 سن پترزبورگ ايران را به سود خود به دو منطقه نفوذ تقسيم كرده بودند و هرکدام از آنها در منطقه نفوذی نيروي نظامي داشت. با پیروزی انقلاب بلشویکی و لغو سازشنامه سن پترزبورگ از سوی لنین و خروج نظامیان روس از ایران، انگلیسی ها یکه تاز میدان شده بودند.
انقلابيون گيلان (جنبش جنگل) پيش از رسیدن نيروهاي تروتسکي، کار مبارزه با انگليسي هارا در شمال ايران آغاز کرده بودند.
خاطر مبارك آسوده باشد!


rezashah-old.jpg

رضاشاه در سالخوردگي
روزنامه هاي لندن از طريق انتشار مقاله و خبر در شماره هاي 22 ، 23 و 24 اپريل سال 1941 خود رضاشاه پهلوي را متهم به هواداري و نزديك شدن كامل به دولت وقت آلمان (حكومت حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان به رهبري هيتلر) كرده و مدعي شده بودند که سران اين دو دولت با هم يک پيمان محرمانه امضاء کرده اند و هيتلر و موسوليني وعده داده اند که اگر رضاشاه به مساعي آنان کمک کند اورا در احياء امپراتوري پارسيان کمک خواهند کرد. هدف از اين نوشته ها آماده ساختن افکار عمومي براي تعـ*رض نظامي به ايران بود که چهار ماه بعد صورت گرفت. ظاهرا اين دعاوي مطبوعات لندن و تفسير آنهارا که مي توانست نوعي هشدار به دولت ايران باشد به موقع به گوش رضاشاه نرسانده بودند تا گوش به زنگ باشد و با بسيج نيرو و گسترش مراقبت نسبت به تماس بيگانگان با افسران ارشد ارتش و دولتمردان و ممانعت از چنين تماس هايي ايران را براي مقابله با پيش آمدهاي احتمالي آماده كند.
مقامات ارشد دولتي و افراد نزديک به دربار، در برابر پرسشهاي رضاشاه كه چه خبر است؟. پاسخ مي دادند: خاطر مبارك آسوده باشد!.
ديديم که اين پاسخ ها، رضاشاه را که در سنين کهولت بود آسوده خاطر کرد و دو ـ سه افسر ارشد که يکي از آنان هم بعدا پاداش گرفت و وزير جنگ شد، نيروهاي مسلح را بدون اطلاع فرمانده کل (رضاشاه) مرخص کردند و ايران بدون مقاومت تسليم و اشغال نظامي شد و رضاشاه خلع و از کشور تبعيد و عملا به اسارت درآمد.





درگذشت ملك الشعراء


0423bahar.jpg


ايرانيان درارديبهشت 1330 در سوك درگذشت محمدتقي بهار ــ ملك الشعراء خود ــ نشسته بودند كه در آغاز اين ماه در 67 سالگي فوت شده بود. بهار در عين حال يك دولتمرد و سياستمدار، و مدتي هم وزير فرهنگ وطن بود.





روزي كه به ارتش ايران براي مقابله با عراق آماده باش داده شده بود

23 اپريل 1969 (سوم ارديبهشت 1348) ايران و عراق در آستانه يك جنگ تمام عيار قرار گرفته بودند. دولت ايران به ارتش آماده باش داده بود و جنگ تبليغاتي دو كشور به اوج خود رسيده بود. همزمان با اعلام آماده باش ارتش، مين باشيان به فرماندهي نيروي زميني و فريدون جم به رياست ستاد ارتش منصوب شده بودند. اين وضعيت را دولت عراق با بازداشت آموزگاران دولتي و اعزامي از ايران براي مدارس ايرانيان عراق آغاز كرده بود و دست به زنداني كردن، شكنجه رواني و اخراج ايراني تبارها از آن كشور زده بود. دولت عراق يادداشت اعتراضيه دولت ايران در اين زمينه ها را نپذيرفته بود و همان روزي كه يادداشت ايران را نپذيرفته بود پانصد ايراني تبار را كه اخراج شده بودند به مرز خسروي فرستاد كه دولت ايران اين مرز را بست. دولت ايران به موازات آماده باش نظامي، به فعاليت هاي ديپلماتيك هم دست زده بود و با دولت تركيه در اين زمينه وارد مذاكره شده بود. دولت عراق متقابلا ايران را متهم كرده بود كه كردهاي عراقي را تحريك به تجديد عمليات نظامي كرده است.
خصومت ايران و عراق از زماني رو به شدت گذارده بود كه دولت تهران دولت عراق را متهم به حمايت از سپهبد تيمور بختيار در لبنان كرده بود و از دولت لبنان استرداد او را خواسته بود كه چون دولت لبنان درخواست ايران را رد كرده بود، تهران مناسبات سياسي خود را با لبنان معلق ساخته بود. در اين ميان مجلس ايران نيز راي به مصادره اموال تيمور بختيار داده بود.

یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای بالای صفحه اول شماره چهارم اردیبهشت 1358 روزنامه اطلاعات

در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح «سرنخ» برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوّت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند و برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
با این هدف، نگاهی به کُپی نیمه بالای صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره چهارم اردیبهشت 1358 (دو ماه و 12 روز پس از انقلاب):

et-4or.jpg






در قلمرو انديشه

لنين: طبقه استثمارگر مي كوشد كه حكومت و رسانه ها را از دست ندهد - اعلاميه لنين درباره عامل اختلاف طبقاتي


0423lenin.jpg



لِنين ( ولاديمير ايليچ) 22 اپريل 1917 (سوم اردیبهشت) و شش روز پس از بازگشت از تبعيد به وطن، در زادروز خود بيانيه اي منتشر ساخت كه یک تعريف جامع از ایجاد طبقه (کلاس) میان اعضای یک جامعه (مردم) و کینه و نفاق به شمار آمده است.
در اين بيانيه چنين آمده بود: بشر ذاتا جمع ثروت در دست يك، يا چند فرد و چند خانواده را عملي درست، منطقي و به حق نمي داند و در نتيجه نمي تواند آن را تحمل كند. بنابراين، سرچشمه دشمني ها و مبارزات پنهان و آشگار از همين جاست. همين اختلاف طبقاتي و جداسازي انسانها كه يكسان و برابر زاده مي شوند در طول تاريخ باعث جنگها و طغيان ها بوده است و تا مسئله ثروت و خروج آن از دست شماري كم حل نشود؛ اين جنگ و جدالها ادامه خواهد داشت. تاریخ نشان داده است که توده ها از هر فرصت به دست آمده، برای پس گرفتن ثروت که آن را حق خود می دانند استفاده خواهند کرد که غالبا همراه با خونریزی و تخریب بوده است. توده ها مقامات دولتی را هم دست نشانده ثروت جویان و پولپرستان می دانند و با به دست آوردن فرصت آنان را به زیر خواهند کشید. طبقه ثروتمند استثماركننده سايرين است و استثمارگر همه تلاشها و نيرنگها را بكار مي گيرد تا اين امتياز خود را از دست ندهد و در درجه اول مي كوشد كه طبقه تحت استثمار و ستم آگاه و روشن و صاحب معلومات لازم (معلومات عمومی و ضروري) نشود. طبقه استثمارگر مساعي خود را بكار مي برد كه نه تنها قدرت حکومتي و دولت را دركنترل داشته باشد بلكه ابزارهاي اطلاع رسانی و روشنگري (مطبوعات) هم مستقيم و غير مستقيم از دستش خارج نشود و ... و ما بپاخاسته ايم تا به اين وضعيت و اين بي عدالتي عظيم پايان بدهيم، زيرا که عدالت و برابري خواست نهائي هر انسان است. شوق به جمع كردن پول كه يك عادت روانی، و به زيان توده ها است بايد تبديل به اشتياق هاي ديگر شود ــ شوق خدمت به همنوع، به بشريت، به دانش، به تحقق جامعه بدون طبقه، به تامين سعادت مردم، به بسط عدالت، به صلح و برادري و ....
لنین که پولپرستی، جاه و برتری جویی از این طریق را عامل ایجاد « طبقه و كلاس» در یک جامعه خوانده بود ثابت کرده بود که توده ها (اکثریت و طبقات پایین تر) آرامش نخواهند داشت، زیرا که کینه ثروت دارها روانِ آنان را رها نخواهد ساخت و آماده طغیان خواهند بود. لنین نیز بمانند مارکس اقتصاد را عامل اصلی جنگ ها، و نابرابری اقتصادی و وجود کلاس در جامعه را عامل نه تنها جنحه و جنایات روزمره بلکه طغیان عمومی (انقلاب) به دست داده بود که کوتاهی دولت هایی که در کنترل اصحاب پول هستند آن را دامن می زنند.
لنين در بيانيه قبلی خود (بیانیه 16 اپريل 1917) كه آن را پس از بازگشت از تبعيد 11 ساله صادر كرده بود كاپيتاليسم و آزمندي دولتهاي استعمارگر را عامل جنگ جهاني اول (و در آن زمان؛ جنگ جاری) خوانده بود كه نتوانسته بودند بر سر چاپيدن كشورهاي ضعيف تر و بلعيدن مواد خام و كارگر ارزان سرزمين ها به سازش برسند.
لنين درگیری و هرگونه جنگ بر سر استثمارملل و گسترش منطقه نفوذ را يك بيشرمي گستاخانه و جنايت نسبت به بشريت خوانده بود.
لنين که 22 اپريل 1870 به دنيا آمده بود و با انقلاب اکتبر 1917 روسیه تزاری را به صورت یک جمهوری فدراتیو سوسیالیستی درآورده بود 54 سال عمر كرد و 21 ژانویه 1924 درگذشت.



در قلمرو دموکراسي

دمكراسي شدن بلژيك و اندرز هاي مهمي كه به راي دهندگان داه شد

23 آوريل سال 1893 مردان بالغ بلژيك اجازه يافتند نماينده انتخاب كنند و اين نمايندگان تشكيل پارلمان و شوراهاي شهر دهند و به نمايندگي از جانب آنان حكومت كنند. تعيين نخست وزير و تاييد انتصاب وزيران هم در اختيار پارلمان قرار گرفت.
در همان زمان به راي دهندگان بلژيكي تاكيد شد كه با چشم باز آراء خود را به صندوقها بيندازند و در انتخاب نماينده تحت تاثير تبليغات و تلقين ديگران قرار نگيرند و گرنه منظور از دمكراسي و راي مخفي تحقق نخواهد يافت. به راي دهندگان (از طريق ارسال بخشنامه و اعلاميه) همچنين تاكيد شد كه مهمترين كار پارلمان و شوراي شهر وضع ماليات و عوارض است كه از جيب آنان خارج مي شود و اگر در انتخاب نماينده دقت نكنند، مسئول اين سهل انگاري خودشان خواهند بود و پس از انتخاب نماينده اعتراضشان به كارهايي كه او به نام آنان انجام خواهد داد موثر واقع نخواهد شد، مگر در روز انتخابات بعدي. آنان تنها مي توانند كه دوباره آن نماينده را انتخاب نكنند و دمكراسي يعني همين، اما توجه داشته باشند كه دو سال و يا بيشتر، براي آزمايش يك نماينده زماني طولاني است و اشتباهات او در اين فاصله ممكن است جبران ناپذير باشد، بنابر اين؛ هم اكنون دقت كنند و با چشم بسته راي ندهند.




در دنياي تاريخ‌نگاري

پس از رسيدن به سالخوردگي است كه انسان به محدود بودن توان خود پي مي برد


james-anthony.jpg

James Anthony Froude
23 اپريل زادروز جيمز آنتوني فرود James Anthony Froude مورخ بنام است که در سال 1818 به دنيا آمد.
«فرود» كه «تاريخ آنگلو ساكسون ها» و «الهه انتقام» مهمترين تاليفاتش هستند نكته هاي جالب و آموزنده متعدد دارد از جمله: پس از رسيدن به سالخوردگي است كه انسان به محدود بودن توان خود پي مي برد. اگر بتوان يك انسان را از سنين 20 تا 30 سالگي تحت كنترل قرارداد بقيه عمر قادر خواهد بود خود را كنترل كند. ايجاد ترس در انسان حتي اگر از ناحيه والدين باشد نوعي ظلم است، زيرا كه ترس ممتد اعتماد به نفس را از افراد سلب مي كند. مطالعه تاريخ به من آموخته است كه با فريب و نيرنگ نمي شود براي مدتي طولاني برجماعتي حكومت و رياست كرد. حيوانات جنگل براي ورزش و تفريح نمي كشند، اما تاريخ نشان داده است كه پاره اي از انسانها از كشتن و كشته شدن همنوع لـ*ـذت مي برند. آموزش اخلاقيات به مراتب مهمتر و موثرتر از آموزش دانش است. بايد به نوجوانان آموخت كه از تجربه ديگران (بيوگرافي ها و كتابهاي تاريخ) استفاده كنند، زيرا اگر بخواهند از تجربه خود درس بگيرند؛ اين درس خيلي گران و خيلي دير به دست خواهد آمد و ممكن است براي استفاده از آن هم از عمر چيزي باقي نمانده باشد.
«فرود» كه در آكسفورد تحصيل كرده بود و در 1894 درگذشت در زمينه تاريخنگاري گفته است: اگر مورخ نكات عبرت آموز را از يك رويداد بيرون نكشد و آنها را آموزش و اندرز ندهد كار و زحمت او بي حاصل خواهد بود.

ـ توماس رايت مورخ بنام ديگر نيز در 23 اپريل و در 1810 به دنيا آمده بود.





سالروز درگذشت چهار نويسنده و سه تن از آنان در يک سال؛ شکسپير، سروانتس و گارسيلاسو!

ميگوئل دو سروانتس ساودرا Miguel de Cervantes Saavedra نويسنده «دون كيشوت Don Quixote»، ويليام شكسپير William Shakespeare نويسنده هاملت و «رومئو و ژوليت» و گارسيلاسو نويسنده سرگذشت «اينکاها» 23 اپريل سال 1616 ديده از جهان فرو بستند، شكسپير درست در پنجاه و دومين زادروزش درگذشت! (وي 26 اپريل 1564 و گويا سه روز پس از تولد، در کليسا باپتايزد = غسل تعميد داده شده بود). سروانتس اسپانيايي، گارسيلاسو Garcilaso de la Vega پرويي Peru و شكسپير انگليسي بودند و هر سه در نوشتن نبوغ داشتند. شكسپير در عين حال يك بازيگر تئاتربود. درام نويسي او كم نظير توصيف شده است. او همچنين يک شاعر بود. برخي از مولفان شکسپير را بزرگترين نويسنده در زبان انگليسي توصيف کرده اند که به اين زبان خدمت بسيار کرده است. پاره اي هم وي را نويسنده ملي انگليسي زبانها مي نامند.
جواني سروانتس که در 1547 به دنيا آمده بود بمانند شكسپير آرام نبود. وي در جواني به ايتاليا رفته بود، سرباز شده بود و در جنگ دريايي سال 1571، معروف به لپانتو (نزديكي قبرس) كه ميان ائتلافي از اروپاييان و عثماني روي داد شرکت کرده بود. سروانتس در اين جنگ مجروح شد و يك دست او از كار افتاد. در راه بازگشت به وطن، كشتي حامل سروانتس ربوده شد و پنج سال در الجزاير بسر برد و در اين مدت زندگاني بر او سخت گذشت و همين ماجراها اورا به صورت نويسنده اي بزرگ در آورد.
سروانتس از 35 سالگي كار نوشتن را آغاز كرد و داستانها و درامهاي جالب و كهنه نشدني از خود باقي گذارد که «Don Quixote» معروفترين آنهاست. سروانتس 69 سال عمر كرد.
ـ گارسیلاسو دِ لا وگا Garcilaso de la Vega نویسنده بنام کشور پرو Peru نیز 23 اپریل 1616 در همان روز و سالي درگذشت که شکسپیر و سروانتس فوت شدند. پدر گارسیلاسو یک اسپانیایی و مادرش از بومیان (سرخپوستان) اینکا بود. از آنجاکه گارسیلاسو تالیفاتی درباره تاریخ اینکاها، فرهنگ و تمدن آنان دارد تاریخنگار هم به حساب آمده است. به دليل زمينه نوشته هايش، در تاريخ ادبيات جهان بر نام او ...El Inca اضافه کرده اند تا وابستگي او هم به اينکاها مشخص شود. بیشتر نوشته های گارسيلاسو داستانی هستند. وی بسال 1539 به دنیا آمده بود.
ـ 23 اپریل همچنین سالروز درگذشت بانو «ترسا دِ لا پارا Teresa de la Parra» نویسنده قرن بیستم ونزوئلا است که در سال 1939 فوت شد. وی پنجم اکتبر 1889 به دنیا آمده و پیش از اینکه 47 سالگی اش تکمیل شود جان سپرده بود. وی در طول عمر کوتاه خود داستانهای متعدد نوشته که عموما زمینه واقعی دارند. بیشتر داستانهای او قبلا به صورت پاورق و عمدتا در روزنامه «ال اونیورسال» به چاپ رسیده بودند. معروفترین داستانهای بانو ترسا عبارتند از: Mama X، یادداشتهای روزانه زن جوان، سوغاتی ها ماما بلانکا و .... بانو ترسا در بیوگرافی اش آرزو کرده است روزی فرارسد که روزنامه نگاران به نشر تجربه افراد هم توجه کنند و اشتباهات آنان را برنگارند تا غم و اندوه و جرم و جنایت از جهان رخت بربنندد. وی توصیه های متعدد به نویسندگان کرده است.
five-writers.jpg
از راست به چپ: شکسپیر، سروانتس، گارسیلاسو و بانو «ترسا دِ لا پارا»





ساير ملل

... و به آساني نوشيدن آب، كشور پهناور برزيل متعلق به پرتغال شد!


pedro-alvarez-cabral.jpg

Pedro Alvarez Cabral
پدرو آلوارز كابرال Pedro Alvarez Cabral دريانورد پرتغالي كه آرزويش ثروتمند شدن خود و توانمند ساختن وطنش پرتغال بود 23 اپريل سال 1500 ميلادي به سرزميني در قاره آمريكا رسيد كه چون داراي جنگلهاي درخت برزيل (چوب سرخ) بود نامش را برزيل گذارد و پس از يك توقف هشت روزه، اول ماه مه آنجا را ملك شخصي پادشاه پرتغال اعلام داشت و با نصب يك پرچم پرتغال و يك صليب چوبي كه همانجا ساخته شده بود آن سرزمين پهناور و مسكون را به همين آساني متصاحب شد. كابرال قصد سفر به قاره آمريكا را نداشت كه كريستف كلمب از جانب اسپانيا هشت سال پيش از آن (سال 1492) به آنجا رسيده بود، اما در ميان اقيانوس اطلس جنوبي راه را گم كرده و به برزيل رسيده بود که پس از اعلام تملك آن به نام پادشاه پرتغال! عازم ماموريت اصلي شد كه رسيدن به هند و جزاير ادويه (اندونزي) بود.
كابرال و همراهانش هنگام ورود به برزيل با انبوه بوميان رو به رو شدند كه در كلبه هاي بزرگ زندگي مي كردند و در گهواره (هموك) مي خوابيدند و براي شكار از تير و كمان استفاده مي كردند. بوميان برزيل مردماني صلح طلب بودند و در صدد وارد ساختن آزار به تازه واردين برنيامدند.
كابرال چند مجرم را كه از زندان پرتغال با خود آورده بود و نگران مرگ آنان نبود در برزيل باقي گذارد و يكي از كشتي هايش را روانه پرتغال ساخت تا خبر اين كشف را به پادشاه برسانند و از آنجا عازم هند شد.
وي ازجانب پادشاه پرتغال ماموريت داشت كه در سر راه خود به هند كه قبلا وسكو دوگاما و همراهان پرتغالي او رفته بودند پاسگاه ميان راه تاسيس كند و نظامي بگمارد. در اجراي اين ماموريت، کابرال با خود 1200 مرد مسلح و 13 كشتي بـرده بود.
پادشاه پرتغال با اين كه «دياز» را که قبلا به جنوب آفريقا رفته بود با كابرال همراه كرده بود؛ با توجه به تجربه وسكو دوگاما، به او توصيه كرده بود بيش از دريا نوردان قبلي در جهت جنوب در اقيانوس اطلس پيش برود و سپس از آنجا به سوي اقيانوس هند حركت كند تا گرفتار توفانهاي مجاور دماغه اميد نيك نشود. «دياز» 12 سال پيش از آن به عنوان نخستين اروپايي به دماغه اميد نيك در منتهي اليه قاره آفريقا رسيده بود و راه ورود به اقيانوس هند را پيدا كرده بود. وسكو دوگاما در23 ماه مه 1498پس از طي همين مسير خود را به هند رسانده بود.
ميان راه كشتي هاي كابرال دچار توفان و قطعات يخهاي سرگردان شدند و چهار كشتي و بسياري از مردان او از جمله «دياز» از دست رفتند. با وجود اين، كابرال به ماموريت خود ادامه داد و از مناطق مورد نظر ديدن كرد.
اين سفر ها مقدمه برتري اروپا (غرب) بر ساير نقاط شده است كه هنوز ادامه دارد. عامل اين برتري از همان زمان اسلحه پيشرفته بود كه هنوز هم به قوت خود باقي است. اروپاييان با استفاده از سفر نامه ماركوپولو از چگونگي ساخت باروت و قطب نما كه در چين معمول بود آگاه شدند؛ توپ و تفنگ ساختند و قادر به عبور از درياهاي عميق و دور دست شدند و ... و از آن زمان تا به امروز كوششان بر اين است كه كشوري ديگر داراي اسلحه پيشرفته نشود كه كليد آقايي كردن و يا خارج شدن از مرحله آقا داشتن است.
طرح توطئه کودتا در فرانسه برای جلوگیری از دادن استقلال به الجزایر


general-salan.jpg

R. Salan
چهار ژنرال و پنج سرهنگ فرانسوی که مخالف دادن استقلال به الجزایر (مستعمره فرانسه از قرن نوزدهم) بودند، پس از اطلاع از تماس دولت فرانسه (دوران ریاست جمهوری شارل دوگل و نخست وزیری میشل دبره) با انقلابیون الجزایر، سرگرم طرح توطئه کودتا شدند. طبق این طرح، قرار بود که الجزایر از کنترل دولت پاریس خارج و سرهنگ «آنتوان آرگود» با واحدهای چترباز وابسته به لژیون خارجی فرانسه پاریس را تصرف و دولت را ساقط کند. این توطئه 22 اپریل 1961 کشف شد ولی توطئه گران در الجزایر دست بکار شده بودند و عملیات آنان تا 26 اپریل ادامه داشت و شکست خورد. این کودتا که گفته شده است مورد حمایت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بود تنها یک کشته ـ تلفات داشت. مغز اصلی توطئه ژنرال «رائول سالان» بود و سه ژنرال دیگر ازجمله شال و اندره زلز همدستان او. توطئه گران محاکمه، سالان و یک تن دیگر به اعدام و بقیه به زندانهای طولانی محکوم شدند که بعدا نه تنها مورد بخشودگی قرارگرفتند بلکه امتیازات نظامی شان به آنان بازگردانده شد. الجزایر در سال 1962 طبق قرارداد «اویان» استقلال یافت.





اریتره و استقلال

23 اپریل 1993 اکثریت قاطع مردم اریتره Eritrea در یک رفراندم که زیر نظر سازمان ملل انجام شد رای به جدایی از اتیوپی و استقلال کامل دادند. اریتره از کشورهای ساحلی دریای سرخ که میان سودان، جیبوتی و اتیوپی و رو به روی کشور سعودی و یمن قرارگرفته دارای شش میلیون جمعیت و 118 هزار کیلومتر مربع وسعت است. اریتره که یک منطقه سوق الجیشی است در سال 1936 به تصرف ایتالیا درآمد، سپس تحت الحمایه انگلستان و آنگاه وابسته به اتیوپی شد. جنبش استقلال طلبان اریتره که اینک حکومت این کشوررا به دست دارد سالها با اتیوپی جنگیده بود. شهر اسمره Asmara پایتخت جمهوری اریتره است.

جاسوس 2 جانبه!


0423katrina.jpg


طبق يك بولتن رسمي، پليس آمريكا در اپريل 2003 در كاليفرنيا يك جاسوس دوجانبه را كه زني است 49 ساله بود دستگير كرده بود و به قاضي سپرده بود. اين زن متهم شده بود در حالي كه خبرچين سازمان امنيت داخلي آمريكا بود و از اين بابت جمعا يك ميليون و هفتصد هزار دلار دستمزد دريافت كرده بود براي چين هم جاسوسي مي كرد.
كاترينا لئونگ (احتمالا چيني تبار) در كاليفرنيا داراي فعاليت بازرگاني و كسب و كار بود.
پليس آمريكا در زمان دستگيري اين زن بيم از آن داشت كه كاترينا اسامي عوامل آمريكا در چين را كه درباره سلاحهاي تازه اين كشور به ويژه بمب نوتروني اطلاعات جمع آوري مي كنند و نيز نام ماموراني كه در آمريكا چينيان مورد سوءظن را مي پايند، و شيوه كار آنان را به دولت چين داده باشد.
زياده طلبي ناتو، و نقطه بازگشت

نخستين نشست وزيران ناتو در قلمرو جماهیریه پیشین شوروی 23 اپريل 2005 در شهر 500 هزار نفری ويلنيوس پایتخت لیتوانیای 2 میلیون و هشتصد هزار نفری واقع در منطقه بالتيك برگزار شد و از روسيه خواست كه موافقت كند هر وقت كه لازم باشد آن اتحادیه (ناتو) بتواند نيروهايش را از طريق خاك آن كشور جا به جا كند!!.ـ ناتو ـ اتحادیه نظامی غرب كه دهها سال هدفش انهدام قدرت مسکو و بلوك شرق و به گوشه راندن مارکسیسم بود 25 سال پس از فروپاشی شوروی به گسترش خود ادامه مي دهد،
ناتو كه طبق توافق، قرار بود پس از انحلال پيمان ورشو (بلوک شرق) به يك سازمان سياسي تبديل شود، فعالیت نظامی خودرا جهانی کرده است که اصحاب نظر آن را زیاده طلبی خوانده و گفته اند که زیاده طلبی ها نقطه بازگشت را نزدیک می سازد.
به اظهار این صاحبنظران، اگر یلتسین و جانشینان او مصوّبه پارلمان روسیه مبنی بر غیرقانونی بودن انحلال جماهیریه را امضاء کرده بودند، ناتو پای بر قلمرو شوروی پیشین نمی گذارد و در همان پایگاهها که با پول و زحمتکشی روس ها در بالتیک ساخته شده است مستقر نمی شد.
تفسیرنگاران در نیمه قرن 20 و در پی شکسته شدن انحصار سلاح اتمی نوشته بودند که وجود اتحادیه نظامی چند کشور دارنده سلاح اتمی در برابر اتحادیه نظامی و یا کشور اتمی دیگر عملی خلاف منطق و عقل سلیم است زیراکه جنگ اتمی، فاتح و مغلوب ندارد، طرفین نابود می شوند. د. ترامپ که خودرا برای انتخابات نوامبر 2016 ریاست جمهوری آمریکا نامزد کرده است گفته است که «ناتو» اتحادیه ای است «کهنه شده» و بی اثر. این اتحادیه، زمانی که دولت مسکو سلاح اتمی نداشت برای مقابله با آن ایجاد شد که آن دولت اتمی شد و بعد هم تغییر لباس داد. آیا حساب کرده اید که اگر روسیهِ تازه مدعی یک عضو ناتو شود چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟، این روسیه به تنهایی معادل همه کشورهای دیگر سلاح اتمی دارد و نیروهای نظامی متعارف آن هم از هر یک از اعضای اروپایی ناتو بیشتر است و فاصله آمریکا از اروپا بیش از 3 هزار مایل (5 هزار کیلومتر).






امر و نهي كردن بانو رايس به وزير امور خارجه روسيه در بهار 2005، به روايت پراودا

22 اپريل 2005 پراودا در اديشن انگليسي و آنلاين خود درباره ديدار وزير امور خارجه وقت ايالات متحده، بانو رايس از مسكو و مذاكره با وزير امور خارجه روسيه تفسيري انتشار داده بود.
از نوشته پراودا چنين بر مي آمد؛ به رغم اين كه گفته شده بود رايس كارشناس امور روسيه است و زبان روسي مي داند، وي بر اين زبان مسلط نيست و طرز برخورد و چگونگي رفتار با روس ها را هم نمي داند. بانو رايس در اين ديدار، به وزير امور خارجه روسيه گفته بود: "من (بانو رايس) مخالف تمركز امور روسيه در كرملين هستم!". پراودا كه به صورت يك روزنامه مستقل (نه، حزبي) عمل مي كند ضمن درج این جمله از اظهارات بانو «رايس» که در بالا آمده است نوشته بود: "بايد به اين وزير امورخارجه كه قاعدتا بايد يك ديپلمات باشد و نزاكت ديپلماتيك را رعايت كند گفته شود كه امور روسيه به او چه مربوط است كه بخواهد و يا نخواهد ....". پراودا اضافه كرده بود وزير امور خارجه روسيه به رايس گفته بود كه حاضر به شنيدن اين عبارت نيست که یک پاسخ نَرم ـ دیپلماتک ـ تلقی شده است.
پراودا همچنين نوشته بود: رايس دولت روسيه را متهم به كنترل مطبوعات این کشور مي كند. او باید می دانست كه ما منابع اخبارمان را چك و سپس نقل مي كنيم، ما مطالب را نمي پيچانيم، ما بي جهت چيزي را بزرگ نمي كنيم، ما مطالب را همچون قلاب ماهيگيري به سوي مخاطبان رها نمي كنيم كه ندانسته به دام افتند و بي خبر هرچه را كه مي گوييم و تلقين مي كنيم بپذيرند و باور كنند. ما ميان خبر و مطالب محرمانه دولت فرق قائل مي شويم، منافع عمومي را درنظر مي گيريم و ....
lavrov-rice.jpg
Lavrov بی اعتناء به بانو Rice


در اعتراض به برائت كوفي عنان - داستان سوء استفاده در برنامه نفت در برابر غذا (درعراق)

دو تن از بازرسان آمريكايي مامور رسيدگي به اتهام فساد مالي و بده ـ بستان در كار فروش نفت عراق موسوم به «نفت در برابر غذا» از كار خود كناره گيري كردند و به رسانه ها گفتند كه به گزارش موقت كميسيون رسيدگي به اين امر كه كوفي عنان (دبيرکل سابق سازمان ملل) را دور زده و عملا او را مبرّا دانسته معترضند.
به گزارش مورخ 22 آوريل 2005 تفسير گونه شبكه تلويزيوني «ان. بي . سي» آمريکا، اين دو بازرس ـ «رابرت پارتن» افسر سابق اف. بي. آي. و بانو «ميراندا دانكن» نوه ديويد راكفلر ميلياردر معروف ـ گفته بودند که برنامه فروش نفت و خريد غذا كه زير نظر سازمان ملل صورت گرفته بود تاسال 2005 حدود 64 ميليارد دلار معامله داشت. پسر عنان يكي از متهمان به سوء استفاده از مقام پدرش بوده كه توانسته با اعمال نفوذ شركت سويسي را كه در آنجا استخدام بوده از مقاطعه كاران اين برنامه قرار دهد و ....
پارتن گفته بود: كميسيون رسيدگي به اتهام فساد در «برنامه غذا در برابر نفت» كه رياست آن با رئيس سابق شوراي ذخيره فدرال (آمريكا) است نسبت به عنان نظر مساعد داشته و كشفيات آن دو نفر بر ضد او را ناديده گرفته و گزارش موقت، بسيار نرم و در تنظيم آن ملاحظه در كار بوده است. به اظهار پارتن، پسر عنان در كانون رسيدگي قرارداشت، ما گزارش لازم را داديم ولي كميسيون نتيجه ديگري از آن گرفت. پارتن همچنين گفته بود: "چرا بايد در گزارش، عنان را حذف مي كردند؟!، اصطكاك منافع همه جا به چشم مي خورد و ....".
در پي انتشار اين اعتراض، يك سخنگوي دولت آمريكا اعلام كرد كه «گزارش» قطعي نبوده است.









برخي ديگر از رويدادهاي 23 آوريل


  • 0: توتموس سومTuthmose III در چنين روزي (طبق محاسبات تقويمي!) در سال 1479 پيش از ميلاد به عنوان ششمين فرعون سلسله هجدم مصر باستان زمام امور اين كشور را به دست گرفت، ولي چون مادرش ملكه (زن اصلي فرعون متوفا) نبود؛ تا با خواهر خود كه از ملكه (زن اصلي فرعون) به دنيا آمده بود ازدواج نكرد!، پادشاهي او برسميت شناخته نشد. وي كه گورش در وادي فراعنه (لوكسور) به دست آمده است در طول سلطنت خود سوريه و سودان (نوبي) را تصرف كرد و بر قلمرو مصر افزود. تصوير زير، روكش جسد توتموس را كه به دست آمده است نشان مي دهد. معمولا اين روكش ها به شكل صاحب جنازه ساخته مي شد و المثناي او بود:
    tuth.jpg




  • 34: طبق محاسبات اسحق نيوتن در اين روز مسيح مصلوب شده است. در اين كه كدام روز از ماه آپريل اين حادثه روي داده نظرات مختلف است.


  • 1348: دادن لقب شواليه Knighthood ( سر ) در انگلستان برقرار شد.


  • 1635: نخستین مدرسه دولتی (Public School) آمریکای شمالی (ایالات متحده کنونی) در شهر بوستون واقع در ایالت ماساچوست آغاز بکار کرد.


  • 1838: نخستين كشتي كه با قوه بخار حركت مي كرد عرض اقيانوس اطلس را طي كردو از اروپا خود را به نيويورك رسانيد.


  • 1867: ويكتوريا پادشاه انگلستان و ناپلئون سوم پادشاه فرانسه ــ هر دو ــ طرح ساختن تونل درياي مانش را رد كردند كه در نيمه دوم قرن 20 ساخته شد.


  • 1891: يهوديان از مسكو اخراج شدند.


  • 1898: دولت اسپانيا پس از دريافت التيماتوم دولت آمريكا بر سر كوبا متقابلا به ‌آن دولت اعلان جنگ داد.


  • 1920: در جريان تقسيم مستملكات عثماني، عراق و فلسطين سهم انگلستان و سوريه و لبنان سهم فرانسه شد!.


  • 1922: (1311 هجري): فيصل پادشاه ساخت انگلستان در عراق براي يك ديدار رسمي و ملاقات با رضاشاه پهلوي وارد خاك ايران شد.


  • 1928: 23 اپریل زادروز شرلی تمپل Shirley Temple ـ بانوی هنرمند ـ دیپلماتی است که از 3 سالگی وارد دنیای فیلم و سینما شده بود و در آن سن با بازی در فیلم و ایفای نقش، چشم جهانیان را خیره کرده بود. وی که در سال 1928 در کالیفرنیا به دنیا آمده بود دهم فوریه 2014 از بیماری سرطان درگذشت.
    شرلی که از میانسالی وارد سیاست شده بود زمانی نماینده آمریکا در سازمان ملل، سفیر آمریکا در غَنا و چک اسلواکی بود و مدتی نیز دستیار وزیر امورخارجه و مسئول دادن مشورت در زمینه امور دیپلماتیک به رئیس جمهوری. شرلی یک بانوی محافظه کار و از فعالان حزب جمهوریخواه آمریکاه بود.
    shirley-temple.jpg
    شرلی تمپل در مراحل مختلف: از هنر تا سیاست



  • 1941: ارتش يونان تسليم شد و اين كشور به تصرف آلمان در آمد. کابينه و مقامات ارشد يونان به جزيره "کرت" نقل مکان کردند و دولت انگلستان پادشاه يونان را با هواپيما به مصر منتقل كرد.


  • 1941: دولت يوگوسلاوي ساقط شد. شهر بلگراد پايتخت يوگوسلاوي چند روز پيش از اين به دست آلمان افتاده بود.


  • 1949: شهر نانژينگ به دست نيروهاي مائو افتاد.


  • 1952: کار کشيدن خط لوله انتقال نفت عراق از كركوك به بانياس سوريه (ساحل مديترانه ) پايان يافت.


  • 1956: ديوان عالي آمريكا راي داد كه جدايي نژادي در اين كشور مغاير قانون اساسي است.


  • 1965: شوروي نخستين ماهواره مخابراتي خود را در مدار زمين قرارداد.


  • 1967: دانشجویان دانشگاه کلمبیا (واقع در شهر نیویورک) به نشانه اعتراض به ادامه جنگ ویتنام، این دانشگاه را اشغال و کلاسهای درس را تعطیل کردند.


  • 2007: بوریس یلتسین که در سمت ریاست جمهور روسیه به اتفاق سران اوکراین و بلاروس، اتحاد جماهیر شوروی را با روشی خلاف استاندارد جهانی (رفراندم سراسری) منحل کرد در 76 سالگی درگذشت. وی که شدیدا اعتیاد به الـ*کـل داشت حزب کمونیست شوروی را که خود از نردبان آن بالا رفته و دارای مقام شده بود منحل کرد.
 
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    ایران مؤسس نخستین بنیاد تألیف و ترجمه در جهان

    نخستین بنیاد تالیف و ترجمه کتاب در جهان، ماه اپریل سال 552 میلادی و در ایران آغاز بکار کرد. محاسبات پاره ای از مورخان 19 اپریل و برخي ديگر 24 اپریل همان سال را روز آغاز کار این بنیاد به دست داده است. این بنیاد به تصمیم خسروانوشیروان ـ شاه ساسانی ایران دایر شده بود. نخستین بنیاد تالیف و ترجمه جهان در جوار خود یک کتابخانه عمومی ـ پژوهشی داشت که در همين سال تکميل شده بود. برای انتقال کتاب از گوشه و کنار جهان به این بنیاد جهت ترجمه، خسروانوشیروان حتی پزشک ویژه خود «برزویه» را به هند فرستاد و محصول این سفر، آوردن کتاب «کلیله و دِمنِه» به ایران بود که به پارسی میانه (پارسی ساسانی) و بعدا به عربی و دوباره به پارسی نوین (پارسی دری) ترجمه شده است. در هر فصل این کتاب، از محاوره دو جانور پند و اندرز فراوان و حتی در کشورداری و سیاست به دست می آید. برای مثال: دمنه (شغال) در یک جای از این کتاب به کلیله (شغال دیگر) به این مضمون پند می دهد که اگر افراد مجرّب کارشناس و دلسوزرا مایوس و از اطراف خود پراکنده کند، وقت خودرا صرف لذّات جسمانی از جمله توجه به جنس مخالف، سرگرمی و خوشگذرانی کند، مجازاتگر باشد و ... کشور رو به خرابی خواهد گذارد و ملت از دست خواهد رفت.
    چهار سده پس از خسرو یکم، سامانیان چنین مرکزی را در جوار «کتابخانه عمومی مَرو» به وجود آوردند. دائرة المعارف كتاب و چاپ «كتابخانه مرو» را كه به همّت سامانيان ایرانی تأسيس شده بود و تا حمله چنگيزخان به منطقه فرارود داير بود بزرگترين كتابخانه عمومي و مركز تاليف و ترجمه كتاب در جهان قديم بشمار آورده است كه روزانه در آن دست كم چهارصد محرّر، كتابها را تكثير (رونويسي) مي كردند. همين مركز به احياء زبان و ادب فارسي كمك بسيار كرد. طرز كار كتابخانه مرو الگوي کتابخانه های عمومی و نیز پژوهشی جهان امروز قرار گرفته است. «مرو» اينک در ايالت ماريِ جمهوري ترکمنستان قرارگرفته است.
    باید دانست که نخستين كتابخانه عمومي (پابليك لايبراري) در جهان كه هر باسوادي حق داشت به آن دسترسي داشته باشد بهارسال 33 پيش از ميلاد( 2036 سال پيش و طبق برخی نوشته ها، در ماه اپریل) در شهر رُم گشايش يافت و ظرف 509 سال (تا سال 476 ميلادي) شمار اين نوع كتابخانه در قلمرو روم به رقم 26 رسيد.
    پيش از رومي ها؛ سومري ها، آشوري ها،بابلي ها، ايرانيان و ... داراي كتابخانه بودند ولي اين كتابخانه ها در دسترس همگان نبود كه كتابخانه سفالي آشوري ها معروفترين آنها است. در ايران، مطالب عمومي را كه هركس مي توانست به آن مراجعه كند بر سنگ حك مي كردند از قبيل سنگنبشته بيستون. [بنیاد تالیف و ترجمه کتاب، عنصری جدا از کتابخانه عمومی بشمار می آید.].






    تاجگذاري رضاشاه ـ نقش فروغي در دو پرده!


    rezashah-47.jpg

    رضاشاه در 47 سالگي
    سه روز پس از امضاي پيمان دوستي و امنيت مشترک ايران و ترکيه، چهارم ارديبهشت 1305 (اپريل 1926) رضاشاه پهلوي و در آن زمان 47 ساله طي مراسمي تاجگذاري كرد. وي در اين مراسم كه در كاخ گلستان برگزار شده بود، شخصا تاج را سر نهاده بود. به اين مناسبت در سراسر ايران سه روز جشن و چراغاني بود. رضاشاه كه با تاجگذاري، داراي دربار سلطنتي شده بود عبدالحسين تيمورتاش را وزير دربار خود كرد. در آن زمان، محمدعلي فروغي نخست وزير بود [فروغي در جريان برکناري رضاشاه در شهريور 1320 هم نخست وزير بود، در سال 1305 دوست رضاشاه و در سال 1320 دشمن او!].
    در پايان مراسم تاجگذاري چند ژنرال ازجمله وزير جنگ و فرماندهان لشکرهاي جنوب، غرب، شرق، آذربايجان و تيپ شمال عنوان آجودان شاه گرفتند. پس از مراسم، هواپيماهاي نظامي ايران در آسمان تهران نمايش پرواز دادند و دو روز بعد بي سيم کشور آغاز بکار کرد که محل آن در نزديکي چهارراه سيد خندان هنوز به باغ بي سيم معروف است که اينک مقرّ وزارت پست و تلگراف و تلفن (مخابرات) است.
    مجلس موسسان در 22 آذر سال 1304 چهار اصل از اصول متمم قانون اساسي را اصلاح، ژنرال رضاخان پهلوي فرمانده ارتش (سردار سپه) و نخست وزير وقت را شاه و سلطنت را در خاندان او موروثي كرده بود.
    پهلوي يکم (متولد مارس 1878 در سوادکوه مازندران و متوفي در جولاي 1944 در تبعيد در يوهانسبورگ آفريقاي جنوبي و عملا زنداني دولت لندن) قبلا نظر به جمهوري شدن ايران داشت ولي در سال 1304 هجري خورشيدي ناگهان تغيير عقيده داده بود!.
    rezashah-coronation.jpg
    رضاشاه بر تخت سلطنتي در روز تاجگذاري (اپريل 1926)



    نشست محرمانه ديپلمات هاي آمريكا در تهران در 1973 - دگرگوني هاي منطقه و ادامه بحران و تشنج

    23 اپریل 1973 (در آن سال مصادف با سوم ارديبهشت 1352) ديپلماتهاي ارشد آمريكا در كشورهاي خاور ميانه و آسياي جنوبي نشست مهم و محرمانه اي را در تهران آغاز كرده بودند. اين نشست در ساختمان سفارت وقت آمريكا در تهران (خيابان تخت جمشيد ـ طالقاني امروز) برگزار و گزارش شده بود كه پیرامون ساختمان سفارت دستگاههايي تعبيه كرده بودند تا روس ها نتوانند با ماهواره و ابزارهای دیگر، مذاكران نشست را از راه دور استراق سمع كنند. هدف از برگزاری این نشست اعلام نشده بود و به همین لحاظ پیرامون آن، گمانه زنی ها متعدّد بود.
    درجریان نشست، برخی از اصحاب نظر حدس زده بودند که قدرت روزافزون اوپک در تعیین میزان صدور و در نتیجه؛ کنترل بهای نفت خام دربازار و نیز تهدید اعراب به تحریم صدور نفت؛ اگر اسرائیل به تعـ*رض نظامی دیگری دست بزند [که نشانه هایی از احتمال چنین تعرضی مشاهده می شد و در اکتبر همان سال صورت گرفت]، خلاف انتظار دولت واشنگتن بوده و این دولت می کوشد که دیپلماتهایش در منطقه در نشست تهران راهی بیابند که نه تنها چنین تحریمی صورت نگیرد بلکه اعراب صاحب نفت بویژه دولت سعودی در جلسات اوپک خلاف منافع آمریکا اقدامی نکنند. در پی جنگ سال 1967 اعراب و اسرائیل، کشورهای عربی صادرکننده نفت در چارچوب اوپک یک سازمان فرعی برای خود ایجاد کردند تا در صورت لزوم از آن به صورت اهرم فشار استفاده کنند.
    در همان زمان (اپريل 1973)، گروهی دیگر از صاحبنظران گفته بودند که دولت واشنگتن از نفوذ روزافزون و وسيع مسكو در عراق، سوريه، يمن و سومالي و نیز نفوذ رژيم پکن در پاكستان سخت نگران شده و یک هدف این نشست یافتن راههای مقابله با این وضعیت است که ادامه آن موازنه جهانی قدرت را برهم خواهد زد. به باور این گروه (در آن وقت)، نگرانی واشنگتن از زمانی افزایش یافته بود که دولت تهران بر میزان خریدهای خود و ازجمله جنگ افزار از مسکو افزوده بود. به اظهار اين صاحبنظران، واشنگتن همچنين از بسط فعاليتهای مسلحانه چپ ها در ايران و به ويژه در تهران نگران بوده و مخصوصا که برخی از این چپ ها عناصری از اسلام را وارد ایدئولوژی خود ساخته تا (در آن زمان) حمایت مردم معمولی را جلب کنند و یا دست کم مانع مخالفت آنان شوند.
    همزمان، مفسران روزنامه هاي اروپا حدس دیگری زده بودند که تحولات دهه یکم قرن 21 تا حدی زیاد درستی حدس این مفسران را نشان داده است. مفسران اروپایی نوشته بودند که اصحاب فکر و دست اندرکاران آمریکایی مطالعات خاورمیانه دگرگونی های قریب الوقوعی را در قلمرو امپراتوري باستاني پارسیان (از مدیترانه تا دره سند و کوههای بدخشان) پیش بینی و نظر خودرا به دولت واشنگتن گوشزد کرده و نگرانی این دولت را برانگیخته و وادار به بررسی و اقدام کرده اند (کرده بودند) و یک ماموریت نشست تهران (نشست اپریل 1973) که هدف از برگزاری آن نیز به وضوح اعلام نشده (بود) بررسی این پیش بینی و دادن نظر است (بود).
    چهار دهه پس از این نشست هنوز نظرات و پیشنهادهای دیپلماتهای شرکت کننده در بحث و مذاکرات نشست تهران (نتیجه گیری از آن)، واکنش و تصمیم گیری دولت واشنگتن نسبت به پیشنهادها افشاء نشده است. ولی، طولی نکشید که دگرگونی ها در منطقه ای که 12 قرن امپراتوری پارسیان خوانده می شد آغاز شد و وضعیت لبنان، افغانستان و ایران پشت سر هم تغییر یافت، پاکستان بحرانی شد، صدام حسین در پی یک جنگ 8 ساله با ایران کویت را اشغال و ضمیمه عراق کرد و با این کارها، بهانه های متعدد به دست داد تا آمریکا در منطقه خلیج فارس (در سعودي و شيخ نشين ها) استقرار نظامی یابد، یمن وقت را بی طرف سازد و .... بعدا در سومالی کودتا صورت گرفت و نتیجتا سرزميني بی دولت و نظم و نسق شد. 12 سال پس از بیرون رانده شدن عراق از کویت، بازیگر اصلی (صدام حسین) از میان برداشته شد و عراق به مدت تقريبا هشت سال تحت اشغال نظامی آمریکا بود و ....
    در شرق سرزمین باستانی پارسیان، در برابر کمونیست شدن دولت کابل؛ طالبان و القاعده «ساخته» شدند و پس از مدتی ضدیت با آمریکا را درپیش گرفتند که دولت واشنگتن بعدا و پس از به دست آوردن بهانه، نیروی نظامی وارد افغانستان کرد و آسیای جنوبی صورت منطقه نظامي به خود گرفت و با ایجاد این وضعیت، به نظر مي رسد که تلاش نزديك ساختن هند و پاكستان جهت دور ساختن هند از مسكو و پاكستان از پکن نتیجه مورد نظر را به دست نیاورده باشد. به نظر مي رسد پکن با به دست آوردن تسهيلات و امکانات در بندر کوادر پاکستان که ناظر بر راههاي خليج فارس و شرق اقيانوس هند و درياهاي منشعب از آن است راه پرتغالي ها در قرون گذشته را درپيش گرفته است که همان مسائل و درگيري هارا به دنبال خواهد داشت و ....
    نگاهي به نقشه جغرافيايي منطقه ـ از شرق مديترانه و درياي سرخ تا مرز هند و پاکستان ـ و بررسي گزارش روزانه تحولات آن نشان مي دهد که تا استقرار ثبات در يمن و سوريه راه درازي در پيش است، عراقي ها در حسرت رفاه و امنيت گذشته خود هستند و اين کشور آبستن وقايع تازه اي است، منطقه خليج فارس حساس تر از گذشته است و بيم درگيري مي رود، اوضاع افغانستان مبهم و آينده اش قابل پيش بيني نيست و به همين گونه پاکستان که بمانند عراق يک کشور تازه ساخت است با اختلاف نژادي است و .... در اين ميان، پکن که نياز به مواد خام و بازار فروش و راه زميني به منطقه دارد مي کوشد که بر نفوذ خود در تاجيکستان و افغانستان بيافزايد.






    یادآوری گذشته با نگاهی بر تیترهای بالای صفحه اول شماره پنجم اردیبهشت 1341 روزنامه اطلاعات

    در آرشیوها، پژوهشگران و مورّخان با نگاهی بر صفحات اول روزنامه های هر دوره، به اصطلاح «سرنخ» برای دنبال کردن وقایع و اوضاع آن دوره، افراد و اظهارات می یابند تا ضعف ها و قوّت ها، مسیر تحولات و نتایج ِ وعده ها (شعارها)، سیاست ها و برنامه ها را به دست آورند و برنگارند. این روزها در سراسر جهان دسترسی به دوره های پیشین روزنامه ها بسیار آسان شده است زیراکه سی. دی. شده اند.
    با این هدف، نگاهی به کُپی نیمه بالای صفحه اول روزنامه اطلاعات ـ شماره پنجم اردیبهشت 1341 ـ روزی که در تهران و چند ناحیه دیگر در ایران سیل جاری شده و تلفات وارد ساخته بود و ....:

    Et-5or-1341.jpg








    روزی که شاه تظاهرات را حق مردم اعلام کرد و با بیان آن، «اعتراض» به «انقلاب» تبدیل شد و ...

    پنجم اردیبهشت 1357 (25 اپریل 1978 ـ سال انقلاب) شاه (پهلوی دوم) ناگهان و بگونه ای غیرمنتظره اظهارداشت که از وقوع تظاهرات و اغتشاشات در کشور ناراحت نشده است، اعطای آزادی راهی است که خود او برگزیده است و حتی الامکان از آن راه بازنخواهد گشت، تظاهرات و اعتراض در دانشگاهها هم اقتضای طبیعت دانشجویی و جوانی است، بگذارید حرف شان را بزنند و .... در آن زمان در شهرهای مختلف و دانشگاهها ـ به صورت روزانه ـ تظاهرات و اعتراض به برخی عملکردهای دولت و نزدیکان شاه برقرار بود.
    همان روز، محافل نزدیک به دولت در تهران گفته بودند که شاه با بیان این جملات صریح همه مقامات [مقامات وقت]، پلیس و نظامیان را غافلگیر کرد، بسیاری از حساب ها، پیش بینی ها و شنیده ها ابطال شد و باید منتظر واکنش مخالفان بود که احتمالا تعبیر بر ضعف او خواهند کرد و ادامه اعتراض ها و راهپیمایی و احتمالا تشدید و گسترش آنها قابل پیش بینی است. [پیش بینی این محافل تحقق یافت؛ تظاهرات و اعتراض های خیابانی به تدریج گسترش یافت، به انقلاب تبدیل شد و شاه اجبارا کشوررا ترک گفت ـ رفتنی که بازگشتن نداشت.].
    قبلا گفته شده بود که سه پیشنهاد برای پایان یافتن تظاهرات و راهپیمایی ها که از هفته ها پیش از آن ادامه داشت، از سوی سه دسته از مشاوران و مقامات به شاه داده شده بود، از این قرار:
    ـ اعلام حالت فوق العاده و حتی حالت جنگ در کشور زیراکه اسلحه و مربّی چریک وارد ایران شده و چند دولت ـ ازجمله سه دولت دوست ـ از تظاهرات و خواست اصلاحات جانبداری می کنند و صدام حسین در عراق سرگرم انجام توطئه از نوع سرد است. با اعلام چنین وضعیتی (حالت اضطراری و جنگ)، حقوق و آزادی های مندرج در قانون اساسی به حالت تعلیق در می آید و حکومت به نظامیان، و محاکمات به دیوان حَرب سپرده می شود و ... و برای اجرای این حالت فوق العاده، سربازان وظیفه منقضی خدمت تا چند دوره به زیر پرچم احضار شوند و با این کار از شمار شرکت کنندگان در تظاهرات هم کاسته می شود.
    ـ انحلال مجلسین (پارلمان) و انجام انتخابات به تمام معنا آزاد و گزینش رئیس دولت (نخست وزیر) به تصمیم پارلمان منتخب و سپردن حل مسائل به این دولت.
    ـ دعوت از یکی از مشاهیر سیـاس*ـی لیبرال ـ دمکرات (مصدقی ها) به تشکیل دولت و سپردن حل مسائل به او.
    اظهارات شاه در زماني انتشار يافت که علاوه بر تظاهرات و راهپيمايي ها، خرابکاري هم آغاز شده بود و گاهي بر اثر قطع کابل هاي انتقال برق به تهران، جريان برق تمامی پایتخت و یا برخي محله هاي شهر قطع مي شد.
    به باور برخی از اصحاب نظر، شاه با اظهارات خود که در صفحات اول روزنامه های تهران مورخ 5 اردیبهشت ماه 1357 درج شد عملا برتظاهرات صِحه گذارد، مسیر آتی خود او تعیین شد، تظاهرات ادامه یافت و به اعتصابات و انقلاب انجامید. شاه که با اظهارات خود درجه جرأت مخالفان را بالا بُرد و از همان روز باعث تشدید تظاهرات شد، [با توجه به 3 پیشنهادی که اواخر فروردین ماه به او شده بود] هفت ماه بعد راه نظامی کردن دولت و سه ماه پس از آن راه سپردن دولت به مصدقی هارا به اجرا گذارد که دیگر ـ خیلی دیر شده بود، نه در داخل دوست آنچنانی برایش باقی مانده بود و نه در خارج و ....
    پنجم اردیبهشت 1357 که شاه تلویحا تظاهرات را حق مردم دانست مصادف با روزی است که در سال 1317 (40 سال پیش از آن) خاندان سلطنتی مصر با خواستگاری او از شاهزاده خانم فوزیه موافقت کرده بود. یک روزنامه نگار مصری در اپریل 1978 (سال انقلاب ایران) ضمن اشاره به این رویداد مندرج در روزشمارهای تاریخ (کرونیکل ها) و وضعیت آشفته ایران، ضعف دورنگری شاه را پیش کشیده و نوشته بود که نخستین دغدغه یک شاه باید داشتن ولیعهد و حفظ تداوم باشد که پهلوی دوم به آن واقعیت توجه نکرد، زن نخست او پسر نیاورد، چندین سال صبر کرد و با ثریا ازدواج کرد که او هم عقیم بود. سالها با این زن عقیم بسربُرد و 10 سال بعد (20 سال پس از ازدواج اول) تازه به واقعیت امر پی بُرد، با فرح دیبا ازدواج کرد و دارای پسر شد که تقریبا دیر شده بود. اگر اینک (سال 1357هجری) یک ولیعهد سی و چند ساله داشت به راحتی و آرامی کنار می رفت و مسائل با تراضی طرفین پایان می یافت.
    چند مفسّر اروپایی بویژه مفسّران آلمانی (که شاه تحمل تظاهرات را در دیدار با روزنامه نگاران آلمانی مطرح کرده بود) بعدا و پس از گسترش تظاهرات و تبدیل شدن به انقلاب در تفسیر اوضاع با نقل اظهارات پنجم اردیبهشت 1357 پهلوی دوم و اظهارنظرهای پژوهشگران و حقیقت یابان دو قرن گذشته درباره خصلت های ایرانی ازجمله سِر جان ملکم انگلیسی نوشته بودند که شاه روانشناسی ایرانیان، رفتار و واکنش های آنان را نشناخته است [نشناخته بود]. روانشناسی ایرانیان که 14 قرن در معرض تهاجم و زیر حکومت عرب، و اقوام آلتائیک قرارداشتند ـ که آلتائیک ها دارای تمدنی عقب مانده و رفتاری بسیار خشن و آمرانه بودند ـ متفاوت از ملل دیگر است و در هر اقدامی باید این روانشناسی را مَدّ نظر داشت.
    یکی از مورخان رویدادهای تاریخ معاصر جهان در مطلب مربوط به تغییر نظام حکومتی ایران، اظهارات اپریل 1978 شاه درباره تحمل اعتراضات و تظاهرات وقت را با «فضای باز» گورباچف در دهه بعد که نتایج تقریبا مشابه داشتند مقایسه کرده و نوشته است که «فضای باز» باید پیش از آغاز اعتراضات و ابراز نارضایی ها صورت گیرد و ضمائم اجرایی حل مسائل و اصلاحات داشته باشد و گرنه مصداق این شعر فارسی خواهد بود: "اشک کباب باعث طغیان آتش است.". پیش از شروع حریق باید وسائل را آماده ساخت و از وقوع آن جلوگیری کرد که پس از آغاز آن، آسیب ـ کم و یا زیاد ـ وارد می آید. شاه در کاخ سلطنتی بزرگ شده و زندگی می کرد و سختی زندگانی توده ها و اشارات روشنفکران را به مسائل و راه حل ها را درک و لمس نمی کرد. باید می دانست که آزادی تاسیس احزاب و انتشار روزنامه و کتاب و ... موقع اورا تحکیم خواهد کرد، نه متزلزل. شاه پس از اعلام تحمل تظاهرات باید نارضایی ها را کشف و برطرف می کرد و به خواست ها تحقق می داد. دستگاههای اطلاعاتی تنها برای یافتن و تعقیب خرابکاران و مخالفان به وجود نمی آیند، برای کشف نارضایی ها و مشکلات و تحلیل مسائل هم هستند. «ساواک» چنین نبود زیراکه افراد آن از آدم های معمولی و بعضا ذاتا مغرض انتخاب شده بودند.
    shah-azadi-paper.jpg
    تیتر اظهارات بی سابقه شاه در صفحه اول شماره 15593 روزنامه اطلاعات ـ پنجم اردیبهشت 2537 ایرانی (1357 هجری)







    انتقاد احمدی نژاد از منتقدان خود ـ لحن کلامي که قبلا ديده نشده بود!

    به گزارش ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران) در دوم اردیبهشت 1392، محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور وقت که به خوزستان سفر کرده بود در اجتماع مردم شهرستان هفتکل، گفت: "پیغام دادند که فلانی! اگه روت رو زیاد کنی پدرت را درمی‌آوریم.".
    وی که به منتقدان خود اشاره غیر مستقیم داشت گفت: می‌گویند که چرا آخر کار [دوره ریاست جمهور] سفر می‌روی؟. آیا آخر کار و یا اول کار با هم فرق دارد؟.
    رئیس‌جمهور وقت همچنین گفت: "می‌گویند باهات برخورد می‌کنیم."!. خوب، برخورد کنید؛ شما عددی نیستید در برابر ملت که بخواهید برخورد کنید .... ما به وجود ملت ایران افتخار می‌کنیم.
    احمدی نژاد در ادامه گفت: ب"رخی تصور می‌کنند وقتی انقلاب ایجاد و جمهوری اسلامی برپا شد دیگر کاری نمانده و همه چیز تمام شده است، در حالی که ما در ابتدای راه هستیم و باید در مسیر پیشرفت و آبادانی حرکت کنیم؛ باید ایران را بسازیم. اینکه مثلا قرآن بخوانیم و امام جمعه‌ای داشته باشیم و رییس‌جمهور نیز مذهبی‌ باشد، تمامِ کار نیست. ما در ابتدای راه هستیم و تازه پا روی پله اول گذاشته‌ایم. باید به جامعه علوی برسیم ـ جامعه ای که در آن تبعیض و فساد وجود نداشته باشد.".
    احمدی‌نژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفت: "جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده است که در برابر ظلم ـ چه داخلی و چه بین‌المللی سکوت نکند و جلوی فسادرا بگیرد.". ما رییس جمهور شدیم که جلوی فساد و غارت را بگیریم.
    احمدی نژاد قبلا تهدید کرده بود که ممکن است دست به افشاگری بزند.
    احمدی‌نژاد یک روز پیش از این و در اهواز، از کسانی که پیش از انتخابات برای شورای نگهبان «نسخه» می‌پیچند، انتقاد کرده بود. او خطاب به این افراد گفته بود: "شما چه کاره هستید و به چه حقی در مورد دیگران اظهارنظر می‌کنید؟.".
    خبرگزاری مهر نیز در این زمینه گزارش تهیه کرده بود. به گزارش این خبرگزاری، در پی انتشار این سخنان محمود احمدی‌نژاد، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی واکنش نشان داد و گفت که این سخنان «غیر قابل قبول و باعث تشویش اذهان عمومی» است. وی خواست که احمدی نژاد به این قبیل حرف های خود خاتمه دهد.
    در آن زمان تا پایان دوره ریاست جمهور احمدی نژاد تنها چند ماه باقی مانده بود و انتخابات 24 خرداد 1392 (14 ژوئن 2013) برگزار شد و در اَمُردادماه رئیس جمهور تازه آغاز بکار کرد.






    مرگ پنج نفر در ایران در پي تزريق پنی‌سیلین ساخت چين ـ مرگ و میر از داروهای چینی در جمهوري اسلامي

    دویچه وله (صدای جهانی آلمان) ـ 22 اپریل 2013: تزریق پنی‌سیلین چینی [ساخت چین] در ایران به مرگ پنج نفر انجامید. دکتر ایرج خسرونیا رئیس جامعه پزشکان بيماري هاي داخلی [ایران] با اعلام این خبر از بالا بودن آمار مرگ و میر به دلیل استفاده از داروهای چینی در ایران سخن گفت.
    دکتر ایرج خسرونیا دوشنبه (دوم اردیبهشت/ 22 اپریل) به باشگاه خبرنگاران جوان در مورد يکي از اين مرگ و ميرها چنين گفت: بررسی‌های انجام گرفته در پزشکی قانونی مشخص کرده است که فردی 40 ساله که به دلیل چرك كردن گلو به پزشک مراجعه کرده بود براثر تزریق پنی سیلین چینی [ساخت چین] جان باخته است.
    به اظهار دکتر خسرونیا، این فرد با بیماری چرك كردن گلو به پزشک مراجعه و پزشک برای وی پنی‌سيلين تجويز می‌كند. اين بيمار پنی‌سیلین تجویز شده توسط پزشک را خریداری و تزریق می کند که پس از تزریق، به تب و لرز و پایین آمدن فشار خون دچار و راه تنفسی وی بسته می‌شود و جان می سپارد.
    یک مقام آگاه ديگر در این زمینه گفت که آمار مرگ و میر بر اثر استفاده از داروهای چینی [ساخت چین] در ایران بالا است!. وی نبود آمار مشخص درباره میزان مرگ و میر ناشی از استفاده از داروهای چینی را به رغم بالا بودن ميزان آن يک مشکل [ضعف] خواند.





    در قلمرو دانش

    مرگ نخستين فضانورد


    Komarov.jpg

    Komarov
    در تاريخ فضانوردي، ولاديمير كوماروف V. Komarov (عكس بالا) فضانورد 40 ساله روس نخستين فردي بود كه جان خودرا ازدست داد. او در پايان دومين سفر خود به مدار زمين، هنگام فرود آمدن با ماهواره سايوز يكم، به علت باز نشدن چتر سايوز كشته شد. اين حادثه 24 اپريل 1967 روي داد. كوماروف كه يك افسر نيروي هوايي شوروي بود هفت سال تجربه فضانوردي داشت.








    در دنياي تاريخ‌نگاري

    پاسخ به یک دانشجو: تاریخچه و انگیزه مؤلف این آنلاین از روزنگاری ژورنالیستی (کرونیکل آنلاین برای ایرانیان)

    این پرسش 28 فروردین 1395 دریافت شد که فرستنده اش خود را یک دانشجو و از شهر کرمان معرفی کرده است:

    از چه زمان نوشتن «روزنگاری تاریخ» را آغاز کرده اید و چرا (انگیزه شما)؟، برای نوشتن رساله ام لازم دارم.

    پاسخ:
    از سال 1338. دبیر اخبار بین الملل خبرگزاری پارس بودم و در آن زمان، اخبار را برای پخش از رادیو سراسری ایران در ساعات 6 و 7 و 8 بعد از ظهر (هر بخش 3 دقیقه) تنظیم می کردم و سپس (از ساعت 8 به بعد) به علی مؤید بهارلو در تنظیم اخبار مشروح ساعت 9 شب کمک می کردم. در آن زمان اخبار مشروح شب در ساعت 9 پخش می شد و چند سال بعد به ساعت 8 شب انتقال یافت. در نیمه دوم سال 1338 احساس کردم که برخی از رویدادها نیاز به افزودن سابقه آنها (تاریخچه آنها) دارد تا نه تنها مفهوم شود و مخاطب را در مسیر جریان قرار دهد بلکه درس بیاموزد که چگونه با کوچکترین غفلت، سرنوشت ها و مسیر تاریخ تغییر می کند و هدف ها فراموش می شود و .... در آن زمان یافتن سابقه هر رویداد تنها از طریق مراجعه و مطالعه دائرةالمعارف ها میسّر بود و یا تلفن کردن به استادان دانشگاه و روابط عمومی سفارتخانه ها.
    بعدا که سردبیر اخبار بین الملل شدم و دستم بازتر شد، یک رویداد گذشته را در روز وقوع آن می یافتم و از آغاز کار تا زمان حاضر دنبال می کردم و به صورت خبر (اصول خبرنویسی ـ ژورنالیسم) تنظیم و به پخش رادیو می دادم. چندی بعد اطلاع یافتم که به این کار؛ تاریخ نویسی ژورنالیستی گویند و پیش از من، چند «تاریخ نگار ـ روزنامه نگار» آمریکایی آن را ایجاد کرده بودند.
    اسوشییتدپرس ستونی روزانه داشت (و هنوز هم دارد) زیر عنوان «امروز در تاریخ» که در ساعتی معیّن در هر روز در تله پرینتر آن (در ایران، اصطلاحا؛ خروجی آن) قرار می گرفت که از اُپراتور مربوط خواستم برای من بگذارد. چون علاوه بر روزنامه نگاری، در دانشگاه تهران در رشته تاریخ تحصیل کرده بودم و مدرّس آن رشته هم بودم در آستانه برگزاری دوهزار و پانصدمین سالگرد ایجاد ایرانِ واحد (ایران با یک دولت به ریاست کوروش بزرگ) از من خواسته شد که مسیر تاریخ ایران را در گزارشی مشروح بنویسم که در یک صفحه تمام در روزنامه اطلاعات که معاون سردبیر آن بودم چاپ شد. یک نسخه از آن را هم به ایرج گرگین دادم که آن را در جریان رژه تاریخ هزاران ساله ایرانیان از برابر سران کشورها که مستقیما از رادیو ـ تلویزیون پخش می شد ـ مورد به مورد و همزمان با عبور یک دسته از برابر جایگاه بخواند.
    گرگین همان سال مدیر کانال 2 تلویزیون ملّی (کانال رنگی) شد و من سردبیر آخرین بخش اخبار این کانال (آخر شب) و بر مطالب این بخش، رویدادهای «امروز در تاریخ» را که قبلا تهیه کرده بودم با عکس و فیلم افزودیم و یک سال پخش شد و تکرار آن در سال بعد را ضروری تشخیص ندادند. ابوالحسن کمالی مدیر عامل وقت خبرگزاری پارس خواست که آن مطالب را با انشایی دیگر تنظیم کنم تا روز به روز در بولتن خبرگزاری درج و برای نشریات و مقامات ارسال شود که این کار نیز در طول یک سال تمام انجام شد. آنگاه غلامحسین صالحیار سردبیر روزنامه اطلاعات خواست که مطالب امروز در تاریخ ـ البته هر رویداد نه بیشتر از 3 ـ 4 جمله برای درج در صفحه 6 روزنامه اطلاعات تنظیم شود و این کار تا گسترش انقلاب و کاهش صفحات روزنامه ها ادامه داشت.
    انتشار این مطالب از دهه 1370 در روزنامه همشهری، سپس روزنامه ایران و آنگاه اعتماد و شرق و ... ازسرگرفته شد.
    از آغاز سده 21 و با هدف ارتقاء معلومات عمومی ایرانیان و پارسی زبانان و آگاهی آنان از گذشته ایران و سایر ملل و پیشرفت ـ پَسرفت ها ها و گرفتن اندرز از اشتباهات تصمیم بر آنلاین کردن این مطالب زیر عنوان «تاریخ برای ایرانیان» گرفتم و ساخت سایت آن را به «حمید معین» سپردم که چون کلمات برای دریافت Domain متعدد و بیش از حد بود، با حذف کلمه «برای»، عنوان را «تاریخ ایرانیان» کردم ولی شامل همه بخش های تاریخ از ایران و جهان، ادبیات، اندیشه تا رسانه و ورزش است. این تاریخ آنلاین که بسیاری از رسانه های فارسی زبان (در سراسر جهان) ازجمله روزنامه ایران تایمز (چاپ واشنگتن) و مجله جوانان (چاپ لس آنجلس) برخی از مطالب آن را با ذکر مأخذ نقل می کنند هر روز نوسازی و تکمیل می شود و این کار ادامه خواهد یافت. از زمان انتشار مجله «روزنامک» از اسفند 1393 بعضی از مطالب آن در این مجله که ناشر آن خود من هستم نیز درج می شود. مطالب این تاریخ آنلاین ژورنالیستی امسال (سال 1395) به صورت کتاب نیز انتشار خواهد یافت. این تاریخ آنلاین از فرد، افراد و دولت کمک مالی نپذیرفته و نخواهد پذیرفت. هزینه های آن از سال 1394 از محل فروش خانه اضافی که در تهران داشتم تأمین شده است.

    History-today.jpg







    در قلمرو رسانه‌ها

    تحولات رسانه ها؛ سه قرن و اندي پس از انتشار نخستين روزنامه در آمريكا ...

    مهاجران انگليسيِ آمريكاي شمالي درست يك قرن ديرتر از اروپاييان به انتشار روزنامه به مفهوم امروز دست زدند. نخستين روزنامه آمريكاي شمالي 24 اپريل (4 اردیبهشت) سال 1704 در شهر بوستون ماساچوست به نام «نيوزلِتر» انتشار يافت.
    وضعيت روزنامه نگاري تا دهه سوم قرن بيستم كه پخش خبر از راديو آغاز شد تغيير آنچناني نكرده بود و كاري بود؛ «روتين». پيداشدن رقيبي چون راديو و سپس تلويزيون و آنگاه تلويزيون رنگي و پخش ماهواره اي (جهاني)، روزنامه ها را مجبور كرد كه متاعي به مخاطبان بدهند كه راديو تلويزيونها قادر به تهيه آن نباشند و يا اينكه تهيه اش برايشان پرهزينه باشد. از نيمه دهه 1990، آن سه نوع رسانه قديمي با پديده اي تازه و درحال تكامل و گسترش رو به رو شده اند به نام رسانه هاي آنلاين و نوع كوچكتر و عمومي تر آنها «وبلاگ» كه رقابت با آنها (به علت سرعتشان در اطلاع رساني و فراتربودن از ملاحظات و محدوديت ها) کاري آسان نيست. از آن پس، روزنامه ها در كنار اخبار مطلق، به انتشار اخبار اختصاصي؛ اخبار اينوستيگيتيو (خبرنگار در نقش بازپرس و پليس)؛ تحليل؛ فيچر؛ نظرسنجی و يا مطالبي كه در دسترس همه وبلاگ نگاران نيست (تهیه خبر از زندگی روزمره ازجمله وضعیت اتوبوسرانی و تاکسی، خیابانها، خرده فروشی ها، مدارس، بیمارستانها و...)، شرح مشاهدات و مسافرت، خاطرات این و آن، خلاصه کتاب های تازه به جای نقد کوتاه، رویدادهی شهری و مراجعات قضایی به صورت داستان کوتاه و ...) روي آورده اند و راديو تلويزيونها به «تاك شو» و بحث و اظهار نظر درباره اخبار روز پرداخته و سايت اينترنتي هم بازكرده اند. آنلاین بيشتر روزنامه ها، مطالب صوت و تصويري هم دارند يعني وارد كار راديوتلويزيون شده اند، به همانگونه كه راديو تلويزيونها در آنلاين خود، کار نوشتاري مي کنند. از آغاز اين تغيير، به كلِ اين مجموعه آنلاین هم «ميديا = رسانه همگاني» گفته مي شود و سه رسانه قديمي تر ازاين دست (نشريات و راديو تلويزيون) رسانه هاي «مِين استريم» خطاب مي شوند. اين «مِين استريم» ها، از زماني كه خبرگزاري ها هم مطالب خود را در شبكه شبکه ها (اينترنت) قرارداده اند مي كوشند كه اخبار آنها را بدون نوشتن سابقه، دستكاري و يا دوباره نويسي نقل نكنند و چون هر «وبلاگ» دست كم داراي يك مطلب و يا تصوير اختصاصي است به نقل از مطالب اين «سيتيزن ژورناليست» ها هم دست زده اند و كار تحريريه ها وقتگيرتر شده است، مخصوصا كه خواندن وبلاگ مقامات، شخصيت ها و موسسات (به عنوان منابع دست اول) بر تكاليف سابق هر خبرنگار افزوده شده است. خبرگزاري هاي بزرگ كه در دو ـ سه دهه اخير «تبليغات دولتي» خود را در قالب سابقه نويسي مي گنجانند كار تحريريه ها (اتاقهاي خبر) را مشكلتر ساخته اند زيرا كه دبيران ميزها مجبورند اين سابقه ها (نظرهای اعمالشده) را از خبر جدا سازند و سپس استفاده كنند كه مهارت و تجربه لازم دارد. باید دانست که طبق تعریف؛ کتاب، فیلم و عکس وهرگونه نمایش و تئاتر هم رسانه همگانی هستند. خبرگزاری ها که قبلا برای نشریات و رادیوتلویزیونها (مشتری هایشان) خبر و نظر تهیه می کردند و کمک رسانه خوانده می شدند دارند در ردیف رسانه های همگانی قرار می گیرند زیراکه اینک محصول کار آنها از طریق اینترنت مستقیما در دسترس همگان قرار می گیرد.
    از آنجا كه در پي اين تحول سريع و دور از انتظار در دنياي رسانه ها، توجه مخاطبان به مجله هاي عمومی و تخصّصي بيشتر شده است، سه نوع رسانه «مين استريم»، هركدام به استخدام «پانديت = خُبره» دست زده اند و درنتيجه اهميت اين رسانه ها بيش از هميشه بستگي به مهارت و معروفيت سردبير اجرایی آنها يافته است، و به همين سبب طبق گزارش اپريل 2008 مجله «پاريد» چاپ آمريكا، دستمزد سردبيران اجرايي روزنامه ها و مديران خبر تلويزيونها افزايش يافته و سالانه از پانصد هزار تا پنج ميليون دلار شده بود كه نسبت به سه سال پيش از آن (سال 2005) 9 درصد افزايش نشان مي داد.
    در اين ميان استفاده كنندگان از اينترنت ـ حاوی آنلاین ها با شتاني زياد افزايش يافته و طبق آماري كه 25 اپريل 2008 انتشار يافت، شمار استفاده كنندگان از اينترنت، مثلا در قلمرو رژيم پکن از مرز 221 ميليون گذشته بود. اين آمار نشان مي داد كه استفاده كنندگان از اينترنت در اين کشور ظرف سال 2007 نسبت به سال 2006 شصت و يك درصد افزايش يافته بودند. به اين ترتيب، سرچ انجين هاي اينترنت از قبيل ياهو، گوگل و ... داراي درآمد سرسام آور و نيز حربه و ابزاري تيز و موثر جهت تبليغات سياسي و دولتي شده اند. به همين دليل چند کشور ديگر درصدد ايجاد چند سرچ انجين برآمده اند تا در بازار تبليغ و روابط عمومي دست داشته باشند و مطالبي را كه سرچ انجين هاي قديمي که تجاري شده اند نقل نمي كنند انتقال دهند و راه دسترسي به اطلاعات و نظرات همگان را فراهم كنند. از آنجا که به ماهیت سوشل نِت ورک ها تردید و سوء ظن است و می شود از طریق آنها به نوعی وارد زندگی خصوصی افراد شد که طبق قوانینِ تقریبا همه کشورها مردود و جرم شناخته شده است و همچنین جمع آوری اطلاعات، هنوز نمی توان آینده آنها را پیش بینی کرد مخصوصا که برخی از کشورها شروع به وضع قانون کرده اند تا مدافع اتباع آنها در قبال این شبکه ها باشند.
    اصحاب نظر گفته اند كه هند مي کوشد سرچ انجين وارد شبكه شبکه ها كند. با ورود سرچ انجين هاي تازه به ميدان (كه مي گويند همه مطالب را ـ بدون گزينش ـ در دسترس قرار خواهند داد)، نفوذ خبرگزاري ها كه عمدتا عامل پيشبرد سياست هاي دولتهايشان بوده اند كاهش خواهد يافت. اين اصحاب نظر بازهم بعيد مي دانند كه روسيه به اين زودي ها در اين راستا وارد ميدان شود. روسيه به حد كافي ژورناليست آماده، ماهر و علاقه مند ندارد. لذا پس از هند، در اين زمينه ـ كشور برزيل قرار گرفته است.





    ساير ملل

    روزي که تروا سقوط کرد ـ شهر «تروا» كه قرنها متعلق به ايران بود در یک نگاه


    Troy.jpg
    ديوار باقيمانده از شهر باستاني «تروا»


    كرونيكلرهاي اروپايي (روزنگاران تاريخ) 24 اپريل سال 1184 پيش از ميلاد را روزي به دست داده اند كه يونانيان پس از چند محاصره متناوب كه رويهم هفت سال طول كشيد، با تعبيه اسب چوبي و قراردادن چند مرد مسلح در درون آن، شهر «تروا» را مسخر و ويران ساختند (تلفظ يونايي نام اين شهر «ترويا» و تلفظ انگليسي آن «تروي» است و لاتين ها آن را ليوم = ليون مي خوانند). «همر = هومر» حماسه سراي يوناني عهد باستان وضعيت اين شهر و شرح جنگ و تصرف آن را در كتاب ايلياد به شعر بيان داشته و «ويرجيلublius Virgilius Maro» شاعر و نويسنده روم باستان (متولد سال 70 پيش از ميلاد و متوفي در سال 19 قبل از ميلاد) هم با مضموني مشابه، آن تعريف كرده است. تروا در مجاور تنگه داردانل در آناتولي غربي (تركيه آسيايي) واقع شده است. يك باستان شناس آلماني به نامHeinrich Schlieman در جستجوي اشياء عتيقه بسال 1860 ديوار هاي آن را از دل خاك و زير تپه ها كوه Ida بيرون كشيد (عكس بالا) و اعلام داشت كه پس از تخريب تروا به دست يونانيان، شش بار اين شهر مرمت شده بود. در سال 546 بيش از ميلاد كه امپراتوري ايرانيان شهر سارد (سارديس = ساردس) را تصرف كرد كه ايرانيان باستان آن را «سپاردا» نوشته اند، سومين تعمير تروا به تصميم شاه هخامنشي انجام گرفت. ايرانيان در آن سال به حكومت ليدي (ليديا) بر آناتولي غربي (منطقه اي مجاور مديترانه) پايان دادند كه شهر تروا هم در قلمرو آن حکومت قرار داشت. ترواي دوران باستان كه طبق افسانه ها، توسط داردانوس ساخته شده است به علت مشرف بودن برتنگه داردانل (گرفته شده از نام داردانوس) اهميت استراتژيك فراوان داشت و هيچ دولت قدرت طلب، بدون تسلط بر آن نمي توانست كنترل درياهاي اژه و مديترانه و مدخل (دروازه) درياي سياه را به دست داشته باشد. آخرين تعمير اساسي (نوسازي) تروا به دست اگوستوس امپراتور روم انجام شد. پس از تكميل بناي شهر قسطنطنيه (استانبول) در شمال درياي مرمره (تركيه اروپايي) و مشرف برتنگه بسفور، به تدريج از اهميت تروا كاسته شد. تروا اينك وابسته به منطقه حصارليك ايالت چانخاله (چيانخاله) تركيه است. شهر سارد كه امروزه «سارت» تلفظ مي شود نيز در ايالت مانيساي تركيه قرار دارد. اين مناطق در تمامي دوران هخامنشيان از متعلقات امپراتوري ايرانيان (پارسيان) بودند.





    بانک جهاني در زير ذره بين - پارتي بازي وولفويتس براي رفيقه اش باعث آن شده است!

    بانك جهاني كه توسط پنج سازمان بين المللي در 27 دسامبر 1945 تاسيس شده بود تا براي توسعه اقتصادي، حذف فقر و خروج از ضعف مالي به كشورهايي كه نياز دارند پول و اندرز بدهد 24 اپريل 1946 زمان آغار بكار خود را دو ماه بعد (25 ژوئن آن سال) تعيين كرد. يكي از وظايف اين بانك كه مقر آن در شهر واشنگتن است؛ مبارزه با فساد اقتصادي (فساد در امور اقتصادي هر دولت و يا مقامات رسمي) تعيين شده است. طبق اساسنامه بانك جهاني، رئيس اين بانك را رئيس جمهوري آمريكا تعيين و به هيات مديره بانك (شوراي مديريت) جهت تاييد معرفي مي كند. بنابراين از بدو تاسيس، اين بانك همواره رئيس آمريكايي داشته است. رئيس پيشين اين بانك، كه از يكم ژوئن 2005 از جانب رئيس جمهور آمريكا منصوب شده بود؛ پال وولفويتس بود كه تابعيت دوگانه آمريكايي ـ اسرائيلي دارد. وولفويتس قبلا به امور برنامه ريزي دفاعي و ديپلماتيك اشتغال داشت. خانواده وي از يهوديان لهستان بودند كه در نيمه اول قرن بيستم به آمريكا مهاجرت كردند. او بود که در زمان معاونت وزارت دفاع آمريكا نقشه اشغال نظامي عراق را طرح كرده بود. از آنجا كه مبارزه با فساد دولتي (مقامات) از وظايف بانك جهاني تعيين شده است، از زماني كه افشاء شده بود؛ وولفويتس (در آن زمان) 64 ساله با اعمال پارتي بازي، رفيقه خود بانو رضا (ريضا) را در بانك بين المللي ارتقاء مقام داده و دستمزد سالانه اورا 193 هزار دلار تعيين كرده بود، اساسنامه اين بانك توسط برخي زير سئوال بـرده شده است كه چرا شرط احراز رياست بانك نبايد تحصيلات و تجربه مالي (پول) باشد و چرا يك مقام دفاعي و يا ديپلماتيک سابق به اين كار گمارده مي شود؟. قبلا نيز يك بار «مك نامارا» وزير دفاع پيشين آمريكا رئيس اين بانك شده بود.
    تاکنون پاسخ تلويحي به اين چراها به اين صورت بوده است: تا زماني كه اروپائيان رئيس صندوق بين المللي پول را تعيين كنند، ما آمريکاييان هم حق داريم رئيس بانك جهاني را منصوب كنيم.
    افشاي پارتي بازي وولفويتس سبب شد که شوراي مديريت بانك در بهار 2007 اورا مجبور به کناره گيري کند. در پي کناره گيري وولفويتس، رئيس جمهور آمريکا رابرت بروس زوليک (متولد 1953) را به رياست آن بانک منصوب کرد که از يکم ژوئيه 2007 در اين سمت مشغول بکار شده است. وي نيز قبلا معاون و دستيار وزير امورخارجه آمريکا بود و فعاليت ديپلماتيک داشت. زوليک مدتي نيز از مقامات موسسه گلدمن ساکس بود که در بورس نيويورک و سرمايه گذاري فعاليت دارد و از سال 2009 و در جريان بحران مالي دچار دشواري هايي شده است. زوليک مدتي هم در موسسه اعتباري "فاني مائه" صاحب مقام بود که اين موسسه در ايجاد مشکلات مستغلات سهيم بوده و با کمک مالي دولت آمريکا به کار ادامه مي دهد. زوليک يازدهمين مدير بانک جهاني است.
    wolfcari.jpg



    اين كاريكاتور كه توسط «اولي پهانت» طنّاز تصويري آمريكايي ترسيم شده و در شماره 19 اپريل روزنامه هاي اين كشور به چاپ رسيده بود درد دلهاي «در خلوت» وولفويتس براي رفيقه اش بانو شاها رضا (ريضا) را به طنز چنين منعکس مي کند:
    ـ من با زرنگي خاصي اطلاعات ساختگي را بكار بردم تا ترتيب جنگ عراق داده شود، آيا آنها (رسانه ها كه قضيه پارتي بازي او براي مترسش را افشاء كرده و اورا به درد سر انداخته اند) آمدند بگويند: وولفي، معمار بزرگ جنگ!، نه.
    ـ جورج بوش مرا رئيس بانك جهاني كرد، آيا اينها (رسانه هاي افشاگر) آمدند بگويند: وولفي، بانكدار بزرگ!، نه.
    ـ من قول داده و تعهد سپرده ام كه در كشورهاي فقير با فساد مبارزه كنم، آيا اينها آمدند بگويند: وولفي، يك مبارز بزرگ ضد فساد!، نه،
    ـ اما، من رفيقه ام را مختصر ارتقاء دادم حقوقش را به مبلغ ناچيز 193 هزار و پانصد دلار رسانيدم، ببينيد چه مي كنند!.

    wolfowitz.jpg
    Paul Wolfowitz



    shahariza.jpg
    Shaha Riza










    برخي ديگر از رويدادهاي 24 آوريل


    • 0: توتموس سوم Tuthmose III در چنين روزي در سال 1479 پيش از ميلاد به عنوان ششمين فرعون سلسله هجدم مصر باستان زمام امور اين كشور را به دست گرفت، ولي چون مادرش ملكه (زن اصلي فرعون متوفا) نبود تا با خواهر خود كه از ملكه به دنيا آمده بود ازدواج نكرد!، پادشاهي او برسميت شناخته نشد. وي كه گورش در وادي فراعنه (لوكسور) به دست آمده است در طول سلطنت خود سوريه و سودان (نوبي) را تصرف كرد و بر قلمرو مصر افزود. تصوير مقابل، روكش جسد توتموس بود كه به دست آمده است. معمولا اين روكش ها به شكل صاحب جنازه ساخته مي شد و المثناي او بود.


    • 1863: چند سال پس از اينكه كاليفرنيا، در پي يك رشته جنگ از مكزيك جدا و ضميمه قلمرو دولت واشنگتن شد، در چنين روزي در يک رويداد در «كيزويلKeyesville» اين ايالت، دست كم 53 بومي آمريكايي (اصطلاحا سرخپوست) جان خود را ازدست دادند. اين شمار از سرخپوستان تهاچاپيTahachpi بودند. در آن زمان كه سيل مهاجرين اروپايي (سفيد پوستان) به سوي كاليفرنيا سرازير شده بود، چنين حوادثي به چشم مي خورد.


    • 1877: جنگ هاي روسيه با عثماني كه نزديك به دو سال طول كشيد از اين روز آغاز شد. بهانه جنگ، نجات اسلاوهاي بالكان از سلطه عثماني بود، ولي هدف باطني روسيه رساندن خود به مديترانه بود. روسيه مي خواست كه صربستان و بلغارستان استقلال يابند و چون همنژاد روس ها بودند، نفوذ روسيه از طريق آنها تا مديترانه گسترش يابد. اين سياست مسكو هنوز ادامه دارد و اين دولت در آوريل سال 2007 با تمهيدات سازمان ملل و دولتهاي عضو ناتو در منطقه كوزوو مخالفت كرد زيرا كه با اجراي اين تمهيدات، نفوذ صربها (اسلاوها) در اين منطقه كاهش خواهد يافت.


    • 1926: میان مسکو و برلین پیمانی امضاء شد که به موجب آن اگر یکی از دو کشور مورد تعـ*رض نظامی کشور ثالث قرار گیرد، دیگری مداخله نکند.


    • 1955: نخستین نشست باندونگ (اندونزی) با تقبیح استعمار و استثمار در هر شکل آن، نژادپرستی و انواع جنگ سرد پایان یافت. این نشست راه را برای ایجاد جنبش ملل غیر متعهد بازکرد.


    • 1970: 1970 (در زمان حيات مائو تسه دونگ) رژيم پکن نخستين ماهواره خودرا به فضا فرستاد. چون از اين ماهواره، آهنگ «خاور زمين خونين است» پخش مي شد، در تاريخ، موسوم به «دونگ فنگ هونگ» شده است.


    • 1995: 23 اپریل (سوم اردیبهشت) روزبزرگداشت «سروانتس» داستان نگار اسپانیایی که از 1923 در این کشور و دهها کشور اسپانیایی زبان دیگر برگزار می شد «روز جهانی کتاب» تعیین و اعلام شد و از آن پس در این روز در همه کشورهای عضو سازمان ملل، مراسمی با هدف تشویق تالیف و خواندن کتاب و بزرگداشت و قدردانی از نویسندگان برگزار می شود و کتابخانه های عمومیِ آمادهِ بکار گشایش می یابند و جوایز مولفان داده می شود. در سال 2013 فیچرهای روزنامه ها که به آن مناسبت تنظیم شده بود اختصاص به کتابهای دیجیتالی (ای ـ بوک) داشت که در تابلِت قرارمی گیرند و بمانند کتاب چاپی خوانده می شوند. انتشار این نوع کتاب نیاز به هزینه چاپ و کاغذ ندارد.
      از سالها پیش، در ایران در نیمه اول اردیبهشت نمایشگاه کتاب برگزار می شود.


    • 2004: دولت آمریکا تحریم 18 ساله لیبی را لغو کرد. دولت لیبی قبلا شرط دولت واشنگتن به تخریب سلاحهای کشتار جمعی و قطع هرگونه فعالیت در این زمینه را به انجام رسانده بود. با وجود این، آمریکا در سال 2011 به «ناتو» کمک کرد در لیبی مداخله نظامی کند که به کشته شدن قذافی و تغییر نظام حکومتی این کشور انجامید.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    خواستگاري وليعهد وقت از فوزيه ـ معمای ازدواجهای شاه


    fawzieh-ed.jpg

    فوزيه
    دربار سلطنتی ایران پنجم اردیبهشت 1317 (در آن سال مصادف با 25 اپریل 1938) اعلام کرد که خواستگاری ولیعهد وقت (محمدرضا پهلوی) از فوزیه شاهزاده خانم مصری (خواهر ملک فاروق) پذیرفته شده و بزودی نخست وزیر ایران در صدر هیاتی برای فراهم ساختن مقدمات کار و تعیین روز عقدکنان به قاهره خواهد رفت. این هیات 9 روز بعد عازم مصر شد. محمدرضا پهلوی پنجم اسفند (ده ماه بعد) برای عقد نکاح و آوردن عروس، با کشتی جنگی رهسپار قاهره شد. عقد نكاح، 24 اسفند انجام شد و محصول این ازدواج که دیری نپایید یک دختر به نام شهناز بود. عوام الناس ایرانی فوزیه را جاسوس خارجی در دربار ایران می پنداشتند! و به باور آنان، انگليسي ها عامل اين وصلت بودند! زیرا که مصر وابسته به انگلستان بود. معمّاي اين ازدواج، تا دهها سال در ذهن ايرانيان باقي مانده بود مخصوصا که ازدواج بعدي شاه که فرزند بوجود نياورد، يک دهه بعد صورت گرفت و ازدواج سوم يک دهه! پس از آن؛ حال آنکه هدف نخست، نگراني و مشغله يک شاه و هر رهبر ديگر بايد داشتن يک «جانشين بالقوه» براي خود باشد تا برنامه ها، سياست ها و مسير ادامه يابد.
    پس از اشغال نظامي ايران در شهریور 1320، از برخي از رجال ايراني هوادار آلمان که بازداشت و تبعيد شده بودند نقل شده است که گفته بودند: لندن از آن بيم داشت که اگر وليعهد وقت با يک شاهزاده خانم افغان ازدواج کند، دو کشور متحد و به گونه اي بارديگر يکپارچه شوند و دهها ميليون پاتان (پشتون = پختون) هند غربي (پاکستان امروز) را به آن اتحاديه بکشانند که خلاف سياست قديمي انگلستان بود و چنانچه با دختر يکي از بزرگان ايران پيوند مزاوجت مي بست، بعدا مقامات ارشد اداری از دست عوامل قديمي انگلستان خارج و به اين خانواده سپرده مي شد که اين هم به زيان انگلستان بود که مي خواست ايران را در چنگ داشته باشد. ازدواج با دختر يک ژنرال، در صورت وقوع هر ناآرامي و شورش احتمال کودتا مي رفت. ازدواج وليعهد وقت با يک شاهزاده خانم اروپايي و يا دختر يکي از معاريف آن قاره نيز به مدرنيزه شدن ايران کمک مي کرد که لندن خواهان آن هم نبود؛ لذا عوامل لندن موضوع ازدواج با فوزيه را مطرح کردند که خاندان او در دست انگلستان بودند. خانواده آلبانيايي تبار فوزيه از آغاز قرن نوزدهم (زمان محمدعلي پاشا) تا کودتاي ژنرال نجيب (اوايل دهه 1950) در مصر سلطنت داشتند.
    شاه مدتها پس از طلاق فوزیه در بهمن 1329 با ثریا اسفندیاری بختیاری ازدواج کرد و برغم اطلاع از عقیم بودن وی، تا بهمن 1336 با او زندگی کرد. در آبان 1339 هجری خورشیدی (و خیلی دیر) از همسر سوم (که در 1338 با او ازدواج کرده بود) دارای پسر شد. به باور برخی از مورخان، داشتن ولیعهد از تکالیف یک پادشاه است و اگر محمدرضاشاه پهلوی در این کار مسامحه نکرده بود و دست کم در دهه 1320 (1940میلادی) دارای پسر و ولیعهد شده بود، می توانست در 1973 که مشخص شد به سرطان مبتلاست، این بیماری را اعلام و به موقع تفویض اختیارات می کرد و .... (پسر او ـ رضا پهلوي در 1973 که ابتلاء شاه به بيماري سرطان تاييد شده بود 14 ساله بود و نوجوان).





    سالروز تاسیس رادیو ایران با مروری کوتاه از ايجاد صدا و سيما تا اخراج قديمي ها بدون پرداخت غرامت بيکاري

    پنجم ارديبهشت 1319 (25 اپریل 1940) راديو تهران در محل بی سیم پهلوی (باغ بی سیم ـ خیابان شمیران ـ چهارراه سید خندان و در آن زمان خارج از تهران) و با استفاده از دو فرستنده 20 كيلو واتي و دو كيلو واتي موجود ويژه ارسال تلگرام آغاز بكار كرد و سه بار در شبانه روز به فاصله هشت ساعت از هم، اخبار داخله و خارجه و تفسیرهای مربوط را پخش می کرد. . از آنجاکه نوار ضبط صوت ساخته نشده بود برنامه هاي راديو تهران ـ از موسیقی تا گفتار و نمایش به صورت زنده پخش می شد و ابتکاری بود، نه اقتباس از کشورهای دیگر. اعضای ارکستر عمدتا درجه داران موزیک ارتش بودند. اخبار در شهر و در سازمان خبرگزاري پارس (جنب ساختمان وزارت امور خارجه) در دو نسخه تهيه و به دو موتوسيكلت سوار جداگانه داده مي شد تا اگر فرضا يكي از آنان ضمن راه (تهران به بي سيم پهلوی) دچار حادثه غير مترقبه شود، ديگري به موقع، اخبار را به دست گويندگان برساند. خبرگزاري پارس كه در تابستان 1934 (1313 هجري خورشيدي) طبق الگوي خبرگزاري آناتولي (تركيه) تاسيس شده و وابسته به وزارت امور خارجه بود بعدا به سازمان انتشارات و تبليغات كشور (وزارت ارشاد فعلي) كه راديو يكي از موسسات آن بود ضميمه شد. رشد و پیشرفت رادیو ایران و خبرگزاری پارس در زمان مدیریت و وزارت نصرت الله معینیان روزنامه نگار معروف صورت گرفت.
    در اجرای يك قانون مصوب، راديوها و تلويزيون غير دولتي از سال 1350 (1971) به تلويزيون ملي ملحق و سازمان ملّي راديو تلويزيون (صدا و سيماي ايران) به وجود آمد و خود، به تاسيس خبرگزاري مستقل دست زد كه بعدا واحد مركزي خبر نام گرفت و بیشتر سازمانهای رادیو از ميدان ارگ به خيابان جام جم منتقل شد.
    قراربود که هر برنامه سازمان رادیو تلویزیون همانند رادیو سابق دارای شورا (شوراي برنامه مرکب از کارشناسان و اهل تجربه) باشد و این شوراها مطالب برنامه و هرگونه تغییری را قبلا بررسی و تصویب کند و جمع این شوراها و یا شورای مرکب از نمایندگان آنها بر سازمان و برنامه های رادیو تلویزیون که یک سازمان ملّی است نظارت داشته باشد که چنین نشد و چون مدیر عامل این سازمان در هفت سال نخست از وابستگان دربار بود، از این بابت مورد اعتراض علنی قرار نگرفت. مسعود برزین آخرین مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملّی ایران نه تنها تصمیم به اجرای روال شورایی برنامه ها گرفت بلکه در نظر داشت که شورای کل سازمان رادیو تلویزیون، انتخابی (همانند شوراهای شهر) باشد، نیمی از اعضاء با رای مخاطبان و نیم دیگر از کارشناسان و اهل حرفه با رای این جماعت، که پیروزی انقلاب انجام این کار را متوقف ساخت و بسیاری از کارکنان حرفه ای این سازمان نیز برکنار شدند. ساختمان راديو تلويزيون دولتي (صدا و سيما) پس از پيروزي انقلاب به دست کمونيست ها افتاده بود و اينان بودند که کارکنان قديمي را به سازمان راديو تلويزيون (ساختمان جام جم) راه ندادند و تلاش قطب زاده مدير عامل بعدي هم به دليل ايجاد يک کميته انقلاب در راديوتلويزيون مرکب از شرکت کنندگان در انقلاب، نه اهل حرفه، مانع از حل مسئله شد. به اخراج شدگان غرامت بيکاري هم پرداخت نشد (ندادن غرامت اخراج از کار، در کشوري که به اتباع يارالنه نقدي داده مي شود!). در اوايل دهه 1370 محمد هاشمي مدير عامل وقت برخي از کارکنان قديمي را که به او مراجعه کرده بودند بکار گرفت.

    زمین لرزه لار

    چهارم اردیبهشت 1339 دو زلزله متوالی به فاصله 4 ساعت شهر لار، بخشها و روستاهای آن از جمله گراش را ویران ساخت و صدها تن را کشت. زمین لرزه نخست، ساعت چهار بعد از ظهر روی داد و زمین لرزه بعدی ساعت هشت شب. تعدّد زلزله در سال جاری میلادی (سال 2010) نسبت به سالهای گذشته بیشتر بوده است.






    سالروز شكست عمليات نظامي آمريكا در صحراي طبس


    tabas2.jpg
    هواپيما و هلي کوپتر منهدم شده در صحراي طبس


    25 اپريل 1980 عمليات نظامي «مافوق سرّي» آمريكا عليه ايران، در صحراي طبس با كشته شدن هشت نظامي آمريكايي و از دست رفتن يك هواپيماي سي ـ 130 و چند هلي كوپنر با شكست رو به رو و ادامه آن لغو شد. جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا همان روز مسئوليت این شکست را برعهده گرفت و گفت كه به منظور خارج ساختن گروگانها (كاركنان سفارت) از تهران، اين عمليات برنامه ريزي شده بود. قرار بود اين نظاميان پس از تجديد سوخت هلي كوپترها در صحراي طبس، خود را به تهران و بازداشتگاههاي گروگانها برسانند. در پي اعتراف كارتر، سايرس ونس وزير امورخارجه آمريكا از سمت خود كناره گيري كرد و گروگانها تا آخرين لحظه حكومت كارتر آزاد نشدند. همين اقدام كارتر باعث شد كه در انتخابات نوامبر آن سال از رونالد ريگان (ریگن) نامزد حزب جمهوریخواه شكست بخورد.








    ساير ملل

    سرود ملي فرانسه


    delisle.jpg

    Claude Rouget de Lisle
    25 اپريل سال 1792 (انقلاب فرانسه)، يك نظامي موسيقيدان فرانسوي كه در يك اردوگاه نظامي در منطقه استراسبورگ بسر مي برد به منظور برانگيخته شدن احساسات ميهندوستانه سربازان فرانسوي، آهنگ و سرود مارسييز La Marsseillaise را نوشت كه بعدا سرود ملي فرانسه شد و باقي مانده است. اين فرانسوي که Claude Rouget de Lisle نام داشت يك جمهوريخواه بود كه سلطنت طلبان مدتي هم او را زنداني كرده بودند. روژه كه در سال 1760 به دنيا آمده بود در سال 1836 درگذشت.





    جنگ واشنگتن با اسپانيا و افتادن دولت واشنگتن در مسیر قدرت

    دولت واشنگتن 25 اپريل سال 1898 به اسپانيا اعلان جنگ داد. واشنگتن قبلا از اسپانيا خواسته بود كه مسئله كوبا را از راه مسالمت آميز حل كند (كه تاريخنگاران، اين كار را يك «حركت روابط عمومي» در جهت طي كردن مراحل مربوط نوشته اند). برخي از كوبائيان از مدتها پيش خواهان استقلال بودند و چندبار بر ضد اسپانيا دست به انقلاب و عمليات مسلحانه زده بودند. انفجار یک كشتي نظامي آمريكايي که نام ايالت مين Maine این کشور برآن نهاده شده بود در آبهاي هاوانا، بهانه مناسبي به دست دولت واشنگتن داد تا با اسپانيا وارد جنگ شود. مورخان اين جنگ را سرآغاز «امپرياليست شدن دولت واشنگتن» نوشته اند كه ادامه اين سياست آن را با ورود به جنگهاي دوردست يكم و و دوم جهاني ابرقدرت كرد.
    جنگ دولت واشنگتن با اسپانیا كه از 25 اپريل تا 12 آگوست 1898 (به مدت113 روز) ادامه داشت به شکست اسپانيا انجامید و طبق قرارداد پاريس؛ سرزمين هاي فيليپين، گوام، پرتوريكو و كوبا را به آمريكا داد. دولت آمريكا در سال 1902 اداره امور كوبا را به دولت محلي اين جزيره واگذار كرد. فيليپين نيز پس از جنگ جهاني دوم استقلال به دست آورد، ولي گوام و پرتوريكو همچنان وابسته به آمريكا هستند. كوبا كه يك مهاجر نشين اسپانيايي بود از سال 1492 به مدت بيش از چهار قرن از مستملكات اسپانيا بشمار مي رفت. فیلیپین که نام پادشاه وقت اسپانیا بر آن نهاده شده از زمان دیدار ماژلان از این مجمع الجزایر در عداد مستعمرات اسپانیا قرارگرفته بود.






    نخستین نبرد تانکها در تاریخ

    24 اپریل 1918 جبهه ویلر برتونو (فرانسه، آخرین سال جنگ جهانی اول) شاهد نخستین نبرد تانک بود. در این نبرد 3 تانک آلمانی و 3 تانک انگلیسی یکدیگر را می کوبیدند. شمار کل تانکهای آلمان در زمان این نبرد، 21 دستگاه گزارش شده است. «تانک» به عنوان یک جنگ افزار در سال 1917 ساخته شده بود و قبلا ارتش انگلستان از آن در نبرد با افراد پیاده و سنگرنشین استفاده می کرد که آلمان نیز تانک به جبهه فرستاد. مهندس جوزف ولمر طراح تانکهای آلمان بود که از سال 1916 دست بکار آن شده بود. نخستین تانکهای آلمانی 30 تن وزن، اندکی بیش از هفت متر طول و 3 متر عرض داشتند، ضخامت زره آنها 5 سانتیمتر بود، مجهز به توپ 57 میلیمتری بودند و شبیه یک برجک پولادین بنظر می رسیدند. یک موتور دایملر این تانکها را به حرکت درمی آورد و حداکثر سرعت آنها 15 کیلومتر در ساعت بود. نخستین طراح تانکهای انگلیسی سرگرد ویلسون بود. این تانکها 28 تن وزن داشتند ولی سرعتشان بیش از 6 کیلومتر در ساعت نبود.
    عکس زیر دو نمونه از نخستین تانکهای آلمانی و انگلیسی را که نخستین جنگ افزار زرهی جهان بشمار می آیند نشان می دهد:
    tanks-1918.jpg








    كودتا به خاطر دمكراسي!


    antonio-de-spinola.jpg

    Antonio de Spinola
    تنها كودتاي نظامي در تاريخ معاصر كه به خاطر دمكراسي صورت گرفت، سحرگاه 25 اپريل 1974 در پرتغال انجام شد. اين كودتا كه به تصميم هفت افسر ارشد به انجام رسيد حتي يك كشته نداشت و عنوان «تحوّل ميخك سرخ» به آن داده شده است. افسران كودتاگر زمام امور را موقتا به ژنرال آنتونيو د اسپينولا Antonio de Spinola (نظامي و مولف هفت کتاب، متولد 1910 و متوفا در سال 1996) سپردند و پس از انجام انتخابات كنار رفتند.
    اين كودتا به پنج دهه ديكتاتوري در پرتغال پايان داد. اين ديكتاتوري هم با كودتاي نظامي سال 1926 پديدآمده بود و معروفترين ديكتاتور اين دوره «سالازار» نام داشت. پس از برقراري دمكراسي در پرتغال كه ادامه دارد، اين دولت به پنج مستعمره باقيمانده خود از جمله موزامبيك و آنگولا استقلال داد و آنگولای حاصلخیز، ثروتمند و دارای نفت و معادن الماس، دارد به لحاظ تجارت، تمرکز معاملات و بانکداری نيز به صورت هنگ کنگ و سنگاپور درمی آید و جای «دوبی» را می گیرد. آنگولا با فرهنگ پرتغالی خود که سوسیالیست ها برآن حکومت می کنند با کشورهای لاتین قاره آمریکا مناسبات گسترده دارد. آنگولا و برزیل همزبان هستند و در دو سوي اقيانوس اطلس رو به روي هم واقع شده اند. برزيل با دولتي چپگرا دارد يک قدرت جهاني مي شود.
    carnation2.jpg
    دو سرباز شرکت کننده در کودتا، با گلهاي ميخک سرخ که مردم به آنان داده بودند










    برخي ديگر از رويدادهاي 25 آوريل


    • 1607: در جريان جنگهاي 80 ساله هلندي ها با اسپانيا، در اين روز كشتي هاي جنگي ايالات 17 گانه هلنديها به ناوگان اسپانيا در جبل طارق شبيخون زدند و چندين كشتي اسپانيايي را منهدم ساختند. كشتي هاي اسپانيايي در بندر لنگر انداخته بودند كه مورد حمله غافلگيرانه قرارگرفتند. هلندي ها مايل به پايان دادن سلطه اسپانيا بر سرزمين خود بودند.


    • 1915: در اين روز (درجريان جنگ جهاني اول، واحدهاي نظامي نيوزيلند و استراليا وابسته به ارتش انگلستان در گالي پولي (شمال داردانل) در خاك عثماني پياده شدند. عثماني در كنار آلمان و اتريش با انگلستان، فرانسه و روسيه در حال جنگ بود. و از همين روز کشتار و سربه نيست شدن ارمنيان سرشناس در شهر استانبول آغاز شد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    شورش سیستان بزرگتر و تعـ*رض غافل گیر کننده ارتش روم به ایران


    probus.jpg












    مجسمهِ Probus



    در پي چند شكست نظامي روم از ايران و قتل دو امپراتور اين كشور كه با ايران وارد جنگ شده بودند، Marcus A. Probus ماركوس پروبوس (232 - 282 میلادی) و از سال 276 امپراتور روم و درگیر بپاخیزی طوایف ژرمن (گُت ها، آلمان ها، فرانک های شمالی و ...)، در مارس 280 و به مناسبت نوروز ایرانیان به بهرام دوم شاه ساساني ايران که او نیز در 276 میلادی بر جای پدر نشسته بود پيشنهاد امضاي يك پيمان صلح داد كه بهرام به سبب مشكلاتي كه در خاور ايرانزمین (سیستان بزرگتر و اینک به صورت چند ایالت جنوبی و جنوب غربی افغانستان و گوشه ای از یک استان ایران) داشت و به علاوه، درگیری و اختلاف نظر با بزرگان کشور، 26 اپريل این سال (سال 280 ميلادي) اين پيشنهاد را در اصل پذيرفت، اما قراردادي امضاء نشد. سه سال بعد هم پروبوس در يك توطئه نظامی که طراح آن «مارکوس کاروس Marcus Carus» فرمانده گارد امپراتوری معروف به «گاردِ پراتوریان Praetorian Guard» بود به قتل رسيد و «كاروس» خودرا امپراتور موقت خواند.
    كاروس که خبرداشت ارتش ایران گرفتار مسئله سیستان است و راهی طولانی در پیش دارد تا برای دفاع، خودرا به غرب دجله برساند و نیز براي اينكه توجه سناي روم را به تاييد خود جلب كند به ايران لشكر كشيد و بهرام دوم را غافلگير كرد که انتظار چنين حمله اي را نداشت. كاروس پس از تصرف سلوکیه و عبور از فرات، تا تيسفون پيش آمد كه در اينجا به مرگ ناگهاني از اين دنيا رفت. درباره مرگ او که تنها حدود یک سال اقتدار داشت، هر مورّخ علتی به دست داده است ازجمله مرگ بر اثر جراحت ناشی از اصابت تیر یک سرباز ایرانی، مرگ بر اثر اصابت آذرخش ناشی از توفان، مرگ براثر بیماری و ....
    با اين تجربه، از آن پس بهرام دوم، ديگر به اشارات صلح آميز روميان توجه نمي كرد و راه خودرا مي رفت. این تجربه، موبدِ موبدان (روحاني ارشد وقت) را برآن داشت که مداخله کند و شاه را با بزرگان ایران آشتی دهد و آنان را با هم متحد و یکپارچه کند. مسئله سیستان بزرگتر با شورش هرمز حاکم این ایالت بر ضد برادرش بهرام دوم آغاز شده بود. هرمز خودرا برای پادشاه شدن شایسته تر می دانست.
    زلزله مرگبار تبریز در اپریل 1721 و در جریان جنگ داخلی ایرانیان

    26 اپریل 1721 ـ زمانی که ایران گرفتار در جنگ داخلی بود و ميرمحمود قندهاری به قصد پایان دادن به عمر سلطنت صفویه که به فساد دولتی، ندانمکاری و ضعف دورنگری آلوده بود و به تظاهر به دینداری و شیعه بودن توجه داشت عزم اصفهان ـ از طریق کرمان و یزد ـ کرده بود و سلطان عثمانی آماده تصرف غرب ایران شده بود و پتر بزرگ تزار روس درصدد تصرف قلمرو ایران در داغستان و قفقاز شمالی برآمده بود، یک زمین لرزه بسیار شدید در منطقه تبريز روي داد، دهها هزار تن را کشت و ویرانی سنگین ببار آورد. مورخان شمار مقتولین این زلزله را از 65 تا 200 هزار تن نوشته اند که رقم ـ بازهم تقریبی ـ 80 هزار تَن مورد تایید اکثریت آنان است. «پَس لرزه» های این زمین لرزه تا سه هفته ادامه داشت و مردم منطقه در بیابان بسر می بُردند. دشمنی سلطان عثمانی و شورش قندهاری ها ریشه مذهبی داشت که عثمانی و قندهاری ها (پشتون ها) سُنّی بودند. عثمانی که خلافت اسلامی را حق خود می دانست تلاش داشت که دست دولت شیعی مذهب ایران از زیارتگاهها و مدارس مذهبی بین النهرین (عراق امروز) کوتاه شود.
    زلزله تبریز که جنگ داخلی مانع از کمک رسانی دولت اصفهان به آسیب دیدگان شده بود وضعیت را به گونه ای درآورده و بحرانی ساخته بود که سال بعد سلطان عثمانی با کمترین مقاومت، مناطق غرب ایران ازجمله آذربایجان را تصرف کرد و طهماسب میرزا پسر شاه سلطان حسین صفوی و جانشین او که پیش از افتادن اصفهان به دست قندهاری ها از این شهر خارج شده بود ناچار به چشم پوشی از اقدام سلطان عثمانی شد و همین امر باعث درخشش هرچه بيشتر نادر، سربرافراشتن ناسیونالیسم ایرانی و عقب راندن همگان از روس، عثمانی و ازبکان و سرکوب قندهاری ها شد و هندوستان را هم متصرف گردید. خیز بعدی نادر اخراج انگلیسی ها از خلیج فارس بود که شاه عباس یک قرن پیش از آن پای آنان را به اینجا باز کرده بود و در برخی نقاط مستقر شده بودند.
    زلزله منطقه تبریز پنج سال بعد تکرار شد که تلفات آن به مراتب کمتر بود.






    اخطار انگلستان به شيرازي ها نتيجه معكوس داد

    در اين روز در سال 1918 (1297 هجري خورشيدي) كنسول انگلستان در شيراز به مردم استان فارس شديدا اخطار كرد كه از احساسات ضد انگليسي و دشمني با انگلستان دست بردارند كه ادامه آن برايشان عواقب وخيم دربرخواهد داشت.
    اين التيماتوم نتيجه عكس داد و ديري نگذشت که عشاير و مردم فارس علنا و مسلحانه با انگلستان وارد مخالفت و مبارزه شدند.






    نخستين سفير روسيه شوروي در ايران

    26 آوريل 1921 (1300 هجري خورشيدي) نخستين سفير روسيه شوروي وارد تهران شد، خود را فرستاده خلق روسيه معرفي كرد و با خاطره بدي كه ايرانيان از تزارها داشتند مورد استقبال بي سابقه مردم و دولت ايران قرار گرفت. وي در نخستين هفته ورود به تهران، از زندان مرکزي شهر و گورستان تهران ديدن کرد زيرا که به خواست دولت تزاري، درگذشته بسياري از ايرانيان مبارز بازداشت و يا مقتول شده بودند.






    بي سيم پهلوي، راديو تهران، و جريان پخش اخبار درآغاز کار راديو و ...

    ششم ارديبهشت 1305 (26 اپریل 1926) و دو روز پس از تاجگذاري رضا شاه، بي سيم قصر (معروف به بي سيم پهلوي، واقع در خيابان شميران، چهارراه سيد خندان امروز و در آن زمان خارج از شهر تهران) آغاز بکارکرد و ايران مجهز به مخابرات (تلگراف) بدون سيم شد. رضاشاه پهلوی آرزوهای خود برای ایران و ایرانی را نوشته و در زیر دكلهاي آن در دل خاک قرارداده بود. این دکلها که از آثار تاریخی ایران بايد باشند اخیرا درجای خود دیده نمی شوند. وزارت پست و تلگراف و تلفن (مخابرات) به محل بی سیم پهلوی نقل مکان کرده است. مقدمات تاسيس بي سيم و نصب دستگاهها با كمك آلماني ها دو سال طول كشيده بود. دولت مسکو بي درنگ تجهيز ايران به مخابرات بي سيم را به تهران تبريك گفت.
    14 سال بعد، پنجم ارديبهشت 1319 (25 اپریل 1940) راديو تهران در محل بی سیم پهلوی (باغ بي سيم) و با استفاده از دو فرستنده 20 كيلو واتي و دو كيلو واتي موجود ويژه ارسال تلگرام آغاز بكار كرد و سه بار در شبانه روز به فاصله هشت ساعت از هم، اخبار داخله و خارجه و تفسیرهای مربوط را پخش می کرد. اخبار خارجه عمدتا از خبرگزاری آلمان ترجمه می شد زیراکه دولت وقت متمایل به آلمان ناسيونال سوسياليست شده بود. از آنجاکه هنوز نوار ضبط صوت ساخته نشده بود برنامه هاي راديو تهران ـ از موسیقی تا گفتار و نمایش به صورت زنده پخش می شد و ابتکاری بود، نه اقتباس از کشورهای دیگر. اعضای ارکستر عمدتا درجه داران موزیک ارتش بودند. اخبار در شهر و در سازمان خبرگزاري پارس (در آن زمان در ساختماني در نزديکي ساختمان وزارت امور خارجه) در دو نسخه تهيه و به دو موتوسيكلت سوار جداگانه داده مي شد تا اگر فرضا يكي از آنان ضمن راه (تهران به باغ بي سيم) دچار حادثه غير مترقبه شود، ديگري به موقع، اخبار را به دست گويندگان برساند. خبرگزاري پارس كه در تابستان 1934 (1313 هجري خورشيدي) طبق الگوي خبرگزاري آناتولي (تركيه) تاسيس شده و وابسته به وزارت امور خارجه بود بعدا به سازمان انتشارات و تبليغات كشور (وزارت ارشاد فعلي) كه راديو يكي از موسسات آن بود ضميمه شد. رشد و پیشرفت رادیو ایران و خبرگزاری پارس در زمان مدیریت و وزارت نصرت الله معینیان روزنامه نگار اصفهانی صورت گرفت.
    در اجرای يك قانون مصوب، راديوها و تلويزيون غير دولتي از تیرماه سال 1350 (1971ميلادي) به تلويزيون ملي ملحق و سازمان ملّي راديو تلويزيون (صدا و سيماي ايران) به وجود آمد و خود، به تاسيس خبرگزاري مستقل دست زد كه بعدا واحد مركزي خبر نام گرفت و بیشتر سازمانهای رادیو از ميدان ارگ به خيابان جام جم منتقل شد.
    قراربود که هر برنامه سازمان رادیو تلویزیون ملي همانند سازمان رادیو سابق دارای شورا باشد و این شورا مطالب برنامه و هرگونه تغییری را قبلا بررسی و تصویب کند و جمع این شوراها و یا شورای مرکب از نمایندگان آنها بر سازمان و برنامه های رادیو تلویزیون که یک سازمان ملّی است نظارت داشته باشد که چنین نشد و چون مدیر عامل این سازمان در هفت سال نخست از وابستگان دربار بود، از این بابت مورد اعتراض علنی قرار نگرفت. «مسعود برزین» روزنامه نگار قدیمی و آخرین مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملّی ایران در نظام پيشين نه تنها تصمیم به اجرای روال شورایی برنامه ها گرفت بلکه در نظر داشت که شورای کل سازمان رادیو تلویزیون، انتخابی (همانند شوراهای شهر) باشد، نیمی از اعضاء با رای مخاطبان و نیم دیگر از کارشناسان و اهل حرفه با رای این جماعت، که پیروزی انقلاب انجام این کار را متوقف ساخت و در زمان مدیریت صادق قطب زاده، شماری از کارکنان حرفه ای این سازمان نیز برکنار شدند. در تاریخ ژورنالیسم، از «برزین» که اخيرا درگذشت به عنوان نخستین دبیر انتخابی سندیکای روزنامه نگاران ایران یاد شده است.






    لندن اخطار داد، علاء کناره گیری کرد، مصدق نخست وزیر و انبار مهمات ارتش منفجر شد! ـ برنامه کار مصدق که همچنان شعار ملي گرايان است

    ششم ارديبهشت 1330 (26 اپریل 1951) دولت انگلستان به ايران اخطار داد كه پافشاري در اجراي قانون ملي كردن نفت عواقب بس ناگوار براي اين كشور در برخواهد داشت. چند ساعت بعد حسين علاء عجز خودرا از اجراي قانون ملي شدن نفت با توجه به اخطار دولت لندن اعلام و از نخست وزيري كناره گيري کرد و دوباره وزير دربار سلطنتي شد. روز بعد مجلس شوراي ملي به نخست وزير شدن دكتر مصدق ابراز تمايل كرد و مصدق اين خواست مجلس را پذيرفت و هشتم ارديبهشت رئيس دولت شد. وي چهار روز بعد به ديادر از زندان قصر رفت و در اينجا گفت که اين محل کشتارگاه روشنفکران و آزادانديشان بوده است. اين نخستين بار در طول تاريخ عمومي بود که يک رئيس تازه دولت در نخستي هفته کار خود از زندان ديدن کرده بود.
    مصدق 12 اردیبهشت (دوم ماه می 1951) برنامه کار خودرا اعلام داشت که این برنامه با یک رای مخالف در مجلس و 3 رای مخالف در سنا تصویب شد. سرخط های این برنامه از این قرار بود که همچنان شعار ملی گریان است:
    اجراي قانون ملي شدن نفت و برخورداری کامل ایرانیان از منافع نفت خود، استعمارزدایی، برقراري حكومت قانون، رعايت آزادي ها و حقوق انساني ايرانيان، اصلاح قانون انتخابات، انتخابی شدن شهرداران با رای مستقیم ساکنان شهرهای مربوط، آزادي زندانيان سياسي و در بند نبودن افراد به خاطر دگراندیشی و بیان نظرات و انتقادهای خود، اصلاح امور اداري ـ قضايي و انتصابات بر پايه كارشناس رشته مربوط بودن، تجربه و شايستگي، قطع هرگونه اِعمال نفوذ و توصيه و تشبّث (پارتي بازي) در امور دولتي و معاملات و ...
    مصدق وزیران نخستین کابینه خودرا به این شرح اعلام داشت: باقر کاظمی وزیر امورخارجه، علی هیات وزیر دادگستری، محمدعلی وارسته وزیر دارایی، دکتر کریم سنجابی وزیر فرهنگ، جواد بوشهری وزیر راه، ضیاء فرمند وزیر کشاورزی، سپهبد نقدی وزیر جنگ و ....
    همزمان با اخطار انگلستان به ايران و ساعاتي پيش از نخست وزير شدن دكتر مصدق در سال 1330، انبار مهمات ارتش در فارس منفجر شد و يك سوم كل اسلحه و مهمات ايران از جمله شصت هزار تفنگ و توپ از دست رفت!. در پي وقوع اين حادثه كه سوء ظن به خرابكاري مي رفت؛ رئيس تسليحات ارتش، فرمانده لشكر فارس و عده اي ديگر مورد سوء ظن قرار گرفتند و بازداشت شدند. روزنامه هاي ملي گراي وقت نوشته بودند که این انفجار با «اشاره لندن به خائنان وطن» صورت گرفته است.
    دولت لندن با هدف ترسانیدن دولت مصدق و ایرانیان، دو اسکادران هواپیمای نظامی به بصره و چند ناو به آبهای نزدیک سواحل ایران فرستاد. با وجود این، مردم به پشتیبانی از مصدق تا چند روز در شهرهای کشور دست به تظاهرات و برپایی اجتماعات زده بودند.





    كاريكاتوري بر ضد ميهندوستي و قدرشناسي، ولي ...


    0419ettelaat.jpg



    اين كاريكاتور که 11 هفته پس از پيروزي انقلاب انتشار يافت ـ در روزهايي که گروههاي مختلف، هرکدام مدعي مالکيت انقلاب بودند ـ نشان مي دهد که گور كوروش پدر و بنيادگذار ايران هم بايد پا درآورد (و بمانند شاه و برخي ديگر) از كشوري كه خود ساخته و مناطق نفتدار امروز را با جنگ و جانفشاني به آن ضميمه كرده است بگريزد و به وطن ديگران پناهنده شود!. اين کاريکاتور دو ماه و هشت روز پس از انقلاب، در صفحه پنجم شماره سي ام فروردين سال 1358 (شماره رديف 15834) روزنامه اطلاعات چاپ شده بود كه يك عمل ضد ميهني آشگار به نظر مي رسيد. روز بعد، تحريريه روزنامه انتظار داشت كه تلفن باران شود و همه اعتراض كنند، ولي حتي يك نفر جرات اعتراض كردن كه هيچ، تذكر دادن هم به خود نداد كه اين چنين به وطن (مادر و خانه مشترك و سبد نان) بي حرمتي شده بود. در آن روزها عادت براين بود كه اگر مطلبي مخالف يك گروه نوشته مي شد، دسته هايي به راه مي افتادند و در اطراف ساختمان روزنامه ها شعار مي دادند: ... اعدام بايد گردد و نويسنده و کاريکاتوريست مورد نظر اگر فرار نمي كرد و پنهان نمي شد، همان شب و يا روز بعد دستگير مي شد. در روز انتشار اين كاريكاتور براي هرچيز شعار داده شد، جز اعتراض به انتشار اين كاريكاتور (ضد ميهني) كه به قول «هِگِل» آلماني، در زير هر وجب از خاك ايران، مردي در خون خود خفته است تا موجوديت اين سرزمين پاسداري شود.
    طبق آمار منتشره، 27 سال بعد در نوروز 1385 بيش يك ميليون ايراني از همين گور كوروش كه در كاريكاتور (در حال فرار از وطن است) ديدن كردند و برغرورشان كه ايراني هستند افزوده شد. بايد ديد اين ايرانيان در سي ام و سي و يكم فرورديه 1358 كجا بودند؟، يك معمّا است كه بايد بررسي و كشف شود.
    اين صفحه از روزنامه اطلاعات در «تاريخ» باقي خواهد ماند تا حرف هاي خود را بزند. در آن زمان تيراژ روزنامه اطلاعات حدود 850 هزار نسخه در روز و بيش از ده برابر سال 1385 (27 سال بعد) آن بود و در نتيجه همه جا باقي مانده است.





    جمعیت ایران در سال 1388 (2009 میلادی) ـ مسئله مهاجرت ايرانيان از وطن خود

    به گزارش ششم اردیبهشت 1989 (26 اپریل 2010) روزنامه های تهران، رئيس سازمان ثبت احوال جمهوری اسلامی خبرداده بود که جمعيت ايران در سال 1388 (2009 میلادی) به هفتاد و دو ميليون و 874 هزار و 50 نفر رسیده بود كه 48/57 درصد اين جمعيت شهري و 52/42 درصد دیگر روستانشین بودند. 1 /49 درصد اين جمعيت را زنان و 9/50 درصد آن را مردان تشكيل مي دادند.
    این مقام گفته بود که در سال 1388 يك ميليون و 348 هزار و 546 واقعه ولادت، 393 هزار و 514 واقعه فوت، 890 هزار و 208 واقعه ازدواج و 125 هزار و 747واقعه طلاق ثبت شده بود.
    رئیس وقت سازمان ثبت احوال نگفته بود که چه میزان از این جمعیت در کشورهای دیگر زندگی می کنند و یا تابعیت مضاعف دارند. برآوردهای غیر رسمی قبلی، مهاجران از ایران را پنج تا شش میلیون نشان می داد. این مهاجرت ها که عمدتا از سال 1979 آغاز شده از 1989 شتاب بيشتري به خود گرفته و افزايش يافته بود بويژه در سال هاي 2005 تا 2011. ايرانيان مهاجر برخلاف مهاجران ساير کشورها عمدتا کساني بوده اند که پول و ثروتي داشته، شهرنشين بوده تحصيلکرده هستند. از زمان تشديد تحريم اقتصادي جمهوري اسلامي ايران از سوي غرب (آغاز سال 2012) از ميزان مهاجرت ايرانيان کاسته شده است زيراکه ريال نسبت به پول ساير کشورها تا چند برابر ارزان شده و فروش خانه و زمين براي مهاجرت مقرون به صرفه نيست و به علاوه انتقال پول از طريق بانک آسان نيست و انتقال پول نقد در حجم زياد (با مسافر) به کشور ديگر هم مستلزم تحقيق و بررسي گمرک و ... است. معلوم نيست که چرا اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي مصوب سال 1358 هجري که وضعيت ترک وطن کنندگان را روشن ساخته است هنوز به اجرا درنيامده است!.






