داستانهای ابرقهرمانیِ مدرن، بخش پرطرفداری از فرهنگ ما را برای بیش از ۷۵ سال تشکیل داده است، اما این داستانها فقط به وسیلهی صفحههای چاپ شده گفته نمیشود. اقتباسهای بسیاری از این داستانها توسط رسانههای مختلف نشان داده شده، اما بدون شک سینما پرطرفدارترین مقصد برای دوستداران این داستانها است. در ۴ دههی گذشته ما شاهد بسیاری از این فیلمها بودهایم و میدانیم که این داستانها، هیجان انگیز هستند و ارزش تماشا کردن دارند.
در حال حاضر در زمانی زندگی میکنیم که محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در بالاترین درجهی خود قرار دارد. کمپانیهای «» و «» به رونمایی از پروژههای جدید برای دنیای سینمایی خود ادامه میدهند و حتی شرکتهای بزرگ و کوچک دیگر بر این فیلمها (چه فیلمهای اورجینال و تازه و چه اقتباسی) سرمایهگذاری میکنند. تعداد این فیلمها (چه به صورت واقعگرایانه و چه به صورت انیمیشن) بسیار زیاد است و به آسانی نمیتوان گفت که کدام یک از این فیلمها بهترین است. «CinemaBlend» لیستی ۳۰ شمارهای از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی منتشر کرده است. همهی شما لزوماً روی ترتیب این لیست توافق نخواهید کرد، اما ما به شما اطمینان میدهیم که تعدادی از فیلمهای مورد علاقه شما به این لیست راه یافتهاند.
توجه : کلیّت ترتیب و محتوای این لیست لزوماً مورد توافق اعضای تحریریه، سردبیر و گردآورندهی این مقاله نیست و این متن صرفاً ترجمهای از یک منبع خارجی با اندکی به روزرسانی است.
۳۰. Wolverine
«هیو جکمن» اولین نفری است که به شما خواهد گفت که ما هنوز ماهیت و عصارهی شخصیتِ «» را بر روی پردهی نقرهای ندیدهایم. با این حال به نزدیکترین چیزی که رسیدهایم فیلمی به کارگردانیِ «جیمز مانگولد» است. این فیلم اقتباسی از کتاب مصورِ «حماسهی ژاپن» به نویسندگیِ «فرانک میلر» و «کریس کلرمونت» است. قهرمان پنجهدار ما، «ولورین» به ژاپن فرستاده میشود تا دِینی را دوباره ادا کند. اما در این مدت، به طور تصادفی وارد جنگی میشود که حول محور «یاکوزا»، عشق واقعی زندگی او «ماریکو» و «ساموراییِ نقرهای» میچرخد. این داستان تا حدودی خوب به تصویر کشیده میشود (اما در سکانسهای «ساموراییِ نقرهای» مقداری به انحراف کشیده میشود) و «جکمن» به خوبی در این نقش ظاهر می شود، اما ما همچنان امیدواریم «ولورین ۳» بهتر باشد.
۲۹. The Avengers: Age of Ultron
بعد از به هم رسیدن آنها در فیلم «»، بزرگترین قهرمانان زمین سه سال بعد در فیلم «انتقام جویان: عصر اولتران» دوباره دور هم جمع شدند تا با دشمنی شرور مقابله کنند. به همراه ۶ قهرمان اصلی و دیگر شخصیتهای مهم فرعی، این فیلم شخصیتهای «اسکارلت ویچ»، «کوییک سیلور» و «ویژن» را نیز معرفی میکند. خوشبختانه فیلم، مقدار مناسبی تمرکز روی هر شخصیت میگذارد و همین مهم، باعث میشود که هر کاراکتر بیشتر از مقداری که باید توجه نگیرد. این شخصیت پردازیها به همراه تعدادی از بهترین صحنههای مبارزه ، «انتقام جویان: عصر اولتران» را به یک فیلم پرفروش هیجان انگیز و شروعی برای فازِ سوم دنیای سینمایی مارول تبدیل میکند.
۲۸. X-Men: First Class
بعد از دو فیلم که با واکنش منفیِ منتقدان روبرو شد، سریِ «» نیم-شروع تازهای را با «مردان ایکس: درجه یک» تجربه کرد. فیلم، داستان «پروفسور ایکس»، «مگنتو» و تعدادی دیگر از این افراد و ارتباطشان با دیگر جهشیافتهها را در سالهای جوانی آنها (۱۹۶۲) به تصویر میکشد. زمانی که نسل جهش یافتهها هنوز به طور اجتماعی شناخته شده نبود. اگر چه این فیلم یک پیشدرآمد محسوب میشود، اما بیشتر حس یک سری فیلمهای جدید را به بیننده القا میکند؛ از این لحاظ که از داستانهای اصلیِ گذشته، فاصله گرفته و میخواهد داستانی کوچکتر، اما همچنان مهم را روایت کند؛ داستانی هیجان انگیز و دارای ماجراجوییهای جاسوسی مانند. این فیلم روح تازهای به سری فیلمهای «مردان ایکس» دمید و شروعی بود برای سهگانهی «درجه یک».
۲۷. Captain America: The First Avenger
«کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو»، اولین فیلمی نبود که قهرمان آبی رنگ معروف را بر روی پردهی نقرهای به تصویر بکشد، اما بدون شک این قهرمان را به روش بهتری به افرادی که با کتابهای مصور آشنایی ندارند، معرفی کرد. داستان فیلم در دههی ۱۹۴۰ میلادی روایت میشود. زمانی که آتشِ جنگ جهانی دوم همچنان شعلهور بود و «» محبوبترین قهرمان آمریکا به شمار میرفت. این فیلم حس یادبودی از فیلم قبلی «جو جانستون»، یعنی «مرد موشکی» به بیننده انتقال میدهد. با بازی خوبِ «کریس ایوانز» در نقش «کاپیتان آمریکا»، صحنههای فوقالعادهی اکشن و داستان منحصربهفرد، این فیلم بیننده را با یک ماجراجوییِ سرگرمکننده در گذشتهی دنیای سینمایی مارول روبهرو میکند.
۲۶. Ant-Man
همانند «» در سال ۲۰۱۴، مارول در سال ۲۰۱۵ نیز شخصیت کمتر شناخته شدهای را از کتابخانهی خود بیرون آورد و آن را به یک فیلم پرفروش در گیشهها تبدیل کرد. «م» به کارگردانیِ «پایتان رید» داستان شخصی به نام «اسکات لنگ» را به تصویر میکشد که از طریق ذرات پیم و با کمک «هنک پیم» و دخترش «هوپ ون داین» میخواهد گذشتهی خلافکارانهی خود را جبران کند. با اضافه کردن مقدار زیادی المان طنز و وجود یک دزدی بزرگ در داستان فیلم، «مرد مورچهای» میتواند به هر اندازهای که میخواهد تبدیل شود؛ به عنوان مخاطب، با یک فیلم سرگرم کننده و خوش ساخت روبهرو هستیم و این فیلم که بعد از «انتقام جویان: عصر اولتران» اکران شد، پایان مناسبی برای فاز دوم دنیای سینمایی مارول بود.
۲۵. The Rocketeer
«مرد موشکی» به کارگردانی «جو جانستون» زمانی اکران شد که «» تنها ابرقهرمانی بود که فیلمهایش ساخته میشد، اما این فیلم قطعا یکی از بهترین فیلمهای ژانر خودش است. «مرد موشکی» بسیار سرگرم کننده و جالب است. «بیلی کمپل» به عنوان نقش اول به خوبی ظاهر شده است. از دیگر بازیگران این فیلم میتوان «جنیفر کانلی»، «آلن آرکین»، «تیموتی دالتون»، «پاول سوروینو» و «تری او کویین» را نام برد. فیلم یک ماجراجویی هیجان انگیز است که بیشترین استفاده را از داستان خود کرده و هنوز هم تازگی دارد که میتوانید آن را با دومین فیلم ابر قهرمانیِ «جانستون» یعنی «کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» تماشا کنید و از آن لـ*ـذت ببرید.
۲۴. Doctor Strange
اولین فیلم دنیای سینمایی مارول بود که جادو را به درستی معرفی کرد. پروتاگونیست این فیلم (استیون استرنج) شباهت زیادی با مرد آهنی دارد و معنای واقعی کمک کردن را از طریق هنرهای عرفانی یاد میگیرد، با این حال اما دکتر استرنج با فیلمهای قبلی مارول تفاوت دارد. با وجود جادو، کشف واقعیتهای دیگر و نبرد منحصربهفرد پایانی فیلم که نشان میدهد برای شکست دادن دشمن نیازی به زور بازو نیست، دکتر استرنج نه تنها یک اوریجین استوری کامل است، بلکه همیشه از آن بخاطر بازکردن درهای جدید دنیای سینمایی مارول، به خوبی یاد میشود.
