تصویر آیزاک نیوتن در ۱۶۸۹ (۴۶ سالگی) اثر گودفری نلر متولد ۲۵ دسامبر ۱۶۴۲ روستای وولزثروپ-بای-کالسترورث، لینکلنشایر، انگلستان مرگ ۲۰ مارس ۱۷۲۶ یا ۳۱ مارس ۱۷۲۷ کنزینگتون، میدلسکس، بریتانیای بزرگ، انگلستان ملیت انگلیسی رشته فعالیت گرماشناسی، فیزیک، ریاضیات، ستارهشناسی، فیزیولوژی، شیمی محل کار دانشگاه کمبریج دانشآموخته Trinity College, Cambridge دلیل شهرت قوانین مکانیک،قانون جهانی گرانش،دیفرانسیل،نورشناسی تأثیرات یوهانس کپلر، گالیلئو گالیله، هنری مور، پولیش برثرن، رابرت بویل
امضای آیزاک نیوتن
سِر ایزاک نیوتن (به انگلیسی: Sir Isaac Newton) (زاده ۲۵ دسامبر ۱۶۴۲ – درگذشته ۲۰ مارس ۱۷۲۷) فیزیکدان، ریاضیدان، ستارهشناس، فیلسوف و شهروند انگلستان بودهاست.∗ وی در سال ۱۶۸۷ میلادی شاهکار خود «اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب، او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از دیگر کارهای مهم او بنیانگذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است. نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقای نظریهٔ خورشید-مرکزی پیوند خورده است. او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قانونهای حرکت سیارههای کپلر برهانهای ریاضی بیابد. در جهت بسط قوانین نامبرده، او این جستار را مطرح کرد که مدار اجرام آسمانی مانند دنبالهدار، لزوماً بیضوی نیست! بلکه میتواند هذلولی یا شلجمی نیز باشد. افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایشهای دقیق دریافت که نور سفید ترکیبی از تمام رنگهای موجود در رنگین کمان است. او فرضیهٔ موجی هویگنس را دربارهٔ نور رد کرد. از دیدگاه نیوتن نور جریانی از ذرات است که از چشمهٔ نور به بیرون فرستاده میشوند.
نیوتن دیدگاهی نزدیک به دئیسم داشته است و بسیاری از پژوهشگران و زندگینامه نگاران، او را به عنوان یک دئیست که به شدت تحت تأثیر مسیحیت قرار داشته، در نظر میگیرند.
زندگینامه
آیزاک نیوتن در نیمه شب عید سال نو ۱۶۴۲ به دنیا آمد. او کودکی زودرس و بقدری نحیف بود که پزشکان به زنده ماندنش امید چندانی نداشتند.[۵][۶] پدر وی که کشاورزی مرفه بود سه ماه پیش از تولد او از دنیا رفته بود و هانا مادر آیزاک مجبور بود این کودک رنجور را به تنهایی بزرگ کند. خانهٔ مادری او در وول اِستروپ بزرگ و راحت بود. آنها فقیر نبودند، اما بزرگ کردن آیزاک که کودکی رنجور و نحیف بود برای مادری تنها آسان نبود.
در سال تولد آیزاک نیوتن، جنگهای داخلی انگلستان آغاز شد. نبردهای خونینی میان گارد سلطنتی و طرفداران مجلس درگرفت. زمانی که جنگ تمام شد، نیوتن شش ساله بود. تجزیهٔ کشور که از رویدادهای مهم تاریخ آن محسوب میشد این کشور را به سخنگوی قدرتمند پروتستانها تبدیل کرد. اکثر اهالی محل زندگی نیوتن (لینکینشایر) حامی مجلس بودند ولی خانودهٔ او طرفدار پادشاه بودند. این مشکلات سیـاس*ـی بر زندگی او تأثیرات فراوانی داشت. در این هنگام بود که مادر او قصد ازدواج مجدد کرد و به محل زندگی ناپدریش رفت و او را نزد مادربزرگش نهاد. او هیچگاه با مادربزرگش صمیمی نبود و همیشه از ناپدریش متنفر بود. در خانهٔ مادربزرگش اکثر ساعات روز را به ساخت الگوهای مکانیکی میپرداخت. او علاقهٔ زیادی به این کار داشت.
نیوتن در ده سالگی شاهد مرگ ناپدریاش بود. نیوتون از این اتفاق بسیار خوشحال بود. چون از ناپدری اش نفرت داشت با مرگ ناپدری نیوتن، مادرش به وولزثروپ بازگشت. دو سال بعد نیوتن وارد دبیرستان گرانثام شد. حال او با عمویش در شهر زندگی میکرد. نیوتن بسیار ضعیف بود و نمیتوانست در بازیهای خشن شرکت کند. در چهارده سالگی او یک روز با یکی از بچههای قلدر مدرسه گلاویز شد و در آخر موفق شد بینی حریف خود را بشکند. این اتفاق او را به یک قهرمان تبدیل کرد و باعث تشویق و تحسین دیگر بچهها و دلگرمی او شد.
آیزاک جوان در سال ۱۶۶۱، در هجده سالگی وارد دانشگاه کمبریج شد اما مادر او نمیتوانست مخارج دانشگاه را بپردازد از این رو وی به گروه «سابسایزرها» پیوست. سابسایزرها دانشجوهایی بودند که بجای پرداخت شهریه، اتاقها را نظافت میکردند یا در سالن غذاخوری به عنوان پیشخدمت کار میکردند.
در یک روز یکشنبه در اواخر بهار۱۶۶۴ آیزاک و دوستش، جان ویکنز به سیرکی که به تازگی درکمبریج دایر شده بود رفتند. در این سیرک آیزاک به طور تصادفی متوجه چیزی شد که به طرز خیره کنندهای میدرخشید. آن چیز حیرتآور یک منشور بود. آیزاک متوجه شد که با استفاده از آن منشور میتواند آزمایشهای مفیدی انجام دهد. از این رو فوراً آن را خرید. مردم آن زمان فکر میکردند که اثر رنگین کمان از خواص منشور است و تابش نور بر منشور این خاصیت را از درون منشور آزاد میکند. نیوتن دست به چندین آزمایش زد و از چند منشور استفاده کرد. نتایج او امروزه به عنوان جزئی از قوانین فیزیک محسوب میشوند. او کشف کرد که «تصاویری که ما از اجسام میبینیم، بازتاب نور از سطح آن اجسام است».
نیوتن پس از این موفقیتهای علمی در سال ۱۶۶۵ مدرک لیسانس علوم انسانی خود را گرفت. حال او میتوانست چهار سال دیگر در کالج ترینیتی تحصیل کند. او مایل بود از این پس به مسئلهٔ جاذبه بپردازد. اما در این سال طاعون در انگلیس شایع شد و شعلههای مرگبار آن از هر سوی این کشور زبانه میکشید. به همین دلیل دانشگاه تعطیل شد و نیوتن به لینکینشایر بازگشت.
نیوتن در این فکر بود که چگونه سیارات بر مدار خود پیرامون خورشید قرار میگیرند بی آنکه نیرویی ناشناخته دست اندرکار باشد. او هنگامی که در باغ خانهٔ مادری خود در حال تفکر به این موضوع بود، سیبی از روی درخت افتاد و او را متوجه کرد که علت افتادن سیب همان دلیل گردش سیارات به دور خورشید است. خورشید نیروی کششی به سیارات وارد میکند و عین همان نیرو را زمین به ماه. اما سؤالی دیگر برای وی پیش آمد: «چرا سیارات به روی خورشید سقوط نمیکنند؟» او چندین روز به این مسئله فکر کرد اما جوابی نیافت. درست همان زمان که او بار و بنهٔ خود را برای بازگشت به دانشگاه کمبریج میبست، حقیقت پرده از چهره برگرفت. در یک لحظه او نوعی بازی را که بچهها در مدرسه انجام میدادند بخاطر آورد. قاعدهٔ بازی این بود که باید بازیکن سطل آبی را در هوا میچرخاند. برندهٔ این بازی کسی بود که سطل را بدون اینکه آب از آن بریزد در هوا بچرخاند. اکنون نیوتن دلیل چرخش سیارات بدور خورشید، بدون آنکه در خورشید سقوط کنند را دریافته بود. این پدیده که نیازمند سرعت جانبی است، همان نیروی مرکز گراست. او پس از چند آزمایش کشف کرد که نیروی جاذبه از قانون عکس مجذور فاصله پیروی میکند.
در زمان گالیله فقط تلسکوپهای شکستی وجود داشت، اما بزرگنمایی و وضوح خوبی نداشتند. نیوتن با استفاده از نبوغ و تجربه اش در ساخت مدلهای مکانیکی توانست تلسکوپ بازتابی را که انقلابی در علم محسوب میشد اختراع کند. این تلسکوپ بزرگنمایی و وضوح بهتری نسبت به تلسکوپهای شکستی دارند. نیوتن به دلیل اختراع تازهاش بسیار مشهور شد و پس از چندی به انجمن سلطنتی پیوست. او در اولین سخنرانیاش با دانشمند بزرگ هم عصرش یعنی رابرت هوک ملاقات کرد و میان این دو مشاجره درگرفت. هوک خود را خبرهٔ پژوهش دربارهٔ نور میدانست و نظرات نیوتن را رد میکرد.
پس از مدتی، نیوتن فیزیک را رها کرد و به پژوهش در مورد کیمیاگری (پایهٔ شیمی امروز) پرداخت. اما در این بین هانا، مادر او درگذشت. این مسئله او را تا مدتی از کسب دانش بازداشت.
در ۲۸ آوریل ۱۶۸۶ نیوتن کتاب اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی را چاپ کرد و نسخهٔ اول آن را به انجمن سلطنتی داد. اما در نیمه شب همان روز هوک مدعی شد که قوانین نیوتن را قبلاً کشف کرده است. در سال ۱۶۹۶ نیوتن رئیس ضرابخانهٔ سلطنتی شد و همچنین در چند سال بعد او سرپرست انجمن سلطنتی نیز شد. در این مدت او متقاعد شد که اکتشافات خود در زمینهٔ نور را با عنوان «نور شناخت» منتشر کند. یک سال بعد، ملکه آن به او لقب شوالیه (سِر) داد.
سر آیزاک نیوتن در ۲۰ مارس ۱۷۲۶ یا ۱۷۲۷ چشم از جهان فروبست.
از کودکی تا استادی
نیوتن در روستای وولزثورپ بای کالستروُرث واقع در ناحیه لینکلنشر زاده شد. سه ماه پیش از تولد، پدرش درگذشت. مادر او نیز دو سال بعد از نو ازدواج کرد و آیزاک را تحت سرپرستی مادربزرگش قرار داد.
پس از به پایان بردن آموزشهای آغازین در مدرسه گرنتَم در سال ۱۶۶۱ نیوتن به کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج جایی که عمویش نیز به تحصیل اشتغال داشت، وارد شد. در آن دوران دروس دانشکده عموماً بر پایهٔ آموزههای ارسطو تنظیم میشد ولی نیوتن ترجیح میداد که با اندیشههای مترقیتر فیلسوفان نوگرایی چون دکارت، گالیله، کپرنیک و کپلر آشنا شود. در ۱۶۶۵ او موفق به کشف قضیهٔ دو جملهای در جبر شد. یافتهای که بعدها به ابداع حساب دیفرانسیل انجامید. نیوتن نخستین مدرک دانشگاهی خود را در سال ۱۶۶۵ دریافت کرد اما زمانی که درصدد ورود به دورهٔ کارشناسی ارشد بود، دانشگاه کمبریج بر اثر همهگیری طاعون در لندن و حومه تعطیل شد و نیوتن به روستایش بازگشت. در طول دو سال بعد او در خانهاش به مطالعات خود در زمینهٔ حساب، نورشناسی و گرانش ادامه داد.
آیزاک نیوتن در سالخوردگی در سال ۱۷۱۲، تصویر از سر جیمز ثرنهیل
در همین دوران مرخصی اجباری بود که نیوتن نظریات خود را در مورد گرانش پایهریزی کرد. مطابق داستانی بسیار مشهور، روزی نیوتن زیر یک درخت سیب نشسته بوده که ناگاه سیبی به زمین میافتد واز این واقعه او به یکسانی ماهیت نیروی گرانش زمینی و سماوی پی میبرد. داستان فوق در واقع روایت اغراق شده ایست از خاطرهای که خود نیوتن نقل کرده بود مبنی بر اینکه یک روز کنار پنجرهٔ اتاق خانهاش به تماشای باغ نشسته بود که افتادن سیبی از درختی نظرش را به خود جلب کرد. در حقیقت طی گفتگوهای بعدی، وی اقرار کرد که داستان سیب کاملاً ساختگی بوده و کشف جاذبه به تحقیقات قبلی او بر میگردد و او این داستان را به صرف جلب نظر عموم ساخته است. سالها بعد در ۱۵ آوریل ۱۷۲۶، او به دوست نویسندهاش ویلیام استاکلی گفت: «واقعهٔ مذکور این سؤال را به ذهنم آورد که چرا سیب همیشه مستقیماً به پایین میافتد؟ چرا به جای حرکت به سمت مرکز زمین به طرفین یا رو به بالا نمیرود؟» (به نقل از کتاب «یادداشتهایی از زندگانی سر آیزاک نیوتن») پس از برطرف شدن خطر طاعون در سال ۱۶۶۷، نیوتن به کمبریج بازگشت و عضو جزء کالج ترینیتی شد و در سال ۱۶۶۸ با دریافت مدرک فوق لیسانس و گرفتن کرسی استادی لوکاسین جایگاه خود را تثبیت کرد.
اوج فعالیتهای علمی
نورشناسی در اواخر دهه ۱۶۴۰ میلادی نیوتن دربارهٔ شکست نور تحقیق میکرد. او دریافت که نور سفید اگر از یک منشور عبور کند به طیفی از رنگها تجزیه میشود. همچنین بهوسیلهٔ قرار دادن منشور مشابه دیگری در مسیر نور تجزیه شده به صورت وارونه، میتوان رنگهای طیف را بازترکیب کرد و نور سفید به دست آورد. او علت تشکیل طیف را چنین توجیه میکرد: نور جریانی از ذرات کوچک است که به خط مستقیم در فضا حرکت میکنند و هنگام عبور از یک ماده شفاف مانند منشور به مادهای دیگر، این ذرات بسته به نوع لرزش خود با زاویههای گوناگون شکست مییابند. در نتیجه ذرات تشکیل دهنده نور سفید ازهم جدا شده به شکل طیف هفت رنگ ظاهر میشوند.
نسخه بدل دومین تلسکوپ بازتابی نیوتن که او در سال ۱۶۷۲به انجمن سلطنتی ارائه کرد
این ویژگی در تلسکوپهای شکستی پدیدهای را موجب میشود که به آن پراکندگی نور میگویند؛ لبههای عدسیهای این تلسکوپها مانند منشور عمل کرده و نور سفید را پس از عبور از خود به صورت طیف درمیآورند و در تصاویر تلسکوپ حاشیههای رنگی ایجاد میکنند. برای حل این مشکل نیوتن در سال ۱۶۶۸ تلسکوپ بازتابشی را که چندی قبل توسط جیمز گرگوری اسکاتلندی طراحی شده بود تکامل بخشید و آن را همراه با تحلیل دقیق قوانین بازتابش و تجزیهٔ نور به انجمن سلطنتی ارائه نمود. نظریهٔ نیوتن با مخالفت رابرت هوک فیزیکدان روبرو شد. هوک و کریستیان هویگنس هلندی در آن زمان صاحب تئوری موجی نور بودند که از نظر نیوتن مردود بود. چندی بعد نیوتن بر پایه نظریات خود کتابی در باب نورشناسی با عنوان «اپتیکس» نوشت؛ ولی از بیم مخالفتهای هوک انتشار آن را تا سال ۱۷۰۴ به تأخیر انداخت. در این زمان وی خود رئیس انجمن سلطنتی شده و رابرت هوک نیز در گذشته بود.
گرانش
نسخه خود نیوتن از کتاب «پرینکیپیا» با اصلاحات دستنویس برای نسخه دوم
در سال ۱۶۸۴ نیوتن که مطالعات خود را دربارهٔ گرانش و چگونگی حرکت سیارات کامل کرده بود، رسالهای در این مورد نوشت که بسیار مورد توجه ادموند هالی ستارهشناس معروف انگلیسی قرار گرفت. با تشویق و پیگیری او سرانجام نیوتن کتابش با نام «اصول ریاضی فلسفهٔ طبیعی» را تکمیل و با سرمایه هالی منتشر کرد. این کتاب بر جهان علم به ویژه فیزیک تأثیری عظیم گذاشت و بعضی آن را بزرگترین کتاب علمی تاریخ دانستهاند.
یوهانس کپلر ستارهشناس آلمانی در سال ۱۶۰۹ نظریهٔ انقلابی خود را دربارهٔ حرکت سیارات عرضه کرد. در آن زمان هنوز یافتههای کپرنیک مقبولیت عام پیدا نکرده بود و اکثر مردم بر این باور بودند که سیارات، خورشید و دیگر ستارگان به دور زمین میچرخند. کپلر درکتاب خود به نام «هیئت جدید» تمام این پندارها را در هم ریخت. او با استفاده از نتایج رصدهای استادش تیکو براهه و مشاهدات خود توانست ثابت کند که سیارات نه به دور زمین که گرد خورشید میچرخند و مدار آنها نیز بر خلاف تصور رایج دایرهای نیست بلکه بیضوی است. کپلر نتوانسته بود توضیح دهد که چرا مدار سیارهها به این شکل است و چه نیرویی آنها را به حرکت درمیآورد. همچنین مشخص نبود که به چه علت سرعت مداری سیارات وقتی به خورشید نزدیکترند، افزایش مییابد.
نیوتن در کتاب «اصول ریاضی فلسفه طبیعی»، معروف به «پرینکیپیا» (Principia)، به تمامی این پرسشها پا- گفت. او ثابت کرد که نیروی کشش میان اجسام آسمانی، طبق قانون «عکس مربع» عمل میکند یعنی مقدار نیروی گرانش میان خورشید و یک سیاره برابر است با عکس مجذور فاصله میان آن دو. او با تحلیل ریاضی نشان داد که قانون عکس مربع به ناگزیر مسیر حرکت سیارهها را بیضی میسازد. اصول اساسی حساب دیفرانسیل را در این زمان اختراع کرد. آنگاه او گام بلند دیگری برداشت و قانون گرانش عمومی را کشف کرد که به موجب آن هر جسمی در عالم به هر جسم دیگری نیروی کششی وارد میکند و مقدار این نیرو با رابـ ـطه نامبرده محاسبهپذیر است.
قوانین نیوتن در حرکت اجسام
گهواره نیوتون در حال حرکت.
در بخش دیگری از پرینسیپیا، نیوتن چگونگی حرکت اجسام را در قالب سه قانون توصیف کردهاست. این قوانین آنقدر همهفهم و آشکارند که امروزه کسی گمان نمیبرد نیازی به کشف شدن داشته باشند. با این حال نیوتن نخستین کسی بود که با نبوغ خود به وجود آنها پیبرد و چیستان حرکت جسم را حل کرد.
قانون اول نیوتن (قانون لَختی): هر جسم که در حال سکون یا حرکت یکنواخت در راستای خط مستقیم باشد، به همان حالت میماند مگر آنکه در اثر نیروهای بیرونی ناچار به تغییر آن حالت شود. قانون دوم نیوتن (رابـ ـطهٔ نیرو و شتاب): کل نیروی وارد بر یک جسم برابر است با حاصلضرب جرم آن جسم در شتاب آن. قانون سوم نیوتن (قانون کنش و واکنش): هرگاه جسمی به جسمی دیگر نیرو وارد کند جسم دوم نیز نیرویی به همان بزرگی ولی در خلاف جهت بر جسم اوّل وارد میکند. مجموعه قوانین سهگانهٔ حرکت و قانون گرانش عمومی، اساس و شالودهٔ فناوری مدرن هستند و با وجود پیدایش فرضیههای تازهتر از اهمیت آنها کاسته نشدهاست.
پذیرش مناصب حکومتی و ریاست انجمن سلطنتی
در کنار فعالیتهای علمی معمول، نیوتن از مسؤولیتهای سیـاس*ـی نیز رویگردان نبود. او در سالهای ۱۶۸۹، ۱۷۰۱ و ۱۷۰۲ به نمایندگی مجلس برگزیده شد. اگر چه تنها جملهای که در طول این سه سال در صحن مجلس بر زبان آورد، تقاضای بستن پنجرهها بود!
در سال ۱۶۹۶ با فرمان چارلز مونتاگو رئیس خزانهداری انگلستان، نیوتن منصب ناظر ضرابخانه سلطنتی را عهده دار شد و سه سال بعد در ۱۶۹۹ به مدیریت آن سازمان گمارده شد. اگر چه نیوتن چنین مشاغلی را بیشتر برای سرگرمی میپذیرفت ولی گفتهاند که در این مقام او وظیفهٔ خود را «با شایستگی تمام» انجام میداد. از سال ۱۷۰۳ تا آخر عمر نیوتن رئیس انجمن سلطنتی بریتانیا و همچنین یکی از اعضای فرهنگستان علوم فرانسه بود. او در سال ۱۷۰۵ از سوی ملکه آن به مقام شوالیه (شهسواری) مفتخر گردید.
سِر آیزاک نیوتن در سن ۸۴ سالگی در لندن درگذشت. پیکر وی را در کلیسای وست مینیستر به خاک سپردند. او نخستین دانشمندی بود که به این افتخار نائل آمد.
زندگی شخصی
نیوتن شخصیتی آشکارا غیرعادی داشت، بیش از اندازه استثنایی اما تکرو، سرد، بدعنق تا حد پارانویا و به حواسپرتی و انجام دادن کارهای غیرعادی معروف بود. او تا جایی پیش رفت که یک بار سنجاقی دراز را در کاسهٔ چشم خود، بین چشم و استخوان کاسهٔ چشم و تا حد امکان نزدیک به عقب چشم خود فرو بُرد و به اطراف چرخاند تا ببیند چه تغییری پیش میآید اما به طرزی معجزهآسا اتفاق ماندگاری روی نداد.[۷] در موردی دیگر، مدتی بس طولانی و تا جاییکه میتوانست تاب بیاورد به خورشید خیره شد تا ببیند چه تأثیری بر بیناییش میگذارد؛ این بار نیز از آسیب ماندگار مصون ماند ولی مجبور شد چند روزی را در یک اتاق تاریک بماند تا چشمانش به وضعیت عادی برگردند.
هرچند نیوتن بیشتر به خاطر آثار علمی شهرت دارد امّا تعدادی از رسالههای وی در مورد تفسیر کتاب مقدس شهرت دارند. وی خود را از معدود افراد زمان میدانست که توسط خدا برای تفسیر کتاب مقدس برگزیده شده بودند. وی مانند بسیاری دیگر از معاصران هموطنش از ستایندگان آثار جوزف مید بود. نیوتن تأکید زیادی بر تفسیر مکاشفه یوحنا داشت و یادداشتهای فراوانی در مورد این بخش از انجیل دارد. وی به تثلیث اعتقاد نداشت.[۸] او نیمی از عمر خود را به کیمیاگری و کارهای خودسرانهٔ مذهبی گذراند و سالهای متمادی را به مطالعهٔ نقشهٔ طبقهٔ همکف معبد گمشدهٔ سلیمان در بیتالمقدس میگذراند (و زبان عبری را هم بدین منظور فرا گرفت) تا سرنخهای ریاضی لازم برای پیدا کردن تاریخ دومین بازگشت مسیح و پایان جهان را در آن پیدا کند.[۹] دلبستگی او به کیمیاگری بسیار بیشتر بود تا جاییکه تجزیهٔ یک رشته از موی سر نیوتن در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی نشان داد که جیوهٔ موجود در موی او چهل برابر میزان عادی آن است[۹] که حواسپرتی او را نیز توجیه میکند که گاهی هنگام بیدار شدن تا ساعتها فراموش میکرد که باید از رختخواب برخیزد و بصورت نشسته در تختش در اندیشههای خود غرق میشد. اختلافات علمی
ایزاک نیوتون با لایبنیتز بر سر اینکه کدام زودتر مبدع حساب دیفرانسیل و انتگرال بودهاست اختلاف داشت و هنگامی که لایبنیتز از آکادمی علوم سلطنتی درخواست کرد که کمیتهای بیطرف برای بررسی این موضوع دست به کار شود، نیوتون نیز به عنوان رئیس آکادمی کمیتهای متشکل از دوستان خود را برای این کار انتخاب کرد و در نتیجه لایبنیتز به دزدی محکوم شد. با این حال نیوتون اولین کسی بود که به حساب دیفرانسیل و انتگرال دست یافت.[۱۰]
درگیری دیگری نیوتون با رابرت هوک بر سر ابداع قوانین سهگانه حرکت نیوتون پیش آمد که مدارک تازه به دست آمده نشان میدهد حق با هوک بوده است.
نسخه بدل دومین تلسکوپ بازتابی نیوتن که او در سال ۱۶۷۲به انجمن سلطنتی ارائه کرد این ویژگی در تلسکوپهای شکستی پدیدهای را موجب میشود که به آن پراکندگی نور میگویند؛ لبههای عدسیهای این تلسکوپها مانند منشور عمل
چهرهنگاری گالیلئو گالیله اثر Giusto Sustermans زادهٔ ۱۵ فوریهٔ ۱۵۶۴ پیزا، دوکنشین فلورانس، ایتالیا مرگ ۸ ژانویه ۱۶۴۲ میلادی (۷۷ سال) Arcetri، دوکنشین بزرگ توسکانی، ایتالیا ساکن دوکنشین بزرگ توسکانی، ایتالیا ملیت مردم ایتالیا دین کلیسای کاتولیک زمینه فعالیت اخترشناسی، فیزیک، فلسفه طبیعی و ریاضیات سازمان دانشگاه پیزا University of Padua محل تحصیل دانشگاه پیزا استادهای دیگر Ostilio Ricci دانشجوهای دیگر Benedetto Castelli Mario Guiducci وینچنزو ویویانی شناخته شده برای سینماتیک (مکانیک) Dynamics تلسکوپ نظریه خورشید مرکزی امضا
گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei) (۱۵ فوریه ۱۵۶۴ - ۸ ژانویه ۱۶۴۲) دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سدههای ۱۶ و ۱۷میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایهگذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود.
بخشی از شهرت وی به دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد. گالیله با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کند. زندگینامه
گالیله در ۱۵ فوریه ۱۵۶۴ در شهر پیزای ایتالیا به دنیا آمد. پدر گالیله، وینچنزو (Vincenzo Galilei) از موسیقیدانان به نام ایتالیا بود. گالیله دارای پنج خواهر و برادر دیگر بود.
ابتدا قرار بود در کلیسا برای کشیش شدن مشغول شود اما پدرش وی را به تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه پیزا فرستاد. گالیله طب را نیاموخت اما به جای آن به مطالعه ریاضیات پرداخت و به آن علاقهمند شد به گونهای که در سال ۱۵۸۸ توانست به عنوان مدرس ریاضیات در همین دانشگاه به کار مشغول شود.
سه سال بعد به دانشگاه پادوا رفت و به تدریس هندسه، مکانیک و نجوم پرداخت. وی تا سال ۱۶۱۰ آموزش و پژوهش را در این دانشگاه ادامه داد و بیشترین دستاوردهای علمی و تحقیقاتی وی مربوط به همین دورهاست.
گالیله پیرو مذهب کاتولیک از دین مسیحیت بود. وی با مارینا گامبا Marina Gamba ارتباط داشت و از وی دارای دو دختر و یک پسر شد، اما هرگز با او ازدواج نکرد. پسر گالیله که در اواخر عمر وی به همراه او زندگی میکرد و یکی از زندگی نامه نویسهای گالیه هم هست، همواره از این بابت که گالیله با مادرش ازدواج نکرده بودهاست وی را سرزنش میکرد. البته گالیله با اینکه هرگز با Marina Gamba ازدواج نکرد، اما وظایف یک همسر را در قبال او و نیز وظایف یک پدر را در قبال فرزندانش به نحو احسن انجام داد. او آنقدر متعهد بود که از برادر خود هم حمایت زیادی کرد.
گالیله در ۸ ژانویه ۱۶۴۲ در سن هفتاد و هفت سالگی درگذشت. گالیله در فزیک نجوم ریاضیات وفلسفه علم تبحر داشت
محاکمه گالیله در کلیسا
در سال ۱۶۱۰ انتشار یافتههای علمی وی در تائید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید باعث شد تا وی از سوی کلیسا مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی با نظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت. وی مجبور به امضای توبه نامهای با این مضمون شد:
در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.
وی شش سال بعد رسماً از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبور شد اعتراف کند که نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان است.
دستاوردها
گالیله در پیدایش شیوه علمی سنجش و بررسی نقش مهمی داشت. به باور گالیله یکی از برجستهترین دانشمندان رنسانس در اوایل قرن ۱۶ «بدون ابزار شناخت علمی نمیتوان به علم دست یافت.» او معتقد بود که: «برای شناخت علمی بجای گمانه زنی، باید هر چیز را اندازهگیری و سنجش کرد. آنچه را که نمیتوان اندازه گرفت را نیز باید کوشش کرد که قابل اندازهگیری کرد.» او همچنین نوشت که: «قانون طبیعت با زبان مادی نوشته شدهاست.» روش علمی تازه نخستین گام اساسی بشر بسوی کشف یک دنیای تازه بود و راه را برای انقلاب علمی و فنی و اختراعات تازه و دگرگون ساز گشود. دوران نوزایی در حقیقت دوران آزادی انسان از قید و بند طبیعت و نیز جهل خود خواسته انسان بود. طبیعت دیگر چیزی نبود که ماورا انسان قرار گرفته باشد و انسان تنها چیزهایی درباره اش میداند، بلکه طبیعت به موضوع کار، تجربه و کاربرد انسان تبدیل شد.
برخی گالیله را مخترع تلسکوپ میدانند. زیرا به دلیل انگیزههای مذهبی و سیـاس*ـی بسیاری از دستاوردهای دیگر دانشمندان به وی نسبت داده شد. در سال ۱۶۰۹ شایع شد که در سوئیس با ترکیب عدسیها توانستهاند وسیلهای برای مشاهده اشیای دور دست اختراع کنند. وی در همین سال توانست اولین تلسکوپ خود را با ترکیب کردن چند عدسی بسازد که از قدرت کمی برخوردار بود اما گالیله با آن توانست مشاهدات علمی فراوانی کند.
گالیله نخستین کسی بود که چهار ماه سیاره مشتری را رصد کرد. با رصد راه شیری گالیله دریافت که تعداد ستارگان این مجموعه بیشتر از آن است که قابل شمارش باشد. گالیله نخستین کسی بود که جزئیات سطح ماه را با تلسکوپ مشاهده و ثبت کرد. وی همچنین دریافت که نور ماه حاصل انعکاس نور خورشید است و این نور از خودش نیست. گالیله با آزمایشی مشهور بر فراز برج پیزا ثابت کرد سرعت سقوط آزاد اجسام از ارتفاع به وزن آنها بستگی ندارد.
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. «بوعلی سینا» و «شیخ الرئیس» به اینجا تغییر مسیر دارند. برای دیگر کاربردها، بوعلی سینا (ابهامزدایی) و شیخ الرئیس (ابهامزدایی) را ببینید. ابن سینا
چهره مدرن از ابن سینا بر روی ظرف نقره، موزه بوعلی سینا در همدان زادروز ۳۷۰ قمری (۱ شهریور ۳۵۹) بخارا (پایتخت سامانیان)، در ازبکستانکنونی درگذشت جمعه ۱ رمضان ۴۲۸ قمری (۲ تیر ۴۱۶)(در سن ۵۷–۵۶ سالگی) همدان آرامگاه آرامگاه بوعلیسینا ۳۴°۴۷′۲۹.۵۵″ شمالی۴۸°۳۰′۴۷.۶۲″ شرقی محل زندگی فرارود، خراسان، گرگان، ری و همدان ملیت ایرانی نامهای دیگر ابوعلی سینا، پور سینا پیشه فیلسوف، دانشمند و حکیم سالهای فعالیت اواخر سده چهارم و اوایل سدهٔ پنجم قمری نقشهای برجسته بزرگترین فیلسوف مشایی و پزشک نامدار ایران در جهان اسلام.[۵] لقب شیخالرئیس؛ شرف الملک، حجت الحق شاهزاده اطباء دوره اواخر سامانیان و اوایل غزنویان مذهب شیعه اسماعیلی منصب وزارت مکتب فلسفه مشایی آثار کتاب شفا، قانون، دانشنامه علایی و رسالههای بسیاری به عربی و فارسی همسر یاسمین والدین عبدالله و ستاره ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا و ابن سینا و پور سینا که در غرب از او تحت عنوان اَوی سِنا(به انگلیسی: Avicenna) نیز یاد میشود (زادهٔ ۳۵۹ ه. ش. در بخارا –درگذشتهٔ ۲ تیر ۴۱۶ در همدان، ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادی پزشک و شاعر ایرانی و از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخپزشکی است
وی ۴۵۰ کتاب در زمینههای گوناگون نوشتهاست که شمار زیادی از آنها در مورد پزشکی و فلسفه است. جرج سارتن در کتاب تاریخ علم وی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی میداند. همچنین وی او را مشهورترین دانشمند دیار ایران میداند که یکی از معروفترینها در همهٔ زمانها و مکانها و نژادها است. هم چنین وی در زمره فیلسوفان بزرگ جهان قرار دارد.
کتاب قانون ابن سینا در پزشکی به سال ۱۹۷۳ در شهر نیویورک ایالات متحده آمریکا تجدید چاپ گردیده است.
آرامگاه بوعلیسینا در میدان بوعلی سینا در مرکز شهر همدان واقع شدهاست.
اولین سنگ قبر ابن سینا قبل از نبش قبر و جابجایی ابن سینا در روستای افشانه نزدیک بخارا (در ازبکستان کنونی و ایران بزرگ در قرن پنجم هجری قمری) متولد شد. زبان مادری اش فارسی بود. پدرش که از صاحب منصبان در حکومت سامانی بود وی را به مدرسه بخارا فرستاد تا در آنجا به خوبی تحصیل کند. پدر و برادر ابن سینا مجذوب تبلیغات اسماعیلیه شده بودند، اما ابن سینا از آن دو تبعیت نکرد. وی حافظه و هوشی خارقالعاده داشت. به طوری که در ۱۴ سالگی از معلمان خود پیشی گرفت.[۱۹]
او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورالعملهای او تبعیت میکردند. البته وی در فراگیری علم ماوراءالطبیعه ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد. او امیر خراسان را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، ابن سینا بر بسیاری از علومی که بعدها شناخته شدند، تسلط یافت. پیشرفتهای بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی وی بود.[۱۹]
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند. در آن هنگام مردی به نام ابوعبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم. وقتی که ناتلی به خانهٔ ما آمد، من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد، فقه میآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدلکه شیوهٔ دانشمندانِ آن زمان بود، تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تأکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشهٔ خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسیِ آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استادِ خود برتری یافتم. چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم. اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم، چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمیرفت، در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرضِ مؤلف را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقتِ آن پی نبردهبودم. چهرهٔ مقصود در حجابِ ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست… یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروشِ دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاسِ خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.
وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود میشدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم. چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تألیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را که به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و از آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تألیف کتاب عظیم شفا را به خواهشِ من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید؛ استاد وزارتِ او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد. ۴ ماه در زندان بسر برد و در زندان ۳ کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تنِ دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان درآمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سَفَروحَضَر و به هنگام جنگوصلح، استاد را همراه و همنشینِ خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال ۴۲۸ در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد. او با روشهای متفکرانه بیماران را درمان میکرد.
مهاجرت از گرگانج به گرگان (۴۰۳–۴۰۲ هجری/ ۱۰۱۳–۱۰۱۲ میلادی) ابن سینا در ۴۰۲ هجری گرگانج را به مقصد گرگان ترک نمود تا دوستش کاووس بن وشمگیر دیلمی از آل زیار را ملاقات کند. در این راه، ابن سینا به طرف خراسان رفت و از شهرهای نسا، ابیورد، طوس، سمنگان، جاجرم گذشت و به گرگان رسید. اما در این اثنا (در زمستان ۴۰۳ هجری/ژانویه و مارس ۱۰۱۳ میلادی) قابوس درگذشت. گرچه در شرح حال ابن سینا به زبان خودش، دلیلی بر این موضوع نیامده، اما میتوان علت مرگ قابوس را مسائل سیـاس*ـی دانست. ابن سینا در طی این سفر به نظر نمیرسد که در شهری توقف کرده باشد. ابن سینا مدت کوتاهی در گرگان در خانه یکی از دوستان صمیمی اش اقامت نمود و در آنجا جوزجانی را ملاقات نموده و در خدمت منوچهر بن کاووس بود.
در ری (۴۰۵–۴۰۴ هجری/ ۱۰۱۵–۱۰۱۴ میلادی) ابن سینا از گرگان به ری مهاجرت کرد و در دستگاه حکومتی حاکم آل بویه مجدالدوله رستم وارد شد. مادر مجدالدوله سیده، دستی پشت پرده در تصمیم گیریهای حکومتی بود. ابن سینا با مهارتی که در پزشکی داشت، از نخبگانسیاسی که به مجدالدوله مشاوره میدادند پیشی گرفت و به وی نزدیکتر شد. ابن سینا مجدالدوله را که مبتلا به مالیخولیا شده بود، مداوا نمود.
در همدان (۴۱۵–۴۰۵ هجری/ ۱۰۲۴–۱۰۱۵ میلادی) ابن سینا در ری بود تا شمسالدوله حاکم آل بویه (برادر مجدالدوله) در ذیقعدهٔ ۴۰۵ ه. ق. /آوریل ۱۰۱۵ م. به آنجا حمله کرد. ابن سینا به دلایل نامعلوم به قزوین مهاجرت کرده و سپس وارد همدانگردید. وی سپس برای معالجه شمسالدوله احضار گردید و به اجبار وزیر وی شد و تا مرگ شمسالدوله در ۴۱۲ ه. ق. /۱۰۲۱ م. در این سمت باقی ماند. یک بار در این دوران ابن سینا با لشکریان امیر درگیر شد. پس از مرگ شمسالدوله، سماءالدوله روی کار آمد و از ابن سینا خواست تا در مقامش باقی بماند. اما ابن سینا تمایلی به این موضوع نداشت و در انتظار فرصتی برای ترک آن دیار بود. او مخفیانه با علاءالدوله حاکم آل کاکویه مکاتبه کرد که دیوان آل بویه در همدان و مخصوصاً تاجالملک ابونصر ابراهیم بن بهرام کوهی وزیر کرد آل بویه به وی ظنین گردیده، به اتهام خــ ـیانـت در قلعهای در فرجان ابن سینا را زندانی کردند. ابن سینا ۴ ماه زندانی بود تا اینکه علاءالدوله به همدان تاخت و سلطنت سماءالدوله را پایان داد و ابن سینا از زندان آزاد شد. علاءالدوله به ابن سینا پیشنهاد منصبی در همدان را داد که نپذیرفت. چندی بعد ابن سینا تصمیم به مهاجرت به اصفهان گرفت و در لباس صوفیان به همراه برادرش، ابوعبید جوزجانی و دو بـرده به آنجا رفت.
در اصفهان (۴۲۸–۴۱۵ هجری/۱۰۳۷-۱۰۲۴ میلادی) علاءالدوله، ابن سینا را با عزت و احترام پذیرفت و ابن سینا در اصفهان سکنی گزید و سالهای پایانی عمرش را در خدمت وی گذراند و در اکثر سفرها با وی همراه بود. در یکی از این سفرها به همدان در سال ۴۲۸ هجری، ابن سینا مبتلا به قولنج شد که دائماً به آن مبتلا میگشت و در اثر آن درگذشت و در همدان به خاک سپرده شد و آرامگاه بوعلیسینا هم اکنون در این شهر قرار دارد.
ابن سینا و ازدواج در منابع تاریخی هیچ گزارش جدی دربارهٔ ازدواج ابن سینا مطرح نشده است، جز اینکه برخی گفتهاند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد، که آن هم دیری نپایید.
سنگ مزار ابن سینا مستندترین گزارش از علت مرگ ابن سینا مربوط به ابوعبید جوزجانی شاگرد اوست که تا پایانِ عمر همراهِ او بود:
«زیادهروی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاءالدوله با تاش فراش میجنگید و ابن سینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آنکه مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمینگیر شود و از همگامی با او بازماند، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیادهروی رودههایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید اما علیل گشت زیرا از غذا پرهیز نمیکرد و از همنشینی با زنان دستبردار نبود. در نتیجه، بیماری قولنج وی گاهی زورآور میشد و زمانی تسکین مییافت تا آن هنگام که در رکابِ علاءالدوله بهسوی همدان رهسپار گردید.
در این سفر، بیماریِ شیخ به شدّت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانیِ خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. از این رو از درمانِ خویش دست کشید و گفت: «مُدبّرِ تنِ من، از تدبیر فرومانده و درمان بیفایده است».
چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فروبست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاهوهشت ساله بود
اخلاق و صفات با توجه به آثار به جا مانده از ابن سینا معلوم میشود که او فردی بسیار باهوش و پرکار بوده است.
ابن سینا فیلسوف
ابن سینا بسیار تابع فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفسارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به اواخر عمر نزدیک میشد، بیشتر از ارسطو فاصله میگرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک میشد. داستانهای تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، شاهد این مدعاست. متأسفانه امروزه از این کتاب تنها مقدمهاش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات میپردازد.
نسخهای از کتاب قانون ابن سینا به زبان لاتین، چاپ ۱۴۸۴ میلادی در مخزن کتب نفیس کتابخانه مرکز علوم درمانی دانشگاه تکزاس در سنآنتونیو به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانزمین که در آن روزگار میزیستند کتابهای خود را به زبان عربینوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. از جمله اثر قانون در طب که توسط عبدالرحمن شرفکندی به زبان فارسیترجمه شدهاست.
برابریابی برای واژههای عربی و واژهسازی از سویِ ابنِ سینا
افزون بر این، ابن سینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشتهاست. بیش از ۲۰ اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها، بی گمان «دانشنامه علائی» و «رگشناسی» (رساله نبض) از نوشتههای او است. آثار فارسی ابن سینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصارکامل نوشته شدهاست. ابن سینا برای بیان مفاهیم نو به فارسی در آثار خود دست به واژهسازی زده است.
برپایه پژوهشهای دکتر محمد معین و سیدمحمد مشکات، شمار واژگان آفریدهٔ ابن سینا در دانشنامه علایی و رگشناسی ۱۰۳۹ واژه است. برخی واژههای آفریده ابن سینا در این دو اثر سترگ چنین هستند:
نوشتهها آثار فراوانی از ابن سینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آنها در فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا آورده شدهاست. این فهرست شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است.
از مصنفات اوست: کتاب المجموع در یک جلد، کتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، کتاب البرّ و الاثم، در دو جلد، کتاب الشفاء، در هجده جلد، کتاب القانون فی الطب، در هجده جلد، کتاب الارصاد الکلیه، در یک جلد، کتاب الانصاف، در بیست جلد، کتاب النجاه، در سه جلد، کتاب الهدایه، در یک جلد، کتاب الاشارات، در یک جلد، کتاب المختصر الاوسط، در یک جلد، کتاب العلائی، در یک جلد، کتاب القولنج، در یک جلد، کتاب لسان العرب فی اللغه، در ده جلد، کتاب الادویة القلبیه، در یک جلد، کتاب الموجز، در یک جلد، کتاب بعض الحکمة المشرقیه، در یک جلد، کتاب بیان ذوات الجهه، در یک جلد، کتاب المعاد، در یک جلد، کتاب المبدأ و المعاد، در یک جلد.
و رسالههای او عبارتند از:
رسالة القضاء و القدر، رسالة فی الآلة الرصدیه، رسالة عرض قاطیغوریاس، رسالة المنطق بالشعر، قصائد فی العظة و الحکمه، رسالة فی نعوت المواضع الجدلیه، رسالة فی اختصار اقلیدس، رسالة فی مختصر النبض به زبان فارسی، رسالة فی الحدود، رسالة فی الاجرام السماویة ،کتاب الاشاره فی علم المنطق، کتاب اقسام الحکمه، کتاب النهایه ،کتاب عهد کتبه لنفسه، کتاب حیّ بن یقطان، کتاب فی انّ ابعاد الجسم ذاتیة له، کتاب خطب، کتاب عیون الحکمه، کتاب فی انّه لا یجوز ان یکون شیء واحد جوهریا و عرضیا، کتاب انّ علم زید غیر علم عمرو، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین بعض العلماء.
فلسفه شفا نجات الاشارات و التنبیهات حی بن یقظان ریاضیات زاویه اقلیدس الارتماطیقی علم هیئت المجسطی جامع البدایع طبیعی ابطال احکام النجوم الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد فضا النبات والحیوان پزشکی الادویة القلبیه دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه قولنج سیاسة البدن وفضائل الشراب تشریح الاعضا الفصد الاغذیه والادویه
کتاب قانون یک دائرةالمعارف پزشکی است که درآن تمام مبانی اصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفتهاست مانند: مبانی دانش کالبد شناسی (تشریح) (آناتومی)، (anatomy)، مبانی علامت شناسی، سمیولوژی (semiology)، داروشناسی و داروسازی و نسخهنویسی، فارماکولوژی (Pharmacology) و غیره. کتاب قانون در سال ۱۳۶۰ توسط شرفکندی(ماموستا هژار) از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد و توسط انتشارات سروش منتشر گردید و تا کنون چندین بار تجدید چاپ شدهاست. کتاب قانون در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی تا دو قرن پیش مورد استفاده پزشکان بوده و به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست، کتاب پزشکی قانون بعد از کتاب مذهبیانجیل بیشترین چاپ را داشتهاست. افلاطون مغز (مخ) و دل (قلب) و جگر سیاه (کبد) را اندامهای زیستی(اعضای حیاتی) یا اعضای رئیسه یا اندامهای اصلی بدن انسان میدانست و به همین دلیل این اعضا را مثلث افلاطون، به زبان یونانی (تریگونوم پلاطو) (trigonome plato) یا (Plato's tripod)، به زبان انگلیسی(plato' triangle) مینامیدند. ابن سینا اعلام نمود که دوام و بقای نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است و بنابر این جمع چهار اندام نام بـرده را مربع ابن سینا، به زبان یونانی (کوادرانگولا اویسینا) (quadrangula Avicenn) و به زبان انگلیسی(Avecena's quadrangle) نامیدند.[۲۷] وی همچنین علاقهمند به تأثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب روانشناسی دارد.
علوم غریبه
ابن سینا از جمله فلاسفهای ست که به علوم غریبه پرداختهاند. او رسالهای دربارهٔ حروف مقطعه در قرآن دارد و برای هر یک از حروف معنایی قابل است.همچنین او رسالهای به فارسی به نام کنوزالمعزمین نگاشته است که شامل شرح نیرنجات، طلسمات، رُقیه و تسخیر کواکب میباشد.
موسیقی
نوشتار اصلی: ابن سینا و دانش موسیقی
ابن سینا نظریهپردازی دارای دیدگاههای موسیقایی است. او مردِ دانش و نه کنش در موسیقی بود؛ ولی آنچنان از همین دانش نظری سخن میراند که گویی در کنش نیز چیرهدست است. گمان میشود ابن سینا و فارابی از بنیادگذارانِ نخستین پایههای هارمونی در موسیقی بودهاند. آثار موسیقاییِ ابن سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در بخشهایی از آنها به موسیقی پرداخته شده
شفا که نام بخش موسیقی آن " جوامع علم الموسیقی " میباشد
المدخل الی صناعة الموسیقی (در دسترس نیست)
لواحق (در دسترس نیست)
دانشنامه علایی
نجات
اقسام العلوم اشعار
کتاب قانون ابن سینا در سال ۱۵۹۳
ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سرودهاست و حتی منظومههایی مثل قصیده ارجوزه در مسایل علمی ساختهاست. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت کردهاند که برخی از آنها به نام دیگران نیز آمدهاست و با توجه به اسلوب و معانی آنها باید در انتساب این اشعار به ابن سینا تردید روا داشت[نیازمند منبع].
از شیوه نگارش کتابهای علمی و فلسفی ابن سینا و اشعار عربی او که مشهورترین آنها قصیدهٔ عینیه روحیه است به خوبی میتوان توانایی و تسلط او در شاعری و سخنوری در ادبیات عرب را دریافت. اشعار فارسیای که به ابن سینا نسبت دادهاند، روی هم رفته ۲۲ قطعه و رباعی در ۶۵ بیت میشود، ولی در صحت انتساب آنها به وی تردید کردهاند.
دید داخلی آرامگاه بوعلیسینا
ابوعلی سینا و ادبیات
ابوعلی سینا به عربی و فارسی شعر میسروده است. حدود هفتاد و دو بیت شعر فارسی در کتابهای مختلف و تذکرهها بدو منسوب شده است در میان ابیات بوعلی سینا طنزهای تکان دهندهای به چشم میخورد که نشان از بیارزشیِ جهان هستی و ضعف و ناتوانیِ آدمیان از دیدگاهِ اوست.
روزکی چند در جهان بودم بر سرِ خاک باد پیمودم
ساعتی لطف و لحظهای در قهر جانِ پاکیزه را بیالودم
باخرد را به طبع، کردم هَجو بیخرد را به طمع بستودم
آتشی برافروختم از دل و آبِ دیده ازو بیالودم
با هواهای حرص شیطانی ساعتی شادمان بنغودم
آخرالعمر چون سرآمد کار رفتم تخم کِشته بدرودم
گوهرم باز شد به گوهر خویش من از این خستگی بیالودم
کس نداند که من کجا رفتم خود ندانم که من کجا بودم
دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت یکموی ندانست ولی مویشکافت
اندر دلِ من هزارخورشید بتافت آخر به کمالِ ذرّهای راهنیافت
زاهدنمایانِ زمانِ بوعلی و مردمفریبان و متعصبان که از روی جهالت، خویشتن را علما میخواندند و هرکه را که خلافِ نظرشان میاندیشید از زندگی و آسایش محروم میکردند، به این شکل موردِ هجوِ بوعلی قرار میگیرند:
با یک دو سه نادان که چنین میدانند از حمق که دانای جهان آنانند
خر باش که این جماعت از فرطِ خری هر کو نه خر است کافرش میخوانند
و در برابر اتهاماتِ آنان اینگونه میفرماید:
کفرِ چو منی گزاف و آسان نبوَد محکمتر از ایمان من ایمان نبوَد
در دهر یکی چو من و او هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبوَد
بوعلی در قطعهای با اینکه به نحوی ترکِ ادبِ شرع مینماید، جهل و حماقت را زشت میشمارد؛ اما این قطعه دارای طنز دلپذیری است که بر ترکِ ادب شرع غلبه دارد. جهل و حماقتی که باعثِ حکم شرع بر تحریم میشود و عقلا و علما را به زحمت و رنج انداخت:
غذای روح بود بادهٔ رحیق الحق که رنگ و بوش کند رنگ و بوی گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جانِ اندهگین همای گردد اگر جرعهای بنوشد بَق
به طعم تلخ چو پندِ پدر ولیک مفید به پیش میطل باطل به نزدِ دانا حق
مِی از جهالتِ جهّال شد به شرع حرام چو مَه که از سببِ منکرانِ دین شد شَق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا حرام گشته به احکامِ شرع بر احمق
نوشید*نی را چه گنَه گر که ابلهی نوشد زبان به هـ*ـر*زه گشاید دهد ز دست ور
شاگردان ابن سینا
ابن سینا علاوه بر آثار خود شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چند تن سرشناسترند:
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سینا است که برخی از آثار او در دست است. وی از زرتشتیان آذربایجان بود.[۳۴] ولی بعدها مسلمان شد و کنیهٔ ابوالحسن را برگزید. چنانکه بسیاری از اربـاب تواریخ به این مطلب تصریح کردهاند و از نوشتههای خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تأیید میشود. یکی از کتابهای ابن سینا به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات اوست.
ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده است و پس از مرگ او به گردآوری و تألیفِ آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.
ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالةالعشق را ابن سینا به نام او نوشت. وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالات و ردود ابی ریحان در کتاب اسئله و اجوبه در ایران و لبنان چاپ شده است.
شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام میبرد
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود. وی در دانشهای زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت.
تأثیر و جایگاه امروزی
تأثیر بر اروپا
چهارتاقی دانشمندان ایرانی
انتقال علوم یونانی توسط مسلمانان و ترجمه آثار عربی به لاتین، نخستین رنسانس یعنی تجدید حیات علمی را در جنوب اروپا سبب شد. این رنسانس در قرن دهم در سیسیل آغاز شد و در قرن دوازدهم در طُلَیطُلَه (تولدو) درخشید، سپس از آن بزودی به فرانسه رسید. دو اثر اصلی ابن سینا (شفا و قانون) وی را در اروپا بصورت استاد بی بدیل طب و علوم طبیعی و فلسفه درآورد.
از قرن دوازدهم تا شانزدهم پایههای علمی و عملی پزشکی، تعلیمات ابن سینا بود. با آثار ابوبکر محمد بن زکریای رازی نیز آشنا بودند و او را طبیب معالجی بهتر از ابن سینا میشمردند، ولی قانون مجموعه تعلیمی بی نظیری به شمار میرفت و کتاب «کلیات فی الطب» ابن رشد تنها با قسمت اول کتاب قانون مطابقت داشت. قانون توسط ژرارد کرمونائی میان سالهای ۱۱۵۰ و ۱۱۸۷ به تمامی ترجمه شد و روی هم رفته هشتاد و هفت ترجمه از آن به عمل آمد که البته بعضی، از آنها فقط شامل قسمتی از این کتاب بود. بیشتر ترجمهها به لاتینی بود، ولی چندین ترجمه به عبری در اسپانیا و ایتالیا و جنوب فرانسه نیز انجام شد. ترجمه کتابهای طبی به خوبی ترجمه کتابهای فلسفی او نیست و بعضی کلمات یونانی که تحریف شده و به صورت عربی درآمده، در ترجمهها به صورت نامفهوم و ناشناخته آمده است، و نیز بعضی اصطلاحات فنی عربی کمابیش به حروف لاتینی نقل شده و کاملاً نامفهوم است. قانون اساس تعلیم طب در همه دانشگاهها بود. در قدیمیترین برنامه تعلیمی که تا کنون بدست آمده و مربوط به مدرسه طب منوپلیه است و در منشوری از پاپ کلمنت پنجم مورخ ۱۳۰۹مسیحی و نیز در تمام منشورهای پس از آن تا سال ۱۵۵۷ نام قانون آمده است. ده سال بعد جالینوس را بر ابن سینا برگزیدند، ولی کتاب قانون تا قرن هفدهم هنوز تدریس میشد. چاپ متن عربی آن در رمنشانه آن است که چه اندازه ارزش برای این کتاب قائل بودهاند. چاسر در مقدمه کتاب «داستانهای کنتربری» نوشته است که هیچ طبیبی نباید از قانون قانون غفلت کند. تقریباً هرکس قسمتهایی از قانون و مخصوصاً فصول مربوط بهتبها یا بیماریهای چشم را، یا نوشتههای کوتاهتری چون«مقالة فی النبض» یا «رساله در بیماریهای قلبی» را در اختیار داشت. همه مؤلفان عرب از قرن هفتم تا قرن دهم ه. ق /سیزدهم تا شانزدهم م. از خوان نعمت ابن سینا برخوردار بودهاند - حتی اگر مانند پدر ابن زهر نسبت به او تردید نشان داده یا مانند ابن نفیس به تکمیل قانون پرداخته باشند
روز پزشک
۱ شهریور، همزمان با زادروز او در ایران روز پزشک است
جایزه ابن سینا در آلمان
در سال ۲۰۰۵ میلادی دکتر «یاشار بیلگین»ترک تبار (عضو حزب راست گرای اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان) با همکاری چند فرد دیگر، کانونی عامالمنفعه به نام "آویسنا پرایز" (Avicenna-Preis e.V) در شهر فرانکفورت آلمان بنیان نهاد تا سالانه به انتخاب هیئت داوران «جایزه ابن سینا»را به افراد یا سازمانهایی که در راه تفاهم فرهنگی ملتها کوشا بودهاند اعطاء کند. مبلغ سقفی این جایزه تا یکصد هزار یورو تعیین شده که از طرف شخصیتهای حقوقی و حقیقی مختلف مهیا میگردد.
هدیه ایران به سازمان ملل
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلحآمیز ساختمان-مجسمهای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبکهای معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده میشود را به دفتر سازمان ملل متحد در وین هدیه داد که در محوطهٔ آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شدهاست. در این چهارتاقی مجسمههایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.[۳۶]
نیلز بور در جوانی متولد ۷ اکتبر ۱۸۸۵
کپنهاگ، دانمارک مرگ ۱۸ نوامبر ۱۹۶۲ (۷۷ سال)
کپنهاگ، دانمارک شهروند کپنهاگ ملیت دانمارک دانمارکی رشته فعالیت فیزیک محل کار دانشگاه کپنهاگ دانشگاه منچستر دانشجویان دکتری وی هندریک آنتونی کرامرز دلیل شهرت تفسیر کپنهاگ
اصل متممیت
مدل بور
اثر بور
نظریه سومرفیلد-بور
نظریه بیکیاس
مناظرات بور و اینشتین
تأثیر گرفته از ارنست رادرفورد
تأثیر گذار بر ماکس دلبروک
ورنر کارل هایزنبرگ
لیزه مایتنر جوایز Nobel prize medal.svgجایزه نوبل فیزیک(۱۹۲۲)
مدال فرانکلین (۱۹۲۶)
نیلز هنریک داوید بور (به دانمارکی: Niels Henrik David Bohr) (۷ اکتبر ۱۸۸۵ - ۱۸ نوامبر ۱۹۶۲،کوپنهاگ، دانمارک) فیزیکدان دانمارکی بود که شهرت او بیشتر به علت ردکردن مدل اتمی ارنست رادرفورد و ابداع مدل اتمی خود است. او تلاشهایی بنیادی در زمینهٔ شناخت ساختار اتم و مکانیک کوانتوم داشت و برای همین تلاشهایش در سال ۱۹۲۲، به او جایزهٔ نوبل فیزیک داده شد. او مدل پیشنهادی اتم که مانند سامانهٔ خورشیدی بود (یک هسته در مرکز و الکترونها پیرامونش در گردش) را گسترش داد، او بر روی نظریهاش در بستر مکانیک کوانتوم کار کرد و گفت که الکترون از یک تراز انرژی به صورت کمیتی گسسته و نه پیوسته، به یک تراز دیگر انرژی میپرد. بور با بسیاری از فیزیکدانان نامی در موسسهاش در کپنهاگ همکاری کرد. همچنین او عضو گروه فیزیکدانان بریتانیایی پروژه منهتن بود. بور در سال ۱۹۱۲ ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد که یکی از پسرانش، آگه بوهر فیزیکدان بود و توانست در سال ۱۹۷۵ مانند پدرش، جایزه نوبل را از آن خود کند.
زندگی
دوران جوانی
نیلز هنریک دیوید بور در هفتم اکتبر سال ۱۸۸۵ میلادی در کپنهاگ دانمارک به دنیا آمد. پدر او کریستیان بور، استاد فیزیولوژی دانشگاه کپنهاگ و مادرش اِلن آلدر بور دختر یک خانوادهٔ یهودی دانمارکی و سرشناس در مراکز بانکی و پارلمانی بود. خانوادهٔ بور کلیسا نمیرفتند ولی مادر خانواده برخلاف اینکه یهودی بود توافق کرده بود که بچهها مسیحی بارآورده شوند. بور در سال ۱۹۰۳ در رشتهٔ فیزیک دانشگاه کپنهاگ نامنویسی کرد. در دانشگاه نیلز با انجام آزمایشهایی دربارهٔ نیروی کشش سطحی آب و اندازهگیری آن نیرو، توانست خود را برتر از دیگران نشان دهد و به پاس انجام آن کار، مدال طلای آکادمی علوم و ادبیات دانمارک را بهدستآورد. وی در سال ۱۹۱۱۱ با نوشتن پایاننامهای دربارهٔ نظریهٔ الکترونی فلزات که تأکید آن بر نارساییهای فیزیک کلاسیک درتوضیح رفتار ماده در سطح اتمی بود درجهٔ دکترای خود را دریافت کرد. نوشتن آن پایاننامه آغازی بر تحقیقات بعدی او بود.
آشنایی با رادرفورد
بور در انگلستان پس از همکاری مختصری با جوزف جان تامسون در کمبریج رهسپار آزمایشگاه رادرفورد در منچستر شد. داشتن رابـ ـطه با رادرفورد سرمشق حیات علمی بعدی او شد. آن دو از همان نخستین ملاقات با یکدیگر دوست شدند و تا پایان عمر دوستانی نزدیک باقیماندند. در واقع رادرفورد بود که بور را به بالاترین طراز پژوهش در زمینهٔ فیزیک آورد. بور از الگوی هستهای اتم که در سال ۱۹۱۰ توسط رادرفورد عرضه شده بود استفاده کرد تا نکات زیر را روشن سازد:
خواص شیمیایی یک اتم از جمله جای آن در جدول تناوبی بستگی به آرایش الکترونهای آن دارد.
خواص پرتوزایی با هسته مرتبط است.
ایزوتوپها متناظرند با اتمهایی که دارای الکترونهای یکسان اما هستههای جرمی متفاوتاند.
فروپاشی پرتوزا، بار هسته و در نتیجه تعداد الکترونها و هویت شیمیایی اتم را تغییر میدهد.
وی پس از آن توانست به رابـ ـطهٔ میان عدد اتمی یک عنصر، که فشرده و خلاصهای از رفتار شیمیایی آن بهشمار میرود و تعداد الکترونهای موجود در اتم پیبرد. بور در سال ۱۹۱۲ به دانمارک بازگشت و به سمت دانشیاری فیزیک دانشگاه کپنهاک منصوب شد. او پس از شکلگیری حرفهٔ آیندهاش در کپنهاک با مارگارت نورلند ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج شش فرزند پسر بود که چهارتن از آنها به سن بلوغ و بالاتر از آن رسیدند.
در سال ۱۹۱۳ پس از آنکه مدل اتمی بور با استقبال روبرو شد و با حمایت رادرفورد به عنوان نظریهٔ جدید پذیرفته شد. وی توانست سه مقاله دربارهٔ ساختار اتم منتشر کند که یکی از آنها مقالهٔ «دربارهٔ ساختمان اتم و مولکول» بود. بور سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۶ را در منچستر گذرانید و یکبار دیگر در آنجا تحت حمایت رادرفورد به کار پرداخت. پس از آن در سال ۱۹۱۶ تصدی کرسی استادی فیزیک دانشگاه کپنهاک به او پیشنهاد شد. وی به قصد قبول آن به دانمارک بازگشت و تا پایان عمر مدیر آن مؤسسه باقیماند.
فعالیتهای بینالمللی
فرهنگستان علوم سوئد در نوامبر سال ۱۹۲۲ جایزهٔ نوبل فیزیک را به نیلز بور اعطاء کرد. او ششمین دانمارکی و نخستین فیزیکدان دانمارکی بود که به آن نشان افتخار دست مییافت. بور در دههٔ ۱۹۳۰ ضمن ادامهٔ کار برروی نظریهٔ کوانتومی، سهمی نیز در پیشبرد زمینهٔ جدید فیزیک هستهای داشت. برداشت او از هستهٔ اتم که وی آن را به «قطرهای مایع» تشبیه کرد، قدم مهمی در راه درک پدیدههای هستهای بسیاری شد. مدل او بهویژه در درک نحوهٔ شکافت هستهٔ اتم که در سال ۱۹۳۹ مشاهده شد نقشی کلیدی داشت. پس از جنگ جهانی دوم، بور به منظور محدود ساختن خطرات جنگ هستهای در ماه ژوئن ۱۹۵۰ نامهٔ سرگشادهای خطاب به سازمان ملل متحد نوشت و درخواست خویش مبنی بر ایجاد یک «دنیای آزاد» را به عنوان پیششرط صلح تکرار کرد وی پیش از این نیز در زمینهٔ صلح بینالملی تلاش کرده بود. از جمله فعالیتهای علمی بعدی او میتوان به نقش رهبرانهٔ او در سال ۱۹۵۵ در سامان دادن به مؤسسهای دانمارکی برای استفادهٔ سازنده از کارمایهٔ هستهای اشاره کرد.
سالهای پایانی زندگی
بور در سالهای پایانی عمر خود در عرصهٔ دانش فیزیک بیشتر یک تماشاگر بود تا یک ایفا کنندهٔ نقش، با این حال هنوز در ایجاد یک جو اخلاقی قوی در جامعه تلاش میکرد. او در دورهٔ اشتغال خود به دو نسل فیزیکدان اثر گذاشت، به روش برخورد آنها با مسائل علمی شکلداد و برای نشاندادن راه درست زیستن به انسان دانشپژوه الگویی از شخص خود ارائه کرد. بور در ۱۸ نوامبر سال ۱۹۶۲ در سن هفتاد و هفت سالگی در کپنهاک درگذشت. وی شخصیت علمی بسیار محبوبی بود که پس از مرگش جهان متمدن یکسر در سوگ فرورفت. بور فردی ممتاز در زندگی حرفهای و انساندوست از نظر روحی بود.
نظریه اتمی
تمبر یادبود نیلز بور و تئوری اتمی او - دانمارک
بور در پی استقرار در کپنهاک به اندیشه، دربارهٔ جنبههای نظری مدل اتم هستهدار رادرفورد ادامه داد. این مدل مانند یک منظومهٔ خورشیدی بسیار کوچک بود یعنی هستهای در مرکز، به مثابهٔ خورشید و الکترونهایی در حال گردش به گرد آن به مثابهٔ سیارهها، فیزیکدانان طرح کلی آن را پذیرفته بودند اما در آن اشکال بزرگی که امروزه آن را ناهنجاری میخوانند میدیدند. به موجب نظریهٔ الکترومغناطیس، ذرهٔ باردار و چرخانی مانند الکترون باید در هر دور گردش مقداری انرژی به صورت تابش پخش کند و در نتیجه بخشی از انرژی خود را از دست بدهد. طبق تئوری در چنین حالتی دایرهٔ مسیر باید مارپیچوار تنگ و تنگتر شود و الکترون سرانجام به درون هسته سقوط کند اما این وضع پیش نیامده و الکترونها به داخل هسته فرو نمیریزند و اتم به مدت نامحدود پایدار باقی میماند. چنین ناهنجاری در رفتار الکترون مغایر با پیشبینی نظریهٔ الکترومغناطیس بود.
بور برای یافتن توضیح مسئله شیوهٔ تازهای به کار برد و گفت: تئوری بی تئوری. الکترون تا زمانی که به چرخش ادامه میدهد هیچ تابشی از خود به بیرون نمیفرستد. او این را در حالی میگفت که نظریه و شواهد آزمایشگاهی، هر دو، نشان میدادند که وقتی هیدروژن حرارت ببیند از خود نور تابش میکند و عقیده این بود که آن نور از الکترون اتم هم تابش میشود. بور در سال ۱۹۱۳ با آن روش به تجسم ساختاری برای اتم دست یافت. بور در توضیح چگونگی رفتار الکترون اظهار داشت که الکترون دررفتن از مداری به مدار دیگر انرژی، بصورت بسته یا پیمانههایی از انرژی تشعشعی جذب یا تابش میکند (چیزی که امروزه فوتون یا کوانتوم نور نامیده میشود). هرچه طول موج تابیده کمتر باشد انرژی فوتون آن بیشتر است.
هیدروژن سه خط طیفی روشن به رنگهای قرمز، سبز متمایل به آبی و آبی دارد. بور تشریح کرد که این خطوط رنگی واضح طیف همان تابشهای اتم هیدروژناند. نور قرمز هنگامی تابش میشود که الکترون از مدار سوم به مدار دوم بجهد و نور سبز متمایل به آبی مربوط به جهش الکترون از مدار چهارم به دوم است. در آغاز بسیاری از فیزیکدانان مسنتر از جمله ج. ج تامسون دربارهٔ درستی نظریهٔ بور تردید کردند اما رادرفورد از حامیان آن شد بطوریکه نظریهٔ جدید سرانجام پذیرفته شد.
مشکلات نظریهٔ بور
مشکلات نظریهٔ بور به بیان ساده به شرح زیر میباشد:
در نظریهٔ بور توضیحی برای چگونگی پخش جمعیّت الکترونهای اتمهای چند الکترونی وجود نداشت. یعنی معلوم نبود که چند الکترون در هر مدار قرار میگیرند. این از بابت آن بود که آزمایشهای او روی اتم هیدروژن که تکالکترونی است صورت گرفته بود؛ ولی بعدها توسط نظریه شرودینگر که وجود زیرلایهها را توجیه میکرد (مانند s p ....) این بند از نظریه کامل شد.
وضعیت مدارهای مجاز (پایدار) در نظریهٔ بور مشخص نیست. به این معنا که معلوم نیست که زاویه دارند یا در یک صفحه قرار گرفتهاند؛ و بعدها مشخص شد که الکترون به صورت سه بعدی در مدار میچرخد نه دایرهای.
در ضمن الزامی نیست که مداری با بیشترین شعاع، دارای بیشترین انرژی هم باشد در حالی که بور عکس این مطلب را گفته بود.
نظریه اتمی بور در تفسیر طیف نشری خطی هیدروژن موفق عمل میکند ولی قادر به توجیه وضعیت طیف اتمهای دیگر نبود.
یک نظریه کامل اتمی باید از سه ساختار اتم، یعنی پروتون نوترون و الکترون شرح و توضیح داده شود ولی در نظریه اتمی بور بیشتر روی الکترون متمرکز شده بود.
زادهٔ ۱ نوامبر ۱۸۸۰ برلین، امپراتوری آلمان مرگ نوامبر ۱۹۳۰ (۵۰ سال) Clarinetania، گرینلند ساکن Germany شهروند German ملیت German زمینه فعالیت هواشناسی، زمینشناسی، اخترشناسی محل تحصیل دانشگاه هومبولت برلین استاد راهنما Julius Bauschinger شناختهشده برای رانش قارهای تأثیرگرفتهها Johannes Letzmann امضا
آلفرد لوثار وگنر، (به آلمانی: Alfred Wegener) دانشمند، زمینشناس ، هواشناس آلمانی و ژئوفیزیکدان در ۱ نوامبر ۱۸۸۰[پانویس ۱] در شهر برلین متولد شد. شهرت اصلی این دانشمند بابت نظریهٔ جا به جایی قارهها میباشد که آن را در سال ۱۲۹۴ خورشیدی ارائه کرد.
بر اساس این نظریه قارههای زمین دارای حرکت بطئی میباشند. با این وجود وگنر قادر نشد سازوکار این حرکت را اثبات نماید چرا که این نظریه بیشتر بر اساس شواهد موجود شکل گرفته بود لذا این نظریه تا ۳۸ سال پس از فوت او، یعنی در سال ۱۹۶۸ میلادی که مدارک معتبری بر اساس اکتشافات مختلف مبنی بر جابجایی قارهها به دست آمد، پذیرفته نشد. در زمان حیاتش، وی به علت خدماتش به هواشناسی و هم چنین پیشرو در زمینهٔ تحقیقات قطب مشهور بود. دلایل وگنر برای جابه جایی قارهها تشابه کنارهٔ قارهها با هم که مانند یک پازل جور میشود و وجود فسیلهای مشابه در بعضی قارهها که زیستگاههای مشترکی داشتهاند.
این دانشمند در نوامبر ۱۹۳۰ درگذشت
نظریه جا به جایی قارهها
آلفرد وگنر در کتابی که در سال ۱۹۱۵ منتشر کرد، اصول عقاید خود را شرح دادهاست. او معتقد به و جود قارهای عظیم به نام پانگهآ (به معنای همه خشکیها) است که حدود ۲۰۰ میلیون سال پیش، شروع به قطعه قطعه شدن کرده و سرانجام قارههای امروزی را به وجود آورد.
این قاره چندین میلیون سال بعد به دو قاره بزرگ و گسترده لوراسیا (به انگلیسی:Laurasia) و گوندوآنا (به انگلیسی:Gondwana) تقسیم شد. لورازیا شامل آمریکای شمالی، گرینلند و بیشتر قسمتهای آسیا و اروپای امروزی است؛ و گندوانا شامل آمریکای جنوبی، آفریقا، قطب جنوب، هندوستان و استرالیای کنونی است. مساحت لورازیا و گندوانا تقریباً مساوی بودهاست. فاصله دو قاره لوراسیا و گندوآنا را دریای تتیس پر میکردهاست. دریاهای سیاه و خزر (مازندران) ومدیترانه از بازماندههای دریای تتیس هستند. وسعت این دریای بزرگ اولیه را میتوان بر اثاث رسوبات بجای مانده که از جبل الطارق تا اقیانوس آرام امتداد یافتهاند تشخیص داد.
علت حرکت ورقهها
بزرگترین ایرادی که به نظریهٔ وگنر وارد شد ناتوانی او در ارائهٔ سازوکار اشتقاق قارهها بود. وگنر ۲ منبع انرژی را برای اشتقاق قارهها در نظر گرفت. اولی جزر و مد و دیگری چرخش زمین بود که به نظر وگنر قدرت کافی برای جا به جایی قارهها را داشتند. اما به این سادگیها هم نبود. بستر اقیانوسها بسیار محکم است و چنین نیست که قارهها بتوانند به آسانی روی آنها حرکت کنند به همین دلیل دانشمندان و فیزیک دانان هم عصر او با این ۲ منبع مخالف بودن. بعدها فیزیکدانی هم عصر وگنر به نام هارولد جفریز بیان کرد که اگر چنین نیروی جزرومدی بتواند باعث حرکت قارهها شود پس در عرض چند سال میتواند سرعت دوران زمین را نصف نماید.
کامل شدن نظریه وگنر
در نهایت زمینشناس اسکاتلندی به نام هولمز بیان کرد که جریان همرفتی درون گوشته باعث حرکت ورقهها میشود و این نظریه تا امروز از اعتبار خود برخوردار است.
فیزیکدان، ریاضیدان، فیلسوف و کیمیاگر شهروند انگلستان
بودهاست. وی در سال ۱۶۸۷ میلادی شاهکار خود «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب او مفهوم
گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از
دیگر کارهای مهم او بنیانگذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است.
نام نیوتن
با انقلاب علمی در اروپا و ارتقای نظریهٔ خورشید-مرکزی پیوند خورده است. او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و
آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قوانین حرکت سیارات کپلر برهانهای ریاضی بیابد.
در جهت بسط قوانین نامبرده، او این جستار را مطرح کرد که مدار اجرام آسمانی مانند
ستارگان دنباله دار، لزوماً بیضوی نیست بلکه میتواند هذلولی یا شلجمی نیز باشد.
افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایشهای دقیق دریافت که نور سفید ترکیبی از تمام رنگهای موجود در
رنگینکمان است. او فرضیه موجی هویگنس را دربارهٔ نور رد کرد. از دیدگاه نیوتن نور
جریانی از ذرات است که از چشمه نور به بیرون فرستاده میشوند.
مری فیرفکس سامرویل در بیست و ششم دسامبر سال 1780 در شهر جدبری اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش دریادار بود و تبعا مدت های طولانی دور از خانه و خانواده به سر می برد. مادرش خواندن را به او آموخت، با این حال تا ده سالگی مدرسه ای نرفته بود، تا آنکه پدر یکباره دریافت دخترش را یک «وحشی» بی سواد بار آورده است. بدین ترتیب، او را روانۀ مدرسۀ دخترانۀ سطح بالایی در ماسلبری کرد. یک سال حضور پر رنج و بی ثمر ماری در آنجا، تنها تحصیل رسمی او برای همیشه بود.
مری فیرفکس سامرویل در بیست و ششم دسامبر سال 1780 در شهر جدبری اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش دریادار بود و تبعا مدت های طولانی دور از خانه و خانواده به سر می برد. مادرش خواندن را به او آموخت، با این حال تا ده سالگی مدرسه ای نرفته بود، تا آنکه پدر یکباره دریافت دخترش را یک «وحشی» بی سواد بار آورده است. بدین ترتیب، او را روانۀ مدرسۀ دخترانۀ سطح بالایی در ماسلبری کرد. یک سال حضور پر رنج و بی ثمر ماری در آنجا، تنها تحصیل رسمی او برای همیشه بود.
مری چند سال بعد با علم حساب آشنا شد، اما خانواده اش او را از ادامه هر گونه آموزشی باز داشتند. یکی از عمه هایش با خشم بسیار مری را به باد تمسخر گرفت و گفت : «من تعجب می کنم چرا اجازه می دهید مری وقت خود را با خواندن کتاب تلف کند. اگر مرد بود شاید بیشتر از این ها خیاطی می کرد!» روزی در یک میهمانی، مری مجلۀ معمولی ای را سرسری ورق می زد، او در این باره می گوید : در صفحات آخر مجله چیزی را دیدم که به طور ساده برای من یک پرسش حساب به شمار می آمد، اما با ورق زدن مجله، از دیدن سطوری که در آنها اعداد و حروف به هم آمیخته بودند و بیشتر از همه x و y دیده می شدند شگفت زده شدم و پرسیدم : «این ها چیستند؟» دوشیزه اوگل وی در پاسخم گفت : «اوه، این نوعی حساب است که به آن جبر می گویند، اما من نمی توانم دربارۀ آن هیچ توضیحی به تو بدهم.» و ما دربارۀ چیزهای دیگر به گفتگو پرداختیم. در راه خانه من به این فکر می کردم که معنی جبر را در کدام یک از کتاب هایم می توانم پیدا کنم؟
اما هیچ یک از کتاب های موجود در خانه پاسخ مری را ندادند. بر حسب اتفاق شنید که کتاب عناصر اقلیدس یک کتاب مهم دربارۀ پرسپکتیو و مکانیک است. و آنگاه با مشکل پیدا کردن نسخه ای از آن رو به رو شد. برای یک دختر جوان چندان آسان نبود که به فروشگاهی برود و آن کتاب را بخواهد. باز هم برحسب تصادف، معلم سرخانۀ برادر کوچکترش از علاقه مری به کتاب اقلیدس آگاه شد و تا آنجا که می توانست هرچند اندک، او را در مطالعۀ عناصر کمک کرد.
مادر مری از چنین علاقۀ نامتناسبی که دخترش داشت مورد استهزاء واقع می شد و مانند سرگذشت سوفی ژرمن، از اتاق خواب مری نیز شمعدانها را بیرون می بردند تا دختر از مطالعه باز بماند. اما پیش از آنکه اتاقش در تاریکی اجباری فرو برود، ماری شش فصل از کتاب عناصر را مطالعه کرده بود و «اکنون می بایست فقط به حافظه ام تکیه می کردم. از آغاز فصل اول شروع می کردم و تا آنجا که خوانده بودم همه را در ذهن خود مجسم می کردم. پدرم در مدت کوتاهی که به خانه برگشته بود به ترتیبی دریافت که من در چه حال و هوایی به سر می برم، و به مادرم گفت: باید کار را در همین جا فیصله بدهیم، وگرنه در همین روزهاست که باید مری را در دیوانه خانه ببینم.»
در 24 سالگی با پسرعمویش ساموئل گریگ ازدواج کرد، اما سه سال بعد ساموئل درگذشت. از او یک پسر و مقدار کافی پول برجای ماند و با پولی که مری به ارث بـرده بود می توانست آن گونه که دلخواهش بود به مطالعه بپردازد. مری در مقابل حل یک مسالۀ مطرح شده در یک مجلۀ ریاضی معروف جایزه ای هم برد. این جایزه نشان نقره ای بود که نام مری روی آن حک شده بود. در سن 32 سالگی با پسرعموی دیگرش به نام دکتر ویلیام سامرویل ازدواج کرد. وی مشوق و حامی جدی مری در مطالعاتش بود. آنها در لندن اقامت داشتند و برای ملاقات دانشمندان زیادی به پاریس می رفتند. مری مقالات چندی دربارۀ فیزیک تجربی منتشر کرد که همگی مورد تحسین واقع شدند. طرفدارانش عزم و هنر او را در آمیختن زندگی خانوادگی با مطالعات علمی می ستودند.
دوستان و همکاران علمی اش او را به ترجمۀ رسالۀ با ارزش لاپلاس به نام مکانیک سماوی ترغیب کردند و ترجمۀ وی تحت عنوان «مکانیسم سماوات» در سال 1831 هنگامی که به مرز 51 سالگی رسیده بود از زیر چاپ درآمد. برخلاف انتظارش، کتاب محبوبیت فوق العاده ای یافت. بارها و بارها تجدید چاپ شد و مدت یک قرن به عنوان کتاب درسی در ریاضیات نجومی تدریس می شد. مری سامرویل با ترجمۀ خود، اثر مشکل و فراموش شدۀ لاپلاس را وضوحی دیگر بخشیده بود. وی با این کار اعتبار یک مفسر علمی کارآمد را برای خود بدست آورد. پیشگفتار ریاضی او بر ترجمۀ کتاب، جداگانه و با عنوان «پیشگفتاری بر مکانیسم سماوات» تجدید چاپ شد و به مدت یک قرن به عنوان اثری ارزشمند مطرح بود.
جامعه های علمی زیادی این زن ریاضیدان را به عضویت خود انتخاب کردند و «انجمن سلطنتی» تندیس بالا تنۀ او را در سالن خود قرار داد. اما خود وی موفق به دیدن آن نشد، چرا که زنان اجازۀ ورود به انجمن سلطنتی را نداشتند!
مری سامرویل بقیۀ عمرش را، که عمدتا در ایتالیا سپری شد، صرف نوشتن شرح و تفسیرهای علمی کرد که از سطح بسیار بالایی برخوردار بودند. رسالۀ او به نام پیوستگی علوم فیزیکی که برای اولین بار در سال 1834 از زیر چاپ درآمد، 9 بار دیگر تجدید چاپ شد و مورد ستایش فراوان «جیمز کلرک ماکسول» قرار گرفت. بحثی که او دربارۀ سیارۀ فرضی مزاحم اورانوس پیش کشیده بود رهنمودی شد برای «جان کاوچ ادمز» در محاسبه موقعیت فضایی نپتون. دو مورد از کتاب های مری مورد انتقاد اعضای مجلس نمایندگان قرار گرفت. و متنی که دربارۀ جغرافیای فیزیکی نوشته بود از طرف کلیسای یورک کاتدرال مورد حمله قرار گرفت، چراکه او زمین شناسان را بیشتر از کشیشان مورد حمایت خود قرار داده بود. اما به هر حال جغرافیای فیزیکی بارها و بارها تجدید چاپ شد.
در سال 1869 اثر بزرگ و مفصل او علوم مولکولی و میکروسکوپی به چاپ رسید. مری در زمان انتشار این کتاب به مرز 89 سالگی رسیده بود و در این سن و سال اندیشۀ تجدید نظر و آماده سازی کتاب برای چاپ دوم را در سر می پروراند. او یکی از دوستان داروین بود، اما اصرار بر آن نیز داشت که بوی هیچ گونه داروین گرایی از آثارش به مشام نرسد. در سال های آخر زندگی خاطرات دلپذیرش را نوشت که پس از مرگ وی به چاپ رسید. دست نوشتۀ رساله اش دربارۀ تفاضل های متناهی را که از چهل سال پیش شروع کرده بود مورد تجدید نظر قرار داد، و در روز مرگش مشغول مطالعۀ اعداد چهارتایی بود.
مری سامرویل سرانجام در بیست و نهم نوامبر 1872، یک ماه پیش از رسیدن به نودومین روز تولدش، درگذشت. دوستان دانشمندش تقاضای دفن او در گورستان وست مینستر را داشتند، اما این تقاضا از طرف اخترشناس انجمن سلطنتی به نام «جرج بیدل ایری» رد شد. این ستاره شناس، سال ها پیش از مرگ مری سامرویل به خاطر برخورد غیرعلمی اش در برابر محاسبۀ موقعیت سیارۀ نپتون توسط جان کاوچ ادمز، مورد تمسخر عموم قرار گرفته بود و به سبب نقشی که سیارۀ فرضی مزاحم عنوان شده از طرف مری سامرویل در محاسبات جان ادمز داشت، کدورتی دایمی بین او و این زن دانشمند به وجود آمده بود. به سبب کینۀ شدید پس از مرگ سامرویل نیز پیشنهاد دفن او را در گورستان وست مینستر را رد کرد. بعدها به افتخار این زن ریاضیدان کالج سامرویل در آکسفورد تاسیس شد
یوهان کونراد دیپل: وی در کشور آلمان و در قلعه ای به نام فرانکشتاین متولد شده و رشد کرد. در قرن 17 میلادی وی به عنوان یک شیمی دان موفق به ابداع رنگدانه آبی پروس یکی از اولین رنگهای شیمیایی ترکیبی در جهان شد. اما اصلی ترین و بی پایان ترین تلاش وی که شهرت زیادی را نیز برایش به ارمغان آورد تلاش برای کشف اکسیر حیات یا نامیرایی است. شایعاتی که درباره آزمایشهای وی بر روی اجساد انسانها وجود داشته است الهام بخش شکل گیری شخصیت افسانه ای داستان فرانکشتاین بوده است.
وارنر ون براون: وی در سن 12 سالگی قطار اسباب بازیش را از ترقه پر کرده و در میان خیابانی شلوغ در آلمان منفجر کرد. این عمل نشانه از پدیده ای بود که در آینده در حال وقوع بود. وی در نهایت به عنوان مغز برنامه های موشکی V-2 هیتلر به عنوان اسیر جنگی به زندان افتاد و سپس راه خود را به سوی فضا و اکتشافات فضایی باز کرد. وی در حالیکه در برنامه های فضایی آمریکا دست داشت به عنوان استاد فلسفه و غواصی نیز مشغول به کار بود.
رابرت آپنهایمر: رئیس پروژه منهتن که به منظور تولید اولین بمب اتمی جهان راه اندازی شده بود، هرگز در ابراز احساس خود در رابـ ـطه با جامعه گرایی و حس کشمکش و ناسازگاری درباره بمباران اتمی ابایی نداشت. به طوریکه تمامی نیروی سیـاس*ـی و دانشگاهی خود را بر روی این موضوعات متمرکز کرد. وی با وجود این مجادله ها و درگیریها به عنوان مردی شناخته می شود که زبانهای آلمانی و هندی را تنها به این منظور آموخت تا در هنگام آزمایش اولین بمب اتم خود قسمتهایی از کتاب مقدس هندوها را به عنوان خطابه بیان کند.