    افشاگری احمدی نژاد: "زد و بند برای یک عده، امری عادی شده است" ـ " خواستند دو شرکت نفتی بدهیم و پول نگیریم تا انقلاب حفظ شود!"

    منابع خبررسانی ازجمله ایسنا (یک خبرگزاری تهران) گزارش داده بودند که محمود احمدی‌نژاد [که 3 ماه و چند روز بعد دوره ریاست جمهور او پایان یافت] چهارم اردیبهشت 1392 = 24 اپریل 2013 درجریان دیدار از اصفهان در ادامه انتقادها و افشاگري های خود گفته بود: "زد و بند برای یک عده، امری عادی شده است". وی افزوده بود: "یکی از آقایان که خیلی به دولت بد و بیراه می‌گوید و هر روز به دولت تهمت می‌زند، یک دوره که فرصت گیرش آمد، از این فرصت استفاده کرد و 10 ـ 11 میلیارد بُرد. چهار ـ پنج سال است که دنبالش هستیم که آن را [پول را] بازگرداند، اما انگار نه انگار!، مبلغی کلان به رفیقش داده و او هم به‌ دنبال کاسبی رفته است!.".
    طبق گزارش همان خبرگزاری، احمدی‌نژاد همچنین گفته بود: "یک آقای دیگر هم که نسبت به دولت خیلی تند است، یک‌بار پیش من آمد و بحث کرد که انقلاب باید حفاظت شود و نیاز به حزب است. این احزاب باید رقابت کنند تا انقلاب حفظ شود. پرسیدم که چگونه؟. او جواب داد که دو جناح داریم که برای فعالیت نیاز به پول و هزینه دارند. پرسیدم خب چه کار کنیم؟ که جواب داد دو شرکت نفتی را به آنها بدهیم و از آنان پول نگیریم تا انقلاب را حفظ کنند!.". به او گفتم همین را بنویس و به من بده. او نوشت و من الان نامه [نوشته او] را در خانه دارم.".
    احمدی نژاد همچنین گفته بود که فهرستی 300 نفره از مفسدان اقتصادی را در «جیب» خود دارد که در نظر دارد آن را در فرصت مناسب منتشر کند. وی افزوده بود: ... البته اینها "خودشان، خودشان را لو خواهند داد".






    اظهارات 23 اپریل 2013 دو مقام اسرائیلي درباره فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی ایران

    ژنرال بنیامین گانتس B. Gantz رئیس ستاد ارتش اسرائیل 23 اپریل 2013 در تل‌آویو گفت: "اسرائیل بیش از یک سال است که برای حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران آماده‌ شده است. ما منتظر نمی مانیم تا ایران به سلاح اتمی دست یابد. ایران از ادامه‌ی مذاکرات با کشورهای گروه 1+5 به شکل یک استراتژی‌ و خرید وقت هرچه بیشتر برای ادامه‌ی فعالیت‌های اتمی خود استفاده می‌کند. تحریم‌های اقتصادی ایران مانع از ادامه‌ی فعالیت اتمی این کشور نشده است. ایران به دنبال آن است که در منطقه نفوذ و برتری داشته باشد. ارتش اسرائیل ایران و حزب‌الله لبنان را زیر نظر دارد.".
    در همین روز آموس یادلین رئیس پیشین بخش اطلاعات ارتش و رئیس کنونی موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائيل هم گفته بود که جمهوری اسلامی از «خط قرمز» ساخت بمب اتمی که بنیامین نتانیاهو در سازمان ملل به آن اشاره رفته بود عبورکرده، به اندازه کافی اورانیوم غنی‌شده برای ساخت بمب در اختیار دارد و تابستان امسال (سال 2013) تنها یک تا دو ماه با تصمیم‌گیری نهایی برای ساخت بمب اتم فاصله خواهد داشت و اگر کار به این صورت ادامه یابد ما در پایان امسال (سال 2013) شاهد یک درگیری خواهیم بود!. [از انتشار اظهارات اين دو مقام اسرائيلي يک سال و 3 روز گذشته است ....].









    اشاره ها و سرنخهاي روز براي بررسي پژوهشگران

    یک مقام دولت جمهوری اسلامی ایران با هشت شغل!

    روزنامه حکومتي کیهان در صفحه دوم شماره 19629 خود (دوشنبه 6 ارديبهشت 1389) نوشته بود که ايرج نديمي نماینده مجلس ششم که خودرا «دوم خردادي» معرفي مي كرد معاون «حقوقي و امور مجلسِ» وزير صنايع منصوب شده است.
    اين روزنامه گزارش خبرگزاري مِهر را درباره مشاغل نديمي نقل کرده بود. اين خبرگزاري سمت «معاونت حقوقي وزارت صنايع» را هشتمين پُست نديمي گزارش کرده و نوشته بود: "نديمي هم اكنون 1- مشاور معاونت امور مجلس رياست جمهوري 2- مشاور وزير صنايع و معادن 3- مشاور عالي اتاق تعاون ايران 4- مشاور ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز 5- عضو هيئت مديره شركت ايران خودرو مازندران 6- عضو هيئت مديره شركت پتروشيمي بوعلي سينا 7- عضو هيئت مديره شركت توسعه صنايع بهشهر و 8- عضو هيئت مديره شركت مديريت صنعت قند توسعه صنايع بهشهر است.".
    اصحاب نظر و مقامات دولتي در کشورهاي ديگر سرمقاله هاي کيهان را نظر جمهوري اسلامي تلقي و محاسبه مي کنند و منتظر اقدامات عملي تهران در آن راستا مي شوند. تا اواخر دهه 1980 چنين دقّت و محاسباتي روي سرمقاله هاي «پراودا» مي شد.

    صدها مقام پیشین جمهوری اسلامی ایران مقیم کشورهای دیگر شده اند!

    مطلب زیر از صفحه دوم شماره 19629 ـ دوشنبه 6 ارديبهشت 1389 ـ روزنامه کیهان چاپ تهران نقل شده است:
    «محمد كرمي راد» عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در گفت و شنودی با شبكه خبر دانشجو همچنین گفت: نزديك 1500 نفر از افرادي كه در دولت هاي گذشته مسئوليت داشته اند امروز مقيم خارج كشور هستند و 500 نفر از فرزندان اين قبيل مقامات به اسم تحصيل در انگلستان به سر مي برند.
    کرمی راد همچنین گفت: 5 نفر از فرزندان يكي از مقامات در طول يك سال بيش از 20 بار به خارج از كشور تردّد کرده بودند.
    وي مهدي هاشمي [فرزند هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور پیشین و رئیس مجلس تشخیص مصلت نظام جمهوری اسلامی] را از جمله كساني برشمرد كه از رانت موفقيت پدر خود سوءاستفاده مي كند. كرمي راد گفت: مردم از قوه قضائيه توقع دارند در چالش هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي هيچ تبعيضي قائل نشود و مطابق اصول انقلابي و اسلامي عمل كند.

    ـــــــــــــــــ

    در پي درج اين مطلب در اين تاريخ آنلاين، چند ايميل دريافت شد که در آنها سئوال شده بود که چرا اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي اجرا نمي شود؟، چه تعمدي در کار است؟، اگر اجرا شده بود که اين همه مقام سابق و پولدار که از پرتو تورّم و نبود ماليات بر درآمد سرمايه گذاري ها (کپيتال گين مستغلات و ...) ثروتمند شده اند در جستجوي جاي راحت و امن مهاجرت نمي کردند. بسياري از مستغلات پُردرآمد کاليفرنيا و اونتاريو کانادا را همين ايرانيان پولدار شده از پرتو انقلاب خريداري کرده اند و ....




    ساير ملل

    روزي كه زمين لرزه «تاشكند» را ويران ساخت - نگاهي کوتاه به مسيري که اين شهر در طول تاريخ طي کرده است

    بامداد 26 اپريل 1966 (پس از نيمه شب 25 اپريل و شب هنگام) زمين لرزه اي به شدت هفت و نيم ريشتر شهر تاريخي تاشكند در فرارود را ويران ساخت. اين شهر در سال 1219 ميلادي هم توسط خان مغولان (چنگيز) ويران شده بود.
    24 سده پيش در دامنه كوههاي گلستان، يك آبادي از استاندارد «دِه» در مقياس دوران هخامنشي بزرگتر شد و به صورت «كَند» درآمد كه در پارسي به معناي شهر كوچك (تاون در زبان انگليسي) است و به تدريج شهري بزرگ شد. در قديم، نام اين شهر «چاچ» بود يا چاچكَند كه در آستانه قرون جديد و پس از مهاجرت شيباني ها (ازبك ها) به آنجا، آن را تاشكَند تلفظ كردند كه اتفاقا اسم با مسمايي بوده زيرا كه در زبان آنان، تاش يعني سنگ، و چاچكند در منطقه اي سنگلاخ واقع شده بود. اين شهر بيش از دو ميليون نفري كه در قرن نوزدهم وابسته به خان نشين «بخارا» بود در سال 1865 به تصرف روس ها درآمد كه از فرصتي كه ضعف نظامي و فتور قاجارها به دست داده بودند استفاده كرده و وارد فرارود شده بودند (كه جغرافيون آمريكايي فرارود و نواحي شمالي و شمال شرقي آن سوي آن را آسياي مركزي شهرت داده اند!). دولت بلشويكي روسيه پس از پيدايش آثار بيدارشدن «ناسيوناليسم ايراني» ازخواب، با شتاب تمام همه منطقه فرارود را «تركستان اصطلاحا ترکستان روسيه» نام نهاد و تاشكند را پايتخت آن قرارداد كه بعدا آن را بر حسب منافع سياسي خود و اسما به چند جمهوري تقسيم كرد كه اين جمهوري ها در چارچوب همان خطوط، در آغاز دهه 1990 و فروپاشي شوروي اعلام استقلال كردند. «تاشكند» پس از قسمت بندي بلشويكي فرارود، پايتخت ازبكستان شد كه اين مقام را همچنان حفظ كرده است.






    داستان خودكشي معاون 92 ساله هيتلر!


    0426hess.jpg
    Hess

    رودلف هس Hess ، زماني معاون هيتلر، 26 اپريل 1895 به دنيا آمد و 17 آگوست 1987 در نود و دوسالگي! در «اشپاندائو» ـ زندان فاتحان آلمان ـ خودرا حلق آويز! كرد. وي سالها تنها زتداني اين زندان پُرهزينه بود كه در برلين قرار داشت.
    هنوز به درستي روشن نيست كه يك زنداني با دهها مامور مراقب چگونه در 92 سالگي موفق به دار زدن خود شده بود!. زندانبانان گفته اند كه «هِس» قبلا هم چهار بار اقدام به خودكشي كرده بود (عذر بدتر از گـ ـناه!). وي به زندان ابد محكوم شده بود.
    «هس» از 1941 كه با چتر از هواپيما در انگلستان فرود آمده بود تا به اين دولت پيشنهاد صلح دهد زنداني بود و با اينگه از زمان دستگير شدن، در جنگ مداخله نداشت به جرم ارتكاب جنايت جنگي محكوم شده بود. وي در دادگاه حاضر به ابراز ندامت نشده بود. «هس» در دهه 1920در زندان با هيتلر «هم ـ سِلّول» بود و هيتلر در همان جا كتاب خود «ماموريت من» را به او ديكته كرده بود.





    درباره برکناري مك آرتور


    0426artor.jpg


    26 اپريل1951، هشت ماه پس از آغاز جنگ كره و بعد از چند پيروزي كمونيست ها و ورود داوطلبان چيني به خاك كره براي كمك به شمالي ها و دلايل ديگر، برکناري ژنرال مك آرتور سرفرمانده نيروهاي مسلح آمريکا در خاور دور از همه سمتهاي نظامي اش عملا تکميل شد و ژنرال ريجوي جاي اورا گرفت. هري ترومن رئيس جمهور وقت يازدهم اپريل دستور اين عزل و نصب را داده بود و به آمريکاييان که به مک آرتور علاقه داشتند تفهيم کرده بود که به دستورها و اندرزهاي او توجه نمي کند و اشاره کرده بود که مک آرتور تمايل به گسترش جنگ کره به قلمرو رژيم پکن دارد که احتمالا به بمباران اتمي آن خواهد انجاميد و اين، يک اشتباه بزرگ است، زيرا که سلاح اتمي از انحصار آمريکا خارج شده و مسکو (متحد وقت پکن) نيز چنين سلاحهايي را دارد. به علاوه، طبق قانون اساسي آمريکا، رئيس جمهور فرمانده کل نيروهاي مسلح اين کشور است.
    در طول دو هفته اي که از صدور دستور عزل مک آرتور پنج ستاره گذشته بود، اين رويداد خبر اول رسانه هاي آمريکا و موضوع بحث و تفسير جهانيان شده بود.
    اين اقدام دلايل متعدد داشت، ولي سعي براين بوده است كه رنگ سياسي به آن بدهند و بگويند كه چون مك آتور علنا از ايجاد جبهه ديگري برضد پکن (ازناحيه تايوان) سخن گفته و اشاره به احتمال استفاده از سلاح اتمي كرده و جّو متشنجي به وجود آورده بود مصلحت بر تعويض او بود. مك آتور درجريان جنگ با ژاپن سرفرمانده نيروهاي آمريكا بود. وي پس از تسليم شدن ژاپن آن را به اشغال خود در آورد و در تنظيم يك قانون اساسي براي ژاپن اعمال نظر كرد و ....
    هنگام بازگشت مك آرتور از خاور دور به آمريكا استقبال بي نظيري از او به عمل آمد. چنين استقبال ميليوني در تاريخ آمريکا کم سابقه بود.
    تاييد بکاربردن کلرين در جنگ - گاز سمي (سلاح شيمايي) جنگ افزاري تازه

    بكار بردن گاز سمي به عنوان يك جنگ افزار از 1915 و دومين سال جنگ جهاني اول و معروف به جنگ اروپايي ها معمول شده است. 26 اپريل (روزي چون امروز) رسما تاييد شد كه آلماني ها از چهار روز پيش از آن ــ 22 اپريل 1915ـ در جبهه غرب (بلژيک) از اين نوع سلاح بر ضد نيروهاي طرف مقابل بكار بـرده بودند. آلماني ها قبلا اين سلاح را در جبهه شرق تجربه كرده و بر ضد نظاميان روس بكار بـرده بودند. اين سلاح در آن زمان (دومين سال جنگ جهاني اول)، چيزي جز «كلرين» نبود كه يا به سوي سربازان دشمن پمپ، و يا به صورت گلوله پرتاب مي شد. پمپ كردن آن هنگام وزش باد امكان نداشت زيرا كه به نظاميان خودي هم آسيب مي زد.
    با اينكه از آن پس، نشست هاي جهاني متعدد برضد سلاحهاي شيمايي تشكيل شده و ميثاقهايي به امضاء رسيده است، هنوز از اين نوع جنگ افزار (شيميايي و بيولوژيك) در زرادخانه شماري از كشورها، يافت دارد.

    0426gaz.jpg
    سربازان انگليسي در اپريل 1915پس از اين كه با گاز كلرين مورد حمله قرار گرفته بودند. اين عكس نشان مي دهد که نظاميان پس از هدف حمله قرار گرفتن دچار مشكلات جسماني شده و نظم خود را از دست داده و نمي دانند كه چه بكنند



    0426gaz1.jpg
    سربازان جبهه غرب پس از اطلاع ازبكار رفتن گاز سمي به عنوان جنگ افزار در اپريل 1915 ( دومين سال از جنگ جهاني اول ) باوسائلي كه در اختيار داشتند ازجمله ماسكهاي ابتدايي و دست ساز از خود محافطت مي كنند و در سنگرهاي خندقي آماده دفاع از خود هستند.







    روزي که جمهوري خلق كره اعلام کرد داراي سلاح هسته اي شده است

    جمهوري خلق كره 26 اپريل 2003 رسما اشاره كرد كه در زرّادخانه خود داراي سلاح اتمي است و با اين عمل، دولتهايي را كه مي كوشيدند آن دولت را از توليد چنين جنگ افزاري بازدارند در برابر كار انجام شده قرارداد و وزيرامور خارجه وقت آمريكا در نخستين واكنش خود گفت كه كره شمالي نمي تواند آمريكا را بترساند و باج خواهي كند.
    مدت ها بود كه احنمال داده مي شد كره شمالي داراي سلاح هسته اي و يا در آستانه توليد اين نوع سلاح باشد.
    از زمان تاييد شدن ساخت سلاح اتمي در کره شمالي، دولت آمريکا به تلاش ناموفق خود مبني بر وادارکردن آن دولت به متوقف ساختن توليد اين سلاح و قطع فعاليت خود در اين زمينه ادامه مي دهد و .... طبق آمار منتشره در اپریل 2010، کره شمالی دارای بیش از 9 بمب اتمی است. گفته شده است که ممکن است موشک های بالیستیک آن کشور بتوانند این بمب ها را به آلاسکا و غرب ایالات متحده برسانند. کره شمالي تا سال 2013 سه آزمايش اتمي انجام داده است.






    پنج وزير تبعه خارجي كابينه افغانستان! - مسئله بین المللی پناهندگی و تابعیت بیگانه ـ شمار پناهندگان ایرانی در آمریکا!


    0429dadfar.jpg
    دادفر سپنتا

    اواخر اپريل 2006 و در جريان بحث بر سر ردّ و يا تاييد اعضاي پيشنهادي كابينه افغانستان معلوم شد كه پنج تن از وزیران پیشنهادی از جمله دادفر سپنتا در دهه های 1980 و 1990 (دوران حكومت كمونيستها، بعدا مجاهدين و سپس طالبان) كه از وطن خارج شده بودند به تابعيت كشورهاي ديگر درآمده و گذرنامه بیگانه داشتند. دولت کابل برای جلوگیری از تبدیل این ایراد مجلسیان به یک مسئله پیچیده و پرهیاهو، به پارلمان اعلام کرد كه چهار تن از اين وزيران قبلا درخواست لغو تابعيت خارجي خود را تسليم مقامات دولت مربوط كرده اند. با وجود دادن این اطمینان از جانب دولت کابل، 75 تن ازنمایندگان به وزیر شدن دادفر سپنتا رای مخالف و جمعی نیز راي ممتنع (ورقه سفيد) دادند. اصحاب آراء مخالف استدلال کرده بودند که لغو سوگند وفاداری به دولت بیگانه تشریفات مفصل دارد، باید به تصویب دولت مربوط برسد و بعضا در حضور قاضی آن کشور و رای دادگاه و انتشار جزئیات در رسانه ها جهت آگاهی عمومی صورت گیرد (اعلان قانونی) و به صرف نوشتن یک نامه و یا جاری کردن بر زبان (بیان آن ـ اعلام شفاهی)، موضوع لغو تابعیت و سوگند الزامی آن خاتمه نمی یابد.
    بر يكي از جلسات پارلمان افغانستان (آوريل 2006) كه به موضوع تاييد و يا رد وزيران پيشنهادي رسيدگي مي كرد، بانو فوزيه كوفي (عكس پايين) نايب رئيس مجلس (جرگه) رياست مي كرد.
    در پی افتادن عراق به دست ارتش آمریکا هم بسیاری از «خود ـ تبعیدی» های عراقی و بعضا «به تابعیت دولت بیگانه درآمده» به زادگاه بازگشتند و در اینجا صاحب مقام شده بودند. این دو موضوع بحثی بین المللی را پیش کشیده است که دارد هر روز گسترده تر می شود.
    به نظر بسیاری از حقوقدانان درگیر در بحث تابعیت بیگانه و پناهندگی، وضعیت مهاجران که تابعیت بیگانه را پذیرفته و سوگند وفاداری یادکرده اند در قبال کشور زادگاه بايد روشن شود.
    برای مثال؛ طبق گزارش یک آژانس دولتی آمریکا که در مارس 2009 در روزنامه ها انتشار يافت، در سه دهه منتهي به سال 2009 تنها حدود هشتاد هزار ایرانی به دولت آمریکا پناهنده شده اند که هرکدام در یک دادگاه فدرال این کشور با بیان ادعا و طرح مطالبی (درست و یا نادرست زیرا که تحقیق به علت قطه روابط امکان پذیر نبوده است) قاضی مربوط را قانع به صدور حکم پناهندگی کرده اند و عمدتا پس از پنج سال اقامت، به تابعیت آمریکا درآمده اند و با وجود این (به رغم عرض حال و اظهاراتشان در دادگاه آمریکا و همین طور کشورهای دیگر)، رفت و آمد عادی بسیاری از آنان به ایران ادامه دارد. می دانیم یک دولت خارجی به فردی پناهندگی می دهد که یا وطنی نداشته باشد (آواره باشد) و یا از رفتن و زندگی در وطن خود، خوف و ترس داشته باشد. در یک هفته منتهي به 26 اپريل 2009 که موضوع محاکمه و محکومیت یک بانوی 31 ساله آمریکایی (رکسانا صابري) در تهران مطرح بود، بسیاری از مخاطبان به شبکه های تلویزیونی آمریکا «ای میل» فرستاده و تعجب خود را اعلام کرده بودند که چرا به رغم منع قانون مهاجرت آمریکا فردی که از یک مادر ژاپنی و پدر ایرانی تبار در آمریکا به دنیا آمده «ایرانی» خوانده می شود و مهاجران انگلیسی، آلمانی و ... در آمریکا «آمریکایی ـ انگلیسی و یا آمریکایی ـ آلمانی، آمریکایی ـ ژاپنی و ...» خوانده نمی شوند. یک تبعه بومی آمریکا (فردی که در این کشور به دنیا آمده و نه، نچرالایزد) اگر کشور دیگری را موطن خود بنامد باید از تابعیت آمریکا خارج شود و این ای ـ میل ها در پایان اخبار، عینا از شبکه های تلویزیونی خوانده می شدند.
    0425fowzieh.jpg
    فوزيه کوفي






    برخي ديگر از رويدادهاي 26 آوريل


    • 1607: انگليسي هايي كه با كشتي به آمريكاي شمالي رسيده بودند در منطقه اي كه نامش را «كيپ هنري Cape Henry» گذاشتند از كشتي پياده شدند. كيپ هنري در ايالت ويرجينيا واقع است.


    • 1711: سپكتيتور Spectator كه گفته مي شود نخستين مجله جهان به زبان انگليسي است نخستين شماره خود را منتشر كرد و جوزف اديسون نخستين ناشر آن در سرمقاله اش نوشت كه مي خواهد آموزگار همه مردم باشد. از همين رو مهمترين وظيفه جرايد « آموزش عمومي» شناخته شده است.


    • 1755: نخستين دانشگاه روسيه در مسكو تاسيس شد.


    • 1802: ژنرال ناپلئون بناپارت که به نام نجات انقلاب فرانسه از دست افراطیون زمام امور اين کشوررا به دست گرفته بود در این روز و دو سال پیش از امپراتور شدن اعلامیه عفو عمومی صادر کرد و همه فرانسویان و عمدتا فرارکردگان از کشور به استثنای هزار نفررا مشمول آن قرار گرفتند و به وطن بازگشتند و یا اینکه از مخفیگاه خارج شدند و زندگی عادی در پیش گرفتند. به این عده در طول انقلاب برچسب ضد انقلاب، خــ ـیانـت و … زده شده بود و دارای پرونده اتهامی بودند. همین اعلامیه عفو عمومی عامل بازگشت نظم و وضعیت عادی به فرانسه شد و این کشور باردیگر در مسیر پیشرفت قرار گرفت.


    • 1828: روسيه برسر كشتار يوناني ها به عثماني اعلان جنگ داد.


    • 1914: دبليو. اج. كارير دستگاه اركونديشن (هواخنك كن) را كه اختراع كرده بود به ثبت داد.


    • 1929: براي نخستين بار يك هواپيماي مسافربر فاصله انگلستان تا هند را بدون توقف بين راه طي كرد.


    • 1951: آمريكا شش سال پس از جنگ جهاني دوم با ژاپن پيمان صلح امضاء كرد و ژاپن حاكميت خودرا با يافت. بعدا ميان دو كشور يك قرارداد امنيت مشترك امضاء شد (بمانند عراق در قرن 21).


    • 1964: تانگانیکا و زنگبار با هم یکی شدند و جمهوری آفریقایی تانزانیا را تشکیل دادند.


    • 1968: دانشجويان آمريكايي مخالف جنگ ويتنام ساختمان اداري دانشگاه دولتي اهايو را اشغال كردند.


    • 1970: بيش از دويست هزار آمريكايي مخالف جنگ ويتنام در شهر هفتصد هزار نفري واشنگتن راهپيمايي كردند .


    • 2003: كاهش علاقه به مسافرت باهواپيما؛ نخست به خاطر ترس از تروريسم، بعدا ... و در چند ماه اول سال 2006 بيماري ذات الريه ناشناخته «سارس» شركتهاي هواپيمايي آمريكا را در مضيقه مالي شديد قرارداده بود. آمريكن ارلاينز 26 اپريل 2003 اعلام داشت كه در سه ماه اول اين سال يك ميليارد و 40 ميليون دلار از دست داده بود.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    ايران و روم براي قاطعترين جنگ دنياي باستان آماده مي شوند


    0427crasos.jpg

    از راست به چپ: «پلوتارك» كه در باره اين جنگ نوشت --- كراسوس كه در اين جنگ كشته شد
    اواخر اپريل سال 53 پيش از ميلاد، ايران و روم در آستانه جنگ كارهه (حّران) قرار داشتند كه «دوپوي» در صفحه 129 تاليف خود ــ تاريخ جنگ ــ از آن به عنوان قاطعترين نبرد نظامي بشر در قرون قديم نام بـرده است. در اين جنگ، كراسوس كنسول اول روم كشته شد و از ارتش آن كشور كمتر از پنج هزار تن موفق به فرار شدند. جنگ اواخر بهار روي داد.
    كراسوس پس از سركوب خونين قيام اسپارتاكوس تصميم گرفت با ايران وارد جنگ شود تا بر شهرت و ثروت خود بيافزايد. سناي روم از جنگ با ايران اكراه داشت، زيرا كه به سبب طول كشيدن دوران صلح از توان رزمي ايران به درستي آگاه نبود، ولي كراسوس اصرار بر اين جنگ داشت.
    به نوشته پلوتارك براي حمله به ايران، كراسوس هفت لژيون رومي و چهار هزار پياده كمكي آماده ساخت. به منظور احتياط ده هزار سوار غير رومي از جمله هزار سوار گاليائي (فرانسوي) را هم بر اين نيرو اضافه كرد و با تجهيرات فراوان از طريق سوريه به سوي تيسفون به حركت درآمد.
    سپهبد سورنا سرفرمانده ارتش ايران با سپاهيان خود كه به اسلحه تازه مجهز بودند و از تاكتيك نوين استفاده مي كردند از تيسفون عازم جلوگيري از او شد.
    دو ارتش در دشت حران كه روميان كارهه (كارئه) مي خواندند به هم رسيدند. حّران به فاصله نه چندان دور از فرات شمالي در دشتي خشك و پر باد و غبار بر سر راه كاروانها، به ويژه راهي كه به شهر باستاني «اور» ختم مي شد واقع شده و آثار باستاني آن هنوز باقي است. قدمت اين شهر به دو هزار سال پيش از ميلاد مي رسد. نام آن از زبان سومري گرفته شده و به معناي «چهار راه مسافران» است. آب اين شهر از چاهها تامين مي شد.
    پس از رسيدن دو ارتش به يكديگر، كراسوس دستور داد كه سربازانش آرايش جنگي به خود بگيرند و تشكيل «تستودو Testudo» دهند. تستودو ها دژهاي انساني مربع شكل بودند كه هر ضلع آن را 12 سرباز پياده داراي سپرهاي آهني بزرگ كه در كنار هم مي ايستادند تشكيل مي دادند و سواره نظام در داخل اين دژها آماده حمله در فرصت مناسب مي شد و مجموعه اين تستودو ها كه در كنار هم قرار مي گرفتند يك دژ عظيم داراي دروازه هاي متعدد را تشكيل مي داد.
    روميان با اين عمل، منطقه و روش جنگ را، خود انتخاب مي كردند و نيروي دشمن را وادار مي ساختند كه در زمين آنان وارد بازي شود. ولي، اين بار ايرانيان تاكتيك جنگي خود را تغيير داده بودند و از سلاحهاي تازه اي استفاده مي كردند؛ سواره نظام زره پوش و نيز زوبين انداز داشتند و كمان بزرگ و تازه ساخته بودند و با شتر به سربازان در حال جنگ، مهمات و آب مي رسانيدند. هر واحد پس از چند ساعت جنگ بايد به پشت جبهه براي استراحت منتقل مي شد و كار سواران سبك اسلحه، قطع راههاي تداركاتي دشمن و عملا در محاصره گرفتن آن و جنگ و گريز بود.
    پلوتارك در باره «سورنا» سر فرمانده نيروهاي ايران در اين جنگ نوشته است كه او از يك خانواده اصيل پارسي بود و در امور نظامي نبوغ داشت و شخص دوم ايران پس از شاه بشمار مي رفت. به استناد اين نوشته و نوشته هاي ديگر «سورنا» از كيانيان سيستان بود و در نزديكي شهر زرنگ (درنگيانا) و نه چندان دور از ساتراپي (استان) آريا به دنيا آمده بود و درحقيقت از همشهريان رستم زال، پهلوان افسانه اي ايران بود و يعقوب ليث نيز بعدا از همين منطقه برخاست. به نوشته مورخان بعدي، خانواده سورنا بدون توجه به اين كه چه دودماني پادشاهي مي كند هميشه در خدمت ايران بود. آرش پدر سورنا نيز از ژنرالهاي بنام ايران بود. در سيستان (مشترك ميان ايران و افغانستان امروز ) سورنا «رستم سورنا» خطاب مي شد.
    در سال 53 پيش از ميلاد، پس از رسيدن دو نيرو به يكديگر در دشت حران، سورنا كوشيد كه كراسوس و ژنرالهايش متوجه آرايش و نقشه جنگي او ، مخصوصا سواره نظام زره پوش نشوند و جنگ پس از بالا آمدن خورشيد و گرم شدن هوا آغاز شود زيرا كه سورنا مي دانست دسترسي سربازان كراسوس به آب دشوار است.
    پس از آغاز جنگ، سربازان رومي متوجه كمانهاي تازه و پر قدرت ايرانيان شدند، زيرا كه سربازان ايراني با اين كمانها موفق شدند پاي بسياري از پيادگان سپردار رومي كه اضلاع تستودو ها را تشكيل داده بودند به زمين و نيز به يكديگر بدوزند و اندكي بعد همه نيروي رومي در محاصره قرار گرفت.
    كراسوس صبر كرد تا تشنگي و خستگي بر سربازان ايران غلبه كند و با تمام شدن تيرهايشان حلقه محاصره ضعيف شود و او بتواند نيروهايش را به منطقه مرتفعي منتقل كند كه مشاهده كرد با شتر آب و مهمات (تير) به سربازان ايراني مي رسد و اين واحدها بدون تضعيف حلقه محاصره جا به جا مي شوند كه پسرش پوبليوس را با چند هزار رومي و همه سواران گاليايي مامور شكستن خط محاصره كرد كه در اين تلاش پوبليوس و بيشتر افراد او كشته شدند و بقيه نيز به اسارت در آمدند.
    نيروهاي ايراني براي تضعيف روحيه روميان سر«پوبليوس» را بر نيزه كردند و به آنان نشان دادند. كراسوس كه چنين ديد تصميم به عقب نشيني به شهر حران كه داراي حصار بود گرفت، ولي موفق نشد؛ جانش را از دست داد و از آن سپاه انبوه، كمتر از پنج هزار تن موفق به رساندن خود به آن سوي فرات شدند.
    در مورد شمار تلفات، ارقام متفاوت است. پلوتارك بيش از 20 هزار تن كشته، ده هزار اسير و هزاران زخمي كه بيشترشان بعدا جان باختند ذكر كرده است. اسيران رومي به سغديا = سغديانا (فرارود و عمدتا تاجيكستان امروز) جهت كار زراعت منتقل شدند و مورخان چيني در باره اقامت آنان در سغديا مطالب متعدد نوشته اند. سر كراسوس همراه با ژنرالهاي اسير رومي به تيسفون براي مشاهده اورودس ( اورود ــ هيرودس ) شاه وقت فرستاده شدند. مورخان نوشته اند كه اورود (ارد) با مشاهده سر كراسوس گفت كه مقداري سكه طلا بياورند و سر كراسوس را در كنار سكه ها قرار دهند و سپس خطاب به سر كراسوس گفت: حالا تا مي تواني طلا بخور كه حرص آن را مي زدي.
    بيشتر نيروهايي كه سورنا در جنگ با كراسوس بكار برد از شرق ايران (خراسان ، سيستان و كرمان) بودند.
    اين جنگ باعث تحقير روميان در جهان آن روز شد.

    map2.jpg
    محل جنگ كارهه (حرّان) در كنار فرات شمالي و به محاذات انتاكيه مشخص شده است



    0427plotark1.jpg
    از راست به چپ: آرايش نظامي روميان در ميدان جنگ به اين صورت (تستودو) بود که پيادگان با سپر يك دژ آهنين به وجود مي آوردند و سواره نظام در پناه آن قرار مي گرفت ---- اين تصوير (تصوير سمت چ) برپايه نوشته پلوتارك از سواره نظام رزهپوش ايران آن زمان ترسيم شده است



    0427hran1.jpg
    از راست به چپ: خرابه هاي حران قديم كه شهري بر سر راه كاروانها بود ------ گوشه اي از حران با خانه هاي گنبدي شكل







    نخستین گام يعقوب ليث قهرمان ملّی ایرانیان برای احیاء استقلال، فرهنگ و حاکمیّت ملی ایرانزمین

    يعقوب ليث صفّار كه از جوانی در سر هواي احياء استقلال ملّی و سپس امپراتوري ايران را داشت براي رسيدن به اين هدف و اجراي گام به گام برنامه هاي خود، مصلحت ديد كه با حاكم اعزامي خليفه عباسي به سيستان (سیستان بزرگتر) كار كند. اين همكاري مصلحتي كه از اپريل 847 ميلادي آغاز شده بود پنج سال طول كشيد و پس از آن، يعقوب راه خود را با تصرف شهر زرنگ (از شهرهای سیستان، واقع در افغانستان امروز ـ افغانستان نامی است که انگلیسی ها بر ایران خاوری گذارده اند) جدا ساخت. وي سپس تا لحظه واپسينِ عُمر خود به آزاد کردن ساير مناطق ايران و احياء استقلال ملي ادامه داد و جايگاه رفيعي برای خود در تاريخ ايرانزمين به وجود آورد.
    مهمترین کار او منع ایرانیان از گفتن و نوشتن به زبان عربی، پس گرفتن خوزستان از خلیفه عباسی و منع ادامه مهاجرت قبایل عرب به این بخش از ایران بود و بنابراین خوزستان، بمانند بین النهرین از پیکر ایران جدا نشد. یعقوب در خوزستان درگذشت و همانجا مدفون است.
    یعقوب لیث در سال 868 میلادی پس از آزاد کردن کرمان، پارسي را زبان رسمي همه ايرانيان اعلام کرده و گفته بود که از آن پس به زبانی که او نمی فهمد مکالمه و مکاتبه نکنند. زبان مكاتبات و مذاكرات رسمي از سال 652 ميلادي عربي بود، زيرا اعراب حاكمان شهرها بودند و زبان ديگري نمي دانستند و به ايرانياني كه عربي نمي دانستند و سعي در يادگرفتن آن نمي كردند «عجم به معناي گُنگ و لال» خطاب مي كردند كه هنوز هم اين اصطلاح از ميان نرفته است. يعقوب ليث اخطار كرده بود که از آن پس اگركسي در قلمرو او جز به پارسي سخن بگويد و بنويسد؛ سخت مجازات خواهد شد. ایرانیان تنها مسلمانان دوران سلطه عرب هستند که زبان و فرهنگ ملی خودرا حفظ کرده اند.
    عرب در طول دو قرن استیلاء بر ایرانزمین، به ایرانیان ظلم فراوان کرده است، ولی چون کسی جرأت نوشتن آن را نداشت «ناگفته» باقی مانده است و به قول استاد عبدالحسین زرّین کوب؛ دوقرن سکوت!.

    yaghoob-leis.jpg
    مجسمه یعقوب لیث







    نظاميان روس در تبريز

    27 اپريل 1909 (هفتم اردیبهشت 1288 هجری خورشيدي) چند واحد ارتش روسيه به بهانه محافظت از جان و مال خارجيان مقيم تبريز! وارد اين شهر شدند و مداخله مستقیم در امور آذربايجان از این زمان آغاز شد و تا پیروزی انقلاب اکتبر 1917 ادامه یافت.
    روسيه و انگلستان طبق موافقتنامه آگوست 1907 معروف به سازش سن پترزبورگ، ايران را ميان خود به دو منطقه نفوذ تقسيم كرده بودند و بنابراين، به زعم آن دو دولت فرستادن نيرو به ايران كاري خلاف قاعده نبود!.
    سازش سن پترزبورگ با میانجیگری فرانسه حاصل شده بود تا آخرین مانع راه تحقق اتحاد نظامی سه دولت در برابر آلمان و یارانش برداشته شود. اتحاد نظامی انگلستان، روسیه و فرانسه زمینه را برای آغاز جنگ جهانی اول معروف به جنگ بزرگ و جنگ اروپاییان آماده ساخت که بر سر استعمار سرزمین های دوردست با هم رقابت داشتند.







    استخدام مستشار مالي از آلمان و سويس براي ايران! ـ دو مسئله قدیمی ایران: فرار از مالیات و سوء استفاده از پول دولت

    سی ام اپریل 1928 (دهم ارديبهشت 1307) دولت وقت «دکتر والدر» سويسي را براي اداره خزانه داري ايران استخدام كرد. هفته پيش از آن، دكتر «كورت ليندن بلات» آلماني براي رياست بر بانك ملي ايران استخدام شده بود. هر دو، در نیمه دوم ماه می وارد تهران شدند. قبلا براي اداره خزانه داري ايران از آمريكا كه كشوري بیطرف بود و از ورود به صحنه سياست جهان پرهيز داشت كارشناس استخدام مي شد ولی دولت روسیه با استخدام کارشناس امور مالی از آمریکا هم موافقت نداشت زیرا قبلا یک کارشناس آمریکایی چند مالک هوادار روسیه (فئودال) را مجبور به پرداخت مالیات ساخته و چند فئودال دیگر را تهدید به حرّاج اموال کرده بود.
    دولت وقت ایران ناچار به استخدام کارشناس امور مالی از خارج بود زیرا که مؤديان ماليات كه عمدتا متنفّذان كشور و بازاریان بودند اين تکليف ملّی خود را جدّي نمي گرفتند و به علاوه، حاضر به پرداخت مالیات به مقامات و ماموران ايراني نبودند! و یا به دادن رشوه برگزار می کردند. مقام مالیاتی خارجي زير بار متنفذان نمی رفت!. مورگن شوستر آمریکایی در طول اقامت در ایران به مسائل داخلی پی بـرده و اعلام کرده بود که تا مسئله مالیات ـ از تعیین آن تا دریافت ـ حل نشود گره یی از مشکلات ایران باز نخواهد شد و مسئله دوم هزینه هاست که باید رسیدگی مضاعف (دو بار) داشته باشند تا سوء استفاده از اموال دولت کشف و با مجازات مرتکبین از تکرار آن جلوگیری به عمل آید و عادت سوء استفاده از میان برود.
    از گزارش های مطبوعات چنین برمی آید که این «دو مسئله مرتبط باهم» در ایران پس از یک قرن هنوز به طور کامل حل نشده اند.






    خشم رضاشاه از فرهنگستان و تعطيل کردن آن - با واژه های بیگانه نمی توان سنگ میهن به سـ*ـینه زد

    رضاشاه پهلوي 27 اپریل 1938 (هفتم ارديبهشت سال1317) باخشم تمام فرهنگستان ايران را كه از عمر آن درست 3 سال مي گذشت به دليل تنبلي اعضاء آن، كه هركدام مشاغل ديگر داشتند تعطيل كرد و دو هفته بعد (21 ارديبهشت) فرهنگستان تازه اي به رياست وزير فرهنگ وقت و 24 عضو ثابت ايجاد كرد.
    از رضاشاه (رئيس وقت كشور) نقل شده است كه گفته بود: اينان می آمدند؛ چاي، شيريني و ميوه مي خوردند، ديدار تازه مي كردند و حقِ حضور مي گرفتند بدون اينكه براي فرهنگ و زبان ما (واژه سازي) كاري انجام دهند!. فردوسی نان خودش را خورد و زبان مارا زنده کرد. اینان پول گرفتند، آقایی کردند اما در راهی که آن مرد هزار سال پیش بازکرد یک گام به جلو برنداشتند. از گور آن مرد شرم نکردند. زبان زیربناي مليّت است. شرم دارد که با واژه های بیگانه سنگ میهن به سـ*ـینه بزنیم.
    وظايف فرهنگستان، عمدتا قراردادن واژه هاي پارسي به جاي كلمات بیگانه در زبان ملي و ساختن واژه هاي تاره با استفاده از ريشه هاي پارسي و پسوند و پيشوند بود كه فرهنگستان دوم تا حد زياد موفق به انجام اين مهم شد. اين فرهنگستان، همچنين از آگاهان و پژوهشگران محلي خواسته بود تا واژه ها و همچنين رسوم باقيمانده از عهد باستان را به آن موسسه گزارش کنند.
    دولت تاجيکستان پس از اعلام استقلال، دارد همين هدف را دنبال مي کند که کمک بزرگي به ترميم زبان پارسي و احياء رسوم کهن ايرانيان است و ايرانيان بايد قدردان آن باشند.

    بازداشت چند مقام نظامي درپي انفجار انبار مهمات ارتش ايران در ارديبهشت 1330

    در پي انتشار اخبار مربوط به انفجار انبار مهمات ارتش در فارس، در اين روز از سال 1330 هجري خورشيدي و يک روز پس از انفجار که اعلام شده بود خائنانه و به احتمال زياد به اشاره دولت لندن صورت گرفته بود، رئيس تسليحات ارتش، فرمانده لشكر فارس و عده اي ديگر که مورد سوء ظن قرار گرفته بودند، دستگير و بازداشت شدند. از همان لحظه انفجار اين انبار، ترديد به خرابکاري و احيانا توطئه خارجي در آن وجود داشت.
    همزمان با اخطار انگلستان به ايران، کناره گيري حسين علاء از نخست وزيري و ساعاتي پيش از ابراز تمايل مجلس به نخست وزير شدن دكتر مصدق در سال 1330، انبار مهمات ارتش در فارس منفجر شده و يك سوم كل اسلحه و مهمات ايران از جمله شصت هزار تفنگ و توپ از دست رفته بود. دولت انگلستان اخطار کرده بود که قانون ملي شدن صنعت نفت اجرا نشود و اگر به اين اخطار توجه نشود، واکنش آن دولت شديد و احيانا نظامي خواهد بود.

    كشف جنازه رئيس شهربان منصوب دكتر مصدق


    0427afshar.jpg

    افشارتوس
    در اين روز در سال 1332 جنازه سرتيپ افشارتوس رئيس شهرباني كل كشور كه شهرت وفاداري به دكتر مصدق را داشت و از يکم ارديبهشت اين سال ناپديد شده بود در «غارِ تلو» در بلندي هاي شمال تهران كشف و متعاقب آن گروهي از افسراني كه دكتر مصدق آنان را بازنشسته كرده بود به اتهام ربودن و شكنجه و قتل او دستگير و بازداشت شدند.
    پس از برانداخته شدن حكومت دكتر مصدق با کودتاي 28 امُرداد 1332، با اينكه پاره اي از متهمان پرونده ربوده شدن افشارتوس اعتراف هايي كرده بودند، براي همه آنان قرار منع تعقيب صادر و پرونده بسته شد!.





    روزی که شاه تظاهرات را حق مردم اعلام کرد و با بیان آن، اعتراض به انقلاب تبدیل شد و ...

    پنجم اردیبهشت 1357 (25 اپریل 1978 ـ سال انقلاب) شاه (پهلوی دوم) ناگهان و بگونه ای غیرمنتظره اظهارداشت که از وقوع تظاهرات و اغتشاشات در کشور ناراحت نشده است، اعطای آزادی راهی است که خود او برگزیده است و حتی الامکان از آن راه بازنخواهد گشت، تظاهرات و اعتراض در دانشگاهها هم اقتضای طبیعت دانشجویی و جوانی است، بگذارید حرف شان را بزنند و .... در آن زمان در شهرهای مختلف و دانشگاهها ـ به صورت روزانه ـ تظاهرات و اعتراض به برخی عملکردهای دولت و نزدیکان شاه برقرار بود.
    همان روز، محافل نزدیک به دولت در تهران گفته بودند که شاه با بیان این جملات صریح همه مقامات [مقامات وقت]، پلیس و نظامیان را غافلگیر کرد، بسیاری از حساب ها، پیش بینی ها و شنیده ها ابطال شد و باید منتظر واکنش مخالفان بود که احتمالا تعبیر بر ضعف او خواهند کرد و ادامه اعتراض ها و راهپیمایی و احتمالا تشدید و گسترش آنها قابل پیش بینی است. [پیش بینی این محافل تحقق یافت؛ تظاهرات و اعتراض های خیابانی به تدریج گسترش یافت، به انقلاب تبدیل شد و شاه اجبارا کشوررا ترک گفت ـ رفتنی که بازگشتن نداشت.].
    قبلا گفته شده بود که سه پیشنهاد برای پایان یافتن تظاهرات و راهپیمایی ها که از هفته ها پیش از آن ادامه داشت، از سوی سه دسته از مشاوران و مقامات به شاه داده شده بود، از این قرار:
    ـ اعلام حالت فوق العاده و حتی حالت جنگ در کشور زیراکه اسلحه و مربّی چریک وارد ایران شده و چند دولت ـ ازجمله سه دولت دوست ـ از تظاهرات و خواست اصلاحات جانبداری می کنند و صدام حسین در عراق سرگرم انجام توطئه از نوع سرد است. با اعلام چنین وضعیتی (حالت اضطراری و جنگ)، حقوق و آزادی های مندرج در قانون اساسی به حالت تعلیق در می آید و حکومت به نظامیان، و محاکمات به دیوان حَرب سپرده می شود و ... و برای اجرای این حالت فوق العاده، سربازان وظیفه منقضی خدمت تا چند دوره به زیر پرچم احضار شوند و با این کار از شمار شرکت کنندگان در تظاهرات هم کاسته می شود.
    ـ انحلال مجلسین (پارلمان) و انجام انتخابات به تمام معنا آزاد و گزینش رئیس دولت (نخست وزیر) به تصمیم پارلمان منتخب و سپردن حل مسائل به این دولت.
    ـ دعوت از یکی از مشاهیر سیـاس*ـی لیبرال ـ دمکرات (مصدقی ها) به تشکیل دولت و سپردن حل مسائل به او.
    اظهارات شاه در زماني انتشار يافت که علاوه بر تظاهرات و راهپيمايي ها، خرابکاري هم آغاز شده بود و گاهي بر اثر قطع کابل هاي انتقال برق به تهران، جريان برق تمامی پایتخت و یا برخي محله هاي شهر قطع مي شد.
    به باور برخی از اصحاب نظر، شاه با اظهارات خود که در صفحات اول روزنامه های تهران مورخ 5 اردیبهشت ماه 1357 درج شد عملا برتظاهرات صِحه گذارد، مسیر آتی خود او تعیین شد، تظاهرات ادامه یافت و به اعتصابات و انقلاب انجامید. شاه که با اظهارات خود درجه جرأت مخالفان را بالا بُرد و از همان روز باعث تشدید تظاهرات شد، [با توجه به 3 پیشنهادی که اواخر فروردین ماه به او شده بود] هفت ماه بعد راه نظامی کردن دولت و سه ماه پس از آن راه سپردن دولت به مصدقی هارا به اجرا گذارد که دیگر ـ خیلی دیر شده بود، نه در داخل دوست آنچنانی برایش باقی مانده بود و نه در خارج و ....
    پنجم اردیبهشت 1357 که شاه تلویحا تظاهرات را حق مردم دانست مصادف با روزی است که در سال 1317 (40 سال پیش از آن) خاندان سلطنتی مصر با خواستگاری او از شاهزاده خانم فوزیه موافقت کرده بود. یک روزنامه نگار مصری در اپریل 1978 (سال انقلاب ایران) ضمن اشاره به این رویداد مندرج در روزشمارهای تاریخ (کرونیکل ها) و وضعیت آشفته ایران، ضعف دورنگری شاه را پیش کشیده و نوشته بود که نخستین دغدغه یک شاه باید داشتن ولیعهد و حفظ تداوم باشد که پهلوی دوم به آن واقعیت توجه نکرد، زن نخست او پسر نیاورد، چندین سال صبر کرد و با ثریا ازدواج کرد که او هم عقیم بود. سالها با این زن عقیم بسربُرد و 10 سال بعد (20 سال پس از ازدواج اول) تازه به واقعیت امر پی بُرد، با فرح دیبا ازدواج کرد و دارای پسر شد که تقریبا دیر شده بود. اگر اینک (سال 1357هجری) یک ولیعهد سی و چند ساله داشت به راحتی و آرامی کنار می رفت و مسائل با تراضی طرفین پایان می یافت.
    چند مفسّر اروپایی بویژه مفسّران آلمانی (که شاه تحمل تظاهرات را در دیدار با روزنامه نگاران آلمانی مطرح کرده بود) بعدا و پس از گسترش تظاهرات و تبدیل شدن به انقلاب در تفسیر اوضاع با نقل اظهارات پنجم اردیبهشت 1357 پهلوی دوم و اظهارنظرهای پژوهشگران و حقیقت یابان دو قرن گذشته درباره خصلت های ایرانی ازجمله سِر جان ملکم انگلیسی نوشته بودند که شاه روانشناسی ایرانیان، رفتار و واکنش های آنان را نشناخته است [نشناخته بود]. روانشناسی ایرانیان که 14 قرن در معرض تهاجم و زیر حکومت عرب، و اقوام آلتائیک قرارداشتند ـ که آلتائیک ها دارای تمدنی عقب مانده و رفتاری بسیار خشن و آمرانه بودند ـ متفاوت از ملل دیگر است و در هر اقدامی باید این روانشناسی را مَدّ نظر داشت.
    یکی از مورخان رویدادهای تاریخ معاصر جهان در مطلب مربوط به تغییر نظام حکومتی ایران، اظهارات اپریل 1978 شاه درباره تحمل اعتراضات و تظاهرات وقت را با «فضای باز» گورباچف در دهه بعد که نتایج تقریبا مشابه داشتند مقایسه کرده و نوشته است که «فضای باز» باید پیش از آغاز اعتراضات و ابراز نارضایی ها صورت گیرد و ضمائم اجرایی حل مسائل و اصلاحات داشته باشد و گرنه مصداق این شعر فارسی خواهد بود: "اشک کباب باعث طغیان آتش است.". پیش از شروع حریق باید وسائل را آماده ساخت و از وقوع آن جلوگیری کرد که پس از آغاز آن، آسیب ـ کم و یا زیاد ـ وارد می آید. شاه در کاخ سلطنتی بزرگ شده و زندگی می کرد و سختی زندگانی توده ها و اشارات روشنفکران را به مسائل و راه حل ها را درک و لمس نمی کرد. باید می دانست که آزادی تاسیس احزاب و انتشار روزنامه و کتاب و ... موقع اورا تحکیم خواهد کرد، نه متزلزل. شاه پس از اعلام تحمل تظاهرات باید نارضایی ها را کشف و برطرف می کرد و به خواست ها تحقق می داد. دستگاههای اطلاعاتی تنها برای یافتن و تعقیب خرابکاران و مخالفان به وجود نمی آیند، برای کشف نارضایی ها و مشکلات و تحلیل مسائل هم هستند. «ساواک» چنین نبود زیراکه افراد آن از آدم های معمولی و بعضا ذاتا مغرض انتخاب شده بودند.
    shah-azadi-paper.jpg
    تیتر اظهارات بی سابقه شاه در صفحه اول شماره 15593 روزنامه اطلاعات ـ پنجم اردیبهشت 2537 ایرانی (1357 هجری)







    ديدارهاي ريگن و تاچر در روزهاي حساس از تهران ـ معمّاي اين ديدارها ـ تفاوت در ظاهر و باطن مقامهاي تهران در سال انقلاب


    0427raigan.jpg

    تاچر و ريگن
    ششم و هشتم ارديبهشت 1357 (سال انقلاب) رونالد ريگن و مارگارت تاچِر دو سياستمدار محافظه كار آمريكا و انگلستان كه هر دو بعدا رئيس دولت شدند ـ متعاقب هم ـ در تهران با شاه، جمشيد اموزگار نخست وزير وقت و مقامهاي ديگر ازجمله هوشنگ انصاري وزير نفت ملاقات و مذاكره كردند. شخص شاه با كارتر رئيس جمهوري وقت آمريكا و نيز جيمز کالاهان نخست وزير وقت انگلستان از حزب كارگر ميانه خوبي نداشت. دوستان آمريكايي شاه عمدتا از سران حزب جمهوري خواه آمريكا بودند. تاچر در سمت رهبر حزب محافظه كار انگلستان وارد تهران شده بود و سفر او سه روز طول كشيده بود.
    پس از گذشت تقريبا چهار دهه از آن زمان، هنوز انگيزه اين دو ديدار و جزئيات مذاكرات آندو با شاه و مقامات تهران روشن نشده و خاطرات منتشره رجال سه كشور در اين مدت، عاري از اشاره به جزئيات اين ديدارها بوده است؛ تنها حقايقي درباره رفتار و منش مقامات ايران كه از جريان اين ديدارها به دست آمده اين بوده است كه مقامات وقت ايران در ملاقاتهاي جمعي خود با اين دو تن از اقتدار شاه، وسعت اطلاعات وي و وفاداري خود نسبت به او دم مي زدند ولي در ديدارهاي دو به دو (بدون حضور فرد ثالث) چيز ديگري مي گفتند و ... که دو رويي محض بود.
    ريگن متولد 1911 که از ژانويه 1981 تا ژانويه 1989 رئيس جمهوري آمريکا بود پنجم ژوئن 2004 درگذشت و بانو تاچر تا هشتم اپريل 2013 (88 سالگي) زنده بود. هر دو اواخر عمر به بيماري آلزايمر (نِسيان) دچار شده بودند. بانو تاچر از سال 1979 به مدت 11 سال نخست وزير انگلستان بود. هر دو ضد سوسياليسم بودند.





    افزايش توليد سيگار در ايران در سال 1384 هجري!

    رسانه ها در آوريل 2006 (بهار 1385) به نقل از منابع دولتي ايران گزارش داده بودند: در حالي كه در كشورهاي مختلف مبارزه با كشيدن سيگار ادامه دارد كه از سوي سازمان جهاني بهداشت قاتل شماره يك انسان اعلام شده است در ايران در سال 1384 (سال پيش از آن) توليد سيگار 12 و 7 دهم درصد نسبت به سال ماقبل افزايش يافته بود.
    كارخانه هاي سيگار سازي در ايران دولتي و اين كالا در انحصار دولت است.
    دولت ايران (نظام سلطنتي) در سال 1357 مبارزه سختي را با دودکردن سيگار آغاز کرده بود.






    دولت ایران هرسال حدود 70 میلیارد تومان به مطبوعات کمک مالی می کند! ـ ایران تنها کشور در جهان است که به وبسایت های خبری پول می دهد!

    طبق گزارش رسانه ها که در نخستین هفته اردیبهشت 1394 به نقل از وبسایت معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد انتشار یافته بود، در سال 1393، هشتاد و شش وبسایت خبری! دارای مجوّز فعالیت و ثبت شده در وزارت ارشاد ۹۵۵ میلیون تومان یارانه گرفتند [کمک مالی از دولـت]. در این سال به ۱۳ خبرگزاری غیر دولتی نیز جمعا ۴۳۰ میلیون تومان یارانه پرداخت شده بود.*
    * به این ترتیب، ایران تنها کشور در جهان است که به وبسایت های خبری یارانه می دهد. شمار چنین وبسایت هایی در یک کشور می تواند برابر جمعیت بزرگسال آن کشور باشد. گفته نشده است که منطق این کار در کشوری که گرفتار تورّم پول (نقدینگی) و تحریم اقتصادی است چیست.
    همزمان، گزارش های دیگر حکایت داشت که ۱۳۵ روزنامه سراسری و محلی و ۱۲۲۴ مجله و نشریه دیگر مشمول یارانه دولتی بوده ‌اند که در میان آنها، ساوالان از اردبیل با ۵۰۰ هزار تومان کمترین یارانه و روزنامه دنیای اقتصاد با ۶۱۸ میلیون تومان مشمول بیشترین یارانه سه ماهه نخست سال 1393 شده بودند. از این گزارش ها چنین بر می آید که روزنامه‌های خبر ورزشی با ۵۳۰ ،خبر جنوب با ۴۸۰، هفت صبح با ۲۷۰، جمهوری اسلامی با ۲۰۰ و شرق با ۱۶۳ میلیون تومان در عِداد روزنامه‌هایی قرار دارند که بالای ۱۰۰ میلیون یارانه گرفته‌ بودند. پرداخت دولتی به مجلات و مطبوعات دیگر که شمار آنها بالای ۱۲۰۰ است از رقم ۵۰۰ هزار تومان تا ۵۰ میلیون بود. مجله های سلامت ۷۶ میلیون تومان، صدا ۵۷، خانواده سبز ۵۱، مهرنامه ۲۹ و نسیم بیداری ۲۶ میلیون بیشترین یارانه را دریافت کرده بودند.
    در همین گزارش ها آمده بود که در بودجه سال ۱۳۹۳ کشور، ۱۵۰ میلیارد تومان تحت عنوان «حمایت از نشر کتاب و مطبوعات» اختصاص یافته بود که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد حدود نیمی از این مبلغ را به نام یارانه به مطبوعات پرداخت می‌کرد.
    بقیه مبلغ در اختیار معاونت فرهنگی بود تا با آن پول، به خرید کتاب و یا پرداخت به ناشران اقدام کند. در سال ۱۳۹۲ رقم کمک به مطبوعات و نشر کتاب ۸۰ میلیارد تومان بود که در سال ۱۳۹۳ نزدیک به دو برابر شد و در بودجه سال ۱۳۹۴ همان ۱۵۰ میلیارد تومان است و تغییر نکرد.
    .........
    مجله روزنامک غیر انتفاعی است و هیچگونه کمک مالی از فرد و دولت نمی پذیرد. «تاریخ آنلاین برای ایرانیان» و وبسایت های ضمیمه آن که بزرگترین آنلاین به زبان فارسی در اینترنت هستند در 14 سال گذشته هرگونه پیشنهاد کمک را رد کرده و در آینده هم نخواهند پذیرفت.









    در قلمرو انديشه

    زادروز دو انديشمند و سالگرد فوت يكي ديگر

    27 اپريل سال 1737 ادوارد گيبون Gibbon، مردي كه تاريخ انحطاط و زوال امپراتوري روم را نوشت، به دنيا آمد. اين كتاب كه در چند جلد در دهه هاي آخر قرن 18 نوشته شده و مخصوصا فصول 15 و 16 آن همواره مورد توجه دولتمردان و سياستمداران بوده است، زيرا درسهاي جالبي از آن به دست مي آيد. وي در طول سالهاي اقامت خود در فرانسه از معاشران روشنفكران اين كشور و از جمله ولتر بود.
    هربرت اسپنسر انديشمند انگليسي نيز 27 اپريل در سال 1820 به دنيا آمد و تا سال 1903 زندگي كرد. وي بود كه فرضيه تحول را وارد فلسفه ، جامعه شناسي و حتي روانشناسي كرد. او از حاميان حقوق طبيعي و از محركان ليبرتاريان ها بشمار مي رود.
    آنتونيو گرامشيAntonio Gramsci ( تلفظ در برخي زبانها: گرامشچي - گرامسي) فيلسوف كمونيست ايتاليايي 27 اپريل 1937 در 46 سالگي درگذشت (متولد سال 1891). در باره كارهاي او، در اين سايت در زمان خود مطالب متعدد نوشته شده است، با استفاده از باکس و کليد جستجو مي توانيد آن مطالب را بيابيد.

    0427spnser.jpg
    اسپنسر

    0427gibon.jpg
    گيبون

    0427gramshichi.jpg
    Antonio Gramsci










    در دنياي اقتصاد

    اپريل 2006: سود افزايش بهاي بنزين به جيب چه كساني مي رود؟!