۲۳. Guardians of The Galaxy vol. 2
با وجود اینکه این فیلم به موفقیت قسمت قبلیاش دست پیدا نمیکند، اما باز هم تماشای آن لـ*ـذت بخش است. روشی که قسمت دوم برای جداکردن خود از قسمت اول به کار میگیرد، استفاده و تمرکز بر مفهوم خانواده است. از رابـ ـطهی پیتر با پدر قدرتمندش، ایگو، تا کنار آمدن گامورا و نبیولا با رقابتهای خواهرانهشان. اگر طنزهای خاص و ایستر اگهای مارول را هم به این فرمول اضافه کنیم، «» را میتوان فیلمی شایسته از دنیای سینمایی مارول دانست، به خصوص اینکه این فیلم تکههای تازهای از کهکشان را به ما نشان میدهد.
۲۲. Superman 1978
ما باور کردیم که انسان میتواند پرواز کند. این جمله یکی از اصلیترین موضوعات فیلم «» اثر «ریچارد دونر» است. این فیلم یکی از کلیدیترین فیلمهای ابرقهرمانی است و به جرات میتوان گفت که این فیلم آغاز کنندهی فیلمهای ابرقهرمانی مدرن است. اگر چه این فیلم اولین فیلم ابرقهرمانیِ تاریخ نیست، اما میتوانید بسیاری از المانهای فیلمهای ابرقهرمانیِ امروزی را به این فیلم بازگشت دهید. «دونر» اصلیّت سوپرمن را درک کرد و به همان مقداری که سوپرمن در متروپلیس زندگی کرد به همان مقدار هم در این فیلم به «کانزاس» و «کریپتون» توجه نشان داده شده است، زیرا با فهمیدن «کلارک کنت» میتوانیم به ماهیّت «سوپرمن» پی ببریم. «کریستوفر ریو» در نقش بزرگترین قهرمان دنیای «دیسی» ظاهر میشود، «مارگو کیدر» نقش یک «لوییس لین» خوش برخورد و ابلهمانند را بازی میکند و بازیگرانِ دیگرِ فیلم بزرگانی همچون «جین هکمن» و «مارلون براندو» هستند! «سوپرمن» فقط به خاطر موسیقیِ متن زیبای خود که توسط «جان ویلیامز» ساخته شده، میتوانست در این لیست قرار بگیرد.
۲۱. Hellboy 2: The Golden Army
«گیلرمو دل تورو» به زیبایی، مخلوق دست سنگیِ «مایک میگنولا» را در سال ۲۰۰۴ در پردهی نقرهای به تصویر کشید و ۴ سال بعد توانست چیزی حتی بهتر در « ۲ : ارتش طلایی» بسازد. هر دو جلوههای بصری و ویژه، فوق العاده و زیبا کار شده است و داستان فیلم، سفری شگفت انگیز را پیشِ روی بیننده میگذارد” به طوری که هر چقدر که خطراتِ این سفر بیشتر میشود، شما هم به عنوان بیننده با این شخصیتها همزاد پنداری میکنید. ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که «دل تورو» روزی بتواند سهگانه را با یک «پسر جهنمی ۳» تمام کند و داستانی را که همیشه میخواسته، در سومین قسمت به تصویر بکشد.
۲۰. Batman 1989
در سال ۱۹۸۹، ژانر ابرقهرمانی در اغما به سر میبرد و بعد از شکست «سوپرمن ۴: در جستجوی صلح»، کمپانی «»، سری فیلمهای «سوپرمن» را کنسل کرد. از طرفی دیگر، طرفداران نمیخواستند فیلمِ شخصیتهایی مانند «سوپرگرل» و «هاوارد اردک» را ببینند. خوشبختانه با فیلم «» که دارای تم تاریک بود، «تیم برتون» ثابت کرد که یک کارگردان میتواند اقتباسی از روی یک شخصیت کتاب مصور کلاسیک انجام دهد و آن را برای نسلی جدید به زیبایی بازسازی کند. «مایکل کیتون» خاطرات بتمنِ قبلی (آدام وست) را از خاطرههایمان پاک کرد و «جک نیکلسون» هم یک «» به یادماندنی را به تصویر کشید (که البته بعدها «هیث لجر» از جوکرِ او هم فراتر رفت). موسیقیِ متن فیلم هم که توسطِ «پرینس» فقید ساخته شده بود، به سانِ لایهی شکلاتی روی کیکِ بتمن ما به شمار میرفت.
۱۹. X-Men: Days of Future Past
اقتباسی از کتابِ «روزهای آیندهی گذشته» که «برایان سینگر» آن را به تصویر کشید به ما نشان میدهد که چگونه میتوان یک فیلم ابرقهرمانی ساخت، در حالی که تغییراتی منطقی بر منبع اصلی، ماهیت اصلیِ داستان را منحرف نکند. با این که فیلم از منبع اصلی خود منحرف شده، اما آن را به عنوان عضوی از مجموعهی «مردان ایکس» بهتر میکند. علیرغم افراط فیلم در ژانر مربوط خود (علمی-تخیلی)، این فیلم بسیار خوب عمل میکند؛ چون داستانی عاطفی را با مفهوم خانواده و ایثاری که در راه عزیزانمان میکنیم، بیان میکند.
۱۸. X-Men
بعد از کارگردانی فیلمهای «مظنونین همیشگی» و «آپت پاپیل»، «» بهترین گزینه برای ساخت فیلم «مردان ایکس» به نظر میرسید. «سینگر» تمِ تاریک (به همراه مقداری طعنه) را روال کارگردانی خود قرار داد که البته این روش برای به تصویر کشیدن جهش یافتههای طرد شدهی مارول ضروری بود. به طور طبیعی، «سینگر» برای انتخاب «هیو جکمن» در نقش «ولورین» اعتبار دریافت میکند. انتخابی که به آغاز چند پروژهی سینمایی دیگر در دهههای بعد ادامه داد. «مردان ایکسِ» سال ۲۰۰۰، در نهایت بنیانی برای فیلمهای جهشیافتگان در «فاکس» بنا نهاد و با گذشت هر سال میتواند به رشد خود (با کمک سینگر البته) ادامه دهد.
۱۷. Watchmen
سال ها، رمان تصویریِ «» نوشته ی «آلن مور» و «دیو گیبونز»، در بخش کارهای «غیر قابل اقتباس» دسته بندی می شد، زیرا کارگردانان زیادی تلاش می کردند تا داستان را به نوعی بسازند، اما شکست میخوردند (چه در فیلم و چه در مینیسریال). در همین راستا، «» شایسته ی بسی تقدیر است زیرا با وجود پر خرج بودن، این فیلم، اقتباسی زیبا از یک کتابِ فراموش نشدنی است. «نگهبانان» همانند دیگر فیلم های «اسنایدر»، طرفداران را به دو دسته تبدیل میکند و حتی بحثهای فراوانی وجود دارد که کدام نسخهی فیلم بهتر است (سینمایی، مخصوص کارگردان یا نهایی) اما با صرفنظر از این موضوع، «نگهبانان» یک حماسهی واقعی و یک کار شگفتانگیز محسوب میشود.
۱۶. The Crow
بر اساس کتابهای مصور نوشتهی «جیمز اُبار»، «کلاغ» به کارگردانیِ «الکس پرویاس» یک فیلم ابرقهرمانیِ معمولی نیست اما هیجان انگیز، شگفت انگیز و فیلمی تاریک است که در نوع خود، به یادماندنی است. با اینکه فیلم دارای داستانی با مقیاس کوچک است و کل ماجرای داستان در یک محله ی کوچک روایت میشود، اما همچنان با شخصیتپردازی عالی و خطرهایی که در طول داستان به وجود میآید، شما را هیجانزده میکند. «کلاغ» دارای داستانی کلاسیک، انتقامجویانه و فانتزیوار است و از آنجایی شروع میشود که یک ستارهی راک در سالگرد قتل خود دوباره زنده میشود تا از my friend خود و کسانی که او را کشتند، انتقام بگیرد و این داستان با سبک و سیاقی زیبا بیان می شود.
۱۵. Spider-Man
اگر چه بخش قابل توجهی از افراد، «مرد عنکبوتی ۲» را به عنوان اوجِ تریلوژیِ «» میدانند، اما نمیتوان مشارکتی را که اولین «» به عنوان یک فیلم کامل به این ژانر داشت، دست کم گرفت. از ظرافت خاص و زیبای فیلم تا انتخاب بازیگرانی عالی در قالبِ «توبی مگوایر»، «ویلم دفو» و «جی کی سیمونز»، «مرد عنکبوتی» جزء اولین فیلمهای ابرقهرمانی بزرگ بود که ثابت کرد یک اقتباس وفادار و خوشساخت از روی یک منبع اصلیِ مهم، میتواند یادوارهای از خود بهجا بگذارد و سود خوبی در پردهی نقرهای، از آنِ خود کند. بدون این یک فیلمِ بخصوص، ژانر ابرقهرمانی مقداری متفاوتتر می شد.
۱۴. Unbreakable
منشأ و خاستگاه یک ابرقهرمانِ ناشناخته. «شکست ناپذیر» به کارگردانیِ «ام نایت شایامالان»، از خیلی از جهات، استعارهای از انواع کتابهای مصور است که سعی میکند خیلی از کلیشههای این نوع ژانر را در یک نگاه واقعگرایانه به زمین بزند. چه اتفاقی میافتاد اگر یک مرد معمولی (بروس ویلیس) به آرامی میفهمید که دارای قدرتهای خاصی است؟ چه مدت زمان طول میکشید تا این شخص، قدرتهای خود را باور کند؟ و زمانی که به قدرتهایش اطمینان پیدا کرد، چه استفادههایی می تواند از آنها بکند؟ متاسفانه «ام نایت شایامالان» دیگر نتوانست حماسهی «دیوید دان» و دشمنش «آقای شیشه ای» را ادامه دهد. حداقل هنوز نه.
۱۳. Batman Begins
«» به کارگردانیِ «»، نه تنها ژانر ابرقهرمانی را تغییر داد، بلکه مسیر ژانر اکشن را هم برای همیشه به سمت و سوی دیگری برد. اولین فیلم در سهگانهی «شوالیهی تاریکی»، یک تصویر سازی تاریک، خشدار و واقع گرایانه از شخصیت پرطرفداری به نام «بتمن» بود و سبک این فیلم در نهایت در سری فیلم های دیگری مانند «مرد عنکبوتی» و«جیمز باند» به چشم میخورد. «نولان» در این فیلم، شخصیت «بتمن» را از ابتداییترین سطح تا اوج به تصویر کشید و همهی داراییهای او از گجتها و وسایلش تا غار «بتمن» و ضد قهرمانهای کمتر شناختهشدهای مانند «راس الغول» و «مترسک» هم از این قاعده مستثنی نبودند. علاوه بر اینها، فیلم یک اقتباس تقریباً بینقص از کتاب مصورِ «بتمن : سالِ اول» نوشتهی «فرانک میلر» است و مسلماً وفادارترین فیلم به منبع خود در سه گانه است. برای اولین بار در پردهی نقرهای، «بتمن» به یک موجود ترسناک و تاریک تبدیل شده بود که میتوانست با خلافکارانی که از سایهها سر بر آوردهاند، مبارزه کند.
۱۲. X2: X-Men United
سه سال بعد از این که «اکس من» عصر فیلمهای ابرقهرمانیِ مدرن را آغاز کرد، «اکس ۲: مردان ایکس متحد» ابرقهرمانان جهشیافته را در جدالشان با «کلنل ویلیام استرایکرِ» متعصب و دیوانه به ما نشان داد. همانند فیلم قبل، «ولورین» شخصیت اصلیِ فیلم باقی ماند و در این فیلم بود که ما دربارهی گذشتهی او اطلاعاتی کسب کردیم و فهمیدیم که «استرایکر»، پنجههای «لوگان» (ولورین) را در عملی دردناک، آهنی کرده است. خوشبختانه فیلم به اندازهی کافی برای دیگر شخصیتها هم وقت گذاشته است. شخصیتهایی مانند «جین گری»، «چارلز اگزاویر»، «خزنده ی شب» و «مرد یخی». در زمانی که فیلمهای ابرقهرمانی هنوز داشتند بین مخاطبان مختلف جا باز میکردند، این فیلم یکی از بهترین داستانها را در نوع خودش داشت (از جمله تبدیل جین گری به ققنوس) در عین اینکه گروه با مشکلات تبغیض دست و پنجه نرم میکرد. سری فیلمهای «مردان اکس» هنوز با قدرت جلو میروند، اما در مجموع، «اکس ۲: مردان ایکس متحد» بهترین فیلم این سری به حساب میآید.
۱۱. Iron Man
در فیلمهای ابرقهرمانی، شاهد انتخابِ بازیگران بسیار خوبی بودهایم (به خصوص در عصر مدرن) اما بدون شک میتوان گفت که انتخاب «» در نقشِ «تونی استارک» یا «مرد آهنی»، چشم انداز فیلمهای کمیک بوکی را به طور کامل عوض کرد. موفقیت این فیلمِ زیبا به کارگردانیِ «جان فاورو» به راستی در گرو جذابیت و بذلهگوییهای متوقفنشدنی ستارهی فیلم است و همین موضوع، فیلم را به سوی عظمت زیادی سوق داد. «» دارای شخصیتسازی و یک داستان رستگاری کلاسیک عالی است و مجموعهی این عوامل، بهعلاوهی بازیگر اصلی، باعث شد که فیلم جدا از نشان دادن خود به ما کاری کند که فیلم برایمان آواز بخواند و به اندازهی کافی توجهها را به سمت یک شخصیت کمتر شناخته شدهی کتاب های مصور جلب کند. همین توجه، موفقیّت فیلم در گیشهها را رقم زد و در آینده، راه را برای یکی از بهترین سهگانهها و دنیای سینمایی مارول باز کرد. «مرد آهنی» فیلمی بود که در عصر مدرن این ژانر، پیشتازی کرد و قطعا بهعنوان یکی از بهترینها باقی خواهد ماند.
۱۰. Spider-Man 2
قسمت دوم، باید فیلمی باشد که به سمت بهتر شدن پیشروی کند و تا زمانی که کار بر روی یک قسمت دوم شروع شده است، تیم سازنده میتواند از به تصویر کشیدن اجباریِ خاستگاه قهرمان فاصله بگیرد و به سوی اکشن بیشتر پیش برود. دقیقاً به همین دلیل است که ما «مرد عنکبوتی ۲» به کارگردانیِ «سم ریمی» را دوست داریم. فیلم، داستان یک پیتر پارکر جوان (توبی مگوایر) و تلاش طاقتفرسای او برای تعادل برقرار کردن بین زندگی شخصی و مبارزه با جرم و جنایت به عنوان قهرمان شهر را به ما نشان میدهد. این تلاش و تقلا، زمانی به اوج میرسد که پیتر در سکانسی که به زیبایی از «مرد عنکبوتی شگفت انگیز شماره ی ۵۰» الهام گرفته شده است، از دیگر زندگی خود (هر چند موقت) جدا میشود. علاوه بر این، فیلم همچنان «دکتر اختاپوس» با بازیِ «آلفرد مولینا» را به بهترین شکل، به تصویر میکشد. صحنهی مبارزهی قطار هنوز هم یکی از بهترین صحنههای اکشن فیلمهای ابرقهرمانی و نقطهی عطف سهگانه است.
۹. Guardians of The Galaxy
زمانی که کمپانیِ مارول در نمایشگاه کمیک-کان سندیهگو سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که میخواهد فیلمی بر اساس کتاب مصور «» بسازد، این خبر با یک سوال بزرگ از طرف هواداران روبرو شد : چی؟ … مارول بدون در اختیار داشتن امتیاز شخصیتهایی مانند «مردان ایکس» و «مرد عنکبوتی» توانست فیلمهای خوبی خلق کند، اما تصمیم ساخت فیلمی بر اساس قهرمانهایی که در فضا سفر میکنند به شدت مبهم به نظر میرسید. با تشکر از استخدام «جیمز گان» به عنوان نویسنده و کارگردان فیلم، این عمل به خوبی جواب پس میدهد. با برخوردار بودن از تیمی با اعضای کاریزماتیک که توسط «کریس پرت» دلربا رهبری میشود، فیلم تا حدودی سری فیلمهای «جنگ ستارگان» را تداعی میکند و جهان و شخصیتهایی را معرفی میکند که عوام به این زودیها از خاطر نمیبرند. شاید با خود فکر کنید فیلمی که دارای شخصیتهایی مانند یک راکونِ سخنگو و یک درخت متحرک است، یک شکست به تمام معناست؛ اما واقعاً یکی از بهترین سرگرمیهای پرفروشی است که تا به حال دیدهایم.
۸. Captain America: Civil War
زمانی که اعلام شد که تقریباً تمام شخصیتهای دنیای سینمایی مارول در «» حضور خواهند داشت، طرفداران سریعاً آن را «انتقام جویان ۲.۵» نامیدند؛ در هر حالی که عملی کردن چنین فیلمی تقریباً غیرممکن به نظر میرسید. داستان فیلم اکثراً حول مشکلاتِ شخصیِ «استیو راجرز» میچرخد، ضمن اینکه دیگر شخصیتها هم فرصتی برای خودنمایی پیدا میکنند، بهخصوص شخصیتهای تازهوارد مانند «» و «مرد عنکبوتی». علیرغم ازدیاد تعداد بازیگران، حس شلوغ بودن به شما دست نمیدهد و هر شخصیت، نقش منحصر به خود را در پیچیدهترین داستانی که مارول تا به حال به تصویر کشیده، بازی میکند. همین موضوعِ جذاب را اگر با مواد منفجره، صحنههای احساس برانگیز و سکانسهای غیرقابل پیشبینی ترکیب کنید، «کاپیتان آمریکا : جنگ داخلی» طلیعهی شایستهی فاز سوم مارول بود و قطعا راه را برای دیگر فیلمهای مارول باز میکند.
۷. Logan
هیو جکمن میخواست که آخرین نقش آفرینیاش در نقش ولورین، تاثیرگذار و به یادماندنی باشد. او موفق به این کار هم شد! همانند ددپول، به هیچکدام از فیلمهای «مردان اکس» و فیلمهای ابرقهرمانی معمول شباهت نداشت و بیشتر شبیه یک وسترن مدرن بود تا ماجراجویی با شنل و لباس مبدل. فیلم، داستان ولورینی پیر و شکسته را روایت میکند که علاوه بر از بین رفتن جاودانگیاش، باید از پروفسور اکس، که بسیار از لحاظ روحی ناپایدار است، و دختر تازه پیدا شدهاش، لارا، مواظبت کند. همانطور که مشخص است، بسیاری از عناصر داستانی مردان ایکس، به منظور شخصیتپردازی قویتر از بین رفته است. داستانی سادهتر و خشونت بیشتر، دقیقا همان چیزی بود که طرفداران سالها منتظر آن بودند. لوگان پایان حضور هیو جکمن در نقش جهش یافتهی پنجهدار بود و همچنین میتوان آن را پایانی در دنیای سینمایی اکسمن نیز قلمداد کرد.
۶. Wonder Woman
یکی از بهترین بخشهای «» بود و بیش از یک سال بعد، طرفداران توانستند پرنسس آمازونی را در اولین فیلم سولوی خود پس از ۷۰ سال ببینند. داستان دایانا، به زمان جنگ جهانی اول برمیگردد و او را میان بزرگترین درگیری بشر و سرزمین مردان قرار میدهد. خود فیلم، بسیار لـ*ـذتبخش است؛ اما مهمتر از آن، بسیار هم تاثیرگذار است. دایانا نماد یک ابرقهرمان بزرگ است و واندرومن، قدرتمندی شخصیت زنان را به درستی به تصویر کشید. فیلمهای ابرقهرمانی با محوریت زنان قبلا هم منتشر شده بودند، اما نتوانستند مخاطبان و منتقدان را راضی نگهدارند. از طرفی دیگر، فیلم واندرومن از این لحاظ قابلقبول عمل کرد و به همین خاطر در پاپ کالچر امروزه، جایگاه ویژهای خواهد داشت. همچنین، در ، این فیلم توانست اولین عنوانی باشد که نظر منتقدین را به خود جلب کند.
۵. The Incredibles
یکی از بزرگ ترین داستانهای ابرقهرمانی که نامِ برند های «مارول» یا «دیسی» را در پشت خود ندارد. این فیلم که محصول کمپانی «پیکسار» است و در سال ۲۰۰۴ منتشر شده است، داستان ابرقهرمانان سابقی را روایت می کند که به دلیل وضع قوانینی که موجب جلوگیری از خسارات ناخواسته میشوند، مجبور به ترک این بخش از زندگیِ خود می شوند. همین مسأله که جوانبی از خلاقیتهای این فیلم، بعدها در فیلمهایی مانند «جنگ داخلی» و «بتمن علیه سوپرمن» مشاهده شدند، نشان میدهد که «» به کارگردانیِ «برد بیرد» چقدر از زمان خود جلوتر بوده است. این فیلم، خانواده را با کلماتی مانند «شجاعت» تعریف کرده و به ما ثابت میکند که چرا قهرمانان ضروری هستند و افرادی که از این نعمت بهرهمند هستند، به سادگی نمیتوانند در نبرد میان خیر و شر بیطرف بمانند. صحنههای اکشن بسیار سرگرمکننده هستند (مخصوصاً سکانس هایی که «دَش» در آن ها حضور دارد). هر کسی که بخواهد در آینده، قسمت جدیدی از فیلم «شگفت انگیزان» را بسازد، اگر به المان هایی که «برد بیرد» در این فیلم استفاده کرد (خانواده و کار گروهی)، گوشه ی چشمی داشته باشد، شاید بتواند به درستی آن را بسازد.
۴. Deadpool
هیچ فیلمی به اندازهی «» نتوانست انتظارات را این چنین برآورده کند. بعد از یک اقتباس ضعیف و ناامید کننده بر روی پردهی نقرهای و سالها مشخص نبودنِ تکلیف پروژه، «رایان رینولدز» بالاخره فرصت این را پیدا کرد که بتواند «وید ویلسون» را در لباس سیاه و قرمز به تصویر بکشد. «ددپول» یک فیلم مبتذل، خشن و هیجان انگیز است که علاوه بر اینکه به اکشنِ بیش از حد پوچِ کتابهای مصور دهه ی ۸۰ تلنگر میزند، بلکه تصویری را که شما از یک فیلم ابرقهرمانی در ذهن دارید، هم تغییر میدهد. فیلم، یک تریلرِ خشن در مقیاس کوچک و با تِمِ انتقامجویانه است که در عینِ حال، پر از عاطفه و احساسات است. در ژانری که فیلمها غالباً ردهی سنیِ «PG-13» (برای افراد بالای ۱۳ سال) دارند و دارای محتوای پاکی هستند، «ددپول» با رده ی سنیِ «R» (برای افراد بالای ۱۸ یا ۲۱ سال) دوباره ثابت کرد که اگر به شخصیتهای نیچهمانند با درجهی سنی «R» مقدار مناسبی توجه نشان دهند، میتوانند برای قشر بزرگی از طرفداران جذاب باشند و در گیشهها موفق عمل کنند.
۳. Captain America: The Winter Soldier
بعد از دو فیلم (انتقامجویان و اولین انتقامجو) در دنیای سینمایی مارول، «استیو راجرز» با بازیِ «کریس ایوانز» بالاخره توانست در فیلمِ بیعیب و نقص «کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان» پتانسیل واقعیِ خود به عنوان قهرمان را به ما نشان دهد. «جو و آنتونی روسو» با خلع کردنِ «کاپیتان آمریکا» از قدرتهایش و تنها گذاشتن او در دنیای سینمایی مارول، یک تریلرِ سیـاس*ـی و مسحورکننده ساختند که هم فکر شما را درگیرِ خود میساخت و هم ضربان قلب شما را تندتر میکرد. با اینکه کاپیتان در دو فیلم مارول حضور موثری داشت، اما «سرباز زمستان» او را به یکی از ارکان اصلی دنیای مارول تبدیل کرد و او را با «تونی استارک» با بازیِ «رابرت داونی جونیور» هم تراز کرد. با صحنههای مبارزهی معصومانه، طرز بیان نبوغآمیز داستان و به عنوان ادامهدهندهی دنیای سینمایی مارول، «کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان» ثابت کرد که در دنیای پسا-انتقامجویان، فیلمی با یک شخصیت اصلیِ قهرمان می تواند عمیق، روشنگر و تحـریـ*ک آمیز باشد.
۲. The Avengers
در سال ۲۰۰۶، مارول شروع به برنامه ریزیِ چیزی جاهطلبانه کرد. پروژه ای که دنیای فیلمهای پرفروش و بلاک باستر تا آن موقع، بهخود ندیده بود. ایده ی پروژه این بود که یک سری فیلمهای سولوی ابرقهرمانی ساخته شود و سپس این ابرقهرمانان، در فیلمی به نام «» گرد هم بیایند. این قمارِ بزرگ، در نهایت بسیار خوب از آب درآمد و همان فیلم دستهجمعی (که توسط «» نوشته و کارگردانی شده بود)، یکی از بزرگترین فیلمهای ابرقهرمانی است که تا به حال دیدهایم. از شوخیهای قهرمانان با یکدیگر تا شخصیتِ شیطانیِ «لوکی» که در بهترین وضعیت خود توسط «تام هیدلستون» به تصویر کشیده شده است و صحنههای اکشن حماسی و میخکوبکننده. «انتقامجویان» فیلمی است که طرفداران این ژانر، دههها راجعبه آن صحبت و بارها آن را تماشا خواهند کرد و تا ابد، بهخاطر کیفیت محشر و شوقی که در میان عوام ایجاد کرد، یکی از بزرگترین اتفاقات سینمایی در تاریخ خواهد ماند.
۱. The Dark Knight
«کریستوفر نولان» در سال ۲۰۰۵ با «بتمن آغاز می کند»، بتمنِ نوآورانهای را برای ما به ارمغان آورد؛ اما این قسمت دوم، «» در سال ۲۰۰۸ بود که دنیا را در طوفان خود غرق کرد. تا به امروز، این فیلم مثالِ اصلیِ بهتر شدن قسمتهای بعدی یک فیلم با تکیه بر قسمتهای قبلی خود است. با الهام گرفتن از کتابهایی مانند «جوکِ کشنده» و «هالووینِ طولانی»، فیلم، «بتمن» را به ما نشان میداد که با «جوکر» با بازیِ «هیث لجر» میجنگید. لجری که با بازیِ استادانهی خود، مخاطبان را شگفتزده کرد و جایزهی اسکارِ بهترین بازیگر مکمل مرد را بعد از مرگش برای او به ارمغان آورد. جدا از تنشِ بین شوالیهی تاریکی و دلقک خلافکار، فیلم همچنین با نشان دادن سقوط «هاروی دنت» از خدمتگزار مردم به یک موجودِ دو چهرهی انتقام ستیز (از عرش به فرش)، بینندگان را تحت تأثیر قرار داد. از ترکیب کردن المانهای سنتی فیلمهای ابرقهرمانی با داستانی جنایی، «شوالیه تاریکی» نه تنها بهترین فیلم ابرقهرمانی است، بلکه با عظمتترین پروژهی چند دهه ی اخیر نیز بهشمار میرود.
در حال حاضر در زمانی زندگی میکنیم که محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در بالاترین درجهی خود قرار دارد. کمپانیهای «» و «» به رونمایی از پروژههای جدید برای دنیای سینمایی خود ادامه میدهند و حتی شرکتهای بزرگ و کوچک دیگر بر این فیلمها (چه فیلمهای اورجینال و تازه و چه اقتباسی) سرمایهگذاری میکنند. تعداد این فیلمها (چه به صورت واقعگرایانه و چه به صورت انیمیشن) بسیار زیاد است و به آسانی نمیتوان گفت که کدام یک از این فیلمها بهترین است. «CinemaBlend» لیستی ۳۰ شمارهای از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی منتشر کرده است. همهی شما لزوماً روی ترتیب این لیست توافق نخواهید کرد، اما ما به شما اطمینان میدهیم که تعدادی از فیلمهای مورد علاقه شما به این لیست راه یافتهاند.
توجه : کلیّت ترتیب و محتوای این لیست لزوماً مورد توافق اعضای تحریریه، سردبیر و گردآورندهی این مقاله نیست و این متن صرفاً ترجمهای از یک منبع خارجی با اندکی به روزرسانی است.
۳۰. Wolverine
«هیو جکمن» اولین نفری است که به شما خواهد گفت که ما هنوز ماهیت و عصارهی شخصیتِ «» را بر روی پردهی نقرهای ندیدهایم. با این حال به نزدیکترین چیزی که رسیدهایم فیلمی به کارگردانیِ «جیمز مانگولد» است. این فیلم اقتباسی از کتاب مصورِ «حماسهی ژاپن» به نویسندگیِ «فرانک میلر» و «کریس کلرمونت» است. قهرمان پنجهدار ما، «ولورین» به ژاپن فرستاده میشود تا دِینی را دوباره ادا کند. اما در این مدت، به طور تصادفی وارد جنگی میشود که حول محور «یاکوزا»، عشق واقعی زندگی او «ماریکو» و «ساموراییِ نقرهای» میچرخد. این داستان تا حدودی خوب به تصویر کشیده میشود (اما در سکانسهای «ساموراییِ نقرهای» مقداری به انحراف کشیده میشود) و «جکمن» به خوبی در این نقش ظاهر می شود، اما ما همچنان امیدواریم «ولورین ۳» بهتر باشد.
۲۹. The Avengers: Age of Ultron
بعد از به هم رسیدن آنها در فیلم «»، بزرگترین قهرمانان زمین سه سال بعد در فیلم «انتقام جویان: عصر اولتران» دوباره دور هم جمع شدند تا با دشمنی شرور مقابله کنند. به همراه ۶ قهرمان اصلی و دیگر شخصیتهای مهم فرعی، این فیلم شخصیتهای «اسکارلت ویچ»، «کوییک سیلور» و «ویژن» را نیز معرفی میکند. خوشبختانه فیلم، مقدار مناسبی تمرکز روی هر شخصیت میگذارد و همین مهم، باعث میشود که هر کاراکتر بیشتر از مقداری که باید توجه نگیرد. این شخصیت پردازیها به همراه تعدادی از بهترین صحنههای مبارزه ، «انتقام جویان: عصر اولتران» را به یک فیلم پرفروش هیجان انگیز و شروعی برای فازِ سوم دنیای سینمایی مارول تبدیل میکند.
۲۸. X-Men: First Class
بعد از دو فیلم که با واکنش منفیِ منتقدان روبرو شد، سریِ «» نیم-شروع تازهای را با «مردان ایکس: درجه یک» تجربه کرد. فیلم، داستان «پروفسور ایکس»، «مگنتو» و تعدادی دیگر از این افراد و ارتباطشان با دیگر جهشیافتهها را در سالهای جوانی آنها (۱۹۶۲) به تصویر میکشد. زمانی که نسل جهش یافتهها هنوز به طور اجتماعی شناخته شده نبود. اگر چه این فیلم یک پیشدرآمد محسوب میشود، اما بیشتر حس یک سری فیلمهای جدید را به بیننده القا میکند؛ از این لحاظ که از داستانهای اصلیِ گذشته، فاصله گرفته و میخواهد داستانی کوچکتر، اما همچنان مهم را روایت کند؛ داستانی هیجان انگیز و دارای ماجراجوییهای جاسوسی مانند. این فیلم روح تازهای به سری فیلمهای «مردان ایکس» دمید و شروعی بود برای سهگانهی «درجه یک».
۲۷. Captain America: The First Avenger
«کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو»، اولین فیلمی نبود که قهرمان آبی رنگ معروف را بر روی پردهی نقرهای به تصویر بکشد، اما بدون شک این قهرمان را به روش بهتری به افرادی که با کتابهای مصور آشنایی ندارند، معرفی کرد. داستان فیلم در دههی ۱۹۴۰ میلادی روایت میشود. زمانی که آتشِ جنگ جهانی دوم همچنان شعلهور بود و «» محبوبترین قهرمان آمریکا به شمار میرفت. این فیلم حس یادبودی از فیلم قبلی «جو جانستون»، یعنی «مرد موشکی» به بیننده انتقال میدهد. با بازی خوبِ «کریس ایوانز» در نقش «کاپیتان آمریکا»، صحنههای فوقالعادهی اکشن و داستان منحصربهفرد، این فیلم بیننده را با یک ماجراجوییِ سرگرمکننده در گذشتهی دنیای سینمایی مارول روبهرو میکند.
۲۶. Ant-Man
همانند «» در سال ۲۰۱۴، مارول در سال ۲۰۱۵ نیز شخصیت کمتر شناخته شدهای را از کتابخانهی خود بیرون آورد و آن را به یک فیلم پرفروش در گیشهها تبدیل کرد. «م» به کارگردانیِ «پایتان رید» داستان شخصی به نام «اسکات لنگ» را به تصویر میکشد که از طریق ذرات پیم و با کمک «هنک پیم» و دخترش «هوپ ون داین» میخواهد گذشتهی خلافکارانهی خود را جبران کند. با اضافه کردن مقدار زیادی المان طنز و وجود یک دزدی بزرگ در داستان فیلم، «مرد مورچهای» میتواند به هر اندازهای که میخواهد تبدیل شود؛ به عنوان مخاطب، با یک فیلم سرگرم کننده و خوش ساخت روبهرو هستیم و این فیلم که بعد از «انتقام جویان: عصر اولتران» اکران شد، پایان مناسبی برای فاز دوم دنیای سینمایی مارول بود.
۲۵. The Rocketeer
«مرد موشکی» به کارگردانی «جو جانستون» زمانی اکران شد که «» تنها ابرقهرمانی بود که فیلمهایش ساخته میشد، اما این فیلم قطعا یکی از بهترین فیلمهای ژانر خودش است. «مرد موشکی» بسیار سرگرم کننده و جالب است. «بیلی کمپل» به عنوان نقش اول به خوبی ظاهر شده است. از دیگر بازیگران این فیلم میتوان «جنیفر کانلی»، «آلن آرکین»، «تیموتی دالتون»، «پاول سوروینو» و «تری او کویین» را نام برد. فیلم یک ماجراجویی هیجان انگیز است که بیشترین استفاده را از داستان خود کرده و هنوز هم تازگی دارد که میتوانید آن را با دومین فیلم ابر قهرمانیِ «جانستون» یعنی «کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو» تماشا کنید و از آن لـ*ـذت ببرید.
۲۴. Doctor Strange
اولین فیلم دنیای سینمایی مارول بود که جادو را به درستی معرفی کرد. پروتاگونیست این فیلم (استیون استرنج) شباهت زیادی با مرد آهنی دارد و معنای واقعی کمک کردن را از طریق هنرهای عرفانی یاد میگیرد، با این حال اما دکتر استرنج با فیلمهای قبلی مارول تفاوت دارد. با وجود جادو، کشف واقعیتهای دیگر و نبرد منحصربهفرد پایانی فیلم که نشان میدهد برای شکست دادن دشمن نیازی به زور بازو نیست، دکتر استرنج نه تنها یک اوریجین استوری کامل است، بلکه همیشه از آن بخاطر بازکردن درهای جدید دنیای سینمایی مارول، به خوبی یاد میشود.
۲۳. Guardians of The Galaxy vol. 2
با وجود اینکه این فیلم به موفقیت قسمت قبلیاش دست پیدا نمیکند، اما باز هم تماشای آن لـ*ـذت بخش است. روشی که قسمت دوم برای جداکردن خود از قسمت اول به کار میگیرد، استفاده و تمرکز بر مفهوم خانواده است. از رابـ ـطهی پیتر با پدر قدرتمندش، ایگو، تا کنار آمدن گامورا و نبیولا با رقابتهای خواهرانهشان. اگر طنزهای خاص و ایستر اگهای مارول را هم به این فرمول اضافه کنیم، «» را میتوان فیلمی شایسته از دنیای سینمایی مارول دانست، به خصوص اینکه این فیلم تکههای تازهای از کهکشان را به ما نشان میدهد.
۲۲. Superman 1978
ما باور کردیم که انسان میتواند پرواز کند. این جمله یکی از اصلیترین موضوعات فیلم «» اثر «ریچارد دونر» است. این فیلم یکی از کلیدیترین فیلمهای ابرقهرمانی است و به جرات میتوان گفت که این فیلم آغاز کنندهی فیلمهای ابرقهرمانی مدرن است. اگر چه این فیلم اولین فیلم ابرقهرمانیِ تاریخ نیست، اما میتوانید بسیاری از المانهای فیلمهای ابرقهرمانیِ امروزی را به این فیلم بازگشت دهید. «دونر» اصلیّت سوپرمن را درک کرد و به همان مقداری که سوپرمن در متروپلیس زندگی کرد به همان مقدار هم در این فیلم به «کانزاس» و «کریپتون» توجه نشان داده شده است، زیرا با فهمیدن «کلارک کنت» میتوانیم به ماهیّت «سوپرمن» پی ببریم. «کریستوفر ریو» در نقش بزرگترین قهرمان دنیای «دیسی» ظاهر میشود، «مارگو کیدر» نقش یک «لوییس لین» خوش برخورد و ابلهمانند را بازی میکند و بازیگرانِ دیگرِ فیلم بزرگانی همچون «جین هکمن» و «مارلون براندو» هستند! «سوپرمن» فقط به خاطر موسیقیِ متن زیبای خود که توسط «جان ویلیامز» ساخته شده، میتوانست در این لیست قرار بگیرد.
۲۱. Hellboy 2: The Golden Army
«گیلرمو دل تورو» به زیبایی، مخلوق دست سنگیِ «مایک میگنولا» را در سال ۲۰۰۴ در پردهی نقرهای به تصویر کشید و ۴ سال بعد توانست چیزی حتی بهتر در « ۲ : ارتش طلایی» بسازد. هر دو جلوههای بصری و ویژه، فوق العاده و زیبا کار شده است و داستان فیلم، سفری شگفت انگیز را پیشِ روی بیننده میگذارد” به طوری که هر چقدر که خطراتِ این سفر بیشتر میشود، شما هم به عنوان بیننده با این شخصیتها همزاد پنداری میکنید. ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که «دل تورو» روزی بتواند سهگانه را با یک «پسر جهنمی ۳» تمام کند و داستانی را که همیشه میخواسته، در سومین قسمت به تصویر بکشد.
۲۰. Batman 1989
در سال ۱۹۸۹، ژانر ابرقهرمانی در اغما به سر میبرد و بعد از شکست «سوپرمن ۴: در جستجوی صلح»، کمپانی «»، سری فیلمهای «سوپرمن» را کنسل کرد. از طرفی دیگر، طرفداران نمیخواستند فیلمِ شخصیتهایی مانند «سوپرگرل» و «هاوارد اردک» را ببینند. خوشبختانه با فیلم «» که دارای تم تاریک بود، «تیم برتون» ثابت کرد که یک کارگردان میتواند اقتباسی از روی یک شخصیت کتاب مصور کلاسیک انجام دهد و آن را برای نسلی جدید به زیبایی بازسازی کند. «مایکل کیتون» خاطرات بتمنِ قبلی (آدام وست) را از خاطرههایمان پاک کرد و «جک نیکلسون» هم یک «» به یادماندنی را به تصویر کشید (که البته بعدها «هیث لجر» از جوکرِ او هم فراتر رفت). موسیقیِ متن فیلم هم که توسطِ «پرینس» فقید ساخته شده بود، به سانِ لایهی شکلاتی روی کیکِ بتمن ما به شمار میرفت.
۱۹. X-Men: Days of Future Past
اقتباسی از کتابِ «روزهای آیندهی گذشته» که «برایان سینگر» آن را به تصویر کشید به ما نشان میدهد که چگونه میتوان یک فیلم ابرقهرمانی ساخت، در حالی که تغییراتی منطقی بر منبع اصلی، ماهیت اصلیِ داستان را منحرف نکند. با این که فیلم از منبع اصلی خود منحرف شده، اما آن را به عنوان عضوی از مجموعهی «مردان ایکس» بهتر میکند. علیرغم افراط فیلم در ژانر مربوط خود (علمی-تخیلی)، این فیلم بسیار خوب عمل میکند؛ چون داستانی عاطفی را با مفهوم خانواده و ایثاری که در راه عزیزانمان میکنیم، بیان میکند.
۱۸. X-Men
بعد از کارگردانی فیلمهای «مظنونین همیشگی» و «آپت پاپیل»، «» بهترین گزینه برای ساخت فیلم «مردان ایکس» به نظر میرسید. «سینگر» تمِ تاریک (به همراه مقداری طعنه) را روال کارگردانی خود قرار داد که البته این روش برای به تصویر کشیدن جهش یافتههای طرد شدهی مارول ضروری بود. به طور طبیعی، «سینگر» برای انتخاب «هیو جکمن» در نقش «ولورین» اعتبار دریافت میکند. انتخابی که به آغاز چند پروژهی سینمایی دیگر در دهههای بعد ادامه داد. «مردان ایکسِ» سال ۲۰۰۰، در نهایت بنیانی برای فیلمهای جهشیافتگان در «فاکس» بنا نهاد و با گذشت هر سال میتواند به رشد خود (با کمک سینگر البته) ادامه دهد.
۱۷. Watchmen
سال ها، رمان تصویریِ «» نوشته ی «آلن مور» و «دیو گیبونز»، در بخش کارهای «غیر قابل اقتباس» دسته بندی می شد، زیرا کارگردانان زیادی تلاش می کردند تا داستان را به نوعی بسازند، اما شکست میخوردند (چه در فیلم و چه در مینیسریال). در همین راستا، «» شایسته ی بسی تقدیر است زیرا با وجود پر خرج بودن، این فیلم، اقتباسی زیبا از یک کتابِ فراموش نشدنی است. «نگهبانان» همانند دیگر فیلم های «اسنایدر»، طرفداران را به دو دسته تبدیل میکند و حتی بحثهای فراوانی وجود دارد که کدام نسخهی فیلم بهتر است (سینمایی، مخصوص کارگردان یا نهایی) اما با صرفنظر از این موضوع، «نگهبانان» یک حماسهی واقعی و یک کار شگفتانگیز محسوب میشود.
۱۶. The Crow
بر اساس کتابهای مصور نوشتهی «جیمز اُبار»، «کلاغ» به کارگردانیِ «الکس پرویاس» یک فیلم ابرقهرمانیِ معمولی نیست اما هیجان انگیز، شگفت انگیز و فیلمی تاریک است که در نوع خود، به یادماندنی است. با اینکه فیلم دارای داستانی با مقیاس کوچک است و کل ماجرای داستان در یک محله ی کوچک روایت میشود، اما همچنان با شخصیتپردازی عالی و خطرهایی که در طول داستان به وجود میآید، شما را هیجانزده میکند. «کلاغ» دارای داستانی کلاسیک، انتقامجویانه و فانتزیوار است و از آنجایی شروع میشود که یک ستارهی راک در سالگرد قتل خود دوباره زنده میشود تا از my friend خود و کسانی که او را کشتند، انتقام بگیرد و این داستان با سبک و سیاقی زیبا بیان می شود.
۱۵. Spider-Man
اگر چه بخش قابل توجهی از افراد، «مرد عنکبوتی ۲» را به عنوان اوجِ تریلوژیِ «» میدانند، اما نمیتوان مشارکتی را که اولین «» به عنوان یک فیلم کامل به این ژانر داشت، دست کم گرفت. از ظرافت خاص و زیبای فیلم تا انتخاب بازیگرانی عالی در قالبِ «توبی مگوایر»، «ویلم دفو» و «جی کی سیمونز»، «مرد عنکبوتی» جزء اولین فیلمهای ابرقهرمانی بزرگ بود که ثابت کرد یک اقتباس وفادار و خوشساخت از روی یک منبع اصلیِ مهم، میتواند یادوارهای از خود بهجا بگذارد و سود خوبی در پردهی نقرهای، از آنِ خود کند. بدون این یک فیلمِ بخصوص، ژانر ابرقهرمانی مقداری متفاوتتر می شد.
۱۴. Unbreakable
منشأ و خاستگاه یک ابرقهرمانِ ناشناخته. «شکست ناپذیر» به کارگردانیِ «ام نایت شایامالان»، از خیلی از جهات، استعارهای از انواع کتابهای مصور است که سعی میکند خیلی از کلیشههای این نوع ژانر را در یک نگاه واقعگرایانه به زمین بزند. چه اتفاقی میافتاد اگر یک مرد معمولی (بروس ویلیس) به آرامی میفهمید که دارای قدرتهای خاصی است؟ چه مدت زمان طول میکشید تا این شخص، قدرتهای خود را باور کند؟ و زمانی که به قدرتهایش اطمینان پیدا کرد، چه استفادههایی می تواند از آنها بکند؟ متاسفانه «ام نایت شایامالان» دیگر نتوانست حماسهی «دیوید دان» و دشمنش «آقای شیشه ای» را ادامه دهد. حداقل هنوز نه.
