امروز هم هستند کسانی که
دختران هشت، نه سالیشان را به مرد هشتاد، نود ساله شوهر میدهند...
هنوز هم هستند کسانی که بر سر قمار فرزندان کوچک خود را میفروشند...
هنوز هم هستند کسانیکه وقتی مـسـ*ـت هستند...
و آن کودکان کی معنای زندگی را میفهمند؟ کی میفهمند کمتر کسی پیدا میشود که برای خودت... خود واقعیت،دوستت داشته باشد؟
آنها درک نمیکنند خانه داری یعنی چه آنها درک نمیکنند زن شدن چه معنای عمیقی دارد... و کی به خود میآیند؟
زمانی که کودکی را در آغوشش میگذارند و میگویند خدا را شکر سالم است... آنجاست که میفهمد... خاله بازی هایش حالا رنگ اشک به خود گرفته...
فرزندانش دیگر عروسک ها و دوستانش نیستند دیگر همسرش پسر همسایه که به شرط فوتبال بازی کردن نقش پدر خانهٔ همیشه سر کار را بازی میکرد نبودنند... همسرش مردی زمخت و سیبیل کلفت بود و فرزندانش با خودش هشت سال اختلاف سنی داشتند فرزندانی واقعی از خون خود او...
تا کی دوام میآورد؟ که میداند؟
خدای این کودک کجاست؟ جواب دهندهٔ اشک های این کودک کیست؟ چه کسی است تا مانع باور این کودک شود که کار درست همین است؟ چه کسی مرهم درد های این کودک است؟ نه من دانم نه شمایی که آن را خدا میخوانید....
FTZ
دختران هشت، نه سالیشان را به مرد هشتاد، نود ساله شوهر میدهند...
هنوز هم هستند کسانی که بر سر قمار فرزندان کوچک خود را میفروشند...
هنوز هم هستند کسانیکه وقتی مـسـ*ـت هستند...
و آن کودکان کی معنای زندگی را میفهمند؟ کی میفهمند کمتر کسی پیدا میشود که برای خودت... خود واقعیت،دوستت داشته باشد؟
آنها درک نمیکنند خانه داری یعنی چه آنها درک نمیکنند زن شدن چه معنای عمیقی دارد... و کی به خود میآیند؟
زمانی که کودکی را در آغوشش میگذارند و میگویند خدا را شکر سالم است... آنجاست که میفهمد... خاله بازی هایش حالا رنگ اشک به خود گرفته...
فرزندانش دیگر عروسک ها و دوستانش نیستند دیگر همسرش پسر همسایه که به شرط فوتبال بازی کردن نقش پدر خانهٔ همیشه سر کار را بازی میکرد نبودنند... همسرش مردی زمخت و سیبیل کلفت بود و فرزندانش با خودش هشت سال اختلاف سنی داشتند فرزندانی واقعی از خون خود او...
تا کی دوام میآورد؟ که میداند؟
خدای این کودک کجاست؟ جواب دهندهٔ اشک های این کودک کیست؟ چه کسی است تا مانع باور این کودک شود که کار درست همین است؟ چه کسی مرهم درد های این کودک است؟ نه من دانم نه شمایی که آن را خدا میخوانید....
FTZ