一颗老鼠屎坯了一锅粥 yi ke lao shu shi huai le yi guo zhou
o یک فضله موش، یک کاسه فرنی برنج را از بین می برد
o مفهوم: یک چیز ناجور و خراب برای از بین بردن مجموعه ای از چیزها کافی است
• 骑驴找马 qi lu zhaoma
o در حالیکه سوار بر خرت هستی به اسب هم نگاهی بینداز
o مفهوم: ( در جستجوی کار) به داشتۀ خود قانع بودن و سپس به دنبال شرایط بهتر بودن
做一天和尚撞一天钟 zhou yi tian he shang zhuang yi tian zhong
o یک راهب هر روز [به صورت تکراری]، زنگ کلیسا را به صدا در می آورد
o مفهوم: پرهیز از انجام تکراری و سطحی یک کار