ReaDinG | ریدینگ

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
درس دوم طرف دیگر ماه


آیا شما می دانستید که یک طرف ماه همیشه روبه زمین است ؟ مردم سالهای زیادی به ماه نگاه می کردند و فقط یک طرف آن را می دیدند به نظر می رسید که طرف دیگر ماه یک راز باشد . اما طولی نکشید اوضاع تغییر کرد . مردم درباره آن طرف ماه که می توانستند ببینند زیاد می دانستند . آنها می دانستند آن (ماه ) هوا ، آب یا زندگی گیاهی ندارد . آن کوههای بلند و جاهای مسطحی به نام دریا داشت . حفره های زیادی روی آن وجود داشت . حفره ها به وسیله تخته سنگهای خیلی بزرگی ساخته شدند . تخته سنگ ها از فضا روی ماه افتادند . بعضی از حفره ها خیلی وسیع بودند . آنها دیواره هایی به بلندی ساختمانی های بلند داشستند . اما طرف دیگر ماه چطور ؟ آن شبیه چه بود ؟


در سال 1959 یک سفینه روسی به دور ماه چرخید هیچ انسانی داخل سفینه نبود . اما دوربینهایی وجود داشتند که عکس هایی از طرف دیگر ماه می گرفتند . بعداً سفینه های دیگر عکس های بیشتری گرفتند . ما دیدیم که طرف دیگر ماه بسیار شبیه طرفی است که ما همیشه می بینیم . اما آن حفره های بیشتری دارد . آن جاهای مسطح کمتری دارد . بنابراین شما اکنون آنچه را مردمی که قبل از 1959 زندگی می کردند (و) نمی دانستند ، می دانید .شما میدانید که در دوطرف ماه چیست !
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس سوم شهر اسباب بازی هلند


    شاید شما هواپیما یا اتومبیل های اسباب بازی ساخته اید . شاید شما مزارع اسباب بازی را دیده باشید . در هلند یک شهر اسباب بازی است . در ان شهر ساختمانها کوچک هستند . اما تعداد زیادی از آنها ( ساختمان ها ) وجود دارد . شما میتوانید در تمام خیابانها قدم بزنید اما ممکن است سه ساعت طول بکشد . آن نشان می دهد شهر چقدر بزرگ است . شهر از نمونه های کوچک ساخته شده است . ( در شهر ) مغازه و مزارع وجود دارند . مدرسه و کلیسا ( نیز ) وجود دارد . مردم اسباب بازی (آدمکها ) خیلی کوچک هستند . آنها خیلی از انگشت شست شما بزرگتر نیستند . خانه ها خیلی بلند نیستند . آنها ممکن است تا کمر شما برسند در یک پارک یک چر خ وفلکی وجود دارد که شما می توانید در دستتان نگه دارید . یک فرودگاه در شهر اسباب بازی وجود دارد که هواپیماهایش به اندازه واگن یک بچه هستند . قایق های کوچک در کانالهایی که در حدود یک پا عرض دارد حرکت می کنند و اتوموبیل ها با سرعت در بزرگراهها حرکت میکنند . قطارها روی ( در امتداد ) ریل های کوچک حرکت می کنند . حتی یک کالسکه طلایی وجود دا رد . آن در حدود یک پا طول دارد 8 اسب کوچک آن را می کشند . هنگام شب شهر روشن می شود . هزاران لامپ روشن کوچک وجود دارد . آنها شهر را روشن می کنند . این شهر برای دخترهایی که خانه های عروسکی را دوست دارند ، و پسرهایی که با قطارهای اسباب بازی بازی میکنند ساخته شد . و برای هر مرد یا زنی که زمان بچگی را به یاد می آورد .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس چهارم چارلز دیکنز و بچه های کوچک


    سالهای خیلی پیش بچه های خانواده های فقیر مجبور بودند تا ساعت های زیادی کار کنند . آنها مجبور بودند خیلی سخت کار کنند . آنها در معادن ذغال سنگ و کارخانه ها کار می کردند . آنها پول زیادی بدست نمی آوردند . کارفرماهای آنها با آنها ظالمانه رفتار می کردند . برای بچه های کوچک زندگی وحشتناکی بود . بسیاری از آنها مریض می شدند و می مردند . بعضی از این بچه ها فقط هفت سال داشتند . چارلز دیکنز در آن روزها کتاب می نوشت . او برای بچه های کوچک فقیری که در انگلستان ، جایی که او ( چارلز دیکنز ) زندگی می کرد ، احساس تاسف می کرد . بنا براین او داستانی نوشت . آن داستان درباره پسر کوچکی بود که مجبور بود از صبح تا شب کار کند . اسم آن پسر « الیور تویست » بود . الیور بیچاره ! تمام چیزی که هر روز برای خوردن بدست می آورد سه کاسه سوپ آبکی بود . و او مجبور بود خیلی سخت کار کند . مردم وقتی این کتاب را خواندند گریه کردند . آن داستان غم انگیزی بود . آنها می دانستند الیور یک پسر کوچک واقعی نبود . اما آنها همچنین می دانستند که پسرها و دخترهای واقعی درست مانند الیور وجود دارند . آنها قوانینی را به وجود آوردند که بچه ها مجبور نباشند آنقدر سخت کار کنند . آنها قوانینی وضع کردند که می گفت نوجوانان نباید اصلاً کار کنند . امروزه وادار کردن بچه ها به کار در معادن و کارخانه ها خلاف قانون است . چارلز دیکنز کمک زیادی کرد . کتاب او به مردم نشان داد که چه چیز وحشتتناکی در جریان بود . چارلز دیکنز دلیل خوبی برای کمک به آن بچه ها داشت . او وقتی یک پسر بچه بود مجبور بود برای کارکردن از خانه بیرون برود . او فقط ده ساله بود . او کتابش را نوشت تا اینکه بچه های دیگر بتوانند زندگی بهتری داشته باشند .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس پنجم پیرمرد کوتوله ای که نمی توانست بخواند(سواد نداشت)


    زمانی پیرمرد کوتوله ای (قد کوتاه) بود که نمی توانست بخواند . او هرگز نمی خواست یاد بگیرد . همسر او همه غذاها ( مواد غذایی ) را می خرید . پیرمرد کوچک در خانه می ماند و از چوب اسباب بازیهای چوبی قشنگی می ساخت . بچه ها اسباب بازیهای او را دوست داشتند و به او نامه می نوشتند تا این حرف را بگویند . اما پیرمرد نمی توانست نامه های آنها را بخواند . روزی همسرش مجبور شد به سفری برود . اوگفت :« شما باید امشب به فروشگاه بروید و غذایتان را بخرید . » سپس با او خداحافظی کرد و رفت . پیرمرد به فروشگاه رفت . ردیف های زیادی از قوطی و ردیف های زیادی از جعبه های بدون عکس وجود داشت . آنها چه بودند ؟ پیرمرد نمی دانست و دوست نداشت بپرسد . او چیزی شبیه به یک قوطی سوپ و یک جعبه اسپاگتی خرید . او چیزی شبیه یک جعبه شکر ، سوپ مرغ و یک کارتن شیر خرید . پیرمرد به خانه رفت و گفت : « من گرسنه هستم ، مقداری سوپ خواهم خورد . » او یک قوطی کوچک را باز کرد . سوپ پیاز ! او گفت :« خیلی بد » ، از سوپ پیاز متنفرم . « او آن را کنار گذاشت . او جعبه بزرگی را که شبیه جعبه اسپاگتی بود باز کرد . اما نوعی کاغذ در آن جعبه بود . پیرمرد گفت : « بدشانسی » ، فکر می کنم بخوابم بهتر باشد . » تا صبح روز بعد خیلی گرسنه اش بود . او از رختخواب بیرون پرید و جعبه گردی را باز کرد . آن پر از چیز سفید رنگی بود . پیرمرد آن را چشید « اوه ، فکر کردم این سوپ مرغ است . » سپس یک جعبه آبی را باز کرد ، آن نیز پر از چیز سفید رنگی بود . او آن را نیز چشید . او با اندوه گفت : « صابون » چه کسی میخواهد صابون بخورد ؟ او وقتی رفت شیر بخورد ، متوجه شد که خامه خریده است . او خامه دوست نداشت اما گرسنه بود ، بنابراین آن را خورد . آن شب وقتی همسرش برگشت به او گفت که چطور همه قوطی ها ، کارتن ها و جعبه را اشتباهی خریده بود . او گفت : « لطفاً خواندن را به من یاد بدهید . » بنابراین همسرش به او خواندن را یاد داد . حالا وقتی اسباب بازیهای زیبایش را از چوب می ساخت ، می توانست نامه هایی راکه بچه ها به او می فرستادند ، بخواند . و او دیگر هرگز گرسنه نماند .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس ششم سکسکه ، سکسکه ، سکسکه