    0428lee.jpg
    لي ريموند

    بهاي بنزين در ماه اپريل 2006 در جايگاههاي فروش در ايالات متحده آمريكا (که متعلق به کمپاني هاي نفتي هستند)، هر گالن از سه دلار تجـ*ـاوز كرد كه قبلا سابقه نداشت و گفته شده بود كه بازهم افزايش مي يابد. اين پيش بيني تحقق يافت و در اپريل 2008 ميانگين بهاي بنزين در جايگاههاي فروش در آمريکا به هرگالن 4 دلار رسيد و نيز در اپريل 2012. در اپريل 2013 هر گالن بنزين حدود 3.5 دلار بود.
    رسانه هاي آمريکا درگزارش هاي اپريل 2006 خود اشاره کرده بودند که مصرف كنندگان آمريكايي جورج بوش و معاونش «چني» را در اين ماجرا «بي نظر» نمي دانند زيرا هر دو سابقه فعاليت نفتي داشته اند و بانو «رايس» وزير امورخارجه وقت آمريكا هم قبلا مدتي با كمپاني نفتي «شِوران» همكاري داشته بود، ولي صحبت از اين است كه اين پول اضافي ناشي از افزايش قيمت به جيب چه كساني مي رود زيرا كه تنها حدود نيمي از اين بها صرف خريد نفت خام مي شود.
    رسانه هاي آمريكا براي اين پرسش، بعدا پاسخ پيدا كرده و اين پاسخ را از جزئيات مربوط به دريافتي «لي ريموند» رئيس كل (سي. اي. او.) كمپاني نفتي اكزان ـ موبيل كه همان وقت بازنشسته شده بود به دست آورده بودند. وي كه يك مهندس شيمي است 98 ميليون دلار پاداش بازنشستگي، 48 ميليون دلار پاداش كاركرد در سال 2006 دريافت كرده و از آن پس نيز هر سال 42 ميليون دلار حقوق بازنشستگي مي گيرد.
    تفسيرنگاران اين رسانه ها نظر داده بودند که مسئله نفت در آينده بيش از گذشته حساس و به پيچيدگي كامل نزديک خواهد شد زيرا كه ميزان مصرف، ماليات دولتهاي مصرف كننده بر فروش آن، دلال بازي ها و آزمندي كمپاني هاي نفتي در حال افزايش است. سود خالص كمپاني هاي نفتي آمريكا در سه ماه اول سال 2006 سر به ميلياردها دلار زده بود كه سهم اِكزان از اين سود خالص (پس از كسر انواع هزينه ها و ماليات ها) نزديك به ده ميليارد دلار بود.
    در اين زمينه، كاريكاتور زير در اپريل 2006 در روزنامه هاي آمريكا چاپ شده بود كه نشان مي دهد هرچه جيب مصرف كنندگان بنزين خالي تر شود، كمپاني هاي نفت چاق تر و گنده تر مي شوند:

    0425oil.jpg











    در دنياي تاريخ‌نگاري

    «توسيديدس» آغازگر تاريخنگاري و گزارشگري علمي و بي طرفانه ـ رو به ضعف گذاردن ژورناليسم و تاريخنگاري از نيمه قرن 20 به اين سوي


    0427thucydides.jpg


    اين مجسمه نيم تنه توسيديدس را در 7 مارس 1754 با كشتي آناماريا به انگلستان منتقل كردند. مورخان اپريل سال 430 پيش از ميلاد را ماهي مي دانند كه «توسيدس Thucydides» نخستين خبرنگار صحنه هاي جنگ و اولين مورخي كه در نوشتن تاريخ روش علمي بكار برد و در هر دو مورد حتي يك گام از چارچوب بي طرفي خارج نشد؛ بخش اول كتاب خود «جنگ پلوپونِز» را به پايان بُرد. وي در آن ماه 30 سال بيشتر نداشت و با اين كه افسر داوطلب ارتش آتن بود كه با اسپارت مي جنگيد جز حقيقت چيزي ننوشت ــ كاري كه مخصوصا ازقرن 20 ناديده گرفته شده است و بنابراين، وقوف بر واقعيات اينك دشوارتر از گذشته شده است.
    توسيدس جنگ را بزرگترين برهم خوردگي يك نظم مي داند.
    توسيدس نوشته است: آن چه را كه نوشته ام، خودم به چشم ديده و لمس كرده ام و يا اينكه از دست اول و منابع موثق شنيده ام و هنگام نوشتن احساس و عواطف را كنار گذارده ام تا گزافه گويي نشود و حقيقتي از قلم نيافتد که «تاريخ» تجربه نسل هاي گذشته و درس عبرت براي نسل هاي بعدي است.
    برپايه عقايد توسيديدس، اين تعريف برتاريخ نوشته شده است: «تاريخ» دانش بررسي انسان است كه چه كرده است، علل رويدادها و اعمال، و نتايج آنها چه بوده است، چه تجربه اي به دست آمده، چه كساني از اين تجربه استفاده كرده و چه گروهي آنهارا بكار نبرده اند.
    جهان معاصر و بويژه از نيمه قرن بيستم شديدا دچار ضعف ژورناليسم و تاريخنگاري شده است و اين ضعف به دمکراسي، مدنيت و اخلاقيات لطمه زده و به بسط فساد دولتي کمک مي کند.








    در قلمرو رسانه‌ها

    سرنوشت VOLKISCHER BEOBACHTER ، روزنامه حزب ناسيونال سوسيالست آلمان


    volk.jpg



    27 اپريل 1945 و سه روز پيش از خودكشي هيتلر، روزنامهVOLKISCHER BEOBACHTER (ناظر) ارگان حزب ناسيونال سوسياليست آلمان (حزب نازي) تعطيل شد زيرا كه چاپ و توزيع آن و حتي رسانيدنش به دست پيشوا، به سبب پيشروي سربازان شوروي در درون شهر برلين امكان ناپذير شده بود. به اين ترتيب اين نكته مهم سياسي 180 ساله «كه يك روزنامه حزبي نماد آن حزب است، لذا كاهش تيراژ نشانه ريزش هواداران و قطع انتشار به معناي پايان كار حزب است» يك بار ديگر تحقق و مصداق يافت.
    «ناظر» كه به نام «ابزرور مونيخ» انتشار مي يافت در سال 1920 توسط حزب نازي از صاحبش خريداري و به سردبيري «ديتريك اكارد» روزنامه نگار 52 ساله آلماني كه در تاريخ مطبوعات به نام يك ژورناليست نابغه معرفي شده است ارگان حزب شد. تيراژ اين روزنامه كه نخستين شماره اش تحت عنوان ارگان حزب ناسيونال سوسياليست تنها هشت هزار نسخه فروش داشت، برغم كمبود كاغذ، در سال 1944 بيش از يك ميليون و هفتصد هزار شده بود. محتواي «ناظر» درست برپايه اصول ژورناليسم حزبي بود و وارد كار روزنامه هاي حرفه اي نمي شد. در طول 25 سال انتشار «ناظر»، نود درصد مطالب آن اختصاص به مقاله و فعاليت هاي حزب داشت. هيتلر هم گاهي براي آن مقاله مي نوشت. مقاله هايي را كه هيتلر ديكته مي كرد تا بنويسند به نام ديگران به چاپ مي رسيد. تا سال 1936 هيتلر قبل از چاپ، مطالب ناظر را مرور و احيانا تصحيح مي كرد. محتواي اين روزنامه خوراك خبرگزاري ها بود و سفارتخانه هاي كشورهاي ديگر در برلين بلافاصله پس از انتشار «ناظر» محتواي مقالات آن را ترجمه و براي رئيس دولت متبوع خود مخابره مي كردند. آلفرد روزنبرگ، روزنامه نگار معروف ديگر آلمان هم سالها سردبير «ناظر» بود. «ناظر» تيتر اول شماره 20 اپريل 1945 خود (ده روز پيش از خودكشي هيتلر) را به مناسبت زادروز او اختصاص به پيشوا داده بود و در اين تيتر وي را مرد قرن خوانده بود (عكس بالا).








    ساير ملل

    روزي كه ماژلان در فيليپين كشته شد


    0427majelan.jpg
    Ferdinand Magellan

    فرديناند ماژلان Ferdinand Magellan، دريانورد اروپايي كه نام پاسيفيك (پاسيفيكو ــ آرام) را بر بزرگترين بدنه آبي جهان گذارد 27 اپريل 1521 در جزاير فيليپين و در جريان نبردِ ايستادگي مردان يک قبيله بومي به دست يکي از مردان اين قبيله كشته شد. او و همراهانش نخستين اروپاييان بودند كه راه عبور از اقيانوس اطلس به اقيانوس آرام را به دست آوردند كه بر تنگه مربوط (منتهي اليه قاره آمريكا) نام ماژلان گذارده شده است. او و همراهانش همچنين نخستين اروپاييان بشمار مي روند كه عرض اقيانوس آرام را طي كردند و باقيمانده همراهان ماژلان موفق شدند که در همين سفر، گردش خود با کشتي به دور كره زمين را تکميل کنند.
    ماژلان يك پرتغالي بود، ولي چون پادشاه پرتغال حاضر به قبول پيشنهاد او براي دور زدن كره زمين نشده بود به اسپانيا رفت و پادشاه اين كشوررا به قبول آن راضي كرد و در سال 1519 با پنج كشتي و 230 مرد عازم انجام طرح خود شد و در سال 1522 تنها يكي از اين كشتي ها با 18 نفر به اسپانيا بازگشت.
    کشته شدن ماژلان مانع از استعمار اسپانيا بر فيليپين و كاتوليك كردن مردم آن نشد. فيليپ دوم پادشاه اسپانيا نام خودرا هم بر اين كشور 300 هزار کيلومتري و اينک 93 ميليوني گذارد که باقي مانده است. اسپانيايي ها در همين روز (27 اپريل) در سال 1565 كلني خودرا در منطقه «سبو Cebu» (گوشه ديگري از فيليپين) گسترش دادند و 23 دهه بعد اين كشوررا به آمريكا باختند و فيليپين از 1946 استقلال به دست آورده است.





    براي تامين وحدت و آشتي ملي در فرانسه پس از انقلاب و پيشرفت، ناپلئون عفو عمومي اعلام كرده بود


    Nap.jpg

    ناپلئون
    اعلاميه عفو عمومي ناپلئون بناپارت که روز 26 اپريل 1802 صادر شده بود از 27 اپريل (يک روز بعد) به اجرا درآمد. ناپلئون اعلام کرد که هر فرانسوي يک سرمايه ملي است و نبايد در خارج از فرانسه باشد.
    ناپلئون که اين اعلاميه را دو سال پيش از امپراتور شدن صادر کرده بود در فرمان مربوط به اجراي آن نوشت: در پي تبادل نظر با بزرگان انقلاب و انديشمندان فرانسه و با هدف تامين وحدت و آشتي ملي و بازگشت مهاجران زمان انقلاب و «خود ـ تبعيد ها» از خارج و كمك به پيشرفت همه جانبه فرانسه، اتخاذ اين تصميم و عفو عمومي ضرورت داشت.
    در پي صدور اين اعلاميه، هزاران فرانسوي كه در جريان انقلاب و مخصوصا در زمان قدرت روبسپير و ترس از دستگير شدن به ممالك ديگر و به ويژه انگلستان، آلمان، اتريش، روسيه و آمريكا مهاجرت كرده بودند به وطن بازگشتند و دفعتا چهره اقتصاد فرانسه تغيير كرد و امور اداري رو به بهبود گذارد و نظم و قانون برقرار شد. هنگام صدور اعلاميه عفو عمومي، هنوز ناپلئون امپراتور نشده بود و كنسول مردم و ژنرال انقلاب عنوان داشت. قبلا قرار بود عفو عمومي، افراد مشخصي را شامل شود كه انديشمندان و بزرگان انقلاب در ملاقات با ناپلئون آن را كافي و حلال همه مسئله ندانسته بودند. اتهام تنها هزار تن که مرتکب خيانت ملي و سوء استفاده مالي (اختلاس) از دارايي ملت شده بودند بخشوده نشد.

    بركنار شدن عبدالحميد دوم که ظلم، تعدّي و اختلاس کرده بود از سمت سلطان عثماني


    abdulhamid2.jpg

    عبدالحميد دوم
    پارلمان عثماني (در آن زمان تازه تاسيس) مركب از دو مجلس، 27 اپريل سال 1909 سلطان عبدالحميد دوم را كه متهم به ظلم و تعدي، خشونت، برداشت غير قانوني پول دولت و بي اعتنايي به احکام قرآن شده بود به اتفاق آراء بركنار و برادرش را به نام سلطان محمد پنجم برجاي او نشانيد. پارلمان عثماني هرگونه سوء استفاده از اموال عمومي و بيت المال و تعدّي را نقض احکام قرآن خوانده بود.
    بعدا اعلام شد كه سلطان عبدالحميد معادل ده ميليون دلار (پول آن روز) از خزانه دولت برداشته و در بانكهاي آلمان و آمريكا به نام خود پس انداز كرده است!. عبدالحميد در 1918 و در 56 سالگي درگذشت. «تاريخ» در قضاوت خود عبدالحميد را فردي که حرص پول داشت و پول را عملا بر مقام سلطنت ترجيج مي داد توصيف کرده است. تاريخ نوشته است که عبدالحميد بمانند ساير سلاطين عثماني خودرا خليفه مسلمين مي دانست و يک خليفه مسلمين نبايد مرتکب ظلم و تعدي و اختلاس مي شد.





    روزي که موسوليني به چنگ پارتيزان هاي كمونيست افتاد


    0427mosolini.jpg

    موسوليني
    27 اپريل سال 1945 و چند روز پيش از پايان جنگ جهاني دوم، پارتيزان هاي كمونيست ضمن بازرسي چند كاميون نظامي آلمان كه در حال حركت به شمال ايتاليا براي خروج از اين كشور بودند موسوليني رهبر سابق (دوچه) و مِترس (رفيقه) اورا كه در ميان بار كاميونها مخفي شده بودند يافتند و بيرون كشيدند. موسوليني از سال 1943 عملا يك زندگي مخفي در حال فرار داشت.
    وي در همين روز در سال 1919 حزب فاشيست ايتاليارا كه مخالف ليبرالها و كمونيستها ــ هردو ــ بود و پايه ملي گرايي داشت تاسيس كرده بود و از طريق آن به قدرت دست يافته بود.
    (شرح جزئيات اعدام موسوليني، رفيقه او و همراهانش و آويزان کردن اجسادشان از ساختماني در شهر ميلان با عکسهاي مربوط، در رديف مطالب بيست و هشتم اپريل اين تاريخ آنلاين آمده است)
    روزي كه كمونيست هاي افغانستان حكومت را بدست گرفتند - نگاهي به مسئله افغانستان


    mohammaddawud.jpg

    محمدداودخان
    27 اپريل سال 1978 در ساعات بعد از نيمه شب (هفتم ارديبهشت 1357 و سال انقلاب ايران) حزب كمونيست افغانستان به دبيركلي نورمحمد تره كي كه دو شاخه آن «خلق و پرچم» بار ديگر متحد شده بودند در اين كشور دست به كودتا زد و از 28 اپريل قدرت را به دست گرفت. محمدداودخان 69 ساله كه خود با انجام كودتا برضد محمد ظاهر شاه (پسر عّمش) به رياست افغانستان دست يافته بود 28 اپريل و پس از يک روز مقاومت کشته شد. با او هجده تن از بستگان و گروهي از همكارانش هم كشته شدند. محمدداودخان كه در ژوئيه 1973 نظام حكومتي افغانستان را تغيير داده و جمهوري كرده بود پنج سال حكومت كرد. وي قبلا هم صدراعظم افغانستان بود.
    كودتا توسط افسران كمونيست افغانستان از جمله ژنرال عبدالقادرخان معاون نيروي هوايي اين كشور و محمد اسلم وطنجار صورت گرفته بود. درجريان كودتا، محمد نعيم برادر محمدداودخان (كه سابقا سفير افغانستان در واشنگتن بود) نيز كشته شد.
    براندازي محمدداودخان از زماني وارد مرحله جدّي خود شده بود كه ميراكبر خيبر معروف به «پرچم» از رهبران حزب كمونيست (حزب دمكراتيك خلق) افغانستان در شهر كابل براثر اصابت گلوله كشته شده بود.

    Khabir_taboot.jpg
    تابوت ميراکبر خيبر بر شانه تره کي (سمت راست) ـ در سمت چپ تابوت ببرک کرمل ديده مي شود


    ميراكبر پرچم دبير اول شاخه پرچم حزب كمونيست افغانستان دو هفته پيش از كودتا گلوله خورده و كشته شده بود و كمونيست ها (عمدتا دانشجويان، آموزگاران و كارمندان جوان ادارات) مراسم تدفين و ترحيم اورا به تظاهرات ضد دولتي گسترده مبدل كرده بودند. محمدداودخان كه با اين وضعيت رو به رو شده بود دستور داده بود كه بقيه سران كمونيست ازجمله نورمحمدتره كي و ببرك كرمل را دستگير و بازداشت كنند.
    قتل ميراكبر بهانه كودتا بود و به باور پاره اي از آگاهان، تصميم به حذف محمد داودخان از زماني گرفته شده بود كه ميان او و برژنف در مسكو مشاجره لفظي روي داده بود. داودخان قبلا متمايل به شوروي بود و دوستي با اين دولت را بر نزديكي با غرب ترجيح مي داد. داودخان در پي اين مشاجره دست به مسافرت هاي پي درپي به كشورهاي دوست آمريكا از جمله ايران و مصر زده بود و ظاهرا قصد خود از دور شدن از مسكو را با سران اين كشورها در ميان نهاده بود. در زمان رياست جمهوري محمدداودخان بود كه حزب كمونيست افغانستان به عضوگيري در ارتش و پليس دست زده بود و يك سازمان نظامي نيرومند براي خود به وجودآورده بود. گفته شده است كه حفيظ الله امين رابط اصلي حزب با آن سازمان نظامي بود. حزب كمونيست افغانستان در سال 1963 و در دوره اي كه محمدظاهرشاه در آن كشور فضاي بازسياسي اعلام كرده بود و داشت سلطنت را از صورت قرون وسطايي خود (سلطنت كل فاميل) خارج مي ساخت رسميت خود را اعلام كرده بود. در آن زمان تره كي سردبير خبرگزاري باختر بود.
    در پي وقوع كودتاي اپريل 1978 افغانستان، شوراي نظامي انقلاب تشكيل و اين شورا رياست دولت انقلاب را به نورمحمد تره كي روزنامه نگار ماركسيست افغاني و در آن زمان 61 ساله و غزنوي (از ايالت غزنه) سپرد و اعلام داشت كه براي خروج افغانستان از وضعيت قرون وسطايي و حكومت سران طوايف (ملوك الطوايفي) و قرارگرفتن در مسير پيشرفت و مدرنيزه شدن، جز انجام انقلاب راه ديگري وجود نداشت و انقلاب يعني وداع صد درصد باگذشته و تحقق تغييرات كامل و قطع مسير پيشين و ... و افزوده بود كه انگلستان نمي خواهد افغانها را به حال خود وابگذارد و .... دولت ايران (نظام سلطنتي) از جمله نخستين دولت هايي بود كه دولت كمونيستي محمد تره كي را برسميت شناخت.

    afghan_communists.jpg
    دانشجويان و کمونيستهاي افغان در يک اجتماع خود در کابل ـ اپريل 1978


    روز پس از تغيير دولت افغانستان، دانشجويان و كمونيستهاي افغاني در ميدانهاي كابل اجتماع و شادماني كردند و در خيابانهاي شهرهاي اين کشور برقراري نظم از جمله امور ترافيك را به دست گرفتند و ....
    پس از اين تغييرات حكومتي در افغانستان، بسياري از مقامها و بزرگان افغان به كشورهاي همجوار از جمله ايران پناهنده شدند.
    در پاييز سال بعد، حفيظ الله امين يكي از مقامات دولت برضد تره كي (رئيس دولت) كودتا كرد كه در اين ماجرا تره كي كشته شد و هواداران او حفيظ الله را، «فردي در ارتباط با آمريكا» اعلام كردند كه دولت شوروي به دليل جنگ سرد و رقابت هاي ديگر مجبور به مداخله نظامي شد و در 25 دسامبر 1979 چند واحد نظامي به كابل فرستاد، حفيظ الله بركنار و كشته شد.
    ورود نيروهاي شوروي به كابل، «مسئله افغانستان» را (كه ريشه در رقابت هاي مسكو و غرب و در آن زمان لندن داشت) زنده كرد و به يك كشمكش بزرگ ميان قدرتها تبديل شد كه هنوز ادامه دارد. نيروهاي شوروي تا سال 1989 در افغانستان ماندند و با مجاهدان (نيروهاي اسلامي) كه از سوي آمريكا و پاكستان حمايت و از جانب دولت سعودي كمك مالي مي شدند جنگيدند و 13 تا 15 هزار كشته متحمل شدند. خروج شوروي از افغانستان آغاز فروپاشي آن اتحاديه بشمار آورده شده است.
    در پي خروج نيروهاي شوروي، دولت كمونيستي افغانستان به رياست دكتر نجيب الله تا سال 1992 بر سر كار بود كه توسط گروههاي مجاهد مورد حمايت آمريكا بركنار شد. مجاهدين نيز چهار سال بعد توسط طالبان كه از پاكستان و مدارس مذهبي (با كمك مالي سعودي) پا گرفته بودند از كابل اخراج شدند.
    پس از رويداد 11 سپتامبر سال 2001 آمريكا، «بن لادن» و گروه او ـ «القاعده» متهم به انجام آن شد ولي حكومت طالبان حاضر به استرداد بن لادن به آمريكا نشد، و لذا دولت آمريكا به افغانستان حمله نظامي بُرد و با كمك باقيمانده مجاهدان، طالبان را بركنار كرد و متواري ساخت. با وجود اين، فعاليت هاي گروه القاعده در مناطق عربي ازجمله عراق ،يمن، ليبي و سوريه هم گسترش يافته و طالبان نيز دوباره فعال شده اند! و نيروهاي نظامي آمريكا و ناتو به نام مبارزه با آنان (تحت عنوان ريشه كني تروريسم) در افغانستان به عمليات خود ادامه مي دهند.





    ناظر بر صنعتي شدن، افزايش بازدهي و پيشگيري از تضييع و اسراف


    0428nong.jpg

    Nong Duc Manh
    24 اپريل 2006 دهمين كنگره حزب كمونيست ويتنام (حزب حاكم) در آخرين جلسه خود طرح هاي برنامه چهار ساله پيشرفت اقتصادي ـ اجتماعي (سوسيو اكونوميك) اين كشور را تصويب و Nong Duc Manh متولد 1940 را براي يك دوره 5 ساله ديگر به دبيركلي اين حزب (رهبري كشور) برگزيد.
    در جلسات كنگره 1200 نماينده شركت كرده بودند. «نونگ دوك مان» يك مهندس كشاورزي كارشناس جنگل است كه در روسيه تحصيل کرده و بر زبان روسي کاملا مسلط. وي از 23 سالگي و پس از گذراندن دوره آموزش فرضيه هاي سوسياليستي در مدرسه مربوط به عضويت رسمي حزب کمونيست ويتنام درآمده و مراحل ترقي را طي كرده است.
    «نونگ دوك مان» پيش از تجديد انتخاب به مقام دبيركلي حزب کمونيست ويتنام، برنامه هاي خود براي اصلاح مديريت ها و جلوگيري از هرگونه تضييع و اسراف در ويتنام و صنعتي کردن اين کشوررا اعلام داشت و قول داد كه بر آهنگ رشد اقتصادي ويتنام كه در ميان كشورهاي جهان چشمگير باشد بيافزايد.
    ويتنام از لحاظ توسعه اقتصادي دارد خودرا به كره جنوبي و ژاپن نزديك مي كند.
    دوره دوم دبيرکلي «نونگ دوك مان»در سال 2011 پايان يافت و کار او اينک نظارت بر صنعتي شدن ويتنام، افزايش بازدهي و پيشگيري از هرگونه تضييع و اسراف است. ويتنام از دو دهه پيش توليدکننده بهترين و مرغوب ترين پوشاک شناخته شده است.








    تاريخ از نگاهي به تصوير

    تصويرهايي از راي دهندگان تهران در دور دوم انتخابات پارلماني (25 اپريل 2008)

    شنبه 26 اپريل 2008 برخي از شبكه هاي تلويزيوني آمريكا دركنار گزارش دور دوم انتخابات پارلماني جمهوري اسلامي ايران كه 25 اپريل (ششم ارديبهشت 1387) انجام شده بود عكس هايي را كه در زير آمده است به نقل از آژانس فرانس پرس (خبرگزاري فرانسه) پخش كرده بودند. گويا رسانه هاي اروپايي نيز چنين كرده بودند. بعضي از رسانه هاي اروپا اين عكس ها را در اديشن آنلاين خود قرارداده بودند. رسانه هاي غرب از قول وزير كشور جمهوري اسلامي كه اشاره شده بود بزودي اين سمت را ترك خواهد كرد گزارش كرده بودند كه در دور دوم انتخابات آن دوره، هفتاد درصد كرسي ها به اصولگرايان، 16 درصد به اصلاح طلبان و 14 درصد به نامزدهاي مستقل (منفردان) تعلق يافته بود. دور اول انتخابات آن دوره در 14 مارس 2007 (24 اسفند 1386) انجام شده بود. مجلس شوراي اسلامي (پارلمان جمهوري اسلامي ايران) داراي 290 كرسي است كه در آن تاريخ هنوز تكليف سه كرسي آن روشن نشده بود.
    Iran-election_042508.jpg











    برخي ديگر از رويدادهاي 27 آوريل


    • 1526: بابر از امير زادگان تيموري در جنگ بر پادشاه هند فائق آمد، دهلي را تصرف و دودمان تيموريان هند (معروف به مغولان) را بنياد گذارد.


    • 1773: پارلمان انگلستان با وضع قانون چاي باعث شد كه اين دولت مهاجرنشين خود در آمريكاي شمالي را از دست بدهد. طبق اين قانون، مهاجرنشينان مكلّف بودند که تنها ازتجار انگليسي چاي خريداري كنند، ولو اين كه اين چاي نامرغوب و گرانتر باشد. اجراي همين قانون باعث انقلاب استقلال شد و جمهوري ايالات متحده به وجود آمد.


    • 1913: سلطان احمدشاه قاجار در تهران ازدواج كرد.


    • 1921: ژنرال رضاخان پهلوي فرمانده نيروي قزاق و فاتح تهران در جريان كودتاي اسفندماه، وزير جنگ شد.


    • 1976: صندوق پول عربي در ابوظبي آغاز بكار كرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    خسوف 28 اپریل 585 پیش از میلاد و قطع جنگ


    0428khosof.jpg


    ترس از خورشيدگرفتگي در 28 اپریل سال 585 پيش از ميلاد سبب قطع جنگ ايرانيان ماد با ارتش ليدي (واقع در آناتولي غربي ــ آسياي صغير) شد.
    مادهای آریایی پس از مهاجرت به فلات ايران در منطقه اي كه از ري (تهران) آغاز و غرب فلات از جمله همه آذربايجان و كردستان امروز را شامل مي شود اسكان گزيده بودند. مادها بعدا به پايتختي همدان (هكمتان ــ اكباتان) دولتي تاسيس كردند تا متحدا بر ضد همسايگان غربي خود كه از پراكندگي آنان سوء استفاده مي كردند و ضمن تجـ*ـاوز نظامي، به جمع آوري اسير مي پرداختند كه در دنياي باستان نوعي ثروت و منبع توليد بشمار مي رفت مقابله كنند. آنان موفق شدند دولت آشور را كه بيش از ديگران اسير گرفته بود مضمحل سازند. در آن زمان بزرگترين دولت پارس ها (هم تبار مادها) تحت عنوان كيانيان در سيستان، كرمان و آريا فعاليت داشت و پارس هاي جنوبي هم كه از هيچ ناحيتي تهديد نمي شدند دولت ديگري داشتند كه كوروش بزرگ ربع قرن بعد از جنگ ماد و ليدي، از اتحاد اقوام ايراني دولت واحد ايران را به وجود آورد كه از نظر تمدن و توان و پيشرفت در جهان سرآمد بود.





    مسئله تخليه ايران از نيروهاي متفقين

    هشتم ارديبهشت 1324 دولت وقت، دو روز پيش از خودكشي هيتلر و اطمینان از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، ضمن يادداشتي از دولتهاي انگلستان، شوروي و آمريكا خواست كه طبق وعده اي كه داده بودند نظاميان خود را از ايران خارج سازند. اين وعده در جريان كنفرانس سران این سه دولت در تهران داده شده بود، ولي مرور زمان نشان دادكه استالين در اين زمينه تعلل بسيار كرد و مسئله آفريد. متفقين در آگوست 1941 با تطميع چند افسر ارشد، ايران را اشغال نظامي كرده بودند. اين افسران كه بعدا به مقامهاي بالاتر هم راه يافتند و پاداش خيانت خود را گرفتند، بدون اطلاع شاه وقت (رضاشاه پهلوی) كه مردي سالخورده بود، با صدور يك بخشنامه سربازان پادگانها را مرخص كرده بودند. عيب رضاشاه، اندك بودن تحصيلات او، ندانستن زبان خارجي، ضعف و کم حوصلگی او در مطالعه و نداشتن مشاوران مستقل (ناوابسته به خارجی) بود.






    انتخابات دوره هفدهم قانونگزاری ـ اعتراض مصدق به وجود تقلب و ... و بالاخره انحلال آن با رای مردم در رفراندم

    هفتم اردیبهشت 1331 (27 اپریل 1952) شاه دوره هفدهم قانونگزاري را گشود، ولي دكتر مصدق نخست وزير وقت كه به سوء جريان و تخلف در چند حوزه اعتراض داشت در اين مراسم شركت نكرده بود. در روز گشایش مجلس تنها 70 نماینده منتخب حضور یافته بودند.
    دکتر مصدق قبلا با ذكر نام افراد، گفته بود كه تحقيق كرده است در چند حوزه مردم برندگان آراء را به خوبي نمي شناسند و چنين انتخاباتي كه زير نظر كميسيون مربوط انجام شده (نه دولت) مخدوش است. مصدق در نامه ای خطاب به مجلس نیز نوشته بود که در انتخابات برخی از حوزه ها اعمال نفوذ مشاهده و تطمیع صورت گرفته بود و چنین انتخابات زیبنده یک ملت بپاخاسته و دارای تاریخی آنچنان درخشان نمی تواند باشد. فرستادگان شخص او نظر مردم را درباره انتخاب شدگان استفسار کرده اند و در چندین حوزه، مردم با ذکر دلیل تنفر خودرا از انتخاب شدگان ـ با توجه به سوابقشان ـ ابراز داشته و از اینکه آن همه رای به نام آنان اعلام شده است ابراز تعجب کرده و از اعمال نفوذ و فساد در جریان رای گیری پرده برداشته اند. دنیا دارد مارا چهارچشمی می پاید و اگر براین انتخابات مهر تایید بگذاریم مورد استهزا قرار می گیریم و خواهند گفت که مبارزان ایرانی ضد استعمار شماری اندک هستند و ملت هنوز در حال و هوای 40 ـ 50 سال پیش است.
    اعتراض دکتر مصدق به سوء جریان انتخابات و توصیه او به ردّ اعتبارنامه منتخبین به تقلب، دو روز بعد مورد تایید فخرالدین جزایری (روحانی و معمّم) نایب رئیس کمیسیون مستقل انتخابات در حوزه تهران قرارگرفت که گفت در مواردی فساد و تقلب مشاهده شده است و بعضی از انتخاب شدگان از معروفیت ملی و محلی برخوردار نبوده اند و معلوم نیست که چه کسانی این همه رای به نام آنان به صندوقها ریخته اند و به همین دلیل، او اعتبارنامه این چند نفر را امضاء نکرده است. احزاب ملی گرا و چپ و برخی از روزنامه ها با استناد به اعتراض دکتر مصدق به چگونگی برگزاری انتخابات خواستار اتخاذ تدابیری جهت روشن کردن مردم و آموزش دمکراسی شده و خواسته بودند که رادیو دولتی برنامه ای برای این کار اختصاص دهد. در آن زمان میراشرافی ناشر روزنامه، کارخانه دار و نماینده مجلس (که پس از انقلاب سال 1357 اعدام شد) اعتراض دکتر مصدق و دیگران به تقلب در انتخابات را رد کرده و دست به انتقاد متقابل از دولت زده بود. این اعتراض ها باعث طولانی و تندشدن جر و بحث هنگام بررسی اعتبارنامه ها و ردّ برخی از آنها و تحریم جلسات توسط پاره ای از نمایندگان شد که حضور منتخبین متهم به تقلب را تحمل نمی کردند و بالاخره مصدق اين دوره مجلس را با کسب نظر مردم در يک رفراندم منحل کرد.

    كنگره هزاره بوعلي سينا


    0428sina.jpg


    هشتم ارديبهشت 1333 هجري خورشيدي كه هشتمين روز كنگره ده روزه بين المللي بوعلي سينا بود، از مجسمه اين دانشمند بزرگ ايران در شهر همدان (هکمتانا ـ اکباتان و نخستین پایتخت ایران) پرده برداري شد.
    براي شركت در اين كنگره كه «كنگره هزاره بوعلي» عنوان داشت دهها مستشرق و ايرانشناس از كشورهاي مختلف به ميهن ما آمده بودند.
    بوعلي از بزرگترين دانشمندان جهان در قرون وسطي بود و تاليف مهم او، قانون در پزشكي، تا قرن نوزدهم در دانشكده هاي پزشكي اروپا تدريس مي شد.





    در اپريل 1969 رژیم بعث عراق «خوزستان» را «عربستان» خواند و بحران روابط تهران و بغداد شدت گرفت و ... ـ گوشزد تاريخدانان

    درپی بکار بـرده شدن واژه عربستان به جای خوزستان در رسانه های دولتی عراق در اپریل و می 1969، دولت ایران که خودرا برای برگزاری مراسم دو هزار و پانصدمین سال ایجاد امپراتوری مشترک المنافع ایران در تخت جمشید آماده می کرد دست به انتقاد و عمل متقابل زد که بین النهرین هشت قرن استان مرکزی (استان پایتخت) ایران بود و ....
    بحران روابط دو کشور از 28 اپریل آن سال شدت بیشتری به خود گرفته بود که این وضعیت تا هفته ها ادامه داشت زیراکه در آن روز رژیم وقت عراق طبق یک روال و عادت همیشگی، به اخراج فله ای ايرانيان و ايراني تبارها از آن كشور دست زده بود که در طول بحران به تدريج دهها هزارتن از آنان به ایران معاودت داده شدند. [شماری از مقامات جمهوری اسلامی از جمله سران کنونی دو قوه تقنینیه و قضائیه متولد عراق هستند]. بحران های روابط دو کشور قبلا ناشی از اختلافات مرزی بود ولی در اپریل و ماه می سال 1969، نژادی و تحـریـ*ک آمیز. مقامات و رسانه های رژیم حزب بعث عراق به استناد مندرجات روزنامه های عصر قاجاریه و مکاتبات عهد صفویه که خوزستان را «عربستان» می نوشتند مدعی عربی بودن آن شده و برکناری شیخ خزعل از اهواز را یک تجـ*ـاوز نظامی رضاشاه پهلوی خوانده بودند!. این وضعیت از تابستان 1980 عینا از سر گرفته شده بود و نه تنها در بغداد، بلکه بر در و دیوارهای شهر لندن هم شعار عربستان ... دیده می شد که در نیمه دوم سپتامبر آن سال جنگ 8 ساله دو کشور آغاز شد. بنابراین، پایان داده شدن به حکومت حزب بعث بر عراق به دست آمریکا، تا به امروز (ماه می 2013) کمک بزرگی به ایرانیان بشمارآورده شده است. [صدام حسین در حالی که طناب دار برگردنش بود در آخرین لحظه بیش از مرگ هم از بد و بیراه گفتن به فارس ها خودداری نکرد]. به باور اصحاب نظر، از آنجا که ریشه مسائل فی مابین ایران و عراق همچنان به حال خود باقی مانده است نمی توان گفت که جریانات آن دوره از تاریخ، در آینده ـ آینده ای دور ـ تکرار نخواهد شد و تهران باید این ضرب المثل مورد تایید مورخان را آویزه گوش داشته باشد: هرکه نامُخت (نیاموخت) از گذشت روزگار ــــ هیچ ناموزد زصد آموزگار
    کشور عراق که پس از جنگ جهاني اول و اضمحلال امپراتوري عثماني، توسط انگليسي ها و بدون در نظر گرفتن تفاوت های نژادی و مذهبی سرهم بندي شده است قرنها گوشه اي از ايران بود و جنوب آن (منطقه بصره) تا زمان زنديه هم بخشي از ايران بشمار مي رفت و طبعا محل سکونت گروهي زياد از ايراني تبارها. دولت حزب بعث عراق در اخراج ايراني تبارها، مقررات بين المللي تابعيت را هم در نظر نمي گرفت.









    ساير ملل

    سلطه تيموريان بر هند

    در اين روز از اپريل سال 1526 «بابر» از امير زادگان تيموري در جنگ بر پادشاه هند شمالي فائق آمد، دهلي را تصرف و دودمان تيموريان هند (معروف به مغولان) را بنياد گذارد.
    وي قبلا با تاييد دولت ايران (دربار اصفهان) حكمران كابل بود.
    «بابر» سال بعد، در 16 مارس در نبرد «كان واها» يک سلطان ديگر هندوان به نام «راج پوتس» را شكست داد و از آن پس بدون دغدغه به حكومت برهند ادامه داد. اين دودمان که پارسي را زبان رسمي دولت هند قرار داده بودند تا قرن هجدهم و زمان سلطه انگلستان، بر هند حکومت داشتند.






    چهارصد و هفتمین سالروز مهاجرت انگليسي ها به آمريكاي شمالي

    26 اپريل سال 1607 ميلادي (ششم اردیبهشت 407 سال پیش) سه كشتي انگليسي به رياست كاپيتان كريستوفر نيوپورت با 104 مرد و پسر به آمريكاي شمالي رسيدند و لنگر انداختند و اين محل را به نام پسر ارشد پادشاه انگلستان، دماغه هنري (كيپ هنريCape Henry) نامگذاري كردند كه اينك جزئي از شهر ساحلي 600 هزار نفري «ويرجينيا بيچ Virginia Beach» است و از زمان جنگ جهاني اول، دولت آمريكا در همان محل (فِرست لَندينگ) يك پايگاه نظامي به نام «فورت ستوري» تاسيس كرده است. اين دماغه مدخل خليج «چه ساپيك» را تشكيل مي دهد. اين مهاجران که مسافت انگلستان تا قاره آمريکا را در 144 روز دريانوردي کرده بودند سه روز در کيپ هنري ماندند و يک باريکه آب به نام «لين هيو ِن» را مورد بازديد قراردادند. اين سه كشتي سپس در باريکه جنوبي خليج چه ساپيک (که خودشان نام جيمز ريور بر آن نهاده بودند) به حرکت درآمدند و پس از طي مسافتي معادل چهل مايل در محلي كه به نام پادشاه وقت انگلستان «جيمز تاون» نام نهاده شده فرود آمدند، يك قلعه چوبي ساختند و پايه كشور «ايالات متحده» در آنجا گذارده شد كه اينك 315 ميليون جمعيت دارد كه جز حدود دو ميليون بومي (اصطلاحا سرخپوست)، بقيه مهاجران از نقاط دیگر جهان هستند. پيش از ورود انگليسي ها، جمعيت بوميان بالغ بر 20 ميليون نوشته شده است. پیش از آن دسته، يك دسته انگليسي ديگر در جزيره «رونوك» واقع در ساحل كاروليناي شمالي و در فاصله ای نه چندان به دور از کیپ هنری پياده شده بودند كه ناپدید شدند و ديگر اثري از آنان به دست نيامده است. 13 سال بعد هم دسته ديگري از انگليسي ها در پليموت ماساچوست مستقر شدند و .... اسپانيايي هاي 115 سال زودتر از انگليسي ها وارد قاره آمريكا شده بودند.
    در سال 2007 به مناسبت 400 ساله شدن استقرار انگليسي ها در آمريكاي شمالي، المثناي آن سه كشتي كه در سالهاي اخير ساخته شده است در همان روز و ساعت (ساعت 9 بامداد 26 اپريل 2007) وارد كيپ هنري شدند (عكس زير):
    replica.jpg








    زورگویی دولت لندن با وضع قانون به مهاجرنشينان خود در آمريکاي شمالي و تبديل اعتراض به انقلاب مسلحانه

    پارلمان انگلستان به پيشنهاد وزير خزانه داري اين کشور و در دهه هاي 1760 و 1770 پنج قانون مالياتي و انحصار تجارت بر کُلُني هاي 13 گانه خود در آمريکاي شمالي وضع کرد که اين تحميلات باعث شدند آن دولت اين مهاجرنشين ها را از دست بدهد.
    يکي از اين قوانين، قانون چاي Tea Actمصوّب اپریل 1773 بود که پادشاه انگلستان دهم ماه مي آن سال (دو هفته بعد) آن را امضا و اجرايي کرد. طبق اين قانون، مهاجرنشينان 13 گانه انگلستان در آمريکاي شمالي (اينک ايالات متحده) مكلّف شده بودند تنها از تجّار انگليسي، چاي خريداري كنند (چای کمپانی هند شرقی را)، ولو اينكه اين چاي نامرغوب و گرانتر باشد!. يکي ديگر از اين قوانين تحميلي قانون تمبر Stamp Act بود که در سال 1765 تصويب شده بود و نيز قانون ماليات مضاعف Thownshend Act که به نام وزير خزانه داري وقت ـ تاون شند ـ است که آن را به پارلمان پيشنهاد کرده بود.
    متعاقب اعتراض هاي متعدد، در اپريل 1775 مهاجرنشینان در بندر بوستون (ماساچوست) وارد کشتی های انگلیسی حامل چای کمپاني هند شرقي اين کشور شدند و صندوقهای چای را به دریا ریختند که به «تی پارتی Boston Tea Party» معروف شده است و با این کار جرقه انقلاب مسلحانه استقلال آمریکا زده شد و دولت وقت فرانسه ـ رقيب استعماري انگلستان ـ با استفاده از اين فرصت به پيروز شدن مهاجرنشينان انگليسي کمک موثر کرد ازجمله کشتي جنگي و افسر فرستاد. اشتباه دولت لندن اين بود که نسبت به «تي پارتي» واکنش تند نشان داد و ژنرال توماس گيج Thomas Gage را به فرمانداري ماساچوست گمارد و با اين عمل، اعتراض به انقلاب مسلحانه تبديل شد. پيش از تبديل اعتراض مهاجرنشينان به انقلاب مسلحانه، آنان درخواست وضع قانون ـ قانون مربوط به ايشان ـ با حضور نمايندگانشان در پارلمان لندن شده بودند که به اين درخواست منطقي اعتنا نشده بود.
    در بهار سال 2009 گروهی از آمریکاییان که به سنگینی مالیات ها و ولخرجی دولت فدرال آمریکا (دولت واشنگتن) و مواردی دیگر از این قبیل بويژه سوء استفاده از کمک هاي رفاهي دولت به افراد نيازمند به علت ضعف بازرسي و نيز قوانين کهنه مهاجرت اعتراض داشتند با همان شعارهای دهه 1770، حزب «تی پارتی» ایجاد، تشکیل اجتماعات داده و راهپیمایی کردند و در انتخابات بعدي چندين نماينده به کنگره فرستادند. گفته شده است که این حزب می رود که در آينده يک شعبه بزرگ از حزب جمهوريخواه آمریکا شود.






    سرانجام موسوليني مردي كه آرزو داشت ايتاليا را «امپراتوري روم» و يک ايسم ميانه را نظام اقتصادي ـ اجتماعي كند

    28 اپريل سال 1945 پارتيزانهاي ايتاليايي و عمدتا كمونيست اجساد بنيتو موسوليني Benito Mussolini، معشـ*ـوقه 33 ساله اش كلارتا پتاچي Clara (Claretta) Petacci و سه تن دیگر از يازده مقامی را كه در نقطه اي دور دست تيرباران كرده بودند به ميلان منتقل و از بالكن يك ساختمان به صورت وارونه آويزان كردند تا مردم تماشا كنند.
    اندكي پس از آويزان كردن اجساد از بالكن در 28 اپریل 1945، مردمي كه تلاشهاي موسوليني را براي پيشرفت ايتاليا به ياد داشتند به محل هجوم بردند و ضمن اعتراض پرخاش آميز به پارتيزانها و بي وطن خواندن آنان، اجساد را پايين آوردند، جسد موسولینی را به شهر زادگاهش بردند و مدفون ساختند و بعدا ساختمان آرامگاه و مجسمه اش را.
    پاتيزانهای کمونیست سه روز پيش از آن، در آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم این شماررا هنگام فرار از ايتاليا دستگير و 27 اپریل اعدام كرده بودند.
    موسوليني و همراهان که مقامات حکومت شمال ایتالیا بودند با كارواني مركب از هشت كاميون نظامي آلمان عازم خروج از ايتاليا بودند که درمنطقه دونگو Dongo نزدیک به مرز سویس دستگیر شده بودند. «دونگو» در لمباردی و 70 کیلومتری شمال شهر میلان واقع شده است. پارتیزانان کامیونهای آلمانی را جهت بازرسی متوقف کرده بودند و ضمن بازرسی موسولینی را که در لباس نظامیان آلمانی بود شناختند. برخی از مقامات همراه موسولینی در زير پتو و پالتوها و لباسهاي اضافي نظامیان آلمانی كه از انبار خارج و به آلمان باز گردانده مي شدند پنهان شده بودند. پارتيزانها طبق يك روال عادي، بار كاميونها را بازرسي مي كردند كه رهبر سابق دولت ايتاليارا یافتند كه مردم اورا «دوچه Duce» خطاب می کردند. روايت است كه احتمالا نظاميان آلماني كه مامور خارج ساختن اين عده از ايتاليا بودند آنان را «لو» داده بودند. اوربانو لازارو Urbano Lazzaro یکی از پارتیزانان که موسولینی را شناخته و دستگیر کرده بود بعدا در این زمینه یک کتاب نوشته است. از مناطق شمالی ایتالیا که موسولینی از 1943 تا 1945 بر آنها حکومت می کرد یکانهای نظامی آلمان دفاع می کردند تا این قسمت به تصرف متفقین در نیاید.
    در آن روز پارتيزانها پس از مختصر پرسش و پاسخ تصميم به اعدام دستگیرشدگان مي گيرند و تصميم خودرا پس از انتقال آنان به محلی دیگر و نزدیکتر به میلان به اجرا مي گذارند. پاره اي از اين پارتيزانها بعدا اعتراف كرده اند كه نسبت به اعدام «كلارتا» اكراه داشتند ولي او با اصرار تمام خودرا سپرِ جان موسوليني كرده بود كه راهي جز اعدام همه نبود.
    موسولینی که از 1922 رئیس دولت ایتالیا بود در جولای 1943 و پس از پیاده شدن نیروهای نظامی متفقین در جنوب ایتالیا، به تصمیم ویتوریو امانوئله سوم (ویکتور امانوئل) پادشاه ایتالیا از کار برکنار و زندانی شد تا او (امانوئله) بتواند با متفقین به سازش دست یابد و ایتالیا ویران نشود که هیتلر با فرستادن کماندو و ... وی را از زندان رهانید و نظامیان اعزامی هیتلر شمال ایتالیا را تصرف و در آنجا مستقر شدند و موسولینی تا اپریل 1945 بر این قسمت ایتالیا حکومت می کرد.
    موسولینی متولد 1883 در منطقه فورلی Forli ایتالیا فرزند یک سوسیالیست ایتالیایی صاحب یک کارگاه آهن کاری بود و مادرش یک آموزگار. وی که به پیروی از پدر، یک سوسیالیست شده بود پس از یک اقامت نسبتا طولانی در سویس در جوانی و مطالعه ایسم ها از مارکسیسم تا کاپیتالیسم و لیبرالیسم و افکار ناسیونالیستی «نیچه» دارای یک تفکر میانه (نه مارکسیستی و نه کاپیتالیستی) شده بود. او که اشتیاق فراوان به خواندن تاریخ داشت آرزوی احیاء عظمت وطن خود و ایجاد امپراتوری روم یافته بود. موسولینی که از کار تدریس دست برداشته و روزنامه نگاری پیشه کرده بود و حتی ناشر یک روزنامه شده بود پس از آغاز جنگ جهانی اول، داوطلبانه وارد ارتش شد که در یک نبرد گلوله خورد و مجروح شد. جنگ و تحمیلات قدرت ها به ایتالیا تفکر ناسیونالیستی اورا تقویت کرد و به تنظیم افکار خود که مخلوطی از سوسیالیسم، ناسیونالیسم و کاپیتالیسم دولتی بود پرداخت. در زمینه اقتصاد وی معتقد به تنظیم برنامه ها و تمرکز سیاست تولید در دست دولت و مدیریت کارخانه ها در دست شورای کارگران و کارفرماییان و اشتراک منافع بود که این روش را کورپوراتیستی Corporatist گویند. موسولینی برضد استثمار فرد از افراد و شدیدا ضد فساد و سوء استفاده طبقه اِلیت (خواص) و ثروتمندان بود. در زمینه اجتماعی سعی بر این داشت که به جای برخورد طبقاتی، همکاری طبقاتی تقویت شود و سندیکاها مانع استثمار کارفریان شوند. وی ناسیونالیسم و غرور ملی را عامل پیشرفت و مدرنیزه شدن، مدنیّت و اعتلای فرهنگی می دانست. موسولینی با جمع بندی این افکار خود حزبی را تاسیس کرد که نام فاشیسم بر آن نهاد و چون بوی ناسیونالیستی این حزب شدید بود نظامیان سابق به آن پیوستند و رنگ دیسیپلین نظامی به خود گرفت. راهپیمایی ها با لباس متحد الشکل مشکی (یونیفورم) و شعارهای ملی گرایانه و ضد فساد او جلب توجه کرد بگونه ای که پادشاه ایتالیا در 1922 اورا نخست وزیر کرد. موسولینی ضدیت خودرا با کمونیسم و لیبرالیسم پنهان نمی کرد، کمونیسم را کارخانه تنبل سازی و دفن استعداد و انگیزه و لیبرالیسم را وسیله به قدرت رسیدن زرنگ ها و آزمندان معرفی می کرد و این دو دسته بودند که برای ترسانیدن مردم از فاشیسم، این کلمه را مترادف خشونت و ترور نشان دادند و تبلیغ منفی کردند که در اذهان باقی مانده است مخصوصا که در جریان جنگ جهانی دوم موسولینی و حزب او شکست خوردند و قلم به دست فاتحان افتاد.
    موسولینی در اجرای افکار خود به تصرف اتیوپی، سومالی و آلبانی دست زد و برای تصرف مصر صدها هزار نظامی به لیبی فرستاد و به یونان حمله برد و .... اتحاد او با هیتلر در سال 1936 با هدف داشتن یک متحد بود تا در پیاده کردن افکار ناسیونالیستی اش تنها نباشد. وی با همین هدف نیز به فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا کمک کرد. موسوليني كه ایتالیا در دوران حكومت او پيشرفت بسيار كرد و به صورت يك قدرت جهاني در آمد آرزو داشت كه وطن را بار ديگر آقاي مديترانه كند. وی پادشاه ایتالیا را حفظ کرد. موسولینی تنها اجازه داده بود که ایتالیایی ها اورا «دوچه» حزب حاکم بخوانند. توجه ايتاليايي ها به افكار و كارهاي موسولینی اخيرا افزايش يافته و انتخاب نوه هاي او به نمايندگي پارلمان و دیدار از گور او در زادگاهش به همين دليل است. موسولینی تنها یک زن داشت ولی مِترس های متعدد که کلارا (کلارتا) آخرین آنان بود. وی چهار پسر و یک دختر داشت و 62 سال عمر کرد.

    mussolini-hanged.jpg
    پارتيزانها پس از اعدام Benito Mussolini، معشـ*ـوقه اش كلارتا پتاچي و 11 مقام ديگر، اجساد را 28 اپريل 1945 به ميلان منتقل و 4 تن از آنان ازجمله موسوليني و کلارتا را به اين صورت وارونه از يك ساختمان آويزان كردند



    mussolini-claretta.jpg
    موسوليني در زمان قدرت ------ Clara (Claretta) Petacci آخرين متِرس او که 29 سال از موسوليني جوانتر بود



    mussolini-hanged-2.jpg
    دو عکس ديگر از آويزان کردن وارونه اجساد موسوليني و کلارتا







    زادروز صدام حسين و معمّاي برکنارکردن او


    0428sadam.jpg


    28 اپريل زادروز صدام حسين است كه در 1937 در يک روستا در منطقه تكريت عراق به دنيا آمد و دهها سال بر اين كشور حكومت كرد. صدام که چند ماه پس از اشغال نظامي عراق در يک مخفيگاه محقر دستگير شد، سي ام دسامبر 2006، در پي يک محاکمه نسبتا طولاني اعدام شد. حکم اعدام را به جاي طالباني رئيس جمهور، مالکي نخست وزير عراق امضا کرده بود.
    رسانه ها در اپريل 2003 ( نخستين ماه تصرف عراق توسط آمريکا) بيش از هميشه به زادروز صدام توجه كرده بودند زيرا كه پس از تصرف عراق توسط نيروهاي آمريكا و انگلستان معلوم نبود كه در شصت و ششمين زادروزش كجا بود و در چه وضعيتي قرار داشت.
    در 28 اپريل 2007 و نخستين زادروز پس از اعدام، برخي از عراقي هاي سُني با دسته هاي گل از گور او در زادگاهش ديدن کردند. روزنامه ها در اپريل 2007 به مناسبت گذشت 70 سال از تولد صدام، ضمن تشريح زندگاني توفاني او نوشته بودند که ادامه ناآرامي هاي عراق، سوء مديريت ها و فساد مالي ـ اداري، ناامني و کمبودها، توجه عراقي ها را از ديکتاتوري ها صدام حسين برگرفته است و براي جهانيان نيز معمّاي اشغال نظامي عراق و برکنار کردن دولت حزب بعث پيچيده تر شده است و اين سئوال همچنان بگوش مي رسد که آيا واشنگتن و لندن نمي توانستند بدون جنگ، به هدف برسند زيراکه که صدام اهل سازش بود؟. مفسران روزنامه عموما پيش بيني کرده بودند که ناآرامي هاي عراق ـ در صورت خارج شدن نيروهاي نظامي آمريکا پايان نخواهد يافت زيراکه تعدد نژاد و مذهب وجود دارد و تقسيم پول نفت و ....

    saddamcourt.jpg
    صدام در دادگاه



    saddamex2.jpg
    صدام و طناب دار



    saddamhead.jpg
    صدام پس از اعدام



    saddambirth.jpg
    بر سر گور صدام در 28 اپريل 2007









    برخي ديگر از رويدادهاي 28 آوريل


    • 1925: كُردهاي تركيه به جنگ با نيروهاي اين كشور كه در ان زمان نوبنياد بود پايان دادند.


    • 1944: اعتصاب كارگران در اصفهان كه از اول ارديبهشت آغاز شده بود دولت تهران را با بحران بزرگي رو به رو كرده بود و بيم از آن مي رفت كه به ساير شهرها گسترش يابد.


    • 1950: دولت استراليا ظاهرا به اصرار دولت آمريكا حزب كمونيست آن كشور را غير قانوني اعلام كرد.


    • 1980: سه روز پس از شكست ماموريت كماندوهاي آمريكائي در صحراي طبس، سايروس ونس وزير امورخارجه اين كشور كه از قبل با اين عمليات مخالف بود كناره گيري كرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    شاه 9 ساله ايران كشته شد و زوال امپراتوري شتاب گرفت

    27 اپريل سال 630 ميلادي (هفتم ارديبهشت) اردشير سوم، شاه 9 ساله ايران از دودمان ساسانيان به طرزي مرموز درگذشت و شهربراز، اِران سپهبد (اِران به كسر الف اول = ايران) ژنرال نامدار ايران و سرداري كه با شكست دادن روميان، سوريه و فلسطين را به قلمرو ايران بازگردانيده بود و صليبي را كه مسيح بر آن ميخكوب شده بود به تيسفون فرستاده بود امور سلطنت را راسا به دست گرفت تا از زوال امپراتوري (ايرانشهر) جلوگيري كند. وي قبلا نايب السلطنه اردشير خردسال بود. برخي از مورخان نوشته اند که شهربراز اردشير سوم را کشت تا شاه ايران شود.
    اردشير سوم پسر قباد دوم در هفت سالگي و پس از مرگ ناگهاني و مشكوك پدرش به شاهي رسيده بود و چون كودكي بيش نبود، امور حكومت به دست مقامات وقت و در صدر آنان شهربراز افتاده بود كه با هم سازش و هماهنگي نداشتند و در ميان اين مقامات چند مفسد و بدانديش نيز ديده مي شد كه به قضاوت تاريخ، «در وطندوستي» هم ثابت قدم نبودند و به بقاء ميهن، اهميت زياد نمي دادند. جامعه ايران نيز هر روز طبقاتي تر مي شد و تبعيض بيداد مي كرد. در آن دوره، شهربراز نايب السطنه اردشير خردسال شناخته مي شد.
    در اين شرايط بود كه سپهبد «شهربراز» وارد عمل شد تا ميهن را كه ميراث نياكان بود و نزديك به 13 قرن از وحدت آن مي گذشت نجات دهد و شايد با همين انديشه، اردشير 9 ساله را از ميان بـرده بود و چون فرد شايسته ديگري را در خاندان ساسانيان نديد، بدون اينكه عنوان شاه بر خود بگذارد امور سلطنت را به دست گرفت كه حكومت او بيش از 44 روز دوام نيافت و كشته شد.
    شهربراز پس از شكست ارتش ايران از روميان در ماههاي آخر حكومت خسروپرويز، از چشم ايرانيان و به ويژه افسران جوانتر ارتش افتاده بود. دليل دلخوري ايرانيان از شهربراز اين بود كه فريب امپراتور روم را خورده و درجريان نبرد، واحدهاي خود را وارد عمليات نكرده بود. امپراتور روم براي شهربراز يك سند جعلي فرستاده بود كه حكايت داشت خسروپرويز مي خواهد اورا هم به همان گونه كه ژنرالهاي ديگر و ازجمله «بهرام چوبين» را پراكنده و يا نابود ساخت، از ميان بردارد. اين سند جعلي، شهربراز را دلسرد و نسبت به جان خود بيمناك ساخت و فعالانه در نبرد شركت نكرد و موجب شكست ارتش ايران و فرار خسروپرويز به تيسفون (مدائن نزديك بغداد و پايتخت امپراتوري ايران در طول 8 قرن) شد كه به ميگساري و خوشگذراني روي آورده بود تا غم شكست را فراموش كند كه سران كشور با جلب موافقت پسرش قباد دوم اورا بازداشت و سپس كشتند و قباد را به شاهي برگزيدند.
    قباد دوم كه در فوريه (بهمن) 628 ميلادي شاه شده بود با دادن امتيازهاي ارضي، موقتا صلح با روميان را خريد و سپس 18 تن از شاهزادگان ساساني را كشت تا از دست ملامت آنان از آن عمل خود (دادن امتياز به رومي ها) آسوده شود و در نتيجه حكومت وي نيز چند صباحي بيش دوام نياورد.
    پس از مرگ شهربراز (که نهم ژوئن سال630 ميلادي روي داد) سران كشور هريک شاهزاده اي را نامزد مقام سلطنت کرد که بالاخره پوراندخت دختر خسروپرويز شاه کشور شد. تلاش پوراندخت كه بانويي شايسته بود نتوانست از شتاب اضمحلال امپراتوري كه رود سند و كوههاي پامير مرزهاي شرقي، مديترانه مرز غربي و داغستان و چچن مرز شمال غربي آن را تشكيل مي دادند بكاهد و بعدا با سه شكست نظامي از اعراب مسلمان از هم پاشيد و با قتل يزدگرد سوم (آخرين شاه ساساني) در شهر مرو (در خراسان بزرگتر و اينک واقع در جمهوري ترکمستان) در سال 651 از ميان رفت.
    پيروز پسر يزدگرد سوم براي گرفتن كمك از امپراتور چين به اين كشور رفت ولي موفق به دريافت كمك نظامي آنچناني نشد. پيروز به ايران خاوري بازگشت ولي شمار بدخشاني ها (تاجيك ها) كه به او وعده نبرد با اعراب را داده بودند چندان زياد نبود كه خطر جنك كند. تاجيك ها پس از او، تنها موفق شدند كه زبان فارسي، آيين هاي ملي ايرانيان و فرهنگ ايراني را حفظ و به ايران مستقل بعدي بازگردانند كه زنده مانده اند و از اين بابت، همه ايرانيان و ايراني تبارها بايد مديون و قدردان تاجيكيان (پارسيبانان = فارسيوانان) باشند.

    اميرانتظام: ارتش ايران كوچك مي شود!

    21 اپريل 1979 و دو ماه و ده روز پس از پيروزي انقلاب در فوريه همين سال، عباس اميرانتظام معاون نخست وزير موقت (مهدي بازرگان) و سخنگوي دولت وقت اعلام داشت كه ايران يك كشور غيرمتعهد خواهد بود و نياز به يك ارتش بزرگ (ارتش زمان شاه) نخواهد داشت و در نظر است که ارتش كوچك شود! و بنابراين به خريد اسلحه تازه نياز نخواهد بود و ممكن است «نظام وظيفه» نيز محدود شود. وي گفت كه هنوز مقدار زيادي از اسلحه ارتش در دست مردم است كه به موقع جمع آوري خواهد شد.
    اين اظهارات اميرانتظام همان زمان در روزنامه هاي تهران منعکس شده بود که بعدا و تا به امروز مورد تفسير قرار مي گيرد و .... امير انتظام بعدا مورد سوء ظن قرارگرفت و اتهامات متعدد به او وارد شد و سالها در زندان جمهوري اسلامي و حصر خانگي بسر مي برد. وي زماني از کوچک شدن ارتش سخن گفت که در سه منطقه (کردستان، خوزستان و گرگان) فعاليت هاي مسلحانه تجزيه طلبي در جريان بود و خريد اسلحه از خارج و دريافت سلاحهاي خريداري شده قبلي از آمريکا، انگلستان و ... متوقف شد. نظام سلطنتي به آمريکا سفارش ساخت چند ناو جنگي را داده بود.






    روزي که احمدی نژاد بار دیگر وعده افشاگری داد و به بازی ها برای ناآرام کردن بازار اشاره اي مبهم کرد

    تبریز ـ 8 اردیبهشت 1392 (28 اپریل 2013) ـ ایسنا (خبرگزاری دانشجویان ایران): محمود احمدی نژاد رئیس جمهور [وقت] که از آذربایجان دیدن می کرد در یک سخنرانی در تبریز ابراز امیدواری کرد [کرده بود] که پیش از پایان دوره او، شرایطی فراهم آید که به مردم بگوید چه گذشت و چه کارهایی انجام شد [که به افشاگری تعبیر شده بود و احمدی نژاد در چند روز پيش از آن، چندبار وعده این افشاگری را داده بود.].
    وی ضمن سخنان خود در تبريز گفت [گفته بود]: امروزه شماری در داخل و در خارج دست به دست هم داده اند تا آرامش بازاررا به هم بریزند و مردم را نگران کنند، مثلا در مورد یک کالا به بهانه‌های متعدد بازی در می‌آورند. وی بدون ذکر نام این افراد خواست که در این شرایط که جمهوری اسلامی درگیر جنگ اقتصادی (با برخی قدرت ها) است به بهانه سازی و این بازی ها ادامه ندهند و گفت که مردم در سه ـ چهار ماه آینده یقه سوء استفاده کنندگان را می گیرند و سوء استفاده ها را از حلق آنان بیرون می کشند!.
    وی گفت [گفته بود]: دشمن برای نفت ما محدودیت‌هایی ایجاد کرده است، کمتر از گذشته نفت ما را می‌خرند و دادن پول آن و جابجا کردن این پول سخت شده است، ولی ما راه را باز می کنیم و به اندازه نیاز، نفت صادر می شود و پول آن بدست می آید. باید دانست که روند ساختن کشور منحصر به فروختن نفت نیست. ما علاوه بر نفت، دارای منابع دیگری هم هستیم. از سال گذشته وقتی فشار خارجي زیاد شد، در دولت ستادی به نام ستاد معادن ایجاد کردیم. ما نفت را در داخل کشور با کمک کارشناسان خود به کالای گران‌تری تبدیل می‌کنیم. معادن دیگر ما باید پشتیبان اقتصاد کشور شوند.
    احمدی‌نژاد ضمنن سخنان خود به تشکیل ستاد دیگری در دولت به نام ستاد کشاورزی اشاره کرد و گفت که این ستاد در استان‌ها نیز آغاز بکار کرده است. آنها (تحریم کنندگان) خیال کردند که ما متوقف می‌شویم که می بینند که نشدیم.
    احمدی‌نژاد با اشاره به اهمیت اهداف انقلاب اسلامی که استقرار عدالت، جلوگیری از اجحاف و تبعیض، ایجاد رفاه و برچیدن بساط فقر است گفت معلوم نیست که چرا در زمانی که داریم عدالت را پیاده می کنیم، در داخل و خارج برخی هستند که مقاومت و سنگ‌اندازی می‌کنند.
    احمدی‌نژاد با بیان اینکه شرایط اقتصادی تابع شرایط سیـاس*ـی است، گفت: ما نیازمند حماسه هستیم، ملت ایران ـ ملت حماسه است و تاریخ ایران، تاریخ حماسه‌های پی در پی.




    در قلمرو رسانه‌ها

    زادروز «پراودا» و نگاهي به اهميت «روزنامه حزب» ـ ابزاري جهت انتشار نامه ها و نظرات اصلاحي مردم


    0422pravda.jpg



    22 اپريل (دوم ارديبهشت) را زادروز «پراودا» نوشته اند كه نقشي بس موثر در انقلاب 1917 روسيه و نوسان قدرت حزب كمونيست در شوروي براي 75 سال داشت. پراودا به عنوان ناشر افكار بلشويكها و صداي كارگران و زحمتکشان در 22 اپريل 1912 در پتروگراد (سن پترزبورگ) كار انتشار خود را آغاز كرد. اين روزنامه قبلا هم وجود داشت ولي، نه به اين صورت. [قبلا ناشر افكار همه چپگرايان و انقلاب طلبان روسيه بود].
    پراودا براي نخستين بار در اكتبر 1908 در شهر وين به چاپ رسيده بود كه نسخه هاي آن به روسيه قاچاق مي شد، يک روزنامه برون مرزي بشمار مي آمد و انتشار آن منظّم نبود. در سال 1908 لئو تروتسكي ناشر پراودا بود كه آن را به عنوان يك روزنامه سوسيال دمكرات با هدف جلب هرچه بيشتر از روس هاي باسواد به سوي تئوري هاي سوسيال دمكراسي به عنوان راه نجاتي براي روسيه منتشر ساخته بود. وي اين پراودا (در لغت به معناي حقيقت) را ارگان يك حزب نمي ديد بلكه آن را با هدف ترويج «سوسيال دمكراسي» منتشر مي ساخت. تروتسكي به دلايل مختلف «پراودا» را از سوم اكتبر 1908 در وين منتشر كرد كه سه دليل مهمترش دسترسي به سوسيال دمكرات هاي معروف اروپايي به منظور نوشتن مقاله، دريافت كمك مالي از چند ثروتمند هوادار بسط سوسيال دمكراسي و نيز به دور بودن از سانسور دولت روسيه و تعقيب قضايي از طريق ساختن (جعل) اتهام بود.
    نشست ژانويه سال 1910 چپگرايان روسيه به همكاري تنگاتنگ اين احزاب و گروهها انجاميد كه قبلا منشعب بودند و هرکدام جداگانه فعاليت داشتند زيرا به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با وحدت مساعي نخواهند توانست نظام تزاري را که به فساد گراييده و منطبق با واقعيات و منطق روز و خواست اکثريت نبود ساقط و قدرت را به دست گيرند. در اين نشست قرار شده بود كه «پراودا» ناشر همه احزاب و گروههاي چپگرا و انقلاب طلب باشد.
    لنين تلاش كرد كه «كامنف» بلشويك (سوسياليست افراطي) را وارد شوراي سردبيري پراودا كند و كامنف با اعمال نفوذ و انتشار مقاله هاي تند و با انشايي صريح، سازش چپها را كه «پراودا» زبان واحد همه آنها بايد مي بود بر هم زد و در نتيجه «پراودا» از 22 اپريل 1912 به عنوان روزنامه سراسري بلشويك ها و كارگران انقلاب طلب، انتشار خودرا در پترو گراد با يك تيراژ صد هزار نسخه اي از سرگرفت. در سالهاي 1912 تا 1914 «وياچسلاو مولوتوف» سردبير آن بود ولي لنين با اينكه در تبعيد بود از دور همچنان بر پراودا رياست فائقه داشت و مقاله بي نام مي فرستاد. دولت روسيه بيكار نمانده بود و ماموران مخفي خورا وارد پراودا كرده بود [که تاريخنگاران آنان را «نفوذي» ها توصيف کرده اند که اين واژه جهاني شده است]. يكي از اين ماموران (نفوذي ها) به نام «ميرون چرنومازوف» حتي عضو شوراي سردبيري شده بود و دولت را از مفاد مقاله هايي كه قرار بود چاپ شود قبلا آگاه مي ساخت تا سانسور كند و نام نويسندگان مقاله هاي بدون نام و يا با نام مستعار را به دولت مي داد و ....
    بلشويك ها يك هفته نامه سنگين عقيدتي به نام «زوزدا» هم داشتند كه در آن زمان خواندن و درك مطالب آن [به دليل قلمبه نويسي، جملات طولاني، و وازگان فلسفي و نامأنوس] كار هر فرد نبود. پراوداي تازه ساده نويس بود، نثري شيوا و دلنشين داشت و مطالب آن نويدبخش بود. با وجود اين، پراوداي حزبي بارها توسط دولت به محاق توقيف افتاد، اما بلافاصله پس از هر توقيف به نام ديگري به كار انتشار ادامه داد.
    از سال 1917 و پس پيروزي انقلاب كه مقالات پراودا در آن نقش موثر داشت، لنين شخصا بازبين نهايي (پروف ريدر) مطالب آن شد ولي مطالب را سانسور نمي كرد، غلط ها را مي گرفت و جملات را پس و پيش مي کرد.

    0425pravda.jpg
    لنين در حال خواندن نمونه صفحات پراودا


    لنين با هدف پياده شدن افكار خود (لنينيسم كه همانا ماركسيسم عملي بود) پراودا را به صورت ابزاري جهت انتشار نامه هاي مردم و به ويژه نظرات اصلاحي آنان و نيز بحث هاي كميته هاي حزب و شوراهاي مختلف درآورد تا يك وسيله تبادل نظر عمومي باشد و تصميمات دولتي، تنها چند هفته پس از انتشار در پراودا و جمع آوري اظهار نظر مردم نسبت به آنها، جهت تصويب و اجرا به مراجع مربوط ارسال مي شد. وي شخصا به ضعف هاي اداري و دشواري ها (که از زبان کميته هاي حزب و شوراها)، پيشنهادهاي مردم و نظرات تازه كه در پرودا چاپ مي شد رسيدگي مي كرد و حتي اصحاب اين نظرات و پيشنهادهارا براي مذاكره حضوري دعوت مي كرد و به همين دليل، پراودا در آن سالها داراي 40 دبير (اديتور) بود كه نامه ها و نظرات مردم و گزارش هاي كميته هاي حزبي و شوراهاي محلي و كميسيون ها را تنظيم ژورناليستيك مي كردند.
    لنين پراودا را به انتشار رويدادهاي ساير كشورها تشويق مي كرد و از آنجا كه همانند ماركس معتقد بود كه رسانه هاي كشورهاي سرمايه داري زير بناي بقاء و قدرت آنها هستند از دبيران پراودا خواسته بود كه واقعيت ها را از درون گزارش هاي اين رسانه هاي كه ممكن است ساختگي و فريبكارانه و غرض آلود باشند بيرون بكشند و تنها پس از پالايش نقل و چاپ كنند، دست آنهارا رو کنند و روي ضعف هاي آن نظام ها انگشت بگذارند تا مردم شوروي تصور نكنند كه مرغ خانه همسايه تخم غاز مي گذارد. همچنين سعي شود که رويدادهاي ملل توسط خبرنگاران شوروي در محل تهيه شده و از دست اول باشند. دبيران تحريريه پراودا بايد ضمن انتشار رويدادهاي ساير كشورها و اظهارات مقاماتشان، نظرات خودرا بر آنها بنويسند تا مردم فريب نخورند. آگاهان روسيه شوروي (بلشويکي) بايد درباره رويدادها و اظهارات مقامات ملل ديگر نظر دهند و اين نظرات منتشر شود.
    لنين در عين حال تلاش داشت كه پراودا وسيله تبليغات سازمانهاي دولتي، تمجيد و تعريف مقامات، و محلي براي انتشار مطالب بي حاصل آنها درنيايد كه بعدا «ايزوستيا» براي انتشار اخبار منابع و موسسات دولتي و نيز «ترود» به منظور انتشار اخبار اتحاديه ها و نشريات ويژه جوانان و ... تاسيس شدند.
    لنين با اين عقيده صاحبنظران غرب موافق بود كه روزنامه حزب نماد، مشعل و پرچمدار آن است كه اگر غبارآلود شود، كم نور و يا ناپديد شود، حزب نيز از چشم مردم خواهد افتاد و ايدئولوژي حزب هرچند خوب و مترقي و داروي دردهاي زمانه باشد به بايگاني (آرشيو) خواهد رفت. توصيه لنين اين بود كه روزنامه حزب براي كسب منفعت نيست و نبايد به قيمتي عرضه شود كه همگان نتوانند خريداري كنند. همين مردمي بودن «پراودا» تيراژ آن را به ميليون ها نسخه در روز رساند و وسيله ارتقاء معلومات مردم معمولي قرار گرفت و مدرسه و آموزگار مشترك همه آنان شد.
    پس از درگذشت لنين در 21 ژانويه 1924 مقامات حزبي و دولتي با دلخوري كه از انتشار نامه ها و نظرات مردم و صورتجلسات كميته هاي محلي پيرامون مسائل روزمره در پراودا داشتند به تدريج اين روزنامه را به دست تئوريسين ها و مقامات حزبي سپردند كه قبلا حتي يك لحظه در يك روزنامه كار نكرده بودند. اين وضعيت به جايي رسيد كه در دهه 1950 در شوراي سردبيري پراودا اثري از روزنامه نگار واقعي ديده نمي شد. در نتيجه، به تدريج اين روزنامه مهم و عامل حفظ نظام شوروي از طريق آموزش همگاني و تحكيم وحدت مردم و پيشبرد هدف هاي مشترك جامعه، به ابزاري براي جنگ قدرت بدل شد که يک نمونه معروف آن رقابت خروشچف با مالنكوف از طريق مقالات پراودا است. اين روزنامه همچنين به تدريج وظيفه افشاي فساد در كشورهاي رقيب را به فراموشي سپرد، از ابزارهاي ديپلماسي دولت مسكو شد و به جاي رسالتي كه به آن سپرده شده بود به حملات مقاله اي و بكار بردن واژه هاي جذاب پرداخت كه اثر منفي داشت.
    باوجود اين، پراودا تا سال 1991 كه بوريس يلتسين حزب كونيست شوروي را منحل و اموال آن را توقيف كرد به عنوان ارگان حزب منتشر مي شد ولي با تيراژي كم، زيرا كه هدفهايش را گم كرده بود و جامعه شوروي نتوانسته بود روزنامه نگار ماهر پرورش دهد كه بتواند از نظام آن حراست كند و پرودا را بر سر پا نگهدارد.
    در پي توقيف اموال حزب كمونيست (توسط يلتسين، يك كارگر ساده سيبريايي كه از نردبان همين حزب بالا آمده بود)، به تحريريه پراودا گفته شد كه اگر روزنامه نگار واقعي هستند؛ اين گوي و اين ميدان، خودشان بروند و يك پراوداي ديگر به همين نام منتشر كنند. آنان رفتند و پراوداي خود را منتشر كردند كه چون مهارت در نوشتن مطالب دلخواه مردم را نداشتند نتوانستند هزينه آن را از طريق فروش (تکفروشي و آبونمان) تامين كنند و مجبور شدند كه آن را به يك يوناني دوستدار لنين به نام «ياني كاسوس» بفروشند و خانواده اين يوناني به پراودا سر و سامان داده و به دو زبان روسي و انگليسي (به صورت آنلاين) منتشر مي كند. پراوداي تازه كه همچنان لگوي قديمي را حفظ كرده تمايلات ميهني را بر چپگرايي افزوده و صورت يك روزنامه حرفه اي و در عين حال مدافع سوسيال دمكراسي و روسيه دوستي به خود گرفته (بازگشتي به سال 1908) كه گاهي شديدا دربرابر غرب و حركات آن مي ايستد و يک روزنامه افشاگر است.





    انديشه ها و كارهاي يك روزنامه نگار واقعي


    0429royko.jpg


    امروز سالگشت درگذشت «مايك رويكو» روزنامه نگار آمريکايي و مردي است كه به حرفه ژورناليسم وفاداري تعصب آميز داشت. مايك 29 اپريل سال 1997 درگذشت.
    «مايك رويكو» بارها گفته بود كه روزنامه بايد صداي هر انسان باشد. روزنامه نگار بايد هنگام تهيه و نگارش يك مطلب، خودرا جاي مخاطب بگذارد و آن چه را كه او انتظار دارد و برايش لازم و مفيد است برنگارد. راضي كردن مقامات دولتي، كار روزنامه نگار حرفه اي نيست، وظيفه نشريه دولتي و يا رسانه اي است كه از دولت كمك مالي مي گيرد.
    مايك رويكو كه در طول چهل سال روزنامه نگاري علاوه بر تهيه خبر، هفت هزار و پانصد مقاله، گزارش تحقيق شده (اينوستيگيتيو) و تحليل نوشت عقيده داشت هنگامي كه درآمد يك روزنامه كمتر از هزينه هايش شود، اعتماد و علاقه مردم را از دست داده و بايد تعطيل و يا به نيروهايي تازه فروخته شود. وي روي اين نظر خود ايستادگي كرد و زماني كه روزنامه «شيكاگو ديلي نيوز» به زيان دهي افتاد آنجا را ترك گفت و با رفتن او، مخاطبانش خريد آن روزنامه را متوقف ساختند و چون به «شيكاگو سان تايمز» رفت مخاطبان نيز متوجه اين روزنامه شدند و با اين عمل، شيكاگو ديلي نيوز تعطيل شد. اين تحول به صورت اصلي در روزنامه نگاري درآمده است كه نويسنده «سرمايه» اصلي يك نشريه است، نه چيز ديگر. با رفتن مايك از شيكاگو ديلي نيوز، اين روزنامه، دفعتا (در يك روز) 91 هزار خواننده از دست داد كه باز مبحثي در كتاب هاي درسي رشته روزنامه نگاري شده است. مايك تا زماني در شيكاگو سان تايمز به كار ادامه داد كه روزنامه اي مستقل بود. همينكه اين روزنامه توسط «روپرت مورداك» خريداري شد، با صدور اعلاميه از آنجا رفت. وي در اين اعلاميه نوشته بود: «مورداك»نه يك روزنامه نگار واقعي است و نه علاقه مند به حرفه روزنامه نگاري، و روزنامه متعلق به او تنها اين ارزش را دارد كه در آن ماهي به پيچند و به دست خريدار بدهند. مخاطبان رسانه ها حقي دارند و اگر دولت نتواند اين حق آنان را رعايت كند، بايد خودشان روزنامه هاي غير واقعي را نخرند و نخوانند تا فريب نخورند و گمراه نشوند. هدف مورداك كمك به فرهنگ و ارتقاء معلومات مردم و اطلاعات رساني واقعي و بيطرفانه نيست، هدف او كسب مال و قدرت است، او مي خواهد هرلحظه با هر مقامي در هر گوشه از دنيا كه بخواهد تلفني صحبت كند و براي اين كار كه آتش جاه طلبي اورا براي يك لحظه فرو مي نشاند و از آن لـ*ـذت مي برد بايد به زيان مردم و حتي برخي از ملل امتياز بدهد.
    مايك پس از ترك شيكاگو سان تايمز به شيكاگو تريبيون رفت ولي مقاله هاي او همچنان از سوي سنديگاي مربوط توضيع مي شد و همزمان در 600 روزنامه در سراسر جهان به چاپ مي رسيد، خبرگزاري ها و شبكه هاي راديو تلويزيوني آنها را نقل مي كردند و ترجمه آنها در رسانه هاي غير انگليسي انتشار مي يافت.
    چند ناشر تاكنون مقالات مايك را كه سكته مغزي اورا از پاي درآورد برحسب موضوع جمع آوري كرده و به صورت كتاب در آورده اند. او به موازات روزنامه نگاري، داستان هم مي نوشت و قهرمان داستانهاي او يا راننده تاكسي بودند و يا اينكه ماجرا در يك تاكسي رخ داده بود. او داستان نويسي را «زنگ تفريح» خود و هر روزنامه نگار ديگر كه كار روزنامه را با تهيه اخبار سطح شهر آغاز كرده باشد مي دانست كه خستگي را از تن مي زدايد.
    مرگ تدریجی نشریات چاپی ـ تيرازها از آغاز اکتبر 2009 تا پايان مارس 2010 (شش ماه) 7ر8 درصد کاهش داشت

    در دومین ماه بهار 2007 بنیاد نوسازی روزنامه نگاری (ژورنالیسم) برای یافتن راه حل برای مسئله جهانی کاهش تیراژ نشریات و مخاطبان شبکه های تلوزیونی یک نشست طولانی تشکیل داه بود. در این نشست، روزنامه نگاران حرفه ای و استادان دروس روزنامه نگاری و ناشران شرکت کرده بودند. تا آن زمان، کاهش متوسط تیراژها از 9 درصد بیشتر نشده بود. این کاهش از سال یکم قرن 21 آغاز شده بود. در آن نشست، علل این کاهش کشف و به این شرح اعلام شده بود:
    1 ـ قرارگرفتن اخبار خبرگزاری ها در اینترنت که قبلا تنها برای مشترکین (رسانه ها) ارسال می شد.
    2 ـ قرارگرفتن اعلانهای کوتاه کلاسه شده (نیازمندی ها) در اینترنت که قبلا به صورت ضمیمه (پری پرینت) درلای روزنامه ها توزیع می شد و یا اینکه چندین صفحه از روزنامه به چاپ آنها اختصاص می یافت که مورد نیاز مبرم مردم بوده اند.
    3 ـ تغییر روانشناسی مردم قرن 21 و کم حوصله شدن آنان و بیزاری از سیاست و جلب توجه ایشان به اخبار کوتاه، اخبار تصویری، کاریکاتور و مطالب حاشیه ای.
    4 ـ خروج تدریجی خبرنویسی از قاعده و اصول خود (قرارداده شدن عناصر ششگانه هر خبر در زیرهم بر حسب اهمیت عناصر و تنظیم به صورت هرم = مثلث معکوس، که مخاطب با خواندن پارگراف اول (لید خبر) متوجه رویداد شود و اگر موضوع برایش جالب نباشد وقت خودرا صرف خواندنش نکند و پشیمان و عصبی نشود).
    5 ـ جلب روزنامه نگاران ماهر به کار روابط عمومی که از دهه آخر قرن بیستم، علاوه بر موسسات، تقریبا هر دولتمرد و سیاستمدار و بازرگان در کنار خود دارد و نیز ایجاد وبلاگ شخصی و پرداختن به آن.
    قرار شد که این دریافت ها (نتایج حاصله از نشست) به رسانه ها منعکس شود تا به اصلاح خود بپردازند و بنیاد نیز هر سال و یا هر دو سال یک نشست در این زمینه تشکیل دهد.
    نشست بعدی بنیاد اواخر بهار 2009 تشکیل شد و تا نخستین ماه تابستان ادامه داشت و اعلام شد که که نشریات و شبکه های تلویزیونی به دلیل کمبود روزنامه نگار ماهر و حرفه ای (فردی که روزنامه نگاری را پیشه ـ تنها شغل ـ مادام العمر خود قرار داده باشد)، توصیه های سال 2007 تماما به اجرا در نیامده است و میزان کاهش تیراژ نشریات به هفده درصد و مخاطبان شبکه های تلویزیونی به شش درصد رسیده است و در نظر سنجی ها 11 درصد خریداران روزنامه ها هم گفته بودند که عادت خرید روزنامه را از دست نداده اند ولی حوصله بازکردن و خواندن آن را نیافته اند و به همین ترتیب اخبار تلویزیون ها که برای اطاق پخش می شد و آنان توجه نداشتند زیرا خبرها گزینشی بوده و از قلم افتاده زیاد است.
    بنیاد توصیه کرد که نشریات ضمن بازگشت به اصول خبرنویسی اصیل (خبر مطلق، کوتاه و بدون لفّاظی) به آنلاین خود (ادیشن اینترنتی) نیز توجه کنند زیرا که جبر زمانه این تغییر تاریخی را ایجاب می کند.
    سومین نشست بنیاد که بازهم به نوسازی رسانه ها اختصاص داشت در سانفرانسيسکو تشکيل شد. متوسط اُفت تیراژها در شش ماه پيش از اين نشست هشت و هفت دهم درصد بود و اصحاب نظر گفته بودند که جلوگیری از مرگ تدریجی نشریات چاپی تقریبا محال به نظر می آید و باید توصیه به گسترش و بهبود آنلاین هر نشریه و شبکه تلویزیونی شود و نشریات، مجله هفتگی دایر کنند زیراکه افت تیراژ مجله ها کمتر از رونامه ها است.
    در دو سال منتهي به 2013 بهای لپ تاپ ها تا حدود سیصد دلار کاهش یافته و تولید انبوه «مینی لپ تاپ ده اینچی که در کیف دستی هر بانو جای می گیرد» و نيز گسترش استفاده از تابلِت ها که بهاي برخي از آنها به زير صد دلار رسيده دسترسی هر فردرا در هرجا و هر شرایط به اینترنت و آخرين اخبار و آگهي ها کلاسه شده (نيازمندي ها) میسر ساخته است.
    در این نشست به گلایه مخاطبان سرچ انجین ها نیز توجه شد که از تکرار یک مطلب ناله کرده و گفته اند که این سرچ انجین ها همه نشریات و تلویزیونها مورد نظر (مشتری و درج در لیست) خودرا که خبر واحدی را نقل کرده باشند در شبکه قرار می دهند که حوصله گیر و اتلاف وقت است و تازه این خبر هم از یکی از سه خبرگزاری قدیمی (بین المللی) نقل می شود. یک صاحبنظر گفته بود که این کار سرچ انجین ها (گزينشي و تجاري شدن و آلوده به سياست گرديدن) اگر ادامه یابد ممکن است باعث بازگشت مخاطبان به نشریات شود.









    ساير ملل

    خودكشي هيتلر، پس از ازدواج با «اوا براون»! ـ پايان يک دوره از تاريخ


    0429hitler.jpg

    هيتلر
    29 اپريل 1945 و يك روز پس از آويزان كردن اجساد موسوليني، كلارتا و ديگران و زماني كه ارتش شوروي بيشتر نقاط شهر برلين را به تصرف خود درآورده بود، هيتلر در پناهگاه خود در برلين با «اوا براون» كه بيش از يك دهه معشـ*ـوقه او بود قرارداد ازدواج امضاء كرد و چند ساعت بعد، ايندو خودكشي كردند. «اوا» كه ششم فوريه 1912 به دنيا آمده بود نيز مانند كلارتا در چهارمين دهه حيات خود بود كه جان سپرد. هيتلر هنگام خودكشي 56 ساله و «اوا» 37 ساله بود. آشنايي هيتلر با «اوا» از سال 1929 و زماني كه «اوا» هفده ساله بود و در ساعات فراغت در تاريكخانه سازمان عكاسي حزب نازي كار مي كرد آغاز شده بود. پدر «اوا» كه مدير مدرسه بود با رفت و آمد دخترش با هيتلر موافقت نداشت. هيتلر به خاطر علاقه اي كه به «اوا» داشت تصوير وي را شخصا كشيده و به او داده بود كه باقي مانده است.
    0429fb.jpg
    يك سرباز ارتش سرخ پرچم شوروي را به اين صورت بر فراز ويرانه هاي پارلمان آلمان (در شهر برلن) به اهتزاز درمي آورد


    خبر مرگ هيتلر در ساعت 22 و 30 دقيقه اول مه (يك روز و چند ساعت بعد از وقوع) از راديو هامبورگ كه سالم مانده بود پخش شد بدون اين كه اشاره به خودكشي شود. اين راديو گفت كه «پيشوا» در راه آلمان جان خود را از دست داد و گروس ادميرال دونيتس صدراعظم تازه است.
    0425eva.jpg
    تصوير «اوا» كار هيتلر


    هيتلر با سخنراني هاي ميهني خود توجه آلماني ها كه پس از جنگ جهاني اول تحقير شده بودند جلب كرده و حزب «ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي)» را به قدرت رسانيده بود و آلماني ها از سال 1934 او را «فهرر (پيشوا)» خطاب مي كردند. وي به آلماني ها وعده تجديد قدرت نظامي، ترقي اقتصادي و گردآوردن همه نژاد ژرمن زير يك پرچم داده بود و سياست خارجي تهاجمي در پيش گرفته بود. اشتباه او حمله نظامي به شوروي بود كه كشوري پهناور و داراي نظامي ايدئولوژيك بود. هيتلر موفق شد كه 12 سال «رايش سوم» را حفظ كند كه اميد داشت هزار سال باقي بماند.

    0425donitz.jpg
    كارل دونيتس درياسالار بزرگ


    هيتلر در همان لحظه ازدواج با «اوابراون»،گروس ادميرال (درياسالار بزرگ) كارل دونيتس را كه عضو حزب نازي هم نبود به عنوان جانشين خود معرفي كرد كه عمر حكومت ادميرال 20 روز طول كشيد و هفتم ماه مه (هفت روز پس از آغاز حكومت) اعلام تسليم شدن آلمان را داده بود. وي پس از جنگ به ده سال زندان محكوم شد و تا سال 1980 زنده بود. دونيتس بزرگترين افسر زيردريايي جهان در قرن بيستم شناخته شده است. تاكتيك «دسته گرگ = وولف پك» از ابتكارهاي اوست كه حمله را به صورت دسته زيردريايي آغاز مي كرد.

    0429ehbodies.jpg
    اجساد نيمسوخته هيتلر و «اوا»







    شورش در لس آنجلس ـ ماجراي برائت ماموران پليس که يک سياهپوست را در ملاء عام کتک زده و فيلم آن از تلويزيون پخش شده بود!

    29 اپریل 1992 شهر لس آنجلس گرفتار یک شورش گسترده شد و بخش های جنوبی و مرکز شهر به آتش کشیده شد. سبب این عصیان تبرئه چهار مامور پلیس بود که یک سیاهپوست بیکار به نام «رادنی کینگ» را در خیابان کتک زده بودند و یک رهگذر از کتک خوردن رادنی فیلم گرفته و به شبکه های تلویزیونی داده بود که عینا پخش شده بود.
    درگیری رادنی و چهار مامور درپی متوقف ساختن او به خاطر تخلف رانندگی بود. فیلم نشان می داد که دو مامور پلیس به مدت یک دقیقه و 20 ثانیه رادنی را با مشت و لگد و باتون کتک می زدند و دو مامور دیگر ـ بدون ممانعت ـ نظاره می کردند.
    برغم پخش تصاوير از شبکه هاي تلويزيوني و واکنش جهاني نسبت به آن، هیات منصفه دادگاه رسیدگی به این قضیه که تماما سفید پوست بودند چهار مامور را مجرم ندانسته بودند که پخش خبر باعث شورش شد.
    پس از شورش سال 1965 که در آن 34 تن کشته شده بودند، عصیان 29 اپریل 1992 لس آنجلس بزرگترین شورش از این دست در این شهر بود. فرماندار کالیفرنیا حالت فوق العاده اعلام کرد و رئیس جمهوری آمریکا از پلیس خواست که اعمال خشونت نکند و پرونده از دادگاه محلی به دادگاه فدرال احاله شد و این دادگاه دو ماموری که رادنی را کتک زده بودند هریک به دو سال زندان و محرومیت از اشتغال دائم به کار انتظامی محکوم کرد و رای داد که به رادنی هم سه میلیون دلار غرامت داده شود. رادنی با این سر و صدا از مشاهیر شده است. 29 اپريل 2012 رسانه هاي آمريکا به مناسبت گذشت 20 سال از اين رويداد با رادني کينگ مصاحبه کردند و فيلم کتک خوردن او در ملاء عام را دوباره پخش کردند تا درسي عبرت براي پليس باشد که مامور اجراي «قانون» هستند و نبايد خود، بي قانوني کنند.






    پارلمان ايتاليا در سال 2006 در دست چپگرايان


    0428prodi.jpg

    پرودي
    پارلمان ايتاليا كه در آن در سال 2006، اكثريت به دست چپها و ميانه روهاي متمايل به چپ افتاده بود پس از سر و صداي زياد بر سر اختلاف چند هزار راي و مداخله ديوان كشور 28 اپريل اين سال آغاز بكار كرد، ولي با سكوت. زيرا همان روز اعلام شده بود كه سه سرباز ايتاليايي در عراق كشته شده بودند و اين سكوت به احترام روح آنان به مدت يك دقيقه صورت گرفت.
    رومانو پرودي كه با اكثريت ضعيفي پيروز شده بود از دو سه سال پيش به مردم ايتاليا وعده داده بود كه اگر دولت به دست او افتد نظاميان ايتاليايي را از عراق خارج خواهد ساخت. وي بعدا به قولي که داده بود وفاکرد.

    مدير عامل كمپاني سازنده خودرو «هيونداي» و اتهام مالي


    0428chung.jpg

    Chung Mong_koo
    دادستان كره جنوبي 28 اپريل 2006 دستور دستگيري «Chung Mong- koo چونگ مونگ - کو» مدير عامل و شخص اول كارخانه خودروسازي هيونداي (تلفظ آمريكايي: هاندي) را به اتهام ارتشاء و جا به جايي قسمتي از پول شركت به صورت غيرقانوني (Slush Fund) صادر كرده بود.
    يك مقام دادستاني كره جنوبي گفته بود كه ميزان جا به جايي غير قانوني پول، معادل 106 ميليون دلار بوده است. جا به جايي غيرقانوني در قسمت فروش قطعات يدکي صورت گرفته بود. تعقيب قضايي چونگ مونگ ـ كو در حالي صورت گرفته بود كه پسر او «Chung Eui - sun چونگ ايويي ـ سون» رئيس كمپاني «كيا موتورز» سازنده اتومبيلهايي كه طرح قديمي آنها در ايران به «پرايد» معروفند تحت تعقيب قضايي بود. در كشور كره، اسامي خانوادگي مقدم بر اسم اول (فرد) ذكر مي شود.





    وقتي كه جنازه ديگري را به جاي سرباز مقتول از بغداد به استراليا بفرستند!


    0429austral2.jpg

    J.kovko
    «جيك (جيكوب ـ يعقوب) كوفكو» نظامي 25 ساله استراليايي و از نيروهاي ائتلاف اشغال كننده عراق اواخر اپريل 2006 در اين كشور بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. اورا به بيمارستان نظامي آمريكاييان در بغداد منتقل كردند ولي معالجات موثر واقع نشد و درگذشت. دولت استراليا از مقامات نظامي آمريكا در عراق خواست كه جنازه «جيك» را با هواپيما به آن كشور بفرستند تا با تشريفات نظامي در زادگاهش، حومه «ملبورن» مدفون شود. جسد 28 اپريل در تابوتي كه پوشش آن را پرچم استراليا تشكيل مي داد قرار داده شد و با احترامات نظامي از بغداد به استراليا منتقل و از آنجا با تشريفات خاص به همراه نامه وزير دفاع اين كشور به حومه ملبورن فرستاده شد، روزنامه ها خبر و عكس نظامي مقتول را چاپ كردند و شبكه هاي تلويزيوني همسر و بستگانش را شيون كنان در اطراف تابوت نشان دادند، ولي هنگامي كه تابوت باز شد، همه دچار تعجب شدند زيرا كه متعلق به «جيك» نبود و عوضي فرستاده شده بود!. بعدا معلوم شد که بيمارستان نظامي آمريكا در بغداد جسد يک نظامي ديگررا به جاي جيکوب به اسراليا فرستاده بود.
    در آن روز خبر عوضي بودن جنازه، مراسم و تشريفات نظامي خاكسپاري را برهم زده بود و شبكه هاي تلويزيوني چگونگي قضيه را پخش مستقيم كردند که موارد ديگري از ضعف ها عيان شد و وزير دفاع استراليا براي حل مسئله و آرام كردن خانواده نظامي مقتول به گورستان رفت و وعده ها داد.
    0429austral.jpg
    تشريفات نظامي براي هيچ







    سختگيري در يك فرودگاه بين المللي آمريكا باعث قتل مسافر هوايي شد


    0429esteve.jpg

    استيو واكر
    28 اپريل 2006 «كنت كالاوي» 38 ساله براي پرواز از كليولند (اهايو) به شيكاگو (ايلي نوي) به فرودگاه كليولند رفت. چون تشريفات بازرسي جامه دانها، هويت و بازرسي بدني مسافران هوايي پس از رويداد 11 سپتامبر سال 2001 دقيق، مفصل و جداگانه صورت مي گيرد، مسافران بايد 90 دقيقه به پرواز در فرودگاه باشند. «كالاوي» اندكي دير رسيده بود و موفق نشد از پرواز شرکت «دلتا» استفاده كند و به باجه شرکت «يونايتد» احاله شد كه كمي ديرتر پرواز مي كرد. كالاوي با اوقات تلخي به باجه يونايتد رفت و ترتيب سفر خود را داد. چون با لحني عصبي و توام با پرخاش سخن مي گفت، كارمند باجه پس از صدور كارت سوار شدن بر هواپيما و فرستادن او به محل بازرسي، به پليس فرودگاه تلفن كرد و قضيه عصبي بودن مسافر را گفت كه هنگام بازرسي دردسر سازي نكند. پليس فرودگاه دو مامور فرستاد تا دورا دور مراقب حركات كالاوي باشند كه كالاوي متوجه قضيه و پاييدن خود شد و به ايندو مامور كه همه جا دنبالش مي كردند اعتراض كرد و با دندان دست و صورت يكي از آنان را كه قدي كوتاهتر داشت مجروح ساخت و در جريان گلاويز بودن تپانچه وي را هم ربود و با آن سه گلوله به سوي مامور ديگر كه نزديك مي شد تا او را بگيرد شليك كرد. اين سه گلوله به سينه و ريه و دست استيو واكر، پليس فرودگاه اصابت كرد و كالاوي نيز توسط پليس سوم كه مراقب مدخل فرودگاه بود كشته شد. فرودگاه بين المللي كليولند آمريكا كه يكي از دروازه هاي اين كشور به سوي اروپاست داراي چهل مامور پليس و عده اي مامور امنيتي است. برخي مسافران هوايي به روزنامه ها گفته بودند كه سختگيري در مورد مسافران تا اين حد، ضروري نيست.

    مرگ ناگهاني مردي كه در صد سالگي بازنشسته شده بود ـ موضوع اعتياد به پيشه مورد علاقه


    0415winston.jpg

    آرتور وينستون
    آرتور وينستون كه مارس 2006 پس از 82 سال كار كردن، در صد سالگي خود را بازنشسته كرده بود، يك ماه و چند روز بعد (اپريل 2006) بدون اين كه احساس بيماري كند ناگهان درگذشت!. او ساكن لس آنجلس بود. آرتور عمدتا در راه آهن كار كرده بود و زماني هم به عنوان كارگر نمونه آمريكا انتخاب شده بود. در آمريكا، بعد از شروع به دريافت مستمري بازنشستگي كه همگاني است و بستگي به سن فرد دارد، بازهم مي توان بكار و حتي در همان موسسه تا زمان دلخواه ادامه داد با اين تفاوت كه در صورت اخراج شدن پس از 65 سالگي، نمي توان از كارفرما غرامت اخراج مطالبه كرد. آرتور كه از سرخپوستان اكلاهما بود هنگام دست كشيدن از كار گفته بود كه زياد عمر نخواهد كرد زيرا كه كاركردن در خارج از خانه با پوست و استخوان او عجين شده اس. مرگ آرتور ثابت كرد كه پيش بيني اش درست بود و کار کردن در پيشه مورد علاقه ممکن است فردرا دچار اعتياد عاطفي کند.





    يك زن آلماني در طول 10 سال 9 نوزاد خود را كشته بود


    0429sabin.jpg

    Sabine
    محاكمه «سابين هيلشينتس» 40 ساله در يك دادگاه جنايي آلمان بيست و هفتم اپريل 2006 آغاز شده بود. وي متهم بود كه 9 فرزند خود را در طول ده سال، اندكي پس از تولد كشته و اجسادشان را در باغچه خانه پدرش در زير درختهاي گل و يا در زير حوضچه ماهي واقع در زمين خانه دفن كرده است. راز اين جنايت هنگامي فاش شد كه حوضچه پلاستيكي بر اثر پوسيدگي خراب شده بود، نشت مي كرد و درصدد تعويض آن برآمده بودند. سابين كه در شهري در شمال شرقي آلمان ـ نزديك مرز لهستان (مرز رودخانه اودر) زندگي مي كرد در مراحل بازپرسي گفته بود: شوهرش كه تا سال 1989 مامور پليس مخفي (سازمان اطلاعات و امنيت) آلمان شرقي بود به او گفته بود كه بيش از سه فرزند نمي خواهد و چون قرص هاي تنظيم خانواده به مزاج او نمي ساخت مجبور بود كه سقط جنين كند.
    پزشك قانوني در دادگاه شهادت داده بود كه عمل «سابين» سقط جنين نبوده بلكه همه بچه ها كه او باقيمانده اجسادشان را معاينه كرده زنده به دنيا آمده بودند که در همان روز تولد، آنان را خفه كرده بودند. دادگاه از پليس خواسته بود كه تحقيق كند كه آيا پدر بچه ها از اين عمل خبر داشته يا خير و اگر خبرداشته به اتهام كتمان يك جرم عمومي تحت تعقيب قرار گيرد. سابين بعدا به مجازات سنگين محکوم شد.



    برخي ديگر از رويدادهاي 29 آوريل


    • 1672: جنگ فرانسه و هلند با حمله ارتش فرانسه به فرماندهي لويي 14 به هلند آغاز شد.


    • 1945: باقيمانده نيروهاي آلماني در ايتاليا تسليم شدند.


    • 1946: براي هيدکي توجو و 28 مقام ژاپني به اتهام دست زدن به جنايت جنگي قرار مجرميت صادر شد تا به دادگاه ويژه تسليم شوند.


    • 1970: نيروهاي نظامي آمريکا در ويتنام جنوبي به بهانه تعقيب ويت کنگ وارد کامبوج شدند و به اين ترتيب جنگ هندوچين گسترش يافت.


    • 2005: سوريه پس از 29 سال استقرار نظامي در لبنان تخليه نيروهاي خود را از آنجا تکميل کرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    اشاره اي به كارهاي محمود غزنوي به مناسبت سالگرد مرگ او


    ghaznavi.jpg

    تصوير سلطان محمود
    مورخان انگليسي كه درباره گسترش اسلام در قرن 11 ميلادي در شبه قاره هند تحقيق كرده اند؛ درگذشت سلطان محمود غزنوي را 30 اپريل 1030 نوشته اند. سلطان محمود به نام گسترش اسلام، چند حمله نظامي به هند برد و از سوي خليفه عباسي وقت مورد تقدير قرار گرفت. وي با اين اقدام خود نخستين سنگ بناي كشوري را گذارد كه 9 قرن پس از او به نام پاكستان مركب از مسلمانان هند پا به عرصه وجود گذارد.
    مشغله ديگر محمود كه شهر غزنه در ايران خاوري آن روز را پايتخت قرار داده در عمران و آباداني اش كوشيده و آن را به مركز تجمع اديبان و دانشمندان زمان تبديل كرده بود جلوگيري از گسترش مهاجرت سلجوقيان بود كه در ماوراء آمو دريا (جيحون) پراكنده بودند. قلمرو سلطان محمود محدود به ايران خاوري بود و در مركز و غرب ايران از ري (تهران) تجـ*ـاوز نكرد. با اين كه پارسي، زبان نياكان سلطان محمود نبود (زيرا که از ترکان غز بود)، وي با حمايت از شعرايي كه در دربار او گرد آمده بودند عملا به شعر و ادب پارسي خدمت بسيار كرد. بيشتر شهرت سلطان محمود به دليل مدح او از سوي همين شاعران و اديبان بوده است. فردوسي پنج سال پيش از درگذشت سلطان محمود در 87 سالگي در توس فوت شده بود . فردوسي كه برابر كوروش و داريوش به ايران خدمت كرد از شاعران دربار سلطان محمود و طرف توجه او نبود.
    محمود كه در سال 998 ميلادي برجاي پدرش سبكتكين نشست 32 سال حكومت كرد. پيش از سبكتكين، پدر او الپتكين كه از افسران ترك ارتش سامانيان بود در گوشه اي از افغانستان امروز كه در آن زمان خراسان بزرگتر خوانده مي شد دعوي استقلال كرده و تشكيل يك قلمرو براي خود داده بود.
    شهر «لشكرگاه» در افغانستان از مناطقي است كه سلطان محمود بنا كرده است. اين شهر در آن زمان اختصاص به استقرار سپاهيان غزنوي داشت. وي به آباداني شهر بست Bost نيز كمر همت بست. اين شهر در حقيقت پايتخت زمستاني سلطان محمود بود زيرا كه زمستان غزنه سخت بود.
    پس از محمود، مسعود پسر او برادرش محمد را كه برجاي پدر نشسته بود كور كرد و خود جاي او را گرفت.
    روزي که كنترل امور مالي و نظامي ايران عملا در دست انگلستان و روسيه قرارگرفت!

    سی ام اپریل 1916 روز تاريك ديگري در تاريخ ایران است ـ کشوری که هزار و 200 سال یک ابرقدرت بود. در اين روز دولت وقت تهران که «تاریخ» به ناآگاهی و ضعف وطندوستی مقامات آن اذعان دارد به مداخله انگلستان و روسيه در امور مالي و نظامي ايران نیز تَن داد.
    در این روز به اراده انگلستان و روسيه، ماليه و امور نظامي ايران به كميسيوني سپرده شد كه اين دو دولت سه عضو غير ايراني آن را تعيين مي كردند. طبق عهدنامه آگوست 1907 سن پترزبورگ، روسیه و انگلستان ایران را میان خود به مناطق نفوذ قسمت كرده و هرکدام در منطقه نفوذی خود، نیروی نظامی مستقر ساخته و عملا دولت در دولت تشکیل داده بودند.

    آيرونسايد ايران را ترك كرد ـ اشاره اي به ماموريت هاي آيرونسايد در ايران


    0430iyronside.jpg


    ژنرال انگليسي «آيرونسايد» پس از اطمينان از اين كه دولت كودتا شكست نخواهد خورد دهم ارديبهشت 1300 (30 اپریل 1921 ـ دو ماه و يك هفته پس از كودتا) ايران را ترك كرد. وي موفق نشد به بلشويكهاي روسيه از داخل ايران مستقيما آسيب بزند.
    آيرونسايد از مهرماه 1299 (سپتامبر 1920) فرماندهي نيروهاي مسلح انگلستان در ايران و امور نظامي مربوط به آن كشور در تهران را برعهده گرفته بود و يكي از وظايف او كوتاه كردن دست قزاقهاي روس بود كه پس از انقلاب بلشويكي روسيه در ايران مانده بودند و جدا از حكومت كمونيستي روسيه، به فعاليت خود در سازمانهاي نظامي ايران ادامه مي دادند و موي دماغ انگليسي ها بودند.
    آيرونسايد دو هفته پس از انتصاب خود در ملاقات با رئيس الوزراء وقت، خواستار بركناري افسران روس از قزاقخانه ايران شده بود و در اين زمينه التيماتوم هم داده بود. ماموريت ديگر آيرونسايد جلوگيري از گسترش كمونيسم از روسيه به ايران بود .
    اصرار آيرونسايد و دولت انگلستان به اخراج افسران روس كه ديگر عملا آواره و بدون وطن بودند باعث كناره گيري پي در پي دو رئيس الوزراء ايران شد و آيرونسايد به نتيجه اي كه مي خواست نرسيد. در اينجا بود كه انگلستان با توجه به شرايط تازه و اين كه كمونيستها موفق به تثبيت وضع خود در روسيه شده بودند سياست ديگري در پيش گرفت و آيرونسايد در نيمه اول بهمن 1299 با ژنرال رضاخان (پهلوي) ملاقات كرد و سه هفته بعد تهران به تصرف نيروهاي اين ژنرال درآمد و ....





    تمديد قرارداد نفت! که اسرار مربوط به آن نهفته باقی مانده است

    پس از يك رشته بازي هاي سياسي و قهر و آشتي تقريبا دو ساله!، مذاکرات مربوط به انحصار نفت ایران که در دست انگلستان بود نهم اردیبهشت 1312 (29 اپریل 1933)پایان یافت. از سوی ایران در این مذاکرات، حسن تقی زاده وزیر دارایی (مالیه)، محمدعلی فروغی وزیر امورخارجه، علی اکبر داور و ... شرکت داشتند. پشت صحنه، مخبرالسلطنه (مهدیقلی هدایت) نخست وزیر وقت (رئیس الوزراء) سرنخ را به دست داشت. طرف انگلیسی در مذاکرات، «سر جان کدمن» و مشاورانش بودند. کدمن مدیریت امور نفت را برعهده داشت. قبلا رضاشاه قرارداد ناعادلانه «دارسی» را در بخاری افکنده و سوزانده بود و مذاکرات درپی همان سوزانده شدن قرارداد قبلی و به نام حل مسئله آغازشده بود.
    در پی انجام مذاکرات، قرارداد نفت سی ام اپریل 1933 بر پایه توافق حاصله امضاء شد تا به مجلس ارسال شود. در قرارداد تازه، انحصار نفت براي شصت سال تعیین شده بود. به عبارت دیگر، اعتبار قرارداد سابق (قرارداد «دارسی») که از عمر آن سی سال باقی مانده بود برای سی سال دیگر تمديد شد!. قبلا قرارنبود که انحصار نفتی با انگلستان برای مدت بیشتری تمدید شود، قرار بود که شرایط اجرای قرارداد قبلی به سود ایران اصلاح شود. قرارداد تازه 24 اردیبهشت 1312 به مجلس داده شد و مجلس در جلسه هفتم خرداد 1312 خود با تنها هشت رای مخالف آن را تصویب کرد که از آن پس جاي امتياز «دارسي» را گرفت.
    قرارداد مصوب خرداد 1312 از همان زمان مورد انتقاد برخی از میهندوستان قرارگرفته و دست اندرکاران قضیه در معرض اتهام واقع شده بودند و مهدیقلی هدایت که نیش انتقادها متوجه او بود در 22 شهریور 1312 از نخست وزیری کناره گیری کرد، ولی محمدعلی فروغی جایش را گرفت! و علی اکبر داور را وزیر دارایی (مالیه) کابینه خود کرد. در آن زمان، محاکمه عبدالحسین تیمورتاش وزیر پیشین دربار به اتهام گرفتن رشوه از امین التجار اصفهانی و قراردادن انحصار معاملات تریاک در دست او همه اخبار روز ازجمله قرارداد نفت را تحت الشعاع قرارداده بود و ملت بی خبر از جزئیات مانده بود. تیمورتاش که از اردیبهشت 1312 تحت تعقیب قضایی قرارگرفته بود پس از محاکمه به پنج سال زندان زندان محکوم و در مهرماه همان سال در زندان درگذشته بود که خبر مرگ او نهم مهرماه در روزنامه ها انتشار یافته بود.
    پس از فروکش کردن این اخبار، زمزمه انتقاد از قرارداد تازه نفت بلند شد و تا آخر دهه 1320 ادامه یافت و عباس اسکندری نماینده حزب توده در مجلس تقی زاده (وزیر دارایی سال 1312 و از شرکت کنندگان در مذاکرات وقت نفت) را در مجلس به زیر انتقاد کشیده و همه اعضای ایرانی مذاکرات را عوامل انگلستان خوانده بود. وی گفته بود که سیاست انگلیسی هاست که عوامل خودرا شهرت ادیب بودن و ... دهند تا در پناه این شهرت رسوا نشوند که رسوائی آنان به روشن شدن ملت و انزجار و دشمنی با لندن منجر می شود.
    همین تحولات بر تردید به فعالیت های پشت پرده قرارداد تمدید انحصار نفت ایران افزود و بر اسرارآمیز بودن آن اضافه کرد که این اسرار هنوز هم به درستی از پرده برون نیفتاده اند. بالاخره قرارداد تمدید انحصار نفت تحت فشار ملت در اسفند 1329 لغو گرديد و نفت ایران از 29 اسفندماه این سال ملّی شد.






    كيفرخواست اعدام براي سران حزب توده

    دهم ارديبهشت 1328 (سی ام اپریل 1949) اعلام شد كه سازمان قضايي ارتش براي سران حزب كمونيست ايران (توده) كه پس از رويداد تيراندازي به شاه در 15 بهمن سال 1327 در دانشگاه تهران غير قانوني اعلام شده بود كيفرخواست اعدام صادر كرده است. پاره اي از اين متهمين قبلا وزير و نماينده مجلس بودند و يكي از آنان فرماندار تهران هم شده بود. حکم محکمه نظامي درباره آنان 28 ارديبهشت 1328 صادر شد.

    اعتصاب و تظاهرات بي سابقه معلمان مدارس تهران در اردیبهشت 1340

    نيمه ارديبهشت ماه 1340(اپریل و می 1961)، و در چنين روزهايي، شهر تهران با اعتصاب و راهپيمايي انبوه معلمان پايتخت رو به رو بود كه هر روز در صفوف منظمِ چندين هزار نفري به منظور اعتراض به دريافتي ماهانه خود كه ناچيز بود در خيابانها راهپيمايي مي كردند.
    شايد اين نخستين اعتراض معلمان از اين دست و با این وسعت در تاريخ ايران بود.
    در آن زمان دريافتي يك آموزگار با پنج سال سابقه تدريس به سيصد تومان (سه هزار ريال) درماه هم نمي رسيد. اين تظاهرات سرانجام منجر به تغيير كابينه، افزايش فوري حقوق معلمان و بازداشت رئيس وقت كلانتري پلیس بهارستان (کلانتری 2 وقت) و محاكمه او شد زیراکه بسوی معلمان تیراندازی کرده بود و باعث قتل و جرح شده بود. [مشروح نتایج این رویداد در ردیف مطالب دوم ماه می این تاریخ آنلاین آمده است.].









    در قلمرو دموکراسي

    جنبش همتراز بشمار آوردن مردم - Levellers

    اپریل 1649 آغاز سركوبي جنبش خودجوش « له ولر ها Levellers» يا همتزار انگاشتن مردم( عمدتا در امور حكومتي، سياست و آزادي هاي اجتماعي) كه در همين دهه در انگلستان بپا خاسته بود و جان ليبورن، «اورتن» و «والوين» عملا رهبري آن را برعهده داشتند به حساب آورده شده است.
    اين جنبش كه بسياري از هدفهاي آن هنوز دنبال مي شود و در ميان روشنفكران هواداران فروان دارد پارلمان و دولت پارلماني را هم به صورتي كه بود كافي براي اٍعمال واقعي اصل « قدرت ناشي از مردم است » نمي دانست و خواهان شركت هرچه بيشتر مردم در بحث و مذاكرات پارلمان و شوراها (تعيين سرنوشتشان) و ايجاد شوراي مديريت به جاي يك مدير واحد در سازمانهاي عمومي و انجام همه محاكمات با حضور هيات منصفه بود و تاكيد بر اين داشت كه ثروت، زرنگي و امتيازهاي ديگر نيايد عامل رسيدن به قدرت حكومتي شود. الغاء حكومت و مديريت موروثي و هر گونه انحصار در جامعه ازجمله حذف سلطنت و مجلس لردان (شيوخ ــ سنا) از اصول ديگر «له ولر» ها بود. اين جنبش خواهان آزادي مذهبي، حق طلاق، انتخاب حرفه، آزادي بيان و اجتماعات به معناي واقعي كلمه بود.
    پس از اين كه آرمانهاي اين جنبش مورد حمايت مردم قرار گرفت و گسترش درگيري پادشاه انگلستان با پارلمان به بسط نفوذ «له ولر» ها كمك كرد سران اين جنبش پارلمان را مجبور كردند كه براي قبول لوايح و طرحها جهت بررسي؛ ضابطه تعيين كند تا قانوني كه يك نفر و يا يك گروه و يك جنس (زن يا مرد به تنهايي) از آن برخوردار شوند مطرح و تصويب نشود و « قانون » تبعيض آفرين و ناراضي ساز نباشد و عام و جامع باشد.
    «له ولر» ها، خود حاضر نبودند مدير سازمان و نماينده پارلمان شوند و همين امر بر محبوبيت آنان مي افزود. ايجاد جامعه دوستان (كويكرها) توسط جورج فاكس در 1648 بر اعتبار انديشه هاي «له ولرها» افزود، ولي هنگامي كه سران اين جنبش اصول خود را به سازمان هاي نظامي گسترش دادند بهانه سركوب شدن خود را به دست دادند.
    پس از اعدام چارلز پادشاه وقت انگلستان در سي ام ژانويه 1649 و الغاء سلطنت و مجلس لردها در مارس همين سال، سران جنبش «له ولر ها» در بيانيه اي خواهان ايجاد شوراي فرماندهي به جاي يك فرمانده درهريك از واحدهاي ارتش شدند و درجه بالاتر نظامي را دليل فرمانده شدن و بالادست بودن ندانستند و اين عمل سبب چند شورش و نافرماني در ميان افسران جزء شد و بهانه لازم را به دولت داد تا جنبش را سركوب كند و اين سركوبي از به زندان افكندن «جان ليبورن» شروع شد. با وجود اين، اليور كرمول كه پس از اعدام چارلز، قدرت اول در انگلستان بشمار مي رفت در 19 ماه مه 1649 اين كشور را يك كامان ولث (جامعه مشترك المنافع) اعلام داشت و حكومت را به يك شوراي دولتي مركب از 40 تن سپرد ــ همان چيزي كه له ولر ها هم در آرزوي تحقق آن بودند.
    جنبش همتراز انگاشتن مردم در انگلستان، پس از به زندان افتادن ليبورن رو به ضعف نهاد ولي ترجمه و انتشار بيانيه هاي ليبورن كه در 1657 در 42 سالگي درگذشت و همفكرانش باعث جهاني شدن اين فكر و باقي ماندن آن تحت عناوين ديگر از جمله «پاپيولار ساورنتي» شده است.
    0430levellers.jpg
    جان ليبورن
    سناتوری که یکشبه تغییر ایدئولوژی داد! ـ اشاره به نظرات تازه و آنان که خواهان بازگشت اصالت دمکراسي اند


    arlen.jpg

    Arlen Specter
    Arlen Specter آرلن سپکتر 79 ساله از اعضای برجسته حزب جمهوریخواه آمریکا که 29 سال (از سال 1980) با کمک این حزب و به نام آن به عنوان سناتور ایالت پنسیلوانیا بر کرسی مربوط در کنگره آمریکا تکیه زده بود و در این مدت ریاست کمیسیون های مختلف را در سنا بر عهده داشت 28 اپریل 2009 ناگهان اعلام داشت که حزب خود را تغییر داده و از این پس عضو حزب دمکرات (حزب اکثریت) خواهد بود!. این تغییر ناگهانی تعجب برانگیز بوده است. برخی گفته اند که به خاطر حفظ کرسی سناتوری اش در انتخابات آینده بوده که این چنین سریع ایدئولوژی اش را تغییر داده و پاره ای هم گفته اند که به خاطر اسرائیل. زیرا دولت اوباما و بویژه وزیر امورخارجه اش هیلری کلینتون بیش از حزب جمهوریخواه هوادار اسرائیل هستند. سپکتر یک یهودی آمریکایی است. خانواده او در سال 1911 از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده است. سپکتر زمانی هم به بیماری سرطان نیز مبتلا بود.
    اين تغيير يکشبه اایدئولوژی يک بار ديگر اين نظررا که در 192 کشور جهان (شمار اعضاي سازمان ملل) حدود دويست هزار تن به هر دري مي زنند تا مقام و منزلتشان محفوظ بماند و بر کشورها مسلط باشند و آقايي کنند موضوع روز کرده بود. اصحاب همين نظر که در دهه يکم قرن 21 روزافزون بوده اند حکومت هاي سلطنتي و استبدادي را براين گونه دمکراسي هاي اسمي ترجيح مي دهند و مي گويند که براي ملتهايشان خدمت بيشتري مي کردند و مراقب احوال و وضعيت آنان بودند. اين صاحب نظران نگران وضعيت توده ها خواهان بازگشت اصالت دمکراسي هستند.








    در دنياي تاريخ‌نگاري

    رفتار نادرست انقلابيون فرانسه با مردي كه تاريخ يونان قديم را نوشت ـ مرگ منطق ـ توصیه لنین به سران دولت انقلاب


    0430barthelemy.jpg

    J. J. Barthelemy
    ژان ژاك بارتلمي Jean – Jacques Barthelemy محقق فرانسوي قرن18 كه تاريخ يونان قديم را نوشت سي ام اپريل 1795در 79 سالگي درگذشت. وي براي نوشتن تاريخ يونان قديم به ايتاليا و يونان سفر كرده بود و اسناد و مدارك بسيار خوانده بود. او بر زبانهاي لاتين، يوناني و مشرق زمين مسلط بود. كتاب او شامل جزئيات دنياي هلنيك است از فلسفه تا ادبيات، هنر، ورزش، شرايط اجتماعي ــ اقتصادي و حكومت. كتاب مهم ديگر بارتلمي بررسي زبانها و ادبيات مشرق زمين و مقايسه آنها با يكديگر است.
    وي سالها در آرشيو و كتابخانه ملي فرانسه دارای مسئوليت بود ـ جایی که مدالها و نشانهای تاریخی نگهداری می شدند. به تحـریـ*ک مغرضان، انقلابيون فرانسوي به او برچسب سلطنت طلب و محافظت از مدالهای مربوط به سلاطین پیشین زدند!، برکنارکردند و چندی به زندان انداختند که عامل رنجش طبقه فرهنگی فرانسه از انقلاب شد. بارتلمی که چند سال آخر عمررا در ناخرسندي بسربرد در آخرین سال عمر، رساله کوتاه «مرگ منطق ـ در اینجا از منطق اثری نبود» را نوشت. لنین پس از پیروزی انقلاب بلشویکی بارها ماجرای بارتلمی را برای سران انقلاب و مقامات دولتی روسیه بیان کرده و با تاکید گفته بود که ما باید اشتباهات انقلاب فرانسه را تکرار نکنیم. مولفان معاصر در تنظیم تاریخ ایران باستان در موارد متعدد از تحقیقات بارتلمی نقل کرده اند.








    در قلمرو رسانه‌ها

    حسين انتظامي از روزنامه نگاران معاصر در يک نگاه ـ نظرات، آرزوها و کارهاي حسين انتظامي


    entezami.jpg

    حسين انتظامي
    امروز زادروز «حسين انتظامي» از روزنامه نگاران معاصر ايران است. وي كه معاون وزير فرهنگ و ارشاد در امور مطبوعات است دهم ارديبهشت 1346 به دنيا آمده است. حسين انتظامي پيش از اين سمت، رئيس شوراي سياستگزاري روزنامه خبر (خبرآنلاين) بود. او قبلا مديريت و سردبيري روزنامه غير سياسي «همشهري» متعلق به شهرداري تهران را برعهده داشت و پيش از آن سردبيري چند نشريه ديگر را. آرزو و تلاش حسين ـ به اظهار آشنایانش، تكامل و ارتقاء سطح ژورناليسم ايران است. وي كه نماينده انتخابي مديران نشريات در «هيات نظارت» بر مطبوعات است، در دهه 1370 در طول مدير كلي مطبوعات داخلي، براي ترقي مطبوعات و آموزش روزنامه نگاران كشور كوشش بسيار كرد. او براي رسيدن به اين هدف، به هزينه دولت، دوره هاي آموزشي براي روزنامه نگاران جوانتر و شاغل تاسيس كرد و به توصيه او كتب روزنامه نگاري متعدد از زبانهاي ديگر به فارسي ترجمه و در اختيار روزنامه نگاران گذارده شد. همانند كشورهاي پيشرفته در كار روزنامه، انتظامي در آموزش روزنامه نگاران جوان «پرَكتيكوم ـ تمرين عملي با راهنمايي و زير نظر استاد» را در اولويت قرارداده بود، تا لِكچر (سخنراني استاد). انتظامي از هواداران گسترش انتشار نشريات تخصّصي (يكي ـ دو موضوعه) است و در طول مديركلي خود تا توانست متقاضيان را تشويق به انتشار چنين نشرياتي كرد تا سطح معلومات عمومي بالا برود.
    حسين انتظامي در زمان اداره روزنامه جام جم، همه مهارت هاي خود را بكار بُرد تا اين روزنامه سازمان راديو تلويزيون دولتي به تيراژ صدها هزارتايي رسيد. به اظهار یک صاحبنظر، روزنامه همشهري جاي مناسبي براي حسين انتظامي بود تا انديشه و مهارت خود در حرفه ژورناليسم را بيش از پيش بكار اندازد. وي از دست اندركاران تحرير در اين روزنامه و نشريات وابسته خواسته بود كه امور آنلاين و طرز بكار گرفتن كامل كامپيوتر و اينترنت و همچنين استفاده از زبان انگليسي را بطور كامل فراگيرند زيرا كه اينها ابزار (كرَفت) ژورناليسم معاصر هستند، لانگ هَند (با قلم نوشتن) و تحرير مطلب بدون اشاره به سابقه آن، كار روزنامه نگار قرن 21 نيست. عضو تحريريه روزنامه بايد بتواند عكس هم بگيرد و لذا طرز كار با دوربين ديجيتال و اديت كردن كامپيوتري عكس (فتو اِدیتینگ) را بايد بداند.
    انتظامي در كار مديريت معتقد به استفاده از تجربه ديگران و دست كم شنيدن نظر آنان است و در اجراي اين فكر، جلسات منظم با مديران و سردبيران پيشين همشهري داشت تا رشته ارتباط قطع نشود. وي در كارهاي تحريري و چگونگي ارتقاء ژورناليسم ايران از مشورت با روزنامه نگاران قديمي نيز خودداري نمي كند و اگر مطلبي برای گفتن داشته باشند، از چاپ آن در اسرع وقت دريغ نمي ورزد و مي گويد آنان بودند كه كاشتند .... انتظامي معتقد است که با در جريان کامل امور پارلمان گذاردن مردم، به دمکراسي خدمت مي شود و لذا، توجه خاص به انتشار فعاليت و مذاکرات مجلس و تفسير لوايح و طرح ها و مراجعات مردم (موکّلان) به کميسیون اصل 90 (کميسيون عرايض) دارد. وي از اين انديشه که مجلس بايد يک روزنامه اختصاصي داشته باشد و تهران همانند واشنگتن و ساير پايتخت ها «يک باشگاه روزنامه نگاران» و نیز یک «دیدارگاه روزنامه نگاران قدیمی» خارج نشده است و مي گويد که باشگاه روزنامه نگاران جاي مناسبي است براي برگزاري مصاحبه هاي مهم، پذيرايي و سکونت دادن روزنامه نگاران خارجي، قراردادن ابزارهاي الکترونيک و وسائل رِفرنس به رايگان در دسترس روزنامه نگاران و اربـاب تحقيق و ... و به علاوه جمع آوري ابراز نظر و پيشنهادها براي بهبود ژورناليسم و ارتقاء کيفيت محتوا و نيز انتقاد و شکايات حرفه ای اهل قلم و انعکاس آنها به مقامات مربوط جهت رسيدگي.





    ... و به این سان حادثه نگاران روزنامه هاي تهران داستان نویس شدند


    marquez.jpg

    مارکِز
    انتشار اخبار پیروزی های گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez (Gabo در داستان نگاری که قبلا در کلمبیا و ونزوئلا روزنامه نگار و عمدتا حادثه نویس بود و مصاحبه های او و راهنمایی هایش به خبرنگاران شهری در دهه 1970، دفعتا شهری نگاران روزنامه های تهران [خبرنگاران قضایی ـ جنایی نویس] را داستان نگار کرد و مجلات به سبک او به جمع آوری مطالب جالب و به قول رسول ارونقی «بامزّه» پرداختند و صفحات تازه اضافه کردند و ازجمله برای من [ن. کیهانی زاده] صفحه ای تحت عنوان در گوشه و کنار شهر در مجله اطلاعات هفتگی. مارکز برنده چند جایزه ادبی شده بود و سرانجام در سال 1982 برنده جایزه ادبی نوبل.
    مارکز پس از اینکه واقعیت غرق شدن یک کشتی نیروی دریایی کلمبیارا افشاء کرد و در روزنامه نوشت خشم دولت کلمبیا را برانگیخت و روزنامه مربوط به عنوان خبرنگار اعزامی به اروپا، وی را از آمریکای لاتین دور ساخت و این، فرصت خوبی برای او بود. مارکز در اروپا بود که کار خاطره نگاری را آغاز و هنر داستان نویسی خودرا تکمیل کرد. با وجود این، دست از نوشتن مقاله برای روزنامه ها برنداشت. کشتی مورد بحث براثر نقص فنی ناشی از بی مبالاتی غرق شده بود ولی مقامات دولتی غرق آن را نتیجه توفان! اعلام کرده بودند. مارکزمی کوشید که همیشه در میان مردم باشد تا واقعیت ها و کمبودها را لمس کند و داستان نگار قهوه خانه نشین و فقط خیالباف نباشد. اوغالبا با اتوبوس رفت و آمد می کرد و حتی هنگامی که به ایالات متحده می رفت.
    جوانی و میانسالی مارکز در جوّی در آمریکای لاتین گذشت که نزاع چپ و راست و هرج و مرج ناشی از آن قطع نمی شد و او در کنار چپ ها بود و با فیدل کاسترو دوست. کاسترو درباره مارکز گفته بود: ... مردی که به واقعیت ها وفادار است و عاشق خوشبختی بشر و زندگی انسان ها در آرامش و برابری است.
    مارکز ـ متولد کشور کلمبیا ـ نویسنده ای پُرکار بود و کار قلم را از دوران دانشجویی و از روزنامه نگاری آغاز کرده بود. او در روزنامه های متعدد کار کرد ازجمله یونیورسال (از 1948 تا 1949)، هرالدو (از 1950 تا 1952)، اسپکتادور (از 1954 تا 1955 و نیز 1957)، مومِنتو (از 1957 تا 1958) و ... ـ در کلمبیا و ونزوئلا. وی در ونزوئلا به سردبیری روزنامه هم ارتقاء یافته بود ـ روزنامه گرافیکا. پوشش اخبار کودتای ضد ژنرال Marcos Perez Jimez را که 6 سال دیکتاتوری کرده بود و ونزوئلایی ها از دست پلیس مخفی او آرامش نداشتند یک شاهکار خبرنویسی مارکز خوانده اند که آن را برای روزنامه های کلمبیا تهیه کرده بود. دولت ژنرال جیمِز 23 ژانویه 1958 سرنگون و خود او به جمهوری دومینیکن تبعید شد.
    مارکز پس از اینکه از آشتی و سازش گروههای سیـاس*ـی کلمبیا و جنگ داخلی این کشور ناامید شد به مکزیک نقل مکان کرده بود و
    هفدهم اپریل 2014 (28 فروردین 1393) در خانه اش در همین کشور درگذشت.
    haftegui2.jpg
    بخشی از صفحه «در گوشه و کنار شهر» نوشته ی نوشیروان کیهانی زاده در مجله اطلاعات هفتگی (صفحه 18 شماره 1626 مورخ 14 اسفند 1351). هرکدام از این خبرهای واقعی می تواند زمینه یک داستان ناراتیو باشد و یا یک داستان کوتاه که در قرن 21 خواننده بسیار دارد







    روزي كه «تلويزيون» با برنامه هاي منظم آغاز بكار كرد

    سي ام اپريل 1931 شبكه ان. بي. سي (نشنال برادكستينگ كامپني) متعلق به كمپاني آر. سي. آ (راديو كورپوريشن آو امريكا) كار پخش منظم برنامه هاي تلويزيوني را آغاز كرد و نخستين برنامه اي كه پخش شد جريان بازديد روزولت رئيس جمهور وقت آمريكا از يك نمايشگاه بين المللي در نيويورك بود. به اين ترتيب، روزولت نخستين رئيس يك كشور است كه گزارش كار او از تلويزيون پخش شده است. ان. بي. سي كه در سال 1926 براي پخش برنامه هاي راديويي تاسيس شده است در سال 1986 به كمپاني جنرال الكتريك فروخته شد و مقرّ مركزي آن در ساختمان راكفلر در شهر نيويورك است. اين شبكه اينك داراي بيش از 200 فرستنده است. كمپاني جنرال الكتريك بعدا تاسيسات يونيورسال (توليد فيلم سينمايي) و يك شبكه تلويزيون كابلي به نام سي ـ ان. بي. سي. را هم بر آن اضافه كرد. بعدا با مشاركت كمپاني مايكرو سافت (بيل گيتس) يك شبكه ديگر به نام ام. اس ـ ان. بي. سي. تاسيس كرد كه گفته شده است بخش هاي خبري و تفسير هاي آن قويتر از ساير شبكه هاست و روش كار آن بي طرفانه تر بنظر مي رسد و به همين سبب، شبكه اي است پر بيننده. احتمالا به دليل همين شهرت بي طرفي بود که «چو سوينک هو» دانشجوي کره اي دانشگاه تکنولوژيک ويرجينيا (ويرجينيا تِک) که در اپريل 2007 ، سي و دوتن استاد و دانشجو را در اين دانشگاه کشت و سپس خودکشي کرد؛ مانيفست، فيلم و عکسهاي خودرا قبلا به اين شبکه پست کرده بود که پخش شدند. چند نمونه از عکسهاي ارسالي «چو» به اين شبکه در زير آمده است:

    cholastword.jpg




    cho2.jpg









    ساير ملل

    عبور لشكريان اسلام به فرماندهي طارق ابن زياد از تنگه جبل طارق


    taregh.jpg

    تصور طارق به قلم فرنگي ها
    طارق ابن زياد 30 اپريل سال 711 ميلادي با هدق تصرف اسپانيا، با سپاهي از مسلمانان از تنگه 13 كيلومتري ميان آفريقا و اروپا كه به نام او جبل طارق (جيبرالتار) خوانده مي شود گذشت و پا به خاك اروپا گذارد. طارق كه يك ژنرال از مردم «بربرBerber» آفريقاي شمالي بود و معاونت موسي ابن نصير حكمران اموي آفريقيه (سرزمين هاي مسلمان نشين شمال آفريقا به مرکزيت تونس) را برعهده داشت به تصميم دمشق (وليد ابن عبدالملك، از بني اميه) عزم تصرف اروپا و به اسلام دعوت كردن مردم اين منطقه را كرده بود. طارق كه 9 سال بعد در دمشق درگذشت، هشتاد روز پس از عبور از تنگه، در «19 ژوئيه» بر ارتش ويزيگوت ها در آندلوسا Andalusia (آندلس ـ مناطق جنوبي و شرقي اسپانيا) پيروز شد. در اين جنگ «رودريكRoderic» پادشاه ويزيگت ها كشته شد.
    طارق پس از پيروزي بر ويزيگوت ها قصد تصرف فرانسه را كرد و چند نقطه مرزي از خاك فرانسه را هم به دست آورد كه به دمشق احضار شد و چون مورد سوء ظن حكمران اموي وقت قرار گرفت، اجازه بازگشت به دست نياورد و در همان شهر درگذشت.

    jibraltar.jpg



    نقشه تنگه جبل طارق(بالا). كوه (جبل) كم ارتفاعي كه مُشرِف برتنگه قرار دارد در نقشه ديده مي شود. فنيقي ها نخستين آسيايي هايي بودند كه قرنها پيش از ميلاد از طريق اين تنگه به اسپانياي جنوب غربي رفته بودند. يونانيان باستان اين تنگه را «ستونهاي هركول» و انتهاي زمين (دنيا) مي پنداشتند. ضلع جنوبي جبل طارق اينك متعلق به مراكش (مغرب عربي) و ضلع ديگر، از سال 1704 جبل طارق انگلستان ناميده مي شود، زيرا كه انگلستان در آن زمان، آن را در جنگ با اسپانيا تصرف كرده بود.





    سقوط برلين و پايان جنگ در اروپا


    0430hitler1.jpg
    ساختمان رايشستاگ (پارلمان همه آلمان )كه در1871 استفاده از آن آغاز شد و در جريان جنگ جهاني دوم به ويرانه تبديل گرديده بود. عكس ديگر يك سرباز ارتش سرخ را هنگام برافراشتن پرچم شوروي بر فراز رايشستاگ بمباران شده و ويران نشان مي دهد. ارتش سرخ بود كه برلن را تصرف كرد


    سي ام اپريل 1945 روزي است كه فصل ديگري از تاريخ عمومي به صفحات نتيجه گيري خود رسيد و بسته شد. در اين روز واحدهاي ارتش سرخ كه به برلين وارد شده بودند بر پايتخت رايش سوم مسلط شدند، يك سرباز روس به گونه اي كه در عكس ديده مي شود پرچم شوروي را برفراز رايشستاگ (رايخستاگ) ــ عمارت معروف پارلمان كل آلمان كه به ويرانه تبديل شده بود برافراشت و چند سرباز ديگر شوروي اجساد نيمسوخته هيتلر و اوا براون را به دست آوردند. جنگ جهاني دوم در اروپا از سال 1939 آغاز شده بود. عكس بالا يكي از دو عكس خبري بهتر دوران جنگ جهاني دوم شناخته شده است. ( رويدادهاي مربوط در زمان خود در اين مجموعه ـ تاريخ آنلاين آمده است).

    0430hitler2.jpg
    هيتلر و معشـ*ـوقه جوانش «اوا براون» پس از شركت در يك مراسم رسمي - هيتلر به ندرت در انظار با «اوا» ظاهر مي شد. هيتلر چند ساعت پيش از خودكشي با «اوا» قرارداد ازدواج امضاء كرد و سپس هر دو (زن و شوهر) خودكشي كردند تا تو سط دولتهاي فاتح تحقير نشوند و خواستند كه اجساد آنان پس از خودكشي سوزانده شود هيتلر 56 ساله و اوا براون 33 ساله بود. باقيمانده اجساد اين دو ( عكس مياني ) توسط سربازان ارتش سرخ در مخفي گاهشان به دست آمد. هيتلر چهار روز پس از انتحار فيلد مارشال والتر مدل ( عكس سمت چپ )فرمانده ارتش مركزي آلمان كه دفاع از برلن را برعهده داشت تصميم به خودكشي گرفت . مارشال مدل پس از رسيدن سربازان ارتش شوروي به برلن ادامه دفاع را بي حاصل تشخيص داده و خودكشي كرده بود



    آخرین روزهای رایش سوم و خودکشی هیتلر ـ اشاره ای به بزرگترین اشتباه او

    سی ام اپریل 1945 (دهم اردیبهشت1324) و زمانی که نظامیان روس گام به دروازه های برلین پایتخت رایش سوم گذارده بودند و از شهر، تنها نوجوانان 14 تا 17 ساله آلمانی و نظامیان بازنشسته و عمدتا با سلاح سبک دفاع می کردند هیتلر در پناهگاه زیر زمینی اش خودکشی کرد تا زنده به دست روسها نیفتد. 29 آوریل و چند ساعت پیش از خودکشی، هيتلر در پناهگاه خود با «اوا براون 37 ساله» كه بيش از يك دهه معشـ*ـوقه (مترس) او بود قرارداد ازدواج امضاء كرده بود!. هیتلر پیش از خودکشی، تپانچه اش را به «اوا» داده بود تا خودکشی کند. هیتلر از اطرافیانش خواسته بود که جسد او و «اوا» را آتش بزنند تا روسها نتوانند وی را تشخیص دهند. برخی از مورخان نوشته اند که در آن شب (سحرگاه سی ام اپریل) هیتلر نخست یک گلوله به سوی «اوا» و سپس یک گلوله به سر خودشلیک کرده بود. هيتلر هنگام خودكشي 56 ساله بود. در پی خودکشی هیتلر تنی چند از مقامات دولت او ازجمله سخنگویش ـ گوبلز به عمر خود پایان دادند. دولت مسکو دوم ماه مه 1945 رسما اعلام کرد که برلین و حومه آن تماما به تصرف ارتش سرخ درآمده و سربازان روس جسد نیمسوخته هیتلر و اجساد چند مقام دیگر آلمان نازی را که خودکشی کرده بودند به دست آورده اند.
    هیتلر پیش از خودکشی، کارل دونيتس ـ گروس ادميرال آلمان (دریاسالار بزرگ) ـ را به سمت جانشینی خود تعیین کرده بود. عمر حكومت ادميرال بزرگ چند روز بیش طول نکشید. وی هنگام انتصاب، در غرب آلمان (جبهه آلمان با متفقین غربی) بود. دونیتس که عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (حزب نازی) نبود هفتم ماه مه اعلام کرد که آلمان آماده است تسلیم شود. دونيتس بزرگترين کارشناس جنگ زيردريايي جهان در قرن بيستم شناخته شده است. تاكتيك «دسته گرگ = وولف پك» از ابتكارهاي اوست كه حمله را به صورت دسته زيردريايي آغاز مي كرد. وي درپایان جنگ به ده سال زندان محكوم شد و تا سال 1980 زنده بود و با یک تشییع جنازه باشکوه که جهانیان انتظار آن را نداشتند به خاک سپرده شد. سه روز پیش از خودکشی هیتلر، 27 آوريل سال 1945 پارتيزانهاي كمونيست ایتالیا ضمن بازرسي چند كاميون نظامي آلمان كه در حال حركت به شمال ايتاليا براي خروج از اين كشور بودند، متحد هیتلر ـ موسوليني 62 ساله رهبر سابق ایتالیا (دوچه) و مترس (معشـ*ـوقه) او «كلارتا پتاچي 33 ساله» و چند مقام پیشین را كه در ميان بار كاميونها مخفي شده بودند يافتند، بيرون كشيدند و 28 آوریل (روز بعد) همه را تیرباران کردند، اجساد شان را به شهر میلان منتقل و از ساختمانی به صورت وارونه آویختند. حکومت موسولینی 25 سال و هیتلر 12 سال طول کشیده بود.
    هيتلر با سخنراني هاي ميهني خود توجه آلماني هارا كه پس از جنگ جهاني اول تحقير شده بودند جلب كرده و حزب «ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي)» را به قدرت رسانيده بود و آلماني ها از سال 1934 او را «فهرر (پيشوا)» خطاب مي كردند. وي به آلماني ها وعده تجديد قدرت نظامي، ترقي اقتصادي و گردآوردن همه نژاد ژرمن زير يك پرچم داده بود و سياست خارجي تهاجمي در پيش گرفته بود. اشتباه بزرگ او (که آکادمی نظامی ندیده بود و تاریخ نخوانده بود) حمله نظامي به شوروي و آن هم در آغاز تابستان (22 ژوئن 1941) بود كه كشوري پهناور و داراي نظامي ايدئولوژيك بود. اگر هیتلر وضعیت ناپلئون در 1812 و سرمای روسیه را که از اکتبر آغاز می شود در نظر گرفته بود و حمله را در آوریل (سه ماه زودتر) شروع کرده بود ممکن بود که شکست نخورد.






    سقوط سايگون و تأمين وحدت ويتنام


    0430vit.jpg

    سه ويت كنگ سي ام آوريل 1975 از پشت يك بام يك ساختمان ورود تانكهايشان را به شهر سايگون نگاه مي كنند ، شهر آرام است و قتل و جرح و غارت هم در كار نيست
    درست سي سال پس از خودكشي هيتلر و سقوط برلين، در همين روز در 30 اپريل 1975 شهر سايگون پس از سالها جنگ خونين به تصرف نيروهاي ويت كنگ و وحدت طلب ويتنامي درآمد و كشور ويتنام يكپارچه شد.
    پيش از سقوط شهر جنوبي سايگون، بسياري از مقامات دولتي كه در طول جنگ با آمريكا همكاري داشتند با هواپيما و هلي كوپترهاي آمريكايي از سايگون به ناوهاي اين كشور كه در همان نزديكي بودند منتقل شده بودند و آخرين دسته نيز از طريق پشت بام سفارت آمريكا سايگون را ترك كردند. شهر سايگون بعدا به «هوشي مين سيتي» تغيير نام داده شد و كسي هم اعدام نشد . تنها مقامات سابق به اردوگاه بازآموزي فرستاده شدند تا تفکّر آنان اصلاح شود و بعدا به زندگاني عادي بازگشتند. مورخان در اظهارنظرها دهه يکم قرن 21 خود، ويتنام را [گرچه با رژيم پکن اختلافات ارضي دارد] يک کشور بدون دشمن جهان توصيف کرده بودند که بدون معارضه به سوي قدرت شدن پيش مي تازد.





    سایبر استراتژی

    28 اپریل 2002 چند کارشناس علم حکومت، جامعه شناس، اقتصاددان، استاد ارتباطات و اینترنت در يک ميز گرد گفت و شنيد که در پايان يک نشست ترتيب داده شده بود اعلام کردند که به نظر اکثریت شرکت کنندگان در نشست، جهان درگیر یک جنگ است ـ جنگی که برخلاف جنگهای جهانی سابق ـ نقطه ای در سطح کره زمین نخواهد بود که از آن در امان باشد، جنگ اینترنتی و بنابراین باید نامش را «سایبر ورلد وار» گذارد و هر دولت و بویژه قدرت های سیـاس*ـی ـ اقتصادی باید دارای «سایبر استراتژی» باشند تا از این جنگ گزند کمتری بینند. طبق این اعلامیه که در آن زمان، توجه کافی به آن نشد «سایبر سکیوریتی» باید در سرلوحه برنامه های هردولت قرار داشته باشد.
    برخی از شرکت کنندگان در نشست گفته بودند که «سایبر وار» مرگ آورتر و مصیبت بارتر از جنگ اتمی است. یکی از شرکت کنندگان در نشست ضمن اشاره به «فرضیه کلازوویتس» منتشره در نیمه اول قرن نوزدهم و در کتاب «درباره جنگ» گفته بود: «تاکتیک» در طول زمان و برحسب تحولات تکنولوژی تغییر می کند ولی استراتژی (اگر یک دولت دارای آن باشد) عنصر و عاملی ثابت است.
    چهارم مارس سال جاری، پس از اینکه دولت آمریکا «ویوک کوندورا» را به عنوان صدر سازمان اینفورمیشن این فدراسیون انتخاب کرد اذهان باردیگر متوجه اهمیت قضیه شد و تفسیرنگاران نوشتند که «سایبر سکیوریتی» اینک مهمترین عامل نگرانی آور امنیت ملی آمریکاست. چین نخستین کشور بوده است که متوجه این قضیه شده و مراقب فعالیت ها با استفاده از اینترنت و اطلاعاتی است که از طریق این شبکه شبکه ها منتقل می شود و نیز تخریب های اینترنتی (سایبر). کوندورا که یک مهاجر خارجی است در رشته های علوم سیـاس*ـی، علوم اطلاعات، علوم بازرگانی و علوم کامپیوتر تواما تحصیل کرده و تجربه اندوخته است که لازمه احراز چنین سمتی است. دولت هایی که دارای چنین سازمانی هستند ـ سازمان اینفورمیشن ملّی ـ دقیقا مراقب تحولات طرز کار سرچ انجین ها و نقل و انتقال اطلاعات و دخل و تصرف (سانسور) از طریق آنها و نیز تلاش افراد و سازمانها برای تداخل و هک و ویروسی کردن و ... هستند. سردبیران رسانه ها اخیرا از میزهای تحریریه خود خواسته اند که به جای جستجوی مطلب و موضوع از طریق سرچ انجین ها، اخبار را از خبرگزاری هایی که رسانه مربوط مشترک آنهاست نقل کنند زیرا که مطالب منتقله توسط سرچ انجین ها دست سوم و چهارم هستند و منابع پس از دست اول، اطلاعات و اخبار را برحسب سیاست و منافع خود دستکاری و تنظیم می کنند و ....
    سایبر استراتژی برخی از دولتها باعث شده است که سرچ انجین ها بتدریج عامل سیاست های این دولت ها شوند و یا به صورت بازرگانی (دریافت مزد به هر طریق از جمله اجازه درج اعلان) در آیند که در این صورت تنها مطالب مورد علاقه آن دولت و مساعد و موازی آن سیاست و یا مشتری را به دست می دهند و نیز از رسانه های طرف معامله نقل می کنند! که نوعی تبعیض در اطلاعات و معلومات رسانی است که قاعدتا باید منصفانه باشد. اعمال نظر در انتشار اطلاعات و عقاید و نیز هرگونه تلقین و بزرگ و کوچک سازی نوعی مغز شویی است و خطری است جهانی و برای انسان.






    تا اپريل 2007 از ميان نامزدهاي حزب دمكرات، تنها اوباما (نامزد سياهپوست) جنگ با ايران را رد نکرده بود!


    Gravel.jpg

    Gravel
    در نخستين مناظره، و تا سي ام اپريل 2007 از هشت فردي كه تا آن زمان خودرا نامزد پست رياست جمهوري آمريكا از حزب دمكرات اين كشور كرده بودند، تنها «بارک حسين اوباما» متقاضي وقت نامزدي اين حزب، همان حرفي را در قبال ايران زده بود كه جورج بوش، همكاران او و بيشتر نامزدهاي حزب جمهوريخواه به ويژه «مك كين» مي زدند. اوباما (كه از پدر كنيايي و از مادر آمريكايي است) در مناظره دمكراتهاي داوطلب نامزدي كه 26 اپريل2007 در تالار دانشگاه دولتي كاروليناي جنوبي در شهر «آرنجبورگ» برگذار شده بود و مستقيما از شبكه هاي تلويزيوني آمريكا پخش شد گفت: اگر انتخاب شوم، در قبال اتمي شدن ايران همه آپشن ها از جمله گزينه نظامي روي ميز خواهد بود. وي افزوده بود: براي من ترديد نيست كه ايران اتمي تهديد بزرگي براي قدرت آمريكا و (با كمي مكث) براي متحدين آمريكا در منطقه (اسرائيل) خواهد بود.

    Kucinch.jpg
    Kucinch

    اين اظهار «اوباما» كه در پاسخ به سئوال «براين ويليامز» از دبيران خبر در شبكه «ان بي سي» بيان شد باعث اعتراض «كوسنيچ» نماينده دمكرات اهايو در كنگره و نيز نامزد ديگر ـ سناتور پيشين آلاسكا؛ مايك گراول شد. «گراول» گفت كه او مخالف هرگونه برخورد و معارضه نظامي تازه است، انتقاد از سياست هاي نظاميگري دولت بوش بايد براي ما دمكرات ها درس عبرت باشد و چنين حرف هايي از دهانمان خارج نشود. وي افزوده بود: اين اظهار «اوباما» كه مي گويد اگر ايران به برنامه هاي اتمي اش ادامه دهد، آپشن نظامي «اوپن» خواهد بود براي شخص من ترس آور است. «كوسنيچ» نيز اظهارات اوباما را رد كرده و گفته بود: اين چنين اظهار صريحي مرا وحشت زده كرد. در آن مناظره، هفت نامزد ديگر از جمله بانو كلينتون گفته بودند كه بايد با ايران مستقيما مذاكره شود، چه درباره مسئله اتم و چه مسائل عراق، امنيت منطقه و حقوق بشر.
    از نامزدها سئوال شده بود: به گمان شما دولت آمريكا چند دوست واقعي (صميمي) در جهان امروز دارد؟ كه جملگي گفته بودند: اسرائيل، ژاپن، کره جنوبي و اعضاي ناتو.
    «جان ادواردز» يكي از نامزدها [و اينک به اتهام برداشت شخصي از کمک مالي مردم به تبليغات انتخاباتي اش تحت تعقيب قضايي]درباره مسئله عراق در آن مناظره گفته بود: وجدان آنان كه در اوايل سال 2003 در سنا به درخواست دولت مبني بر جنگ با عراق راي مثبت دادند، با مشاهده وضعيت جاري اين کشور؛ آرام و راحت نخواهد بود.
    انتخابات رياست جمهوري آمريكا در چهارم نوامبر 2008 (18 ماه پس از مناظره 26 اپريل 2007) انجام شد و اوباما که مورد توجه خاص شبکه هاي تلويزيوني اين کشور بود به پيروزي رسيد. 9 ماه پيش از انتخابات، الکتورهاي حزب دمکرات در کنوانسيون سراسري اين حزب، از ميان داوطلبان نامزدي، بارک حسين اوباما را به عنوان نامزد حزب انتخاب کرده بودند و او به نوبه خود سناتور جو بايدن - يكي از داوطلبان نامزدي را كه پذيرفته نشده بود به عنوان معاون خود تعيين کرد و روز راي گيري، انتخاب كنندگان به تيكت مشترک (نامزد رياست جمهوري و معاون او) راي دادند.

    democratics.jpg
    نامزدهاي حزب دمکرات آمريکا در مناظره 26 اپريل 2007


    معاون وزارت امور خارجه آمريکا، نخستين قرباني «مادام شهر واشنگتن»! و دنباله قضايا...


    Randall.jpg

    Randal L. Tobias
    Randal L. Tobias معاون وقت وزير امور خارجه آمريكا در امور كمك هاي اين كشور به ساير نقاط از سمت خود كناره گيري كرد. 28 اپريل 2007 «راس» خبرنگار اينوستيگيتيو شبكه تلويزيوني «اي بي سي» آمريكا تلفني با "راندال" تماس گرفت و گفت كه نام او به عنوان «مشتري!» در دفتر تلفن «دبورا پالفري (معروف به مادام منطقه واشنگتن)» ديده شده است، در اين باره چه پاسخي دارد كه بدهد؟. راندال گفت كه مشتري ماساژ بوده و از موسسه اي به نام «پاملا مارتين و شركاء» درخواست فرستادن زنان ماساژگر به آپارتمانش كرده بود، نه سكس!. رسانه هاي آمريكا نوشته بودند كه راندال در زمينه كمك هاي خارجي مورد مشورت مستقيم كاخ سفيد (جورج بوش) نيز قرار مي گرفت.

    Madame.jpg
    Deborah


    در پي اين مكالمه، راندال كه مردي متاهل و در آن زمان 65 ساله بود و قبلا مدير كارخانه دارو سازي «الي ليلي» و از مقامات سازمان جهاني بهداشت، كناره گيري خود را تسليم كرد. به اين ترتيب، وي نخستين قرباني تهديد بانو «دبورا» شده بود كه به مدت 13 سال در منطقه واشنگتن يك موسسه «اسكورت سرويس» را اداره مي كرد و بيش از 130 زن (اصطلاحا: كال گرل) را، براي فرستادن نزد اين و آن در اختيار داشت. دبورا که بعدا تحت تعقيب قضايي قرار گرفته و برايش يك قرار تامين سنگين صادر شده بود. در پي سپردن اين قرار، تهديد كرده بود كه تلفن مشتريان موسسه خود را در اختيار رسانه ها قرار خواهد داد و افزوده بود که حدود 15 هزار مشتري داشته كه بسياري از آنان از مقامات دولتي بودند. متعاقب اين تهديد، گويا که وي همه و يا تعدادي از اين تلفن ها را در اختيار «راس» قرارداده بود. چندي بعد اعلام شد که دبورا خودکشي کرده است. وي خودرا با طناب حلق آويز کرده بود و جسدش به همين صورت به دست آمده بود!.
    خطر مهاجرت های آلوده به تقلّب برای ایالات متحده بدتر از حمله اتمی ـ مسائل ناشي از تغيير بافت فرهنگي، منش، روش زندگاني و اخلاقيات

    از گزارش هایی که پس از 400 ساله شدن مهاجرت انگلیسی ها (اپریل 2007) درباره مهاجرت های تازه منتشر شد چنین برمی آمد که در دو سه دهه آخر قرن 20 و دهه نخست قرن 21 مهاجرت ها به تقلّب آلوده شده است. مهاجران اروپایی در قرون گذشته برای کار و آبادسازی به آمریکای شمالی آمده و مردمانی عاری از آلودگی بودند و پس از استقرار در آمريکا به وطن پيشين پشت کرده و حتي نامي از آن نمي بردند ولی مهاجران تازه و عمدتا غیر اروپایی برای پُرکردن جیب به هر طریق، سوء استفاده از تسهيلات رفاهي و بازنشستگي و ... وارد ايالات متحده مي شوند، ارتباط و رفت و آمد مکرر با کشور زادگاه را قطع نمي کنند، گذرنامه آن را در جيب دارند، اموال و درآمدهاي خود در زادگاه را حفظ و حتي به دريافت مستمري بازنشستگي از آنجا ادامه مي دهند و چون اين منابع را در دست دارند وفاداري کامل به آمريکا منطقا نمي توانند داشته باشند. علّت، عدم اصلاح قوانين مهاجرت آمريکاست که مربوط به دهها سال پيش هستند و با وضعيت روز تطبيق نمي کنند. براي مثال؛ در قرن نوزدهم و با هدف تبعه بومي کردن سياهپوستان (بردگان سابق) اصلي بر قانون اساسي آمريکا افزوده اند که بموجب آن هرکس که در خاک آمريکا متولد شود (و شده باشد) تبعه بومي آمريکا است. اين اصل که تا به امروز به قوت خود باقي مانده است به زرنگهاي ملل ديگر کمک کرده است که زن حامله خودرا براي چند روز به آمريکا منتقل کنند تا در اينجا وضع حمل کند و پس از دريافت گواهي ولادت خارج شوند و 18 سال بعد اين «زاده آمريکا» را به اين کشور بفرستند و او به استناد همان قوانين قديمي همه خانواده را که عمدتا در سنين کهولت هستند به آمريکا بياورد و بعدا تبعه شوند و برخوردار از تسهيلات رفاهي. همين بالا رفتن هزينه مديکر و تامين اجتماعي است که اين صندوق را دارد خالي مي کند و آمريکاييان را نگران. راه ديگر؛ ازدواجهاي اصطلاحا پُستي هستند و .... خطر، تنها زيان مالي به خزانه دولت نيست، بافت فرهنگي آمريکا با مهاجرت ميليون ـ ميليون تن از آسياي جنوبي و غربي و شمال آفريقا بويژه هنديان ـ هند 1ر1 ميلياردي دارد تغيير مي کند. در اين وضعيت، اطاقهاي فکر (انديشکده ها) نبايد تنها درباره اوضاع سياسي بين المللي بررسي کنند و نظر دهند. زيراکه خطر در اينجا و در خانه است.
    طبق همین گزارش ها هر سال صدها هزار و بلکه میلیون نفر برای یک اقامت بسیار کوتاه به آمریکا می آیند تا زن آنان در اینجا وضع حمل کند و فرزندشان (طبق قانون فعلی) تبعه بومی آمریکا باشد و پس از رسیدن او به سن بلوغ به اینجا بیاید و آنان را هم بیاورد. باز طبق قانون فعلی، هر کس که مالیات و درصد تامین اجتماعی ناشی از کار کردن خودرا (به ادعا و گزارش خود او) در چهار سال (متناوب و یا متمادی) به دولت آمریکا بپردازد پس از رسیدن به 65 سالگی (که این نصاب دارد بالاتر می رود) بازنشسته می شود و مشمول درمان رایگان. میلیونها نفر هستند که هر سال قبل از 15 آوریل به آمریکا می آیند و این گزارش (فرم مالیات) و درصد مربوط را [طبق اسناد ساختگي] می دهند و می روند و این وضعیت دارد صندوق تامین اجتماعی آمریکا را خالی می کند و پیش بینی شده است که در دهه های آینده از وجه تهی خواهد شد که از هم اکنون باعث نگرانی آمریکاییان میانسال شده است که پس از رسیدن به سن بازنشستگی، دیگر برای آنان پولی نخواهد بود. تقلب در امور درمانی و اجحاف و معاینات غیر ضروری دکترها که عموما مهاجر خارجی و بعضا هندی هستند، این مسئله را پیچیده تر ساخته است. همان گزارش ها نشان می داد که جعل اسناد پناهندگی و افزایش شمار پناهندگان، خزانه دولت های ایالتی و به ویژه کالیفرنیا را تهی ساخته و مثال آورده بودند که هر مهاجر ارمنی کالیفرنیا هر ماه دست کم یکهزار و پانصد دلار از صندوق ایالت دریافت می کند. این ایالت اینک دهها میلیارد دلار کسر بودجه دارد.
    جامعه شناسان در زمینه این مهاجرت های آلوده به تقلب به دولت هشدار داده و توصیه اصلاح قوانین مهاجرت و ايجاد يک نظام بازرسي گسترده را کرده اند. این جامعه شناسان دو سال پیش از آن گفته بودند بسیاری هستند که به آمریکا می آیند تا با ترتیب دادن حوادث رانندگی ساختگی و از این قبیل کارها جیب شرکت های بیمه را خالی کنند. در برخی از تفسیرهاي وقت آمده بود که خطر این نوع مهاجرت ها (بویژه مهاجرت های دوران پیری) بدتر از یک حمله اتمی است!. طبق اين تفسيرها، بررسي سوابق مهاجران ايراني به علت نبودن روابط ميان دو دولت امکان پذير نيست و اسناد صادره در ايران براي افراد ـ بدون بررسي و تحقيق حضوري جاي ترديد دارد. قوانين ايران، اسلامي شده اند و قاضي آمريکايي از چگونگي اين تغيير و آيين دادرسي جمهوري اسلامي بي اطلاع است.
    26اپريلسال 1607 ميلادي (402 سال پیش) سه كشتي انگليسي به رياست كاپيتان كريستوفر نيوپورت با 104 مرد و پسر به آمريكاي شمالي رسيدند و لنگر انداختند و اين محل را به نام پسر ارشد پادشاه انگلستان، دماغه هنري (كيپ هنري) نامگذاري كردند كه اينك جزئي از شهر ساحلي 600 هزار نفري «ويرجينيا بيج» است و از زمان جنگ جهاني اول، دولت آمريكا در همان محل (فرست لندينگ) يك پايگاه نظامي به نام «فورت ستوري» تاسيس كرده است. اين دماغه، مدخل خليج «چه ساپيك» را تشكيل مي دهد. اين مهاجران که مسافت انگلستان تا قاره آمريکا را در 144 روز پیموده بودند سه روز در «کيپ هنري» ماندند و يک باريکه آب به نام «لين هيون» را مورد بازديد قراردادند. اين سه كشتي سپس در باريکه جنوبي خليج چه ساپيک (که خودشان نام «جيمز ريور» بر آن نهاده بودند) به حرکت درآمدند و پس از طي مسافتي معادل چهل مايل در محلي فرودآمدند و نام پادشاه وقت انگلستان « کینگ جيمز» را بر آن نهاده و «جیمز تاون» خواندند، و با ساختن يك قلعه چوبي و نصب دو توپ پايه كشوری را در آنجا گذاردند که از 233 سال پیش فدراسیون «ايالات متحده» شده است كه اينك 305 ميليون جمعيت دارد كه جز کمتر از یک درصد آنان ( بومیان ـ اصطلاحا سرخپوستان)، بقيه مهاجر هستند. پيش از ورود انگليسي ها، جمعيت بوميان 20 ميليون برآورد شده و شاید هم بیشتر بود. قبل از گروه کاپیتان نیوپورت، يك دسته انگليسي ديگر در جزيره «رونوك» واقع در ساحل كاروليناي شمالي (و نه چندان دور از کیپ هنری) پياده شده بودند كه ديگر اثري از آنان به دست نيامده است. 13 سال بعد هم دسته ديگري از انگليسيها در «پليموت» ماساچوست مستقر شدند و .... اسپانيايي هاي 115 سال زودتر از انگليسيها وارد قاره آمريكا شده بودند و در این میان اروپاییان دیگر از پرتغالی ها گرفته تا هلندی ها، دانمارکی ها و فرانسویان.
    مهاجران آمریکای شمالی تا قرن بیستم عمدتا اروپاییان بودند که سیاهان آفریقایی را هم به صورت بـرده وارد و مجبور به کار کرده بودند. مهاجرت زردها تا اواسط قرن 20 به آمريکاي شمالي محدود بود. از دو دهه آخر قرن نوزدهم مهاجرت زردها (در آمريکا؛ اصطلاحا آسیایی ها) به ایالت های ساحل غربی آغاز شده بود که در بدو امر، واکنش مهاجران اروپایی نسبت به آنان تند و سخت و گاهی توام با خشونت و کشتار بود بگونه ای که دو دولت آمريکا و کانادا با وضع قانون، مهاجرت زردها را محدود کردند. مهاجرت به ايالات متحده از نيمه قرن بيستم تقريبا منحصر به لاتين هاي قاره آمريکا و مردم دو قاره آسيا و افريقا بوده است و در دهه آخر قرن 20 شماري از روسيه و کشورهاي اروپاي شرقي. مهاجرت هاي اخير بوده که بافت فرهنگي را تغيير داده و همچنين منش، روش زندگاني و اخلاقيات را. کانادا خودرا يک کشور چند فرهنگي اعلام کرده ولي ايالات متحده، نه. زيرا اختلاط فرهنگ و روش زندگاني و تفکر مشکلات و مسائل متعدد به دنبال خواهد داشت.









    برخي ديگر از رويدادهاي 30 آوريل



    • 313: ماكسيموس امپراتور درگذشت.


    • 1492: پادشاه اسپانيا در اين روز به كريستوفر كلمبوس (متولد ايتاليا) ماموريت داد كه از طريق درياهاي غرب، راه هند را بيابد كه وي در جريان همين سفر به قاره آمريكا رسيد. پرتغالي ها قبلا راه دريايي به هند از طريق درياهاي شرق (دماغه جنوبي آفريقا) را كشف كرده بودند.


    • 1789: سي آوريل اين سال، ژنرال جورج واشنگتن در بالكن ساختمان فدرال در خيابان «وال استريت» شهر نيويورك به گونه اي كه مردم او را ببينند سوگند وفاداري به قانون اساسي و ملت ياد كرد و نخستين رئيس جمهور فدراسيون (ايالات متحده) شد.


    • 1871: در زد وخورد سفيد پوستان مهاجر و سرخ پوستان آپاچي در آريزوناي آمريكا 144 سرخپوست كشته شدند.


    • 1900: هاوايي ضميمه آمريكا شد.


    • 1967: كار ساختن بزرگترين دكل جهان به ارتفاع 537 متر در شوروي به پايان رسيد.


    • 1970: آمريكا حمله نظامي به كامبوج را آغاز كرد.


    • 1991: اعلام شد كه توفان دريايي در بنگلادش باعث مرگ 131 هزار تن شذه است.


    • 1978: مهندس مهدي بازرگان در يك مصاحبه راديويي كه در اين روز در اروپا پخش شد اظهار داشت كه شاه با مداخله درهمه امور كشور كه قانونا از اختيارات او نيست مردم را برضد خود برانگيخته و براي جبران ، ديگر فرصتي ندارد.


    • 2002: ژنرال پرويز مشرف از طريق يك انتخابات شبيه رفراندم (يك نامزده = راي بله يا نه) براي يك دوره ديگر رئيس جمهوري پاكستان شد. وي قبلا با كودتاي نظامي روي كار آمده بود. رياست بر پاكستان از طريق كودتاي نظامي، تقريبا امري عادي شده است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    تهران را علام داشت.

    • 2010: رژيم پکن يک شبکه تلويزيوني به زبان
      تبعيد ميرويس از قندهار، بزرگترين اشتباه دولت صفويه بود که ناپلئون و هیلتر و اخیرا غرب آن را تکرار کردند


      0501mirwais.jpg

      تصوير ميرويس
      «ميرويس، میر ویس، امیر ویس خان» از طایفه هوتک ِ قبیله غلزای (غلزایی ـ غلجای ـ غلجی) و از سران منطقه قندهار در بهار 1689 به اصفهان پايتخت آن زمان ايرانزمین تبعيد شد كه يك اشتباه سياسي بزرگ بود ـ اشتباهی که سرانجام به تجزیه مناطقی از شرق ایران انجامید. بي تدبيري حاكم وقت قندهار، تبعيد ميرويس و بازگشت آسان و بدون قید و شرط او به قندهار، جنگ داخلي ايرانيان را در پي داشت.
      حكمران اعزامي از اصفهان به قندهار كه آشنايي كامل به وضعيت منطقه و روانشناسي مردم محل را نداشت، سختگیری می کرد و درگیری با خان های محلی داشت بالاخره «ميرويس هوتکی» 31 ساله را عامل بي ثباتي قندهار اعلام كرد و تحت الحفظ روانه اصفهان ساحت كه در سي ام اپريل سال 1689 ميلادي (10 اردیبهشت) به دارالحكومه اصفهان تحويل داده شد.
      حكمران اعزامي از اصفهان به قندهار يك خانِ گُرجي بود كه تازه مسلمان شده بود (و طبق برخي نوشته ها؛ تنها خــتنه شده بود!). نفوذ گُرجي ها در دربار صفويه باعث بسط فساد اداری و يكي از علل زوال دولت وقت بود. بيشتر شاهزادگان صفوي زن گرجي در حرمسراي خود داشتند كه تحت نفوذ آنان، بستگانشان را به مشاغل مهم منصوب مي كردند ـ مشاغلي كه آن گرجي ها شايستگي احراز آن را نداشتند و به علاوه، نسبت به وفاداريشان به دولت ايران ترديد بود.
      ميرويس در طول اقامت اجباري در اصفهان حقیقت یابی کرد و متوجه آن ضعف (نفوذ گرجی ها)، فساد اداری، ضعف نظامی، بسط خرافات و مسائل دولتي ديگر شد كه در بازگشت او به قندهار (پس از سفر حج و جلب توجه و اعتماد اصفهان)، نافرماني و جنگ داخلي ايرانيان آغاز شد.
      میرویس پس از بازگشت به قندهار که این بازگشت در عین حال نوعی دهن کجی به گُرگین خان بود سران طوایف منطقه را متحد ساخت و کدورت های قدیمی دو قبیله بزرگتر پشتون ـ غلزای و ابدالی (دُرّانی) از یکدیگر را کاهش و اختلاف نظر شیعه و سنّی را گسترش داد، و سپس برای از میان بردن گرگین خان به طرح نقشه پرداخت. یک روز در باغ خود در حاشیه قندهار وقت مهمانی ترتیب داد و گرگین خان را به این مهمانی دعوت کرد و در اینجا بکشت (سال 1709) و قدرت را به دست گرفت. وی به پیشنهاد دولت اصفهان که تسلیم شود اعتناء نکرد، و دو بار واحدهای اعزامی از اصفهان را شکست داد.
      میرویس در نوامبر 1715 و در 42 سالگی درگذشت و پس او پسرش محمود به اصفهان لشکر کشید و در 1722 اصفهان را تصرف کرد و خشونت تمام عیار در پیش گرفت که در جریان یک اختلاف داخلی با همراهان و رقیبانِ قدرت کشته شد و قدرت به دست پسر عمویش ـ اشرف افتاد و طولی نکشید که نادر «اشرف» را از ایران فراری داد و قندهار را متصرف شد.
      تاریخ نگاران تبعید میرویس به اصفهان را از آن نوع اشتباهات نوشته اند که بعدا ناپلئون و هیتلر در تعـ*رض نظامی به روسیه مرتکب شدند و اخیرا غرب با حمایت از تغییر دولت اوکراین، که جهان را وارد دوره تاریخی تازه کرده است ـ دوره ناآرامی در اروپا و ... و سرانجام، گسترش روسیه تا مرزهای دوران تزارها و تجدید وحدت. دوره تاریخی گذشته 29 سال طول کشید و در این دوره، جهان دارای یک ابرقدرت بود ـ بمانند دوران 200 ساله هخامنشیان، که ایران تنها ابرقدرت جهان وقت بود.

      سالروز قتل ناصرالدين شاه قاجار؛ پادشاهي که فاقد دورنگري لازم و توان قضاوت بود و مناطق تاجیک نشین (پارسيان) آسياي جنوبي و ميانه را از دست داد


      naser-eddin-shah.jpg
    • ناصرالدين شاه قاجار
    • یکم ماه می 1896 روزي است كه ناصرالدين شاه از طايفه مغول تبار قاجار در حرم شاه عبدالعظيم در شهر ري به دست ميرزا رضا كرماني كشته شد. ناصرالدين شاه 16 جولای 1831 به دنيا آمده بود و هنگام مرگ 65 ساله بود و 48 سال سلطنت كرده بود. ميرزارضا تپانچه را در زير عريضه خود (نامه خود ـ ورق كاغذ) پنهان كرده بود.
    • ناصرالدين شاه نخستين شاه ايران بود كه به اروپاي غربي سفر كرد، آن هم سه بار متوالي و به فاصله نسبتا كوتاهي از هم! و تنها براي تماشاي فرنگ!.
      ناصرالدين شاه كه به باور تاريخنگاران، فاقد دورنگري لازم و توان قضات بود ـ ندانسته، امتيازهاي متعدد به خارجيان داد. بخشی از به فلاكت افتادن ايران و از دست دادن مناطق تاجیک نشین افغانستان به مرکزیت شهر هرات و منطقه فرارود (آسیای میانه) مربوط به دوران سلطنت اوست. تاجیکان افغانستان و منطقه فرارود از اندیشه ایجاد یک کنفدراسیون با ایران خارج نشده اند و يک بار هم شهر هرات را به پایتخت شدن این کنفدراسیون پیشنهاد کرده بودند. تاجيکان منطقه فرارود ـ با همين هدف ـ در نيمه يکم قرن 20 با دولت مسکو (شوروي) جنگيدند ولي موفق نشدند. احمدشاه مسعود، برهان الدين ربّاني و ... همين انديشه را در سر داشتند که جان دادند (ترور شدند). گفته شده است که محمد اسماعيل خان ـ امير هرات ـ از حاميان همين تفکر است که در سال 2012 در کابل به او اتهام! وارد کرده اند تا تخريب کنند. قبلا، لندن و مسکو (شوروي سابق) با اين فکر مخالف بودند.
      يک مورد از کوچک شدن ايران در زمان ناصرالدين شاه براي مثال:
      انگليسي ها كه مي خواستند بر ايران خاوري [که خودشان نام افغانستان بر آن نهاده اند و قبال پشتون = پختون را با کشيدن خط مرز دوراند از هم جدا ساخته اند] سلطه داشته باشند تا روسها، هند را از چنگشان بيرون نياورند، ناصرالدين شاه را تحريك به دست زدن به چند اقدام ( به نوشته برخي مورخان؛ غير ضروري) در هرات كردند و سپس خودشان تحت عنوان حمايت از افغانها، ناوگان به بوشهر فرستادند و ايران را ترساندند كه دست از اصيلترين بخش سرزمين خود كشيد. انگليسي ها مي خواستند كه طبق قراردادي كه يك دولت اروپايي ديگر شاهد آن باشد، دست دولت تهران را كه تمايل بيشتري به دوستي با تزارهاي روسيه داشت از ايران خاوري و شهر هرات كوتاه سازند و با امضاي قرارداد پاريس به اين هدف خود رسيدند.
      دستور قتل مدير شايسته اي چون ميرزا محمد تقي خان فراهاني ـ امير كبير ـ که به دستور ناصرالدين انجام شد آسيبی بزرگ به ایران بشمارآمده است. ناصرالدين شاه با قتل امير كبير، ايران را از برخوردار شدن هرچه بيشتر از مهارت هاي اين فرزند شايسته خود محروم ساخت.
      mirza-reza-merged.jpg
      ميرزا رضا کرماني يکم ماه مي 1896 دستگير شد و يازدهم آگوست همان سال به دار آويخته شد و دست و پاي او در دوران بازداشت در زنجير بود


      امر طلاق در ايران برغم مخالفت ها و اعتراض ها به دادگاه سپرده شد

      در ارديبهشت 1346، در چهلمين سالگرد آغاز بكار نظام قضايي تازه ايران كه تا حدي ترجمه از سيستم قضايي فرانسه ــ بلژيك بود اعلام شد كه از 24 تيرماه اين سال با اختصاص يافتن پاره اي از دادگاههاي مدني به «امورخانواده»، امر طلاق [كه جز در چند مورد خاص از جمله عنن و ديوانگي] در دست شوهران بوده است به اين دادگاهها محوّل خواهد شد که رسيدگي کنند آيا ميان زن و شوهر امکان سازش وجود دارد يا نه و اگر چنين امکاني وجود ندارد «گواهي عدم امکان سازش» بدهند تا طلاق صورت گيرد. پس از اعلام اين موضوع، مراجعه به محاضر طلاق افزايش يافت تا از مهلت استفاده شود كه دولت با صدور يک بخشنامه، محاضر طلاق را تا زمان اجراي قانون تازه، از ثبت طلاق منع كرد. قرار بود که لايحه چنين قانوني در سال 1341 و يا اوايل سال 1342 تنظيم و به مجلس داده شود که صداي اعتراض، آن را (موقتا) مسکوت گذارد. اين اعتراض ها از شهرهاي قم و مشهد آغاز شده بود. معترضان اعلام کرده بودند که مجلس حق ندارد به لايحه اي رسيدگي و احيانا آن را تصويب کند که مغاير احکام اسلامي و آيه هاي قرآن است. صداي اين اعتراض ها در سال 1346 هم به گوش رسيد. در پي اجراي اين قانون، مديران برخي از محاضر ازدواج و طلاق که اين قانون را مغاير شريعت مي دانستند، فعاليت خود را تا زمان انقلاب متوقف کرده بودند. طلاق در اسلام از ايقاعات و عمدتا در اراده شوهر است.
      درعوض اسلام براي زن مهريه تعيين کرده است و پرداخت نفقه از سوي شوهر به زني که ناشزه نباشد اجباري است و سرباززدن از آن مجازات دارد.






      دکتر جمشید روستا و ابتکار نصب ساین در میدان های جنک، محل آثار تاریخی و رویدادهای جالب و مهم با هدف آموزش عمومی و ارتقاء آگاهی ها

      در اردیبهشت 1396 (اپریل 2017) از تلاش بسیار مهم، مفید و جالب دکتر جمشید ستوده ـ یک تاریخدان ایران خبر داده شده است که می کوشد با هدف آموزش عمومی و ارتقاء سطح آگاهی ها، با کمک افراد نیکوکار، دستگاهای دولتی و دانشجویان در میدان های جنگ، محل آثار تاریخی و رویدادهای مهم استان کرمان، [به سبک اروپا و آمریکای شمالی] ساین هایی قرار داده شود و بر این ساین ها، خلاصه ای درباره سابقه محل درج گردد مشابه ساین زیر که در محل نبرد مهاجران استقلال طلب آمریکا با نیروهای انگلیسی حاکم بر مهاجران در نهم دسامبر 1775 روی داد:

      great-bridge-battlefield.jpg



      دکتر روستا مدیر و مدرّس گروه آموزش تاریخ در دانشگاه شهید باهنر (کرمان) است. تخصّص او عمدتا رویدادهای قرون وسطی ازجمله علل و نتایج مهاجرت و تعرّضات اقوام آلتائی (قره ختائیان، مغولان و ...) به سرزمین های غربی و جنوب غربی (... و ایران) است که نقشه جغرافیایی، اوضاع اجتماعی ـ سیـاس*ـی و رفتار و مَنِش مردم سرزمین های متصرفه را تغییر داده است.
      دکتر روستا رسالات متعدد در زمینهِ «ریشه حکومت عثمانیان ـ چگونگی و نتایج»، «سلجوقیان آناتولی ـ ترکیه امروز»، «مهاجرت قره ختائیان ـ زردهای تیره پوست ـ از مناطق شمالی چین و منچوری به فرارود و ایران خاوری ـ علل و نتایج»، «سلطه قره ختائیان و سلجوقیان بر کرمان»، «درباره ترکان خاتون»، «اوضاع تجاری ایران و هند در دوران حکومت سلجوقیان»، «قره ختائیان ـ نژاد، زبان و مهاجرت آنان به سمت غرب و ایجاد دولت در مناطق متصرفه» و ....
      دکتر روستا در طول اقامت در کرمان دست به تکمیل جغرافیایِ تاریخی این استان ـ بزرگترین استان ایران به لحاظ وسعت و از باستانی ترین آنها زده ازجمله راهنمایی و تشویق به تعمیر مقبره خواجه اتابک محمد در خیابان ابوحامد که رو به ویرانی و گمنامی گذارده بود.
      به اظهار اصحاب نظر، ابتکار ساین گذاری در محل آثار باستانی و محل وقوع رویدادهای تاریخی با هدف آموزش عمومی و یادآوری و ایجاد غرور و انگیزه، یک اقدام جالب و مهم است. مثلا؛ در جلگه رایِن ـ محل یک نبرد بزرگ و پُرتلفات، ساین مربوط نصب شود با ذکر زمان و چگونگی و نتایج جنگ و در همین رایِن، در محل به اصطلاح محلی «قلعه کهنه» این شهرکِ واقع در دامنه کوه هزار ساینی نصب شود که نشان دهد این قلعه، رایِنی ها را در برابر چند تهاجم بزرگ ازجمله تهاجم یک یکان نظامی اسکندر مقدونی حفظ کرده بود و یا در کنار معادن سنگ مرمرِ سبز این شهرک که بر سر راه جیرفت به کرمان و ... واقع شده است بر ساین نوشته شود که از این معادن، مرمر سبز با شتر به هند حمل و در بنای تاریخی تاج محل بکار رفته و نیز در کنار بقایای آسیاب های آبی منحصر به فرد این شهرک که در دوران قدیم برای ارتش ایران شمشیر می ساخت و اسب پرورش می داد، [یکی ازاین مراکز پرورش اسب به نام طویلهِ سردار باقی مانده و هنوز پا برجاست] و نیز درباره آبشار معروف آن، چشمه آب معدنی گَزگ [که اینک و پس از حفر چاههای عمیق متعدد خشک شده است]، گذرگاه تاریخی گُدار گودِر، درختان توت، چنارها و گردوی مشهور آن و سابقا صادرات شیره توت از این شهرک و همچنین رویداد سرقت جزوه های خطی قرآن مجید از نمازخانه مُشرِف به باغ مزار در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال نظامی ایران که یک خبر جهانی وقت شده بود. گفته شده است که این جزوه ها از زمان آل بویه در این نمازخانه قرارداده شده بودند. نخستین شورای شهر در تاریخ معاصر ایران، در دهه 1320 در این شهرک ایجاد شد و نیز صفه (طاق) 200 ساله خواجه ای ها که الگوی ساختمانی خانواده های وقت با هدف حفظ وحدت خانواده ها شده بود و همچنین محل ساختن لوازم یدکی برای اتومبیل، توپ، تیربار و هواپیما با دست (چکش و سوهان) در دوران تحریم ایران در زمان حکومت مصدق در این شهرک، در یک کارگاه بزرگ مرکب از گروه آهنگران راینی به ابتکار یک آهنگر به نام هدایتی.
      roosta-jamshid2.jpg
      Historian J. Roosta


      تخصّص جمشید روستا که دکترای تاریخ دارد عمدتا رویدادهای قرون وسطی ازجمله علل و نتایج مهاجرت و تعرّضات اقوام آلتائی (قره ختائیان، مغولان و ...) به سرزمین های غربی و جنوب غربی (... و ایران) است که نقشه جغرافیایی، اوضاع اجتماعی ـ سیـاس*ـی و رفتار و مَنِش مردم سرزمین های متصرفه را تغییر داده است.
      دکتر روستا رسالات متعدد در زمینهِ «ریشه حکومت عثمانیان ـ چگونگی و نتایج»، «سلجوقیان آناتولی ـ ترکیه امروز»، «مهاجرت قره ختائیان ـ زردهای تیره پوست ـ از مناطق شمالی چین و منچوری به فرارود و ایران خاوری ـ علل و نتایج»، «سلطه قره ختائیان و سلجوقیان بر کرمان»، «درباره ترکان خاتون»، «اوضاع تجاری ایران و هند در دوران حکومت سلجوقیان»، «قره ختائیان ـ نژاد، زبان و مهاجرت آنان به سمت غرب و ایجاد دولت در مناطق متصرفه» و ... نوشته است.
      دکتر روستا در طول اقامت در کرمان دست به تکمیل جغرافیایِ تاریخی این استان ـ بزرگترین استان ایران به لحاظ وسعت و از باستانی ترین آنها زده ازجمله راهنمایی و تشویق به تعمیر مقبره خواجه اتابک محمد در خیابان ابوحامد که رو به ویرانی و گمنامی گذارده بود.








      دنياي هنر

      سالروز درگذشت آرام خاچاتوريان


      0501aram.jpg

      آرام خاچاتوريان
      در نخستين روز سال 1978 آرام خاچاتوريان آهنگساز بلند آوازه ارمني اتحاد شوروي درگذشت.
      وي هنگام فوت 74 ساله بود.
      آرام سالها رياست اتحاديه آهنگسازان شوروي را برعهده داشت و با اين كه عضو حزب كمونيست بود علنا از پاره اي از تصميمات و كارهاي دولت مسكو انتقاد مي كرد.








      اديان و روحانيون

      قتل مرتضي مطهري

      ساعت ده و 40 دقيقه بعد از ظهر 11 ارديبهشت 1358 (اول مه 1979) مرتضي مطهري از روحانيون، استاد فلسفه و الهيات، پژوهشگر و رئيس جلسات شوراي انقلاب پس از خروج از خانه دكتر سحابي در خيابان فخرآباد (تهران) از فاصله نزديك از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و چند دقيقه بعد در بيمارستان «طرفه» واقع در همان نزديكي جان سپرد.
      ساعتي بعد فردي ناشناس تلفني به روزنامه هاي تهران خبر داد كه استاد مطهري توسط گروه فرقان ترور شده بود. مهندس كتيرايي وزير وقت مسكن كه او هم در خانه دكتر سحابي بود به روزنامه ها گفت كه با استاد مطهري از خانه دكتر سحابي بيرون آمده بوديم، استاد ده پانزده قدم از ما دور شده بود كه هدف گلوله قرار گرفت و ضارب با اتومبيل فرار كرد. وي افزود كه استاد مطهري چون احساس خطر نمي كرد بدون محافظ رفت و آمد مي كرد.
      روزنامه اطلاعات در شماره دوم ماه مه 1979 (12 ارديبشت 1958) خود نوشته است که استاد مطهري مجروح توسط يک رهگذر به بيمارستان طرفه جهت درمان منتقل شده بود. اين گزارش اين پرسش را به ذهن مي آورد که چرا کساني که همراه با او از خانه دکتر سحابي خارج شده و شاهد تيراندازي و افتادن مطهري بر زمين بودند وي را به بيمارستان نرسانده بودند!.




      در قلمرو انديشه

      «آنارشيسم = حکومت شوراها» به مناسبت زادروز انديشمندي كه تاريخ 7 جلدي اين فرضيه را نوشت


      max-nettlau.jpg
      Max Nettlau

      سي ام اپريل زادروز مورخ و فيلسوف آلماني «Max Nettlau ماكس نتلائو» است كه در سال 1865 به دنيا آمد و 79 سال عمر
      كرد. وي كه هواخواه سوسياليسم بود تاليفات متعدد دارد كه مهمترين و معروفترينشان تاريخ هفت جلدي «آنارشيسم» است. ماكس كه در حومه شهر وين به دنيا آمده بود ترجيح مي داد كه او را آلماني بخوانند تا اتريشي.
      ماكس كه خود از هواداران ايجاد يك كنفدراسيون جهاني مركب از كشورهاي مستقل و پايان دادن به هرگونه جنگ و اختلاف از اين طريق بود به فرضيه «آنارشيسم» هم بي علاقه نبود و اواخر عمر از مخلوط كردن سوسياليسم و آنارشيسم، انديشه تازه اي را به دست داد.
      وي براي نوشتن كتاب هفت جلدي خود سالها در انگلستان و هلند اقامت كرد و يادداشت هاي آنارشيست ها را جمع آوري و با بسياري از انديشمندان و فعالانشان از جمله «پتر كروپوتكين» و «ويليام موريس» مصاحبه كرد.
      طبق تاليف ماكس، واژه آنارشيسم (آناركيسم) ريشه يوناني دارد به معناي «بي فرمانروا» و كسي كه بخواهد در يك جامعه بدون حاكم زندگي كند. در عهد باستان به كساني آنارشيست مي گفتند كه از ظلم حاكمان خودكامه به ستوه آمده بودند و خواهان تشكيل جامعه بدون حاكم (فرد) بودند، جامعه اي كه توسط شوراهاي متعدد اداره شود. بنابراين نه هرج و مرج طلب بودند و نه اين كه از ترور افراد حمايت مي كردند. به تدريج اين فكر تكامل يافت و از سال 1647 و از انگلستان به خودنمايي پرداخت. در جريان قيام «كرمول» در انگلستان بر ضد پادشاه وقت، هواداران فرضيه آنارشيسم از اين شعار انگليسي ها كه زورگويي حاكم (پادشاه) منجر به رواج انديشه «آناركي» مي شود استفاده كردند و به تبليغ «آنارشيسم» دست زدند و خواهان جامعه بدون حاكم (فرد حكمران) شدند و گفتند كه عامل همه مفاسد و بدبختي ها، حكومت كردن يك فرد برجمع است و بايد جامعه توسط شوراها اداره شود، نه فرد. و فرد انسان از آزادي كامل برخوردار باشد و قوانين، مختصر و توسط كل جامعه به تصويب برسد (رفراندم)، خدمت به جامعه (كارمندي دولت) حتي الامكان داوطلبانه و رايگان باشد و مالكيت با وضع ماليات تصاعدي محدود، درآمدها عادلانه و محاكمات به صورت دادگاه خلق، و سنگين ترين مجازات مربوط به ارتكاب ظلم، خودسري و خودكامگي باشد.
      انديشه آنارشيسم در قرن نوزدهم در روسيه كه در آنجا استبداد، ظلم و تبعيض بيداد مي كرد رشد و تكامل يافت و رهبران اين فكر خواهان تشكيل شوراهاي محلي و جوامع خودمختار در چارچوب كشور به منظور جلوگيري از پيدايش ديكتاتور و مقام موروثي دولتي، ايجاد يك حكومت جهاني با يك رهبري گروهي با هدف جلوگيري از جنگ و ستيز، لغو گذرنامه و عوارض گمركي و سرانجام ايجاد يك كنفدراسيون در جهان شدند. بعدا هواداران اداره امور توسط سنديكا، اتحاديه و انجمن به جاي مقام دولتي هم به آنان پيوستند.
      سپس استدلال شد كه براي رسيدن به اين آرزو، به «انسان كامل» نياز است كه بوجود آوردن چنين انسان هايي كار ده سال و حتي صد سال نيست، و نخست بايد يك جامعه معنوي ـ اخلاقي و تميز و آموزش و پرورش خوب در دست باشد كه نيل به آن نيز آسان نيست و وقتگير است. با اين پيش بيني مايوس كننده، به تدريج گروهي از آنارشيست ها متوجه ترور حاكمان ظالم و همچنين توسعه دهندگان ظلم ساخت و در طول سه چهار دهه (اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20) چند رئيس كشور در اروپا و آمريكا و جمعي از مقامات (به قول آنارشيست ها؛ ستمگر و يا فاسد) ترور شدند و از همين زمان در ذهن كساني كه آشنايي به فرضيه آنارشيسم ندارند، واژه آنارشيست مترادف با آشوب طلب شد.








      در دنياي اقتصاد

      جامعه خوشبخت


      0501galbraith.jpg

      J.K.Galbraith
      دهم ارديبشت 1385 (30 آوريل 2006) پروفسور «جان كنت گالبريت J.K.Galbraith» از اقتصاددانان مهم جهان در97 سالگي در كمبريج (ماساچوست) درگذشت. وي 33 كتاب نوشته است كه معروفترينشان «جامعه دارا» است كه در سال 1958 انتشار يافت. وي همان كتاب را چهل سال بعد مورد تجديد نظر قرارداد و تحت عنوان «جامعه خوشبخت» منتشر ساخت. پژوهشگران عقايد و فرضيه هاي گالبريت (گلبريث) را از لا به لاي تاليفاتش بيرون كشيده اند. وي از يك سوي، اقتصاد يك جامعه را در ارتباط با اوضاع اجتماعي، تاريخ و روانشناسي مردم آن جامعه مي داند و از سوي ديگر، شكل يافته از روش حكومتي آن جامعه، و مي گويد: دمكراسي براي اين است كه حق مردم و در صدر آنها حق فعاليت (اشتغال) آزاد افراد را تامين كند و در سايه تامين اين حق است كه اقتصاد رشد مي كند و جامعه احساس پيشرفت، رفاه و خوشبختي مي كند. كار دولت بايد جلوگيري از تقلب، جعل، بالا كشيدن اموال ديگران (غصب)، تبعيض، اجحاف و از اين قبيل كژي ها و سوء استفاده ها باشد تا فعالان اقتصاد و افراد نسبت به فرداي خود و اموالشان اطمينان داشته باشند. گالبريت گفته است كه بدون يك دستگاه قضايي بي عيب و نقص، يك جامعه احساس آرامش نخواهد داشت و پيشرفت نخواهد كرد.
      .







      در قلمرو ادبيات

      زادروز «رهي معيّري» غزلسراي بزرگ معاصر


      rahi-muaiyeri.jpg

      رهي
      سي ام اپريل (دهم ارديبهشت) زادروز غزلسراي معاصر ايران، محمد حسن معيّري (رهي معيّري) است كه در سال 1909 (1288 خورشيدي) به دنيا آمد و 59 سال عمر كرد. مردم معمولي وطن از طريق اشعار ترانه ها با «رهي» آشنا هستند به ويژه اشعاري را که براي ترانه هاي بانو هايده سروده بود. رهي، علاوه بر شعر و ادب در موسيقي، نوشتن و هنر نقاشي دست داشت و به همين دلايل مدتي رياست سازمان انتشارات كشور به او واگذار شده بود.
      رهي در 59 سالگي در 24 آبان 1347(15 نوامبر 1968) بر اثر ابتلاء به سرطان درگذشت. رهي فرزند معيرالممالك ـ يكي از رجال عصر قاجار بود. وي علاوه بر غزل؛ مثنوي و ترانه هم مي سرود. در سال 1964 در تهران، مجموعه اي از اشعار او تحت عنوان «سايه عمر» انتشار يافته بود. بر پايه اشعار رهي، دهها آهنگ موسيقي ساخته شده و به صورت ترانه در آمده اند كه معروفترين اين غزلها «سوز دل» عنوان دارد كه قبلا توسط بانو دلكش خوانده شده بود و اخيرا هم بانو «شكيلا» آن را خوانده است. ترانه هاي معروف ديگرش عبارتند از: «من از روز ازل»، «خزان عشق»، «تنها ماندم»، «شب جدايي»، «نواي ني» و .... رهي، خود نيز چند آهنگ موسيقي ساخته است ازجمله آهنگ «ديدي كه رسوا شد دلم» و ....
      مولفان تاريخ هنر و ادبيات نوشته اند كه اين دو قريحه در خانواده رهي موروثي بوده است.



      صنايع و فنون

      زادروز اينترنت؛ وسيله اي که زندگاني يكايك مردم را متحوّل ساخته است

      سي ام آوريل 1993 را زادروز WWW (شبكه شبكه ها ـ اينترنت) و آغاز بهره برداري از بزرگترين پديده ارتباط عمومي و غير انحصاري نوشته اند كه در زندگاني يكايك مردم ايجاد تحول كرده است. اين وسيله عام المنفعه، كه از آن پس در حال تكامل است بشر را درجريان همه امور قرارداده و كارها را بر آن آسان ساخته است. با اين ابزار، ديگر «محرمانه بودن و درخفا كارها را انجام دادن و ...» معنا ندارد. شبكه شبكه ها كه براي عمومي شدنش دهها سال تلاش شده بود سي ام آوريل 15 سال پيش در تالار مركز سازمان اروپايي براي تحقيقات هسته اي (و اختصارا: سرن) كه بزرگترين آزمايشگاه فيزيك درجهان است و در حومه ژنو و مرز سويس و فرانسه استقرار دارد تولّد خود را اعلام داشت. اين وسيله بزرگ، دوران كودكي نداشت و از همان نخستين روز تولد وارد ميدان شد و ارتباط مردم با يكديگر ـ از اطلاع رساني تا انتشار عقايد و نظرات، انعكاس ناله ها و تظلمات تا انجام امور روزمره از قبيل ارسال و دريافت پيام، سفارش كالا و خدمات و ... را برقرار ساخت و هر فرد باسواد را با يك «لپ تاپ» ناشر خبر و نظر كرد و عامل پيدايش مشاغل تازه شد.









      در قلمرو رسانه‌ها

      روز جهاني« آزادي مطبوعات»، اصل 19 اعلاميه حقوق بشر، جايزه کانو و اشاره اي به صدور پروانه انتشار نشريه در ايران

      يکم ماه مي، پيش از آن كه به عنوان «روز جهاني كارگر» تعيين شود «روز آزادي مطبوعات» اعلام شده بود. اين تصميم در سال 1819 در فرانسه اتخاذ گرديد كه به تدريج جهاني شده است و در اين روز از سوي اتحاديه ها، سنديكاها و انجمن هاي روزنامه نگاران جشن و جلسات سخنراني برگزار مي شده است. مجمع عمومي سازمان ملل در دسامبر 1993 به خواست روزنامه نگاران قاره آفريقا و با توجه به قطعنامه اي كه اين روزنامه نگاران در نشست خود در سال 1991 در پايتخت ناميبيا تصويب كرده بودند و نيز استناد به سابقه تاريخي «روز آزادي مطبوعات» كه در سال 1819 در فرانسه اعلام شده بود؛ روز سوم ماه مي (ماه مه) هر سال را World Press Freedom Day اعلام كرد. علت تغيير اين روز از اول به سوم ماه مي اين بود كه مراسم اين روز با روزجهاني كارگر با هم تداخل نكنند. اتحاديه هاي مطبوعات تصميم گرفتند كه به احترام اقدام تاريخي فرانسه و مصوبه مجمع عمومي سازمان ملل، كشورها را آزاد بگذارند كه در طول نخستين هفته اول ماه مي، در فرصت مناسب مراسم روز آزادي مطبوعات را برگزار كنند. مجمع عمومي سازمان ملل در قطعنامه دسامبر 1993 خود چنين آورده است: هدف مجمع از رسميت دادن جهاني به روز آزادي مطبوعات، عمدتا اين بوده است كه در اين روز ضمن برگزاري مراسم و انتشار مقالات، اهميت آزادي مطبوعات و نقش آن در تكامل و پيشرفت هر جامعه بشري يادآوري شود تا مقامهاي مربوط (دولت ها) خود را مكلف به رعايت آن بدانند و اصل 19 اعلاميه جهاني حقوق بشر را در اتخاذ هرگونه تصميمي مد نظر بگيرند.
      اصل 19: «هر انسان حق آزادي عقيده، بيان و ابراز نظر دارد، و اين «حق» شامل داشتن و نگهداشتن عقايد ـ بدون هرگونه مداخله (از سوي ديگران)، و نيز جستجو كردن، دريافت، بهره گيري و بهره رساني (انتشار) اطلاعات و عقايد از طريق رسانه ها، صرفنظر از مرزهاي جغرافيايي است.».
      آزادي مطبوعات در چارچوب وظايف «يونسكو» قرارگرفته و از سال 1997 جايزه اي براي مدافعان آزادي مطبوعات منظور گرديده كه تعيين برنده و يا برندگان آن به يك هيات حرفه اي 14 نفره واگذار شده است. اين جايزه مهم به نام «کانو Cano» روزنامه نگار كلمبيايي اسمگذاري شده است زيرا كه «كانو» كه يك گزارش تحقيقي و دنباله دار درباره كارتلهاي مواد مخـ ـدر مي نوشت در سال 1986 به دست عوامل آنها كشته شد.
      آزادي مطبوعات تنها شامل انتشار «بدون سانسور» خبر و نظر نيست، بلكه آزادي انتشار نشريه توسط هر فردي است كه مايل به آن باشد. بر همين اساس در برخي از كشورها براي انتشار روزنامه، نياز به داشتن پروانه نيست، ازجمله ايالات متحده آمريكا.
      در دهه نخست قرن 21، پوشش ندادن عمدي برخي از رويدادها و نفرستادن خبرنگار به برخي صحنه ها و ناديده گرفتن وضعيت برخي از افراد نيز سانسور تلقي شده است و ....
      دير زماني است كه مطبوعات به عنوان قوه چهارم دمكراسي پذيرفته شده اند، زيرا كه نه تنها مردم را در جريان آخرين تحولات و رويدادها و اظهار نظرها مي گذارند، بلكه ضعف هاي سه قوه ديگر و يا برخي از كارگزاران سه قوه را منعكس مي كنند تا جامعه و يا برخي از اعضاي آن با بلند كردن صداي اعتراض و نيز به موقع خود از طريق صندوق آراء، ايشان را تغيير به احسن دهند تا جامعه آنان سلامت خود را بازيابد. بنابراين، در يك دمكراسي، اين قوه (ركن چهارم دمكراسي، مطبوعات) نمي تواند در دست و يا كنترل سه قوه ديگرحكومتي و يا يكي از آنها باشد بايد منفک از سه قوه ديگر باشد. به عبارت ديگر؛ دولت ها و سازمان هاي عمومي نبايد به انتشار روزنامه حرفه اي (نه اختصاصي) دست بزنند زيرا كه مداخله در قوه ديگر دمكراسي است. به عبارت ديگر، شايسته يك دمكراسي نيست كه يک موسسه عمومي وارد كسب و كار روزنامه حرفه اي شود (روزنامه اش تكفروشي داشته باشد، آگهي تجاري بگيرد و براي افزايش تيراژ مطلب جنجالي و جنايي و مطلب بدآموز بنويسد).
      انديشمندان نه تنها انتشار روزنامه از سوي يك دولت و نهاد دولتي (سازمان عمومي) را، عملي مغاير اصول دمكراسي خوانده اند بلكه نظر داده اند جامعه اي را كه اعضاي آن (مردم) براي كسب اطلاع از خبرها و نظرها و احوال انسانهاي دور و نزديك، روزنامه دولتي خريداري كنند نمي توان يك جامعه «رشد يافته» بشمار آورد. همچنين مطبوعات حرفه اي نبايد از کمک و حمايت مالي دولتي برخوردار باشند تا اصل بي طرفي را از دست ندهند و محتواي بر پايه اصول ژورناليسم داشته باشند.
      اصحاب نظر درحرفه «ژورناليسم»، يكي از زيان هاي روزنامه دولتي را در اين مي دانند كه با ژورناليسم مستقل و حرفه اي رقابت خواهد كرد و به سبب برخوردار بودن از بودجه دولت و نداشتن نگراني از تامين هزينه و نهراسيدن از ورشكستگي مالي، احيانا روزنامه هاي مستقل و «ناوابسته» را از ميدان فعاليت برون خواهد راند. زيرا كه بهاي تكفروشي يك روزنامه وابسته به دولت و يا برخوردار از كمك مالي دولت كم است و اصل «ممنوعيت پايين تر بودن بهاي تكفروشي از جمع هزينه هاي توليد يك نسخه» را نقض مي كند كه مغاير ژورناليسم حرفه اي است كه گويد اگر يك روزنامه ـ مطلوب جامعه باشد، از مطالب آن راضي باشند و به آن احساس نياز كنند به هر قيمت خريداري اش مي كنند.
      جمع آوري و انتشار آگهي تجاري (نه اعلات رسمي) از سوي يك نشريه دولتي و توزيع آن بمانند نشريات مستقل (فروش عمومي) دو عمل مغاير وظايف دولت و سازمان عمومي توصيف شده اند. رسم بر اين است كه نشريه دولتي و اختصاصي براي توزيع رايگان در موسسات عمومي مربوط و رساندن اطلاعات دولتي به كارمندان و در مورد نشريات حزبي به اعضا و هواداران حزب ايجاد مي شود، و نبايد با انتشار آگهي تجاري و مطالب خارج از تخصص و تکاليف خود، وارد حرفه روزنامه نگاري شود و با روزنامه هاي مستقل (ناوابسته و حرفه اي) رقابت كند كه اين كار، نهايتا ژورناليسم يك كشور را تضعيف خواهد كرد و دودش به چشم مردم (اتباع) خواهد رفت.
      ايران، ازجمله چند دولت انگشت شمار در جهان است كه داراي روزنامه دولتي هستند و نشريات موسسات عمومي آنها حرفه اي (حرفه ژورناليسم) عمل مي کنند يعني که اين نشريات آگهي تجاري چاپ مي كنند و همانند نشريه حرفه اي بفروش مي رسند (تکفروشي دارند).
      در ايران امر صدور پروانه انتشار هرگونه نشريه در دست كميسيوني (هيات نظارت) است كه به جاي اتحاديه ها و سنديكاهاي حرفه اي اقدام مي كند، و اكثر اعضاي آن را قواي سه گانه دولتي تعيين مي كنند. ديده شده است كه «هيات نظارت بر مطبوعات» مستقر در وزارت ارشاد، صلاحيت روزنامه نگاران معروف و باتجربه را هم به انتشار نشريه از آن خود رد كرده است! و گاهي نوبت رسيدگي به درخواست نشريه مدت ها طول کشيده است. به نظر پاره اي بايد بررسي مجدد شود كه در اين زمينه، تصميمات اين هيات و مفاد برخي از مواد قانون مطبوعات مصوب سال 1364 و اصلاحيه اخير آن با اصل 28 قانون اساسي جمهوري اسلامي (هركس حق دارد شغلي را كه به آن مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي نيست برگزيند) مغايرت نداشته باشد، همچنين با اصل 20 اين قانون اساسي (همه يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي برخوردارند)، و نيز بند 4 اصل 43 و بندهاي اصل 3 قانون اساسي جمهوري اسلامي. مي دانيم كه بند 4 اصل 43 رعايت آزادي انتخاب شغل (پيشه ـ حرفه) را براي هر ايراني تضمين كرده و بند دوم اصل سوم تاكيد بر ارتقاء سطح آگاهي هاي عمومي (ايرانيان) در همه زمينه ها و با استفاده صحيح از مطبوعات دارد و ....
      دولت ها و موسسات عمومي همانند افراد حق آزادي بيان و ابراز نظر و اعلام برنامه ها و کارهاي خود (طبق اصول روابط عمومي) را دارند، بنابراين مي توانند نشريه اختصاصي و «تخصصي» داشته باشند، ولي دولت و موسسات عمومي، طبق قواعد حرفه ژورناليسم قاعدتا نبايد نشريه عمومي منتشر يعني که نشريه خود را بفروش برسانند و برايش آگهي تجاري بگيرند و در جايي كه شرکت ها و كارخانه هاي دولتي در معرض فروخته شدن هستند با مطبوعات مستقل رقابت و آنها را از ميدان بيرون رانند.
      آزادي مطبوعات از هدفهاي اصلي انقلاب فرانسه بود كه پس از آن در قوانين اساسي بيشتر كشورها تضمين شده است و انتشار نشريه در اين كشورها از جمله آمريكا نياز به دريافت پروانه از دولت ندارد و در كشورهاي ديگر نيز اتحاديه مطبوعات و يا فدراسيون اتحاديه هاي صنفي اين پروانه ها را صادر مي كنند.
      در اين راستا، همچنين در طول قرن 20 همواره امر صدور كارت روزنامه نگاري توسط دولتها، با مخالفت شديد جامعه مطبوعات رو به رو شده و دادگاه حقوق بشر سازمان كشورهاي قاره امريكا در حكم 13 نوامبر سال 1985 خود ايجاد هرگونه محدوديت براي فعاليت هاي مطبوعاتي را مغاير اعلاميه حقوق بشر و اصل «آزادي مطبوعات» دانسته است كه بي اعتنايي به آن (محدود كردن آزادي مطبوعات) از موارد نقض حقوق بشر بشمار آورده شده است. کارت روزنامه نگاري در مواردي که لازم باشد از سوي اتحاديه و يا مديريت نشريه مربوط صادر مي شود. معمولا روزنامه نگاران از شهرت کافي در جامعه برخوردار هستند و نياز به داشتن کارت نيست.
      اهميت استقلال قوه چهارم دمكراسي (مطبوعات) به قدري است كه مورخان و پژوهشگران و انجمن هاي دفاع از حقوق بشر هنگام بررسي سوابق يك دولت از اين لحاظ، نخست سراغ قوانين مطبوعاتي و نظامات مربوط در اين زمينه مي روند و با اصول قانون اساسي آن كشور و ميثاق هاي بين المللي مي سنجند و سپس رفتار با مطبوعات و وضعيت آنها را مي پويند و اعلام نظر مي كنند. ايران شايد تنها کشور در جهان باشد که دولت آن به خبرنگاران پاداش نقدي و به نشريات کمک مالي مي دهد!، حال آنکه مطبوعات قوه چهارم دمکراسي هستند و اين قوا از هم تفکيک شده اند.









      ساير ملل

      امپراتوري كه خودرا داوطلبانه بازنشسته كرد و يک تبعه ساده شد


      Diocletianus-statue.jpg

      مجسمه Diocletianus
      ديو كلتيانوس Diocletianus (ديو كلتيان Diocletian) امپراتور روم كه شهرت ضديت شديد با مسيحيت داشت اول ماه مي سال 305 ميلادي بدون داشتن دشواري اعلام داشت كه از همين هفته خودرا بازنشسته مي كند و به زندگاني معمولي و همانند يک تبعه ساده بازخواهد گشت و بقيه عمر را به دور از صحنه سياست و حتي محيطي سياسي مانند پايتخت ـ در يك نقطه ساحلي در ايلريا (آن قسمت كه امروز كرواسي خوانده مي شود) خواهد گذرانيد و حراست از روم از اين پس بر عهده ديگران خواهد بود؛ همه بايد مدتي از اواخر عمر را بدون نگراني از كار و معيشت زندگي كنند.
      ديوكلتيان در سال 284 ميلادي برحسب تصادف امپراتور شده بود، زيرا كه در اين سال امپراتور روم در جريان جنگ با ايران (برخي از مورخان اروپايي نوشته اند به دست يك رومي) كشته شد و معاون او هم پيش از آنكه امپراتوري خود را اعلام كند درگذشت.
      ديوكلتيان با وجود اينکه قبلا يك نظامي حرفه اي و ژنرال بود، دست به يك رشته اصلاحات داخلي زد و از سناي روم خواست قانوني تصويب كند تا از آن پس هر امپراتور يك يا دو نايب (شريک هم سطح خود) داشته باشد تا كشور هرگز بدون رهبر نشود. ديوكليتان كه 21 سال حكومت كرد در سال 311 درگذشت. وي بسال 244 ميلادي به دنيا آمده بود.






      سريلانكا درگذر تاريخ


      0925sirima.jpg

      بانو «باندرانايکه»
      پارلمان جمهوري دمكراتيك ـ سوسياليست سريلانكا (سري ـ لانكا) 29 آوريل سال 1982 از شهر كلمبو به «كوته» ـ يك پايتخت قديمي اين جزيره 21 ميليون نفري كه درصد باسوادان آن بيش از هركشور ديگر جهان سوم است منتقل شد. شايد دليل آن به فراموشي سپردن دوران طولاني استعمار بوده است. «لورنكو دو آلميدا» دريانورد پرتغالي در سال 1505 پاي به بندر كلمبو (كلمبه و به نوشته ابن بطوطه، كالامپو) گذارد و با خود استعمار اروپايي را به سريلانكا آورد. پرتغالي ها سريلانكا را «سيلائو» و مسلمانان سريلانكايي را موروها مي گفتند (يعني مراكشي ها، همان واژه اي را كه در اروپا بكار مي بردند). بعدا هلندي ها هم در اين گوشواره شبه قاره بر پرتغالي ها اضافه شدند. علت علاقه مندي استعمارگران اروپايي، قرارداشتن سريلانكا بر سر راههاي دريايي آسيا بود. كمپاني هند شرقي انگلستان در سال 1796 وارد سريلانكا شد كه بازرگانان مسلمان (عرب ـ آفريقايي) اين جزيره را سرانديب (سرنديب) مي خواندند. انگليسي ها كه داراي كشتي توپدار بيشتر و تفنگدار زيادتري بودند (عامل برتري غرب بشمار رفته است) رقباي اروپايي ديگر را مجبور به عقب نشيني كردند و در سال 1802 سريلانكا را كه «سيلان» تلفظ مي كردند و اين نام تا سال 1972 در سراسر جهان عموميت يافته بود «كلني سلطنتي و مستعمره لندن» اعلام داشتند كه پس از شكست ناپلئون، و از سال 1815 رسميت كامل يافت و اروپاييان ديگر مجبور به قبول و رعايت استعمار انگلستان بر سريلانكا شدند كه تا چهارم فوريه 1948 ادامه داشت و در اين روز استقلال خود را بازيافت و بعدا نظام جمهوري را انتخاب كرد، سوسيال دمكرات شد، آموزش و پرورش را اجباري و رايگان و درمان را عمومي ساخت. همين رايگان شدن درمان، متوسط طول عمر را در اين جزيره تا 75 سال بالا بـرده است.
      سريلانكا نه تنها از نظر استراتژيك و واقع شدن برسر راههاي دريايي جلب توجه استعمار اروپايي را كرده بود بلكه در جهان به كشور دارچين، چاي و شكر معروف بود.
      تاميلهاي هند در قرن دهم ميلادي مسلحانه به سريلانكا حمله ور شده و در قسمت شمالي اين جزيره (جافنا) و سواحل شمالشرقي آن استقرار يافته بودند كه انگليسي ها در طول سلطه خود شمار ديگري را و بيش از عده اي كه قبلا آمده بودند از منطقه تاميل نادوي هند به سريلانكا منتقل كردند كه اينك نزديك به ده درصد جمعيت را تشكيل مي دهند، به علاوه چند ميليون ديگر كه در نتيجه مزاوجت مخلوطي از تاميل هستند. پيش از استعمار انگلستان، درصد تاميلهاي سريلانكا از چهار درصد جمعيت تجـ*ـاوز نمي كرد.
      در قرن نوزدهم جيمز امرسون تنت (متولد 1804 و متوفا در 1869) اميرزاده انگليسي، مورخ و محقق به مدت پنج سال وزير مستعمره سريلانكا بود كه تاريخچه اين جزيره را به دست آورده و تاليف كرده كه اين تاليف به زبانهاي ديگر نير ترجمه شده است. طبق اين بررسي ها، سينهالي ها ( سينها = شير ـ هلا = اصيل و دست نخورده) كه هفتاد و چهار درصد جمعيت را تشكيل مي دهند؛ آرين هايي هستند كه در قرون ششم و پنجم پيش از ميلاد از بنگال و اورياي هند (فرنگيها، اوريسا مي نويسند) به سريلانكا مهاجرت كردند. اينان قبلا از گجرات و شمال غربي هند به بنگال رفته بودند. نخستين گروه سينهال به دنبال پادشاه خود «ويجايا» كه در بنگال تحت فشار دشمن قرار گرفته بود وارد سريلانكا شدند و اين جزيره را «سري ـ لانكا» نام نهادند (لانكا = جزيره، سرزمين ـ سري يك پيشوند و لقب است كه به لانكا عظمت و احترام و جنبه تقدس مي دهد). تاريخجه سريلانكا و شرح پادشاهان آن در روزشماري تحت عنوان «ماهاوامسا» به زبان پالي و به شعر (بمانند شاهنامه فردوسي) آمده است كه در سال 1837 به زبان انگليسي ترجمه شده و در دسترس است. براي مثال: اين روزشمار از يك بانو به نام «آنولا» نام بـرده است كه دو هزار و پنجاه سال پيش بر سريلانكا پادشاهي مي كرد (طبق محاسبات امرسون تنت، از سال 47 تا 42 پيش از ميلاد). معروفترين پادشاه سريلانكا «راوانا» نام داشت. در اسناد ايران باستان، از دارچين محصول سريلانكا و صدور آن به ايران و خواص پزشكي اش نام بـرده شده است و همچنين يك استاد پزشكي سريلانكايي كه در دوران ساسانيان در دانشگاه گندي شاپور (خوزستان) تدريس مي كرد. ابن بطوطه گردشگر آفريقاي شمالي كه از سريلانكا ديدن كرده وضعيت جغرافيايي اين جزيره و اينكه مردمش عمدتا بودايي و افرادي صنعتگر، نسّاج و درستكردار هستند نام بـرده و توليد شكر و پردرخت بودن آنجا را وصف كرده است.
      سريلانكا كه استعداد صنعتي آن زياد است نخستين كشوري است كه داراي نخست وزير زن شده و بانو «سيريماوا باندرانايكه» 21 ژوئيه 1960 رئيس دولت اين جزيره شد. سريلانكا يك رئيس جمهور زن هم داشته است. در جريان جنگ جهاني دوم، آبهاي سريلانكا صحنه نبرد ژاپني ها با متفقين بود. امپراتوري ژاپن كه تا سريلانكا پيش آمده بود مي خواست كه انگليسي ها را از اين جزيره براند. جنگ داخلي اين كشور پس از آنكه تاميل ها نتوانستند استقلال منطقه شمالي را كه به هند نزديكتر است به دست آورند از سال 1983 با تشكيل گروههاي نظامي به نام ببرهاي تاميل (در برابر واژه سينهال به معناي شير اصيل) وارد مبارزه مسلحانه شده اند و محل سكونت خود را تاميل ايلام (وطن تاميل) مي نامند.





      يکم ماه مي، روز جهاني كارگر ـ كشتار شيكاگو و مناسبت اين روز


      mayday2.jpg

      کودک لبناني با کلاه داس و چکش در مراسم يکم مي 2007، بيروت
      يکم ماه مي، روزجهاني كارگران است. دهها سال است كه به اين مناسبت در اين روز، در كشورهاي مختلف (به استثناي ايالات متحده، كانادا و چند كشور كوچك) مراسم ويژه برگزار مي شود. ايالات متحده و كانادا نخستين دوشنبه هر سپتامبر (شهريور ماه) را به عنوان «روزكارگر» برگزار مي كنند. مناسبت اول مه به عنوان روز كارگر به اين لحاظ بوده است كه در چهارم ماه مي سال 1886، و در چهارمين روز اعتصاب و تجمع كارگران آمريكايي در شهر شيكاگو، پليس به روي آنان آتش گشود كه شماري كشته، عده اي مجروح و بعدا چهارتن نيز اعدام شدند. كارگران اعتصابي خواستار تعديل شرايط كار و كاهش ساعات روزانه كار از ده ساعت به 8 ساعت بودند.
      قرار بود كه اول ماه مي 1886 در آمريكا (ايالات متحده)، كاهش ساعات كار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآيد كه چنين نشد و در نتيجه، كارگران درگوشه و كنار اين كشور دست به تظاهرات زدند و در يكهزار و دويست كارخانه و كارگاه، اعتصاب صورت گرفت. شمار كارگران معترض شهر شيكاگو بيش از ساير شهرها و حدود 90 هزار تن بود. در چهارمين روز تظاهرات شيكاگو، كارگران اعتصابي و هوادارانشان در «ميدان بيده = Haymarket» جمع شده و از اينجا به حركت درآمده بودند. سخنرانان آنان بر يك گاري بزرگ سوار بودند و شعار مي دادند. پس از طي مسافتي، پليس اطراف اين گاري (چهارچرخه) را گرفت و خواست كه تظاهركنندگان متفرق شوند كه ناگهان انفجاري صورت گرفت، يك مامور پليس كشته شد و چند كارگر و پليس نيز مجروح شدند. اين حادثه سبب شد كه پليس دست به تيراندازي به سوي جمعيت بزند و كشتار صورت گيرد. آمار كشته شدگان اعلام نشده است ولي اسامي انبوه مجروحان در دست است. پليس با اعمال خشونت موفق شد جمعيت را پراكنده سازد. در پي اين حادثه، هشت تن به عنوان مسبّب دستگير شدند كه پنج نفر از آنان كارگر مهاجر آلماني و يكي هم آلماني تبعه آمريكا بود. دادگاه يكي از اين دستگير شدگاه را به 15 سال حبس محكوم كرد و بقيه محكوم به اعدام شدند كه فرماندار ايالت مجازات دو تن از آنان را به حبس ابد تخفيف داد. يكي از محكومان به اعدام، پيش از اجراي حكم خودكشي كرد و چهار نفر ديگر به دار آويخته شدند.
      با رسيدن اخبار مربوط به اين تظاهرات، كشتار و اعدام به ساير كشورها، در گوشه و كنار جهان مراسم يادبود برگزار و هر سال هم تكرار شد كه به تدريج اول ماه مه، روزجهاني كارگر عنوان گرفت. چون اعدام شدگان شيكاگو عمدتا آلماني بودند، در سال 1933 حزب نازي آلمان روز اول ماه مي را روز ملي و تعطيل عمومي اعلام كرد. ساير كشورها هم به تدريچ چنان كردند.

      Hay.jpg
      عكس پنج تن از محكومان به اعدام كه يكي از آنان پيش از اعدام، خودكشي كرد. اين شمار و سه تن ديگر، مسببان تظاهرات 90 هزارنفري شيكاگو شناخته شده بودند

      mayday.jpg
      گوشه اي از راهپيمايي يکم مي 2007 در مسکو







      رئيس جمهوري فرانسه به دست يك آنارشيست روس ترور شد


      0501doumer.jpg

      پل دومه
      Paul Doumer پل دومه رئيس جمهوري وقت فرانسه اول ماه مه سال 1932 به دست يك روس به نام «پل گارگالوف» كشته شد. دومه كه هنگام مرگ 75 ساله بود در سال 1931 به رياست جمهوري فرانسه انتخاب شده بود.
      گارگالوف از آنارشيست ها (معتقدان به اداره امور جوامع از طريق شوراهاي انتخابي، نه افراد) بود و معتقد به اصلاح جامعه از طريق از ميان برداشتن افراد بد نيت و فاسد از هر طريق، ولو ترور و ....

      درياسالار دونيتس برجاي هيتلر نشست


      doenitz-karl.jpg

      Karl Doenitz
      در پي خودكشي هيتلر و در جريان تصرف شهر برلن توسط دو ارتش از نيروهاي شوروي و به اسارت روسها درآمدن بيش از يك ميليون نظامي آلماني، درياسالار «كارل دونيتس Karl Doenitz» طراح حملات زيردريايي با تاكتيك «وولف پك» از اول ماه مه 1945 رياست رايش سوم (کشور آلمان) را برعهده گرفت و كابينه خود را درهمين روز در «كيل» تشكيل داد و آمادگي آلمان براي قطع جنگ را اعلام داشت. پيشنهاد دونيتس هفتم ماه مه 1945 از سوي فاتحان جنگ (برپايه تسليم بدون قيد و شرط) پذيرفته شد و عمر رايش سوم به پايان رسيد. جنگ جهاني دوم نيز كه از سال 1939 آغاز شده بود به اين ترتيب در جبهه هاي اروپا پايان يافت. تا آن روز هنوز باقيمانده نظاميان آلماني در مناطق غربي اين كشور و هامبورگ با نيروهاي آمريكا، فرانسه و انگلستان مي جنگيدند.
      هيتلر سي ام آوريل، ساعتي پيش از اين كه خودكشي كند، دريا سالار دونيتس را به رياست کشور و دکتر پل جوزف گوبلز وزير تبليغات آلمان را به سمت صدر اعظم (نخست وزير) تعيين كرده بود. راديو برلين ساعت ده و نيم همان شب (سي ام آوريل 1945) خبرداده بود كه پيشوا كه تا آخرين لحظه در دفاع از وطن كوتاهي نكرد در مقر خود جان سپرده است. در آن روز اين خبر را كسي حتي روزولت رئيس جمهور آمريكا باور نكرد. همگان تصور مي كردند كه هيتلر با دادن اين خبر خواسته است خود را پنهان كند. گوبلز هم يك روز بعد خودكشي كرد.

      0501doenits2.jpg
      هيتلر از دونيتس قدرداني مي كند







      خودكشي «گوبلز» پس از كشتن فرزندانش


      0501goebelz.jpg
      گوبلز با همسر و شش فرزندش


      اول ماه مه سال 1945 دكتر جوزف گوبلز رئيس تبليغات رايش سوم (دولت حزب ناسيونال سوسياليست) كه تنها يك روز صدراعظم آلمان شده بود در پناهگاهش در برلين، نخست با كمك همسرش شش فرزندشان را مسموم كردند و سپس هردو دست به خودكشي زدند و به پيشوا (هيتلر) كه شب پيش از آن خودكشي كرده بود پيوستند. هيتلر چند دقيقه پيش از خودكشي، درياسالار دونتيس را به رياست كشور (رئيس جمهوري) و دكتر گوبلز را به رياست دولت (مقام صدر اعظمي) منصوب كرده بود، دو سمتي كه قبلا خود او داشت. هيتلر سمت رهبري حزب (ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان = نازي) را به كسي تفويض نكرد و با خود به آن دنيا برد. گوبلز كه از هفته ها پيش مي دانست از توليد بمب اتمي خبري نيست و شكست آلمان قطعي است، فرزندانش را به نقاط امن و دوردست نفرستاد و در پناهگاهش تا آخرين لحظه نگهداشت. وي و زنش، نخست به شش فرزند مورفين دادند و در حالت بيهوشي، با تزريق سيانور كشتند و سپس با گلوله خودكشي كردند كه اجسادشان به دست سربازان شوروي افتاد و دفن شدند.





      افزايش توجه رسانه ها در قرن 21 در ورق زدن رويدادهاي گذشته با هدف يادآوري اشتباهات و تکرار نشدن آنها


      eva-claretta-merged.jpg

      اِوا ----------- كلارِتّا
      رسانه هاي گروهي كه در سالهاي اخير و بويژه از آغاز قرن 21 بيش از هميشه با استفاده از فرصت ها و مناسبت ها به گذشته باز مي گردند و رويدادهارا يادآور مي شوند تا اشتباهات تکرار نشوند در آخرين روزهاي اپريل 2003 توجه خاص به مرگ معشـ*ـوقه هاي هيتلر و موسوليني به فاصله سه روز از هم (27 و 30 اپريل 1945) كرده و به شرح مشابهت آنان پرداخته بودند. هر دو زن ـ اوا براون Eva Braun و كلارتّا پتاچي Claretta Petacciـ در اوايل دهه چهارم عمر خود و نزديك به سه دهه جوانتر از آن دو مرد (هيتلر و موسوليني) بودند و هر دو تا آخرين لحظه وفاداري كامل نشان داده و از جان خود گذشته بودند.
      اين رسانه ها در مورد «كلارتّا» به خاطرات پارتيزانهاي ايتاليايي بويژه کتاب خاطرات Urbano Lazzaro که در صحنه اعدام حضور داشت استناد كرده و نوشته بودند كه پارتيزانهاي کمونيست پس از يافتن موسوليني، معشـ*ـوقه و همكارانش در ميان نظاميان و بعضا بار كاميونهاي آلماني در منطقه دونگو (نزديک به مرز سويس) در 27 اپريل 1945 و مختصر سئوال و جواب، آنان را در كنار درياچه «كومو» تيرباران و اجسادشان را به شهر ميلان منتقل و وارونه از بالکن يک ساختمان آويزان کردند. پارتيزانها راضي به كشتن «كلارتّا» نبودند، ولي او خودرا سپر جان موسوليني كرده بود و اصرار داشت كه اگر قرار است موسوليني كشته شود، نخست گلوله ها را به او بزنند كه چنين شد.
      به نوشته رسانه ها در سال 2003، خانواده كلارتّا كه ثروتمند و معتبر بودند موفق به جمع آوري همه عكسهاي او، جز دو قطعه از آنها شدند تا به دست روزنامه نگاران نيافتند و همين دو عكس هستند كه مكررا چاپ مي شوند و مأخذ تصويرگران قرارگرفته اند. كلارتّا 33 ساله 29 سال جوانتر از موسوليني بود. [شرح دستگيري و کشته شدن گروه موسوليني در ميان مطالب 28 اپريل و خودکشي هيتلر و مرگ اوا در ميان مطالب 30 اپريل اين تاريخ آنلاين آمده است].






      گزارش مستند ژيرينوفسكي: لندن سياست هاي قرن 19 خود را همچنان دنبال مي كند - فروپاشي شوروي - دشمن شماره يك روسيه! - درباره ايران و ...


      0501zhiro.jpg

      Vladimir Zhirinovsky
      ولاديمير ژيرينوقسكي Vladimir Zhirinovsky ناسيوناليست معروف روس و رئيس حزب ليبرال دمكراتيك اين كشور و سه دوره نامزد رياست جمهوري روسيه در آخرين روز اپريل 2006 در كنگره اين حزب كه در مسكو برگزار شده بود گزارش مستندي را مطرح ساخت كه ثابت مي كند دولت انگلستان همچنان سياست هاي قرن نوزدهم خود را دنبال مي كند و تا كنون چند بار از طريق دولت آمريكا به اجراي اين سياست ها پرداخته و به نتايجي هم دست يافته است.
      طبق اسناد ژيرينوفسكي، گورباچف محصول (دستپخت) دستگاه اطلاعاتي انگلستان (اينتليجنس سرويس) بود و ماموريت داشت كه شوروي را فروبپاشاند. وي گفت كه به اصرار انگلستان، ناتو و آمريكا همه تلاش خود را بكار بردند تا گورباچف به دستگاه رهبري شوروي راه يابد، رهبر شوروي شود و اين امپراتوري ايدئولوژيك را از درون متلاشي سازد و ديديم كه در اين كار موفق شدند. هنوز گورباچف بر سر كار بود! كه يلتسين الكلي با يك تلنگر، شوروي ـ بزرگترين امپراتوري يکپارچه جهان پس از امپراتوري يکپارچه پارسي ها در قرون قديم را فرو پاشانيد.
      ژيرينوفسكي متولد 25 اپريل 1946 و نايب رئيس دوماي روسيه گفت طبق اسنادي كه در دست اوست؛ اين تلاشها با فروپاشي شوروي پايان نيافته و نخواهد يافت، و هدف نهايي اين است كه روسيه كوچكتر، ضعيفتر و به طور كامل از دور رقابت هاي بين المللي خارج شود و به صورت كشوري محصور و پرآشوب (هرج و مرج) درآيد، و در ادامه همان سياست است كه تلاش شده است اقمار شوروي سابق از يك سوي، وارد اتحاديه اروپا شوند و از سوي ديگر عضو ناتو. تا كنون «ناتو» موفق شده است كه پاي به بالتيك شوروي بگذارد. انقلابهاي نارنجي در گرجستان، اوكراين و قرقيزستان در اجراي همان سياست بود كه در قرقيزستان به صورتي ديگري درآمده، و در اوكراين ورق دارد برمي گردد. آنها در ازبكستان و بلاروس موفق نشدند. غرب قصد سلطه برجهان را دارد و در نتيجه، ترتيب تضعيف ملل مورد نظر و گسترش دشواري ها و درگيري هاي داخلي آنها را مي هد و در اين وضعيت، تنها ناسيوناليسم ملت ها است كه مي تواند در برابر سلطه و آقايي از خارج، ايستادگي كند و هر گونه سياست سلطه از خارج را خنثي سازد.
      ژيرينوفسكي سپس به تشريح اسناد ديگري كه به دست آورده بود پرداخت، ازجمله آزمايش اراده كرملين با استقرار تجهيزات نظامي در كشورهاي سابق عضو پيمان ورشو و انجام برخي تحريكات در سه كشور بالتيك.
      ژيرينوفسكي در گزارش خود به سران حزبش گفت: انگلستان از نخستين روز قرن 19 و زماني كه متوجه شد كه روسيه علاوه بر اروپا قصد ورود به آسيا و منطقه مديترانه را دارد دشمن روسيه شد و اين دشمني مايه سياستي شده است كه هنوز زنده و در رديف برنامه هاي روز آن دولت است. وي با تاکيد گفت که انگلستان دشمن شماره روسيه است، نه آمريكا. هر سفر يك مقام انگليسي به واشنگتن به منظور فتنه پردازي برضد يك ملت است. اگر به تاريخ بنگريم، هر آسيبي كه سرزمين ايران و ايرانيان در دو قرن گذشته متحمل شدند نتيجه سياست انگليسي ها بوده است. انگليسي ها در قرن نوزدهم به خاطر محدود كردن نفوذ روسيه در خاورميانه و جلوگيري از پيشروي آن به سوي آسياي جنوبي، دولتهاي وقت تهران را راضي به گذشت از قفقاز جنوبي و خراسان بزرگتر و افغانستان ساختند و سپس قبايل ساکن شرق افغانستان را تقسيم و نيمي را به هندوستان خود دادند، بلوچستان را که هميشه بخشي از ايران بود تقسيم كردند و بيشتر آن را ضميمه هندوستان خود ساختند. سپس مانع از پيشرفت ايرانيان شدند كه مردماني مستعد و هوشمند هستند، در نيمه قرن بيستم دولت ملي آنان (دولت مصدق) را برانداختند، به شاه خط مي دادند و .... در قرن 20 هندوستان را که بپا خاسته بود تقسيم کردند و در متصرفات سابق امپراتوري عثماني چند کشور به وجود آورند که هميشه مسئله نژادي و مذهبي داشته باشند از قبيل عراق، کويت، اردن، سعودي و ....
      ژيرينوفسكي در جاي ديگري از سخنانش گفت: پس از برخورد نخستين بمب آلماني بر لندن (درجريان جنگ جهاني دوم)، چرچيل به انواع دسيسه ها دست زد تا هيتلر با شوروي وارد جنگ شود. چرچيل مي دانست كه در چنين حمله اي اگر شوروي شكست بخورد، برنده اصلي انگلستان خواهد بود كه قسمت هاي آسيايي شوروي را خواهد بلعيد و اگر آلمان شكست بخورد، دشمن بزرگ اروپايي اش نابود خواهد شد.
      ژيرينوفسكي ضمن ابراز خرسندي از شكوفا شدن احساسات ملي گرايي روس ها كه 75 سال در توفان «جهان وطني» كمونيست ها محو شده بود سپس به حزب خود چنين اندرز داد: در دنياي پيش از جنگ جهاني دوم، ارتش ها و جاسوس ها ابزار هاي اجراي سياست دولت هاي سلطه گر بودند كه جاسوس ها متنفذين جوامع مورد نظر (هدف) را مي يافتند و براي دولت خود آنان را خريداري مي كردند. در چند دهه اخير رسانه ها بر آن دو ابزار افزوده و موثرتر واقع شده اند، مردم باسواد شده اند و بيش از گذشته به رسانه ها دسترسي يافته اند. در طول جنگ سرد ديديم كه غرب با رسانه هايش، هرچه را كه احزاب كمونيست مي آموختند، بر باد مي دادند. براي پيروز شدن، ما بايد داراي رسانه هايي باشيم كه دست رقيب و دشمن را باز كند و مردم را روشن سازد تا آماده دفاع باشند، دفاع در برابر نفوذ دروغ، نفوذ تبليغ، نفوذ اتهام، فريبكاري و ....





      پيش بيني اوضاع جهان در تفسيرهاي منتشره در آخرين روز اپريل 2006

      تفسيرهاي منتشره در آخرين روز اپريل 2006 چشم انداز جهان در سالهای بعد را چنین به دست مي داد:
      ـ دسته بندی تازه در برابر بلوک غرب که پس از فروپاشی بلوک شرق در اواخر دهه 1980 همچنان باقی مانده است. دسته بندی تازه در آغاز کار بدون جبهه بندی و معارضات چشمگیر خواهد بود. در این دسته بندی روسیه، هند، برزیل، چین (پکن) و دولت و یا دولت های همردیف شرکت خواهند داشت. این بلوک چند سال پس از ایجاد نغمه سهم خواهی را ساز خواهد کرد. [این پیش بینی تحقق یافت و آن چهار دولت + فدراسیون آفریقای جنوبی اتحادیه «بریکس» را تشکیل دادند که تا اين تاريخ (يکم ماه مي 2013) نتوانسته است موثر واقع شود زیرا که پکن به بازارها و معاملات پول بلوک غرب نیاز حیاتی دارد.].
      ـ اختلافات ارضی پکن با همسایگان شدت بیشتری خواهد یافت.
      ـ مسائل داخلی عراق گسترش خواهد يافت و پیچیده تر خواهد شد و خطر جنگ داخلی و تجزیه بعید نخواهد بود.
      ـ پاکستان تحت تاثیر مسئله پاتان ها (پختون ها = پشتون ها) دچار مشکلات تازه ای خواهد شد.
      ـ اتحادیه اروپا به علت وجود اختلاف سطح اقتصادی و تفاوت های فرهنگی اعضای خود دچار برخی دشواری ها خواهد شد.
      ـ ابهام و پيچيدگي وضعیت در افغانستان ادامه خواهد یافت.
      ـ تحریم ایران از سوی آمریکا شدت خواهد یافت و احتمالا گسترش خواهد یافت. [که یافته است].
      به باور دو روزنامه نگار آمريكايي كه نظر خود را در شماره سي ام اپريل 2006 نيويورك تايمز منتشر کرده بودند، ايران اشاره دارد كه فعاليت آن كشور درغني سازي اورانيوم متوقف شدني نيست و آمريكا هم روي حرفش ايستاده است كه ايران نبايد غني سازي كند. (به نظر اين دو روزنامه نگار آمريکايي)، احتمال حمله هوايي ـ موشکي آمريکا و يا با موافقت و یا اشاره آمريكا، اسرائيل (با تسليحات آمريكايي) به مراکزي در ايران را نمي توان منتفي دانست.
      ـ رقابت برسر معاملات نفت و نیز بازار خرید و فروش کالا شدت خواهد یافت. [ديپلماسي نفت با ديدار رئیس وقت رژیم پکن از كشور سعودي، کنیا و فدراسيون نيجريه در دهه سوم اپريل 2006 عملا آغاز شد. وی در كشور سعودي اطمينانهايي به سران اين كشور داد، در نيجريه قرارداد نفتي و توسعه منابع امضا كرد و در كنيا اجازه گرفت كه نفت آف شور (ساحلي) اين كشور را استخراج كند. هدف پکن اين است که با آفريقا که به حد کافي مواد خام دارد مناسبات تنگاتنگ داشته باشد و این کار بدون رقابت و احیانا معارضه نخواهد بود.].
      ـ اتحاد لاتین های قاره آمریکا، ولو در ظاهر ادامه خواهد داشت.









      تاريخ از نگاهي به تصوير

      سَرنَخ برای پژوهشگران از نگاهی بر تیترهای صفحات اول روزنامه اطلاعات در یکم ماه می چند سال


      etmay1-1962.jpg
      یکم ماه می 1962 (11 اردیبهشت 1341) ـ تکفروشی این روزنامه در آن روز که در 20 صفحه منتشر شده بود 3 ریال




      etmay1-1969.jpg
      یکم ماه می 1969 (11 اردیبهشت 1348) ـ تکفروشی این روزنامه در آن روز که در 28 صفحه منتشر شده بود 4 ریال




      etmay1-1978.jpg
      یکم ماه می 1978 (11 اردیبهشت 2537 = 1357) تکفروشی این روزنامه در آن روز که در 32 صفحه منتشر شده بود 10 ریال




      etmay1-1982.jpg
      یکم ماه می 1982 (11 اردیبهشت 1361) ـ تکفروشی این روزنامه در آن روز که در 16 صفحه منتشر شده بود 20 ریال





      برخي ديگر از رويدادهاي 1 مي

    • 1544: نيروهاي عثماني مجارستان را تصرف كردند.

    1962: دولت ايران اسامي مسيل خورهاي
    • 1844: مورس نخستين تلگراف را مخابره كرد.
    • 1867: دانشگاه « هوارد Howard» كه باهزينه دولت آمريكا در شهر واشنگتن براي سياهپوستان ساخته شده بود آغاز بكار كرد.
    • 1889: كارخانه باير آلمان آسپرين را به صورت پودر به عنوان دارو به بازار فرستاد.
    • 1925: قبرس مستعمره انگلستان شد.
    • 1943: در آمريكا به دليل جنگ، جيره بندي مواد خوراكي به اجرا گذاشته شد.
    • 1945: در پي افتادن شهر برلين به دست ارتش سرخ و خودکشي هيتلر، استالين دستور داد که پرچم شوروي بر فراز ساختمان صدارت عظماي آلمان برافراشته شود. در همين روز يک راديو دولتي آلمان اعلام کرد که هيتلر (پيشوا) ضمن نبرد با نظاميان شوروي کشته شده است [که درست نبود و او خودکشي کرده بود.].
    • 1948: نام بخش شمالي شبه جزيره کره «جمهوري دمكراتيك خلق كره» اعلام شد و دولتي به رياست «کيم ايل سونگ» تشکيل داد.
    • 1952: ساختمان تازه آرامگاه سعدي در شيراز گشايش يافت.
    • 1953: دكتر مصدق سرتيپ مُدبّر را به رياست شهرباني منصوب كرد.
    • 1961: فيدل کاسترو اعلام کرد که نظام کوبا سوسياليستي است و ملت کوبا يک ملت سوسياليست خواهد بود.
    انگليسي داير کرد!.

    • 2011: بارک حسين اوباما رئيس جمهوري ايالات متحده اعلام کرد که اُسامه بن لادن موسس و گرداننده گروه القاعده در مخفي گاه خود در خانه اي در ابيت آباد پاکستان به دست کماندوهاي آمريکايي کشته شده است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    ايران

    نيروهاي نظامي ايران در اروپا ـ اشاره ای به تغییر فرهنگ و روانشناسی مردم براثر مهاجرت ها


    0109darius.jpg
    داريوش بزرگ

    بوغابيش (بگابيش) ژنرال پارسي كه درسال 514 پيش از ميلاد، در نيمه فروردين ماه با 81 هزار سرباز از درياي مرمره را گذشته بود تا در اروپاي جنوب شرقي اقوام غير متمدن را از نزديكي مرزهاي ايران براند دوم ماه می این سال (12 ارديبهشت) نيروهاي خود را دو دسته كرد، دسته اي را روانه مقدونيه ساخت و دسته ديگري را مامورکرد تا منطقه تراس (تراكيه، مناطق شمالي درياي اژه ـ جنوب بلغارستان امروز)را تصرف كنند. اين لشكر كشي به تصميم داريوش بزرگ انجام شده بود. داريوش نيز بمانند كوروش بزرگ نمي خواست كه با نزديك شدن اقوامي با تمدن و فرهنگ عقب مانده و احیانا منحط به مرزهاي ايرانزمين، به منش ايرانيان ـ رفتار و كردار و نیز فرهنگ و تمدن پيشرفته آنان آسيب وارد شود. دولت های ایرانی پیش از نیمه قرن هفتم میلادی با تحمل هرگونه هزینه مانع از این مهاجرت ها به ایرانزمین شده بودند. ورود همین اقوام از آسیای شمال شرقی به ایران در قرون هشتم و نهم میلادی (پس از سقوط ساسانیان) و دنباله آن تا قرن سیزدهم و قبلا به روسیه و اروپای شرقی و جنوبی؛ فرهنگ و روانشناسی مردم این مناطق را دگرگون ساخته است و در مناطقی از روسیه و اروپای جنوبی و شرقی (درمقایسه با سایر نقاط اروپا) از عوامل درگیری های داخلی، عقب ماندگی و بی ثباتی بوده است. به باور مورخان و جامعه شناسان، در این مناطق خودخواهی افراد؛ چاپلوسی و دروغگویی و تفرقه تا حدی زیاد ریشه در همین مهاجرت ها دارد.
    نیروهای بوغابیش منطقه دلتای دانوب و از جمله رومانی امروز را تصرف و تا اوکراین کنونی پیش رفتند.





    تنبیه فرمانداران نافرمان قفقاز ایران باستان و مناطق ساحلی دریای سیاه

    به نوشته مورخان ارمني و به نقل از آنان، تاريخنگاران روس؛ يك سپاه از ارتش ايران به فرماندهي «اسپهبد مِهرداد» دوم ماه مي سال 364 پيش از ميلاد عمليات پاك كردن مناطق ساحلي درياي سياه (در قفقاز و آسياي صغير ـ ترکیه امروز) را از وجود فرمانداراني كه وفاداري آنان نسبت به دولت ايران مورد ترديد قرار گرفته بود به پايان رسانيد.
    برخي از اين فرمانداران از جمله فرماندار «هراكليا» دست به نافرماني علنی زده بودند و دستورهاي اردشير دوم ـ شاه هخامنشي وقت را رعايت نمي كردند. عمليات نظامي براي سركوبي، دستگیری و مجازات کردن اين ياغيان هفت ماه به طول انجاميده بود. اردشير دوم هفت سال بعد (بسال 357 پيش از ميلاد) درگذشت.






    خواست پارسيان هند از دولت رضاشاه ـ اشاره ای به کشتار زرتشتیان در دوران صفویه

    به رغم کشتار بی رحمانه زرتشتیان ایران (پارسیان خالص) در دوران صفویه و بویژه در قرن هفدهم و کاسته شدن شمار آنان از چند میلیون به چندصدهراز، دوم ماه می 1932 ـ دوازدهم ارديبهشت1311 «دينشاه ايراني» رئيس وقت انجمن پارسيان هند در پنجمين روز اقامت خود در تهران ضمن تمجيد از برانگيخته شدن مجدد احساسات ميهندوستانه ايرانيان و توجه آنان به گذشته باعظمت وطن خود و اخلاقيات اصيل ايراني، از دولت وقت خواست تا پارسياني را كه در قرون هفتم و هشتم ميلادي (پس از تعرّض عرب و سقوط ساسانیان) اجبارا ترك وطن كرده و عمدتا در هند اقامت گزيده ولي خودرا همچنان ايراني (پارسی) مي دانند و به ايران وفادار مانده و به ترويج منش (خصال) ويژه و تمدن ايرانيان پرداخته اند، از مزاياي اتباع ايران برخوردار سازد تا بتوانند با استفاده از اين مزايا، به آباداني و توسعه وطن نياكان با تاسيس مدارس و بيمارستانها و نيز سرمايه گذاري در صنعت و كشاورزي كمك كنند. [همین کاری که دولت اسپانیا از دو دهه پیش کرده است].
    وي سپس به تفصيل از پيشرفتهاي هند كه نتيجه تلاش و سرمايه و مهارت پارسيان بوده است سخن گفته بود و مقامات دولت وقت وعده فراهم آوردن تسهيلات را داده بودند، ولي ....، زيرا كه در آن زمان هندوستان (همه شبه قاره) وابسته به انگلستان بود و اين دولت مايل نبود كه سرمايه پارسيان كه داشتند هند را صنعتي مي كردند از شبه قاره خارج و قسمتي از آن به ايران منتقل شود. اگر «تاريخ» را گواه بگيريم، خواهيم ديد كه در دو قرن گذشته (پس از زنديه)، تلاش هایی بکار رفته است تا ايراني و ايران سر بلند نكند و يك نيروي معارض نشود.
    شاه عباس بیشتر زرتشتیان کرمان را که گنجعلی خان فرماندار این استان کمر به کشتن [قتل عام] آنان بسته بود به اصفهان کوچ داده بود. اینان بودند که اصفهان را به صورت «جهانی از هنر» در آوردند که لقب «اصفهان، نصف جهان» به دست آورد. همین زرتشتیان منتقله به اصفهان، ارتش ايران وقت را به واحدهاي توپخانه مجهز کردند، ولی جانشینان شاه عباس که تعصب خرافات گونه مذهبی داشتند، برچسب آتش پرست و «گَبر» به آنان زدند و بسیاری از ايشان را «بدون دلیل» کشتند. در سده های هفتم تا دهم میلادی ـ کرمان که تا مرکز خلافت اسلامی (دمشق و سپس بغداد) فاصله زیاد داشت دارای بزرگترین جامعه زرتشتی بود که گسترش آن تا زمان گنجعلی خان (اوایل قرن هفدهم) ادامه داشت و پس از کرمان، منطقه یزد.






    مجلس ايران نخست وزيررا که نتوانسته بود به گراني پايان دهد برکنار کرد


    hakim.jpg
    ابراهيم حکيمي

    دوازدهم ارديبهشت 1324 محمد صادق طباطبايي رئيس وقت مجلس در آغاز جلسه خطاب به نمايندگان گفت: جنگ جهاني دوم در اروپا پايان يافت، ولي در ايران، ما هنوز پس از دو هفته نتوانسته ايم براي كشورمان نخست وزير تعيين كنيم و به نااطميناني و شايعات كه به گسترش ناامني و گردنكشي كمك مي كند پايان دهيم و ....
    مجلس 28 فروردين 1324 با راي عدم اعتماد خود مرتضي قلي بيات نخست وزير وقت را كه نتوانسته بود به گراني روزافزون پايان دهد بركنار كرده بود و كشور را بدون رئيس دولت گذارده بود. بيات در اواخر آبان ماه پس از اين كه دكتر مصدق پيشنهاد نخست وزير شدن را رد كرده بود به اين سمت تعيين شده بود. بنابراين تنها پنج ماه و چند روز رئيس دولت بود.
    در جلسه 12 ارديبهشت پس از ايراد چند نطق ديگر و طرح دو ـ سه پيشنهاد، به نخست وزير شدن ابراهيم حكيمي (حكيم الملك) راي گرفته شد كه به تصويب رسيد و بحران دولت پايان يافت.





    غليان احساسات ملي ايرانيان و «بدانسته باش» سخت انگلستان در قبال بحرين

    در اين روز در سال 1331 كه احساسات ملي ايرانيان به غليان درآمده بود و دولت وقت (دكتر مصدق) تحت فشار قرار گرفته بود تا با توسل به هر وسيله از جمله نيروي مسلح، بحرين را به قلمرو وطن بازگرداند، دولت انگلستان با صدور يك «بدانسته باش» شديدالحن، به دولت ايران تاكيد كرد كه فراموش نكند كه بحرين تحت الحمايه انگلستان است و انگلستان در صورت لزوم از سرزمين هاي تحت الحمايه دفاع مسلحانه خواهد كرد. شاه اواخر دهه 1340 از بحرين که طبق مصوبه مجلس، استان چهاردهم ايران بود (بدون اين که چنين اختياري داشته باشد) صرف نظر کرد!.






    مسائل 800 ساله ایران و راه حل های ارائه شده به مصدق ـ دادستان كل بايد سريعا هرگونه قانون شکني و فساد را تعقيب کند


    mosaddegh.jpg


    به تصمیم دكتر مصدق نخست وزير وقت، دوازدهم ارديبهشت سال 1331 (دوم ماه می 1952) شرح مذاكرات جلسه 23 فروردين همين سال انديشمندان درباره دشواري هاي ايران به صورت بخشنامه به كارمندان دولت ابلاغ شد تا با دادن امضاء آن را دريافت دارند و براي حل مشكلات همكاري كنند. شرح مذاكرات قبلا به صورت خبري نسبتا كوتاه در روزنامه ها انتشار يافته بود، كه ظاهرا كافي تشخيص داده نشده بود.
    23 فروردين 1331 محمد مصدق رئیس دولت وقت شصت تن از آگاهان، انديشمندان و دلسوزان كشور را به خانه خود دعوت كرده بود تا راههایي براي حل مسائل داخلی ايران كه از آغاز آن 8 قرن (زمان مغول ها) و تشدید و گسترش آن 150 سال مي گذشت به دست دهند.
    در پایان این جلسات که تا دهم اردیبهشت به درازا کشیده بود، علل مسائل جمع بندی و به مصدق داده شده بود که وی این علل را به صورت بخشنامه درآورد و به ادارات ابلاغ کرد تا به کارمندان بدهند و از آنان امضاء بگیرند که تکرار نشود. طبق نظر این 60 تن، مسائل از این قرار بود:
    ـ كندي كار در دستگاه قضايي و وجود ضعف هاي متعدد در اين دستگاه.
    ـ وجود فساد در دستگاه ثبت اسناد و زمین خواری، حتی ثبت دادن مسیل ها ـ کوهها و دشت ها به نام افراد که باید متعلق به همه ملت (ملی) باشند.
    ـ نبود سرعت عمل در دستگاه بازرسي كل کشور و بموقع اقدام نکردن دادستان کل که اختیارات وسیع در ریشه کن کردن فساد و تباهی ها دارد و باید که سرعت عمل داشته باشد، و اين كه دادستان كل باید خود را وكيل مدافع همه مردم و همه كشور و همه منافع آن بداند و بموقع و سریع اقدام كند.
    ـ ضعف و نارسا بودن دستگاه جمع آوري ماليات ها و عوارض، ورود کالا به صورت قاچاق به کشور و وجود فساد در دستگاه مالیه.
    ـ وجود بوروكراسي پيچيده و پُر از تشريفات و كاغذ بازي، اِسراف و نبود نظام اداري درست و نيز وجود تشكيلات متعدد غير ضرور.
    ـ وجود پارتی بازی و نِپوتیسم (توجه به بستگان و دوستان) در انتصابات و معاملات دولتی.
    ـ رشوه، جعل و دروغ در دستگاه اداری.
    ـ آموزش و پرورش نارسا، كهنه [برنامه های تدوین شده در فرانسه به ابتکار ناپلئون بناپارت] و اصطلاحا «استعماري» و مدرک گرایی.
    ـ وجود یک نظام استخدام دولتی خلاف منطق و علم اداره و اصطلاحا تحمیلی در گذشته از سوی دولت های استعمارگر که باقی مانده است.
    ـ نبود سیستم بازنشستگی همگانی.
    ـ ادامه فئودالیسم قرون وسطایی و توانگربازی.
    ـ نبود ضابطه و شرایط برای اشتغال بکار (بدست آوردن پروانه و مجوز برای هرکار و پیشه).
    ـ نبود دستگاه شناخت و نيز تشويق و ترغيب كارشناسان و افراد ماهر وطن در هر رشته در بكار انداختن استعداد و خلاقيت خود.
    ـ نبود فهرستي از كارشناسان هر رشته (بانك مشاغل و حرفه ها).
    ـ نبود سياست حمايت مالي ازاستعدادها.
    ـ نبود برنامه برای عمران و پيشرفت کشور.
    ـ نبود يك دستگاه اطلاعات ويژه كه به طور ناشناس مشكلات روزمره مردم را گزارش و همان روز توسط مديريت اين دستگاه در شوراي وزيران مطرح، بررسي و راه حل پيدا شود و اولويت دادن به رسيدگي به شكايات مردم (نامه ها) از سوي شخص رئيس دولت، وزيران، كميسيون عرايض مجلس و مراجع مربوط.
    و چندین علت دیگر.
    اهم راه حل هایی که ارائه شده بود:
    ـ فعال کردن دادستانی کل کشور که وظیفه تعقیب هرگونه قانون شکنی و فساد را که از آن اطلاع حاصل کند راسا دارد و مدافع کشور و مردم از شرّ مجرمین است.
    ـ انتشار شکایات رسیده به كميسيون عرايض پارلمان در جراید و ارجاع آنها پس از رسیدگی، به نخست وزیر [رئیس دولت]، هیات رئیسه مجلس و دادستان کل بر حسب مورد.
    ـ ایجاد يك دستگاه اطلاعات ويژه كه به طور ناشناس مشكلات روزمره مردم را گزارش و همان روز توسط مديريت اين دستگاه در شوراي وزيران مطرح، بررسي و راه حل پيدا شود.
    ـ ایجاد دفتری ـ بدون کاغذبازی [تشریفات اداری] در هر موسسه دولتی برای دریافت و رسیدگی به شکایات و پیشنهاد ها.
    ـ انتخاب مدیران دولتی از میان داوطلبان، پس از اعلام خالی شدن صندلی یک مدیریت در جراید، از طریق مصاحبه و ....
    ـ ایجاد یک موسسه آماری که هرلحظه از شمار کارشناسان هر رشته اطلاع داشته باشد.
    ـ تعیین جایزه برای کشف و یا افشاء هرگونه تخلّف اداری، پارتی بازی و توصیه بازی و سوء استفاده.

    bahman7th.jpg








    تظاهرات بي سابقه معلمان مدارس تهران ـ نخست وزیر شدن علی امینی، پایان فئودالیسم ایران و انجام برخي اصلاحات

    شهر تهران در نیمه دوم اپریل 1961 و نخستين هفته ماه مي (ارديبهشت 1340) صحنه اعتصاب و راهپيمايي انبوه معلمان پايتخت بود كه تا کناره گیری نخست وزیر ادامه داشت. معلمان هر روز در صفوف منظم چندين هزار نفري و ظاهرا دراعتراض به دريافتي ماهانه خود در خيابانهای تهران راهپيمايي مي كردند. کلاسهاي درس اين معلمان در زمان اين راهپيمايي ها تعطيل بود. شايد اين نخستين اعتراض معلمان از اين دست در تاريخ ايران بود. محمد درخشش از سران مجامع معلمان وقت در راه اندازی این تظاهرات نقش موثر داشت. 12 ارديبهشت (دوم می) كه معلمان پس از راهپيمايي در خيابانهاي مركزي پايتخت، در ميدان تاريخي بهارستان جمع شده بودند تا اعتراض خودرا به گوش مجلسيان برسانند، در اين ميدان با تيراندازي پليس رو به رو شدند كه منجر به قتل دكتر عبدالحسین خانعلي دبير دبيرستانهاي منطقه یکم (غرب تهران) و جرح گروهي ديگر شد که سه نفرشان به بیمارستان منتقل شدند. با وجود اين، تا چهار روز پس از آن، این تظاهرات ادامه يافت و هرروز گروهي دستگير شدند. تظاهرات معلمان (که بعدا گفته شده بود طبق یک نقشه و برنامه سیـاس*ـی انجام می شد) سرانجام منجر به کناره گیری جعفر شریف امامی از نخست وزیری و تغيير كابينه شد، دکتر علی امینی شانزدهم اردیبهشت نخست وزیر شد و محمد درخشش را (متوفی در آمریکا) وزیر فرهنگ (آموزش و پروش و علوم فعلي) کابینه خود کرد. بعدا 12 اردیبهشت را در ايران «روز معلم» نامگذاري کردند و چون درست 18 سال بعد (ساعت ده و 40 دقيقه بعد از ظهر 11 ارديبهشت 1358=یکم می 1979) مرتضی مطهری استاد علوم دینی و رئیس جلسات شورای انقلاب اسلامی هدف گلوله قرار گرفت و بیمارستان طرفه ساعتی پس از نیمه شب (12 اردیبهشت = دوم می) درگذشت اورا اعلام داشت از آن پس این مناسبت نیز بر روز معلم افزوده شد. دکتر امینی در طول نخست وزیری خود دست به اصلاحات کشاورزی، کارگری و دمکراتیک زد ازجمله منع اجتماعات را لغو کرد و قول به سانسور نکردن مطبوعات داد. با اینکه وی ـ خود یک فئودال زاده بود به فئودالیسم (نظام اربـاب و رعيتي) 1500 ساله ایران پایان داد. لغو مقررات منع اجتماعات بود که جبهه ملی ایران که از 23 اردیبهشت فعالیت خودرا ازسرگرفته بود 28 اردیبهشت اجتماع صدهاهزارنفری میدان جلالیه (پارک لاله فعلی) را برگزارکرد و 24 خرداد باشگاه نهضت آزادی با نطق محمود طالقاني [آيت الله] بازگشایی شد و 29 خرداد احمد صدر حاج سیدجوادی دادستان وقت تهران (وزیر کشور در کابینه مهدی بازرگان) سپهبد آزموده دادستان ارتش پس از رویداد 28 امرداد را بازداشت کرد، سرهنگ شهرستاني رئيس کلانتري پلیس بهارستان را که ماموران او به روی معلمان آتش گشوده بودند به دادگاه سپرد و .... وعده رفع سانسور، به عباس مسعودی ناشر روزنامه اطلاعات امکان داد که به روزنامه نگاران چپگرا و کمونیست سابق مقام تحریری بدهد؛ سیامک جلالی را سردبیر اجرایی اين روزنامه و غلامحسین صالحیار را معاون او کند، میز اقتصادی را به علی باستانی و صفحات رپورتاژ روز و مقالات خارجی را به منصور تاراجی بسپارد و .... تیراژ روزنامه های تهران در زمان علی امینی که تغییرات کلی یافته بودند چند برابر شده بود. علی امینی که زمانی سفیر ایران در واشنگتن بود در میان سران حزب دمکرات دوستان فراوان داشت و اصلاحات او مورد تمجید و حمايت جان اف. کندی [رئيس جمهور وقت آمريکا] بود.






