جالب و دانستنی tarsناک

مطالب چطور بودن

  • جالب بودن

    رای: 25 96.2%
  • اصلا خوب نبودن

    رای: 1 3.8%

  • مجموع رای دهندگان
    26

_oxygen

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/04/27
ارسالی ها
967
امتیاز واکنش
3,361
امتیاز
481
صلام بع همه:aiwan_lighft_blum:

کی گفته فقط داستان های ترسناک بلند میتونه تن آدم رو بلرزونه؟بعضی وقت ها فقط چند خط کافیه که مو به تن آدم سیخ بشه...پس این شما و این داستان های ترسناک چند خطی!!!!:aiwan_light_scare:
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    احساس کردم مادرم منو از آشپزخونه که طبقه پایین هست،صدا زد.
    درِ اتاقمو باز کردم
    که ....
    همون موقع در اتاق بغلی هم باز شدو مادرم بیرون اومدوبهم گفت:عزیزم منو صدا کردی؟...
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    ساعت۱۲:۰۷شب یه زن با خنجر سینمو شکافت..
    .یهو از خواب بیدار شدم...
    چشمم به ساعت افتاد.
    ..ساعت۱۲:۰۶شب بود..
    .
    همون موقع در کمد دیواریم آهسته باز شد...
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    یه مسئله ریاضی بدجور اعصابمو به هم ریخت.
    رفتم پیش بابام تاشاید اون بتونه حلش کنه
    .در اتاقشو زدم.گفت:بیاتو..
    .رفتم داخل و درو پشت سرم بستم...دستم رو دستگیره در بود که یادم افتاد
    بابام ۶روزه رفته ماموریت و هنوز نیومده...
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    با صدای چند ضربه به شیشه از خواب بیدار شدم
    ،اول فکر کردم صدا از پنجره میاد،
    تا اینکه صدا رو از آیینه شنیدم...
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    در تمام زمانی که توی این خونه زندگی کردم
    حاضرم قسم بخورم
    بیشتر از درهایی که باز کردم،بستم...
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    دختر به پدرش گفت : مستخدممون میگه این خونه جن داره راست میگه؟
    پدر با ترس به دخترش گفت دخترم ما مستخدم نداریم توی خونه
     

    _oxygen

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/27
    ارسالی ها
    967
    امتیاز واکنش
    3,361
    امتیاز
    481
    یه دختر صدای مامانش رو شنید که از طبقه پایین داد میزد و صداش می کرد
    ، واسه همین بلند شکه که بره پایین
    ، وقتی به پله ها رسید و خواست که بره پایین، مامانش به داخل اتاق کشیدش و گفت: \\\"منم شنیدم!\\\"....
     
    بالا