در مسجدودرکعبه به دنبال چه هستی
اول توببین قلب کسی رانشکستی
همسایه ی ماگشنه وماسیربخوابیم
برخیز وکمی کعبه ی اعمال خودت باش
درمسجد ودرکعبه به دنبال چه هستی
دل است دیگر
گاهی همه خوشی اش می شود یک اتفاق
یک صداقت بی کم و کاست
گاهی می شود
صبح الطلوع
به خورشید گفت:
عزیز ِ جان!
امروز را
بخواب
من جای تو گرمابخش زمین می شوم
به آفتابگردان های غمگین
عشق را هدیه می دهم
به سبزینه های درخت
بهار را
نفس را
زندگی را
لبخند را
به خانه های تاریک
نور را
تبسم عاطفه را
به عابران
به کوچه ها
رز سرخ هدیه می دهم
کینه ها را می شویم در روشنای آبی آب
می گیرم
از تمام دیوارهای غم اندود شهر
غبار دلواپسی را