    شما هرگز نمیدانید آنها ( سکسکه ها ) چه موقع شروع می شوند . شما در حال خواندن هستید یا شاید بازی می کنید . شما مشغول کار خود هستید . ناگهان دچار سکسکه می شوید . چند ثانیه می گذرد . دوباره سکسکه می کنید . اوه ، این سکسکه است . امیدوارم زود برطرف شود . سکسکه بیماری ها بیماری نیستند . آنها فقط اتفاقی رخ می دهند . یکی از عضلاتی که به تنفس شما کمک می کند ، بدون دلیل شروع به انقباض میکند . و آن زمانی است که سکسکه می کنید . نه ، سکسکه ها بیماری نیستند . اما به اندازه سرماخوردگی ناخوشایند هستند . آنها دردسر بزرگی هستند . ابتدا آنها ممکن است خنده دار به نظر برسند . ممکن است در کلاس نشسته باشید . شما به سکسکه ادامه می دهید . دوستان شما ممکن است شروع به پوزخند زدن بکنند . سکسکه ، سکسکه ، سکسکه اگر متوقف نشود ، چه می شود ؟ در این صورت زیاد خنده دار نیست . اگر سکسکه ها خیلی ادامه یابند ، می توانند باعث شوند که شما احساس بدی داشته باشید . آنها میتوانند مثل هر بیماری حال شما را بد کنند . آنها می توانند صدمه بزنند . اکثر مردم فکر می کنند که میدانند چگونه سکسکه را متوقف کنند . فقط از آنها بپرسید آنها به شما خواهند گفت نفستان را نگهدارید . یا شاید به شما بگویند برای چند دقیقه داخل یک پاکت تنفس کنید . یا در حالی که نفستان را حبس کرده اید یک لیوان کامل آب بنوشید . یا از کسی بخواهید با صدای بلند شما را بترساند . بعضی از این معالجات به نظر می رسد که موثر است . شما میتوانید آنها را امتحان کنید . یکی از آنها ممکن است به شما کمک کند . دکترها کارهای زیادی برای سکسکه نمی توانند انجام دهند . داروهای کمی وجود دارد که گاهی اوقات کمی به متوقف کردن سکسکه کمک می کنند . اما بیشتر دکترها فقط به شما می گویند صبر کنید تا سکسکه ها بر طرف شوند . و آن توصیه خوبی است چونکه اکثر آنها فقط برای مدت کوتاهی طول می کشند . اما جک اولِری خیلی خوش شانس نبود . او قبل از اینکه سکسکه اش برطرف شود 160 میلیون سکسکه کرد . آقای اولِری رکورد سکسکه را حفظ کرد . او از سال 1948 تا 1956 بمدت هشت سال سکسکه کرد . سرانجام چه چیزی او را معالجه کرد ؟ نمیدانم . شاید او با یک سکسکه فوق العاده بلند خودش را ترساند .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس هفتم حال شما چطور است ؟


