برای بامن بودن تو نه به کفش راحتی برای راه رفتن نیاز داری و نه به موضوع خوبی برای حرف زدن
فقط بیا و با خودت چتری بیاور تو به پوششی نیاز خواهی داشت در برابر اشک هایم
زندگيت پر از رقـ*ـص گیسوانی شده بود
که امروز همه شان را از ته زده ام
زیرا دیگر نه از تو خبری بود ونه از رقـ*ـص گیسوانم به راستی که انها هم به اندازه ی من مرده اند
در این جا دیگر همه چیز تمام شده
همه جا تاریک است. زیرا دیگر نور عشقی نیست که حتی با ان به توان جلوی پایت را دید چه برسد دیدن یک قلب پوشالی