جامعه ایرانی ℹخرافه خانهℹ

  • شروع کننده موضوع >YEGANEH<
  • بازدیدها 476
  • پاسخ ها 16
  • تاریخ شروع

به نظر شما کدام خرافات بیشتر دربین مردم گسترش یافته؟ چگونه میتوان با اینگونه خرافات مبارزه کرد؟

  • عدد سیزده نحس است

    رای: 2 15.4%
  • با انگشت به تخته زدن، بلا را دور میکند

    رای: 6 46.2%
  • فال و طالع بینی

    رای: 5 38.5%
  • همراه داشتن فلزات باعث دور شدن بلا و اجنه میشود

    رای: 0 0.0%
  • و غیره ... (نظر خود را بیان کنید)

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    13

>YEGANEH<

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/13
ارسالی ها
10,634
امتیاز واکنش
74,019
امتیاز
1,171
محل سکونت
Clime of love
راهکارهای مقابله روایات با خرافات
اعراب قبل از اینکه اسلام را بپذیرند و مسلمان بشوند، اعمالی را انجام میدادند که برگرفته از وهم، خیال و پیروی کورکورانه از پدران و اجداد خویش بود. اسلام به عنوان دین کامل و مکتب الهی، با تمام خرافات عصر جاهلیت و اموری که مبتنی بر وهم و خیال بود، مبارزه کرد و به جای آن، اموری را بنا نهاد که مبتنی بر عقل و یقین بود. در این بخش راهکارهای مقابله با این عقاید واهی با تکیه بر روایات بیان میشود.
1) تفکر و خردورزی
روایات اسلامی نسبت به این مسئله اهتمام زیادی داشته و مسلمانان را به تفکر و خردورزی دعوت کردهاند. در ذیل برخی از روایات پیامبر(ص) در این باره بیان میشود.
پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «هیچ عبادتی برتر از اندیشه کردن نیست» (پاینده، بیتا، ص590). آن حضرت در جای دیگر میفرماید: «یک ساعت اندیشیدن بر 60 سال عبادت برتری دارد» (همان). ایشان عقل را بهترین آفریده خدا میداند و میفرماید: «خداوند چیزی را بهتر از عقل، میان بندگان خویش قسمت نکرده است» (کلینی، 1401ق، ج1، ص12). همچنین میفرماید: «زیاد بیاندیشید» (پاینده، بیتا، ص576). نیز فرموده است: «کسی که خردمند نیست، دین ندارد» (مجلسی، 1374ش، ج74، ص160).
این روایات، دلیل روشنی بر مبارزه آن حضرت با خرافات است. بنابراین پیامبر(ص) از انسانها میخواهد تا در پرتو فکر، از آسیب اوهام و خرافات در امان بمانند.
2) دعا و ذکر
یکی از خرافاتی که در عصر جاهلیت رواج داشت، خرافات در باب چشم زخم بود. متأسفانه این خرافات تاکنون رواج دارد و امروزه، مردم برای رفع چشم زخم، به اموری روی میآورند که هیچ دلیل عقلی و شرعی در آن دیده نمی‌شود، مانند دود کردن اسپند، شکستن تخم مرغ و نام بردن افرادی که احتمال میدهند چشم زده باشند و ... که این امور ساختگی، اثری در دفع چشم زخم ندارند. روایات اسلامی انسانها را از این خرافهها برحذر میدارند و تنها راه مقابله با چشم زخم را ذکر و دعا میدانند.
اهل لغت برای ذکر معانی زیادی بیان نمودهاند که از جمله آنها «الحفظ لشیء تذکره» (ابنمنظور، 1426ق، ج4، ص308) است. همچنین آن را حضور شیء نزد قلب و زبان معنی کردهاند (ر.ک: راغب اصفهانی، بیتا، ص329). در ذیل ابتدا به تبیین مسئله چشم زخم پرداخته میشود، سپس اثرات ذکر و دعا مورد بررسی قرار میگیرد.
در قرآن کریم دو آیه وجود دارد که از آنها برای اثبات اثر چشم زخم استفاده میشود:
1. «وَإِنْ یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» (قلم، 51).
مفسران در تفسیر این آیه، سه دستهاند. عدهای گفتهاند: این آیه کنایه از نگاههای بسیار غضب آلود است، مثل اینکه میگوییم: فلان کس آنچنان بد به من نگاه کرد که گویی میخواست با نگاهش مرا بخورد یا بکشد (طبرسی، 1360ش، ج25، ص249). عدهای دیگر گفتهاند: آیه کاری به اصل چشم زخم و تأیید آن ندارد، بلکه در صدد است که سبک مغزی کفار را نشان دهد؛ زیرا از یک سو آنقدر تحت تأثیر آیات قرآن کریم قرار می‌گیرند و از آن تعجب میکنند که میخواهند تو را چشم بزنند و از سوی دیگر تو را مجنون میخوانند (مکارم شیرازی، 1377ش، ج24، ص425). اما عدهای دیگر آیه را دلیل بر تأثیر چشم زخم میدانند. علامه طباطبایی ذیل آیه مذکور میگوید: معنای آیه این است که «محققاً آنها که کافر شدند، وقتی قرآن را شنیدند، نزدیک بود با چشمهای خود، تو را به زمین بیاندازند؛ یعنی با چشم زخم تو را بکشند». مراد از «ازلاق بابصار» به طوری که همه مفسران گفتهاند، چشم زدن است که خود نوعی از تأثیرات نفسانی است و دلیلی بر نفی آن نداریم، بلکه حوادثی دیده میشود که با چشم زدن منطبق است و روایاتی هم بر طبق آن وارد شده است، با این حال، دلیلی ندارد که ما آن را انکار کنیم و بگوییم یک عقیده خرافی است (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص648).
2. «وَقَالَ یَا بَنِیَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (یوسف، 67).
بیشتر مفسران درباره این آیه شریفه، اتفاق نظر دارند که سفارش حضرت یعقوب(ع) به فرزندانش، برای دوری از چشم زخم بوده است (مدنی، 1384ش، ج1، ص298).
سنت پیامبر اکرم(ص) و روایات اهلبیت(ع) نیز، بر حقیقت داشتن مسئله چشم زخم دلالت دارند. علامه مجلسی پس از نقل روایات و کلمات علما و حکما درباره این موضوع، این چنین نتیجه میگیرد: انکار موضوع چشم زخم به طور کلی، ممکن نیست، به خاطر شواهد عینی و وارد شدن آیاتی از قرآن کریم و روایات زیاد و مکفی که خداوند و خلفای او به حقائق امور آگاهند (مجلسی، 1374ش، ج63، ص17).
نمونه هایی از روایات نقل شده درباره چشم زخم از این قرارند:
از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «چشم زخم، انسان (صحیح و سالم) را داخل قبر میکند و شتر را به دیگ میفرستد» (مجلسی، 1374ش، ج63، ص25). امام صادق(ع) میفرماید: «اگر چیزی بر قضا و قدر الهی سبقت بگیرد، همان چشم زخم است» (همان). در حدیث دیگری آمده است: روزی جبرئیل(ع) بر پیامبر(ص) نازل شد و ایشان را غمگین و اندوهگین مشاهده کرد، وقتی علت آن را سؤال کرد، پیامبر(ص) فرمود: ناراحتی من به خاطر آن است که به حسن(ع) و حسین(ع) چشم زدهاند. جبرئیل(ع) فرمود: ای محمد! چشم زدن واقعیت دارد، پس آن دو را با این جملات تعویذ بفرما (همان، ج95، ص132). صفوان جمّال از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: «اگر قبرستانها شکافته شوند و حقایق آشکار شود، مشاهده میکنید که اکثر مردگان با چشم زخم از دنیا رفتهاند؛ زیرا چشم زخم واقعیت دارد» (همان، ج95، ص127).
تنها راهحلی که روایات برای مقابله با چشم زخم ارائه میدهند، ذکر و دعا است:
در روایتی آمده است: هنگامی که نعمتی از کسی شما را به اعجاب آورد، برای دفع چشم زخم تکبیر بگویید و ذکر خدا بگویید (همان، ج63، ص24). امام صادق(ع) فرمود: هرگاه از چشم زخم ترسیدید، بگویید: «ما شاء الله لا حول و لا قوۀ الا بالله العلیّ العظیم» (همان، ج63، ص26). امام رضا(ع) برای دفع چشم زخم دستور داد که سورههای حمد، اخلاص و معوذتین، و آیۀ الکرسی را بنویسند و در میان آنچه ترس چشم زدن دارند، بگذارند (همان). همچنین آن حضرت در جواب مردی که از چشم زخم پرسیده بود، فرمود: چشم زخم حق است، اگر چشم خوردی، دستهایت را در مقابل صورت بگیر و بر آن سورههای حمد، توحید و معوذتین را بخوان و دستت را به صورت بکش که این کار به اذن خدا نافع است (همان، ج95، ص129).
 
  • پیشنهادات
  • >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    برای ذکر در آیات قرآن کریم به ثمره های فراوانی اشاره شده است، از جمله در آیه 28 سوره رعد برخی از ثمرههای ذکر بیان گردیده است. بدون شک هر انسانی برای رسیدن به اهداف بلند زندگی خود، بلکه برای سپری نمودن یک زندگی معمولی، نیاز مبرم به اطمینان دارد. به طور کلی تمام تلاشی که انسانها در طول زندگی خود انجام میدهند، برای دستیابی به آرامش خاطر میباشد؛ زیرا در صورتی که انسان از تمام امکانات مادی زندگی برخوردار باشد، ولی به راه و هدف خود اطمینان نداشته باشد و از نظر روحی دارای آرامش نباشد، حداقل لـ*ـذت ممکن را خواهد برد. این عدم آرامش و سکینه است که خود زمینه ساز سایر بیماریهای روحی می‌گردد. بنابراین ذکر باعث اطمینان و آرامش خاطر انسانها میشود.
    در روایات اسلامی نیز ثمرات و فواید روحی و روانی بسیار زیادی برای ذکر بیان شده است که نشان دهنده تأثیر گذاری مثبت ذکر در بهداشت و سلامت روانی انسان است. از جمله این ثمرات میتوان به آباد کردن (نهج البلاغه، نامه 31) صیقل دادن (همان، خطبه 222) و ... اشاره کرد که هرکدام به نوعی میتواند انسان را از گزند مشکلات روحی و روانی نجات بخشد.
    دعا نیز فواید بسیار خوبی برای انسان دارد. هوبرت نیسون استاد دانشکده در ایالت بوستون آمریکا در کنفرانسی که تحت عنوان ارزشهای درمانی دعا برگزار شده بود، چنین بیان میکند: «دعا خواندن مغز را به کار میاندازد، عوارض ایدز را کاهش میدهد، از فشار خون میکاهد و نازایی را درمان میکند. تکرار دعاها و بیرون کردن اندیشههای مضر از مغز، بسیاری از مردم را قادر میسازد، تا در خود تغییرات فیزیولوژیک پدید آورند».