    « سلام . » « حال شما چطور است ؟ » « صبح به خیر » ، « هنوز غذا نخورده اید ؟ » ، « کجا می روید ؟ »اینها سلام و احوالپرسی هایی ( تعارفاتی ) هستند که مردم وقتی همدیگر را ملاقات می کنند ، به زبانهای مختلف به کار می برند . ولی سلام و احوالپرسی چیست ؟ سلام و احوالپرسی راهی برای صمیمی بودن با یک شخص است . آن راهی است برای مودب بودن . آن همچنین راهی برای آغاز گفتگو است . در بسیاری از زبانها یک سوال به عنوان سلام واحوالپرسی به کار می رود . « کجا دارید می روید ؟ » ، « اوضاع چطور است ؟ » اما این چنین سوالاتی واقعی نیستند . آنها به یک جواب کامل و حتی و واقعی نیاز ندارند . مثلاً در زبان انگلیسی متداول ترین سلام و احوالپرسی ، سوال درباره سلامتی شخص است :« حال شما چطور است ؟ » ولی ما انتظار نداریم که مردم درباره سلامتی خودشان به ما چیزی بگویند . ما از آنها انتظار نداریم که در مورد سردرد یا کمردردشان صحبت کنند ، ( حتی ) اگر هم (دردی ) داشته باشند . مردم به این سوالات با یک عبارت ثابت مانند « خوبم ، متشکرم .» یا « خیلی خوبم ، متشکرم .» جواب میدهند . به همین طریق در کشورهایی که مردم با « کجا دارید می روید ؟ » احوالپرسی می کنند یک جواب ساده « فقط قدم می زنم » کافی است .لازم نیست توضیح دهید که واقعاً کجا می روید . در اکثر زبانها یک احوالپرسی با « یک گفتگوی کوتاه » همراه است . « گفتگوی کوتاه » یعنی چیزهای کوچکی که ما در آغاز مکالمه درباره آنها صحبت می کنیم . در کشورهای انگلیسی زبان مردم اغلب در باره هوا گفتگوی کوتاهی می کنند . « روز خوبی است ، مگر نه ؟ » « هوای بسیار بدی است . مگرنه ؟ » اما چیز خاصی درباره گفتگوی کوتاه وجود دارد . این گفتگو باید درباره چیزی باشد که هر دوطرف درباره آن نظر یکسانی داشته باشند . منظور از گفتگوی کوتاه این است که به هر دو طرف اجازه داده شود تا در مورد چیزی به توافق برسند . این امر ملاقات اشخاص را آسانتر و راحت تر می کند . مردم معمولاً در مورد هوا توافق دارند بنابراین این موضوع مناسبی ( مطمئنی ) برای گفتگوی کوتاه است . اما مردم معمولاً در مورد مذهب یا سیاست توافق ندارند ، بنابراین اینها موضوعات مناسبی برای گفتگوی کوتاه در زبان انگلیسی نیستند . موضوعات گفتگوی کوتاه نیز بستگی به جایی دارد که گفتگو در آن صورت می گیرد . در مسابقات فوتبال مردم در مورد بازی که تماشا میکنند ، گفتگوی کوتاهی می کنند . « بازی خیلی خوبی است ، مگر نه ؟ » در ایستگاه اتوبوس مردم ممکن است در مورد سیستم حمل و نقل اظهار نظر کنند : « اتوبوس ها این روزها خیلی کند هستند ، مگرنه ؟ » در هر زبانی سلام و احوالپرسی ها و گفتگوهای کوتاه بخش مهمی از مکالمه هستند . نحوه احوالپرسی و چیزهایی که مردم درباره اش صحبت می کنند ، اگر چه ( با وجود این ) ممکن است در یک زبان با زبان دیگر فرق داشته باشد . این نشان می دهد وقتی ما زبانی را یاد می گیریم ، چیزهایی بیشتر از کلمات و گرامر برای یاد گرفتن وجود دارد . ما همچنین باید رفتار اجتماعی مردمی را که به آن زبان صحبت می کنند ، یاد بگیریم .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس هفتم حال شما چطور است ؟


    « سلام . » « حال شما چطور است ؟ » « صبح به خیر » ، « هنوز غذا نخورده اید ؟ » ، « کجا می روید ؟ »اینها سلام و احوالپرسی هایی ( تعارفاتی ) هستند که مردم وقتی همدیگر را ملاقات می کنند ، به زبانهای مختلف به کار می برند . ولی سلام و احوالپرسی چیست ؟ سلام و احوالپرسی راهی برای صمیمی بودن با یک شخص است . آن راهی است برای مودب بودن . آن همچنین راهی برای آغاز گفتگو است . در بسیاری از زبانها یک سوال به عنوان سلام واحوالپرسی به کار می رود . « کجا دارید می روید ؟ » ، « اوضاع چطور است ؟ » اما این چنین سوالاتی واقعی نیستند . آنها به یک جواب کامل و حتی و واقعی نیاز ندارند . مثلاً در زبان انگلیسی متداول ترین سلام و احوالپرسی ، سوال درباره سلامتی شخص است :« حال شما چطور است ؟ » ولی ما انتظار نداریم که مردم درباره سلامتی خودشان به ما چیزی بگویند . ما از آنها انتظار نداریم که در مورد سردرد یا کمردردشان صحبت کنند ، ( حتی ) اگر هم (دردی ) داشته باشند . مردم به این سوالات با یک عبارت ثابت مانند « خوبم ، متشکرم .» یا « خیلی خوبم ، متشکرم .» جواب میدهند . به همین طریق در کشورهایی که مردم با « کجا دارید می روید ؟ » احوالپرسی می کنند یک جواب ساده « فقط قدم می زنم » کافی است .لازم نیست توضیح دهید که واقعاً کجا می روید . در اکثر زبانها یک احوالپرسی با « یک گفتگوی کوتاه » همراه است . « گفتگوی کوتاه » یعنی چیزهای کوچکی که ما در آغاز مکالمه درباره آنها صحبت می کنیم . در کشورهای انگلیسی زبان مردم اغلب در باره هوا گفتگوی کوتاهی می کنند . « روز خوبی است ، مگر نه ؟ » « هوای بسیار بدی است . مگرنه ؟ » اما چیز خاصی درباره گفتگوی کوتاه وجود دارد . این گفتگو باید درباره چیزی باشد که هر دوطرف درباره آن نظر یکسانی داشته باشند . منظور از گفتگوی کوتاه این است که به هر دو طرف اجازه داده شود تا در مورد چیزی به توافق برسند . این امر ملاقات اشخاص را آسانتر و راحت تر می کند . مردم معمولاً در مورد هوا توافق دارند بنابراین این موضوع مناسبی ( مطمئنی ) برای گفتگوی کوتاه است . اما مردم معمولاً در مورد مذهب یا سیاست توافق ندارند ، بنابراین اینها موضوعات مناسبی برای گفتگوی کوتاه در زبان انگلیسی نیستند . موضوعات گفتگوی کوتاه نیز بستگی به جایی دارد که گفتگو در آن صورت می گیرد . در مسابقات فوتبال مردم در مورد بازی که تماشا میکنند ، گفتگوی کوتاهی می کنند . « بازی خیلی خوبی است ، مگر نه ؟ » در ایستگاه اتوبوس مردم ممکن است در مورد سیستم حمل و نقل اظهار نظر کنند : « اتوبوس ها این روزها خیلی کند هستند ، مگرنه ؟ » در هر زبانی سلام و احوالپرسی ها و گفتگوهای کوتاه بخش مهمی از مکالمه هستند . نحوه احوالپرسی و چیزهایی که مردم درباره اش صحبت می کنند ، اگر چه ( با وجود این ) ممکن است در یک زبان با زبان دیگر فرق داشته باشد . این نشان می دهد وقتی ما زبانی را یاد می گیریم ، چیزهایی بیشتر از کلمات و گرامر برای یاد گرفتن وجود دارد . ما همچنین باید رفتار اجتماعی مردمی را که به آن زبان صحبت می کنند ، یاد بگیریم .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ترجمه ریدینگ
    زبان انگلیسی سوم دبیرستان