    نظر تفسیرنگاران غرب درباره تظاهرات معلمان تهران در اردیبهشت 1340

    تفسیرنگاران غرب بعدا و هریک به شکلی ـ تصویر دیگری از تظاهرات معلمان مدارس تهران در اردیبهشت 1340ترسیم کردند. نکته مشترک و تا حدّی استفهامی تفسیرنگاران این بوده است که تظاهرات تا چهار روز پس از برخورد ـ تنها یک کلانتر پلیس و ظاهرا به اراده خودش با تظاهرکنندگان در میدان بهارستان ـ ادامه يافته بود. به نظر این تحلیلگران، تظاهرات معلمان تهران طبق یک نقشه و برنامه سیـاس*ـی و با هدف خاص طرح ریزی شده بود و معمّاگونه بود زیراکه در روزهای نخست، ممانعت وجود نداشت و پلیس و ساواک مانع اجتماع آنان و از آنجا ورود به خیابانها نشدند و همچنین پس از برخورد محدود در میدان بهارستان. نتیجه تظاهرات که عمدتا به صورت راهپیمایی طولانی بود کناره گیری جعفر شریف امامی (متمایل به دولت لندن) از نخست وزیری و تغيير كابينه بود. دکتر علی امینی شانزدهم اردیبهشت 1340 نخست وزیر شد و محمد درخشش رهبر اصلی تظاهرات (متوفی در آمریکا)را وزیر فرهنگ (آموزش و پروش و علوم فعلي) کابینه خود کرد. علی امینی که زمانی سفیر ایران در واشنگتن بود و در میان سران حزب دمکرات آمریکا دوستان فراوان داشت مورد حمايت جان اف. کندی [رئيس جمهوری وقت آمريکا] بود. خواست جان اف. کندی دمکراتیزه کردن ایران، خارج ساختن جامعه ایرانی از چنگ فئودالیسم (اربـاب و رعیتی) و خواص و نیز کاهش اختیارات اجرایی شاه بود تا بهانه را از دست مسکو بگیرد. امینی تا حدی موفق به تغییردادن چهره جامعه ایران شد ولی شاه با کمک انگلوفیل ها (سیاستمداران هوادار دولت لندن) مانع از طولانی شدن عمر دولت وی شد و سپس با انتشار دو کتاب خاطرات خود و انقلاب سفید (که نویسنده اش شخص دیگری بود و پاورق روزنامه ها شده بود) خودرا مبتکر آن معرفی کرد و با کمک علم (امیر اسدالله علم) و سرکوب قیام هواداران آیة الله خمینی در 15 خرداد 1342 و تبعید او به ترکیه قدرت خودرا بازیافت و دیکتاتوری آغاز کرد.
    مورخان غرب که بعدا نظرات مشابهی ابراز کرده اند،سیاست های جیمی کارتر در قبال ایران در اواخر دهه 1970 را دنباله سیاست های اوایل دهه 1960 جان اف کندی خوانده اند. به نظر این مورخان، کارتر هم نمی خواست نظام حکومتی ایران تغییر کند، مایل به دمکراتیزه شدن ایران و کوتاه شدن دست شاه از امور اجرایی بود. کارتر می دانست که شاه (پهلوی دوم) مبتلاء به بیماری سرطان است. کارتر نگران آن بود که روس ها برنامه افغانستان را در ایران هم پیاده کنند. دولت مسکو با ایران، مرز مشترک طولانی داشت و کمونیست های ایران از دهه 1960 دست به عملیات چریکی محدود زده بودند. برای دولت مسکو آسان بود که به این کمونیست ها جنگ افزار برساند. دولت عراق هم در آن زمان از متحدان مسکو بود.






    دکتر جمشید روستا و ابتکار نصب ساین در میدان های جنک، محل آثار تاریخی و رویدادهای جالب و مهم با هدف آموزش عمومی و ارتقاء آگاهی ها

    در اردیبهشت 1396 (اپریل 2017) از تلاش بسیار مهم، مفید و جالب دکتر جمشید ستوده ـ یک تاریخدان ایران خبر داده شده است که می کوشد با هدف آموزش عمومی و ارتقاء سطح آگاهی ها، با کمک افراد نیکوکار، دستگاهای دولتی و دانشجویان در میدان های جنگ، محل آثار تاریخی و رویدادهای مهم استان کرمان، [به سبک اروپا و آمریکای شمالی] ساین هایی قرار داده شود و بر این ساین ها، خلاصه ای درباره سابقه محل درج گردد مشابه ساین زیر که در محل نبرد مهاجران استقلال طلب آمریکا با نیروهای انگلیسی حاکم بر مهاجران در نهم دسامبر 1775 روی داد:

    great-bridge-battlefield.jpg



    دکتر روستا مدیر و مدرّس گروه آموزش تاریخ در دانشگاه شهید باهنر (کرمان) است. تخصّص او عمدتا رویدادهای قرون وسطی ازجمله علل و نتایج مهاجرت و تعرّضات اقوام آلتائی (قره ختائیان، مغولان و ...) به سرزمین های غربی و جنوب غربی (... و ایران) است که نقشه جغرافیایی، اوضاع اجتماعی ـ سیـاس*ـی و رفتار و مَنِش مردم سرزمین های متصرفه را تغییر داده است.
    دکتر روستا رسالات متعدد در زمینهِ «ریشه حکومت عثمانیان ـ چگونگی و نتایج»، «سلجوقیان آناتولی ـ ترکیه امروز»، «مهاجرت قره ختائیان ـ زردهای تیره پوست ـ از مناطق شمالی چین و منچوری به فرارود و ایران خاوری ـ علل و نتایج»، «سلطه قره ختائیان و سلجوقیان بر کرمان»، «درباره ترکان خاتون»، «اوضاع تجاری ایران و هند در دوران حکومت سلجوقیان»، «قره ختائیان ـ نژاد، زبان و مهاجرت آنان به سمت غرب و ایجاد دولت در مناطق متصرفه» و ... نوشته است.




    دکتر روستا در طول اقامت در کرمان دست به تکمیل جغرافیایِ تاریخی این استان ـ بزرگترین استان ایران به لحاظ وسعت و از باستانی ترین آنها زده ازجمله راهنمایی و تشویق به تعمیر مقبره خواجه اتابک محمد در خیابان ابوحامد که رو به ویرانی و گمنامی گذارده بود.
    به اظهار اصحاب نظر، ابتکار ساین گذاری در محل آثار باستانی و محل وقوع رویدادهای تاریخی با هدف آموزش عمومی و یادآوری و ایجاد غرور و انگیزه، یک اقدام جالب و مهم است. مثلا؛ در جلگه رایِن ـ محل یک نبرد بزرگ و پُرتلفات، ساین مربوط نصب شود با ذکر زمان و چگونگی و نتایج جنگ و در همین رایِن، در محل به اصطلاح محلی «قلعه کهنه» این شهرکِ واقع در دامنه کوه هزار ساینی نصب شود که نشان دهد این قلعه، رایِنی ها را در برابر چند تهاجم بزرگ ازجمله تهاجم یک یکان نظامی اسکندر مقدونی حفظ کرده بود و یا در کنار معادن سنگ مرمرِ سبز این شهرک که بر سر راه جیرفت به کرمان و ... واقع شده است بر ساین نوشته شود که از این معادن، مرمر سبز با شتر به هند حمل و در بنای تاریخی تاج محل بکار رفته و نیز در کنار بقایای آسیاب های آبی منحصر به فرد این شهرک که در دوران قدیم برای ارتش ایران شمشیر می ساخت و اسب پرورش می داد، [یکی ازاین مراکز پرورش اسب به نام طویلهِ سردار باقی مانده و هنوز پا برجاست] و نیز درباره آبشار معروف آن، چشمه آب معدنی گَزگ [که اینک و پس از حفر چاههای عمیق متعدد خشک شده است]، گذرگاه تاریخی گُدار گودِر، درختان توت، چنارها و گردوی مشهور آن و سابقا صادرات شیره توت از این شهرک و همچنین رویداد سرقت جزوه های خطی قرآن مجید از نمازخانه مُشرِف به باغ مزار در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال نظامی ایران که یک خبر جهانی وقت شده بود. گفته شده است که این جزوه ها از زمان آل بویه در این نمازخانه قرارداده شده بودند. نخستین شورای شهر در تاریخ معاصر ایران، در دهه 1320 در این شهرک ایجاد شد و نیز صفه (طاق) 200 ساله خواجه ای ها که الگوی ساختمانی خانواده های وقت با هدف حفظ وحدت خانواده ها شده بود و همچنین محل ساختن لوازم یدکی برای اتومبیل، توپ، تیربار و هواپیما با دست (چکش و سوهان) در دوران تحریم ایران در زمان حکومت مصدق در این شهرک، در یک کارگاه بزرگ مرکب از گروه آهنگران راینی به ابتکار یک آهنگر به نام هدایتی.





    3 راه برای جلوگیری از تجدید اعتیاد معتادانِ تَرک اعتیاد کرده

    «مریم بهمن زاده» که سال ها در کرمان در مراکز تَرک اعتیاد «دی» و «مهاجر» کار کرده و تجربه اندوخته به این نتیجه رسیده است که اگر برای زنانِ تَرک اعتیاد کرده، شوهریابی شود و ازدواج کنند بار دیگر سراغ اعتیاد نخواهند رفت. تجربه وی که در بهار 1396 گزارش شد همچنین در مورد مَردانِ تَرک اعتیاد کرده نشان داده است که این مردان اگر برای مدتی در شهری دوردست سرگرم کار شوند به اعتیاد باز نخواهند گشت زیراکه دوستان و همشهریان معتاد باردیگر پای آنان را به اعتیاد می کشانند و بنابراین، نباید تا مدتی با این دوستان ارتباط داشته باشند.
    مریم بهمن زاده

    مریم بهمن زاده 31 ساله همچنین عقیده دارد که اگر اعضای جامعه از شرح احوال، چگونگی افتادن به دام اعتیاد و ابراز ندامت های معتادان به مواد مخـ ـدر آگاه شود نه تنها گِرد اعتیاد نخواهند گشت بلکه با همه توان به مبارزه با آن کمک خواهند کرد. این شرح احوال و چگونگی افتادن به دام اعتیاد و زیانهای ناشی از آن و پشیمانی، بسیار آموزنده و پیشگیر خواهد بود.
    وی که دختر یک فرهنگی برجسته و نمونه کرمان است کتاب شرح احوال دهها معتاد پشیمان و تَرک اعتیاد کرده را در دست تنظیم دارد.








    دنياي هنر

    روزي که لئوناردو داوينچي درگذشت


    0502davinchi.jpg
    تصويري كه داوينچي از خود كشيد

    امروز سالگشت درگذشت «لئوناردو داوينچي Leonardo da Vinci» معمار، نقاش، مجسمه ساز، شاعر، رياضي دان، موسيقي دان، زيست شناس و مخترع فلورانسي (ايتاليايي) است كه در 15 اپریل 1452 متولد و دوم مي 1519 درگذشت.
    با اين كه در قرن پانزدهم دائره معلومات بشر آن چنان وسعت نداشت كه يك فرد نتواند بر همه آنها مسلط شود، معذلك داوينچي يك نابغه بود و مرد رنسانس (تجديد حيات انديشه، ادبيات و علوم). ابن سيناي ما هم بر همه دانش زمان خود مسلط بود.








    در قلمرو ادبيات

    ساختمان تازه آرامگاه سعدي


    ساختمان تازه آرامگاه استاد سخن پارسي و اندرزگوي بزرگ، مصلح الدين سعدي كه به همت انجمن آثار ملي ساخته شده است 11 ارديبهشت 1331 در زادگاهش، شهر شيراز، گشايش يافت.
    سعدي ــ نهم دسامبر سال 1292 ميلادي در زادگاه خود شهر باستاني شيراز وفات يافته است. وي بسال 1210 ميلادي در شيراز به دنيا آمده بود. سعدي در سال 1257ميلادي بوستان كه عمدتا نثر است و سال بعد گلستان را كه غالبا نظم است به پايان رسانيد.
    نظم و نثر سعدي كه تا آن زمان چنين سبك و روشي سابقه نداشت فصاحت زبان پارسي را به اعلا درجه رسانيد. سعدي نثري روان و شيرين دارد. حكايات و ابيات سعدي آكنده از پند و اندرز براي اصلاح مردمان است. وي در عين حال يك صوفي بود.









    در قلمرو دانش

    بازگشت حس لامسه نخستين بانوي «صورت پيوندي» جهان


    0502isabelle.jpg
    ايزابل


    ايزابل دنوار، زن 38 ساله فرانسوي اول ماه مي 2006، پنج ماه و چند روز پس از پيوند صورت گفت كه حس لامسه اعضاي پيوندي به حالت طبيعي درآمده و نگراني ندارد. وي نخستين انساني است در جهان كه تحت عمل جراحي پيوند صورت قرار گرفته و قسمتي از چانه، بيني، لب و گونه او متعلق به زن ديگري است كه ديگر زنده نيست. ايزابل در جريان حمله يك سگ، تقريبا نيمي از صورت خود را از دست داد و سگ قسمتهايي را كه با دندان كنده بود خورده بود. اين عمل پيوند كه در فرانسه انجام گرفت، راه را براي پيوند صورت گشوده است.








    در قلمرو رسانه‌ها

    «ميرزاده عشقي» ناشر روزنامه شد


    Mirzadeh.jpg

    ميرزاده
    12 ارديبهشت 1300 خورشيدي (دوم ماه مي 1921) در تهران اعلام شده بود كه ميرزاده عشقي از 4 روز بعد روزنامه منتشر خواهد كرد كه شامل خبر، مقاله، طنز و نيز شعر خواهد بود.
    اين روزنامه 16 ارديبهشت 1300 انتشار يافت. آن زمان، روزنامه نگاري ايران مطابق قاعده نبود و هركس كه سواد و معلوماتي داشت مي توانست نشريه بدهد. نشريات معمولا به صورت ابزار سياسي بكار گرفته مي شدند تا وسيله رسانيدن «خبر» و «نظر». امروزه و 9 دهه پس از آن زمان، ديده نشده است كه در ايران، حتي به يك روزنامه نگار حرفه اي قديمي (حرفه اي در استاندارد بين المللي) پروانه انتشار روزنامه داده شده باشد! تا ما روزنامه خوب به مفهوم آنچه كه بايد باشد؛ داشته باشيم.





    آغاز انتشار مجله «خانه داري خوب» در 1885


    0502g.jpg
    پشت جلد «خانه داري خوب» در آگوست 1908



    0502g2.jpg
    پشت جلد همين مجله در دسامبر 1966


    دوم ماه مي سالروز انتشار مجله ويژه بانوان به نام «خانه داري خوب» است كه در سال 1885 انتشار يافته است.
    دوم ماه مي 2006 به مناسبت گذشت 121 سال از انتشار مجله «خانه داري خوب» ، استادان روزنامه نگاري و اصحاب نظر در اين حرفه در چند ميزگرد تلويزيوني به بحث درباره اهميت مجله هاي تخصصي در دنياي امروز (قرن 21) از لحاظ ارتقاء معلومات عمومي و نياز مخاطبان پرداخته و پيش بيني كرده بودند كه سرانجام، روزنامه هاي عمومي هم تخصصي خواهند شد و بناچار هركدام تلاش خود را روي يك نوع موضوع متمركز خواهند ساخت تا مخاطب بداند كه كداميك را براي خواندن انتخاب مي كند. اين اصحاب نظر كاهش شديد درآمد نشريات عمومي را مثال زده و گفته بودند: كاهش درآمد نيويورك تايمز در سه ماه اول امسال (سال 2006) نسبت به سه ماه اول سال 2005 تا ميزان يك سوم، مويد اين نظر است كه مخاطبان قرن 21 اخبار را از طرق ديگر و حتي «سلفون» زودتر از روزنامه ها به دست مي آورند و در نتيجه نياز به تحليل و مطالبي دارند كه به آنها اطلاعات بيشتر دهد و معلوماتشان را بالا ببرد.
    آنها مثال آورده بودند: در دوم ماه مي 1885هنگامي كه «كلارك بريان» مجله «خانه داري خوب» حاوي مطالبي كه مورد علاقه بانوان بود از قبيل خانه داري، بهداشت، طرز تهيه غذا، اقتصاد خانواده، بچه داري، سالروز تولد بانوان سالخورده، نوزاد، پوشاك و ... را در ماساچوست با تيراژ چهار هزار نسخه به توزيع داد همه گمان مي كردند كه ظرف چند ماه ورشكست خواهد شد و لذا بانكها جرات دادن وام به اورا بدون دريافت وثيقه ملكي نمي كردند اما ديديم كه كه تيراژش در سال 1911 به 300 هزار نسخه و در 1966 به 6 ميليون رسيد و .... نتيجه گيري اصحاب نظر از پرفروش شدن اين مجله اين بوده است كه در عصر اينترنت، نشريات چاپي بايد به سوي تخصصي شدن بشتابند تا هركدام در يك موضوع، قوي تر باشند و ....





    بحث مرگ تدریجی نشریات چاپی ـ کاهش تيراژها و بي توجهي به خواست مخاطبان ادامه دارد

    در دومین ماه بهار 2007 دلسوزان ژورنالیسم ازجمله بنیاد نوسازی روزنامه نگاری به صورت جداگانه جهت یافتن راه حل برای مسئله جهانی کاهش تیراژ نشریات و مخاطبان شبکه های تلوزیونی دست بکار شده بودند و بنیاد نوسازی یک نشست طولانی تشکیل داده بود. در این نشست، روزنامه نگاران حرفه ای و استادان دروس روزنامه نگاری و ناشران شرکت کرده بودند.
    تا آن زمان، کاهش متوسط تیراژها از 9 درصد بیشتر نشده بود. این کاهش از سال یکم قرن 21 آغاز شده بود. در پایان جلسات ماه اپریل، علل این کاهش مخاطبان رسانه ها کشف و اعلام شده بود که جمع بندی این علل از این قراربود:
    1 ـ قرارگرفتن اخبار خبرگزاری ها در اینترنت که قبلا تنها برای مشترکین (رسانه ها) ارسال می شد.
    2 ـ قرارگرفتن اعلانهای کوتاه کلاسه شده (نیازمندی ها) در اینترنت (نت ورک های کرگز لیست و ...) که قبلا به صورت ضمیمه (پری پرینت) درلای روزنامه ها توزیع می شد و یا اینکه چندین صفحه از روزنامه به چاپ آنها اختصاص می یافت که مورد نیاز مبرم مردم بوده اند.
    3 ـ تغییر روانشناسی مردم قرن 21 و کم حوصله شدن آنان و بیزاری از سیاست و جلب توجه ایشان به اخبار کوتاه، اخبار تصویری، کاریکاتور و مطالب حاشیه ای.
    4 ـ خروج تدریجی خبرنویسی از قاعده و اصول خود (قرارداده شدن عناصر ششگانه هر خبر در زیرهم بر حسب اهمیت عناصر و تنظیم به صورت هرم = مثلث معکوس، که مخاطب با خواندن پارگراف اول (لید خبر) متوجه رویداد شود و اگر موضوع برایش جالب نباشد وقت خودرا صرف خواندنش نکند و پشیمان و عصبی نشود).
    5 ـ جلب روزنامه نگاران ماهر به کار روابط عمومی که از دهه آخر قرن بیستم، علاوه بر موسسات، تقریبا هر دولتمرد و سیاستمدار و بازرگان در کنار خود دارد و نیز ایجاد وبلاگ شخصی و پرداختن به آن.
    قرار شده بود که این دریافت ها (نتایج حاصله از نشست)، به رسانه ها منعکس شود تا به اصلاح خود بپردازند. بنیاد نوسازی نیز تصمیم گرفته بود که هر سال و یا هر دو سال یک نشست در این زمینه تشکیل دهد.
    با توجه به نتایج نظر سنجی ها، ریتینگها و آمار تیراژها؛ اواخر بهار 2009 اعلام شد که که نشریات و شبکه های تلویزیونی به دلیل کمبود روزنامه نگار ماهر و حرفه ای (فردی که روزنامه نگاری را پیشه ـ تنها شغل ـ مادام العمر خود قرار داده باشد)، توصیه های سال 2007 تماما به اجرا در نیامده است و میزان کاهش تیراژ نشریات به هفده درصد و مخاطبان شبکه های تلویزیونی به شش درصد رسیده است و در نظر سنجی ها 11 درصد خریداران روزنامه ها هم گفته بودند که عادت خرید و دریافت روزنامه (ازطریق هم دلیوری ـ به خانه رسانی) را از دست نداده اند ولی حوصله بازکردن و خواندن آن را نیافته اند و به همین ترتیب اخبار تلویزیون ها که برای اطاق پخش می شد و آنان توجه نداشتند زیرا خبرها گزینشی بوده و از قلم افتاده زیاد است. که بازهم توصیه شد نشریات ضمن بازگشت به اصول خبرنویسی اصیل (خبر مطلق، کوتاه و بدون لفّاظی) به آنلاین خود (ادیشن اینترنتی) نیز توجه کنند زیرا که جبر زمانه این تغییر تاریخی را ایجاب می کند.
    نشست تازه بنیاد نوسازی روزنامه نگاری از سی ام اپریل (دهم اردیبهشت) کار خودرا در دانشگاه سانفرانسیسکو آغاز کرده و بحث آن ادامه دارد. در آستانه این نشست اعلام شده بود که بر میران افت تیراژها در شش ماه گذشته (از اکتبر 2009 تا مارس 2010) هشت و هفت دهم درصد اضافه شده بود و با این حساب، اصحاب نظر گفته اند که جلوگیری از مرگ تدریجی نشریات چاپی تقریبا محال بنظرمی آید و باید توصیه به گسترش و بهبود «آنلاین» هر نشریه و شبکه تلویزیونی شود و نشریات، مجله هفتگی دایر کنند (نه هفته نامه، مجله با کاغذ خوب و مطالب تکمیل شده و پر از تصویر تولید می شود)، زیراکه که افت تیراژ مجله ها هنوز از یک درصد بیشتر نشده است.
    در سه ماه گذشته بهای لپ تاپ ها (عمدتا با انبوه تولید توسط چین و فروش از طریق اینترنت و یا تلفنی که به این ترتیب درصد سود فروشگاه صرفه جویی می شود) تا حدود سیصد دلار کاهش یافته و تولید انبوه «مینی لپ تاپ ده اینچی که در کیف دستی هر بانو جای می گیرد» دسترسی هر فردرا در هرجا و هر شرایط به همه سایت های موجود در اینترنت میسر ساخته است.
    گلایه مخاطبان از سرچ انجین ها و از تکرار یک مطلب روزافزون است. این مخاطبان که صدایشان به گوش کمیسیون دولتی ارتباطات آمریکا (اف سی سی) هم رسیده گفته اند که این سرچ انجین ها همه نشریات و تلویزیونها مورد نظر خودرا (رسانه های مشتری و مندرج در لیست شان) که خبر واحدی نقل کرده باشند در شبکه قرار می دهند که حوصله گیر و اتلاف وقت است و تازه این خبر هم از یکی از سه خبرگزاری قدیمی غرب (اصطلاحا بین المللی) نقل می شود. یک صاحبنظر گفته است که این کار سرچ انجین ها اگر به این صورت ادامه یابد و رسانه ها توجه بیشتری به خواست مخاطبان کنند ممکن است باعث بازگشت مخاطبان به نشریات شود.






    ... و ماهنامهِ چاپیِ روزنامک آنلاين به توزیع داده شد

    ماهنامه «روزنامک» که نخستين شماره آن ـ شماره فروردين 1393ـ که پس از چاپ، از ارديبهشت به توزيع داده شده بود يک نشريه غير انتفاعيِ فرهنگي و هدف از انتشار آن، آموزش عمومي و کمک به ارتقاء سطح آگاهي ها است که گفته اند؛ «دانستن» عامل و ابزار «توانستن» است. بيان مستقيم و يا غير مستقيم هر اشتباه ـ درسي براي همگان است و پيشگيري از تکرار آن، درس براي بهتر زيستن و رفتار و روش درست داشتن در هر زمينه و تقويت خصلت هاي حسنه انساني و اخلاقيات، که هدف آموزش عمومي و تکليف هر رسانه است و همچنين افزودن بر معلومات عمومي مخاطبان. قلمرو فرهنگ بسيار گسترده است و تعاريف آن را مي توان در لغت نامه ها و تأليفات انديشمندان يافت و خواند. بازنويسي رويدادهاي گذشته و حال به زبان و گرامر ژورناليستي، علل و نتايج هر رويداد ـ گفتار و عمل، تحليل آنها از ديدگاه مورّخ و صاحبنظر، نظرات ابراز شده انديشمندان و بزرگان در طول زمان، پيشرفت هاي علمي و ادبي و تحولات رسانه ها، انعکاس زشتي ها و زيبايي ها از وظايف آموزشگر و هر دوستدار انسان است و همچنين شرح تجربه و مشاهدات و نيز بازگو کردن خاطرات (تلخ و شيرين).
    تجربه 60 ساله ناشر و نويسنده اين ماهنامه (نوشيروان کيهاني زاده) از روزنامه نگاري، تاريخ نويسي و تدريس ـ راههاي بهتر و آسانترِ کمک به ارتقاء مدنيّت، پيشرفت هاي فرهنگي و افزايش معلومات عمومي در چارچوب آن پيشه را به دست داده است. بنابراين، اين ماهنامه در همين چارچوب انتشار خواهد يافت، به اميد اينکه بتواند به سهم خود به ايرانيان و پارسي زبانان کمک کند.
    اين ناشر با همين انديشه، انگيزه و آرزو از آغاز شهريور ماه 1335 (آگوست 1956) پس از اتمام نخستين دوره آموزش آکادميک روزنامه نگاري در ايران گام به دنياي رسانه ها ـ و همزمان در همه شاخه هاي آن: روزنامه، مجله، راديوتلويزيون، عکس، کتاب و دستگاه کمکي آنها؛ خبرگزاري گذارد، شبانه روز کار کرده و نياسوده زيراکه عاشق بي قرار پيشه خود بوده است. يک لحظه از افزودن بر معلومات خود در همه اين رشته ها به علاوه «تاريخ» که با ژورناليسم قلمرو مشترک دارد غفلت نکرده و با تحمّل سختي ها به آن ادامه داده است.
    مروري بر نوشته هاي ناشرِ مجله «روزنامک» در طول 60 سال روزنامه نگاري و تاريخ نويسي و بويژه در 25 سال اخير، هدف اورا که آموزش عمومي و خدمت فرهنگي است نشان مي دهد. اين ماهنامه تنها يک نويسنده دارد و اين نويسنده ـ شخص ناشر است و بنابراين، هزينه تحرير و تحريريه ندارد.
    اين نگارنده (نوشيروان کيهاني زاده) از پانزدهم ماه مي 2002 (25 ارديبهشت 1381) روزنگار (کرونيکل) تاريخ ايران و عمومي براي ايرانيان و پارسي زبانان را به صورت آنلاين داير کرده است که بزرگترين آنلاين فارسي از اين دست در اينترنت (شبکه شبکه ها) است که از آن در نشريات و نطق ها نقل مي شود. وي روزنامکِ آنلاين
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    را هم از 12 نوامبر 2003 (21 آبان 1382) به صورت يک روزنامه کوچک و شرح برخي از رويدادهاي روز و گذشته داير کرده است که متفاوت از اِديشِن آنلاينِ ماهنامه روزنامک
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خواهد بود. هر لحظه که يک رويداد جالب و يا مهم اتفاق افتد، شرح واقعه بر مطالب وبسايت روزنامک اضافه خواهد شد.
    چرا اين نگارنده از فکر انتشار روزنامه به ماهنامه روي آورده است؟. اين پرسشي است که در اين يکي ـ دو ماه (بهار 1393) از او شده بود و اين است پاسخ: "در فروردين 1359 که از روزنامه اطلاعات هم اخراج شديم که هشت ماه پيش از آن مصادره شده بود و در دست بنياد مستضعفان بود، به مقامات دولتي وقت مراجعه کرديم که علت را بگويند و طبق قانون و استانداردها غرامت اخراج بدهند. گفتند که اخراج شما (همه) کار ما نبوده است. ما مي توانيم درصورتي که واجد شرايط باشيد و تقاضا کنيد پروانه نشريه به شما بدهيم. [قبلا و با شماري ديگر از همکاران، از خبرگزاري و راديوتلويزيون هم اخراج شده بوديم.]. طبق مقررات وقت، «حقوق بگير دولت نبودن و روزنامه نگار بودن» از شرايط دريافت پروانه بود.
    اين نگارنده تقاضا کرد و در تيرماه 1359 پروانه انتشار روزنامه «سپيده دم» را به دست آورد. مقدمات کار از ساختمان و ميز و ... را آماده کرد و در شهريورماه براي خريد «تايپ ستينگ» که دستگاه نويني براي حروف چيني و بزرگ و کوچک کردن حروف و تصاوير بود و مشکلات «لاينو تايپ» را نداشت به لندن رفت که جنگ آغاز شد و خبردادند که چون کمبود کاغذ و مرکّب است دست نگهدارد. پس از جنگ، مراجعه شد گفتند که بايد پروانه قبلي با شرايط قانون مصوّب در 1364 تطبيق داشته باشد که تقاضاي تطبيق شد. چندي بعد خبر دادند و باز هم بدون ذکر دليل، که اين نگارنده [با مدرک دکترا در تاريخ، ليسانس و فوق ليسانس در روزنامه نگاري، فوق ليسانس در علوم کتاب و ... و تا آن زمان ـ چهار دهه تجربه کار روزنامه نگاري و بدون پيشينه بد] صلاحيت روزنامه دادن را ندارد. به اين راي اعتراض شد ولي هيات نظارت ـ پس از سالها انتظار ـ در يک جلسه خود در تابستان 1384به رغم داشتن ستون هاي متعدد با ذکر نام او و مقالاتش در روزنامه ها ازجمله دو روزنامه دولتي ايران و همشهري، رأي قبلي مبني بر «صلاحيت نداشتن» را تاييد کرد!، بازهم بدون ذکر علت. نگارنده ضمن اعتراض به راي تازه و دنبال کردن اين اعتراض تا به امروز، و گرفتن وکيل و رفتن به ديوان عدالت اداري، کميسيون اسلامي حقوق بشر و ... به نوشتن براي روزنامه هاي تهران ادامه داد. يکي از انگيزه هاي او از اين کار (نوشتن براي روزنامه هاي تهران) اين بود که به رغم آراء صادره، ثابت شود که «صلاحيّت» روزنامه نگاري داشته است.
    نگارنده چندي پس از انتصاب عليرضا ملکيان ـ مقاله نويس بنام و داراي تجربه سردبيري يک روزنامه بزرگ و زماني همکار ـ به معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد به ديدار او شتافت و مشکل را درميان گذارد. ملکيان گفت که اگر هدف، خدمت فرهنگي و ارتقاء معلومات عمومي و سطح آگاهي هاست و به تنهايي مي خواهد مطالب را بنويسد بهتراست که درخواست ماهنامه و يا دوماهنامه کند. نگارنده چندي بعد و در شهريور 1390 درخواست «ماهنامه روزنامک» را داد ولي خبري نشد. به وزير وقت نامه نوشت که چون از مرز 70 سالگي گذشته نمي تواند زيادتر از اين، در ليست انتظار بماند که جوابي نشنيد و به رغم اينکه وزير گفته بود که رسيدگي به درخواست ها به «روز» شده است يعني که ليست انتظار وجود ندارد، اقدامي صورت نگرفت تا اينکه دولت تغيير کرد و نگارنده به وزير تازه که مردي شجاع به نظر مي رسد نامه نوشت و پروانه صادر شد.".
    اين نگارنده سپس با چند چاپخانه و توزيع کننده تماس گرفت و به اين نتيجه رسيد که اگر کار را به منصف ترين آنها بدهد هر نسخه مجله (اجرت صفحه آرا، ليتوگرافي، چاپ، بهاي کاغذ و هزينه توزيع) مي شود حدود هزار تومان (30 پنيِ آمريکا ـ نزديک به يک سوم يک دلار) و مجله که غير انتفاعي است به همين بها عرضه و از دولت و موسسه عمومي مطلقا کمک مالي دريافت نخواهد کرد زيرا که اين عمل مغاير اصول روزنامه نگاري حرفه اي و تفکيک قوا در يک دمکراسي است که ژورناليسم را قوه چهارم دمکراسي بشمار آورده اند.
    کار آرايش صفحات را حميده خواجوي راد (دختر صفر خواجوي راد روزنامه نگار قديمي و همکار دهها ساله در روزنامه اطلاعات) برعهده گرفت و اين قسمت از مسئله حل شد ولي مسئله معرفي مجله و آشنايي با آن باقي مانده بود که 16 فروردين 1393 به ديدار حسين انتظامي معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد رفت. نگارنده در ملاقات با انتظامي به او گفت: مي دانيد که يک مجله فرهنگي و يا مجله اي با مطالب سنگين بايد به جامعه معرفي شود. در کشورهاي ديگر اين کاررا نه تنها شبکه هاي تلويزيوني بلکه مقامات فرهنگي دولت مي کنند. به اين ترتيب که شماره هاي نخست مجله را بدون پرداخت بها (رايگان) از ناشر دريافت مي کنند و با نامه و پيک براي مقامات و اعضاي پارلمان، رسانه ها و مدارس، کتابخانه هاي عمومي و پژوهشي (دانشگاهي) مي فرستند تا از محتواي آن اطلاع حاصل کنند و در ترتيب دادن توزيع آن هم کمک مي کنند.
    وي به انتظامي گفت همان طور که مي دانيد طبق يک ضابطه قديمي، روزنامه اي که پس از صد شماره به «دخل = خرج» نرسد «شکست خورده» تلقي مي شود و در مورد مجله هفتگي و هفته نامه تا 16 شماره و براي ماهنامه تا 4 شماره و اين قاعده درباره «روزنامک» رعايت خواهد شد و اگر تا شماره چهارم از آن استقبال نشود، تا تصميم بعدي، انتشار آن تنها به صورت آنلاين که هزينه چاپ و مشکل توزيع ندارد ادامه خواهد يافت و چاپي آن در آمريکا و کانادا که در آنجا نياز به دريافت پروانه نيست. دولت براي معرفي يک کار فرهنگي که هزينه هم برايش ندارد بايد کمک کند. نگارنده به انتظامي تاکيد کرد که «مجله روزنامک» مطلقا از دولت و منابع ديگر کمک مالي دريافت نخواهد کرد زيرا که دريافت چنين کمک هايي مغاير اصول روزنامه نگاري است که قوه چهارم يک دمکراسي بشمار آمده و اين قوا بايد مُنفک از هم باشند. «روزنامک» به اصول ژورناليسم وفادار خواهد بود.
    مجله روزنامک به انتشار خود - چاپي و آنلاين - ادامه داده و در پايان فروردين 1395 مطالب شماره 25 آن براي دادن به چاپخانه آماده شده بود.

    rooznamak-cover.jpg
    روي جلد شماره 1 ماهنامه فرهنگي روزنامک که در فروردين 1393 به توزيع داده شده بود



    ساير ملل

    زادروز كاترين بزرگ كه پايه گذار درگيري و جنگ روسيه با ايران بود


    russiancatherine.jpg

    Catherine II
    كاترين دوم Catherine II (اِکاترينا) پادشاه آلماني تبار روسيه كه از جولاي 1762 به مدت 34 سال بر اين کشور حكومت كرد دوم ماه مي 1729 به دنيا آمده بود. کاترين که در تاريخ روسيه از او به عنوان «کاترين بزرگ» نام مي برند در پي يک کودتا که بر ضد شوهرش صورت گرفت به سلطنت رسيد، کارهاي پتر بزرگ را دنبال کرد و با تدابير خود روسيه را وارد باشگاه قدرت هاي اروپايي ساخت. وي بود که به سبک آلمان، در روسيه نوعي «نظام وظيفه اجباري» برقرار کرد و در اجراي انديشه هاي پتر بزرگ، نقشه توسعه روسيه را در جهات مختلف کشيد ازجمله فرستادن مهاجر روس به قاره آمريکا، تجزيه لهستان و گرفتن سهمي از آن براي روسيه، آغاز اجراي توسعه روسيه در منطقه درياي سياه و تصرف کريمه که به جنگ با عثماني انجاميد. همچنين در زمان پادشاهي كاترين بود كه روسيه در صدد توسعه به جنوب برآمد و جانشينان او در قفقاز و بعدا منطقه فرارود (آسياي مركزي) با منافع ايران درگير شدند و در پي دو جنگ بزرگ در قفقاز و درگيري هاي ديگر در منطقه فرارود دست ايران را پس از هزاران سال از اين مناطق خود کوتاه ساختند.
    کاترين که هفدهم نوامبر 1796 و پس از 67 سال عُمر کردن درگذشت از نظرات انديشمندان و اصحاب تجربه ـ صرف نظر از داخلي و يا خارجي بودن آنان ـ براي اصلاح امور بهره مي گرفت و در همين راستا با «ولتر» مکاتبه داشت. وي در عين حال مي کوشيد که بزرگان و ژنرالهاي روسيه با هم روابط بسيار دوستانه داشته باشند.





    بنيادگذار جنبش صهيونيست


    0502hertsel.jpg

    تئودور هرتسل
    تئودور هرتسل روزنامه نگار اتريشي كه جنبش صهيونيست را تاسيس كرد دوم ماه مي 1860 در مجارستان كه در آن زمان قلمرو امپراتوري اتريش بود به دنيا آمده بود. وي از جانب روزنامه اي در وين كه در آن كار مي كرد مامور شد به پاريس برود و گزارش محاكمه دريفوس را تهيه كند و به اتريش بفرستد.
    هرتسل در آنجا متوجه احساسات خصمانه نسبت به يهوديان شد و به اين نتيجه رسيد كه يهوديان بايد براي خود كشوري داشته باشند و اين كشور نمي تواند در اروپا باشد. وي پس از انتشار كتابي تحت عنوان «كشور يهود» براي رسيدن به اين هدف جنبش صهيونيست را تاسيس و نخستين كنگره جهاني يهوديان را در 1896 در سويس بر گزار كرد و از سال بعد به صورت يك سازمان دائمي در آورد، خود رئيس آن شد و تا پايان عمر همچنان رئيس آن بود.
    جسد هرتسل در سال 1949 به اورشليم انتقال داده شد و در اين شهر مدفون گرديد.








    روزي كه پاپن درگذشت


    0502papan.jpg


    دوم ماه مي 1969 فرانتس پاپن صدراعظم پيشين آلمان در 89 سالگي درگذشت. وي كه يك ناسيوناليست آلماني بود در زمان صدارت خود به حزب نازي و هيتلر كمك بسيار كرد و همين كمك باعث پيروزي آنها در انتخابات شد.





    مارتين بورمن جاي «هِس» را گرفت


    0502burman.jpg

    بورمان
    در اين روز در سال 1941هيتلر «مارتين بورمان» را به جاي «هس» معاون خود كرد . هس در جريان انجام ماموريتي محرمانه در انگلستان دستگير شده بود. هواپيمايي كه هس خلباني آن را ـ خود برعهده داست در آسمان انگلستان دچار نقص فني شده بود و در ميان درختان فرود اجباري كرده بود.
    گفته شده است كه وي ماموريت داشت با مقامات انگليسي ملاقات و درباره صلح با آنان مذاكره كند.





    افتادن برلین و جسد نیمسوخته هیتلر به دست روس ها ـ تسليم شدن نيروهاي نظامي آلمان در ايتاليا

    دولت مسکو دوم ماه مي 1945 رسما اعلام کرد که برلین و حومه آن تماما به تصرف ارتش سرخ درآمده و سربازان روس جسد نیمسوخته هیتلر و اجساد چند مقام دیگر آلمان نازی را که خودکشی کرده بودند به دست آورده اند. در همین روز ژنرال «فون ویتینگ هاف Heinrich Von Vietinghoff» فرمانده واحدهای ورماخت (ارتش آلمان) در ایتالیا اعلام کرد که تسلیم خواهدشد و به این ترتیب جنگ در جبهه ایتالیا پایان یافت.
    سی ام اپریل 1945 (دهم اردیبهشت1324) و زمانی که نظامیان روس گام به دروازه های برلین پایتخت رایش سوم گذارده بودند و از شهر، تنها نوجوانان 14 تا 17 ساله آلمانی و نظامیان بازنشسته و عمدتا با سلاح سبک دفاع می کردند هیتلر در پناهگاه زیر زمینی اش خودکشی کرد تا زنده به دست روسها نیفتد. 29 آوریل و چند ساعت پیش از خودکشی، هيتلر در پناهگاه خود با «اوا براون 37 ساله» كه بيش از يك دهه معشـ*ـوقه (مترس) او بود قرارداد ازدواج امضاء كرده بود!. هیتلر پیش از خودکشی، تپانچه اش را به «اوا» داده بود تا خودکشی کند. هیتلر از اطرافیانش خواسته بود که جسد او و «اوا» را آتش بزنند تا روسها نتوانند وی را تشخیص دهند. برخی از مورخان نوشته اند که در آن شب (سحرگاه سی ام اپریل) هیتلر نخست یک گلوله به سوی «اِوا» و سپس یک گلوله به سرخود شلیک کرده بود. هيتلر هنگام خودكشي 56 ساله بود. در پی خودکشی هیتلر تنی چند از مقامات دولت او ازجمله سخنگویش ـ گوبلز به عمر خود پایان دادند.
    هیتلر پیش از خودکشی، کارل دونيتس ـ گروس ادميرال آلمان (دریاسالار بزرگ) ـ را به سمت جانشینی خود تعیین کرده بود. عمر حكومت ادميرال بزرگ چند روز بیش طول نکشید. وی هنگام انتصاب، در غرب آلمان (جبهه آلمان با متفقین غربی) بود. دونیتس که عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان (حزب نازی) نبود هفتم ماه مي اعلام کرد که آلمان آماده است تسلیم شود. دونيتس بزرگترين کارشناس جنگ زيردريايي جهان در قرن بيستم شناخته شده است. تاكتيك حملات زیردریایی به صورت «دسته گرگ = وولف پَك» از ابتكارهاي اوست كه حمله را به صورت دسته ای از زيردريايي ها آغاز مي كرد. با وجود تسلیم کردن آلمان، وي درپایان جنگ به ده سال زندان محكوم شد و تا سال 1980 زنده بود و با یک تشییع جنازه باشکوه که جهانیان انتظار آن را نداشتند به خاک سپرده شد.
    سه روز پیش از خودکشی هیتلر، 27 اپريل سال 1945 پارتيزانهاي كمونيست ایتالیا ضمن بازرسي چند كاميون نظامي آلمان كه در حال حركت به شمال ايتاليا براي خروج از اين كشور بودند، متحد هیتلر ـ موسوليني 62 ساله رهبر سابق ایتالیا (دوچه) و مِترس (معشـ*ـوقه) او «كلارتّا پتاچي 33 ساله» و چند مقام پیشین را كه در ميان بار كاميونها مخفي شده بودند يافتند، بيرون كشيدند و 28 اپريل (روز بعد) همه را تیرباران کردند، اجساد شان را به شهر میلان منتقل و از ساختمانی به صورت وارونه آویختند. حکومت موسولینی 25 سال و هیتلر 12 سال طول کشیده بود.
    هيتلر با سخنراني هاي ميهني خود توجه آلماني هارا كه پس از جنگ جهاني اول تحقير شده بودند و با تورّم بي سابقه پول رو به رو بودند جلب كرده و حزب «ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان ـ نازي» را به قدرت رسانيده بود و آلماني ها از سال 1934 اورا «فهرر = پيشوا» خطاب مي كردند. وي به آلماني ها وعده تجديد قدرت نظامي، ترقي اقتصادي و گردآوردن همه ژرمن نژادها در زير يك پرچم داده بود و سياست خارجي تهاجمي در پيش گرفته بود. اشتباه بزرگ او (که آکادمی نظامی ندیده بود و تاریخ نخوانده بود) حمله نظامي به شوروي و آن هم در آغاز تابستان (22 ژوئن 1941) بود كه كشوري پهناور و داراي نظامي ايدئولوژيك بود. اگر هیتلر وضعیت ناپلئون در سال 1812 و سرمای روسیه را که از اکتبر آغاز می شود در نظر گرفته بود و حمله را در اپریل (سه ماه زودتر) شروع کرده بود ممکن بود که شکست نخورد. درگيري همزمان در چند جبهه نيز از اشتباهات هيتلر بود.






    غرق شدن دو ناو سنگين، و پايان كار ناوهاي بسيار سنگين


    belgrano-merged.jpg
    «بلگرانو» پيش از جنگ و پس از جنگ و در حال غرق شدن

    درجريان جنگ انگلستان و آرژانتين بر سر جزاير فالكلند، دوم ماه مي 1982 نبردناو سنگين «ژنرال بلگرانو Belgrano» متعلق به نيروي دريايي آرژانتين براثر اصابت دو اژدر غرق شد و تلفات سنگين به بار آمد (عكس بالا).
    اين نبردناو 12 هزارتُني قبلا به نام نبردناو «فينكس» متعلق به نيروي دريايي آمريكا بود كه موفق شده بود حمله ژاپني ها به «پرل هاربور» را تحمل كند و سالم بماند. چند سال پس از جنگ جهاني دوم، آمريكا پس از نوسازي، آن را به دولت آرژانتين فروخته بود. نيروي دريايي آرژانتين اين ناو را مامور غرق كردن كشتي هاي نيروبر انگلستان كرده و با دو ناوشكن به آبهاي فالكلند فرستاده بود كه زيردريايي اتمي انگليسي «كانكورور» با شليك سه اژدر كه دوتاي آن به بلاگرانو اصابت كرد آن را با آن زره قطور پولادين 14 سانتيمتري غرق كرد و 323 تن از افسران و ملوانانش را كشت.
    غرق شدن «بلاگرانو» سبب شد كه «ريگن» رئيس جمهور وقت آمريكا كار تعمير و نوسازي رزمناوهاي سنگين اين كشور معروف به «بتل شيپ»را متوقف سازد و سياست ساخت زيردريايي و ناو سبكتر را در پيش گيرد. مورخان نظامي نوشته اند: غرق شدن نبردناو «ژنرال بلگرانو»، نياز به داشتن ناوهاي سنگين نظامي را در برابر علامت سئوال قرار داد. اينك موشك سلاح موثر جنگ است و براي پرتاب موشك، از ناوچه همان كار ساخته است كه با «بتل شيپ» و رزمناو مي توان انجام داد. ساخت زيردريايي هاي كوچك (ميدجت) نيز از زمان غرق شدن نبردناو ژنرال بلگرانو مورد توجه قرار گرفته است. بلگرانو از قهرمان استقلال آرژانتين است که نام او بر آن ناو نهاده شده بود.
    18 سال پيش از غرق شدن نبردناو ژنرال بلگرانو، ويت كنگ در ساحل ويتنام جنوبي كشتي نظامي آمريكايي «كارد» را با اعزام غواص و انتقال مواد منفجره از زير آب غرق كرده بود. «كارد» يك كارير اسكورت بود و با آن هواپيما، هلي كوپتر و تانك و تفنگدار از نقطه اي به نقطه ديگر منتقل مي شد. اين كشتي (عكس پايين) دوم ماه مي 1964 غرق شد و تلفاتي به بارآمد.
    Card.jpg
    کارير «کارد»







    تفسير اظهارات ماه مي 2004 گورباچف درباره اتحاديه اروپا و پيش بيني پيدايش يک ابرقدرت جهاني ديگر

    اظهار نظر بهار 2004 ميخائيل گورباچف (آخرين رئيس اتحاد شوروي و بزعم پاره اي از روسها و كمونيستهاي ساير كشورها؛ خائن بزرگ) از جانب برخي از مفسران مسائل سياسي، به نوعي اخطار به سران اتحاديه اروپا تعبير شده بود كه سي ام اپریل 2004 گفته بود عمل دولتهاي اروپايي از خواست مردمشان فاصله گرفته است؛ مردم خواهان اروپاي متحد با عضويت روسيه هستند ولي سران دولتهايشان راهي ديگر مي روند كه مآلا به تقسيم اروپا (روسيه و دوستانش يک طرف ـ بلوک غربي هاي اروپا، طرف ديگر) و يك جنگ سرد اروپايي خواهد انجاميد ـ همان نوع معارضه اي كه احيانا قدرت هاي ديگر جهان خواهان آنند. گورباچف گفته بود که روند اوضاع و نظم تازه، ضرورت طلوع يک قدرت جهاني ديگررا ايجاب مي کند و اين قدرت ممکن است به صورت اتحاد چند کشور باشد و به هرحال هند اين قدرت و يا بخشي از اين قدرت خواهد بود.
    به اظهار اين مفسران، برخي متفكران آمريكايي هم بدشان نمي آيد كه شاهد احياء امپراتوري روسيه مركب از روسيه فدراتيو، اوكراين، بلاروس و قزاقستان باشند. به باور اينان، چنين امپراتوري نيرويي خواهد بود كه در عمل مانع قدرت يافتن [بيش از حد] اتحاديه اروپا خواهد شد. روسيه و آمريکا هريک جداگانه تلاش خواهند کرد که هند را متحد خود کنند. اين سه دولت هرکدام به صورتي مايل به ابرقدرت شدن دولت پکن نيست، هر سه قبلا با پکن درگيري هايي داشتند که ريشه آنها هنوز باقي است.






    ملي شدن منابع طبيعي بوليوي، از گاز طبيعي آغاز شد


    0503ccm.jpg
    مورالس، کاسترو و چاوس در کنارهم در ماه می 2006

    درست پنجاه و چهار سال پس از تشكيل دولت دكتر مصدق ـ قهرمان جهاني مبارزه با استعمار و استثمار خارجي كه نفت ايران را ملي كرد، و دو روز پس از ديدار سه رهبر چپگرا (عكس بالا) در هاوانا، و نيز به مناسبت روز جهاني كارگر، ايوو مورالس رئيس جمهوري بوليوي و يک سوسياليست از بوميان قاره آمريکا، يکم ماه مي 2006 ملي كردن منابع طبيعي اين كشور را با به دست گرفتن امور گاز طبيعي آغاز كرد و اعلام داشت كه گام بعدي وي؛ نفت خواهد بود.
    مورالس كه لباس كارگري بر تن داشت و به منطقه نفتخيز بوليوي رفته بود از شركت هاي انگليسي، فرانسوي، اسپانيايي و برزيلي سرگرم استخراج گاز طبيعي بوليوي خواست كه دنباله کارخودرا به سازمان دولتي بوليوي مربوط كه براي اين منظور تاسيس شده است تحويل دهند.
    وي سپس ارتش بوليوي را مامور اجراي اين تصميم و تصرف منابع گاز طبيعي كرد. بوليوي از لحاظ نفت و گاز طبيعي دومين سرزمين آمريكايي بشمار مي آيد ولي شماري از مردم آن با اين ثروت، گرسنه مي خوابند.
    در آن زمان، اقدام مورالس در بازارهاي بين المللي سوخت زلزله به وجود آورده بود. پيش بيني شده بود که اگر کارشناسان نفت و گاز طبيعي وابسته به کمپاني هاي چند مليتي بوليوي را ترک کنند مشرق زميني ها جاي آنها را در بوليوي خواهند گرفت و ....





    ماموريت به انجام رسيد!، ولي ...


    mission.jpg


    اول ماه مي 2007 در چهارمين سالروز اعلام «ماموريت به انجام رسيد»، صدها تن از مخالفان ادامه وضعيت عراق، در حالي كه اين جمله را روي پارچه اي نوشته و آن را با دست گرفته و پشت آن صف كشيده بودند مقابل ساختمان كاخ سفيد واقع در خيابان پنسيلوانياي شهر واشنگتن گرده آمده بودند تا جورج بوش از پنجره دفتر خود آن را ببيند (عكس بالا).
    اين جمله (ماموريت به انجام رسيد) را سي ام اپریل سال 2003، جورج بوش در عرشه ناو هواپيمابر فرانكلين روزولت بيان كرده بود تا نشان دهد كه هدف از جنگ در عراق تامين شده و عمليات نظامي پايان يافته است. حال آنکه ناآرامي هاي داخلي و نبرد جناح ها در عراق ادامه داشت و تلفات ببار مي آورد. شدت اين ناآرامي هاي پرتلفات تا سال 2008 به صورت مقاومت و از اواخر اين سال و عمدتا از سال 2009، و پس از اجراي دستور عدم مداخله نظاميان آمريکايي در درگيري هاي خياباني ـ وضعيت عراق به صورت درگيري مذهبي، نژادي و سياسي درآمده است. نيروهاي رزمي آمريکا در دسامبر 2011 عراق را ترک کرده اند ولي زد و خوردهاي داخلي و انفجارهاي انتحاري ادامه دارد و از آغاز سال 2013 شدت يافته است.
    لشکرکشي به عراق و حذف حزب بعث از قدرت اين خوش بيني را به وجود آورده بود که دمکراسي در آن کشور برقرار شود که انتخابات سال 2010 نشان داد بسياري از نامزدها و حتي انتخاب شدگان را مردود کرده بودند که عملي مغاير دمکراسي است.
    زد و خوردهاي بهار 2013 عراق که ادامه دارند و شدت آنها روز افزون است بوي جنگ داخلي و تجزيه کشور مي دهند و معلوم نيست که چه نتايجي داشته باشند. همه کشورهاي دست ساخت دولت لندن در قرن بيستم وضعيت ناآرامي دارند از پاکستان و افغانستان تا عراق، بحرين و ....





    در روز جهانی کارگر: تظاهرات و اعتراض به اجحاف و استثمار کارگران (یکم ماه می 2013)

    یکم ماه می ـ روز جهانی کارگر ـ اجتماعات کارگری در چند شهر تبدیل به تظاهرات و اعتراض گردیده بود که برخی از این تظاهرات به خشونت کشانده شده بود. در سراسر اروپا بویژه در شهرهای اسپانیا و نیز آتن برضد اتحادیه اروپا تظاهرات شد و تظاهرکنندگان سیاست های اقتصادی این اتحادیه را عامل ریاضت اقتصادی و بیکاری خواندند. در بنگلادش، کارگران برضد کمپانی های پوشاک، استثمار کارگران و پرداخت مزدِ کم اعتراض کردند و ریزش یک ساختمان در 24 اپریل 2013 را که چند کارگاه تولید پوشاک در آن جای داده شده بود و یک طبقه آن مجوز ساخت نداشت نمونه بی اعتنایی و فساد اداری بیان داشتند. در ریزش این ساختمان چند طبقه بیش از هزار تن کشته و یا مجروح شده بودند. در نوامبر سال 2012 نیز چنین حادثه ای در بنگلادش روی داده بود. طبق گزارش رسانه ها، دستمزد کارگران پوشاک در بنگلادش حدود 37 دلار آمریکا در ماه است ـ خیلی کم. حال آنکه پوشاک تولیدشده توسط آنان، در بازارهای اروپا و آمریکا ده برابر و حتی بیشتر بفروش می رسد. در کره جنوبی نیز اعتراض بود. در سراسر جهان صدای اجحاف و استثمارشدن کارگران ارزان کشورهای فقیر و گسترش یافتن آن در پی شکست سوسیالیسم بگوش می رسید و نبود یک نظام رقیب [در برابر کاپیتالیسم] عامل این اجحاف بیان می شد که ادامه آن خشم عمومی، واکنش های سخت و احیانا طغیان خواهد بود و .... نمونه هایی از تصاویر رسانه ها از تظاهرات و اجتماعات کارگری در روز یکم ماه می 2013 در چند کشور در زیر آمده است:



    may-day2013-merged2.jpg











    تاريخ از نگاهي به تصوير

    نمايش سبيل


    0501moustache.jpg



    در نمايش جهاني سبيل سال 2006 که اواخر ماه اپريل در شهر «هسل» آلمان برگزار شد يكصد مرد از هشت كشور شركت كرده بودند. عكس بالا از «ويلي شواليه» يكي از شركت كنندگان در مسابقه برداشته شده بود كه نشان مي دهد ريشش را هم به شكل سبيل در آورده بود. با پايان يافتن جنگ جهاني اول، عصر سبيل هاي بزرگ و از بناگوش در رفته نيز به پايان رسيد، ولي نه براي شركت در نمايش هاي جهاني.
    پيش از جنگ جهاني اول، حتي ميان سران كشورها و ژنرالها بر سر سبيل رقابت بود. در انگلستان در سال 1947 باشگاهي با عضويت دارندگان سبيل هاي ديدني تاسيس شده که هنوز بکار خود ادامه مي دهد و داراي يک صد عضو داراي سبيل هاي معروف است. اين باشگاه Handlerbar Club نام دارد و داراي نمايش سالانه است.
    نمايش هاي جهاني ريش و سبيل ادامه دارد و در اپريل 2013 نيز اين مسابقه در «فورتس هايم» آلمان برگزار شده بود.
    moustache-merged.jpg
    سه عضو باشگاه Handlerbar انگلستان







    روزي که چاوز ملي شدن صنعت نفت ونزوئلا را تكميل كرد


    Chavez-volkswagen.jpg


    هوگو چاوز رئيس جمهور وقت ونزوئلا، از بوميان (سرخپوستان) اين کشور و صاحب فرضيه «سوسياليسم قرن 21»ا يکم ماه مي 2007 به مناسبت روز جهاني کارگر، در حالي كه چند جت جنگده ساخت روسيه بر فراز ميداني بالاي سر او پرواز مي كردند، در اين ميدان در جمع كارگران سرخپوش، ملي شدن آخرين منطقه نفتي ونزوئلا را اعلام داشت.
    وي اين جت ها و معادل ده ميليارد دلار جنگ افزار ديگررا از روسيه خريداري كرده بود.
    عكس بالا، چاوز را در فولكس واگن قراضه اش نشان مي دهد. وي با اين فولکس واگن به ميدان محل تجمع کارگران ونزوئلا رفته بود.
    چاوز که به بيماري سرطان دچار شده بود پنجم مارس 2013 و پس از دو سال درگير اين بيماري درگذشت. وي که 59 سال عمر کرد از سال 1999 رهبري ونزوئلا را به دست داشت.



    برخي ديگر از رويدادهاي 2 مي


    • 1536: در این روز هنری هشتم پادشاه انگلستان زن دوم خود «ان بولین Anne Boleyn» را متهم به جادوگری و خــ ـیانـت کرد و به زندان افکند. طلاق قبلی هنری هشتم و ازدواج مجدد او باعث شده بود که توسط پاپ تکفیر شود و هنری در واکنش به اقدام پاپ، کلیسای انگلستان را از دستگاه پاپ جداساخت و خود رئیس کلیسای انگلستان شد. هنری هشتم که چندبار ازدواج کرد برخی از زنان خودرا به جای طلاق متهم می کرد و به دست جلاد می سپرد. «ان بولین» مادر الیزابت یکم پادشاه بعدی انگلستان 19 ماه مه 1536 در برج لندن گردن زده شد. وی 29 ساله بود.


    • 1833: نيكلاي يکم تزار وقت روسيه فروش عمومي سرفها را ممنوع ساخت. با وجود اين سرفدم در روسيه لغو نشد.


    • 1878: بلغارها برضد امپراتوری عثمانی بپاخاستند و خواستار استقلال شدند. دولت عثمانی برای سرکوب بلغارها که آنان را از رعایای خود می پنداشت نه تنها از واحدهای ارتش بلکه از میلیشیای خود معروف به باشی بازوک Bashi – Bazouk استفاده کرد و شمار کثیری از بلغارها کشته شدند و اروپاییان از این بابت به خشم آمدند. بلغارها در واکنش به مداخله ارتش عثمانی دست به کشتار مسلمانان غیر نظامی بلغار و ترک زدند و بیش از هزار تن از آنان را کشتند. این رویداد سرانجام به خودمختاری (داخلی) بلغارها انجامید و سلطان عثمانی با آن موافقت کرد.


    • 1879: پابلو اگلسیاس (Pablo Iglesias Posse (1850- 1925 حزب سوسیالیست اسپانیا را تاسیس کرد. وی قبلا یک سندیکالیست و موسس اتحادیه های کارگری بود. نام پابلو در ردیف سوسیالیستهای بزرگ اروپا قراردارد. حزبی را که او تاسیس کرد سالهاست که دولت اسپانیارا به دست دارد.


    • 1927: نخستين كنفرانس جهاني اقتصاد و تجارت آغاز بكار كرد كه در آن نمايندگان 52 دولت شركت كرده بودند.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا