,¤°معرفی کتاب`°¤,

  • شروع کننده موضوع YASHAR
  • بازدیدها 6,251
  • پاسخ ها 101
  • تاریخ شروع

YASHAR

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/07/25
ارسالی ها
3,403
امتیاز واکنش
11,795
امتیاز
736
محل سکونت
تهران
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
DSC00124.JPG
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نام كتاب : بازمانده ي روز
نويسنده : كازئو ايشي گورو
مترجم : نجف دريابندري
ناشر : كارنامه
تعداد صفحات : ۳۵۶

توضيح :
اين كتاب يك داستان نيست ؛ در واقع بافت پيچيده اي از چند لايه داستان است كه هركدام در تراز و زمان خاص خودشان جريان دارند ، و خواننده بايد به آنها توجه داشته باشد. لايه ي بالايي داستان سرگذشت مردي ست به نام استيونز ، كه بيش از سي سال در خانه ي يكي از اشراف انگلستان به نام لرد دارلينگتن پيش خدمت بوده است و اكنون كه بساط آن خانه برچيده شده دارد خاطراتش را به صورت يادداشت هايي كه از يك سفر شش روزه به صفحات غرب انگلستان بازمانده است ، براي ما نقل مي كند. لحن قالب اين داستان ، لحن رسمي و مضحك پيش خدمتي ست كه يك عمر ناچار بوده است در دايره ي زبان خشك و بي جاني كه بيرون رفتن از آن در حد او نيست حرف بزند. اما استيونز مي تواند با همين زبان بي جان نه تنها سر گذشت خود را به رشته ي تحرير بكشد ، بلكه تصويرهاي ظريف و زيبايي هم از چهره و كلام آدم هاي داستان و صحنه هاي زندگي آن ها و كش مكش هاي تاريخي ، و از مناظر «بزرگ» طبیعت انگلستان ُ ترسیم کند...
(گزيده اي از مقدمه ی دوازده صفحه ای ِ داستان)[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پي نوشت : خوشحالم كه اين كتاب رو خوندم. كتاب بسيار بسيار شيريني ست از زبان يك خدمتكار شريف . البته گاهي اوقات با بعضي جملاتش و بي خيالي هايش نسبت به زندگي و اينكه كار را بر همه چيز ترجيح مي دهد حرص من را در مي آرود ! اما خب ، دليل موفقيت او در كارش همين بوده ! لحن داستان اوايل برايم كمي عجيب بود. تجربه اش را نداشتم ! اما بعد ها انقدر به دلم نشست كه وقتي فكر مي كردم آيا باز هم مي توانم كتابي با همين لحن پيدا كنم يا نه ، دوست نداشتم تمامش كنم ! از توصيفات دقيق استيونز چه از مناظري كه در طول سفرش مي بيند و چه از خاطرات گذشته ، هرچه بگويم كم است ! اما اين ها همه از نظر من است .[/FONT]


 
  • پیشنهادات
  • YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    فرزند پنجم مرا میترساند.در تمام لحظه های حیاتش.در سطر به سطر زندگی آرام و شیطانیش.من از فرزند پنجم واهمه داشتم.
    کودکی پا به حیات میگذارد و حیات یک خانواده را ویران میکند.جنینی ملتهب که از درون مادر آرام و قرار را میگیرد و روحی آشوبزده را به درودیوار وجود مادر میکوید.جنینی که از سلول به سلول تن مادر مینوشد و روح مادر را زهرآگین میکند.فرزند پنجم مرا عجیب وهم زده میسازد.
    و "دوریس لسینگ" چه ماهرانه من و تو را از تنه خوشبختی یک درخت بالا میکشد و به برگهای نفرینیش میرساند.جایی که مادری و پدری و ۴ فرزند در سعادت میخواهند به دنیا ثابت کنند که خوشبختی مال آنهاست.حق آنهاست و هیچ کسی نمیتواند این حق را از آنها بگیرد.و بعد فرزند پنجم پا به عرصه حیات میگذارد و با زهرخندی آشیانه انها را ویران میکند تا شاید به آنها بفهماند نیرویی بالاتر از نیروی بشری هست که سعادت و بدبختی ما را رقم میزند...
    فرزند پنجم پسری است به ظاهر سالم و در باطن نفرینی.کودکی که کودکی نمیکند. عشق را نمیفهمد مرگ را میپسندد و فراتر از هرچیز تنها و بدبخت است.کودکی که در آشفته بازار دنیا به سوی تباهیها سرازیر شده است.
    "دوریس لسینگ" نمیخواهد بگوید کودکان معلول و یا عقب مانده نفرینیند بلکه دقیقا میخواهد بگوید گاه در کالبد بشری سالم روحی شیطانی نهفته است.گاهی یک کودک به ظاهر سالم میتواند طومار سعادت یک خانواده را برای همیشه بپیچد.
    فرزند پنجم عمیقا تو را به فکر میبرد.راستی چند خانواده را میشناسید که "فرزند پنجمی" دارند که انگار روحی شیطانی او را تسخیر کرده است؟؟؟.فرزند پنجم
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هولناکی است و حتی شاید به نوعی علمی تخیلی اما تنها در ظاهر.این کتاب زیر پوست خود حرفهای جامعه امروز بشریت را دارد.حرفهای ترسناکی که نشان از سقوط ما آدمها به دنیاهای هولناک میدهد.برای من انگار در دل بیشتر خانواده ها یک فرزند پنجم میبینم. فرزند پنجمی که تا نسلها آن خانواده را گرفتار میکند.کسی چه میداند چه تغییر ژنتیکی رخ میدهد که ناگهان از میان فرزندانی صالح ناگهان کودکی آزاردهنده رشد میکند. کودکی که انگار میخواهد انتقام تمام خوشبختیهای بشر را بگیرد.کودکی از جنس فرزند پنجم.این کتاب مرا به شدت میترساند.
    Farzand-Panjom.jpg

    بن هیولایی است . مسخ شده است. هیولایی است سیری ناپذیر، پرتوقع، با نیرویی غیر عادی و شخصیتی غیر اجتماعی که حضورش همه چیز را وارونه می کند. هیولا مظهر بی نظمی است. بی نظمی و بی عدالتی که از خانواده آغاز و به جهان سرایت می کند. هیولا مظهری از نیروهای بد است که می خواهند دنیا را به بی نظمی اولیه بازگردانند. وقتی اهریمن به جهان مستولی می شود، پایان جهان نزدیک است.
    لسینگ، نویسنده ۸۸ ساله انگلیسی زبان و برنده جایزه نوبل ادبیات، در کرمانشاه ایران متولد شده است. پدر او افسر ارتش بریتانیا بوده و در زمان تولد این نویسنده در ۲۲ اکتبر ۱۹۱۹ میلادی در کرمانشاه خدمت میکرده است.

    لسینگ به خاطر مجموعه آثارش که شامل ۵۰ اثر میشود، سال ٢٠٠٧ جایزه نوبل ادبیات را به خود اختصاص داد تا مسنترین برنده جایزه نوبل ادبیات در طول تاریخ باشد.

    او پیشتر جوایزی مانند «جایزه پرنس استرالیا»، جایزه ادبی بریتانیایی «دیوید کوهن»، و جایزه یادبود «جیمز تیت بلک» را از آن خود کرده است. او همچنین از قبول لقب تشریفاتی «بانو» (Dame) امتناع کرده، اما لقب تشریفاتی پایینتری از ملکه بریتانیا را پذیرفته است.


    *فرزند پنجم توسط "دوریس لسینگ" و با ترجمه بسیار شیوای آقای "مهدی غبرائی" توسط نشر ثالث به بازار آمده است...
     
    بالا