    درس اول تلویزیون باشد یا نه


    امروزه در هر خانه ای یک دستگاه تلویزیون وجود دارد. در بعضی از کشورها، شما می توانید از بین حدود چهل کانال مختلف (برنامه) انتخاب کنید. بعضی از این کانال ها فقط یک نوع برنامه خاص را نشان می دهند، مانند اخبار، ورزش، موسیقی، تئاتر یا فیلم. اکثر آنها انواع مختلفی از برنامه ها را نشان می دهند و به بیننده انتخاب زیادی می دهند تا از بین آنها انتخاب کند. در یک کشور، یک تحقیق اخیر نشان داد که یک شخص معمـــولی سه ساعت و نیم در روز را صرف تماشای تلویزیون می کند. زنان خانه دار بزرگترین گروه بینندگان تلویزیون بودند. آنها به طور متوسط حدود 5 ساعت در روز را صرف تماشای تلویزیون می کردند در حالیکه شوهران آنها بیرون از خانه سر کار بودند.


    برای خانواده های بچه دار، یک مشکل بزرگ، دور کردن بچه ها از تلویزیون است تا تکالیفشان را انجام دهند. پــس تاثیر تلویزیون بر زندگی مردم چیست؟


    برای فهمیدن این موضوع، اخیراً آزمایش عجیبی انجام شد. از یک گروه شامل چهل و چهار خانواده خواسته شد که به مدت یک ماه تلویزیون تماشا نکنند. این خانواده ها مورد مطالعه قرار گرفتند تا ببینند که چگونه زندگی آنها با تماشا نکردن تلویزیون در خلال این مدت تغییر خواهد کرد.


    چهار خانواده متوجه شدند که زندگی خانوادگی به آسانی نمی تواند بدون تلویزیون ادامه یابد و آزمایش را رها کردند. آنها گفتند که برای گذراندن وقت آزادشان نمی توانند راه دیگری پیدا کنند. در میان کسانی که بطور موفقیت آمیزی از تلویزیون استفاده نکردند، چندین مشاهده جالب گزارش شد.


    بعضی از والدین خوشحال بودند که به کشمکش روزانه بین اعضای خانواده، تا تصمیم بگیرند که چه برنامه ای را تماشا کنند، خاتمه بخشیدند. در بعضی از خانواده ها، اعضای خانواده زودتر می خوابیدند. اعضای خانواده چیزهای دیـگری برای انجام دادن پیدا کردند، مانند مطالعه یا بازی والیبال. بسیاری از خــانواده ها فـهمیدند که آنها بدون تلـویزیون فرصت بیشتری را برای حرف زدن و بازی کردن بین خودشان دارند. اوقات شام بدون فشار تلویزیون آرام تر بود. بینائی بچه ها در چندین مورد بهبود یافت.


    بعضی از بچه ها فهمیدند که آنها چیزی ندارند تا در مدرسه درباره آن صحبت کنند. تعدادی از مادران دریافتنــد که حرف کمتری برای گفتن با بچه های کوچکشان دارند.


    در پایان آزمایش، اکثر خانواده ها خواستار بازگشت تلویزیون به خانه هایشان بودند. امّا گفتنــد که در آینــده فقط برنامه های خاصی را تماشا می کنند و اجازه نخواهند داد که زندگی آنها تحت تاثیر تلویزیون قرار گیرد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس دوم ارزش تحصیل


    آموزش یک هدف نیست، بلکه وسیله ای برای رسیدن به یک هدف است. به عبارت دیگر، ما بچه ها را فقط به منظور با سواد کردن آنها آموزش نمی دهیم. هدف ما آماده کردن آنها برای زندگی است. به محض اینکه ما این حقیقت را متوجه شویم،خواهیم فهیمد که انتخاب یک سیستم آموزشی که واقعاً بچه ها را برای زندگی آماده کند،خیلی مهم است. این کافی نیست که فقط اولین روش آموزشی را یک شخص می یابد، انتخاب کنیم یا همان سیستم آموزشی قدیمی را ادامه می دهیم بدون اینکه آن را آزمایش کنیم تا ببینیم آیا این سیستم در حقیقت مناسب است یا نه!


