نوشته دکتر میر مهرداد میرسنجری
... بابک در روستای بلالآباد در حومه اردبیل به دنیا آمد. بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)، پدر بابک مِرداس ... از اهالی تیسفون ، پایتخت ساسانیان ، بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او ماهرو نام داشت که اهل آذربایجان بود. نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی اخبار بابک نام دارد که اکنون در دست نیست.
بر اساس کتاب "اخبار الطوال" بابک از فرزندان مطهر ،دختر زاده ابو مسلم خراسانی بوده است...
... " ابن حزم"، مورخ عربتبار... در کتاب الفصل في الملل والأهواء والنحل، ص199 چنین می نویسد: (برگردان به پارسي):«پارسيان (منظور ایرانیان) از نظر وسعت و ممالك و فزوني نيرو بر همهي ملت ها برتري داشتند٬ ....چون دولتشان بر افتاد و عرب كه نزد آنها دونپايهترين قوم جهان بود بر آنها مستولي گرديد اين امر بر آن ها گران آمد و خود به مصيبت تحمل نشدني روبرو يافتند و بر آن شدند كه با راههاي مختلف به جنگ برخيزند... از جمله رهبران آنان ( ايرانيان) سنباد، مقفع، استادسيس، بابك و ديگران بودند».
بر اساس استنادات غیر قابل انکار تاریخی در زمان بابك زبان آذربايجان «فهلوي آذري» بوده است يعني گويشي بازمانده از زبان پهلوي ساساني كه در آذربايجان بدان سخن گفته ميشده ...
... بابک خرمدین یکی از سرداران ایرانی بود که از آذربایجان بر ضد ظلم خلفای عباسی بهپا خاست. وی طی بیست و دوسال رهبری جنبش سرخ جامگان را برعهده داشت و در همان عصر مازیار از مازندران و ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث از خراسان و سیستان نیز از دیگر سرداران ایرانی بودند که بر علیه ستم خلفای عباسی دست به قیام زدند....
... بابک خرمدین سرانجام به سبب خیانتی در بند شد. او را به بغداد بـرده و رختی تحقیر آمیز در برش کرده و بر پیل نشانده و در شهر بگردانیدند. امپراتوری عظیم عباسی که از شمال غربی آفریقا تا مرزهای غربی هند گسترده بود، سال های سال با بابک در ستیز بود و کاری از پیش نبرده بود. از این روی از دستگیری این پهلوان نامی که همچنان برآیین نیاکان خویش بود، در پوست خود نمی گنجیدند. «گویی بغداد نمی توانست باور کند پهلوان دلیری که سالها او را تهدید می کرد، اکنون در آنجا به اسارت به سر می برد»
همچنین بیشترِ تاریخنگاران به این نکته اشاره کردهاند که لشکریانِ خلیفه عرب برای سرکوبی جنبش بابک، ترکان بودند و معتصم در میان سرداران خود، به ترکان که همنژاد مادر وی بودند، بیش از عربها و ایرانیان بها میداد و برای از میان بردن جنبشهای ملی ایرانیان به کوچ گسترده ترکان از آسیای میانه، کمک فراوان کرد.
خلیفه برای خوار کردن بابک، فرمان داد، او را سوارِ فیل و برادرش «عبدالله» را سوار شتر کنند و در شهر بچرخانند. گویند: خلیفه دستور داد تا بابک را زنده، مُثله کنند.
بابک در هفتم ژانویه سال۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ هجری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، بهدستور معتصم بالله کشتهشد. ابتدا دست و پای وی را بهتدریج قطع کردند...
...معتصم ، به دژخيم فرمان داد تا دو دست و پاي بابک را قطع نمايد و سپس او را گردن زند. (نهضت شعوبيه ، ص 302 و تاريخ ده هزارساله ايران ، جلد دوم ، ص 241)
مطابق با تواريخ از جمله خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاستنامه، بابک در حين اجراي سياست و قطع شدن اعضاي بدن بردباري بسيار پيشه نمود و نقل میکنند که در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد. خلیفه معتصم بالله پرسید:
" ای سگ! ای زندیق! این چه کار بود که تو کردی؟ بابک گفت: من روي خويشتن ازخون سرخ کردم تا چون خون از تنم بيرون شود ، نگويند که رويش از ترس زرد شد." ( تاريخ ده هزارساله ايران ، جلد دوم ، ص241 و نهضت شعوبيه ، ص 302)
بدينسان بابک در دم مرگ شکنجه هاي طاقت فرسا را با نهايت شهامت متحمل گرديد و هيچ گونه سخني که نشانه عجز باشد بر زبان نياورد و با کردارو گفتار نيک خويش ، نام خود و ايران را در تاريخ جاودان و سربلند ساخت .
چند تاريخ نويس كهن، واپسين سخن بابك خرمدين را هنگامی که دشنه در دنده های سـ*ـینه اش فرو کردند، «آساني» ، «آسانيا» و «زهي آساني» و مانند آن گزارش دادهاند (جوامع الحكايات و لوامع الروايات)، كه اين نكته گوياي پايبندي وي تا واپسين دم به آرمانهايش و نيز گواهی بر گویش متداول پارسی آن روز است.
پس از این بود که جنازه مثله شده بابک را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند و سرش را همراه عبدالله به بغدادفرستادند
با سپاس از جناب دکتر میرسنجری و سرور کوروش قربانی
... بابک در روستای بلالآباد در حومه اردبیل به دنیا آمد. بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)، پدر بابک مِرداس ... از اهالی تیسفون ، پایتخت ساسانیان ، بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود. مادر او ماهرو نام داشت که اهل آذربایجان بود. نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی اخبار بابک نام دارد که اکنون در دست نیست.
بر اساس کتاب "اخبار الطوال" بابک از فرزندان مطهر ،دختر زاده ابو مسلم خراسانی بوده است...
... " ابن حزم"، مورخ عربتبار... در کتاب الفصل في الملل والأهواء والنحل، ص199 چنین می نویسد: (برگردان به پارسي):«پارسيان (منظور ایرانیان) از نظر وسعت و ممالك و فزوني نيرو بر همهي ملت ها برتري داشتند٬ ....چون دولتشان بر افتاد و عرب كه نزد آنها دونپايهترين قوم جهان بود بر آنها مستولي گرديد اين امر بر آن ها گران آمد و خود به مصيبت تحمل نشدني روبرو يافتند و بر آن شدند كه با راههاي مختلف به جنگ برخيزند... از جمله رهبران آنان ( ايرانيان) سنباد، مقفع، استادسيس، بابك و ديگران بودند».
بر اساس استنادات غیر قابل انکار تاریخی در زمان بابك زبان آذربايجان «فهلوي آذري» بوده است يعني گويشي بازمانده از زبان پهلوي ساساني كه در آذربايجان بدان سخن گفته ميشده ...
... بابک خرمدین یکی از سرداران ایرانی بود که از آذربایجان بر ضد ظلم خلفای عباسی بهپا خاست. وی طی بیست و دوسال رهبری جنبش سرخ جامگان را برعهده داشت و در همان عصر مازیار از مازندران و ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث از خراسان و سیستان نیز از دیگر سرداران ایرانی بودند که بر علیه ستم خلفای عباسی دست به قیام زدند....
... بابک خرمدین سرانجام به سبب خیانتی در بند شد. او را به بغداد بـرده و رختی تحقیر آمیز در برش کرده و بر پیل نشانده و در شهر بگردانیدند. امپراتوری عظیم عباسی که از شمال غربی آفریقا تا مرزهای غربی هند گسترده بود، سال های سال با بابک در ستیز بود و کاری از پیش نبرده بود. از این روی از دستگیری این پهلوان نامی که همچنان برآیین نیاکان خویش بود، در پوست خود نمی گنجیدند. «گویی بغداد نمی توانست باور کند پهلوان دلیری که سالها او را تهدید می کرد، اکنون در آنجا به اسارت به سر می برد»
همچنین بیشترِ تاریخنگاران به این نکته اشاره کردهاند که لشکریانِ خلیفه عرب برای سرکوبی جنبش بابک، ترکان بودند و معتصم در میان سرداران خود، به ترکان که همنژاد مادر وی بودند، بیش از عربها و ایرانیان بها میداد و برای از میان بردن جنبشهای ملی ایرانیان به کوچ گسترده ترکان از آسیای میانه، کمک فراوان کرد.
خلیفه برای خوار کردن بابک، فرمان داد، او را سوارِ فیل و برادرش «عبدالله» را سوار شتر کنند و در شهر بچرخانند. گویند: خلیفه دستور داد تا بابک را زنده، مُثله کنند.
بابک در هفتم ژانویه سال۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ هجری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، بهدستور معتصم بالله کشتهشد. ابتدا دست و پای وی را بهتدریج قطع کردند...
...معتصم ، به دژخيم فرمان داد تا دو دست و پاي بابک را قطع نمايد و سپس او را گردن زند. (نهضت شعوبيه ، ص 302 و تاريخ ده هزارساله ايران ، جلد دوم ، ص 241)
مطابق با تواريخ از جمله خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاستنامه، بابک در حين اجراي سياست و قطع شدن اعضاي بدن بردباري بسيار پيشه نمود و نقل میکنند که در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد. خلیفه معتصم بالله پرسید:
" ای سگ! ای زندیق! این چه کار بود که تو کردی؟ بابک گفت: من روي خويشتن ازخون سرخ کردم تا چون خون از تنم بيرون شود ، نگويند که رويش از ترس زرد شد." ( تاريخ ده هزارساله ايران ، جلد دوم ، ص241 و نهضت شعوبيه ، ص 302)
بدينسان بابک در دم مرگ شکنجه هاي طاقت فرسا را با نهايت شهامت متحمل گرديد و هيچ گونه سخني که نشانه عجز باشد بر زبان نياورد و با کردارو گفتار نيک خويش ، نام خود و ايران را در تاريخ جاودان و سربلند ساخت .
چند تاريخ نويس كهن، واپسين سخن بابك خرمدين را هنگامی که دشنه در دنده های سـ*ـینه اش فرو کردند، «آساني» ، «آسانيا» و «زهي آساني» و مانند آن گزارش دادهاند (جوامع الحكايات و لوامع الروايات)، كه اين نكته گوياي پايبندي وي تا واپسين دم به آرمانهايش و نيز گواهی بر گویش متداول پارسی آن روز است.
پس از این بود که جنازه مثله شده بابک را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند و سرش را همراه عبدالله به بغدادفرستادند
با سپاس از جناب دکتر میرسنجری و سرور کوروش قربانی
دانلود رمان و کتاب های جدید