تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم یه زانتیا اومد کنارم گفت: داری لایی میکشی؟ گفتم نه دارم واسه عمت عربی میرقصم ! گفت کنترل نامحسوسم بزن کنار شاباشتو بدم!¡! :-|