    در بسیاری از کشور های پیشرفته مدتی متداول بوده است که فکر کنند آموزش رایگان برای همه خواه ثروتمــند یا فقیر، با هوش و یا کودن، شخص می تواند همه ی مشکلات یک جامعه را حل کند و یک ملت کامل بسازد. امــــا هم اکنون می بینیم که آموزش رایگان برای همه کافی نیست. ما در چنین کشورهایی درمی یابیم که تعداد افراد با مدارک دانشگاهی نسبت به مشاغلی که باید عهده دار شوند خیلی بیشتر است. آنها به علت داشتن مـــدرک دانشگاهی از انجام کارهایی که فکر می کنند(پایین و پست) است، خود داری می کنند و در حقیقت آنها کاری را که با دست انجام شود را دوست ندارند.اما باید درک کنیم هر جامعه ای نیاز به خدمات گوناگون دارد و همه مشاغل مهم و مفید هستند. ما برای تــولید مواد غذایی به کشاورزان نیازداریم. برای آموزش به مردم و معلّمیــن احتیاج داریم. برای معــالجه ی بیماران به پزشکان احتیاج داریم. ما به افرادی نیازمندیم که خیابان های ما را تمیز کنند و زباله ها را از خانه هایمان بیرون ببرند.


    با این وجود می توانیم بگوییم که همه باید با سواد شویم (تحصیل کنیم). این آموزش باید شخص را برای شغــلی که بتواند به بهترین نحو انجام دهد آماده کند. ما می دانیم که همـــه ی مشاغل مفید هستند و هیچکــس نباید از کار خودش خجالت بکشد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درس سوم حــافظه


    اگر شما برای مدتی از دست ها و پاهایتان استفاده نکنید آنها ضعیف می شوند. وقتی شما دوباره شروع به استفــاده کردن از آنها می کنید، آنها دوباره به آرامی (بتدریج) قوی می شوند. همه این موضوع را می دانند و هیچکس به فـکر سوال درباره ی این واقعیت نیست. با این وجود افراد زیادی هستند که به نظر نمی رسد بدانند که حافظه هم به همین طریق کار می کند. حافظه توانایی مغز برای نگهداری ثبت حوادث گذشته است. مغز می تواند مقدار زیادی از اطلاعات را ضبط کند. اما بعضی از اطلاعات که به مغز نمی رسند، فراموش می شوند.


    روانشناسان معتقدند که فراموشی به طور یکنواخت صورت نمی گیرد. آن در ابتدا سریع است، سپس کند می شود. بنابراین بیشتر چیزها در اولین ساعت یا روز بعد از آن که آموخته می شوند، فراموش می شوند، اما بعد از یک هفته یا همین حدود، کمتر چیزی فراموش می شود.


    چندین روش وجود دارد که به ما کمک می کنند تا چیزها را برای مدت طولانی به خــاطر داشته باشیم. یکـی از آنها یادگیری مکرر (دوباره آموزی) است. یادگیری مکرر، گفتن چیزی (مثلاً یک شعر) به صورت بارها و بارها است. این کار باعث می شود که آن در ذهن بماند (ملکه ذهن شود).


    گفته می شود که بعضی از مردم حافظه تصویری دارند (یعنی) توانایی به یاد آوردنِ تمام جزئیات، اشیاء یا مناظری که آنها را فقط بطور مختصر و گذرا دیده اند.


    آنچه به یاد داریم و روشی که آن را به خاطر می آوریم، تحت تاثیر علائق، روش فکر کردن و احساسات عاطفی ماست. در حقیقت، ما ممکن است به طور کامل حافظه هوشیار (بیدار) خود را از حوادث خیلی مهم از دست بدهیم، اگر آنهـا برای ما سخت یا دردناک باشند. فقدان ناحیه وسیعی از حافظه در بعضی بیماری های روحی و جسمی اتفاق می افتد. روانشناسان در جستجوی پایه و اساس شیمیایی حافظه در مغز بوده اند.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا