- عضویت
- 2017/04/27
- ارسالی ها
- 2,201
- امتیاز واکنش
- 4,999
- امتیاز
- 606
وب سایت یک پزشک - فرانک مجیدی: «سالها خود را نقد کردید و به نتیجه نرسیدید. [حال] سعی کنید خود را به اثبات برسانید و ببینید چه اتفاقی میافتد!» - لوییس هِی
در بسیاری از مواقع و مشکلات، به نظر میرسد کسی که کمتر از همه به او اهمیت میدهیم و دوستش داریم، خودمان هستیم.
ما تقریباً هر روز و در دقایقی، با بیرحمی به ملامت خود میپردازیم. ما حتی در بسیاری از اوقات متوجه هم نمیشویم که چه ادبیات منفیای را در هنگام سخن گفتن از خود یا حرف زدن با خود، به کار میبریم.
ما تقریباً نخستین کسانی هستیم که باعث پایین آمدن ارزش و اعتبارمان میگردیم. اولین کسانی هستیم که از خود انتقاد میکنیم و از این بابت خود را عذاب میدهیم. در حیقت ما سختگیرترین منتقدان خود هستیم. بنابراین به نظر میآید که به یک تمرین مهم نیازمندیم: دوست داشتن خود!
تمرین کردن دوست داشتن خود، که برای همهی ما به مثابه یک راه درمانی برای رهایی از بسیاری از احساسات بدی که علیه خود به وجود میآوریم به حساب می آید، بایستی آموخته شود.
اما راه آموختن آن نیست. آیا میتوان آن را در میان کتابها یا کلاسهای آموزشی یافت؟ میتوان با این موضوع مانند یک درس تخصصی که با مطالعه میآموزیمش، برخورد نمود؟
البته هر دوی این راهها می توانند کمکهای بسیار بزرگی باشند، اما در مواردی وقتی میخواهیم یک گام جلوتر برویم و در این مهارتد بهتر شویم، دچار وقفه میگردیم. با تمرین نمودن دوست داشتن خود، میتوانیم به بسیاری از موانع ذهنی و فیزیکی فائق آییم و بنابراین، دست به کارهایی بزنیم که پیشتر آنها را ناممکن میپنداشتیم. این لحظات و حس استثنائیشان، مسلماً ارزش تجربه کردن داند، مهم نیست که در آن لحظه چه نقشی ایفا کردهایم. مهم حس کردن ارزش آن لحظه است.
در این مسیر، معمولاً پشت این توجیه پنهان میشویم که این کارها را فقط به این نیت انجام میدهیم که کمتر با خود رفتاری گستاخانه داشتهباشیم و به این چرخه ادامه میدهیم. دلایلی که از نظر خودمان معتبر و پذیرفتهشده میآید، ما را از تغییر شیوهی زندگی و دوست داشتن خود، که در حقیقت برای آن است که زندگیمان را شادتر و سرشارتر سازیم، باز میدارد.
اغلب ما تحقیر کردن خود در هنگام سخن گفتن از خود یا با خود را به این دلیل به رسمیت شناختهایم که از اعتماد به نفس اندک رنج میبریم.ما اغلب گمان میکنیم که برای دوست داشتن خود، باید قابلیتهایی بسیار بالا داشتهباشیم. برای خود استانداردهای غیرواقعگرایانهای را تبیین میکنیم که تنها با رسیدن به آنها، لیاقت داریم که خود را دوست بداریم، به اثبات برسیم و پذیرفته شویم.
این عادات مخرب و منتقدانه، در تضاد با آن چیزهایی قرار میگیرند که حقیقتاً به آنها نیازمندیم، سوای اینکه منجر به این میشوند که نسبت به خود دلسرد شویم و نتوانیم خودمان را دوست بداریم.پس حالا متوجه ضرورت این نیاز هستیم که باید روش صحبت کردن با خودمان را تغییر دهیم، خیلی هم سریع باید این کار را بکنیم!
باید بدانیم که ما این عادات را از روی تصمیمهای خودآگاه و ناخودآگاهی که در گذشته گرفتهایم، برای خود تعریف نمودهایم. امروز همچنان این قدرت را داریم که تصمیماتی متفاوت اتخاذ نماییم تا یک خودِ متفاوت برای آیندهمان بسازیم!
در بسیاری از مواقع و مشکلات، به نظر میرسد کسی که کمتر از همه به او اهمیت میدهیم و دوستش داریم، خودمان هستیم.
ما تقریباً هر روز و در دقایقی، با بیرحمی به ملامت خود میپردازیم. ما حتی در بسیاری از اوقات متوجه هم نمیشویم که چه ادبیات منفیای را در هنگام سخن گفتن از خود یا حرف زدن با خود، به کار میبریم.
ما تقریباً نخستین کسانی هستیم که باعث پایین آمدن ارزش و اعتبارمان میگردیم. اولین کسانی هستیم که از خود انتقاد میکنیم و از این بابت خود را عذاب میدهیم. در حیقت ما سختگیرترین منتقدان خود هستیم. بنابراین به نظر میآید که به یک تمرین مهم نیازمندیم: دوست داشتن خود!
تمرین کردن دوست داشتن خود، که برای همهی ما به مثابه یک راه درمانی برای رهایی از بسیاری از احساسات بدی که علیه خود به وجود میآوریم به حساب می آید، بایستی آموخته شود.
اما راه آموختن آن نیست. آیا میتوان آن را در میان کتابها یا کلاسهای آموزشی یافت؟ میتوان با این موضوع مانند یک درس تخصصی که با مطالعه میآموزیمش، برخورد نمود؟
البته هر دوی این راهها می توانند کمکهای بسیار بزرگی باشند، اما در مواردی وقتی میخواهیم یک گام جلوتر برویم و در این مهارتد بهتر شویم، دچار وقفه میگردیم. با تمرین نمودن دوست داشتن خود، میتوانیم به بسیاری از موانع ذهنی و فیزیکی فائق آییم و بنابراین، دست به کارهایی بزنیم که پیشتر آنها را ناممکن میپنداشتیم. این لحظات و حس استثنائیشان، مسلماً ارزش تجربه کردن داند، مهم نیست که در آن لحظه چه نقشی ایفا کردهایم. مهم حس کردن ارزش آن لحظه است.
در این مسیر، معمولاً پشت این توجیه پنهان میشویم که این کارها را فقط به این نیت انجام میدهیم که کمتر با خود رفتاری گستاخانه داشتهباشیم و به این چرخه ادامه میدهیم. دلایلی که از نظر خودمان معتبر و پذیرفتهشده میآید، ما را از تغییر شیوهی زندگی و دوست داشتن خود، که در حقیقت برای آن است که زندگیمان را شادتر و سرشارتر سازیم، باز میدارد.
اغلب ما تحقیر کردن خود در هنگام سخن گفتن از خود یا با خود را به این دلیل به رسمیت شناختهایم که از اعتماد به نفس اندک رنج میبریم.ما اغلب گمان میکنیم که برای دوست داشتن خود، باید قابلیتهایی بسیار بالا داشتهباشیم. برای خود استانداردهای غیرواقعگرایانهای را تبیین میکنیم که تنها با رسیدن به آنها، لیاقت داریم که خود را دوست بداریم، به اثبات برسیم و پذیرفته شویم.
این عادات مخرب و منتقدانه، در تضاد با آن چیزهایی قرار میگیرند که حقیقتاً به آنها نیازمندیم، سوای اینکه منجر به این میشوند که نسبت به خود دلسرد شویم و نتوانیم خودمان را دوست بداریم.پس حالا متوجه ضرورت این نیاز هستیم که باید روش صحبت کردن با خودمان را تغییر دهیم، خیلی هم سریع باید این کار را بکنیم!
باید بدانیم که ما این عادات را از روی تصمیمهای خودآگاه و ناخودآگاهی که در گذشته گرفتهایم، برای خود تعریف نمودهایم. امروز همچنان این قدرت را داریم که تصمیماتی متفاوت اتخاذ نماییم تا یک خودِ متفاوت برای آیندهمان بسازیم!
تالار نقد نگاه دانلود
دانلود رمان و کتاب های جدید