3 راه برای درمان بیماری عشق

=/off

خبیث انجمن(⓿_⓿)
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/09/16
ارسالی ها
361
امتیاز واکنش
2,034
امتیاز
471
محل سکونت
ته جهنم اون خونه دلبازه
سه راه برای درمان بیماری عشق
اول بگویم عشق چیست و بعدش سه راه درمان ارائه کنم که سومی را خودم تجربه کرده ام.
عشق یک توهم است که از ترکیب غـ*ـریـ*ــزه و فطرت ایجاد می شود.
هر انسانی به طور فطری خوبی هایی را می خواهد که نه خودش دارد و نه دیگر انسانها. هر انسانی خوبی مطلق و بی نقص را می خواهد.
اما انسان عاشق به خطا گمان می کند موجودی را یافته است که همه خوبی ها را دارد .
این توهم زمانی تشدید می شود که با نیاز غریزی به جنس مخالف ترکیب شود.

وقتی یک فرد با معشوق خود ازدواج می کند احساس می کند فریب خورده است و عشق او به یک تنفر عمیق تبدیل می شود. چون هیچ معشوقی کامل نیست و هر معشوقی یک انسان عادی است مثل بقیه انسانها.
قبل از ازدواج معشوق خود را مطابق میل خودمان در خیال خودمان می سازیم. یعنی بدون هیچ عیبی و دارای همه ظرافتها و کمالات و خوبی ها.قبل از ازدواج هیچ گاه تصور نمی کنیم که معشوق ما صبحها دهانش بو می دهد و عصرها جورابش و در طول روز هم گاهی دست در دماغ می کند.
اماازدواج باعث آگاهی از چنین عیبهایی می شود.
اگر موافق هستید که عشق یک بیماری است، پس باید به دنبال درمان آن باشید.

اما سه راه درمان عشق:
اولین راه برای نجات از عشق این است که با معشوق خود ازدواج کنید.
اما این راه خیلی هزینه دارد.
ازدواج باید عاقلانه باشد و ازدواج از روی عشق تضمینی برای تداوم ندارد. مگر ما چند بار زندگی می کنیم که بخواهیم اعصاب و اقتصاد زندگی خود را صرف یک ازدواج ناموفق و غیر عاقلانه بکنیم. ازدواج از روی عشق یعنی ازدواج بر اساس یک توهم. یعنی ازدواج در زمانی که عقل به واسطه عواطف فرد به حاشیه رفته است و قضاوت درستی ندارد.
اما راه دوم خیلی ساده و کم هزینه است:
راه کم هزینه تر این است که به وبلاگهای عاشقانه سر بزنید و مطالب آنها را با دقت بخوانید.
ناگهان متوجه می شوید که عاشقهای زیادی وجود دارد که آنها نیز مانند شما فکر می کنند معشوقشان همه خوبی ها را دارد.
یعنی همین انسانهای اطراف شما که برای شما هیچ امتیازی ندارند، معشوق یک نفر دیگر هستند.
اما چرا این انسانها معشوق شما نیستند؟ چون در مورد آنها دچار توهم نیستید.
من امروز به یک وبلاگ خیلی مبتذل سر زدم و از این که متوجه شدم صاحب آن وبلاگ هم عاشق است، از خودم و عشقم حالم به هم خورد. چون او نیز دقیقا همین احساس مرا داشت و از فراق و دوری یک انسان عادی اوضاعش به هم ریخته بود. او نیز همیشه به یاد معشوق خود بود و گمان می کرد معشوق او همه خوبی ها را دارد. او گمان می کرد اگر به معشوق خود برسد خوشبخت ترین الکلی دنیا خواهد بود.
اما از سر و وضع وبلاگش معلوم بود که هیچ کسی غیر از خودش نمی تواند او را خوشبخت کند. خودش باید تغییر کند و افکار و رفتارش را تغییر دهد.
راه حل نهایی:
عشق چیز بدی نیست.
عشق یعنی جمع کردن همه خوبی ها در یک نفر. آن یک نفر وجود دارد. اما نه در بین انسانها.
معشوق حقیقی را باید یافت.
عشق را نمی توان کنار گذاشت. انسان با عشق زنده است.
عشق را باید به معشوق حقیقی تقدیم کرد.
این یعنی درمان عشق مجازی با عشق حقیقی.
آگوستین قدیس می گوید: آبی که به منجلاب می رود باید به گلستان برگردد.

عشق به کامل مطلق را باید جایگزین عشقهای مجازی و وهمی کرد.
ازدواج باید عاقلانه و از روی حساب باشد نه از روی احساس و عاطفه. هیچ کس غیر از خود ما در این دنیا نمی تواند ما را بدبخت یا خوشبخت کند. ازدواج برای خوشبخت شدن نیست. برای این است که غـ*ـریـ*ــزه را در جهت بقای نوع انسان به کار بگیریم و فضایی برای تربیت انسانهای جدید ایجاد کنیم. ازدواج موفق یعنی ایجاد محیطی آرام برای زندگی چند انسان جدید. اما خوشبختی در این دنیایی که آخرش مرگ است یافت نمی شود.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا