- عضویت
- 2021/04/05
- ارسالی ها
- 1
- امتیاز واکنش
- 4
- امتیاز
- 1
سلام من دنبال رمانی با این خلاصه هستم دختر پرستار مهد بوده و ازش میخوان که بهار توی خونه از بچه نگهداری کنه چون یه مدت میخوان به سفری برن وقتی میره اونجا پسر بچه پیش پدر بزرگ و مادر بزرگشه و طبقه بالاهم دایی و زندایشش هستن زندایی پسر بچه بیماری قلبی داره و حالش بده داییش هم دکتر قلبه خانم داییه را مجبور میکنه با بهار ازدواج کنه بهار بعد حامله میشه و زن دکتره میمیره و طی اتفاقاتی میره و کسی نمیدونه که حامله بود و بعد چند سال برمیگرده