۱۳. Batman Begins
«» به کارگردانیِ «»، نه تنها ژانر ابرقهرمانی را تغییر داد، بلکه مسیر ژانر اکشن را هم برای همیشه به سمت و سوی دیگری برد. اولین فیلم در سهگانهی «شوالیهی تاریکی»، یک تصویر سازی تاریک، خشدار و واقع گرایانه از شخصیت پرطرفداری به نام «بتمن» بود و سبک این فیلم در نهایت در سری فیلم های دیگری مانند «مرد عنکبوتی» و«جیمز باند» به چشم میخورد. «نولان» در این فیلم، شخصیت «بتمن» را از ابتداییترین سطح تا اوج به تصویر کشید و همهی داراییهای او از گجتها و وسایلش تا غار «بتمن» و ضد قهرمانهای کمتر شناختهشدهای مانند «راس الغول» و «مترسک» هم از این قاعده مستثنی نبودند. علاوه بر اینها، فیلم یک اقتباس تقریباً بینقص از کتاب مصورِ «بتمن : سالِ اول» نوشتهی «فرانک میلر» است و مسلماً وفادارترین فیلم به منبع خود در سه گانه است. برای اولین بار در پردهی نقرهای، «بتمن» به یک موجود ترسناک و تاریک تبدیل شده بود که میتوانست با خلافکارانی که از سایهها سر بر آوردهاند، مبارزه کند.
۱۲. X2: X-Men United
سه سال بعد از این که «اکس من» عصر فیلمهای ابرقهرمانیِ مدرن را آغاز کرد، «اکس ۲: مردان ایکس متحد» ابرقهرمانان جهشیافته را در جدالشان با «کلنل ویلیام استرایکرِ» متعصب و دیوانه به ما نشان داد. همانند فیلم قبل، «ولورین» شخصیت اصلیِ فیلم باقی ماند و در این فیلم بود که ما دربارهی گذشتهی او اطلاعاتی کسب کردیم و فهمیدیم که «استرایکر»، پنجههای «لوگان» (ولورین) را در عملی دردناک، آهنی کرده است. خوشبختانه فیلم به اندازهی کافی برای دیگر شخصیتها هم وقت گذاشته است. شخصیتهایی مانند «جین گری»، «چارلز اگزاویر»، «خزنده ی شب» و «مرد یخی». در زمانی که فیلمهای ابرقهرمانی هنوز داشتند بین مخاطبان مختلف جا باز میکردند، این فیلم یکی از بهترین داستانها را در نوع خودش داشت (از جمله تبدیل جین گری به ققنوس) در عین اینکه گروه با مشکلات تبغیض دست و پنجه نرم میکرد. سری فیلمهای «مردان اکس» هنوز با قدرت جلو میروند، اما در مجموع، «اکس ۲: مردان ایکس متحد» بهترین فیلم این سری به حساب میآید.
۱۱. Iron Man
در فیلمهای ابرقهرمانی، شاهد انتخابِ بازیگران بسیار خوبی بودهایم (به خصوص در عصر مدرن) اما بدون شک میتوان گفت که انتخاب «» در نقشِ «تونی استارک» یا «مرد آهنی»، چشم انداز فیلمهای کمیک بوکی را به طور کامل عوض کرد. موفقیت این فیلمِ زیبا به کارگردانیِ «جان فاورو» به راستی در گرو جذابیت و بذلهگوییهای متوقفنشدنی ستارهی فیلم است و همین موضوع، فیلم را به سوی عظمت زیادی سوق داد. «» دارای شخصیتسازی و یک داستان رستگاری کلاسیک عالی است و مجموعهی این عوامل، بهعلاوهی بازیگر اصلی، باعث شد که فیلم جدا از نشان دادن خود به ما کاری کند که فیلم برایمان آواز بخواند و به اندازهی کافی توجهها را به سمت یک شخصیت کمتر شناخته شدهی کتاب های مصور جلب کند. همین توجه، موفقیّت فیلم در گیشهها را رقم زد و در آینده، راه را برای یکی از بهترین سهگانهها و دنیای سینمایی مارول باز کرد. «مرد آهنی» فیلمی بود که در عصر مدرن این ژانر، پیشتازی کرد و قطعا بهعنوان یکی از بهترینها باقی خواهد ماند.
۱۰. Spider-Man 2
قسمت دوم، باید فیلمی باشد که به سمت بهتر شدن پیشروی کند و تا زمانی که کار بر روی یک قسمت دوم شروع شده است، تیم سازنده میتواند از به تصویر کشیدن اجباریِ خاستگاه قهرمان فاصله بگیرد و به سوی اکشن بیشتر پیش برود. دقیقاً به همین دلیل است که ما «مرد عنکبوتی ۲» به کارگردانیِ «سم ریمی» را دوست داریم. فیلم، داستان یک پیتر پارکر جوان (توبی مگوایر) و تلاش طاقتفرسای او برای تعادل برقرار کردن بین زندگی شخصی و مبارزه با جرم و جنایت به عنوان قهرمان شهر را به ما نشان میدهد. این تلاش و تقلا، زمانی به اوج میرسد که پیتر در سکانسی که به زیبایی از «مرد عنکبوتی شگفت انگیز شماره ی ۵۰» الهام گرفته شده است، از دیگر زندگی خود (هر چند موقت) جدا میشود. علاوه بر این، فیلم همچنان «دکتر اختاپوس» با بازیِ «آلفرد مولینا» را به بهترین شکل، به تصویر میکشد. صحنهی مبارزهی قطار هنوز هم یکی از بهترین صحنههای اکشن فیلمهای ابرقهرمانی و نقطهی عطف سهگانه است.
۹. Guardians of The Galaxy
زمانی که کمپانیِ مارول در نمایشگاه کمیک-کان سندیهگو سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که میخواهد فیلمی بر اساس کتاب مصور «» بسازد، این خبر با یک سوال بزرگ از طرف هواداران روبرو شد : چی؟ … مارول بدون در اختیار داشتن امتیاز شخصیتهایی مانند «مردان ایکس» و «مرد عنکبوتی» توانست فیلمهای خوبی خلق کند، اما تصمیم ساخت فیلمی بر اساس قهرمانهایی که در فضا سفر میکنند به شدت مبهم به نظر میرسید. با تشکر از استخدام «جیمز گان» به عنوان نویسنده و کارگردان فیلم، این عمل به خوبی جواب پس میدهد. با برخوردار بودن از تیمی با اعضای کاریزماتیک که توسط «کریس پرت» دلربا رهبری میشود، فیلم تا حدودی سری فیلمهای «جنگ ستارگان» را تداعی میکند و جهان و شخصیتهایی را معرفی میکند که عوام به این زودیها از خاطر نمیبرند. شاید با خود فکر کنید فیلمی که دارای شخصیتهایی مانند یک راکونِ سخنگو و یک درخت متحرک است، یک شکست به تمام معناست؛ اما واقعاً یکی از بهترین سرگرمیهای پرفروشی است که تا به حال دیدهایم.
۸. Captain America: Civil War
زمانی که اعلام شد که تقریباً تمام شخصیتهای دنیای سینمایی مارول در «» حضور خواهند داشت، طرفداران سریعاً آن را «انتقام جویان ۲.۵» نامیدند؛ در هر حالی که عملی کردن چنین فیلمی تقریباً غیرممکن به نظر میرسید. داستان فیلم اکثراً حول مشکلاتِ شخصیِ «استیو راجرز» میچرخد، ضمن اینکه دیگر شخصیتها هم فرصتی برای خودنمایی پیدا میکنند، بهخصوص شخصیتهای تازهوارد مانند «» و «مرد عنکبوتی». علیرغم ازدیاد تعداد بازیگران، حس شلوغ بودن به شما دست نمیدهد و هر شخصیت، نقش منحصر به خود را در پیچیدهترین داستانی که مارول تا به حال به تصویر کشیده، بازی میکند. همین موضوعِ جذاب را اگر با مواد منفجره، صحنههای احساس برانگیز و سکانسهای غیرقابل پیشبینی ترکیب کنید، «کاپیتان آمریکا : جنگ داخلی» طلیعهی شایستهی فاز سوم مارول بود و قطعا راه را برای دیگر فیلمهای مارول باز میکند.
۷. Logan
هیو جکمن میخواست که آخرین نقش آفرینیاش در نقش ولورین، تاثیرگذار و به یادماندنی باشد. او موفق به این کار هم شد! همانند ددپول، به هیچکدام از فیلمهای «مردان اکس» و فیلمهای ابرقهرمانی معمول شباهت نداشت و بیشتر شبیه یک وسترن مدرن بود تا ماجراجویی با شنل و لباس مبدل. فیلم، داستان ولورینی پیر و شکسته را روایت میکند که علاوه بر از بین رفتن جاودانگیاش، باید از پروفسور اکس، که بسیار از لحاظ روحی ناپایدار است، و دختر تازه پیدا شدهاش، لارا، مواظبت کند. همانطور که مشخص است، بسیاری از عناصر داستانی مردان ایکس، به منظور شخصیتپردازی قویتر از بین رفته است. داستانی سادهتر و خشونت بیشتر، دقیقا همان چیزی بود که طرفداران سالها منتظر آن بودند. لوگان پایان حضور هیو جکمن در نقش جهش یافتهی پنجهدار بود و همچنین میتوان آن را پایانی در دنیای سینمایی اکسمن نیز قلمداد کرد.
۶. Wonder Woman
یکی از بهترین بخشهای «» بود و بیش از یک سال بعد، طرفداران توانستند پرنسس آمازونی را در اولین فیلم سولوی خود پس از ۷۰ سال ببینند. داستان دایانا، به زمان جنگ جهانی اول برمیگردد و او را میان بزرگترین درگیری بشر و سرزمین مردان قرار میدهد. خود فیلم، بسیار لـ*ـذتبخش است؛ اما مهمتر از آن، بسیار هم تاثیرگذار است. دایانا نماد یک ابرقهرمان بزرگ است و واندرومن، قدرتمندی شخصیت زنان را به درستی به تصویر کشید. فیلمهای ابرقهرمانی با محوریت زنان قبلا هم منتشر شده بودند، اما نتوانستند مخاطبان و منتقدان را راضی نگهدارند. از طرفی دیگر، فیلم واندرومن از این لحاظ قابلقبول عمل کرد و به همین خاطر در پاپ کالچر امروزه، جایگاه ویژهای خواهد داشت. همچنین، در ، این فیلم توانست اولین عنوانی باشد که نظر منتقدین را به خود جلب کند.
۵. The Incredibles
یکی از بزرگ ترین داستانهای ابرقهرمانی که نامِ برند های «مارول» یا «دیسی» را در پشت خود ندارد. این فیلم که محصول کمپانی «پیکسار» است و در سال ۲۰۰۴ منتشر شده است، داستان ابرقهرمانان سابقی را روایت می کند که به دلیل وضع قوانینی که موجب جلوگیری از خسارات ناخواسته میشوند، مجبور به ترک این بخش از زندگیِ خود می شوند. همین مسأله که جوانبی از خلاقیتهای این فیلم، بعدها در فیلمهایی مانند «جنگ داخلی» و «بتمن علیه سوپرمن» مشاهده شدند، نشان میدهد که «» به کارگردانیِ «برد بیرد» چقدر از زمان خود جلوتر بوده است. این فیلم، خانواده را با کلماتی مانند «شجاعت» تعریف کرده و به ما ثابت میکند که چرا قهرمانان ضروری هستند و افرادی که از این نعمت بهرهمند هستند، به سادگی نمیتوانند در نبرد میان خیر و شر بیطرف بمانند. صحنههای اکشن بسیار سرگرمکننده هستند (مخصوصاً سکانس هایی که «دَش» در آن ها حضور دارد). هر کسی که بخواهد در آینده، قسمت جدیدی از فیلم «شگفت انگیزان» را بسازد، اگر به المان هایی که «برد بیرد» در این فیلم استفاده کرد (خانواده و کار گروهی)، گوشه ی چشمی داشته باشد، شاید بتواند به درستی آن را بسازد.
۴. Deadpool
هیچ فیلمی به اندازهی «» نتوانست انتظارات را این چنین برآورده کند. بعد از یک اقتباس ضعیف و ناامید کننده بر روی پردهی نقرهای و سالها مشخص نبودنِ تکلیف پروژه، «رایان رینولدز» بالاخره فرصت این را پیدا کرد که بتواند «وید ویلسون» را در لباس سیاه و قرمز به تصویر بکشد. «ددپول» یک فیلم مبتذل، خشن و هیجان انگیز است که علاوه بر اینکه به اکشنِ بیش از حد پوچِ کتابهای مصور دهه ی ۸۰ تلنگر میزند، بلکه تصویری را که شما از یک فیلم ابرقهرمانی در ذهن دارید، هم تغییر میدهد. فیلم، یک تریلرِ خشن در مقیاس کوچک و با تِمِ انتقامجویانه است که در عینِ حال، پر از عاطفه و احساسات است. در ژانری که فیلمها غالباً ردهی سنیِ «PG-13» (برای افراد بالای ۱۳ سال) دارند و دارای محتوای پاکی هستند، «ددپول» با رده ی سنیِ «R» (برای افراد بالای ۱۸ یا ۲۱ سال) دوباره ثابت کرد که اگر به شخصیتهای نیچهمانند با درجهی سنی «R» مقدار مناسبی توجه نشان دهند، میتوانند برای قشر بزرگی از طرفداران جذاب باشند و در گیشهها موفق عمل کنند.
۳. Captain America: The Winter Soldier
بعد از دو فیلم (انتقامجویان و اولین انتقامجو) در دنیای سینمایی مارول، «استیو راجرز» با بازیِ «کریس ایوانز» بالاخره توانست در فیلمِ بیعیب و نقص «کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان» پتانسیل واقعیِ خود به عنوان قهرمان را به ما نشان دهد. «جو و آنتونی روسو» با خلع کردنِ «کاپیتان آمریکا» از قدرتهایش و تنها گذاشتن او در دنیای سینمایی مارول، یک تریلرِ سیـاس*ـی و مسحورکننده ساختند که هم فکر شما را درگیرِ خود میساخت و هم ضربان قلب شما را تندتر میکرد. با اینکه کاپیتان در دو فیلم مارول حضور موثری داشت، اما «سرباز زمستان» او را به یکی از ارکان اصلی دنیای مارول تبدیل کرد و او را با «تونی استارک» با بازیِ «رابرت داونی جونیور» هم تراز کرد. با صحنههای مبارزهی معصومانه، طرز بیان نبوغآمیز داستان و به عنوان ادامهدهندهی دنیای سینمایی مارول، «کاپیتان آمریکا : سرباز زمستان» ثابت کرد که در دنیای پسا-انتقامجویان، فیلمی با یک شخصیت اصلیِ قهرمان می تواند عمیق، روشنگر و تحـریـ*ک آمیز باشد.
۲. The Avengers
در سال ۲۰۰۶، مارول شروع به برنامه ریزیِ چیزی جاهطلبانه کرد. پروژه ای که دنیای فیلمهای پرفروش و بلاک باستر تا آن موقع، بهخود ندیده بود. ایده ی پروژه این بود که یک سری فیلمهای سولوی ابرقهرمانی ساخته شود و سپس این ابرقهرمانان، در فیلمی به نام «» گرد هم بیایند. این قمارِ بزرگ، در نهایت بسیار خوب از آب درآمد و همان فیلم دستهجمعی (که توسط «» نوشته و کارگردانی شده بود)، یکی از بزرگترین فیلمهای ابرقهرمانی است که تا به حال دیدهایم. از شوخیهای قهرمانان با یکدیگر تا شخصیتِ شیطانیِ «لوکی» که در بهترین وضعیت خود توسط «تام هیدلستون» به تصویر کشیده شده است و صحنههای اکشن حماسی و میخکوبکننده. «انتقامجویان» فیلمی است که طرفداران این ژانر، دههها راجعبه آن صحبت و بارها آن را تماشا خواهند کرد و تا ابد، بهخاطر کیفیت محشر و شوقی که در میان عوام ایجاد کرد، یکی از بزرگترین اتفاقات سینمایی در تاریخ خواهد ماند.
۱. The Dark Knight
«کریستوفر نولان» در سال ۲۰۰۵ با «بتمن آغاز می کند»، بتمنِ نوآورانهای را برای ما به ارمغان آورد؛ اما این قسمت دوم، «» در سال ۲۰۰۸ بود که دنیا را در طوفان خود غرق کرد. تا به امروز، این فیلم مثالِ اصلیِ بهتر شدن قسمتهای بعدی یک فیلم با تکیه بر قسمتهای قبلی خود است. با الهام گرفتن از کتابهایی مانند «جوکِ کشنده» و «هالووینِ طولانی»، فیلم، «بتمن» را به ما نشان میداد که با «جوکر» با بازیِ «هیث لجر» میجنگید. لجری که با بازیِ استادانهی خود، مخاطبان را شگفتزده کرد و جایزهی اسکارِ بهترین بازیگر مکمل مرد را بعد از مرگش برای او به ارمغان آورد. جدا از تنشِ بین شوالیهی تاریکی و دلقک خلافکار، فیلم همچنین با نشان دادن سقوط «هاروی دنت» از خدمتگزار مردم به یک موجودِ دو چهرهی انتقام ستیز (از عرش به فرش)، بینندگان را تحت تأثیر قرار داد. از ترکیب کردن المانهای سنتی فیلمهای ابرقهرمانی با داستانی جنایی، «شوالیه تاریکی» نه تنها بهترین فیلم ابرقهرمانی است، بلکه با عظمتترین پروژهی چند دهه ی اخیر نیز بهشمار میرود.
دانلود رمان های عاشقانه
دانلود رمان و کتاب های جدید
سایت دانلود رمان نگاه دانلود