سلام
یه رمان بود که اسم دختره ستایش بود یا نیایش یادم نیست ، نامزد داشت که پسر عموش بود تو ی تصادف ک مقصرم پسره بود دختره کور شد پسره هم طلاقش داد ، همیشه تو یه پارکی میرفت با ی دختری دوست شد برادر دختره خرج عملشو داد اخرم باهاش ازدواج کرد ،کسی اسمشو میدونه؟
سلام دختره دانشجوی پلیمر امیرکبیر بود عموجان تصمیم میگیره این دختره با نوه اش ازدواج کنه در صورتی خانواده ها خواهر این دختره رو در نظر گرفتن قرار میشه اینا صوری ازدواج کنن تا عمو بمیره بعد به هم علاقمند میشن و بچه دار میشن ولی بچه شون سقط میشه و بعد از اینکه عمو میمیره جدامیشن و پسر میره خارج ولی هنوز همو دوست دارن وقتی پسره برمیگرده دوباره باهمن در نهایت ازدواج میکنن دوباره
یه رمان بود دختر فکر کنم اسمش همتا بود
از شوهرش جدا میشه صیغه یه آدم پولدار میشه
بعد به مشکل میخورن با هم
دختر حامله میشه ویار شدید داره به شوهرش و..
کسی میدونه اسمش چیه؟
سلام
خلاصه رمانی که دنبالشم اینجوریه: یه دختره با مامانش زندگی میکنه بعد اگه اشتباه نکنم کلاس گیتار میرفت تا با بقیه برای یه برنامه نوازندگی آماده بشن
بعد یه بار که ساختمون جلسه میذارن این دختره میره جلسه ساختمون بعد تو جلسه خوابش میبره
یه پسره هم همسایهشونه که اگه درست یادم باشه اسمش آرشام بود و شرکت داشت 🤔خانوادش هم خارج از کشور بودن
این دختره و پسره زیاد باهم کل کل دارن
راسی مامان دختره هم تو داستان میمیره
بنظرم تو اسم رمان همسایه داشت شایدم نداشت🤭
سلام دوستان
من دنبال رمانیم که دختره میخواد خودکشی کنه ولی خوابش میبره و وقتی بیدار میشه میبینه همه ی ادمای روی زمین مردن و فقط چند نفر زنده موندن که اینم میره و تو جاده ی پسررو پیدا میکنه و میرن سراغ یه بچه و بعد میبینن از همه ی دنیا فقط چند نفر زنده مونده
ممنون میشم اسمشو بگین:)♡