    3) دعوت علما به نگهبانی و مرزبانی از دین و مقابله با خرافات
    مبارزه با عقاید موهوم، خرافات و رسوم جاهلی نزد رسول اکرم(ص) از چنان اهمیتی برخوردار بود که وقتی معاذ بن جبل را به یمن اعزام نمود، به او چنین دستور داد: «ای معاذ! آثار جاهلیت و افکار و عقاید خرافی را، از میان مردم نابود کن، کوچک و بزرگ سنن اسلام را که همان دعوت به تفکر و تعقل است، احیا کن» (سبحانی، 1377ش، ص21).
    پس یکی از وظایف مهم مُبلغ دین مبارزه با خرافات و امور جعلی و ساختگی و همچنین بیان فرق میان خرافه و واقعیت است، تا مردم دین خدا را جامع و کامل بیابند و بدان عمل کنند. عالِم برخلاف عابد، نگهبان و مرزبان دین است و از انحرافات در دین جلوگیری میکند. همانطور که در روایات آمده است، او به نجات خود بسنده نمیکند، بلکه دیگران را نیز آگاه میکند و خطری را که از ناحیه سه گروه غالیان، اهل باطل و نادانان به وجود میآید، برطرف میسازد.
    پیامبر(ص) فرمود: «در هر نسلی از امت من، عادلی از اهلبیتم وجود دارد که دین را از تحریف غالیان و ادعاهای دروغ اهل باطل و تأویل و تفسیر ناروای جاهلان پاس میدارد» (ابنبابویه، بیتا، ج1، ص420). امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) میفرماید: «بار حفظ این دین را در هر قرن، مردمان عادلی بر دوش دارند که تأویلهای باطل اندیشان و تحریفهای گزافکاران و برساختههای نادانان را از آن دور و نابود میکنند، همانگونه که کوره، پلیدی و ناخالصی آهن را از آن دور میکند» (کشی، بیتا، ج1، ص10).
    اگر عالم به وظیفه خودش عمل نکند، مورد لعن خداوند قرار میگیرد، چنانچه از رسول اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «چون بدعتها در امت من پدید آید، بر عالم است که علم خود را آشکار کند. پس، هرکس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد» (کلینی، 1401ق، ج1، ص54).
    بنابراین اهمیت تبلیغ دین و چگونگی بیان معارف اسلام روشن و وظیفه بسیار حساس سخنگویان، نویسندگان و مبلغان دینی و نقش خطیر آنها آشکار میشود که به راحتی و بدون بررسی و با سلیقهها و برداشتهای شخصی و صنفی نمیتوان به نام اسلام و دین حرف زد و حقیقت ناب آن را معرفی کرد. تبلیغ و معرفی اسلام را باید از عالمان و بزرگانی آموخت که به وظیفه خود به درستی عمل کرده باشند، در غیر این صورت گرفتار حیلهها و فریبهای سود جویان میشود؛ زیرا فرصت طلبان، از موقعیت ممتاز دین در میان مردم باخبرند و از همین طریق برای سوء استفاده بهره میبرند که غالباً برای رسیدن به مطامع مادی و دنیایی خود، در لباس دین ظاهر میشوند و با افترا بر خداوند، پیامبر و امامان، اقدام به انحراف در دین نموده و به خواستههای شیطانی خود میرسند. شاهد این سخن رواج بسیار افترا بر پیامبر(ص) به ویژه در سالهای آخر عمر ایشان است که میفرماید: «دروغ‌گویی بر من بسیار شده است و بیشتر نیز میشود و هرکس به عَمد بر من دروغ ببندد، در آتش جای می‌گیرد. آنگاه که به شما حدیثی رسید، آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید. پس حدیثی را که با کتاب خدا و سنت من موافق بود، بپذیرید و آن حدیثی را که با کتاب خدا و سنت من مخالف بود، نپذیرید» (مجلسی، 1374ش، ج2، ص225).
    4) شناخت علل و درمان توسط معلول صحیح
    عدهای از اعراب بیابانی که عادت داشتند با آویزه جادویی و قلادهها، بیماران خود را معالجه کنند. اسلام با این خرافهها از طُرُق مختلفی مبارزه کرده است. در ذیل به نمونههایی از مبارزههای پیامبر(ص) و امامان با این خرافهها اشاره می‌شود:
    گروهی خدمت رسول اکرم(ص) شرفیاب شدند و درباره مداوا با گیاهان و داروهای طبی پرسش نمودند. رسول اکرم(ص) فرمود: «لازم است بر هر بیمار سراغ دارو رود؛ زیرا خدایی که درد را آفریده، دارو را نیز آفریده است» (سبحانی، 1377ش، ص24).
    موقعی که سعد بن ابیوقاص بیماری قلبی گرفت، پیامبر(ص) فرمود: «باید پیش حارث کلده، طبیب معروف ثقیف بروید. سپس خود آن حضرت، او را به داروی مخصوصی راهنمایی کرد» (ناصف، 1935م، ج3، ص179).
    درباره آویزههای جادویی که فاقد هرگونه آثارند، روایاتی وارد شده است، مانند: 1. مردی که فرزندش دچار گلو درد شده بود، با آویزههای جادویی وارد محضر پیامبر(ص) شد، پیامبر(ص) فرمود: «فرزندان خود را با این آویزههای جادویی نترسانید، لازم است در این بیماری از عصاره عود هندی استفاده نمایید» (همان). 2. امام صادق(ع) فرمود: «بسیاری از بازوبندها و آویزهها شرک هستند» (قمی، 1416ق، ج3، ص400).
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    مبارزه پیامبر اکرم(ص) با اینگونه خرافات به دوران رسالت ایشان محدود نمیشود، بلکه ایشان در کودکی نیز مخالفت خود را نشان داده است: حضرت محمد(ص) در چهار سالگی زیر نظر دایه و مادر رضاعی خود «حلیمه» زندگی مینمود، از او خواست که همراه برادران به صحرا برود. حلیمه برای اینکه دیوهای صحرا به او صدمه نزنند، یک مهره یمانی که در نخ قرار گرفته بود، برای محافظت به گردن آن حضرت آویخت. آن حضرت مهره را از گردن درآورد و به حلیمه گفت: «مادر جان! آرام باش، خدای من که پیوسته با من است، نگهدار و حافظ من است» (مجلسی، 1374ش، ج15، ص392).
    5) دوری از تلقین بد
    یکی دیگر از راهکارهایی که روایات برای مقابله با خرافات به آن اشاره میکنند، دوری از تلقین بد است. تلقین نه تنها به شخص زنده اثر میکند، بلکه بر شخص مرده هم اثر دارد. از این رو در هنگام دفن مرده، به او تلقین میکنند. البته تفأل گرچه اثر طبیعی و واقعی ندارد، ولی بدون تردید می‌تواند اثر روانی داشته باشد.
    فال نیک غالباً مایه امیدواری، حرکت و تلاش و کمکی برای رسیدن به پیروزی است. فال بد، موجب یأس، سستی و ناتوانی است. شاید به همین خاطر است که در روایات اسلامی از فال بد به شدت نهی و به فال نیک سفارش فراوان شده است. «دمیری» از نویسندگان قرن هشتم قمری، در یکی از نوشتههای خود به همین مطلب اشاره کرده است و می‌گوید: «اینکه پیامبر(ص) فال نیک را دوست میداشت، به خاطر آن بود که انسان هرگاه امیدوار به فضل پروردگار باشد، در راه خیر گام برمیدارد و هنگامی که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن، مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختی کشیدن است» (مکارم شیرازی، 1377ش، ج6، ص319). از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «کارها را به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید» (همان، ج6، ص317).
    فال بد که عرب جاهلی آن را «تطیر یا طیره» مینامیدند، در قرآن کریم مورد مذمت واقع شده است (نمل، 47؛ یس، 19). روایات اسلامی نیز این عمل را مذموم شمردهاند، به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «فال بد زدن یک نوع شرک به خدا است» (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص128).
    طبق روایات اگر فال بد، اثری داشته باشد، همان اثر روانی است، چنانچه امام صادق(ع) فرمود: «فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را میپذیری، اگر آن را سبک بگیری، کم اثر خواهد بود و اگر آن را محکم بگیری پر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی، هیچ اثری نخواهد داشت» (بیستونی، 1385ش، صص81و82).
    6) مستند گویی
    برای شناسایی عقاید خرافی از عقاید حقیقی، باید به منابع و مدارک مطمئن و مورد اعتماد مراجعه کرد و انسان نباید هیچ موضوعی را بدون داشتن دلیل کافی و سند و مدرک معتبر بپذیرد. ابوعلی سینا در این زمینه می‌گوید: «هرکس عادت کرده بدون دلیل، هرچه به او گفته میشود، قبول کند، از فطرت انسانیت خارج شده، نمیتوان نام انسان را بر او نهاد» (مطهری، 1381ش، ص381).
    در این خصوص روایات فراوانی وارد شده است که در این نوشتار به بیان چند نمونه بسنده میشود: از رسول اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «هیچ گفتاری بدون عمل، ارزش واقعی خود را ندارد، هیچ گفتار و عملی بدون نیت و هیچ گفتار و عمل و نیتی ارزش واقعی خود را ندارد، مگر آنکه با سنت مطابقت داشته باشد و بر آن منطبق گردد» (کلینی، 1401ق، ج1، ص70). امام سجاد(ع) فرمود: «با فضیلتترین اعمال نزد خداوند یکتا، عملی است که بر طبق سنت باشد، اگرچه آن عمل کم باشد» (همان).
    قرآن کریم هم در این زمینه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآَخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا» (نساء، 59)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر خویش فرمان برید. و چون در امرى اختلاف کردید اگر ـ به خدا و روز قیامت ایمان دارید ـ به خدا و پیامبر(ص) رجوع کنید. در این خیر شما است و سرانجامى بهتر دارد».
    این آیه و روایات مذکور نشان میدهد که باید عملی را پذیرفت که مورد تأیید و مستند به قرآن کریم و احادیث باشد و باید از پذیرش اموری مانند خرافات که به مبتنی بر وهم و خیال و بدون استناد به شرع است، دوری کرد.
    7) توکل کردن به خداوند متعال
    واژههای توکل، وکیل و توکیل از یک خانوادهاند: خانواده وکالت (فیض کاشانی، بیتا، ج7، ص405) و «اعتقاد» (راغب اصفهانی، بیتا، ص882) به او است. محمدمهدی نراقی توکل را اینگونه معنا میکند: توکل، اعتماد قلبی در تمام امور بر خداوند است؛ یعنی حواله کردن تمام امور خود به خداوند و به عبارت دیگر برائت جستن از هر حول و قوهای و اعتماد بر حول و قوه خداوند است (ر.ک: نراقی، 1379ش، ج3، ص218). آدمی آنگاه که قادر به دفاع از خود نباشد، از وکیل مدافع بهره میگیرد، تا مشکلش را حل کند. توکل بر خدا بدین معنا است که انسان به هنگام مشکلات و حوادث زندگی و در برابر توطئههای رنگارنگ مخالفان و در بحرانها و بن‌بستهای زندگی، به خدا تکیه کند و بداند که مؤثر اصلی و سرچشمه همه قدرتها خدا است و با تکیه بر قدرت بیکران او، به راه خود ادامه دهد و از موانع و مشکلات نهراسد (فیض کاشانی، بیتا، ج7، ص405). به طور کلی میتوان معنای توکل را چنین بیان کرد: «توکل یعنی آدمی کاری را که از او سر می‌زند، یا برای او پیش میآید، به خدای سبحان واگذارد که یقین دارد از آدمی داناتر و تواناتر است، تا هرگونه مصلحت میداند، مقدر کند و به تقدیر او راضی و خرسند باشد»، همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: «... وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا» (طلاق، 3)؛ «... و هرکس بر خدا توکل کند، امرش را کفایت میکند، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».
    اعتقاد به سعد و نحس بودن ایام نیز از جمله خرافات در عصر جاهلیت بود که دین اسلام با آن مقابله و راه‌حل توکل را برای جلوگیری از آن ارائه کرد، ولی متأسفانه با وجود علم و دانش و پیشرفت تکنولوژی مدرن، امروزه این خرافه گریبانگیر مردم است. مثلاً در بین ایرانیان، این خرافه وجود دارد که هرکس سیزده بدر بیرون نرود، تا آخر سال بد و نحسی نصیب او میگردد. شهید مطهری در این زمینه میگوید: «اگر کتابهای سیره پیامبر اکرم(ص) را ـ اعم از کتب شیعه و سنی ـ مطالعه کنیم، چیزی از اینگونه موارد نمی‌بینیم، مثلاً در هیچ جا پیامبر(ص) نگفتهاند امروز دوشنبه است، برای مسافرت خوب نیست، امروز سیزده عید نوروز است، هرکس بیرون نرود، گردنش میشکند، آن هم از سیزده جا و نه یک جا» (مطهری، 1361ش، صص80و81).
    عقل و شرع به بیاثر بودن سعد و نحس ایام حکم میکند، اعتقاد به فال بد زدن کلاً جدا از فشار فرهنگی، نوعی حالت روانی نیز هست؛ یعنی هر قدر شخص بیشتر به سعد و نحس بودن ایام توجه داشته باشد، بیشتر منتظر عواقب آن است، یا دست کم، از امور زیادی پرهیز میکند و برای خویش محرومیت به بار میآورد. بنابراین، خود شخص است که با جدی گرفتن سعد و نحس بودن ایام، زندگی را بر خویش دشوار میکند، یا برعکس با بیتوجهی به آن، زندگی آسان برای خود فراهم میآورد. مؤید این گفته روایت امام صادق(ع) است که فرمود:
    «اثر فال بد به دست شما است، اگر آن را سست گرفتی، سست است و اگر سخت گرفتی، سخت است و اگر کاملاً بیتوجهی کرده و برای آن اثری قائل نشدی، کاملاً بیاثر است» (کلینی، 1401ق).
    سعد و نحس دانستن ایام از نظر پیشوایان بزرگوار ما مورد مذمت و نکوهش است، چنانچه در روایتی آمده است: هنگامی که حضرت علی(ع) آماده شد به جنگ با خوارج برود، اشعث بن قیس ـ که آن وقت از اصحاب وی بود ـ با شتاب نزد آن حضرت آمد و گفت: ای امیرمؤمنان، خواهش میکنم صبر کنید، حرکت نکنید، برای اینکه یکی از خویشاوندان من که منجّم است و در تشخیص سعد و نحس ایام تخصص دارد، حرکت در چنین روزی را موجب شکست و هزیمت میداند و گفته است: اگر امروز حرکت کنید، حتماً شکست می‌خورید و کشته میشوید. امام فرمود: هرکس تو را تصدیق کند، قرآن کریم و پیغمبر(ص) را تکذیب کرده است. سپس آن حضرت فرمان حرکت داد و فرمود: به خدا توکل کنید و حرکت کنید. پس حرکت کردند و به‌رغم نظر آن مرد (اشعث بن قیس) پیروز شدند، به گونهای که در هیچ جنگی این قدر فاتحانه برنگشته بودند (ر.ک: مطهری، 1378ش، ج16، ص72). علت این بود که که توکل یکی از منازل دین و مقامی از مقامات اهل یقین، بلکه از عالیترین درجات مقربان است. فهم دقیق آن، دشوار و عمل به آن دشوارتر است؛ زیرا در نظر آوردن اسباب و علل عادی و مادی، و اعتماد به آنها، شرک به خدا است و از سوی دیگر، به کلی از اسباب و علل عادی، دست شستن نیز، طعن در سنت زدن و خدشه در شریعت کردن است (غزالی، 1370ق، ج4، ص323).
    در روایت دیگری از عبدالملک‏ بن‏ اعین‏ نقل شده است که گفت: به امام صادق(ع) گفتم: من گرفتار علم نجوم شده‏ام، هرگاه انجام کارى را قصد مى‏کنم و به بخت و اقبال نگاه مى‏کنم، اگر آن شرّ بود مى‏نشینم و به دنبال آن کار نمى‏روم و هرگاه طالع را خیر دیدم، به دنبال آن مى‏روم. امام فرمود: آیا چنین کارى مى‏کنى؟ گفتم: آرى! امام فرمود: کتابهایت را بسوزان (بروجردی، بیتا، ج22، ص473).
    در دو آیه از قرآن کریم به نحس بودن روز خاصی اشاره شده است: آیه 16 سوره فصلت و آیه 19 سوره قمر که هردو درباره روزهایی است که عذاب الهی در آنها نازل شده است؛ یعنی آن روزها فی نفسه نحس نبودهاند، بلکه به اعتبار حادثهای که در آنها اتفاق افتاده، نحس نامیده شدهاند. ... از مجموع روایات اهلبیت(ع) این مطلب استنباط میشود که این امور (نحس بودن ایام) اساساً اثر ندارد، یا اگر هم اثر داشته باشد، با توکل بر خدا اثرش از بین میرود. بنابراین یک مسلمان در عمل به این امور خرافی اعتنا نمیکند. اگر میخواهد به مسافرت برود، صدقه میدهد و به خدا توکل میکند و میرود (ر.ک: مطهری، 1378ش، ج16، ص72).
    توکل از نظر قرآن و روایات، آثار فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
    1. محبوبیت انسان متوکل نزد خداوند متعال (آل عمران، 159).
    2. کفایت الهی نسبت به امور متوکلان: چون ذات پاک خداوند، محب و محبوب خود را رها نمیکند و آثار هر سببی به دست او ظهور میکند، بنابراین خداوند امور متوکلان را کفایت میکند (طلاق، 3؛ نساء، 81).
    رسول خدا(ص) میفرماید: «کسی که بر خدا توکل کند، خداوند هزینه زندگی او را کفایت میکند و او را از آنجا که گمان نمیبرد، روزی میدهد» (محمدی ری شهری، 1384ش، ج4، ص3661).
    امام صادق(ع) نیز میفرماید: «به هرکس توکل داده شده، کفایت امور داده شده است. ... آیا کتاب خدای عزوجل را تلاوت نکردهای که میفرماید: «وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» (طلاق، 3)».
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    علامه طباطبایی در این باره میگوید: «هرکس بر خدا توکل کند، بدینگونه که از هواها و فرمانهای نفس، کناره گیرد و خواست خدای سبحان را بر خواست خود، و عملی را که خدا میخواهد، بر عملی که نفس میخواهد، ترجیح دهد و به عبارت دیگر، دین خدا را پیشه سازد و به احکام آن عمل کند، خدا او را کافی است؛ بدین معنا که خداوند او را در دستیابی به زندگانی خوب که مراد و مقصود او است و سعادت و خوشبختی که فطرتاً آرزوی او است (نه آرزوی موهوم و دروغین) کفایت میکند و یاری میرساند و چرا چنین نباشد، مگر نه این است که خدا عالیترین سببی است که همه اسباب به او منتهی میشوند؟» (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص328).
    با توجه به نظر علامه میتوان گفت: علت اینکه امام علی(ع) در بحث سعد و نحس ایام به توکل سفارش نموده، به خاطر این است که توکل به خداوند متعال باعث میشود عالیترین سبب و اسباب مادی نصیب انسان شود؛ از این رو توکل به خداوند باعث شد در آن جنگ فتح عظیم نصیب مسلمانان شود.
    3. رهایی از سلطه و سیطره شیطان: شیطان، دشمن قسم خورده انسان، و کینه توزی او با انسان، آشکار است. او به عزت خدای سبحان سوگند خورده است که همه آدمیان را اغوا کند، اما شیطان بر مخلصان، مؤمنان و متوکلان، سیطرهای ندارد. بندگان مخلص خدا را خودِ ابلیس استثنا کرده است (ص، 83).
    توکل باعث میشود که بهترین قضا و قدر نصیب شخص متوکل گردد و هرکس از شیطان پیروی کند، از آرامش، سکینه و طمأنینهای که به جهت توکل به خدا نصیب شخص متوکل میشود، بینصیب میماند و برعکس اضطراب، تنش و استرس جای آن را میگیرد، بدین معنا که وسوسه شیطان سبب میشود که از عملی که مبتنی بر عقل و شرع است، پیروی نکند و از خرافات پیروی کند و گمان میبرد که این خرافات واقعی است.
    قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (زخرف، 37)؛ «و آن شیطانها آنان را از راه خدا بازمى‏گردانند، ولى پندارند که هدایت‏یافتگانند».
    بنابراین مبنا و معیار خیر و شر و یا خوش اقبالی یا بد اقبالی چیست؟ آیا میتوان امور و تجربیات زندگی و پیشامدها و حوادث روزگار را به سادگی تحلیل و آنها را به خوش یُمن یا بد یُمن تقسیم کرد و برای آنها دلایل واهی و تخیلی تراشید؟ قرآن کریم میفرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (بقره، 216)؛ «جنگ [با دشمن‏] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزى را خوش ندارید و آن براى شما خیر است، و بسا چیزى را دوست دارید و آن براى شما بد است و خدا [مصلحت شما را در همه امور] مى‏داند و شما نمى‏دانید». پس تشخیص آنها با خداوند متعال است.
    به این ترتیب عاقلانه است که به جای توسل و دل بستن به نعل اسب، سکه و ... و ترسیدن از گربه سیاه، کلاغ، جغد، عدد سیزده و ...، کار را به خداوند بسپاریم و آسوده به سفر زندگی ادامه دهیم: «بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره، 112)؛ «آرى، کسانى که همه وجود خود را تسلیم خدا کنند، در حالى که نیکوکارند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شایسته و مناسب است، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند».
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    نتیجه
    خرافات (جمع خرافه) از نظر لغوی به معنی باور و عقیده به امری واهی است که حقیقت نداشته باشد و در اصطلاح بر باورها و اعتقاداتی منطبق میگردد که زاییده وهم و خیال پردازی انسان است. طبق این تعریف، هرگونه آداب و رسومی را که بر پایه علمی و منطقی استوار نباشد و یا هر آنچه را که از حقیقت عاری باشد، میتوان در حیطه خرافات قرار داد. قرآن کریم، ظن و گمان، جهل و نادانی، پیروی کورکورانه از نیاکان و باور به چیزی بدون برهان را از جمله ریشهها و عوامل خرافات برشمرده است. روایت اسلامی، آموزههای مفید و مؤثری برای مقابله با خرافات تبیین نمودهاند، از جمله آنها عبارتند از: تفکر و خردورزی، دعا و ذکر، دعوت علما به مرزبانی از دین، شناخت علل و درمان توسط معلول صحیح، دوری از تلقین بد، مستند گویی، و توکل کردن به خداوند متعال.
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    به طور کلی هر نوع عقیده نامعقول و بی اساس را خرافات گویند و این پدیده منحصر به یک جامعه انسانی خاص نبوده و در پنج قاره این کره خاکی در بین ملل و اقوام مختلف از گذشته تا هم امروز حضور ونمودی آشکار و پنهان داشته است.
    خرافات و خرافه پرستی ارتباط مستقیم با بی سوادی و کم سوادی دارد، البته این سخن حاکی از این نیست که افراد تحصیل کرده از این معضل دور هستند بلکه در مجموع شخصی که آگاه به مسائل اجتماعی و مذهبی و آشنا به فرهنگ بومی خود باشد با توجه به دانستنی های خود هیچ گاه در دام خرافه نمی افتد و از همین جهت است که شیادان و مروجان خرافه پرستی در جامعه بیشترین سرمایه گذاری خود را روی افراد بی سواد می کنند.
    گاهی خرافه چنان در زندگی ما رسوخ کرده که به صورت قانون آن را لازم الاجرا می دانیم و شاید هرگز به خرافه بودن آن فکر نکرده باشیم و این عمل به تدریج به صورت یک اعتقاد، حتی در بین افراد تحصیل کرده و روشنفکر جامعه شکل گرفته است و همگی ما هر روز و شب بلکه سالها با آن زندگی کرده ایم.
    می توان گفت بیشترین ضربات خرافه پرستی در طول تاریخ، متوجه عقاید و اعتقادات مذهبی مردم بوده که توسط عده ای از افراد آگاه و سودجو به جهت فریب مردم، وارد دین و اعتقادات مذهبی آنها کرده اند و عده ای ناآگاه و جاهل با دامن زدن به این جریانات و دمیدن در بوق دشمن آب را در آسیابشان می ریزند.
    دین اسلام و اعتقادات ما نیز در طول تاریخ از ظهور اسلام تا امروز، مورد تهاجم خرافه بوده و افرادی با اهداف پلید سعی در وارد کردن عقاید منحرف خود در مذاهب اسلامی داشته و تا حدودی در این راه، با نفوذ خود در افراد ناآگاه موفق بوده اند.
    ورود احادیث جعلی توسط جاعلان حدیث از جمله سلاطین اموی و عباسی و به وجود آمدن مذاهب انحرافی به جهت انحراف عقاید راستین اسلامی، به شهادت تاریخ نتوانسته روح زنده و پویای اسلامی را کمرنگ کنند.
    خرافات و خرافه پرستی ارتباط مستقیم با بی سوادی و کم سوادی دارد، البته این سخن حاکی از این نیست که افراد تحصیل کرده از این معضل دور هستند بلکه در مجموع شخصی که آگاه به مسائل اجتماعی و مذهبی و آشنا به فرهنگ بومی خود باشد با توجه به دانستنی های خود هیچ گاه در دام خرافه نمی افتد و از همین جهت است که شیادان و مروجان خرافه پرستی در جامعه بیشترین سرمایه گذاری خود را روی افراد بی سواد می کنند
    شیوه و روش قرآن برای مبارزه با خرافات:
    شیوه و روش قرآن برای مبارزه با خرافات، تفکر و تعقل است، با توصیه به اندیشیدن، تحقیق و بررسی مسایل به واقعیت می رسد و می تواند واقع را از خرافه تشخیص دهد البته مقداری نیاز به مطالعه و بررسی دارد و تا معیار خرافه از واقعیات تشخیص داده شود از این رو در هر موضوعی که احساس خرافه و غیر واقعی می شود باید با تفکر و بدست آوردن معیار واقعی که قرآن و سنت ارائه می دهد بدست آوریم و برای شناخت واقع از غیر واقع همان ملاک را معیار قرار دهیم.
    شاید برخی افراد جن و پری را خرافه بدانند در صورتی که قرآن امر واقعی می داند. شاید برخی توسل و ارتباط با ارواح انبیا را خرافه بدانند در صورتی که با توجه به معیار قرآنی و روایی یک واقعیت است.
    شاید برخی از مادی گراها وجود خدا را به خاطر آن که دیده نمی شود خرافه بدانند در صورتی که از نظر قرآن وجود خدا بدیهی و روشن است و جای هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد. (افی الله شک فاطر السموات و الارض)
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    قرآن مجید در آیات متعدد بر اطاعت و پیروی از حقیقت و دوری از باطل تاکید داشته و می فرماید: بشارت باد بر کسانی که همه سخنان را می شنوند و بهترین آن را انتخاب می کنند (سوره بقره، آیه 78 )
    باید با خرافات، عاقلانه مقابله کرد وبهترین میزان جهت حفظ باورها و اعتقادات مردم آیات نورانی قرآن مجید و احادیثی است که از خاندان نبوت برجای مانده است. از آنجا که اسلام دینی کامل و جامع است تا زمانی که قرآن کریم و دستورات اهل بیت را داریم، نباید به دنبال اوهام و خرافات برویم.
    پیامبر مکرم اسلام اولین کسی بود که با خرافات و اوهام و افسانه و هرچه که با عقل و خرد در تضاد بود برخورد کرد و همه را بدور ریخت و بشر را از غبار و زنگار خرافه پرستی تطهیر کرد و فرمود: من آمده ام تا قدرت فکری بشر را تقویت کنم.
    روش برخورد و مبارزه با خرافات و شبهات دینی چگونه باید باشد؟
    کی از عوامل اساسی گسترش خرافات، جهل و نادانی افراد است. بنابراین بهترین روش برخورد با خرافات و گسترش آن، گسترش علم و دانش افراد است و هر چه افراد با دین و معارف دینی آشنا شوند و به نحو صحیح آن را بشناسند، کمتر به دامن خرافات می افتند پس به فکر گسترش معرفت دینی باشیم.
    در کتاب های امدادهای غیبی و حماسه حسینی و انسان و سرنوشت به تألیف و قم مرحوم شهدی مطهری به این موضوع به طور مفصل پرداخته اند. چه بهتر است کتابهای فوق را مورد مطالعه قرار دهید تا به طور مفصل و عالمانه به جوانب موضوع دست یابید.
    پیامبر مکرم اسلام اولین کسی بود که با خرافات و اوهام و افسانه و هرچه که با عقل و خرد در تضاد بود برخورد کرد و همه را بدور ریخت و بشر را از غبار و زنگار خرافه پرستی تطهیر کرد و فرمود: من آمده ام تا قدرت فکری بشر را تقویت کنم
    اما درباره شبهات دینی به عرضتان می رسانیم که پرسش هایی که در زمینه مسائل دینی و اخلاقی مطرح می شود به طور طبیعی در ذهن هر انسان پرسش گری شکل می گیرد که باید به آن پاسخ داده می شود. بنابراین پرسش و پرسش گری نه تنها منفی و ناپسند نیست بلکه ارزشمند است و حکایت از روحیه کنجکاوی و تحقیقی خود می کند.
    روش برخورد با آن نیز همچون روش برخورد با خرافات، گسترش زمینه علم و دانش است. با گذاشتن جلسات روشنگرانه و توسعه مطالعه و کتابخوانی، بخش زیادی از شبهات پاسخ داده و قابل حمل است.
    بنابراین در مجموع می توان گفت:
    1. فرهنگ کتابخوانی و مطالعه را بین افراد جامعه گسترش دهیم.
    2. از اساتید توانا و خوش بیان دعوت شود تا مسائل دینی را به طور واضح و روشن تبیین کنند.
    3. به محض طرح برخی افکار و اندیشه ها که شائبه خرافه بودن با سست بودن آن از نظر علمی و منطقی در آن وجود دارد، به مقابله برخاسته و آن را مستدل و منطقی تأیید یا رد کنیم. اجازه ندهیم در ذهن افراد ماندگار شود تا دیگر اندیشه های فرد را تهدید کند زیرا سۆال و پرسش خوب است اما نباید در حال تردید ماندگار بود بلکه باید پاسخ آن داده شود و نفی و اثبات آن سریعا مورد بررسی قرار گیرد.
    4. در مواردی که مطمئن هستیم موضوع و مطلبی خرافه است و ریشه و اساسی نداد، به طور مستند و مستدل و منطقی و بدون برخوردهای شعارگونه و هوچی گری آن را رد کرده و برای رد آن دلایل منطقی خود را ارائه کنیم زیرا در دائره علم و دانش نمی توان از احساسات و سخنان شعاری کمک گرفت.
    5. دامنه فعالیت افراد کم سواد یا بی سواد را تنگ و تنگ تر کرده و اجازه ندهیم و افکار و اندیشه های آنها روی تابلو و در معرض مشاهده دیگران قرار گیرد و در اولین فرصت افکار خرافه گونه را پاسخ روشن گرانه داد، تا گسترش نیابد.
    دوستان عزیز! لطفا در نظرسنجی شرکت کنید و نظر خود را راجع به خرافات بیان کنید. میتوانید خرافات دیگری هم نام ببرید و نظر خود را در تاپیک ارسال نمایید.
     
    بالا