تبارک الله ازین جنبش نسیم صبا
که لطف صنعت او از کجاست تابکجا!
شدست سبزه همه تن زبان بشکر بهار
که بهر تر بیت از خاک بر گرفت او را
بسوی دیده و دل تحفه ها فرستادند
مجاهزان طبیعت بدست نشو و نما
کشید دست صبا پای آب در زنجیر
گرفت پشت زمین روی لاله در دیبا
بنیم جرعه که از ساغر هوا بکشید
نهاد...
جهان دانش و معنی ، شهاب الدّین تویی آنکس
که چشم عقل کم بیند ، چو تو بسیار دانی را
ز رای سالخوردت دان ، شکوه بخت برنایت
مربّی آنچنان پیری، سزد چونین را
زقحط مردمی عالم ، چنان شد خشک لب تا لب
که الّا در ثنای تو ، ندیدم تر زبانی را
چو کلک نقشبند تو ، بصنعت دست بگشاید
تو پنداری نهفتستی بلب در...
خیز در ده نوشید*نی گلگون را
شادی اندرون و بیرون را
آن چنان مـسـ*ـت کن ز باده مرا
که ندانم ز کوه هامون را
چون ز باده سرم شود گردان
نارم اندر شمار گردون را
خون من خورد چرخ ساغر شکل
باز خواهم ز ساغر آن خون را
جرعه بر خاک ریز بیشترک
مـسـ*ـت گردان دماغ قارون را
تا ز شادیّ آن بر اندازد
از دل خلق گنج...